صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:
خوبان پارسی گوی )2( گذری و نظری بر شعر امروز

صفحه 4:

صفحه 5:
نام: رخشنده (پروین) اعتصامي" ; زادهنگام: 1285خورشیدی مرگ هنگام: 1320خورشیدی ۱ علت مرگ: بيماري حصبه زادگاه : تبریز آرامگاه: قم

صفحه 6:
در برودن اعسامي پوسی سای ‎sla‏ لمات ) است نا بر علامه علي اکبر دهخدا: « در زبان تركي اسلاميولي دبيري شیرین‌سخن, در فرانسه مترجمي تواناء در لسان و ادب عرب بالخصوص يكي از ائمّه و ارکان ‎a‏ شمار ذا ني 1 قسمت عمددي عمر را به تأليف و ترجمه كذراند... در تبريزء اولين مطبعدي حروفي را داير ساخت.. ۳ بدي رياست كتابخانه سلطنتي و دارالتاليفا ‎By,‏ را عهده‌دار بود... [از آثار وي است:] ثورة الهند- تربیت نسوان- مجله بهار(در دو دوره)-تیره‌بختان,ترجمه کتاب اوّل له میز رابل نوشته ویکتور هوگو- خدعه و عشق اثر شیلر... يدر خانم يروين اعتصامي است که در سلاست و متانت شعرء هم‌رتبه‌ي استادان قدیم نظم و در میان زنان ایران به شهادت تاريخ, گوهر رحشنده‌ي اکلیل مفاخر عصر تا ۲۱۳۱

صفحه 7:
" محقدتقي ‎ole‏ شاعر 9 ‎vol‏ پژوه معاصر, بر دیوان او مقدّمه نوشته که دليلي محکم بر ارزش والاي این اثر است. - در دیوان وي, قالب «قطعه» خودنمايي بيشتري مي كذ ‎oly‏ وقتي مي‌خواهد دربارمي قطعه‌هاي پروین بنویسد, از انها به عنوان روح ديوان ياد ميكند و معتقد است که ‎is La‏ مهارت خود را در اين ‎trond‏ ‏بیشتر نشان مي دهد.

صفحه 8:
" مهارت پروین در سرودن «قطعه» ۱ ‎eal‏ ‏به گونه‌اي که وي را در کنار مهم‌ترین قطعه‌سرایان ادب مي‌آورند.

صفحه 9:

صفحه 10:

صفحه 11:
بانوي شاعر ماء در دوران جواني, چنین افكاري پر مغز و سخناني نغز تقدیم به گلستان ادب کرده که رسیدن سكت و كمال ته راسي اسك اير

صفحه 12:

صفحه 13:
افسوس که باد سنگدل اجل. شتابان و بي‌محابا. را 1 انوي فررانه را خاموش کر آرامگاه پروین» در جوار حرم حضرت معصو مه -سلام الله علبها-, کنار ص پدر دانشمند و فاضل خویش, بوسف

صفحه 14:
بر سنگ مزار وي, قطعه‌اي است که پس از مرگ, در

صفحه 15:
چند نمونه از اشعار بانو پروین اعتصامي :

صفحه 16:
مست و هشیار محتسب مستي به ره ديد و كريبانش كرفت ‎ev We pores aero ere neers ene‏ ا ا 1 ت: جرم راه رفتن نیست, ره هموار نیست گفت: مي باید تو را تا خانه‌ي قاضي برم گفت: م 530 كفت تزديك است والي ر|اسراي: أن جا شويم گفت: والي از کجاء در خانه ي خقار نیست كفت ‎١‏ داروقة را كفت: مسجد خوابكاه مردم بدكار نيست دا مر : كار شرع: كار درهم و دينار نوس و 0 0 1

صفحه 17:
گفت: آگه ‎CO KOS) Fe Dees Sar Wer)‏ 33 مي بسیار خوردي, 1 2-3 ز ان چنین بي‌خود شدي ‎initia‏ ‏00 ‎rary Se Bed‏ 022 5 ‏كفت: بايد حد زند هشيا‎ Boxe me ess ae Mies mee ‏ا‎ ky 3

صفحه 18:

صفحه 19:
=. ae a ee

صفحه 20:
آسایش بزرگان ‎Ser‏ ا 052 براي خاطر بیچارگان نیاسودن به كاخ دهر كه آلايش است بنيادش ‎cae vey‏ 0 همي ز عادت و كردار زشت كم كردن 2 0 7 0 SB) براي خدمت تن, روح را نفرسودن ا ات ا 000 ز خود نرفتن و ييمانهاي نبيمودن ل 0 دري که اش اندر پي است, نگشودن [

صفحه 21:
۳ ‏ها‎ ‎1 ul | ORO b xe Ste OCMC cre ‏يوسفت نام نهادند و به كركّت دادند‎ ores Cromer Sr vant Urine OC ME Ov Eevee RC mes ner sire) eeu ‏ل ا‎ srs) hmroles ‏درد قضا اكه يود‎ enone ee) ‏چو تو را برد, بخندید به ناداني من‎ ۷ 1 ‏به سر خاك تو رفتم. خط پاکش خواندم‎ ye viliy a sittygs aS b> yl jl of

صفحه 22:
رفتي و روز مرا تیره‌تر از شب كردي بي تو در ظلمتم اي ديدهي نوراني من! بي تو اشك و غم و حسرتء همه مهمان من اند قدمي رنجه کن از مهر به مهماني من صفحه‌ي روي ز انظار, نهان مي‌دارم ۱ ‎twats)‏ ا ا 00 ‏ا‎ peor Care ‏عضو جمعیّت حق گشتي و دیگر نخوري‎ ‏غم تنهايي و مهجوري و حيراني من‎ 1 ‏ان‎ Sige POM e BE RU Ly ‏که شكستي قفس اي مرغ گلستاني من!‎

صفحه 23:
9 PC CROC) 3 ‏من که آب تو ز سرچشمه‌ي دل مي‌دادم‎ Igo wilesi sAY sl a az aSiy 9 Ol ‏من يكي مرغ غزلخوان تو بودم, جه فتاد؟‎ 0 ‏ا ا‎ ‏گنج خود خواندي ام و رفتي و بگذاشتي ام‎ 1

صفحه 24:
Clee FH Er 2 Afb ‏مخ‎ eet Bet AS ee Bi ‏دوت مه يج م‎ ‏كك ود ده مارت‎ Ete Sepp atts ‏تك ىبت‎ ==

صفحه 25:

صفحه 26:
[۲۹ Saree pe فا ا ا 6 خواننده: علیرضا عضار

صفحه 27:

به نام خداوند شعرآفرین خوبان پارسی گوی ()2 گذری و نظری بر شعر امروز شهبانوي ادب پروين اعتصامي طراحي و پژوهش: اشعار: محّم د سلگي فرهادي خوانش مهدي نام :رخشنده (پروين) اعتصامي زادهنگام1285 :خورشیدی مرگ هنگام1320 :خورشیدی علت مرگ :بيماري حصبه زادگاه :تبریز آرامگاه :قم پدر پروين اعتصامي ،يوسف اعتصامي(اعتصCCام الملCCك) اسCCت .بنCCا بCCر نقل عالمه علي اكبر دهخدا: « در زبان تركي اسالمبولي دبيري شيرين‌سخن ،در فرانسCCه مCCترجمي توانا ،در لسان و ادب عرب بالخصوص يكي از ائّمه و اركان بCCه شCCمار مي‌آمد... قسمت عمده‌ي عمر را به تأليف و ترجمه گذراند... در تبريز ،اولين مطبعه‌ي حروفي را داير ساخت... در تهران ،چندي رياست كتابخانه سلطنتي و دارالتأليف وزارت معارف را عهده‌دار بود[ ...از آثار وي است]: ثورة الهند -تربيت نسوان -مجلCCه بهCCار(در دو دوره)-تيره‌بختCCان،ترجمCCه كتاب اّول له ميز رابل نوشته ويكتور هوگو -خدعه و عشق اثر شيلر... پCCدر خCCانم پCCروين اعتصCCامي اسCCت كCCه در سالسCCت و متCCانت شCCعر، هم‌رتبه‌ي استادان قديم نظم و در ميان زنان ايران بCCه شCCهادت تCCاريخ، يگانه و فريد و گوهر رخشنده‌ي اكليل مفاخر عصر حاضر است». محّمدتقي بهار ،شاعر و ادب پژوه معاصر ،بCCر ديCCوان او مقّدمه نوشته كه دليلي محكم بCCر ارزش واالي اين اثر است. در ديCCوان وي ،قCCالب «قطعCCه» خودنمCCايي بيشCCتري مي‌كند. بهCCار ،وقCCتي مي‌خواهCCد دربCCاره‌ي قطعه‌هCCاي پCCروين بنويسCCد ،از آن‌هCCا بCCه عنCCوان روح ديCCوان يCCاد مي‌كنCCد و معتقد است كه شاعر ،مهارت خCCود را در اين قسCCمت، بيشتر نشان مي دهد. مهارت پروين در سرودن «قطعه» مثCCال‌زدني اسCCت. بCCه گCCونه‌اي كCCه وي را در كنCCار انCCوري ،بزرگ‌تCCرين و مهم‌تCCCرين قطعه‌سCCCرايان ادب پارسCCCي بCCCه حسCCCاب مي‌آورند. اسCCCCتادي و زبردسCCCCتي پCCCCروين ،در فن منCCCCاظره شCCگفت‌انگيز اسCCت؛ بCCه طCCوري كCCه هرگCCاه نCCامي از منCCاظره بCCه ميCCان مي‌آيCCد ،ناخودآگCCاه نCCام پCCروين اعتصامي در ذهن تداعي مي‌گردد. وي را مي‌توان بزرگ‌ترين مناظره‌سراي ادب پارسي ناميد. چند نمونه از اشعار مناظره‌اي پروين اعتصامي: oمست و هشيار oمور و مار oگوهر و سنگ oكوه و كاه oدزد و قاضي oصاف و ُدرد oكرباس و الماس oنخ و سوزن oديده و دل بانوي شاعر ما ،در دوران جواني ،چنين افكاري پر مغز و سخناني نغز تقديم به گلستان ادب كرده كه رسيدن به اين حد از پختگي و كمال به راستي معجزه آسا است. او در قالب‌هاي قصيده ،مثنوي و قطعه شعر سروده. ‏ يك غزل به نام «سفر اشك» هم از اوست. ديوان پروين اعتصامي چكيده‌اي از درياي اخالق و زندگي است. افسوس كه باد سنگدل اجل ،شتابان و بي‌محابا، چراغ زندگي اين بانوي فرزانه را خاموش كرد. آرامگاه پروين ،در جوار حرم حضرت معصومه- عليها ،-كنار مزار پCCدر دانشCCمند و فاضCCل خCCويش ،يوسCCف اعتصامي است. سCCالم اللCCه بر سنگ مزار وي ،قطعه‌اي است كه پس از مرگ ،در بين اوراقش يافت شد: چند نمونه از اشعار بانو پروين اعتصامي : مست و هشيار محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت مست گفت :اي دوست! اين پيراهن است ،افسار نيست گفت :مستي؛ ز آن سبب افتان و خيزان مي‌روي گفت :جرم راه رفتن نيست ،ره هموار نيست گفت :مي بايد تو را تا خانه‌ي قاضي برم گفت :رو؛ صبح آي؛ قاضي نيمه شب بيدار نيست گفت :نزديك است والي را سراي ،آن جا شويم گفت :والي از كجا ،در خانه ي خّمار نيست گفت :تا داروغه را گوييم ،در مسجد بخواب گفت :مســجــد خوابگاه مردم بدكار نيست گفت :ديناري بده پنهان و خود را وارهان گفت :كار شرع ،كار درهم و دينار نيست گفت :از بهر غرامت جامه‌ات بيرون كنم گفت :پوسيده است؛ جز نقشي ز پود و تار نيست گفت :آگه نيستي كز سر درافتادت كاله گفت :در سر عقل بايد ،بي كالهي عار نيست گفتِ :م ي بسيار خوردي ،ز آن چنين بي‌خود شدي گفت :اي بيهوده‌گو! حرف كم و بسيار نيست گفت :بايد حد زند هشيار مردم مست را گفت :هشياري بيار؛ اين جا كسي هشيار نيست شعر بسيار عالي و استادانه‌ي پروين اعتصامي كه در ساختار و محتوا يادآور سبك شعر انوري است: [ر.ك به اين قطعه‌ي انوري: آن شنيدستي كه روزي زيركي با ابلهي گفت كاين والي شهر ما گدايي بي‌حياست] آسايش بزرگان شنيده‌ايد كه آسايش بزرگان چيست؟ براي خاطر بيچارگان نياسودن به كاخ دهر كه آاليش است بنيادش مقيم گشتن و دامان خود نيالودن همي ز عادت و كردار زشت كم كردن هماره بر صفت و خوي نيك افزودن ز بهر بيُهده از راستي بري نشدن براي خدمت تن ،روح را نفرسودن برون شدن ز خرابات زندگي ،هشيار ز خود نرفتن و پيمانه‌اي نپيمودن رهي كه گمرهي‌اش در پي است ،نسپردن دري كه فتنه‌اش اندر پي است ،نگشودن قطعه‌اي براي تعزيت پدر پدر! آن تيشه كه بر خاك تو زد دست اجل تيشه‌اي بود كه شد باعث ويراني من يوسفت نام نهادند و به گرگت دادند مرگ ،گرگ تو شد اي يوسف كنعاني من! مه گردون ادب بودي و در خاك شدي خاك ،زندان تو گشت اي مه زنداني من! از ندانستن من ،دزد قضا آگه بود چو تو را برد ،بخنديد به ناداني من آن كه در زير زمين ،داد سر و سامانت كاش مي‌خورد غم بي‌سر و‌ساماني من به سر خاك تو رفتم ،خط پاكش خواندم آه از اين خط كه نوشتند به پيشاني من رفتي و روز مرا تيره‌تر از شب كردي بي تو در ظلمتم اي ديده‌ي نوراني من! بي تو اشك و غم و حسرت ،همه مهمان من اند قدمي رنجه كن از مهر به مهماني من صفحه‌ي روي ز انظار ،نهــان مي‌دارم تا نخوانند بر اين صفحه ،پريشاني من دهر ،بسيار چو من سر به گريبان ديده است چه تفاوت كندش سر به گريباني من؟! عضو جمعّيت حق گشتي و ديگر نخوري غم تنهايي و مهجوري و حيراني من گل و ريحان كدامين چمنت بنمودند؟ كه شكستي قفس اي مرغ گلستاني من! من كه قدر گهر پاك تو مي‌دانستم ز چه مفقود شدي اي گهر كاني من؟! من كه آب تو ز سرچشمه‌ي دل مي‌دادم آب و رنگت چه شد اي الله‌ي نعماني من! من يكي مرغ غزلخوان تو بودم ،چه فتاد؟ كه دگر گوش ندادي به نواخواني من گنج خود خواندي ام و رفتي و بگذاشتي ام اي عجب! بعد تو با كيست نگهباني من؟! سخنش جاودان و يادش ماندگار طراحي و پژوهش :محّم د سلگي خوانش اشعار :مهدي فرهادي موسيقي :بن‌بست اثر روانشاد بابك بيات خواننده :عليرضا عّص ار پايان ارديبهشت1394

51,000 تومان