داستان ۲ خواننده اپرای
اسلاید 1: داستاني واقعي از دو خواننده مشهور اپراي جهانبلندگوهاي خود را روشن كرده و براي ديدن هر بخش از اسلايد دكمه ي اينتر را فشار دهيد بهنام مهربانترین
اسلاید 2: شايد اين داستان واقعي را عده كمي از مردم بدانند.قهرمانان اين داستان دو تن از سه قطب اصلي اپراي جهان هستند: لوچيانو پاواروتي، پلاسيدو دومينگو و خوسه كارِراس كه با صداي خود جهان را به وجد آوردهاند.پلاسيدو دو مينگو، مادريدي است و خوسه كارِراس كاتالان!!!!در سال 1984 و به دلايل سياسي روابط ميان اين دو شكرآب شد.همواره از هر دو نفر آنان درخواستهاي پرشوري جهت اجراي كنسرت در سراسر دنيا به عمل ميآمد و روابط ميان آنان چنان خصمانه بود كه عدم حضور ديگري در اجرا از شروط امضاي قرارداد كنسرت هر يك از آنان شده بود.حتي كساني كه هرگز از اسپانيا ديدن نكردهاند از تقابل موجود ميان كاتالانها و مادريديها آگاهند. چرا كه كاتالانها همواره در اسپانيايي كه تحت سلطه حكومت مركزي مادريد اداره ميشده است، به جستجوي خودمختاري بودهاند.
اسلاید 3: وي در اين شرايط قادر به كار كردن نبود و عليرغم آن كه از درآمد و ثروتي چشمگير برخورد ار بود، مخارج سرسامآور درمان و سفر وضعيت اقتصادي وي را وخيم ساختند.هنگامي كه منابع اقتصادي وي جهت پرداخت هزينههاي درمان به كل پايان يافتند، وي از وجود يك بنگاه خيريه در مادريد مطلع شد كه هدف آن انحصاراً كمك به بيماران مبتلا به سرطان خون بود.در سال 1987 در برابر كارِراس دشمني بسيار مهيبتر از رقيب ديرينه قد برافراشت:سرطان خونتقلاي او در مبارزه با سرطان بسيار دردناك بود. علاوه بر پيوند مغز استخوان تحت رژيمهاي درماني سخت قرار گرفت و براي تعويض خون مجبور بود هر ماه يك بار به ايالات متحده سفر كند.
اسلاید 4: شگفتي كارِراس زماني فزوني يافت كه فهميد اين بنياد اساساً براي امور درمان بيماري وي بنيان گذاشته شده است و براي آن كه وي از بابت كمك ”دشمن“ خود سرافكنده نشود و يا اين كمك را پس نزند، نام بنيانگذار آن به صورت گمنام حفظ شده است.به شكرانه حمايت بنياد ”اِرموسا“، كارِراس بر سرطان فائق گشت و دوباره سالنهاي اپراي جهان توانستند صداي باشكوه و پرطنين وي را بشنوند. وي جايگاه گذشته خود را بازيافت و تصميم گرفت كه به گروه حاميان اين بنگاه خيريه بپيوندد.هنگامي كه اساسنامههاي بنياد را مطالعه ميكرد در كمال حيرت متوجه شد كه بنيانگذار، سرمايهگذارِ عمده و رئيس اين بنياد كسي نيست جز پلاسيدو دومينگو.منقلبكنندهتر از اين لحظه ديدار آن دو بود:
اسلاید 5: پلاسيدو به او ياري كرد تا بر پاي بايستد، او را در آغوش فشرد و از آنجا دوستي سترگ آنان آغاز شد.در مصاحبهاي با پلاسيدو دومينگو, خبرنگار از وي پرسيد: براي چه با بنيانگذاري بنياد”اِرموسا“ صرف نظر از كمك كردن به ”دشمن“ خود به كسي كمك كرد كه در حال حاضر تنها هنرمندي است كه ياراي رقابت با او را دارد؟پاسخ پلاسيدو كوتاه و تمام كننده بود:هيچ كس نميتواند بنشيند و ببيند كه چنين صدايي به خاموشي ميگرايد.پلاسيدو مشغول اجراي يكي از برنامههاي خود در مادريد بود كه به يكباره ديد كارراس از ميان حضار برخاست، به روي صحنه رفت و خاضعانه در مقابل پاهاي پلاسيدو زانو زد، از وي عذرخواهي و در برابر ديدگان عموم از وي تشكر كرد.
اسلاید 6: بیا تا قدر همدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مردمانیم فسون قل اعوذ و قل هوالله چرا در عشق همدیگر نخوانیم؟ غرضها تیره دارد دوستی را غرضها را چرا از دل نرانیم؟ گهی خوشدل شوی از من که میرم چرا مرده پرست و خصم جانیم؟ چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد همه عمر از غمت در امتحانیم کنون پندار مُردم، آشتی کن که در تسلیم ما چون مردگانیم چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده که اکنون همانیمبا آرزوي موفقيت براي رقيبانمان
اسلاید 7: از فايلهاي ارسالي به گروه هشت بهشت http://www.8Beheshtgroup.com توسط هشت بهشتی عزیز پژمان رضایی
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.