صفحه 1:
صفحه 2:
١
2 القاب :
مولانا : خداوندكار » مولوی . مولای رومی ؛ خاموش » خّموش و خامُش
صفحه 3:
0 ی p مولانبرکریی و بان وماك ا مهن
& ییاج ظه[ هجو مندولی رون لکندو بو رمق خ وود وندگلنامویا نفد
o قشو Poe sits Meigs Peat و pipe 1
اه یر ی رن eS
ae 2 ون ر ee و ار يهتني باز انال يدو
2 هبش و مادو لسرو انر وفلنتابول الاديزن <ععلانا بهقیان بعد سرت پس
نشست. او ابتدا در محضر پدر و بعد. از حضور سید برهانالدین سقی توم 6 دیده و .
سپس برای تحصیل oy شام و حلب رفته بود. نا a
| ae ae
صفحه 4:
صفحه 5:
خود نوشته شده كت
در غزلیات شمس فردي ناهشیار است., د
ر, در غزلیات فردي به معراج رفته است
ميگوید, اما در مثنوي, مفسر و محدثي |
۲ مریدان حرف ميزند. ١
صفحه 6:
: 9 كزيده اى ys) ول موی 0
ain) 7 _
i ت۳9
1
شکوه ao re ا
کردم جداییها سخن 0 3-3 سخن aoe.
صفحه 7:
)40۳ گزیده ای از غزلیات (غزل f
عزم تماشا که راست؟
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم
3 منرل ما کبرباست
بخت جوان بار ما دادن جان كار ما
صفحه 8:
|
شق (الیف شافاک)
Ahlobait.com
Photokade.com
Wikipedia.org
. Wikishia.net
:تهیه کننده
جالل الدین محمد بلخی
القاب :
موالنا ،خداوندگار ،مولوی ،موالی رومی ،خاموش َ ،خموش و خا ُمش
زندگی نامه
مولوي فرزن د س لطانالعلما بهاءالدي ن بلخ ی (محم د ب ن حس ین خطیب ی) در (شش م ربيعاالول س ال
شده
زمان
خراسان آن
بخشی از
الدينبلخ (
پیش در
موالن اسال
م 814
حدود
ميالدي)
604
زادهمردي
را )كه
قونيوي
زركوب
فريدون
ص الح
سه
1207ي شم
ه.ق /ناپيداي
س از
پ
است.
حسا بم ه نام
60ه.س اله
سال ا و
عارفدري دان
داشحت،
تس
برگزيدي وو هش
موالن ه س
به ه
بودق ك
642
ال
س
الدين
657
الدين
ال صال
وفات
پس از
ارشاد
وارسته
بغداد،
موالنا شد
نيشابور،
زندگاني
وارد و ب ه
خارج ش د
آمد و
قونيهبل خ
داد)بهخود از
ملکخانواده
610ب ا
علی بن
ال
بنس
حدود
(محمد
ظاهرحا ً در
تبريزي
الدي
الدين
چلبياو
پدر
كرد.
انتخاب
الدين
جاين صال
شمسرابهاءبه
مقيم
طيه و
جهان .مََل
مدتي در
پيش گرفت
نگرشرا در
آسياي صغير
سپس
سفر كرد ،
مكه و
الرندهی ب ه
همنشین
این
خداون ود و
موالن ا ب ه
راه جمل ه
كرد از
زيروزبر
شاماو را
هس تي
و
حس امالدين از ياران گزيده موالناس ت و همين حس امالدين چل بي اس ت ك ه از موالنا
شاعری ازدواج
سمرقندي
به الالي
خواجه
دختر
گوهرراخاتون
اخير با
موالناشهر
الدين در
قدریجالل
شد و
كرد.شمس پس
پرداخت.
شعر و
کرد و
تعطیل
درس
مجالس
بود که
درخواست كه براي تعليم مريدان كتابي چون حديقه سنايي يا منطقالطير عطار تدوين
دوره بوده
پدربزرگش از
است و
شاهزادگان ترک
مادرش
اند.به
645ه.
آنسال
عارفاندر
بار ديگر
پدر وترك گفت و
شهر را
خوارزمشاهی آن
اقامت در قونيه،
قريبازشانزده ماه
از
كند ،و موالنا مثنوي را به خواهش وي به نظم كشيد.
رسيد .س
قتلند تدري
پدربهبر مس
حسادت ب ه جاي
ن ،موالن ا
بهءالدي
احتماالبها
آميزياز وفات
ميالدي پ س
قونيهال 628
در س
اطرافیان
دلیل
1231اسرار
ه .وق/به نحو
بازگشت
نشس ت .او ابتدا در محض ر پدر و بع د ،از حضور س يد برهانالدي ن محق ق تِرمِ ذي آموزش ديده و
سپس براي تحصيل به شام و حََلب رفته بود.
مثنوی معنوی (نظم)
دیوان شمس تبریزی (نظم)
رباعیات (نظم)
فیه مافیه (نثر)
مکتوبات (نثر)
مجالس سبعه (نثر)
.بخش زیادی از این آثار به فارسی می باشد .هرچند مولوی به زبانهای ترکی ،عربی و یونانی هم بیت هایی سروده است
آثار
مولوی
مثنوي حاوي شش دفتر و بالغ بر 25632بيت است .تاريخ
قطعي براي آغاز وانجام نظم مثنوي نميتوان تعيين كرد،
احتماال ً آغاز آن بين سالهاي 660-657هجري قمري است
و احتمال دادهاند كه بين سال وفات مولوي (672
ه1273/م) و به پايان رسيدن مثنوي فاصله زيادي نبوده
است.
ديوان كبير ،يا كليات شمس كه به نام مرشد خود
شمسالدين تبريزي ساخته است.
مجالس سبعه كه حاوي هفت مجلس سخنراني اوست.
فيهمافيه ،از تحرير سخنان موالنا فراهم آمده است.
مكتوبات ،مجموعه نامه هاي موالناست كه به رجال معاصر
خود نوشته شده است.
موالنا در غزليات شمس فردي ناهشيار است ،در مثنوي
هوشيار ،در غزليات فردي به معراج رفته است كه با خود
سخن ميگويد ،اما در مثنوي ،مفسر و محدثي است كه با
مريدان حرف ميزند.
گزیده ای از دفتر اول مثنوی
اشتياق
درد
شرح
بگويـم
انداز فراق تا
شرحه
شرحه
خواهم
سينه
اند
ه
ناليد
زن
و
مرد
نفيرم
در
ه
ببريد
مرا
تا
نيستان
كز
بشنو اين ني چون شكايت ميكند از جداييهـا حكايت ميكند
بشنـو :فعـل امـر از شنيدن ،موالنـا مثنوي را از آـن جهـتبـا كلمـة «بشنـو» آغاز
در
ـي:
ـهن
ـت.
ازاس
برت
ديگ
حواس
از
ـي
تعال
براي
ـت
اس
ـد
دل،معتق
ـه
ـد ك
ـحـي
يعن
فراق:فت
ـر (ب
ـرنفي
ـه
ـه،
شرح
ـرك
همين
شرح،ـه
ـط)
ـينةرب
(حرف
پاره ،س
ـا:
پار ته
ـض،
ـه:
شنيدنح
شرح
وجود م
شرحه
ـم
عال
ـر،
نيزار،
ضمي
ـتان:
كنسه:
ـين
يني
مس
ـي
معشوق،براي ن
ازنوازند.
دوريي
دميدن م
ـه بـا
اسـت ك
بادي
ـازهاي
ـح نون،
ـه
ـل ب
اشتياق:
فراق:
باشد.
شده
چاك
دوريازيارسچاك
ـهفتاز
نون):
ـي ك
اصدل
ـان
وانس
ـد عالـي
كمرش
خودموالنـاچا.3
درد.
ـازبادي2
جويـم .س
يانـد1 :
آورده
گوناگون
معانـي
دردرد
تـا
باشـد
چاك
يار
دوري
از
كـه
م
دلـي
آرزومندي،
روحمرا از عالـم غيـب جدا كردهانـد ،نالـة همـة انسـانها
روزي.كـه
فرياد ،از
5
ني
قلم
كامل .4
ـق را در
عش
درد
درد،
ي
ب
شنوندة
ا
وال
گذارم
ميان
در
او
ـا
ب
را
خود
آرزومندي
نالة من بازتاب يافته است ،يعني از طرف همة انسانها ناله سردادهام.
ـن)نمي
درك
گوشيابد و
نمي
كند .شكوه آغاز كرده اسـت ( يـا آغاز
چگونـه
چيزيـا م
مننـي (ي
دردـن
فرادهازكـه اي
كردهام؟ واز جداييها سخن ميگويد ( يا سخن ميگويم).
گزیده ای از غزلیات (غزل )۴۶۳
هرنفس آواز عشق می رسد از چپ وراست
مابه فلک می رویم
عزم تماشا که راست؟
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جارویم جمله
که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم
زین دو چرا نگذریم
منزل ما کبریاست
بخت جوان یار ما دادن جان کار ما
جهان مصطفاست
غافل ساالر ما فخر
منابع
والسالم
کتاب ملت عشق (الیف شافاک)
کتاب کیمیا خاتون (موریل مافروی)
کتاب مثنوی
Imna.ir
Ahlobait.com
Photokade.com
Wikipedia.org
Wikishia.net