صفحه 1:
.The woman was afraid of what she saw
زن از چیزی که دید ترسیده بود.
صفحه 2:
.A: The food is very good in that restaurant. B:I agree with you
آ: غذا در آن رستوران خیلی خوب است. ب: من با تو موافق هستم.
صفحه 3:
«She didn’t do her homework, so her father is a
او تکالیفش را انجام نداد بنابرین پدرش ا
صفحه 4:
. 1
۸۷۲۳۲۷۵
.The bus always arrives at the corner of my street at 4:00
اتوبوس همیشه ساعت 4 به گوشه ی خیابان من می رسد.
صفحه 5:
-The man with the sword attacked the other man first
دا تر به مرد دیگر
صفحه 6:
.The bottom of my shoe has a hole in it
ته (پایین) کفشم یک سوراخ دارد.
صفحه 7:
۴
د 21657617
باهوش
The clever boy thought of a good idea
پسر باهوش به یک ایده خوب فکر کرد.
صفحه 8:
.The cruel man yelled at his sister
مرد بی رحم بر سر خواهرش فریاد زد.
صفحه 9:
.He finally crossed the finish line after five hours of running
او بعد از 5 ساعب دویدن در تهایت از حط پایان عبور کرد.
صفحه 10:
.The other children will hide while you count to 100
در حالی که تا 100 میشماری, بچه های دیگر قایم خواهند شد.
صفحه 11:
.Long ago, people hunted with bows and arrows
خیلی وقت پیش مردم با تیر و کمان شکار میکردند.
9
صفحه 12:
.There are a Jot of apples in the basket
تعداد زیادی سیب درون سبد قرار دارد.
صفحه 13:
.The Canadian flag has a maple leaf in the middle of it
پرچم کانادا یی برگ درخب افرا در وسطش دارد.
صفحه 14:
.I was only a few moments late for the meeting
yn فقط بن لحظه برای بلافان در کرده وم
صفحه 15:
Pleased
(adj.)
.She was pleased with the phone call she received
او با تماس تلفنی ای که دریافت کرد. خوشحال شد.
صفحه 16:
.He promised to return my key by tomorrow
او قول داد کلید را تا فردا برگرداند.
صفحه 17:
| ۴
17 Reply .. ee
"She asked him what time his meeting was. He replied, “at three
اذ [زن) پرسید که زمان ملاقاتش چه ساعتی است. او (مرد) جواب داد: ساغت
3
صفحه 18:
fi
18 Safe ws) کم
Wi ایمن؛ امن
.Put on your seat belt in the car to be safe
درماشین کمربندت را ببند تا ایمن بمانی.
صفحه 19:
His card trick really surprised us
حقه ی کارت او وافعا ماررا شگفت رده کرد.
صفحه 20:
1
.The couple can dance quite well
آن زوج میتوانند به خوبی پرقصند.
صفحه 21:
-Riding in the rough water was an adventure
سواری کردن در آب تآرام یک مایراجوی بود
صفحه 22:
صفحه 23:
.The baby carefully climbed down the stairs
نوزاد بادقت از پله ها پایین آمد.
صفحه 24:
Chemical
(n.)
24
.The scientist mixed the chemicals
داد مند مواد شیمیایی را مخاوط کرد.
صفحه 25:
.She created an igloo from blocks of snow
او از بلوک های برفی یک کلبه ی اسکیمویی درست کرد.
صفحه 26:
Evil (adj.)
شبطانی. شوم
.The evil figure scared us all
تصوی تیان هم رها را در سای
صفحه 27:
.The student did an experiment in science class
دانش آموز یک آزمایش در کلاس علوم انجام داد.
صفحه 28:
من مگس را با یک مگس کش, کشتم.
I Killed the fly with a fly swatter
صفحه 29:
aborato
4 2
works in a laboratory ع طامصر بالج
مادر من در یک آزمایشگاه کار میکند
صفحه 30:
.The sound of their Jaugh filled the room
صدای خنده شان اتاق را پر کرد.
صفحه 31:
The man’s voice was so Joud that we all could hear him
صدای مرد آنقدر بلند بود که همه ی ما میتوانستیم آن را بشنو,
صفحه 32:
.The boy became nervous when he heard the news
پسر وفتی که اخبار رازسنید دلوایس بند..
صفحه 33:
هن ۱01660
سروصدا
33
The crying baby made a loud noise
نوزاد گریان سروصدای بلندی ایجاد کرد.
صفحه 34:
.His afternoon work project was to paint the room green
پروژه کاری بعدازظهر او, نقاشی کردن اتاق (به رنگ) سبز بود.
صفحه 35:
Scare ,,
ترساندن» ترسیدن
.My uncle was scared by what he saw in the room
ار چیزی که در انای دید ترسیده بود.
صفحه 36:
Secret
(n.)
y wy =
.The two boys were sharing a secret
دو پسر در حال به اشتراک گذاشتن یک راز بودند.
صفحه 37:
.My boss at me because I was late for work
رئیسم بر سرم , چون به سرکار دیر رسیدم.
صفحه 38:
-The two friends smelled the flower
دو دوست گل را بو کردند.
صفحه 39:
1 6۶1 از
.The way he treated his classmate was terrible
رفتاری که او با همکلاسیش داشت, وحشتناک بود.
صفحه 40:
.Business was worse this month than last month
کست و کار اين ماه بذتر از ماه قبل بود؛
صفحه 41:
0
"نی
41
۵
.The alien came in peace
موجود فضایی با صلح آمد.
صفحه 42:
.There was a red apple among the green ones
یک سید رفرعر درییال سیب های سیر وجود داشت
صفحه 43:
.We used a chart to see how we had improved
ما از یک نمودار برای اينکه ببینیم چگونه پیشرفت کردیم, استفاده کردیم.
صفحه 44:
.The sky was filled with white clouds
آسمان با ابرهای سفید پرشده بود.
صفحه 45:
Henry could not comprehend the message
هنری نتوانست پیام را درک کند.
صفحه 46:
.They described their tree as colorful with gold ribbon and a star
آنها درختشان را به عنوان یک درخت رنگارنگ با روبان طلایی و یک ستاره
رصت رد
صفحه 47:
.Going skiing last winter was the most fun I’ve everhad
رفتن به اسکی در زمستان گذشته سرگرم کننده ترین چیزی بود که تا کنون
داشته ام.
صفحه 48:
.Since he failed to get the job, he was sad
از آنجاییکه او در گرفتن کار شکست خورد, ناراحت بود.
صفحه 49:
۶. 1
¥ aaj.
.The animals came up to the girl
حیوانات به سمت دختر آمدند.
صفحه 50:
Grade ..,
نمره» درجه
.I managed to get good grades on my report card
من برنامه ریزی کردم تا یک نمره خوب بر روی کارت گزارشم بگیرم.
صفحه 51:
-He ate the carrot instead of the ice cream
أو به جای بستنی, هویج خورد.
صفحه 52:
.The library at school is full of books
کتابخانه مدرسه پر از کتاب است.
صفحه 53:
.Saturn is the planet with the ring around it
زحل سیاره ای با یک حلقه دور آن است.
صفحه 54:
-Karen had trouble writing her report
کارن در نوشتن گزارشش مشکل داشت.
صفحه 55:
-He had to read several books for class
او مجبور به خواندن چندین کتاب برای کلاس بود.
صفحه 56:
.All the students could easily ve the math problem
همه ی دانش آموزان به سادگی توانستند مسئله ریاضی را
صفحه 57:
1
.I was suddenly surprised by the cake my friends brought me
من ناگهان با کیکی که دوستانم برایم آوردند. سویرایز شدم.
صفحه 58:
.I suppose I should go home now
من گمان میکنم که الان باید به خانه بروم.
صفحه 59:
0111195
e (n.)
.The universe is so large that it cannot be measured
جهان آنقدر بزرگ است که قابل اندازه گیری نیست.
صفحه 60:
-Michael likes to view himself in the mirror
مایکل دوست دارد که خودش را در آینه نگاه کند.
صفحه 61:
It’s appropriate to wear a suit when you go to the office
ملاس است وقمی که به آداره میروی یی کت و شلوا وی
صفحه 62:
-Avoid the broken bottle on the floor
از بطری شکسته ی روی زمین دوری کن.
صفحه 63:
.She always behaves well when her father is around
او هميشه به خوبی رفتار میکند. وقتی که پدرش در اطراف است.
صفحه 64:
-A nice warm bath makes me feel so calm
یی شرع كه ان ی ی ۱
صفحه 65:
. was filled with concern after reading the newspaper
من بعد از خواندن روزنامه, وجودم پراز نگرانی شده بود.
صفحه 66:
.The baby looked very content sitting on the floor
نوزاد از نشستن بر روی زمین خیلی راضی به نظر میرسید.
صفحه 67:
les -t the bus to be here very soon
من انتظار دارم اتوبوس خیلی زود اینجا باشد.
صفحه 68:
.We meet frequently, either at the beginning or ending of the week
ما اغلب در اول و یا در آخر هفته با هم ملاقات میکنیم.
صفحه 69:
.Smoking is a bad that can kill you
سیگار کشیدن یک بد است که میتواند تو را بکشد.
صفحه 70:
۱119 6 a
70 t 0 ee
as
تدريس كردن
pe
.My teacher instructs us in several subjects
معلم من در چند موضوع به ما تدریس میکند.
صفحه 71:
.The men spoke about issues that were important to the people
مردان درباره ی مسائلی که برای مردم مهم بود. حرف زدند.
صفحه 72:
.He spent all his money. There is none left
او همه ی پولش را خرج کرد, هیچی نمانده است.
صفحه 73:
.] 20ظ to be t and wait until 5 o’clock to leave
من بايد مى بودم و تا ساعت 5 برای رفتن صبر میکردم.
صفحه 74:
Positive
(adj.)
.She has a positive future ahead of her after finishing college
او بعد از تمام کردن دانشگاه آینده ی مثبتی را در پیش رو دارد.
صفحه 75:
.punish me, my teacher had me stand in the corner
برای تیه کردن من معلمم مرا وادار کرد که در کوش بایستم
صفحه 76:
( یف 6 8 ال 6 8 |
يام sor
_My lawyer will me in court
elise, من در دادگاه خواهد بور
صفحه 77:
1 1
Shake Se
77 (v.) ne
.When people shake hands, it usually means they agree
وقتی مردم دست تکان میدهند (دست دادن), اين معمولا یعنی موافقت دارند.
صفحه 78:
Llike to spread butter on my toast
من دوست دارم کره را روی نان تستم پخش کنم.
صفحه 79:
.My dog and I strolled through the park today
من و سگم امروز در داخل پارک قدم زدیم.
صفحه 80:
Village
(n.)
There are only a few houses in my village
در روستای من فقط تعداد کمی خانه وجود دارد.
صفحه 81:
I was not aware of the ringing phone
.من از تلفن در حال زنگ خوردن آگاه نبودم
صفحه 82:
He hurt his arm badly playing with friends.
. او زمانی که با دوستانش بازی میکرد, به طور بدی به بازویش آسیب رسید
صفحه 83:
The blue suit belongs to Paul.
کت شلوار آبی به پائول تعلق دارد
صفحه 84:
۱) ۶
e ۳)
She stood under her umbrella as the rain continued to fall.
.او زیر چتر خودش ایستاد, همانطوری که باران به باریدن ادامه داد
صفحه 85:
I made an on my report, so my boss was angry.
كسا شد جون من يك خطا در كزارشم انجام رارم
صفحه 86:
Rock climbing was a fun experience.
.صخره نوردی یک تجربه ی جالب بود
صفحه 87:
صفحه 88:
Hurt.
آسیب زدن
88
She hurt her leg falling down the stairs.
از بله ها بم بايش آسيب زو goes 1 1 |
صفحه 89:
It’s good judgment to recycle your aluminum cans.
ار وی ات که قوطی های آلومیتیومی تان را بازیافت کنرد
صفحه 90:
صفحه 91:
It is normal for me to bathe every night.
iS معمول است که هرشب حمام yo sly.
صفحه 92:
It is rare for him to miss his flight.
.برای او نادر است که پروازش را از دست بدهد
صفحه 93:
صفحه 94:
The little girl a special gift from Santa Claus.
.دختر کوچولو یک هدیه ی خاص از بابانوئل
صفحه 95:
My brother and his family reside in a lovely house on the beach.
.برادرم و خانواده اش در یک خانه ی دوست داشتنی در ساحل اقامت میکنند
صفحه 96:
As a result of all the rain, the man had to climb on the roof.
.در نتیجه ی بارش باران, مرد بايد از يشت بام بالا ميرفت
صفحه 97:
You must roll the ball into the pins when you bowl.
.تو بايد توب را به داخل بين ها غل بدهى وقتی که بولینگ بازی میکنی
صفحه 98:
Since 1992, he has been driving that car.
او از سال 1992 آن ماشین را میرانده است
صفحه 99:
Visible
_ (adj.)
The moon and stars were visible in the night sky.
.ماه و ستاره ها در آسمان شب قابل دیدن بودند
صفحه 100:
You should be careful around a fox, because it is a animal.
.تو بايد در اطراف یک روباه مراقب باشی چون یک حیوان است