علوم انسانی و علوم اجتماعیسبک زندگی

قدر بزرگانمان را بدانیم

صفحه 1:
4 0 7 نما ۳ ۳ 5 ۳

صفحه 2:
0 Tec

صفحه 3:

صفحه 4:
ادن > 0 ١ ‏ا ا دكا تح ل‎

صفحه 5:
7 ۲ ‏سم‎ ‎eel ee CSE)

صفحه 6:
اکر ار هنگام صعبّ با ته مطلبی را هزار بار تكرارأمى كنم؛ حرفم را قطع نكن و به من كوش 7 1 هنكامى كه تو خردسال بودى: من يك داستان را هزار بار براى تو مى خواندم تا توبه خواب برى.

صفحه 7:

صفحه 8:

صفحه 9:

صفحه 10:
3 ی ی هنگامی که در زمان صحبت. موضوع بحث .را از ياد می برم. نه در تون ‎Ue see ee ee er ey‏ 1 سر ‎ce‏ او سس موضوع بحث!

صفحه 11:
vo ‏حو مرا مجبور‎ me | ‏ما نبودم.‎ ‏ان ني‎ ‏نور‎ ‏غذا‎ به ,> كه جديوقت بايد غذا بخورم . ‎M‏ | قرت ‎oe‏ ۰ 2 ظ ظ

صفحه 12:

صفحه 13:

صفحه 14:

صفحه 15:
تو نبايد از اينكه مرا دف هّنا ‎(١‏ الى بينى احساس غم خشیم و ۳ ناراحتى كنى..تو بايد ۵ 1189 8 باشی و مرا درک کنی و مرا پارق دمی ‎ee‏

صفحه 16:
چاتوجه تدم 3 53 ‎ee‏ كلا اغی ‎Yb‏ ‏3 2 ‎ie ys 4‏ ‎oe‏ ۹ تین ى کردم و ۷ an

صفحه 17:
مرا یا یاری کن در راه رفتن عشق ین اه رفتن. مرا با عشق به پایان ببرم. ۱ : ِ صبورى يارى ده كه راه زذ راه زندگی ام را ن نیز پاداش ت ا | با لبخند: من نيز ياداش تو را با لبخندى و عشقى که همواره به تو داشة به تو داشته ام خواهم داد.

صفحه 18:
0 و

پسر عزيزم: روزی كه تو مرا در دوران پيری ببينی ،سعی كن صبور باشی و مرا درك كنی .... اگر من در هنگام خوردن غذا خود را كثيف می كنم ،اگر نميتوانم خودم لباسهايم را بپوشم ،صبور باش. و زمانی را به خاطر بياور كه من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همين موارد به تو كردم. اگر در هنگام صحبت با تو ،مطلبی را هزار بار تكرار می كنم ،حرفم را قطع نكن و به من گوش بده. هنگامی كه تو خردسال بودی ،من يك داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری. هنگامی كه مايل به حمام رفتن نيستم ،مرا خجالت نده و به من غر نزن. زمانی را به خاطر بياور كه من برای به حمام بردن تو به هزار كلك و ترفند متوسل می شدم. هنگامی كه ضعف مرا در استفاده از تكنولوژی جديد می بينی ،به من فرصت فراگيری آن را بده و با لبخند تمسخرآميز به من نگاه نكن ... من به تو چيزهای زيادی آموختم ...چگونه بخوری ،چگونه لباس بپوشی ...و چگونه با زندگی مواجه شوی هنگامی كه در زمان صحبت ،موضوع بحث را از ياد می برم ،به من فرصت كافی بده كه به ياد بياورم در چه مورد بحث ميكرديم و اگر نتوانستم به ياد بياورم ،از من عصبانی نشو. مطمئن باش كه آنچه براي من مهم است با تو بودن و با تو سخن گفتن است نه موضوع بحث! اگر مايل به غذا خوردن نبودم ،مرا مجبور نكن .به خوبی می دانم كه چه وقت بايد غذا بخورم . هنگامی كه پاهای خسته ام به من اجازه راه رفتن نمی دهند .... دستانت را به من بده ...همانگونه كه در كودكی اولين گامهايت را به كمك من برداشتی و اگر روزی به تو گفتم كه نمی خواهم بيش از اين زنده باشم و دوست دارم بميرم ...عصبانی نشو .روزی خواهی فهميد كه من چه می گويم. تو نبايد از اينكه مرا در كنار خود می بينی احساس غم ،خشم و ناراحتی كنی .تو بايد در كنار من باشی و مرا درك كنی و مرا ياری دهی ،همانگونه كه من تو را ياری كردم كه زندگی ات را آغاز كنی اگر مطلبی را كه گفتی متوجه نشدم و دو باره ....ميپرسم ناراحت و عصبانی نشو زمانی را بخاطر بياور كه يك كالغی را باالی درخت ديدی و نوزده بار پرسيدی بابا اون چيه و من گفتم بابائی كالغه و بيستمين بار كه پرسيدی با عشق بغلت كردم و گفتم فرزندم اون كالغه مرا ياری كن در راه رفتن .مرا با عشق و صبوری ياری ده كه راه زندگی ام را به پايان ببرم. من نيز پاداش تو را با لبخندی و عشقی كه همواره به تو داشته ام خواهم داد. دوستت دارم پسرم. پدر تو قال تعالى ”وقضى ربك أال تعبدوا أال إياه و بالوالدين إحسانا“ وقال تعالى” :وقل ربي ارحمها كما ربياني صغيرا“

51,000 تومان