18 صفحه
679 بازدید
08 شهریور 1400

برچسب‌ها

صفحه 1:

صفحه 2:
آخرین باب از ابواب چهارگانه علم بیان سنتی کنایه است (مجاز تشبیه. استعاره. کنایه). کنایه ترکیب با جمله یی است که مراد گوینده معنای ظاهری آن نباشد. اما قرینه صارفه پی هم که ما را از معنای ظاهری متوجه معنای باطنی کند وجود نداشته باشد. پس کنلیه ذکر مطلبی و دریافت مطلب دیگر است. لین دریافت از طریق انتقال از لازم به ملزوم و یا برعکس صورت می گيرد.

صفحه 3:
چنان که در تعریف کنایه می توان گفت که ذکر جمله با ترکیبی است که به جای معنی ظاهری. مراد یکی از لوازم معنی آن است. به الفاظ و معنای ظاهری. ‎PP‏ مکنی به(۱) وبه معنای مفصود. مکن عنه میگویند. مثلا در جمله در خانه اش همیشه باز است. مراد این است که او مهمان نواز و بخشنده است. زيرا یکی از لوازم مهمان نواز بودن لین است که در خلنه شخص بر روی مردم باز باشد. باز بودن در خانه مکنی به و مهمان نواز بودن مکنی عنه است. ‎

صفحه 4:
at ‏لحاظ مکن‎ a ab ‏انواع‎ <« کنایه از حیث دلالت مکنی به. به مکنی عنه بر سه قسم است: * - کنایه از موصوف (اسم) مکنی به, به لحاظ دستور زبان. صفت با مجموعه چند صفت یا جمله و یا ترکیبی وصفی (صفت و موصوف)؛ و با ترکیب اضافی (مضاف و مضاف الیه) با بدلی مضاف و مضاف الیه) است که بلید از آن متوجه موصوفی (مکنی عنه) شد.

صفحه 5:
9 یعنی به طور خلاصه وصف اسمی را بگویم و از آن خود اسم را اراده کنیم:مثلا از ناخن خشک متوجه شخص خسیس و از آزاده تهیدست (۴) منوجه درخت سرو شویم. * تبارک الّه از آن آب سیر آتش فعل که بارکاب تو خاک است با عنانت هوا انوری مراد از صفات آب سیر آتش فعل. اسب است که موصوف محذوف است.

صفحه 6:
«برخی از كنايات به موصوف خاصی تخصیص یافته لند و در اين صورت درک کنایه آسان است و به قول قدما کنایه قریب (در مقابل بعید) است: > مثلا امیرالمژمنین کنایه از حضرت علی (ع) است و پا در تعریف انسان گفته می شود: حیوان ناطق.

صفحه 7:
*« کنایه از صفت مکنی به صفتی است که باید از آن متوجه صفت دیگری (مکنی عنه) شد. مثلا از بی نمک. بی مزه و از سرافکنده. خجل و از سیه گلیم. بدبخت را می فهمیم. دهر سیه کاسه یی است ماهمه مهماناو بی نمکی تعبیه است از نمک خوان او خاقانى سياه كاسه كنايه از كثيف و بخيل است. “ فهميدن معناى باطنى برخى از اين صفات آسان است (كنايه فريب) مثل عنان ييج و عناندار به معنى سواركار. * اما دریافت برخی هم دشوار است. مثل ريش كاو به معنى نادان يا عريض القفا به معنى نادان. در حقيقت به علت تغيير اوضاع و احوال اجتماعى و زمينه هاى فرهنكىء ربط لازم و ملزوم بر ما معلوم نيست با به آسانى به ذهن متبادر نمى شود.

صفحه 8:
* فعل (گروه فعلی) یا مصدر مرکبی (مکنی به) در معنای فعل یا مصدر دیگری ‎JS dy (ae gi)‏ رفته باشد و این رایچ ترین نوغ: کناية انسته « دست کفچه کردن به گدلیی کردن دست شستن از کاری به ترک آن کار کردن ييرهن دريدن - بى تابى كردن *" کسر بستخبة آماقه کاری شفن رخسار.صبح پرذه جه عسقا برافکنهازنفل زمانه یذ صحرا برافکند *به صحرا افکندن کنلیه از آشکار کردن است. زیرا صحرا لخت است و همه چیز در آن نمایان است.

صفحه 9:
كنايه قريب و بعيد “« كنايه به لحاظ انتقال معناى مقصود يا قريب است يا بعيد. ۲ کنلیه قریب ن است که ربط بين لازم و ملزوم به آسانى فهميده شود و در نتیجه انتقال از مکنی به, به معنی عنه به آسانی صورت گیرد مثل چشم بر چیزی داشتن که بیان و معانی کنایه از امید داشتن و منتظر بودن است.

صفحه 10:
* کنایه بعید آن است که به آسانى ربط بين مكنى به و مكنى عنه يا لازم و ملزوم معلوم نباشد و اين معمولا وقتى است كه بين آن دوء جندين واسطه باشد. مثلا نظامی می گوید: “ بزركى بايدت دل در سخا بند سر کیسه به برگ گندنا بند

صفحه 11:
انواع کنایه به لحاظ وضوح وخفا “ قدما کنلیه را از نظر وضوح و خفا و قلت و کثرت وسائط و سرعت با کندی انتقال از مکنی به, به مکنی عنه به موارد زیر تقسیم کرده بودند: ‎P‏ دایماه ‏* وسائط اندك و ربط بین معنی اول و دوم آشکار است. ایما در زبان امروز هم کاربرد ‏دارد و به طور کلی رایج ترین نوع کنایه است: ‏رخت بر بستن - سفر کردن ‏۴ رفتن سپرافکندن - تسلیم شدن ‏۶ دست گزیدن - افسوس خوردن ‏۶ پخته خوار - تنبل و بى عار ‎>

صفحه 12:
Jo) « وسائط در آن خفی (۴) است. به طوری که می توان گفت اصلا نمی توانیم وسائط را دریابیم و در نتیجه انتقال از معنی ظاهر به باطن دشوار و گاهی غیر ممکن است. در کتب سنتی در این مورد عریض القفا به معنی کودن را مثال زده اند. ۲« عریض القفا یعنی کسی که پشت سرش پهن یا صاف باشد. اما دقیقا معلوم نیست چرا چنین امری را نشانه بلاهت می دانسته اند؟! مثال های فارسی عبارتند از: دندان گرد به معنی طماع آبدندان به معنی احمق. دراز بالاابه معنی نادان. دم بریده به معنی زرنگ و اقلا

صفحه 13:
بحث رمز در کنلیه شبیه به بحث سمبل است که قبلا مطالعه کردیم ولی در حقیقت با آن متفاوت است. از آنجا که سمبل فرنگی در زبان فارسی به رمز ترجمه شده است گاهی بین آن دو خلط می شود. > در سمبل هرچند ممکن است مشبه متعدد باشد امابه هر حال به قراین معنوی متوجه معنی لن می شویم اما رمز بیشتر شبیه به نشانه استء یعنی قدما قد بلند یا سر پهن را نشانه کردنی می دانستند. «به هر حال رمزها یشتر منجمد و تیره لند یعنی معنی خود را بروز نمی دهند و چونان لفت یا نشلنه پی بایدمدلول آنها را از کسی شنید یا در ‎OLS‏ لغت دید.

صفحه 14:
تعريصض تعريف كنايه بى خصوصى است كه بين دو نفر رد و بدل مى شود و معمولا براى ديكران جندان أشكار نيست يا اساسا در نظر ديكران تعريض محسوب نمى شود. اين نوع كنايه جمله با عبارتى است اخبارى كه مكنى عنه آن هشدار به كسى با نكوهش وبا سخره كردن باشد» و از این رو مخاطب را آزرده میکنند و در عرف ميكويند فلانى به فلانى كوشه زد. ۶ به تعریض گفتی که خاقانیا ۶ چه خوش داشت نظم روان عنصری... ۴ بلی شاعری بود صاحب قبول ۴ زممدوح صاحبقران عنصری * شناسند افاضل که چون من نبود ‎“١#‏ به مدح و غزل درفشان عنصری 3

صفحه 15:
فرق کنایه با استعاره مراد از استعاره در اینجا استعاره مرکب است که ممکن است با کنایه اشتباه شود نه استعارة مفرد. ۲ زیرا کنایه بر طبق تعریف ما هميشه به صورت ترکیب و جمله است و هیچگاه به صورت واژه مفرد نیست.

صفحه 16:
فرق کنلیه و استعاره مرکب در لین است که استعاره مرکب مجاز است و لذا جمله قرینه صارفهایی دارد که به خواننده می گوید کلام در معنای اصلی خود به کار نرفته است مانند آب در هاون کوبیدن با تکیه بر لب زدن که به حکم عقل در معنای اولیه فهمیده نمی شوند. اما در کنلیه فرینهلیی که دال بر معنای ثانوی باشد وجود ندارد. * مثلاوقتی میگوییم فلانی در خلنه اش باز است. ممکن است واقعا مراد این باشد که کسی در خلنه خود را باز گذاشته باشد. البته در کنایه ها هم به قرائن معنوی می توان مشکوک شد که شاید مراد. معنای دیگری باشد اما به هر حال قرائن صریح با جلی صارفه) نیستند.

صفحه 17:
كنايه هاى نوين * نباید ينداشت كه شاعران و نويسندكان هميشه كنايه را از زبان مردم أخذ مى ‎wus‏ بلکه شاعران و نویسندگان بزرگ در زمینه کنلیه نیز مانند زمينه هاى ديكر نو آورند: * و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است ‎P‏ که خمختان کف تزا می بوستن قیذهق نقوة طناب ار تزا مین بافت ‏بوسیفین کسی وف عیین حال ناب ثراو رااعر ذهین بافتن (تصور کرذن) گنای ‏در فعل (گروه فعلی) و از نوع ایماست. مکنی عنه دشمنی پنهان و بغض و عداوت باطنی و نفاق و دو رویی است.

صفحه 18:

39,000 تومان