صفحه 1:
بسم الله الرحمن الرحیم
صفحه 2:
* کتاب درمان شناختی -رفتاری برای بیماریهای
مزمن پزشکی
صفحه 3:
۰ فصل اول
* مقدمه
صفحه 4:
* مقدمه اي بر مشکلات مزمن پزشكي
* در سالهاي اخیر مشکلات مزمن پزشكي شیوع
فزاینده اي یافته است. مردم طولاني تر زندگي مي
کنند و مشکلات پزشكي که در گذشته با خطر مرگ
و مير قابل ملاحظه اي همراه بودند هم اکنون به
صورت موثرتري کنترل میشوند. ترنر و كلي ) 2000
) معتقدند که پيشرفتهاي صورت گرفته در روش هاي
درمان بيماريهاي مزمن جسمي گاهي اوقات ممکن
است به بهاي کیفیت زندگي بیماران تمام شود .
صفحه 5:
* (اسکاندلین 2000) بر اين باور است که
بيماريهاي مزمن, نگاه به زندگي را به عنوان
فرايندي منظم و مستمر به چالش میکشند,
دنبال داشته باشد. بيشرفت -هاي تكنولوزيكي
فزاينده در مباني علمي و باليني يزشكي يكي
از عوامل مهم در تغيير همه كير شناسي
بيماريها بوده است. به تناسب اين ييشرفتهاء
نياز بيماران به اطلاعغات: و حمايت بيشتر شده
صفحه 6:
* اين امر به خصوص در مورد بيماراني که مجبورند
درمان هاي ناتوانكننده و طاقت فرسا را تحمل
کنند.صادق است. اطلاع رساني عمومي خو,
درباره ي پيشرفتهاي پزشكي, آغلب این توقع را در
بیماران و خانواده آنان ایجاد میکند که تمام مشکلات
پزشكکي قابل معالجه هستند. این امر به نوبه ي خود
پذیرش پيامدهاي بيماريهاي مزمن را براي فرد
دشوار من کند.و استفاده از يك عدل, "مقابله
اي مناسب را براي درمان بيماري آنها دشوار
میسازد.
صفحه 7:
* بسياري از مشکلات مزمن جسمي به يك رویکرد
خود مديريتي براي کنترل دوره و تأثیر نشانه هاي
بيماري نیاز دارند. بیماران باید با کارکنان
بهداشتي همکاري و مشارکت داشته باشند و
اغلب از بیماران انتظار میرود در مقایسه با يك
بیمار مبتلا به مشکل پزشکي حاد , نقش فعال تر
ي در مدیریت مشکلاتشان la! کنند.
* هلمن و لاريك (2000 )بعضي از تفاوتهاي
بيماريهاي مزمن و حاد را مشخص کرده اند .
صفحه 8:
* تأثیر روانشناختي
* ابعاد رواني بيماريهاي مزمن اغلب نادیده
گرفته میشود )ترنر و كلي, (2000 به عبارتي
دیگر ,تصور میشود اکثر بیماران به خوبي با
جنبه هاي رواني بيماريهاي مزمن سازگار
ميشوند. اما هنكامي كه بيماران نقصي را در
وضعيت سلامت جسميشان تجربه ميكنند
سازكاري رواني دشوارتر مي شود(كسلز و
همكاران, (1984
صفحه 9:
زندگي بیمار مبتلا به بيماري مزمن به طور
و نه پيامدهاي آن ایستا نیستند. بيماري و
پيامدهاي آن در تعامل با هم الگوهاي بيماري را
شکل میدهند که به درمان مداوم و پیچیده نیاز
دارند.
صفحه 10:
* به علاوه, تنوع الگوهاي بيماري و پيامدهاي
مبهم درمان ها موجب ابهام در پیش آگهي
میشوند. . کلید مدیریت iho درك ك تفاوت در
الگوهاي بيماري و سرعت پیشرفت آنها است.
هدف, معالجه نیست بلکه حفظ يك زندگي
صفحه 11:
خود را در حال ایجاد يك تعادل به شيوهاي
ظریف مییابند, جايي كه أنها بايد بين نياز به
كنترل زندكيشان واين حقيقت كه كاهي اوقات
براي انان بهتراست تسليم كنترل نزديكانشان
شوند, تعادل ايجاد كنند. بيماران ممكن است
مشكلات رواني همبودي نيز داشته باشند.
صفحه 12:
اين امر, درمان مشکلات پزشكي را دشوار
میکند و کار درمانگر را براي متناسب كردن
ارزيابیها, فرمولبندیها و برنامه هاي درمان
شناختي- رفتاري به صورتي که همه ي
متغيرهاي بيولوژيکي, شناختي و جسماني را
صفحه 13:
٠ پس از تشخیص يك بيماري مزمن .بعضي از
بيماراني که سابقه ي مشکلات رواني دارند در
برابر ابتلا به مشکلات رواني آسیب پذ ترمیشوند.
مشکلات رواني ممکن است در هنگام تشخیص
بيماري و يا در طي دوره بيماري در پاسخ به
روشهاي درماني یا رويدادهايي که در طول بيماري
پیش مي آیند اتفاق افتند . گروه ديگري ازبیماران
وجود دارند که در آنها بيماري مزمن پزشكي خود
يك سیب پذيري رواني به وجود مي آورد
صفحه 14:
* که باعث میشود بیماران در مقابل رويدادهاي
دیگر زندگي مشكلاتي را تجربه کنند. همچنین ,
دانش فزاینده ما حاكي از آن است که
مشکلات رواني به نوبه ي خود میتوانند به
مشکلات جسمي منجرشوند. پرات و همکاران
( 1996 ) گزارش کردند هنگامي که متغيرهاي
جسمي کنترل مي شو د, خطرنارساييهاي
قلبي- عروقي در نتیجه نشانه هاي افسردگي
چهار تا پنج برایر افزایش مي یابد.
صفحه 15:
. مسيرهاي مربوط به تغییرات رفتاري به تأثیر
رفتارهايي مانند رژیم غذايي. سیگار کشیدن با
ورزش بر مشکلات پزشكي مانند سرطان,
ديابت يا بيماري هاي قلبي مربوط ميشود.
شوند وسسی جماسة اجتماعي: مطيخ يه اث
سوي فريدمن و همكاران نشان ميدهد جكونه
تعاملات بعضي از بيماران با سيستم مراقبت
بهداشتي متأثر از نياز به حمايت اجتماعي است.
صفحه 16:
* گروه ديگري از بیماران با نشانه هاي جسماني
شکل يا اختلال رواني تشخیص داده نشده
مربوط باشد که در آن ناراحتي هيجاني به
صورت جسمي ابراز مي شود .
صفحه 17:
* به کمك این مسیرها میتوان بسياري از عوامل
رواتي مرتبط با سازگاري با مشکلات مزمن
يزشكي را فهمید. در حقیقت, درمان شناختي-
رفتاري اغلب يك پا چند تا از اين مسیرها را
مورد توجه قرارمیدهد. فریدمن و همکاران
شواهدي ازاثه ميكتنه ندال جر أينكه توجه به
استفاده ي بيمار از خدمات بهداشتي به عنوان
تابع اين مسيرها به تعديل معني دار هزينه هاي
درماني منجر ميشود
صفحه 18:
* درك گوناگونیها در سازگاري رواني- اجتماعي
۰ میدانیم که کارکرد رواني و جسماني بيماراني
که شرایط پزشكي يكساني دارند کاملا با
یکدیگرمتفاوت است. تأثیرات رواني شرایط
پزشكي با شدت عيني یکسان کاملاً متغیر
است. دو بیمار ممکن است درجه ي يكساني
از ز بيماري یا آسیب جسماني را تجربه کنند ولي
پاسخهاي رواني متفاوتي به آن بيماري جسمي
بدهند.
صفحه 19:
* تحقیقات نشان داده اند که بازنمايي بيماري
توسط بیمار را مي توان بر اساس گوناگوني
واکنش هيجاني به نشانه ها )پروهاسکا( 1987
و رفتارهاي خود مراقبتي )پتري,(1996توضیح
داد. بيماراني که درباره بیماریشان دیدگاه
منفي تري دارند , احتمال بيشتري دارد که
افسرده شوند )مورفي و همکاران, (1999
صفحه 20:
٠ بيماراني كه بیماربشان را خطرناکتر. مزمن تر
و غير قابل کنترل تر میدانند منفعلتر میشوند.
ناتواني بيشتري را گزارش میکنند, کارکرد
اجتماعي ضعیفتر و مشکلات رواني بيشتري
دارند )هیجمانز, (1999 ادراك بیمار درباره
کنترل نشانه ها و يا طول دوره ي بيماري با
حالات خلقي او مانند افسردگي ارتباط دارد
صفحه 21:
٠ اهمیت طرحواره ي علامت باليني)لاکرونا و
همکاران,( 1991
* بیمار از احساس خفگی آبریزش بینی. سردرد. گلودرد» تنگی
نفس, کمردرد» درد و گرفتگی عضلات سركيجه. جوش هاى
پوستی و خستگی شکایت میکند .بیمار علایم بالینی را در ۶
دسته طبقه بندی میکند:
صفحه 22:
١ ) تنگی نفس» خستگی و احساس خفگی و آبریزش بینی به
سرماخوردگی نسبت داده ميشوند.
۲) تنگی نفس به خستگی عضلات سینه نسبت داده ميشود.
۳) سردرد به یک علت نامشخص نسبت داده میشود.
۴ ) کمردرد و درد عضلات به نشستن نامناسب در صندلی چرخدار نسبت
داده میشود.
۵) جوشهای پوستی به خشکی پوست نسبت داده ميشود.
۶) سرگیجه به حرکت کردن خیلی سریع نسبت داده ميشود.
صفحه 23:
عقاید کادر پزشكي درباره نشانه هاي بیمار:
1- گلودرد. احساس خفگي و آبریزش بيني به علت
تراکوتومي است.
2- تنگي نفس به علت وقفه ي تنفسي است.
3- کمردرد, درد و گرفتگي عضلات به علت ضایعه ي
ast lai است.
4 جوشهاي پوستي به علت عوارض جانبي داروها است.
5- سردرد و خستگي به علت افسردگي است.
6- سرگیجه به علت آسیب مفزي است.
صفحه 24:
در سالهاي اخیر بر اهمیت نقش معنادهي در
درك اسیب شناسي رواني تأکید فزاینده اي
شده است
)بروین و پاور, (1999 بارتن معتقد است که
در شناخت درماني افسردگي باید بر معنادهي
مربوط به رويدادهاي آشكارساز تأكيد بيشتري
صورت كيرد.
صفحه 25:
* هنگامي که درمان شناختي- رفتاري را براي
مشکلات و مسائل بیماران مبتلا به مشکلات
جسمي به کارمیبریم, شناخت معنادهي هاي
مربوط به تشخیص و کنترل بيماريهاي مزمن
صفحه 26:
* هنگامي که توانايي معناسازي بیماران کانون
تلاشهاي درماني است مدل شناختي- رفتاري
براي روانشناسي بیماریها بسیار مناسب
بر فرد مبتلا اغلب بر حسب باورهاي قبلي
بیمار درباره ي خود و ae او درباره
دنيايي که در آن زندگي مي کند مشخص
میشود
صفحه 27:
٠ سار عواملي که باعث مناسب بودن درمان
شناختي - رفتاري براي مشکلات مزمن
پزشكي میشوند در قسمت بعدي توضیح داده
خواهند شد.
صفحه 28:
* چرا درمان شناختي - رفتاري؟
٠ درمانگران مي توانند در مان شناختي- رفتاري
را براي ارزيابي و درمان بسياري از ب بيماريهاي
مزمن پزشكي به کار برند و عوامل
* متعددي وجود دارد که درمان شناختي- رفتاري
به بيماريهاي پزشكي طولاني مدت تبدیل مي
کند .
صفحه 29:
* نخست , مشکلات مزمن پزشكي با گروهي
ازمشکلات رواني همراه هستند که تأثیر درمان
شناختي- رفتاري براي اين مشکلات ثابت شده
است,درمان شناختي- رفتاري درمان انتخابي
براي انها است يا نقش ثابت شده اي در
درمان انها دارد
صفحه 30:
* ماهیت مشاركتي ارتباط بیمار ودرمانگر و تأکید
بر ایجاد مجموعه اي از مهارتها براي درمان
مشکلات رواني, با درمان شناختي -رفتاري و
همچنین رویکرد خود مديريتي پزشكي ارتباط
دارد .تأکيدكنوني خدمات بهداشتي انگلستان بر
دستيابي به درمان هاي داراي حمایت تجربي و
مقرون به صرفه احتمال دسترسي بیماران به
درمان شناختي- رفتاري را افزاییش میدهد
صفحه 31:
. اگرچه شواهد زيادي درباره تأثیر درمان
he - رفتاري بر اختلالات افسردگي و
اضطرابي وجود دارد, اما اکثر اين مطالعات
روي مراجعاني انجام شده است که مشکل
پزشكي مهمي نداشته اند. دليلي ندارد که
انتظار داشته باشیم درمان شناختي رفتاري
براي درمان مشکلات رواني همراه با مشکلات
Suir jy, کمتر موّثر باشد. اما مطالعات, تأثیر
درمان شناختي-رفتاري را تنها در حوزه
سرطان و درد مزمن ثابت کرده اند
صفحه 32:
مروري بر درمان شناختي- رفتاري
به طور كلي مشاوره به عنوان يك شکل
غیرساختاریافته و غیرمستقیم مداخله یا حمایت رواني
در نظر گرفته میشود. درمان شناختي- رفتاري يك
شکل ساختاریافته از درمان است و نامیدن آن به
عنوان مشاوره شناختي- رفتاري سودمند نیست.
بديهي است که ساختار در درمان شناختي- رفتاري
مهم است. شاو و همکاران ( 1999 ) گزارش کرده
اند توانايي درمانگران براي ساختار دادن به درمان به
طور مستقيم با نتايج درمان ارتباط دارد.
صفحه 33:
. اکثر درمانگران ادعا میکنند از درمان شناختي
- رفتاري استفاده مي کنند ,درحالیکه در واقع
از راهبردهاي شناختي یا رفتاري پا تكنيكهاي
درماني به صورت مجزا و يا بدون مفهوم
پردازي كافي و يا همراه با درمان هاي دیگر
استفاده مي کنند
صفحه 34:
بعضي از درمانگران تصمیم میگیرند درمان
ختي- رفتاري را بدون برنامه ريزي يا تکلیف
خانگي اجرا کنند و ترجیح مي دهند راهبردهاي
شناختي يا رفتاري را به عنوان بخشي از يك
رویکرد التقاطي رواندرما ني به کار
گیرند .حمایت تجربي درباره تأثیر و كارايي
درمان شناختي- رفتاري معني دار است, در
حالي که در مورد مشاوره چنین نیست و این دو
نباید با یکدیگر اشتباه شوند.
صفحه 35:
مدل شناختي بر سه "سطح" شناخت تأکید
میکند: طرحواره يا باورهاي هسته اي), فرض ها
(يا باورهاي واسطه اي و افکار یا تصورات
خودآيند. همجنين اهميت متغيرهاي پردازشر
اطلاعات مانند سوكيريها و حافظه در نظر گرفته
صفحه 36:
* باورهاي هسته اي lS و مطلق هستند مانند
من ناتوان هستم, دیگران برایم دلسوزي
میکنند, سرطان هميشه کشنده است).
باورهاي واسطه اي (فرض ها بیشتر موقعيتي
هستند و به عنوان قوانین زندگي در نظر
گرفته میشوند و میتوانند به صورت جملات
صفحه 37:
* نمونه اي از باورهاي شرطي جمله ي زیر
است (اگر به دستورات يزشكم عمل كنم
بیماريام برطرف خواهد شد). باورهاي واسطه
اي غيرشرطي به اين صورت هستند باید
هميشه دستورات پزشکم را انجام دهم). افکار
خودایند وابسته به موقعیت هستند و شناسايي
آنها ساده تر از باورهاي هسته اي يا باورهاي
واسطه اي است
صفحه 38:
. هر يك از ز سطوح شناختي به طورمعني داري
5 سطوح دیگر ارتباط دارد. باورهاي هسته اي,
قرصها. د افکار شودآیند از عظر موسوقي به
هم مربوط هستند
صفحه 39:
* باورها و طرحواره ها در اثر تجربیات و
رويارويي فرد با رویدادها, مردم و موقعیت ها
شکل میگيرند. این رویکرد بر نقش رويدادهاي
بحراني تأكيد مي کند . رويدادهاي بحراني که با
محتواي عقايد موجود همخوان هستند, ميتوانند
أنها را فعال كنند. اين باورها به نوبه خود باعث
ميشوند بيماران اطلاعات را به شيوه ي خاصي
يردازش كنند.
صفحه 40:
8 اين مدل بر اهمیت شناخت بازنمايي هاي ذهني
ثابت و پایدار و تأثیر آنها بر چگونگي پردازش
اطلاعات تأکید میکند
صفحه 41:
9 علاقه فزاینده اي براي شناخت ماهیت ٠
کارکرد تصوير پردازي در اختلالات رواني شکل
گرفته است و به عنوان بخشي از اهداف
درماني مورد توجه قرار گرفته است
صفحه 42:
٠ درست است كه ييشرفت هاي رويكرد هاي
شناختي- رفتاري در زمینه اختلالات رواني با کاربرد
اين رويكرد در شناخت جنبه هاي رواني سازگاري با
بيماريهاي جسمي هماهنگ نیست, اما با توجه به
اين که درمانگران تلفیق مشاهدات باليني با یافته
هاي علمي را آغاز كرده اند )كلدر, (1997, هما
كنون در ابتداي راه استفاده از اين رويكرد در
شناخت جنبه هاي رواني سازكاري با بيماريهاي
جسمي هستیم (سا لکوفسکیس و ریمز, (1997
صفحه 43:
* اهمیت دادن به فرایند تجربي در درمان
شناختي- رفتاري و پذیرفتن نیاز به ارزش
يابيهاي دقيق به اين معنا است كه درمان
شناختي- رفتاري به دليل برخورداري از امتياز
تأکید بر کار باليني درمان ,جایگاه ويزه و
محکمي دارد.
صفحه 44:
* درمانگران رشته هايي مانند کاردرماني و
مددكاري اجتماعي در رابطه با درمان
شناختي- رفتاري آموزش هايي مي بینند و
افزايش فرصتهاي آموزشي, نیاز به داشتن
درمانگراني را منعکس میکند که به شیوه
مناسب آموزش دیده اند و از اعتبار کار آنها
اطمینان حاصل شده است.
صفحه 45:
9 شواهد نشان میدهند دوره هاي آموزشي
كنوني درمان شناختي - رفتاري در افزايش
مهارتهاي دانشجويان مؤثر هستند (ميلن و
همكاران, 1999)
صفحه 46:
* علیرغم ارتباط اشکار درمان شناختي- رفتاري
با بافت مراقبتهاي مورد نیاز براي بیماران مبتلا
به مشکلات مزمن پزشکي, درمانگران اغلب
نمیدانند چگونه ارزیابیها, فرمولبندي و درمانها
را با ويژگيهاي منحصر به فرد کار با يك بیمار
مزمن پزشكي متناسب کنند. اين امر به
رويكردي احتیاج دارد که اجزاي مختص به
تجربه ي بيماري مزمن را مورد توجه قرار دهد
و در عین حال اصول اساسي درمان شناختي-
رفتاري را نیز حفظ نماید