صفحه 1:
صفحه 2:
برگ درختان می ریختند و
غازهای وحشی رو به جنوب
7 5 2
|
Coe ee Eee ne)
برف را در هوا شنید و به سوی
غار
كرم و دليذيرش رفت. در لانه
ES LN IS
صفحه 3:
روزی حادنه ای اتفاق افتاد
و
خود نقشه و دوربین و ازه
آوردند و درختان را يكى
eee |
الل رای یا
آوردند تادر دل جنكل
کارخانه بسازند. وقتی بهار
كت
صفحه 4:
صفحه 5:
خرس از غار بيرون آمد. با تعجب
به کارخانه ژل زد. در همین لحظه
نكهبان كارخانه جلو
0 ا ا ECE ey
Pe esol Bicone
خرس گفت Ae
me me aye ۱7
نگهبان داد زد : یک خرس؟ تو
۱۱ eee eens
و کثیف. او آن قدر عصبانی بود که
50000
كار كزينى, خرس در نهايت ادب به
رئيس كار كزينى كفت من يك
خرسم. آقا. رئيس كار كزينى كفت :
Rese ا owe
EY Pee MIC ones ped Pe ae es
اکن
صفحه 6:
آن وقت خرس را پیش معاون بخش
۳99
وقتى خرس وارد اتاق معاون بخش
ادارى شد. داشت تلفنى به كسى مى
ا Oe
داریم که ادعا می کند خرس است؛ و او
Pe Nee nee ne ed)
وقتى خرس وارد اتاق رئيس بخش
اداری شد. گفت جه موجود كثيفى.
ene ee Ded
۱9» سا ce Bard
صفحه 7:
** جناب رئیس به حرف های
خرس خوب گوش داد. و
دست آخر كفت : جالب است!
يس توخرسىء آره؟ تا وقتى
Deltec) ال PNP
صفحه 8:
ا ل
OCs) bes eng es) eg
ed eet eee eed
fee Ree eat e)
وحش ها و سیرک هامی
توان پیدا کرد. دستوز داد که
خرس را با جیپ به نزدیک
ترین شهری ببرند که باغ
hig s) ۳
اتومبيلش همراه او رفت.
صفحه 9:
خرس هاى باغ وحش همين
كه خرس غريبه راديدند
pemery ا ۶7
a ite ee 0 000000
HF ga none EE
do ا Se
es رال رس
درقفس زندگی می کند.
خرس خشمگینانه فریاد زد :
poe ees
را مد رس
صفحه 10:
صفحه 11:
صفحه 12:
رابزن؛ او مشل بقیه کارگران
ل الت
زد. نكهبان كارخانه او را يشت
ماشین بزرگی برد و به او گفت
UTC SO Dee dal
تکان داد که یعنی چشم.
صفحه 13:
0 ل e Selb]
و ماه پس ازماه پشت ماشین می ایستاد و کار سل کرد
صفحه 14:
Sel DIE ete PIPE MC] oe Tew) اه
Bere Lee he ee Merc Pe op) ۱
۱
ESE eee pee nl sO ke i re ere Beer reo)
ا می
رفت.
يك روز نكهبان كارخانه ييبشش آمد و ذاد زد : تو دارى به توليد
led} ا ا ا ل ا 1 CeCe
reir 0
خرس ناباورانه به او نگاه کرد و پرسید : اخراج؟ منظورت این است
بخواهد مى توانم بروم. نكهبان كارخانه داد زد : هيج
oe natal
صفحه 15:
صفحه 16:
CHESS ree Seared Sty pee Renee LDR SCnge at
بيرون رفت. يى شب و يك روز و سيس يك روز ديكر بياده راه
رفت. اواز ميان برف كشان كشان به جنكل رفت.
صفحه 17:
nee 252100000 اد گوش سيرد و
به برف اجازه داد كه روى او ببارد و بيوشاندش.
صفحه 18:
صفحه 19:
به خود گفت : حتم دارم که یک چیز خیلی مهم را
one eee SOLE SS ae Sob را
ان :
صفحه 20:
هویت هر انسان ثابت نیست و از تولد تامرگ در حال
تفییر است. اگر چه بخشهایی dsb ol خانواده. محل
تولد و . .. را نمی توان تغییر داد اما بخش هایی از آن در
طول زمان تغییرمی کند. این تغییر مى تواند در جهت
مثبت (کمال) یا منفی (زوال) باشد.
اختیار و اراده ی افراد در شکل گیری هویت نقش Fe
دارد.
صفحه 21:
صفحه 22:
: ا rene ae) Ted ee
ویژگی هایی سبب شده که شما برخرس یا آدم بودن آن تاکید کنید؟
i شخصيت اصلى داستان جه جيز را فراموش كرده بود؟
Beg ee Ta Pg ا
بودن؟ چرا؟
nv reel ere epee mel ۱
* جه مسائلى براى فردى كه دجار تغيير هويت مى شود بوجود مى آيد؟
7
صفحه 23:
داستان را برای اعضای خانواده ی خود تعریف کنید و درباره
و
" گفت و گو کنید و نتیجه را در کتاب خود بنویسید.
7
صفحه 24:
پایان