عکس و داستان
اسلاید 1: براتون توی پاورپوینت چندتا عکس وداستان قشنگ گذاشتم مطمئنم خوشتون میاد...
اسلاید 2: عید دیدنی... شما قضاوت کنید! آخر چطور می شود در چنین شرایطی به عید دیدنی رفت؟ وقتی که پدرم سه سال پیش دسته کلیدش را گم کرده است. ممکن است برق برود ویخچال بسوزد. هنوز جوراب زردم که به رنگ دکمه یپیراهنم می آید،خشک نشده است. ممکن است همسایه مان بخواهد پیچ گوشتی را پس بیاورد. حالا اگر قرار است تلویزیون فیلم سینمایی نشان دهد،تقصیر من چیست؟؟؟
اسلاید 3: آدم پرحرف وآدم کم حرف!! آدم پر حرف گفت:اگر شیر بودم،به جنگل های دور ترسناکی می رفتم که هیچ شکارچی جرئت نکند پایش را آنجا بگذارد.اگر سگ بودم،به جای آن که توی خیابان ها دنبال یک تکه استخوان بگردم،می رفتم به روستا که هم هوای بهتری دارد وهم می شود پاسبان گله شد.اگر کبوتر بودم،می رفتم دریک دشت سرسبز،کنار گل وبلبل ونغمه ی رود خوش می گذارندم.اگر زنبور بودم،خانه ام را روی کوهی می ساختم که پر از گل های وحشی باشد وهیچ وقت گول کندوهای چوبی را نمی خوردم وشهد تلخ ترین گل ها را با شیرین ترین شربت آدم ها عوض نمی کردم.آدم کم حرف گفت:پس حالا که آدمی ،چراهمین طور یک جا نشسته ای وکاری نمی کنی؟؟
اسلاید 4: ماه وماهی یک شب ،ماه توی آسمان به ماه توی دریا گفت:تو ماهی یا من؟ ماه توی دریا سرش را بالا آورد و از ماه توی آسمان پرسید تو ماهی یا من؟ که یک ماهی صدایش را شنید، ماه توی دریا را خورد،سرش را بالا آورد وبه ماه توی آسمان گفت:من ماهی هستم!!
اسلاید 5: دیوار... چند روز بعد از اینکه رفتی رو به رو دیواری ایستادم واشک ریختم،همانند تو بود بی رحم وبی احساس! آرومم نکرد،بغلم نکرد،حتی اشکامو پاک نکرد!فقط یه فرق با تو داشت کمی مهربان تر از تو بود تحقیرم نکرد،بهم نگفت برم،با بی خیالی کامل نگفت:دوست ندارم ولی من ازاون انتظار نداشتم زیرانگاهی که به تو کرده بودم تا به حال به اون نکرده بودم!! احساساتم وقلبم را تقدیم تو کردم ولی نه اون... اینجا بود که فهمیدم حتی دیوار هم با تمام دل سنگی اش بهتر ازتوست،خیلی فرق دارد! اینجا بود که اشکهایم دوبرابر شد ودیوار تمام مهربانی اش را صرف من کرد وبا سکوت کامل اشکهایم رادید وتحمل کرد! اینجابود که فهمیدم دیوار خیلی بهتر ازتوست!مثل توداد نزد برو!!!
اسلاید 6: آهن وتلفن!! آهن زنگ زده به تلفن گفت:اگر تمام آهن های دنیا به جای اینکه توی دلشان زنگ بزنند،مثل تلفن ها صدای زنگشان بلند شود،می دانی چه اتفاقی می افتد؟؟ تلفن کمی فکر کرد وگفت:آن وقت حتما به تمام تلفن ها ضدزنگ می زدند!!
اسلاید 7: دعا... می گن یه روزی مردی پای کوهی نشسته بود و می گفت:خدایا،این کوه رو برام طلا کن. در یک چشم به هم زدن کوه تبدیل به طلا شد. مرد از دیدن این همه طلا به وجد آمد ودعا کرد:خدایا،کور بشه هر کی از تو کم بخواد. درهمان لحظه هردو چشم مرد کور شد! این را هم به تو می گم:دعا کردن هم راه ورسمی داره آیا حواست هست چه دعایی بکنی؟؟؟
اسلاید 8: پل باریک!! دیوژن که بخاطر روش خاص زندگی اش همه او را می شناختند یک روزدرحالی که داشت از روی پل باریکی می گذشت با شخص ثروتمندی مواجهه شد که غیر از ثروتش امتیاز دیگری نسبت به دیگران نداشت.یکی ازآندو باید کنار می رفت تا دیگری بتواند رد شود.مرد ثروتمند گفت:من کنار نمی روم تا یک ولگرد رد شود.دیوژن خود را کنار کشید وگفت:اما من این کار را می کنم!!!
اسلاید 9: مدادرنگی ها همه ی مدادرنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید هیچ کس به ا و کاری نمی داد،همه می گفتند تو به هیچ دردی نمی خوری! یک شب که مدادرنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند،مدادسفید تاصبح کار کرد،ماه کشید،مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچکتر شد.صبح توی جعبه مدادرنگی ها جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد...
اسلاید 10: موی سفید... یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود وبه مادرش که داشت آشپزی می کرد نگاه می کرد.ناگهان متوجه چند تار موی سفید در بین موهای مادرش شد. از مادرش پرسید:مامان!چرابعضی از موهای شما سفیده؟ مادرش گفت:هر وقت تو یک کاربد می کنی وباعث ناراحتی من می شوی یکی از موهایم سفید می شود. دختر کوچولو کمی فکر کرد وگفت:حالا فهمیدم چرا همه ی موهای مادربزرگ سفید شده!!!
اسلاید 11: خرس وجیرجیرک... جیرجیرک به خرس گفت:دوست دارم... خرس گفت:الان وقت خواب زمستونه است،بعد صحبت میکنیم...خرس رفت وخوابید ولی نمی دانست که عمر جیرجیرک ها فقط سه روزه!!!
اسلاید 12: تموم شد... منتظر کارهای بعدی ما باشید!!!طراح : زهرا شاکراردکانی
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.