صفحه 1:
۳ ۱ 7 0
قن 116 ," | ۱۰۱۸۸
۲ a
ارام
فرزات شاد اه اه اه
صفحه 2:
اسح
کلمه ای است که برای نامیدن انسان
حیوان »گیاه » چیزی یا برای نامیدن
کاری (مصدر )یه کارمی رود.
لمحت مر اس سس کت
Fea) » ديدن | محر ند errs از نوع اسم
نيزا شا Farzanegane.
صفحه 3:
صفحه 4:
رسب
,ار 1
مردء شير ء باغ » يسر » خانه
Co
مردان » شیران ۰ باح ها ء خوبی ها ء بدی ها
صفحه 5:
nie
اسم اگر به ظاهر مفرد و در معنی » جمع باشد آن
را اسم جمع می گویند :
دسته » رمه كلاد ABE) 3 بر 3 ار
اسم جمع جز, دسثه ی مفرد است ونشانه ی آن ان
اسث که می ثوان آن را جمم بست؛ ات نبارگاد ریا
نيزاي نايا 0[
صفحه 6:
علاثم جمع در فارسی
علامت زبان 6( ان ها دا
هچ ی (
در زیان فارسی بعضی از کلمات را تنها با
از بندند و برخی با (دا ) و
مض راما were ees
Farzaneganet 1 hE)
صفحه 7:
4 جالداران با زان) جمع بسته می شوند :
مزدان » زثن ۰ پسران ۰ شیران ۰ مر خان
چماد و اسم معی با (دا ) جمع بسته می شود :ٍ
سنگ ها » فرش ها » کتاب ها » رنج ها » خوبی ها » بدی ها
© رسئنى ها ( نبائات ) را ها زدا راز ) جمع مى بندئد :
cas 0
امالجزاء نباتات با()جمع پسته هی شوفد: ریت نا ,سا نا تن بدا
: احصضا بدن آنهایی که جفت است بیشتر با (دا ر ان )جمع بسته می شود -P
2 اجشمها #جقمان
1 که جفت هستند. 3 Cul ty اسث :
ie enema ei eee 7 ۹
زانو» رگ » روده
2 کلمات که زمان را _سانند با ( ها بسته مى شود :
يعضى از را 1 می
لك را ۰۱۱۳۱۱۱
صفحه 8:
ee ee
چم استاده BS BD) 9 SIE GIy Soul که 9
Roe Spent apse Seas
EN oe كلماتى كه مختوم به ) الت يا ر( باشند در جمع به )از( عموما بيش از
( صامت میانجی افزوده می شود - دا تن بر بان وال
و در جمع با )ها ازودن )ی(تراست be
PO At
کلمه ی "نیا" كه به معنى "جد" اسث در جمع ؛ پیش از علامت جمع )ک( اضافه می شود و
می شود : نياکان » چرن در اصل این کلمه نیاک بوده و در جمع به اصل خرد باز می گرند
کلمات زیر بر خلاف معمول » همانند عربی با )ات( جمع بسته شده اند و صحیح » آن است که
از استحمال آن ها خودداری شود :
0 Sees
صفحه 9:
J ۱
اسمی اسث گه افراد همجنس راشامل می شود ودر مپان افراد
همجنس مشترک استو بر هر یک از آن ها دلالت کند .
مردء يسرء اسب » باغ » درخت
٠. اسم كاسن يا اسم کم أن
اسمى است كه بر شخص ياجيز مخصوص و معين دلالت مى
كندوآن را اسم علم هم ناميده الد.
بسن ؛ استنديار : رستم ه هورداك ؛ يوروز +
5-000
لك ا ل 7200
صفحه 10:
أن سار را جمع نمی بندند مگر در مواردی که
مقصود از أن مثال يا عائنة و نوع باشد ' ایران در دامن
خود فردوسی ها و
که مقصود افرادی همانند رشن ی و
و در حکم اسم عام می باشد و ثوسط " ها ۱ جمع بسته می
شود . ( این نوع جمع بستن از اروپاییان تقلید شده و در
زبان فارسی در چنین مواردی از. کلمه ی امثال استفاده
میشد ( ۳ لاضع
ها و حافظ ها پرورده است .
نيزاي نايا 0[
صفحه 11:
ادبم ذات:اسم اگر مفهومش درخودش باشد و وجودش وايسته به
دیگری نباشد(به a. ane داشته باشد) آن
را ام کت گو ار ره ار
دك
اسع منى :اسمى اكر مفهومش به جيز ديكر وابسته باششد
(وجودش به ديكرى وابسثه باشد) أن را اسم معنى مى كويند :
Berto eerie.)
نيزاي نايا Farzaneganeo
صفحه 12:
در در در ر
سرا » اسمی اسث که در نزد مخاطب ۰ معلوم ومعین
باشد » مثلا اگر کسی به مخاطب بگوید : " [Ss Cals
فروختم و دکان هارا خریدم . مس رد
هاپی است که شما از آنها اطلاع دارید .
.نکر اسمی است که در نزد مخاطب » معلوم و
۰ ری رادید ۰ وی رادیدم
مردی و دوستی برای شنونده معین و مشخص نیست
لك را ۰۱۱۳۱۱۱
صفحه 13:
علامث اسم نکره )ی ( است ان اسم اضافه می شود .
مانند:
ک شب به خانه ی شما می آیم.
)رت اگر به معنی عدد نباشد: رادترد ٍ
ee ا می آید.
ل كد
ای ر بد سل برد
گاهی اسم را هم ذکر نمی کنند و به همان کلمه ی) یکی (اکتفا می کنند ,
یکی بر سر شاخ و بن مى بريد خدو اند بستان نظر کرد و دید
اگر بخواهیم اسم نکره یی را معرفه کنیم ) ی ( نکره را از
آخر آن حذف مى كنيم ١ 1
گاهی کلمه ی ) آن يا اين ( بيش از اسم مى آوريم و آن را
صفحه 14:
بسیط و مرکب
اس دی یا ساده آن اسمی اسث که یک کلمه و بی جزء
: دست »پا مرغ کار » خانه
" اسم برکب يا آمينته آن اسمى است که از دو کلمه یا بیشتر
ترکیب شده باشد واجزاءآن قابل تفکیک باشد: کار خاند :
ياغبان » كاروانسرا » يدر زن» شتر مرغ
از اسم مركب بايد حد اقل يك جزءآن معنى بدهد واجزاءديكر در تغيير معنى كلمه
مركب دخالت داشته باشندمثل :شزیر که مرکب است از سب که صفت است
و(ی,)مصدری گه آن را نبدیل به اسم گرده است.
لك را ۰۱۱۳۱۱۱
صفحه 15:
.انم ۵ مركب ممكن است ۱ کلماث زیر ثرکیب شود :
و 0
Co re " کشاکش »هست و نیست بود و
3
ee es re
-€P از عدد و اسم : باریا ء بارسر ء سه سر ادر
6 از فسل و حصفت : شادباش : زنده باد
e الك الت كيت داك للكت
مر سس و اسم مكدر جستجو. گفتگو
ورام اسم و پسوند ۰ بایان ۰ ده ۰ جوببار
لك کر ۱۱۱۱۱
صفحه 16:
ار ۳۵5 بيشتر را تركيب كنند ٠ به قرار زیر اين.
IS الچام می شود : ..
و
کر اه ریش 0
ONG Mays: lal go jes a 5
Meee رست + کار خانه
ناه
Bede See rer ores ey oes
©- ازدوكلمه ى مكرر : تطره تطردنداته داته
. در كلمات. جسث و جوء كفت وكواء خان و مان » مى ثوان
"واو" را ننوشت : جستجو » كفتكو » خانمان
در اسم مرکب : علامت جمع به آخر » افزوده می شود : کارخانه
ها » سرمایه ها » صاحبدلان » نوانگرزادگان
۳۱2۵۱۱۹۱۱۵۱۱۱ «« S23.
صفحه 17:
جامدو مشتق
اسم جامدءاسمی است که ازکلمه دیگر گرفته نشده باشدیا به
عبارتی در ساختمان آن بن ماضی و مضارع نیامده باشد:
ریخ +دست ءشادی »انسان
اسم مشتق» اسمی است که ازکلمه دیگرفعل(بن ماضی يا
مضارع) گرفته شده باشد:
۳ ee Pe eT)
Farzaneganeo See
صفحه 18:
صفحه 19:
2۱۱0۱۱0۱ Ke 1 eae
صفحه 20:
صفحه 21:
اسم مصدروحاصل مصدر
اد «حدر »کلمه ای است بجز مصدرونشان مصدر نداردولی از
eee
افرينس» ورارشس
لاكال ee ese
ترکیب صفت با (ی) مصدری وگاهی از ترکیب (ی)مصدری با
ی و ساخته می شود:
jas ees کرو aol آن
GS
بتوان كلمة ى بودن باس ازان کلمه ی کردن را گذاشت ۳
ان يا تربى کردن مصدرها و اسم مصدرها همگی
- دیدن- پرسیدن- گفتار - دیدار - پرسش
و
سم
Se ee he
صفحه 22:
رالات تا ر تا
Su) ta دو کلمه را گوید که در صورت » مختلف و در
معنی یکسان باشند : درز ر برد هک رافرد» برگکر
توشه » جانور و حیوان
.تاد » دو کلمه ای که در صورت » مختلف و در معنی
ضد هم پاشقد : دكار أتنتى : شزیر و بای و سان و
جنك » رفت و آمد » دوستى و دشمتى
.. متشابه » دو كلمه كه در تلفظ تقريبا يكسان باشند و در
نوشتئن مختثلف : حرار تار - تزريده : بترده - ات
أخواسين )عَمَل و آهل ؛ تَحَديد SVE
لك را ۰۱۱۳۱۱۱
صفحه 23:
اسم
کلمه ای است که برای نامیدن انسان
حیوان ،گیاه ،چیزی یا برای نامیدن
کاری (مصدر)به کارمی رود.
مثال :محمّد ،مرد ،اسب ،سیب ،کتاب
خواندن ،دیدن ( مصدر خودش از نوع اسم
است)
اسم جمع
مفرد وجمع
عام وخاص
بسیط ومرکب
صوت
ذات ومعنی
اقسام اسم
معرفه ونکره
جامد ومشتق
مصدروحاصل مصدر
مصغر
آلت
مفرد و جمع
مفرد ،آن اسمی است که بر یکی داللت کند :
مرد ،شیر ،باغ ،پسر ،خانه
جمع ،آن اسمی است که بر دو یا بیشتر داللت کند :
مردان ،شیران ،باغ ها ،خوبی ها ،بدی ها
اسم جمع
اسم اگر به ظاهر مفرد و در معنی ،جمع باشد آن
را اسم جمع می گویند :
دسته ،رمه ،گله ،طایفه ،لشکر ،خانواده
اسم جمع جزﺀ دسته ی مفرد است ونشانه ی آن این
است که می توان آن را جمع بست :لشکرها،گله ها
عالئم جمع در فارسی
عالمت جمع در زبان فارسی ( ،ان یا ها )
است که به آخر کلمات اضافه می شود .
در زبان فارسی بعضی از کلمات را تنها با
(ان ) جمع می بندند و برخی با (ها ) و
بعضی را با ( ان و ها ) هر دو جمع می
بندند.
-1جانداران با (ان) جمع بسته می شوند :
مردان ،زنان ،پسران ،شیران ،مرغان
-2جماد و اسم معنی با (ها ) جمع بسته می شود :
سنگ ها ،فرش ها ،کتاب ها ،رنج ها ،خوبی ها ،بدی ها
-3رستنی ها ( نباتات ) را با (ها و ان ) جمع می بندند :
درخت ها ،درختان نهال ها ،نهاالن
امااGجزاﺀ نباتات با(ها)جمع بسته می شوند :ریشه ها ،شاخه ها ،تنه ها
-4اعضا بدن آنهایی که جفت است بیشتر با (ها و ان )جمع بسته می شود :
چشمها ،چشمان
اعضای بدنی که جفت هستند و جمع بستن آنها با (ها و ان) صحیح است به شرح زیر است :
چشم ،ابرو ،مژه ،رخساره ،رخ ،لب ،زلف ،گیسو ،زلفک ،دست ،انگشت ،بازو ،
زانو ،رگ ،روده
-5بعضی از کلمات که زمان را می رسانند با ( ها و ان ) جمع بسته می شود :
شب ،روز ،سال ،ماه ،روزگار
در کلGماتی که به )ه(غیرملفوظ ختم می شوند در جمع )ه( آن ها به )گ( تبدیل می شود :
بنده -بندگان ،تشنه -تشنگان که بهتر است )ه( را باقی بگذارند و از نوع دیگر جمع استفاده
کنند مثالً بنده ها ،تشنه ها
البته از نظر آواشناسی این تبدیل،تبدیل(ه به )ِ-است واین(گ)صامت میانجی است.
کلماتی که مختوم به ) الف یا و( باشند در جمع به )ان( عموم ا ً پیش از عالمت جمع ) ی
( صامت میانجی افزوده می شود :دانا -دانایان ،بینا -بینایان ،پیشوا -پیشوایان
و در جمع با ) ها( افزودن )ی(بهتراست جای -جای ها ،مو -موی ها ،پا
پای هاکلمه ی "نیا" که به معنی "جد" است در جمع ،پیش از عالمت جمع )ک (Gاضافه می شود و
می شود :نیاکان ،چون در اصل این کلمه نیاک بوده و در جمع به اصل خود باز می گردد
کلGمات زیر بر خالف معمول ،همانند عربی با )ات( جمع بسته شده اند و صحیح ،آن است که
از استعمال آن ها خودداری شود :
باغ -باغات ،ده -دهات ،کارخانه -کارخانه جات ،میوه -میوه جات ،نوشته -نوشته
جات ،حواله -حواله جات ،روزنامه -روزنامه جات ،پند -پندیّات ،دسته -دسته
جات ،شمیران -شمیرانات
اسم عام واسم خاص
آن
اسم عام یا اسم جنس
اسمی است که افراد همجنس راشامل می شود ودر میان افراد
همجنس مشترک استو بر هر یک از آن ها داللت کند .
مرد ،پسر ،اسب ،باغ ،درخت
اسم خاص یا اسم َع َلم
اسمی است که بر شخص یاچیز مخصوص و معین داللت می
کندوآن را اسم علم هم نامیده اند.
حسن ،اسفندیار ،رستم ،مهرداد ،بهروز ،
تبریز ،تهران،رخش ،ذوالفقار ،ذوالجناح
آن
اسم خاص را جمع نمی بندند مگر در مواردی که
مقصود از آن مثال یا مانند و نوع باشد :ایران در دامن
خود فردوسی ها و سعدی ها و حافظ ها پرورده است .
که مقصود افرGادی همانند فردوسی و سعدی و حافظ است
و در حکم اسم عام می باشد و توسط " ها " جمع بسته می
شود ( .این نوع جمع بستن از اروپاییان تقلید شده و در
زGبان فارسی در چنین مواردی از Gکلمه ی امثال استفاده
می شد ( :امثال سعدی و حافظ )
اسم ذات و اسم معنی
اسم ذات:اسم اگر مفهومش درخودش باشد و وجودش وابسته به
دیگری نباشد(به صورGت مستقل وجود خارجی داشته باشد) آن
رGا اسم ذات گویند:جامه ،نامه ،مرGد ،پسر ،بلبل ،دیوار ،
زاغ
اسم معنی :اسمی اگر مفهومش به چیز دیگر وابسته باشد
(وجودش به دیگری وابسته باشد) آن را اسم معنی می گویند :
هوش ،شجاعت،رنجش ،
دانش ،کوشش ،سفیدی ،راستی
معرفه و نکره
معرفه ،اسمی است که در نزد مخاطب ،معلوم ومعین
باشد ،مثال اگر کسی به مخاطب بگوید " :عاقبت خانه را
فروختم و دکان ها را خریدم " .مقصود خانه و دکان
هایی است که شما از آنها اطالع دارید .
نکره ،اسمی است که در نزد مخاطب ،معلوم و
معین نیست " ،مردی را دیدم " " دوستی را دیدم "
مردی و دوستی برای شنونده معین و مشخص نیست
عالمت اسم نکره )ی ( است که به آخر اسم اضافه می شود .
مانند " :پیرزنی "
)یک)اگر به معنی عدد نباشد :بالخره یک شب به خانه ی شما می آیم.
گاهی به جای )ی ( نکره ،کلمه ی) یکی (پیش ازاسم می آید.
یکی گربه در خانه ی زال بود
که برکشته ایام و بد حال بود
گاهی اسم را هم ذکر نمی کنند و به همان کلمه ی) یکی (اکتفا می کنند .
یکی بر سر شاخ و بن می برید
خدواند بستان نظر کرد و دید
اگر بخواهیم اسم نکرGه یی را معرفه کنیم ) ی ( نکرGه را ازG
آخر آن حذف می کنیم
گاهی کلمه ی ) آن یا این ( پیش از اسم می آوریم و آن را
معرGفه می کنیم .
بسیط و مرکGب
اسم بسیط یا ساده آن اسمی است که یک کلمه و بی جزء
باشد :دست ،پا ،مرغ ،کار ،خانه
اسم مرکب یا آمیخته آن اسمی است که از دو کلمه یا بیشتر
ترکیب شده باشد واجزاﺀآن قابل تفکیک باشد :کارخانه ،
باغبان ،کاروانسرا ،پدر زن ،شتر مرغ
از اسم مرکب باید حد اقل یک جزﺀآن معنی بدهد واجزاﺀدیگر در تغییر معنی کلمه
مرکب دخالت داشته باشند.مثل :خوبی که مرکب است از خوب که صفت است
و(ی )مصدری که آن را تبدیل به اسم کرده است.
اسم مرکب ممکن است از کلمات زیر ترکیب شود :
-1از دو اسم :گالب ،سراپرده ،کارخانه
-2از دو فعل :کشاکش ،هست و نیست ،بود و
نبود
-3از اسم و صفت :نوروز ،سفید رود ،سیاه کوه
-4از عدد و اسم :چارپا ،چارسو ،سه خواهر
-5از فعل و صفت :شادباش ،زنده باد
-6ازدو مصدر:رفت وآمد ،تاخت وتاز،برد و باخت
-7از مصدر و اسم مصدر :جستجو ،گفتگو
-8از اسم و پسوند :باغبان ،دهکده ،جویبار
اگر بخواهند دو کلمه یا بیشتر را ترکیب کنند ،به قرار زیر این
کار انجام می شود :
-1به خودی خود :باغبان
ت پا،در ِدسر
-2با کسره اضافه :پش ِ
-3با حذف کسره ی اضافه :سرمایه ،پدرزن
-4با تقدم مضاف الیه بر مضاف :گالب ،کارخانه
-5با واسطه ی ( ا یا و یا تا ) که میان دو کلمه افزوده شود :
شبانه روز ،بناگوش ،زناشویی ،چون وچرا،سرتا سر
-6ازدوکلمه ی مکرر :قطره قطره،دانه دانه
در کلمات ِ جست و جو ،گفت و گو ،خان و مان ،می توان
"واو" را ننوشت :جستجو ،گفتگو ،خانمان
در اسم مرکب :عالمت جمع به آخر ،افزوده می شود :کارخانه
ها ،سرمایه ها ،صاحبدالن ،توانگرزادگان
جامدومشتق
اسم جامد،اسمی است که ازکلمه دیگر گرفته نشده باشدیا به
عبارGتی در ساختمان آن بن ماضی و مضارع نیامده باشد:
رGخ ،دست ،شادی ،انسان
اسم مشتق ،اسمی است که ازکلمه دیگرفعل(بن ماضی یا
مضارع) گرفته شده باشد:
دیدار،Gخواهش،بخشش،دلخواه ،خسته ،خنده
اسم مصغر
اسم مصغر:اسمی است که برخردی وکوچکی مسمّا
داللت دارد:
پسرک ،طفلک ،باغچه ،دریاچه ،خواجو
اسم آلت یا ابزار
اسم آلت ،اسمی اسمی است که برابزGارکارداللت داردوبر
سه نوع است:
اسم ساده وجامد :انبر،چکش
اسم مرکب وجامد:گلدان
اسم مرکب ومشتق:تابه ،رنده،مگس کش ،کباب پز
اسم صوت
اسم صوت ،لفظی است مرکب که معموال از صداهای طبیعی گرفته
شده و بیانگر صداهایی از قبیل صوت خاص انسان یا حیوان ،
صوت خواندن و راندن جانوران و صوت به هم خوردن چیزی به
چیزی است :
کیش کی ش – شارت وشورت –قاه قاه -مِنِم و ّ ّن -قار قار -کی ش
چلپ وچلوپ – خش خش – وز وز –عر عر و...
اسم مصدروحاصGل مصدر
اسم مصدر ،کلمه ای است بجز مصدرونشان مصدر نداردولی از
فعل(بن ماضی یامضارع)به اضافه پسوند ساخته شده است .بنابر این
مشتق است:
آفرینش ،ورزش،خنده،دیدار،کردار،ناله سوزوگداز،حنابندان
حاصل مصدر ،کلمه ای است غیراز مصدر وریشه فعلی نداردواز
ترکیب صفت با (ی) مصدری وگاهی از ترکیب (ی)مصدری با
ضمیروصفت شمارشی ساخته می شود:
خستگی،بزرگی ،منی ،خوبی ،دویی ،مردی ،یکی
شرط (ی)مصدری آن است که به جای آن
بتوان کلمه ی بودن یاپس ازآن کلمه ی کردن را گذاشت (:خوبی) به
معنی ،خوب بودن یا خوبی کردن مصدرها و اسم مصدرها همگی اسم
معنی هستند :گفتن -دیدن -پرسیدن -گفتار -دیدار -پرسش
مقایسه اسم ها
مترادف ،متضاد و متشابه
مترادف ،دو کلمه را گوید که در Gصورت ،مختلف Gو در
معنی یکسان باشند :مرز و بوم ،غم واندوه ،برگ و
توشه ،جانور و حیوان
متضاد ،دو کلمه ای که در صورت ،مختلف و در معنی
ضد هم باشند :جنگ و آشتی ،خوبی و بدی ،صلح و
جنگ ،رفت و آمد ،دوستی و دشمنی
متشابه ،دو کلمه که در تلفظ تقریبا یکسان باشند و در
نوشتن مختلف :خوار ،خار -خورGده ،خرده -خاستن ،
خواستن ،عمل و امل ،تحدید وتهدید
خدانگهدار