صفحه 1:
عدم [لله اللرعمج لحم
صفحه 2:
#دو گروه ایات در باره هدایت
*و لد جنناهم بکتاب فصَلناه علی علم هذی و رخف وم
بومون(۵۲)اعراف
poi (Stee للناس وَهُدَى 45555 لَقَوْمِ پُوقنون(۲۰) جائیه
صفحه 3:
*گروه دوم ا
Fei شهْرٌ رَمَضَانَ eal نزن فيه Segall a هذی للناس و بات من
1۸۵ ....بقره alg gait
*إنَ ول بت وضع لناس NS isi oi لَنعَالَمِينَ( JAZ
عمران , ,
(IA) gets وَمَوْعَظَةُ 3 ob 3 ان لناس 3 136°
*.,..فل من أنل الکناب الذی جَاء به موسی ثُورًا وَ هُدَى
للناس....انعام ٩۱
*راه حل :بايد در باره ی معنای هدایت و ضلالت و انواع ان دقت
کنیم وان را مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم
صفحه 4:
.)۲۹٩ ...(کهف
* وشم رده نمیکند مر انهخداود بروردار جهاانبغواهد
صفحه 5:
* اعمال و رفتار انسان تاثير كذار در هدايت و نهلالت است ر
*بَأيًا الذين عَامَُوا إن و الله يحل لم فُرْقَانا و یز عنکم
سیانکم و بغفر pd و الله ذو الفضل العظیو(۲۹)نفال
*إنْ الذينَ آمَنُوا و عَملُوا الصَالحات سَيَجْعَلْ لَه الرّحْمِنُ وَذَا مريمعم
*نُمَ کان 456 الذین نو السُوَى أن كَذَبُوا oll
“الله و وَكأنواً بها پستهز عون
* در جزوهتیست
صفحه 6:
ظاهر این آبات می رساند که در مساله هدایت و ضلالت» زمام کار در دست او
است؛ و برای بندگان خدا در این مورد اختبار و آزادی یست و با چنین
صراحت مساله آزادی انسان در برابر مسوولیت های الهی چگونه توجیه می
Noga
پاسخ: هدابت و ضلالت از نظر قرآن یک بحث کسترده و دامنه داری است که
به بحث کامل» نیاز دارد که باید مجموع آیات مربوط به آن» جمع آوری
شود آنگاه از بررسى مجموع آنها نظريه قرآن استخراج كردد و به خاطر
كستردكى بحث مااز آن صرف نظر كرده تنها به توضيح اين نوع آيات كه
مى كويد: هر كسى را بخواهيم هدايت مى كنيم» می پردازيم استدلال با این
نوع آيات بر جبرى كرى» غفلت از هدف آنها است و علت آن خلط ميان دو
نوع هدایت الهى است كه يكى همكانى است و ديكرى خصوصى و با توضيح
اين نوع هدايت» مفهوم آيات روشن مى كردد و جبرى خلع سلاح مى شود.
صفحه 7:
هدایت های عمومی و خصوصی
خداوند فیاض که هدایت او نیز یکی از فیوض او است دو نوع راهنمایی دارد» یکی
عمومی و گسترده که تمام افراد زیر پوشش آن قرار می گيرند و دیگری خصوصی
است و شامل افرادی می شود که از هدایت عمومی بهره بگیرند؛ و در غیر این صورت
مشمول اين نوع فيض نمی شوند.
هدايت عمومى در دو نوع هدايت خلاصه مى كردد:
الف: هدايت عمومى تكوينى
مقصود از حنين راهتفانى ابن نت كه دا ود هته موجودات را أفريد وهر تداع را
با وظايف آفرينش خود آشنا ساخت آنجا كه فرمود:
JE ْنَا الذى أغطى كل oh HS oa حَدَى «بروردكار ما كسى ١ ست كه تمام
موجودات را آفرید و آنها را راهنمایی نمود.»
در این هدایت کوچکترین استئنا و تبعیض نیست حتی اعمال غریزی همه جانداران و
اعمال منظم هر چیزی از حیوان» معلول هدایت الهی است تا چه رسد به هدایت
فطری و سابقه های آفرینش همه انسانهاء
صفحه 8:
ب- هدایت عمومی تشریعی
اكر هدايت تکوینی آن نوع راهنمایی است که از درون بر می خیزد»
مقصود از تشریعی» هدایتی است که از بیرون متوجه انسان می گردد و
دست او را مى كيرد و از مراحل خطرناک عبور داده و به مقصود می
رساند در این نوع هدایت نیز کوچکترین تفاوت و تبعیض نیست و
وسایل این نوع هدایت امور باد شده در زیر است؛
۱-رسولان و پیامبران ۲- اولیای الهی ۳- کتابهای آسمانی
۴- امامان و پیشوایان
۵- علما و اندیشمندان و دیگر وسایل هدایت عمومی » که در اختبار
همگان قرار دارند و همه افراد می توانند از آنها بهره بگیرند و در این
قسمت کوجکترین تعضی وجود ندارد.
صفحه 9:
a, خاطر گسترده بودن هدایت این گروه, خداوند چیامبر» و
«قرآن» را هادی و راهنما معرفی کرده و صریحا به پیامبر می فرماید:
كذّلك أَوْحَينَا CaF. Ge Gil Go bog} Sal ۱
جَعَلنَُُوراً نفدى به مَن نشاءً من عبَادنا و إن لَتهُدی الی صرط مستقیم
«قو به راه راستی هدایت می کنی».
و باز درباره قرآن می فرماید؛ .,
call goat G15 31158 ot هن أَفوَم وَ سر الْمُؤْمنِينَ الذین یعون الصلعت
آن لهم آَخراًکبیرا 36۴
«این قر آن به راه درست رهبری می کند».
صفحه 10:
آنجه لاز مه عدل الهی است همان هدایت عمومی
است که در حق تمام افراد انجام می گیرد و این
وظیفه دشر است که از آزادی خود بهره گرفته و
از این هدایت های همگانی استفاده کند و
مشیت الهی براین امر تعلق گرفته که این نوع
وسایل هدایت» در اختیار همگان قرار بگیرد.
صفحه 11:
هدایت خصوصی :
اين هدايت كه بايد آن را 1
مخصوص دانست از آن افرادى است كه از هدايت عمومى بهره
كرفته» و روح و روان آثان از فروغ وسايل هدايت همكانى روشن
كرديده باشد.
اين كروه به خاطر بهره كيرى از هدايت هاى عمومىء از عنايات خاص
الهى بيشتر بهره مند شده و مشمول مددهای غیبی» و توفیق های الهی»
(هدایت خصوصی) می گردند.
اين كه مى گوییم: اين نوع هدایت از آن گروهی است که از وسایل
هدایت عمومی بهره مند شوند» مطلبی است که قر آن آن را در آبات
مختلف به نوعی بیان کرده است و در مواردی جنین می فرماید:
صفحه 12:
بقل ادن توا لو ae ole Jp] گس وه فك لاله من
ارو بهدی الیه من آناب :۲96
«خداوند هر کسی را بخواهد گمراه می کند و آن کس به او توجه کند» هدایت می
نماید».
در آیه دیگر می فرماید:
#شرع کم مُن الذا ن ما وصی به وحا و الذی a di 4 Cog eg SHES
موسی عیسی آن آقیموا این و روا فیه گبر علی yi کین ما (gS
یه الّه بجتبی ال من یشاء و بهُدی اه من نیب
«خداوند هر كسى را بخواهد برای خود بر می گزیند و آن کسی را
هدایت می کند که به سوی او باز گردد».
صفحه 13:
مقصود از «اناب» در آبه ی نخست و از «نیب» در آیه ی دوم که به معنی توجه
مکرر به سوی خدا است این است که این هدایت از آن کسانی است که به
سخن خرد و دیگر راهنمایان الهی گوش فرا دهند و خود را در مسیر هدایت
خاص خدا قرار داده و خواستار هدایت بیشتر و توفیق روز افزون باشند.
گمراهی نیز مثل هدایت است
اگر ملاک مشمول هدایت دوم بهره گیری از هدابت نخستین است همچنین Sho
اضلال خدا» روی گردانی انسان از آن هدایت است چنان که می فرما
6# وإ قَالَ موسي لقؤمه يَقَوْمٍ لم نو ن آنی سول الله ایک فلا
رَاعُوا أَرَاعٌ الله فلوم و ال لا يهُدى الْقَوْمَ الفاسقين
«وقتى به سوى باطل متمایل شدنه به سخنان بيامبرآن كرامى كوش فرا ندادند»
خداوند قلوب آنها را نيز متمايل ساخت خدا كروه فاسد را هدابت نمى كند».
صفحه 14:
یضل در باره چند گروه امده است
كذلك يُضل الله مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُْتَابٌ درم اين كونه» خداوند هر افراطكر ترديد
كنندهاى را کمراه میسازد.
مراد از ره در این آیه کسی است که در مخالفت با حق پافشاری و اصرار مىكند. 30
تس تفبر نو Yo. Segal
(VF ie) اْکافرین ay J کذلک
"و ما يُضل به إلا الفا ین (نره ۶و
chad bo alll 2 (/7ابراهيم)
صفحه 15:
#خداوند چند گروه را هدایت نمی کندو گمراه می کند
۰ مورد
بنار این مراد از کمراه کردن هدایت نکردن است ع
صفحه 16:
* نكته :خداوند ظالمررا لعن هم كرده ات 1
i ال غلی الظالمین ( (اعراف A ألا nd الله علی الظالمین (هود۸)
Bar ecole «لعنه لعنا: طرده و ابعده عن الخیر» در مفردات گفته: لعن بمعنی طرد و
ادو کردن از ee lee oot aah aie SA
هم 3
در اينجا بمعنى عذاب است.
* قاموس قرآن» ج۶ ص: 1۹۴
صفحه 17:
*و لا تسيو الذي يَدْعُونَ pac Bion له غذوا بر عم
oll pd las dal J Gs; Sd ريم مَرْحِعْهُمْ فَبَبنّهُمْ بما کانوا
يَعْمَلُونَ (انعام ۱۰۸) و به (معبود) کسانی که غیر خدا را میخوانند
ناسزا نگویید که آنان نیز از روی جهل و دشمنی به خداوند ناسزا
میگویند
#حساب لعن و نفرین و برائت» از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و
برائت که در آبات دیگر قر آن از سوی خداوند اعلام شده» در واقع
بیانگر اظهار موضع ما در برابر ستمگران و مشرکان ایت که بیزاری
خود رااز راه آنان اعلام م ىكنيم. «لْعْنَهُ الله wi. الظالمین» «۱»
«يَراءَةً من اللّه» ... «۲» (۱). هودء ۰۱۸ (۲). توبهء ۱.
۰ تفسیر نور» ج ۰۳ ص: ۳۲۸
صفحه 18:
* در روایات اسلامی نیز منطق قرآن در باره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان» تعقیب شده و
پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور دادهاند همیشه روی منطق و استدلال تکیه کنند و به
حربه بیحاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان؛ متوسل نشونده در نهج البلاغه میخوانيم که
على ع به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام میدادند
میفرماید:
* انى اکره لکم آن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول
و ابلغ فى العذر.
* من خوش ندارم که شما فحاش باشید» اگر شما به جای دشنام» اعمال
آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و
تحليل نمائید) به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر "
wet
*(۱) نمج اللاغه کلام ۲۰۶ صبحی صالح.
۰ تفسیر نمونهء ج ۵ه ص: ۳۹۶
صفحه 19:
*نکته :ظلم در اسلام استثناء ندارد
*معنای ظلم:
٩ اصل آن بمعنی ناقص کردن حق و با قرار دادن شیء در غیر جایگاه
خويش است
Gis» © الخنتین آئث أکلها و لم ٌظلم من شیاه کید: ۳ هر دو باغ میوه
خود را داد و از آن چیزی کم نکرد. طبرسی ذیل آیه ۳۵ بقره فرموده:
اصل ظلم کم کردن حق است خدا فرموده «كلنًا الْجََْيْنِ آنَسْذْكُلَها وَلَمْ
نظلم مه شین یعنی ناقص نکرد و بقولی اصل آن وضع شیء در غير
موضعش است
* آنگاه فرموده: هر دو معنی شایع و معمول است.
۰
صفحه 20:
* در صحاح و قاموس آمده: «الظلم وضع الشیء فى غير موضعه». در نهایه گفته:
«اصل الظلم الجور و مجاوزه الحد». راغب گوید: ۳ فد اقا وش سل
العلماء وضع الشیء فى غير موضعه ... و الظلم يقال فى مجاوزة الحق ...
* بركشت اين معانى يكى است در قرآن مجيد بهر سه معنى آمده استٍ 0
*-در آیه گذشته بمعنی کم کردن است ایضا در آیاتی نظبر: > bo nd IS Gigi
کمَبّت و هم لا یْظلَمون» بقره: ۲۸۱بقرینه «وّفی» بمعنی نقصان است eS its
هر نفس بى موی 2۳ م۳3
© 1- ودر آياتى نظير دلا يُحبُّ الله الْجَهرَ ِالسُوءِ لول الا نم نساء: AFA
بمعنى جور و ستم و تجاوز شده است است.ودإن الإنسان pall كفار» ابراهيم:
۴ راستی انسان بسیار ستمگر و بسیار کفران کننده است این حکم نسبت بانسانی
است که تربیت دینی ندارد قاموس قرآن, ج۴» ص: ۲۷۱-۲۷۰
#در جزوه نیست
صفحه 21:
له لا تهدی الوم الکافرین (مائده ۶۷) ۵مورد
*و الله لايتهدى الْقَوْمَ الكافرينَ ( ۳۷توبه )
*و أن الله لايَفْدى الَْوْمَ الكافرينَ ( نحل ۱۰۷)
*معنای کفر
* پوشاندن. در مفردات گوید: کفر در لغت بمعنی پوشاندن شیء است. شب را
کافر گوئیم که اشخاص را میپوشاند و زارع را کافر گوئیم که تخم را در زمین
میپوشاند کفر نعمت پوشاندن آنست با ترک شکر» بزرگترین کفر انکار
وحدانیّت خدایا دین با نبوت است.
صفحه 22:
© كفران بيشتر در انكار نعمت و كفر در انكار دين بكار رود و کفور
(بضمٌ كاف) در هر دو.
#در مجمع فرموده: کفر در شریعت عبارت است از انکار آنچه خدا
معرفت آفرا واجب کرده از قبیل وحدانّت و عدل خدا و معرفت
پیغمبرش و آنچه پیغمبر آورده از ارکان دین هر که یکی از اينها را
انکار کند کافر است. راغب گوید: کافر در عرف دین بکسی گفته
ميشود که وحدانیّت یا نبوت با شریعت يا هر سه را انکار کند.بهر حال
کافر کسی است که اصول یا ضروری دین را انکار کند
©--در قران بيشتر به معنای ناسپاسی و کنران نعمت امده است ع غ
قاموس قر آن؛ ج۶» ص: ۱۲۲
صفحه 23:
*کفر به معنای انار اصول و ضروری دین
3 الذين كَقَرُوا سَواء عَلَِمْ أأَنْدَرْتَهُمْأمْ لم ثنْذرْهُمْ لا ones ن (بقره
*مَنْ كان عَدُوًا لله و ملاكته وَ سه وَجنريل و ميكال قن الله se
للکافرین (بقرهو ۹۸
*و لد رفن لناس فی هذا ال آن من کلم فأبی كت لاس لا
كفورا ( اسر (AM
*و همانا در ابن قرآنء از هر گونه مثال برای مردم آوردیم» ولی
بيشتر مردم سرباززده؛ و جز انکار کاری نکردند!
صفحه 24:
۶ کفران به معنای نا سپاسی و انکار عمل
)0۴ الَالحات و هو و لا کفران لشفیه وه اون (انیا Se Jats Gd
* بس هر كه از كارهاى تيكو انجام دهد و مؤمن باشد» پس برای تلاش او هیچ گونه ناسپاسی نخواهد
بود و همانا ما (کارهای نیکویش e برای او ثبت مىكنيم.
* کنوریه معنای eal _
ae ae » بیشک خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را
دوست ندارد.
* و اکر به انسان از جانب خود نعمتی بچشانیم» اسبس اداراازاو ها همانا او نومید و ناسپاس
خواهد بود.
cn ants وكان الشنطن كاردا با وى
صفحه 25:
* الله لا ote الوم الفاسقین ( ۸سمانده)
۶ و له لا تهدی اْقوْم (VF 4293) Colin all
۴ الله لا يْدى الوم الفاسقین (توبه ۸۰)
و *و الله لا دی الوم الفاسقينَ (صف 6
gues Y ai of الوم الفاسقین (منافقون ۶)
صفحه 26:
* فسق(بر وزن قشر) خروج از حق
*اهل لغت گفتهاند: «فسقت ال Gb عن قشرها» خرما از غلاف خود خارج
شد بتصریح راغب فسق شرعی از همین ريشه است
بس فسق و فسوق خروج از حقٍ است چنانکه درباره ابلیس فرموده:
*كانَ Gal Go ففسق عن آفر ره کیف: ۰ بیعنی او از جن بود و از دستوو
خدایش خارج شد و اطاعت نکرد. کافر فاسق است که کاملا از شرع خارج
شده و گناهکار فاسق است که بنسبت ناه از شرع و حق کنار رفته است. ۰
لا الوا مما لج یذ کر اج Ng ale aN لفشق انعام:۱۲۱. از آنچه نام خدا
در وقت ذبح آن ذکر نشده نخورید خوردن آن فسق و خروج از شرع است
۴ با ید تصور خود را از فسق تصحیح کنیم .معنای فارسی با عربی تفاوت دارد
صفحه 27:
#عدم اعتبار قول فاسق
1 نا فتَيَنُوا أن تُصيبُوا وما ِجهِالَهُ
Casal lis cle yess خن ۶ آبه شریفه قول فاسق را
بیاعتبار معرفی میکند و منهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است. و این در
صورتی است که فسق فاسق معلوم باشد یعنی:
؟ای اهل ایمان اگر فاسقی خبری پیش شما آورد درباره آن تحقیق کنید
مبادا از روی عدم علم قومی را آسیب رسانید و بر کرده خویش پشیمان
شوید.
*اين کریمه تصدیق و امضاء بناء عقلاست که بخبر شخص موثق اعتبار قائلاند
و در صورت اخبار شخص فاسق و بد کاره تحقیق و جستجو میکنند.
قاموس قر آن» ج ۵ ص: ۱۷۶
صفحه 28:
O
استنتاج جبر از آیات (یضل من یشاء و بهدی من یشاء) مبنی بر تصور وحدت
ضلالت و هدابت است بعنی: تصور شده که خداوند فقط یک نوع هدایت و
ضلالت دارد؛ و آن هم از آن گروهی است که خدا هدایت آنها را
بخواهد در حالی که در این مورد دو نوع هدایت است که یکی عمومی
و کسترده و دیگری خصوصی و آنچه لازم عدل الهی است هدایت نوع
نخست است و نوع دوم در گرو شرایطی است که مهم آن بهره گیری از
هدایت نخست و در مسیر رحمت حق قرار گرفتن استه
درست است که خداوند اين نوع هدايت را در كرو مشیت خود قرار
داده است ولى مشيت خداء بى ملاك و بى جهت نيست و ملاک آن
وجود لباقت و شابستگی در بنده است که از آن در آیات باد شده به«
انابه» (و تقوی ) تعبیر آورده شده و تحصیل چنین ملاک بر همگان آسان
لاست ا
صفحه 29:
برای این که موضوع (هدایت دوم از آن کسانی است که از هدایت نخست بهره
کرفته باشد) روشن تر کردد» مثالی می آوریم:
فرض کنید عده ای بر سر یک چهار راه ایستاده اید و سراغ محلی را می گیرند شخصی
آنان را به یکی از خیابان ها راهنمایی می کند گروهی از آنان می
پذیرند و در همان مسبر راه می افتند. این گروه وقتی به چهار راه دوم و سوم
می رسند باز هم راهنمایی می شوند تا به مقصد می رسند ولی کسانی که همان
جا مانده اند با در راه دیگر گام نهاده اند و منحرف شده اند لحظه به لحظه
از راه اصلی و مقصد دور می شوند دیگر زمینه ای برای راهنمایی بعدی آنان
باقی نمی ماند.
خدا نیز نخست همگان را طبق مفاد آیه های زیر هدایت فرموده است:
3:6۳ انا هن السبیل اما شاکرا و اما کفور seat
وین النجد ین و اورابه خبر وشرش آكاه كرديم» و هدايت نموديم
صفحه 30:
سپس مشیت او بر این قرارگرفته است که راه یافتگان و پویندگان راه بار
دیکر با عنایات خاص و هدایت خصوصی قله های منیع انسانیت برساند
و به تعيير خود قران: . ,
و الذین اهْتَدَوَا رَادَهُمْ هُذَى وَءَانَاهُمْ pel gas
«آنان كه هدايت را يذيرفته اند خدا بيشتر هدايت مى كند.»
روى همين اصل مى بينيم قرآن در يك جا هدايت را از آثار و نتایج
جهاد و كوشش در را خدا دانسته و می فرماید:_
و الذين جَاهَدُوا فينا لنهدینهم thy 9 و الله لمع الْمُحْسنِين 2
«مجاهدان را به راه خویش هدایت می کنیم.»
صفحه 31:
© و از طرف دیگر» مشیت خدا بر این تعلق گرفته كه بد کاران و کسانی را
که خود در راه های انحرافی گام نماده اند و لیاقت بهره وری از مراتب
والای هدایت را از دست داده اند» به حال خود بگذارد و هدایتشان نکند
و همین امر موجب کمراهی بیشتر آنان خواهد شد (زیرا با هر قدمی که
در بیراهه بر می دارند از راه راست بیشتر فاصله می گیرند) درست است
که خدا هر که را بخواهد گمراه می کند اما چه کسانی را می خواهد گمراه کند
وان قح بان سوال باش قی دهد ۱
«ولی تنها فاسقان را با eu اس مارد
صفحه 32:
pe 1 قال : مُوسى لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ i يُؤدذُوتني و قد قلفوت آنی سول
gall sag.) alls B@selS alll Ls i; Lis asl
ees epee ی ان eanlcin
آری خدا می توانست و می تواند همه را به راه راست هدایت
کند و به پوییدین این راه مجبور سازد چنان که می فرماید:
الناس أَجْمعین :و اکر میخواستیم هر کس را (به اجبار) به هدایت ميرسانديم
ولی (میخواهیم که هر کس خود راه خود را انتخاب کند.) ولی (کافران بدانند
که) اراده قطعی من چنین است که دوزخ را (از افراد بی ایمان و کنهکار) از جنّ و
انس پر خواهم کرد.
صفحه 33:
اما در این صورت دیگر انسان» انسان نبود» بلکه یک ماشین گوشتی بود که با فشردن
دکمه ای بدون این که خود بخواهد و بداند» در راه تعیین شده ای به کار می افتاد. و
قدرت تخلف از انجام اعمال غریزی را نداشت و ناچار بو متناسب با زندگی خویش»
چون» زنبور کندویی بسازد یا مانند کرم ابریشم بر گرد و دور خود پیله ای بافد با ...
اما اکنون انسان است به مشبت خدا آزاد است خدا قدرت انتخاب به او داده است تا
راه تکامل را با پای خود برود و این راه تا (بی نمایت) برای او باز است.
a قران در این مورد همچون لحن آموزگاری است که به شاكردان خويش مى
بد.
ما درس های لازم را به شما داده ایم و اینک هر کدام از شما که خوب درس بخواند
نمره ی خوب به او خواهیم داد و ما هر کس را بخواهیم قبول یا رد می کنیم و هیچ
مقامی نمی تواند به ما اعتراض کند و نظر ما را ب رگرداند و ...
می بینیم قبول نمودن و مردود ساختن شاگرد را مربوط به خواست خود می داند اما
با در نظر گرفتن صلاحیت و طرز کار و شایستگی خود شاگرد.
منبع:اندیشه های جاوید ج ۱ص