داستان کوتاه
اسلاید 1: كمي وقت بگذاريد واين داستانهای زيبا را با دقت بخوانيد مطمئناً چيزهاي زيادي را مي فهميدودرك مي كنيد......
اسلاید 2: پس از چند ماه در دانشكده پزشكي استاد تستي را به ما داد.ازآنجاييكه دانش آموزخوبي بودم سريعاً به تمام سوالات پاسخ دادم به غير از سوال آخر.سوال آخر اين بود...نام پيشخدمت آموزشگاه مان چه بود؟ First Lesson
اسلاید 3: پاسخ نامه را بلند كردم ولي به سوال آخر جواب ندادم.قبل از اينكه كلاس تمام شود دانش آموز ديگري درمورد سوال آخر پرسيد كه استاد سوال آخر بايد حتما پاسخ داده شود؟استادجواب داد البته .شما افراد زيادي را درزندگي تان مي بينيد .تمام آنها تا اندازه اي مهم هستند.First Lesson
اسلاید 4: شما بايد به آنها توجه داشته باشيد حتي اگر يك لبخند ساده داشته باشند يا فقط سلام كنند. هرگز اين درس را فراموش نكردم.... سپس دنبال اين رفتم كه نام پيشخدمتمان را بفهمم .نام اوماريانا بود. First Lesson
اسلاید 5: Second Lessonدريك شب باراني وطوفاني زني غيرسفيدپوست كنارجاده ايستاده بود. ماشين اش خراب شده بود وشديداً به كمك نيازداشت. اوبه رهگذران علامت مي داد.
اسلاید 6: Second Lessonمردجوان سفيدپوستي بدون توجه به كشمكشهاي نژادي كه باعث جدايي امريكا در دهه 60 شده بود ايستاد تا به او كمك كند.اوزن را به يك محل امني برد ويك تعميركارماشين صدازد سپس براي او يك تاكسي گرفت.به نظرمي رسيد كه زن خيلي عجله دارد.اما از اوتشكركرد وآدرس اورا روي يك كاغذ نوشت.
اسلاید 7: Second Lessonپس از هفت روز ازآن جريان يك نفردرب خانه مرد رازد.اوبا تعجب ديد كه پيكي است كه بسته اي كوچك به اوداد.يك تلويزين رنگي همراه با يك يادداشت ، كه در آن زن ازاينكه اورا در آن شب كمك كرده بود تشكركرده بود.
اسلاید 8: Second Lessonشما زماني آمديد كه باران مرا كاملاً خيس كرده بود.از شما متشكرم از اينكه توانستم پيش شوهرم موقعي كه در حال مرگ بود برسمخداوندبه شما بابت كمكي كه درحق من كرديد بركت ونعمت بدهد.ارادتمندشما خانم كينگ كل“
اسلاید 9: Third Lessonچند وقت پيش زماني كه بستني خيلي گران نبود يك پسر ده ساله به يك كافي شاپ رفت موقعيكه پشت ميز نشست از گارسون پرسيد :قيمت بستني گردويي چند است ؟اوگفت 50 سنت است .پسرازجيبش پول درآورد وآنرا شمرد.
اسلاید 10: Third Lesson سپس پرسيد قيمت بستني ساده چقدر است؟آنجا افراد ديگري بودند كه منتظربستني بودند.گارسون در حاليكه كمي بداخلاق وبي حوصله بود با تندي گفت:35 سنت است.پسردوباره پولش را شمرد وگفت لطفاً يك بستني ساده بدهيد.
اسلاید 11: Third Lessonگارسون بستني را همراه با صورت حساب براي او برد .پسر بستني اش را خورد وپولش را به صندوق پرداخت كرد.وقتي گارسون ميزراتميز مي كردشروع به گريه كردن كرد.....در گوشه بشقاب 15 سنت بابت انعام براي او گذاشته بود.پسر به جاي بستني گردويي ،بستني ساده گرفت تا بتواند به او انعام دهد!
اسلاید 12: يك نفر يك موقعي مي گفت:كاركن آنگونه كه نيازي به پول نداريد. عاشق باش آنگونه كه هيچ كسي شما را ناراحت نمي كند. برقص آنگونه كه كسي شما را تماشا نمي كند. بخوان آنگونه كه هيچ كسي صدايتان را نمي شنود. زندگي كن آنگونه كه بهشت برروي زمين است .
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.