صفحه 1:
علم و دین و معنویت در عصر ما دکتر مهدی گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف

صفحه 2:
بسم الله الرحمن الرحيم علم در پی‌آن‌لستکه نظم موجود در جهان‌را کشفک ند و آن‌را -1 .برحسبقولنينبياننمايد ©- دين در يى بيان معنا و غايت در جهان و موضع دهى به ما در مورد آن است و پاسخی به یک موجود متعال است که حیات مارا تحول می بخشد و به آن معنا می دهد. © ستتاً معنویت وجهی از تجربه دینی بحساب می آمده و دين و معنويت جدا ناپذیر بوده اند. امّا با تضعیف ادیان رسمی و رشد سکولاریسم در جهان غرب دیدی وسیع تر در مورد معنویت بوجود آمد که اشاره به آن جنبه هائی از تجارب انسانی دارد که وراء دید صرفا ماتریالیستی به جهان می رود» بدون آنکه لزوماً یک واقعیت متعال را در کار آورد. “)- به طور خلاصه سرگذشت رابطه علم و معنویت بطور غالب بر سرگذشت رابطة علم و دین منطبق می شود و این صرفاً در قرن بیستم بوده که معنویت به معنائی وسیعتر از آنچه در ادیان بزرگ مطرح است؛ ارجاع دارد.

صفحه 3:
انقلاب علمی وجریانات فلسفی با انقلاب علمی در قرون 3 و 06 و ظهور فلاسفه در قرون هیجدهم ونوزدهم. تجربه گرانی» به معنای اکتفا به حم فلسفة غالب شد و با آن متافيزيك و دين و معنویت به حاشیه رفتند. به طور خلاصه از قرن هیجدهم تا نیمه اول قرن بیستم» جریانهای مختلفی دین را تضعیف کردند» و همراه با آن» جنبه های غیر فیزیکی ( معنوی) حیات انسانی را. امّا از نیمه دوم قرن بیستم جریان پوزیتیویستی و تفکر مکانیکی رو به ضعف نهاد و از دهه ‎SA OPO‏ حرکت قابل رویت بطرف دين و خصوصاً معنويت ( به معناى عام آن ) .مى بينيم عوامل احياء دين و معنويت در نيمة دوم قرن بيستم در نيمة دوم قرن بيستم» جند جريان براه افتاد كه به احياء دين و معنويت کمک کرد و بعضی از دانشمندان به نام زمان ما - از جمله بعضی از نامعتقدان به خدا- بر رفتن و راء جنبه های ماّی حیات و توجه به جنبه

صفحه 4:
آثار منفیعلم مدرن (1) از دید شوماخر نگرش به علم از « علم برای شناخت » به « علم برای ‎oe‏ برداری » تغییر یافت. علم جدید دغدغه های ابدی انسانها را نادیده گرفته است و علم را به حوزه بهره برداری مادّی محدود ساخته و سطوح بالاتر دانش را نا دیده گرفته است. بروز منافع فردی- لجتماعی‌دین‌و معنویت (2) - مطالعات چند دهه گذشته نشان داده است که دین در تقلیل جرائم و بهبود امراض روحی موثر است. شواهد مثبتی در مورد اثر تعهد دینی روی سلامت روانی و بدنی انسانها وجود دارد. بعضی از گروهها پژوهشی در آمریکا نشان داده اند که ایمان دینی یکی ازموثرترین عوامل در تأمين سلامت روحی و خوشی است. در اینجا چند نمونه از این مطالعات را مختصرا ذکر می کنیم: - دين تعاملات اجتماعي را افزايش میدهد واین خود حمایت اجتماعي را به دنبال دارد که آن منبعی موثر برای ارتقاء سلامت است.

صفحه 5:
- مطالعات در " مرکز مطالعه دین » معنویت و سلامت"» در دانشکاه دوک آمریکا نشان داده است که افرادی که مرتباً به کلیسا می روند ؛ دعا می کنند و کتاب مقدس می خوانند » کمتر دچار فشار خون هستند » کمتر در بیمارستان بستری می شوند » سیستم ایمنی قویتری دارند » کمتر دچار افسردگی می شوند » سبک زندگی بهتری دارند » و ازدواجهایشان پایدارتراست مرلکز درمان‌سرطان‌در آمریکا برنامه ا ی را شروع کرده لند که در آن- با | همکاری‌خانوادم بیمار به اومشاور؛ معنویمی‌دهند ( از طریق‌دعا یا مرلسم رعدر دانشكام كا لِف نیا در سانفران پسکر » - لین‌ن تیچ 4 دلايلطبىو رولنشناخ لعدر نظ كرفتنروح و جسم تولماً هسب ویروی‌مشاورم روحیییماران‌تاکید کرد.در يككزارشيزوهشىكه او در ©©19منتشر كردء بیمارلنیکه مشاورم .روحىدريافتكردم بودند مدتكمترودر بيمارستانبسر بردم بودند - در مطالعه دکتر آکسمن در دانشگاه دارت موت آمریکا روی 000 بیماری که تحت جراحی باز قلب قرار گرفته بودند » هیچکدام از 070 نفری که خود را عمیقاً مذهبی معرفی کرده بودند» نمردند. و فد

صفحه 6:
(9) تضعیف تحویل گرائی یکی از ایده های غالب که وسیله ای در دست دشمنان دین بوده است تحویل گرائی است : كه بشکلهای مختلف ظاهر شده است (الف) در تحویگرانی هستی شناختی اشیاء پیچیده بر حسب مولفه هایشان توضیح داده می شوند و نهایتا همه جيز به ماده تقليل مى يابد. ماترياليست ها در سراسر تاريخ مدعی بوده اند كه ماده تنها واقعيت اساسى جهان است. نقد تحويل كرائى هستى شناختى - مسائل تعبیری فیزیک کوانتوم منجر به این شد که فیزیکدانان در مورد محدودیت واقعیت به حوزه واقعیت تجربی تردید کنند. پائولی که از بنیانگذاران نظریه کوانتوم بود» نهایتا به اين نتیجه رسید که ما باید یک عنصر معنوی به تصویرمان از واقعیت اضافه کنیم - عنصری که مکمّل عنصر مادی است. این عنصر معنوی را نمی توان از طریق استدلال عقلانی بدست آورد. -بعضی از عالمان برجسته زمان» معتقدند که شعور قابل توضیح از طریق فیزیک و شیمی نیست.» مثلا نورولوژیست معروف انگلیسی و برنده جایزه نوبل در پزشکی. جان اکلز» معتقد است که شعور مستقل از زمینه فیزیکی آن وجود دارد : -« یک راز اساسی در وجود شخصی من وجود دارد» که وراء توضیح بیولوژیکی رشد جسم و ذهن من است. این اعتقاد. البته همساز با ایده دینی روح است که خلقت خاص آن توسط خداوند را در بر دارد. » -هایزنبرگ » از فیزیکدانان برجسته قرن بیستم » نيز معتقد بود كه حيات و روح بر حسب مفاهيم فيزيك موجود قابل توضيح نيستند.

صفحه 7:
(ب) در تحویلگربانی معرفت شناختی» برنامه اين است که همة علوم را به یک علم ( مثلا فیزیک ) تقلیل دهند. مثلا فرانسیس کریک صحبت از تحویل بیولوژی به فیزیک و شیمی می کند: « هدف نهائی نهضت های مدرن در بیولوژی اين است که تمامی بیولوژی را بر حسب فیزیک و شیمی توضیح دهند. » نقد تحویلگرائی معرفت شناختی -در فیزیک روشن شده است که نمی توان سیستم های پیچیده را ‎SUMS‏ به مولفه هاى سازنده شان تقليل داد. وقتى از اجزاء به كل مى رویم» خواص جدیدی بروز می کند. - قضیه گودل در منطق ریاضی حاکی از اين است که در علم نمی توان یک « نظریة همه چیز » ارائه داد که همه حقایق فیزیکی را توضیح دهد.

صفحه 8:
)#( محدودیت های نظری و عملی علم همانطور که تحقیقات و تجارب ما به حوزه های زیر هسته ای نفوذ کرده اند و سراغ میدانهای گرانشی قوی و انرژیهای بالا و دماهای بسپار پایین :رفته اند» واضح شده است که ما در کشف جهان محدودیتهای جذی داریم (الف) اصل عدم قطعیت هایزنبرگ یک محدودیت تجاوز ناپذیر روی نوانانى ما در بيش بينى هاى دقیق در مورد سیستم های فیزیکی می رد. (ب) نظریه آشوب حاکی از آن است که حتی بدون عدم قطعيت کوانتومی» پیش بینی دقیق یک سیستم آشوبناک ممکن نیست. ‎i‏ محدود بودن سرعت نورء محدودیتی روی آنچه ما می توانیم در جهان بدانیم می گذارد. این امکان هست که جهان مرئی ما - یعنی آن بخشی از جهان که ما می توانیم علی الاصول امروز ببیتیم - نتواند ‏أطاعات کامل در مورد مشخص کردن کامل قوائین فیزیکی به ما بدهد. ‏9 همانطور که بطرف جهان خرد پائین می رویم یا بطرف جهان کلان ‏بالا می رویم» هزینه ابزارهاى لازم براى تحقيق بسيار بالا مى رود. يس ‏مثلا ساختن شتاب دهنده های با انرژیهای بالاتر و بالاتر مشکل تر و ‏مشکل تر می شود.

صفحه 9:
(9) ناتوانی علم در پاسخ دهی به سوالات اساسی ما در حالی که علم اطلاعات زیادی به ما در باره حوزه های میکرو و ماکرو داده است. آن نتوانسته است به سوالات مربوط به دغدغه های اساسی انسان پاسخ گوید : ما اینجا چکار می کنیم؟ هدف حیات چیست؟ آیا جهان هدفی دارد؟ و غيره. ماتریالیست ها بر آنند که علم نهایتا به این ‎baer,‏ ی تب به قول داكينز: از كجا مى آيد و جيست ؟ جرا ما ايذ هستيم و براى جه ؟ معناى حيات جيست ؟ خکمت متداول بر آن است که می گوید علم ندارد در باره اينها بكويد. خوبء أنجه ‎ae ca nia. aaa‏ ى ندارد در اين باره بكويد» مطمئناً هيج چیز دیگر نمی تواند اصلا در باره آن چیزی بگوید. اما در حقیقت علم مطالب زیادی در مورد این سوالات می گوید. » امّا بسیاری از دانشمندان یا فلاسفه هستند »که بعضی از آنها خداباورهم نيستند؛ معتقدند که علم نخواهد توانست چیزیی در باریه این سؤالات بكويد. مثلابيتر مداوار لاادرى كرا و برنده جايزه نويل يزشكى » مى كوا ید : بنابرلين به عهدم عم نیست ب لکه به عهده متافیزیکک ادبیاتق خیلییا » ديناستكه ما بايد برلويافتنياسخ به سؤا_للوكه به اولو لخر « .قضایا ارجاع دارد» رجوع كنيم

صفحه 10:
از طرف دیگرآرتورشالو » فیزیکدان برنده جایزه نوبل می گوید : « به نظر من وقتی با عجایب حیات و جهان روبرو می شویم. بايد بيرسيم چرا و نه فقط چطور. تنها پاسخهای ممکن» پاسخ های دینی هستند. » الن ساندیج » یکی ار برجسته ترین کیهان شناسان معاصر ۰ همین را مى كويد : لينعلم منبود كه مرا به ليننتيجه رساند كه جهانبسيار ييجيدهم » تر از آن‌لستکه بتولند با عم توضیح دادم شود... آنف قط از طریق است که من می توانم راز حیات را بفهمم. » (9) اهمیت مفروضات متافیزیکی در علم تا اواسط دهه ۰19660 اين مورد قبول دانشمندان بود که علم خالی از تعهدات فوق فیزیکی است . امّا تحولات در فلسفه علم نشان داد که مفروضات متافیزیکی در ساختن نظریه هاء گزینش بین نظریه ها و متدولوژی ها و مسائل علم بکار می روند. در اینجا ما چند نمونه آن را ذکر می کنیم :

صفحه 11:
- واقعیتی مستقل از ذهن ما وجود دارد که مسئول دریافت های بحیتیها است, - ما می توانیم طبیعت را از طریق ریاضیات توضیح دهیم. به علاوه مفروضات متافیزیکی در گزینش یا تعبیر نظریه ها نقش دارند. مثلا: - بعضی از بیولوژیست ها نظریه تکامل را غیر خداباورانه تعبیر کرده اند گرچه تعبیر خداباورانه این نظریه نیز ممکن است. - بعضی ایده های دینی در ترویج یا پیشرفت بعضی از ایده ها در علم موثر بوده اند. مثلا بعضی از فیزیکدانان برجسته زمان ما معتقدند که اید؛ وحدت بخشی به نیروهای طبیعی ريشه در ادیان ابراهیمی دارد. به قول لینده ( کیهان شناس برجسته معاصر) : ین‌لید. که می‌توان‌جهان‌را از طریقیک" نظریه همه چیز" نهانی» « .فهمید» ریشه در لعقاد به خدلییگانه دارد

صفحه 12:
(2) تضعيف ايدة تعارض علم و دين ايده تعارض علم و دين به قرن هیجدهم بر می گردد. امّا آن با تكون نظریه تکامل داروینی نقویت شد. دلایل چندی بر این تعارض ذکر شده است : - علم مبنی بر داده های تجربی است و با واقعیت عینی تأیید می شود. امّا دین مبتنی بر وحی است ؛ که پذیرش آن یک مسأله ایمانی است. - نظریه های علمی قابل اتبات هستند» در حالیکه ادعاهای دینی به صورت یک مسأله ایمانی پذیرفته می شوند. - موضوع متدولوژی» هدف و زبان علم متفاوت با موضوع» متدولوژی» هدف و زبان دين است. يس علم و دين قياس نايذيرند و مى توان حداقل آنها را مستقل در نظر كرفت. اما ماترياليستها فراتر از اين مى روند و مدّعى هستند كه اين دو تعارض دارند و دين مانعى بر سر پیشرفت علم است.

صفحه 13:
نقد ادله تعارض علم ودین پژوهشهای اخیر حاکی از آن است که آموزة تعاروض علم و دینمشکلات فراوان دارد و مبتنی بر بعضی اغراقها است : اول بنیانگذاران علم جدید خود معتقدان جدّی به خدا بودند و فعالیت علمی خود را به عنوان عبادت خداوند تلقی می کردند . ثانياً » چنانکه قبلا دیدیم» علم خود مبتنی بر بعضی مفروضات اثبات نشده است. ثالثاً » تمامی کشفیات علم مبتنی بر تجربه نیستند و شهود منشاء برخی از مهمترین کشفیات بوده است. رابعاً . قضية گودل کامل بودن نظریه های فیزیکی را مورد تردید قرار داده است. خامساً » علم و دین به جهات مختلف یک واقعیت یگانه ارجاع دارند

صفحه 14:
شواهدی بر احیاء دین و معنویت اگر به وضعیت دین در محیطهای آکادمیک بپردازيم به نحو واضحى احیاء علاقه به مطالعات دینی را می بینیم. البته بعضی از جوامع و بعضی از دانشمندان برجسته علاقه به دین شخصی و یا عرفان و یا معنویت سکولار ( فارغ از دین ) نشان داده اند. مثلا در سوئد یا سویس افزايشى در دين شخصی و یا معنویت سکولار دیده می شود كه به بعضی ارزشها ارج می نهند. به علاوه: -افزایش قابل توجهی در تعداد فیلسوفان خداباور ملاحظه می شود. -بسیاری از دانشمندان که قبلا نگرش دینی خود را پنهان می کردند» اکنون آنرا علناً ابراز می دارند . -تعداد روز افزونی از سمینارها در زمینه رابطة علم و دين برگزار شده است » وتعداد روزافزونی از مجلات در این حوزة مشترک منتشر شده اند. -تعداد روزافزونی از درسهای علم و دین در دانشگاههای سراسر جهان ارائه شده است .

صفحه 15:
مساله معنویت و دين دیدیم که جریاناتی در قرن بیستم باعث بازگشت به دين و معنويت شد. البته بازگشت به معنوبت هم در زمینه دینی صورت گرفت وهم فارغ از آن. معنویت» به معنای کاوش برای معناء با سئوالات زير سروکار دارد : - آیا جهان مورد بحث علم کل واقعیت را می پوشاند یا اینکه یک واقعیت زير بنائی وجود دارد که وراء جهان پدیده ها است ؟ به عبارت دیگر آیا یک محدودیت ذاتی در مورد ظرفیت دانش علمی وجود دارد؟ مثلا آیا علم می تواند ارزشهای اخلاقی را توضیح دهد ؟ - آیا انسانها را می توان بطور کامل بر حسب علوم طبیعی فهمید پا اینکه آنها بعدی فوق علمی دارند؟ - آیا جهان هدفی داد يا اينکه به وسیله شانس اداره می شود ؟

صفحه 16:
در مورد اين گونه سوالات عالمان فعلی به سه گروه تقسیم مى شوند: بعضىعاماننظيرٍ دلكينز فكر مىك نند كه علم نهايتاً (اف4 44 تمامى اين سئوالات ياسخ خواهد داد. (ب) بعضی عالمان دغدغه در مورد اين پرسشها دارند» امّا نمی خواهند که به آنها در متن یک چهار چوب مرجع پاسخ دهند.اینها را معنویون سکولار می نامند. در یک پژوهش که اخیراً توسط یک جامعه شناس آمریکانی» خانم ۵ در ۵0 دانشگاه برتر آمریکانی در مورد معنویت صورت گرفت » شصت در صد عالمان خود را ملحد یا لاادری گرا دانستند » اما 60 در صد از ملحدان اظهار کردند که به نوعی معنویت گرایش دارند» به اين معنا که در طبیعت زیبائی و شگفتی می بینند. معنویون سکولار تأکید روی ترحم» تحمل» بخشش و دغدغه برای دیگران دارند.... » امّا به هیچ واقعیت فوق طبیعی ‎ete‏ دا و

صفحه 17:
(ج) بعضی عالمان بر آنند که سئوالات ذكر شده را نمی توان با علم پاسخ داد و برای پاسخ یابی باید سراغ وراء علم رفت. به زبان راجر پن رز : « اصطلاح " تئوری همه چیز"همواره مرا ناراحت کرده است. نوعی غرور در / قوانين فيزيكى ما یا تتوری همه چیز مشتمل بر شعور هم مى اش د؟ آيا ان شامل اخادق يا ركثار | نی یا زیبائی شناسی می شود؟ اگر ایده مادر بارة علم طورى توسعه بيدا كند كه اين امور را در بر بكيردء آيا هنوز آنرا فيزيك در نظر مى كيريم يا قابل تقليل به فيزيك هست ؟ » اما بعضى از عالمان برجسته بر آنند كه براى يافتن ياسخ به اين سئوالات بايد سراغ دين رفت. به قول فريمان دايسون : « بزركترين اسرار حل نشدهء اسرار هستى هاى ما به عنوان موجودات هشيار در يك كوشه كوجك از جهان است. جرا ما اينجا هستيم ؟ آيا جهان هدفى دارد؟ دانش ما در باره خير و شر از كجا مى آيد؟ اين ن اسرار و صدها اسرار ديكر مشابه آنهاء وراء دسترس علم هستند. آنها در طرف ديكر مرز قرار دارند» در حوزه حاكميت دين. »

صفحه 18:
بعضی نظرات در باره معنویت در محیط ما در محیط ما بعضی معنویت را بر حسب بعضی لوازم و نتایج آن تعریف كرده اند: نوعى سير از ظاهر به باطن و ارتباط دروني با امور متعالى و حقايق غير مادى ء ويا كفته اند زندكى آرمانى بايد سه وي خوبى و ارزشمندى را داشته باشد؟ سؤالات: -اين ویژگیها را از كجا استنتاج كرده اند؟ - جرا دانش آموختكان بايد جهان هستى را فراختر از عالم طبيعت ببينند؟ - جرا بايد ارزشهاى اخلاقى را عينى بدانند؟ - آيا زندكى معنويون مشهور جهان همه اين سه ویژگی ذكر شده را در بر داشته است؟ اكر اينها كاملا قابل استنتاج از عقل بود كه اينهمه اختلاف بين عقلاء نبود.

صفحه 19:
آیا پیروءاز برنامه لیکه به لنسان‌آرلمش شادیو لمید می‌دهد » لزوماً - زندگی‌انسانرا معنویمی‌کند؟ اگرغرض ازمعنویت فراهم آوردن نوعی آرامش اعصاب است»چرا مواد مخر نه ؟ - آیا واضح است که عالم هستی منحصر به عالم مادی است ؟ اگر واضح است» پس چرا اينهمه عقلا منکر آن شده اند ؟ جمع بندی اینجانب -علم ارزشمند است» اما آن نمی تواند تمام ابعاد دغدغه های انسانی را در بر بگیرد. -اخلاق ومسئولیت انسانی در غیاب یک چهارچوب مرجع معنا ندارد. يس ما به جهارجوبى وسيعتر نياز داريم كه نه تنها علم را در بر كيرد بلکه به دغدغه های اساسى ما ياسخ دهد و ارزشهاى اخلاقى را در بر داشته باشد. به عبارت ديكر آن بايد بتواند یک توضيح منسجم در باره همة تجارب انسانی داشته باشد. جهان بينى دینی» خصوصاً ادیان ابراهیمی» چنین ظرفیتی را دارد. آن فعاليت علمی را برسمیت می شناسد» و مبنا برای اعتماد به فعالیت علمی فراهم مى کند» و می تواند تمام تجارب انسانی را معنا دار سازد.

علم و دین و معنویت در عصر ما دکتر مهدی گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف بسم هللا الرحمن الرحیم علم در پی آن است که نظم موجود در جهان را کشف کند و آن را 1- .برحسب قوانین بیان نماید - 2دین در پی بیان معنا و غایت در جهان و موضع دهی به ما در مورد آن است و پاسخی به یک موجود متعال است که حیات ما را تحول می بخشد و به آن معنا می دهد. -3سنتًا معنویت وجهی از تجربه دینی بحساب می آمده و دین و معنویت جدا ناپذیر بوده اند .اّما با تضعیف ادیان رسمی و رشد سکوالریسم در جهان غرب دیدی وسیع تر در مورد معنویت بوجود آمد که اشاره به آن جنبه هائی از تجارب انسانی دارد که وراء دید صرفًا ماتریالیستی به جهان می رود ،بدون آنکه لزومًا یک واقعیت متعال را در کار آورد. - 4به طور خالصه سرگذشت رابطه علم و معنویت بطور غالب بر سرگذشت رابطۀ علم و دین منطبق می شود ،و این صرفًا در قرن بیستم بوده که معنویت به معنائی وسیعتر از آنچه در ادیان بزرگ مطرح است، ارجاع دارد. انقالب علمی وجریانات فلسفی با انقالب علمی در قرون 16و 17و ظهور فالسفه در قرون هیجدهم ونوزدهم ،تجربه گرائی ،به معنای اکتفا به حّس ،فلسفۀ غالب شد و با آن متافیزیک و دین و معنویت به حاشیه رفتند. به طور خالصه ،از قرن هیجدهم تا نیمه اول قرن بیستم ،جریانهای مختلفی دین را تضعیف کردند ،و همراه با آن ،جنبه های غیر فیزیکی ( معنوی) حیات انسانی را .اّما از نیمه دوم قرن بیستم جریان پوزیتیویستی و تفکر مکانیکی رو به ضعف نهاد و از دهه 1970یک حرکت قابل رویت بطرف دین و خصوصًا معنویت ( به معنای عام آن ) .می بینیم عوامل احیاء دین و معنویت در نیمۀ دوم قرن بیستم در نیمۀ دوم قرن بیستم ،چند جریان براه افتاد که به احیاء دین و معنویت کمک کرد و بعضی از دانشمندان به نام زمان ما – از جمله بعضی از نامعتقدان به خدا -بر رفتن و راء جنبه های ماّد ی حیات و توجه به جنبه آثار منفی علم مدرن )(1 از دید شوماخر نگرش به علم از « علم برای شناخت » به « علم برای بهره برداری » تغییر یافت .علم جدید دغدغه های ابدی انسانها را نادیده گرفته است و علم را به حوزۀ بهره برداری ماّد ی محدود ساخته و سطوح باالتر دانش را نا دیده گرفته است. بروز منافع فردی – اجتماعی دین و معنویت )(2 مطالعات چند دهه گذشته نشان داده است که دین در تقلیل جرائم و بهبودامراض روحی موثر است .شواهد مثبتی در مورد اثر تعهد دینی روی سالمت روانی و بدنی انسانها وجود دارد .بعضی از گروهها پژوهشی در آمریکا نشان داده اند که ایمان دینی یکی ازموثرترین عوامل در تأمین سالمت روحی و خوشی است .در اینجا چند نمونه از این مطالعات را مختصرًا ذکر می کنیم: دين تعامالت اجتماعي را افزايش میدهد واین خود حمايت اجتماعي رابه دنبال دارد که آن منبعی مؤثر برای ارتقاء سالمت است. مطالعات در " مرکز مطالعۀ دین ،معنویت و سالمت" ،در دانشکاه دوک آمریکانشان داده است که افرادی که مرتبًا به کلیسا می روند ،دعا می کنند و کتاب مقدس می خوانند ،کمتر دچار فشار خون هستند ،کمتر در بیمارستان بستری می شوند ،سیستم ایمنی قویتری دارند ،کمتر دچار افسردگی می شوند ،سبک زندگی بهتری دارند ،و ازدواجهایشان پایدارتراست مراکز درمان سرطان در آمریکا برنامه ا ی را شروع کرده اند که در آن با - همکاری خانواده بیمار به اومشاورۀ معنوی می دهند ( از طریق دعا یا مراسم دینی) دکتر الیزابت ماکشری ،پروفسوری در دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو - ، طی پژوهشی به این نتیجه رسید که دالیل طبی و روانشناختی برای در نظر گرفتن روح و جسم توامًا هست .وی روی مشاوره روحی بیماران تاکید کرد.در یک گزارش پژوهشی که او در 1992منتشر کرد ،بیمارانی که مشاوره روحی .دریافت کرده بودند مدت کمتری در بیمارستان بسر برده بودند در مطالعه دکتر آکسمن در دانشگاه دارت موت آمریکا روی 232بیماری کهتحت جراحی باز قلب قرار گرفته بودند ،هیچکدام از 37نفری که خود را عمیقًا مذهبی معرفی کرده بودند ،نمردند. ( )3تضعیف تحویل گرائی یکی از ایده های غالب که وسیله ای در دست دشمنان دین بوده است تحویل گرائی است :که بشکلهای مختلف ظاهر شده است (الف) در تحویگرائی هستی شناختی ،اشیاء پیچیده بر حسب مولفه هایشان توضیح داده می شوند و نهایتًا همه چیز به ماده تقلیل می یابد .ماتریالیست ها در سراسر تاریخ مدعی بوده اند که ماده تنها واقعیت اساسی جهان است. نقد تحویل گرائی هستی شناختی مسائل تعبیری فیزیک کوانتوم منجر به این شد که فیزیکدانان در مورد محدودیتواقعیت به حوزه واقعیت تجربی تردید کنند .پائولی که از بنیانگذاران نظریه کوانتوم بود، نهایتًا به این نتیجه رسید که ما باید یک عنصر معنوی به تصویرمان از واقعیت اضافه کنیم – عنصری که مکّمل عنصر مادی است .این عنصر معنوی را نمی توان از طریق استدالل عقالنی بدست آورد. بعضی از عالمان برجسته زمان ،معتقدند که شعور قابل توضیح از طریق فیزیک وشیمی نیست ،.مثال نورولوژیست معروف انگلیسی و برنده جایزه نوبل در پزشکی ،جان اکلز ،معتقد است که شعور مستقل از زمینه فیزیکی آن وجود دارد : « یک راز اساسی در وجود شخصی من وجود دارد ،که وراء توضیح بیولوژیکی رشدجسم و ذهن من است .این اعتقاد ،البته ،همساز با ایده دینی روح است که خلقت خاص آن توسط خداوند را در بر دارد» . هایزنبرگ ،از فیزیکدانان برجسته قرن بیستم ،نیز معتقد بود که حیات و روح برحسب مفاهیم فیزیک موجود قابل توضیح نیستند. (ب) در تحویلگرائی معرفت شناختی ،برنامه این است که همۀ علوم را به یک علم ( مثال فیزیک ) تقلیل دهند .مثال فرانسیس کریک صحبت از تحویل بیولوژی به فیزیک و شیمی می کند: « هدف نهائی نهضت های مدرن در بیولوژی این است که تمامی بیولوژی را بر حسب فیزیک و شیمی توضیح دهند» . نقد تحویلگرائی معرفت شناختی در فیزیک روشن شده است که نمی توان سیستم های پیچیده راکامًال به مولفه های سازنده شان تقلیل داد .وقتی از اجزاء به کل می رویم ،خواص جدیدی بروز می کند. قضیه گودل در منطق ریاضی حاکی از این است که در علم نمیتوان یک « نظریۀ همه چیز » ارائه داد که همه حقایق فیزیکی را توضیح دهد. ( )4محدودیت های نظری و عملی علم همانطور که تحقیقات و تجارب ما به حوزه های زیر هسته ای نفوذ کرده اند و سراغ میدانهای گرانشی قوی و انرژیهای باال و دماهای بسیار پایین :رفته اند ،واضح شده است که ما در کشف جهان محدودیتهای جّد ی داریم (الف) اصل عدم قطعیت هایزنبرگ یک محدودیت تجاوز ناپذیر روی توانائی ما در پیش بینی های دقیق در مورد سیستم های فیزیکی می گذارد. (ب) نظریه آشوب حاکی از آن است که حتی بدون عدم قطعیت کوانتومی، پیش بینی دقیق یک سیستم آشوبناک ممکن نیست. (ج) محدود بودن سرعت نور ،محدودیتی روی آنچه ما می توانیم در باره جهان بدانیم می گذارد .این امکان هست که جهان مرئی ما – یعنی آن بخشی از جهان که ما می توانیم علی االصول امروز ببینیم – نتواند اطاعات کامل در مورد مشخص کردن کامل قوانین فیزیکی به ما بدهد. (ه) همانطور که بطرف جهان خرد پائین می رویم یا بطرف جهان کالن باال می رویم ،هزینۀ ابزارهای الزم برای تحقیق بسیار باال می رود .پس مثال ساختن شتاب دهنده های با انرژیهای باالتر و باالتر مشکل تر و مشکل تر می شود. ( )5ناتوانی علم در پاسخ دهی به سؤاالت اساسی ما در حالی که علم اطالعات زیادی به ما در باره حوزه های میکرو و ماکرو داده است ،آن نتوانسته است به سؤاالت مربوط به دغدغه های اساسی انسان پاسخ گوید :ما اینجا چکار می کنیم؟ هدف حیات چیست؟ آیا جهان هدفی دارد؟ و غیره .ماتریالیست ها بر آنند که علم نهایتًا به این پرسشها پاسخ خواهد داد .به قول داکینز: « پس حیات از کجا می آید و چیست ؟ چرا ما اینجا هستیم و برای چه ؟ معنای حیات چیست ؟ حکمت متداول بر آن است که می گوید علم چیزی ندارد در باره اینها بگوید .خوب ،آنچه که من می توانم بگویم این است که اگر علم چیزی ندارد در این باره بگوید ،مطمئنًا هیچ چیز دیگر نمی تواند اصًال در باره آن چیزی بگوید .اّما در حقیقت علم مطالب زیادی در مورد این سؤاالت می گوید» . اّما بسیاری از دانشمندان یا فالسفه هستند ،که بعضی از آنها خداباورهم نیستند ،معتقدند که علم نخواهد توانست چیزیی در باره این سؤاالت بگوید .مثًالپیتر مداوار الادری گرا و برنده جایزه نوبل پزشکی ،می گوید : بنابراین ،به عهده علم نیست ،بلکه به عهده متافیزیک ،ادبیات تخیلی یا دین « است که ما باید برای یافتن پاسخ به سؤاالتی که به اول و آخر قضایا ارجاع » .دارد ،رجوع کنیم از طرف دیگرآرتورشالو ،فیزیکدان برنده جایزه نوبل می گوید : « به نظر من ،وقتی با عجایب حیات و جهان روبرو می شویم ،باید بپرسیم چرا و نه فقط چطور .تنها پاسخهای ممکن ،پاسخ های دینی هستند» . الن ساندیج ،یکی ار برجسته ترین کیهان شناسان معاصر ،همین را می گوید : این علم من بود که مرا به این نتیجه رساند که جهان بسیار پیچیده تر از آن « است که بتواند با علم توضیح داده شود ...آن فقط از طریق فوق طبیعی است که من می توانم راز حیات را بفهمم» . ( )6اهمیت مفروضات متافیزیکی در علم تا اواسط دهه ،1950این مورد قبول دانشمندان بود که علم خالی از تعهدات فوق فیزیکی است .اّما تحوالت در فلسفه علم نشان داد که مفروضات متافیزیکی در ساختن نظریه ها ،گزینش بین نظریه ها و متدولوژی ها و مسائل علم بکار می روند .در اینجا ما چند نمونه آن را ذکر می کنیم : واقعیتی مستقل از ذهن ما وجود دارد که مسئول دریافت هایحّسی ما است. ما می توانیم طبیعت را از طریق ریاضیات توضیح دهیم.به عالوه مفروضات متافیزیکی در گزینش یا تعبیر نظریه ها نقش دارند .مثال: بعضی از بیولوژیست ها نظریه تکامل را غیر خداباورانه تعبیرکرده اند ،گرچه تعبیر خداباورانه این نظریه نیز ممکن است. بعضی ایده های دینی در ترویج یا پیشرفت بعضی از ایده ها درعلم موثر بوده اند .مثال بعضی از فیزیکدانان برجستۀ زمان ما معتقدند که ایدۀ وحدت بخشی به نیروهای طبیعی ریشه در ادیان ابراهیمی دارد .به قول لینده ( کیهان شناس برجسته معاصر) : این ایده که می توان جهان را از طریق یک ” نظریه همه چیز“ نهائی « » .فهمید ،ریشه در اعتقاد به خدای یگانه دارد ( )7تضعیف ایدۀ تعارض علم و دین ایدۀ تعارض علم و دین به قرن هیجدهم بر می گردد .اّما آن با تکون نظریه تکامل داروینی تقویت شد .دالیل چندی بر این تعارض ذکر شده است : علم مبنی بر داده های تجربی است و با واقعیت عینی تأیید میشود ،اّما دین مبتنی بر وحی است ،که پذیرش آن یک مسأله ایمانی است. نظریه های علمی قابل اثبات هستند ،در حالیکه ادعاهای دینی بهصورت یک مسأله ایمانی پذیرفته می شوند. موضوع ،متدولوژی ،هدف و زبان علم متفاوت با موضوع،متدولوژی ،هدف و زبان دین است. پس علم و دین قیاس ناپذیرند و می توان حداقل آنها را مستقل در نظر گرفت .اما ماتریالیستها فراتر از این می روند و مّد عی هستند که این دو تعارض دارند و دین مانعی بر سر پیشرفت علم است. نقد ادله تعارض علم ودین پژوهشهای اخیر حاکی از آن است که آموزۀ تعارض علم و دینمشکالت فراوان دارد و مبتنی بر بعضی اغراقها است : اوًال ،بنیانگذاران علم جدید خود معتقدان جّد ی به خدا بودند و فعالیت علمی خود را به عنوان عبادت خداوند تلقی می کردند . ثانیًا ،چنانکه قبال دیدیم ،علم خود مبتنی بر بعضی مفروضات اثبات نشده است. ثالثًا ،تمامی کشفیات علم مبتنی بر تجربه نیستند و شهود منشاء برخی از مهمترین کشفیات بوده است. رابعًا ،قضیۀ گودل کامل بودن نظریه های فیزیکی را مورد تردید قرار داده است. خامسًا ،علم و دین به جهات مختلف یک واقعیت یگانه ارجاع دارند شواهدی بر احیاء دین و معنویت اگر به وضعیت دین در محیطهای آکادمیک بپردازیم ،به نحو واضحی احیاء عالقه به مطالعات دینی را می بینیم .البته بعضی از جوامع و بعضی از دانشمندان برجسته عالقه به دین شخصی و یا عرفان و یا معنویت سکوالر ( فارغ از دین ) نشان داده اند .مثال در سوئد یا سویس افزایشی در دین شخصی و یا معنویت سکوالر دیده می شود ،که به بعضی ارزشها ارج می نهند. به عالوه: افزایش قابل توجهی در تعداد فیلسوفان خداباور مالحظه می شود. بسیاری از دانشمندان که قبال نگرش دینی خود را پنهان می کردند،اکنون آنرا علنًا ابراز می دارند . تعداد روز افزونی از سمینارها در زمینه رابطۀ علم و دین برگزار شدهاست ،وتعداد روزافزونی از مجالت در این حوزۀ مشترک منتشر شده اند. تعداد روزافزونی از درسهای علم و دین در دانشگاههای سراسر جهانارائه شده است . مساله معنویت و دین دیدیم که جریاناتی در قرن بیستم باعث بازگشت به دین و معنویت شد .البته بازگشت به معنویت هم در زمینه دینی صورت گرفت وهم فارغ از آن. معنویت ،به معنای کاوش برای معنا ،با سئواالت زیر سروکار دارد : آیا جهان مورد بحث علم کل واقعیت را می پوشاند یا اینکه یکواقعیت زیر بنائی وجود دارد که وراء جهان پدیده ها است ؟ به عبارت دیگر آیا یک محدودیت ذاتی در مورد ظرفیت دانش علمی وجود دارد؟ مثال آیا علم می تواند ارزشهای اخالقی را توضیح دهد ؟ آیا انسانها را می توان بطور کامل بر حسب علوم طبیعی فهمید یااینکه آنها بعدی فوق علمی دارند؟ -آیا جهان هدفی دارد یا اینکه به وسیله شانس اداره می شود ؟ در مورد این گونه سؤاالت عالمان فعلی به سه گروه تقسیم می شوند: بعضی عالمان نظیر داکینز فکر می کنند که علم نهایتًا به )الف( تمامی این سئواالت پاسخ خواهد داد. (ب) بعضی عالمان دغدغه در مورد این پرسشها دارند ،اّما نمی خواهند که به آنها در متن یک چهار چوب مرجع پاسخ دهند.اینها را معنویون سکوالر می نامند. در یک پژوهش که اخیرًا توسط یک جامعه شناس آمریکائی ،خانم ، Ecklundدر 21دانشگاه برتر آمریکائی در مورد معنویت صورت گرفت ،شصت در صد عالمان خود را ملحد یا الادری گرا دانستند ،اما 22در صد از ملحدان اظهار کردند که به نوعی معنویت گرایش دارند ،به این معنا که در طبیعت زیبائی و شگفتی می بینند .معنویون سکوالر تأکید روی ترحم ،تحمل ،بخشش و دغدغه برای دیگران دارند ، ....اّما به هیچ واقعیت فوق طبیعی اعتقاد ندارند. (ج) بعضی عالمان بر آنند که سئواالت ذکر شده را نمی توان با علم پاسخ داد و برای پاسخ یابی باید سراغ وراء علم رفت .به زبان راجر پن رز : « اصطالح ” تئوری همه چیز“همواره مرا ناراحت کرده است .نوعی غرور در فیزیکدانان وجود دارد – اینکه پیشنهاد می کنند که با دانستن همه قوانین فیزیکی ما همه چیزرا در مورد جهان می توانیم بگوییم .آیا تئوری همه چیز مشتمل بر شعور هم می شود؟ آیا آن شامل اخالق یا رفتار انسانی یا زیبائی شناسی می شود؟ اگر ایده ما در بارۀ علم طوری توسعه پیدا کند که این امور را در بر بگیرد ،آیا هنوز آنرا فیزیک در نظر می گیریم یا قابل تقلیل به فیزیک هست ؟ » اما بعضی از عالمان برجسته بر آنند که برای یافتن پاسخ به این سئواالت باید سراغ دین رفت .به قول فریمان دایسون : « بزرگترین اسرار حل نشده ،اسرار هستی های ما به عنوان موجودات هشیار در یک گوشه کوچک از جهان است .چرا ما اینجا هستیم ؟ آیا جهان هدفی دارد؟ دانش ما در باره خیر و شر از کجا می آید؟ این اسرار و صدها اسرار دیگر مشابه آنها ،وراء دسترس علم هستند .آنها در طرف دیگر مرز قرار دارند ،در حوزه حاکمیت دین» . بعضی نظرات در باره معنویت در محیط ما در محیط ما بعضی معنویت را بر حسب بعضی لوازم و نتایج آن تعریف کرده اند :نوعی سیر از ظاهر به باطن و ارتباط درونی با امور متعالی و حقایق غیر مادی ،و یا گفته اند زندگی آرمانی باید سه ویژگی خوشی، خوبی و ارزشمندی را داشته باشد؟ سؤاالت: این ویژگیها را از کجا استنتاج کرده اند؟ چرا دانش آموختگان باید جهان هستی را فراختر از عالم طبیعت ببینند؟ چرا باید ارزشهای اخالقی را عینی بدانند؟ آیا زندگی معنویون مشهور جهان همه این سه ویژگی ذکر شده را در برداشته است؟ اگر اینها کامال قابل استنتاج از عقل بود که اینهمه اختالف بین عقالء نبود. آیا پیروی از برنامه ای که به انسان آرامش ،شادی و امید می دهد ،لزومًا - زندگی انسان را معنوی می کند؟ اگرغرض ازمعنویت فراهم آوردن نوعی آرامش اعصاب است،چرا مواد مخّد ر نه ؟ آیا واضح است که عالم هستی منحصر به عالم مادی است ؟ اگر واضحاست ،پس چرا اینهمه عقال منکر آن شده اند ؟ جمع بندی اینجانب علم ارزشمند است ،اّما آن نمی تواند تمام ابعاد دغدغه های انسانی را در بربگیرد. اخالق ومسئولیت انسانی درغیاب یک چهارچوب مرجع معنا ندارد.پس ما به چهارچوبی وسیعتر نیاز داریم که نه تنها علم را در بر گیرد ،بلکه به دغدغه های اساسی ما پاسخ دهد و ارزشهای اخالقی را در بر داشته باشد .به عبارت دیگر آن باید بتواند یک توضیح منسجم در باره همۀ تجارب انسانی داشته باشد. جهان بینی دینی ،خصوصًا ادیان ابراهیمی ،چنین ظرفیتی را دارد .آن فعالیت علمی را برسمیت می شناسد ،و مبنا برای اعتماد به فعالیت علمی فراهم می کند ،و می تواند تمام تجارب انسانی را معنا دار سازد.

62,000 تومان