تاریخ و بیوگرافیعلوم انسانی و علوم اجتماعی

پاورپوینت ای عموی پیر تاریخ بنویس(دل نوشته )

دل نوشته ای در باره تاریخ ایران در ۲۹ اسلاید ای عموی پیر تاریخ بنویس…. آنگاه که فین کاشان میزبان بنیان گذار دانایی بود و جهل بر مرکب سرخ قدرت سوار بود….

fayigh50

صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:

صفحه 4:
به انتخاب محمد فایق مجیدی مولف کتاب :به آموزش بدبین فیستم

صفحه 5:
به آموزش بدبین یستم ای عموى يبر تاريخ بنويس از كتاب :به اموزش بدبين نيستم به قلم : محمد فايق مجيدى دهكلان

صفحه 6:
LB 2832/4 /الف 9م253 1388 مجیدی دهگلان . محمد قایق 2-45 به آموزش بدیین نیستم محمد قايق مجیدی دعکلان سنندج : پرتو بیان 1388 2 انتشارات پرتو بیان :173 کتابنامه مجیدی دهگلان , محمد فایق ,1345- -یادداشتهای طرح و غیره , معلمان - ابران - آثار و نوشته ها ‎http://library.aui.ac.ir/di ult aspx? Term=16621 &Field-0&DTC=10C‏

صفحه 7:
برضر چه همی لزری می دان که همان ارزی زین روی دل عاشق از عرش ‎yg sd‏ باشد مولانا

صفحه 8:
بد ‎١‏ موزش بدبين نيستم اى عموى بير تاريخ بنويس. ... ....دشمنانم موزيانه خندهاى فتحشان بر لب بر من آتش بجان نازل.... من به هر سو می دوم گریان از اين بیداد می کنم قریاد ای فریاد ای فریاد

صفحه 9:
به آموزش بدبین یستم وای بر من همچنان می سوزد ابن اتش آنچه دارم یادگار و دکتر ودیوان ... من به دستان پر از تاول این طرف را میکنم خاموش وز لفیب آن می روم از هوش ...۰ (مهدی اخوان تالث)

صفحه 10:
به آموزش بدبین نبستم ای عموی پیر تاریخ بنویس.... آنگاه که کین کاشان میزبان بنیان كذار دانايى بود و جهل بر مركب سرخ قدرت سوار بود . .. .

صفحه 11:
به آموزش بدبین یستم آنگاه که قانون مدکوم بودوستم حاکم جهل ونادانی دوست و عدالت کد بسنه اسیر سنم بود نويد تولد کودک احلاحات را دادند تا علم را تاج سر کند وایمان را چراغ راه و قانون را حاکم و ستم وظلم را زندانی نماید عدالت را همکار وجهل ونادانی را از عرحه براند

صفحه 12:
به آموزش بدبین نیستم ( ای عموی پیر تاریخ بنویس) آن كاه که نادانی بر اریکه قدرت نشست ملازمانش ریا وتزویر ودروغ واستبداد وخشونت براى بقاى خويش جه جايلوسيها که نکردند آنقدر کفتند نا نادانی مست وسرخوش ثرمان قتل دانش را در فين كاشان صادر كرد

صفحه 13:
به آموزش بدبین یستم ای عموی پیر تاريخ بنويس آنگاه که باغ شاهی فین کاشان میزبان بنیان گذار دار الفنون بود جهل برس‌کب سرخ قدرت سوار بود و آنچه را که می بایست در ذهن داشته باشد در قدرت تبر وکمان و نیروی بازو ها می جست و بر اریکه ای نشسته بود که هرگز نه سزاوار آن بود جفل در کوچه پس کوچه فای شفر و دیارمان آزادانه می کشت و علم و دانش در باغ شاهی فین کاشان چشم انتظار مرگ بود

صفحه 14:
به آموزش بدبین نیستم این سرگذشت فقط مربوط به ۱۵۰ سال پیش نیست بلکه سینه تاریخ مشحون از این فرمان هاست ریا و تزویر و تملق دیوار هایی هستند نفوذ ناپذیر که هرگز حاحبان خرد بدان راه نبردنداصلاحات فرزندی که در ایران دير به دنیا آمد و پس از سالفا از عمرش هنوز ‎aaj yid slg Sag‏

صفحه 15:
به آموزش بدبین یستم ای عموی پبر تاریخ بنویس آنان که در این ۱۵۰ سال مى خواسنند بنیاد نادانی بر افکنند تقفنگ بر دوش به دنبال نادانان حاحب قدرت رکتند کارغ ازاین که جامعه مهد پرورش نادانان بود آنفا هرچه بیشتر کشتند کمتر نتیجه گرفتندو هرگز ندانستندتفنگ و زور آزادی بیشتر نمی آورد

صفحه 16:
به آموزش بدبین نیستم البته قومی هم در اين ميان به آسمان خيره شدند و اين قوم خود به باغ كو وكش رسیدند ولی هرگز دست خلقان ديكر را نکشیدندو کار دنیا را به اهل دنیا وانهادند و غربیها آمدند و کردند هرچه کردند

صفحه 17:
به آموزش بدبین یستم وقومی كه جشم وكوش و دهان مردم بودند لب هايشان را دوختند نا شرح قحه زندكى را فقط از لب هاى دوخته بشنوندو اماآانان كه مسبر را تشخيص دادند و آمدند تا با كار قفرهنكى بنباد نادانى بر

صفحه 18:
به آموزش بدبین نیستم ای عموی يير تاريخ بنویس آنان که به غرب رفتند و جز یاس و نا امیدی هبیج توشه وارمغانی نیاوردند و صاحبان قلم نیز گاه به بیراه رفتند بجای اینکه (غم اين خکته چند ) خواب در چشم ترشان بشکندمراین در لفظ دری را به پای خوکان ریختند

صفحه 19:
به آموزش بدبین یستم از آن ووز كه قائم مقام فراهانى صدر اعظم اصلاخ طلب ایران در باغ نگارستان آنقدر [ای نمد مالیده شد تا جانش بدر رود بی آنکه خونش ریخته شود وچند سال بعد امير مهمان کین کاشان شد جنبش احلاج طلب ایرانیان بارضا به جای هدیه گلوله نثارش گشته است

صفحه 20:
به آموزش بدبین نیستم تاریخ مشحون است از اسب دوانی تند روان مستبد و هواخواهان آنضا و احلاج طلبانی چون امير و قائم مقام و محدق مجال نفس كتشيدن نداشتند واين ها بارز ترين نشانه ‎lo‏ عقب افنادکی ماست

صفحه 21:
به آموزش بدبین یستم ای عموی پبر تاریخ بنویس آنگاه که ظلم لباس عدل پوشیده بود و جور را معاون خويش نموده بود وشادى در تبعيد بود و غم هر روز درجه مى كرقت

صفحه 22:
به آموزش بدبین نیستم آنگاه که دروعغ آزاد و عدالت در زندان بود و حقیگت محكوم و فحشا وکساد رها ویله بودوسعادت گراری بود و ایمان مخقی می زیست

صفحه 23:
به آموزش بدبین یستم آنگاه که عشق را ‎ja‏ كنار ‎Sp‏ ‏راه بندنازیانه می زدندو كس به اندیشیدن خطر نمی کرد

صفحه 24:
به آموزش بدبین نیستم و تبسم را بر لب ها جراحی می کردند و ترانه را بر دهان آن گاه که شوق در پستوی خانه نان بود فرزندی متولد شد نا همكان را برهاند

صفحه 25:
به آموزش بدبین یستم او متولد شدنا شاعران را بگوید بجای و حف معشوق دستانی را که کار می کنند بستا بندو جامه ای زیبا بر برگامت رعنای دین بدوزد و زمین و آسمان را چنان بهم كره بزنند تا سالفا عقب ماندگی را جبران کنند

صفحه 26:
به آموزش بدبین نیستم اصلاحات منولد شد ولعو د | بكويد در بازار ير كريب د _ ‎ea‏ حداگت نمی توان چیزی ب | ارزش خرید

صفحه 27:
به آموزش بدبین یستم او منولد شد نا مارا بکوید سلطان وانهادن فرصت ها نباشیم او متولد شد تا طراحان برنامه برنامه های آموزشی را بگوید مواد آموزشی نان از مواریت بی دلیل روزگار

صفحه 28:
به آموزش بدبین نیستم او متولد شد نا به همكان بیاموزد ما كه داراى مواريث مادی ومعنوی مبادا بر سر ابن مواريث خوابمان ببود

صفحه 29:
به آموزش بدبین یستم واين پایان نیست آغاز است آغاز ی برای کار باعشق است

10,000 تومان