صفحه 1:
(Cee Cara 1 ‏زاو لا‎ Te 14 ‏وا و وم مت‎ | __ FACULTY OF tia Lika rer Selo

صفحه 2:
an ‏چاپخانه امین‎ 00 ‏راز ۰ بل‎

صفحه 3:
توسط: مربی خود خانم توپسیا مخفیانه زبان وتاریخ لهستان را آموزش می ‎fos‏ ‏همراه خواهرش برونیا وبرادرش ژوزف ومادر بیمارشان زنذگی میکرد. علاوه بر پروفسور اسکلو دوسکا ده پسر که شاگردان شبانه روزی او بودند آنجا بودند. آن روزها قبل از به هم خوردن رابطه بین اسکلو دوسکا با مدیر مدرسه روسی پدرش فیزیک تدریس میکرد اما حالا که حقوق او کم شده بود او ناچار بود برای به دست آوردن پول بیشتر برای اداره خانواده اش شاگردان شبانه روزی را در خانه تدریس کند .

صفحه 4:
استاد زمانی این وسایل را درساعات درس فيزيزک به کار میبرد که میخواست چگونگی . قوانین طبیعت رانشان دهد اما اکنون دولت روسیه استاد را از آموختن طرز استفاده این لوازم به شاگردان باز داشته بود. درآن زمان دخترها اجازه رفتن به دانشگاه را نداشتند واین در حالی بود که مانیا وخواهرش برونیا آرزوی تحصیل در دانشگاه سوربن در ياريس. را داشتند زیرا در انجا هم پسرها و هم دخترها میتوانستند به تحصیلات دانشگاهی خود ادامه دهند.

صفحه 5:
و تشر هستی وم از ان معلم هی رومی پیز نز ای ۳۳۹۲۷ 5 میدانم درجلسه های درس با ارزش شبهای شنبه خودمان از شما یاد گرفتم . سالها بود که استاد اسکلو دوسکا و فرزندانش هفته ای یک شب گرد سماور بزرگ مینشستند و مطالعه میکردند و در مورد موضوع های مختلف حرف میزدن آنجایی که استاد در بسیاری از زمینه ها اطلاعات بسیاری داشت گفته های مانیادور از واقعیت نبود.

صفحه 6:
بدین جهت در روزنامه آگهی داد که حاضر است به عنوان معلم سر خانه به کودکان. ریاضیات خواندن و لاتین بیاموزد از طرفی هم با دختر جوانی به نام پیاسکا آشنا شد که روزها در دبیرستان تدریس میکرد و شبها درخانه خود کلاسهای مخفی داشت .دختران لهستانی پس از فراغت از تحصیل در دبیرستانهای روسی حق نداشتند تحصیل خود را ادامه دهند بدین جهت معلمشان و خود آنها مواظب بودند توجه پلیس. را جلب نکنند و اینگونه بود که مانیا و خواهرش برونیا در کلاسهای تاریخ و طبیعی و سایر دروس حاضر ميشدند. به این کلاسها (دانشگاه شناور) میگفتند.

صفحه 7:
گرفتی می توانی برای من پول بفرستی تا من هم به دانشگاه بروم . و این گونه بود که مانیا کلاسهای شناوررا رها کرد ومعلم سرخانه کودکان یک مرد ثروتمند که مزرعه چغندر داشت شد. کار او از صبح تا شب آموزش به کودکان آن مرد شد و در همان مزرعه زندگی میکرد. او در آن زمان تصمیم دیگری نیز گرفت و آن این بود که برای بچه های دهقانانی که در مزرعه های چغندر کار میکنند و خواندن و نوشتن بلد نیستند کلاس درس بگذارد.

صفحه 8:
۲سال زنی کرد روزی که نامه ای از پدرش: و رییس مدرسه ای شده بود و میتوانست ا وی تونست به خانه خودش نزد پدرش برگردد. اما دوباره معلم سر خانه در شهر خودش شد و به کلاسهای شناور هم پیوست. او خوشحال بود که نزد پدرش است و با او زندگی میکند. در این ایام بود که نامه ای از برونیا دریافت کرد که کل زندگی او را تغییر داد. خواهرش از او خواسته بود که به پاریس برود و چون میخواهد به زودی ازدواج کند میل دارد مانیا یک سال با او وشوهرش زندگی کند و وارد دانشگاه سوربن شود. اينجنين شد که او راهی پاریس شد ومورد استقبال خواهر و شوهر خواهرش قرار گرفت و به بزرگترین آرزوی خود یعنی ثبت نام در دانشگاه سوربن در سال ۱۸۹۱تحقق بخشید.

صفحه 9:
تصمیم اه محله لاتین کوارتر برود و ازخواهر و شوهر خواهرش جدا شود. بدین. ترتیب هم در سکوت مطالعه میکرد وهم مسیرش به کتابخانه و آزمایشگاه بسیار نزدیکتر ميشد. أو به سختی خواهرش را راضی کرد که اجازه دهد به محله دیگری نقل مکان کند. درآن زمان مانیا واقعا تنها شده بود اما برای مطالعه خود برنامه ای تنظیم کرد و کمتر فرصت خوابیدن وخوردن به اودست میداد.

صفحه 10:
اخت و وقتی به رختخواب میرفت که دیگر انگشتانش از فرط سرما یارای قلم را نداشتند و از شدت خستگی تحمل خواندن صفحه دیگری را نداشت. سرما گرسنگی و خستگی برای او اهمیتی نداشت. استادش که مسوّل آزمایشگاه فیزیک بود متوجه شد که این دانشجوی آرام لهستانی از هوش فوق العاده ای برخوردار است و ‎BASE‏ ‏هایی به او داد که فکر او را به کار اندازد. او به سختی تلاش کرد و تعام وقت خود را صرف آزمایش و مطالعه نمود و سرانجام زمانی که انتظار شنیدن نتیجه امتحانات را در میان دانشجویان میکشید ممتحن نتیجه را چنین اعلام کرد: مادمازل ماری اسکلو دوسکا نشان درجه یک لباقت .

صفحه 11:
آشنا شد به نام پی بر کوری. زمانی که ماری مس ریاضیاتش ادا داد و می خواست به ورشو برگردد پی بر از ماری خواهش کرد در پاریس بماند و با او ازدواج کند. آنها در ۲۶ ژوییه ۸۹۵با هم ازدواج کردند. ماری تصمیم گرفت برای دریافت گواهینامه ای که امتیاز درس دادن در مدارس فرانسه را داشت مطالعه کند. شغل پی بر ریاست آزمایشگاه در مدرسه فیزیک بود و درآمد چندانی نداشت او هر روز ۸ساعت در آزمایشگاه پی ير كار میکرد و شبها #۵ساعت مطالعه میکرد در ماه سبتامبر ۱۸۹۷کودکی به نام ایرن در این خانواده به دنیا آمد. دراین زمان بود که او موفق به دریافت گواهینامه شد.

صفحه 12:
دو سال قبل يك دانشمند آلمانی به نام وبلهلم ون رویتنگن در یک آزمایش ی برق از درون لوله شيشه این گذرانده بود. داخل لوله خلا بود یعنی هوا در آن جریان نداشت و لوله آزمایش از کاغذ سیاه پوشیده شده بود به طوری که روشنی داخل آن کاملا مخفی باقی میماند لیکن رویتگن مشاهده کرد که بلورهای روی میز نزدیک ان می درخشد علت این امر را نفهمید زیرا پرتو های نور معمولی از کاغذ سیاه و ضخیم عبور نمیکنند. رویتنگن علت این را نمی دانست بدین جهت ان پرتوهای مرموز را پرتو ایکس نامید.

صفحه 13:
‎stl gee‏ را در نار صفعة عکاسی پیچیده بود به مدت جند ماه در کشوی میزش قرار داد بعدا که به صفحه عکاسی نگاه کرد تصویری در آن دید و دریافت اورانیوم حتی وقتی که در برابر آفتاب یا در معرض جریان متناوب برق قرار نكيرد مى تواند اشعه ایکس تولید کند و از خود پرتو های ناشناخته ای برافشاند ماری و پی پر برآن شدند که بدانند چه چیز باعث خارج شدن این پرتوهای عجیب از اجسام اورانیوم دار و اورانیوم ‏ميشود. ‎

صفحه 14:
میشود. ۲)روشنایی .گرما.سرما:در پرتو ها بی اثر است . ۳)چنانچه اورانیوم با چیزهای دیگری ترکیب شود خواص آن فرقی نمی کند. انها به اين نتيجه رسيدند كه اين يرتوها كه از اورانيوم خارج ميشود برای ما قابل دیدن نمى باشد و همجنين به حرارتى كه ما حس مى كنيم مربوط نيست و دريافتند ابن يرتو ها بايد ازنور وحرارتى ساطع شود كه موقع به وجودآمدن زمين بسيار داغ بوده ودر اورانيوم اه

صفحه 15:
يز را راديو اكتيو نام كذاشت . اوتمام مواد معدنى را موردآزمایش ‏ 1 ببيند كدام يك از آنها راديو اكتيو هستند وبعد با الكترومتر شدت يرتوهاى اين اجسام را اندازه كيرى كرد نا بداند در هر نمونه جه مقدار اورانيوم وتوريوم وجود دارد. اوسنك معدنى اورانيوم را در اتريش استخراج ميشد و در ساختن شيشه به كار ميرفت مورد آزمایش قرار داد به نام سنك (بيج بلند) و دريافت كه در سنك بيج بلند تنها یک عنصر ناشناخته نيست بلكه دو عنصر است. بلاخره موفق شد يكى از اين دو عنصر را جزيه شيميايى كند واسم آن را بلونيوم ناميدند. در ماه دسامبر همان سال توانستند دومين عنصر ناشناخته اى كه به دنبال آن بودند كشف كنند كه راديوم ناميدتد.

صفحه 16:
کت ترقت سدها كيلو ازاين سنى را خريدارى كن فا واد لم2 01101 اه دست اورد. موادشيميايى را با هم مخلوط مى كرد و آنها را جدا مى ساخت و ظرفهاى بزرك را با مواد عجيبى كه او و بى ير در باره آنها مطالعه مى كردند بر ميكرد. كه اين كارها ۳سال به طول انجامید و بلاخرهانبارکهنه آنها توسط ذرات گرانبهای رادیوم در خشان وآبی رنگ پر زمانی که به این کشف رسیدند پدر ماری از دنا رفت و ضربه و غم پدر كه در پایان ۴سال کار و تلاش زياد اتفاق افتاده بود ماری را خرد کرد.

صفحه 17:
0 ‏بكر‎ 0 cts as. a eee ‏اورانيوم نبود بلكه بعد از گذراندن چند مرحله تبدیل به اتم رادیوم می گردید. این جریان‎ ‏خرد شدن ذرات هرگز متوقف نميشود اتم رادیوم هم به آتم پلونیوم تبدیل ميشود. این‎ ‏اتم تغییر می کند و سرانجام به سرب تبدیل ميشود. آنها اعلام کردند از رادیوم استفاده‎ های زیادی میتوان کرد. به این وسیله میشود الماس اصل را از الماس بدل تشخیص داد. رادیوم دارای حرارتی است که میتوان روزی به جای نفت و زغال ازآن استفاده کرد. آنها در اثراستفاده از رادیوم پوستشان میسوخت و تاول میزد. آنها تصمیم گرفتند اثر این اشعه قوی را بر روی بیماری های پوست و غدد بدانند.

صفحه 18:
متاح ترد در ن زمان بود كه داتشعتدان امريكابى برآن شدند که روت این آنها ياد بكيرند و در قبال آموزش به انها مقدار قابل توجهی پول بدهند.اما ماری و پیر اعلام کردند که این کشف به جهان تعلق دارد و باید برای درمان بیماری های دردناک مصرف شود و ما پولی بابت آن دریافت نمی کنیم. از آن پس به جلسات متعددی دعوت شدند و ماری یگانه بانوی معروف جهان اعلام شد. در ماه نوامبر مدال افتخاری از طرف انجمن سلطنتی لندن به پی بر و ماری اهدا شد.

صفحه 19:
ال یک تون دیگر به عنودهکوری شادی بهشید.بی بردر دانشگاه فیزیک شد و قرار شد ماری ریاست آزمایشگاه او را با حقوق سالانه ای برابر با ۲ هزار و ۰ فرانک به عهده بگیرد. اما طولی نکشید که این خوشبختی از ماری گرفته شد.در همان سال پی بر در اثر یک تصادف با گاری بزرگ دو اسبه که در حال حرکت بود به زمین خورد وسرش به سنگفرش اصابت کرد واز دنیا رفت .

صفحه 20:
تدریس کند. تا آن زمان به هیچ زنی ‎Wea. ue‏ که ماری در مقابل خبرنگاران و دانشجویان و مردم کنجکاو در آمفی تثاترعلوم اولین سخنرانی خود را ایراد کرد و بدین گونه مسیولیت تدریس تنها درس رادیواکتیویته جهان به عهده مادام کوری قرار كرفت و مادام كورى كتابى در رابطه با رادیواکتیویته در ‎٩۷۱‏ ‏صفحه منتشر کرد و همچنین کتاب دیگری به نام آثار پی یر کوری در ۶۰۰ صفحه تنظیم و تدوین کرد. علاوه بر اين ماری هنوز در مدرسه تدربس میکرد وکار خود را در زمینه رادیوم ادامه داد همین کار او باعث شدکه برنده جایزه نوبل در پایان سال ۱۹۱۱ گردد.

صفحه 21:

صفحه 22:
دستگاههای پرتوءاشعه ایکس راحت ميشددید که گلوله یا قطعه آن در کجای بدن سرباز قرار دارد و به کمک این پرتو زخمی ها از ساعتها رنج ودرد راحت میشدند. اما حتی آمبولانس ها هم دستگاه پرتو ایکس نداشتند.

صفحه 23:
دز رجینم یر بعد از ۴سال بلاخره جنگ جهانی اول با پیروزی فرانسه ومتفقانش پایان یافت ودر ماه نوامبر۱۹۱۸ فرمانی که همه منتظرش بودند صادر شد (آتش بس ) و به اين طریق لهستان از سلطه روسها آزاد شد. در سال ۱۹۲۰یکی از سر دبیران مجلات مهم نیویورک در مصاحبه ای از مادام کوری پرسید: اگر قرار باشد در تمام دنیا یک چیز خاب کنی آن چیز چه خواهد بود؟ و او پاسخ داد: من یک گرم رادیوم را انتخاب میکنم که به آن احتیاج دارم اما قیمتش ۵۰۰ هزار فرانک است و من قدرت خریدآن را ندارم .

صفحه 24:
هزار ها ‎Pee ee ee‏ خبرنگاران وعکاسان اورا دوره کردند. چیزی در حدود ۵ساعت طول کشید تا اوتوانست کشتی را ترك کند.اوپس از گذشت یک هفته پر هیجان حضور یافتن در مهمانی ها وجلساتی که بهافتخار اوتشکیل میشد و رفتن به مسافرتبهای طولانی بلاخره جعبه ای که یک گرم هدیه رادیوم در آن بود را از دست جی هاردنیک رییس جمهور وقت آمریکا دریافت کرد. پس از سفر از آمریکا چشم ماری از شدت کارضعیف شده بود و دکتر به اوگفته بود عدسی چشم او تار شده و اگر آب چشم او گرفته نشود بینایی اش را از دست میدهد. در آن زمان او ۶۷ سال سن داشت و باز هم روزانه ۱۲الی ۱۴ ساعت کار می کرد وسلامت او به سرعت از دست میرفت .

صفحه 25:
1 ران ينه تحصيل «انشجويان جوان پول فراهم ‎ate‏ كز لاك ‎Pe‏ ‏علمی معینی بسازد که در سراسرجهان بکاربرده شود. نقشه دیگر او این بودکه جویندگان دانش از مردم هر کشوری که باشند آنچه که قباًدرباره مطالبی شناخته شده دست یابند و نیزوقت خود راصرف چیزهای تازه کنند. ماری بیشتر وقت خود راصرف دانشجویان موسسه رادیوم میکرد و نسبت به دانشجویان بود. وقتی که آنها گزارشهای خود را به دست او میدادند از تشویش میلرزیدند و اگر کار آنها موردقبول بود بسیار خوشحال ميشدند. در چهارم ژوییه سال ۱۹۳۴ مادام کوری دنیا را بدرود گفت. مرگ او به واسطه تماسهای زیاد با پرتوهای شدید رادیوم به وقوع پیوست .همان پرتو و ماده گرانبهایی که او برای مردم جهان آشکار کرد: ‏ پرتوی رادیوم

داستان زندگی ماری کوری __________________ نام استاد :جناب آقای دکتر غالمحسین حیدری تفرشی ______________ نام دانشجو :سیده اکرم عزیزی کلیدبری بهار 1393 داستان زندگی ماری کوری ‏ناشر :شرکت توسعه کتابخانه های ایران ‏نویسنده :آلیس تورن ‏مترجم :مظفر سربازی ‏چاپ یازدهم :زمستان ۱۳۷۹ ‏چاپ :چاپخانه امین ‏تیراژ۳۰۰۰ :جلد داستان زندگی ماری کوری در سال۱۸۷۷م در مدرسه ای در شهر ورشو پایتخت لهستان دختری به نام مانیا اسکلو دوسکا تحصیل میکرد درآن زمان قسمت مهمی ازلهستان توسط شوروی اشغال شده بود وآموزش زبان وتاریخ لهستان برای بچه ها ممنوع گردیده بود .اما کودکان کالس مانیا توسط مربی خود خانم توپسیا مخفیانه زبان وتاریخ لهستان را آموزش می دیدند .مانیا همراه خواهرش برونیا وبرادرش ژوزف ومادر بیمارشان زنذگی میکرد .عالوه بر پروفسور اسکلو دوسکا ده پسر که شاگردان شبانه روزی او بودند آنجا بودند. آن روزها قبل از به هم خوردن رابطه بین اسکلو دوسکا با مدیر مدرسه روسی پدرش فیزیک تدریس میکرد اما حاال که حقوق او کم شده بود او ناچار بود برای به دست آوردن پول بیشتر برای اداره خانواده اش شاگردان شبانه روزی را در خانه تدریس کند . داستان زندگی ماری کوری مانیا همیشه به درس عالقه نشان میداد واکثرا به سراغ وسایل و اسباب و اشیاء درس فیزیک پدرش که در قفسه شیشه ای منزل جا داشت میرفت وساعتها آنجا می ایستاد و به درون قفسه شیشه ای خیره میشد. استاد زمانی این وسایل را درساعات درس فیزیزک به کار میبرد که میخواست چگونگی قوانین طبیعت رانشان دهد اما اکنون دولت روسیه استاد را ازآموختن طرز استفاده این لوازم به شاگردان باز داشته بود. درآن زمان دخترها اجازه رفتن به دانشگاه را نداشتند واین در حالی بود که مانیا وخواهرش برونیا آرزوی تحصیل در دانشگاه سوربن در پاریس را داشتند زیرا در انجا هم پسرها و هم دخترها میتوانستند به تحصیالت دانشگاهی خود ادامه دهند. داستان زندگی ماری کوری او در ژوئن ۱۸۸۳فارغ التحصیل شد و توانست مدال طالی نمونه بودن را از دست آقای آپوشکین رییس دبیرستان های لهستان روسیه دریافت کند .به نظر پدرش این نهایت جدیت در درس بود و او را مورد ستایش قرار داد مانیا در جواب به پدرش گفت :پدر تو صاحب این افتخار هستی و من از این معلم های روسی چیز تازه ای یاد نگرفتم و آنچه میدانم درجلسه های درس با ارزش شبهای شنبه خودمان از شما یاد گرفتم . سالها بود که استاد اسکلو دوسکا و فرزندانش هفته ای یگ شب گرد سماور بزرگ مینشستند و مطالعه میکردند و در مورد موضوع های مختلف حرف میزدند .از آنجایی که استاد در بسیاری از زمینه ها اطالعات بسیاری داشت گفته های مانیادور از واقعیت نبود. داستان زندگی ماری کوری هم زمان با فارغ التحصیلی مانیا پدرش از تدریس شاگردان شبانه روزی دست برداشت و به خانه کوچکتری کوچ کردند و این چنین بود که او تصمیم گرفت کار کند و پولی در بیاورد. بدین جهت در روزنامه آگهی داد که حاضر است به عنوان معلم سر خانه به کودکان ریاضیات خواندن و التین بیاموزد از طرفی هم با دختر جوانی به نام پیاسکا آشنا شد که روزها در دبیرستان تدریس میکرد و شبها درخانه خود کالسهای مخفی داشت .دختران لهستانی پس از فراغت از تحصیل در دبیرستانهای روسی حق نداشتند تحصیل خود را ادامه دهند بدین جهت معلمشان و خود آنها مواظب بودند توجه پلیس را جلب نکنند و اینگونه بود که مانیا و خواهرش برونیا در کالسهای تاریخ و طبیعی و سایر دروس حاضر میشدند .به این کالسها (دانشگاه شناور) میگفتند. داستان زندگی ماری کوری در همین ایام بود که مانیا تصمیم گرفت آرزوی خواهرش برونیا را تحقق بخشد و به او گفت تو پولی که پس انداز کرده ای را بردار و به پاریس برو و من کار میکنم و پولی که به دست می آورم برای تو میفرستم تا بتوانی درآنجا بمانی بعد که مدرک دکترای خود را گرفتی می توانی برای من پول بفرستی تا من هم به دانشگاه بروم . و این گونه بود که مانیا کالسهای شناوررا رها کرد ومعلم سرخانه کودکان یک مرد ثروتمند که مزرعه چغندر داشت شد .کار او از صبح تا شب آموزش به کودکان آن مرد شد و در همان مزرعه زندگی میکرد. او در آن زمان تصمیم دیگری نیز گرفت و آن این بود که برای بچه های دهقانانی که در مزرعه های چغندر کار میکنند و خواندن و نوشتن بلد نیستند کالس درس بگذارد. داستان زندگی ماری کوری اینگونه بود که کالس مخفی مانیا تشکیل شد و او به آن کودکان فقیرآموزش داد .او در آن مزرعه به مدت ۳سال زندگی کرد .روزی که نامه ای از پدرش دریافت کرد که او در شهری نزدیک ورشو رییس مدرسه ای شده بود و میتوانست برای برونیا پولی بفرستد ،بنابراین وی توانست به خانه خودش نزد پدرش برگردد .اما دوباره معلم سر خانه در شهر خودش شد و به کالسهای شناور هم پیوست .او خوشحال بود که نزد پدرش است و با او زندگی میکند .در این ایام بود که نامه ای از برونیا دریافت کرد که کل زندگی او را تغییر داد. خواهرش از او خواسته بود که به پاریس برود و چون میخواهد به زودی ازدواج کند میل دارد مانیا یک سال با او وشوهرش زندگی کند و وارد دانشگاه سوربن شود .اینچنین شد که او راهی پاریس شد ومورد استقبال خواهر و شوهر خواهرش قرار گرفت و به بزرگترین آرزوی خود یعنی ثبت نام در دانشگاه سوربن در سال ۱۸۹۱تحقق بخشید. داستان زندگی ماری کوری زندگی در کنار خواهرش سختی هایی را به همراه داشت از جمله این که هرشب دوستانشان برای دیدن برونیا و کازیمیر (شوهر خواهرش) به خانه آنها می آمدند و کازیمیر پیانو می نواخت و سروصدای ایجاد شده مانع از درس خواندن مانیا میشد .دراین هنگام او تصمیم گرفت به محله التین کوارتر برود و ازخواهر و شوهر خواهرش جدا شود .بدین ترتیب هم در سکوت مطالعه میکرد وهم مسیرش به کتابخانه و آزمایشگاه بسیار نزدیکتر میشد. او به سختی خواهرش را راضی کرد که اجازه دهد به محله دیگری نقل مکان کند .درآن زمان مانیا واقعا تنها شده بود اما برای مطالعه خود برنامه ای تنظیم کرد و کمتر فرصت خوابیدن وخوردن به اودست میداد. داستان زندگی ماری کوری به خاطر صرفه جویی در زغال و نفت شبها در کتابخانه تا ساعت ۱۰که کتابخانه تعطیل میشد مطالعه میکرد و بعد در اتاق خالی و سرد خود تا ساعت ۲بعد از نیمه شب به مطالعه میپرداخت و وقتی به رختخواب میرفت که دیگر انگشتانش از فرط سرما یارای نگهداشتن قلم را نداشتند و از شدت خستگی تحمل خواندن صفحه دیگری را نداشت .سرما گرسنگی و خستگی برای او اهمیتی نداشت .استادش که مسؤل آزمایشگاه فیزیک بود متوجه شد که این دانشجوی آرام لهستانی از هوش فوق العاده ای برخوردار است و تکلیف هایی به او داد که فکر او را به کار اندازد .او به سختی تالش کرد و تمام وقت خود را صرف آزمایش و مطالعه نمود و سرانجام زمانی که انتظار شنیدن نتیجه امتحانات را در میان دانشجویان میکشید ممتحن نتیجه را چنین اعالم کرد: مادمازل ماری اسکلو دوسکا نشان درجه یک لیاقت . داستان زندگی ماری کوری به خاطر او بعد از نتایج امتحان به پیش پدر بازگشت و دوباره به کار پرداخت تا هزینه سال دوم دانشگاه خود را فراهم کند ۶۰۰ .روبل معادل ۳۰دالر میشد و بدون این پول او هرگز نمی توانست دوره دوم ریاضیات را ادامه دهد .او درجمع دوستان لهستانی خود با پسری آشنا شد به نام پی یر کوری .زمانی که ماری امتحان ریاضیاتش را داد و می خواست به ورشو برگردد پی یر از ماری خواهش کرد در پاریس بماند و با او ازدواج کند. آنها در ۲۶ژوییه ۱۸۹۵با هم ازدواج کردند .ماری تصمیم گرفت برای دریافت گواهینامه ای که امتیاز درس دادن در مدارس فرانسه را داشت مطالعه کند .شغل پی یر ریاست آزمایشگاه در مدرسه فیزیک بود و درآمد چندانی نداشت او هر روز ۸ساعت در آزمایشگاه پی یر کار میکرد و شبها ۵ساعت مطالعه میکرد در ماه سبتامبر۱۸۹۷کودکی به نام ایرن در این خانواده به دنیا آمد .دراین زمان بود که او موفق به دریافت گواهینامه شد. داستان زندگی ماری کوری “یک کشف شگفت انگیز” دو سال قبل یک دانشمند آلمانی به نام ویلهلم ون رویتنگن در یک آزمایش یک جریان برق از درون لوله شیشه این گذرانده بود .داخل لوله خال بود یعنی هوا در آن جریان نداشت و لوله آزمایش از کاغذ سیاه پوشیده شده بود به طوری که روشنی داخل آن کامال مخفی باقی میماند لیکن رویتگن مشاهده کرد که بلورهای روی میز نزدیک ان می درخشد علت این امر را نفهمید زیرا پرتو های نور معمولی از کاغذ سیاه و ضخیم عبور نمیکنند. رویتنگن علت این را نمی دانست بدین جهت ان پرتوهای مرموز را پرتو ایکس نامید. داستان زندگی ماری کوری یک دانشمند فرانسوی به نام پرفسور هانری بکرل که از آزمایش رودتنگن مطلع شده بود تصمیم گرفت بداند ایا بعضی اجسام که در نور افتاب پرتو می افکنند همین پرتو های ایکس از انها ساطع می شود؟ بکرل آزمایش خود را با فلزی کمیاب به نام اورانیوم انجام داد .او مقداری اورانیوم را در کنار صفحه عکاسی پیچیده بود به مدت چند ماه در کشوی میزش قرار داد بعدا که به صفحه عکاسی نگاه کرد تصویری در آن دید و دریافت اورانیوم حتی وقتی که در برابر آفتاب یا در معرض جریان متناوب برق قرار نگیرد می تواند اشعه ایکس تولید کند و از خود پرتو های ناشناخته ای برافشاند ماری و پی یر برآن شدند که بدانند چه چیز باعث خارج شدن این پرتوهای عجیب از اجسام اورانیوم دار و اورانیوم میشود. داستان زندگی ماری کوری آنها تصمیم گرفتند کشف پروفسور بکرل را دنبال کنند آنها انبار کوچکی در حیاط مدرسه ای را محل کار خود قرار دادند و آزمایش های خود را شروع کردند و به سه چیز دست یافتند: )۱هرچقدر مقدار اورانیوم جسم موردآزمایش بیشتر باشد برشدت پرتوهای مرموز افزوده میشود. )۲روشنایی ،گرما،سرما،در پرتو ها بی اثر است . )۳چنانچه اورانیوم با چیزهای دیگری ترکیب شود خواص آن فرقی نمی کند. انها به این نتیجه رسیدند که این پرتوها که از اورانیوم خارج میشود برای ما قابل دیدن نمی باشد و همچنین به حرارتی که ما حس می کنیم مربوط نیست و دریافتند این پرتو ها باید ازنور وحرارتی ساطع شود که موقع به وجودآمدن زمین بسیار داغ بوده ودر اورانیوم محبوس شده است . داستان زندگی ماری کوری ماری آزمایش خود را به روی عناصر دیگر نیز انجام داد وکشف کرد که توریوم هم که جسم درخشنده دیگریست درست مانند اورانیوم پرتو افشانی می کند .او این درخشش شگفت انگیز را رادیو اکتیو نام گذاشت .اوتمام مواد معدنی را موردآزمایش قرار داد که ببیند کدام یک از آنها رادیو اکتیو هستند وبعد با الکترومتر شدت پرتوهای این اجسام را اندازه گیری کرد تا بداند در هر نمونه چه مقدار اورانیوم وتوریوم وجود دارد. اوسنگ معدنی اورانیوم را در اتریش استخراج میشد و در ساختن شیشه به کار میرفت مورد آزمایش قرار داد به نام سنگ (پیچ بلند) و دریافت که در سنگ پیچ بلند تنها یک عنصر ناشناخته نیست بلکه دو عنصر است .بالخره موفق شد یکی از این دو عنصر را تجزیه شیمیایی کند واسم آن را پلونیوم نامیدند .در ماه دسامبر همان سال توانستند دومین عنصر ناشناخته ای که به دنبال آن بودند کشف کنند که رادیوم نامیدند. داستان زندگی ماری کوری لیکن گفتن اینکه رادیومی وجود دارد وقبوالندن آن به دانشمندان که با توجه بسیار دقیق ،مواظب کارهای آنها بودند کمی مشکل بود .چرا که آنها می گفتند اگر رادیومی وجود دارد می خواهند ان را ببینند و وزنش کنند. ماری تصمیم گرفت صدها کیلو از این سنگ را خریداری کند تا بتواند امالح رادیوم را به دست اورد .موادشیمیایی را با هم مخلوط می کرد و آنها را جدا می ساخت و ظرفهای بزرگ را با مواد عجیبی که او و پی یر در باره آنها مطالعه می کردند پر میکرد .که این کارها ۳سال به طول انجامید و با الخره انبارکهنه آنها توسط ذرات گرانبهای رادیوم درخشان وآبی رنگ پرشد. زمانی که به این کشف رسیدند پدر ماری از دنیا رفت و ضربه و غم پدر که در پایان ۴سال کار و تالش زیاد اتفاق افتاده بود ماری را خرد کرد. داستان زندگی ماری کوری ا عالم کشف رادیوم توسط آن دو نفر هیجان فراوانی در بین دانشمندان تمام دنیا به وجود آورد .تا آن زمان عقیده بر این بود که جهان از موادی معین و ثابت درست شده و ماهیت آنها هرگز تغییر نمی کند ولی ماری وپی یر ثابت کردند که بعضی از این ذرات و اتمها همیشه در حال تغییر هستند .وقتی ذراتی از اتم اورانیوم جدا گردید اتم اورانیوم دیگر اورانیوم نبود بلکه بعد از گذراندن چند مرحله تبدیل به اتم رادیوم می گردید .این جریان خرد شدن ذرات هرگز متوقف نمیشود اتم رادیوم هم به اتم پلونیوم تبدیل میشود .این اتم تغییر می کند و سرانجام به سرب تبدیل میشود .آنها اعالم کردند از رادیوم استفاده های زیادی میتوان کرد .به این وسیله میشود الماس اصل را از الماس بدل تشخیص داد. رادیوم دارای حرارتی است که میتوان روزی به جای نفت و زغال ازآن استفاده کرد .آنها در اثراستفاده از رادیوم پوستشان میسوخت و تاول میزد .آنها تصمیم گرفتند اثر این اشعه قوی را بر روی بیماری های پوست و غدد بدانند. داستان زندگی ماری کوری آنها بر این باور بودند که اگر رادیوم بتواند پوست سالم را بسوزاند همانطور هم میتواند پوست بیمار را بسوزاند طولی نکشید که پی یر و چند دانشمند دیگر حیوانات بیمار را با رادیوم معالجه کردند و دریافتند که از رادیوم میتوان برای معالجه بعضی از انواع سرطان استفاده کرد .در آن زمان بود که دانشمندان امریکایی برآن شدند که روش این کار را از آنها یاد بگیرند و در قبال آموزش به انها مقدار قابل توجهی پول بدهند.اما ماری و پیر اعالم کردند که این کشف به جهان تعلق دارد و باید برای درمان بیماری های دردناک مصرف شود و ما پولی بابت آن دریافت نمی کنیم .از آن پس به جلسات متعددی دعوت شدند و ماری یگانه بانوی معروف جهان اعالم شد .در ماه نوامبر مدال افتخاری از طرف انجمن سلطنتی لندن به پی یر و ماری اهدا شد. داستان زندگی ماری کوری آنها بر این باور بودند هنوز افتخار و موفقیت فراوان خانواده کوری ادامه داشت که بزرگترین افتخار نصیب آنان شد .در دهم ماه دسامبر آکادمی علوم استکهلم سوئد اعالم کرد که جایزه بزرگ نوبل در فیزیک به هانری بکرل و ماری کوری تعلق گرفته است .درآن سال یک توفیق دیگر به خانواده کوری شادی بخشید .پی یردر دانشگاه سوربن استاد فیزیک شد و قرار شد ماری ریاست آزمایشگاه او را با حقوق ساالنه ای برابر با ۲هزار و ۴۰۰فرانک به عهده بگیرد. اما طولی نکشید که این خوشبختی از ماری گرفته شد،در همان سال پی یر در اثر یک تصادف با گاری بزرگ دو اسبه که در حال حرکت بود به زمین خورد وسرش به سنگفرش اصابت کرد واز دنیا رفت . داستان زندگی ماری کوری چند روز بعد ازدفن پی یر در گورستان ماموری از طرف دولت فرانسه پیش آنها آمد و اعالم کرد دولت فرانسه در نظر دارد به مادام کوری و فرزندانش مقرری بپردازد و همچنین اولیای دانشگاه سوربن پیشنهاد کردند که ماری به جای شوهرش به عنوان استاد فیزیک تدریس کند .تا آن زمان به هیچ زنی چنین مقامی در دانشگاه نداده بودند و اینگونه شد که ماری در مقابل خبرنگاران و دانشجویان و مردم کنجکاو در آمفی تئاترعلوم اولین سخنرانی خود را ایراد کرد و بدین گونه مسیولیت تدریس تنها درس رادیواکتیویته جهان به عهده مادام کوری قرار گرفت و مادام کوری کتابی در رابطه با رادیواکتیویته در ۹۷۱ صفحه منتشر کرد و همچنین کتاب دیگری به نام آثار پی یر کوری در ۶۰۰صفحه تنظیم و تدوین کرد .عالوه بر این ماری هنوز در مدرسه تدریس میکرد وکار خود را در زمینه رادیوم ادامه داد همین کار او باعث شدکه برنده جایزه نوبل در پایان سال ۱۹۱۱گردد. داستان زندگی ماری کوری چند درسال ۱۹۱۲چند تن از استادان لهستانی برای دیدار مادام کوری به پاریس آمدند و از او خواهش کردند به لهستان برگردد و ماری قبول کرد در جشن افتتاحیه آزمایشگاه لهستان حضور یابد .بدین گونه ماری به ورشو سفر کرد ،هموطنانش از او استقبال گرمی کردند .ابتدا او یک سخنرانی در باره رادیوم به زبان لهستانی ایراد کرد و این سخنرانی در همان ساختمان ایراد میشد که قریب ۲۰سال پیش محل آزمایشگاه پنهانی دانشگاه شناور بود . داستان زندگی ماری کوری در سال ۱۹۱۴جنگ جهانی شروع شدو بین آلمان و روسیه جنگ در گرفت و حاال آلمانها خود را برای اعالم جنگ با فرانسه آماده می کردند چون چنین معلوم بود جنگ جهانی اول طوالنی و خونین خواهد بود به همین خاطر عده زیادی از زنان فرانسوی داوطلب شده بودند که در بیمارستانها کار کنند .اما ماری ترجیح داد به گونه ای دیگر عمل کند ،با دستگاههای پرتوءاشعه ایکس راحت میشددید که گلوله يا قطعه آن در کجای بدن سرباز قرار دارد و به کمک این پرتو زخمی ها از ساعتها رنج ودرد راحت میشدند ،اما حتی آمبوالنس ها هم دستگاه پرتو ایکس نداشتند. داستان زندگی ماری کوری ماری چند نفر از دوستانش را راضی کرد تا اتومبیل هایشان را در اختیارش گذاشتند سپس آنها را با اشعه ایکس مجهز کرد ودرهراتومبیل یک دینام به کار برد که این دینام ها برق مورد نیازدستگاه ها را تولید میکردند این اتومبیل ها در سال دوم جنگ به کار گرفته شدند وارتش آنها را کوری های کوچک نام نهاد. بعد از ۴سال بالخره جنگ جهانی اول با پیروزی فرانسه ومتفقانش پایان یافت ودر ماه نوامبر ۱۹۱۸فرمانی که همه منتظرش بودند صادر شد (آتش بس ) و به این طریق لهستان از سلطه روسها آزاد شد. در سال ۱۹۲۰یکی از سر دبیران مجالت مهم نیویورک در مصاحبه ای از مادام کوری پرسید :اگر قرار باشد در تمام دنیا یک چیز انتخاب کنی آن چیز چه خواهد بود؟ و او پاسخ داد :من یک گرم رادیوم را انتخاب میکنم که به آن احتیاج دارم اما قیمتش ۵۰۰هزار فرانک است و من قدرت خریدآن را ندارم . داستان زندگی ماری کوری چند به زودی ماری دعوت نامه ای در یافت کردتابه آمریکا برود و یک گرم رادیوم خود را از دست شخص رییس جمهور دریافت کنداین هدیه شگفت انگیز ماری را بسیارسپاسگذار کرد .او با کشتی به آمریکا سفر کرد ،هنگامی که کشتی به مقصد رسید پرچم های آمریکا،فرانسه ،لهستان باالی سر هزار ها تن به اهتزاز در آمده بود و جمعیت انبوهی فریاد شادی میکشیدند وتعدادکثیری از خبرنگاران وعکاسان اورا دوره کردند ،چیزی در حدود ۵ساعت طول کشید تا اوتوانست کشتی را ترک کند،اوپس از گذشت یک هفته پر هیجان حضور یافتن در مهمانی ها وجلساتی که به افتخار اوتشکیل میشد و رفتن به مسافرتهای طوالنی بالخره جعبه ای که یک گرم هدیه رادیوم در آن بود را از دست جی هاردنیک رییس جمهور وقت آمریکا دریافت کرد .پس از سفر ازآمریکا چشم ماری از شدت کارضعیف شده بود و دکتر به اوگفته بود عدسی چشم او تار شده و اگر آب چشم او گرفته نشود بینایی اش را از دست میدهد .در آن زمان او ۶۷سال سن داشت و باز هم روزانه ۱۲الی ۱۴ ساعت کار می کرد وسالمت او به سرعت از دست میرفت . داستان زندگی ماری کوری پس از مسافرت به آمریکا سفرهای دیگری به هلند ،بلژیک ،اسپانیا ،آمریکای جنوبی ،چکسلواکی و ایتالیا کرده و هرگز به شهرت خو نگرفت اما خوب میدانست که اسم کوری ارزش کمک به امور مهم علمی را دارد و هرگزاز این کمکها مضایقه نکرد .او بیشتر به فکر کمک به دانشمندان جوان آینده بود ،برای هزینه تحصیل دانشجویان جوان پول فراهم می کرد وکوشش میکردکلمات و عالمتهای علمی معینی بسازد که در سراسرجهان بکاربرده شود .نقشه دیگر او این بودکه جویندگان دانش از مردم هر کشوری که باشند آنچه که قبلًا درباره مطالبی شناخته شده دست یابند و نیزوقت خود راصرف چیزهای تازه کنند .ماری بیشتر وقت خود راصرف دانشجویان موسسه رادیوم میکرد و نسبت به دانشجویان سختگیر بود ،وقتی که آنها گزارشهای خود را به دست او میدادند ازتشویش میلرزیدند و اگرکارآنها موردقبول بود بسیار خوشحال میشدند .در چهارم ژوییه سال ۱۹۳۴مادام کوری دنیا را بدرود گفت .مرگ او به واسطه تماسهای زیاد با پرتوهای شدید رادیوم به وقوع پیوست .همان پرتو و ماده گرانبهایی که او برای مردم جهان آشکار کرد: پرتوي رادیوم

51,000 تومان