فلسفه و حقوق

کتاب مسئله بنیادین اخلاق

صفحه 1:
ارائه دهنده:

صفحه 2:
SIS shale 0 ای کانت در برداشت اش از ‎yb at, SENS‏ کلنت در فلسفه ی علمی نبلید به اقامه ی دلایلی اتفاق می افتد بپردازیم بلکه باید قوانینی ارلئه کنیم برای ی آنچه آنچه بایست" اتفاق بیفتد ولو هرگز نیفتد" آرتور شوپنهاور می گوید: من بر خلاف کانت می گویم شخص اخلاق دان به عنوان یک فیلسوف به طور کلی باید به ثبیین و تفسیر آنچه داده شد یعنی آنچه واقعاً وجود دارد يا اثفاق عى اققد راضئ شود مفهوم قانون در كاربردش براى طبيعت به عملكردهاى پیوسته تغییرناپذیرید آن که تاحدی پیشینی شناخته می شوند و تاحدی به صورت تجربی در لن مشاهده می شوند ‎Guile’‏ ظبیعی اعی. گویيم که کلنت به شکلی هوشمندانه و فوق العاده آن را تفکیک و زیر عنوان متافیزیک طبیعت كر ةاور كردم اسك

صفحه 3:
از آنجا که انسان به طبیعت تعلق دارد قطعاً برای ادازه ی اسان نیز قانونی وجود دارد در واقع یک قانون قطعا قابل اثبات تزلزل ناپذیر و استثناء ناپذیر و استوار هست که نه مثل امر مطلق بلکه واقعاً ضرورت با خود به همراه دارد. این قانون ‏ می گوید هر علمی تنها می تولند در نتیجه ی یک انگیزه ی کافی رخ دهد. کلنت با اين حرکت مفهوم قانون اخلاقی را مفهومی تلقی کرده که بی شک وجوه دارده؛غلماً اگر تکلیف و بانست ,ا مفهوم بتيادین الاق قرارداده باشیم چنین چیزی ضروری است چون این مفاهیم در اصل نسبی است و تنها با تهدید مجازات پا وعده ی پاداش معنا دارند. یی

صفحه 4:
این پاداش که بعداً برای فضیلتی که صرفاً در ظاهر دارد خود لخواسته عن:سی: ‎eal aS gl yo al‏ که ماد قشیلت: و خوشبختی است که ريشه درخوشبختی دارد و در نتیجه پشتوانه ۷ ان مصلحت. قنخص یا سعاقت گزانی است که کافت آن ‎Alea‏ سکوت و چشم بسته از اخلاق خدا شناختی ای قرض گرفته بود که پیش تلقی کرد بنابرلین کلنت لین صورت آمرانه ای اخلاق فرض هایش یعنی خدا شناسی در واقع در بنیان ‏ حقیقتاً به مثلبه ی تنها چیزی که به از آن جدایی ناپذیر ند و در خقیقت به طور ضمنی در آن نهفته اند.

صفحه 5:
ی فرض تکالیف برای خو3قآن به طور اخص کلنت لین صورت آموزه ى اخلاق را كه خيلى برليش خوشايند بود از حیث اجرا نیز اصلاح نشده رها کرد. زیرا همچون اسلاقش در کتار تکالیفی که نسبت به دیگران. تکلیفی نیز برای خودمان وضع کرد که آرتو شویهناورآن را رد کرد کانت معتقد بود که تکالیف نسبت به خودمان نیز باید مثل هر تکلیف دیگری یا تکالیف درستکاری می باشند یا تکالیف عاشقانه. به کسی که خودش خواهان آسیب است آسیبی وارد نمی شود چون از آنجایی که عمل من همواره آن چیزی است که می خواهم آنچه از طرف خودم بر من می رود نیز همواره صرفاً آن می خواهم و در نتیجه هرگز ظلم نیست. مفهوم تکالیف خودمان همواره اعتبار بالای خودش را حفظ کرده و عموماً توجه خاصی به آن شده است اما لین مفهوم در مواردی که مردم درباره ی شخص خودشان نگران می شوند و لذا با جدیت از وظیفه ی حفاظت از خودشان حرف می زنند تاثیر تسلی بخشی به جا می گذارد. بی است که خودم

صفحه 6:
آنچه معمولاً به عنوان تکالیف نسبت به خودمان تعریف می شود بیش و پیش از هر چیزی یک جور خط استدلالی علیه خودکشی است. كه ريشه در تعصبات دارد و از سطحی ترین استدلال ها نشلت می گیرد انسان که بر خلاف حيوانات صرفاً در معرض رنج جسمانی ای که به زمان حال محدود می شود نبوده بلکه در معرض رنج رولنی فوق العاده بیشتری که از آینده و گذشته ناشی می شود نیز هست و تنها موجودی است که امتیاز نسلی بخش رابه او داده که هر وقت خواست و حتی پیش از آنکه خود طبیعت حد زندگیش را مشخص کندبه زندگی خود پایان دهد ونه لزوماً مثل حیوا بلکه هر قدر که بخواهد زندگی کند حالا آیا او باید از این مزیت چشم پوشی کند؟ ات هر قدر که بتواند از نظر آرتور شوپنهاور بیشرمانه است که کلنت دلایلی بر علیه خودکشی مطرح کرده است و فقط صرفاً دست و پای بیهوده زده است و خنده دار است که با لین افکار کسی از خودکشی صرف نظر کند و اگر واقعاً نگیزه های اخلاقی اصیلی علیه خودکشی وجود داشته باشد ن وقت بلید بگوییم چنین انگیزه هلیی به قدری عمیق لند که به هیچ وجه با معیارهای اخلاق معمولی نمی 7 ان به آن ها پی برد. یی

صفحه 7:
39زا جر یکی از مفهيم کلیدی فسفه اخلاق اک و شوبنهاور محسوب می شود در نام اخلاقی کلنت. رده زملنی وجهه خلاقی پیدامیکند. كه كاملا تليع عقل و قوانين مانقدم و مطلق ن باشد. اما شوینهاور معتقد است که چون اراده انسان مقدم بر عقل اوست. ‎Jae Gui‏ تمیتواند رده را به انجام كارى وادارد. اوه جاى عقل. انكيزهها و محركها را به عنوان منشا اصلى شكل كيرى هر عمل ارادى- ازجمله عمل اخلاقى- ميدائد. ولی نکته مهم اینجاست که وبا تقسیم محركها به سه نوع همدلى ‎٠‏ خوديرستى افراطى و سوء نيت ‎١‏ فقط همدلى راجه عنوان محرك عمل اخلاقى يا بايه اصلى اخلاق قرار ميدهد و دو محرك دیگر را به عنوان محركهاى ضداخلاقى كار ميكذارد. اوبا اتجام ين كار بايه عقااتی اخلاق کلنت را در قلب سه توع استدلالمورد ‎alia!‏ قرار میدهد ‎USE Le)‏ كيرى اخلاقى كلنت و ادعاهاى ماتقدم آن را زير سوال میبر. سپس تزلل مفهومی موجود در اخلاق كلنت را (كه ناشى از ناسازكارى ميان ادعاى ظاهرى أو مبنى برتاسيس اخلاق بر يليه عقل و علاقه باطنى اش به اخلاق كلامى است) مورد انتقاد قرار داده و در نهايت نظام اخلاقی کانت را متهم به خودپرستی افراطی میک آرتور شوپنهاور

صفحه 8:
یی

39,000 تومان