صفحه 1:
صفحه 2:
فا ata
2
سى ذ
نهم متوه
۲ 5
| ول
۱ 5“
دی
| 8 وين
۱ بیرستان
0 ن رسولیا
ليان
صفحه 3:
بکی: راحتی | مصائب
زدن : ادعا
کردن. بیهوده گویی | جا
یی / جامه: لباس |
صفحه 4:
a, 0 ae ke
آری با Sy اذ سمتلن نيأزهاى انان امت, bila Lina in
_ 1 ۱ رغ وم
لكل با مساك دواد دک تافآ ای مار«
باد مرا د هد لك بامث تسنیا رد وق تان دام
é 7 i ee
عبت ایک دومت نب il Ma efits f9 fargo
2 تن Or as
زیامت راهم« ما رن ادر be jah ie
7 es
tad en aril fue Sli a? ماذد, ب لان anil
s 7 ۳
مبالمزود ...اک ۸۸ یام تاک ببارد
مهم ترین : صفت عالی/ همدلی. همراهی,
خرسندی : وندی(«ی» مصدری) |
خوشحالی: وندی مرکب / خوش و ناخوشی:
بُدل | نسیم دل انگیز: ترکیب وصفی |
آرامش. دیدار: وندی/ این تصویر: ترکیب
وصفی(این: صفت اشاره. تصویر: هسته)
از پیش رو برداشتن: کنایه از حل کردن»
/برطرف كردن
مصاحبت با يك دوست خوب و
صفحه 5:
۲
معنی بیت: آیا می دانی ۰ دیدن یار غایب . چقدر لذّت بخش است ؟
مانند ابری است که در بیابان بر انسان تشنه ای ببارد
غایب: نهاد (دیدار: هسته.یار:
مفعول(چه:صفت پرسشی. ذوق: هسته) | بیت ۴جمله است
فعل «است» بعد از«ابری» محذوف است.
دیدار یار غایب مانند ابری است که تشنه ای را سیراب کند.
تکرار صامت های «ب» و «ر»
ابر و باریدن
صفحه 6:
eae 1 Veo
POD مینک ال
سلامت روانی و جسمانی : دو ترکیب وصفی /
0 0 روانى و جسمانى : صفت نسبى, وندى /
للد كارؤمال نل نات بر اي رن ابر exe a eee ae
۱ 7 1 ۰ زندگانی: نهاد/ ذوقی: مفعول| دوست:
LLP fon klar tle 1 Wala lace أمتمم
مشورت ب... ما را از دام و چاه آگاه می
زان ررمت اه 19 رن ماب
۱
11 ۳ تا یره ان si)
۲ دا 50 Pe an
UAL lyly دربن بر ir are و گرفتاری ها
جناس ناقص اختلافى
صفحه 7:
خودستایی کردن, ا3عای باطل كردن./ کنایه ازظاهرسازی
کسانی که لاف دوستی می زنند مانند گرگ هایی که در جامة گوسفندان هستند. اسلیم:
سالم. بی عيب| نار: آتش | مقيم: دائم. هميشكى
مار: نهاد/ بد: صفت. وابستة پسین | جانى: مفعول | ستاند(می ستاند): مضارع اخباری | سليم: متمم |
بار: نهاد/ بد : صفت/ آرد: مضارع اخباری/ سوی: حرف اضافه/ نار: متمم | مقیم: صفت|
بد : يار و مار و نار
معنی بیت: مار بد جان انسان سالم را می گیرد اما دوست بد او را به سوی آتش
جاوید و همیشگی می برد
صفحه 8:
دی تین مش گرا اضان نان عم دق اس تک رس رم
-صق الذر عل و ال.
سل ری وی
من با میت بر
اراس
سری رگا یآوره استد
ار ری
یاه
:ابا دين تن ددست و حرشن غود ته
ل
بادا الس nat كن
يشان ندا رک یقت این مد
Fame A تانب کم هر
7
ساسا بف روز ىجن إلى ا ن كرفت و عزوم قال
et nee cat AGU goed IL ها دک شين با
bond on لش ای تست رد یت قره اس تک
sey cher gilt رت 570 ۳ »مل تالكر د اياده عدم
tyes? Garry df vl lo£|
# دانش های زبانی
منش : خوی» رفتار / آ
پلید: آلوده اصحبت: هم نشینی اطبیعت:
خلق و خوی| طریقت: راه و روش |
تهمت زده شده | نیکو خصال: خوش رفتار!
نبوّت: پیغمبری | اصحاب: یاران,جمع صاحب|
کهف: غار/ گرایش: میل. خواهش
هر که بسا ببارنشیندلگر... متهم گردد:»
ae
هر کسی که با انسان های بد . هم نشینی کند
اگر خلق و خوی آن ها در او تأثیر نگذارد راه و
es ات اد اه کاس دادم هرد
صفحه 9:
were ce) 0 گرچه پاکی. تو را يليد كند
آفتاب ار چه روشن است او را پاره ای ابر ناپدید کند
با افراد بد تو را كه پاک هستی
آلوده و ناپاک می کند. خورشید اگر چه روشن و نورانی است. لکه ای ابر او را
محو و ناپدید می کند.
بدان: صفت جانشین اسم(افراد بد) | که: حرف ربط | صحبت بد : نهاد | پاک:
مسند| «ی» در آخر وا «پاک»: هستی(فعل اسنادی) | پلید: مسند / آفتاب:
| نهاد | ارچه(اگرچه): حرف ربط | روشن: مسند/ او: مفعول | پاره ای ابر : نهاد we
نايديد: مسند
ياك و يليد آفتاب و ابر ( تمثيل)
سنایی غزنوی (ولادت ۴۶۳ یا ۴۷۳ وفات 218-88 ه. ق)
شاعر و عارف ایرانی در قرن پنجم و ششم است. از جمله آثار او
عبارتند از:« حدیقه الحقيقه »۰ « سیر العباد الی المعاد > و
«کارنامه بلخ »
صفحه 10:
پسر نوح بابدان بنشست خاندان تبوتش كم شد
سک اصحاب کهف روزی چند بى نيكان كرفت و مردم شد!
پسر نوج (ع) به خاطر همنشینی با | نسان های بد از خاندان پیامبری رانده شد
و مقام و مرتبه خویش را از دست داد. سگ اصحاب کهف. مدتی با انسان های
خوب همراه شد . به مقام و مرتبة انسانی رسید .
بنشست: ماضی ساده/ بدان: متمم(صفت جانشین اسم)| «ش» : مضاف الیه|
گم: مسند / روزی چند : ترکیب وصفی (چند : صفت مبهم) | نیکان : مفعول |
پی گرفتن: فعل مرکب | مردم : مسند.
به داستان پسر نوح (ع) و داستان اصحاب کهف
«وازة در مصراع دوم به معنى به كار رفته و اسم جمع نیست
اسمى است كه در ظاهر مفرد و در معنی جمع باشد. مانند: گله, سياه.
مركم كروة و
صفحه 11:
«حق) شاعر و نويسندة بزرگ قرن هفتم هجری
قمری است. وی در جولنی به مدرسة نظامية بغداد
رفت و به تحصيل ادب و تفسير و فقه و کلام و
de Suit Jigar daly cake شيرال:ذربسان
۵ سعدینامه یا ی را به نظم درآورد و در
سال ۶۵۶ گلستان را به نقر آمیخته به نظم تأليف
کرد. علاوه بر اینها قصاید. غزلیات» قطعات, ترجیع
بنده رباعبات وقالاگو قساید jd gage دارد که
همه را در کلیات وی جمع کردهاند. وی بین سالهای
۶٩۴ ۰ هجری در شیراز درگذشت و در همانجا
به خاك سپردة شدء
صفحه 12:
دارزیا
tla
۱-در متن درس, چه کسانی به عنوان مشاوران خوب. معزفی شده اند؟
پدر و مادر. معلمان دلسوز. مربّیان باتجربه .
۲- به نظر شما چرا سعدی. پسر نوح (ع) را با سگ اصحاب کهف. مقایسه کرده است؟
زیرا سعدی در ابیات خود به تأثیر هم نشین اشاره کرده و می گوید حتّی فرزندان پیامبران
نيز اگر با بدان مصاحبت و هم نشینی کنند. مقام و منزلت خود را از دست می دهند. از
سوی دیگر اگر حیوانی چون سک با خوبان و نیکان همراهی کند ارزش و اعتبار می یابد.
۳- چرا باید از معاشرت با هم نشین بد. پرهیز کرد؟
زیرا معاشرت با هم نشین بد اگرچه بر انسان تأثیر مسقیم نگذارد به طور غیر مستقیم بر
او اثر می گذارد و هر چند انسان پاک باشد او را آلوده مى کند.
صفحه 13:
re
به دو جملة زیر توجه کنید.
۱- هوای تهران خنک تر از یزد است. ۲- امین باهوش ترین شاگرد کلاس است.
۱- صفت برتر(تفضیلی): برای مقایسه و سنجش بین دو چیز یا دو کس به کار می رود. نشانه صفت
برتر پسوند «تر» است که به آخر صفت ساده افزوده می شود. مانند: بزرگ ترء زیباتر جوان تر و ...
وابستهٌ پسین اسم است. مثل : درخت بلندتر
* در گذشته واژه هایی مانند «بیش, به که, مه» به عنوان صفت به كار مى رفته اند. مانند:
الف) ه رکه بامش بیش, برفش بیشتر I ب) وصال او ز عمر جاودان به
۲- صفت برترین(عالی): برای مقایسه و سنجش یک چیز با چیزهای دیگر(یک نمونه با انواع خود) به
کار می رود. نشانة صفت عالی پسوند «ترین» است که به آخر صفت ساده افزوده می شود. مانند:
مهربان ترین . قوی ترین و..
صفت عالی. وابستة پیشین اسم است.مثل: بلندترین درخت .
* در گذشته واژه هایی مانند «بهین. کهین. مهین» به عنوان صفت عالی به کار می رفته اند. مانند:
الف) بهین سرمایه صبر و روزگار است. .۰ ۱/ ب) کهین و مهین هر دو محشر یکی است.
صفحه 14:
۱-دربارة آیات. روایات و داستان ها و اشعار دیگری که دربارة دوستى و دوست يابى دورة نوجوانى
شنیده یا خوانده اید. گفت وگو کنید.
بزرگان و شاعران و نوبسندگان دربارة اهمیّت دوست و دوست یابی بسیار سخن گفته اند. آن ها
دوست را نعمتی بزرگ و ارزشمند دانسته و ما را به همنشینی با دوستان خوب و برهیز از دوستان
بد سفارش کرده اند. مانند:
بیا تا قدر یک دیسگر بدانیم که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
چو مومن آینه مومن بقين شد چرا با آینه سا رو گرانیسم
کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مردمانیم
غرض ها تیره ذارد دوستی را غرض ها را چرا از دل نرانیم
۲-دربارة بیت زیر. كفت وكو كنيد و نتيجه را به كلاس كزارش دهيد.
ديدار يار غايب. دانى جه ذوق دارد؟ آبرى كه در بيابان بر تشنه اى ببارد
ذوق و شوق انسان از ديدن يار غايب خود مانند ذوق و شوق موجود زنده و تشنه اى است كه در
زندگی میکند و ناگهان بر او باران میبارد. لذت ديدن دوست يكى از لذت بخش ترين
اتفاقهای دنیاست که نمیتوان آن را با هیچ چیز دیگر جایگزین کرد.
صفحه 15:
۱- حرف های جدول را به گونه ای به هم بپوندید که واژه
هایی از متن درس به دست آيد.
۲-کلمةٌ مناسب را با توجه به جمله انتخاب کنید.
الف) تنهایی. یکی از مصائب است.
(سنگین . سنگین تر. سنگین ترین)
ب) میهن ما ۰ از هر کشور دیگر جهان است .
۳- دو نمونه پرسش انکاری از درس های پیشین بیابید و بنویسید.
چو بفروختی از که خواهی خرید؟ متاع جوانی به بازار نیست
که تواند که دهد میوة الوان از چوب؟ یا که داند که بر آرد گل صدبرگ از خار؟
۴- مفهوم کلّی حکایت زیر را در یک بند بنویسید.
یکی از بزرگان, پارسایی را گفت:«چه گویی درحق فلان عابد که دیگران درحقّ وی به طعنه. سخن ها
گفته اند.»
گفت: «بر ظاهرش, عیب نمی بینم و در باطنش, غيب نمی دانم.» گلستان سعدی
نباید در مورد افراد زود قضاوت کنیم و حرف های دیگران را ملاک قضاوت خود قرار دهیم.
صفحه 16: