یک داستان بی نظیر به نام شب تاریک که قسمت اول هست و قسمت های بعدی هم انتشار خواهشد شد

امیرعلی

6 صفحه
594 بازدید
25 فروردین 1401

برچسب‌ها

صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:
شب که روی تختم خوابیده بودم ديدم صدای پا از راه پله میاد کمی ترسیدم ولی باز خوابیدم چشامامو که بستم دیدم یکی داره صدام میکنه پاشودم رفتم پایین و هیچی ندیدم ترسیدم پتو رو .وسط حال يهن كردم وخوابيدم

صفحه 4:
ساعت ) شب بود كه صدای آب از حموم امد پا شدم رفتم حموم دیدم نه زمين خيس شده و نه شیر .اب بازه باز رفتم و خوابیدم صبح شد رفتم پنجره اتاقوبازکنم دیدم توری پنجره پاره شده دیدم نميشه رفتم املاکی و خونه رو برای فروش كزاشتم كه کمی نگزشت که گوشیم زنگ :خورد

صفحه 5:
سام. من‌خونه شمارو میخام بخرم قیمتش‌چندم؟ سلام, قیمت()() میلیون‌خریدار ۶ع؟* ارم کجا بیام برا معامله؟؟. بيالملاكخسرو* اش خدلحافظ, خدلحافظ*

صفحه 6:
ادامه داستان قسمت بعد

39,000 تومان