صفحه 1:
پسم ‎call alll‏ خلق نا ‎Wye Lg sgl‏ لملکم تعقلو... عربی عمومی دوم دبیرستان

صفحه 2:

صفحه 3:
ب دوس ‌اول (معزفه و نکزه) اسم را از نظر شناختن به دو نوع تقسیم مي کنند: اسم معرفه و اسم نکره اسم معرفه: اسمی شناخته شده است که بر فرد یا چیزمشخصی دلالت می کند و با براي بار دوم در جمله تکرار مي شود. اما اسم ثکره: اسمی ناشناس است که بر فرد یا چیز نامعلومی دلال مي کند. | مثال: دیروز بسري را در بازار دیدم: ریت ولد فی السوق آمس. ‎a5 peo pp pple) SS‏ نكره ۱۱ معرفهٌ

صفحه 4:
دز اول (معزفه و نکزه) در فارسي, معمولاً معرفه نشانه ندارد ولي نشانه نکره سه جيز است: یك. يکي. ی؛ يك+ ي .متال: 00 معرفه: ۳ | ی نکره ] يك مرد يك مردي معمولاً نشانه نکره در عربي تنوین است: ‎A‏

صفحه 5:
‎UY‏ دزم اولح (معزفه و نکزه) ‏آیا اسم خاص داراي تنوین نکره است؟ ‏خير اسم خاص حتي اگر تنوین داشته باشد؛ نکره نیست بلکه معرفه اسلت. | ‏مثال: َشهّذ آنْ محمّدا سول الله. ‏رای تال ‎ab aa haa‏ است. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 6:
دز اول (معزفه و نکزه) انواع اسم معرفه: در زبان عربي, اسم معرفه شش نوع است: [اسم معرفه به« ال » :الب کرگ 2- ضمیر: هو آنت 3- عَلم: ‎Geol‏ سوسن» بغداق (اسم عَلَّم يعني اسم خاص. نامي كه مخصوص يك فرد. يك مكان و يا يك جيز (aul ‏موصول: الذی, الّتی, الذین» الّاتی, مَنْ» ما‎ -4 5- اشاره: هذاء هذه, هذان. هاتان. هولاء. ذلك. تلك. آولئك 6- اسم معرفه به اضافه:بابٌ الغُرفة. محفظةٌ جواد. (هر كاه اسمي به اسم معرفه اي دیگر اضافه شود؛ اسم اوّل از نکره بودن خارج شده معرفه مي كردد)

صفحه 7:
‎UY‏ دزم اولح (معزفه و نکزه) ‏آيا به نظر شما «ال» و «تنوین» با هم در يك اسم مي آیند؟ خيرء زیرا ال نشانه معرفه و تنوین. نشانه نکره است و نمي شود با هم ‎yous‏ ‏مضاف « ال» و « تنوین» نمي گیرد. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 8:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ ظاهری علامت های اعراب | محلی ی علامت های اعراب. عبارتند ازن تنس سس ند به این علامت ها اعراب ظاهري مي گویند. هرگاه اعراب کلمه اي ظاهر شد؛ مي گوییم اعراب آن کلمه ظاهري است. مثلاً در این کلمات مي بینیم که اعراب کلمات؛ ظاهر شده پس اعراب آنها ظاهري است. القر قیلٌ للم برسم الطالب صورة جبلي علي ‎ep‏

صفحه 9:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ اعراب محلی در کلمات مبنی است که در کلاس ‎gl‏ با آن آشناشده اید. کدام کلمات ‎ae‏ هستند؟ ها اسم هاي اشاره» اسم استفهام. اسم موصول؛ فعل ماضيء فعل امرء دو صيغه جمع مؤنث در فعل مضارع» حروف. | اعراب اسم هاي مبني, محلي است. ضمناً اعراب جمله و شبه جمله ‎LULs PALO‏ ی جار و مجرور است. ‎ ‎

صفحه 10:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ اعراب ظاهری۲ اصلی ۷ اعراب ظاهري نیز دو نوع است: اصلي و فرعي اعراب اصلي همان علامت هاي معروف اعراب است که عبارت است از: نصب - | ارفع ‏ اجز ی | جزم ب اما اعراب فرعي. مطلب جديدي است که در این درس با آن آشنا مي شویم.

صفحه 11:
اعراب فرعي در پنج مورد است: اسم مثني 1 2s WILLY Sab eee اسماء خمسه -3 للجم مت | تال 41 اسم غير منصرف -5 مضارع فعل -6

صفحه 12:

صفحه 13:
علامت رفع جمع مذگر سالم, حرف و در ون است. علامت نصب و جر جمع مذ‌کرسالم . حرف ی در سین است. ۱۳۱۲۰۱۱2۳۳۵ 7 13

صفحه 14:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ اسماء خمسه: و | ام هاي پیج گانه و عبارتند: آب: پدر/ أَخ: برادر/ ذو: داراي/ خم: پدر شوهر وخویشاوندان شوهر فم: دهان از حم و قم چون پر کاربرد نیستند؛ صرف نظر مي کنیم.

صفحه 15:
علامت رفع اسماء خمسه حرف و است. علامت نصب اسماء خمسه حرف | است. ‎bes DRE Reg‏ 4 رای ۱ % علامت رفع مثتی » حرف الف در ان است. ‎is (gla) or) ESS eee‏ ین است : 15 7 ل هفلك

صفحه 16:
در جمع موّنث سالم. علامت نصب وجود ندارد و کلمه در حالت نصب؛ کسره مي گیرد. ۱۳۱۲۰۱۱2۳۳۵ 7 16

صفحه 17:
دزس د انواع اعزاب 5- اسم غير منصرف (ممنوع منّ الصَّرف): بیشتر اسم ها منصرفند يعني تنوین پذیر هستند. امّا اسم هايي که تنوين يذير نيستند؛ در اصطلاح غير منصرف ناميده مي شوند. اين اسم ها همچنین بیشتر اوقات به جای کسره. فتحه می گيرند. اسم هاي غير منصرف عبارتند از: 1- علم موّنث (نام زنان و دختران و شهرها و کشورها): هذه فاطمةٌ. / سوسنٌ أمامَّ فريدة. :).. ‏فارسيء عبُري. لاتین و‎ Cle pl) aye yb ele -2 هذا بهروژ. / جاء |سماعیل. ۱۳۱۲۰۱۱2۳۳۵ 7 17

صفحه 18:
3- صفت بر وزن أَفْمَل: الله كبر | ‎ole So‏ أخَمن 3 پا ‎de‏ دو وزن: 5 ضمناً نام اغلب شهرها و کشورها چون علّم موّتث هستند نیز غیر متصوفند. ذَهَبْتٌ إلى بغداد. تام هاي غیر عربي را چگونه تشخیص دهیم؟ معمولاً امهاي غیر عربي داراي وزن یا حروف اصلي نیستند. مثال: |سماعیل. |براهیم. داود. یعقوب. یوسف. بنيامین, آدم. میکائیل» |ٍسرافیل» یونس, مریم. یوب دقیانوس, فرعون. شهربانو. شهرزاد. ۵ 9 و ۱۳۱۳۰۱۳۰۱۳

صفحه 19:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ 6- فعل مضارع: ‎fad‏ مضارع» در حالت رفع. همراه نون إعراب مي آيد. مانند: ‏یذهبان / یذهبون / تذهبان / تذهبون / تذهبین ‎yes SUBIR‏ رم اعراب آن فرعی می شوه یعنی با حذفم ناریا منصوب یا مجزوم مي شود. مانند: ‏لم پذهبا | لن یذهبوا | لا تذهبا | لتذهبوا | أن تذهیی ‎ ‎

صفحه 20:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ لت ان طاعری و محلی آشنا شده ایم. حال نوبت اعراب تقدیوی ات اعراب تقديري در اسم مقصور و اسم منقوص است. مهمترین کلماتي که اعراب آنها تقديري است عبارتند از : ا ا هدس و اسم مضاف یه بای متکلم) اسم مقصورهٌ ي‌مرتضي موسي ‎a and‏ ‎bey‏ دنیا علیا ۵ 9 9 و ۱۳۱۳۰۱۳۰۱۳

صفحه 21:
چه کسي مي تواند بگوید اسم مقصور چه علامتي دارد؟ اسم مقصور. اسمي است که آخرین حرف آن الف (۱- ي) باشد. گاهي کلمات مقصور مانند كبرّي به صورت کبري نوشته مي شود: كبزي : كبري اسم منقوص: قاضی باقی. حامی. هادی. ساعی, ‎«cel‏ راضی. ماشی» متعدی 5 شي ‎١‏ ی عسل شي ‎ew‏ ‏هي سا اي ‎a a 3‏ اسم مقصور بدون ‏او -< ‎Uc‏ یی ‎ ‎

صفحه 22:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ ی یوب کي که اسم منقوص چه علامتي دارد؟ توت که آخرین حرف آن سي است. درجدول صفحه قبل. اعراب تقديري نمایش داده مي شود. حَکم القاضی العادل. فاعل تقدیرا مرفوع أحترمْ القاضی_العادل. مفعول به منصوب ‎ol eke jos‏ القاضی العادل. تقدیرا مجرور به حرف جر ‏م تشاک ‎

صفحه 23:
عع_ دوس دوم و سوم (انواع اعزاب) ‏ دیدید که اعراب اسم منقوص. در حالت نصب. تقديري نیست بلکه ظاهري است. کال ‎(ols Lola ol‏ متکلم آشنا شویم: ا ای متکلی ابممی اببت که به ضمیر متکلم وحده (ی) اشافه/ شوه مانند: بیتی حميدٌ صديقى: خبرء تقدیرا مرفوع شاهذتٌ صديقى: مفعولٌ بهء فايرا منصوب ‎hoe le Sole‏ تقديراً مجرور به حرف جر ۵ 9 و ۱۳۱۳۰۱۲۰۱۳

صفحه 24:
دزن چهازم (انواع جمله) ‏ 1-انواع فاعل 2- شناخت فعل لازم و متعذي 3- جار و مجرور 4- مفعول انواع جمله: جمله فعلیّه - جمله اسمیّه جمله فعليّه با فعل شروع مي شود. مثال+جاة الربيع. “ele ‏ی زش رد ام شود ستالالربیغ‎ ee اجزاي جمله فعلیه: فعل + فاعل (مرفوع) + مفعول (منصوب) + بقیه جمله ار ارکه مر دا مرف ‎(de‏ در صیغه هاي غایب جمله ي فعلیّه. هر گاه بعد از فعل, فاعل به صورت اسم ظاهر باشد. فعل به صورت مفرد مي آید. 51501 ۲

صفحه 25:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ ضحك ‏ . الاولا : . پسرها خندیدند. فعل مفرد فاعل جمع ضحکت البّنات: . دخترها خندیدند. فعل مفرد فاعل جمع آیا اگر بعد از فعل؛ فاعل نیامد باز هم فعل به صورت مفرد مي آید؟ خیر طبيعي است که چنانچه بعد از فعل. فاعل به صورت اسم ظاهر نیاید. اين 1 كنذا ميال يذَهَبونَ إلي المدارس: به مدارس مي روند. ضحكوا بصّوت مرتفع: با صداي بلند خنديدند.

صفحه 26:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ اسم ظاهر انواع فاعل ] ضمیر بارز اسم ظاهر به فاعلی می گویند که کلمه مستقلی باشد. مثال: ‎a‏ سي ‏ضمیر بارز همان ضمیر متصل فاعلي است که در درس ششم با آن آشنا شدیم. مثال: ذهبتّم عند أصدقاتکم. ارجعوا من المکتبة. تخسّران فی البّیع. ‎ ‎

صفحه 27:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ ضمیر مستتر نیز در بعضي از صیغه ها مي باشد. مثال: (هی) من السّيارة. فى كرفتقه ‎١١‏ تدل (نث) فی شرف تعمل بوظائفنا: تعمل (نحن) بوظانفنا. أَلعَبُ فى الحديقة: ‎Call‏ (آنا) فی الحديقة. ‎LI‏ امکان دارد در فعلي هر دو شکل جایز باشد يعني فاعل به صورت اسم ظاهر و ضمير آري در صیغه شماره 1 ماضي و مضارع. فاعل» هم مي تواند به صورت ضمیر مستتر و هم به صورت اسم ظاهر باید. مثال: ارسَلّ المسافز ‎Alls,‏

صفحه 28:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ فاعل به صورت اسم ظاهر: رل رسالة. ( فاعل» ضمیر مستتر هو بعد از ‎(Jo)‏ فاعل و نوع آن را در « دَهَبَتْ مَعٌ الأسرة» معلوم کنید: « ضمیر مستتر هي که بعد از فعل قرار مي كيرد. در فعل ماضي در دو صیغه للغاثبة و للغائبئین حرف ت فاعل نیست و نشانه موث است. متال: ذهبث ‎I!‏ البیت. ( فاعل. ضمیر مستتر هی ) ذَهَبتا هناك ( فاعل ضمیر | در ذهْبتا)

صفحه 29:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ مفعول به: ‏ تعریف مفعول به: کلمه اي در جمله است که کار بر آن انجام شده و در دستور فارسي به آن مفعول مي گویند. ‎oul oe‏ شجرة : کشاورز, درختي را کاشت. ‎all fatal aks‏ )8 زکودلته اتاق را تمیز کرد. ‏جاي مفعول کجاي جمله است؟ فعل + فاعل + مفعول + بقیه ي اجزاي جمله ‏حروف جر: من: از فی :در . علي: بر.روي ب: باء به وسيله ا ا| ‏ دارد ی ‎ ‏به اسم بعد از حرف جرء مجرور مي كويند. مثال: يدخلونَ فى دين الله ‎ ‎

صفحه 30:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ به مجموع « حرف جر و اسم بعد از آن» جار و مجرور مي كويند. مثال: ذهب الطلاب إلى الحديقة. تذگر: من را با من اشتباه نگیرید. مثال: از آن ها من هم آن ها زکیستند؟ فعل لازم فعلي است که معني آن با فاعل کامل مي شود. اقا فعل متعّي فعلي است که براي کامل شدن معني. علاوه بر فاعل به مفعول هم احتیاج دارد. مثال: حمید؛ سعید را ‎CESS) CORRE‏ قبن مين

صفحه 31:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ مبتدا و خبر: ‎aul‏ رحیم ‏مبتدا و خبر تقریبا همان نهاد و گزاره فارسي هستند. ‏مبتدا: اسمی است که در ابتدای جمله اسمیّه می آید و مرفوع است یعنی ‎ede‏ 4 دارد. ‏2 كلمه يا كلماتي است که بعد از مبتدا مي آید و همان طور که از اسمش پیداست. خبري است که درباره مبتدا گفته می شود و مرفوع است یعنی ‏علامت 22 دارد. ‎ ‎

صفحه 32:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ تذکر: در این دو جمله کلمه « بهار» در هر دو جا فاعل است. ا- بهار آمد. 2- آمد بهار ‎eb‏ فعل فعل فاعل لك كاذ از آنرخته ليم در عربی جنین تیلبت. مفلاهو ماه الا به عربي چنین است. مبتدا ‏ خبر فعل فاعل

صفحه 33:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ انواع خبر: انواع خبر: غالبا خبر به يكي از سه نوع زیر است. 1- خبر مفرد: ‎lll‏ محترمْ | العالمان محترمان. /العالماتُ محترماتٌ ‎etal) ales alee 9‏ یلفت /الطقلتان یلعبان ‏3- خبر جار و مجرور ْفة من الایمان الایمان بل منظور از مفرد ‎MMe‏ ‏همان طور که در مثال شماره « 1» مي بینیم واقعا مفرد نیست بلکه خبر مفرد به جار و مجرور شبه جمله نیز گفته مي شود. ‎ ‏زبان سادم تر مفرد» ‎ ‎

صفحه 34:
درس جهازم (انواع جمله) ‏ |عراب به دو شکل است: اعراب ظاهري و اعراب محلي Ce ‏ریت۳ هسام کلمه هاي ميتي داراي اغراب هي هش‎ EEO ‏مانند: ضميرهاء اسم موصولء اسم هاي اشارهء كلمه هاي يرسشيء فعل هاي امر‎ ‏و ماضي.‎ ‏همان طور كه مي دانيم علامت حرف آخر کلمه هاي مبني بدون تغییر است:‎ ‏يعني نه در حالت فاعلي, مرفوع مي شوند و نه در حالت مفعولي» منصوب,‎ |ٍعراب ظاهري عبارت است از: (-

صفحه 35:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ همان طور که مي دانید مبندا و خبر نیز هر دو مرفوع هستند. 1- العلم نوژ | 2- سعید مؤدّبٌ / 3- فريدةٌ عالمةً حال اگر يك کلمه مبني در جاي مبتدا پا خبر قرار بگیرد؛ در اصطلاح مي گوییم: مبتدا محلاً مرقوع یا خبر محلاً مرفوع. سعيدٌ موب . هو مدب مبتدا مرفوع . خبر مرفوع ‎Bee | een eel‏ إعراب «جمله» و « شبه جمله» (جار و مجرور» محلّي است. الحوثٌ فى ‎Au pol‏ علیکم. مبتدا مرفوع خبر محلا مرفوع اروت خا ملام رلوم ‎hl‏ جاءن 1 بهار آمد. 2 آمد يفار ‎Jel‏ فعل فاعل فعل فعل فاعل ‎ ‎

صفحه 36:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ ا طی | کد قبلا آموخته ایم در عربی جنین نیست.مثلا دو جمله بالا به عربي چنین است: 1- الربيعغ ‏ جاء, 2 ‎ie‏ الربيعٌ . ما خر فعل فاعل تبديل اسم مذكر به مؤلث: برخي صفات و مشتقات با تاي مدوره (3): مؤنث مي شوند. مانند: طالب طالبةٌ اما مشتقاتی مانند آصغر و آحمر. چگونه موْتّث می شوند؟

صفحه 37:
(ع_ع دوس جهازم (انواع حمله) ‏ أصغرء اسم تفضيل است و اسم تفضيل مؤنّث بر وزن فُعْلّي مي باشد. مثال: سول طول ‎le eel‏ اعظم: عظمي احنن: خنتي(افتل: فُغلّي) ‏آحمر به معني سرخ و صفت مشبّهه است و مونّث آن بر وزن ففلاء مي آید. مثال: ‎ ‎ ‎ ‏آحمر: حمراءآسوّد: سَؤْداء أبييض: بد أخضّر: خَضْراء أصفر: صَفراء‌آزری: زر ‎ ‎

صفحه 38:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ ة » تاي مدوره» (طالبة) علائم مؤنّثم ی.۱ « المقصوره» (کبری) اء |« الف ممدوده» (زهراء) علائم مؤنث سه چیز است: تاي مدوّره , الف مقصوره و الف ممدوده. خوب است بدانیم الف مقصوره و الف ممدوده در صورتي که پس از سه حرف اصلي قرار كيرند از علامت هاي مؤنث به شمار مي روند. مانند: كبريء سَوْداءِ

صفحه 39:
ع(ع(((_ع دوس چهازم (انواع حمله) ‏ فعل دو وجهي: بعضي از فعل ها گاهي لازم و گاهي متعدي هستند. به این فعل ها فعل دو وجهي گفته مي شود. به این مثال ها توجه کنید: پخت: فعل لازم غذا پخت. فعل متعدّى مادر غذا را بخت. فعل لازم آب ریخت. ‎Jad oc‏ متعذي ‎ey eens‏

صفحه 40:
(( دون چهازم (انواع جمله) ‏ فعل هايي مانند پخت . ریخت. سوخت و شکست دو وجهي هستند. در عربي نیز چنین فعل هايي وجود دارد. به فعل جاء در این دو آیه توجه ( قد جاءً كم الرُسول بالحق) جاء : فعل متعدّي مفعول ‎deb a‏ (جاء الحقٌّ و زهق الباطلٌ )جاء : فعل لازم فاعل فاعلٍ «جاء» در آيه اول متعدي است زيرا « كم» مفعولٌ به است. اما اين فعل در آيه ن است. وَقَفَ به معني ايستاد فعل لازم و به معني ايستانيد فعل

صفحه 41:
۱ دزس پنجم (موصوف و صفت ). الوردةً + , الجميلةٌ ‎fs:‏ زيبا موصوف ‎te‏ موصوف صفت این تر کیب وصفی است. یعنی موصوف و صفت دارد. یت ‎ass; | ||| ks)‏ باق مضاف ‎LA‏ مضاف | مساف الیه این ترکیب اضافی است. بعنی مضاف و مضاف الیه دارد,

صفحه 42:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) راه تشخيص موصوف و صفت را از مضاف و مضاف اليه: يك راهء اين است كه به آخر ترکیب قر اضافه کنیم. اگر معني بدهد. موصوف و صفت است؛ و گرنه مضاف و مضاف الیه است: گل زیباتر ‎Wis)‏ خانه تر راه دیگر این است که بدانيم در موصوف و صفت. جزء دوم يعني صفت به تنهايي وجود خارجي ندارد اما در مضاف و مضاف الیه جزء دوم يعني مضاف اليه به تنهايي وجود خارجي دارد. به تنهايي وجود خارجی ندارد به تنهايي وجود دارد

صفحه 43:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) صفت از چهار نظر مانند ‎aoa‏ خودش است: 1- عدد: الرجل_ الموّمن الفلاحان النشیطان‌الجنود الأقوياء مفرد ‏ مفرد مثتي مثني جمع جمع 2- جنس: التلميدٌ الصغيرٌالتلميذةٌ الصغيرةٌ مذکر ‏ مذكر مؤنث | |مؤتثك 3-اعراب: السفينةٌ الصغيرةٌ فى البحر. يندا كرفو صفت تابع موصوف خودش شاهذنا سفيئةٌ ‎by eo‏ مفعول به منصوب صفت تابع موصوف خودش 4- معرفه و نكره: الشجرةٌ الباسقةٌ / شجرةٌ باسقةً

صفحه 44:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) بلس فکته: دخت داشته باشید که معمولا براي جمع غیر انسان» صفت مفرد موی می آید. تکیت | ‎Sel‏ الدفاتر النظيفتة, جمع مكسر مفرد مؤنث جمع مكسر مفرد ‎Che‏ ‏حال با ویژگی هاي مضاف و مضاف الیه آشنا شوید:

صفحه 45:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) ما در درس سوم عربي کلاس اول خواندیم « الشمس مُحرقة» ی بااینکد وی است هیچ يك از علامت های مت را ندارد؛لیرا؟ بعضي اسم ها بدون داشتن علامت مؤنّث (5. اء. ي) مؤنث هستند. اين اسم هاي بى قاعده عبارتند از: شمس: خورشید | آرض: زمین | نَفْس:خود» جان / نار: آتش / ریح: باد / دار: خانه / بئر : جاه / اغلب اعضاي زوج بدن ( عین: چشم / ید: دست/ رجل :پا | ‎1G‏ ‏گوش) به اين مؤنث هاء مؤنث معنوى كفته مى شود.

صفحه 46:
۱ دزس پنجم (موصوف و صفت ). عندي صدیق یُحب کر سل دوستي دارم که بسکتبال دوست دارد. ‎pul‏ نکره در این عبارت کدام است؟ صدیبق ‏كاه بعد از اسم نكره جمله اي مي آید و آن اسم نکره را توضیح مي دهد و وصف مي کند. به چنین جمله هايي جمله وصفیّه گفته مي شود. ‏اه ال ‎Uj Eel al‏ القناعةٌ کنز لا ینقد. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 47:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) اس ۶ |دیوار ر کتابخانه آکر دو امه هم اضافه شوند به اسم اول مضاف و به اسم دوم مضاف ‎LS‏ گفته؛ مي شود. مثل: جدار المکتبة: دیوار کتابخانه به علامث ‎cle‏ خاص اسم توجه کنید: پذیرفتن ال علامت های خاص اسم ] پذیرفتن تنوین مضاف واقع شدن

صفحه 48:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) يذيرفتن ال و تنوين و مضاف واقع شدن از علامت هاي خاص اسم است و اين علائم با هم نمي آيند. ضمناً اسم هاء مجزوم نيز نمي شوند. ‎J! les‏ تنوين و نون مثتي و جمع نمي كيرد. ‏به این مثال ها توخه کنید: ‏1- فلاحون + القریهٌ- فلاحون القرية" ۰ فلاحو القرية هتفای باق | سیفن صدیقاك ‎ea ‏اليه‎ ||| | 1 ‎Satie ebb tea pata ed‏ پاش فد ‎ ‎ ‎

صفحه 49:
۰ ع_ درس ينجم (موصوف و صفت) نقش,و اعراب کلمات خط کشیده شده چیست؟ کتاب القرآن » مقْس. هذاء کتابٌ القرآن . قرأث کتابِ القرآن . آنظر الي کتاب القرآن . مبتدا و مرفوع خبر مرفوع مفعول به و منصوب مجرور به حرف جر آخرين مطلب اينكه در زبان عربي مضاف اليه بر صفت مقدم مي شود. دوجرخه ى حامد: درّاجة حامد دوچرخه ی زیبای حامد: ‎Aste‏ حامد الجميلة. مضاف ‎Cae‏ مضاف اليه مضاف مضاف اليه صفت

صفحه 50:

صفحه 51:
ع_ دوس ششم (اعراب فعل مضارع) ‏ sol zis ‏سین‎ i ‏نون آخر آن است که در اصطلاح,‎ ld ‏نون عوض رفع یا نون اعراب نامیده مي شود.‎ ما دو صیغه جمع موَنّث (یفعلن و تفعلن) معرب نز نون آخر آنها نیز ضمیر متصل فاعلي است:

صفحه 52:
۰ دوس ششم (اعراب فعام مضاع) حال با مضارع منصوب آشنا شوید: مضارع منصوب: هنگامي که يكي از حروف ناصبه پر سر فعل مضارع بياید. فعل مضارع منصوب ساخته مي شود. حروف ناصبه عبارتند از: آن: که لَنْ: هرگز نخواه...» کی (لکی)؛ حتی: تاء تا اینکه. ل: برای اینکه به نحوه ساختن مضارع منصوب توجه کنید:

صفحه 53:
ع_ دوس ششم (اعراب فعل مضارع) ‏ به صرف چهارده صیغه مضارع منصوب دقت کنید: آن یفعل ‏ تن تفعل لن تفعل . لن تفعلی لن يفعلا لن تفعلا لن تفعلا لن تفعلا لن يفعلوا لن يفعلن لن تفعلوا لن تفعلن ‎dail ot‏ لن نفعل ‎ ‎

صفحه 54:
دمح ششم (اعراب فعاح مضارع) معدود عددهای يك تا دوازده: معدود پعنی چه؟ به کلماتی که شمرده می شوند معدود گفته می شود. در اعداد 1 و 2 عدد, يس از معدود مي آيد و براي تأكيد بكار مي رود و به اعراب از معدود خود ييروي مي كند. ‎eee‏ | ال ویجدق ‏ الا طالبتان, ائنتان.: ا ا معدود خو د بكار مي رود و معدود. جمع و مجرور مي آید. ‏ثلافة طلاب ‏ ۰ ثلاث طالیات ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 55:
دمح ششم (اعراب فعاح مضارع) حال به کاربرد اعداد یازده و دوازده با معدود توجه کنید: اعد ‎ME) phe‏ إحذي عَشْرَةَ امرَأةٌ ‎hy ets!‏ اثنتا عَشْرَةَ بلتاً می بینیم که معدود ‎We‏ دوازده. مفرد و ‎Aud‏ است. / / حال به اعراب عدد ‎a‏ کنید: 1و2 از جهت اعراب تابع ماقبل خودش است: انفجر برمیل واحذ. قرأث رسالئین 3 تا 10 متناسب با نقش خود. اعراب می گیرد: رَجَعَ ثلائةٌ فلاحین. . ‎eels‏ تلا ة فلاحین. . شاهذنا نلانة فلاحین.

صفحه 56:
۰ دوس ششم (اعراب فعام مضاع) اهتنا شتا تنس (خود اعراب می گیرد. اما هر دو جزء آن مبني بر فتح است. بنابراین اعراب آن در هر سه حالت محلي است. جاء أَحَدَ عَشَرَ مهندساً. ‏ جاءث |خدي عشرة مهندسة. فاعل) مرفوع محلاً . فاعل/ مرفوع محلاً ‎J! SB‏ أَحَدَ عَشَرَ مهندسانظرث |لي اخدي عَشْرَةَ مهندسة, محلاً مجرور به حرف جر محلا مجرور به حرف جر ,517 غشر مهندساً رأیْنا اخدي عشرة مهندسة, مفعول بها محلاً منصوب مفعول به/ محلاً منصوب

صفحه 57:
دزن ششم (اعزاب فعل مضارع) 2 متناسب با نقش خود اعراب مي گیرد. اما جزء اول, معرب و جزء دوم. مبني بر فتح است. ‎bs) Cs‏ 22 وی هيا أثننا عَشْرَة بنتا. نظزنا الي اتتی عشر ولدا. . نظزنا الي اننتی عشرة بنت شاهذنا ائثی عشر ولدا.. شاهذنا ائنتی عَشرة بنتا

صفحه 58:
_ع دوس‌هفتم (مضارع مجزوم) ابتدا ادوات جزم را بشناسید: لَم . ل لاء ‎bee Gee SL‏ به صرف 14 صیفه فعل مضارع مجزوم توجه کنید: م یفعل: _لم تفعل لم تفعل: ‏ لم تفعلی لم يفعلوا لم يفعلن لم تفعلوا لم تفعلن ‎Jail‏ لم نفعل ‎ ‎ ‎

صفحه 59:
دوس ‌هفتم (مضارع مجزوم) توضیح دهید با آمدن ادوات جزم. فعل مضارع چه تغييراتي مي کند؟ ضمه آخرٍ فعل مضارع (که علامتش رفع است) به سکون (که علامت جزم است) تبدیل مي شود. joss Saal) as | ats ‎SD‏ یفعل | لتفعل / ان أفعل ...۱ ما نفعل..) ‏و یا نون اعراب حذف مي شود: ‏یفعلان | تفعلان/ یفعلون / تفعلین/ تفعلن ‏(لم یفعلا/ لتفعلا/ ن یفعلوا ...۸ لا تفعلی/ لا تفعلوا ) ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 60:
1 دزس هفتم (مضارع مجزوم) به تزجمه |دوات جزم توجه کنید: (لم : 3 .. 11 : باید / ۷ : براي ساختن فعل نهي /إِنْ : اكر / مَنْ : هر كس ‎‘ANN‏ ۰ ب لم و ل فقط يك فعل مضارع را مجزوم مي کنند. ولي ان ۰ مَنْ و ما دو فعل مضارع را مجزوم مي کنند. حال به کاربرد ادوات جزم توجه کنید: لم: ماضي ساده یا نقلي منفي مي ‎LASS J Jibs jbo‏ نرفت, نرفته است.

صفحه 61:
دزس هفتم (مضارع مجزوم) ‎AS Le 9 CAN I‏ هر دو به معني نرفت هستند. ‏و كرأ شنکست /ما سر و لم یکسز نشکست. ‏آرسلوا ء فرستادند ما آرسلوا و لم پُرسلواء نفرستادند. ‏لد : در اصطلاح, لام امر نامیده مي شود و بر سر 6 صيغه ي غايب و 2 صيغه ‏متکلم می آیلا ‎Aes DESL‏ ع بای تفای کیب ی ۱ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 62:
دوس هفتم (مضارع مجزوم) لا: منظور از لاء همان لاي ناهیه. يعني سازنده فعل نهي است و اگر بر سر فعل ‎<a‏ منء ما: ادوات شرط هستند و داراي فعل شرط و جواب شرط مي باششذ که هر دو فعل نیز مجزوم مي شوند. ‏إِنْ تَصْرِبْ آضرب : اگر بزني مي زنم. من یم قبل الكلام؛ يَسْلَمْ مِنَ الخطأ: فعل شرط جواب شرط فعل شرط جواب شرط ‏هر کس قبل از سخن گفتن فکر کند؛ از خطا در امان مي ماند. ‎ ‎ ‎

صفحه 63:
دوس ‌هفتم (مضارع مجزوم) و ما تنفقوا من شىء يَعْلَمْهُ اللهُ : هر چيزي که انفاق کنید. خدا از آن با خبر است. نکته ي 1: اكر ادوات شرط بر سر فعل هاي ماضي بیایند؛ آن فعل ماضي. معناي مضارع می یابد. من اجْنَهْدَ نجَحَ : هر كس تلاش كند؛ موفق مي شود. نكته ي2: دقت كنيد كه سه نوع مَنْ و ما وجود دارند: استفهام .موصولء جازم 4 انت؟ ما هذا؟ استفهام (برسشي): تو جه كسي هستي؟ این چیست؟

صفحه 64:
دوس ‌هفتم (مضارع مجزوم) عَلَمْ مْن لا يعلم. اعمَلْ بما تَعلَمْتَ. به آنجه آموخته اي عمل كن. به كسي كه نمي داند بياموز. (هر دو؛ موصول) ‎Ll unl elves eine‏ روف وف معمولاً ساکن خوانده مى/شلوك! ل ما بایا اجب این ‎[ctl Ny Sl‏

صفحه 65:
ع_ دوس هشتم (فعل معلوم و مجهول) فعل از نظر مشحّص بودن و نبودن فاعل آن دو نوع است: فمل معلوم و فعل مجهول. الال نلك كذافافل آن معلوم و مشخص است كه در عربي» به آن مبنى للمعلوم مي كويند. فعل مجهول: فعلي است كه فاعل آن مجهول و نا مشخص است که در عربيء ابه آن مبنى للمجهول مي كويند. در زبان فارسي براي تبديل فعل معلوم به مجهول از فعل شد كمك مي كيريم. مثال: پروین جایزه اي گرفت. جایزه اي گرفته شد. (ماضي) کورش يك کاردستی می سازد. يك کاردستي ساخته مي شود. (مضارع)

صفحه 66:
۰ دون هشتم (فعل معلوم و مجهول) _ اقا در زبان عربي براي تبدیل فعل معلوم به مجهول ۰ وزن فعل را تغییر مي دهیم فعل ماضی: (فْعَل: انجام داد سس فعل: انجام داده شد.) آرسَل: فرستاد ازسل: فرستاده شد. و : نازل کرد ُزّلَ: نازل شد. [کشستت: به دست آورد آکشیت: به دست آورده شد.

صفحه 67:
۰ دون هشتم (فعل معلوم و مجهول) _ حال به نجوه ساختن فعل مضارع مجهول توجه کنید: فعل مضارع: (يَفْعَلٌ: انجام مي دهد ‎plete‏ داده مي شود) ‎ak‏ مي نويسد کته نوشته مي شود. يُرْسِلٌ: مي فرستد يُرْسَلُ: فرستاده مي شود. یعلق: آویزان مي کند. ‎oe oly gl le‏ شود. در این مثال به نحوه ي تبدیل جمله ي داراي فعل معلوم به جمله ي داراي فعل مجهول دقت کنید: ‎ad‏ معلوم ‎Selb‏ مفعول فعل مجهول ‏ نايب فاعل ‎ ‎ ‎

صفحه 68:
۰ دون هشتم (فعل معلوم و مجهول) _ در تبدیل معلوم به مجهول اين تغییرات صورت گرفت: 1- فاعل حذف شد. 2 مفعول به جاي فاعل آمد و نامش به نایب فاعل تذ 3 نایب فاعل (که در اصل, مفعول و منصوب بود). مرفوع شد. انواع نایب فاعل: نایب فاعل مانند فاعل به سه صورت می آید. 1- اسم ظاهر: |ذا فُری الفرآن فاستمعوا له ‎i‏ ‎ese‏ لد تلوا فی سبیل الله آمواً 3-ضمير مستتر: آقلاینظرون اي الاب کیف ضمير مستتر هى در خُلقَتْ است.

صفحه 69:
درس هشتم (فعل معلوم و مجهول) يك بار دیگر به مجهول کردن فعل ها توجه کنید: توضیح دهید براي تبدیل ماضي معلوم به ماضي مجهول چه تغييراتي در حرکات | ن ايجاد مي شود؟ 1 - عين الفعل را کسره مي دهیم. خَلَقَ -خله ‎GSS‏ اکتش, 2- حرف يا حروف متحرّك ماقبلٍ عين الفعل را مضموم مي كنيم. 0 ل ‎Zee) #7 1‏

صفحه 70:
۱ دزس نهم (افعال ناقصه) افعال ناقصه عبارتند از: کان : بود / صار: شد / لّيسّ: نيست | أَصْبّحَ : شد. مادام: تاوقتي که ؛ مادامي که / مازال: همواره افعال ناقصه. همراه حروف مشبهةّ بالفعل و حرف لاي نفس جنس که در درس دهم خواهيم خواند. نواسخ ناميده مي شوند. نواسخ جمع ناسخه است يعني باطل کننده ها اا لاص ا یی ‎kel dads‏ مي شوند. جواد ‎١‏ مریض. ‎Ged‏ جوا م مبتدا مرفوع خبر مرفوع. فعل ناقص اسم ليس مرفوع خبر ليس منصوب

صفحه 71:
الاالللاسككا ‎٠‏ دوم نهم (افعال ناقصه) التلمی‌ذتان . مُجِدَّتان. كانتت التلمیذتان ‎Sane,‏ ‏مبتدا مرفوع ‏ خبر مرفوع فعل ناقص اسم كان مرفوع خبر کان منصوب 1- فعل ناقص, بر سر مبتدا و خبر مي آید. 2- مبتدا تغییر نام مي دهد ولي اعراب آن تغییر نمي کند. 3- خبر منصوب مي شود. اسم افعال ناقصه نیز مانند فاعل سه نوع است: 1- اسم ظاهر: یکونْ المومن صادقا: مومن راستگو مي باشد. 2- ضمير بارز: أضْبَحتّم شاکرین:سپاسگزار شدید. 3- ضمير مُستتر: لیس وحیدا: تنها نیست. خبر افعال ناقصه در صورتي که شبه جمله (جار و مجرور) باشد؛ گاهي جلوتر از اسم مي آید. ( در اصطلاح مي گویند خبر. مقدّم مي شود

صفحه 72:
دون نیم (افعال ناقصه) لیس فی المدرسة تلمیذٌ. لیس فی المدرسة ‎diel‏ خبر مقدّم اسم مور فعل ناقص خبر یس منصوب اسم لیس مرفوع به معانی و کاربردهای متفاوت کان ‎eas‏ كنيد كانَ + مضارع- ماضي استمراري و ماضي مستمر. كان يسمعٌ : مى شنيد. داشت مى شنيد. کان + قد + ماضى - ماضى بعيد. کان قد سمع یا کان سم شنيده بود: كانّ به معني است مى باشد. جاء الحقّ و زهَقَ الباطلَ إن الباطل کان موق حق آمد و باطل از بين رفت زيرا باطل نابود شدني است.

صفحه 73:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) ‏ ای فف یل عپا ردب از إِنَّ : هماناء به راستي که النْ : ولي ‎٠‏ لكن / أنَّ : كه. اینکه | یت : كاش كأنَّ : كوياء مثل اينكه / لَعَل : شاید. امید است. حروف مشبهه دقيقاً بر عكس افعال ناقصه عمل مي كنند. افعال ناقصه خبر را ‎Hane oe ee‏ وله غَفورٌ رحيم. و کان الله غَفوراً رجيماً مبتدا مرفوع ‏ خبر مرفوع اسم کان مرفوع ‏ خبر کان متصوب

صفحه 74:
دزس دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) _ & Ho =e i of ee ‏الل‎ اسم إِنَّ منصوب خبر إِنَّ مرفوع حرف مشبّهة بالفعل اسم ليت منصوب منصور . خبر ليت مرفوع ‎Sell Oli‏ ذاهبٌ. ‏حرف مشبهة بالفعل اسم كأنَّ منصوب خبر کنْ مرفوع. ‎ ‎ ‎

صفحه 75:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) ‏ « إِنَّ و أخوائهاه حروف مشبّهة نام دارند و بر سر جمله هاي اسميّه مي آيند و علاوه بر تغییر معناي جمله. «مبتدا» را به «اسم» تغییر نام مي دهند و اعراب ‎i,‏ را منصوب مي کنند. اما خبر را همچنان بدون تغیپر مي گذارند. العالم ان العالم ‎byte‏ ‏مبتدا مرفوع ‎١‏ خبر مرفوع اسم إن منصوب خبر ان مرفوع

صفحه 76:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) ‏ انواع اسم و خبر حروف مشبهةّ بالفعل: اسم ظاهر: اٍنْ اللة يأمُرٌ بالعذل و الاحسان اسم ۳ ضمیر: نا آزلناة قرآناً عغربیّا لعلکم تعقلون مفرد: إن المعلمین محترمون. خبر ] جمله ان ‎3b Ul‏ بالعدل و الاحسان شبه جمله: ‎SIF‏ جواداً فی الصّف.

صفحه 77:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) ‏ یراب مرف مشیهة بالفعل این نام را داده اند؟ خوب است بدانیم به این علّت به این حروف. مشبهة بالفعل يعني شبیه فعل مي كويند كه ظاهر آن ها شبيه فعل است. ‎Fiat ae Sons‏ دارد. آخر اين 6 حرف هم فتحه دارد. از طرف ديكر بیشتر آنها نیز معنايي شبیه فعل دارند. لاي نفي جنس (ا النافية للجنس): حرف لاي نفي جنس ۰ همان طور که از نامش پیداست وجود جنسي را نفي 1

صفحه 78:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) ‏ ‎GY‏ نفي جنس به معني « هیچ ... نیست » مي باشد. ‏لارَجُلَ فى الذار: هيج مردي در خانه نیست. ‏لا خر فی ود ار مُنوْن: هیچ خيري در دوستي فرد دورو نیست. ‏كار لاي نفي جنس خيلي شبيه حروف مشبّهة بالفعل است. ‏لاي نفي جنس نيز اسم و خبر دارد . اما اسم آن. نکره و مبني بر فتح است؛ درحالي که خبر آن درست مثل خبر حروف مشب بالفعل» مرفوع اسبت. ‎at y‏ أصعتبٌ من الجَهْل. (میچ بلايي سخت تر از ناداني نیست) ‎ ‏اسم لاي مبني بر فتح خبر لاء مرفوع ‎ ‎

صفحه 79:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) ‏ به انواع «لا» دقت کنید: 1- لای ناهیه (يعني لاي نهي): لا ب: انتخاب نکن لاتتأمّل: درنك تكن 2- لاي نافيه (يعني لاي نفي): ‎a) ll Rall oS‏ لاي نفي جنس): لا حَد موجود: هیچ کسی نیست. ‎ ‎

صفحه 80:
.دز دهم (حزوف مشیّهة بالفعل) _ براي منحصر کردن مفهوم خبر براي مبتداء مي توان به إِنَّ و أنَّ » ما افزود که بای با مای کافهیمتی بازدارنده گفته می شود . ‎Le‏ به این ما. مای کاقّه گفته می شود؟ ‏جون مانع عمل ‎Gl‏ و أنَّ مي شود. ‏بعد از ماي كاقه ممكن است جمله ي اسميّه و يا جمله ي فعليّه بيايد. مثال: وس ۲۲۲ ) بویتوی | اج !)و ‏از حروف مشبهة بالفعل ماي کاقه وا ری | ‎Eee ris‏ ‏و( ‎be‏ النّه ليُذهِبَ ‎a al Gao ll Sed‏ از حروف مشبهة بالفعل ماي کاقه فعل فاعل و مرفوع ‎ ‎

62,000 تومان