mabany_hekmate_masha

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.






  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [0 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “مبانی حکمت مشاء”

مبانی حکمت مشاء

اسلاید 1: به نام خدافلسفه سال چهارم موضوع: مبانی حکمت مشاء1

اسلاید 2: علت و معلول کهن‌ترین مسئله فلسفه، مسئله علت و معلول است. شاید نخستین مسئله‌اى که فکر بشر را به خود متوجه ساخته و او را به تفکر و اندیشه براى کشف معماى هستى وادار کرده است، مسئله علت و معلول باشد. انسان استعداد «فکرکردن» دارد و مهمترین عاملى که او را در مسیر تفکر می‌اندازد، همانا ادراک قانون کلى علت و معلول است که با اين تعبیر بیان می‌شود: «هر حادثه علتى دارد.»فلسفه به عنوان دانشى که درباره موجود از آن حیث که موجود است بحث مي‌کند، با این پرسش‌ها سر و کار دارد: چرا اشیا و موجودات هستند؟ آیا می‌شود اشیا و موجودات نباشند؟ مفهوم «چرا» در مورد وجود اشیا همان استفهامى است که ذهن را متوجه مسئله علیت می‌کند و در فلسفه به آن جایگاه برجسته‌ای می‌بخشد.حکماى مشایی به بحث علیت اهمیت زیادی داده و این بحث را به گونه‌ای ساخته و پرداخته‌اند که به مراتب از آنچه در آرای گذشتگان دیده می‌شود، دقیق‌تر است.2

اسلاید 3: کشف رابطه١ـ چرا درد، رنج و جدایی وجود دارد؟ چرا یک دوست نزدیک مرده است؟ چرا هستم؟ چرا نیستم؟ ٢ـ چرا بعضی کشورها فقیرند؟ چرا آب‌های قطب یخ می‌بندند؟ چرا در بعضی کشورها رطوبت زیاد است؟چه تفاوتی بین «چرا»های اول با نوع دوم وجود دارد؟ 3

اسلاید 4: علیت چیست؟اشیا و موجودات با یکدیگر روابط گوناگونى دارند؛ مثالاً به تناسب جرم و فاصله، یکدیگر را جذب می‌کنند؛ این رابطه‌ای است که به قانون جاذبه‌ی عمومی معروف است. در یک پل، بدنه به ستون‌های نگاه دارنده تکیه دارد وگرنه فرو می‌ریزد؛ این رابطه‌ی اتکا است. در میان اجزای یک ساعت یا دستگاه دوربین عکاسى رابطه‌ی نظم برقرار است. رابطه‌ی بین هوای دو طرف شیشه‌ی پنجره رابطه‌ی تعادل است. میان آدمیان نیز روابط و نسبت‌هاى زیادى هست. رابطه‌ی والدین با فرزندان، استاد و شاگرد، دوست با دوست، کارگر و کارفرما و ... . حال، پرسش این است که در روابط یاد شده، کدام ویژگى، مشترک به نظر می‌رسد؟4

اسلاید 5: با کمى تأمل معلوم می‌شود که همه‌ی این روابط، بعد از وجود دو طرف رابطه، پیدا می‌شوند. تا بدنه‌ی پل و ستون‌ها وجود نداشته باشند، رابطه اتکا هم در کار نیست. تا استاد و شاگرد نباشند، رابطه‌ی آموزش هم پیدا نمی‌شود و به همین ترتیب، در همه‌ی این روابط همیشه رابطه، فرع بر وجود دو طرف رابطه و قائم به هر دو طرف است و از این رو، می‌توان این روابط را روابط بعد از وجود نامید. در این میان، نوعى رابطه وجود دارد که نه بعد از وجود دو طرف رابطه، بلکه درست در خود وجود آن دو برقرار می‌شود. چنین رابطه‌اى از روابط دیگر عمیق‌تر است و به آن رابطه علیت گفته می‌شود. 5

اسلاید 6: رابطه‌ای که در آن طرف اول (علت) به طرف دوم (معلول) وجود می‌دهد. این رابطه‌ای نیست که بین معلول و علت آن، بعد از وجود پدید آید؛ بلکه تمام هستى و واقعیت معلول با همین رابطه تحقق می‌یابد. به طورى که اگر علت نباشد، معلول هم نخواهد بود. ما در هیچ مورد دیگرى چنین رابطه‌اى را سراغ نداریم که در آن وجود و هستى دادوستد شود. از این‌رو، می‌توان گفت که این رابطه، چیزى جز نیازمندى معلول به علت در اصل هستى و واقعیت خود نیست.بنابراین، در تعریف علت باید گفت:«علت آن چیزى است که معلول در هستى خود به آن نیازمند است.»فعالیت به نظر شما چه چیز ما را به پرسش از چرایی امور می‌کشاند؟ بین «حیرت»، «علیت»، «چرایی» و «عقالنیت» امور چه رابطه‌ای وجود دارد؟6

اسلاید 7: اهمیت اصل علیتبنابر اصل علیت هیچ چیز در جهان خود به خود و از روی «صدفه» و «اتفاق» پدید نمی‌آید. قبول صدفه و اتفاق و نفی قانون علیت، مستلزم این است که هیچ‌گونه نظم و قاعده و ترتیبی در جهان وجود نداشته باشد و هیچ چیزی شرط چیز دیگر نبوده و بین امور و حوادث عالم، ترتیب وجودی برقرار نباشد. چنین عقیده‌اى بر روى تمامى علوم و دانش‌ها خط بطلان می‌کشد. به طورکلی، وظیفه هر علمی عبارت است از بیان مجموعه‌اى از قواعد و روابط موجود بین اشیا و اگر پیدایش یک حادثه بدون دلیل و علت جایز باشد، در همه وقت و تحت هر شرایطى می‌توان وقوع هر حادثه‌اى را انتظار داشت؛ بنابراین، هیچ ضابطه و قانونى در کار نخواهد بود و درنتیجه، هیچ علمى پدید نخواهد آمد. پس، نفى اصل علیت مرادف با نفى هر نوع علم و دانش و عین شکاکیت و سوفسطایی‌گری است.7

اسلاید 8: تأملکدام چراها ما را با حیرت روبه‌رو می‌کنند؟ کدام چراها را نمی‌توان با تبحر در علوم تجربی جواب داد؟ چرا؟٭ تحقیق چه رابطه‌ای بین پیشرفت علوم و چراهای دانشمندان وجود دارد؟ ملاک نیازمندی معلول به علتاز جمله مسائل مهمى که در فلسفه اسلامى مطرح می‌شود، اما در آراى حکماى یونان مشاهده نمي‌شود، ملاک نیازمندى معلول به علت است؛ یعنى اینکه دریابیم در یک شیء کدام خصوصیت، نشانه‌ی معلولیت آن است و گواهى می‌دهد که شیء دیگرى باید حتما به عنوان علت آن شیء وجود داشته باشد؛ این بحث در فلسفه اسلامی به دلیل نزاع میان متکلمان و فلاسفه اسلامی مطرح شده است.8

اسلاید 9: جست و جو و پژوهشچرا برای فلاسفه یونان «ملاک نیازمندی معلول به علت» مطرح نبوده است؟ آیا بین علت فاعلی و علت غایی، با خداوند خالق در ادیان ابراهیمی رابطه‌ای وجود دارد؟ با مراجعه به کتاب سوم خود در خصوص فیلسوفان یونان به پرسش بالا پاسخ دهید.نظریه حدوث: متکلمان اسلامى پیشتر براى این مسئله که «چرا یک شیء محتاج به علت است؟ چرا باید وجود خود را از ناحیه علت دریافت کند و در چه شرایطى چیزى می‌تواند بی‌نیاز از علت باشد؟» پاسخى ابراز داشته بودند که به نظریه حدوث معروف است.9

اسلاید 10: حادث و قدیم: حادث در عرف و لغت به معناى «نو» و قدیم به معناى «کهنه» است. ولى معناى حادث و قدیم در اصطلاح فلسفه و کلام با معناى عرفى آنها تفاوت دارد. مقصود فلاسفه از حادث بودن و نو بودن یک چیز این است که آن چیز پیش از آنکه موجود بشود، نابود بوده است؛ یعنى اول نبوده و بعد موجود شده است. مقصود ایشان از قدیم بودن و کهنه بودن هم این است که آن چیز همیشه بوده و هیچ زمانى نبوده است که موجود نباشد.پس اگر ما درختى را فرض کنیم که چندهزار سال عمر کرده باشد، آن درخت در عرف عام، کهن و بسیار کهن و به اصطلاح قدیمى است، اما در اصطلاح فلسفه و کلام، حادث است؛ زیرا همان درخت قبل از آن چند هزار سال نبوده است. بنابراین، حادث عبارت است از چیزى که «نیستی‌اش بر هستی‌اش» تقدم داشته باشد و قدیم عبارت است از موجودى که «نیستى مقدم بر هستى» براى او فرض نمی‌شود. متکلمان اسلامی معتقدند که فقط خداوند قدیم است و هرچه غیر از خداست (که «جهان» یا «ماسوی» نامیده می‌شود) ـ اعم از مجرد و مادی ـ همه حادث‌اند. 10

اسلاید 11: متکلمان مي‌گویند اگر چیزی حادث نباشد و قدیم باشد ـ یعنی همیشه وجود داشته باشد و هیچ زمانى را نتوان تصور کرد که وجود نداشته باشد ـ آن چیز هرگز به خالق و علت نیازمند نیست. پس اگر فرض کنیم که غیر از ذات حق اشیاى دیگرى هم قدیم‌اند، طبعاً و در حقیقت مانند خداوند واجب الوجودند. از طرف دیگر، براهینى که حکم می‌کند واجب الوجود واحد است، اجازه نمی‌دهد که وجود «ماسوى» را واجب بدانیم. پس، بیش از یک قدیم وجود ندارد و هرچه غیر از اوست حادث است. پس جهان ـ اعم از مجرد و مادی و اعم از پیدا و ناپیدا ـ حادث و در نتیجه معلول است.11

اسلاید 12: ٭ تفکر نقدیچگونه می‌توان پی برد موجوداتی حادث‌اند و موجودی می‌تواند قدیم باشد؟ برای نیستی موجودات مادی می‌توان زمانی فرض کرد. آیا برای موجودات مجردی مثل فرشتگان هم می‌توان زمانی فرض کرد که نبوده‌اند؟٭ به نظر شما از نظر متکلمان که زمان را ظرف اشیای مادی می‌دانند چگونه می‌توانند با ملاک زمان به سراغ همه موجودات رفت؟ نظریه امکان ذاتى: فلاسفه نظر متکلمان را در زمینه تبیین عقلانی نیازمندی معلول به علت، قانع کننده نمی‌دانند و اشکالات چندى را بر آن وارد ساخته‌اند. حکما معتقدند که ملاک نیازمندى یک معلول به علت در خود شیء (معلول) است. باید خصوصیتى در شیء یافت که همچون نشانى دائمى، معلولیت آن را نمایان سازد، نه اینکه براى تحقیق در معلولیت شیء لازم باشد به گذشته آن مراجعه کنیم و ببینیم که آیا زمانى بوده که آن شیء نبوده باشد؟ 12

اسلاید 13: وجود معلول ـ صرف نظر از گذشته و حال آینده‌اش ـ ذاتاً به علت نیاز دارد و دلیل این نیاز را باید در خود آن پیدا کنیم. حکما منشأ این نیازمندى را «امکان ذاتی» می‌دانند. هر شیء حادثى مقدم بر وجود و عدم خویش ذاتاً یک ممکن الوجود است و این صفت هرگز از او جدا نمی‌شود. «امکان ذاتى» عبارت است از اینکه شیء به حسب ذات و ماهیت نه ضرورت وجود داشته باشد و نه امتناع و وجود، بلکه ذاتاً هم قابل موجود شدن باشد و هم قابل معدوم شدن؛ نظیر همه پدیدارهایی که در این جهان پدید می‌آيند و از بین می‌روند. پس چیزی که ذاتاً ممکن الوجود است، با وجود و عدم نسبتى متساوى دارد و به همین جهت، می‌طلبد که موجودى دیگر ـ به مثابه علت ـ آن را از حد تساوى خارج سازد و به عرصه وجود وارد کند؛ بنابراین حجت، نیاز معلول به علت، در همین امکان ذاتی یا تساوی ماهیت معلول نسبت به وجود و عدم نهفته است.13

اسلاید 14: بررسیـ آیا موجودات عالم را می‌توان به ممکن و واجب تقسیم نمود؟ آیا این تقسیم در مورد خود وجود است؟ اگر موجودی نسبتش با وجود و عدم مساوی باشد می‌تواند بدون علت به وجود آید؟«علت تامه» و «علت ناقصه»گفتیم که در رابطه علت و معلول، علت «وجود دهنده» به معلول است؛ اما باید دانست که در همه جا و در همه تعابیر «علت» به معناى ذکرشده به کار نمي‌رود؛ بلکه معناى عام‌ترى نیز دارد. گاهى معنای علیت را توسعه می‌دهند و میان دو چیز که یکى در وجود خود به نحوى وابسته به دیگرى است نیز، رابطه علیت قائل می‌شوند. 14

اسلاید 15: علت را آنگاه که وجود دهنده و هستی بخش است،«علت تامه» یا «علت حقیقی» گویند و آنگاه که وجود معلول به نحوى به آن وابسته است، «علت ناقصه» می‌نامند. این تقسیم‌بندى را در قالب یک مثال توضیح می‌دهیم:پدید آمدن میوه‌اى بر شاخسار یک درخت وابسته به عوامل متعددى از قبیل زمین حاصلخیز، آب و هوا، نور، درخت، دفع آفات و ... است. اگر هریک از این عوامل وجود نداشته باشند، میوه‌اى حاصل نخواهد شد، اما هیچکدام از آنها به تنهایى یا عده‌اى از آنها با هم نیز براى رویش میوه کافى نیست. درنتیجه، هریک از این عوامل را (که وجود میوه به نحوى وابسته به آنهاست اما هیچ یک به تنهایى به وجود آورنده میوه نیست) می‌توان «علت ناقصه» میوه دانست و مجموعه این عوامل را «علت تامه» آن به حساب آورد. در واقع، علت تامه شرط لازم و کافی برای تحقیق معلول است و علت ناقصه فقط شرط لازم. هرگاه علت ناقصه موجود نباشد، حتماً معلول نیز وجود نخواهد کرد و از این جهت، وجود معلول متکى بر آن است؛ اما در عین حال، «علت ناقصه» براى ایجاد معلول «ناقص» است و به تنهایى نمی‌تواند به معلول هستى ببخشد. 15

اسلاید 16: تطبیق و مقایسهبه نظر شما در یک تیم فوتبال که با تیم‌های سختی به رقابت برخاسته و همه را با پیروزی پشت سر گذاشته کدام عامل سهم بیشتری دارد؟ الف) مربی ب) بازیکنانبه نظر شما خوب بازی کردن یک ورزشکار به چه چیزهایی بستگی دارد؟وجوب على و معلولىیکى از احکام و فروع قانون علیت که به مبحوث وجوب و امکان مربوط می‌شود و در این بحث مورد استفاده قرار می‌گیرد، این است که: «علت وجوب دهنده به معلول است.» 16

اسلاید 17: آموختیم که علت (مطابق تعریف خاص حکما)، وجود دهنده به معلول است. حال می‌خواهیم بررسى کنیم که آیا همانطورکه علت به معلول، وجود می‌دهد، به آن وجوب و ضرورت نیز می‌بخشد؟ به بیان دیگر، آیا با فرض وجود علت یک شیء، تحقق یافتن معلول ضرورى و تخلف ناپذیر است یا نه؟ آیا در این مسئله میان علت تامه و علت ناقصه تفاوتی هست؟اگر نسبت علت ناقصه را با معلول در نظر بگیریم، قطعاً هیچ ضرورت و وجوبی در کار نخواهد بود؛ زیرا علت ناقصه تنها جزئى از علت تامه است، و به خودی خود نمی‌تواند موجب وجود معلول باشد؛ به طورى که فرض وجود بنا شرط لازم برای خانه و علت ناقصه آن است، ولی به تنهایی سبب ساخته شدن خانه نمی‌شود، اما اگر نسبت علت تامه را با معلول ملاحظه کنیم، پاسخ مثبت است؛ یعنی علت تامه همان‌گونه که به معلول وجود می‌بخشد، ضرورت بخش آن نیز هست. با توجه به این تذکر، چون بحث ما در مورد ضرورت بخشی علت به معلول بر محور علت تامه دور می‌زند، برای اختصار هرجا که لفظ علت را به کار می‌بریم مراد، علت وجود دهنده و علت تامه است. 17

اسلاید 18: ٭ کشف رابطهآیا می‌توان به جای کلمه «باید» و «حتماً» از کلمات دیگری استفاده کرد؟ به جملات زیر توجه کنید و بگویید »«باید» در جمله‌های ١ و ٢ چه تفاوتی با «باید« در جمله‌های ٤ و ٥ دارد؟١ـ وقتی درجه حرارت آب به صد درجه برسد آب باید به جوش آید.٢ـ وقتی فلزی حرارت ببیند باید منبسط گردد٣ـ وقتی کاری خیر با ایمان به خداوند انجام شود حتماً موجب پاداش است.٤ـ برای نماز خواندن باید وضو گرفت.٥ـ انسان برای زندگی کردن بر روی زمین باید از اکسیژن کافی برخوردار باشد.18

اسلاید 19: ژرف نگریبه نظر شما قبل از اینکه آب به جوش آید یا فلزی منبسط شود چه چیزی این امور را لازم و واجب یا حتمی و ضروری می‌سازد؟بارى، با اندک تأملى آشکار می‌شود که اگر علت، ضرورت دهنده معلول نباشد، وجو دهنده آن نیز نخواهد بود؛ زیرا چنان‌که دانستیم، معلول با قطع نظر از علت، داراى «امکان ذاتى» است؛ یعنی نسبت به وجود و عدم متساوى است. اگر همین تساوى نسبت با وجود و عدم، براى ایجاد شیء کافى بود، دیگر به علت نیازى نبود و هر حادثه ممکن الوجودی بدون علت و موجبی خود به خود به وجود می‌آمد. چنین فرضى همان صدفه و اتفاق است که مساوی با نفی قانون علیت است و چنان‌که گفته شد، نفی قانون علیت، با نفی هر علم و شناخت و فرو رفتن در ورطه سوفسطایی‌گرى مساوى است.19

اسلاید 20: بعد از اینکه امکان ذاتى شیء به تنهایی براى موجود شدن آن کافى نیست، اگر فرض کنیم معلول مورد نظر ما از ناحیه علت خویش نیز ضرورت وجود دریافت نمی‌کند و هنوز هم در مرحله امکان ذاتی است (یعنی با فرض تحقق علت، ضرورتاً موجود نمی‌شود و حال آن همان حالی است که پیش از تحقق علت داشت) پس، فرض تحقق و عدم تحقق علت نسبت به معلول مساوی است؛ یعنی، می‌توان فرض کرد که علت تحقق دارد، ولی معلول به وجود نمی‌آید. این فرض، تخلف معلول از علت خویش و در واقع همان صدفه و اتفاق است. به دیگر سخن، چه فرض کنیم که امکان ذاتی معلول برای ایجاد آن کفایت می‌کند و نیازی به علت نیست و چه فرض کنیم علت حاضر است، اما معلول از آن تخلف نمی‌کند و به وجود نمی‌آید، در هر دو صورت در دام صدفه و اتفاق اسیر خواهیم شد.20

اسلاید 21: بنابراین، فقط یک راه باقی است و آن اینکه علت هم ضرورت‌بخش معلول و هم وجود دهنده آن باشد. علت تا به معلول وجوب و ضرورت ندهد، وجود نیز نخواهد داد؛ یعنی واقعاً علت نخواهد بود. پس، نتیجه می‌گیریم که قانون علیت مستلزم اصل وجوب و ضرورت بخشی علت به معلول است و نظام جهان که یک نظام علی و معلول است، قهراً نظامی ضروری و لایتخلف خواهد بود.تأملآیا می‌توانید عالمی را فرض کنید که علت‌ها وجود دارند و معلول‌ها وجود ندارند؟ آیا می‌توانید فردی را تصور کنید که نمی‌تواند جلوی به وجودآمدن تصورات گوناگون و بی‌ارتباط با یکدیگر را در ذهن خود بگیرد؟ آیا شما در چنین عالمی می‌توانید زندگی کنید؟21

اسلاید 22: دو کفه ترازو: حالت یک معلول را که ذاتاً ممکن‌الوجود است، می‌توان به ترازویی تشبیه کرد که دو کفه آن به حال تعادل در برابر یکدیگر ایستاده‌اند و هیچ کفه‌اى بر کفه دیگر فزونی ندارد. شی‌ء ممکن‌الوجود نسبت به وجود و عدم چنین حالتى دارد؛ یعنی ماهیت آن به گونه‌اى است که نه اقتضاى وجود دارد و نه اقتضاى عدم. در اینجا عاملى بیرونى لازم است که یکى از کفه‌هاى ترازو را بر دیگرى فزونى بخشد و ترازو را از حالت استوا خارج کند. عقلاً محال است که بدون وجود هیچ عاملی یک کفه بر کفه دیگر سنگینی کند. این عامل بیرونی در مورد شی‌ء ممکن‌الوجود، همان علت است. هرگاه علت تامه شی‌ء، وجود داشته باشد، کفه وجود شی‌ء سنگینی خواهد کرد و شی‌ء موجود خواهد شد و هرگاه یکی از اجزا علت تامه آن مفقود باشد، کفه عدم شی‌ء سنگینی خواهد کرد و شی‌ء معدوم خواهد بود. به هر حال، یا شیء ضرورتاً موجود است (به واسطه علت تامه آن) یا ضرورتاً معدوم است (به واسطه نبود علت تامه آن) و حال میانه‌ای یافت نمی‌شود. این همان معنای ضروری و لایتخلف بودن نظام وجود است.22

اسلاید 23: ژرف‌نگریـ به نظر شما اگر علت تامه، معلول را قبل از وجود، ضرورت نبخشد، باز هم علت تامه می‌تواند علت تامه باشد؟ آیا معلول قبل از اینکه ضرورت پیدا کند می‌تواند به وجود آید؟ـ برای هرم زیر نامی مناسب انتخاب کنید.23

اسلاید 24: وجوب مقدم بر وجوداین حقیقت که علت به معلول ضرورت می‌دهد، امرى است که همگان آن را قبول دارند و اگر کسی احیاناً در بحث‌های علمی در آن تردید نماید، در زندگی روزمره از آن پیروى می‌کند. استاد علامه طباطبایی در کتاب نفیس «اصول فلسفه و روش رئالیسم» این مطلب را با ذکر مثالى توضیح داده‌اند:«اگر به درى بسته فشار آوردیم و باز نشد، برمي‌گردیم و ازگوشه وکنار به جستوجو می‌پردازیم؛ یعنی مى‌خواهیم بفهمیم چه کم و کاستى در علت بازشدن در پیدا شده که در باز نمی‌شود؛ زیرا اگر چنین کم و کاستى نبود، فشار دست با بقیه شرایط حتماً در را باز می‌کرد.24

اسلاید 25: همچنین یک نفر متخصص، ماشینى را که به کار انداخته، با مشاهده کوچک‌ترین خللی در حرکت آن فوراً با کنجکاوی در پیکره ماشین، می‌خواهد بفهمد که کدام شرط از شرایط علی حرکت آن مفقود است؛ زیرا اگر چنین مانعی در کار نبود، در حرکت ماشین وقفه‌ای پدید نمی‌آمد؛ یعنی، اگر علت تامه حرکت موجود بود، حرکت ضروری بود. پس ناچار علت تامه هر معلول به معلول خودش ضرورت می‌بخشد و معلول آن در پی این ضرورت به وجود می‌آید.»به همین جهت، حکما می‌گویند: «الشیء ما لم یحب لم یوجد»؛ یعنی هر چیزی تا وجودش به مرحله وجوب و ضرورت نرسد، موجود نمی‌شود. پس هر چیزی که موجود شده و می‌شود، به حکم ضرورت و وجوب و در یک نظام قطعی و تخلف‌ناپذیر موجود می‌گردد.با دقت در قاعده‌ ذکر شده درمی‌یابیم که از نظر حکما و در یک تحلیل عقلی «وجوب و ضرورت» مقدم بر «وجود» است و نه تنها علت به معلول وجود می‌بخشد؛ بلکه مقدم بر ایجاد معلول، بدان «وجوب» عطا می‌کند. مطابق این تحلیل، نظام عالم هستی نظامی وجوبی و قطعی است.25

اسلاید 26: تأملآیا انتظار داریم بعد از فراهم شدن تمام شرایط و عوامل برای به وجود آمدن یک چیز آن چیز به وجود نیاید؟ آیا چنین انتظاری معقول است؟ چرا؟ سنخیت علت و معلولاصولا به دلیل وابستگی‌های خاصی که میان موجودات جهان وجود دارد، هر علتی فقط معلول خاصی را ایجاد می‌کند و هر معلولی تنها از علت خاصی صادر می‌شود. ما در تجربیات عادی خود به این حقیقت اعتقاد راسخ داریم که مثلاً برای با سواد شدن باید درس خواند و برای حفظ سلامتی باید ورزش کرد و برای ارتباط با خدا باید نماز و نیایش به جای آورد؛ بنابراین، اگر بخواهیم با سواد شویم یا سلامتی خود را حفظ کنیم یا با خداوند ارتباط داشته باشیم، باید به علل خاص آن‌ها متوسل شویم و اگر از غیر از آن‌ها وارد شویم، هرگز به نتیجه نخواهیم رسید. فلسفه ثابت می‌کند که در میان تمام جریانات عالم چنین پیوستگی معینی وجود دارد؛ یعنی میان هر علت با معلول خودش سنخیت و مناسبت خاصی حکم فرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست.26

اسلاید 27: در پرتو این اصل، نظام جهان انتظام می‌یابد و در اندیشه ما به صورت دستگاهی منظم و مرتب در می‌آید که هر جزء آن جایگاه به خصوصی دارد و هیچ جزئی ممکن نیست در جای جزء دیگر قرار گیرد.جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوستاگر یک ذره را برگیری از جایخلل یابد همه عالم سراپایدر حقیقت، همان‌گونه که وجوب علی و معلولی از لوازم اصل علیت و انکار آن همچون انکار اصل علیت است، سنخیت علت و معلول نیز لازمه قبول اصل علیت است و هرگاه بخواهیم به درستی، معنای اصل علیت را دریابیم باید به اصل سنخیت علت و معلول پی ببریم. عدم قبول اصل سنخیت نیز در حقیقت به معنای نفی اصل علیت است؛ به بیان دیگر، اصل علیت نفس ارتباط و پیوستگی موجودات جهان را بیان می‌کند و پراکندگی و عدم ارتباط آن‌ها را نفی می‌نماید. اصل سنخیت، نظام حاکم بر این ارتباط را بر ما آشکار می‌سازد. بدیهی است که رابطه بدون نظام و قاعده، قابل تصور نیست و چنین رابطه‌ای در حکم نفی رابطه است و درست به همین دلیل، اصل علیت از اصل سنخیت نیز انفکاک‌ناپذیر است.27

اسلاید 28: تسلسل علل، باطل استمسئله دیگر در باب علت و معلول این است که سلسله علل، متناهی است و نامتناهی بودن آن محال است؛ یعنی، اگر وجود یک شیء صادر از علتی و قائم به علتی باشد و وجود آن علت نیز قائم به علت دیگر و وجود آن علت دوم نیز قائم به علت دیگر باشد، ممکن است عدد علت‌ها و معلول‌هایی که به این ترتیب، هر یک صادر از دیگری است، بسیار باشد، ولی در نهایت امر، این سلسله علل به علتی منتهی می‌گردد که قائم بالذات است و وجود آن از علت دیگری صادر نمی‌شود.28

اسلاید 29: فلاسفه بر بطلان تسلسل علل نامتناهی برهان‌های زیادی اقامه کرده‌اند و با تعبیری کوتاه می‌گویند: «تسلسل محال است». حکمایی نظیر فارابی، ابن‌سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، میرداماد و صدرالمتألهین هر یک برهانی بر بطلان تسلسل علل اقامه کرده‌اند. این براهین در مبحث خداشناسی فلسفی کاربرد زیادی دارند و گاهی خود برای اثبات وجود خدا به کار می‌روند.یکی از برهان‌های معروف در محال بودن تسلسل، برهان فارابی است که می‌توان آن را یکی از دلایل فلسفی اثبات وجود خدا هم به حساب آورد.29

اسلاید 30: تکمیل و ارزیابیدر جدول زیر علت یا علت‌های هر مورد را مشخص کنید:30

اسلاید 31: مقایسه ارزیابیآیا با فعالیت‌های ردیف 5 می‌توان به معلول ردیف 1 دست یافت؟ چرا؟برهان فارابیدر این برهان از اصل «تقدم علت بر معلول» استفاده شده است. این اصل بیان می‌کند که علت بر معلول خود تقدم وجودی دارد و معلول در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته است؛ یعنی، وجود معلول، مشروط به وجود علت است، در صورتی که وجود علت، مشروط به وجود معلول نیست. به بیان دیگر، درباره «معلول» این شرط صادق است که «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی‌کند»، اما درباره «علت» این شرط صدق نمی‌کند که «تا معلول وجود پیدا نکند او وجود پیدا نمی‌کند». حرف «تا» همان نشانه شرط است.31

اسلاید 32: حال به این مثال توجه کنید: فرض می‌کنیم یک گروه نظامی قصد حمله به دشمن دارد، اما هیچ یک از نفرات، حاضر نیست در این امر پیش‌قدم شود، یا حتی با دیگران هم‌قدم باشد. به سراغ نفر اول که می‌رویم می‌گوید «تا» نفر دوم آغاز نکند، من هم آغاز نخواهم کرد. نفر دوم نیز همین سخن را درباره نفر سوم می‌گوید و نفر سوم نیز نسبت به نفر چهارم و ... . بدین ترتیب، یک نفر هم پیدا نمی‌شود؟ البته نه؛ زیرا حرکت هر فرد مشروط به حرکت فرد دیگر است؛ حرکت غیر مشروط یافت نمی‌شود و این زنجیره که همه اعضای آن عمل خود را به دیگری مشروط کرده‌اند، هرگز اقدامی صورت نمی‌دهد.32

اسلاید 33: اکنون اگر سلسله‌ای نامتناهی از علت‌ها و معلول‌ها را در نظر آوریم، چون همه افراد این سلسله، خود معلول علت بالاتر از خود هستند، درنتیجه وجود هرکدام مشروط به وجود دیگرى است که وجود آن هم به نوبه خود، مشروط به دیگرى است. تمام آنها به زبان حال می‌گویند «تا» آن فرد دیگر، وجود پیدا نکند، ما نیز وجود پیدا نخواهیم کرد و چون این سخن بدون استثنا زبان حال همه افراد زنجیره است، پس همه آن‌ها مجموعاً مشروط‌هایی هستند که شرط وجودشان، یعنی «علتی که خود معلول دیگری نباشد» وجود ندارد؛ پس این زنجیره هرگز وجود پیدا نخواهد کرد.33

اسلاید 34: اگر زنجیره موجود شود، به ناچار باید موجودى که خود معلول دیگرى نباشد (یعنی علتى که خود معلول علت بالاترى نیست) در رأس این زنجیره قرار گیرد. بدین ترتیب، براى موجود شدن زنجیره، موجودى لازم است که وجود آن مشروط به وجود دیگرى نباشد و سلسله با وجود او آغاز گردد. پدید آمدن زنجیره تنها و تنها در گرو وجود یک سر سلسله یعنی یک وجود نامشروط است که علت العلل یا علت نخستین نامیده می‌شود. او سرچشمه همه علت‌ها و معلول‌های دیگر است و وجودش ضامن تحقق زنجیره است؛ بنابراین، یک زنجیره موجود از علل و معلول‌ها قطعاً باید به یک علت العلل ختم شود که در این صورت نامتناهی نخواهد بود.34

اسلاید 35: تعقل و تطبیقآیا تسلسل دور باطلی است که هیچگاه از آن نمی‌توانیم رهایی پیدا کنیم؟ چاره چیست؟ چگونه برهان فارابی می‌تواند ما را نجات دهد؟ 35

اسلاید 36: برهان وجوب و امکان (برهان سینوی)ابن سینا با توجه به اینکه وجوب معلول یا شیء ممکن‌الوجود بر وجود آن تقدم دارد و همچنین بر اساس مقدمه بطلان تسلسل، به اثبات یک علت فاعلى واجب‌الوجود براى کل موجودات جهان پرداخته است که از مهمترین برهان‌هاى اثبات وجود خدا محسوب می‌شود. در این برهان، ابن سینا از مفاهیم وجوب و امکان استفاده می‌کند. برهان وجوب و امکان به نام خود ابن سینا به برهان سینوی معروف است. مضمون این برهان چنین است:وقتى در موجودات جهان نظر می‌کنیم، می‌توانیم بگوییم که هر موجودى بنا به فرض عقلى، از یکى از دو قسم ممکن و واجب خارج نیست؛ یعنی، هر موجودى بنا به تقسیم عقلى یا ممکن‌الوجود است یا واجب‌الوجود. اگر واجب‌الوجود باشد که مدعاى ما (یعنی نیاز جهان به یک علت یا فاعل واجب‌الوجود) ثابت می‌شود و اگر ممکن‌الوجود باشد، لامحاله باید به واجب‌الوجودى منتهى شود تا بتواند موجود شود؛ زیرا می‌دانیم که ممکن‌الوجود از ناحیه خود ایجاب نمی‌کند که موجود یا معدوم باشد. 36

اسلاید 37: پس بر اساس دو قاعده‌ای که قبلاً بیان داشتیم:1ـ شیء تا به مرحله وجوب نرسد، موجود نمی‌شود.2ـ ملاک نیازمندى معلول به علت، امکان ذاتى آن است.بنابراین، بود و نبود یک ذات ممکن، وابسته به علتى خارج از اوست. با بودن او این ذات ممکن به مرحله وجوب می‌رسد و موجود مي‌شود و بدون آن، معدوم می‌گردد. حال اگر این علت را بررسى و همین دو فرض را درباره او جاری کنیم درمی‌یابیم که یا واجب‌الوجود است یا ممکن‌الوجود؛ در صورت اول مدعای ما ثابت است و در حالت دوم محتاج به علت دیگری است که آن علت دوم هم یا واجب‌الوجود است یا ممکن‌الوجود. اگر ممکن‌الوجود باشد، حاجت به علت سومی می‌افتد و ... اما سرانجام باید به یک علت یا فاعل واجب‌الوجود منتهی شود وگرنه سلسله ممکنات هرگز به درجه وجوب و در نتیجه به مرتبه وجود نمی‌رسد. پس، وجوب زنجیره ممکنات باید از ناحیه موجودی باشد که وجوب او ذاتی است و از ناحیه موجود دیگری نیست.37

اسلاید 38: این برهان را بوعلى سینا در نمط چهارم کتاب «اشارات« ذکر کرده و آن را بهترین برهان در اثبات وجود خدا دانسته است؛ زیرا در این برهان تنها یک محاسبه عقلی ما را به نتیجه می‌رساند. مقدمه‌ای که در این برهان مفروض گرفته شده این است که اجمالاً موجوداتی در جهان هستند و جهان هیچ در هیچ نیست و البته این مقدمه نیز بدیهی است. پس چنین نیست که وجود موجود خاصی از قبیل انسان، حیوان، خورشید، کوه و ... مسلم فرض شده و سپس مبنای اثبات ذات واجب قرار گرفته باشد؛ بلکه چند اصل و قاعده کلی عقلی است که به طور خلاصه می‌توان آن‌ها را اینگونه بیان کرد.38

اسلاید 39: 1ـ موجود و بلکه موجوداتى در جهان هست و جهان هیچ در هیچ نیست.2ـ موجود یا واجب‌الوجود است یا ممکن‌الوجود.3ـ ممکن تا زمانى که وجوب پیدا نکند، وجود پیدا نمی‌کند.4ـ تسلسل علل نامتناهى محال است.بنابر اصول ذکر شده، زنجیره ممکنات اگر به یک واجب‌الوجود منتهى نشود، تحقق و وجود پیدا نمی‌کند؛ زیرا این زنجیره به خودى خود وجوب و ضرورت ندارد و تا چیزی ضرورت پیدا نکند، وجود پیدا نخواهد کرد.39

اسلاید 40: تکمیل و ارزیابیبا تکمیل دو دایره دیگر توضیح دهید چه تفاوتی بین برهان ابن‌سینا با برهان فارابی وجود دارد؟40

اسلاید 41: نظام متقنحکماى مشاء براساس مبانى فلسفى یاد شده، همچون وجوب و امکان، علت و معلول، وجوب علی و معلولى، سنخیت علت و معلول و نفى تسلسل و اثبات واجب‌الوجود تصویرى منظم و تفسیرى صحیح و اقناع‌کننده از جهان هستى ارائه می‌کنند.با قبول «اصل علیت» و پذیرش این حقیقت که در جهان هر حادثه‌ای علتی دارد و صدفه و اتفاق محال است، به ارتباط و پیوستگی اجزای جهان پی می‌بریم. «اصل وجوب علی و معلولی» جهان را تابع یک نظام ضروری و حتمی نشان می‌دهد که در آن روابط موجودات از قطعیت و حتمیتی برخوردار است که تخلف از آن هرگز ممکن نیست.41

اسلاید 42: «اصل سنخیت» میان علت و معلول، انتظام خاصى برقرار مي‌سازد و نظام و قانونمندى هستى را در نظر ما نمودار می‌کند. با تکیه بر این اصل، درمی‌یابیم که ارتباط موجودات ارتباطى آشفته و مغشوش نیست؛ بلکه میان علت‌ها و معلول‌ها «نظام» و «قانونى» برقرار است که از آن به «سنن» و «نوامیس» هستی تعبیر می‌شود. این سنن و نوامیس هرگز به تغییر و تبدیل دچار نمی‌گردند.اصول ذکرشده به جهان هستى جلوه تازه‌ای می‌بخشند و دقت و استحکام آن را بیش از پیش به ما می‌نمایانند. از سه «اصل علیت»، «اصل ضرورت علی و معلولی» و «اصل سنخیت» به ترتیب می‌توان نتایج زیر را استخراج کرد:1ـ ارتباط و پیوستگی موجودات جهان2ـ تخلف‌ناپذیری و حتمیت نظام هستی3ـ نظام معین هستی42

اسلاید 43: استخراج نتایجـ از اصول زیر چه نتایجی می‌توان گرفت؟ در مقابلشان بنویسید.نمونه‌یابیاگر هر کدام از اصول زیر را حذف کنید شاهد چه حوادث و اتفاقاتی در جهان هستی خواهیم بود.43

اسلاید 44: اهمیت بحث علیت و جایگاه آن در پژوهش‌های علمىهدف از تحقیق و پژوهش در همه علوم، ‌رسیدن به شناختی یقینی نسبت به قوانین و نوامیس جهان است. به شناختى که همراه با یقین نباشد، شناخت گفته نمی‌شود. آدمى به حسب فطرت خویش در پى شناخت و کشف حقایق است و تاریخ تحول علم بشر این معنا را به خوبى اثبات می‌کند. تلاش بشر براى نفوذ به درون طبیعت و کشف پیچیدگی‌های عالم خلقت روزافزون است. تدوین روش‌هاى بهتر و دقیق‌تر پژوهش، ساختن ابزارهاى پیشرفته براى آزمون و تجربه کامل‌تر، استفاده گسترده از ریاضیات و آمار براى هرچه دقیق‌تر کردن نتایج تحقیق و ... همگى بیانگر انگیزه و تلاش بشر براى دستیابى به شناخت یقینى است. بدون شک این شناخت درصورتى به دست می‌آید که بر اصول و مبانى یقینى مبتنى باشد و این اصول و مبانى را باید در مباحث فلسفى مربوط به شناخت جستوجو کرد.44

اسلاید 45: ٭ تحقیق کدام حوزه از معرفت می‌تواند به پرسش‌های زیر پاسخ دهد؟ آیا پرسش‌های زیر برای عالمان علوم تجربی و ریاضی اهمیت دارد؟ آیا کمکی به پیشرفت علم خواهد کرد؟ آیا شما می‌توانید به این پرسش‌ها پاسخ دهید؟ الف) شناخت چیست؟ ب) علم چیست؟ ج) آیا مبانی علم تجربی خود تجربی است؟ اگر تجربی نیست بنیادهای علم تجربی و ریاضی و منطقی را در چه حوزه‌ای از معرفت باید جست‌وجو کرد؟45

اسلاید 46: فلسفه با تبیین اصل علیت و فروع آن، یعنی اصل ضرورت علی و معلولی و اصل سنخیت علت و معلول، از یک طرف رشته اتصالی را میان همه پدیده‌های جهان به اثبات رسانده است و از طرف دیگر، مقدمات لازم را برای شناخت یقینی قوانین و روابط حاکم بر پدیده‌های جهان فراهم آورده و پایه‌های آزمایش و تجربه را ـ به مثابه روش تحقیق علوم تجربی ـ تحکیم کرده است.جزئى و کلى: می‌دانیم که آزمایش و تجربه تنها به امور جزئى و معین تعلق می‌گیرد. هر آزمایشى در زمان و مکانى معین و بر روى پدیده‌اى مشخص انجام مي‌شود و نتیجه آن تنها در همان مورد خاص صدق می‌کند؛ براى مثال، می‌توانیم فلزى را در آزمایشگاه حرارت دهیم و مشاهده کنیم که منبسط می‌شود، یا مغناطیسی را به مقداری براده آهن نزدیک کنیم و ببینیم که آن‌ها را جذب می‌کند یا مشاهده کنیم که دو جسم با بار الکتریکى همنام یکدیگر را می‌رانند.46

اسلاید 47: نتیجه هر آزمایش به خودى خود، تنها به زمان و مکان و شرایط آن آزمايش محدود می‌شود و از آن فراتر نمی‌رود؛ یعنی اگر ما از طریق آزمون و تجربه صدها بار مشاهده کنیم که آب در اثر حرارت می‌جوشد با این حال نتیجه هر آزمایش به همان آزمایش اختصاص دارد و حداکثر نتایج آزمایش‌های گذشته را تایید می‌کند و نه بیشتر، یعنی، نتیجه آزمایش در هر مورد یک نتیجه جزئی و مخصوص است و نمی‌تواند به صورت کلی بیان شود.در اثبات رابطه بین دو پدیده مثل حرارت و انبساط، مغناطیس و جذب براده‌های آهن و ... اگر تعداد آزمون و تجربه هم افزایش یابد و موارد صدق آن بیشتر شود، باز به همان موارد، محدود خواهد بود و به خودى خود نمی‌تواند شکل یک قانون علمى را پیدا کند؛ زیرا قوانین علمى همواره بیان‌کننده یک رابطه کلى و ضرورى بین دو پدیده‌اند و نه تنها موارد تجربه شده، بلکه موارد تجربه نشده را نیز در برمی‌گیرند. قوانین علمی عموماً با «هر»، «هیچ»، «همیشه» و ... نشان داده می‌شوند و این کلمه‌ها علامت کلی بودن این گونه قوانین است.47

اسلاید 48: برای مثال، ما در علم فیزیک با این قوانین آشنا می‌شویم:هر فلزی در اثر حرارت منبسط می‌شود.هیچ موتور حرارتی را با یک چشمه گرما نمی‌توان ساخت.همیشه بار الکتریکی متحرک در فضای اطراف خود میدان مغناطیسی تولید می‌کند.آیا می‌توان این قوانین را صرفا محصول آزمایش و تجربه دانست؟ آیا همه فلزات یا موتورهای حرارتی یا بارهاى الکتریکى درگذشته و حال و آینده به تجربه درآمده‌اند؟ آیا می‌توان اطمینان داشت که این قوانین، فردا نیز به قوت خود باقى هستند؟ اگر بخواهیم بر شمار معدود تجربه خود تکیه کنیم، نمی‌توانیم براى این قوانین کلیتی قائل شویم؛ زیرا تجربه از موارد معین خود فراتر نمی‌رود.48

اسلاید 49: کشف رابطهـ چه رابطه‌ای بین ضرورت و کلیت با اصل علیت وجود دارد؟استخراج پیامـ داستان زیر را بخوانید و نتیجه‌گیری خود را با دوستان و معلم خود در میان بگذارید و سپس به سوالاتی که در ذیل داستان آمده پاسخ دهید.مرغی را فرض کنید که هر روز رأس ساعت ٨ صبح او را تغذیه می‌کردند؛ این مرغ بیش از ١٠٠ بار شاهد این امر بود، در روزهای بارانی، در روزهای طوفانی، در روزهای صاف و ... این مرغ به این نتیجه رسید که من هر روز ساعت ٨ تغذیه می‌شوم، اما در روز اول فروردین به جای آنکه تغذیه شود گلوی او را برای ناهار روز عید بریدند. 49

اسلاید 50: الف) به نظر شما این مرغ بسان چه عالمانی است؟ اگر عالمی به رابطه فلسفه و اصول آن توجه کند آیا به سرنوشت مرغ دچار می‌شود؟ب) آیا همه آزمایش‌های جزئی و محدود به زمان و مکان خاص علوم تجربی می‌توانند به تجربه‌های خود کلیت و ضرورت دهند؟ آیا این امر مستلزم خارج شدن از علوم تجربی نیست؟اصول عقلانى: نتیجه می‌گیریم که تجربه و آزمایش هیچ‌گاه به تنهایی به یک قانون کلی منتهی نمی‌شود و هیچ‌گاه به خودی خود از موارد تجربه شده به موارد تجربه نشده سرایت نمی‌کند. پس در قوانین علمی، کلیت و ضرورت به مشاهدات تجربی (هر قدر هم که زیاد باشد) تعلق ندارد و از مرزهای توانایی تجربه بیرون است. کلیت و ضرورت را تنها می‌توان در اصول عقلانی جست‌و‌جو کرد و نه در آزمون‌های تجربی. 50

اسلاید 51: عقل به کمک بدیهیات اولیه عقلی می‌تواند در شناخت به اصولی دست یابد که جنبه کلی و ضروری دارند و سپس بر اساس همین اصول کلی و ضروری، به تدوین قوانین علمی بپردازد. اصل علیت و فروع آن اصولی کلی و جهان شمول‌اند که نه از طریق تجربه، بلکه با تاملات عقلانی به دست می‌آیند. این‌ها قوانین فلسفی هستند که کلیت و ضرورت خود را از نیروی عقل دریافت کرده‌اند و می‌توانند مبنای شناخت تجربی قرار گیرند. فلسفه در این اصول تحقیق می‌کنند و پس از کسب اطمینان از صحت آن‌ها، در پژوهش‌های علوم تجربی آن‌ها را به خدمت می‌گیرد. امام خمینی، این حکیم اسلامی در نامه تاریخی خود به میخائیل گورباچف می‌نویسند: «قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس. ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس.»51

اسلاید 52: ٭ تعقلبه نظر شما عالمان، پایه‌های بنای علم تجربی را باید در زمین عقل قرار دهند یا در زمین تجربه؟ کدام خدشه‌ناپذیر و مستحکم است؟جواز تعمیماصل علیت، ارتباط پدیده‌ها را به ما ثابت می‌کند؛ اصل ضرورت علی و معلولی ضرورت را در ارتباط بین علت و معلول نشان می‌دهد و اصل سنخیت علت و معلول می‌تواند کلیت را در قوانین علمی آشکار سازد. عقل انسان بر اساس این اصل حکم می‌کند که روابط بین پدیده‌ها روابطی معین است و جهان به دنبال جریانی متحدالشکل است. پدیده‌های طبیعت پیوسته آثار و خواص یکسانی از خود نشان می‌دهند و هرج و مرج به جهان طبیعت راهی ندارد. اگر امروز و در تجربه حاضر، رابطه بین حرارت و انبساط فلز را مشاهده می‌کنیم، اگر رابطه نیرو و حرکت را می‌بینیم، اگر می‌توانیم به خاصیت سرطان‌زایی سیگار در تجربه علمی پی ببریم، برحسب اصل سنخیت می‌توانیم مطمئن باشیم که جریان طبیعت در آینده نیز بر همین منوال است و انحرافی در آن رخ نمی‌دهد.52

اسلاید 53: تجربه علمی هر اندازه که گسترده و دقیق باشد، مادام که با اصول ضروری و کلی حاکم بر هستی ـ که اصولی عقلی است نه تجربی ـ توأم نشود، نمی‌تواند از موارد محدود تجربه شده فراتر رود و درباره آنچه به تجربه درنیامده است تعمیم یابد و به شکل یک قانون علمی درآید. این اصول عقلانی و یقینی جواز تعمیم آزمون و تجربه را برای دانشمندان فراهم می‌کند. اگر این‌گونه نبود، شناخت علمی همواره امری بی‌اعتبار تلقی می‌شد و به نظر می‌رسید بنای با شکوه علم و دانش بر امواجی لرزان قرار گرفته است. با تکیه بر این اصول فلسفی، دانشمندان در تحقیق و پژوهش آسوده خاطر می‌شوند و می‌توانند با اطمینان به کار خویش ادامه دهند.53

اسلاید 54: ماکس پلانک، ‌فیزیک‌دان بزرگ معاصر، می‌گوید: «اصل علیت تا به امروز پایه و شالوده هر پژوهش علمی بوده است ... من در این مقام، به سهم خود با اطمینان می‌گویم که به اصل علیت به عنوان اصلی استثناناپذیر معتقدم ... و تا به این لحظه کمترین دلیلی نمی‌بینم که ما را به تردید در این اصل استثناناپذیر وادار کند».بنابراین، فلسفه اسلامی، جهان را به صورت مجموعه‌ای به هم پیوسته و مرتبط الاجزاء نشان می‌دهد و در عین حال، شناخت یقینی و مصونیت از تردیدهای شکاکان و سوفسطاییان را میسر می‌کند و این را می‌توان از خدمات بزرگ فلسفه به جهان علم و معرفت بشری به شمار آورد.54

اسلاید 55: تأمل فلسفیآیا علم تجربی می‌تواند اصول زیر را نادیده بگیرد؟ آن‌گاه آیا باز می‌تواند نتیجه تجربه‌های جزئی خود را به سایر موارد به طور کلی و ضروری تعمیم دهد؟ به نظر شما پیکان‌های زیر چه چیز را نشانه گرفته‌اند؟ 55

اسلاید 56: مراتب موجودات در نظام هستى: علاوه بر اینها، فلسفه با نفى تسلسل در علل، نشان می‌دهد که زنجیره علل نمی‌تواند تا بی‌نهایت امتداد داشته باشد؛ بلکه این سلسله باید به مبدأیی واجب‌الوجود منتهى شود که تمامى این علت‌ها و معلول‌ها از جانب او هستى و وجود می‌یابند. حکما در سلسله موجودات مراتبى را اثبات می‌کنند و نشان می‌دهند که موجودات جهان به موجودات مادی و محسوس منحصر نیستند؛ بلکه در نظام هستى موجوداتى مجرد از ماده‌اند که گرچه ما با حواس خود قادر به درک آن‌ها نیستیم و اوصاف آن‌ها را به درستى نمي‌توانیم بشناسیم، اما جهان، با وساطت آنها تدبیر می‌شود. 56

اسلاید 57: علل و عوامل طبیعی در حوادث جهان موثرند و تاثیر آن‌ها به واسطه همین قوای مجرد از ماده تحقق می‌یابد. این قواى مجرد که مافوق عالم طبیعت قرار دارند و فیض خداوندى از طریق آنها به عالم طبیعت می‌رسد، همان فرشتگان و ملائک‌اند که در حکمت مشاء با الهام از احادیث اسلامی، عقول نامیده شده‌اند. آن‌ها هر دم در کار تدبیر جهان خلقت‌اند:غیر این عقل تو حق را عقل‌هاستکه بدان تدبیر اسباب سماستبه این ترتیب، جهان‌شناسی مشایی که بر وساطت موجودات مجرد در جهان مبتنی است، زمین و آسمان و همه کائنات را در قلمرو فیض ربویی تفسیر می‌کند. بر این اساس در نظام جهان، مجردات هم فیض هستی را از واجب‌الوجود به عالم طبیعت منتقل می‌کنند و هم واسطه تکامل موجودات و رسیدن آن‌ها به اهداف و غایات وجودی‌شان هستند.57

اسلاید 58: حکما با قبول اصل «علت غایی» در طبیعت و قبول اینکه طبیعت در سیر و حرکت خود غایاتی را جست‌وجو می‌کند و همه غایات هم به یک غایت اصلی، یعنی، «غایت الغایات» منتهی می‌گردند، چهره دل‌پذیری از هستی ترسیم می‌کنند. اثبات «علت العلل» و «غایت الغایات« در جهان هستی نشان می‌دهد که مجموعه جهان از یک مبدا سرچشمه می‌گیرد و در سیر تکاملی خود با وساطت مجردات به سوی یک مقصد رهسپار است. فلاسفه اثبات می‌کنند که «علت العلل» در نظام هستی همان «غایت الغایات» است؛ یعنی، مبدا و مقصد نظام هستی یکی است: ذات واجب‌الوجود. لذا جهان، ماهیت «از اویی» و «به سوی اویی» دارد و این سخن ترجمان این آیه قرآن کریم است که می‌فرماید: انا لله و انا الیه راجعون.این سرشت معنوی حکمت اسلامی که انسان به کمک آن می‌تواند جهان‌بینی الهی و اسلامی را به طور عمیق دریابد، در حکمت‌های بعدی تداوم یافت و وارد مراحل کامل‌تری شد.58

اسلاید 59: برای این قوس نامی مناسب پیدا کنید و آن را با تفسیر آیات 8 و 9 سوره نجم مورد مقایسه قرار دهید. چگونه خداوند هم علت العلل است و هم غایه‌الغایات؟59

اسلاید 60: تمرینات1ـ کهن‌ترین مسئله فلسفه چیست و با چه تعبیری بیان می‌شود؟2ـ قاعده «الشی ما لم یجب لم یوجد» را شرح دهید.3ـ تخلف معلول از علت خویش در واقع همان ......... است.4ـ اصل سنخیت علت و معلول را با ذکر مثال توضیح دهید و بگویید این اصل ذیل کدام قاعده بیان می‌شود.5ـ نظر متکلمین و فلاسفه در منشا نیازمندی اشیا را با یکدیگر مقایسه نمایید.6ـ برهان فارابی در ابطال تسلسل علل نامتناهی را با ذکر مثال توضیح دهید.60

اسلاید 61: 7ـ برهان وجوب و امکان (برهان سینوی) را در اثبات وجود خدا شرح دهید.8ـ میان علت‌ها و معلول‌ها نظام و قانونی برقرار است که از آن به .......... و ......... هستی تعبیر می‌شود.9ـ اهمیت علیت و جایگاه آن را در پژوهش‌های علمی بنویسید.10ـ علت تامه و علت ناقصه را با ذکر مثال تعریف کنید.11ـ اصولی که جواز تعمیم آزمون و تجربه را برای دانشمندان فراهم می‌کند چیست؟ آن‌ها را شرح دهید.12ـ از دیدگاه حکمای مشاء مراتب موجودات در جهان هستی را ترسیم کنید.61

اسلاید 62: 13ـ اصطلاحات زیر را به طور خلاصه شرح دهید.الف) واجب‌الوجودب) ممکن‌الوجودج) واهب‌الصورد) عقول14ـ هر کدام از موارد زیر برای وجود پیدا کردن به چه عواملی وابسته هستند؟ گل محمدیقصری با سنگ‌های سفیدعالم هستیفرشتگانقبول شدن شما در دانشگاهابلیس62

اسلاید 63: از عواملی که بر می‌شمارید هر کدام را در جدول زیر در جای مناسب قرار دهید:63

اسلاید 64: 15ـ تفسیری مناسب برای شکل زیر ارائه دهید.64

اسلاید 65: با تشکر از صبر و حوصله شما دوستان65

16,000 تومان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

افزودن به سبد خرید