صفحه 1:
- هرگز جانزنید
0000 در 31 سالگي کارش
Perea ا
@ در 34 سالگي رکذت
AN ee ke eared 1۳۹000
ae
Vis : 1
ا ل 07 1 3 خورد:
۳۷ ۲ ۱9 aaa ae
۲ ۳ سالگي مجهدا نات 8
en econ ۳۳9 ness) i 0
So ee eer eee
ل اا ل ا ل am
=
3
x
5
Ce
یرود
3
eee. ees
صفحه 2:
7 ۲
“*قانون حجدت
* اگر فکر می کنی شکست می خوری, 0 00000
* اگر فکر می کنی جراتش را نداری, پس ت3اری.
Pe =| | RENE RONG
teeta
ee lie ی
TOPE SO) aero AEBS) 0
موفقیت 0
1 0000
اگر فکر می للا
ات كينت
re ee
تا بتواتت و۳۳57
00
م ل را لك ا ارو را 0
neery ا ا ل ا SERINE
صفحه 3:
صفحه 4:
صفحه 5:
داشته باش
صفحه 6:
oe Tee
20 NE fee Reap nirea ae
بلافاصله سراغ مدرسه شیوانا را گرفت و نزد او رفت و مقابلش روي زمین
مودباته تشپبت و گفت: «از راهي دور به دتبال يافتن جوابي چندین ماه است که
۳ aii! ی one
در سرنوشتم ایجاد کنم ae مي توانم تغييري 3
که قرو تداري و سرنوشت
56
Para vee tesco
ا ا ۳3
سوي رودخانة تكه اي كوجك از
وی کب وی
2 ۳ ie
به سوي رودخانه اي بزرگ در چند فرسنگن هكد
TE oe ON
Seth, !8 رودخانميعيون كنيد
Cre ا 1۱۳۹ ۳
ae
صفحه 7:
= _
Corel ere niece rere Ae eer 7 براي؛رفتن
Pica evne es Deva reget Rye ateeee sae rs caer esr pier y gO Mer est ae evan et
cety tora peor mn TsT rai eae ger Sens van Tent wri 1
reat ا iptaynrere ayy eile ear a perce mtn gern mecercae
Se do pees Eee oie 1 از
عبو کنند. Cr ra
1
6
pres ۱00 3 لإزم' أست بجه aes
ee ا
Boerner ae
م7 A رودخاتة دهها پل:است. این جا
4 اكير ف أل و
0
1 Iso
00 0 1979 هميشه به,خودت ser
1۱۳۱ اک Cr Ses ere ape reac eOs Ir eo
0 ل emecee ite wh pizle Jie j> abaad 4p 42 9 pale
باشي. منتظر دیگران ماندن دردي از تو دوا من به درد تو نمي خورد! پل خودت
35 0000
صفحه 8:
ee J
22+ برتده كيست
ما هر روز مى خوابيم تا يادمان نرود که رويا بينى و پروراندن آرزوهای بزرگ قابلیتی در وجود ماست *
كه هيج كسن,نمى تواند آن را از ما بكيرد.
صفحه 9:
برای خیز برداشتن
ane اول به ۳۹ صفر
3010-0 er oe peanay eae ower
paver mee arere)
ADC RN Cen) MPs. orcas scan acre iE Pera
ا است.»
* 9 7 ۲ کی ]
05007 ا RSE)
Ya. oo ا
TRE و د
a. aaa
s 1
1
۲
’ يوا 1
We ی
1 و آنجه تو مي كوبي هزاران سالا/آست كه برزيان همه جا
0 ا ل - ۱
ain
\ "
eee ا ا ا از ا v7)
1
کائنات و حالق)/هقی:زائو تي زند و ازواو مدد مي جوید. بعد از اين نقطه ضفز است که فرد.
en Canie pote enn vr PPP Frey و
Fey Pro ect cos ePare teat Ped EP ern Us Perret reg ON EIS DN Conran Wt
PRO Pe Alpes peer Ty ee pe eee Pe
صفحه 10:
7
120001 0
هرگز جــــا نزنيد!
در 31سالگي كارش را از دست داد.
در 32سالگي در يك دادگاه حقوقي شكست خورد .
در 34سالگي مجددا ورشكست شد.
به 35سالگي كه رسيد ،عشق دوران كودكي اش را از دست داد.
36 سالگي دچار اختالل اعصاب شد.
در 38سالگي در انتخابات شكست خورد.
در 46 ،43و 48سالگي باز در انتخابات كنگره شكست خورد.
به 55سالگي كه رسيد هنوز نتوانست سناتور ايالت شود.
58 سالگي مجددا سناتور نشد.
در 60سالگي به رياست جمهوري آمريكا برگزيده شد!
نام او آبرهام لينكلن بود .هرگز جانزد.
هرگز جانزنيد! بازندگان آنهايي هستند كه جا زدند...
1
هدايت حبيبي
قانون جذب
اگر فکر می کنی شکست می خوری ،پس شکست می خوری.
اگر فکر می کنی جراتش را نداری ،پس نداری.
اگر دوست داری برنده شوی ،اما فکر می کنی که نمی توانی.
تقریبا به یقین برنده نخواهی شد.
اگر فکر می کنی همه چیز را از دست خواهی داد ،پس از دست خواهی داد.
برای هر چیزی که در دنیای بیرون با آن روبرو می شویم.
موفقیت از اشتیاق درونی ما شروع می شود.
و همه چیز بستگی به حالت ذهنی ما دارد.
اگر فکر می کنی قدیمی و بدردنخور و از رده خارج هستی ،همینطور است.
برای اینکه صعود کنی باید متعالی و بزرگ بیاندیشی.
باید اول خودت به لیاقت خودت در برنده شدن اطمینان یابی.
تا بتوانی جایزه ای را برنده شوی.
نبرد زندگی همیشه به نفع قوی ترها یا سریع تر ها نیست.
اما دیر یا زود انسانی حق برنده شدن دارد.
کسی است که فکر می کند می تواند برنده شود.
2
هدايت حبيبي
به خاطر خودت شکست!
Ωمردي از ارتفاع پنج متري روي زمين مي پريد و هيچ اتفاقي براي او نمي افتاد .او هرگاه
مي خواست از ارتفاع به سمت پايين بپرد نگاهش را به سوي آسمان مي كرد و از كاينات
مي خواست تا او را سالم به زمين برساند و از هر نوع آسيب و صدمه حفظ كند .اتفاقا
هم هميشه چنين مي شد و هيچ باليي بر سر او نمي آمد .روزي اين مرد به ارتفاع پنج و
نيم متري رفت و سرش را به سوي آسمان باال برد و از كاينات خواست تا مثل هميشه او
را سالم به زمين برساند .اما اين باور محكم زمين خورد و پايش شكست.
Ωاو آرزده خاطر نزد شيوانا رفت و از او پرسيد« :كايناتـ هيچ وقت جواب رد به خواسته
من نمي داد .من سالها بود كه از ارتفاع پنج متري مي پريدم و هيچ اتفاقي برايم نمي
افتاد .چرا اين بار فقط به خاطر نيم متر اضافه ارتفاع پايم شكست؟ چرا كاينات مرا
حفظ نكرد؟!»
Ωشيوانا تبسمي كرد و گفت« :اتفاقا اين دفعه هم كاينات به نفع تو عمل كرد! كاينات چون
مي دانست كه تو بعد از پنج و نيم عدد شش و هفت را انتخاب مي كني ،قبل از اين كه
خودت با اين زياده خواهي بي معنا گردنت را بشكني ،پاي تو را شكست تا دست از اين
بازي برداري و روي زمين قرار گيري.
3
هدايت حبيبي
به خاطر خودت است!
تنها نجات یافته کشتی ،اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده ،افتاـده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات ،ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید ،از تخته پاره ها كلبه ای سـاخت تا خود را از خطرات
مصون بدـارد و در آن لختی بیاساـید.
اما هنگامی که در اولین شـب آرامش در جستجوی غذا بود ،از دور دیدـ كه كلبه
اش در حال سـوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممكن افتاده و همه چیز از دستـ رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشك اش زد .فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدـی باـ من چنین كاری بكنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق كشتی ای كه به سـاحل نزدیك می شدـ از خواب پرید.
كشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد .مرد خسته ،و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
"خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم.
4
هدايت حبيبي
Ώبه استعداد خودت ايمان
داشته باش
ΰویلکوکس می گوید:به استعداد خودت ايمان داشته
باش،همانطور كه به خدا ايمان داري ،روح تو پارهاي از
آن «واحد» بزرگ است ،نيروهايي كه در تو هست ،مانند
درياي وسيعي عميق و بيپايان است .روحت را در ميان
سكوت ،در جزائر الماس گردش بده ،آن جزائر را كشف
كن و از آنها استفاده كن.اما براي اينكه تسليم بادها نشوي
،سكان اراده را به كار انداز ،اگر به آفريننده و به خودت
ايمان داشته باشي ،هيچكسـ نميتواند به نيروهاي تو
حدودي قائل شود ،بزرگترين پيروزيها به تو تعـلق
ميگيرد ،به پيشـ! به پيش
5
هدايت حبيبي
خودت باید پل خودت را بسازی
پسري جوان از شهري دور به دهكده شيوانا آمد و به محض ورود به دهكده
بالفاصله سراغ مدرسه شيوانا را گرفت و نزد او رفت و مقابلش روي زمين
مودبانه نشست و گفت« :از راهي دور به دنبال يافتن جوابي چندين ماه است كه
راه مي روم و همه گفته اند كه جواب من نزد شماست! تو كه در اين ديار استاد
بزرگي هستي برايم بگو چگونه مي توانم تغييري بزرگ در سرنوشتم ايجاد كنم
كه فقر و نداري و سرنوشت تلخ والدينم نصيبم نشود!؟»
شيوانا نگاهي به تن خسته و رنجور جوان انداخت و با تبسم گفت« :جوابت را
زماني خواهم داد كه آرام بگيري و گرد و خاك جاده را از تن خود پاك كني .برو
استراحت كن و فردا صبح زود نزد من آي!»
روز بعد شيوانا پسر جوان را از خواب بيدار كرد و همراه چند تن از شاگردانش
به سوي رودخانه اي بزرگ در چند فرسنگي دهكده به راه افتاد .نزديك رودخانه
كه رسيدند شيوانا خطاب به پسر جوان و شاگردانش گفت« :تكليف امروز شما
اين است! از اين رودخانه عبور كنيد و از آن سوي رودخانه تكه اي كوچك از
سنگ هاي سياه كنار صخره برايم باوريد .حركت كنيد!»
6
هدايت حبيبي
پسر جوان مات و مبهوت به شاگردان شيوانا خيره ماند و ديد كه هر كدام از آنها براي رفتن
به آن سوي رودخانه يك روش را انتخاب كردند .بعضي خود را بي پروا به آب زدند و شنا كنان
و به سختي خود را به آنـ سوي رودخانه رساندند .بعضي با همكاري يكديگر با چوب هاي
درختان اطرـاف رودخانه كلك كوچكي درسـت كرـدند و خود را به جرـيان آب رودخانه سپردند تا
از آن سوي رودخانه سر در آورند .بعضي از گرـوه جدا شدند تا در باالدست در محلي كه
عرـض رودخانه كمتر بود از آنـ عبور كنند.
پسرـ جـوانـ به سوي شيوانا برگشت و گفت« :اين ديگر چه تكليف مسخره اي است!؟ اگر
واقعا الزم استـ بچه ها آن سمت رودخانه برـوند ،خوب براي اين كار پلي بسازيد و به بچه ها
بگوييد از آنـ پل عبور كنند و برـوند آنـ سمت برايتان سنگ بياورند!؟»
شيوانا تبسمي كرد و گفت« :نكته همين جاست! خودت بايد پل خودت را بسازي! روي اين
رودخانه دهها پل است .اين جا كه ما ايستاده ايم پلي نيست! اما تكليف امروز براي اين است
كه ياد بگيري در زندگي بايد براي عبور از رودخانه هاي خروشان سر راهت بيشترـ مواقع
مجبور مي شوي خودت پل خودت را بسازي و روي آن قدم بزني! تو اين همه راه آمدي تا
جواب سوالي را پيدا كني و من اكنونـ مي گويم كه جواب تو همين يك جمله است :اگر مي
خواهي چون بقيه گرفتار جريان خروشان رودخانه هاي سر راهت نشوي ،دچار فقر و فالكت
نشوي و زندگي سعادتمندي پيدا كني ،بايد يك بار براي هميشه به خودت بگويي كه از اين به
بعد پل هاي زندگي خودم را خودم خواهم ساخت و بالفاصله از جا برخيزي و به طور دايم و
مستمر و در هر لحظه در حال ساختن پلي براي قدم گذاشتن روي آنـ و عبور از رودخانه
باشي .منتظر ديگران ماندن دردي از تو دوا نمي كند .پل من به درد تو نمي خورد! پل خودت
را بايد خودت بسازي!»
7
هدايت حبيبي
برنَده کیست؟
ما هر روز می خوابیم تا یادمان نرود که رویا بینی و پروراندن آرزوهای بزرگ قابلیتی در وجود ماست
که هیچ کس نمی تواند آن را از ما بگیرد.
یک معلم مدرسه شاگردی را به خاطر بی توجهی به درس ریاضی و ناتوانی اش در حل مسائل ساده
به شدت دعوا کرد و به آن شاگرد گفت که او هرگز نمی تواند در زندگی اش به جایی برسد .اما مادر
آن پسر بچه به فرزندش ایمان داشت و خودش در منزل به پسرش ریاضی درس داد.
آن پسر بچه که در درس ریاضی ضعیف بود و قرار بود به هیچ جایی نرسد بعدا آلبرت اینشتن شد.
در سال 1940میالدیـ یک مخترع جوان ایده ای کشف کرد و آن را به بیش از بیست شرکت بزرگ
پیشنهاد کرد .اما هیچ شرکتی ایده او را نپذیرفت .در سال 1947بعد از هفت سال سرخوردگی یک
شرکت کوچک در نیویورک به اسم هالوید حق اختراع این ایده را از مخترع جوان خرید.
این مخترع جوان کارلسون چستر و اختراع او دستگاه فتوکپی الکتروستاتیک بود .آن شرکت هالوید
کوچک اکنون شرکت معظم زیراکس است.
بنابراین برنده کسی نیست که هرگز شکست نمی خورد بلکه کسی است که هرگزـ میدان را واگذار
نمی کند
8
هدايت حبيبي
برای خیز برداشتن اول به نقطه صفر برگرد!
روزي دو مرد جوان نزد شيوانا آمدند و از او پرسيدند« :فاصله بين دچار مشكل شدن تا راه
حل يافتن چقدر است؟»
شيوانا اندكي تامل كرد و گفت« :فاصله مشكل يك فرد و راه نجات او از آن مشكل براي هر
شخصي به اندازه فاصله زانوي او تا زمين است».
آن دو مرد گيج و آشفته از نزد شيوانا بيرون آمدند و در بيرون مدرسه با هم به بحث و جدل
پرداختند .اولي گفت« :من مطمئنم منظور استاد معرفت اين بوده است كه بايد به جاي روي
زمين نشستن از جا برخاست و شخصا براي مشكل راه حلي پيدا كرد .با يك جا نشستن و
زانوي غم بغل گرفتن هيچ مشكلي حل نمي شود».
دومي كمي فكر كرد و گفت« :اما اندرزهاي پيران معرفت معموال بار معنايي عميق تري دارند
و به اين راحتي قابل بيان نيستند .آنچه تو مي گويي هزاران سال است كه بر زبان همه جاري
است و همه آن را مي دانند .شيوانا منظور ديگري داشت».
پس برگشته و از شيوانا پرسيدند؛ شيوانا لبخندي زد و گفت« :وقتي يك انسان دچار مشكل
ميشود بايد ابتدا خود را به نقطه صفر برساند .نقطه صفر وقتي است كه انسان در مقابل
كائنات و خالق هستي زانو مي زند و از او مدد مي جويد .بعد از اين نقطه صفر است كه فرد
مي تواند به پا خيزد و با اعتماد به همراهي كائنات دست به عمل بزند .بدون اين اعتماد و توكل
براي هيچ مشكلي راه حل پيدا نخواهد شد .باز هم مي گويم فاصله بين مشكلي كه يك انسان
هدايت حبيبي
9
دارد با راه چاره او فاصله بين زانوي او و زميني است كه بر آن ايستاده است».
تهیه کننده:
دايت
ه
oo.
yah
بيبي
ح
bi9
@0
ww
m .Heda
yat
Ha
bi
برگرفته از سایت دانشنامه
1390/02/01
10
هدايت حبيبي