علوم انسانی و علوم اجتماعیالهیات، دین و معنویت

آزادی انسان و هدایت و ضلالت الهی

صفحه 1:
عدم [لله اللرعمج لحم

صفحه 2:
#دو گروه ایات در باره هدایت *و لد جنناهم بکتاب فصَلناه علی علم هذی و رخف وم بومون(۵۲)اعراف ‎poi (Stee‏ للناس وَهُدَى 45555 لَقَوْمِ پُوقنون(۲۰) جائیه

صفحه 3:
*گروه دوم ا ‎Fei‏ شهْرٌ رَمَضَانَ ‎eal‏ نزن فيه ‎Segall a‏ هذی للناس و بات من 1۸۵ ‏....بقره‎ alg gait *إنَ ول بت وضع لناس ‎NS isi oi‏ لَنعَالَمِينَ( ‎JAZ‏ ‏عمران , , (IA) gets ‏وَمَوْعَظَةُ‎ 3 ob 3 ‏ان لناس‎ 3 136° *.,..فل من أنل الکناب الذی جَاء به موسی ثُورًا وَ هُدَى للناس....انعام ‎٩۱‏ ‏*راه حل :بايد در باره ی معنای هدایت و ضلالت و انواع ان دقت کنیم وان را مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم

صفحه 4:
.)۲۹٩ ‏...(کهف‎ * وشم رده نمی‌کند مر انهخداود بروردار جهاانبغواهد

صفحه 5:
* اعمال و رفتار انسان تاثير كذار در هدايت و نهلالت است ر *بَأيًا الذين عَامَُوا إن و الله يحل لم فُرْقَانا و یز عنکم سیانکم و بغفر ‎pd‏ و الله ذو الفضل العظیو(۲۹)نفال *إنْ الذينَ آمَنُوا و عَملُوا الصَالحات سَيَجْعَلْ لَه الرّحْمِنُ وَذَا مريمعم *نُمَ کان 456 الذین نو السُوَى أن كَذَبُوا ‎oll‏ ‏“الله و وَكأنواً بها پستهز عون * در جزوه‌تیست

صفحه 6:
ظاهر این آبات می رساند که در مساله هدایت و ضلالت» زمام کار در دست او است؛ و برای بندگان خدا در این مورد اختبار و آزادی یست و با چنین صراحت مساله آزادی انسان در برابر مسوولیت های الهی چگونه توجیه می ‎Noga‏ پاسخ: هدابت و ضلالت از نظر قرآن یک بحث کسترده و دامنه داری است که به بحث کامل» نیاز دارد که باید مجموع آیات مربوط به آن» جمع آوری شود آنگاه از بررسى مجموع آنها نظريه قرآن استخراج كردد و به خاطر كستردكى بحث مااز آن صرف نظر كرده تنها به توضيح اين نوع آيات كه مى كويد: هر كسى را بخواهيم هدايت مى كنيم» می پردازيم استدلال با این نوع آيات بر جبرى كرى» غفلت از هدف آنها است و علت آن خلط ميان دو نوع هدایت الهى است كه يكى همكانى است و ديكرى خصوصى و با توضيح اين نوع هدايت» مفهوم آيات روشن مى كردد و جبرى خلع سلاح مى شود.

صفحه 7:
هدایت های عمومی و خصوصی خداوند فیاض که هدایت او نیز یکی از فیوض او است دو نوع راهنمایی دارد» یکی عمومی و گسترده که تمام افراد زیر پوشش آن قرار می گيرند و دیگری خصوصی است و شامل افرادی می شود که از هدایت عمومی بهره بگیرند؛ و در غیر این صورت مشمول اين نوع فيض نمی شوند. هدايت عمومى در دو نوع هدايت خلاصه مى كردد: الف: هدايت عمومى تكوينى مقصود از حنين راهتفانى ابن نت كه دا ود هته موجودات را أفريد وهر تداع را با وظايف آفرينش خود آشنا ساخت آنجا كه فرمود: ‎JE‏ ْنَا الذى أغطى كل ‎oh HS oa‏ حَدَى «بروردكار ما كسى ‎١‏ ست كه تمام ‏موجودات را آفرید و آنها را راهنمایی نمود.» ‏در این هدایت کوچکترین استئنا و تبعیض نیست حتی اعمال غریزی همه جانداران و اعمال منظم هر چیزی از حیوان» معلول هدایت الهی است تا چه رسد به هدایت فطری و سابقه های آفرینش همه انسانهاء ‎

صفحه 8:
ب- هدایت عمومی تشریعی اكر هدايت تکوینی آن نوع راهنمایی است که از درون بر می خیزد» مقصود از تشریعی» هدایتی است که از بیرون متوجه انسان می گردد و دست او را مى كيرد و از مراحل خطرناک عبور داده و به مقصود می رساند در این نوع هدایت نیز کوچکترین تفاوت و تبعیض نیست و وسایل این نوع هدایت امور باد شده در زیر است؛ ۱-رسولان و پیامبران ۲- اولیای الهی ۳- کتابهای آسمانی ۴- امامان و پیشوایان ۵- علما و اندیشمندان و دیگر وسایل هدایت عمومی » که در اختبار همگان قرار دارند و همه افراد می توانند از آنها بهره بگیرند و در این قسمت کوجکترین تعضی وجود ندارد.

صفحه 9:
‎a,‏ خاطر گسترده بودن هدایت این گروه, خداوند چیامبر» و «قرآن» را هادی و راهنما معرفی کرده و صریحا به پیامبر می فرماید: كذّلك أَوْحَينَا ‎CaF. Ge Gil Go bog} Sal‏ ۱ ‏جَعَلنَُُوراً نفدى به مَن نشاءً من عبَادنا و إن لَتهُدی الی صرط مستقیم «قو به راه راستی هدایت می کنی». و باز درباره قرآن می فرماید؛ ., ‎call goat G15 31158 ot‏ هن أَفوَم وَ سر الْمُؤْمنِينَ الذین یعون الصلعت آن لهم آَخراًکبیرا 36۴ «این قر آن به راه درست رهبری می کند». ‎

صفحه 10:
آنجه لاز مه عدل الهی است همان هدایت عمومی است که در حق تمام افراد انجام می گیرد و این وظیفه دشر است که از آزادی خود بهره گرفته و از این هدایت های همگانی استفاده کند و مشیت الهی براین امر تعلق گرفته که این نوع وسایل هدایت» در اختیار همگان قرار بگیرد.

صفحه 11:
هدایت خصوصی : اين هدايت كه بايد آن را 1 مخصوص دانست از آن افرادى است كه از هدايت عمومى بهره كرفته» و روح و روان آثان از فروغ وسايل هدايت همكانى روشن كرديده باشد. اين كروه به خاطر بهره كيرى از هدايت هاى عمومىء از عنايات خاص الهى بيشتر بهره مند شده و مشمول مددهای غیبی» و توفیق های الهی» (هدایت خصوصی) می گردند. اين كه مى گوییم: اين نوع هدایت از آن گروهی است که از وسایل هدایت عمومی بهره مند شوند» مطلبی است که قر آن آن را در آبات مختلف به نوعی بیان کرده است و در مواردی جنین می فرماید:

صفحه 12:
بقل ادن توا لو ‎ae ole Jp]‏ گس وه فك لاله من ارو بهدی الیه من آناب :۲96 «خداوند هر کسی را بخواهد گمراه می کند و آن کس به او توجه کند» هدایت می نماید». در آیه دیگر می فرماید: #شرع کم مُن الذا ن ما وصی به وحا و الذی ‎a di 4 Cog eg SHES‏ موسی عیسی آن آقیموا این و روا فیه گبر علی ‎yi‏ کین ما ‎(gS‏ ‏یه الّه بجتبی ال من یشاء و بهُدی اه من نیب «خداوند هر كسى را بخواهد برای خود بر می گزیند و آن کسی را هدایت می کند که به سوی او باز گردد».

صفحه 13:
مقصود از «اناب» در آبه ی نخست و از «نیب» در آیه ی دوم که به معنی توجه مکرر به سوی خدا است این است که این هدایت از آن کسانی است که به سخن خرد و دیگر راهنمایان الهی گوش فرا دهند و خود را در مسیر هدایت خاص خدا قرار داده و خواستار هدایت بیشتر و توفیق روز افزون باشند. گمراهی نیز مثل هدایت است اگر ملاک مشمول هدایت دوم بهره گیری از هدابت نخستین است همچنین ‎Sho‏ ‏اضلال خدا» روی گردانی انسان از آن هدایت است چنان که می فرما 6# وإ قَالَ موسي لقؤمه يَقَوْمٍ لم نو ن آنی سول الله ایک فلا رَاعُوا أَرَاعٌ الله فلوم و ال لا يهُدى الْقَوْمَ الفاسقين «وقتى به سوى باطل متمایل شدنه به سخنان بيامبرآن كرامى كوش فرا ندادند» خداوند قلوب آنها را نيز متمايل ساخت خدا كروه فاسد را هدابت نمى كند».

صفحه 14:
یضل در باره چند گروه امده است كذلك يُضل الله مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُْتَابٌ درم اين كونه» خداوند هر افراطكر ترديد كنندهاى را کمراه می‌سازد. مراد از ره در این آیه کسی است که در مخالفت با حق پافشاری و اصرار مىكند. 30 تس تفبر نو ‎Yo. Segal‏ (VF ie) ‏اْکافرین‎ ay J ‏کذلک‎ "و ما يُضل به إلا الفا ین (نره ۶و ‎chad bo alll 2‏ (/7ابراهيم)

صفحه 15:
#خداوند چند گروه را هدایت نمی کندو گمراه می کند ۰ مورد بنار این مراد از کمراه کردن هدایت نکردن است ع

صفحه 16:
* نكته :خداوند ظالمررا لعن هم كرده ات 1 ‎i‏ ال غلی الظالمین ( (اعراف ‎A‏ ألا ‎nd‏ الله علی الظالمین (هود۸) ‎Bar ecole‏ «لعنه لعنا: طرده و ابعده عن الخیر» در مفردات گفته: لعن بمعنی طرد و ادو کردن از ‎ee lee oot aah aie SA‏ ‎ ‏هم 3 در اينجا بمعنى عذاب است. * قاموس قرآن» ج۶ ص: 1۹۴

صفحه 17:
*و لا تسيو الذي يَدْعُونَ ‎pac Bion‏ له غذوا بر عم ‎oll pd las dal J Gs; Sd‏ ريم مَرْحِعْهُمْ فَبَبنّهُمْ بما کانوا يَعْمَلُونَ (انعام ۱۰۸) و به (معبود) کسانی که غیر خدا را می‌خوانند ناسزا نگویید که آنان نیز از روی جهل و دشمنی به خداوند ناسزا می‌گویند ‏#حساب لعن و نفرین و برائت» از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت که در آبات دیگر قر آن از سوی خداوند اعلام شده» در واقع بیانگر اظهار موضع ما در برابر ستمگران و مشرکان ایت که بیزاری خود رااز راه آنان اعلام م ىكنيم. «لْعْنَهُ الله ‎wi.‏ الظالمین» «۱» «يَراءَةً من اللّه» ... «۲» (۱). هودء ۰۱۸ (۲). توبهء ۱. ‏۰ تفسیر نور» ج ۰۳ ص: ۳۲۸ ‎

صفحه 18:
* در روایات اسلامی نیز منطق قرآن در باره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان» تعقیب شده و پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور دادهاند همیشه روی منطق و استدلال تکیه کنند و به حربه بی‌حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان؛ متوسل نشونده در نهج البلاغه می‌خوانيم که على ع به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام می‌دادند می‌فرماید: * انى اکره لکم آن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فى العذر. * من خوش ندارم که شما فحاش باشید» اگر شما به جای دشنام» اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحليل نمائید) به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر " ‎wet‏ *(۱) نمج اللاغه کلام ۲۰۶ صبحی صالح. ۰ تفسیر نمونهء ج ۵ه ص: ۳۹۶

صفحه 19:
*نکته :ظلم در اسلام استثناء ندارد *معنای ظلم: ‎٩‏ اصل آن بمعنی ناقص کردن حق و با قرار دادن شیء در غیر جایگاه خويش است ‎Gis» ©‏ الخنتین آئث أکلها و لم ٌظلم من شیاه کید: ۳ هر دو باغ میوه خود را داد و از آن چیزی کم نکرد. طبرسی ذیل آیه ۳۵ بقره فرموده: اصل ظلم کم کردن حق است خدا فرموده «كلنًا الْجََْيْنِ آنَسْذْكُلَها وَلَمْ نظلم مه شین یعنی ناقص نکرد و بقولی اصل آن وضع شیء در غير موضعش است * آنگاه فرموده: هر دو معنی شایع و معمول است. ۰

صفحه 20:
* در صحاح و قاموس آمده: «الظلم وضع الشیء فى غير موضعه». در نهایه گفته: «اصل الظلم الجور و مجاوزه الحد». راغب گوید: ۳ فد اقا وش سل العلماء وضع الشیء فى غير موضعه ... و الظلم يقال فى مجاوزة الحق ... * بركشت اين معانى يكى است در قرآن مجيد بهر سه معنى آمده استٍ 0 *-در آیه گذشته بمعنی کم کردن است ایضا در آیاتی نظبر: > ‎bo nd IS Gigi‏ کمَبّت و هم لا یْظلَمون» بقره: ۲۸۱بقرینه «وّفی» بمعنی نقصان است ‎eS its‏ هر نفس بى موی 2۳ م۳3 © 1- ودر آياتى نظير دلا يُحبُّ الله الْجَهرَ ِالسُوءِ لول الا نم نساء: ‎AFA‏ ‏بمعنى جور و ستم و تجاوز شده است است.ودإن الإنسان ‎pall‏ كفار» ابراهيم: ۴ راستی انسان بسیار ستمگر و بسیار کفران کننده است این حکم نسبت بانسانی است که تربیت دینی ندارد قاموس قرآن, ج۴» ص: ۲۷۱-۲۷۰ #در جزوه نیست

صفحه 21:
له لا تهدی الوم الکافرین (مائده ۶۷) ۵مورد *و الله لايتهدى الْقَوْمَ الكافرينَ ( ۳۷توبه ) *و أن الله لايَفْدى الَْوْمَ الكافرينَ ( نحل ۱۰۷) *معنای کفر * پوشاندن. در مفردات گوید: کفر در لغت بمعنی پوشاندن شیء است. شب را کافر گوئیم که اشخاص را می‌پوشاند و زارع را کافر گوئیم که تخم را در زمین می‌پوشاند کفر نعمت پوشاندن آنست با ترک شکر» بزرگترین کفر انکار وحدانیّت خدایا دین با نبوت است.

صفحه 22:
© كفران بيشتر در انكار نعمت و كفر در انكار دين بكار رود و کفور (بضمٌ كاف) در هر دو. #در مجمع فرموده: کفر در شریعت عبارت است از انکار آنچه خدا معرفت آفرا واجب کرده از قبیل وحدانّت و عدل خدا و معرفت پیغمبرش و آنچه پیغمبر آورده از ارکان دین هر که یکی از اينها را انکار کند کافر است. راغب گوید: کافر در عرف دین بکسی گفته ميشود که وحدانیّت یا نبوت با شریعت يا هر سه را انکار کند.بهر حال کافر کسی است که اصول یا ضروری دین را انکار کند ©--در قران بيشتر به معنای ناسپاسی و کنران نعمت امده است ع غ قاموس قر آن؛ ج۶» ص: ۱۲۲

صفحه 23:
*کفر به معنای انار اصول و ضروری دین 3 الذين كَقَرُوا سَواء عَلَِمْ أأَنْدَرْتَهُمْأمْ لم ثنْذرْهُمْ لا ‎ones‏ ن (بقره *مَنْ كان عَدُوًا لله و ملاكته وَ سه وَجنريل و ميكال قن الله ‎se‏ ‏للکافرین (بقرهو ۹۸ *و لد رفن لناس فی هذا ال آن من کلم فأبی كت لاس لا كفورا ( اسر ‎(AM‏ ‏*و همانا در ابن قرآنء از هر گونه مثال برای مردم آوردیم» ولی بيشتر مردم سرباززده؛ و جز انکار کاری نکردند!

صفحه 24:
۶ کفران به معنای نا سپاسی و انکار عمل )0۴ ‏الَالحات و هو و لا کفران لشفیه وه اون (انیا‎ Se Jats Gd * بس هر كه از كارهاى تيكو انجام دهد و مؤمن باشد» پس برای تلاش او هیچ گونه ناسپاسی نخواهد بود و همانا ما (کارهای نیکویش ‎e‏ برای او ثبت مىكنيم. * کنوریه معنای ‎eal‏ _ ‎ae ae‏ » بی‌شک خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد. ‎ ‎ ‏* و اکر به انسان از جانب خود نعمتی بچشانیم» اسبس اداراازاو ها همانا او نومید و ناسپاس خواهد بود. ‎ ‎cn ants‏ وكان الشنطن كاردا با وى

صفحه 25:
* الله لا ‎ote‏ الوم الفاسقین ( ۸سمانده) ۶ و له لا تهدی اْقوْم ‎(VF 4293) Colin all‏ ۴ الله لا يْدى الوم الفاسقین (توبه ۸۰) و *و الله لا دی الوم الفاسقينَ (صف 6 ‎gues Y ai of‏ الوم الفاسقین (منافقون ۶)

صفحه 26:
* فسق(بر وزن قشر) خروج از حق *اهل لغت گفتهاند: «فسقت ال ‎Gb‏ عن قشرها» خرما از غلاف خود خارج شد بتصریح راغب فسق شرعی از همین ريشه است بس فسق و فسوق خروج از حقٍ است چنانکه درباره ابلیس فرموده: *كانَ ‎Gal Go‏ ففسق عن آفر ره کیف: ۰ بیعنی او از جن بود و از دستوو خدایش خارج شد و اطاعت نکرد. کافر فاسق است که کاملا از شرع خارج شده و گناهکار فاسق است که بنسبت ناه از شرع و حق کنار رفته است. ۰ لا الوا مما لج یذ کر اج ‎Ng ale aN‏ لفشق انعام:۱۲۱. از آنچه نام خدا در وقت ذبح آن ذکر نشده نخورید خوردن آن فسق و خروج از شرع است ۴ با ید تصور خود را از فسق تصحیح کنیم .معنای فارسی با عربی تفاوت دارد

صفحه 27:
#عدم اعتبار قول فاسق 1 نا فتَيَنُوا أن تُصيبُوا وما ِجهِالَهُ ‎Casal lis cle yess‏ خن ۶ آبه شریفه قول فاسق را بی‌اعتبار معرفی میکند و منهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است. و این در صورتی است که فسق فاسق معلوم باشد یعنی: ؟ای اهل ایمان اگر فاسقی خبری پیش شما آورد درباره آن تحقیق کنید مبادا از روی عدم علم قومی را آسیب رسانید و بر کرده خویش پشیمان شوید. *اين کریمه تصدیق و امضاء بناء عقلاست که بخبر شخص موثق اعتبار قائلاند و در صورت اخبار شخص فاسق و بد کاره تحقیق و جستجو میکنند. قاموس قر آن» ج ۵ ص: ۱۷۶

صفحه 28:
O استنتاج جبر از آیات (یضل من یشاء و بهدی من یشاء) مبنی بر تصور وحدت ضلالت و هدابت است بعنی: تصور شده که خداوند فقط یک نوع هدایت و ضلالت دارد؛ و آن هم از آن گروهی است که خدا هدایت آنها را بخواهد در حالی که در این مورد دو نوع هدایت است که یکی عمومی و کسترده و دیگری خصوصی و آنچه لازم عدل الهی است هدایت نوع نخست است و نوع دوم در گرو شرایطی است که مهم آن بهره گیری از هدایت نخست و در مسیر رحمت حق قرار گرفتن استه درست است که خداوند اين نوع هدايت را در كرو مشیت خود قرار داده است ولى مشيت خداء بى ملاك و بى جهت نيست و ملاک آن وجود لباقت و شابستگی در بنده است که از آن در آیات باد شده به« انابه» (و تقوی ) تعبیر آورده شده و تحصیل چنین ملاک بر همگان آسان لاست ا

صفحه 29:
برای این که موضوع (هدایت دوم از آن کسانی است که از هدایت نخست بهره کرفته باشد) روشن تر کردد» مثالی می آوریم: فرض کنید عده ای بر سر یک چهار راه ایستاده اید و سراغ محلی را می گیرند شخصی آنان را به یکی از خیابان ها راهنمایی می کند گروهی از آنان می پذیرند و در همان مسبر راه می افتند. این گروه وقتی به چهار راه دوم و سوم می رسند باز هم راهنمایی می شوند تا به مقصد می رسند ولی کسانی که همان جا مانده اند با در راه دیگر گام نهاده اند و منحرف شده اند لحظه به لحظه از راه اصلی و مقصد دور می شوند دیگر زمینه ای برای راهنمایی بعدی آنان باقی نمی ماند. خدا نیز نخست همگان را طبق مفاد آیه های زیر هدایت فرموده است: 3:6۳ ‏انا هن السبیل اما شاکرا و اما کفور‎ seat وین النجد ین و اورابه خبر وشرش آكاه كرديم» و هدايت نموديم

صفحه 30:
سپس مشیت او بر این قرارگرفته است که راه یافتگان و پویندگان راه بار دیکر با عنایات خاص و هدایت خصوصی قله های منیع انسانیت برساند و به تعيير خود قران: . , و الذین اهْتَدَوَا رَادَهُمْ هُذَى وَءَانَاهُمْ ‎pel gas‏ «آنان كه هدايت را يذيرفته اند خدا بيشتر هدايت مى كند.» روى همين اصل مى بينيم قرآن در يك جا هدايت را از آثار و نتایج جهاد و كوشش در را خدا دانسته و می فرماید:_ و الذين جَاهَدُوا فينا لنهدینهم ‎thy‏ 9 و الله لمع الْمُحْسنِين 2 «مجاهدان را به راه خویش هدایت می کنیم.»

صفحه 31:
© و از طرف دیگر» مشیت خدا بر این تعلق گرفته كه بد کاران و کسانی را که خود در راه های انحرافی گام نماده اند و لیاقت بهره وری از مراتب والای هدایت را از دست داده اند» به حال خود بگذارد و هدایتشان نکند و همین امر موجب کمراهی بیشتر آنان خواهد شد (زیرا با هر قدمی که در بیراهه بر می دارند از راه راست بیشتر فاصله می گیرند) درست است که خدا هر که را بخواهد گمراه می کند اما چه کسانی را می خواهد گمراه کند وان قح بان سوال باش قی دهد ۱ «ولی تنها فاسقان را با ‎eu‏ اس مارد

صفحه 32:
‎pe‏ 1 قال : مُوسى لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ ‎i‏ يُؤدذُوتني و قد قلفوت آنی سول ‎gall sag.) alls B@selS alll Ls i; Lis asl ‎ ‎ees epee ‏ی ان‎ eanlcin ‏آری خدا می توانست و می تواند همه را به راه راست هدایت‎ ‏کند و به پوییدین این راه مجبور سازد چنان که می فرماید:‎ ‎ ‏الناس أَجْمعین :و اکر می‌خواستیم هر کس را (به اجبار) به هدایت مي‌رسانديم ولی (می‌خواهیم که هر کس خود راه خود را انتخاب کند.) ولی (کافران بدانند که) اراده قطعی من چنین است که دوزخ را (از افراد بی ایمان و کنهکار) از جنّ و انس پر خواهم کرد. ‎ ‎

صفحه 33:
اما در این صورت دیگر انسان» انسان نبود» بلکه یک ماشین گوشتی بود که با فشردن دکمه ای بدون این که خود بخواهد و بداند» در راه تعیین شده ای به کار می افتاد. و قدرت تخلف از انجام اعمال غریزی را نداشت و ناچار بو متناسب با زندگی خویش» چون» زنبور کندویی بسازد یا مانند کرم ابریشم بر گرد و دور خود پیله ای بافد با ... اما اکنون انسان است به مشبت خدا آزاد است خدا قدرت انتخاب به او داده است تا راه تکامل را با پای خود برود و این راه تا (بی نمایت) برای او باز است. ‎a‏ قران در این مورد همچون لحن آموزگاری است که به شاكردان خويش مى بد. ما درس های لازم را به شما داده ایم و اینک هر کدام از شما که خوب درس بخواند نمره ی خوب به او خواهیم داد و ما هر کس را بخواهیم قبول یا رد می کنیم و هیچ مقامی نمی تواند به ما اعتراض کند و نظر ما را ب رگرداند و ... می بینیم قبول نمودن و مردود ساختن شاگرد را مربوط به خواست خود می داند اما با در نظر گرفتن صلاحیت و طرز کار و شایستگی خود شاگرد. منبع:اندیشه های جاوید ج ۱ص

بسم الله الرحمن الرحیم آزادی انسان و هدایت و ضال لت الهی دو گروه ایات در باره هدایت ‏گروه اول ِين()2بقره َ ذال َ ب فِيهِ ُه ًدى ِّلل ُْم َّتق َ ِك ا ْلكِ َت ُ ب اَل َر ْي َ بر َ ِك ِب ِإ ْذ ِن اهَّلل ِ ُم َص ِّد ًقا ِّل َما لى َق ْلب َ ُ ق ْل َمن كا ََن َع ُد ًّوا ِّل ِج ِْ يل َف ِإنَّ ُه ن ََّز َل ُه َع َ ِين()97بقره ينَ َي َد ْيهِ َو ُه ًدى َو بُشْ َرى ِلل ُْمؤْ ِمن َ َب ْ َ ه َ ِين()138ال عمران ان ِّلل َّن ِ اس َو ُه ًدى َو َم ْوعِ َظ ٌة ِّلل ُْم َّتق َ اذا َب َي ٌ لى عِ لْمٍ ُه ًدى َو َر ْح َم ًة ِّلق َْومٍ اهم بِكِ َت ٍ َ و َلق َْد ِج ْئ َن ُ اب َف َّص ْل َنا ُه َع َ ون()52اعراف ُيؤْ ِم ُن َ َ ه َ ون()20جاثيه ئر لِل َّن ِ اس َو ُه ًدى َو َر ْح َم ٌة ِّلق َْومٍ ُيو ِق ُن َ اذا َب َص ُِ گروه دوم ن الَّذِى ُأنزِ َ ات ِّم َن اس َو َب ِّي َن ٍ ن ُه ًدى ِّلل َّن ِ ل فِيهِ الْق ُْرءَا ُ ضا َ م َ ‏شهَْ ُر َر َ ان ....بقره 185 ا ْل ُه َدى َو ا ْلف ُْر َق ِ ين()96ال ت ُو ِض َع لِل َّن ِ ِ إ َّن َأ َّو َل َب ْي ٍ ارك ًا َو ُه ًدى ِّل ْل َعا َلمِ َ اس َل َّلذِ ى ِب َب َّك َة ُم َب َ عمران َ ه َ ِين()138 ان ِّلل َّن ِ اس َو ُه ًدى َو َم ْوعِ َظ ٌة ِّلل ُْم َّتق َ اذا َب َي ٌ اب َّ ُورا َو ُه ًدى ُ .... ق ْل َم ْن َأ َ نز َل ا ْلكِ َت َ وسى ن ً الذِ ى َجا َء بِهِ ُم َ ِّلل َّناس....انعام 91 ‏راه حل :بايد در باره ى معناى هدايت و ضاللت و انواع ان دقت كنيم وان را مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم دو گروه ایات در باره جبر و اختیار همراه با بیان ضاللت و هدایت الس َ ما كَ فُور ًا ( االنسان )3 بيل ِإ َّما شاكِ ر ًا َو ِإ َّ ِ إنَّا َه َد ْينا ُه َّ ِن َو َم ْن شا َء َف ْل َيكْ ف ُْر ِإنَّا َأ ْع َت ْدنا ل َّ ِمين نار ًا (....كهف )29 ِلظال َ ِن َربِّكُ ْم َف َم ْن شا َء َف ْل ُيؤْ م ْ َ و ُق ِل ا ْل َح ُّق م ْ َ و َه َد ْي َن ُه ال َّن ْج َد ْي ِن و او را به خير و شرش آگاه كرديم ،و هدايت نموديم ‏ *** ُ ي ِض ُّل بِهِ كَ ثير ًا َو َي ْهدي بِهِ كَ ثير ًا َو ما ُي ِض ُّل بِهِ ِإ َّ قين (بقره )26 ال ا ْلفاسِ َ َ ً فإ َّن اهَّلل َ ُّ ن َيشاء(فاطر )8 م دي ه ي و ء شا ي ن م ل ض ِ ي ِ َ َ ُ َ ْ َ ْ ُ َ ْ هَّلل هَّلل َ و ما تَشا ُؤ َن ِإ َّ كان َعلِيم ًا َحكِ يم ًا (االنسان )30 ال َأ ْن َيشا َء ا ُ ِإ َّن ا َ َ ‏qواهد ،خداوند عالم و حكيم است. qخدا بخ و شما چيزى را نمىخواهيد مگر اينكه هَّلل َ و ما تَشا ُؤ َن ِإ َّ ين (تكوير ) 29 ال َأ ْن َيشا َء ا ُ َر ُّب الْعا َلمِ َ ‏qواهد. ‏qما اراده نمىكنيد مگر اينكه خداوند پروردگار جهانيان بخ وش اعمال و رفتار انسان تاثیر گذار در هدایت و ضاللت است ين َءا َم ُنو ْا ِإن َت َّتقُو ْا اهَّلل َ َْ يج َعل َّلكُ ْم ُف ْر َقانًا َو ُيكَ ِّف ْر َعنكُ ْم َ ي َأي َُّها َّالذِ َ هَّلل ُ ُ ْ ْ ظيمِ ()29انفال ِكم َو َي ْغف ِْر َلكُ ْم َو ا ذو الف َْض ِل ال َع ِ َس َِّيات ُ ْ دا (مريم )96 الصال ِ ذين آ َم ُنوا َو َعمِ ُلوا َّ ِحات َس َي ْج َع ُل َل ُه ُم َّ من ُو ًّ الر ْح ُ ِ إ َّن َّال َ َّ ‏ َ ُ َ ُ َ ْ ات السو َأى َأن كَ َّذ ُبو ْا َِبا َي ِ ا و س أ ين ذِ ال ة ب ق ِ ا ع ن ا ك م ث َّ َ َ َ َ َ ُّ هَّلل ون(روم )10/ ‏ا ِ َو ك َانُو ْا ب َِها َي ْس َت ْهزِ ُء َ در جزوه نیست ظاهر این آیات می رساند که در مساله هدایت و ضاللت ،زمام کار در دست او است ،و برای بندگان خدا در این مورد اختیار و آزادی نیست و با چنین صراحت مساله آزادی انسان در برابر مسوولیت های الهی چگونه توجیه می شود؟! پاسخ :هدایت و ضاللت از نظر قرآن یک بحث گسترده و دامنه داری است که به بحث کامل ،نیاز دارد که باید مجموع آیات مربوط به آن ،جمع آوری شود آنگاه از بررسی مجموع آنها نظریه قرآن استخراج گردد و به خاطر گستردگی بحث ما از آن صرف نظر کرده تنها به توضیح این نوع آیات که می گوید :هر کسی را بخواهیم هدایت می کنیم ،می پردازیم استدالل با این نوع آیات بر جبری گری ،غفلت از هدف آنها است و علت آن خلط میان دو نوع هدایت الهی است که یکی همگانی است و دیگری خصوصی و با توضیح این نوع هدایت ،مفهوم آیات روشن می گردد و جبری خلع سالح می شود. هدایت های عمومی و خصوصی خداوند فیاض که هدایت او نیز یکی از فیوض او است دو نوع راهنمایی دارد ،یکی عمومی و گسترده که تمام افراد زیر پوشش آن قرار می گیرند و دیگری خصوصی است و شامل افرادی می شود که از هدایت عمومی بهره بگیرند ،و در غیر این صورت مشمول این نوع فیض نمی شوند. هدایت عمومی در دو نوع هدایت خالصه می گردد: الف :هدایت عمومی تکوینی مقصود از چنین راهنمایی این است که خداوند همه موجودات را آفرید و هر کدام را با وظایف آفرینش خود آشنا ساخت آنجا که فرمود: ال َر ُّب َنا َّ الذِ ى َأ ْعطى َّ َق َ ثم َه َدى «پروردگار ما کسی ا ست که تمام شىء خَ ْلق َُه َّ كل ْ موجودات را آفرید و آنها را راهنمایی نمود». در این هدایت کوچکترین استثنا و تبعیض نیست حتی اعمال غریزی همه جانداران و اعمال منظم هر چیزی از حیوان ،معلول هدایت الهی است تا چه رسد به هدایت فطری و سابقه های آفرینش همه انسانها. ب -هدایت عمومی تشریعی اگر هدایت تکوینی آن نوع راهنمایی است که از درون بر می خیزد، مقصود از تشریعی ،هدایتی است که از بیرون متوجه انسان می گردد و دست او را می گیرد و از مراحل خطرناک عبور داده و به مقصود می رساند در این نوع هدایت نیز کوچکترین تفاوت و تبعیض نیست و وسایل این نوع هدایت ،امور یاد شده در زیر است: -1رسوالن و پیامبران -2اولیای الهی -3کتابهای آسمانی -4امامان و پیشوایان -5علما و اندیشمندان و دیگر وسایل هدایت عمومی ،که در اختیار همگان قرار دارند و همه افراد می توانند از آنها بهره بگیرند و در این قسمت کوچکترین تبعیضی وجود ندارد. به خاطر گسترده بودن هدایت این گروه ،خداوند «پیامبر» و «قرآن» را هادی و راهنما معرفی کرده و صریح ًا به پیامبر می فرماید: االيم ُن َو َلكِ ن ***كَ َذلِك َأ ْو َح ْي َنا ِإ َل ْيك ُروح ًا ِّم ْن َأ ْمرِ نَا َما كُ نت ت َْدرِ ى َما ا ْلكِ َتب َو ال َ َج َع ْل َن ُه نُور ًا ن ْهدِ ى بِهِ َمن نَّشا ُء م ِْن عِ َبادِ نَا وَ ِإنَّك َلت ْهدِ ى ِإلى ِص َرط ُّمس َتقِيم «تو به راه راستی هدایت می کنی». و باز درباره قرآن می فرماید: ِين َّ ت ون الصل َِح ِ َّ ين َي ْع َم ُل َ الذِ َ شر ال ُْمؤْ ِمن َ ان َه َذا ا ْلق ُْر َء َ ى َأ ْق َو ُم َو ُي َب ُ ان ي ْهدِ ى ل َِّلتى هِ َ َأ َّن ل َُه ْم َأ ْجر ًا كَ بِيرا *** «این قرآن به راه درست رهبری می کند». آنچه الزمه عدل الهی است همان هدایت عمومی است که در حق تمام افراد انجام می گیرد و این وظیفه بشر است که از آزادی خود بهره گرفته و از این هدایت های همگانی استفاده کند و مشیت الهی براین امر تعلق گرفته که این نوع وسایل هدایت ،در اختیار همگان قرار بگیرد. هدایت خصوصی: این هدایت که باید آن را عنایت خاص الهی بر گروهی از بندگان آن افرادی است که از هدایت عمومی بهره مخصوص دانست ،از ِ گرفته ،و روح و روان آنان از فروغ وسایل هدایت همگانی روشن گردیده باشد. این گروه به خاطر بهره گیری از هدایت های عمومی ،از عنایات خاص الهی بیشتر بهره مند شده و مشمول مددهای غیبی ،و توفیق های الهی، (هدایت خصوصی) می گردند. این که می گوییم :این نوع هدایت از آن گروهی است که از وسایل هدایت عمومی بهره مند شوند ،مطلبی است که قرآن آن را در آیات مختلف به نوعی بیان کرده است و در مواردی چنین می فرماید: ل الَّذين كَفَروا لَو ال ُأ َ ه قُ ْ َ *یَقُو ُ ل ِإ َّن اهَّلل َ ُي ِض ُّل َمن ة َاي ء ه ي ل ع ل نز َ ٌ من َّرب ِّ ِ ِ َ ْ ِّ ْ ُ ِ َ ِ َيشا ُء َو ي ْهدِ ى ِإ َل ْيهِ َم ْن َأنَاب *** «خداوند هر کسی را بخواهد گمراه می کند و آن کس به او توجه کند ،هدایت می نماید». در آیه دیگر می فرماید: ين َما َوصى بِهِ نُوح ًا َو َّ يم َو الد ِ شر َع َلكُ م ِّم َن ِّ الذِ ى َأ ْو َح ْي َنا ِإ َل ْيك َو َما َوص ْي َنا بِهِ ِإ ْب َرهِ َ * َ وه ْم ين َما ت َْد ُع ُ ِيموا ِّ بر َعلى ا ْل ُمشرِ كِ َ الد َ ُموسى َو عِ يسى َأ ْن َأق ُ ين َو ال َت َتف ََّر ُقوا فِيهِ كَ َ ِإ َليهِ اهَّلل ُ يج َتبى ِإ َل ْيهِ َمن َيشا ُء َو ي ْهدِ ى ِإ َل ْيهِ َمن ُينِيب ْ ْ «خداوند هر کسی را بخواهد برای خود بر می گزیند و آن کسی را هدایت می کند که به سوی او باز گردد». qی نخست و از «ینیب» در آیه ی دوم که به معنی توجه مقصود از «اناب» در آیه مکرر به سوی خدا است این است که این هدایت از آن کسانی است که به سخن خرد و دیگر راهنمایان الهی گوش فرا دهند و خود را در مسیر هدایت خاص خدا قرار داده و خواستار هدایت بیشتر و توفیق روز افزون باشند. گمراهی نیز مثل هدایت است اگر مالک مشمول هدایت دوم بهره گیری از هدایت نخستین است همچنین مالک qمی فرماید: اضالل خدا ،روی گردانی انسان از آن هدایت است چنان که ال موسى ِلقَومِهِ يقَومِ لِم تُؤْ ُذونَنى و َقد َّتعلَمون َأنى ر ُ هَّلل كم َف َل َّما ْ ُ َ *** َو ِإ ْذ َق َ ُ َ ْ َ ْ َ سول ا ِ ِإ َل ْي ْ َ َزاغُوا َأ َز َ اغ اهَّلل ُ ُق ُلو َب ُه ْم َو اهَّلل ُ ال ي ْهدِ ى ا ْلق َْو َم ا ْلفَاسِ قِين «وقتی به سوی باطل متمایل شدند به سخنان پیامبران گرامی گوش فرا ندادند، خداوند قلوب آنها را نیز متمایل ساخت خدا گروه فاسد را هدایت نمی کند». qه امده است يضل در باره چند گرو ِك ي ِض ُّل اهَّلل ُ ٌ تاب (غافر )34اين گونه ،خداوند هر افراطگر ترديد ر م ف رِ س م و ه ن م كَ ذل َ ُ ُ ْ ٌ َ ْ ُ َ ُ ْ كنندهاى را گمراه مىسازد. حق پافشارى و اصرار مىكند.)1»1« . مراد از « ُم ْسرِ ٌف» qدر اين آيه كسى است كه در مخالفت با ّ تفسير راهنما ‏ تفسير نور ،ج ،10ص250 : ِك ي ِض ُّل اهَّلل ُ ِرين ف ْكا ل ا ً كَ ذل َ ُ َ َ و ما ُي ِض ُّل بِهِ ِإ َّ قين (بقره )26 ال الْفاسِ َ ً الظالِمين و ي ْفع ُ هَّلل َ و ُي ِض ُّل اهَّلل ُ َّ ل ا ُ ما َيشا ُء (27ابراهيم ) َ َ َ َ (غافر)74 در جزوه نیست *خداوند چند گروه را هدایت نمی کندو گمراه می کند -1ظالمان: ِإ َّن اهَّلل َ اَل َي ْهدِ ى ا ْلق َْو َم َّين( مائد ) 51 الظالِمِ َ ٍِ -إ َّن اهَّلل َ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َّ ِمين ( انعام )144 الظال َ ِإ َّن اهَّلل َ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َِّمين القصص 50 : الظال َ ِإ َّن اهَّلل َ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َِّمين (احقاف )10 الظال َ **** ََ -و اهَّلل ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َّ ِمين (بقره )258 الظال َ و اهَّلل ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َِّمين (ال 86عمران ) الظال َ َ و اهَّلل ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َِّمين (توبه)19 الظال َ َ و اهَّلل ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َِّمين (109توبه ) الظال َ َ َِ -و اهَّلل ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َّ ِمين (صف )7 الظال َ و اهَّلل ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم َِّمين (جمعه )5 الظال َ َ بنار این مراد از گمراه کردن هدایت نکردن است ع غ 10مورد نکته :خداوند ظالم را لعن هم کرده است ِمين (اعراف َ )44أال َل ْع َن ُة اهَّلل ِ َع َلى َّ َ أ ْن َل ْع َن ُة اهَّلل ِ َع َلى َّ ِمين (هود)18 الظال َ الظال َ ال ت َْج َعلْنا َم َع ا ْلق َْومِ َّ ِمين ( 47اعراف ) تكرار شده است الظال َ لعن: راندن و دور كردن« .لعنه لعنا :طرده و ابعده عن الخير» در مفردات گفته :لعن بمعنى طرد و دور كردن از روى غضب است .لعن از خدا در آخرت عذاب و در دنيا انقطاع از قبول رحمت و توفيق خداست و از انسان نفرين است نسبت بغير. َ ب ْل َل َع َن ُه ُم اهَّلل ُ بِكُ فْرِ هِ ْم بقره .88:بلكه خدا آنها را در اثر كفرشان از رحمت خويش دور كرده است هَّلل ين َو َأ َع َّد َل ُه ْم َس ِعير ًا احزاب.64 : ِ إ َّن ا َ َل َع َن الْكافِرِ َ ِ إ َّن َّ ِك َع َل ْيه ِْم َل ْع َن ُة اهَّلل ِ ...بقره: ار أُولئ َ الذِ َ ين كَ ف َُروا َو ماتُوا َو ُه ْم ُك َّف ٌ .161 لعنت در اينجا بمعنى عذاب است. قاموس قرآن ،ج ،6ص194 : َ و ال ت َُس ُّبوا َّ ون اهَّلل ِ َف َي ُس ُّبوا اهَّلل َ َع ْدو ًا ِب َغ ْيرِ عِ لْمٍ ِن ُد ِ ذين َي ْد ُع َ ال َ ون م ْ ِك َز َّي َّنا لِكُ ِّل أُ َّمةٍ َع َم َل ُه ْم ثُ َّم ِإلى َربِّه ِْم َم ْر ِج ُع ُه ْم َف ُي َن ِّب ُئ ُه ْم بِما كانُوا كَ ذل َ ون (انعام )108و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند َي ْع َم ُل َ ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مىگويند ‏حساب لعن و نفرين و برائت ،از حساب دشنام و ناسزا جداست .لعن و برائت كه در آيات ديگر قرآن از سوى خداوند اعالم شده ،در واقع موضع ما در برابر ستمگران و مشركان است كه بيزارى ِ بيانگر اظهار خود را از راه آنان اعالم مىكنيمَ « .لع َن ُة اهَّلل َّ َ ين» «،»1 ِمِ ل ا الظ ى ل ع ِ َ ْ َ ِن اهَّلل ِ» .)1( »2« ...هود .)2( .18 ،توبه.1 ، « َبرا َء ٌة م َ ‏ تفسير نور ،ج ،3ص328 : در روايات اسالمى نيز منطق قرآن در باره ترك دشنام به گمراهان و منحرفان ،تعقيب شده و پيشوايان بزرگ اسالم به مسلمانان دستور دادهاند هميشه روى منطق و استدالل تكيه كنند و به حربه بىحاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان ،متوسل نشوند ،در نهج البالغه مىخوانيم كه على ع به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مىدادند مىفرمايد: انّى اكره لكم ان تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكرتم حالهم كان اصوب فى القول و ابلغ فى العذر. "من خوش ندارم كه شما فحاش باشيد ،اگر شما به جاى دشنام ،اعمال آنها را برشمريد و حاالت آنها را متذكر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديكتر است و براى اتمام حجت بهتر" «.»1 )1( نهج البالغه كالم 206صبحى صالح. ‏ تفسير نمونه ،ج ،5ص396 : نکته :ظلم در اسالم استثناء ندارد ‏معنای ظلم: اصل آن بمعنى ناقص كردن حق و يا قرار دادن شىء در غير جایگاه خويش است qشَ ْيئ ًا» كهف .33 :هر دو باغ ميوه َت أُكُ َلها َو َل ْم ت َْظل ِْم ِم ْن ُه «كِ ْل َتا ا ْل َج َّن َت ْي ِن آت ْ خود را داد و از آن چيزى كم نكرد .طبرسى ذيل آيه 35بقره فرموده: َت أُ ‏qكُ َلها َو َل ْم اصل ظلم كم كردن حق است خدا فرموده «كِ ْل َتا ا ْل َج َّن َت ْي ِن آت ْ ت َْظل ِْم ِم ْن ُه شَ ْيئاً» يعنى ناقص نكرد و بقولى اصل آن وضع شىء در غير موضعش است آنگاه فرموده :هر دو معنى شایع و معمول است. ‏ ّ «الظلم وضع الشّ ىء فى غير موضعه» .در نهايه گفته: در صحاح و قاموس آمده: ّ «اصل ّ «الظلم عند اهل ال ّلغة و كثير من الحد» .راغب گويد: الظلم الجور و مجاوزه ّ العلماء وضع الشّ ىء فى غير موضعه ...و ّ الحق »... الظلم يقال فى مجاوزة ّ برگشت اين معانى يكى است در قرآن مجيد بهر سه معنى آمده است ْس ما -1 در آيه گذشته بمعنى كم كردن است ايضا در آياتى نظير« :ثُ َّم ت َُو َّفى كُ ُّل َنف ٍ ون» بقره281 :بقرينه «ت َُو َّفى» بمعنى نقصان است يعنى كسب كَ َس َب ْ ت َو ُه ْم ال ُي ْظ َل ُم َ هر نفس بى كم و كاستبخودش داده ميشود -2 و در آياتى نظير «ال ي ِح هَّلل ِن ا ْلق َْو ِل ِإاَّل َم ْن ُظل َِم» نساء.148 : ِالسوءِ م َ ُ ُّ ب ا ُ ال َْج ْه َر ب ُّ ار» ابراهيم: ْسان َل َظ ُل ٌ بمعنى جور و ستم و تجاوز شده است است.و« ِإ َّن اإْل ِ ن َ وم كَ َّف ٌ .34راستى انسان بسيار ستمگر و بسيار كفران كننده است اين حكم نسبت بانسانى است كه تربيت دينى ندارد قاموس قرآن ،ج ،4ص271-270 : در جزوه نیست -2 کافران هَّلل ِرين (غافر)74 كَ ذل َ ِك ُي ِض ُّل ا ُ ا ْلكاف َ هَّلل ِرين (بقره َ و ا ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم الْكاف َ )264 ِ إ َّن اهَّلل َ ْ ْ 5مورد ِرين (مائده )67 ف كا ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ِ ْ َ َ َْ هَّلل ِرين ( 37توبه ) َ و ا ُ ال َي ْهدِ ي ا ْلق َْو َم الْكاف َ و َأ َّن اهَّلل َ ْ ِرين ( نحل )107 ف ْكا ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ْ َ َ َْ َ معنای کفر پوشاندن .در مفردات گويد :كفر در لغت بمعنى پوشاندن شىء است .شب را كافر گوئيم كه اشخاص را مىپوشاند و زارع را كافر گوئيم كه تخم را در زمين مىپوشاند كفر نعمت پوشاندن آنست با ترك شكر ،بزرگترين كفر انكار وحدان ّيت خدايا دين يا نبوت است. كفران بيشتر در انكار نعمت و كفر در انكار دين بكار رود و كفور (بضم كاف) در هر دو. ّ ‏در مجمع فرموده :كفر در شريعت عبارت است از انكار آنچه خدا معرفت آنرا واجب كرده از قبيل وحدان ّيت و عدل خدا و معرفت پيغمبرش و آنچه پيغمبر آورده از اركان دين هر كه يكى از اينها را انكار كند كافر است .راغب گويد :كافر در عرف دين بكسى گفته ميشود كه وحدان ّيت يا نبوت يا شريعت يا هر سه را انكار كند.بهر حال كافر كسى است كه اصول يا ضرورى دين را انكار كند --در قران بيشتر به معناى ناسپاسى و كفران نعمت امده است ع غ قاموس قرآن ،ج ،6ص122 : كفر به معناى انكار اصول و ضرورى دين ِ إ َّن َّ ون (بقره ذين كَ ف َُروا َسوا ٌء َع َل ْيه ِْم َأ َأن َْذ ْر َت ُه ْم َأ ْم َل ْم تُ ْنذِ ْر ُه ْم ال ُيؤْ ِم ُن َ ال َ )6 َ كان َع ُد ًّوا هَّلِل ِ َو َمالئِكَ تِهِ َو ُر ُسلِهِ َو ِج ْب َ ميكال َف ِإ َّن اهَّلل َ َع ُد ٌّو ريل َو َ م ْن َ ِرين (بقره )98 ِللْكاف َ اس ِإ َّ اس فِي َ ال ُل َمث ٍَل َف َأبى َأكْ ث َُر ال َّن ِ هذا ا ْلق ُْر ِ َ و َلق َْد َص َّر ْفنا لِل َّن ِ ِن ك ِّ آن م ْ ُكفُور ًا ( اسرا )89 ‏و همانا در اين قرآن ،از هر گونه مثال براى مردم آورديم ،ولى بيشتر مردم سرباززده ،و جز انكار كارى نكردند! كفران به معناى نا سپاسى و انكار عمل ون (انبيا )94 الصال ِ ِن َّ ْران ل َِس ْعيِهِ َو ِإنَّا َل ُه كا ِت ُب َ ِن َفال ُكف َ ِحات َو ُه َو ُمؤْ م ٌ َ ف َم ْن َي ْع َم ْل م َ پس هر كه از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤمن باشد ،پس براى تالش او هيچ گونه ناسپاسى نخواهد بود و همانا ما (كارهاى نيكويش را) براى او ثبت مىكنيم. كفور به معنای ناسپاسی هَّلل ِ إ َّن اهَّلل َ ُيداف ُِع َع ِن َّ ب ك َّ ان كَ فُورٍ (حج )38 ُل خَ َّو ٍ الذِ َ ين آ َم ُنوا ِإ َّن ا َ ال ُي ِح ُّ قطع ًا خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند ،بىشك خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد. ُور ( هود )9 َ و َلئ ِْن َأ َذ ْق َنا اإْل ِ ن َ ْسان ِم َّنا َر ْح َم ًة ثُ َّم ن ََز ْعناها ِم ْن ُه ِإنَّ ُه َل َيؤُ ٌ س كَ ف ٌ و اگر به انسان از جانب خود نعمتى بچشانيم ،سپس آن را از او بازپسگيريم ،همانا او نوميد و ناسپاس خواهد بود. كان َّ وان َّ طان ل َِر ِّبهِ كَ فُور ًا ()27 الشياطِ ِ الش ْي ُ ين َو َ ين كانُوا ِإخْ َ ِ إ َّن ال ُْم َبذِّ رِ َ همانا اسرافكاران برادران شيطانهايند و شيطان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس بود. -3فاسقان َ ما ُي ِض ُّل بِهِ ِإ َّ قين ال الْفاسِ َ ‏و اهَّلل ُ ْ ْ قين ( 108مائده ) فاسِ ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ْ َ َ َْ َ (بقره )26 ِو اهَّلل ُ ْ ْ قين (توبه )24 فاسِ ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ْ َ َ َْ َ ‏و اهَّلل ُ ْ ْ قين (توبه )80 فاسِ ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ْ َ َ َْ َ ‏و اهَّلل ُ ْ ْ قين (صف )5 فاسِ ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ْ َ َ َْ َ ‏إ َّن اهَّلل َ ْ ْ قين (منافقون )6 فاسِ ل ا م َو ق ل ا ي دِ ه ي ال ِ ْ َ َ َْ فسق(بر وزن قشر) خروج از حق الرطبة عن قشرها» خرما از غالف خود خارج ‏اهل لغت گفتهاند« :فسقت ّ شد بتصريح راغب فسق شرعى از همين ريشه است ‏پس فسق و فسوق خروج از حق است چنانكه درباره ابليس فرموده: جن بود و از دستور ِن ا ْل ِج ِّن َفف ََس َق َع ْن َأ ْمرِ َربِّهِ كهف .50 :يعنى او از ّ َ  كان م َ خدايش خارج شد و اطاعت نكرد .كافر فاسق است كه کامال از شرع خارج شده و گناهكار فاسق است كه بنسبت گناه از شرع و حق كنار رفته استَ .و اس ُم اهَّلل ِ َع َل ْيهِ َو ِإنَّ ُه َلف ِْس ٌق انعام .121:از آنچه نام خدا ال َت ْأكُ ُلوا م َِّما َل ْم ُي ْذكَ رِ ْ در وقت ذبح آن ذكر نشده نخوريد خوردن آن فسق و خروج از شرع است با ید تصور خود را از فسق تصحیح کنیم .معنای فارسی با عربی تفاوت دارد عدم اعتبار قول فاسق ‏يا َأ ُّي َها َّ كُم فاسِ ٌق ِب َن َب ٍإ َف َت َب َّي ُنوا َأ ْن ت ُِصي ُبوا َق ْوم ًا ب َِجها َلةٍ الذِ َ ين آ َم ُنوا ِإ ْن جا َء ْ ِين حجرات.6 :آيه شريفه قول فاسق را َف ُت ْصب ُِحوا َعلى ما َف َع ْل ُت ْم نادِ م َ معرفى ميكند و مفهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است .و اين در بىاعتبار ّ صورتى است كه فسق فاسق معلوم باشد يعنى: ‏اى اهل ايمان اگر فاسقى خبرى پيش شما آورد درباره آن تحقيق كنيد مبادا از روى عدم علم قومى را آسيب رسانيد و بر كرده خويش پشيمان شويد. ‏اين كريمه تصديق و امضاء بناء عقالست كه بخبر شخص موثق اعتبار قائلاند و در صورت اخبار شخص فاسق و بد كار ،تحقيق و جستجو ميكنند. قاموس قرآن ،ج ،5ص176 : استنتاج جبر از آیات (یضل من یشاء و یهدی من یشاء) مبنی بر تصور وحدت ضاللت و هدایت است یعنی :تصور شده که خداوند فقط یک نوع هدایت و ضاللت دارد ،و آن هم از آن گروهی است که خدا هدایت آنها را qکه یکی عمومی بخواهد در حالی که در این مورد دو نوع هدایت است و گسترده و دیگری خصوصی و آنچه الزم عدل الهی است هدایت نوع ‏qرایطی است که مهم آن بهره گیری از qاست و نوع دوم در گرو ش نخست .q هدایت نخست و در مسیر رحمت حق قرار گرفتن است qخود قرار ‏qت است که خداوند این نوع هدایت را در گرو مشیت درس داده است ولی مشیت خدا ،بی مالک و بی جهت نیست و مالک آن qکه از آن در آیات یاد شده به« qو شایستگی در بنده است وجود لیاقت انابه» (و تقوی )تعبیر آورده شده و تحصیل چنین مالک بر همگان آسان .q است برای این که موضوع (هدایت دوم از آن کسانی است که از هدایت نخست بهره گرفته باشد) روشن تر گردد ،مثالی می آوریم: فرض کنید عده ای بر سر یک چهار راه ایستاده اید و سراغ محلی را می گیرند شخصی آنان را به یکی از خیابان ها راهنمایی می کند گروهی از آنان می پذیرند و در همان مسیر راه می افتند ،این گروه وقتی به چهار راه دوم و سوم می رسند باز هم راهنمایی می شوند تا به مقصد می رسند ولی کسانی که همان جا مانده اند یا در راه دیگر گام نهاده اند و منحرف شده اند لحظه به لحظه از راه اصلی و مقصد دور می شوند دیگر زمینه ای برای راهنمایی بعدی آنان باقی نمی ماند. خدا نیز نخست همگان را طبق مفاد آیه های زیر هدایت فرموده است: ***ا َّنا َه َد ْي َن ُه السب َ ِيل ِإ َّما شاكِ ر ًا َو ِإ َّما كَ فُور ًا*** ن و او را به خير و شرش آگاه كرديم ،و هدايت نموديم *** َو َه َد ْي َن ُه ال َّن ْج َد ْي ِ سپس مشیت او بر این قرارگرفته است که راه یافتگان و پویندگان راه بار دیگر با عنایات خاص و هدایت خصوصی قله های منیع انسانیت برساند و به تعبیر خود قرآن: وَ َّ اهم َاه ْم َتق َْو ُ اد ُه ْم ُه ًدى َو َءات ُ اه َت َد ْوا َز َ ين ْ الذِ َ «آنان که هدایت را پذیرفته اند خدا بیشتر هدایت می کند». روی همین اصل می بینیم قرآن در یک جا هدایت را از آثار و نتایج جهاد و کوشش در را خدا دانسته و می فرماید: *** َو َّ ين َجا َه ُدوا فِي َنا َلن ْهدِ َين ُه ْم س ُب َل َنا َو ِإ َّن اهَّلل َ َل َم َع ا ْل ُم ْحسِ نِين *** الذِ َ «مجاهدان را به راه خویش هدایت می کنیم». و از طرف دیگر ،مشیت خدا بر این تعلق گرفته که بدکاران و کسانی را که خود در راه های انحرافی گام نهاده اند و لیاقت بهره وری از مراتب واالی هدایت را از دست داده اند ،به حال خود بگذارد و هدایتشان نکند و همین امر موجب گمراهی بیشتر آنان خواهد شد (زیرا با هر قدمی که در بیراهه بر می دارند از راه راست بیشتر فاصله می گیرند) درست است که خدا هر که را بخواهد گمراه می کند اما چه کسانی را می خواهد گمراه کند قرآن مجید به این سوال پاسخ می دهد: وضة َف َما َف ْو َق َها َف َأ َّما َّ ال َّما َب ُع ً ان اهَّلل َ ال َيس َت ْح ِى َأن َيضرِ ب َم َث ً ون َأنَّ ُه َّ ين َءا َم ُنوا َف َي ْع َل ُم َ الذِ َ ا ْل َح ُّق مِن َّربِّه ِْم َو َأ َّما َّ اد اهَّلل ُ ِب َه َذا َم َث ًال ُي ِض ُّل بِهِ كثِير ًا ون َما َذا َأ َر َ ين كف َُروا َف َيقُو ُل َ الذِ َ َو َي ْهدِ ى بِهِ كَ ثِير ًا َو َما ُي ِض ُّل بِهِ ِإال ا ْلفَاسِ قِين «ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می سازد». و در جای دیگر می فرماید: ن َأنى َرسو ُ ***وَ ِإذ ْ قَا َ ل موسى لِقَوْ ِ مو َ م تُْؤذُونَنى وَ قَد تَّعْل َ ُ مهِ يَقَوْم ِ ل ِ َ ل ُ غوا َأ ُ َّ ْ َّ َ ما َزا ُ ُ م َ م َو ق ال ى د ه ي ال ه الل و م ه ب و ل ق ه الل غ ا ز ِ َ ْ َ ُ اللَّهِ ِإلَيْك ْ ُ فل َ َّ ْ َ ُ ْ َ س ِقين *** ال ْ َ ف ِ «هنگامی که منحرف شدند ،خدا دلهایشان را منحرف کرد». آری خدا می توانست و می تواند همه را به راه راست هدایت کند و به پوییدن این راه مجبور سازد چنان که می فرماید: أل ْم َ اها َو َلكِ ْن َح َّق ا ْلق َْو ُل مِنّى َ َ َل ْو شِ ْئ َنا لآ َت ْي َنا َّ ِن ال ِْج َّنةِ َو كل َنفْس ُه َد َ أل َّن َج َه َّن َم م َ اس َأ ْج َمعِ ين :و اگر مىخواستيم هر كس را (به اجبار) به هدايت مىرسانديم ال َّن ِ ولى (مىخواهيم كه هر كس خود راه خود را انتخاب كند ).ولى (كافران بدانند جن و كه) اراده قطعى من چنين است كه دوزخ را (از افراد بى ايمان و گنهكار) از ّ انس پر خواهم كرد. اما در این صورت دیگر انسان ،انسان نبود ،بلکه یک ماشین گوشتی بود که با فشردن دکمه ای بدون این که خود بخواهد و بداند ،در راه تعیین شده ای به کار می افتاد .و قدرت تخلف از انجام اعمال غریزی را نداشت و ناچار بود متناسب با زندگی خویش، چون ،زنبور کندویی بسازد یا مانند کرم ابریشم بر گرد و دور خود پیله ای ببافد یا ... اما اکنون انسان است به مشیت خدا آزاد است خدا قدرت انتخاب به او داده است تا راه تکامل را با پای خود برود و این راه تا (بی نهایت) برای او باز است. پس بیان قران در این مورد همچون لحن آموزگاری است که به شاگردان خویش می گوید. ما درس های الزم را به شما داده ایم و اینک هر کدام از شما که خوب درس بخواند نمره ی خوب به او خواهیم داد و ما هر کس را بخواهیم قبول یا رد می کنیم و هیچ مقامی نمی تواند به ما اعتراض کند و نظر ما را برگرداند و ... می بینیم قبول نمودن و مردود ساختن شاگرد را مربوط به خواست خود می داند اما با در نظر گرفتن صالحیت و طرز کار و شایستگی خود شاگرد. منبع:اندیشه های جاوید ج 1ص

51,000 تومان