صفحه 1:
Gntoso
هرخی يزدى
فائزه سعادت
دانشجوی کارشناسی رشته
صفحه 2:
میرزا محمد فرخی یزدی فرزند محمد
ابراقيم شال ما ۱
شهر یزد به دنیا آمد. پدرش محمدابراهیم
مسار يزدى يود محمد داراى رق Daly
به نام عبد القغور بود كه ارده سال آر وى
بزرگتر بود. فرخی علوم مقدماتی را در
Roe me esha any:
در مر ری انلس بر Diese
کرد. فرخی تا نوجوانی درس خواند و
قاری وا ری ادال
yoait SatoreresStias 10 5555 7
مدرسان و مديران مدرسه يزد مى سرود,
سخت يسته با ما جرح Few See ٠ ۱
ا رن
دين ز دست مردم بُرد . فكر هاى شيطانى
جمله طفل خود بردّند در سراى تصراتى
صفحه 3:
رس را را فا ی و را ار
1
گر در همه شهر, یک سر نیشتر است در پای کسی رود که درویشتر است
v4 ۱ pe myer زر
همجنین شعر فرخی از میان شعرای متقدم؛ بیش از همه از مسعود سعد سلمان متاثر
Sees ptr ero ree rese mere rece ay ht) er] 1
LF) 2 الا ال 0 Pyle |
حکومت وقت میساختند او در مراسمی که ضیغم الدوله قشقایی حاکم یزد ترتیب داده یود
fia mr wars Canvas ۱ 15
302 2
و9 ا همن و کیخسرو و جمشید و افریدون
2520010100 50 reaern eC ra ty eat ae
ار ار
0 ناكه در ايران ز قانون اساسى هست نام
ele 5 ]
از ان که به او ضحاک را نسبت داده است بسیار عصبانی شد ..
صفحه 4:
حاکم دستور داد که فرخی یزدی را بیاورند جلوی دارالخلافه
شلاق بزنند. فرخی یزدی در حالی که زیر شلاق بوده همچنان
به ضیقم آلدوله ناسزا میگوید و شعرهایش را می
حاکم نمیتواند تحمل کند و دستور میدهد:« خیاط را بگویید
نیاید» خیاط را میآوزند. هیچ کس باور تمیکرد که حاکم
چنین دستوری وحشتناکی بدهد :«لبهایش را با نخ و سوزن
بدوزید.»!»
بیس لتهای گرفی برری دوغیهچیشوه و آورا سردات
نه اين اتفاق خون مردم يزد را به جوش ا 0
أن هايند شهر و به اين امر موجب استية
منکر وقوع چنین واقعهای میشود. دو
زندان یزد قرار میکند و شعر زیر را با زغال بر دیوار زندآن
مینویسد:
« به زئدان نگردد اگر عمر طی /من و ضیغمالدوله و ملک
ری/به آزادی اگر شد بخت یار/ درارم از آن بختباری هل Gi
صفحه 5:
مبارزه در تهران
فرخی يزدی در اواخر سال ۱۲۹۸ به تهران آمد و
در آنجا مقالات و اشعار مهیجی را دربارهی
آزادی در روزنامهها منتشر کرد. وی در جریان
چنگ جهانی اول, رهسپار بغداد و کربلا شد. در
آنجا تحت پیگرد | ,ها قرار گرفت. وی
می که بهطور ناشناس عزم ورود به ایران
از ظریق فوضل را داشت بو دست مهايا
روسیه مورد سوء قصد قرار گرفت. در دوران
نخستوزیری وئوقالدوله با قرارداد ۱۹۱۹
مخالفت کرد و به همین سبب مدتها در زندان
شهربانی محبوس شد. با وقوع کودتای سوم
اسفند, همراه با بقیه آزادیخوآهان باز هم مدتی
ار در ملع سيرد اد تراد ننواتیر قوف رارداد ۱۹۱۹
خطاب به لرد کرژن سیاستمدار انگلیسی میسراید:
لرد کرزن عصبانی شدهاستداخل مرثیه خوانی
شدهاست
ما بزرگی به حقارت ندهیمگوش بر حکم سفارت
ندهیم
we ... آخر ای لرد ز ما دست بدارکشور جم نشود.
لرد مرج ناتنیل کرزن استعمار G@itosé
ةل ل ع
صفحه 6:
فرخی در سال ۱۳۰۰ ش در تهران روزنامه
:طوفان را منتشر ساأخت
طوفان در طول مدت انتشار بیش از بانزده
مرتبه توقیف و باز منتشر شدهاست. گاه نيز
به سبب زندانی شدن فرخی, انتشار
روزنامه دچار وقفه گردیدهاست. در مواقعی
که روزنامه طوفان توقیف میشد. فرخی با
در دست داشتن مجوز و امتياز سایر
روزنامهها همچون پیکار, قیام. طلیعه, آیینه
اقکار و ستاره شرق مقالات و اشعار خود را
منتشر مینمود
او ساکت نمی نشست
فرخی دربارة توقیفهای مکرر روزنامههایش
رو
هر عامه نکرد ناکسان را توصیفهر نامه نکرد
خائتان را تعریف
معمامو)
صفحه 7:
پر ال ۷ ۱۳ ش فرتي ردك يك وال مان مملمر
شورای ملی در دوره هفتم قانونگذاری, از طرف مردم یزد
اتعات ند وا یراد لا اقلت را
تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت
رضاشاه بودند. فرخی مرتباً از سایر وکلا ناسزا میشنید و
خی ی باز خیدری: نماینده مهاباد او را آماج
کرد. از آن پس با اظهار اينکه حتی در کانون عدل و داد نیز
امیت جای ندارد شساكن مجلس شد و يس آر كلد نشي
. مخفيانه از تهران فرار كرد
صفحه 8:
a
ge 3 PoP Ye
rer raed aac a ore eva eee Ce eC CIE ROC SO] ICRe Tyee ne ht CTY
Pes epre taper ren] svtealirre, cy pgeneses Pram ert nesters Fr Lc linuron pears
Singeerer ey irperrcs elev aren Fe rset slo neere pe tree)
قرار گرفت. اندکی بعد به بهانه بدهی به یک کاغذفروش ابتدا به زندان ثبت و سپس به
زندان شهربانی افتاد. همزمان پروندهای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی
تشكيل كرديد. ابتدا به لا ماه و بس از تجديد نظر به سى ماه زندان محكوم شد و به
| ا
بنا به اظهار اس ای Bev) ee ا 000
00-0 بشید آگهچها گولها ی رئعس خلدانسعاکی انکفویتر
قرخمقپبا ی ۳۳ al (CePA gey eigen. مدفن فرخى نامعلوم
ie ee et dee pera ا Bere eee Late
بر پیکر دلفریب ادب و درشت سیلی بر چهره زیبای سخن دانند بلکه فقدان المناک ادبی
ل LB
err se tuse Nore es] Cetra val ce be murray E Creed Top RY
all ار Gage
صفحه 9:
1 Rome erate Ret
PS emote ا
ديدى آن. ترى ختا دشمن جان بود مرا
كرجه عمرى به خطا دوست خطابش كردم
0 er i 5
Paso etl
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشى در دلش افكندم و آبش كردم
00 Mere mere at ets
خواندم افسانه شيرين و به خوابش كردم
دل که خونابة غم بود و جگرگوشه دهر
Peas eet ae eee
زندكى كردن من مردن تدريجى بود
ا Sse eal
eee
((ممنوناز نگاهتون)