صفحه 1:
صفحه 2:
0 ۱ Te 3 ‘a
i eid gk
صفحه 3:
صفحه 4:
عضو از تر کیب اخلاط حاصل میشود.
اندام ساده:
استخوان» غضروف. وتر. عصب. شریان ورید. غشاء. پوست. چربي. گوشت.
موء ناخن و رباط
اندام مر کب: |
به اعضای مختلف بدن که از اندامهای مفرد تشکیل شده اند گفته مى شود. ۱
مثل جشمء كوشء. دست و ...
صفحه 5:
صفحه 6:
امزاج گرم به ترتیب:
قلب. خون. کبد. کوشت. ماهیچه. طحال. کلیه. شریانبا. وریدها
و پوست کف دست.
لامزاج سرد به ترتیب:
فم. پیه. چربی, مو. استخوان. غضروف. رباط. وتر. غشاهای
روی عضلات. عصب. نخاع. مغز و پوست.
لا مزاج تر به ترتیب:
بلفم. خون. چربی. پیه. مغز. نخاع. گوشت. پستان و بیضهها: |
شش, جگر. طحال, کلیه. ماهیچه و پوست. ۱
لامزاج خشک به ترتیب: |
مو و ناخن؛ استخوان. غضروف. رباط. وتر. غشاء شريان. وريد. 4
عصب حرکتی, قلب. عصب حسى و پوست.
صفحه 7:
ارواح؛ جمع روح است و منظور از آنها اجسام لطيفي هستند که از بخارهای
اخلاط بوجود می آیند.
روح دارای لطافت. سیالیت و حرکت است. ۱
قواء جمع قوه است و نیرویی است که از حرکت روح حاصل می شود. |
روح و قوا به سه دسته تقسیم می شوند. طبيعي, نفساني. حيواني.
روح حيواني © قواي حيواني |
روح نفساني © قواي نفساني ْ
روح طبيعي a قواي طبيعي: 1
صفحه 8:
روح طبیعی:
جایگاه آن در کبد است و وظیفه آن تغذیه و رشد و نمو بدن است
قوای طبیعی:
این نیرو در تغذیه بافتها و اندامها نقش دارد
صفحه 9:
جایگاه آن در مغز است و وظیفه آن حس. حرکت و تدبیر است
قوای نفسانی:
این نیرو حس و حرکت و تدبیر را باعث ميشود .
ع
صفحه 10:
روح حیوانی:
جایگاه آن قلب است و توسط شریانها در سراسر بدن انتشار
ميیابد و وظیفه آن رساندن نسیم تازه و دور کردن
بخارات اعضاء و ایجاد خوف و غضب است.
قوای حیوانی: ۱
اين قوه باعث ایجاد حر کت. انرژي و اعمال حیاتی مي شود..
es cnet id
صفحه 11:
فعل:
به نتیجه حاصل از عملکرد قوا می گویند
هدف از وجود تمامی امور طبیعیه !
