صفحه 1:

صفحه 2:
—< دانشگاه پیز نور ‎QJ‏ ستان سعدى ‎

صفحه 3:
دانشگاهپیام نور بوستان سعدی نظم ‎٠‏ بخش ۱ مولف : دکتر حسن انوری طراح و تهیه کنند» : صفیه ت رکلی دستبار علمى رشته ادبيات جاص ات

صفحه 4:
جایگاه درس در رشته ادبیات ‎NVA‏ دانشگاه ینور تعداد واحد : 2 واحد پیش نیاز :نظم 4 بخش 4حدیقه سنايي نوع درس : اصلي

صفحه 5:
1اه کل 0۰ درعشق وستی‌وشور ۲) اهداف رفتاری 1) در تواضع ۳) درباره سعدی ۲ در رضا ؟)ويدكى هاى سعدى ‎١‏ ۱۳) در قناعت ©)درباره بوستان ‎ANE‏ د رعالم تربيت “)ويدكى هاى بوستان !4 در شک برعافيت ۷) مس آغاز کتاب ‎NT‏ در توبه و راه صواب ۸) در عدل و تدبیس و رای ۷ در مناجات و ختم کتاب ‎)٩‏ در احسان

صفحه 6:
NA دانشگاه ینور أخت سعدى در جايكاه يكى از مهم ترین شاعران زبان فارسی ‎CLE‏ بوستان سعدی به عنوان یکی از مشهورترین آثار ادبی فارسی ©. آشنايى با عناصر فرهنگ ایرانی و شیوه زندگی مردم در قرن هفتم . افزایش حدود واژگان خویش 6 . پند گرفتن از حکایت های تعلیمی بوستان و شناخت ساخت حکایت 0. آشنایی با آیات قرآن و احادیث در بوستان

صفحه 7:
اهداف رفتارى ‎NA‏ خواندن متن كتاب با سهولت و روانى ©- معنا كردن وازه ها و تركيب هاى مشكل ©- بازنويسى حكايت ها به زبان ساده امروزى <- بیان معانی آیات و احادیث موجود در بوستان بررسی اصول اعتقادی, اخلاقی و تربیتی سعدی nee

صفحه 8:
دانشكاء بي نور نام : مصلح بن ‎Aue‏ تخلص : سعدى سال و محل تولد : - شیراز آثار : گلستان» بوستان» دیوان غزلیات و قصاید سال و محل وفات : 6 ه - شیراز

صفحه 9:
به کمال رساندن غزل ©. انعکاس تجارب ارزشمند خود در آثار جهت تعلیم مردم 9. بیان سهل و ممتنع ‎P‏ ایجاز ۰ مهم ترین ویژگی سخن سعدی ‏6 بذله گویی در عين وعظ و حکمت

صفحه 10:
دانشگاه ینور سال نظم : 600 ه قالب : مثنوی باب : ده باب با عنوان های عدل» احسان» عشق, تواضع» رضاء قناعت؛ تربيت»شكر ء توبه» مناجات و ختم کتاب بيت : 60000 بيت وزن : فعولن فعولن فعولن فعل بحر : متقارب مثمن محذوف نام ديكر : سعدى نامه ( بر كرفته از نام سعدبن ابى بكر )

صفحه 11:
). بیان مسایل تعلیمی و حکمی در قالب حکایات پند آموز 6 . استحکام جمله بندی» پختگی بیان و انسجام کلام سعدی 9 ایجاز و فصاحت کلام سعدی 6. شیوایی و روانی زبان سعدی ذکر حکایتدربارم عرفاوننامدار و گرلیش‌به تصوف,6

صفحه 12:
- بیان معانی و موضوعات برخی ابیات 2 لغات دشوار 2 آرایه ها ( تشبیه؛ استعاره» مجازء کنایه و جناس ها) ‎<P‏ نکات دستوری (صفات مرکب» قیذها و ...) لشارم به آیاتو لحادیث 6

صفحه 13:
دانشگاه ینور بری ذاتش از تهمت ضد و جنس غنی» ملکش از طاعت جن و انس نفی شرک و اثبات بی نیازی خداوند ذات خداوند از این که به او تهمت مقابل و هم جنس داشتن زده شود پاک و مبرا است و در پادشاهی خود از اطاعت جن و انس بی نیاز است

صفحه 14:
دانشگاه ینور : نه مستغنی از طاعتش پشت کس نه بر حرف او جای انگشت بی نیازی و عظمت حق هیچ کس از پشت خم کردن برای اطاعت از خدا بی نیاز نیست و کسی بر سخن او نمی تواند ایراد بگیرد .

صفحه 15:
در این ورطه کشتی فرو شد هزار كه بيدا نشد تخته ای بر کنار حیرانی انسان پس از استغراق در ذات حق هزاران دانشمند درباره ذات الهی به غور رسی پرداختند اما همه متحیر شدند و نتوانستند کوچک ترین نشانی از ذات او بدهند

صفحه 16:
دانشگاه ینور محیط است علم ملک بر بسیط قياس تو بر وى نكردد احاطه علم خدا بر عالم علم خداوند بر يهنه جهان و همه موجودات احاطه دارد . فكر و استدلال تو نمى تواند بر خداوند احاطه بيدا كند

صفحه 17:
دانشگه پیز تور عزیز : نیرومند و دست نایافتتی ماجری : گناهی که از بنده سر می زند درنوشتن ‎ :‏ در پیچیدن» نادیده گرفتن بری : پاک منزه حسیب ‎ :‏ ممال حساب ورطه: گرداب جایگاه خطر دورترین نقطه ها : اقصا

صفحه 18:
جهان متفق برالهیتش (یت ‎(CO‏ ‏مردم ‎wan‏ = ذکر ممل و اراده هال كه دهشت كرفت آستينم كه قم (بيت 0©) : نه بر حرف او جاى انكشت كس انكشت كذاشتن برمرف يا سفن كسى ايراد كرفتن براو

صفحه 19:
دانشگاه ینور ,چو این کاخ دولت بپرداختم ۲ بر او ده در از تربیت ساختم (بیت ‎at ۳۹‏ كاخ دجلت ‎cup Jloylatwl‏ قصل و باب در ارتباط با کاخ درواژه محیط است علم ملک بر بسیط

صفحه 20:
دانشگاه ینور اضافه اقترانی : زمین نیاز / خوان کرم / درگاه لطف و بزرگی اضافه استعاری : دست فهم / کلک قضا اضافه تشبیهی : مرخ وهم / کاخ دولت عزیز و عزت جناس‌اشتقاقن سحبان‌و سبحان/

صفحه 21:
دانشكاء بي نور صفات فاعلي مركب مرخم: دستكير / جان آفرين / سخن در زبان آفرين / بوزش بذير / عذرآور بيت © : جو باز آمدي ماجري درنوشت ماضي به جاي مضارع براي تأكيد بيت 0© :جو باكان شيراز, خاكي نهاد صفت و موف مقلوب

صفحه 22:
دانشگاه ینور بیت 0 به نام خدايي که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید min Lela pas gb ‏الق‎ ll

صفحه 23:
دانشگه پیز تور بيت © : نه كردن كشان را بكيرد به فور نه عذر آوران را براند به جور آيه: «ولو يعجل الله للناس الشر استعجالهم با الخير لقضي اليهم اجلهم *» (10/11) معنا: اك ندا ببراى ممردم بد همان شتاب که آنان در کار نيس مى طلبدد در رسائدن بلا به آنها شتاب مى تمود , قطما اجلشان ضرا مى رسيد .

صفحه 24:
دانشكاء بي نور بيت 10 : مر او را رسد كبريا و مني آيه: « وله كبرياء في السموات و الارض» (45/37) 216 قديمي نکوکار نيكي پسند ‎Las WIS a,‏ در رحم نقش بند آيات : «ان الله يحب المحسنین » ( 2/195) « هو الذي يصوركم في الارحام كيف يشاء » (3/6) حديث : «جف القلم بما هو كائن الي يوم القيامه» معنا:قلم به آن جه بودني است تا روز قيامت خشك شده

صفحه 25:
دانشگاه ینور بیت ۲6: محیط است علم ملک بر‌بسیط آیه: «الا انه بکل شيء محیط» (42/54) پیت ۳۷: که خاصان در این ره فرس رانده‌اند به لا احصی از نگ فرو مانده‌اند حديث نبوی: « لا احصي نناء عليك انت کما اثنیت علي نفسك» معنا: نمی تونم از عهده ستايش تو بررايم تو جدانى كه خود را ستايش کررده‌ای

صفحه 26:
بيت 44: به شب گفتی از جرع گیتی فرروز ‏ دری بود از روشنایی چوروز موضوح: درخشش نگین انگشتری مهنا : به هنكام شب كوبى از آن نگین مانند روز دری از روشنایی باز شده باشد

صفحه 27:
دانشگاه ینور بيت ‎٩۱‏ : طمع كررده بودم كه كرمان خورم كه ذاكه بخوردند كررمان مسرة ما عن كرد يوه كش كارا ضف كن و كرجهاى Boge Lp

صفحه 28:
دانشگاه ینور ‎tot‏ افسانه سس كردن ‎١‏ مشهور کمردن ایذا : آزار رساندن نسیان: ف‌اموشی ‎Seis‏ ‏نخيل: درت ريما خوشیدن: خشک شدن برگ: توشه و آذوقه شخ: شاخه درخت مکنت مروت متتص؛ تیه ناگوار رفته: ترسیده فگار: آزرده و جروح خدنگ: چوبی بسیار سخت که از آن تیم مى سازند

صفحه 29:
مجاز: بيت 451 دل شهمري از ناتوانى ذكار مردم شهر (ذکر مهل و ازاده حال) استخدام: پیت*۷؛ جو درويش بى بسكل ديدم درخت قوى بازوان سست ودرمانده سخت برك نتوشه ؟ آذوقه /// برك درفت ايهام تناسب: بيت 456 يكى را كه سحى قدم بيشت به د ركاه حق, منزلت بيش سعي كوشش /// دويدن

صفحه 30:
دانشگاه ینور تكمريس: بيت ۱۲؛ ریاست به دست کسانی خطاست 1 که از دستشان دست‌ها بر‌خداست بخوشید س‌چشمه‌های قدیم نماند آب جن آپ چشم يتيم ‎ues dle!‏ برفروخت آه آتشین ‎

صفحه 31:
دانشگاه ینور اضافه اقترانى: سمع رضا بی: بدر سیما - باران دمع اضافه تشبر جناس تام مستوفی (آن است که کلمه های متجانس از نظر هویت دستوری متفاوت باشند ) بيت 00 : وزان کس که خیری بماند روان دمادم رسد رحمتش بر روأن لين ليت

صفحه 32:
دانشكاء بي نور جناس تام و مرفو: بیت 00 : طمع کرده بودم كه كرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم كردا 1100 1010000000110000 بیت 06 و 66 : نه بر باد رفتی سحرگاه و شام ... به آخر ندیدی که بر باد رفت بر باد رفت : باد - تابجد شد جناس لاحق : رای و پای - غربت و تربت - سست و سخت

صفحه 33:
بداندیش 7 تکوکارپرور - خداترس 7 دادخواء - خونخوار - گیتی فرروز یاه نسیت : کیانی - جوهرری ( نسبت در معنای فاعلی ) ale Gl Shady Jos ado Sh تو خنته خنگ در حرع نیم‌وز دنک قيد ( به آسودگی ) پیت ۸۰ : نگه کیرد رنجیده در من فقیه 0% 2,5 عالم اندر سفیه قيد براي نگه کردن در مصرع اول

صفحه 34:
NA دانشگاه ینور کر كن كه ردا كه ديوان نهد منازل به مقدار احسان دهند حديث : ان المنازل يوم القيامه علي مقدار الاحسان الي الناس في الدنيا معنا ؛مقامات افرراد در روز قیامت به اندازه نیکی است که در دنیا به مرده اضرأ يامت ب ني نيا به مردم ‎wath oS‏

صفحه 35:
a ‏غم خويش در زندگی خور که خویش‎ hoy ‏به مده نهدازد از حرص خويش‎ موضبوح : پیش از مرگ به فک خود بودن معنا : در زندگی به فکس خود باش زیررا خویشاوند پس از مرگ تو به دلیل حررص و طمع ‎Ko‏ به تو نمی اندیشد .

صفحه 36:
WA دانشكاء بي نور ۱ به پوشیدن ست درويش كوش که ستر خدایت بود پررده يوش موضبوع ؛ پرده پوشی خدا معنا : شررمگاه و تن درویش را بپوشان تا خداوند عیب های تو را بپوشاند

صفحه 37:
دانشگاه ینور بیت۳۰ : درون پر کندگان جمع دار که جمعیتت باشد از روزگار موضوع : جمعيت خا معدا : کاری کن که پریشان خاطبران , خاطری آسوده پیدا کنند تا از گند روزگار آسوده خاطى باشی

صفحه 38:
دانشگاه ینور ۷ بیابان نوردی چو کشتی بر آب که بالای سی‌ش نپررد عقاب موضوع : توصیف اسب حاتم طایی معا ؛ اسبی بیابان نورد که عقاب سربع تر از سرعت سیر او پرواز نمی کند

صفحه 39:
بدانم كه در وى شكوه مهى است وگ رد کند بانگ طبل تهی استه موضبوعد به بخشندگی شهر» بودن معنا : در حاتم شكوه بخشندگی و ببررگی وجود دارد اگ خواهش مرا رد کند شهررت او در بخشش بی اساس است بيت 1777 :كه مهرست بس نام حاتم كسرة معنا : بخشندكى به نام حاتم ثبت شده است - از او بخشنده تى نیست

صفحه 40:
دانشگاه ینور هلیدن : رها کر‌دن, فرو گذاشتن سس * يوشش حبل : طناب انديشه ک‌دن ؛ ترسیدن وحل : گل ولای قنطار : واحد وزن بسیار(یونانی) قیمراط : واحد وزن کم (يوناني) حانوت : دکان انبان : کیسه بزررگ مأوا : جایگاه ریش ؛ مجروح خويد : غله نارسيده دمان : خشمگین زنخدان: چانه تيمارخوردن : غمخوارى دستور : وزيس

صفحه 41:
دانشگاه ینور ‎afew Nola‏ فاقه : فت باد سنج: ياوه كو بيهوده كار تركش : تيسردان كش سينه ‏نذیی ؛ ترساننده سقط : دشنام فروهشته : آویزان کرده رمق ؛ بقیه جان ‏فشراك : تسمه اى كه از زين اسب آویزان است

صفحه 42:
بیت ۱3۷ به نگ ژاله می ریت بر كوه ودشت تو گفتی مگ اب لیسان گنشت الم اسعاره از عرق ريفتن. عسرق ریختن اسب به باران نیسانی استخدام؟ بيت4؟ : شنيدم كه جشنى ملوكانه سانت چوچنگ اندر آن بزع ‎Col gle‏ ‎ae‏ در ارتباط با هنك : به معني موسيقايي در ارتباط با خلق : دلجهيي و ههرباني

صفحه 43:
دانشكاء بي نور سودا بى مس کسی رفتن : حسادت ورزيدن و خشمگین شدن سيل رفتار, صبا سسرعتوباد يا : اسب تتدرو ارسال المثل ‏ به غم خوارگی چون سس انگشت من نخارد كس اندر جهان يشت من ضرب المثل «(کس نفارد پشت من , جز نافن انگشت من )

صفحه 44:
NA دانشكاء ييا نور جداس تام بيت 4 : غم خویش در زندگی خور که خویش به مرده نپرردازد از حرص حنويش خويش ‎١‏ خود / خويشاولد / فود ‎١‏ به پوشیدن سشی درويش كوش که ستر خدایت بود پرده بوش ستر: شرمكاه / ‎ey‏ بجشش اضمافه تشبيهى : كوى دولت - شمشيى احسان و فضل - بار لطف

صفحه 45:
دانشكاء بي نور عبذات فاعلى مركب مرخم : باد سنج و بلاجوی و پررده پوش صفات بیانی : بادسیس , سيل رفتار ,باد يا و صبا مسرعت فك اغبافه : بيت ‎١61‏ يقين, مرد را ديده بيننده كرد را فك افنافه (ديده ميد ) قيد: بيت 7: پریشان کن امروز گنجینه چست جسته با جالاكي, قيد بيت 1149 بدی راپدی سهل بباشد جزا دز مقابل- نهاد -مسند

صفحه 46:
۱: خوشا وقت شوریدگان غمش ‏ اگس زحم بينند و كل مرهمش معنا : نوش به حال سالکان مس مست از عشق حق, چه در آن زمان که با خدا با عشق دلشان را مجرروح می کند و چه در آن هنگام که بر دلشان مهم می نهد

صفحه 47:
دانشگاه ینور : سلاطين عرزلت , كدايان حى منازل شناسان گم كررده بى موضوح: توصيف سالكان حق معا : پادشاهانی خلوت گنرین هستند که در میان قبیله چون گدایان می نمايدد منازل طرريقت را به خویی می شناسند ام رد پایی از خود بر جای نمی گذارند و کسی از احوالشان با

صفحه 48:
دانشكاء بي نور بیت ۱۳ : نگویم که بر آب قادر نیند كه بى شاطى ذيل مستسقيدد موضوع: بهس» مندی عارفان از محرفت حق معنا : عارفان با بهره ی که از فیوض الهی دارند هر دع عطش بیشتری بای درک فیض نامتناهی در خود احساس می کنند

صفحه 49:
دانشكاء بي نور 7 اك ثاله هى قطره أي در شدى چو خربهره بازار از او پر شدی معنا: اگس هس قطیره باران در صدف ‎gale‏ گررفت و به مروارید تبدیل می شد , بازار مثل مهمه ارزان از مرواريد پر می شد

صفحه 50:
دانشگاه ینور ‎ay‏ : بهشت تن آسانی آنگه خوری که بر دوزخ نیستی بگذری ‏معا : هنگامی از بهشت آسایش و آسودگی ب‌خوردار می شوی که در آتش فنا در رابب معشوق, خودخواهی ها را سوزاندهباشی

صفحه 51:
دانشگاه ینور 7 ره عقل جن پیچ بر پیچ نیست ‏ برعارفان جن خدا پیچ نیست موضوع : ناتوانی عقل در شناحت حقیقت مدنا : از طمریق عقل و استدلال نمی توان به حقیقت رسید , در نظم عارفان که از صفای باطن به حقیقت عرفانی می رسند , جز خدا چینری وجود ندارد

صفحه 52:
دانشگاه ینور ‎٠١‏ : تعلق حجاب است و بی حاصلی چوپیوند ها بگسلی واصلی ‏موضبوع : تک تعق‌های دنیوی ‎ ‏دلبستكى به دنيا مانعى برراى رسيدن به حق است و موجب محررومیت, اگر پیوندها را پاره کنی و به دنیا دلبستگی نداشته باشی به حق واصل خواهی ‎AS‏

صفحه 53:
دانشگاه ینور بیت ۱۳۳؛ فدایی ندارد ز مقصود چنگ وگ بس مسرش تيس بارند و سنگ : مقاومت عاشق در برابى سختى ها معنا : آن که خود را قرربانی معشوق می کند وحتی اگس بس مسرش تيس و سنك هم ببارند , دست از مقصود بر نمی دارد

صفحه 54:
دانشكاء بي نور وقت : در اصطلاح تصوف , زمان حال که سالک از گذشته و آینده فارغ و با یاد خدا مشفول است نقور ؛ گریزان الم : درد عیش مل : خوشی ناشی از خوردن شراب قپاب : جمع قبه بارگاهها سمندر :جانوری که در آتش نمی سوزد شاطی : کذار رود زذار : کم‌بند مسیحیان و زردتشتیان. ‏ رز؛ درخت انگور ازرق : کبود غازی : ریسمان باز مچاور : مستکن حمول ‏ بردبار نخجیمیزن : شکارچی ناموس: ریاکاری استسقا : بیماری که هر قدر آب بنوشد تشنگی بر جا می ماند

صفحه 55:
دانشگاه ینور سلاطین عزلت, گدایان حی هي : قبیله ۸ (نده و جاوید ايهام ‎cents‏ پیت ۵ : نه تلخ است صبسی که برییاد اوست كه تلخى شكى باشد از دست دوست ‎yo‏ + گیاه تلغ ۸ شکيبايي ایهام تغباد : صب در معناى كياء تلخ با شكس ايهام تضباد دارد ايهام تناسب ‎en‏ بگفت ای هوادار مسکین من جرفت انكبين يار شيمرين من شیرین: معشوق فرهاد ۸ طعم ‎

صفحه 56:
دانشگاه ینور استعاره وتلمیع بیت ۱۱۵: مرا چون حلیل آنشی در دل است که پنداری این شعله بس من گل است. آتش : استعاره از عشق ابراحيم به خدا تلمیح به داستان انداخته شدن ابرراهیم در آتش ووگلستان شدن آتش

صفحه 57:
دانشگه پیز تور افبافه تشبیهی : شراب الم - سلحدار خار - شاه گل - جان معنی - سیللاب درد - آتش عشق - بهشت تن آسانی - دوز نیستی افبافه استعارى : باى عم -جيب عدم - ‎wale ale, S‏ افبافه اقتراني : دست خواهش پارادوکس : فقیران منعم - گدایان شاه

صفحه 58:
تس مفبارع و لاحق : مل و كل - حى و پی - فلک و ملک - چنگ و سنگ - دست‌و مست - گوش و هوش - غریق و حريق - پیچ و هیچ جداس زائد : دست و دوست پارادوکس : فقیرران منعم - گدایان شاه جداس مخبارح و لاحق : مل و گل - حی و پی - فلک وملک - چنگ و سنگ - دست و مست - گوش وهوش - غریق و حريق - پیج و هیچ جذاس زائد : دست و دوست - مس و سح ‎ote‏ خط : پار و پار جناس ذاقص : ملک و ملک ‎

صفحه 59:
دانشكاء بي نور عبذات ذاعلى مكب مخم + خرقه سوز - حقایق شناس عبذات مفعولى : پریشیده عقل - آگنده گوش - خاک زاد - دهشت آلوده - شوریده حال ‎gl pir Cho‏ کب در معلی صبفت فاعلی + گم ‎BOS‏ پاه وحدت : بيت 177+ چو شیررینی از من بدر می رود ياء وحدت و لوع

صفحه 60:
: بلندى از آن يافت كو يست شد در نیستی کوفت تا هست شد موضوع : ارزش یافتن به سبب فروتنی قطره باران از آن رو به مروارید گران بها تبدیل شد که فروتنی کرد. خود را نیست انگاشت و بدین سبب هستی و قدر یافت

صفحه 61:
دانشگاه ینور 3 به دندان گزید از تعجب یدین 5 بماندش در او دیده فرقدین تعجب دو دستش را با دندان گزید و چشمانش مانند فرقدین در او خیره ماند

صفحه 62:
دانشگاه ینور ت 109 : ز هستی در آفاق سعدی صفت تهی گرد و باز آی پر معرفت معنا : مانند سعدی به دور از خود بینی در جهان گردش و جستجو کن تا پر از معرفت باز آیی

صفحه 63:
دانشكاء بي نور 1 رياضت كش از بهر نام و غرور كه طبل تهى را رود بانگ دور موضوع : رياكارى صوفى : تحمل رنج و سختى عارف خلوت كزين براى شهرت و فريب دادن مردم است همچون طبل تهی است که صدایش تا دور دست می رود

صفحه 64:
دانشكاء بي نور ‎١‏ نگیررد خردمند روشن ضمیس زبان بند دشمن زهنگامه گیر ‎ ‏معنا : خرردمند پاکدل از شعبده ‎Ob‏ بررای بستن زبان دشمتانش افسون نمی طلبد و فرریب آنان را نمی خورد

صفحه 65:
دانشگاه ینور : مرين اى حكيم آستين هاى در چومی بینی از خویشتن خواجه پر موضوع: موعظه ذكردن مضرور معا : وقتی که مدعی دانش را گررفتار خود پسندی و غرور می بینی آستین هاى موعظه ونصيحت راب اوميفشان

صفحه 66:
دانشگاه ینور ۰ : مگو تا بگویند شکرت هزار چو خود گفتی از کس توقع مدار موضوع : نکوهش خود ستایی ۷ : تو خود را تحسین مکن تا دیگران تو را تحسین گویند

صفحه 67:
دانشكاء بي نور ناموس : خود پسندی سر گرانی : تکبر و خود بینی تعنت : سرزنش مستظهر : پشت گرم معرف : مأ مور تشریفات امروزی میزر : پارچه ای که به کمر می بندند حشیش : علف خشک شده فرقدین : دو ستاره نزدیک قطب شمال نقیب : مأمور محکمه قاضی شید : نیرنگ و حیله

صفحه 68:
دانشكاء بي نور شبکوک : نوعی گدایی اناء : ظرف درسپوزی : فرو ببری دستان : نيرنك و حيله ريو : حيله و نیرنگ گنده مغزی : یاوه گویی هنكامه كير : معركه كير آهو: عيب منجلی : آشکار وخش : ناحيه اى در كنار رود جيحون

صفحه 69:
دانشكاء بي نور استعاره پیت 149 : مریز ای حکیم آستین های در آداتین های در استعاره از سفتان حکمت آمیز و مجعظه بیت 163 : از این خاکدان بنده ای پاک شد خاکدان استعاره از دنیا بیت 119 : که زنهار از این مکر و دستان و ریو به جای سلیمان نشستن چو دیو تلمیح به داهنتان دیجی که خود را به صورت دیمان در آجید و با «جدن انکشتر سلیمان» مدتی به جای او خرمان باند و بعد گریخت

صفحه 70:
دانشگاه ینور اضافه تشبیهی : دریای فضل - گلستان معنی اضافه استعاری : در فتنه - در نیستی < چشم خرد اضافه اقترانی : چشم حقارت - سر رفعت لف ونشر مرتب 4 جو إن بسر رازي سود 7 #9 5 از آن دیو کردند . از این آدمی

صفحه 71:
دانشگاه ینور چناس مضارع و لاحق : پاک و خاک - هست و پست 7 صدر و قدر 7 شید و صيد - خسان و كسان > ريو و ديو > ننگ و سنگ 1 Jess ‏بيت 146 : ز علمش ملال آید از وعظ ننگ‎ ‏شفایق به باران نروید ز سنگ‎ ‏بیت 157 : فروتن بود هوشمند گزین‎ ‏نهد شاخ پر مپوه سر پر زمین‎

صفحه 72:
NA دانشگاه ینور ت فاعلی مرکب مرخم : جهان سوز - مشگل گشای - خويشتن بين - باد سنج - هنكامه كير '2 : نكه كرد قاضی در او تیز تیز قید مالت 7 بخندید گای مامک دلفروز ‎apis | Ts lI‏ ت 131 : يس كار خويش آن كه عاقل نشست قید حالت عاقلانه 8 : بنازند فردا تواضع کنان قید حالت

صفحه 73:
دانشكاء بي نور بيت 1 : ز خاک آفریدت خداوند پاک ِ پس ای بنده افتادگی کن چو خاک أيه : « اذ قال ربك للملائكه انى خالق بشرا من طين » ( 71/38 ) بيت 2: زخاك آفريدندت آتش مباش آيه « خلقتنى من نار و خلقته من طين » ( 38 / 76 (

صفحه 74:
ت 62 : چنان ماند قاضی به جورش اسیر 1 که گفت ان هذا الیوم عسیر آيه « فذلک یومئذ یوم عسیر » ( 74/9) پیت 93 : نه پرهیزکار و نه دانشورند . همين بس كه دنيا به دين می خرند أيه « اولئک الذین اشتروا الحیوه الدنیا بالاخره » ( (معنا : اینان کسانی هستند که دنیا را در برابر آخرت خریدند ) پیت 160 : مکن خیره بر زیر دستان ستم 1 که دستی است بالای دست تو هم أيه « يد الله فوق ایدیهم » (48/10)

صفحه 75:
دانشكاء بي نور 2 یکی بر در خلق رنج آزمای چه مزدش دهد در قیامت خدای موضوع : نکوهش ریا : آن که به درگاه مخلوق برای منفعت يا خوش آمد خود را زحمت می دهد . خداوند در قیامت به او اجری نمی دهد 0

صفحه 76:
دانشكاء بي نور : نگویم تواند رسیدن به دوست در این ره جز آن کس که رویش در اوست موضوع : رضایت خدا و تقرب به او 0 : در سیر و سلوک . کسی می تواند به خداوند برسد و به تقرب جوید که رویش در او باشد

صفحه 77:
دانشكاء بي نور بيت 30: كرت بيخ اخلاص در بوم نيست ازاين بر كسى جون تو محروم نيست موضوع: خلوص نيت و رحمت الهى معنا : اكر اعتقاد ياك در زمين وجود تو نباشد از ثمره اخروى كسى جون تو محروم نخواهد بود

صفحه 78:
دانشكاء بي نور 6: جه وزن آورد جايى انبان باد كه ميزان عدل است و ديوان داد موضوع : نفى ريا معنا : در جايى كه ترازوى عدل الهى و ديوان داد او بر يا باشد . اعمال رياكاران جه ارزشى خواهد داشت

صفحه 79:
دانشكاء بي نور 0 ور آوازه خواهى در اقليم فاش برون حله كن كو درون حشو باش معنا : اكر مى خواهى در سرزمين خود شهرت و آوازه بیابی . ظاهرت را با جامه گران بها بیارا . با طنت اگر ناپسند است گو باشد اهمیتی ندارد

صفحه 80:
دانشگاه ینور پیت 43: طمع در گدا . مرد معنی نبست نشاید گرفتن در افتاده دست موضوع : سلطنت دنیا . فقر معنوی جو از گدای معنوی (شاه) امید طمع نمی دارد چنان که هانستة يست از کسی که به زعیق خورده. دستگیری بخواهد

صفحه 81:
دانشگاه ینور زغن : پرنده شکاری پای بند : دام وحل : گل مرایی : ریا کار ورع : پرهیزکاری ابره : رويه لباس حشو : لایی لباس عصار : کسی که از کرچک و کنجد روغن می کشد بایزد بسطامی : عارف بزرگ قرن سوم

صفحه 82:
WA دانشگاه ینور انا بيهام بيت 3: به داور خروش اى خداوند هوش 1 نه از دست داور بر آور خروش داور: 1- خداوند 2- قاضی پیت 14: اچل چون به خونش بر آورد دست

صفحه 83:
دانشگه پیز تور اضافه اقترانی : روی نیاز - سنك و جنك - محل و وحل - نامه و جامه < باد و داد <- نماز و نیاز

صفحه 84:
دانشگاه ینور

صفحه 85:
دانشگاه ینور پیت 13: نباشد حذر با قدر سودمند مثل عربی « لا ينفع حذر من قدر » ( معنا: برهيز از قضا و قدر سودى ندارد ) بيت 14: اجل جون به خونش بر آورد دست قضا جشم باريك بينش ببست سخن امام على (عليه السلام) : « اذا حلت التقدير ضلت التدابیر » [معنا : زمانی که سر نوشت فرا رسد چاره اندیشی کارگر نمی افتد )

صفحه 86:
بیت 06 : توبرکره توسنی برکمر نگرتا نپیچد زحکم توسر موضوع : حذر از نفس اماره معنا : تو سوار بر اسب سرکش در پرتگاه هستی » مواظب باش تا از فرمان تو سرنپیچد .

صفحه 87:
دانشگاه ینور بت 2 بيت 66 : چو موش آن که نان و پنیرش خوری به دامش در افتی و تیرش خوری موضوع: تمثیل برای دلبسته به تعلقات دنیا نا : اگر مانند موش » نان و پنیر کسی را بخوری » دل به او خواهی داد و ضربه اش را خواهی خورد .

صفحه 88:
دانشكاء بي نور 6 : به تنگی بریزاندت روی رنگ چو وقت فراخی کنی معده تنگ موضوع : پرهیز از پرخوری : اگر هنگام فراخی نعمت » معده خود را از غذا پر کنی در روز تنگی از گرسنگی رنگ به رویت نخواهد ماند

صفحه 89:
NA دانشكاء بي نور 0 : مروت زمین است و سرمایه زرع بده کاصل خالی نماند زفرع موضوع : جوانمردی و بخشش نا : جوانمردی چون زمین است و بخشش سرمایه به منزله کشت و زرع در آن . پس به مستحقان ببخش که ريشه درخت کرم بی شاخه و بار نماند .

صفحه 90:
دانشكاء بي نور بيث ۲۳6 : گر از جاه و دولت بيفتدلنیم 1 دگر باره نادر شود مستقیم موضوع : خساست و حقارت فرومایه معنا : اگر آدم خسیس و بخیل از مقام بیفتد و ثروت و نیک بختی اش را از دست بدهد » به ندرت ممکن است دوباره به جاه و دولت پیشین برسد .

صفحه 91:
دانشكاء بي نور بیت ۲۳6 : به در می کنند آبگینه ز سنگ ‎Las‏ ماند آیینه در زیر زنگ موضوع : پنهان نماندن ارزش فاضل معنا : شيشه را به علت ارزش آن از دل سنگ بیرون می کشند آیینه که از شيشه هم ارزنده تر است کی در زیر زنگار می ماند . ( ارزش انسان فاضل و صاحب کمال پنهان نمی ماند)

صفحه 92:
دانشكاء بي نور سکون : آرامش آپگینه : شيشه ثوسن : سرکش انبان : کیسه چرمی پالهنگ : افسار و ابدال : جمعی از ندگان خاص خدا ؛ صوفيان معتقد بودند جهان به وجود ابدال پایدار است . طارم افراشتن : خانه و عمارت بلند ساختن گاز : وسیله ای که با آن فلزات را می برند

صفحه 93:
دانشگاه ینور استعاره ها بيت 00 : تو خود را از آن در چه انداختی چاه : استعاره از ورطه و مهلکه کناه بیث 09 : تو برکره ثوسنی بر کمر استعاره از نفس سر کش ( آماره ) بيت 0 :كجا ذكر كنجد در انبان آز استعاره ا( شكم ير ‎OWNS‏

صفحه 94:
دانشگاه ینور ‎Op‏ 60: همی میردت عیسی از لاغری تو در بندآنی که خرپروری استعاره از رمع استعاره از تن ‎wat ‏بیت 60 : مکن خانه بر راه سیل ای غلام استعاره از کذر زمان ‏بيت ۵( : وگر قیمتی گوهری غم مدار استماره از انسان اصیل و با خضیات

صفحه 95:
دانشگه پیز تور كنايه ها ‎Sy‏ 00 : سر پر طمع بر نيايد ز دوش كنايه از سراخکندگی و شرمساری آدم طمعکار بیت 000 : بروخواجه کوتاه كن دست آز چه می بایدت ز آستین دراز آمتین درا( : کتایه از دست درا[ کردن برای گدایی و (رخواستن از تجانگمان

صفحه 96:
دانشگاه ینور اضافه ها اضافه تشبیهی : سگ تفس - انبان آز - تلور شکم - سیلاب خواب اضافه اقترانی : دست آز جناس ها جناس خط : نبات و ثبات جناس مضارع و لاحق : گوشه و توشه - حور و لور - چه و ره - پیچ و هیچ - هوش و دوش - تنگ و را ۳ : آز و دراز - رای و مبرای - کمال و مال

صفحه 97:
دانشگاه ینور صفات فاطی مرکب مرخم پینه دوز - تن پرور - هنر پرور قید ها بیت 66 : دران شد به مهمان سراى امير قيد حالت بیت 62 : چکان خونش از استخوان می دوید همی گفت و از هول جان می دوید كروه قيدى

صفحه 98:
كه تاويلى : جمله بعد از خود را به صفت جانشین اسم تاویل می کند : بیث 0 : خدا را ندانست و طاعت نکرد كه بربخت و روزى قناعت نكرد كه تاويلن ‏ قناعت ذنكذلده بربفت ‎١٠‏ ‏لت بيت ©© : بسركفتش اى بابك نامجوى ‎cued ch‏

صفحه 99:
دانشكاء بي نور بيت © : قناعت توانكر كند مرد را حديث : القناعه مال لاينفد و كنز لايفنى معنا : قناعت مالى است كه تمام نمى شود و كنجى است كه فنا نمى كردد بيت 09 : كه بر معده باشد ز حكمت تهى حديث : « نور الحكمه الجوع » معنا : نور حکمت گرسنگی است .

صفحه 100:
دانشكاء بي نور بيت 7”6 : كند مرد را نفس املره خوار ان النفس الاماره بالسوء معنا : هماذا نف آدمیرا به کارهای زشت وا مى دارد بیت ۷۲ : خدایی که از خاک مردع کند عجب باشد ارم‌دمی گم کند آيه : آن الله لایضیع اجرالمحسنین

صفحه 101:
فس از حرام وس وتسم بل به مردى ز رستم گذشتند ن باتقوا ع : مردانكى انسان موضوع : عنان ‎paid‏ بازداشتند کارهای حرام اماره را برگرداندند و از نفس اماره : ۱ جهت مردانگی ۱ ستم و سام فراتر رفتند 1 معذا : آنان كد نز ‎ee‏ ‏» از

صفحه 102:
دانشكاء بي نور بیت 09 : زبان در کش ای مردبسیاردان که فردا قلم نیست بر بی زبان موضوع : حفظ زبان از گناه معنا : خاموشى اختيار كن زيرا در فردای قیامت بر آنان که در اين جهان زبان نگاه داشتند ونیالودند قلم گناه چیزی نخواهد نوشت

صفحه 103:
دانشكاء بي نور بيث ©© : از آن مرد دانا دهان دوخته ست که بیند که شمع از زبان سوخت ست موضوع : خاموشی دانا معا : مرد دانا با دیدن شمع که با آشکار کردن راز خود » زبانه اش می سوزد » عبرت می گیرد و خاموشی اختیار می کند

صفحه 104:
دانشكاء بي نور ‎Cy‏ 600 : سخن دیوبند است در چاه دل به بالاى كام و زبانش مهل ‏موضوع : نگاه داشتن زبان ‏معا : سخن مانند دیوی است که در چاه دل گرفتار شده ۰ مگذار که بر بالای کام و زبان تو برآید .

صفحه 105:
دانشگاه ینور بيت 60 : توان باز دادن ره نره دیو ولی باز نتوان گرفتن به ريو معنا : می توان دیو سخن را رها کرد ولی دوباره با مکر و حیله نمی توان او را گرفتار ساخت . ( راز گفته شده را نمی توان برگرداند .)

صفحه 106:
دانشگاه ینور بیت 60: تا یی یز چو گفتی و رونق نماندت گریز موضوع : پرهیز از پرگویی معنا : شهرت آن که اندک سخن می گوید بسیار است وقتی پر گویی کردی و رونق و محبوبیتت نماند فرار کن .

صفحه 107:
دانشكاء بي نور © : سيه جال و مرد اندر او بسته پای به از فتنه از جاى بردن به جاى موضوع : اجتناب از فتنه جويى معنا : اكر انسان در سياه جالى زندانى باشد و بايش را بسته باشند بهتر است از اين كه سخن جينى كند و سخنان فتنه انكيز را از جايى به جايى برد .

صفحه 108:
دانشكاء بي نور سياست كردن : تنبيه كردن ‎١‏ شهربند : زنداني زاژ خایان : بیهوده گویان برهمن: پيشواي ديني برهمايي ريو : مكر و فريب زجر : منع كردن تطاول : دست درازي خلق: كهنه بهايم : چهارپایان محك: سنكي كه با آن عيار طلا و نقره را معلوم مي كنند ادرار : مقرري . مستمري غمازي: سخن جين ينج نو نقاره زدن : نشانه عظمت و جلال پادشاه بوده است

صفحه 109:
بيت 6 : خردمند مردم ز نزدیک و دور به گردش چو پروانه جويان نور استهاره از معرفت وعلم تشبیه مضمر فردمند مردم به شمع مجاز بيت 600 : وكرتند باشی به یک باروتیز جهان از تو گیرند راه گریز ذکر مهل واراده هال ( مردم جهان ) بيت 006 : چو سعدی کسی ذوق خلوت چشید که از هر که عالم زبان در کشید

صفحه 110:
دانشگاه ینور كنايه بيث 09 : اكر باى در دامن آرى جو كوه كنايه از فرچتن بجدن بیث 9 : زبان در کش ای مرد بسیار دان

صفحه 111:
دانشگاه ینور جناس ها جناس خط : حسد و جسد - بند و يند جناس مزید : تیز و ستیز - شکوه و کوه - رنگ و فرنگ جناس زاید ( مذیل ) : آواز و آوازه جناس اشتیاق : صوفی و صفا جناس ناقص : خلق و خلق

صفحه 112:
دانشگاه ینور مركب : بیت 60 : بهایم خمو شند و گویا بشر زبان بسته بهتر که گویا به شر جداس تام بیت 200" : کسی گیرد آرام دل در كنار آغوش که از صحبت خلق گیرد كنار دوري جداس مضارع : سیاست و ریاست - جواب و صواب - راز و باز - دیو و ریو - نفس و قفس - دانگ و بانگ - دهان و نهان

صفحه 113:
دانشگاه ینور اضافه ها اضافه تشبیهی : گوهر راز - چاه دل اضافه استعاری : سرپنجه عقل

صفحه 114:
دانشكاء بي نور صفات فاعلي مركب مرخم :عنان بازبيجان - كيسه بر - غيب دان - گوهر شناس - سحر خوان - خوش سراى - ده مرده كوى - برده بوش صفات مفعولی : اگنده گوش- ناساخته - نینداخته - پرورده- بخت برگشتهشوریده رافك اضافه بیت 00 : کم آواز را باشد آرازه تیز آوازه كم ‎HoT‏ ‏بیت ۵( : کسی را که نام آمد اندرمیان نام کسی ‎Gus eb‏

صفحه 115:
دانشكاء بي( نور بيت © : تو با دشمن نفس هم خانه اي حدیث : اعدی عدوک نفسک التی ‎ye‏ جنبیک معنا : سخت ترین دشمن تو نفس توست که در میان دو پهلوی توست بت 6 : که پوشیده زیر زبان است مرد یث : المرء مخبوء تحت لسافه معنا :انسان در زیر زبان خود انسان است

صفحه 116:
دانشكاء بي نور بيت ‎PO‏ : مكن عيب خلق اي خردمند فاش به عيب خود از خلق مشغول باش حديث : من نظر فى عيب نفسه ‎٠‏ اشتغل عن عيب غيره معنا : كسى كه به عيب خود نظر كند به عيب ديكران نمى بردازد . حديث : طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب الناس معنا : خوش به حال لن كه عيب خودش او را از توجه به عيب هاى مردم باز دارد .

صفحه 117:
دانشكاء بي نور بيت ‎PO‏ : چو باطل سرایند مگمار گوش چو بی ستر بینی بصیرت ۰ بپوش آیه : قل للمومنین یغضوامن ابصارهم معنا : مومنان را بكو تا چشمان را از آنچه دیدن آن رو نیست بپوشند .

صفحه 118:
که راقوت وصف احسان اوست که ار صاف » مستفرق شان اوست موضوع : ضعف انسان در توصیف نیکی های خدا معنا : چه کسی آن توانایی را دارد که نیکی های خدا را وصف کند زیرا تمام صفات درشان او مستغرق است . شان او آن چنان بالاست که همه صفت های کمال را شامل است .

صفحه 119:
دانشگاه ینور بیت 0 : پیاپی بیفشان از آیینه گرد که مصقل نگیرد چوزنگار خورد موضوع : زدودن گرد گناه از دل معنا : بيوسته كرد كناه را از دل باك كن زيرا وقتى كه دل آيينه مانندت به زنك گناه آلوده شد دیگر آلت صیقل نمی تواند زنگ را از آن بزداید .

صفحه 120:
دانشگاه ینور بیت 0*6:توراآسمان خط به مسجدنیشت مزن طعنه بردیگری درکذشت مرضوح:اشمری گرایی وجبریت معنا:سرنوشت وتفدیرتورابه مسجدانداخث.مقدرچنان بودکه توازپارسایان هستیپس به بهودی طعنه نزن,

صفحه 121:
دانشكاء بي نور سرپنجه:زورمند قعود:نشستن زرود:محلی بی آب وخشک درراه مکه مغلول:کسی که دست وپایش رابازنجیربسته باشند کسوت:لباس عسس:پاسبان بدلكام :سركش خام:بندچرمی علف:درشتى وسختى نخوت:تکبر

صفحه 122:
دانشگاه ینور استعاره بيت 9:بيابى بيفشان ازآبينه گرد که مصتل نگیردچوزنگارخورد استعاره ازقلب استحاره ازگناه بیتندل دردمندش به آذریتافت استعاره ا(بی مهری چنامهربانی

صفحه 123:
دانشگاه ینور جناس ها جداس تام بيت 00:به جای آورای خام شکرخدای که چون مانه ای خام بردست وپای ثاپفته جبی تجربه جناس خطنچشم وخشم جناس زاید:بنده وبخشندهوصف واوصاف جناس مضارع:پاک وخاک-عهدومهدرنجه وپنجهگورومور-راه وچاه

صفحه 124:
بيت 5 : که بازار چندان که اکنده‌ثر نهي دست را دل پراکنده‌ثر موضوع : پازار پر مناع و پريشاني فقیر معنا : هر چه بازار پر از كالا باشد براي آدم تهي دست. بیشتتر پربشان دلي مي‌آورد زیرا نمي‌نواند چيزي په دست آورد

صفحه 125:
NA دانشكاء بي نور 2 : بهاران كه بيد آورد بيد مشك بريزد درخت كشن برف خشك معنا : در بهار كه درخت بیدمشك شکوفه مي‌آورد درخت پرشاخ و برگ. بركهاي خشكش رااز دست ميدهد. تمثيل براي بالندگي جوان و فرتوت شدن پیر

صفحه 126:
دانشگاه ینور قیداندرم جره بازي که بود دمادم سر رشته خواهد ربود موضوع : دور شدن جواني 0 : پاز سفید چالاكي (جواني) که در بند داشتم لحظه به لحظه بند و رشته را پاره مي‌کند

صفحه 127:
دانشگاه ینور 2 مراغله تنگ اندرآمد درو شما راکنون مي‌دمد سبزه نو 2 موضوع : فرارسیدن مرگ معنا : زمان درو کردن کشت عمر من فرا رسیده است درحالي که سبزه نو (جواني) شما تازه مي‌دهد.

صفحه 128:
NA دانشگاه ینور ك هوشیاران فرخنده بخت که پیش از دهل زن بسازند رخت موضوع : آمادگي پیش از مرگ 0 : خوشا به حال آن خوش اقبالان که پیش از فرا رسیدن مرگ خود را براي سفر آخرت آماده مي‌کنند

صفحه 129:
دانشگاه ینور 6 : سبق برد رهرو که برخاست زود بس از نقل. بيدار بودن جه سود؟ مع : آن رهروي که زود برخاست از دیگران پیش افتاد. پس از جا به جا شدن و رفتن کاروان. بیدار شدن چه فايده‌اي دارد.

صفحه 130:
دانشگاه ینور : فرو رقت جم را يكي نازنین کفن کرد چون کرمش ابریشمین معنا : فرزند نازپرورده‌اي از جمشید درگذشت. جمشید نیز او را در کفن ابریشم در پوشانید(همچنان که کرم ابریشم پیرامون خود تارهايي از ابریشم مي‌تند)

صفحه 131:
دانشگاه ینور 9 : میسر نبودش کزاو عالمي ستانند و مهلت دهندش دمي اي اسکندر این امکان وجود نداشت که جهان را که زیر سیطره داشت از آو بگیرند و يك لحظه مهلتش ندهند

صفحه 132:
دانشكاء بي نور 4 : تو را خود بماند سر از ننگ پیش _ که كردت برايد عملهاي خويش موضوع : ننگ از گناهان :سر تو از ننگ به زیر مي‌ماند زیرا گناهان در اطرافت جمع مي‌شود

صفحه 133:
NA دانشگاه ييام نور بیت 125: به فتراك پاکان درآویز جنگ که عارف ندارد زدر بوزه ننگ موضوع ؛ نوسل به پاکان معنا : به پاگان متوسل شو زیرا صاحب محرفت از توسل به پاکان پا از آموختن از آنها ننگ ندارد

صفحه 134:
دانشگاه ینور 2 : قضا نقش يوسف جمالي نکرد كه ماهي كورش جو يونس نخورد موضوع : عمر كوتاه زيبا رويان 0 : سرنوشت هرکس را چون یوسف زیبا آفرید. گور همچون ماهي که يونس را بلعید آن زيباي یوسف وش را در کام خود کشید

صفحه 135:
دانشكاء بي نور پرگ : توشه طیب : پاكيزگي گشن :انبوه " پادپا : اسب تندرو زمام : افسار سبق بردن : پیش افتادن جرهباز : باز سفيد و جالاك فيد : منزلى در راه مكه رحيل : كوج

صفحه 136:
دانشگاه بيام نور شیب : موي سفید پيري شباب : جواني دخمه : گور رباب : آلت موسيقي مغاك : كودال ثري : زمين دهشت : سرگشتگي و ترس شوخ چشم : گستاخ فتراك : تسعه و ريسماني که از پس و پیش زین اسب مي‌آویزند دریوزه :گدايي

صفحه 137:
دانشگاه بيام نور استعاره پیت 22: به قید اندرم جره بازي که بود استعاره ا( شادابي و چالاکي ‎lee ol‏ بيت 23 : شما راست نوبت برين خوان نشست استعاره از ججاني و شادابي آن

صفحه 138:
دانشگاه ييام نور استعاره بيت 25 :مرا برف باریده بر پرزاغ استعارة ا موي سفيد ‏ اسطعارة ا( مرجي سياه بيت 47: كرآن باد يايان برفتند تيز استعاره ا( كسائي كه در اعمال خير ا( دیگران پیش افتاده‌اند

صفحه 139:
NA دانشگاه بيام نور استعاره بيت 95: خبر داري اي استخواني قفر ‎cesT of apa‏ 2 : ززنجير نابارسايان برست استعاره ا( كناه ‎٠‏ الودكي معاشرت با فاسان بيت 133 : در این باغ سروي نیامد بلند استعاره از دنیا ‎Pim dd cet sau‏

صفحه 140:
دانشگاه ینور ایهام تناسب پیت 42: شکسته قدح ور ببندند چست نیاورد خواهد بهاي درست سیم و (ر الم لا درست در معناي سيم و زر با بها ايهام تناسب دارد

صفحه 141:
دانشگاه ینور مشاکله بیت 31 : گل سرخ رویم نگر زر ناب فرو رفت. چون زرد شد آفتاب «(ه زد به ماسیت آنته مراد شاعر از زنب زيي سبرت بو آمدد ‎On!‏

صفحه 142:
دانشكاء بي نور اضافه‌ها اضافه تشبيهي : چراغ عمل- بازار مینو- بدر روي- لیل موي- خرمن معرفت- گل سرخ روي- باد اجل- شبستان گور- دل‌آرام دنيا اضافه استعاري : سرپنچه غم

صفحه 143:
دانشگاه ینور جناس‌ها جناس مضارع : کم و حم- روي و كوي- مشك و خشك- باغ و زاغ- گور و نور- حیف و سیف- عیش و جيش- كوش و هوش جناس خط : قيد و فيد جناس مزيد : انبيا و بيا جناس شبه اشتقاق : شيب. شباب. شب

صفحه 144:
دانشگاه ینور صفات فاعلي مرکب مرخم : کارکن- خوشه‌چین صفت بياني مرکب : فراوان طمع راي فك اضافه بيت 5: تهي دست را دل پراکنده‌تر دل تهي دست بيت 28: كلستان ما را طراوت گذشت طراوت كلستان

صفحه 145:
دانشگاه ینور راي فك اضافه بيت 73: يكبي را اجل در سر آورد جيش ‎del‏ ‏بيت 114 تو را خود بماند سر از نگ پیش سرت بيت 116 : اولوالحزم را تن بلرزد زهول تن هزم

صفحه 146:
دانشگاه ینور بيت 40 : قضا روزگاري زمن درربود كه هر روزي از وي شبي قدر بود آيه : « ليله القدر خير من الف شهر » ( قدرء آيه 2 )

صفحه 147:
دانشكاء بي نور 7: كنون بايد اى خفته بيدار بود جو مرك اندر آرد ز خوابت جه سود؟ حدیث :«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» معنا : مردم خفتگانند که چون بمیرند بیدار شوند.

صفحه 148:
دانشگاه ینور 2 کنون وقت تم است اگرپروري حدیث:الدنیامزرعه الاخره بيت 63: ضايح به افسوس وحیف ‎Se =‏ كه فرصت عزيزست والوقت سيف حدیث:«الوقت سیف قاطع,لولم تقطعه بالطاعات ‎mare 0‏ 0 0 گذشتنش رشته زندگي معنانوقت مانندشمشيري برنده است اگرتوآن راباعبادات نبري‌اوباگذشتنش رشته زندگي تورامي برد.

صفحه 149:
بيت21نمي تازداین نفس سرکش چنان که عقلش تواندگرفتن عنان موضوع:عدم چيرگي عقل برنفس معنا:تفس اماره چنان تندمي تازدکه عقل نمي تواندعنان اورابگیرد.

صفحه 150:
دانشگاه ینور ت33:بگردان زناديدني دیده ام مده دست برناپسندیده ام ازآنچه نبایددید.,چشمم رابگردان وقدرت براتجام دادن آنچه ناپسنداست یه من مده.

صفحه 151:
WA بیت65برآورده مردم زبیرون خروش توبابنده درپرده وپرده پوش امردم به حکم ظاهربه عیب گويي دیگران فريادبرمي آورنداما توباآن که ازهرعیب پنهان بنده آگاهي‌بازهم پرده پوش عیوب ماهستي,

صفحه 152:
ذل:خواري مصاف:جمع مصف‌میدان جنگ زلت:لغزش وخطا احتقار:خواري نبید:شراب مقصوره:خانه کوچك .محراب مسجد زلل:لغزش وخطا

صفحه 153:
دانشگاه ینور استعاره بیت 5قضاخلعتي نامدارش دهد استعاره ازبركهاي درفت بيت21نمي تازداین نفس سرکش چنان که عقلش تواندگرفتن عنان 0 استعاره كنايي تشبيه نفس به اسب سرکش

صفحه 154:
ایهام تناسب اجوشاخ برهنه برآريم دست 7 كه بي برك ازاين بيش نتوان نشست [-برگ درفت 2-توشه وآنجقه یت 34:من آن ذره.ام درهواي تونیست ‎Bho hel‏

صفحه 155:
دانشگاه ینور اضافه ها اضافه تشبيهي:جراغ بقين-غباركناه اضافه اقتراني :دست نياز-أستان كرم اضاقه مسيب به سيب :ذل كناة

صفحه 156:
دانشگاه ینور جناس ها جناس مزید: جود و وجود جناس مطرف : نواز و نیاز جناس خط : ناز و باز جناس مضارع و لاحق : مور و زورء كس و بس ‎١‏ عهد و جهد

صفحه 157:
دانشگاه ینور صفات فاعلي مرکب مرخم : پرده پوش . مسکین نواز صفت مفعولي مرکب : برآورده دست دو حرف اضافه براي يك متمم : به فصل خزان در ارداف بيت 6: همه طاعت آرند و مسكين نياز بيا تا به دركاه مسكين نواز ‎Mobs‏

صفحه 158:
NA دانشگاه ینور ‎CH‏ 13: عزيزي و خواري تو بخشي و بس ‏عزیز تو خواري نبیند ز کس ‎ ‎ ‏:< و تعز من تشاء و تذل من تشاء» : به هر که خواهي عزت دهي و هر که را خواهي خوار گردان.

صفحه 159:
یم به دوستداران و ادب پارسي در دانشگاه پیام نور بایان" دانشگاه پیام نور گاشان 7771771711177772

راهنما دانشگاه پيام نور معرفي منبع دانشگاه پيام نور بوستان سعدی نظم 5بخش 1 مؤلف :دکتر حسن انوری طراح و تهيه كننده :صفيه توكلي مقدم دستيار علمي رشته ادبيات واحد كاشان جايگاه درس در رشته ادبيات دانشگاه پيام نور تعداد واحد 2 :واحد پيش نياز :نظم 4بخش 4حديقه سنايي نوع درس :اصلي فهرست مطالب دانشگاه پيام نور #)10در عشق ومستی و شور )1اهداف کلی )11در تواضع )2اهداف رفتاری #)12در رضا )3درباره سعدی )13در قناعت )4وي6ژگی های سعدی #)14در عالم تربي6ت )5درباره بوستان )6وي6ژگی های بوستان #)15در شکر برعافي6ت #)16در توبه و راه صواب )7سر آغاز کتاب )8در عدل و تدبي6ر و رای #)17در مناجات و ختم کتاب )9در احسان اهداف کلی دانشگاه پيام نور .1شناخت سعدی در جایگاه یکی از مهم ترین شاعران زبان فارسی . 2شناخت بوستان سعدی به عنوان یکی از مشهورترین آثار ادبی فارسی .3آشنایی با عناصر فرهنگ ایرانی و شیوه زندگی مردم در قرن هفتم . 4افزایش حدود واژگان خویش . 5پند گرفتن از حکایت های تعلیمی بوستان و شناخت ساخت حکایت .6آشنایی با آیات قرآن و احادیث در بوستان اهداف رفتاری دانشگاه پيام نور -1خواندن متن کتاب با سهولت و روانی -2معنا کردن واژه ها و ترکیب های مشکل -3بازنویسی حکایت ها به زبان ساده امروزی -4بیان معانی آیات و احادیث موجود در بوستان -5بررسی اصول اعتقادی ،اخالقی و تربیتی سعدی -6بیان نکات دستوری درباره سعدی دانشگاه پيام نور نام : تخلص : سال و محل تولد : آثار : سال و محل وفات : مصلح بن عبدهللا سعدی 606ﻫ -شیراز گلستان ،بوستان ،دیوان غزلیات و قصاید 694ﻫ -شیراز ویژگی های سعدی دانشگاه پيام نور .1به کمال رساندن غزل .2انعکاس تجارب ارزشمند خود در آثار جهت تعلیم مردم .3بیان سهل و ممتنع .4ایجاز ،مهم ترین ویژگی سخن سعدی .5بذله گویی در عین وعظ و حکمت درباره بوستان دانشگاه پيام نور سال نظم 655 :ﻫ قالب :مثنوی باب :ده باب با عنوان های عدل ،احسان ،عشق ،تواضع ،رضا ،قناعت، تربیت،شکر ،توبه ،مناجات و ختم کتاب بیت 4011 :بیت وزن :فعولن فعولن فعولن فعل بحر :متقارب مثمن محذوف نام دیگر :سعدی نامه ( بر گرفته از نام سعدبن ابی بکر ) ویژگی های بوستان دانشگاه پيام نور . 1بیان مسایل تعلیمی و حکمی در قالب حکایات پند آموز . 2استحکام جمله بندی ،پختگی بیان و انسجام کالم سعدی .3ایجاز و فصاحت کالم سعدی .4شیوایی و روانی زبان سعدی ذکر حکايتدرباره KعKرفاینKKامدار و گKKKراKیشبKKKه KتKKKصوف5. شیوه شرح در هر بخش دانشگاه پيام نور -1بیان معانی و موضوعات برخی ابیات -2لغات دشوار -3آرایه ها ( تشبیه ،استعاره ،مجاز ،کنایه و جناس ها) -4نکات دستوری (صفات مرکب ،قیدها و )... اKشاره KبKKKه KآKیاتو اKحادیث5- سر آغاز کتاب معانی ابيات بیت : 7بری ذاتش از تهمت ضد و جنس غنی ،ملکش از طاعت جن و انس موضوع :نفی شرک و اثبات بی نیازی خداوند معنا :ذات خداوند از این که به او تهمت مقابل و هم جنس داشتن زده شود پاک و مبرا است و در پادشاهی خود از اطاعت جن و انس بی نیاز است دانشگاه پيام نور معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 15نه مستغنی از طاعتش پشت کس نه بر حرف او جای انگشت کس موضوع :بی نیازی و عظمت حق معنا :هیچ کس از پشت خم کردن برای اطاعت از خدا بی نیاز نیست و کسی بر سخن او نمی تواند ایراد بگیرد . معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 22در این ورطه کشتی فرو شد هزار که پیدا نشد تخته ای بر کنار موضوع :حیرانی انسان پس از استغراق در ذات حق معنا :هزاران دانشمند درباره ذات الهی به غور رسی پرداختند اما همه متحیر شدند و نتوانستند کوچک ترین نشانی از ذات او بدهند معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 24محیط است علم ملک بر بسیط قیاس تو بر وی نگردد محیط موضوع :احاطه علم خدا بر عالم معنا :علم خداوند بر پهنه جهان و همه موجودات احاطه دارد . فکر و استدالل تو نمی تواند بر خداوند احاطه پیدا کند لغات دانشگاه پيام نور نیرومند و دست نایافتنی عزیز : گناهی که از بنده سر می زند ماجری : درنوشتن :در پیچیدن ،نادیده گرفتن پاک ،منزه بری : ممال حساب حسیب : گرداب ،جایگاه خطر ورطه : دورترین نقطه ها :اقصا آرایه ها دانشگاه پيام نور مجاز :جهان متفق برالهیتش مردم جهان حال (بیت )20 تشخیص :که دهشت گرفت آستینم که قم ذکر محل و اراده (بیت )23 کنایه :نه بر حرف او جای انگشت کس انگشت گذاشتن برحرف يا سخن کسی گرفتن بر او ايراد آرایه ها دانشگاه پيام نور استخدام 6:چو این کاخ دولت بپرداختم بر او ده در از تربیت ساختم (بیت )36 کاخ دولت و باب استعاره از بوستان کاخ دروازه تصدیر :محیط است علم ملک بر بسیط قیاس تو بر وی نگردد در فصل در ارتباط با آرایه ها دانشگاه پيام نور اضافه اقترانی :زمین نیاز /خوان کرم /درگاه لطف و بزرگی اضافه استعاری :دست فهم /کلک قضا اضافه تشبیهی :مرغ وهم /کاخ دولت ق سKKحبانو سKKبحان/ عKزیز و عKزت جناساKشتقا : نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلي مركب مرخم :دستگير /جان آفرين /سخن در زبان آفرين / پوزش پذير /عذرآور بيت : 6چو باز آمدي ماجري درنوشت ماضي به جاي مضارع براي تأكيد بيت : 30چو پاكان شيراز ,خاكي نهاد صفت و موصوف مقلوب آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت :1به نام خدايي كه جان آفريد سخن گفتن اندر زبان آفريد آيات : ‏علمهالبيانتا ان لقا;النس لما;لقرآ;نخ  ‏ع  ‏ا;لرحمن آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت : 5نه گردن كشان را بگيرد به فور نه عذر آوران را براند به جور آيه « :ولو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير لقضي اليهم اجلهم » ()10/11 معنا :اگر خدا براي مردم به همان شتاب كه آنان در كار خير مي طلبند در رساندن بال به آنها شتاب مي نمود , قطعا اجلشان فرا مي رسيد . آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت : 10مر او را رسد كبريا و مني آيه « :وله كبرياء في السموات و االرض» ()45/37 به كلك قضا بيت :16قديمي نكوكار نيكي پسند در رحم نقش بند آيات « :ان الله يحب المحسنين » ( )2/195 « هو الذي يصوركم في االرحام كيف يشاء » ()3/6 حديث « :جف القلم بما هو كائن الي يوم القيامه» معنا:قلم به آن چه بودني است تا روز قيامت خشك شده آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت :24محيط است علم ملك بربسيط آيه« :اال انه بكل شيء محيط» ()41/54 بيت :27كه خاصان در اين ره فرس رانده‌اند به ال احصي از تگ فرو مانده‌اند حديث نبوي « :ال احصي ثناء عليك انت كما اثنيت علي نفسك» معنا :نمي توانم از عهده ستايش تو برايم تو چناني كه خود را ستايش كرده‌اي معانی ابیات باب اول در عدل و تدبير و راي بيت :44به شب گفتي از جرم گيتي فروز دري بود از روشنايي چو روز موضوع :درخشش نگين انگشتري معنا :به هنگام شب گويي از آن نگين مانند روز دري از روشنايي باز شده باشد دانشگاه پيام نور معانی ابیات دانشگاه پيام نور بيت : 91طمع كرده بودم كه كرمان خورم كه ناگه بخوردند كرمان سرم معنا :طمع كرده بودم كه شهر كرمان را تصرف كنم يا خراج كرمان را بخورم كه ناگهان كرم‌هاي گور سرم را خوردند . لغات سم6ر :افسانه ايذا :آزار رساندن سم6ر كردن :مشهور كردن مرعي :چراگاه نسيان :فراموشي خوشيدن :خشك شدن نخيل :درخت خرما شخ :شاخه درخت برگ :توشه و آذوقه منغص :تيره ,ناگوار مكنت :ثروت فگار :آزرده و مجروح رفته :ترسيده خدنگ :چوبي بسيار سخت كه از آن تير مي سازند دانشگاه پيام نور آرايه‌ها دانشگاه پيام نور مجاز :بيت 52؛ دل شهري از ناتواني فگار مردم شهر (ذكر محل و اراده حال) استخدام :بيت70؛ چو د6رويش بي برگ ديدم درخت قوي بازوان سست و درمانده سخت برگ :توشه و آذوقه ///برگ درخت ايهام تناسب :بيت 65؛ يكي را كه سعي قدم پيشتر به درگاه حق ,منزلت بيشتر سعي:كوشش ///دويدن آرايه‌ها تكرير :بيت 12؛ رياست به دست كساني خطاست كه از دستشان دست‌ها برخداست استثنا :بيت68؛ بخوشيد سرچشمه‌هاي قديم نماند آب جز آب چشم يتيم كنايه :بيت ؛ چراغي كه بيوه زني برفروخت آه آتشين دانشگاه پيام نور آرايه‌ها دانشگاه پيام نور اضافه اقترانی :سمع رضا اضافه تشبیهی: بدر سیما – باران دمع جناس تام مستوفی (آن است که کلمه های متجانس از نظر هویت دستوری متفاوت باشند ) بیت : 61وزان کس که خیری بماند روان دمادم رسد رحمتش بر روان روان :جاری -روح آرايه‌ها دانشگاه پيام نور جناس تام و مرفو : بیت : 91طمع کرده بودم که کرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم هرکرمانکرمها کرمانش بیت 94و : 95نه بر باد رفتی سحرگاه و شام ... به آخر ندیدی که بر باد رفت بر باد رفت :باد -نابود شد جناس الحق :رای و پای – غربت و تربت – سست و سخت نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلي مركب مرخم :بدانديش – نكوكارپرور – خداترس – دادخواه – خونخوار – گيتي فروز ياء نسبت :كياني – جوهري ( نسبت در معناي فاعلي ) ملك را دل رفته 6:دل رفته ملك تو خفته خنك در حرم نيمروز 6:خنك بيت ‍: 80نگه كرد رنجيده در من فقيه اول را فك اضافه قيد ( به آسودگي ) نگه كردن عالم اندر سفيه قيد براي نگه كردن در مصرع آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت : 64كرم كن كه فردا كه ديوان نهند منازل به مقدار احسان دهند حديث :ان المنازل يوم القيامه علي مقدار االحسان الي الناس في الدنيا معنا :مقامات افراد در روز قيامت به اندازه نيكي است كه در دنيا به مردم كرده باشند معانی ابیات باب دوم در احسان دانشگاه پيام نور بيت :4غم خويش در زندگي خور كه خويش به مرده نپردازد از حرص خويش موضوع :پيش از مرگ به فكر خود بودن معنا :در زندگي به فكر خود باش زيرا خويشاوند پس از مرگ تو به دليل حرص 6و طمع ديگر به تو نمي انديشد . معانی ابیات دانشگاه پيام نور بيت : 11به پوشيدن ستر درويش كوش كه ستر خدايت بود پرده پوش موضوع :پرده پوشي خدا معنا :شرمگاه و تن درويش را بپوشان تا خداوند عيب هاي تو را بپوشاند معانی ابیات دانشگاه پيام نور بيت : 30درون پراكندگان جمع دار كه جمعيتت باشد از روزگار موضوع :جمعيت خاطر معنا :كاري كن كه پريشان خاطران ,خاطري آسوده پيدا كنند تا از گزند روزگار آسوده خاطر باشي معانی ابیات دانشگاه پيام نور بيت : 71بيابان نوردي چو كشتي بر آب كه باالي سيرش نپرد عقاب موضوع :توصيف اسب حاتم طايي معنا :اسبي بيابان نورد كه عقاب سريع تر از سرعت سير او پرواز نمي كند معانی ابیات دانشگاه پيام نور بيت : 74بدانم كه در وي شكوه مهي است وگر رد كند بانگ طبل تهي است موضوع 6:به بخشندگي شهره بودن معنا :در حاتم شكوه بخشندگي و بزرگي وجود دارد اگر خواهش مرا رد كند شهرت او در بخشش بي اساس است بيت : 123كه مهرست بر نام حاتم كرم معنا :بخشندگي به نام حاتم ثبت شده است -از او بخشنده تر نيست لغات هليدن :رها كردن ,فرو گذاشتن ستر :پوشش انديشه كردن :ترسيدن حبل :طناب قنطار :واحد وزن بسيار (يوناني) وحل :گل و الي حانوت :دكان قيراط :واحد وزن كم (يوناني) مأوا :جايگاه انبان :كيسه بزرگ خويد :غله نارسيده ريش :مجروح زنخدان :چانه دمان :خشمگين دستور :وزير تيمار خوردن :غمخواري دانشگاه پيام نور لغات دانشگاه پيام نور فاقه :فقر تركش :تيردان سماط :سفره باد سنج :ياوه گو ,بيهوده كار كش :سينه سقط :دشنام نذير :ترساننده رمق :بقيه جان فروهشته :آويزان كرده فتراك :تسمه اي كه از زين اسب آويزان است آرايه ها استعاره بيت :67به تگ ژاله مي ريخت بر كوه و دشت تو گفتي مگر ابر نيسان گذشت ژاله :استعاره از عرق ريختن تشبيه :عرق ريختن اسب به باران نيساني استخدام: بيت : 94شنيدم كه جشني ملوكانه ساخت چو چنگ اندر آن بزم خلقي نواخت در ارتباط با چنگ :به معني موسيقايي نواخت: در ارتباط با خلق :دلجويي و مهرباني دانشگاه پيام نور آرايه ها دانشگاه پيام نور كنايه: بيت :10پشت دست به دندان بردن :كنايه ازپشيماني بيت : 92سودا بر سر كسي رفتن :حسادت ورزيدن و خشمگين شدن سيل رفتار ,صبا سرعت ,باد پا :اسب تندرو ارسال المثل : بيت 9به غم خوارگي چون سر انگشت من نخارد كس اندر جهان پشت من ضرب المثل (:كس نخارد پشت من ,جز ناخن انگشت من ) آرايه ها دانشگاه پيام نور جناس تام بيت : 4غم خويش در زندگي خور كه خويش خويش :خود /خويشاوند /خود بيت : 11به پوشيدن ستر 6درويش كوش به مرده نپردازد از حرص خويش كه ستر خدايت بود پرده پوش ستر :شرمگاه /پرده ,پوشش اضافه تشبيهي :گوي دولت – شمشير احسان و فضل – بار لطف نكات دستوري صفات فاعلي مركب مرخم :باد سنج ,بالجوي ,پرده پوش صفات بياني :بادسير ,سيل رفتار ,باد پا ,صبا سرعت فك اضافه :بيت :51يقين ,مرد را ديده بيننده كرد را فك اضافه (ديده مرVد ) قيد :بيت : 7پريشان كن امروز گنجينه چست چست :با چاالكي ,قيد بيت :149بدي را بدي سهل بباشد جزا در مقابل -نهاد -مسند دانشگاه پيام نور معانی ابيات باب سوم در عشق و مستي دانشگاه پيام نور بيت :1خوشا وقت شوريدگان غمش اگر زخم بينند و گر مرهمش معنا :خوش به حال سالكان سر مست از عشق حق ,چه در آن زمان كه با خدا با عشق دلشان را مجروح مي كند و چه در آن هنگام كه بر دلشان مرهم مي نهد معانی ابيات بيت : 8سالطين عزلت ,گدايان حي دانشگاه پيام نور منازل شناسان گم كرده پي موضوع :توصيف سالكان حق معنا :پادشاهاني خلوت گزين هستند كه در ميان قبيله چون گدايان مي نمايند منازل طريقت را به خوبي مي شناسند اما رد پايي از خود بر جاي نمي گذ6ارند و كسي از احوالشان با خبر نيست معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 13نگويم كه بر آب قادر نيند كه بر شاطي نيل مستسقيند موضوع :بهره مندي عارفان از معرفت حق معنا :عارفان با بهره ي كه از فيوض الهي دارند هر دم عطش بيشتري براي درك فيض نامتناهي در خود احساس مي كنند معانی ابيات بيت :33اگر ژاله هر قطره اي در شدي دانشگاه پيام نور چو خرمهره بازار از او پر شدي معنا :اگر هر قطره باران در صدف جا مي گرفت و به مرواريد تبديل مي شد ,بازار مثل خرمهره ارزان از مرواريد پر مي شد معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 42بهشت تن آساني آنگه خوري كه بر دوزخ نيستي بگذري معنا :هنگامي از بهشت آسايش و آسودگي برخوردار مي شوي كه در آتش فنا در برابر معشوق ,خودخواهي ها را سوزانده باشي معانی ابيات بيت :68ره عقل جز پيچ بر پيچ نيست برعارفان جز خدا پيچ نيست موضوع :ناتواني عقل در شناخت حقيقت معنا :از طريق عقل و استدالل نمي توان به حقيقت رسيد ,در نظر عارفان كه از صفاي باطن به حقيقت عرفاني مي رسند ,جز خدا چيزي وجود ندارد دانشگاه پيام نور معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 103تعلق حجاب است و بي حاصلي چو پيوند ها بگسلي واصلي موضوع :ترك تعلق‌هاي دنيوي معنا :دلبستگي به دنيا مانعي براي رسيدن به حق است و موجب محروميت ,اگر پيوندها را پاره كني و به دنيا دلبستگي نداشته باشي به حق واصل خواهي شد معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت :133فدايي ندارد ز مقصود چنگ وگر بر سرش تير بارند و سنگ موضوع :مقاومت عاشق در برابر سختي ها معنا :آن كه خود را قرباني معشوق مي كند ,حتي اگر بر سرش تير و سنگ هم ببارند , دست از مقصود بر نمي دارد لغات وقت :در اصطالح تصوف ,زمان حال كه سالك از گذشته و آينده فارغ و با ياد خدا مشغول است الم :درد نفور :گريزان عيش مل :خوشي ناشي از خوردن شراب قباب :جمع قبه بارگاهها سمندر :جانوري كه در آتش نمي سوزد شاطي :كنار رود زنار :كمربند مسيحيان و زردتشتيان 6رز :درخت انگور غازي :ريسمان باز ازرق :كبود حمول :بردبار مجاور :معتكف ناموس :رياكاري نخجيرزن :شكارچي استسقا :بيماري كه هر قدر آب بنوشد تشنگي بر جا مي ماند دانشگاه پيام نور ه ها آراي ‌ دانشگاه پيام نور ايهام بيت :8سالط6ين عزلت ,گدايان حي حي :قبيله /زنده و جاويد ايهام تناسب بيت : 5نه تلخ است صبري كه برياد اوست كه تلخي شكر باشد از دست دوست صبر :گياه تلخ /شكيبايي ايهام تضاد :صبر در معناي گياه تلخ با شكر ايهام تضاد دارد ايهام تناسب برفت انگبين يار شيرين من بيت :121بگفت اي هوادار مسكين من شيرين :معشوق فرهاد /طعم شيرين ه ها آراي ‌ دانشگاه پيام نور استعاره و تلميح بيت :115مرا چون خليل آتشي در دل است كه پنداري اين شعله بر من گل است آتش :استعاره از عشق ابراهيم به خدا تلميح به داستان انداخته شدن ابراهيم در آتش وگلستان شدن آتش آرايه‌ ها دانشگاه پيام نور اضافه تشبيهي :شراب الم – سلحدار خار – شاه گل – جان معني – سيالب درد – آتش عشق – بهشت تن آساني – دوزخ نيستي اضافه استعاري :پاي عمر –جيب عدم – گريبان جان 6 اضافه اقتراني :دست خواهش پارادوكس :فقيران منعم – گدايان شاه آرايه‌ ها دانشگاه پيام نور جناس مضارع و الحق :مل و گل – حي و پي – فلك و ملك – چنگ و سنگ – دست و مست – گوش و هوش – غريق و حريق – پيچ و هيچ جناس زائد :دست و دوست پارادوكس :فقيران منعم – گدايان شاه جناس مضارع و الحق :مل و گل – حي و پي – فلك و ملك – چنگ و سنگ – دست و مست – گوش و هوش – غريق و حريق – پيچ و هيچ جناس زائد :دست و دوست – سر و سحر جناس خط :يار و بار جناس ناقص :ملِك و ملَك نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلي مركب مرخم :خرقه سوز – حقايق شناس صفات مفعولي :پريشيده عقل – آگنده گوش – خاك زاد – دهشت آلوده -شوريده حال صفت مفعولي مركب در معني صفت فاعلي :گم كرده پي ياء وحدت :بيت :122چو شيريني از من بدر مي رود ياء وحدت و نوع معانی ابيات باب چهارم در تواضع دانشگاه پيام نور بيت : 9بلندی از آن يافت کو پست شد در نيستی کوفت تا هست شد موضوع :ارزش يافتن به سبب فروتنی معنا :قطره باران از آن رو به مرواريد گران بها تبديل شد که فروتنی کرد. خود را نيست انگاشت و بدين سبب هستی و قدر يافت معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 63به دندان گزيد از تعجب يدين بماندش در او ديده فرقدين معنا :از تعجب دو دستش را با دندان گزيد و چشمانش مانند فرقدين در او خيره ماند معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 109ز هستی در آفاق سعدی صفت تهی گرد و باز آی پر معرفت معنا :مانند سعدی به دور از خود بينی در جهان گردش و جستجو کن تا پر از معرفت باز آيی معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت :121رياضت کش از بهر نام و غرور که طبل تهی را رود بانگ دور موضوع :رياکاری صوفی معنا :تحمل رنج و سختی عارف خلوت گزين برای شهرت و فريب دادن مردم است همچون طبل تهی است که صدايش تا دور دست می رود معانی ابيات دانشگاه پيام نور ب#ي6ت : 129نگي6رد خردمند روشن ضمي6ر زبان بند دشمن ز هنگامه گیر معنا :خردمند پاکدل از شعبده باز ،برای بستن زبان دشمنانش افسون نمی طلبد و فري6ب آنان را نمی خورد معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 149مریز ای حکي6م آستي6ن های در چو می بي6نی از خوي6شتن خواجه پر موضوع :موعظه نکردن مغرور معنا :وقتی که مدعی دانش را گرفتار خود پسندی و غرور می بي6نی آستي6ن های موعظه و نصي6حت را بر او مي6فشان معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 151مگو تا بگويند شکرت هزار چو خود گفتی از کس توقع مدار موضوع :نکوهش خود ستايی معنا :تو خود را تحسين مکن تا ديگران تو را تحسين گويند لغات دانشگاه پيام نور سر گرانی :تکبر و خود بينی مستظهر :پشت گرم ناموس :خود پسندی تعنت :سرزنش معرف :مأ مور تشريفات امروزی ميزر :پارچه ای که به کمر می بندند حشيش :علف خشک شده فرقدين :دو ستاره نزديک قطب شمال شيد :نيرنگ و حيله نقيب :مأمور محکمه قاضی لغات دانشگاه پيام نور اناء :ظرف شبکوک :نوعی گدايی درسپوزی :فرو ببری ريو :حيله و نيرنگ دستان :نيرنگ و حيله هنگامه گير :معرکه گير گنده مغزی :ياوه گويی منجلی :آشکار آهو :عيب وخش :ناحيه ای در کنار رود جيحون آرايه ها استعاره بيت : 149مريز ای حکيم آستين های در آستين های در استعاره از سخنان حکمت آميز و موعظه بيت : 163از اين خاکدان بنده ای پاک شد خاکدان استعاره از دنيا تلميح بيت : 119که زنهار از اين مکر و دستان و ريو به جای سليمان نشستن چو ديو تلميح به داستان ديوی که خود را به صورت سليمان در آورد و با ربودن انگشتر سليمان ،مدتی به جای او فرمان راند و بعد گريخت دانشگاه پيام نور آرايه ها اضافه تشبيهی :دريای فضل – گلستان معنی اضافه استعاری :در فتنه -در نيستی – چشم خرد اضافه اقترانی :چشم حقارت -سر رفعت لف ونشر مرتب بيت : 4چو آن سر فرازی نمود ،اين کمی از آن ديو کردند ،از اين آدمی دانشگاه پيام نور آرايه ها دانشگاه پيام نور جناس مضارع و الحق :پاک و خاک – هست و پست – صدر و قدر – شيد و صيد – خسان و کسان – ريو و ديو – ننگ و سنگ تمثيل بيت : 146ز علمش مالل آيد از وعظ ننگ شقايق به باران نرويد ز سنگ بيت : 157فروتن بود هوشمند گزين نهد شاخ پر ميوه سر بر زمين نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلی مرکب مرخم :جهان سوز -مشگل گشای – خويشتن بين - باد سنج – هنگامه گير قيد بيت : 27نگه کرد قاضی در او تيز تيز قيد حالت بيت : 77بخنديد کای مامک دلفروز ایت حبيب کب ر  ‏  کبياني بيت : 131پس کار خويش آن که عاقل نشست قيد حالت عاقالنه بيت : 158بنازند فردا تواضع کنان قيد حالت آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت : 1ز خاک آفريدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک آيه « :اذ قال ربک للمالئکه انی خالق بشرا من طین » ( ) 71 / 38 بيت : 2ز خاک آفريدندت آتش مباش آيه « خلقتنی من نار و خلقته من طین » ( 76 / 38 ) آيات و احاديث دانشگاه پيام نور بيت : 62چنان ماند قاضی به جورش اسير که گفت ان هذا اليوم عسير آيه « فذلک يومئذ يوم عسير » ( )74/9 بيت : 93نه پرهيزکار و نه دانشورند همين بس که دنيا به دين می خرند آيه « اولئک الذين اشتروا الحيوه الدنيا باالخره » ( { معنا :اينان کسانی هستند که دنيا را در برابر آخرت خريدند } بيت : 160مکن خيره بر زير دستان ستم که دستی است باالی دست تو هم آيه « يد الله فوق ايدیهم » ()48/10 معانی ابيات باب پنجم در رضا دانشگاه پيام نور بيت : 22يکی بر در خلق رنج آزمای چه مزدش دهد در قيامت خدای موضوع :نکوهش ريا معنا :آن که به درگاه مخلوق برای منفعت يا خوش آمد خود را زحمت می دهد ،خداوند در قيامت به او اجری نمی دهد معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 24نگويم تواند رسيدن به دوست در اين ره جز آن کس که رويش در اوست موضوع :رضايت خدا و تقرب به او معنا :در سير و سلوک ،کسی می تواند به خداوند برسد و به تقرب جويد که رويش در او باشد معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 30گرت بيخ اخالص در بوم نيست از اين بر کسی چون تو محروم نيست موضوع :خلوص نيت و رحمت الهی معنا :اگر اعتقاد پاک در زمين وجود تو نباشد از ثمره اخروی کسی چون تو محروم نخواهد بود معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 36چه وزن آورد جايی انبان باد که ميزان عدل است و ديوان داد موضوع :نفی ريا معنا :در جايی که ترازوی عدل الهی و ديوان داد او بر پا باشد ،اعمال رياکاران چه ارزشی خواهد داشت معانی ابيات بيت : 40ور آوازه خواهی در اقليم فاش برون حله کن گو درون حشو باش معنا :اگر می خواهی در سرزمين خود شهرت و آوازه بيابی ،ظاهرت را با جامه گران بها بيارا ،با طنت اگر ناپسند است گو باشد اهميتی ندارد دانشگاه پيام نور معانی ابيات بيت : 43طمع در گدا ،مرد معنی نبست نشايد گرفتن در افتاده دست موضوع :سلطنت دنيا ،فقر معنوی معنا :حقيقت جو از گدای معنوی (شاه) اميد طمع نمی دارد چنان که شايسته نيست از کسی که به زمين خورده ،دستگيری بخواهد دانشگاه پيام نور لغات زغن :پرنده شکاری وحل :گل پای بند :دام ورع :پرهيزکاری مرايی :ريا کار حشو :اليی لباس ابره :رويه لباس عصار :کسی که از کرچک و کنجد روغن می کشد بايزد بسطامی :عارف بزرگ قرن سوم دانشگاه پيام نور آرايه ها ايهام بيت : 3به داور خروش ای خداوند هوش نه از دست داور بر آور خروش داور: -1خداوند -2قاضی تشخيص بيت :14اجل چون به خونش بر آورد دست دانشگاه پيام نور آرايه ها دانشگاه پيام نور اضافه اقترانی :روی نياز جناس مضارع و الحق :روی و کوی – سنگ و چنگ – محل و وحل – نامه و جامه – باد و داد – نماز و نياز نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلی مرکب مرخم :رنج آزمای – راهزن – باريک بين بی گناهم مکوب مفعول :مرا بی گناه مکوب مسند اليه ( بی گناه هستم ) آيات و احاديث بيت :13نباشد حذر با قدر سودمند مثل عربی « ال ینفع حذر من قدر » { معنا :پرهيز از قضا و قدر سودی ندارد } بيت :14اجل چون به خونش بر آورد دست قضا چشم باريک بينش ببست سخن امام علی (علیه السالم) « :اذا حلت التقدیر ضلت التدابیر » { معنا :زمانی که سر نوشت فرا رسد چاره انديشی کارگر نمی افتد } دانشگاه پيام نور معانی ابيات باب ششم در قناعت بیت : 13توبرکره توسنی برکمر نگرتا نپیچد زحکم توسر موضوع :حذر از نفس اماره معنا :تو سوار بر اسب سرکش در پرتگاه هستی ،مواظب باش تا از فرمان تو سرنپیچد . دانشگاه پيام نور معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 23چو موش آن که نان و پنیرش خوری به دامش در افتی و تیرش خوری موضوع :تمثیل برای دلبسته به تعلقات دنیا معنا :اگر مانند موش ،نان و پنیر کسی را بخوری ،دل به او خواهی داد و ضربه اش را خواهی خورد . معانی ابيات بیت : 38به تنگی بريزاندت روی رنگ چو وقت فراخی کنی معده تنگ موضوع :پرهیز از پرخوری معنا :اگر هنگام فراخی نعمت ،معده خود را از غذا پر کنی در روز تنگی از گرسنگی رنگ به رویت نخواهد ماند دانشگاه پيام نور معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 71مروت زمین است و سرمایه زرع بده کاصل خالی نماند زفرع موضوع :جوانمردی و بخشش معنا :جوانمردی چون زمین است و بخشش سرمایه به منزله کشت و زرع در آن .پس به مستحقان ببخش که ریشه درخت کرم بی شاخه و بار نماند . معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 75گر از جاه و دولت بیفتدلئیم دگر باره نادر شود مستقیم موضوع :خساست و حقارت فرومایه معنا :اگر آدم خس یس و بخیل از مقام بیفتد و ثروت و نیک بختی اش را از دست بدهد ،به ندرت ممکن است دوباره به جاه و دولت پیشین برسد . معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 79به در می کنند آبگینه ز سنگ کجا ماند آیینه در زیر زنگ موضوع :پنهان نماندن ارزش فاضل معنا :شیشه را به علت ارزش آن از دل سنگ بیرون می کشند آیینه که از شیشه هم ارزنده تر است کی در زیر زنگار می ماند ( .ارزش انسان فاضل و صاحب کمال پنهان نمی ماند) لغات دانشگاه پيام نور آبگینه :شیشه سکون :آرامش انبان :کیسه چرمی توسن :سرکش تشریف :خلعت پالهنگ :افسار ابدال :جمعی از بندگان خاص خدا ؛ صوفیان معتقد بودند جهان به وجود ابدال پایدار است . طارم افراشتن :خانه و عمارت بلند ساختن گاز :وسیله ای که با آن فلزات را می برند آرايه ها استعاره ها بیت : 11تو خود را از آن در چه انداختی چاه :استعاره از ورطه و مهلکه گناه بیت : 13تو برکره توسنی بر کمر استعاره از نفس سر کش ( اماره ) بیت : 17کجا ذکر گنجد در انبان آز استعاره از شکم پر خوران دانشگاه پيام نور آرايه ها بیت :20همی میردت عیسی از الغری تو در بندآنی که خرپروری استعاره از تن استعاره از روح آدمی بیت : 66مکن خانه بر راه سیل ای غالم استعاره از گذر زمان بیت : 76وگر قیمتی گوهری غم مدار استعاره از انسان اصيل و با فضيلت دانشگاه پيام نور آرايه ها دانشگاه پيام نور کنايه ها بیت : 29سر پر طمع بر نیاید ز دوش کنايه از سرافکندگی و شرمساری آدم طمعکار بیت : 30بروخواجه کوتاه کن دست آز چه می بایدت ز آستین دراز آستين دراز :کنايه از دست دراز کردن برای گدايی و زرخواستن از توانگران آرايه ها اضافه ها اضافه تشبیهی :سگ نفس – انبان آز – تنور شکم – سیالب خواب اضافه اقترانی :دست آز جناس ها جناس خط :نبات و ثبات جناس مضارع و الحق :گوشه و توشه – حور و نور – چه و ره – پیچ و هیچ – هوش و دوش – تنگ و رنگ . جناس زاید :آز و دراز – رای و سرای – کمال و مال مزید دانشگاه پيام نور نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلی مرکب مرخم :پینه دوز – تن پرور – هنر پرور قید ها بیت : 46دوان شد به مهمان سرای امیر قيد حالت بیت : 47چکان خونش از استخوان می دوید همی گفت و از هول جان می دوید گروه قيدی نكات دستوري دانشگاه پيام نور که تاویلی :جمله بعد از خود را به صفت جانشین اسم تاویل می کند : بیت : 1خدا را ندانست و طاعت نکرد که بربخت و روزی قناعت نکرد قناعت نکننده بر بخت و که تاويلی روزی بیت : 26پسرگفتش ای بابک نامجوی برای تحبيب ِآيات و احاديث بیت : 2قناعت توانگر کند مرد را حدیث :القناعه مال الینفد و کنز الیفنی معنا :قناعت مالی است که تمام نمی شود و گنجی است که فنا نمی گردد بیت : 18که پر معده باشد ز حکمت تهی حدیث « :نور الحکمه الجوع » معنا :نور حکمت گرسنگی است . دانشگاه پيام نور ِآيات و احاديث دانشگاه پيام نور بیت : 35کند مرد را نفس اما6ره خوار آیه :ان النفس االماره بالسوء معنا :همانا نفس آدمیرا به کارهای زشت وا می دارد بیت : 72خدایی که از خاک مردم کند عجب باشد ار مردمی گم کند آیه :ان الله الیضیع اجرالمحسنین باب هفتم در عالم ترتیب معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت :3عنان باز پیچان نفس از حرام به مردی ز رستم گذشتند و سام موضوع :مردانگی انسان باتقوا معنا :آنان که در عنان نفس اماره را برگرداندند و از کارهای حرام بازداشتند ،از جهت مردانگی از رستم و سام فراتر رفتند . معانی ابيات بیت : 13زبان در کش ای مردبسیاردان که فردا قلم نیست بر بی زبان موضوع :حفظ زبان از گناه معنا :خاموشی اختیار کن زیرا در فردای قیامت بر آنان که در این جهان زبان نگاه داشتند ونیالودند قلم گناه چیزی نخواهد نوشت دانشگاه پيام نور معانی ابيات بیت : 26از آن مرد دانا دهان دوخته ست که بیند که شمع از زبان سوخت ست موضوع :خاموشی دانا معنا :مرد دانا با دیدن شمع که با آشکار کردن راز خود ،زبانه اش می سوزد ،عبرت می گیرد و خاموشی اختیار می کند دانشگاه پيام نور معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 30سخن دیوبند است در چاه دل به باالی کام و زبانش مهل موضوع :نگاه داشتن زبان معنا :سخن مانند دیوی است که در چاه دل گرفتار شده ،مگذار که بر باالی کام و زبان تو برآید . معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 31توان باز دادن ره نره دیو ولی باز نتوان گرفتن به ریو معنا :می توان دیو سخن را رها کرد ولی دوباره با مکر و حیله نمی توان او را گرفتار ساخت ( .راز گفته شده را نمی توان برگرداند ). معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 50کم آواز را باشد آوازه تیز چو گفتی و رونق نماندت گریز موضوع :پرهیز از پرگویی معنا :شهرت آن که اندک سخن می گوید بسیار است وقتی پر گویی کردی و رونق و محبوبیتت نماند فرار کن . معانی ابيات بیت : 106سیه چال و مرد اندر او بسته پای به از فتنه از جای بردن به جای موضوع :اجتناب از فتنه جویی معنا :اگر انسان در سیاه چالی زندانی باشد و پایش را بسته باشند بهتر است از این که سخن چینی کند و سخنان فتنه انگیز را از جایی به جایی برد . دانشگاه پيام نور لغات دانشگاه پيام نور شهربند :زنداني برهمن :پيشواي ديني برهمايي زجر :منع كردن خلق :كهنه سياست كردن :تنبيه كردن ژاژ خايان :بيهوده گويان ريو :مكر و فريب تطاول :دست درازي بهايم :چهارپايان محك :سنگي كه با آن عيار طال و نقره را معلوم مي كنند غمازي :سخن چين ادرار :مقرري ،مستمري پنج نوبت نقاره زدن :نشانه عظمت و جالل پادشاه بوده است دستگاه :ثروت آرايه ها دانشگاه پيام نور استعاره بیت : 43خردمند مردم ز نزدیک و دور به گردش چو پروانه جویان نور استعاره از معرفت و علم تشبیه مضمر خردمند مردم به شمع مجاز بیت : 40وگرتند باشی به یک باروتیز جهان از تو گیرند راه گریز ذکر محل واراده حال ( مردم جهان ) بیت : 112چو سعدی کسی ذوق خلوت چشید که از هر که عالم زبان در کشید ذکر محل واراده حال آرايه ها کنایه بیت : 12اگر پای در دامن آری چو کوه کنايه از فروتن بودن بیت : 13زبان در کش ای مرد بسیار دان کنايه از خاموش بودن ارسال المثل بیت : 17نباید سخن گفت نا ساخته شاید بریدن ننیداخته مثل :گزنکرده نبايد بريد دانشگاه پيام نور آرايه ها جناس ها جناس خط :حسد و جسد – بند و پند جناس مزید :تیز و ستیز – شکوه و کوه – رنگ و فرنگ جناس زاید ( مذیل ) :آواز و آوازه جناس اشتیاق :صوفی و صفا جناس ناقص :خلق و خلق دانشگاه پيام نور آرايه ها دانشگاه پيام نور جناس مرکب : بیت : 56بهایم خمو شند و گویا بشر زبان بسته بهتر که گویا به شر جناس تام بیت : 70کسی گیرد آرام دل در کنار آغوش كه از صحبت خلق گیرد کنار دوري جناس مضارع :سیاست و ریاست – جواب و صواب – راز و باز – دیو و ریو – نفس و قفس – دانگ و بانگ – دهان و نهان آرايه ها اضافه ها اضافه تشبیهی :گوهر راز – چاه دل اضافه استعاری :سرپنجه عقل دانشگاه پيام نور نكات دستوري صفات فاعلي مركب مرخم :عنان بازپیجان – کیسه بر – غیب دان – گوهر شناس – سحر خوان – خوش سرای – ده مرده گوی – پرده پوش صفات مفعولی : اگنده گوش -ناساخته – نینداخته – پرورده -بخت برگشته-شوريده رافک اضافه بیت : 50کم آواز را باشد آوازه تیز آوازه کم آواز بیت : 78کسی را که نام آمد اندرمیان نام کسی نام كسي دانشگاه پيام نور ِآيات و احاديث دانشگاه پيام نور بیت : 2تو با دشمن نفس هم خانه اي حدیث :اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک معنا :سخت ترین دشمن تو نفس توست كه در میان دو پهلوی توست بیت : 44که پوشیده زیر زبان است مرد حدیث :المرء مخبوء تحت لسافه معنا :اKنسان در زیر زبان خود انسان است ِآيات و احاديث دانشگاه پيام نور بیت : 71مکن عیب خلق اي خردمند فاش به عیب خود از خلق مشغول باش حدیث :من نظر فی عیب نفسه ،اشتغل عن عیب غیره معنا :کسی که به عیب خود نظر کند به عیب دیگران نمی پردازد . حدیث :طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس معنا :خوش به حال آKن که عیب خودش او را از توجه به عیب های مردم باز دارد . ِآيات و احاديث دانشگاه پيام نور بیت : 72چو باطل سرایند مگمار گوش چو بی ستر بینی بصیرت بپوش آیه :قل للمومنین یغضوامن ابصارهم معنا :مومنان را بگو تا چشمان را از آنچه دیدن آن رو نیست بپوشند . باب هشتم در شکر بر عافیت معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 4که راقوت وصف احسان اوست که او صاف ،مستغرق شان اوست موضوع :ضعف انسان در توصیف نیکی های خدا معنا :چه کسی آن توانایی را دارد که نیکی های خدا را وصف کند زیرا تمام صفات درشان او مستغرق است .شان او آن چنان باالست که همه صفت های کمال را شامل است . معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت : 6پیاپی بيفشان از آیینه گرد که مصقل نگیرد چوزنگار خورد موضوع :زدودن گرد گناه از دل معنا :پیوسته گرد گناه را از دل پاک کن زیرا وقتی که دل آیینه مانندت به زنگ گناه آلوده شد دیگر آلت صیقل نمی تواند زنگ را از آن بزداید . معانی ابيات دانشگاه پيام نور بیت:45توراآسمان خط به مسجدنبشت مزن طعنه بردیگری درکنشت موضوع:اشعری گرایی وجبریت معنا:سرنوشت وتقدیرتورابه مسجدانداخت.مقدرچنان بودکه توازپارسایان هستی،پس به یهودی طعنه نزن. لغات دانشگاه پيام نور قعود:نشستن سرپنجه:زورمند زرود :محلی بی آب وخشک درراه مکه مغلول:کسی که دست وپایش رابازنجیربسته باشند عسس:پاسبان کسوت:لباس خام:بندچرمی بدلگام :سرکش نخوت:تکبر عنف:درشتی وسختی آرایه ها استعاره که مصقل نگیردچوزنگارخورد بیت:6پیاپی بیفشان ازآیینه گرد استعاره ازقلب استعاره ازگناه بیت:7دل دردمندش به آذربتافت استعاره ازبی مهری ونامهربانی دانشگاه پيام نور آرایه ها دانشگاه پيام نور جناس ها جناس تام بیت :39به جای آورای خام شکرخدای که چون مانه ای خام بردست وپای بندچرمی ناپخته وبی تجربه جناس خط:چشم وخشم جناس زاید:بنده وبخشنده-وصف واوصاف جناس مضارع:پاک وخاک-عهدومهد-رنجه وپنجه-گورومور-راه وچاه باب نهم در توبه و راه صواب معانی ابيات بيت : 5كه بازار چندان كه اكنده‌تر دانشگاه پيام نور تهي دست را دل پراكنده‌تر موضوع :بازار پر متاع و پريشاني فقير معنا :هر چه بازار پر از كاال باشد براي آدم تهي دست ،بيشتر پريشان دلي مي‌آورد زيرا نمي‌تواند چيزي به دست آورد معانی ابيات بيت : 20بهاران كه بيد آورد بيد مشك خشك دانشگاه پيام نور بريزد درخت گشن برگ معنا :در بهار كه درخت بيدمشك شكوفه مي‌آورد درخت پرشاخ و برگ، برگ‌هاي خشكش را از دست مي‌دهد. تمثيل براي بالندگي جوان و فرتوت شدن پير معانی ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 22به قيداندرم جره بازي كه بود ربود دمادم سر رشته خواهد موضوع :دور شدن جواني معنا :باز سفيد چاالكي (جواني) كه در بند داشتم لحظه به لحظه بند و رشته را پاره مي‌كند معاني ابيات بيت : 27مراغله تنگ‌ اندرآمد درو ميدمد سبزه نو شما راكنون ‌ موضوع :فرارسيدن مرگ معنا :زمان درو كردن كشت عمر من فرا رسيده است درحالي كه سبزه نو (جواني) شما تازه مي‌دهد. دانشگاه پيام نور معاني ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 54خنك هوشياران فرخنده بخت رخت كه پيش از دهل زن بسازند موضوع :آمادگي پيش از مرگ معنا :خوشا به حال آن خوش اقباالن كه پيش از فرا رسيدن مرگ خود را براي سفر آخرت آماده مي‌كنند معاني ابيات بيت : 56سبق برد رهرو كه برخاست زود پس از نقل ،بيدار بودن چه سود؟ معنا :آن رهروي كه زود برخاست از ديگران پيش افتاد ،پس از جا به جا شدن و رفتن كاروان ،بيدار شدن چه فايده‌اي دارد. دانشگاه پيام نور معاني ابيات بيت : 64فرو رفت جم را يكي نازنين كفن كرد چون كرمش ابريشمين معنا :فرزند نازپرورده‌اي از جمشيد درگذشت ،جمشيد نيز او را در كفن ابريشم در پوشانيد(همچنان كه كرم ابريشم پيرامون خود تارهايي از ميتند) ابريشم ‌ دانشگاه پيام نور معاني ابيات بيت : 99ميسر نبودش كزاو عالمي ستانند و مهلت دهندش دمي معنا :براي اسكندر اين امكان وجود نداشت كه جهان را كه زير سيطره داشت از او بگيرند و يك لحظه مهلتش ندهند دانشگاه پيام نور معاني ابيات بيت : 114تو را خود بماند سر از ننگ پيش كه گردت برايد عمل‌هاي خويش موضوع :ننگ از گناهان ميشود معنا :سر تو از ننگ به زير مي‌ماند زيرا گناهان در اطرافت جمع ‌ دانشگاه پيام نور معاني ابيات دانشگاه پيام نور بيت : 125به فتراك پاكان درآويز جنگ كه عارف ندارد زدر يوزه ننگ موضوع :توسل به پاكان معنا :به پاكان متوسل شو زيرا صاحب معرفت از توسل به پاكان يا از آموختن از آنها ننگ ندارد معاني ابيات بيت : 132قضا نقش يوسف جمالي نكرد كه ماهي گورش چو يونس نخورد موضوع :عمر كوتاه زيبا رويان معنا :سرنوشت هركس را چون يوسف زيبا آفريد ،گور همچون ماهي كه يونس را بلعيد آن زيباي يوسف وش را در كام خود كشيد دانشگاه پيام نور لغات برگ :توشه طيب :پاكيزگي گشن :انبوه بادپا :اسب تندرو زمام :افسار سبق بردن :پيش افتادن دانشگاه پيام نور مينو :بهشت خويد :غله نارسيده جرهباز :باز سفيد و چاالك ‌ فيد :منزلي در راه مكه رحيل :كوچ لغات شباب :جواني شيب :موي سفيد پيري رباب :آلت موسيقي دخمه :گور ثري :زمين مغاك :گودال شوخ چشم :گستاخ دهشت :سرگشتگي و ترس فتراك :تسمه و ريسماني كه از پس و پيش زين اسب مي‌آويزند :گدايي دانشگاه پيام نور دريوزه آرايه ها دانشگاه پيام نور استعاره بيت : 22به قيد اندرم جره بازي كه بود استعاره از شادابي و چاالكي دوران جواني بيت : 23شما راست نوبت برين خوان نشست استعاره از جواني و شادابي آن آرايه ها استعاره بيت : 25مرا برف باريده بر پر زاغ استعاره از موي سفيد استعاره از موي سياه بيت : 47گرآن باد پايان برفتند تيز استعاره از كساني كه در اعمال خير از ديگران پيش افتاده‌اند دانشگاه پيام نور آرايه ها دانشگاه پيام نور استعاره بيت : 95خبر داري اي استخواني قفس استعاره از تن آدمي بيت : 128ززنجير ناپارسايان برست استعاره از گناه و آلودگي معاشرت با فاسدان بيت : 133در اين باغ سروي نيامد بلند استعاره از دنيا استعاره از انسان خوش قامت آرايه ها دانشگاه پيام نور ايهام تناسب بيت : 42شكسته قدح ور ببندند جست نياورد خواهد بهاي درست سيم و زر -سالم ■ درست در معناي سيم و زر با بها ايهام تناسب دارد آرايه ها دانشگاه پيام نور مشاكله بيت : 31گل سرخ رويم نگر زر ناب فرو رفت ،چون زرد شد آفتاب ■ واژه زرد به مناسبت آنكه مراد شاعر از زر ناب ،زردي صورت بوده آمده است. آرايه ها اضافه‌ها اضافه تشبيهي :چراغ عمل -بازار مينو -بدر روي -ليل موي -خرمن دلآرام دنيا معرفت -گل سرخ روي -باد اجل -شبستان گور‌ - اضافه استعاري :سرپنجه غم دانشگاه پيام نور آرايه ها جناسها ‌ جناس مضارع :كم و غم -روي و كوي -مشك و خشك -باغ و زاغ -گور و نور -حيف و سيف -عيش و جيش -گوش و هوش جناس خط :قيد و فيد جناس مزيد :انبيا و بيا جناس شبه اشتقاق :شيب ،شباب ،شب دانشگاه پيام نور نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلي مركب مرخم :كاركن -خوشه‌چين صفت بياني مركب :فراوان طمع راي فك اضافه بيت : 5تهي دست را دل پراكنده‌تر دل تهي دست بيت : 28گلستان ما را طراوت گذشت طراوت گلستان نكات دستوري راي فك اضافه بيت : 73يكي را اجل در سر آورد جيش اجل يكي بيت : 114تو را خود بماند سر از ننگ پيش سر تو بيت : 116اولوالعزم را تن بلرزد زهول تن اولوالعزم دانشگاه پيام نور آيات واحاديث دانشگاه پيام نور بيت : 40قضا روزگاري زمن درربود بود كه هر روزي از وي شبي قدر آيه « :ليله القدر خير من الف شهر » ( قدر ،آيه ) 2 آيات واحاديث دانشگاه پيام نور بيت :57كنون بايد اي خفته بيدار بود چو مرگ اندر آرد ز خوابت چه سود؟ حديث «:الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا» معنا :مردم خفتگانند كه چون بميرند بيدار شوند آيات واحاديث دانشگاه پيام نور بيت :62كنون وقت تخم است اگرپروري حديث:الدنيامزرعه االخره بيت :63مكن عمرضايع به افسوس وحيف كه فرصت عزيزست والوقت سيف حديث«:الوقت سيف قاطع،لولم تقطعه بالطاعات لقطعك بالفوات» معنا:وقت مانندشمشيري برنده است اگرتوآن راباعبادات نبري،اوباگذشتنش رشته زندگي تورامي برد. معاني باب دهم در مناجات و ختم كتاب بيت:21نمي تازداين نفس سركش چنان عنان دانشگاه پيام نور كه عقلش تواندگرفتن موضوع:عدم چيرگي عقل برنفس معنا:نفس اماره چنان تندمي تازدكه عقل نمي تواندعنان اورابگيرد. معاني بيت:33بگردان زناديدني ديده ام دانشگاه پيام نور مده دست برناپسنديده ام معنا:ازآنچه نبايدديد،چشمم رابگردان وقدرت برانجام دادن آنچه ناپسنداست به من مده. معاني بيت:65برآورده مردم زبيرون خروش وپرده پوش دانشگاه پيام نور توبابنده درپرده معنا:مردم به حكم ظاهربه عيب گويي ديگران فريادبرمي آورنداماتوباآن كه ازهرعيب پنهان بنده آگاهي،بازهم پرده پوش عيوب ماهستي. لغات ذل:خواري زلت:لغزش وخطا نبيد:شراب زلل:لغزش وخطا دانشگاه پيام نور مصاف:جمع مصف،ميدان جنگ احتقار:خواري مقصوره:خانه كوچك،محراب مسجد آرايه ها دانشگاه پيام نور استعاره بيت:5قضاخلعتي نامدارش دهد استعاره ازبرگهاي درخت بيت:21نمي تازداين نفس سركش چنان تواندگرفتن عنان ■ استعاره كنايي:تشبيه نفس به اسب سركش كه عقلش آرايه ها ايهام تناسب بيت:7چوشاخ برهنه برآريم دست كه بي برگ ازاين بيش نتوان نشست -1برگ درخت -2توشه وآذوقه بيت:34من آن ذره ام درهواي تونيست -1هوا -2عشق دانشگاه پيام نور آرايه ها اضافه ها اضافه تشبيهي:چراغ بقين-غبارگناه اضافه اقتراني:دست نياز-آستان كرم اضافه مسبب به سبب:ذل گناه دانشگاه پيام نور آرايه ها جناس ها جناس مزيد :جود و وجود جناس مطرف :نواز و نياز جناس خط :ناز و باز جناس مضارع و الحق :مور و زور ،كس و بس ،عهد و جهد دانشگاه پيام نور نكات دستوري دانشگاه پيام نور صفات فاعلي مركب مرخم :پرده پوش ،مسكين نواز صفت مفعولي مركب :برآورده دست دو حرف اضافه براي يك متمم :به فصل خزان در ارداف بيت :6همه طاعت آرند و مسكين نياز بيا تا به درگاه مسكين نواز خداوند آيات واحاديث دانشگاه پيام نور بيت :13عزيزي و خواري تو بخشي و بس عزيز تو خواري نبيند ز كس آيه «:و تعز من تشاء و تذل من تشاء» معنا :به هر كه خواهي عزت دهي و هر كه را خواهي خوار گردان. تقديم به دوستداران علم و ادب پارسي در دانشگاه پيام نور دانشگاه پيام نور پايان دانشگاه پيام نور كاشان

62,000 تومان