آزادی انسان و هدایت و ضلالت الهی
اسلاید 1: آزادی انسان و هدایت و ضلالت الهیبسم الله الرحمن الرحیم
اسلاید 2: دو گروه ایات در باره هدایت گروه اول ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(2)بقره قُلْ مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّجِبرِْيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىَ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينَْ يَدَيْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ(97)بقره هَاذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ(138)ال عمران وَ لَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلىَ عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(52)اعراف هَاذَا بَصَئرُِ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(20)جاثيه
اسلاید 3: گروه دوم شهَْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ ....بقره 185 إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِّلْعَالَمِينَ(96)ال عمران هَاذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ(138) ....قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسىَ نُورًا وَ هُدًى لِّلنَّاس....انعام 91 راه حل :بايد در باره ى معناى هدايت و ضلالت و انواع ان دقت كنيم وان را مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم
اسلاید 4: دو گروه ایات در باره جبر و اختیار همراه با بیان ضلالت و هدایتإِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ( الانسان 3) وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً ....(كهف 29) وَ هَدَيْنَهُ النَّجْدَيْنِ و او را به خير و شرش آگاه كرديم، و هدايت نموديم ***يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ (بقره 26)ً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء(فاطر 8)وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً (الانسان 30) و شما چيزى را نمىخواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند عالم و حكيم است.وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (تكوير 29 )و شما اراده نمىكنيد مگر اينكه خداوند پروردگار جهانيان بخواهد.
اسلاید 5: اعمال و رفتار انسان تاثیر گذار در هدایت و ضلالت استيَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يجَْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَ يُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيَِّاتِكمُْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(29)انفال إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (مريم 96)ثُمَّ كاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَُواْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ كاَنُواْ بهَِا يَسْتَهْزِءُونَ(روم /10)در جزوه نیست
اسلاید 6: ظاهر این آیات می رساند که در مساله هدایت و ضلالت، زمام کار در دست او است، و برای بندگان خدا در این مورد اختیار و آزادی نیست و با چنین صراحت مساله آزادی انسان در برابر مسوولیت های الهی چگونه توجیه می شود؟!پاسخ: هدایت و ضلالت از نظر قرآن یک بحث گسترده و دامنه داری است که به بحث کامل، نیاز دارد که باید مجموع آیات مربوط به آن، جمع آوری شود آنگاه از بررسی مجموع آنها نظریه قرآن استخراج گردد و به خاطر گستردگی بحث ما از آن صرف نظر کرده تنها به توضیح این نوع آیات که می گوید: هر کسی را بخواهیم هدایت می کنیم، می پردازیم استدلال با این نوع آیات بر جبری گری، غفلت از هدف آنها است و علت آن خلط میان دو نوع هدایت الهی است که یکی همگانی است و دیگری خصوصی و با توضیح این نوع هدایت، مفهوم آیات روشن می گردد و جبری خلع سلاح می شود.
اسلاید 7: هدایت های عمومی و خصوصیخداوند فیاض که هدایت او نیز یکی از فیوض او است دو نوع راهنمایی دارد، یکی عمومی و گسترده که تمام افراد زیر پوشش آن قرار می گیرند و دیگری خصوصی است و شامل افرادی می شود که از هدایت عمومی بهره بگیرند، و در غیر این صورت مشمول این نوع فیض نمی شوند.هدایت عمومی در دو نوع هدایت خلاصه می گردد: الف: هدایت عمومی تکوینی مقصود از چنین راهنمایی این است که خداوند همه موجودات را آفرید و هر کدام را با وظایف آفرینش خود آشنا ساخت آنجا که فرمود:قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطى كلَّ شىْء خَلْقَهُ ثمَّ هَدَى «پروردگار ما کسی ا ست که تمام موجودات را آفرید و آنها را راهنمایی نمود.»در این هدایت کوچکترین استثنا و تبعیض نیست حتی اعمال غریزی همه جانداران و اعمال منظم هر چیزی از حیوان، معلول هدایت الهی است تا چه رسد به هدایت فطری و سابقه های آفرینش همه انسانها.
اسلاید 8: ب- هدایت عمومی تشریعیاگر هدایت تکوینی آن نوع راهنمایی است که از درون بر می خیزد، مقصود از تشریعی، هدایتی است که از بیرون متوجه انسان می گردد و دست او را می گیرد و از مراحل خطرناک عبور داده و به مقصود می رساند در این نوع هدایت نیز کوچکترین تفاوت و تبعیض نیست و وسایل این نوع هدایت، امور یاد شده در زیر است:1-رسولان و پیامبران2- اولیای الهی3- کتابهای آسمانی4- امامان و پیشوایان5- علما و اندیشمندان و دیگر وسایل هدایت عمومی ،که در اختیار همگان قرار دارند و همه افراد می توانند از آنها بهره بگیرند و در این قسمت کوچکترین تبعیضی وجود ندارد.
اسلاید 9: به خاطر گسترده بودن هدایت این گروه، خداوند «پیامبر» و «قرآن» را هادی و راهنما معرفی کرده و صریحاً به پیامبر می فرماید:***كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنت تَدْرِى مَا الْكِتَب وَ لا الايمَنُ وَ لَكِن جَعَلْنَهُ نُوراً نهْدِى بِهِ مَن نَّشاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّك لَتهْدِى إِلى صِرَط مُّستَقِيم«تو به راه راستی هدایت می کنی».و باز درباره قرآن می فرماید:انَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصلِحَتِ أَنَّ لهَُمْ أَجْراً كَبِيرا ***«این قرآن به راه درست رهبری می کند».
اسلاید 10: آنچه لازمه عدل الهی است همان هدایت عمومی است که در حق تمام افراد انجام می گیرد و این وظیفه بشر است که از آزادی خود بهره گرفته و از این هدایت های همگانی استفاده کند و مشیت الهی براین امر تعلق گرفته که این نوع وسایل هدایت، در اختیار همگان قرار بگیرد.
اسلاید 11: هدایت خصوصی:این هدایت که باید آن را عنایت خاص الهی بر گروهی از بندگان مخصوص دانست، از آنِ افرادی است که از هدایت عمومی بهره گرفته، و روح و روان آنان از فروغ وسایل هدایت همگانی روشن گردیده باشد. این گروه به خاطر بهره گیری از هدایت های عمومی، از عنایات خاص الهی بیشتر بهره مند شده و مشمول مددهای غیبی، و توفیق های الهی، (هدایت خصوصی) می گردند. این که می گوییم: این نوع هدایت از آن گروهی است که از وسایل هدایت عمومی بهره مند شوند، مطلبی است که قرآن آن را در آیات مختلف به نوعی بیان کرده است و در مواردی چنین می فرماید:
اسلاید 12: *یَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشاءُ وَ يهْدِى إِلَيْهِ مَنْ أَنَاب ***«خداوند هر کسی را بخواهد گمراه می کند و آن کس به او توجه کند، هدایت می نماید».در آیه دیگر می فرماید:*شرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك وَ مَا وَصيْنَا بِهِ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبرَ عَلى الْمُشرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يجْتَبى إِلَيْهِ مَن يَشاءُ وَ يهْدِى إِلَيْهِ مَن يُنِيب «خداوند هر کسی را بخواهد برای خود بر می گزیند و آن کسی را هدایت می کند که به سوی او باز گردد».
اسلاید 13: مقصود از «اناب» در آیه ی نخست و از «ینیب» در آیه ی دوم که به معنی توجه مکرر به سوی خدا است این است که این هدایت از آن کسانی است که به سخن خرد و دیگر راهنمایان الهی گوش فرا دهند و خود را در مسیر هدایت خاص خدا قرار داده و خواستار هدایت بیشتر و توفیق روز افزون باشند.گمراهی نیز مثل هدایت است اگر ملاک مشمول هدایت دوم بهره گیری از هدایت نخستین است همچنین ملاک اضلال خدا، روی گردانی انسان از آن هدایت است چنان که می فرماید:***وَ إِذْ قَالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنى وَ قَد تَّعْلَمُونَ أَنى رَسولُ اللَّهِ إِلَيْكمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِين «وقتی به سوی باطل متمایل شدند به سخنان پیامبران گرامی گوش فرا ندادند، خداوند قلوب آنها را نیز متمایل ساخت خدا گروه فاسد را هدایت نمی کند».
اسلاید 14: يضل در باره چند گروه امده است كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (غافر34) اين گونه، خداوند هر افراطگر ترديد كنندهاى را گمراه مىسازد.مراد از «مُسْرِفٌ» در اين آيه كسى است كه در مخالفت با حقّ پافشارى و اصرار مىكند. «1»1). تفسير راهنما تفسير نور، ج10، ص: 250ً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرينَ (غافر74)ً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ (بقره 26) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ (27ابراهيم )در جزوه نیست
اسلاید 15: *خداوند چند گروه را هدایت نمی کندو گمراه می کند1- ظالمان:-إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ( مائد 51 )-ٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ ( انعام 144)- إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ القصص : 50 10 مورد-إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (احقاف 10) ****-َ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (بقره 258)-وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (ال 86عمران )-وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (توبه19)-وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (109توبه )-ِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (صف 7)-وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (جمعه 5)بنار این مراد از گمراه کردن هدایت نکردن است ع غ
اسلاید 16: نکته :خداوند ظالم را لعن هم کرده است أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ (اعراف 44) أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ (هود18) لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ ( 47اعراف ) تكرار شده استلعن:راندن و دور كردن. «لعنه لعنا: طرده و ابعده عن الخير» در مفردات گفته: لعن بمعنى طرد و دور كردن از روى غضب است. لعن از خدا در آخرت عذاب و در دنيا انقطاع از قبول رحمت و توفيق خداست و از انسان نفرين است نسبت بغير.بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ بقره:88. بلكه خدا آنها را در اثر كفرشان از رحمت خويش دور كرده است إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً احزاب: 64.إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ ... بقره:161. لعنت در اينجا بمعنى عذاب است.قاموس قرآن، ج6، ص: 194
اسلاید 17: وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام 108) و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مىگويندحساب لعن و نفرين و برائت، از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت كه در آيات ديگر قرآن از سوى خداوند اعلام شده، در واقع بيانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشركان است كه بيزارى خود را از راه آنان اعلام مىكنيم. «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» «1»، «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ» ... «2» (1). هود، 18. (2). توبه، 1. تفسير نور، ج3، ص: 328
اسلاید 18: در روايات اسلامى نيز منطق قرآن در باره ترك دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقيب شده و پيشوايان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور دادهاند هميشه روى منطق و استدلال تكيه كنند و به حربه بىحاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند، در نهج البلاغه مىخوانيم كه على ع به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مىدادند مىفرمايد:انّى اكره لكم ان تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكرتم حالهم كان اصوب فى القول و ابلغ فى العذر. من خوش ندارم كه شما فحاش باشيد، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آنها را برشمريد و حالات آنها را متذكر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديكتر است و براى اتمام حجت بهتر «1».(1) نهج البلاغه كلام 206 صبحى صالح. تفسير نمونه، ج5، ص: 396
اسلاید 19: نکته :ظلم در اسلام استثناء ندارد معنای ظلم: اصل آن بمعنى ناقص كردن حق و يا قرار دادن شىء در غير جایگاه خويش است «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» كهف: 33. هر دو باغ ميوه خود را داد و از آن چيزى كم نكرد. طبرسى ذيل آيه 35 بقره فرموده: اصل ظلم كم كردن حق است خدا فرموده «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» يعنى ناقص نكرد و بقولى اصل آن وضع شىء در غير موضعش استآنگاه فرموده: هر دو معنى شایع و معمول است.
اسلاید 20: در صحاح و قاموس آمده: «الظّلم وضع الشّىء فى غير موضعه». در نهايه گفته: «اصل الظّلم الجور و مجاوزه الحدّ». راغب گويد: «الظّلم عند اهل اللّغة و كثير من العلماء وضع الشّىء فى غير موضعه ... و الظّلم يقال فى مجاوزة الحقّ ...»برگشت اين معانى يكى است در قرآن مجيد بهر سه معنى آمده است1-در آيه گذشته بمعنى كم كردن است ايضا در آياتى نظير: «ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» بقره: 281بقرينه «تُوَفَّى» بمعنى نقصان است يعنى كسب هر نفس بى كم و كاستبخودش داده ميشود2- و در آياتى نظير «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ» نساء: 148. بمعنى جور و ستم و تجاوز شده است است.و«إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» ابراهيم: 34. راستى انسان بسيار ستمگر و بسيار كفران كننده است اين حكم نسبت بانسانى است كه تربيت دينى ندارد قاموس قرآن، ج4، ص: 270-271در جزوه نیست
اسلاید 21: 2-کافران كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرينَ (غافر74)وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (بقره 264)ِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (مائده 67) 5 موردوَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ ( 37توبه )وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ ( نحل 107)معنای کفر پوشاندن. در مفردات گويد: كفر در لغت بمعنى پوشاندن شىء است. شب را كافر گوئيم كه اشخاص را مىپوشاند و زارع را كافر گوئيم كه تخم را در زمين مىپوشاند كفر نعمت پوشاندن آنست با ترك شكر، بزرگترين كفر انكار وحدانيّت خدايا دين يا نبوت است.
اسلاید 22: كفران بيشتر در انكار نعمت و كفر در انكار دين بكار رود و كفور (بضمّ كاف) در هر دو.در مجمع فرموده: كفر در شريعت عبارت است از انكار آنچه خدا معرفت آنرا واجب كرده از قبيل وحدانيّت و عدل خدا و معرفت پيغمبرش و آنچه پيغمبر آورده از اركان دين هر كه يكى از اينها را انكار كند كافر است. راغب گويد: كافر در عرف دين بكسى گفته ميشود كه وحدانيّت يا نبوت يا شريعت يا هر سه را انكار كند.بهر حال كافر كسى است كه اصول يا ضرورى دين را انكار كند--در قران بيشتر به معناى ناسپاسى و كفران نعمت امده است ع غ قاموس قرآن، ج6، ص: 122
اسلاید 23: كفر به معناى انكار اصول و ضرورى دين إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (بقره 6)مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرينَ (بقره 98)وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً ( اسرا 89)و همانا در اين قرآن، از هر گونه مثال براى مردم آورديم، ولى بيشتر مردم سرباززده، و جز انكار كارى نكردند!
اسلاید 24: كفران به معناى نا سپاسى و انكار عمل فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (انبيا 94) پس هر كه از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤمن باشد، پس براى تلاش او هيچ گونه ناسپاسى نخواهد بود و همانا ما (كارهاى نيكويش را) براى او ثبت مىكنيم.كفور به معنای ناسپاسی إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (حج 38)قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند، بىشك خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ ( هود 9)و اگر به انسان از جانب خود نعمتى بچشانيم، سپس آن را از او بازپسگيريم، همانا او نوميد و ناسپاس خواهد بود.إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً (27)همانا اسرافكاران برادران شيطانهايند و شيطان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس بود.
اسلاید 25: 3- فاسقان َ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ (بقره 26)وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ ( 108مائده )ِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (توبه 24)وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (توبه 80)وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (صف 5)إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (منافقون 6)
اسلاید 26: فسق(بر وزن قشر) خروج از حق اهل لغت گفتهاند: «فسقت الرّطبة عن قشرها» خرما از غلاف خود خارج شد بتصريح راغب فسق شرعى از همين ريشه استپس فسق و فسوق خروج از حق است چنانكه درباره ابليس فرموده:كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ كهف: 50. يعنى او از جنّ بود و از دستور خدايش خارج شد و اطاعت نكرد. كافر فاسق است كه کاملا از شرع خارج شده و گناهكار فاسق است كه بنسبت گناه از شرع و حق كنار رفته است. وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ انعام:121. از آنچه نام خدا در وقت ذبح آن ذكر نشده نخوريد خوردن آن فسق و خروج از شرع استبا ید تصور خود را از فسق تصحیح کنیم .معنای فارسی با عربی تفاوت دارد
اسلاید 27: عدم اعتبار قول فاسقيا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ حجرات: 6.آيه شريفه قول فاسق را بىاعتبار معرّفى ميكند و مفهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است. و اين در صورتى است كه فسق فاسق معلوم باشد يعنى:اى اهل ايمان اگر فاسقى خبرى پيش شما آورد درباره آن تحقيق كنيد مبادا از روى عدم علم قومى را آسيب رسانيد و بر كرده خويش پشيمان شويد.اين كريمه تصديق و امضاء بناء عقلاست كه بخبر شخص موثق اعتبار قائلاند و در صورت اخبار شخص فاسق و بد كار، تحقيق و جستجو ميكنند. قاموس قرآن، ج5، ص: 176
اسلاید 28: استنتاج جبر از آیات (یضل من یشاء و یهدی من یشاء) مبنی بر تصور وحدت ضلالت و هدایت است یعنی: تصور شده که خداوند فقط یک نوع هدایت و ضلالت دارد، و آن هم از آن گروهی است که خدا هدایت آنها را بخواهد در حالی که در این مورد دو نوع هدایت است که یکی عمومی و گسترده و دیگری خصوصی و آنچه لازم عدل الهی است هدایت نوع نخست است و نوع دوم در گرو شرایطی است که مهم آن بهره گیری از هدایت نخست و در مسیر رحمت حق قرار گرفتن است. درست است که خداوند این نوع هدایت را در گرو مشیت خود قرار داده است ولی مشیت خدا، بی ملاک و بی جهت نیست و ملاک آن وجود لیاقت و شایستگی در بنده است که از آن در آیات یاد شده به« انابه» (و تقوی )تعبیر آورده شده و تحصیل چنین ملاک بر همگان آسان است.
اسلاید 29: برای این که موضوع (هدایت دوم از آن کسانی است که از هدایت نخست بهره گرفته باشد) روشن تر گردد، مثالی می آوریم:فرض کنید عده ای بر سر یک چهار راه ایستاده اید و سراغ محلی را می گیرند شخصی آنان را به یکی از خیابان ها راهنمایی می کند گروهی از آنان می پذیرند و در همان مسیر راه می افتند، این گروه وقتی به چهار راه دوم و سوم می رسند باز هم راهنمایی می شوند تا به مقصد می رسند ولی کسانی که همان جا مانده اند یا در راه دیگر گام نهاده اند و منحرف شده اند لحظه به لحظه از راه اصلی و مقصد دور می شوند دیگر زمینه ای برای راهنمایی بعدی آنان باقی نمی ماند.خدا نیز نخست همگان را طبق مفاد آیه های زیر هدایت فرموده است:***انَّا هَدَيْنَهُ السبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً******وَ هَدَيْنَهُ النَّجْدَيْنِ و او را به خير و شرش آگاه كرديم، و هدايت نموديم
اسلاید 30: سپس مشیت او بر این قرارگرفته است که راه یافتگان و پویندگان راه بار دیگر با عنایات خاص و هدایت خصوصی قله های منیع انسانیت برساند و به تعبیر خود قرآن: وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَ ءَاتَاهُمْ تَقْوَاهُم «آنان که هدایت را پذیرفته اند خدا بیشتر هدایت می کند.» روی همین اصل می بینیم قرآن در یک جا هدایت را از آثار و نتایج جهاد و کوشش در را خدا دانسته و می فرماید:***وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنهْدِيَنهُمْ سبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين *** «مجاهدان را به راه خویش هدایت می کنیم.»
اسلاید 31: و از طرف دیگر، مشیت خدا بر این تعلق گرفته که بدکاران و کسانی را که خود در راه های انحرافی گام نهاده اند و لیاقت بهره وری از مراتب والای هدایت را از دست داده اند، به حال خود بگذارد و هدایتشان نکند و همین امر موجب گمراهی بیشتر آنان خواهد شد (زیرا با هر قدمی که در بیراهه بر می دارند از راه راست بیشتر فاصله می گیرند) درست است که خدا هر که را بخواهد گمراه می کند اما چه کسانی را می خواهد گمراه کند قرآن مجید به این سوال پاسخ می دهد:انَّ اللَّهَ لا يَستَحْىِ أَن يَضرِب مَثَلاً مَّا بَعُوضةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كثِيراً وَ يَهْدِى بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلا الْفَاسِقِين «ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می سازد».
اسلاید 32: و در جای دیگر می فرماید:***وَ إِذْ قَالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنى وَ قَد تَّعْلَمُونَ أَنى رَسولُ اللَّهِ إِلَيْكمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْفَسِقِين *** «هنگامی که منحرف شدند، خدا دلهایشان را منحرف کرد.» آری خدا می توانست و می تواند همه را به راه راست هدایت کند و به پوییدن این راه مجبور سازد چنان که می فرماید:َ لَوْ شِئْنَا لآتَيْنَا كلَّ نَفْس هُدَاهَا وَ لَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنّى لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِين :و اگر مىخواستيم هر كس را (به اجبار) به هدايت مىرسانديم ولى (مىخواهيم كه هر كس خود راه خود را انتخاب كند.) ولى (كافران بدانند كه) اراده قطعى من چنين است كه دوزخ را (از افراد بى ايمان و گنهكار) از جنّ و انس پر خواهم كرد.
اسلاید 33: اما در این صورت دیگر انسان، انسان نبود، بلکه یک ماشین گوشتی بود که با فشردن دکمه ای بدون این که خود بخواهد و بداند، در راه تعیین شده ای به کار می افتاد. و قدرت تخلف از انجام اعمال غریزی را نداشت و ناچار بود متناسب با زندگی خویش، چون، زنبور کندویی بسازد یا مانند کرم ابریشم بر گرد و دور خود پیله ای ببافد یا ... اما اکنون انسان است به مشیت خدا آزاد است خدا قدرت انتخاب به او داده است تا راه تکامل را با پای خود برود و این راه تا (بی نهایت) برای او باز است. پس بیان قران در این مورد همچون لحن آموزگاری است که به شاگردان خویش می گوید. ما درس های لازم را به شما داده ایم و اینک هر کدام از شما که خوب درس بخواند نمره ی خوب به او خواهیم داد و ما هر کس را بخواهیم قبول یا رد می کنیم و هیچ مقامی نمی تواند به ما اعتراض کند و نظر ما را برگرداند و ... می بینیم قبول نمودن و مردود ساختن شاگرد را مربوط به خواست خود می داند اما با در نظر گرفتن صلاحیت و طرز کار و شایستگی خود شاگرد.منبع:اندیشه های جاوید ج 1 ص
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.