صفحه 1:
بسم الله الرحمن الرحیم

صفحه 2:

صفحه 3:
0 استاد: دکتر گیویان 2 ارائه: جواد جلوانی ۵ پاییز ۱۳۹۰

صفحه 4:
جنبش قلندریه یک جنبش چند ساحتی است. با یک نگاه منشوری می توان در آن رنگ های بی شماری دید: از مزدک گرایی و آیین های ایرلنی کهن گرفته تا راه و رسم جوانمردی و عیاری و فتوت. تا عناصری از آیین خرم دینان تا اندیشه هایی از گنوستیسیم و عرفان اسلامی در صورت مکتب ملامتیان نیشابور تا گرلیش های قرمطیانه و شيعى و حروفى و اهل حق -تصویری متناقض از مردمی که از یک سوی با ثروت های بزرگ و تعدد زوجات و نظام برده داری و قتل نقس و تباه کردن طبیعت و آلودن محیط زیست مخللف لند و از سوی دیگره و دورانی دیگره جز دریوزه و گدایی کاری از ايشان دیده نمی شود.

صفحه 5:
در کلام قرن و پیامبر (ص) فتیان - عيار - شاطر آمده است اما در رهگذر زمان دزدى و راهزنى هم بدان افزوده شده است. در قرن يازدهم و دوازدهم. آنچه از راه و رسم قلندر باقی مانده بود سر و شكل عجیب و غریب لین قلندران بوده. که حتی دیگر تراشیدن سر را هم به عکس آن بدل کرده بودند و آیین قلندر از صورت اصلی خود منحرف شده و تبدیل گردیده به مجموعه ای رسوم و تشریفات و قیدها, قلندر تاريخى. در مجموع. چهره ای منفی و منفور دارد. حال آنکه قلندر اسطوره ای. یا قلندر شعر سنائی و عطار و حافظ. چهره ای ملکوتی و فرلتر از حد انسان دارد.

صفحه 6:
نمی توان ثلبت کرد که جهان بینی یک صوفی قرن چهارم عین جهان بینی یک صوفی در قرن هفتم است. به طریق اولی نیز نمی توان گفت که قلندریان قرن چهارم. که در اسرارالتوحید به ایشان اشاره شده است. دقيقا همان افکار و رفتارهلیی را داشته لند که قلندریان قرن هفتم و هشتم. اما از نظر مورخان و نگاه مردم همه آنها زیر عنوان کلمه قلندر قرار می گرفته اند. بعدها در کنار کلمه «قلندر» دو عنوان جولقی و جوالقی و نیز حیدری و گاه در صورت جمع حیادره نیز بر اين عنوان افزوده شده است.

صفحه 7:
انظریات من !قلندریه یک جنبش اجتماعی اعتراضی؟ !قلندریه و آنارشیسم؟ اقلندریه وهیپی گری؟ اقلندریه و انصار حزب ‎fab]‏

صفحه 8:

صفحه 9:
بساطقلدر Re eras ۳ 16 01

صفحه 10:

صفحه 11:

صفحه 12:
تا

صفحه 13:
شب دراز است و قلندر بیدار از قلندر هویی» از خرس مویی مثل عروس قلندرها (بی لباس کافی برای پوشانیدن همه بدن) قلندری به درازای موی سر نیست یک مویز و چهل قلندر برگ سبزی است تحفه درویش کنگر خورده و لنگر انداخته همچنین روستاهای زیادی در ایران به نام قلندرآباد و مشلبه وجود دارد. و نیز شعراى زيادى در اشعارشان اشاره كرده اند كه لغت نامه دهخدا به تعدادى شواهد اشاره مى كند.

صفحه 14:

صفحه 15:
نخستین اسناد و اشارات درمورد قلندریه از تصوف خراسان آغاز شده و به آسیای صفیر و عراق و سپس شام و آنگاه مصر و شمال آفریقا. شاخه های فلندریان در بخش عظیمی از جهان اسلام پراکنده می گردند. و از طرف دیگر به سمت شرق و هند و ماوراءالنهر و ترکستان هم گسترش می یابد.

صفحه 16:
ابن تيميه: اما لين قلندریه که ریش خود را می تراشند. اهل ضلالت و جهللت لند و بيشترين ایشان کافر به خدای و رسول لند. نماز و روزه را واجب نمی شمارند و آنچه را خدای و رسول او حرام کرده لند. حرام نمی دانند و به دين حق ایمان ندارند بلکه بیشتر ايشان کافرتر از بهود و نصارایند اهل این ملت (اسلام) به حساب نمی آیند و حتی از اهل ذمه هم نیستند. ممکن است در میان ایشان کسی باشد. که مسلمان باشد: آما اهل بدعت انبت و گمراه یا فاسق است و فاجر.. ... باید که اینان راء همگان, عقوبت کرد. و از | ‎ay‏ كه در حق هركس كه أشكرا متكب بدعت و فجور مي شود ار بايد كرد. شعار نفرین شده بازداشت. آنگونه

صفحه 17:
ان. همان آیین مزدکی و قرمطی و خرمی و باطنی گری است. ‘Cael doll ging لسافرزندان مسلمان را از راه می برند. مردم رند و اوباش را پیرو خود ساخته اند. از هیچ کس هیچ ترس و بیمی ندارند. لسأنماز نمى گزارند و روزه رمضان را نیز -اگر نه در آشکار- در نهان می خورند لاخمر و سیزک (حشیش) به کار می برند. ساترک کار و پیشه کرده اند و خود را عیال خلق گردانیده اند. بیشثر در مسجد مقام می کنند و سگ را با خود به مسجد می برند. ‎od‏ اسلام و انمان طعتهمی ونید زدین را مسخزه مى كتند. لسأاكر از ايشان كسى نماز كند. كن را بر او عیب می گیرند و می گویند: تو نیستی که در «طویله» رفته بودی؟

صفحه 18:
هجویری: «و مخصوص اند اين طايفه از ثقلين به اختيار كردن ملامت تنء از برای سلامت دل. و هیچ کس را از خلایق -از مقربان و كروبيان و روحانيان را- این درجه نبوده است.» عبید زاکانی: یک نگاه دوگانه! مثبت و منفی!

صفحه 19:
جوق قلندرانیم بر ما نباشد تزویر و زرق و سالوس ما نباشد در هیچ ملک با ما کس دوستی نورزددر هیچ شهر ما را کس آشنا نباشد گر نام ما ندانند بگذار تا ندانند ور هیچمان نباشد بگذار تا نباشد شوریدگان ما را در بند زر نبینی دیوانگان ما را باغ و سرا نباشد در لنگری که ماییم اندوه, كس نبينددر تكيه اى كه ماييم غير از صفا نباشد از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم‌تسلیم گشتگان را بیم از بلا نباشد با خار خوش برآييم كر كل به دست نایدبر خاک ره نشينيم كر بوريا نباشد هرکس به هرگروهی دارد لمید همجون عبيد ما را دريوزه عار نايد در مذهب قلندر عارف گدا نباشد زىما را اميدكاهى غير از خدا نباشد

صفحه 20:
۰احلمه... از طرف دیگر در لطایف عبید با گوشه و کنایه های بسیاری نیز به قلندریه روبروییم و آن نخستین فرمان هلاکوخان در جهت نابود کردن قلندران است و همچنین آنجا که در رساله «تعریفات» می گوید: «الحیدری: خرس به زنجیر» و «الخرس: بزرگشان» که سرکرده ی حیدریان رابه گونه خرس می بیند و بسیاری موارد دیگر ..

صفحه 21:

صفحه 22:
آراستن ظاهر خویش رابه عبادات شرک می دانند و آراستن باطن خود را به احوال ارتداد. 7" گزاردن حقوق دیگران و ترک تقاضای حق خویش. ل هركه با ايشان جفا کند به بردباری با آن مقابله کنند. للا در همه احوال نفس را متهم دارند. چه طاعت کند و چه عصیان ورزد. [" با لذت بردن از طاعات مخالفند و آن را زهری کشنده می دانند. 7" هر عمل و طاعت خویش را که چشم بر آن داشته باشی و ن را نیک شماری باطل است. ل در دقلیق علوم و اشارات نباید سخن گفت و نباید در آنها وارد شد در همان © حد.امر.و تهى .بايذ ‎Staal‏

صفحه 23:
۰..ادلمه... 7 نباید به عیوب مردم بپردازد تا از عيوب خويش غافل شود. 7 پذیرفتن روزی اگر همراه با خواری نفس باشد و رد کردن آن اگر همراه با عزت و بزرگدا ت باشد. 7 از مال خويش بايد برادر خويش را يارى داد و در مال او هركز طمع نباید کرد و در كار او انصاف بايد داد و از او انصاف نبايد خواست و ييرو او بايد بود و از او نبايد خواست كه بيرو تو باشد. جفاى او را تحمل بايد كرد و بر او جفا نبايد كرد. 7 به هيج آفريده اى نبايد روى آورد و از هيج كس يارى نبايد خواست كه يارى © خواستن مخلوق از مخلوق همجون يارى خواستن زندانى از زندانى ديكر است.

صفحه 24:
2۳ ۳۵۲ احوال ملامتیه احوللی است شریف و مقامی عزیز. اینان متمسک به سنن و آثارلند و متحقق به اخلاص و صدق. اما قلندریه اشاره به اقوامی است که در فرمان ذوق و سرمستی دل لند چندان که در مجالست ها و آمیزش با مردمان به ویران کردن عادات و رها کردن تقید به آداب می کوشند و گرم سیاحت در میادین دل لند. از لین روی در کار نماز و روزه جز در حدود فرایض, اعمال ایشان اندک است و از اينکه بهره مند از لذات دنیا شهند -آنها که مباح است و شرع در آن رخصت داده است- باکی ندارند و گاه باشد که اینان از حدود عزیمت فراتر رفته و رخصت ها را بيشتر مى كنند با لين همه ايشان از ذخيره كردن مال و افزون طلبى بركنارند و خود را به شيوه متعبدان و متزهدان در نمى أورند به همين قانع اند كه با خداى خويش دل خوش مى دارند.

صفحه 25:
۰..ادلمه... ل و فرق میان ملامتی و قلندری در لين است كه ملامتی به ينهان كردن عبادات می کوشد و قلندری به تخریب عادات. دیگر اينکه ملامتی متمسک به تمامی ابواب خیر است و فضل را در ن می بیند اما اعمال و احوال را نهان می دارد و خود را در ز عوام در می آورد و نیز در حرکات و کارهلیش شبیه آنان است و حال خود را نهان می دارد ار بیم آنکه خلق بر آن آگاه شوند... ولی قلندری مقید به هیچ هینتی نیست و پروای لّن را ندارد که چه چیزی از احوال او خلنسته ی مردمان است و چه چیزی نیست. توجه او به سرمایه اوست که عبارت است از خوشدلی او و صوفی کسی است که هر چیز رابه جای خود رعلیت می کند و کارش تدبیر 6 اوقات و احوال است بر آنگنه که علم آن را دستور داده است... آنچه را باید نهان کرد نهان می دارد و آنچه را که باید آشکار کرد. آشکارا می کند.

صفحه 26:
‎٩‏ تا بدینجا می توان فهمید که چهره قلندر چهره انسانی است که معیارهای حاکم بر جامعه را نمی خواهد بپذیرد و از عرف و عادت های رسمی و جاری خود را برکنار ‏نگاه می دارد. و همت در آن بسته است که تابوهای جامعه را بشکند. ‏حتی شعر قلندری نیز شعری است که گوینده آن می کوشد که ارزش های رسمی ‏عرفی و اخلاقی و دینی محترم در محیط جامعه را به نوعی زیر سوال ببرد و ‏برعکس ارزش های دیگری را جانشین آنها کند؛ ارزش هایی که در عرف جامعه و ‏© ارباب شریعت نه تنها ارزش به حساب نمی آید بلكه «ضد ارزش» به شمار مى رود. ‎

صفحه 27:
0 بعدها قلندریات به یک ژانر در شعر فارسی تبدیل می شود. © چنین پدیده اعتراضی نسبت به عرف جامعه و هنجار شکنی را در گروه های رپ و هیپی و گروه های فشار حزب اللهی هم می توان دید. مشابهت های فراوانی می توان در اين پدیده ها دید.

صفحه 28:

صفحه 29:
حافظ تمام هنرش در اسلوب است و در مرکز اسلوب حافظ نوعی بیان نقیضی و پارادو کسی وجود دارد. در شعر حافظ «رند» و «قلندر» به یکدیگر گره خورده اند و هدفش تجاوز هنری به مجموعه ای از تابوها است؛ حافظ می گوید: بر در میکده رندان قلندر باشند که ستانند و دهند افسر شاهتشاهی خشت زیر نسر و بر تارک هفت اختر پای دست قدرت نگر و منضب صاحب جاهی اینجا تجاوز هنری حافظ به «تابوی سلطنت» و قدرت های مادی عصر است و وقتی می گوید: ©

صفحه 30:
سوی رندان قلندر به ره آورد سفر ‏ دلق بسطامی و سجاده طامات بریم نقدی هنری از رفتار صوفیان عصر خود می کند و صوفی در عصر اوء خود بیک «تابو» است زیرا قدرث حاکم عصر یکی از تکیه گاه های خود را در نظام خانقاه می جوید و پیوسته در جهت تقویت آن نظام است. خانقاه به لحاظ تلبو شدگی, چیزی کم از مدرسه و مسجد ندارد و صوفی حرمتش کمتر از حرمت زاهد و شیخ نی تجلیل از رندان قلندر, که آشکارا پا بر سر همه ارزش های زمانه زده اند. عملا تجاوز به مجموعه ای از تابوها است که قدرت حاکم در اختیار دارد: تابوی مسجد. تابوی خانقاه. تابوی مدرسه تابوی شیخ. تابوی زاهد. ‎DE! Spb‏ رايج» ‎SHE‏ صلاح پیشگی.

صفحه 31:

62,000 تومان