صفحه 1:
صفحه 2:
مولفین کتاب درسی شما ادبیات فارسی را به ۳ قلمرو
. (شاخه) تقسیم کرده اند
صفحه 3:
صفحه 4:
صفحه 5:
درختان را دوست می دارم / که به احترام تو قیام کرده اند / و آب را / که مهر مادر توست
<<ح یل <<
قلمرو ادبی: قالب: سپید / قیام درختان: جانبخشی / حسن تعلیل(علت روییدن درختان تو هستی) / اغراق
.معنى : هر چیزی كه من راب بات یدزد دوست درم
صفحه 6:
خون تو شرف را سرخگون کرده است / شفق آینه دار نجابتت / و فلق محرابی که تو در آن /نماز صبح شهادت گزارده ای
ابت: پاک منشی / آینه دار: کسی که آیینه را
فجره سپیده صبحل محراب: قبله, جای
قلمرو زبانی: شرف: آبروء بز رگعنشی» بزرگواری / شفق: سرخی شامگاهی
در پیش عروس یا هر کس دیگر نکه دارد تا خود را در آن ببينده آرايشكر /
ایستادن پیشنماز
قلمرو ادبی: خون: مجاز از جان باختن» شهادت / سرخگون کرد: كنايه از اين كه اعتبار بخشيد / شفق» فلق: تضاد / شفق آيبنه دار:
جانبخشی / گزاردن: ادا کردن»انجام دادن (بن ماضی: گزارد» بن مضارع: كزار) (هم آوا؛ كذاشتن: نهادن)
.معنا : کشته شدن تو باعث سربلندی توست. تو همچون شامگاه و بامداد پاک و زیبایی و خونت مانند سرخی شفق و فلق زیباست
صفحه 7:
در فکر آن گودالم / که خون تو را مکیده است / هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم / در حضیض هم می تون عزیز
بود / از گودال بپرس
/قلمرو زبانی: رفیع: بلنده مرتفع / حضیض: فرود» جای پست در ز
ابخشی / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین / هیچ گودالی ... رفیع ...:
ن» (ارزش هر جای و جایگاهی به کسی است که در آن قرار گرفته است.)/
ممفا: هر چیزی که به تو با ز خوانده شود؛ ارزشمند می گردد همانند گودال بی ارزشی که با شهادت تو در آن ارزشمند گردید
صفحه 8:
شمشیری که بر گلوی تو آمد / هر چیز و همه چیز را در کاینات / به دو پاره کرد: / هر چه در سوی تو حسینی شد
!دیگر سو یزیدی... / col ای مرگ تو معيار
ctr
قلمرو ادبی: شمشیری ... آمد: کنایه از گلوی تو را برید و شهید کرد / حسینی» بزیدی: تضاد / واژه آرایی: هر چیز / تلمیح
به داستان جان باختن امام حسین
معا :و یار حق و بطلی
ركس سوى تو باشده حق و سوی دیگر باطل خواهد کشت
صفحه 9:
مركت جنان زندگی را به سخره گرفت / و آن را بی قدر کرد / که مردنی چنان / غبطه بزرگ زندگان
ش
قلمرو زبانی: سخره: مسخره کردن» ريشخند/ بى قدر: بى ارزش / غبطه: رشك بردن» حال و روز كسى را آرزو داشتن بى آنكه
/ .خواهان زوال او باشيم
قلمرو ادبى: مرىء زندكى: تضاد / مركت ... به سخره كرفت: جانبخشى
.معنا : مرگ تو ارزشمندتر از زندكانى است؛ اين رو زندكان به مرى تو رشك مى ورزند و دوست دارند همانند تو جان ببازند
صفحه 10:
خوفت / با خون بهایت حقیقت / در یک تراز ایستاد 9
قلمرو ادبی: اختن / خونبها: دیه » پولی که در ازای خون مقتول به بازماندگان او
دهند / خوذ
.معنا : خون توعين حقيقت است و هر دو هم ارزش اند
صفحه 11:
.و عزمت ضامن دوام جهان شد / که جهان با دروغ می باشد-/ و خون تو امضای «راستی» است
/ قلمرو زبانی: عزم: اراده» قصد (هم آوا؛ عظم) / ضامن: ضمانت کننده» کفیل؛ به عهده گیرنده غرامت
/ قلمرو ادبی: اغراق / خون: مجاز از جان باختن / امضا: مجاز از تأیید کننده
معنا : اراده تو براى شهيد شدن باعث شد جهان از تباهی رهایی یاب زیر بیشتر کشورداران به دروغ فرمان
.روايى كرده اند. جان باختن تو راستی را تییت کرد و از نابودی رهاند
صفحه 12:
تو تناتر از شجاعت / در گوشه روشن وجدان تاریخ ایستاده ای / به پاسداری از حقیقت / و صداقت
قلمرو ادبی: تنهاتر از شجاعت: جانبخشی / گوشه تاریخ: اضافه استعاری / وجدان تاریخ: اضاه استعاری
معنا eat
اریخ سازان همه در راه دروغ و کژی گام نهاد
صفحه 13:
شیرین ترین لبخند / بر لبان اراده توست
صفحه 14:
چندان تناوری و بلند / كه هنگام تماشا / کلاه از سر کودک عقل می افتد
قلمرو ادبی: کودک عقل: اضافه تشبیهی / کلاه از ... می‌افتد: جانبخشی, کنایه از اين که عقل توان شناخت تو را ندارد
اتو به اندازه ای بزرک و بلندبالاست که خردتوان شناخت آن را درد
صفحه 15:
بر تالابى از خون خويش / در گذ رکه تاریخ ایستاده ای / با جامی از فرهنگ / و بشریت رهگذار را می
آشامانی / -هر كس را كه تشنه شهادت است
/ قلمرو زبانى: تالاب: آبكيرء بركه
2
ضافه تشبيهى / جامى از فرهنك: استعاره (فرهنك مانند نوشيدنى است در جام تو) /
کنایه از بسیار علاقه مند» خواستار / رهگذار: رهگذر عبور كننده / تلميح به
عبادک من الخهاله و خیره الضلاله.» (او حسین (ع)» خونش را در راه تو داد تا
حدیث «و بذل مهجته
بندگانت را از نادانی و سرگرداني گمراهی نجات بخشد.)
.معنا : تو با شهادتت سیب شدی که مردم از نادانی برهند و از فرهنگ و دانش سیراب گردند
صفحه 16:
کارگاه من يزوهى
حرادفو جضاد واه فیح را ازعتنمرس بسيلبيد _1
صفحه 17:
8 از متن درس برای نمودار زیر گروه اسمی مناسب بیابید؛ سپس به کمک آن جاهای
خالی را پرکنید.
صفحه 18:
7 دو نمونه از کاربرد «تشخیص» در متن درس مشخص کنید.
درختان را دوست می‌دارم که به احترام تو قیام کرده اند / شفق آینه دار نجابتت / در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است -1
صفحه 19:
شعر سبيدء گونه‌ای از شعر معاصر است که آهنگ دارد اما وزن عروضی ندارد و جای قافیه‌ها
در أن مشخص نیست.
شعر «پاسداری از حقیقت» را از این دید بررسی
دارد
دارد
دارد
دارد
صفحه 20:
در لغتء خسن به‌معنی نیکویی و زیبایی است و تعلیل به‌معنی علت و سبب امری را بیان کردن. بدین ترتیب معنای تحت‌اللفظی
«خسن تعلیل» به زیبایی بیان کردن علت چیزی و دلیل نیکو آوردن است
در اصطلاح ادبی نیزه حسن تعلیل آرایه‌ای است که در آن؛ شاعر دلیلی غیرواقعی» اما شاعرانه و خیال‌انگیز می آورد تا
.خواننده را قانع کند
هنگام سپیده دم خروس سحری دانی زچه رو همی
کندنوحه گری؟
یعنی که نمودند در آیینه صبح از عمر شبی گذشت و
تو بی خبری
els
صفحه 21:
به سرو گفت کسی مبوه‌ای نمی آری جواب داد که آزادگان تهی‌دست‌اند
سعدی دلیل میوه نداشتن سرو را به‌زیبایی تهی‌دست بودن آزادگان بیان می‌کند» درصورتی که برای میوه نداشتن سرو دلیل علمی وجود دارد
تویی بهانه آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی قیصر امین پور/
توقلب فسرده زمينى ١ ازدرد ورم نموده يك چند ملك الشعراى
بهار
صفحه 22:
۳ با توجه به متن درس, شاعر چه نوع مرگی را غبطة بزرگ زندگانی می‌داند؟
]در متن درس, «عقل» با چه ویژگی‌هایی وصف شده است؟ چرا؟
۳ هر یک از موارد زیر با کدام قسمت از شعر «پاسداری از حقیقت» ارتباط معنایی دارد؟
المکین. (ارزش هر جای و جایگاهی به کسی است که در آن قرار گرفته
« شرف المَکان
است.)
ول مُهجته فیک نت عبلدک من ASS glad
« خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات
صفحه 23:
عامل ش‌هری به خلیفه نبشت که دیوارشهر خراب شده است آن راعمارت
باید کردن.
جواب نبست که شهر را از Joe دیوار کن و راهها از ظلم و خوف پاک
کن, که حاجت نیست به گل و خشت و سنك و كج.
سیاست‌نامه, خواجه نظام الملک توسی
ee
خواجه نظام‌الملک توسی تجربیات سالیان Sino وزارت خود را در
کتاب سیاست‌نامه (یا سیرالملوک یا پنجاه فصل) جمع آوری نموده است و امروزه یکی از
.بهترین آثار نثر فارسی در قرن پنجم هجری شمرده می‌شود