زندگی نامه و بخشی از اشعار محمدحسن رهی معیری
اسلاید 1: به نام خداوند شعرآفرين
اسلاید 2: خوبان پارسی گوی (3) گذری و نظری بر شعر امروز آزادهي غزلمحمّدحسن رهي معيّري
اسلاید 3: خوانش اشعار: مهدي فرهاديطراحي و پژوهش: محمّد سلگي
اسلاید 4: نام: محمّدحسن معيّريتخلـّص: رهيزادهنگام: 1288 خورشيدي،تهرانمرگ هنگام: 1347 خورشيدي،59 سالعلـّت مرگ: سرطان خونآرامگاه: گورستان ظهيرالدّولهآثار: سايهي عمر و آزاده
اسلاید 5: رهي، از عموزادگان فروغي بسطامي، شاعر بنام عصر قاجار، است.وي تا پايان عمر نسبتاً كوتاهش، مجرّد بود و ازدواج نكرد.به موسيقي و نقّاشي هم آشنايي داشت.او يكي از مهمترين و درخشانترين غزلسراهاي ادب معاصر است.
اسلاید 6: مجموعه اشعار رهي، با نام سايهي عمر به چاپ رسيد و آزاده سرودههاي طنزآلود انتقادي و اجتماعي و برخي ترانههاي اوست.غزلي دارد با نام خاك شيراز كه دو بيت پاياني آن، چنين است:خاك شيراز كه سرمنزل عشق است و اميدقبلهي مردم صاحبدل و صاحب نظر استسرخوش از نالهي مستانهي سعدي است، «رهي»«همه گويند؛ ولي گفتهي سعدي دگر است»
اسلاید 7: ترانههاي زيبايي سروده كه با نواي خوانندگان بزرگ، آميخته شده است؛ به عنوان مثال:شد خزان گلشن آشنايي بازم آتش به جان زد جدايي ...يا:تو اي پرگهــر خاك ايران زمين!كه والاتري از سپهر برين...
اسلاید 8: سفرهاي زيادي به خارج از كشور داشت؛ از جمله:سال 1341، در مراسم نهصدمين سالگرد درگذشت خواجه عبدالله انصاري به دعوت ادب دوستان افغانستان، به آن كشور سفر كرد و غزلي سرود كه مقطعش، چنين است:از ديار خواجهي شيراز ميآيد «رهي»تا ثناي خواجه عبدالله انصاري كند
اسلاید 9: به جز غزل،در قالب هاي گوناگون، هنرنمايي و شعرآفريني كرده است:رباعي: آن را كه جفاجوست، نميبايد خواست سنگين دل و بدخوست، نميبايد خواست ما را ز تو، غـيـــــر تو تـــمـــنـــّايي نيست از دوست به جز دوست، نميبايد خواست
اسلاید 10: قطعه:دوران روزگار دهد پند مرد راليكن دمي كه تيره شود روزگار اودردا و حسرتا كه رسد مردم جوان!روزي به تجربت كه نيايد به كار او
اسلاید 11: مثنوي:آن كه جانم شد نواپرداز او ميسرايم قصّهاي از ساز اوساز او در پرده گويد رازها سر كند در گوش جان آوازهابانگي از آواي بلبل، گرم تر وز نواي جـويـبـــاران، نرم ترنغمهي مرغ چمن، جانپرور است ليك در اين ساز، سوزي ديگر استتوضيح: اين شعر، دربارهي «استاد محجوبي» است كه با رهي دوستي بسيار نزديكي داشته.
اسلاید 12: در موضوعات اشعارش هم، همان تنوّع ديده ميشود:عشقميهن دوستياخلاقياجتماعي
اسلاید 13: غزليّات غنايي او، جايگاهي ويژه در ادب پارسي دارد.
اسلاید 14: سخنش جاودان و يادش ماندگار
اسلاید 15: نمونهي اشعاررهي معيّري :
اسلاید 16: تصنيف «گلشن آشنايي»:شد خزان گلشن آشناييبازم آتش به جان زد جدايي...
اسلاید 17: ديگر اشعار:
اسلاید 18: ياد ايّامياد ايّامي كه در گلشن فغاني داشتمدر ميان لاله و گل، آشياني داشتمگرد آن شمع طرب، مي سوختم پروانهوارپاي آن سرو روان، اشك رواني داشتمآتشم بر جان؛ ولي از شكوه لب خاموش بودعشق را از اشك حسرت، ترجماني داشتمچون سرشك از شوق بودم خاكبوس درگهيچون غبار از شـُكر، سر بر آستاني داشتمدر خزان با سرو و نسرينم بهاري تازه بوددر زمين با ماه و پروين، آسماني داشتم
اسلاید 19: درد بيعشقي ز جانم برده طاقت؛ ور نه منداشتم آرام تا آرام جاني داشتمبلبل طبعم «رهي» باشد ز تنهايي خموشنغمهها بودي مرا تا همزباني داشتم
اسلاید 20: سرگشتهآن كه سودازدهي چشم تو بودهست، منمو آن كه از هر مژه، صد چشمه گشودهست، منمآن ز ره ماندهي سرگشته كه ناسازي بختره به سرمنزل وصلش ننمودهست، منمآن كه پيش لب شيرين تو اي چشمهي نوش!آفرين گفته و دشنام شنودهست، منمآن كه خواب خوشم از ديده ربودهست، توييو آن كه يك بوسه از آن لب نربودهست، منماي كه از چشم «رهي» پاي كشيدي چون اشكآن كه چون آه به دنبال تو بودهست، منم
اسلاید 21: شاهد افلاكيچون زلف توام جانا! در عين پريشانيچون باد سحرگاهم، در بي سر و سامانيمن خاكم و من گـَردم، من اشكم و من دردمتو مهري و تو نوري، تو عشقي و تو جانيخواهم كه تو را در بر، بنشانم و بنشينمتا آتش جانم را، بنشيني و بنشانياي شاهد افلاكي! در مستي و در پاكيمن چشم تو را مانم، تو اشك مرا مانيدر سينهي سوزانم، مستوري و مهجوريدر ديدهي بيدارم، پيدايي و پنهاني
اسلاید 22: من زمزمهي عودم، تو زمزمه پردازيمن سلسلهي موجم، تو سلسله جنبانياز آتش سودايت، دارم من و دارد دلداغي كه نميبيني، دردي كه نميدانيدل با من و جان بي تو، نسپاري و بسپارمكام از تو و تاب از من، نستانم و بستانياز چشم «رهي» سويت، كو چشم رهي جويت؟!روي از من سرگردان، شايد كه نگرداني
اسلاید 23: سوزد مرا، سازد مراساقي! بده پيمانهاي، زان مِي كه بيخويشم كندبر حسن شورانگيز تو، عاشقتر از پيشم كندز آن مِي كه در شبهاي غم، بارد فروغ صبحدمغافل كند از بيش و كم، فارغ ز تشويشم كندنور سحرگاهي دهد، فيضي كه ميخواهي دهدبا مسكنت شاهي دهد، سلطان درويشم كندسوزد مرا، سازد مرا، در آتش اندازد مــــراوز من رها سازد مرا، بيگانه از خويشم كندبستاند اين سرو سهي، سوداي هستي از «رهي»يغما كند انديشه را، دور از بدانديشم كـنــد
اسلاید 24: اجتناب رغبتافزالاله ديدم، روي زيباي توام آمد به يادشعله ديدم، سركشي هاي توام آمد به يادسوسن و گل، آسماني مجلسي آراستندروي و موي مجلس آراي توام آمد به يادبود لرزان شعلهي شمعي در آغوش نسيملرزش زلف سمن ساي توام آمد به ياددر چمن پروانهاي آمد؛ ولي ننشسته رفتبا حريفان قهر بي جاي توام آمد به ياداز بر صيدافكني، آهوي سرمستي رميداجتناب رغبتافزاي توام آمد به ياد
اسلاید 25: پاي سروي، جويباري زاري از حد برده بودهاي هاي گريه در پاي توام آمد به يادشهر، پر هنگامه از ديوانهاي ديدم، «رهي»!از تو و ديوانگيهاي توام آمد به ياد
اسلاید 26: معدلتاز ظلم حذر كن، اگرت بايد مُلك در سايهي معدلت بياسايد مُلكبا كفر توان ملك نگه داشت؛ ولي با ظلم و ستمگري نميپايد مُلك
اسلاید 27:
اسلاید 28: طراحي و پژوهش: محمّد سلگيخوانش اشعار: مهدي فرهاديموسيقي: كشتي آنجليكا اثر زندهياد بابك بياتخواننده: جواد بديع زاده
اسلاید 29: پايانارديبهشت1394
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.