آموزشعلوم انسانی و علوم اجتماعیادبیات و زبانسایر

مکالمه های عربی در مکان های مختلف

صفحه 1:

صفحه 2:
مکالمه در بازار المشتری: السلام علیک : سلام بر تو الباءع: السلام علیک و رحمة الله و برکاته.: سلام بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد. المشتری ازیه آن آشتری هدید: من می حواهم یک کادو بخرم. و لکن أن لا تكون غالية كثيراً: اما نه جندان كران. ربما شنطة يد؟: شايد يى كيف دستى؟ الباءع : أى لون تحث؟: جه رنگی دوست دارید؟ ‎cols “Saul oll “su: oul‏ قهوه ای با سفید؟ ‎Si Soe sl ons:‏ بان نا کوجی؟ ۱11

صفحه 3:

صفحه 4:
المؤظّف ‎ae‏ ۱ پرادرم اچه می خواهی ؟ شکرا. آربذ آن آستعیرکتابا . كتابى را به امانت‌ابگیرم أ کناپ؟ چه کتابی كتابآً حولَ المُحاورةالعربيّة مکالمه زبان عری هل تُريدٌ أن تطالقه فى المكتبة؟ کتابخانه مطالعه کنی؟ لا رید استعارکه اسبوقین : دوهفته آمانت بگیرم ‎te‏ قل أنت مِن آعضاء المكتبة ؟ كتابخانه هستى؟ لاء هل تُمكن عضويّتى فى المكتبة ؟ عضو کتابخانه شوم؟ 5 تقم ! أكمل هذه الورقة و ادقع ألف تومان . هرار تومان ببرداز شکراً . كارمند: يفرما متشكرم ! مى خواهم كتابى بيرامون آیامی خواهی آن را در نه . می خواهم ‎Gil‏ ‏آيا شما عضو نه , آيا ممكن است بله ! اين ورقه را كامل كن و متشكرم

صفحه 5:
مکالمه درخانه الأخت : آسَمعت پا حسین! خواهر: حسین ! آیا شنیدی که من درآزمون یرودی دانشگاههاقبول شدم ؟ نا قد نگ فی |متخان القبول للجامعات - الأخ : أحسنتٍ . مبروكُ ! فى أي فرع ؟ جه رشته أى ؟ ‎١‏ فى فرع الأدبالعربي بجامعة اصفهان . دانشكاه اصفهان. مِن أين لي هذا الخبرٌ ؟ تورسيده؟ لَقدإِنتسَرَ الخبرٌ فی الصحيفة «بيك سنجش » برادر: آفرین مبارک باشد ! رشته ادبیات عرب این خبراز کجا به در روزنامه بیک کی برای ثبت نام دوهفته آرزوی

صفحه 6:
جامد: ماذا یحدث فی فصل الرّبع حامد: در فصل بهار ‎az‏ ‏اتفاقی رخ می دهد؟ نادر: فى فصل الربيع يَقصٌرٌ الليل و يطول النهار و تعتدل حرارة لجع و تکون السماء صافية کالمراة و طبيعة تدعونا الى الخروج ن المنازل لِتملأصدورنا بعطورها و تُغرّدُ الطیور علی اغصان الأشجار فهو قصل الفرج و سرور لكثيرٍ من الثّاس . نادر: در فصل بهار شب کوتاه و روز طولانی مى شود و كرمى هوا کل ی اسان همچون آییته مي ‎Bal te cally sly‏ ‎ae‏ عی وان برای ایک سینه هایعان 1 ۱۱ 2 ۱۳ پر کنیم و پرندگان بر شاخه های درختان آواز می خوانند پس آن ‎Lad‏ شادی و شادمانی برای بیشتر مردم است. حامد: فعلی هذا وداعا حّی الفد. حامد: پس تا فردا خداحافظ. تادر: وداعاً مع السلامت. خداحافظ, به سلامت.

صفحه 7:
| "مکالمه درباره ‎sla jg)‏ هفته و فصل هاى سال حامد: السّلام عليكم. حامد: بريد بر شما نادر: عليكم السّلام ورجمة الله و بركاته. نادر: درود و رحمت خدا بر شما حامد: هل أنت مستعدٌ لأن نتحدث فی ایام الاسبوع و فصول الشنه. حامد: ایا تو آماده هستی برای اينکه درباره روزهای هفته و فصل های سال گفت و گو کنیم؟ تادر: نعم, آنا بخدمتک. نادر: بله. من در خدمت تو هستم. حامد: هل تعرف یا نادر ام الاسبوع بالّغه العربية؟ حامد نادر آيا ايام هفته را به زبان عربى مى شناسى؟ نادر:نعم السّته, والاحد. والاثنين, و الثلاثاء. والاربعاء. والخميس و الجمعة. ‎aly‏ » شنبه, یکشنبه, دو شنبه, سه شنبه, چهارشنبه, پنج شنبه, جمعه. ‎ ‎ ‎ ‏حامد: ما هو اليوم الثالث من ایام الاسبوع؟ حامد: روز سوم از روزهای هفته چیست؟ ‏الاثنين هو التوم الثالث. تاد روز سوم وش اس حامد: ما هو الیوم الخامس؟ حامد: روز پتجم چیست؟ نادر: الاربعاء هو الوم الخامس نادر: روز پنجم چهارشتبه است. حامد: کم فضلاً فى السّنه؟ حامد: در سال چند فصل است؟ نادر: فی الشنه اربعة فصول. نادر: در سال چهار فصل است. احامد: ما هو أسماءٌ الفصول الاربعة؟ حامد: نام های چهارفصل چیست؟ ۲ نادر: الفصول الاربَعَةُ هى الربيع والصّيف. و الخريف و الشّتاء. ‎ ‎ ‎ ‏چهارفصل عبارتند از : بها, تابستان. باییز و زمستان. ‎

صفحه 8:
نادر: فی فصل ‎bob UT‏ آغصان الأشجار التی عرّها فصلّ الخریف. ‎nS‏ شا می شود ورعد غراش می کند و بادهای تند من وزد برك هاى درختار ۲۰۰ هل يقصرٌ اللّيلٌ و یطول التهاژ فی فصل الشناء؟ حامد: آیا در زمستان شب کوتاه و روز طولانی می شود؟ ‎ay‏ .بل يقصّر التهار و يطول الليلٌ و يشتدٌ البردُ فیر تدی الثاسن الملابسن الضوفية نه , بلكه روز کوتاه و شب طولانی می گردد. سرما شدت می گیرد و مردم لباس ‎ ‎ ‎ ‎ ‏جامد: اکثر مردم در فصل زمستان به کجا پناه می برند؟ در:يفضّل النّاسٌ فى فصل السّتاء أن يلجأوا إلى بيوتهم حيتُ يتمتعون بقضاء أجمل الأوقاتِ مع أفرادٍ الأسرة بآلقرب من المدقأة. ۲ نادر: مردم در فصل زمستان ترجيح مى دهند كه به خانه هايشان يناه ببرند از انجائيكه زيباترين اوقات را با افراد خانواده در كنار بخارى بهره مى جويند. ‏حا ‎ ‎ees ‏نادر : برای تو خیر و خوبی آرزو میکنم.‎ ‏الی اللقاء‎

صفحه 9:
مکالمه درباره پاییز و زمستان حامد: السّلامُ علیک یا ‎Lob‏ حامد: درود بر تو ای ناد نادر: عليكم السّلام , أهلاً بى يا حامد! نادر: و درود برشما . خوش آمدی ای حامد حامد: فل انث موافق لأن تواصلَ حديئنا فى القصول الأربعة؟ حامد:آیا تو موافقی که صحبتمان را در چهار فصل ادامه دهیم؟ نادر: بالتأکید. نادر: حتماً حامد:ماذا تعرفٌ عن فصل الخریی؟ حامد: درباره فصل پاییز چه می دانی؟ نادر: الخریف هو فصل جمیل معتدلّ فی حرارته , یحلو فیه العملٌ بعد راحة الصّيف. نادر: پاییزفصل زیبایی در گرمایش معتدل است. در آن کار پس از استراحت تابستان جایگزین می گردد. حامد: این بقغ فصلْ الخریف بالتسبة لسائر الفصول؟ حامد: فصل بابیز به نسبت سایر فصل ها کجا قرار می گیرد؟ نادر:يقعٌ فصلّ الخریف بین الصيف و الشتاء. نادر: فصل باييز ميآن تابستان و زمستان قرار مى كيرد حامد:كيف حال الجوّ فى فصل الخريف؟ حامد: حالت هوا در فصل پابیز چگونه است؟ . ‎J‏ تادرنالطقسن فی آیام فصل الخریف معتدل , تهب فى بعض الأحيان رياح قويّةُ سق أوراق الشجرء و تنثرها على الأرض. و يهطل مطرٌ يسقى الأرض العطشى, و تظهرٌ ۱ الشّمس من حينٍ لآخرّ من وراء الغيوم, فتلطّف الأجواء. 3 نادر: آب و هوا در فصل پاییز معتدل است دربرخی اوفات بادهای تندی می وزد که برگ های درختان را می اندازد و آنها را روی زمین پراکنده می سازدو بارانی سيل ‎i‏

صفحه 10:
نامه أحمد: العام و احمد؛درود بر شما رداک ال مروت الا رم سعید: درود و رحمت خدا بر شما خوش آ ‎Exact‏ جنک البوم لنخت معک حول ‎ats‏ الرساله ای ۵ 332۱0 ند نو آمده ام با و پیرمون نوشتن نامه صحبت کنم. سعید:آنا بخدمتک. ما الشّوال؟ : من در خدمت تو هستم, سوال چیست؟ هل بامکانک ‎Scare ol os Bole‏ کتابة الژسالة؟ احمد: آیابرای تو امکان دارد شیوه های نوشتن نامه را برای من بیان کنی؟ سعیدیکل سرور. سعید: با كمال ميل. ولا الساله التی ثرسَلّ الی الضدیق تخلتلف عن الرسالة التی ثوجشه |لی القریب. ‎il‏ نامه ای که به دوستت می فرستی از نامه ای که به غریبه ارسال می کنی اختلاف دارد. تانب الرّسالة التى نُوجّه إلى الدوائر الحكوميّة تختلفٌ فى مَصْمُونها عن السائل. التى تبعت إلى الدّوائرالخاصّة فاذا أردت أن تكنت زسالة. علي الإلتزام دوم نامه أى كه يه ادارات دولتى مى فرستى در مضمونش از نامه هايى كه به اذارات ويزه مى فرستى اختلاف دارد . بس هنكامى كه مى خواهى نامه اى بتويسى بايد به كام هاى آن توجه كنى. أحمد:ما هى خطواث كتابةٍ الرّسالة؟ احمد: گام های نوشتن نامه چیست؟ سعید: الخطوة الأولى :تعيين ‎oe‏ الرّساله و الجهة التی ثرسل البها,و اسم بلده الغرسل و تاريخ تحریرها. سعید: گام اول: و مشخص كرون موتو نامع جلت کم ان ارسالی و تاریخ نوشتن آن. . لا د

صفحه 11:

صفحه 12:
ما درل سمیر: ی موی بع تو خوش آمد ‎ye‏ گويم ای مجید ‎Sis Spy Sale‏ 2 سمير: من فضلك بِيْن لى كيف ذهبت إلى القُندق؟ سمير: لطفاً براى من بيان كن جكونه به هتل رسيدى؟ مجيد:طيّب, حينما خرجنس من المطار . ذهيث إلى قوقف اللكسى (سيبارات الأجرة) ثم رکیث فى إحداها حنّى وصلث إلى وسط المدينة و توجٌهث إلى فندق كبيرٍ رأيثه هناى, اسمه(قندق التجمة) فدخلث و استقبلنى صاحب القندق بكقاوة. مجید: بسیار خوب, هنگامی که از فرودگاه خارج شدم, به ایستگاه تاکسی رفتم يس ذر يكى از آنها Bala at ‏را دراوم‎ lat cts Is cae a osu ‏با با قفا نی‎ هتل تجمه» است . سپس وارد شدم و صاحب هنل به گرمی از من استقبال کرد قلث له: عفوً, هل توجد لدیکم ‎FUE Bye‏ به او كفتم : بيخشيدء آيا اناق حالى نزد شماپیدا می شودا اتاق خالی داری) قال صاحبٌ الفندق: نعم. صاحب هتل كفت : بلع سألته: كم الأجرة فى لَبلةٍ واجدة؟ إز او برسيدم ‏ كرايه هر نشب جقدر است؟. أجات: عشرون ألف ليرة. ولكن عندما شاهدث القرفة لا حظث أنها غيز مناسية , لذلك عُدْتُ هترك أخرى إلى صاحب القُندق . و قلث ‎rad‏ باسخ داد: بيست هزار لير ولى وقتى اناق را ديدم ملاحظه کردم که آن نامناسب است. بخاطر آن يى ار دک ده ماس هل رکفت وه آوگفنم هل لديك غرفة أفضل منها؟ آبا اتافیبهتر از اين داری؟ The eee ‏قال:تعم,‎ گفت :باه ولی بسیار گران انست: فلت لا بأسن. العهمٌ جَودةٌ الغرفة. كفتم: اشکالی ندارد . مهم خوبى اتاق است

صفحه 13:
فقال: هذا هو مفتاح غرفتک , و هی القرفة رقم عشرین في الطابق الژابع. پس گفت: اين کلید اناقت است و آي اناق شماره بيست ور طبقه چهارم است. کیت المصعد حلّى وصلث إلى الطابق الذاية ‎less:‏ ‎Se‏ الأبوات واحداً بعد آخر... عشرة, ‏عشر, تسعهةّ عشر, ‎eure me wen vols‏ عرف ري سس آسوار آسانسور نشدم تایه طبقه چهارم رسیدم و شروع کردم به شمارش درها یکی پس ازا دیگری, بازده, دوازده, سیزده, چهارده, پانزده. شانزده, هفده, هبجده, نوزده. آهان اين هم شماره بیست. وارد اتاق شدم پس آن را اتاق زيبايى يافتم. ‏سمير:هل أعجبلك تلك العُرفة؟ ‏اسمير: آيا آن اتاق توا به تعجب انداخت؟ ‏مجيد:نعم, أعجبئنى كثيراً. ‎GV‏ كانت نظيفة و ممتازة. ولكن كانت تَصِلُ إليها أصوائمُزعجةٌ و كان سَريرٌ الوم قريباً جدّا من الافدة. ‏مجيد: بله مرا بسيار به تعجب انداخت. به خاطر اين كه تميز و برجسته بود ولى صداهايى ناراحت كننده از ان مى رسيد و تخت خواب خيلى نزديك ينجره بود ‏سمير:هل كان هناى مُستخدم(عامل) لمُساعديى؟ ‏تتمیر: آیا مستخدمی برای کمک کردن به تو وجود نداشت؟ ‏مجید:نعم, حینما دخلث القرفة. طرِق الباثِ فدخلّ المستخد, و قال :هل نت بحاجة إلى ‎ ‏مجید: بله ءهنگامی که وارد اتاق شدم , در زده شد و مستخدم وارد شد و گفت آبا به چیزی ‏احتياج داری؟ ‎a‏ . شكراًءكلٌ شىء على ماثرام. فقط أنا بحاجة إلى نوم هادىء لكب استريع و أريك ‏گفتم: نه سپاسگزارم . همه جيز باب ميل مى باشد. فقط من به خوابی آرام نیاز دارم نا ‏استراحت كنم و خشتگی از بدنم از بین بر و ‏تمیر:هل تمکنت من اللوم؟: ‏سمیر: آیا از خواب بهره جستی؟ . ‏مجید:نعم, نمث طويلاً و رأیث فیه اأحلامآسعيدة. ‏مچید: بله , مدت طولاني خوابیدم و خواب هایی خوب دیدم. ‏سمير: لا آریذ از عاجک آکثر من هذا ی ‏| لهير: بيشتر از اين نمى خواهم تو را آزار دهم. براى تو رستكارى و موفقيت در همه کارهایث ‏| أرزو مى کنم. 2 نيدلا إز عاج أيداً. فى رعاية اللّه. 5 ‎ ‎

صفحه 14:
http://: eric khedmaty.persianblog.ir

موضوع :مکالمه های عربی در مکان های مختلف نام پژوهشگر :سپهر نوعی مکالمه در بازار المشتری :السالم علیک :سالم بر تو الباءع :السالم علیک و رحمة الله و برکاته :.سالم بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد. المشتری:أريد أن أشترى هدية :من می خواهم یک کادو بخرم. و لكن أن ال تكون غالية كثيراً :اما نه چندان گران. ربما شنطة يد؟ :شاید یک کیف دستی؟ الباءع :أي لون تحب؟ :چه رنگی دوست دارید؟ أسود ،بني ،أو أبيض؟ :سیاه ،قهوه ای یا سفید؟ كبيرة أو صغيرة؟ :بزرگ باشد یا کوچک؟ المشتری:أتسمح لي أن أري هذه؟ :می توانم این یکی را ببینم؟ هل هذه من جلد طبيعي؟ :این از جنسچرم است؟ أو هل هي من جلد صناعي؟ :یا از مواد مصنوعی است؟ الباءع :من جلد طبيعي طبعاً :مسلما ً چرمی است. هذه نوعية ممتازة :از کیفیت بسیار خوبی برخوردار است. ً و الشنطة اليدوية سعرها فعال مًناسب جداً :و قیمت کیف دستی واقعا مناسب است. المشتری :هذه تعجبني :از این یکی خوشم می آید. سآخذها :این یکی را بر می دارم (می خرم) هل يمكن أن أستبدلها إذا لزم؟ :شاید بخواهم آنرا عوض کنم ،امکان دارد؟ الباءع :بالتأكيد :بله ،مسلماً. نغلفها كهدية :آن را به صورت کادو بسته بندی می کنیم. هناك الصندوق ( الدفع) :آن روبرو صندوق پرداخت است. المشتری :شکرا جزیال .إلی القا. الباءع :مع السالمة. درکتابخانه عموiمی مکالمه درکiتابخانه المؤظ ّ رید ُد ُ ؟؟ ماذا ت ُت ُری أخی !! ماذا ل أخی ضل المؤظ ّف ض َّ ف ::ت َت َفَفَ َّ خواهی ؟؟ می خواهی !چه می برادرم !چه برادرم عیرکتابا ً شکرا ً کتابا ً .. رید ُد ُ أن شکرا ً ،،ا ُا ُری أن ا َا َست َ عیر َ ست َ َ بگیرم امانت بگیرم به امانت را به کتابی را کتابی کتاب؟؟ کتاب ٍٍ أیُّ أیُّ کتابی ؟؟ چه کتابی چه کتابا ً لَ العربی ّةِةِ.. حو َ کتابا ً حو حاوَ َر َرةِةِالعربی ّ مُ ل الال ُ محاوَ عربی زبان عربی مکالمه زبان مکالمه کتبةِةِ؟؟ مکتب طالعَعَهه فی أن ت ُت ُطال رید ُد ُ أن هل ت ُت ُری هل مَ فی الال َ کنی؟ مطالعه کنی؟ کتابخانه مطالعه کتابخانه َین .. ستعارت َهه اسبو ال ،ا ُا ُری ال، رید ُد ُ ا ِا ِستعارت َ َینِ اسبوعع ِ بگیرم امانت بگیرم دوهفته امانت دوهفته کتبةِةِ ؟؟ ل مکتب ن ا َا َعضاء من مِ أنت هَهَل أنت ِ مَ ََ عضاء الال َ هستی؟ کتابخانه هستی؟ کتابخانه المکتبةِةِ ؟؟ فی المکتب تی فی عضوی ّتی هل ت ُت ُ ال ،هل ال، مکن عضوی ّ مکن ُ ُ شوم؟ عضو کتابخ ‏iانه شوم؟ کتابخانه عضو تومان .. ألف ادفَفَعع ألف الورقة وَوَ اد هذهِهِ الورقة أکمل هذ م !! أکمل ن َن َ َععَم تومانٍ ٍ بپرداز .. تومان بپرداز هزار تومان هزار ً ً شکرا .. شکرا بفرما کارمند :بفرما کارمند: خواهم می خواهم متشکرم !! می متشکرم بیرامون کتابی بیرامون کتابی در را در آن را خواهی آن آیامی خواهی آیامی آنرا خواهم آنرا می خواهم نه ،،می نه عضو شما عضو آیا شما آیا است ممکن است آیا ممکن نه ،،آیا نه کن وو کامل کن را کامل ورقه را این ورقه بله !! این بله متشکرم متشکرم مکالمه درخانه ُأل عت یا حسین! خواهر :حسین ! آیا شنیدی که من درآزمون س ِ ا خت :أ َ م َ ورودی دانشگاههاقبول شدم ؟ لجامعات . حت فی إمتحان القبول ل ِ ِ أنا قَد ن َ ج ُ ِ فرع ؟ األخ : ِ أحسنت ،مبروکٌ ! فی أیّ ٍ چه رشته ای ؟ العربی بجامعةِ اصفهان . فی فرع األدب ّ ّ دانشگاه اصفهان. الخبر ؟ لک هذا من أین ِ ِ ُ َ تورسیده؟ ة «بیک سنجش » لَقداِنتَشَ َر الخبر فی الصحیف ِ ُ سنجش منتشرشده مک ؟ بین لِت َ سجیل اِس َ َ ِ متی تَذهَ َ می روی ؟ ُ َین . أذهَبُبعد َ اسبوع ِ بعد می روم . لک الن ّجاح ! أرجو ِ موفقیت می کنم. شکرا ً . برادر :آفرین مبارک باشد ! رشته ادبیات عرب این خبراز کجا به در روزنامه بیک کی برای ثبت نام دوهفته برایت آرزوی الربیع حامد :ماذا یحدث فی فصل ّ اتفاقی رخ می دهد؟ حامد :در فصل بهار چه ص ُر اللیل و یطول النِهار و تعتدل حرارة نادر :فی فصل الربیع یَق ُ ة کالمرآة و طبیعة تدعiونا الی الخروج سماء صافی ً الجوّ و تکون ال ّ غرد ُ الطّیور علی اغصان من المنازل لِنَمأل صدورنا بعطورها و ت ُ ّ األشجار فهو فَص ُ ح و سرور لِکثیرٍ من النّاس . ل الفر َ نادر :در فصل بهار شب کiوتاه و روز طوالنی می شود و گرمی هوا معتدل می شود .آسمان همچون آیینه می باشد و طبیعت ما را به خروج از خانه ها فر می خواند برای اینکه سینه هایمان را با عطرها پر کنیم و پرندگان بر شاخه های درختان آواز می خوانند پس آن فصل شادی و شادمانی برای بیشتر مردم است. حامد :فعلی هذا وَداعا ً حتّی الغد. حامد :پس تا فردا خداحافظ. سالمت. نادر :وَداعا ً معَ ال ّ خداحافظ ،به سالمت. مکالمه درباره روزهای هفته و فصل های سال حامد :درود بر شما سالم علیکم. حامد :ال ّ نادر :درود و رحمت خدا بر شما سالم و رحمة الله و برکاته. نادر :علیکم ال ّ سنه. حامد :هل أنت مستعد ّ ألن نتحدث فی ایّام االسبوع و فصول ال ّ حامد :ایا تو آماده هستی برای اینکه درباره روزهای هفته و فصل های سال گفت و گو کنیم؟ نادر :بله ،من در خدمت تو هستم. نادر :نعم ،أنا بخدمتک. ّ حامد :هل تعرف یا نادر ایّام االسبوع بالغه العربیة؟ حامد نادر آیا ایام هفته را به زبان عربی می شناسی؟ جمعة. سته ،واالحد ،واالثنین ،و الثالثاء ،واالربعاء ،والخمیس و ال ُ نادر:نعم ،ال ّ نادر :بله ،شنبه ،یکشنبه ،دو شنبه ،سه شنبه ،چهارشنبه ،پنج شنبه ،جمعه. حامد :روز سوم از روزهای هفته حامد :ما هو الیوم الثالث من ایّام االسبوع؟ چیست؟ نادر :روز سوم ،دو شنبه است. نادر :االثنین هو الیَوم الثالث. حامد :روز پنجم چیست؟ حامد :ما هو الیوم الخامس؟ نادر :روز پنجم چهارشنبه است. نادر :االربعاء هو الیَوم الخامس حامد :در سال چند فصل سنه؟ حامد :کم فضال ً فی ال ّ است؟ نادر :در سال چهار فصل است. فصول. سنه اربعة نادر :فی ال ّ ٍ حامد :نام های چهارفصل حامد :ما هو أسما ُء الفصول االربعة؟ چیست؟ صیف ،و الخریف و الشّ تاء. نادر :الفصول االرب َ َع ُ الربیع وال ّ ة هی ّ نادر :چهارفصل عبارتند از :بهار ،تابستان ،پاییز و زمستان. حامد:ما هو فص ُ ل الشتاء؟ حامد :فصل زمستان چیست؟ نادر :فصل الشّ تاء هو فصل الخیر و البرکة. نادر :فصل زمستان فصل خیر و برکت است . حامد :ماذا یحدث فی فصل الشّ تاء؟ حامد:در فصل زمستان چه اتفاقی می افتد؟ ة هو جاء تلوی الرعد ُ و ف قوی ّ ً تهب العواص ُ ص ُ نادر :فی فصل الشّ تاء یلمعُ البر ُ ق و یق ِ ُّ ف ّ عرها فص ُ ل الخریف. ن أغصا َ األشجار التی ّ ِ برق ساطع می شود و رعد غرش می کند و بادهای تند می وزد برگ های درختان می ریزند. یقصر اللّی ُ فصل الشّ تاء؟ هار فی حامد:هل ِ ل و یطول الن ّ ُ ُ حامد :آیا در زمستان شب کوتاه و روز طوالنی می شود؟ نادر:ال،بل یقصر النّهار و یطول اللّی ُ صوفیة س ال ّ س المالب َ ل و یشتد ّ البرد ُ فیر تدی النّا ُ سمکیة. ال ّ نادر :نه ،بلکه روز کوتاه و شب طوالنی می گردد .سرما شدت می گیرد و مردم لباس های پشمی می پوش فصل الشّ تاء؟ حامد:إلی أین تلجأ غالبیة النّاس فی ِ حامد :اکثر مردم در فصل زمستان به کجا پناه می برند؟ ض ُ أجمل حیث یتمتعون بقضاء فصل الشّ تاء أن یلجأوا إلی بیوتِهم س فی ُ نادر:یف ّ ل النّا ُ ِ ِ مدفَأة. األوقات مع أفراد ِ األسرة بالقرب من ال ِ ِ نادر :مردم در فصل زمستان ترجیح می دهند که به خانه هایشان پناه ببرند از انجائیکه زیباترین اوقات را با افراد خانواده در کنار بخاری بهره می جویند. حامد:أشرکَ علی هذه اإلیضاحات القیّمة. حامد:از تو به خاطر این توضیحات ارزشمند تشکر می کنم . منَّی لکَ ک َّ ل خَیرٍ. نادر:أت َ نادر :برای تو خیر و خوبی آرزو میکنم. حامد :إلی اللِّقاء. حامد :به امید دیدار ً ّ مکالمه درباره پاییز و زمستان م علیک یا نادر! سال ُ حامد :ال ّ حامد :درود بر تو ای نادر ً سالم ،أهال بک یا حامد! نادر :علیکم ال ّ نادر :و درود برشما .خوش آمدی ای حامد حامد :هل أنت موافقٌ ألن نواص َ ُصول األربعةِ؟ ل حدیثَنا فی الف ِ حامد:آیا تو موافقی که صحبتمان را در چهار فصل ادامه دهیم؟ نادر :بالتأکید. نادر :حتما ً ‏iریف؟ فصل الخ ف عن حامد:ماذا تعر ُ ِ ِ حامد :درباره فصل پاییز چه می دانی؟ ل فی حرارتِه ،یحلو فیه العم ُ ل معتد ٌ جمی ٌ نادر :الخریف هو فص ٌ صیف. ل َ ل بعد راحةِ ال ّ نادر :پاییزفصل زیبایی در گرمایش معتدل است .در آن کار پس از استراحت تابستان جایگزین می گردد. حامد :أین یقعُ فص ُ الخریف بالنسبةِ لسائرِ الفُصول؟ ل ِ حامد :فصل پاییز به نسبت سایر فصل ها کجا قرار می گیرد؟ نادر:یقعُ فص ُ الصیف و الشتاء. الخریف بین ل ِ ِ نادر :فصل پاییز میان تابستان و زمستان قرار می گیرد حامد:کیف حا ُ ل الجوِّ فی فصل الخریف؟ حامد :حالت هوا در فصل پاییز چگونه است؟ ة تُسقطُ الخریف معتد ٌ ل، فصل ح قوی ّ ٌ تهب فی بعض األحیان ریا ٌ ّ ِ نادر:الطق ُ ِ س فی أیّام ِ أوراقَ الشجiرِ ،و تنثُرها علی األرض .و یهط ُ تظهر مطر یسقی األرض العطشَ ی ،و ل ُ ُ آلخر من وراء الغیوم ،فتلطُّف األجواء. حین الشّ مس من َ ٍ نادر :آب و هوا در فصل پاییز معتدل است دربرخی اوقات بادهای تندی می وزد که برگ های درختان را می اندازد و آنها را روی زمین پراکنده می سازدو بارانی سیل نامه م علیکم. سال ُ أحمد:ال ّ احمد:درود بر شما سالم و و رحمة اللّه،أهال ً و سهالً. م ال ّ سعید:علیک ُ سعید :درود و رحمت خدا بر شما خوش آمدید. حث معکَ حولَ کتابة الرسالة. م ألت ّ أحمد:شکراً ،جئتُکَ الیو َ احمد:با سپاس امروز نزiد تو آمده ام تا با تو پیرامون نوشتن نامه صحبت کنم. سوال؟ سعید:أنا بخدمتکَ .ما هو ال ُّ سعید :من در خدمت تو هستم ،سوال چیست؟ الرسالة؟ ن لی َ أسلوب کتابةِ ّ أحمد:هل بإمکiانکَ أن تُبی ِّ َ احمد :آیا برای تو امکان دارد شیوه های نوشتن نامه را برای من بیان کنی؟ سعید:بک ِّ ل سرورٍ. سعید :با کمال میل. س ُ جشه إلی الغَریب. صدیق تخلتل ُ الرسالة التی تُو ّ الرسالة التی تُر َ ل إلی ال ّ ف عن ّ أوَّال ً ّ ابتدا نامه ای که به دوستت می فرستی از نامه ای که به غریبه ارسال می کنی اختالف دارد. الرسائلِ التی جه إلی الدوائر الحiکومیّة تختل ُ الرسالة التی تُو ّ مض ُ ف فی َ مونِها عن َّ ثانیا ً ّ ة ،علیک اإللتزام بخُطواتِها. صةِ ،فاذا کتب ّرسال ً تُ ُ أردت أن ت َ َ َ بعث إلی الدَّوائرِالخا ّ دوم نامه ای که به ادارات دولتی می فرستی در مضمونش از نامه هایی که به ادارات ویژه می فرستی اختالف دارد .پس هنگامی که می خواهی نامه ای بنویسی باید به گام های آن توجه کنی. الرسالة؟ أحمد:ما هی ُ خطوات کتابةِ ّ احمد :گام های نوشتن نامه چیست؟ الرساله و الجهة التی تُرسل إلیها،و اسم بلده األولی:تعیین سعید:الخطوهُ موضوع ّ ُ ِ سل و تاریخ تحریرها. مر ِ ال ُ سعید :گام اول :مشخص کردن موضوع نامه و جایی که به آن می فرستی و نام شهر ارسالی و تاریخ نوشتن آن گام دوم :خطاب کردن مخاطب با تعبیر مناسب مانند (برادر عزیزم ،دوست مخلص ،پدر بزرگوارم،و)...و گشودن نامه به تعبیر های خوبمانند(بادرود ،بعد از اهدای سالم ،و )... س ُ الرسالة. مر ِ ب ُمقت َ س َ ل بعد َ ذلک ما یشا ُء َ ح ْ الرسالة ،فیَیکتبال ُ ضی ّ الخطوة الث َّالثة :کتابة مضمون ّ گام سوم :نوشتن مضمون نامه ،سپس ارسال کننده پس از آن آنچه که می خواهد بر اساس مقتضیات نامه می نویسد. م ی العزیز دو ؤفرادالدسرة یقدمون التحیّة)... الخطوةالرابعة :کتابة التحیّات حیثُ یَنبغی أن تُبَل ِّ َ غ الت َّحیّة ل ِمن ت ُحبّو تو ّ ج هها لآلخرین بصورةعامة مثل(:بل ّغ سالمی إلی ع ّ َّ گام چهارم :نوشتن سالم ها از آن جایی که شایسته است سالم را به کسی که دوست داری برسانی و توجه آن به دیگران به صورت عمومی مانند( :سالم من را به عموی عزیزم برسان یا افراد خانواده ام سالم می رسانن). الرسالة کدن تقول: الخطوه األخیرة :خاتمة ّ گام آخر :پایان نامه مانند این که می گویی: ُمت سالماً،أبن َ م رسل کأن تکتب :صدیقک المخلص( ،أحمد). ک المخلص ،د ُمت برعایته )...و کتابة اسم ال ُ (د َ (همیشه تندرست باشی ،پسر مخلصت،و ) ...و نوشتن نام ارسال کننده مانند این که می نویسی :دوست مخلصت ‹احمد›) الرسالة؟ ِل س ُر ن أحمد:کیف ّ احمد:نامه را چگونه می فرستیم؟ ص ندوق الب َرید الداخلی أو الخارجی. سعید:بعد ما الرسالة ت َجعلها فی غالف (ظرف) و تکتبُ علیه العنوان بد ّق ٍ ة و وضوح ،ثم تذهب إلی دائرةِ الب َرید و تشتری من ال ُ َ موظَّف طابعا ً بریدی ّا ً و تلصقه علی الغالف و ت ُبردها عن طریق ُ کتبت ّ سعید :پس از آن که نامه را نوشتی آن را در پاکت می گذارس ی و روی آن آدرس را با دقت و روشنی می نویسی سپس به اداره پست می روی و از آن کارمند تمبر پستی می خری و آن را روی پاکت می چسبانی و آن را از طریق صندوق پست داخلی یا خارجی پست می کنی. أحمد:أشکرک علی هذه المعلومات ،فی أمان اللّه. به خاطر این اطالعات از تو سپاس گذاری می کنم .خداحافظ مکالمه در هتل سمیر :أهال ً بک یا مجید. سمیر :به تو خوش آمد می گویم ای مجید ضل ! مجید:أهال ً و سهال ً ،تف ّ مجید :خوش امدید ،بفرما ذهبت إلی الفُندق؟ کیف سمیر :من فضلک بیّن لی َ سمیر :لطفا ً برای من بیان کن چگونه به هتل رسیدی؟ ُأل رکبت فی م مجید:طیّب ،حینما خرجتس من المطار ،ذ ُ موقف التَّکسی (سیبارات ا جرة) ث ّ ‏iهبت إلی َ ُ هت إلی فندق کبیرٍ رأیتُه هناکَ ،اسمه(فُندق النّجمة) إحداها حتَّی وصلت إلی وسط المدینة و تو ّ ج ُ ُ حiفَاوَة. فدخلت و استقبلنی صاحب الفُندق ب َ ُ مجید :بسیار خوب ،هنگامی که از فرودگاه خارج شدم ،به ایستگاه تاکسی رفتم پس در یکی از آنها سوار شدم تا به وسط شهر رسیدم و به سمت هتل بزرگی که آن را در آنجا دیدم ،رفتم .نام آن ‹ هتل نجمه› است .سپس وارد شدم و صاحب هتل به گرمی از من استقبال کرد. ة؟ ه خالی ٌ قلت له :عفواً ،هل توجد لدیکم غرف ٌ ُ به او گفتم :ببخشید ،آیا اتاق خالی نزد شما پیدا می شود (iاتاق خالی داری) صاحب الفُندق :نعم. قال ُ صاحب هتل گفت :بله َ حدة؟ وا ة یل ل سألته :کم األجرة فی ِ ٍ از او پرسیدم :کرایه هر شب چقدر است؟ حظت أنّها ة ال ف لیرةٍ ،ولکن عندما مرةً شاهدت الغُرف َ أجاب :عشرون أل َ َ غیر مناسبة ،لذلک عُد ْ ُ ُ ُ ت ّ ُ قلت له: و ، ُندق ف ال صاحب إلی ی أخر ُ َ پاسخ داد :بیست هزار لیر ولی وقتی اتاق را دیدم مالحظه کردم که آن نامناسب است .بخاطر آن یک بار دیگر نزد صاحب هتل بازگشتم و به او گفتم : ة أفضل منها؟ هل لدیک غرف ٌ آیا اتاقی بهتر از این داری؟ غال جدّاً. قال:نعم ،ولکن ثمنها ٍ گفت :بله ولی قیمتش بسیار گران است. جودَة ُ الغرفة. م َ مه ّ س ،ال ُ ُ قلت ال بأ َ گفتم :اشکالی ندارد ،مهم خوبی اتاق است . الرابع. فقال :هذا هو مفتاح غرفتک ،و هی الغُرفة رقم ِ عشرین فی الطَّابق ّ پس گفت :این کلید اتاقت است و آن اتاق شماره بیست در طبقه چهارم است. ُأ األبواب واحدا ً بعد َ آخر ...عشرة، الرابع ،و کبت المصعد حتَّی فَ َر َ دخذت عد ُّ ُ ُ ُ وصلت إلی الطَّابق ّ ة ة ة ة ة عشر ،إثنَی ة عشرش ،ثمانی َ عشر ،سبع َ عشر ،ست ّ َ عشر ،خمس َ عشر ،أربع َ عشر ،ثالث َ أحد َ َ َ َ َ َ َ جمیلة. الرقم ة عشر ،تسع َ العشرون.دخلت الغُرفة فوجدتُها غُرفة َ ُ عشر ،ها هو ّ َ َ پس سوار آسانسور شدم تا به طبقه چهارم رسیدم و شروع کردم به شمارش درها یکی پس از دیگری ،یازده ،دوازده ،سیزده ،چهارده ،پانزده ،شانزده ،هفده ،هیجده ،نوزده ،آهان این هم شماره بیست .وارد اتاق شدم پس آن را اتاق زیبایی یافتم. سمیر:هل أعجبتْکَ تلکَ الغُرiفة؟ سمیر :آیا آن اتاق تو ا به تعجب انداختi؟ ص ُ ة و کان مزعج ٌ مجید:نعم ،أعجبتْنی کثیراً ،ألنّها کانت نظیف ً ة و ممتازةً ،ولکن کانت ت َ ِ ل إلیها أصوات ٌ ُ ریر النّوم قریبا ً جدّا ً من النّافدة. َ س ُ مجید :بله مرا بسیار به تعجiب انداخت .به خاطر این که تمیز و برجسته بود ولی صداهایی ناراحت کننده از ان می رسید و تخت خواب خیلی نزدیک پنجره بود مساعدتِک؟ مستخدَم(عامل) ل ُ سمیر:هل کان هناک ُ سمیر :آیا مستخدمی برای کمک کردن به تو وجود نداشتi؟ الباب فدخ َ م ،و قال :هل أنت بحاجة إلی ة ،طُرِقَ ت iالغُرف َ ُ ل المستخد ُ مجید:نعم ،حینما دخل ُ شیء ؟ مجید :بله ،هنگامی که وارد اتاق شدم ،در زده شد و مستخدم وارد شد و گفت آیا به چیزی احتیاج داری؟ ُأ ح و زی َ قلت :ال ،شکراً،ک ّ ل ل شیء علی مایُرام .فقط أنا بحاجة إلی نوم هادیء ،لکی استَری َ ُ ب عن بَدَنی. التَّعَ َ گفتم :نه سپاسگزiارم ،همه چیز باب میل می باشد .فقط من به خوابی آرام نیاز دارم تا استراحت کنم و خستگی از بدنم از بین برiود. نت من النّوم؟ سمیر:هل تمک ّ َ سمیر :آیا از خواب بهره جستی؟ رأیت فیه أحالماًسعیدة. نمت طویال ً و مجید:نعم، ُ ُ مجید :بله ،مدت طوالنی خوابیدم و خواب هایی خوب دیدم. جمیع أمورِکَ.i ح فی سمیر :ال أرید ُ إز عاجک أکثر من هذا .أتمنَّی لک iالفو َز و النّجا َ ِ سمیر :بیشتر از این نمی خواهم تو را آزار دهم .برای تو رستگاری و موفقیت در همه کارهایت آرزو می کنم. ج أبداً ،فی رعایة اللّه. مجید:ال إز عا َ http://:منبع khedmaty.persianblog.ir

51,000 تومان