داستان خر، سگ، میمون

صفحه 1:
* بنام خدا ‎a‏ که نامش در آغاز هر کاری است 

صفحه 2:
*داستان 4 4 میمون 

صفحه 3:
* خدا خر را آفرید و به او ‎of‏ 7 تو بار خواهی برد از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر يشت تو بارى سنگین خواهد بود.و تو ‎ale‏ خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود. مخ 

صفحه 4:
خر به خداوند پاسخ داد؛: ‎olay Ll‏ سال براى خری همچون ره كن ‎las‏ لته سال زیر ۳ کنم و خداوند آرزوی خر را براورده کرد 

صفحه 5:
" خداسگ را آفرید و به او گفت: تو زگ نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی كان رندگی خواهی کرد.تو یک للك خواهی بود. 

صفحه 6:
* سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سى سال زندگی ‎Spot‏ ‏طولانی است.کاری کن من فقط يانزده سال عمر كنم وخداوند آرزوى سك را برآورد... هو 

صفحه 7:
میمون را آفرید و به او که وتو از اين سو به آن سو و از اين شاخه به ان شاخه خواهى يريد و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهى داد و بيست سال بود. 

صفحه 8:
۴ میمون به خداوند پاسخ داد: بيست سال عمرکه طولانی ‎scowl‏ من مى خواهم ده سال عمر كنم.و خداوند رزوى ميمون را براورده كرد. و "وود 

صفحه 9:
* سرانجام خداوند انسان را آفرید و ‎On‏ او ‎gi‏ انسان هستی.تنها مخلوق هوشمند ‎so,‏ تمام سطح کره زمین ‏تو مى توانى از هوش خودت استفاده كنى و سرورى همه موجوداترا برعهده بكيرى و بر تمام جهان تسلط داشته كرد. 

صفحه 10:
* سرورم!گرچه من دوست دارم انسان ‎‘paul‏ اما معديعت 8 2 کمی برای زندكى است.ان سی سالی که خر نخواست , آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی ‎14S‏ ‎(po a‏ بده. 3 

صفحه 11:
خداوند آرزوی انسان را ‎Biel‏ ‏9 و از آن زمان تاکنون ۳ فقط بيست سال مثل انسان زندكى اکتد ۱۱۱ 

صفحه 12:
3 يس از آنءازدواج مى كند و سى سال مثل خر كار مى کند مثل خر زندگی می کند » و مثل خر بار مى برد os oe 3 ای آز ایتکه فرزندانش بزرگ شدند. پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کنده نگهبانی اللا هرجه به أو بدهند مى وقتی پیر شد, ده سال مثل میمون | زندگی می کند؛ از خانه این ۳ خانه آن دخترش می رود و سعی می کند ل 5 هن آنوه,هایش راناتبنیگرم کند:::111 

صفحه 13:
تهیه كننده: خرید شارژ مستقیم 1.1۲ 0 التماس دعا هو 

* بنام خدا که نامش در آغاز هر کاری است ‏Autoch.ir 93/4/1 *داستان خر ،سگ ،میمون ‏Autoch.ir 93/4/1 * خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد ،از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود. ‏Autoch.ir 93/4/1 خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طوالنی است .پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد ‏Autoch.ir 93/4/1 * خدا سگ را آفرید و به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد.تو یک سگ خواهی بود. ‏Autoch.ir 93/4/1 * سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طوالنی است.کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم وخداوند آرزوی سگ را برآورد... ‏Autoch.ir 93/4/1 * خدا میمون را آفریKKد و بKKه او گفKKت: و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد.و یک میمون خواهی بود. ‏Autoch.ir 93/4/1 * میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری Kطوالنی است ،من می خواهم ده سال عمر کنم.و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد. و ‏Autoch.ir 93/4/1 * سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت: تو انسان هستی.تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین. تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجوداترا برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی .و تو بیست سال عمرخواهی کرد. ‏Autoch.ir 93/4/1 * انسان گفت : سرورم!گرچه من دوست دارم انسان باشم ،اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.آن سی سالی که خر نخواست ،آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده. و ‏Autoch.ir 93/4/1 ان را برآوردهKKKKKد آرزوی انسKKKKKخداون انKKا کنون انسKKن زمان تKK و از آ...کرد یKان زندگKل انسKال مثKت سKط بیسKفق یKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKم !!! کند Autoch.ir 93/4/1  و پس از آن،ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ،و مثل خر بار می برد ‏ ‏ و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند ،نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد!!!... و وقتی پیر شد ،ده سال مثل میموKن زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند ‏Kن نوه هایش راAutoch.ir سرگرم کند!!!... مثل میمو 93/4/1 :عKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKمنب دختر شمالی ترفندستان autoch.ir o :تهیه کننده خرید شارژ مستقیم التماس دعا Autoch.ir 93/4/1 o