صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
شب که روی تختم خوابیده بودم ديدم صدای پا از
راه پله میاد کمی ترسیدم ولی باز خوابیدم
چشامامو که بستم دیدم یکی داره صدام میکنه
پاشودم رفتم پایین و هیچی ندیدم ترسیدم پتو رو
.وسط حال يهن كردم وخوابيدم
صفحه 4:
ساعت ) شب بود كه صدای آب از حموم امد پا
شدم رفتم حموم دیدم نه زمين خيس شده و نه شیر
.اب بازه باز رفتم و خوابیدم
صبح شد رفتم پنجره اتاقوبازکنم دیدم توری پنجره
پاره شده دیدم نميشه رفتم املاکی و خونه رو برای
فروش كزاشتم كه کمی نگزشت که گوشیم زنگ
:خورد
صفحه 5:
سام. منخونه شمارو میخام بخرم قیمتشچندم؟
سلام, قیمت()() میلیونخریدار ۶ع؟*
ارم کجا بیام برا معامله؟؟.
بيالملاكخسرو*
اش خدلحافظ,
خدلحافظ*
صفحه 6:
ادامه داستان قسمت بعد