علوم انسانی و علوم اجتماعیادبیات و زبان

خوبان پارسی گوی (12): فاضل نظری

صفحه 1:

صفحه 2:
up Sluis rigls el a ۳

صفحه 3:
ال 53 )12( گذری و نظری بر شعر امروز

صفحه 4:

صفحه 5:
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است

صفحه 6:
فاضل نظری . #۲ زادهنكام : 184 00 ron By

صفحه 7:
فاضل نظری . شاعر جوان و توانمند . تاکنون فقط در قالب عزل شعر سروده. درونمابه ی بیشتر اشعار او . است. ترکیب ها و تعبیرهای نو و بکری در اشعارش دیده می شود ؛ حانند این بیت: بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است ‎le‏ زوى تسل رلزلة هاست

صفحه 8:
7" ابیاتی از کتاب ضد ‎ :‏ ‏" دل از سیاست اهل ربا بکن . خود باش . " خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند ‎eae‏ ۱ " خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد " مگو شرط دوام دوستی . دوری است ؛ باور کن همین یک اشتباه از آشنا . بیگانه می سازد " کافرم در دیده ی زاهد ؛ ولی در دين عشق آفرین بر کفر باید گفت و نفرین بر نفاق .

صفحه 9:
از با صی‌برتد یامه که تا کام جشین‌های زمستاتیات کنتد ‎os teas eee‏ ده ییج»» تو را «ایرهای تار» ‎cblegilyle aS aslguce jee‏ 558 ‎Bee Jo ole SIGs ‏یه این رها‎ eae ‏برتى كه وقداقئ ات كد‎ ee ‎ ‎ ‏كن رت شین یه تپ توح مین تشايد يه خاك مردهداى ارزاتىات كتتد ‏ضرق رحیم و رجیم نیست که قبیطاتی‌انت کتفد ‎ ‏یک تقطه تقطداى ‎ ‏ده هميیشه صراد نبیست ‎BS OGL ase is ae eo‏ ‎

صفحه 10:
بى قرار توام و در دل تنكم كله هاست ‎reper aera Pd)‏ 000 مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب در دلم هستى و بين من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنك جه فرقى دارد؟! ی بى تو هر لحظه مرا بيم فروريختن ا 0

صفحه 11:
عقل منطق داشت . حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و يا مى زد ؛ ولی بیهوده بود

صفحه 12:
به دربا می زنم . شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تو . می دیدم که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر به هر كس دل ببندم بعد از اين » خود نيز مى دانم به جز اندوه دل کندن . ندارد ‎hole‏ دیگر من از آغاز در خاکم . نمی از عشق می بینم مرا می ساختند ای کاش! از آب و گلی دیگر

صفحه 13:
طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر ...

صفحه 14:

صفحه 15:
تصوّر کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت مزن نير خطا. آرام بنشین و مگیر از خود تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت هميشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت به مرگی آسمانی فکر کن ؛ محکم قدم بردار به حلق آویز داری را که از دست تو خواهد رفت

صفحه 16:
شیر وقتی در پی مردار باشد » مرده ای ست شیر اگر هم سفره ی کفتار باشد . شیر نیست اّلین شرط معلم بودن . انسان بودن است شيخ این مجلس کهنسال است ؛ امّا پیر نیست

صفحه 17:

صفحه 18:
= oe پایان مجموعه(ی «خوبان باربظا کوّق» 3 ۹ /

به نام خداوند شعرآفرین خوبان پارسی گوی ()12 گذری و نظری بر شعر امروز عشق ،غزل ،زندگی فاضــــل نظــــری طراحی و پژوهش: محّم د سلگی خوانش اشعار: مهدی فرهادی کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است فاضل نظری زادهنگام 1358 : زادگاه :خمین آثار: ‏گریه های امپراتور ‏اقلّـ ّی ت ‏آن ها ‏ضد فاضل نظری ،شاعر جوان و توانمند ،تاکنون فقط در قالب غزل شعر سروده. درونمایه ی بیشتر اشعار او ،عشق است. ترکیب ها و تعبیرهای نو و بکری در اشّـّـعارش دیّـّـده می شود ؛ مانند این بیت: بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ابیاتی از کتاب ضد : دل از سیاست اهل ریا بکن ،خود باش هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست خاکیان باالتر از افالکیان می ایستند عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته است! خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد مگو شرط دوام دوستی ،دوری است ؛ باور کن همین یک اشتباه از آشنا ،بیگانه می سازد کافرم در دیده ی زاهد ؛ ولی در دین عشق آفرین بر کفر باید گفت و نفرین بر نفاق بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟! بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست عقل منطق داشت ،حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و پا می زد ؛ ولی بیهوده بود به دریا می زنم ،شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تو ،می دیدم که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر به هر کس دل ببندم بعد از این ،خود نیز می دانم به جز اندوه دل کندن ،ندارد حاصلی دیگر من از آغاز در خاکم ،نمی از عشق می بینم مرا می ساختند ای کاش! از آب و گلی دیگر طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد من اّم ا همچنان در فکر دور باطلی دیگر به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر ... گل محّم دی من! مپرس حال مرا به غم دچار چنانم ،که غم دچار من است تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد خود این خالصه ی غم های روزگار من است تصّو ر کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت مزن تیر خطا ،آرام بنشین و مگیر از خود تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت به مرگی آسمانی فکر کن ؛ محکم قدم بردار به حلق آویز داری را که از دست تو خواهد رفت شیر وقتی در پی مردار باشد ،مرده ای ست شیر اگر هم سفره ی کفتار باشد ،شیر نیست اّو لین شرط معّلم بودن ،انسان بودن است شیخ این مجلس کهنسال است ؛ اّم ا پیر نیست طراحی و پژوهش : محّم د سلگی خوانش اشعار: مهدی فرهادی نشانی وبالگ : ‏mohammadsolgife.blogfa.com موسیقی : قصه ی پریا اثر کارن همایون فر پایان مجموعه ی «خوبان پارسی گوی» _________________________ آغاز :مهر 1393 پایان 28 :اسفند 1394

51,000 تومان