صفحه 1:
صفحه 2:
CE oo ee Te oe Bed
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را
۱[
۱
و
سبحان من یمیت و یحبی و لاله
باری, ز سنگ. چشمهی آب آورد پدید
آگاهی به صنع ماشطه بر روی خوب روز
Soler cin جاب كيت
etme)
ee eee
شبهاى دوستان تو را انعوالصباح
یاد تو روحبرور و وصف تو دلفریب
بیسکهی قبول توه ضرب عمل دغل
جایی که تیغ قهر برآرد مهابتت.
Pere roy reece es
00700 Pees
سا ated Bcd Sao)
1
گاهی سموم قهر تود همدست با خزان
خواهندگان در گه بخشایش تواند
برور دكار خلق و خداوند كبريا
رزاق بندهپرور و خلای رهنما
PSS er He
فرزند دم از گل و برگ کل از یا
Neer)
باری از آب چشمه کند سنگ در شتا
کی ی ی وا
۱
at بقشلک را تامع الدع
00 eros
fe (eee ول شب که یی
نم وغمزدای و کلم تو دلب
۳
وبا کته سل عرم جعت سا
کردنکشان مطاوع و کیخسروان کدا
کس را مجال آن نه که آن چون و ین چرا
وه تساه ومف عداود آن شب
۱
|۱۳ كلق تيم تللق تو
000 se Nee eee a
صفحه 3:
سعدى در شيراز متولد شد. يدرش در دستكاه ديوانى اتابك سعد بن زنكى؛ فرمائرواى فارس شاغل بود.
1
آموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع ثابسامان ایران در پابان دیران
ان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین» برادر جلال الذین خوارزمشاه به شیراز [سال ۲۲۷)
اا ۹ 7 1۱۳
par ON PATE I Te ere ony Om x pen eas etm Peet 7 7 ۱-۱۳
(سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قببل
شهابالدین سهروردی نی حضور یقت و در عرفان از آو تثیر گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن
جوزى (سال دركذشت 71) بودهاست كه در هويت اصلى وى بين بزوهندكان (از جمله بين محمد قزويني و
طباطبايى) اختلاف وجود دارد.
ere] ار
ذا 1 9
TSA Se ee SS OE ner e TD en |
RPC] We DPE VO Ir tc ONC APN HPS IER |
iP sels pac it 1 Se aad Se ae sel lhe td
pagar iPe senna rege ل ا ل ا SO
در خانقاه بو دار ین خقیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان تابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۵۸-۶۲۳) بود که
برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به أنان خراج مىداد و يك سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در *.
00000 اا ااا nre (Tas ey
0
0 مظفرالدین ابویکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلمل سعدی ا ا
fea ay Te Sc PCE Um D TET Pie Tne Sy aT TIN eS Cer oT p a DEEP evan
سعدین زنگی در قالب مثلوی سرود. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش
30 free ely po ey
CYC Ren Dee aries
3 =
صفحه 4:
نظرات درباره تاریخ تولد و وفات
۱
Eo rE Stes ei ei جر هنت ی ها Citi, ear gradi
اده oa neg en برا 3 است (با شروع «يك شب تأمل ايام اه
rpone he ل ل
IAEA A CG Pee Me CT اک
مقاله 21210111111 ا ore Spee اك
PES CONT e CS ۱۱۳ ۱
٠ بودهاسث اشاره ميکند و سعدی را در آن ثاریم مشهور مینامد» و بيت «بيا لى كه عمرت بم
"لك با حي رمك تيجا مور د كذ EG 814 شرن يني
قمرىء متولد شدهاست. اكثريت محققين (از جمله بديعالزمان فروزانفر در مقالة «سعدى و سهرورد: tn
م لا 1111
پذیرش چنین نظری آن استاکه سن سمدی را در هتگام مرگ به ۱۲۰ سسال میرساندا خکایت جابلم کاشغر نیز 0
لف رز كر رمعي يتوق دالذان ينار eG ig to Cn Pen ار
.مىنويسد «حكايت جامع كاشغر فىالواقع لاينحل است». محققين جديدتر؛ از جمله ضياء موحد (موحد OT Ty
ا ا ا 00
اهل «حديث نفس» نبودهائد بنابراين نموتوان درستى هيجيك از اين دو تاريخ را تأبيد كرد.
«= =
صفحه 5:
ECs Ss er area Oe es ne Pee ee caer
سعدی در حدود ۶۷۱ قمری فوت کردهاست. محمد فزوینی در نامهای به تقیزاده مینویسد که احتمال
بسيار قوى است ولى أن را «خرق اجماع مورخين» و «باعث طعن» مودائد. 2
* أرامكاه
ا ۱
كيلومترى شمال شرقى شيرازء در دامنه كو و ا ا
این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن
شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبديواني وزير معروف
أباقاخان» مقبرهاى بر فراز قبر سعدى ساخته شد. در سال 448 به حكم يعقوب ذوالقدرء حكمران فارس»
ae Mince Cen cae ger IC Pe renee au piee s ۱ 0 ۱۳۳5
عمارتی ملوکانه از کچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود. طبقه پابین دارای
راهرویی بود که ب كن طبقه دوم از اجا شروع موشد. در دو طرف راهرو ذو اطاق سی دار ساخته
شده بود. در اطاقی که سست شرق راهری برد ین سدی قرابدائت ی معجری چوبی آن و احاطه کرد
بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقیء شامل دو اطاق ميشدء Ram nore
۱۳: 0 ۱ ۱ ot ED ne Pe pcre pene en Ey
ق شرقی که قبر سعدی در آنجا بوده به احترام شيخ اطاقی ساخته
1 دو طبقه ارتفاع داشت. Fron ملى
در سال ١7١ هش با تلفيقى از معمارى قديم و جديد ايرانى در ميان عمارتى هشت ضلعى با سقفى بلند
۱ ا ا ا ene ee]
«= =
صفحه 6:
نمونه اشعار
نه طريق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یکدل؛ سر دست برقشانی
۱ 1۱ on Bere)
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان همه شاهدان به صورت, تو به صورت و معانی
انه خلاف عهد كردم؛ كه حديث جز تو كفتم همه بر سر زبائند و تودر ميان جانى
مدای رفیق پندم» که نظر بر او فکندم تو میان ما ندانی» که چه میرود نهانی
1 SOTO TEENIE mee ee meee Tt
به جهان خرم از آلم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ا اك ال ا ی ار
siidal pebe ee ay eas ل
rash ees ayes bigs Por Gy ay oe eo
ارم ونين اكر له نشودء بأد باشد خلك أن رخل كه هر الخفذه مرا امل قم ال اوتلت
۱7۱۳۳۶ eee ae iF 6۱ ۱۳ ۹ 4
SG eS i Len SS eM UES ica eG
AE EW Fees rye Epler
این شعر سعدی بسیار مشهور است و بر سردر سازمان ملل متحد نقش بسته است.
بنی آدم اعضاء یک پیکرند
که در آفرنش ز یک گوهرند
جو عضوى بدرد آورد روزكارد
دک عضوها را نمان قرار
3
صفحه 7:
Be)
از سعدی آثار بسیاری در نظم و نثر ماندهاست:
بوستان: کتابیاست منظوم در اخلاق.
[۳
1 elo Somer oe re roti i Tens Meena re Ory
Bee Oe ا
صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی»
le By) مرس
قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غناء مدح؛ اندرز و
hl Oe ae pe ee yin re ron en 0
Berita er emg eer کر 1۱
Br pnt eee mney Te Pepper ern acme PE ere > ie rier)
در رثای برخی آتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
رسائل
کتاب نصیحالملوک
رساله در عقل و عشق
الجواب"
در تربیت یکی از ملوک گوید
کت گنه
هزليات سعدى ل
ا ا ا ا ا ee 0
معروفتزند.
a
صفحه 8:
ابوستان
رتست ات تم بر تشر ریت ريه قد ل قل قل )زط بسار رد سر تست
۳/0 تالیف و تقدیم به بوبکر بن سعد زنگی شدهاست. معلوم
ee تشر . در بعضی آثار قدیمی به آن نام سمدینامه دادهاند, بعذها به قرینه نام کتاب
Eis yee roes een e(e fe: Bb yor a5 eee
ee ele
۱
عشق و مستی و شور
تواضع
52
قناعت
عالم تربيت
شکر بر عافیت
0
مناجات و ختم کتاب
3
۱
|
ل ا ا
غزلیات سعدی) در چها کتاب طیبات؛ بایم» خوانیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست.
35 35
صفحه 9:
یا
محمدعلى فروغى دربارة سعدى مىنويسد «اهل ثوق إعجاب مىكنند كه سعدى هفتصد سال بيش به زبان امروزى ما
aurey ا ا Pea ety Sete eer ees
FeO OE noe Ol aoe ee Dae aed ners wee Teas eee eee Lea ead
به «سهل ممتنع» معروف شدهاست از آنجا که به نظر میرسد نوشتههايش از طرفی بسیار آساناند و از طرفی دیگر
گفتن یا ساختن شعرهای مشابه آنهاتاممکن.
eae
eye ا
برش به: ناوبرى, جستجو
* . گلستان كتابى است نوشتة شاعر و نويسندة معروف ابرائى سعدى شيرازى كه در يك ديباجه و هشت باب به نثر مُسْجَع (أهنكين) توشقه
شده اسك. كالب نوشتدهلى أن كوتاء و به شيوة داستانها و نصايح لخلاقي اسث.
* باب اول -در سیرت پدشامان
۶ یاب دّم- در اخلاق درویشان
قناعت
پاب سوم - در
* باب چهارم - در فویدخاموشی
ean
۳
۳
1
«= =
صفحه 10:
۴ زننگی نامه
I eek Se et ااال
Roa eter aie eee ey ere
2 بر REA s ies eset ae
سعدی در شیراز پای به هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت.
* آنچه مسلم است اخلب فرادخانوده وی اهل عم و دين و دانش بودند
سعدی خود در ان ورد می گود
ا ل سس«
سعزى يل اذ المصيلا ملدسات علام فز خير ار مه يقداذ رقت وذ مدرمية نظلميه ره تسيل بالف لخدن بر
ا علم و دانش آن زمان به حاسب می آید در درس استادان معروفی چون سهروردی شرکت کرد.
سعدی پس از این دوره به حجازه شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج شد.
STL ter Orne Sets feet eee eel Coe Len STS ee و داتش خود نيز مى اقزود.
ا ا ا ا Cee
ا 0
۱ Pr mS ELE me nC oe a
= ل
صفحه 11:
حكرمت سلغريانء سعدى بار ديكر از شيراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت.
eer
در بازكشت به شيراز» با أن كه مورد احترام و تكريم بزركان فارس بودء بنابر مشهور به خلوت يناه برد و مشفول ریاضت
سعدی, شاس جهادید جهتگرد و سالک سرزمینای تور و غروب بی؛ او خود را باتلجرا ادیه الا و ژتران 20000
6 3 سافن حكييها تراه وروز كل رما لبه تدارا مر قرا
سفاكى و سخاوتشان را نيك مى شناخت و كاه عطايشان را به لقايشان مى بخشيد. با عاشقان و بهلوانات و مدعيان و شيوخ و صوفيان و رئدان به
جبر و اخیار همنشین میشد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرز به پختگی دوران Sposa
- د مر سر
17 7 ne Eee eer
111111111111111
وارد شدن سعدی به حلقه شیغ شهاب آلدین سیروردی خود گواه این موضوع است.
وه أورد ابن سفرها برا شاعر معلاو بر تجارب معنوعرى دنيبي» البوهي از ووابته قصه هو مشاهدات بود كه ریش در وافست زنگي
دشت؛ چنان كه هر حكايت كلستان؛ بذ 5 گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و 32110100
بيآن مى شود. كويى؛ هر حكايت بيش از أن كه و نظر باشده حاصل دنياى تجارب عملى است.
۷ ا ااا See Bi eer tee aes tee eee
OTC Ree Teo nome err ECR
rae pe eng ee eye rye rage ار
WR GH as cates CPST Ve 1
2 سعدى علاوه بر أن كه عصاره و جكيده انديشه ها و تأملات عرفائى و اجتماعى و تربيتى وى است؛ أيينه خصايل و خلق و خوى =
ست و از همين ري هيج وقت شكوه و درخشش خود را إز دست نخواهد
صفحه 12:
ویژگی های آثار سعدی
ا ee
اين سر اشعار و متون آثار سعدى در نظر أول "سيلو ساده به نظر مى وسحد و كلمات سكت و ناوسا تذارد.
ادر طول كرن هاى مختلف» همه ى خواتتدكان به ولحت با فين آثار ارد
اما آثار سعدى از جنبه ى ديكرى: "ممتنع” هستئد و كلم ى "ممتنع" در اينجا يعنى دشوار و غيرقايل دسترس.
ا Fee
امى فهمد كه اين كار ملكت و دشوار وا هدفى دست Ree
را به راحتی می فیمد ولی 01
بعضی دیگر از ویژگی هایآثار سعدی عبارند از
صفحه 13:
ثکات دستوری
کات دستوری در آثر سعدی به صحیح ترین شکل ممکن رعلیت شده است.
عنصر ون و موسيقىء منجر به أ بين رفن يا بيش بيس شدن لخر دستورى در جملات ثمى شود و سعدى به طريف تزين و
طبيعى ترين حالت ممكن در لحن و زبانء با ا 1۹
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
كر اميد وصل باشدء
Bosh
نوگ مژگانمبه سرخی بر بیاض روی زرد
er See ened
ee SLs melee ed
2010111
به وقت صبح قیامت. که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خبزم: به جستجوی تو بالم
حدیث روضه نگویم» گل بهشت نبویم
جمال حور تجویم» دوان به سوی تو باشم
صفحه 14:
بجر
یجازبضیخلاصه گوبی وبا پراستن شعر از کلمت زد و اضافی
-سصسصسصسصسصسسسسسسسسسس_
1
در شعر سعدى هيج كلمه أى بدون دليل اضافه يا كم نمى شود.
0
520000
ابه دلت كل دلم به در دكتم
51230
ري فرهة بهترک مى بود
52000
کاشکی خاک بونی در رام
کامگر سلیه بر من افکندی
اليجاز سعدى» ليجاز ميان تهى و سبك نيسته بلكه يراز الديشه و درد اسنت.
در در حکات زیر از "تن" بهخوبیمشاهده می شود که سعدی چهانداز از معنی را در چه مدا از سخن می گنجند
Peeve EL Ste Sere Lin eee met ie Sesie ese eer ad
Re ا ا pes se ay wee ers ee an
=
صفحه 15:
0 اا ere
د ا 000
Fe fC a Re PLONE a EE POY SLOPE OPE RCT
ل
121070000 Sienna ears es ne eerste mad
Sn ا
eee ee as
er wan
ص-صسصسدسپ(
cee ١
eae سح
١: ا بگتيم
1171111111
220000 یوخ aa
.مایا باتهم بت تعیب
ee رح ۶
۶ یتابن اتب دومن
= ae.)
صفحه 16:
ee
eS There boom ساختار سبکی آثار سعدی دا
Oe ee ee
مرزندگی است
و سر
* با همين طنزء تيغ كلامش را تيز و برنده و اثركذار مى كند.
إخمى در كنار مرهم. سالها ده لسان الغيب» حافظ شيرازى ابعاد عميق دي
شمر خود استفاده ها برد
پر
در محر ماسنک مننداز که حام اس
uo
ا سح
211101110
«= =
صفحه 17:
۶ قراس
.دی از گنوی رو تشر مود ات که عراز
1
SED rey ee
8 موضوع ابن كتاف كه از عالى وی قم توناى سعدى و بكى از هار ای شم خاسی است؛ اخلاق و تربت و سیاست و مامت است.
Oe ce Real ete ens ae
دی ان کب را که ند چه هار بت تارب تیک یر بن سا گردهاست.
ا سای آن ار سل 266 نف کردهاست.
ِ ae ee ee ee oe
0 eee Eee eee ee
ae es ree eee هلو کته شد و نزمه ی برای نتنآ ایک فرس و وزرا آن منت
eee ees ee cee
sy ace ees لمملا لريك, با خرتهم و حزليت قير
Se Eee Sere eet ee
Ee EG م بر
se SE ee eee ۶
ee ee ee eed
oe EER ce Laas eee eee ee Seon eee eee aa
SIONS See Scare Feet ee een
«= =
صفحه 18:
Pa 8
نمونه ی شعر از "بوستان"
ا eS tee
8 به خشمی که زهرش ز دندان چکید
* شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل الدرش دختری بود خورد
|
111010
52100 Pe
eal
۱ eee
قد تلان ل وان ملكا دروم 5
اا
ا ee
3
صفحه 19:
* نمونه ای از غزل سعدی
شب عاشقان بيدل جه شبى دراز باشد
© تو بيا كز أول شب در صبح باز باشد
saienree 00000
١.8 به کج زید گوتر كه اسير باز ياش
* ز محبتت نخواهم که نظر کنمبه رویت
-كة مضي
5
ا 0
1111111
- a
صفحه 20:
كليات سعدى
۱ م ae ETc vel)
ere Teh Perr Seer t/ BES Toe terrae ely
۱ Sate)
«يارسا باش و نسبت از خود كن// بارسازادكى ادب
|
«حکیمان گفتهندآگر آب حیات فروشند قیامتل بهآبروی: دنا تخرد که مزدن به علت به که زتدگانی به متلت»)
)8(
«دادار كه بزما در قسمت بكشاد// بنياد جهان جنان كه بايست نهاد// أنراكه نداد ان سيبى خالئ نيست// دائست سرو به
آخرنمرهايد داد»
«دل دوستان آزردن؛ مراد دشمنان برآوردن است.»
«دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف/ لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است»
«دوکس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم و دیگری زاهد بی علم»
ا ا ل ل
Tee Te} ا ا ل
0 ا eS)
ا 0
«مكن ترك تازى؛ بكن ترك آز// بعقدر كليمت بكن با دراز»
«نان خود با تره و دوغ زنی// به؛ که بر خوان شه آروغ زنی»
«نظر کن در اين موی باریک سر/ که باریکبیننداهل نظر// چو تنهاست از رشتهای کبترست// چو پر شد ز زنجیر
محکمترست»
«نه در هر سخن بحث كردن رواست// خطاى بزركان كرقتن خطاست»
eee) ا ا ل
«هرکه را زر در ترازوست زور در بازوست.»
«= =
.ديار خويش را»
صفحه 21:
درباره سعدی
«از سعدی مشهوررسخن, شعر روان جوی/ کر کمبه فمضل است و داش چشمه زمزم»
۱ Weg arity
SE ere eye eer Ses) y/niec cones oe leerorer cay
حاف
Pree Toes 7
سس ری
«حدیت شعر من گفتن» به پیش طبع چون ابت/به تشگاه زردشت است خاکمتر فرستادن/ بر .آن جوهری بردن چنین شعر آنچنان
earns Seis eer eer oad
eee ee
«ما گرچه به نطق, طیطی خوش نفسیم// بر شکر گفتههای سعدی مگسیم// در شیوه شاعری به اجماع امم// هرگز من و سعدی به
Re sk ae
مجد همكرء معاصر سعدى
«مدح سعدی نگفته بیتی چند// طوطی نطق را زبان بگرفت»
سيف فرغانى معاصر سعدى
«توبت سعدی که مبدا کین/ شرم نداری که fener
امیرخسرو دهلری
«یر تو را شهرت سعدی نبود نقصی نیست// حاجقی نیست در اسلام اذان را به منار»
تیف فرغانی معاصر تسعای
۶ eke دموا زین باه رجد هت در Leas pal oy
0
صفحه 22:
گلستان سعدی
«اندیشه کردن که چه گریم. بهاز پشیمانی خوردن که چر | گفتم»
7[
باب اول» در سیرت پلشاهان
«اگر ببرد عدو» جای:
Cer erecie S) ees Bitsie cer ey
«اكر زباغ رعيت ملك خورد سيبى// برأورئد غلامان او درخت از بيخ// بعينج بيضه كه سلطان ستم روا دارد// زتند لشكريائش هزار
coe
er ااا ا FEE
محنث ديكران بىغمي// نشايد كه نامت نهند أدمى»
«درویش و غنی بنه این خاک درند/ وأئانکه غیترنده محاجترند»
ul BE HIS el فتنهاست خوابش برده به// ST خوابش بهتر از بيدارى است// آن جنان بدزندكاني؛ مرده به»
ده گرگ شودا/ گرچه با 000
Cape eben cee eee ey
«مسكين خر اگر چه بیتمیز است// چون بار همی برد عزیز است// گاوان و خران باربردار// به زا
ادمانی نیست// که زندگانی ما نیز جاودانی نیست»
مردمآزار»
یاب دوم بر اخلاق درورشان
«اندرون از طعام خالی دار// تا در او نیر معرفت بینی)/ تهی از حکمتی به علت آن// که پری از طعام تا بیتی»
«پارسا بین که خرقه در بر کرد/ جمه کعبه را جل خر کرد»
«باى در زنجير» بيش دوستان// به. كه با بيكانكان در بوستان»
10 ee ry Ne IOC T
Cree ee SESE cere e Se eee tees tn ST
= =
صفحه 23:
3
00 EMP gre
«خوردن برای زیت و ذگرگردن استا/ تر مق که زیستن از بیر خوردن است»
«شد علامی که آب جری ار جوی آب مد و غلم ببد/ دام هربر ماهی آوردی//ماهیاینبار فت و دام برد
10 Se en
«كربه مسكين اكر بر داشتى// تخم كنجشك از زمين برداشتى»
«كفت جشم تدك دنيا دوست رايا قناعت بر كديا خاف كور»
0 وگوش تواند که ايا
۱ exe A Sef eerk OPTUS CUE Stay BY Coe ales SFI ee Be
cons ers
Core Lael ewes ee eras
ee Serpe epee Ty را
BIS Sa area Sees Bete lc Rene See Lee
کر > شلغم شته» مرخ بیان است»
ee eee
777 ا ار وو د وو
ا سرایت کیست»
باب پنجم؛ در عشق و جوانی
eee a ee ee es
ee eee preemie} ۱
«كر تضرع كنى و كر فرياد// دزدء زر بازيس نخواهد داد»
ا م ۱
پکتش ا
ery eon eee 00
«زن جوان را اكر تيرى در يهلو نشيند به كه بيرى.»
۳ ee ET Tere
Ley Speen GPE مردمان بنهفت// جنانكه رسم عروسی بود؛ تمشا بود//ولیبهحمله اول عصای شیخ بخفت/ کمان کشید و تزد
جلنه هگنت yer
«وفادارى مدار از بلبلان جشم// كه هردم بر كلى ديكر سرايتد»
اب// و اشتر أهسته مورود شب و روز»
صفحه 24:
یاب هفتم: در تأثیر تربیت
«برو شادی کن ای یار دلافروز// غم فردا نشاید خورد امروز»
«چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن// که میگویند ملاحان سرودی/ اگر باران بهکوهستان نبارد// بهسالی دجله گردد
خشكرودى»
«خر عیسی گرش بهمکه برند// چون
لید. هنوز خر باشد»
ا ا ا ل ا ۱
۱ ree)
«هركه در خردش ایب نکند/دبژرگی قلح از او برخاست!/ جوب تررا جنانكه خواهى بيج/ نشود خشك» جز
00
50
ted sD oe ele) ا ا
CEC OYE a HCP Serer tat eee yey
«بلبلا! مزده بهار بيآر// خبر بده به بوم بازكذار»
اگرچه عزیز است. جامه خلقان خود بهعزتتر و خوان بزرگان اگرچه لذیذ است. خرده انبان خود به
«دوستى با بيلبانان يا مكن// يا بنا كن خانهاى درخورد بيل»
«رحم أوردن بر بدان» ستم است بر نيكان؛ عفو كردن از ظالمان» جور است بر درويشان»
0 ا eee Se)
«سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند// قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود»
«كهزجامه خويش بيراستن// بهاز جامة عاريت خواستن»
«نسحقق بود نه دانشمند// چارپایی براو کتابی چند/ آن تهیمغز را چه علم و خبر// که براو هیزم است
3
صفحه 25:
وراك
«من از بينوائى ثىام روى زرد// غم بينوايان رخم زرد كرد»
باب قشم در قناست
شکم دم بهدم تافتن// مصیبت بود ریز نایافتن».
۱
از ۱
mpeunC ara) 0[
غزليات
«همه عمر برندارم سر از اين خمار مستى// كه هئوز من نبودم كه تو در دلم نشستى// تو نه مثل أفتابىء كه حضور و غيبت افتدا.
ادكران روئد و أيند و كو هبجنان كه هستى»
3
صفحه 26:
پارسیگری نی است: مش
صفحه 27:
و oe
Teen oles eee ea ae oars ۱۳
ee شچه سم است اطلب فاد کقواد وی اهل عم ین و دالش بودد
7 atc
امعدى يس از تحصيل مقدمات علوم از شيرار به وعداد ركت و در مدرسه نظاميه به تكميل دائش حود يرد لخد أو در نظاميه يعاد عة
مهم ترینمرکز عم و دنش آن زمان به حساب می آید. او در درس ادن معروفی چون سهریردی شرکت کرد. سعدی پس زاین
ادوره به حجازه شام و سوریه رفت و در آخر راهى سفر حج شد. او در شهرهای شام [سوریه آمروزی) به سخترانى هم مى برداخت
.ولى در همين حالء بر آثر اين سفرها به تجربه و دائش خود نيز مى أفزيد.
و(
So Sa oF Bere eal Ts SE ore iC aay BE eT oR gE SIL CSL
يس از بين رفتن حكومت سلغريان: سعدى بار ديكر از شيراز خارج شد و بهبناد ور حجاز وفت.
در بازكشت به شيرازء با أن كه مورد احترام و تكريم بزركان فارس بودء بنا بر مشهور به خلوت بناه برد و مشغول رياضت شد.
اسعدىء شاعر جهائديده. جهانكرد و سالك سرزمين هاى دور و غريب بيدة أو خِيد را با تاجران ادوية و كالا و زئران آماكن مقن
همراء مى كرد. أز بادشاهان حكايت ها شتيده و روزكار را با انان به مدارا مى كترافد.
* . سفاكي و سخاوتشان را نيك مى شناخت ى كاه عطاشان را به لقايشان مي بخشيد با عاشقان و يهلوانات و مدعيان و شبوخ و صوفيان
و-رنكان به جبر و اختيار همنشين مى شد و-خامى روزكار جوائى را به تُجربه سفر هاى مكرر به يختكى دوران بورى بيوئد مى زد
ا ا ا ا
7
می
ستث توق al هم اه مبتی بد سیر -سلوکمارش در جهان فقو نی بود ی سالک سقری است که بد هرد وادی:
ا
موضوح است.
0
اذ ۶
ae Oe بين مرا شود. كرطنء هر سغايت بيش ازا أن عد وسته به ددرا تخيك . فقفر باضد. أمامل دتبال تجارب عدلى اسك
Se erre CeO Utes Tone re ااا 1۱
تحوه بيان هنرمندائه أنها نيز سهمى عمده در ماندكارى اين نوع از اثارش دارد.
۴ از نمویی» بنیز روایت خود سعذع؛ خلق آتر جاودنی همچون ا PL
بزرگ از چه گنجینه ی دانایی؛ ترلتایی؛ تمارب اجتناعر و عرفافی و ادبی از خوردار رنه
=
صفحه 28:
لو سر ری سل رت را ری را ار
را رل زر رف
6 لچه که وش از هر پونگی دیگر آثر سمدی شهرت واه لستء "سل و ممتم*بودن انت. ین صفت به ان معلی مت که مار
Pl rpc CTC UN SP PPR POPOL VOLE on Gere ار ا
به راحتى با اين أثار ارتباط برقرار كرده أند.
0 ات شیارب گر ات هت رک مت
Cone. و ILLES Ieee ue MICE RNY
7 TENGE IAN ST
بقي) منجر به أز بين رفن با بش ب بس شدن ساختار دمتورى در جملات من
ا 0
در ار سدی اج ير لا مي شود از يعني خلامبه رس پا ام شا کات ای دی عبار
نیمز که در تلبت زییی له مر به خر های ریک تخل و تفزلی می شود و بان شر را از یی بر
وی مک ارس تلو کی Etat eee a ried es lle yeep ge
ل
Ree ane ere Sete Sr eee ees eee Toe ge ae eae |
علاوهبز اوزان عروضی: شاعر به شیوه میثری از عواملی بهره می برد که هر کدام بهنوعی موسیقی کلام او را افزایش می دهند!
عواملى همجن انياع جناس: هم خروفى هلى أششكار و بنهان؛ واج أرابى» ككرار كلما ete ae
الفظى ثر ادبيات ولف و نشرهاى مرئب . استفاده لز ابن عناصر به كرنه أى هنرمندانه ر زيركائم صورت مى كيرد كه شنوئده يا
peer eg eae ارقته در شعر او شودء جذب زيبايى و هماهنكى و لطافت أنها مى شود.
*.-_ طنز و ظرافت جايكاه ويزء اى در ساختار سبكى أثار سعدى دارد. البته خاستكاه اين طنز بد نوع نكام و تفكر ابن شاعر بزرك بر.مى
eS peers ester tenes one ee Been 000
حرکت را به آن باز می گردان. با همین طاز. تبغکلامش را تبز و برنده و اترگذار می کند. طنزه نیش همراه با کوش است! زخمی در
اكنار مرهم.
را رد بر در رس راز
eT epee eee tcconen | 1
هم جين ارمغانى در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه كرده است. موضوع اين كتاب كه از عالى ترين أثار فلم تواناى.
سعدى و يكى از شاهكارهاى شعر فارسى استه اخلاق و تربيت و سياست و اجتماعياث است. آين كتاب ده بخش دارد به كام هاى؛
عل لان لتشقء تو الشع: وض مر ترإبيته شكر] عرف متاجات واختم عتلت: لوأ اين عتباراخه عدوا جهارعزار بيد
(Raymer apie
= =
صفحه 29:
0
۳-۳
یسندگی و بلاغت فارسی است که سعدی آن را در سال (76(6) تألیف کرده
ا ۱
اكد
eel ل در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان معاصر سعدی
rere)
و
شد و نیز مرئیه هایی برای چند تن از آتابکان فارس و وزرای آن زمان است.
EC NS are c Term a و
Peeters ae prs e are ere fees ee Ey ee Sea
BRCM Pre Pe peers CUP ORT Ce eC le cP rye agt re Cerner POS
چند موضوع آن ارشاد و نصیحت است اما از لحاظ جوهر نویسندگی به پای گلستان نمی رسد.
| prey ES tee Loreen a
صاحبیه که مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در ستایش شمس الدین صاحب - 0( *
تیوان جویتی وزیر دانشمند دوست عصر آتابکان آست و به همین تلیل آن را "صاحبیه" نامیده است
۱
7 و رباعی دارد که ی
|
و
«= =
؛. ق نوشته اند.
صفحه 30:
۳ ۳ -----
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را
دادار غیب دان و نگهدار آسمان
اقرار میکند دو جهان بر یگانگیش
گوهر ز سنگ خاره کند ،لل از صدف
سبحان من یمیت و یحیی و الاله
باری ،ز سنگ ،چشمهی آب آورد پدید
گاهی به صنع ماشطه ،بر روی خوب روز
دریای لطف اوست و گرنه سحاب کیست
انشاتنا بلطفک یا صانع الوجود
ارباب شوق در طلبت بیدلند و هوش
شبهای دوستان تو را انعمالصباح
یاد تو روحپرور و وصف تو دلفریب
بیسکهی قبول تو ،ضرب عمل دغل
جایی که تیغ قهر برآرد مهابتت
شاهان بر آستان جاللت نهاده سر
گر جمله را عذاب کنی یا عطا دهی
در کمترین صنع تو مدهوش ماندهایم
خود دست و پای فهم و بالغت کجا رسد
گاهی سموم قهر تو ،همدست با خزان
خواهندگان درگه بخشایش تواند
.
پروردگار خلق و خداوند کبریا
رزاق بندهپرور و خالق رهنما
یکتا و پشت عالمیان بر درش دو تا
فرزند آدم از گل و برگ گل از گیا
اال هوالذی خلق االرض والسما
باری از آب چشمه کند سنگ در شتا
گلگونهی شفق کند و سرمهی دجا
تا بر زمین مشرق و مغرب کند سخا
فاغفرلنا بفضلک یا سامع الدعا
اصحاب فهم در صفتت بیسرند و پا
وان شب که بی تو روز کنند اظلم المسا
نام تو غمزدای و کالم تو دلربا
بیخاتم رضای تو ،سعی امل هبا
ویران کند به سیل عرم جنت سبا
گردنکشان مطاوع و کیخسروان گدا
کس را مجال آن نه که آن چون و این چرا
ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا؟
تا در بحار وصف جاللت کند شنا؟
گاهی نسیم لطف تو ،همراه با صبا
سلطان در سرادق و درویش در عبا
زندگینامه
سعدی در شیراز متولد شد .پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی ،فرمانروای فارس شاغل بود.
سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت .در دوران کودکی با عالقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را
میآموخت .هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش عالقه فراوانی نشان داد .اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران
سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین ،برادر جالل الدین خوارزمشاه به شیراز (سال )۶۲۷
سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید ]۱[.سعدی در حدود ۶۲۰یا
۶۲۳قمری از شیراز به مدرسٔه نظامیٔه بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت
(سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد) .غیر از نظامیه ،سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل
شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت .معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن
جوزی (سال درگذشت )۶۳۶بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط
طباطبایی) اختالف وجود دارد.
آرامگاه سعدی در شیرازپس از پایان تحصیل در بغداد ،سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این
سفرها در آثار خود اشاره کردهاست .در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختالف نظر
وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها
داستانپردازی باشد (موحد ،۱۳۷۴ص ،) ۵۸زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخالقی دارند نه واقعی .مسلم است که
شاعر به عراق ،شام و حجاز سفر کرده است[نیازمند منبع] و شاید از هندوستان ،ترکستان ،آسیای صغیر ،غزنه،
آذربایجان ،فلسطین ،چین ،یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد .سعدی در حدود ۶۵۵قمری به شیراز بازگشت و
در خانقاه ابوعبدهللا بن خفیف مجاور شد .حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی( )۶۵۸-۶۲۳بود که
برای جلوگیری از هجوم مغوالن به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغوالن (در ۴
صفر ) ۶۵۶به آنان کمک کرد .در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار
جان سالم بدر برده بودند .در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود .در آن زمان ولیعهد
مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت .سعدی به
پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را در سال ۶۵۵شروع نمود .و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن
سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود .هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶دومین اثرش
گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان میگوید .هنوز از گلستان بستان یقینی
موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
نظرات دربارٔه تاریخ تولد و وفات
بر اساس تفسیرها و حدسهایی که از نوشتهها و سرودههای خود سعدی در گلستان و بوستان میزنند ،و با توجه به این
که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کردهاست ،دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی
زده شدهاست .نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچٔه گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم») که
بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت ،سعدی را در ۶۵۶قمری حدودًا پنجاهساله
میدانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶قمری میگیرند .از طرف دیگر ،عدهای ،از جمله محیط طباطبایی در
مقالٔه «نکاتی در سرگذشت سعدی» ،بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد
خوارزمشاه ،رحمت هللا علیه ،با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال
۶۱۰بودهاست اشاره میکند و سعدی را در آن تاریخ مشهور مینامد ،و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از
اوائل باب نهم بوستان ،نتیجه میگیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵قمری ،یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در
۶۵۵قمری ،متولد شدهاست .اکثریت محققین (از جمله بدیعالزمان فروزانفر در مقالٔه «سعدی و سهروردی» و عباس
اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بودهاست ،نپذیرفتهاند .اشکال
بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به ۱۲۰سال میرساند! حکایت جامع کاشغر نیز
توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستانپردازی دانسته شدهاست ،اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر
نمیکند و مینویسد «حکایت جامع کاشغر فیالواقع الینحل است» .محققین جدیدتر ،از جمله ضیاء موحد (موحد
،۱۳۷۴صص ۳۶تا ،)۴۲کًال این گونه استدالل در مورد تاریخ تولد سعدی را رد میکنند و اعتقاد دارند که شاعران
کالسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبودهاند بنابراین نمیتوان درستی هیچیک از این دو تاریخ را تأیید کرد.
وفات سعدی را اکثرًا در ۶۹۱قمری میدانند .ولی عدهای از جمله سید حسن تقیزاده احتمال دادهاند که
سعدی در حدود ۶۷۱قمری فوت کردهاست .محمد قزوینی در نامهای به تقیزاده مینویسد که احتماِل
۶۷۱بسیار قوی است ولی آن را «خرق اجماع مورخین» و «باعث طعن» میداند.
آرامگاه
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود ،به خاک سپرده شد که در ۴
کیلومتری شمال شرقی شیراز ،در دامنه کوه فهندژ ،در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است.
این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن
شدهاست .برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف
آباقاخان ،مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد .در سال ۹۹۸به حکم یعقوب ذوالقدر ،حکمران فارس،
خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقب نماند .تا این که در سال ۱۱۸۷ه.ق .به دستور کریمخان زند،
عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲طبقه بود .طبقه پایین دارای راهرویی
بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد .در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود.
در اطاقی که سمت شرق راهرو بود ،قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود.
قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی ،شامل دو اطاق میشد ،که بعدها شوریده (فصیح الملک)
شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد .طبقه باالی ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود،
با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود ،به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و
سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت .بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال
۱۳۳۱ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و
کاشیکاری ساخته شد .رو به روی این هشتی ،ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.
نمونٔه اشعار
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یکدل ،سر دست برفشانی
نفسی بیا و بنشین ،سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم ،بر آب زندگانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان همه شاهدان به صورت ،تو به صورت و معانی
نه خالف عهد کردم ،که حدیث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
مدهای رفیق پندم ،که نظر بر او فکندم تو میان ما ندانی ،که چه میرود نهانی
دل دردمند سعدی ،ز محبت تو خون شد نه به وصل میرسانی ،نه به قتل میرهانی
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل آنچه در سر سویدای بنی آدم از اوست
به حالوت بخورم زهر که شاهد ساقیست به ارادت ببرم زخم که درمان هم از اوست
زخم خونینم اگر به نشود ،به باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟ ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است چو بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانٔه عمر دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
این شعر سعدی بسیار مشهور است و بر سردر سازمان ملل متحد نقش بسته است
بنى آدم اعضاء يک پیکرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگارد
دگر عضوها را نماند قرار
آثار
از سعدی آثار بسیاری در نظم و نثر ماندهاست:
بوستان :کتابیاست منظوم در اخالق.
گلستان :به نثر مسجع
دیوان اشعار :شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و
چندین قصیده و غزل عربی.
صاحبیه :مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی،
وزیر اتابکان سرودهاست.
قصاید سعدی :قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا ،مدح ،اندرز و
مرثیهاست .قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
مراثی سعدی:قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم باهلل سروده
شدهاست و در آن هالکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست.سعدی چند چکامه نیز
در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
رسائل نثر:
کتاب نصیحةالملوک
رساله در عقل و عشق
الجواب
در تربیت یکی از ملوک گوید
مجالس پنجگانه
هزلیات سعدی
از میان چاپهای انتقادی آثار سعدی دو تصحیح محمدعلی فروغی و غالمحسین یوسفی از بقیه
معروفترند.
بوستان
بوستان کتابیاست منظوم در اخالق در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) و چنانکه سعدی خود اشاره کردهاست
نظم آن را در ۶۵۵ه.ق .به پایان بردهاست .کتاب در ده باب تألیف و تقدیم به بوبکر بن سعد زنگی شدهاست .معلوم
نیست خود شیخ آن را چه مینامیدهاست .در بعضی آثار قدیمی به آن نام سعدینامه دادهاند .بعدها به قرینٔه نام کتاب
دیگر سعدی (گلستان) نام بوستان را بر این کتاب نهادند .بابهای آن از قرار زیر است:
عقل و تدبیر و رای
احسان
عشق و مستی و شور
تواضع
رضا
قناعت
عالم تربیت
شکر بر عافیت
توبه و راه صواب
مناجات و ختم کتاب
گلستان
گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان ،کتاب نخستش ،آن را به نثر آهنگین فارسی در هفت باب
«سیرت پادشاهان»« ،اخالق درویشان»« ،فضیلت قناعت»« ،فوائد خاموشی»« ،عشق و جوانی»« ،ضعف و
پیری»« ،تأثیر تربیت» ،و «آداب صحبت» نوشته است.
غزلیات
غزلیات سعدی در چهار کتاب طیبات ،بدایع ،خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست.
سعدی و زبان فارسی
محمدعلی فروغی دربارٔه سعدی مینویسد «اهل ذوق ِاعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما
سخن گفتهاست ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم» .ضیاء
موحد دربارٔه وی مینویسد «زبان فارسی پس از فردوسی به هیچ شاعری بهاندازٔه سعدی مدیون نیست» .زبان سعدی
به «سهل ممتنع» معروف شدهاست ،از آنجا که به نظر میرسد نوشتههایش از طرفی بسیار آساناند و از طرفی دیگر
گفتن یا ساختن شعرهای مشابه آنها ناممکن.
گلستان سعدی
از ویکیپدیا ،دانشنامٔه آزاد.
پرش به :ناوبری ,جستجو
گلستان کتابی است نوشتٔه شاعر و نویسندٔه معروف ایرانی سعدی شیرازی که در یک دیباچه و هشت باب به نثر ُمَّس َج ع (آهنگین) نوشته
شده است .غالب نوشتههای آن کوتاه و به شیؤه داستانها و نصایح اخالقی است.
دیباچه
باب اول -در سیرت پادشاهان
باب دّو م -در اخالق درویشان
باب سّو م -در فضیلت قناعت
باب چهارم -در فواید خاموشی
باب پنجم -در عشق و جوانی
باب ششم -در ضعف و پیری
باب هفتم -در تأثیر تربیت
باب هشتم -در آداب صحبت
زندگی نامه
سعدی تخلص و شهرت «مشرف الدین» ،مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» است.
درباره نام و نام پدر شاعر و هم چنین تاریخ تولد سعدی اختالف بسیار است.
سال تولد او را از 571تا 606هجری قمری احتمال داده اند و تاریخ درگذشتش را هم سالهای 690تا 695نوشته اند.
سعدی در شیراز پای به هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت.
آنچه مسلم است اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند.
سعدی خود در این مورد می گوید:
همه قبیله ی من ،عالمان دین بودند -------مرا معلم عشق تو ،شاعری آموخت
سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل دانش خود پرداخت.
او در نظامیه بغداد که مهمترین مرکز علم و دانش آن زمان به حاسب می آید در درس استادان معروفی چون سهروردی شرکت کرد.
سعدی پس از این دوره به حجاز ،شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج شد.
او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم می پرداخت ولی در همین حال ،بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز می افزود.
سعدی در روزگار سلطنت "اتابک ابوبکر بن سعد" به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک»
و پسرش سعد بن ابوبکر کرد.
برخی معتقدند که او لقب سعدی را نیز از همین نام "سعد بن ابوبکر" گرفته است.
پس از از بین رفتن حکومت سلغریان ،سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت.
در بازگشت به شیراز ،با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود ،بنابر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد.
سعدی ،شاعر جهاندیده ،جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کاال و زئران اماکن مقدس همراه می
کرد .از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.
سفاکی و سخاوتشان را نیک می شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید .با عاشقان و پهلوانات و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به
جبر و اختیار همنشین می شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می زد.
سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع ،طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلکه هر سفر تجربه ای معنوی نیز به شمار می
آمد.
سنت تصوف اسالمی همواره مبتنی بر سیر و سلوک عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالک ،مسافری است که باید در هر دو وادی ،سیری
داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون.
وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین سهروردی خود گواه این موضوع است.
ره آورد این سفرها برای شاعر ،عالوه بر تجارب معنوی و دنیوی ،انبوهی از روایت ،قصه ها و مشاهدات بود که ریشه در واقعیت زندگی
داشت؛ چنان که هر حکایت گلستان ،پنجره ای رو به زندگی می گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه ای یقینی
بیان می شود .گویی ،هر حکایت پیش از آن که وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد ،حاصل دنیای تجارب عملی است.
شاید یکی از مهم ترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص ،وجه عینی بودن آنهاست .اگرچه لحن کالم و نحوه بیان
هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد.
از سویی ،بنا بر روایت خود سعدی ،خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه ،بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ از چه
گنجینه ی دانایی ،توانایی ،تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.
آثار سعدی عالوه بر آن که عصاره و چکیده اندیشه ها و تأمالت عرفانی و اجتماعی و تربیتی وی است ،آیینه خصایل و خلق و خوی و منش
ملتی کهنسال است و از همین رو هیچ وقت شکوه و درخشش خود را از دست نخواهد داد.
ویژگی های آثار سعدی
آنچه که بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته است" ،سهل و ممتنع" بودن است.
این صفت به این معنی است که اشعار و متون آثار سعدی در نظر اول "سهل" و ساده به نظر می رسند و کلمات سخت و نارسا ندارد.
در طول قرن های مختلف ،همه ی خوانندگان به راحتی با این آثار ارتباط برقرار کرده اند.
اما آثار سعدی از جنبه ی دیگری" ،ممتنع" هستند و کلمه ی "ممتنع" در اینجا یعنی دشوار و غیرقابل دسترس.
وقتی گفته می شود شعر سعدی "سهل و ممتنع" است یعنی در نگاه اول ،هر کسی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد
چون او سخن بگوید می فهمد که این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است.
بعضی دیگر از ویژگی های آثار سعدی عبارتند از:
نکات دستوری
نکات دستوری در آثار سعدی به صحیح ترین شکل ممکن رعایت شده است.
عنصر وزن و موسیقی ،منجر به از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جمالت نمی شود و سعدی به ظریف ترین و
طبیعی ترین حالت ممکن در لحن و زبان ،با وجود تنگنای وزن ،از عهده این کار برمی آید.
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد ،همچنان دشوار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد
قصه دل می نویسد حاجت گفتار نیست
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت ،که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم ،به جستجوی تو باشم
حدیث روضه نگویم ،گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم ،دوان به سوی تو باشم
ایجاز
ایجاز یعنی خالصه گویی و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی.
دوری از عبارت پردازی های بیهوده ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر بلکه از زیبایی کالم نیز می کاهند ،در شعر و کالم سعدی نقش ویژه ای
دارد.
از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی است ،منجر به اغراق های ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می کند.
در شعر سعدی هیچ کلمه ای بدون دلیل اضافه یا کم نمی شود.
گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
به دلت کز دلم به در نکنم
سخت تر زین مخواه سوگندی
ریش فرهاد بهترک می بود
گر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی ...
ایجاز سعدی ،ایجاز میان تهی و سبک نیست ،بلکه پراز اندیشه و درد است.
در دو حکایت زیر از "گلستان" به خوبی مشاهده می شود که سعدی چه اندازه از معنی را در چه مقدار از سخن می گنجاند:
حکایت :پادشاهی پارسایی را دید ،گفت« :هیچت از ما یاد آید؟» گفت« :بلی ،وقتی که خدا را فراموش می کنم».
حکایت :یکی از ملوک بی انصاف ،پارسایی را پرسید« :از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت« :تو را خواب نیمروز ،تا در آن یک نفس خلق را نیازاری».
موسیقی
سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می جوید .وی اغلب از اوزان عروضی استفاده میکند.
عالوه بر اوزان عروضی ،شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می برد که هر کدام به نوعی موسیقی کالم او را افزایش می دهند؛ عواملی همچون انواع جناس ،هم حروفیهای آشکار و
پنهان ،واج آرایی ،تکرار کلمات ،تکیه های مناسب ،موازنه های هماهنگ لفظی در ادبیات و لف و نشرهای مرتب و ...
استفاده از این عناصر به گونه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود ،جذب زیبایی و هماهنگی و
لطافت آنها می شود.
در غزل زیر سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی زای زبان برده است ،بی آن که سخنش رنگ تکلف و تصنع به خود بگیرد.
تکرارهای هنرمندانه ی کلمات ،هم حروفی ها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تعزلی کالم سعدی را چون شربتی شیرین و گوارا به جان خواننده می ریزد:
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست
باز آ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود ،هم بر آن سریم
گفتی زخاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
طنز و ظرافت
طنز و ظرافت جایگاه ویژه ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد.
البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر می گردد .طنز سعدی ،سرشار از روح حیات و
سرزندگی است.
سعدی به یاری لحن طنز ،خشکی را از کالم خود می گیرد و شور و حرکت را بدان باز می گرداند.
با همین طنز ،تیغ کالمش را تیز و برنده و اثرگذار می کند.
طنز ،نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم .سالها بعد ،لسان الغیب ،حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به
طنز شاعرانه بخشید و از آن در شعر خود استفاده ها برد:
با محتسب شهر بگویید که زنهار
در مجلس ما سنگ مینداز که جام است
یا
کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی
به نقد اگر نُکشد عشقم ،این سخن بکشد
آثار سعدی
از سعدی آثار گوناگونی به نظم و نثر موجود است که عبارتند از:
-1بوستان یا سعدی نامه ،که در واقع اولین اثر اوست و در سال 655تمام شده است .گویا سعدی آن را در ایام سفر خود سروده و هم چون ارمغانی در سال ورود خود به وطن بر
دوستانش عرضه کرده است.
موضوع این کتاب که از عالی ترین آثار قلم توانای سعدی و یکی از شاهکارهای شعر فارسی است ،اخالق و تربیت و سیاست و اجتماعیات است.
این کتاب ده بخش دارد به نام های :عدل ،احسان ،عشق ،تواضع ،رضا ،ذکر ،تربیت ،شکر ،توبه ،مناجات و ختم کتاب.
سعدی این کتاب را که حدود چهارهزار بیت دارد به نام اتابک ابوبکر بن سعد کرده است.
-2گلستان ،شاهکار نویسندگی و بالغت فارسی است که سعدی آن را در سال 656تألیف کرده است.
-3قصاید عربی ،که حدود هفتصد بیت می شود و شامل موضوعات غنایی و مدح و اندرز و مرثیه است.
-4قصاید فارسی ،در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان معاصر سعدی است.
-5مراثی ،شامل چند قصیده بلند در رثای مستعصم باهلل -آخرین خلیفه عباسی که به فرمان هالکو کشته شد -و نیز مرثیه هایی برای چند تن از اتابکان فارس و وزرای آن زمان است.
-6ملمعات و مثلثات و ترجیعات :که شمال اشعاری در قالب های خاص مانند ترجیع بند و ...است.
-7غزلیات ،که خود شامل چهار بخش است؛ طیبات ،بدایع ،خواتیم و غزلیات قدیم.
-8مجالس پنجگانه ،این کتاب به نثر است و در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.
هر چند موضوع آن ارشاد و نصیحت است اما از لحاظ جوهر نویسندگی به پای گلستان نمی رسد.
-9نصیحة الملوک ،در پند و اخالق و چندین رساله ی دیگر به نثر در موضوعات گوناگون.
-10صاحبیه ،که مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی وزیر دانشمند دوست عصر اتابکان است و به همین دلیل آن را "صاحبیه"
نامیده است.
-11خبیثات ،مجموعه ای است از اشعار هزل آمیز ،که هر چند اغلب آنها خوشایند نیست ولی چند غزل و رباعی دارد که نمونه ای از لطیفه های آن دوران هستند و از این جهت قابل بررسی
اند.
مجموعه ی این آثار "کلیات سعدی" نامیده می شود .که تحت همین عنوان بارها بارها چاپ شده است.
نمونه آثار
نمونه ی شعر از "بوستان"
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خورد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگنده روز
بخندید کای مامک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محالست اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندربرم
توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نباید ز مردم سگی
نمونه ای از غزل سعدی
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
کلیات سعدی
«آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی //یک شکم در آدمی نگذاشتی»
«باآنکه خصـومت نتوان کرد بساز //دستی که بهدندان نتوان برد ببوس»
«به اخالق با هرکه بینی بساز //اگر زیردست است و گر سرفراز»
«پارسا باش و نسبت از خود کن //پارسازادگی ادب نبود»
«چو بینی که یاران نباشند یار //هزیمت ز میدان غنیمت شمار»
«حکیمان گفتهاند اگر آب حیات فروشند فیالمثل به آبروی ،دانا نخرد که مردن به علت به که زندگانی به مذلت»
(گلستان)
« دادار که برما در قسمـت بگشـاد //بنیاد جهان چنان که بایست نهاد //آنراکه نداد از سببی خالی نیست //دانست سرو ب ه
خر نمیباید داد»
«دل دوستان آزردن ،مراد دشمنان برآوردن است».
« دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف //لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است»
«دوکس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم و دیگری زاهد بی علم»
«رندی که بخورد و بدهد به از عابدی که روزه دارد و بنهد» (گلستان)
«سخن در میان دو دشمن چنان گوی که چون دوست گردند شرمزده نگردی!»
«گر بمیری و دشمنان بخورند //به که محتاج دوستان باشی»
«گرد نام پدر چهمیگردی //پدر خویش باش اگر مردی»
«مکن ترک تازی ،بکن ترک آز //بهقدر گلیمت بکن پا دراز»
«نان خود با تره و دوغ زنـی //به ،که بر خوان شه آروغ زنی»
«نظر کن در این موی باریک سـر //که باریکبینند اهل نظـر //چو تنهاست از رشتهای کمترست //چو پر شد ز زنجیر
محکمترست»
« نه در هر سخن بحث کردن رواست //خطای بزرگان گرفتن خطاست»
« هرکه را در خاک غربت پای در گل ماند ،ماند //گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را»
«هرکه را زر در ترازوست ،زور در بازوست».
درباره سعدی
« از سعدی مشهورسخن ،شعر روان جوی //کو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم»
مجد همگر ،معاصر سعدی
« استاد سخن سعدی است نزد همه کس اما //دارد غزل حافظ طرز سخن خواجو»
حافظ
«بهجای سخن ،گر به تو جان فرستم //چنان دان که زیره به کرمان فرستم»
سیف فرغانی ،معاصر سعدی
« حدیث شعر من گفتن ،به پیش طبع چون آبت //به آتشگاه زردشت است خاکستر فرستادنَ //ب ِر ِ آن جوهری بردن چنین شعر آنچنان
باشد //که دستافزار جوالهان َب ِر ِ زرگر فرستادن»
سیف فرغانی معاصر سعدی
«ما گرچه به نطق ،طوطی خوش نفسیم //بر ِش ّکِر گفتههای سعدی مگسیم //در شیوه شاعری به اجماع امم //هرگز من و سعدی به
امامی نرسیم»
مجد همگر ،معاصر سعدی
« مدح سعدی نگفته بیتی چند //طوطی نطق را زبان بگرفت»
سیف فرغانی معاصر سعدی
« نوبت سعدی که مبادا کهن //شرم نداری که بگویی سخن»
امیرخسرو دهلوی
« ور تو را شهرت سعدی نبود نقصی نیست //حاجتی نیست در اسالم اذان را به منار»
سیف فرغانی معاصر سعدی
« یکی گفت امامی امام هری را //ز سعدی فزون یافته مجد همگر //در این ماجرا چیست رای تو گفتم //ستمگر بود مجد همگر ستمگر»
آذر بیگدلی
گلستان سعدی
مقدمه
«اندیشه کردن که چه گویم ،بهاز پشیمانی خوردن که چرا گفتم»
«اول اندیشه وانگهی گفتار //پایبست آمدهاست و پس ،دیوار»
باب اول ،در سیرت پادشاهان
« اگر بمرد عدو ،جای شادمانی نیست //که زندگانی ما نیز جاودانی نیست»
« اگر دانش به روزی بر فزودی //زنادان تنگ روزی تر نبودی»
« اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی //برآورند غالمان او درخت از بیخ //بهپنج بیضه که سلطان ستم روا دارد //زنند لشکریانش هزار
مرغ بهسیخ»
«بنیآدم اعضای یکپیکرند //که در آفرینش زیک گوهرند //چو عضوی بهدرد آورد روزگار //دگر عضوها را نماند قرار //تو کز
محنت دیگران بیغمی //نشاید که نامت نهند آدمی»
«درویش و غنی ،بنده این خاک درند //وآنانکه غنیترند ،محتاجترند»
«ظالمی را خفته دیدم نیمروز //گفتم این فتنهاست خوابش برده به //وآنکه خوابش بهتر از بیداری است //آن چنان بدزندگانی ،مرده به»
«عاقبت گرگزاده گرگ شود //گرچه با آدمی بزرگ شود»
«کیمیاگر بهغصه مرده و رنج //ابله اندر خرابه یافتـه گنج»
«مسکین خر اگر چه بیتمیز است //چون بار همی برد عزیز است //گاوان و خران باربردار //به زآدمیان مردمآزار»
باب دوم ،در اخالق درویشان
« اندرون از طعام خالی دار //تا در او نور معرفت بینی //تهی از حکمتی به علت آن //که پری از طعام تا بیتی»
«پارسا بین که خرقه در بر کرد //جامٔه کعبه را جل خر کرد»
« پای در زنجیر ،پیش دوستان //به ،که با بیگانگان در بوستان»
« زاهد که درم گرفت و دینار //زاهدتر از او یکی به دستآر»
«هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد //بیگمان عیب تو نزد دگران خواهد برد»
باب سوم ،در فضیلت قناعت
ّن
«بهنان خشک قناعت کنیم و جامه دلق //که بار محنت خود به ،که بار م ت خلق»
«خوردن برای زیستن و ذکرکردن است //تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است»
«شد غالمی که آب جوی آرد //جوی آب آمد و غالم ببرد //دام هربار ماهی آوردی //ماهی اینبار رفت و دام ببرد»
«فضل و هنر ضایع است تا ننمایند //عود بر آتش نهند و مشک بسایند»
«گربه مسکین اگر پر داشتی //تخم گنجشک از زمین برداشتی»
«گفت چشم تنگ دنیا دوست را //یا قناعت پر کند یا خاک گور»
«گوش تواند که همه عمر وی //نشنود آواز دف و چنگ و نی //دیده شکیبد زتماشای باغ //بیگل و نسرین بهسر آرد دماغ //ور نبود بالش
یهنر پیچ پیچ//صبر ندارد
آکندهپر //خواب توان کرد خَز ف زیر سر //ور نبود دلبر همخوابه پیش //دست توان کرد در آغوش خویش //این شکم ب
که بسازد بههیچ»
«هرکه نان از عمل خویش خورد //منت از حاتـم طائی نبرد»
«هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پایپوشی نداشتم ،بهجامع
کوفه درآمدم دلتنگ ،یکی را دیدم که پای نداشت ،سپاس حق بجای و بر بیکفشی صبر کردم :مرغ بریان بهچشم مردم سیر //کمتر از برگ تره بر
خوان است //وآنکه را دستگاه و قدرت نیست //شلغم پخته ،مرغ بریان است»
باب چهارم ،در فوائد خاموشی
«منجمی بهخانه درآمد ،یکی مرد بیگانه را دید با زن او بههم نشسته ،دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست .صاحبدلی که براین واقف بود
گفت :تو بر اوج فلک چهدانی چیست //که ندانی که در سرایت کیست»
باب پنجم ،در عشق و جوانی
«اگر خود هفت سبع از بر بخوانی //چو آشفتی ،الف ،ب ،ت ندانی»
«کسی بهدیده انکار اگر نگاه کند //نشان صورت یوسف دهد بهناخوبی //وگر بهچشم ارادت نظر کنی در دیو //فرشتهایت نماید بهچشم ،کروبی»
«گر تضرع کنی و گر فریاد //دزد ،زر بازپس نخواهد داد»
«یکی کرده بیآبروئی بسی //چهغم دارد از آبروی کسی //بسا نام نیکوی پنجاه سال //که یک نام زشتش کند پایمال»
باب ششم ،در ضعف و پیری
«ای که مشتاق منزلی ،مشتاب //پند من کار بند و صبر آموز //اسب تازی دوتک رود بهشتاب //و اشتر آهسته میرود شب و روز»
«زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری».
«شنیدهام که در این روزها کهنپیری //خیال بست بهپیرانه سر که گیرد جفت //بخواست دخترکی خوبروی ،گوهرنام //چو درج گوهرش از چشم
مردمان بنهفت //چنانکه رسم عروسی بود ،تماشا بود //ولی بهحمله اول عصای شیخ بخفت //کمان کشید و نزد برهدف که نتوان دوخت //مگر
بهخامه فوالد جامه هنگفت»
«وفاداری مدار از بلبالن چشم //که هردم بر گلی دیگر سرایند»
باب هفتم ،در تأثیر تربیت
«برو شادی کن ای یار دلافروز //غم فردا نشاید خورد امروز»
«چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن //که میگویند مالحان سرودی //اگر باران بهکوهستان نبارد //بهسالی دجله گردد
خشکرودی»
«خر عیسی گرش بهمکه برند //چون بیاید ،هنوز خر باشد»
« اگر صـد ناپسند آید زدرویش //رفیقانش یکی از صد ندانند //وگر یک بذله گوید پادشاهی //از اقلیمی بهاقلیمی رسانند»
«فرشتهخوی شود آدمی بهکم خوردن //وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد»
« هرکه در خردیش ادب نکنند //دربزرگی فالح از او برخاست //چوب تررا چنانکه خواهی پیچ //نشود خشک ،جز
بهآتش ،راست»
باب هشتم ،در آداب صحبت
« بدان را نیک دارید ای عزیزان //که خوبان خود عزیز و نیک روزند»
«بس قامت خوش که زیر چادر باشد //چون باز کنی مادرِ مادر باشد»
«بلبال! مژده بهار بیار //خبر بد ،بهبوم بازگذار»
«خلعت سلطان اگرچه عزیز است ،جامه خلقان خود بهعزتتر و خوان بزرگان اگرچه لذیذ است ،خرده انبان خود به
لذت تر».
«دوستی با پیلبانان یا مکن //یا بنا کن خانهای درخورد پیل»
« رحم آوردن بر بدان ،ستم است بر نیکان؛ عفو کردن از ظالمان ،جور است بر درویشان»
«سرکه از دسـترنج خویش و تره //بهتر از نان دهخدا و بره»
« سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین شکند //قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود»
«کهنجامه خویش پیراستن //بهاز جامٔه عاریت خواستن»
«نهمحقق بود ن ه دانشمند //چارپایی براو کتابی چند //آن تهیمغز را چهعلم و خبر //که براو هیزم است یا دفتر»
بوستان سعدی
باب اول ،در عدل و تدبیر و رای
«من از بینوائی نیام روی زرد //غم بینوایان رخم زرد کرد»
باب ششم ،در قناعت
«تنور شکم دم بهدم تافتن //مصیبت بود روز نایافتن»
«ُج وینی که از سعـی بازو خـورم //بهاز میده ،بر خـوانِ اهلِ کَر م»
«دل ،از بیمرادی بهفکرت مسوز //شب آبستن است ای برادر بهروز»
«گدا را کند یک درم سیم سیر //سلیمان بهملک عجم نیمسیر»
غزلیات
« همه عمر برندارم سر از این خمار مستی //که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی //تو نه مثل آفتابی ،که حضور و غیبت افتد//
دگران روند و آیند و ،تو همچنان که هستی»
حرف هـ
سعدی
ابومحمد ُمصِلح بن َع بُد هللا
زمینه فعالیت شاعر و نویسنده
تولد ۵۸۵یا حدود ۶۰۶
شیراز ،ایران.
مرگ ۶۷۱یا ۶۹۱هجری قمری
شیراز ،ایران.
گفتاورد
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند/داستانیست که بر هر سر بازاری هست
ابومحمد ُمصِلح بن َع بُد هللا مشهور به سعدی شیرازی (حدود ۵۸۵یا حدود ۶۷۱ – ۶۰۶یا ۶۹۱هجری قمری) شاعر و نویسندٔه پارسیگوی ایرانی است .مقامش
نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند .آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز
غزلیات وی است
ابومحمد ُمصِلح بن َع بُد هللا مشهور به سعدی شیرازی معروف به مشرف الدین ،شیخ سعدی یا شیخ شیراز است ،بین سال های
504 ، 585متولد شد .درباره نام و نام پدر شاعر و هم چنین تاریخ تولد سعدی اختالف بسیار است .سعدی در شیراز پای به
هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت .آنچه مسلم است اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند.
سعدی خود در این مورد می گوید:
همه قبیله من ،عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو ،شاعری آموخت
سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل دانش خود پرداخت .او در نظامیه بغداد که
مهم ترین مرکز علم و دانش آن زمان به حساب می آید .او در درس استادان معروفی چون سهروردی شرکت کرد .سعدی پس از این
دوره به حجاز ،شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج شد .او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم می پرداخت
ولی در همین حال ،بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز می افزود.
سعدی در روزگار سلطنت "اتابک ابوبکر بن سعد" به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام
«اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد .برخی معتقدند که او لقب سعدی را نیز از همین نام "سعد بن ابوبکر" گرفته است.
پس از بین رفتن حکومت سلغریان ،سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت.
در بازگشت به شیراز ،با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود ،بنا بر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد.
سعدی ،شاعر جهاندیده ،جهانگرد و سالک سرزمین های دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کاال و زئران اماکن مقدس
همراه می کرد .از پادشاهان حکایت ها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.
سفاکی و سخاوتشان را نیک می شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید .با عاشقان و پهلوانات و مدعیان و شیوخ و صوفیان و
رندان به جبر و اختیار همنشین می شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می زد.
سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع ،طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگ های مختلف نبود .بلکه هر سفر تجربه ای معنوی نیز به
شمار می آمد.
سنت تصوف اسالمی همواره مبتنی بر سیر و سلوک عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالک ،مسافری است که باید در هر دو
وادی ،سیری داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون .وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین سهروردی خود گواه
این موضوع است.
ره آورد این سفرها برای شاعر ،عالوه بر تجارب معنوی و دنیوی ،انبوهی از روایت ،قصه ها و مشاهدات بود که ریشه در واقعیت
زندگی داشت .چنان که هر حکایت گلستان ،پنجره ای رو به زندگی می گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به
شیوه ای یقینی بیان می شود .گویی ،هر حکایت پیش از آن که وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد ،حاصل دنیای تجارب عملی است.
شاید یکی از مهم ترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص ،وجه عینی بودن آنهاست .اگرچه لحن کالم و
نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد.
از سویی ،بنا بر روایت خود سعدی ،خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه ،بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ
از چه گنجینه ی دانایی ،توانایی ،تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.
آ ثار سعدی عالوه بر آن که عصاره و چکیده اندیشه ها و تأمالت عرفانی و اجتماعی و تربیتی وی است ،آیینه خصایل و خلق و خوی و
منش ملتی کهنسال است و از همین رو هیچ وقت شکوه و درخشش خود را از دست نخواهد داد.
آنچه که بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته است" ،سهل و ممتنع" بودن است .این صفت به این معنی است که اشعار و
متون آثار سعدی در نظر اول سهل و ساده به نظر می رسند و کلمات سخت و نارسا ندارد .در طول قرن های مختلف ،همه خوانندگان
به راحتی با این آثار ارتباط برقرار کرده اند.
اما آثار سعدی از جنبه دیگری ،ممتنع هستند و کلمه ممتنع در اینجا یعنی دشوار و غیرقابل دسترس .وقتی گفته می شود شعر سعدی
"سهل و ممتنع" است یعنی در نگاه اول ،هر کسی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد چون او سخن بگوید می فهمد که
این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است.
عنصر وزن و موسیقی ،منجر به از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جمالت نمی شود و سعدی به ظریف ترین و
طبیعی ترین حالت ممکن در لحن و زبان ،با وجود تنگنای وزن ،از عهده این کار برمی آید.
در آثار سعدی ایجاز بسیار دیده می شود .ایجاز یعنی خالصه گویی و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی .دوری از عبارت
پردازی های بیهوده ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر بلکه از زیبایی کالم نیز می کاهند ،در شعر و کالم سعدی نقش
ویژه ای دارد.
از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی است ،منجر به اغراق های ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر
برخوردار می کند .در شعر سعدی هیچ کلمه ای بدون دلیل اضافه یا کم نمی شود .ایجاز سعدی ،ایجاز میان تهی و سبک نیست ،بلکه
پراز اندیشه و درد است.
سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می جوید .وی اغلب از اوزان عروضی استفاده می کند.
عالوه بر اوزان عروضی ،شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می برد که هر کدام به نوعی موسیقی کالم او را افزایش می دهند؛
عواملی همچون انواع جناس ،هم حروفی های آشکار و پنهان ،واج آرایی ،تکرار کلمات ،تکیه های مناسب ،موازنه های هماهنگ لفظی
در ادبیات و لف و نشرهای مرتب .استفاده از این عناصر به گونه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می گیرد که شنونده یا خواننده شعر
او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود ،جذب زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می شود.
طنز و ظرافت جایگاه ویژه ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد .البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر می
گردد .طنز سعدی ،سرشار از روح حیات و سرزندگی است .سعدی به یاری لحن طنز ،خشکی را از کالم خود می گیرد و شور و
حرکت را به آن باز می گرداند .با همین طنز ،تیغ کالمش را تیز و برنده و اثرگذار می کند .طنز ،نیش همراه با نوش است؛ زخمی در
کنار مرهم.
از سعدی آثار گوناگونی به نظم و نثر موجود است که عبارت اند از:
1ــ بوستان یا سعدی نامه ،که در واقع اولین اثر اوست و در سال 655تمام شده است .گویا سعدی آن را در ایام سفر خود سروده و
هم چون ارمغانی در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه کرده است .موضوع این کتاب که از عالی ترین آثار قلم توانای
سعدی و یکی از شاهکارهای شعر فارسی است ،اخالق و تربیت و سیاست و اجتماعیات است .این کتاب ده بخش دارد به نام های:
عدل ،احسان ،عشق ،تواضع ،رضا ،ذکر ،تربیت ،شکر ،توبه ،مناجات و ختم کتاب .او این کتاب را که حدود چهارهزار بیت دارد به
نام اتابک ابوبکر بن سعد کرده است.
2ــ گلستان ،شاهکار نویسندگی و بالغت فارسی است که سعدی آن را در سال 656تألیف کرده
است.
3ــ قصاید عربی ،که حدود هفتصد بیت می شود و شامل موضوعات غنایی و مدح و اندرز و مرثیه
است.
4ــ قصاید فارسی ،در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان معاصر سعدی
است.
5ــ مراثی ،شامل چند قصیده بلند در رثای مستعصم باهلل -آخرین خلیفه عباسی که به فرمان هالکو کشته
شد -و نیز مرثیه هایی برای چند تن از اتابکان فارس و وزرای آن زمان است.
6ــ ملمعات و مثلثات و ترجیعات :که شمال اشعاری در قالب های خاص مانند ترجیع بند و ...است.
7ــ غزلیات ،که خود شامل چهار بخش است؛ طیبات ،بدایع ،خواتیم و غزلیات قدیم.
8ــ مجالس پنجگانه ،این کتاب به نثر است و در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است .هر
چند موضوع آن ارشاد و نصیحت است اما از لحاظ جوهر نویسندگی به پای گلستان نمی رسد.
9ــ نصیحة الملوک ،در پند و اخالق و چندین رساله ی دیگر به نثر در موضوعات گوناگون.
10ــ صاحبیه ،که مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در ستایش شمس الدین صاحب
دیوان جوینی وزیر دانشمند دوست عصر اتابکان است و به همین دلیل آن را "صاحبیه" نامیده است.
11ــ خبیثات ،مجموعه ای است از اشعار هزل آمیز ،که هر چند اغلب آنها خوشایند نیست ولی چند غزل
و رباعی دارد که نمونه ای از لطیفه های آن دوران هستند و از این جهت قابل بررسی اند.
مجموعه این آثار "کلیات سعدی" نامیده می شود .که تحت همین عنوان بارها بارها چاپ شده است.
تاریخ درگذشت این شاعر بزرگ ایران زمین را هم سال های 690تا 695ه .ق نوشته اند.