ادبیات و زبانسایرآموزش

درس چهارم فارسی هشتم⚡ ( رایگان)

درس چهارم فارسی هشتم به صورت کامل در پاورپوینت وجود دارد و به صورت کاملا رایگان

علی اژدری

صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:
۱ aan نوع نثر: ساده و بوانت | ‎wi‏ = 1 | ييام درس ‎P‏ ‏این درس بر ارزش وقت» قدر دانستن فرصت های زندگی و کسب و کردن مهارت ‎skh‏ لازم براى یک ۱ کنات خوب تأکید دارد . ۱ A 7

صفحه 4:
آداب: جمع ادب, رسم هاء عادت ها روش های یسندیده 7( آراسته: زیبا , منظم امشقّت: ‎ey‏ سحتی افسوس: برای نشان دادن حسرت و پشیمانی؛ شبه جمله است هی: افسوس, دریغ شتابان: با سرعت تصور کردن: پنداشتن» خیال كردن نصیب: بهره , قسمت

صفحه 5:
سنجیده: حساب شده آرمان: ارزو امید بير: انديشيدن» مشورت کردن |ارمانی: ايده آل چیرگی: پیروزی» تسلط منطقی: آنچه از روی منطق و | مهارکردن: رام و مطیع کردن» به سرشار: پر انباشته اختیار خود در آوردن خلاق: آفریننده انسانیت: انسان بودن» رفتار شایسته داشتن توکل: کار خود را به خدا واگذار اصول: جمع اصلء ريشه هاء

صفحه 6:
بر سوه‌بی جر ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است: هر وقت ۲۲ جلوى ضررء زیان و هدر رفتن را بگیری, فايده مى | بری آه بلندی می کشند و می گویند: «هی! دیگر آن نیرو لا انرزی جوانی در ما نیست». آه بلندی از ته دل می | کشند و می گویند: «افسوس! مثل دوره جوانی قوی ‏ و نیرومند نیستیم.» تصور همه از اینده یک زندگی آرمانی» منطقی و سرشار از عشق و عاطفه و انسانیت است: فکر و یال شان یک زندگی ایده آل و مطلوب؛ از روی منطق و پر از عشق و محبت و اخلاق نیک

صفحه 7:
‎ad‏ هکلم با مس عهرای ار کلمات میت گویندنکه دازای آمعنت کاملی باشند وپياهی راز گونند مد «شنونده با از نویسنده به خوانتده انتقال دهد ‏فعل: کلمه ای است که درباره انجام عمل, رویداد یا ایجاد حالت» اطلاعات به ما می دهد و در یکی از سه زمان گذشته (ماضی)؛ حال (مضارع) و آینده (مستقبل) به کار می رود. ‏1 - فعل هایی که فقط به نهاد نیاز دارند تا معنی آن ها کامل شوند. به اين فعل هاء ناگذر می گویند و جمله دو جزئی می سازند» مانند: فرهاد رفت . ‏2- فعل هایی که علاوه بر نها به مفعول تباز دازند نا معنی آن ها کامل شود. به این فعل ها گذرا به مفعول می گویند و جمله سه جزئی ‎no‏ سازند مانند : حسین سیب را خورد. ‏3 - فعل هایی که ‎colle‏ بر نهاد و مفعول به متمم نیاز دارند تا معنی کامل تری را به شنونده انتقال دهند: مانند: علی روزنامه را به دوستش داد. ‏در مثال های بالا به کلمه های «فرهاد, حسین, سیب, علی , روزنامه, دوست» که برای نامیدن کسی با چیزی به کار می روند, اسم می گویند. اسم می تواند در جایگاه نهاد, مفعول» متمم و .. قرار گیرد و به ترنیب در نقش های دستوری نهاد. مفعول» متمم و ... به کار روند. ‏اجزای اصلی تشکل دهنده جمله, فعل, اسم هستند. فعل فقط در جایگاه فعلی قرار می گیرد. اما .اسم در دیگربخش های جمله می آید و نقش های مختلفی را می پذیرد ‎

صفحه 8:
چا زندگیبه يك سفر تشبيه شده أست؟ قت اصلى بحران هاى زندكى جيست؟ ‎Sb sly‏ مشكل كمرويى يا كستاخى, جه بايد كرد؟. ‏زندگی یر مانند سفر به ابزارها و مهار تهايئنياز دارد كه اكر آن2 ‏.مهارنت‌ها را خوبنياموزيم و بم کار نبنديیم دچار بحران‌می‌شویم باید مهارتدارتباط مونر» را به درستييب ياموزيم تا بتوانیم رولبط-3 .خود را با دیگران‌به درستی‌هدایتک نیم ‎

صفحه 9:
چم چیزیدر پاییز زرد می‌شود؟ (برگ‌هایدرختان نهاد) 2 - مفعول بخشعاز گلزاره جمله اسنکم پس‌از أن‌بتولنیم | «را» بيفزلييم. براعپیدا کردن‌مفعول به اول‌ فعلدچم چیزی را» یا «چه کسیرا» اضافه کنیم و مفعهولرا ب دستم‌آوريم. مانند: فرمانرولییف رزندان‌خود را پند میداد. چم کسیر پند محداد؟ (فرزندان‌خود را: مفعولا 3- متمم: کلمه یا گروهیاز کلمم هاستکه پس‌از حروف اضافم قرار می‌گیرند. پرکاربردترین‌حروفلضافه عبارتلند از: ‎fl‏ «بعه باء در » ‎Gleb‏ از براع از بهره بی بدوره جزء مانند, ل همانند همچون چون(در معنیمثلو مانند)

صفحه 10:
استعدادها و ضعفها - مهارت»1 هایلا-زم - بهره و نصیب

صفحه 11:

صفحه 12:
=e | ۱ 000 ‎oma |‏ ی تن تا حضرت باشیم. ‎

صفحه 13:
تو خود که روی خوبت, از من چرا نهان است؟ بی» ورنه رخم عیان است! چرا چهره زیبای تو از من دهستی که مرا نمی بيني و گرنه جهره من کاملً ‏ دانش ادبی: نهان و عیان: تضاد / در بیت اول واژه های نهان و عیان با بی نشان» شادمان» فغان و جان در ابیات ده ند ای ما ار ‎Qs,‏ اج آرایی « الف

صفحه 14:
گفتا: نشان چه پرسی؟ آن گفتم که از که پرسم, جانا نشان کویت؟ کوی, بی نشان است! كفتم: لع ا ل اع ل اف : لازم به .پرسیدن نیست, فو لم نام 8 دانش ادبی: کوی: تکرار/ نشان و ۳ بی نشان: تضاد دانش زبانی: بیت. شش جمله دارد/ جانا: منادا / دو نوع «که » در مصراع اول آمده است. اولی حرف ربط mane © ‏حم‎ ol ‏نه‎ a 30 ‏كمد م د سر‎ ee است! گفتم : غم عشق تو برای من از شادمانی لذت بخش تراست . گفت: غمی که در راه رسیدن به ماء به عاشقان می رسد پر از شادی و شادکامی می دانش ادبی: غم شادمان است: تشخیص/ غم و شادمانی: تضاد/ غم: تکرا = دای زبانت: بيت جهار حمله دا رد درا به معنی برای و حرف اضافه است/ خوش تر: مسند است/ شادمان: مسند

صفحه 15:
ee i Or ‏الحو سح‎ eee eee ‏است!؟‎ oles L ‏کی ناله,‎ گفتم: دل و جانم از آتش عشقی که در درونم است» سوخت. گفت: عاشقی که درراه معشوق می سوزد و محو می شود دیگر از او ناله و .فریاد بلند نمی شود دانش ادبی: سوختن جان: کنایه از كن دانش زبانی: بیت پنچ جمله دارد/ /جان: نهاد ‎ies Eee ee‏ آن که لقان تال و فعان : دول گفتا: نگاه دارش؛ غم گفتم: ز «فیض » بپذیر اين نیم جان که دارد خانه تو جان است! ۱ ‏گفتم: اين جان فرسوده و ناتوان را از فیض (شاعر) بیذیر. گفت آن را نگه دار زیرا جان و دل تو جایگاه غم عشق است . (اگر آن را نداشته باشی, .عشقی در وجود تو نخواهد ماند) ‎ ‎ ‏دانش ادبی: جان به غم خانه تشبیه دانش زبانی: بیت دارای شش جمله شده است/ «فیض » تخلص شاعر /است ‎cul,‏ نیم جان: مفعول/ - ش : مفعول

صفحه 16:

به نام خداوند جان و خرد درس چهارم فصل شکفتن تهیه کننده :علی اژدری نوع نثر :ساده و روان پیام درس این درس بر ارزش وقت ،قدر دانستن فرصت های زندگی و کسب و کردن مهارت های الزم برای یک زندگی خوب تأکید دارد . دائمی :همیشگی ماهر مهارت: حکیم :دانشمند بودن در کاری ،استادی افسوس :برای نشان دادن حسDDرت و پشیمانDDی ،شبه جمله است آداب :جمDع ادب ،رسDم ها ،هی :افسوس ،دریغ عادت ها، روش های پسندیده خاص :ویژه ،مخصوص شتابان :با سرعت آراسته :زیبا ،منظم تصDور کردن :پنداشتن ،خیال کردن ّ مشقت :رنج ،سختی نصیب :بهره ،قسمت سنجیده :حساب شده آرمان :آرزو ،امید تدبیر :اندیشیدن ،مشورت کردن ارمانی :ایده آل چیرگی :پیروزی ،تسلط منطقDی :آنچDه از روی منطق و ّ تعقل باشد. مهارکردن :رام و مطیDع کردن ،به سرشار :پر ،انباشته اختیار خود در آوردن خالق :آفریننده انسDDانیت :انسان بودن ،رفتار شایسته داشتن توکDل :کار خود را به خدا واگذار اصDول :جمDع اصDل ،ریشDه ها، کردن بنیادها حکیمی گفته است« :افسوس که جوان نمی داند و پیر نمی تواند» :دانشمندی گفته است« :حسرت می خورم که جوان تجربه انجام کارها را ندارد و انسان پیر ،توانایی اجرای کارها را ندارد». بررسی قلمرو معنایی ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است :هر وقت جلوی ضرر ،زیان و هدر رفتن را بگیری ،فایده می بری آه بلندی می کشند و می گویند« :هی! دیگر آن نیرو انرژی جوانی در ما نیست» .آه بلندی از ته دل می کشند و می گویند« :افسوس! مثل دوره جوانی قوی و نیرومند نیستیم». تصور همه از اینده یک زندگی آرمانی ،منطقی و سرشار از عشق و عاطفه و انسانیت است :فکر و خیال همه از آینده شان یک زندگی ایده آل و مطلوب، از روی منطق و پر از عشق و محبت و اخالق نیک دانش زبانی یادآوری اجزای جمله و معرفی اسم جمله :به کلمه یا مجموعه ای از کلمات می گویند که دارای معنی کاملی باشند و پیامی را از گوینده به .شنونده یا از نویسنده به خواننده انتقال دهد فعل :کلمه ای است که درباره انجام عمل ،رویداد یا ایجاد حالت ،اطالعات به ما می دهد و در یکی از سه زمان گذشته (ماضی) ،حال (مضارع) و آینده (مستقبل) به کار می رود. – 1فعل هایی که فقط به نهاد نیاز دارند تا معنی آن ها کامل شوند .به این فعل ها ،ناگذر می گویند و جمله دو جزئی می سازند ،مانند :فرهاد رفت . – 2فعل هایی که عالوه بر نهاد ،به مفعول نیاز دارند تا معنی آن ها کامل شود .به این فعل ها گذرا به مفعول می گویند و جمله سه جزئی می سازند ،مانند :حسین سیب را خورد. – 3فعل هایی که عالوه بر نهاد و مفعول به متمم نیاز دارند تا معنی کامل تری را به شنونده انتقال دهند :مانند :علی روزنامه را به دوستش داد. در مثال های باال به کلمه های «فرهاد ،حسین ،سیب ،علی ،روزنامه ،دوست» که برای نامیدن کسی با چیزی به کار می روند ،اسم می گویند .اسم می تواند در جایگاه نهاد ،مفعول ،متمم و ... قرار گیرد و به ترتیب در نقش های دستوری نهاد ،مفعول ،متمم و ...به کار روند. اجزای اصلی تشکل دهنده جمله ،فعل ،اسم هستند .فعل فقط در جایگاه فعلی قرار می گیرد .اما .اسم در دیگربخش های جمله می آید و نقش های مختلفی را می پذیرد خودارزی ابی زDیرا مDانDند یDDکسDDفر ،آDغاز و پDDایانDیدارد .بDDراDیبDDرخیکDDوتاه Dو بDDراDی1- .بDDرخیدDیDگر طDوالنDیاDسDت زDندگینDDیز مDانDند سDDفر بDDه DاDبزارDها و مDهDارDتهایDینDDیاز دارد کDDه DاDگر آDن2- .مDهDارDتها را خوبنDDیاموزDیDم و بDDه DکDDار نDDبندیDم ،دDچار بDDDحراDنمDیشDDویDم بDDاید مDهDارDت«ارDتDباط مDؤثر» را بDDDه DدرDسDتیبDDیاموزDیDم تDDا بDDتواDنDیم رواDبDط3- .خود را بDDا دDیDگراDنبDDDه DدرDسDتیهداDیDتکDDنیم نکات مربوط به فعالیتهای نوشتاری نقش های دستور ی نDDهDاد :کDDلمه DیDDا گDDروDهیاز کDDلمه DهاسDتکDDه DدرDبارDه DآDنخبر مDی– 1 » یDDا «چهD فDDعل «چه Dچیزی ، دDهیم .بDDراDیپDDDیدا کDDردDننDDهDاد ،بDDDه DاوDل » اDضافDه DمDیکDDنیم و نDDهDاد را بDDDه DدDسDتمDیآورDیDم ،مDانDند :بDDرگ کDDسی هایدرDختاندر پDDایDیز زرد مDیش DوDند. ن نDDهDاد) چه Dچیزیدر پDDایDیز زرد مDیشDDود؟ (بDDرگهایدرDختا : ل بDDDخشیاز گDDلزارDه Dجمله DاDسDتکDDه DپDDDساز آDنبDDDتواDنDیم – 2مDفعDو : «چه Dچیزی ‏Dول بDDDه DاوDلفDDعل «را» بDDDیفزاDیDیم .بDDراDیپDDDیدا کDDردDنمDفع ، را» یDDا «چه DکDDسیرا» اDضافDه DکDDنیم و مDفعهDولرا بDDدسDتمDیآورDیDم. مDانDند: فDDرمانرواDیDیفDDرزDنداDنخود را پDDDند مDیداد. ل چه DکDDسیرا پDDDند مDیداد؟ (فDDرزDنداDنخود را :مDفعDو ) – 3مDتمم :کDDلمه DیDDا گDDروDهیاز کDDلمه DهاسDتکDDه DپDDDساز حروف اDضافDه DقDرار مDیگDDیرند .پDDرکارDبردDتریDنحروDفاDضافDه DعبارDتاDند از: ن جز ،مDانDند، بDDDی بDDدو، D ، ‏Dی از بDDDهDر، ‏Dی از ،از بDDرا ، «بDDDه ،DبDDا ،در ،بDDرا ، همچون چوDن(در مDعنیمDثلو مDانDند) ، همانDند، فعالیتهای نوشتاری اDسDتعDدادDها و ضDDعفها – مDهDارDت1- هایالDDزDم – بDDDهDره Dو نDDصیب– اDحساساتو هیجانات– نDDظیر و مDانDند فعل آمد خورد داد متمم دوستش مفعول سیب روزنامه نهاد ندا حسین علی اسم ها :ندا – حسین – سیب – علی – روزنامه – دوست شعرخوانی شوق مهدی(عج) قالب : غزلترکیبی ازمناظره ایی لحن: و عاشقانه معنی واژه ها فغان :ناله ،آه ،فریاد پیام درس حجاب :پرده ،نقاب، مانع نیم جان :جان خسته و ورنه :و اگر نه فرسوده و به لب رسیده (مخفف) غم خانه :خانه غم ،غمکده عیان :آشکار ،ظاهر بررسی محتوا گفتم که روی خوبت ،از من چرا نهان است؟ گفتا :تو خود حجابی ،ورنه رخم عیان است! گفتم :چرا چهره زیبای تو از من پنهان است؟ گفت :تو خودت ،مانعی .هستی که مرا نمی بینی و گرنه چهره من کامال ً اشکار است دانش ادبی :نهان و عیان :تضاد /در بیت اول واژه های نهان و عیان با بی نشان ،شادمان ،فغان و جان در ابیات » بعد هم قافیه هستند /است :ردیف /واج آرایی « الف دانش زبانی :بیت پنج جمله دارد / .نهان، حجاب ،عیان :مسند گفتم که از که پرسم ،جانا نشان کویت؟ گفتا :نشان چه پرسی؟ آن کوی ،بی نشان است! گفتم :ای دوست ،نشانی خانه تو را از چه کسی بپرسم؟ گفت :الزم به .پرسیدن نیست ،محل زندگی ام بی نام و نشان است دانش ادبی :کوی :تکرار /نشان و /بی نشان :تضاد دانش زبانی :بیت ،شش جمله دارد /جانا :منادا /دو نوع «که » در مصراع اول آمده است .اولی حرف ربط و دومی ضمیر پرسشی به معنای چه کسی گفتم :مرا غم تو ،خوشتر ز شادمانی گفتا که در ره ما ،غم نیز شادمان است! گفتم :غم عشق تو برای من از شادمانی لذت بخش تراست .گفت :غمی که در راه رسیدن به ما ،به عاشقان می رسد پر از شادی و شادکامی می .باشدادبی :غم شادمان است :تشخیص /غم و دانش شادمانی :تضاد /غم :تکرار دانش زبانی :بیت چهار جمله دارد« /را» به معنی برای و حرف اضافه است /خوش تر :مسند است /شادمان :مسند گفتم که سوخت جانم ،از آتش نهانم گفت :آن که سوخت ،او را، کی ناله ،یا فغان است!؟ گفتم :دل و جانم از آتش عشقی که در درونم است ،سوخت .گفت: عاشقی که درراه معشوق می سوزد و محو می شود ،دیگر از او ناله و .فریاد بلند نمی شود دانش ادبی :سوختن جان :کنایه از /رنج کشیدن دانش زبانی :بیت پنج جمله دارد/ /جان :نهاد سوخت :تکرار /مصرع دوم پرسش آن که :نهاد /ناله و فغان :مفعول انکاری گفتم :ز «فیض » بپذیر ،این نیم جان که دارد گفتا :نگاه دارش ،غم خانه تو جان است! گفتم :این جان فرسوده و ناتوان را از فیض (شاعر) بپذیر .گفت آن را نگه دار زیرا جان و دل تو جایگاه غم عشق است ( .اگر آن را نداشته باشی، .عشقی در وجود تو نخواهد ماند) دانش ادبی :جان به غم خانه تشبیه شده است« /فیض » تخلص شاعر .است دانش زبانی :بیت دارای شش جمله /است نیم جان :مفعول - /ش :مفعول پایان

رایگان