روانشناسی و روانپزشکی

کتاب شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده با ذهن آگاهی

تعداد اسلایدهای پاورپوینت: ۴۹ اسلاید MiCBT با اختلالات محور ۱ و محور ۲ در DSM

پریسا

49 صفحه
1310 بازدید
01 مهر 1398

برچسب‌ها

صفحه 1:

صفحه 2:
۶ فصل دهم: ۲ با اختلالات محور 1 و محور ۲ در ‎DSM‏ + هر ظرف گلین را با ویژگی های یک تکه کل می توان شناخت, تمایز کلامی فقط بیانگر تفاوت هاى است. فقط يك نام اصالت دارد, واقعيت همان كل است, اين اموزه نيز همين گونه است.» * (چندوگیا آپانیشاد)

صفحه 3:
° خلاصه نکات مهم ۰ . از آنجا که آگاهی ما نسبت به ماهیت متغیر همه پدیده ها شامل داراییها, سلامت, ثروت, ظاهر,هیجان,. شهرت و روابط ناکافی است, ‎Wo‏ توان رنج انسان را مشروع دانست. وقتی انتظار داشته باشيم اين جيزها بايد مطابق غقاید.ما باشند: تقیبرات تاخواسته:زوی هی ,وهند و تلخکامی ایجاد می کنند. پذیرش تغییر مقدار رنج را تعدیل می کند. بعضی آسیب شناسی های روانی مانند اختلال انطباقی (با یا بدون افسردگی و اضطراب) به طور معمول متضمن عدم پذیرش و سازگاری با یک يا چند تغییر مهم زندگی هستند؛ .

صفحه 4:
بر ‎abl‏ الگوی هم ظهور تقویت, ۷۱۵5۲ ادر محدوده مولفه کلامی تجربه عمل می ‘ یعنی در موضع تقویت (واکنش به حسهای بدنی), بنابراین می تواند حیطه وسیعی از شرایط را هدف قراردهد؛

صفحه 5:
۰ * روشهای وارسی پیشرفته سبب می شوند آستانه ناآگاهی به سرعت و به مقدار زیاد کاهش یابد و درنتیجه ردیابی ماهرانه علائم و سرنخهای ناراحتی در اوایل زنجیره یک رویداد امکان يذير مى شود و ما می توانیم به جای ارائه پاسخ خودکار, از بین پاسخ های مناسب يكى را انتخاب كنيم؛

صفحه 6:
۰ » دیدگاه های سنتی اشاره دارند که شرایط مزمن را به سختی می توان برطرف کرد و به دست آمده از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی این دیدگاه ها را به چالش مى كشد. وقتی درمان به طور مستقیم موضع تقویت رفتار را هدف قرار میدهد, فارغ از نوع مشکل یا اختلال روانشناختی, تغییر رفتاری روی می دهد.

صفحه 7:
۶ فصل دهم: ۲ با اختلالات محور 1 و محور ۲ در ‎DSM‏

صفحه 8:
۶ علل رشدی در مقابل علل موقعیتی اسیب شناسی روانی 8 تمایل با نیاز به آموزش دیدن از درمانجویی به درمانجوی دیگر متفیر آست. بعضی ها برای حرکت و یک بحران خاص دارند و برخی دیگر مجموعه مشکلاتی دارند که در زمان ها و بافتهای مختلف ادامه می یابد و اغلب نمایانگر شخصیت مسئله دار است. تمايز بين اين دو درمانكر را قادر می سازد تا مش ذهن آگاهی را به دو صورت پیاده کند؛ يا مرحله اول را به عنوان ابزار اصلی به کار گیرد (مواجهه با بافت درونی) يا سریع تر به مرحله دوم (ترکیب مواجهه با بافتهای بیرونی) برود-

صفحه 9:
* مستله تبث * یکی از مباحث دنباله دار مورد بحث درباره تشخیص اختلال های روانی این است که آیا طبقه بندی محدود بهتر از سیستم پیوستاری است. سوّال این است که آیا بیماری های روانی واقعا ماهیت متمایزی دارند؟ مجموعة ‎Sie DSM‏ طبقه ای محدود را به كار مى كيرد و در عين حال نسبت به اتكاى كوركورانه بر اين طبقات اخطار ميدهد. اين بحث در مورد طبقات مربوط به اختلال های شخصیت, حتی مصداق بیشتری پیدا می کند. مرزها بیش از پیش مبهم هستند و درمانگران در سراسر جهان اعتبار یک سیستم مقولهای خشک در مورد چنین مجموعه های نامشخصی از هیجانات, رفتارها و شناختها را زیر سوّال مى برند.

صفحه 10:
* چهان شمول بودن در برابر ویژه بودن آسیب شناسی روانی * آموزش دادن افراد در مورد تغییرات طبیعی در درونشان فقط بر پایه دلایل عمیق فلسفی و عملی نیست. این کار یک روش ريياشتاختى وماموين بزای اين ادعاست که :تغیور [خاموشی) او ‎ai‏ اجتناب مقاومت در برابر تغییر) ‎S‏ رویه طبیعی است. وقتی درمانجویان درمان را به عنوان ابزار تسهیل تغییر درونی درک کنند. ادراکشان از مشکل به عنوان آسیب شناسی روانی به مفهوم پیامدهای ناآگاهی یا ذهن ناآگاهی تغییر می کند. به عبارت دیگر, آسیب شناسی به مسئله رشد هشیاری يا حرکت در پیوستارآگاهی تبدیل می شود (برای ملاحظه الگوهای پیوستار ‎et‏ ر.ک: تراویس, آرتاندر و دوییوس و پاسکال - لئونی, ۲

صفحه 11:
* محدودیت های ادبیات پژوهشی * با وجوة تغدات فزآینده پژوهش.ها از خط ومشی های مختلف, پژوهش روانشناختی در ذهن آگاهی سور دز مرحله طتولیت انست. بزای متال به پژوهش در مورد دستاورد رویکردهای ذهن آگاهی سانحه «:قوییا ‏ اسکنروقون از است. اغلب پژوهش هایی که جهت یابی بالینی دارند, بر کاهش علائم افسردگی و اضطراب تمرکز کرده اند.

صفحه 12:
* به همین ترتیب پژوهش ذهن آگاهی در حوزه های اختلال های شخصیت تا این اواخر اغلب محدود به درمان رفتاری دیالکتیک لینهان برآی اختلال شخصیت مرزی بود. دیگر ویژگی های شخصیتی مشکل ساز عمدتا بررسی نشده اند. پژوهش های اندکی با استفاده از سیستم های درمانی شامل اصول ذهن آگاهی, مانند درمان پذیرش و تعهد (هایس و همکاران؛ ۵۹ نتایج مثبتی در مورد اختلال های سایکوتیک گزارش کرده اند, اما پژوهش هایی که مراقبه ذهن آگاهی را به عنوان مهارت اصلى به کار می برند, هنوز کم هستند.

صفحه 13:
* یکی از دشوارترین جنبه های درمان و پژوهش بالینی مسئله همایندی است. روانشناسان اصطلاح همایندی را از حوزه پزشکی اقتباس کرده اند که به معنای وجود همزمان جریان دو يا چند بیماری است. به طور معمول درمانگرانی که به درمان افسردگی می پردازند» اغلب لازم نیست به علائم همایند اضطراب بيردازند. از ميان جندين مزيتى كه در فصول قبل ذکر شد, یکپار چه کردن شناخت رفتار درمانی و مراقبه ذهن آگاهی کمک می کند به پیچیدگی های ناشی از همایندی پرداخته شود. نمونه هایی از اين پیچیدگی در ادامه بحث آورده شده است.

صفحه 14:
ابعاد ریز در برابر ابعاد کلان پیوستار برجستگی تجربی به خوبی بیانگر یکپارچگی تجربه ذهن آگاهی است. استفاده از مفهوم پردازش ریز - سطح (برجستگی تجربی) و کلان - سطح ساده است. در پردازش ریز سطح: برای مثال ممکن است نش عضلانی مرتبط یا درد به صورت تجربه فشار شدید و گرما ادراک شود و از طرف ديكّر اين امكان را فراهم مي کند که تجربه با توجه به قالب داورانه ارزیابی شود. درد گردن به طور معمول به این صورت ابراز می شود؛ «گردنم خیلی درد می کند!» این با پردازش ضمنی (تیدیل و برنارد" ۱۹۹۳) دنبال می شود: «دوباره در محل کار حالم بد میشود».

صفحه 15:
پردازش اطلاعات مربوط به تغییر در تجربه ریز - سطح را ضرورتا فقط به صورت مفهومی می توان درک کرد. برعکس, پردازش اطلاعات در ریز- سطح این امکان را فراهم می کند که ارزیابی تغییر به تجربه واقعی تبدیل شود. درمانجویان می توانند با توجه به تجربه, بازارزشیابی حالت هیجانی را به روشی کمتر فاجعه آمیز انجام دهند. این امر در موقعیت ‎sla‏ مختلف صدق می کند.

صفحه 16:
ردیابی زودهنگام علائم در مقابل اجتناب تجربی یادگیری هرچه زودتر نحوه احساس و شداسایی ‎Pp Ske igen ok‏ ‎wu sh‏ مراد ۷ 1 آن تاسب ‎ae‏ ۳ آگاهی احشایی موجب ادراک مبالغة آمیز رویدادهای ذهنی هم ظهور می شود.

صفحه 17:
* گرایش مغز به سمت سازگاری و خوگیری است. وقتی به راهبرد احتساب سازگار شد به شدت از استانه جدید فراتر می رود و در نتیجه حس های بدنی ناخوشایند با شدت بیشتر و بطور ناگهانی تر احساس می شوند. بدون پرداختن به مشکلی که حس های بدنی ناخوشایند را ایجاد می کند گرایش یک رویکرد اجتنابی به مشکل شامل تغییر نوع با مقدار راهبرد و در عین حال بقای عادت اجتناب از تجربه خواهد بود. برای مثال برای حفظ اثر الکل (أستانة بالای آگاهی) باید مقدار بیشتری بنوشیم قرص های بیشتری بخوریم یا قرصها را همراه نوشابه دیگری بخوریم

صفحه 18:
۰ و و پذیرش حس های بدنی ناخوشایندی که به طور رخ می دهندر آستانه آگاهی را کاهش می دهد. با تمرین روزانه ذهن آگاهی به حس های بدنی (وارسی بدن), علائم احشایی ظریفتر با تعادل فکری ارزیابی می شوند. درمانجو می تواند ناراحتی های ظریف را هنگام ظهورشان زودتر ردیا کند و بپذیرد, یعنی هنگامی که راحت تر مدیریت می شوند و زمان کافی برای تصمیم گیری در مورد تناسب پاسخ وجود دارد. بنابر اين هنگام استرس ردیابی زودتر هم طهوری پویای ذهن و بدن به درمانجو کمک می کند هشیارانه و از روی میل در سطحی عمل کند که انگار هنوز فاجعه آمیز نیستند و حس های بدنی ضمیمه هنوز مدیریت شدنی اند.

صفحه 19:
8 علاوه بر اين وقتی مراقبه ذهن آگاهی به دقت با فنون شناختى و رفتارى ادغام شود. حتى درمانجويان دجار تظاهرات همايند ييجيده مى توانند مانند درمانجويان دجار تشخيص واحد از يرداختن به مشكل به واسطه هدف قرار دادن بافتى كه درون فرد قرار دارد ما را قادر مى كند ساز و كارهاى تقويت كننده اى راكه الگوهای شرطی شده رفتار را حفظ مى كنند تعدیل کنیم.در زیر مواردی از درمانجویان اد ‎chee. she.‏ 1 هت ات ‎owe‏ ات لاه ارت رتش

صفحه 20:
* مورد نمونه ۱: فوبی اجتماعی * دانیل دانشجوی روانشناسی بيست و جند ساله بود. بعد از پيشنهاد مادرش در شش جلسة ۲ بددی شرکت کرد. نامه ای از بین چندین نامه مشابه دیگر که حاکی از بهبود سریع بودند. به دلیل تاثیر خاص تمرین ذهن آگاهی بر خواب های وی انتخاب شده با وجود ۳ درمانجويان ارهاى جانبى م مفيد ذهن آگاهی

صفحه 21:
§ وافوم فق رمبؤاتم يشانح فيدر اگوی خواب‌من طی بچند اه كدشبة علافمتد با شید ‎ay‏ همین دلیل ین انامه را:توشتم اين رورها جآ ‎le‏ که یادم می آید. حداقل پنج خوابه در هر شب می بینم گاهی طی خواب در حال وارسی آگاه شدن به حس های بدنی) هستم که به شکل جرسی نامتمایز از حس های ظریف به نظر می رسند. به طور معمول دو ساعت بدون رویا دیدن میخوابم. سپس بیدار می شوم و معمولا به توالت می روم و ظاهرا بقیه شب یک رویا می بینم, بیدار می شوم, تعلمت میزنم رویای دیگری می بینمه بیدار می شوم و دوباره به همین ترتیب. در بعضی از رویاها ظاهرا می توانم رفتارم را کنترل کنم. برای مثال کسی کار خصمانه ای انجام میدهد يا آن را تلقین می کند و من به وضوح آگاهم که چیزی درونم می گوید این اشتباه است

صفحه 22:
مورد تمونه ۲: اختلال استرس پس از سانحه جان زندانی چهل و دو ساله مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود که حدود شش سال قبل به زندان افتاده بود. او در زندان درمانجوی موّلف کتاب شد و تحت آموزش ۲۱۱2۲ قرار گرفت. گزارش وی در مورد آموزش ذهن آگاهی در نامه زیر آورده شده است. بعد از شش هفته درمان این نامه نشان دهنده تأثیرات مقید آگاهی تجربی و تجدید اعتماد درمانجویان دچار شرایط مزمن به درمان در پی کسب نتایج سریع است. قسمتهای شخصی این نامه به منظور رآزداری حذف شده است. من آدم متوسطی بودم که در خانه متوسطی در محله متوسطی در شهر متوسط زندگی می کردم. کسب و کار متوسطی داشتم و می گرداندم. چند سال پیش دنیای من متلاشی شد. تصادفی برایم پیش آمد که در نهایت به مرگ یک مرد ختم شد. به همین دلیل الان زندانی هستم. تا به حال چشمانتان را بسته اید و خود را معلق در برزخ تاریک نفس گير یافته اید. تاریکی عمیق كه احساس مى كنيد كلويتان را فشار میدهد و سینه تان را سنگین می کند؟ من آن را به گرداب بزرگ تشبیه کرده ام. خود را فردی بر لبه گردابی باورنکردنی احساس می کنم که بیهوده تلاش می کند سر با بماند. گوشه هایی از زندگیم از مقابل چشمانم می گذرد, خاطرات وحشتناکی که نمی توانم از آن سر در آورم. خاطرات تصادف چند سال پیش, بچه, سرما و سکوت, بوی بنزین, خون و هوای سرد شب؛ معلق در دریای مواج. سپس دوباره و دوباره و دوباره تکرار میشود

صفحه 23:
مورد نمونه ۳: اختلال استرس پس از سانحه و اختلال افسرده خویی ۶ کاترین زن چهل و نه ساله تحصیلکردهای است که ‎aw‏ ‏سال است از طلاق اجتناب می کند زمان به دنبال کمک, راهنمایی و مهارت برای اقدام است. وقتی همکار وی با شرایطی مشابه توان ۷8۲ بهره ببرد, تصمیم كرفت همین رویکرد را در پیش بگیرد. كاترين در هفده سالگی با همسرش آشنا شد و زندگی مشترک آنها از آن موقع شروع شد. آنها صاحب دو دختر شده اند که حالا بزرگ شده اند. کاترین از زندگی عاشقانه اش ناراضی است, احساس پوچی و گسستگی می

صفحه 24:
۶ سنجش نشان داد که دچار افسرده خویی , علائم خفیف اضطراب بالینی. بیش فعالی و اجتناب از موضوعات خاص بود كه با تلاش براى كنترل كردن به منظور مداخلهای ما مشخص مى شد. او كزارش مى دهد از وقتى كه به خاطر دارد. طى تجارب جنسي احساس كسستكى مى كند. بعد از چند جلسه مراقبة ذهن آگاهی او به تدریج خاطرات روشنى از سوء استفاده جنسی توسط چند عضو خانواده را تجربه کرد و متعاقبا مبتلا به شروع دیررس اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده شد. در نامه زیر که بعد از هشت هفته درمان نوشته شده, کاترین اثر سودبخش تمرین ذهن آگاهی بر ادراک حسی و بینش خود را توضیح داده است.

صفحه 25:
* هفته قبل زردالویی را برای اولین بار چشیدم. البته اولین باری نبود که زردالو میخوردم, اما اين بار تا زمان بازدم, با پند بند وجودم آن را حس کردم. در همان هفته به خاطر آوردم پدرم به من تجاوز کرده است. برای به دست آوردن توانایی ام در حس کردن احساسات, می بایست تمام تجارب دوران کودکی را تملک می ‎PDS‏ ‏طی دوازده ماه گذشته با آقای برونو در حال تمرین ذهن آگاهی بوده ام. به تدریج. خاطرات دردناک خشونت عاطفی و جسمی مداوم, سوء استفاده جنسی توسط سه مرد و اکنون تجاوز را به خاطر اورده ام

صفحه 26:
8 به عنوان راه حل قضیه خاطراتم را سرکوب كرده بودم و به اين ترتيب از درد انها خلاص شده بودم تا آخر روز كار مى كردم, حسابى میخوردم, گاهی ديوانه وار الكل میخوردم, و انرزى خود را صرف مراقبت از بجه هايم مى کردم. تمام زندگیم در اضطراب طی شد.

صفحه 27:
مورد نمونه ۴: اختلال استرس پس از سانحه و دوره افسردگی اساسی وقتى خانم سو به دليل افسردگی اساسی توسط پزشک عمومی به مرکز روانشناختی ارجاع داده شده سی و یک ساله بود. وی سابقه ابتلا به اختلال خلقی دوقطبی و متعاقبا اختلال استرس پس از سانحه را داشت. او دچار علائم شدید افسردگی بود. شامل خیال پردازی در مورد خودکشی, چند هفته بعد, مس با مصرف زیاد دارو خودکشی کرد. وی حدود سه سال در یک دفتر دولتی منشی بود. قبل از آن چندین سال در بخش زندان زنان مأمور امنیتی بود. آنجا یک زندانی را در حالت حلق آویز دیده بود. او تجرية خود را تکان دهنده و تروماتیک توصیف مى كر

صفحه 28:
* طی کار در زندان. قربانی قلدری مداوم زندانیان زن نيز بوده است. این تجارب استرس اور با توجه به خودکشی هایی که شاهدشان بوده, حملههای پائیک, فلش بک ‎ily‏ ‏کابوسها و اجتناب از علائم تروماتیک را راه اندازی کرده بودند. با ترک زندان فلش بکها تا حدودی کاهش یافتند, اما دوره های بازگشت کننده افسردگی شروع شدند. او برنامه ۲ را در پیش گرفت و در هشت جلسه به بايان رساند. او بعد از یک سال جدایی از ag ST PE. ‏»ير ال را‎

صفحه 29:
از آخرین باری که شما را دیدم, مدتها می گذرد و می خواهم درباره پیشرفت خود از اولین جلسه ملاقاتمان در دوازده ماه پیش تا حالا برایتان بنویسم به دليل آموزش ذهن آكاهي از شما بتسیار ممنونم و نمى توانم بكويم جقدر زندكيم غنى شده است به طور خلاصه مى خواهم جند ماه اخير را مرور كنيم, مهم ترين خبر اين است هفته قبل دو فلش بک بزرگ به گذشته داشتم و بدون هيج گونه علائم بیماری با پاسخ آنها را سپری کردم! دومین رویداد خیلی مهم تر است

صفحه 30:
* هفته گذشته با خواهرم به مهمانی در خانه دوستم رفتیم, داخل اتاق رفتم و متوجه شدم وقت اتاق شدم, یک خانم به طور مشهودی خودش را جمع کرد. او را نشناختم, به همین سبب زبان توح نکردم. بعد از چند دقیقه نگاهش کردم و با خودم گفتم «یعنی همدیگر را هی نقنناشیم؟* او در حضور من خیلی تاراحت به تظر مى رسيد و اين قضيه توجه مرا جلب کرد. حدود نیم ساعت روبه ‎isa‏ آو نشست بودم که یک دفعه یادم آمد یگن از زناتی:است که در زندان برایم قلدری می کرد و من بسیار از می ترسیدم. جدا از یک لحظه تند شدن ضربان قلبم و یک ثانیه تفش واکنش دیگری نداشتم. خیلی به خودم افتخار کردم. او به وضوح خیلی دستباچه شده بود. بزایش متأسف نشدم, اما فکز کردم که مایه تاراحتی است كه تا اين حد بير و ناخشنود به نظر مى رسد.

صفحه 31:
وقتی دیدم ورق برگشته است و می بیند چقدر قوی و خوشحالم و ان طور که تصور می کرد مرا به هم نریخت, احساس رضایت کلی به من دست داد. چه حس قدرتی داشتم تا به خانه نرفته بودم, اهمیت این موقعیت و این واقعیت را که پاسخ تروماتیک نداشتم, درک نکرده _ بودم. الان به خودم و اینکه واکنش بدی به آن

صفحه 32:
* احساس می کنم قله ای را فتح کرده ام. ممکن است این طور نباشد, اما می دانم وقتی رویدادها از گذشته به حال بيایند. می توانم با آنها کنار پیایم. از پیشرفتم, تعجب می کنم و برایم سخت است باور کنم دوازده ماه پیش با قرص های ضد افسردگی خودکشی کرده بودم. یادم می آید در دفتر شما می نشستم. گریه می کردم و می گفتم كه اين مرض کی تمام می شود و چقدر سخت است که بر همه چیز مسلط باشی. پله, مسلط بودن کمی کار می برد, اما ذهن آگاه بودن خیلی آسان تر از افسرده بودن است. ذهن آگاهی حالا قسمتی از کل زندگی من شده, چیزی است که از صبح تا شب انجام می دهم. بله. گاهی لغزش دارم و مثل افراد غیر ذهن آگاه عمل می کنم, اما بازگشت به واقعیت برایم سخت نیست چند ماه قبل پزشک فشار خونم گرفت, ‎/٩‏ ۲ روی ۴/۸ بود. خیلی آرام شده نه؟ * به دلیل آموزش خیلی ممنونما در آخرین جلسه از من پرسیدید آیا می خواهی برایم نامه نویسی و از تجارب خودت برایم بگویی تا با دیگران در میان بگذارم؟ اگر موافق باشی اين نامه را قسمت اول نامه نگاری حساب کنیم. به شما اجازه میدهم از اين نامه هرطور مایلید استفاده کنید. اگر تجارب من بتواند به تغیبر زندگی کسی کمک کند. من در خدمتم فکر می کنم دو رویداد اخیر به من ثابت کرد که ذهن آگاهی موثر است و اینکه زندگی مرا تغییر داده است این یک مدرک موثق است...)

صفحه 33:
مورد نمونه ۵: اختلال استرس پس از سانحه و اعتیاد به قمار * اکلین زن پنجاه و یک ساله ای که به علت اعتیاد به قمار ‎MICBT a‏ گروهی دولتی (با هزینه آن ارجاع داده شد که توسط مولف کتاب حاضر اجرا شد. جاکولین مثل دیگر شرکت کنندگان مشکلات عدیده ای داشت و سالها اعتیاد به قمار را به عنوان راهی برای مدیریت استرس بالا به کار برده بود. حضور در موقعیت گروهی نخست بسیار دشوار بود و در اولین جلسات گروهی حداقل یک حمله خفیف پانیک داشت. او توضیح داد از موقعیت هایی که غریبه ها حضور دارند اجتناب مى کرده است. * جاکولین در هجده سالگی با مردی مبتلا به سادیسم جنسی ازدواج کرده و ده سال پیوسته قربانی سوء استفاده جنسی شامل تجاوز گروهی دائمی با نهایت خشونت بوده است. طی آن زمان حامله شده و نوزاد در خانه و به صورت مرده به دنیا آمده بود. زیرا همسر وی اجازه نمی داد که از خانه بیرون برود. دو سال قبل از شروع گروه درمانی از همسر دوم خود که مبتلا به بیماری لاعلاج است, پرستاری می کرد. تشخیص اصلی وی اختلال استرس پس از سانجه بود و غم عمیقی داشت. چندین سال مشاوره به او کمک کرده بود بینشی به دست آورد و فراوانی قمار را کاهش دهد, اما قسمت عمده مشکل هنوز باقی بود. جاکولین در نامه زیر بعضی از تجارب خود را در مورد ۲ توصيف کرده است.

صفحه 34:
من زن پنجاه و یک ساله ای هستم که یک مشکل دووجهی دارم و به همین دلیل به مشاور مراجعه کردهام: قمار و استرس پس از سانحه متعاقب سوء استفاده شدید جسمی, جنسی و روانی طی دوره ده ساله. بعد از وققه هجده ساله به علت قمار و قلش یک های تکراری به جست وجوی کمک برآمدم. یک دوره آموزش ذهن آگاهی داشتم. وقتی اين فن ابتدائا برایم توضیح داده شد, مردد بودم. برای مشکل خیلی پیچیده من به نظر خیلی ساده می رسید. این واقعیت که تمایل داشتم به موقعیت گروهی وارد شوم, نوعی اقرار به بذیختی بود. به کسی اعتماد نداشتم و هنوز هم تا حدودی ندارم و در موقعیتهای تاآشنای زیادی گوش به زنگ بودم. ورود به جمع ‎is‏ برایم جهنم بود. متانت برونو در آموزش روش ها به تمایل من برای قرار از موقعیت گروهی اختصاص وقت به تمرینها برایم دشوار بود, چرا که اولویت با همسر بیمارم بود. وقتی به اولین مرحله درمان وقت اختصاص دادم. احساس کردم (با کمال تعجب) واقعا مفید است آگرچه فلش یک ها ادامه پیدا کرد اين آموزش به من کمک کرد بر ذهنم تمرکز کنم تا بتواتم آنها را کالیدشکاقی کنم و با این احساس و واقعیت حقیقی مواجه شوم که اينها ققط خاطره اند و واقعا نمی توانتد به من آسیب پرسانند. فنون بيشرقته مرا قادر ساخت به قضایی در ذهتم بروم که امن و آرامش بخش است و به من امکان میداد با استرس های زندگی با یک بیمار لاعلاج مواجه شوم. قلش یک ها هنوز اتقاق می افتند. اما خیلی کمتر شده اند و اثر کمتری بر زندگیم دارند. قمار کردن واقعا کمتر شده است. زیرا می توانم با است. مواجه شوم.»

صفحه 35:
‎٠‏ جاكولين در اواخر درمان بعد از بيست سال توانست أرايش كند, كارى كه به دليل فلش یک نمی توانست انجام دهد. او به مدت ده سال جعبه لوازم ارايش را ته كمد كذاشته بود. فقط به اين اميد كه روزى بتواند از آنها استفاده كند. به عنوان قسمتى از مرحله دوم ۷۱8۲ از مواجهه تدريجى استفاده كرديم كه شامل استفاده از لوازم آرایشی بود. جاکولین خیلی خوشحال بود. او گزارش کرد که اعتماد به نفسش بیشتر شده است و گفت: «حالا می توانم واقعا احساس كنم به جاى اينكه نگران این فن باشم, درباره اش آواز می خوانم».

صفحه 36:
مورد نمونه ۶: درد مزمن هنگام مواجهه با درد مزمن مسئله اجتناب احشایی در مقابل پذیرش مشهودتر از دیگر موارد است نامه زیر از ترفانجوی سایق مولف است. او بة همکار مولف که درباره مشکلات درمانجویانش در کاربرد مهارتهای ذهن ‎Voll‏ تحقیق می کرد, مراجعه کرده بود. جولیا مادر مطلقه ۴۶ ساله است که در مورد روابط خود بارها ناامید شده و مجبور شده بود با وجود دشواری بعضی از کارهای فیزیکی برای همه چیز به خودش تکیه کند. وی برنامه ۲ را هم دز جلسات انفزادی وهم دز جلسات گروهی گذراند.

صفحه 37:
مورد نمونه ۷: درد مزمن, افسردگی مزمن, اختلال وسواس - بی اختیار اختلال پانیک به همراه آگورا فوبیا روانشناسی از یک کلینیک محلی درد بعد از کارگاه دو روزه ۱/۱08۲ از من پرسید آیا می نحوه اجرای ۱۸8۲ را بر روی یکی از پیچیده ترین درمانجویانش نشان دهم. او توضیح داد که ی درمانی او درمان مبتنی بر شواهد را برای رفع درد به کار گرفته اند که عمدتا و نه صرفا شامل شناخت رفنار درمانی استاندارد بوده است, اما اين مورد به دلیل مشکلات زیاد ناشی از همایندی, مورد دشواری بود. جیل حدود چهل و پنچ سال داشت و یکی از ده موردی بود که نتایج بسیار خوبی گرفتند. او از فن آرمیدگی هم نتیجه نگرفت. هر تلاشی برای آرمیده کردن وی سبب تجربه علائم خفیف تا شدید اضطراب ميشد. به همین ترتیب با اینکه فعالیت برای ستون فقراتش ضرر داشت, به آن ادامه می داد. در ده سال گذشته, او ماهی یک یا دو بار به دلیل مشکل در کنار آمدن با خشم ناگهانی بستری شده بود. توافق شد که من مراحل مختلف ۸۱08۲ را برای درمانجو توضیح دهم و همکارانم بر تمرین او در هر مرحله نظارت کنند. حدود دو سال بعد, ‎gil gl‏ نامه را به عنوان قسمتی از یک کتاب نوشت. او بلافاصله بعد از شروع درمان. نوشتن این کتاب را در پیش گرفته بود.

صفحه 38:
مورد نمونه ۸: اختلال اضطراب فراگیر, اختلال بافت اتصالی و آرتروز استخوان وقتی این زن پنجاه و پنج ساله به دفترم آمد. هر دو دستش در پوشش پلاستیکی دستکش های نازک سفید پنهان بود. پوست به شدت خشک, چروکیده و رنگ پریدهاش باعث شده بود دست هایش بسیار سرخ باشد. توصیف اولیه اش از اين قرار بود: «روی دستها و پاهایم بثورات پومفولیکس دارم و دست هایم مثل دو تکه گوشت قرمز در دو سوی بدنم هستند». او گزارش داد اطراف ناخن هایش عفونتهای عداوم. دانه های یه نقندت خازشی و تاول های دردناک دازد و در پیدا کردن مکان های سرد برای دستها و پاهایش مشکل دارد. در جلساتمان بخاری را خاموش می کردم تا نگران خشگی زیاد هوا نباشد.وی طی جلسه نیم لیتر آب می خورد. او به گرما و نور فلورسنت نیز حساسیت شدید پوستی پیدا کرده بود.

صفحه 39:
* او خارشهای شبه ارگاسمی را تجربه می کرد که طی آن به حدی دستهایش را می خاراند که پیش آسیب میدید. او با داروی استروئید. ۴۷0۷۸ (تا سه ۴ در هفته), پمادها و امولسیونهای موضعی درمان شده بود. او پیوسته نگرانی و دیگر علائم اضطراب قراگیر را تجربه کرده و از آنجا که مجبور بود با یک دختر مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و پسری که احترامی برایش قائل نبود کنار بياید و همواره مورد سوء استفاده کلامی آنها قرار گرفته بود. حالش بدتر شده بود. خلق وی مشخصا پایین بود. از آنجا که می دانست علائم پوستی شدیدش با استرس مرتبطند. از یک پزشک عمومی تقاضا کرده بود او را به جایی معرفی کند که درمان روانشناختی دریافت دارد تا به کاهش استرس وی کمک کند. او الگوی استاندارد چهار مرحله ای ۸۸8۲ را دریافت کرد. در اواخر دوره درمان اعتراف کرد که برای خوددرمانی از الكل استفاده می کند. او که سالها هر شب مقدار زیادی الکل مصرف می کرد. استادانه اين قضیه را از همه مخفی کرده بود. او نامه زیر را بلافاصله بعد از اتمام درمان نوشت: ۰ «تا چهل و هشت سالگی همه چیز خوب پیش می رفت. از آن موقع زندگی پرماجرای من در استرسورهای اضافی دیگر غوطه ور شد- استرسورهای فراگیر - کار, علائم ترسناک پیش از یائسگی, به اختلال بافت اتصالی, آرتروز استخوان و اختلال اضطراب فراگیر اضافه شدند پسرم به نوجوانی رسیده و در خانه است, دخترم مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است و با ما زندگی نمی کند. رفتار دخترم بسیار ناراحت کننده, آزاردهنده و موجب عصبانیت بود. والدین ساده لوح من نیاز به مراقب دارند. من تلاش می کنم فعال بمانم. اما بدنم یاری نمی ‎US‏

صفحه 40:
مورد نمونه ۹: افسردگی مزمن, اضطراب فراگیر, پرخوری و دیابت این درمانجوی خانم وقتی تصمیم گرفت مسیر ۴۰۰۰ کیلومتری بین محل زندگی و محل آموزش ۱۸۱68۲ را سفر کند, حدود چهل سال داشت. آو برای درمان افسردگی مزمن و اضطرابش دو ماه تحت درمان ۱۸0۲ بود. خواهرش دو سال قبل با استفاده از این روش اختلال استرس پس از سانحه مادام العمر خود را درمان کرده بود و به همین دلیل میخواست مدتی تحت این درمان باشد. هنگام سنجش گفت سال هاست که هر روز به صورت تکانشی نیم کیلو شکلات می خورد؛ او بیکار بود و روابط زناشویی ناموفقی داشت دوشنبه بعد بیدار می شوم و اولین روز کار تمام وقت جدید خود به عنوان استاد دانشگاه را شروع می کنم. دیروز بدون احساس شکنجه و گناه به مادرم زنگ زدم. دیشب آرام و عمیق خوابیدم و سرحال و قبراق در خانه کوچک خودم که با مبلغ اندکی اجاره کرده ام, بیدار شدم. امروز برای ناهار استیک و سالاد درست مى کنم. دوش هم گرقتم و لباس هایی را که دوست داشتم پوشیدم, خودم را مرتب کردم و به شهر رفتم تا پزشک عمومی خودم را بینم. نایج آزمایش ها را گرفتم و دیدم که قند خونم غوب است (من دیابت دارم), کلسترول هم تحت کنترل است و از آگوست تا امروز سیزده کیلو وزن کم کرده ام

صفحه 41:
© «مموجين بويظاهو عادىراست ويراى ديكات :موك الست خسيه كنتدة باشد. اما براق ميل 'رتدكى: شننية معجزة است. شنال كدشتة (نه ماه پیش) نمی توانستم کار کنم, به خودم نمی رسید نمی توانستم از پس اجاره خانه برایم. نامنظم می خوابیدم و هميشه خسته بودم. نمی توانستم درست فکر کنم و حافظه کوتاه مدتم ‏ خوب کازتفی. کرد, بت طور تصادفی غذا عي خوردم و بادم تفت ‎sal‏ ‏که غدا خوزده ام ‎cai ly‏ فند خونم بالاً بود. و کلسترولم بة حداکتز رسیده بود. پزشکم گفته بود اگر ادامه بدهم به زودی خواهم مرد. علاوه بر داروی دیابت هر روز ۵۲ واحد انسولین می گرفتم و برای افسردگی مزمن هم روزانه ۸۰ میلی گرم پروزاک مصرف می کردم. وزنم ۱۰۵ کیلو شده بود و روز به روز بدتر می شد. اين اواخر روزهایی بود که دوش نمی گرفتم و به خودم نمی رسیدم. البته به طرز ماهرانه ای نمی گذاشتم دیگران بفهمند رنج می کشم.

صفحه 42:
* شغلی که هميشه در آرزویش بودم به من پيشنهاد شد؛ ؛ کار با جامعة بومی در روستایی برای حل مسئله خودکشی و صدمه زدن به خود که در آنجا زیاد بود. براي آن کار به افراد محلی نزدیک شده یک هفته آنجا بودم و فهمیدم که تیرم به سنگ خورده است. دریافتم که دوام نمی آورم. نمی توانم با اين مردم کار کنم و تحملم به حدی بود که در آن جامعه متنوع کار مشترک انجام دهم. با گریه استعفا دادم و به اصل خودم برگشتم.

صفحه 43:
9 نه تنها خانه ام به فروش رفته بود: بلكه نمى دانستم كجا بايد زندكى كنم يا جطور مى توانم بعد ار بيدا كردن ‎OE ee‏ بگذرانم, اغلب گریه می کردم, هميشه عصبانی بودم و بقية اوقات کرخت بودم. از مردم دوری می کردم؛ نمی توانستم تلفن را جواب بدهم و با کسی گپ بزنم. ترس و اضطراب موذيانه اختيار زندكى مرا در دست گرفته بود. به حدی حالم بد بود که اداره رفاه اجتماعف: راهتمايي ام كرد كه نا اتقاضايق

صفحه 44:
مورد نمونه ۱۰: اختلال شخصیت مرزی ۶ در زیر دو نامه از یک درمانجو آورده شده که مقّلف او را در بیمارستان روانپزشکی خصوصی درمان کرده است. چنی, زن درمانجوی سی ساله ای با تشخیص اختلال شخصیت مرزی بود. وی کودکی دشواری داشت که فقط کمی از آن را به یاد دارد (مثلا سوء استفاده جنسی پدر از او و بعدها در نوجوانی مدتی زندگی در خیابان). وقتی با او ملاقات کردم, به تازگی از اختلال هویت تجزیه ای بهبود بيدا كرده بود, اما هنوز ‎sla iri pile‏ شدیدی همراه با رفتار خود اسیب رسان (شامل بریدن اعضای بدن) و افسردگی شدید داشت.

صفحه 45:
۶ کسب نتایج مشیت از یک برنامه مبتنی بر ذهن آگاهی روشن که به طور ماهرانه ارائه می شود, با فاصله گرفتن آرام از خود پنداره که از سطح ادراکی آغاز می شود (شکل ها و رنگها, صداها, مزه ها و غیره) امکان ‎Uno‏ شود و به روش هاي تفكر. حس هاى بدن و روش واکنشی ما گسترش می یابد.

صفحه 46:
* وقتی همه اين چهار عامل اولیه تقوبت هدف قرار گيرند. همانند سازی با هر یک از آنها به فرایندی آگاهانه تبدیل مى شود که بیشتر تحت کنترل فرد قرار دارد. بنابراین خنثی کردن همانند سازی با اين اجرای خود نداره امکان پذیر است و اجازه مى دهد که باز ارزیابی شناختی به همه موقعیت های زندگی روزمره تعمیم یاید, نه اينكه به طرحواره های خاص چیزی که سازه خود ارائه می کند, به همه پیوندهای خودپنداره نفوذ می کند و مطابق با همان الگوی تقویتی که در چهار مولفه کارکردی سیستم تقویت عمل می کند (فصل دوم), طی زمان حفظ می شود وقتی یک مشکل هیجانی ظاهر می شود, ناخواسته گرایش به همانندسازی با افکار ارزشیابانه و حس های بدنی هم ظهور ایجاد می شود.

صفحه 47:
* از اين رو شدت همانندسازی با تجربه سبب می شود علائم مدتی طولانی تر از آنچه انتظار می رود, باقی بمانند (مثلا احساس هأی من, افسردگی من. علائم اضطراب من ضربان قلب من, اعتیاد من و غیره). وقتی چسبیدن به یک رفتار مسئله ساز به حد کافی از همانندسازی بلندمدت با آن حمایت می کند, آن رفتار با حس خود ادغام می شود و رها کردن چنان رفتاری به اندازه قطع یک عضو بدن درد روانشناختی ایجاد می کند. هر چه چسبیدن به این خودپنداره تثبیت شده تر و انعطاف ناپذیرتر باشد, تغییر شخصیت زمان بیشتری طول خواهد کشید.

صفحه 48:

صفحه 49:

69,000 تومان