صفحه 1:

صفحه 2:
موضوم : تفکر تهيه كننده كان : امید مقیمی 6 ممسن بفتیاری & ‎slow‏ قربان يور استاد مربوطه : آقای دوطلنگه دانشگاه فرهنگیان قزوين پیز

صفحه 3:
مکیده سب * تفکر با اندیشیدن یکی از مباحث عمده روانشناسی است که توجه بسیاری از پژوهشگران و مت خود جلب کرده است. در این پاورپینت ابتداتاریخچه مختصری از تفکر ارائه شده که در این اشاره کوتاهی به ريشه های فلسفی مبحث تفکر تعریف و توصیف دیدگاههای گوناگون روانشناسی از تفکر بررسی شده است.به دنبال آن عناصر یا هسته های اصلی تفکر در زندگی انسان ها بیان شده |

صفحه 4:
مقامه *برخی از دانشمندان انسان را حیوان متفکر می دانند و تفکر را فصل ممیز انسان از حیوان قرار می دهندبا اینکه پاره ای از آزمایشها نشان مى دهد كه تفكر در سطح بايين و ابتدابى أن در ميان بعضى از حيوانات ديده مى شود در عين حال تفكر بازتابی مخصوص انسان است و علاوه بر خنبه فرهنگی طبیعت انسان این ویژگی انسان وا از ساير. جيوانات مشخص و ممقاز اف ‎Sia‏ ‏بزرگترین دستاورد نوع بشر اين باشد كه وى توانايى اين را دارد كه انديشه هاى ييجيده اى به عمل أورد وآنهارا از راه به ديكران منتقل كند . تفكركستره وسيعى از فعاليتهاى ذهنى را دربر مى كيرد . هنكامى كه تصميم مى كيريم جيزهايى از مغازه بخخريم يا برنامه لى براى تعطيلات خود تنظيم كنيم ويا درباره دوست بيمار دلوايس مى شويم در همه اين موارد سركرم تفكر هستيم. اغلب مى توانيم انديشه هاى خود را به وازه ها بركردانيم و آنها را با شخص ديكرى در ميان بكذاريم.

صفحه 5:
تاريفهه تفكر (نظريه هاى فلسفى) "بيشتر فيلسوفان درباره ماهيت تفكر نظريه يردازى كرده انددر اينجا به دو نظريه معارض فلسفى درباره تفكر اشاره مى شود. *_ رنه دکارت فرانسوی(۱۶۵۰_۱۵۹۶)به تمایز ذهن و جسم قائل بود و باور داشت که ذهن جوهیی فرا طبیعی است كه با جسم مادی کنش متقابل داردوی تفکر را صفت ذهن می دانست و نه صفت جسم.دکارت رفتار موجودات را به رفتارهای ارادی و غیر ارادی تقسیم می کند.به نظر وی رفتار ارادى از تعقل و تفكر سرجشمه مى كيرد و منشاء آن غير مادی و غیرمکانیکی است.در مقابل او رفتار غیر ارادی را کاملا مکانیکی می نانست:ذزست به همان گونه که حرکت اشیای بی جان مکانیکی است.دکارت اولین کسی بود که برای نخستین بار مفهوم قوس انعکاسی را به عنوان رفتاری مكانيكى (مطرح كرت

صفحه 6:
* ۲ توماس هایز انگلیسی(۱۶۷۹_۱۵۸۸)نیز مانند دکارت معتقد بود كه عمل ارادى از فعالیت های فکری وذهنی ناشی می شود اما بر خلاف دکارت مدعی بود فعالیت های ذهنی نیز می توانند با قوانین مکانیکی ت شوند.هایز نظریه مکانیکی دکارت را به همه اعمال آدمی گسترش داد.در باور هایز فکر کردن مانند محاسبات عددی است اما تفکر به جای محاسبه با اعداد با اندیشه ها سرو کار دارددهایز معتقد بود تفکر به منظور ايجاد انديشه هاى تازه تفكيك انديشه ها از يكديكر مقايسه انديشه ها با هم و از اب اين باور بود كه ماده مى تواند فكر كند و بنابرين مى تواند ماشينهايى ساخت كه قادر به فكر كردن باشند.

صفحه 7:
نظریه های روانشنافتی *نظریه ساختگرایی *نخستین روانشناسان تجربی (وونت)(۱۹۲۰-۱۸۳۲)و [تیچنر) (۱۸۶۷_-۱۹۲۷)که روانشناسی آنان به روانشناسی ساختگرایی شهرت یافته است تفکر را تجربه ذهنی یا محتوای هشیار می دانستند. این معنای تفکر عترادف با توجه کردن است.وونت و تیچنر برای بررسی فرایندهای تفکر و پژوهش درباره ی محتوای هشیاری از روش کاهش گری روش رایج در شیمی سود می تند.روانشناسان ساختگرا می کوشیدند عناصر تشکیل دهنده تفکر(هشیاری/و قوانین ترکیب شدن این عناصر را از راه تجزیه محتوای تفکر به اجزای ساذه و شناسایی ساخت آن درک کنند.ساختگرایان بشدت تحت تاثیر فیلسوفان تجزیه نگر انگلیس مانند (جان لاک)_(دیویدهیوم) و (جورج بارکلی) بودند. ‎Obl‏ نيز مانند اين تجربه كرايان بر این باور بودند که احساسهای بیروتی پایه ریز همه دانشها و تمامی فعالیتهای فکری و ذهنی انسان است.

صفحه 8:
نظریه کار کر گرا *کارکردگرایان نیز مانند ساختگرایان تفکر را تجربه ذهنی یا محتوای هشیار می دانستند ولی با اين تفاوت كه ساختگرایی بر ساخت هشیاری تاکید داشت اما کارکردگرایی به نقش یا کارکرد هشیاری علاقه مند بود به دیگر سخن روانشناسان کارکردگرا مخالف مطالعه فرایندهای ذهنی نبودند بلکه بر مطالعه این فرایندها در مورد سازگاری و بقای موجود زنده تاکید داشتند.

صفحه 9:
نظریه رفتار گرا *رفتار گرایان واحدهای محرک_پاسخ را عناصر اصلی تمام فعالیتهای انسان می دانند و تفکر را نیز بر حسب همین واحدهای رفتاری توجیه می کنند برای نمونه واتسون بر این باور بود که تفکر سخن گفتن با خود یا گفتار ناملفوظ است و آن را مانند هر رفتار دیگر ناشی از فعالیتهای عضلانی یا عادتهای حنجره ای می دانست. به گفته او زمانی که شخص به تفکر می پردازد انقباضهای ضعیفی در ماهیچه های اندام سخن گویی وی مشاهده می شودبنابرین به اعتقاد واتسون تفکر نوعی رفتار است.اسکینر نیز بر اين باور است که نوعی رفتار نهان است و با اعتقاد واتسون مبنی پر اینکاه تفکر صرفا نوعی گفتار ناملفوظ است مخالفت می ورزد زيرا به اعتفلد اسکیثر بسیاری از رفتار های تهان:ما غیر کلامی است .تحلیل پاولف از تفکر یعنی گسترش تداعیهای اولیه و تشکیل زنجیره تداعیها.

صفحه 10:
نظریه های گشتالت *روانشناسان مکتب گشتالت در اعتراض به رفتار گرایان و ساختگرایان معتقد بودند که پدیده های روانی از جمله هشیاری و تفکر را نمی توان به عناصر ساده (به نظر ساختگره) و زنجیره های ساده (به نظر رفتارگرها) تجزیه کرد.در نظر پیروان مکتب گشتالت تبیین کامل پدیده های پیچیده ذهنی مستلزم مراجعه به حالات درونی و ساختهای یکپارچه و کلی است .از دید گشتالتی ها کل بیش از مجموع اجزای تشکیل دهنده آن است و کل خود تابع سازمائیابی درونی نظام ادراکی شناختی استبنابراین برای پیروان مکتب گشتالت ادراک فرایندی فعال و سازنده است نه آنگونه که رفتارگرایان عقیده دارند که فرایندی بازتابی است.ازنظر گشتالتی ها تفکر نیز مانند ادراک فرایندی فعال وسازنده است. * رفتاركرايان يكى از جريانهاى مهم تفكر يعنى حل مساله را فرايند كوشش و خطا می دانند و بر این فرض هستند که وقتی ارگانیسم در براير مساله ای قررمی گیردبه محرکهای مختلف محیطی پاسخهای گوناگون مى دهد و اين جريان باسخدهى تا زمانى كه به حل مساله منجر شود ادامه می یابد‌پاستخهایی که موفقیت آمیز نیست خاموش می شود و پاسخهای موفقیت آفیز تقویت می گرددپیروان مکتب كشتالت حل مساله را ناشی از بينش مى دائند برخلاف روش كوشش و خطا كه بر رفتار تصادفى مبتنى است بينش بر درك و فهم موقعيت مساله تاکید دارد.

صفحه 11:
یه روانشناسی شنافتی *رفتار گرایان احساس می کردند که روانشناسان نمی توانند تفکر را دقيقا مطالعه کنند زیرا تفکر را نمی توان مستقیما مشاهده و از ۱ رو به طور عینی نمی توان آن را اندزه گیری کردامروزه بیشتر روانشناسان احساس می کنند که مطالعه فعالیت های ذهنی نه تنها مهم بلكه امكان بذير استدبه اين دسته از روانشناسان شناختی می گویند .آنان کسانی هستند که در مطالعه شناخت تخصص دارند.شنلخت به فرایند های عالی روانی از قبیل پردازش اطلاعات قضاوت کردن تصمیم گیری و دانش ارتبلط با دیگران اطلاق می شود. *روانشناسی شناختی شاخه ای از علم است که درک و فهم تفکر آدمی تحول شناخت و فرایند های ذهنی را مطالعه می کند . روانشناسی شناختی فعلی حاصل پیشرفت در زمینه های گوناگون چون فلسفه -زبانشناسی- روانشناسی زبان- عصب شناسی وکلمپیوتر است.در سالهای دهه۱۹۶۰ کوششهای پراکنده در این زمینه های گوناگون به ایجاد روانشناسی نو انجامید که روانشناسی شناختی نام گرفت.

صفحه 12:
مهمترین نظریه جدید روانشناسی شنافتی *مهمترین نظریه جدید روانشناسی شناختی نظریه خبر پردازی یا پردازش اطلاعات است که زیر بنای آن نظریه ی خبر است-نظریه خبر نه تنها روشی عینی برأی اندازه گیری خبر با اطلاعات به دست می دهد بلکه راه های گوناگوتی را بیای به رمز درآوردن آن نیز نشان داده است . روانشناسی خبر پردازی مانند نظریه خبر می کوشد تا فرایند ها -ساخت ها و روش هایی را که تعیین می کنند از لحظه ی دریافت خبر یا اطلاع تا لحظه ی پاسخ دهی ارگانیسم چه اتفاق هایی می افتد مشخص می سازد * در نظریه های خبر پردازی نوین تفکر تقریبا به معنای شناخت به کار میرود و این دو مفهوم از لحاظ ماهیت به یکدیگر بسیار نزدیکند .با وجود اين می توان تمایز هایی را میان آنها قاثل شد . شناخت غالبا به دانش یا فرایند دانش اندوزی اشاره دارد در حالی که تفکر به فرایند هایی گفته می شود که از طریق آنها دانشن های اندوخته شده با هم مقایسه و ترکیب می شوند و دانش های تازه ای را به وجود می آورند.

صفحه 13:
تعریف تفکر * در آغازتعریف های تفکر مرور و سپس بهترین تعریف ارئه می شود: *تفکر جریانی است که در آن فرد کوشش می کند مشکلی را كه با أن رو به رو شده است معین سازد و يا استفاده از تجربيات قبلى خويش به حل أن اقدام كند *فیلسوفان اسلامی نیز به پروی از ارسطو فکر را حركتى مى دانند كه ذهن از مقصود يا مطلوب به طرف مبادی معلوم و سپس حرکت آن از میادی مطوم به جانب مطلوب و يا فكر مرتب ساختن امور معلوم است برای منجر شدن به کشف مجهول و استدلال کردن کشف احکام مجهول به وسیلهاحکام مطوم‌لست که پیچیده ترین و کامل ترین عمل ذهن است. *موركان و همكاراتس تعريف زير زا از تفكر به دست داده انده تفكر باز آرايى يا دست كارى اطلاعات به دست آمده از محیط و نماد های ذخیره شده در حافظه دراز مدت است. تعريف اخير كامل تراست زيرا انواع مختلف تفكر را در بر مى كيرد برلى مثال بعضى از انواع تفكر جنبه بسيار خصوصى دارند و تماد هايى را به کار می كيرند كه داراى معانى كاملا شختصى هستند كه رويا نمونه ای از آن است. نوع دیگر تفکر حل کردن مسئله و حلق پدیده های تازه را شامل می شود. در این نوع تفکر ما اطلاعات به دست آمده از محیط و نماد های ذخیره شده در حافظه دراز مدت را برای حل کردن مسئله مورد استفاده قرار می دهیم.

صفحه 14:
طبقه بندى تفكر جنانجه اين تعريف كلى را بيذيريم آنكاه طيف وسيعى از انواع تفكر خواهيم داشت كه مى توان آنها را به روشهای گوناگون طبقه بندی و معرفی کرد که در اینجا به سه نوع طبقه بندی اشاره می شود : فرانک فیش با توچه به مورد استفاده درست براى تفكر به سه نوع تفكر به شرح زير اشاره می کند : خیال پردازانه بی هدف ۷_تفکر میتی بر پندار _تفكر متطقى ‎lie Sal,‏ كه هدف أن خل مسئله است. تفكر به دو نوع روان شناختى و منطقى تقسيم شده است. تفكر در روان شناسى شامل خيال بافى رويا ارزو و کوشش برای حل مسئله می شود که بطور خلاصه انواع تفکر از ‎Bled‏ روان شناختی شرح داده مى شود.

صفحه 15:
ا/رویای روز-۸)رویا-ظا)تفکری که تابع آرزو ها و تمایلات است-۴)مل مسئله *-رویای روزانه حالت عادی هشیاری است که ویژگی برجسته آن تغیبری در توجه است. توجه فرد به جاى اينکه بر تکلیفی فیزیکی یا روانی مشخص متمرکز شنود معطوف افکار و تصوراتی می شود که از حافظه مایه می گیرد. اب دیدن تیبری در هشیاری است که در طی آن تصویر های ذهنی به یاد مانده و صحنه های خیالی موقتا با واقعیت بیرونی در هم می اين نوع تفكر را تفكر در خود مانده يا أرزومندانه مى كويند. اين نوع تفكر مشمابه خيال بافى و كاهى همان خیل بافی است. در ین مور یز ايلات فرد بر افكار و تصورات خاكم است ولى در خيالبافى فرد متوجه است كه از عالم واقع دور شذه است و بر خيالات غير واقعى تكيه دارداما موقعى كه فرد تفكر خود را تابع آرزو هاى خوبش قرار مى دهد واقعيات را طور تداعى كر است كه در أن مسير تفكر بيشتر در كتترل نياز ها و اميال انديشتده است تا *؟-تفكر در اين مرحله مستلزم درك رابطه علت و معلول و تعميم و استنتاج است. اين نوع تفكر از نظر منطقى عبارت است از : ١_تمثيل‏ ۲_استقرا ۲_قیاس که در کتابهای منطق توضیح آن آمده است و برای پرهیز از اطاله کلام از توضیح آن خودداری می شود.

صفحه 16:
طبقه بندی جانسوق-لیرد سومین طبقه بندی تفکر که کاملترین نیز هست طبقه بندی جانسون-لیرد است که در طرح زیر آورده شده است: بی‌هدف sm Be pa ‏هدفمند: حل در تفگر بدون نقطه آغاز معین: آفرينندگي‎ ‏تفگر غیر جبری‎ تنگر دارای نقطه آخاز معین: استدلال د 0

صفحه 17:
تفکر بی هدفه * این نوع تفکر که به تفکر مبتنی بر تداعی آزاد نیز مشهور است همان تفکری است که بیانگر رویا و خیال پردازی است. در اين نوع تفکر اندیشه ها آزدانه بی اینکه هدف خاصی داشته یا بهدنبال حل مسئله یا رسیدن به نتیجه ای معین باشندیکدیگر را دنبال می کنند. ویژگی مهم دیگر اين نوع تفكر آن است كه جريان انديشه در آن خارج از کنترل ارادی انسان است و حلقه های تداعی اندیشه ها بطور خود به خود یکدیگر را دنبال میکنند. اگر به جریان خیال پردازی های خود و وقایعی که در رویا برای ما اتفاق می افتد دقت کنیماین پدیده خود جوش را در خواهیم یافت.

صفحه 18:
*نوع دیگری از انواع تفکر اندیشه های هدفمند است. ویزگی مهم این نوع تفکر بر خلاف نوع پیشین هدفدار بودن أن لست إز این لحاظ مى توان أن را حل مسثله نيز ناميد ويركى دركر تفكر هدقمند در مقايرت يا تفكر بى هدف ارادی و عمدی بودن آن استه در این نوع تفكر.فرد عامدانه و أكاهانه مى كوشد به هدفى درست دست يايد له را حل کند یا به نتیجه ای برسد. این نوع تفکر را جانسون لیرد به دو دسته (جبری) و (غیر جبری) تفسیم کرده است. منظور وی از این دو اصطلاح این است که تفکر جبری مانند تفکر مورد نیاز در انجام محاسبات ریاضی الزاما راه و روش مشخص و از پیش تعیین شده ای را طی می کند اما تفکر غیر جبری هر چند که دارای هدف و متوجه نتیجه است. خط سیر معین و از پیش تعیین شده ای را دنبال نمی کند. در این نوع تفکر افراد مختلف ممکن است مسیر های فکری مختلفی را برای رسیدن به هدف برگزینند.

صفحه 19:
تفكر مبرى 9 تفكر غير جبرى *تفكر جبرى كونه اى از تفكر است كه جريان انديشيدن در أن از بيش تعيبن شده و كذر از آن براى شخص الزامى است.اين نوع تفكر ویژه محاسبات ریاضی است.در اين گونه مسائل اندیشیدن نقطه آغازی دقیق و هدفی کاملا مشخص دارد و مانند فنر ساعت کوکی بتدریج باز می شود. *در تفكر غير جبری جریان اندیشه از پیش تعیین نشده و گذر از مسیر مشخص فکری ضروری نیست. در این نوع تفکر افراد مختلف راه های مختلفی را برای حل مسئله بر می گزینند.وقتی فردی که یک بار مسئله ای را از راه معینی حل کرده ممکن است در برخورد دوباره با آن راه حل متفاوتی را به کار گیرد . به تعییر جانسون-لیرد هیچ چیز فرد را در مراحل حل مسئله ملزم به انتخاب جبری نمی کند.تفکر غير جبری حد وسط خیال پردازی و محاسبات ریاضی است. یعنی بر خلاف خیال پردازی هدف و ساختی کلی دارد اما بر خلاف محاسبات ریاضی راه مشخص از پیش تعیین شده ای را طی نمی کند.

صفحه 20:
انواع تفكر غير مبرى * تفكر غير جبرى خود مى تواند به دو دسته تقسيم شود: ‎-١‏ تفكر داراى نقطه آغاز معين ؟- تفكر بدون نقطه آغاز معین: *تفکر غیر جبری بدون نقطه آغاز معين را تفکر خلاق یا انديشه آفریننده می نامند و چنان چه تفکر غیر جبری نقطه آغاز معینی داشته باشد به آن استدلال می گویند.

صفحه 21:
تفکر بدون نقطه آغاز معین ۰ آفرینند گی *آفرینندگی نوعی حل مسئله است اما از چند جهت می توان میان آفرینندگی و حل مستئله تفاوت قائل شد ۶-حل مسئله جنبه ی عمومی تری از آفرینندگی دارد زیرا فرد در فعالیت های آفریننده غالبا علایق و خواست های شخصی خود را مد نظر قرار می دهد و بیشتر از زمانی که به حل مسئله می پردازد آزادی عمل دارد *-فراد آفریننده نه تنها به حل مصسئله می پردازند بلکه به خلق مسائل هم اقدام می کنند .از اين رو می توان گفت در آفرینندگی نقطه ی آغاز معینی وجود ندارد بلکه فرد می تواند در جریان اندیشیدن از هر کجا که می خواهد شروع کند. *ویژگی مهم دیگر آفرینندگی که آن را از حل مسئله متمایز می سازد تازگی محصول فکری است .تفکر خلاق در پی کشف و ابداع راه های جدید است . البته عناصر تفکر خلاق به تمامی ابداعی و من دراوردی نیستند و از پیش موجودند اما ویژگی تقکر خلاق ترکیب ها و غیبرهای بدیمی است که از این عناصر به دست مي ‎uf‏

صفحه 22:
تفکر دارای نقطه آغاز معین استدلال *نوع دیگر تفکر که به آن استدلال گفته می شود از نقطه ی معینی آغاز می شود و هدف مشخصی را دنبال می کند. استدلال از میاحث منطق است و می توان آن را تفکر منطقی نامید . استدلال تنظیم و تالیف سلسله ای از قضایا برای کشف قضیه ای مجهول است. "دو نوع عمده از استدلال یکی قیاس و دیگری استقراست.

صفحه 23:
قیاس و استقر *قیاس : تر استدلال قیاسی از مجموعه ای از قضایا نتیجه ای استنباط می شود به مثال معروف زیر توجه کنید: *سقراط انسان است هر انسانی فانی است پس سقراط فانی است در این مثال دو قضیه ی مقدماتی (مقدمه کبری و مقدمه صفری) و يك نتيجه وجود دارد . فانى شدن سقراط که نتیجه ای جزه‌ی است از اصل کلی انسان فانی است به دست می آید. ویژگی استدلال قیاسی این است که به واسطه ی آن نتیجه ای جزمی از اصلی کلی به دست می آید. | :در تفکر اسقرایی ذهن از گرد آورى امور جزءى به نتيجه ای کلی می رسد . روش استقرایی همان روش رایج علوم تجربی است که از کرد آوری زویدادهای مشخص به قوائین کلی ی رسد در این روش از استدلال معمولا از عتادی موارد محنود و هعین: مود لق كلى يد ديع من اند كه بد دوكر مولرد تفصليه تيز ‎be Ppa‏

صفحه 24:
فصوصيات تفكر یعتمداری برای تفکر ۵ ویژگی به شرح زیر ذکر کرده است : ۱سبرخورد یا مستله ۷- تفکر یه عنوان عکس السمل ‏ #سيديد تجريدى تفکر ۴-هدف معین ۵-جهت *تفکر اساسی وقتی شروع می شود که فرد با مسثله يا مشكلى برخورد كند و نتواند راه حل ثابت و مشخص را در تجربيات قبلى خويش بيدا كند. در اين ضورت بايد بكوشد تا راه حل مناسب را در يايد و با اجزلى أن مشكل را از ميان بيرد. تفكر ماتند ساير كونه هاى رفتار فرد عكس العملى است كه در مقابل موقعيت هاى مختلف يا مسائل كوناكون از فرد سر مى زند. قبلا كفته شد كه تفكر نوعى رفتار بنههان و تفاوت ديكر تفكر با ساير انواع رفتار مربوظ به محرک آن است. تفکر طبعا جنبه تجریدی دارد و جزء اعمال غیر قابل مشاهده است ولی تحقیقات نشان میدهد که در حال تفکر آثاری در قيافه و فعلیتی در عضلات و اعصاب به وجود مى أيد . در جريان تفكر أن جه را فرد انجام می دهد در جهت و مسیر معينى قرار دارد. تفكر حرکتی است از طرف مسئله به سمت راه حل بنابر این حل مسئله جهت فعالیت های فرد را موقع تفكر مشخص مى سازد. در جريان تفکر معمولا فرد می خواهد مشکل یا مستله ای را که مانع رسیدن به هدف است از میان بر دارد و خود را به هدف تزدیک کند.محرک اساسی فرد در تفکر هدف مشخصی انت كه وى می خواهد یه آن برسد.

صفحه 25:
عناصر تفکر *مفهوم و اصل از عناصر اصلی تفکر به شمار می روتد. یادگیری مفاهیم و اصول شالوده فعالیت های ذهنی آدمی را می ريزند. ما از راه مفهوم آموزی دنیا را در ذهن خود خلاصه می کنیم و با ایجاد ارتباط میان آنها (یادگیری اصول) پدیده های هستی را می شناسیم و به تفکر می پردازيم. مفاهیم عناصر اصلی اصول و قوانین را تشکیل می دهند و اصول و قوانین به نوبه خود تار و پود اندیشه ها و نظریه های انسان را می رسانند . * منهوم آموزی یکی از مهمترین انواع یادگیری در انسان است و می توان گفت که مفهوم هسته اصلی تفکر آدمی را تشکیل می دهد. مفهوم آموزی یا تشکیل مفهوم نوعی طبقه بندی است. از راه طبقه بندی اشیاء و امور آن ها را شناسایی می کنیم و از پیچیدگی محیط می کاهیم,تشکیل مفهوم یا طبقه بندی همچنین نیاز به یاد گیری مداوم را کاهش می دهد. زمانی که ما می آموزيم اشیاء و امور معینی در طبقه با مفهوم خاصی قرار می گيرند می توانیم از ماهیت آنها آگاه شویم. بدون اینکه لازم داشته باشیم تعریف آن طبقه را برای تک تک اعضای آن از نو یاد بگیریم.

صفحه 26:
تعریف مفهوم *مفهوم طبقه ای از محرگهای دارای ويزيكى هاى مشترى است. این محرک ها يا اشنيا يا رويدادها .يا اشخاض است مانند میز کتاب جنگ و دانش آموزبه امور خاص هر مفهوم مصداقهای عینی مفهوم می گویند. به داقهای مناسب هر مفهوم مثالهای مثبت آن مفهوم و به مصداقهای نامناسب یا نامربوط آن مثالهای منفی مفهوم گفته می شود مثلا توپ یک مفهوم است و مصداق عینی و مناسب آن یعنی مثال مثبت آن توپ فوتبال و منال منفی آن پرتقال است.

صفحه 27:
صفت مفهوم * در تعریف مفهوم گفته شد که مفهوم طبقه ای از محرکهای دارای ویژگی های مشترک است . این ویژگی های مشترک را صفت های مفهوم می نامند برای مثال مفهوم مربع سبز دو صفت دارد شکل و رنگ.

صفحه 28:
ارزش صفت مفهوم *همانكونه كه مفهوم صفتهاى مختلف دارد صفت نيز ارزشهاى مختلف دارد. در مفهوم مربع سبز ارزش صفت رنك سبز است . اما اين ارزش در مفهوم هاى ديكر مى تواند متفاوت باشد.هر جه تعداد صفات هر مفهوم و تعداد ارزش هاى صفات هر مفهوم بيشتر باشد يادكيرى آن مفهوم دشوارتر است.

صفحه 29:
در این جا به سنه نوع طبقه بندی مفاهیم آشاره می کنیمد * ۱_برونر و همکارانش مفاهیم را به سه دسته ترکیبی _غیر ترکیبی _ و رابطه ای تقسیم کرده اند . این تقسیم بندی بر ترکیبهای مختلف صفات مفاهیم مبتنی است. ۲_گایند مفاهیم را به دو دسته عینی و انتزاعی تقسیم کرده است : ۳_ اتکینسون و همکارانش مفاهیم را به دو دسته کلاسیک و احتمالاتی تقسیم نموده اند.

صفحه 30:
مفاميم تركييى “مفهوم تركيبى مفهومی است که همه صفات آن الزاما باید در یک مورد خاص جمع باشند:تا آن مورد یک مثال مثبت از آن مفهوم به حساب آید: مثلا جزیره مفهومی ترکیبی است با دو صفت : * ۱_قطعه زمین ۲_از همه طرف با آب احاطه شده است. یا مفهوم ترکیبی مهره دار که دارای دو صفت جاندار و ستون فقرات است . یادگیری مفاهیم ترکیبی از مفاهیم غير تركيبى و رابطه ای ساده تر است.

صفحه 31:
مفهوم غير تركيبى مفهوم غير تركيبى را با توجه به هر يك از صفات أن مى توان تعريف كرد:يعنى حضور يك يا جند صفت أن مفهوم در یک مورد خاص کافی است تا آن مورد مثال مثبتی از آن مفهوم به حساب آید. مفهوم قانونی تاب مفهومی غیر ترکیبی است زیرا در بعضی از کشور های دنیا کسی تابع آن کشور شناخته می شود که:۱_در آن شور متولد شه باشد با ۲ _بعدا به تابمیت آن کشور در آمده باش درمفهوم 'تابعيت دو ويزكى متولد شدن در یک کشور و پذیرفتن تابعیت آن کشور صفتهای اين مفهوم به حساب می آیند و وجود هر یک از اين دو صفت در یک شخص او را شهروند کشور می سازد. برخی معتقدند که سهم عمده اندیشه های انسان را مفاهیم غیر ترکیبی تشکیل می دهند. بنابراین باید برای یادگیری این مفاهیم تلاش کرد.

صفحه 32:
مفهوم رابطه ای *مفهوم رابطه ای با روابط ویژه بین صفات مفهوم یا روابط بین مفاهیم مختلف تعریف می شود. نمونه ای از مفهوم رابطه ای منهوم فاصله است. فاصله به رابطه بین دو نقطه یعنی جدایی آن دو اشاره می کند. مثال های دیگر مفاهیم رابطه ای عبارت اند از : برابری زیاد کم بالا پایین وزن و جرم. یادگیری مفاهیم رابطه ای از یادگیری مفاهیم ترکیبی دشوارتر است. علت دشواری این نوع یادگیری این است که مفاهیم رابطه ای به صفات تشکیل ذهنده آن ختم نمی شود بلکة پر روابط بین صفات آن ها متکی است:

صفحه 33:
مفاهیم عینی (مشاهده ا6) * مفاهیم عینی یا محسوس اشیای واقعی و کیفیتهای قابل مشاهده آنها را شامل می شود مانند ضندلی درخت قرمر گرد ضاف. اصطلاح دیگری که گاینه برای این مفاهیم به کار می برد مفهوم مشاهده ای است. منظور او از این نامگذاری این است که این مفاهیم مستقیما قابل مشاهده هستند. یعنی مصداق های عینی دارند به گونه ای که شخص می تواند آنها را مشاهده کند.

صفحه 34:
مفاهیم انتزاعى )تعريفى) *مفاهيم انتزاعى مصداق عينى ندارند بلكه آن ها بر رابطه بين دو يا جند مفهوم ساده تر دلالت مى كنند. مفاهيم انتزاعى بطور عينى قابل مششاهده نيستند و بايد آن ها را از راه تعريفشان ياد گرفت. از اين رو كاينه به اين كونه مفاهيم مفاهيم تعريفى مى كويند. مانند مفاهيم فيزيكى جرم دما يا مفاهيم رياضى مانند جذر و توان. اين كونه مفاهيم از راه تعريف أموخته مى شود.

صفحه 35:
مفهوم کلاسیکر *در مفاهیم کلاسیک باید تمام ویژگی های یک مفهوم در همه مصداق های آن مفهوم صادق باشد مانند مرد مجرد. چون همه مصداق های آن باید رای ویژگی هایی باشد که عبارت اند از: بزرگسال مذکر و غیر متاهل. به تعبیری مفهوم کلاسیک همان مفهوم ترکیبی برونر است.

صفحه 36:
مفهوم امتمالاتی *مفاهیم احتمالاتی مفاهیمی است که فقط در برخی از مصداق ها باید تمام ویژگیهای هر مفهوم صادق باشد. برخی از مصداقهای مفهوم های احتمالاتی را مصداتی های نمونه می نامند. چون در مقایسه با مصداق های دیگر ویژگی های بیشتری از مفهوم را دارا هستند. مفهوم پرنده احتمالاتی است مثل پریدن و چهچه زدن از ویژگی های مفهوم پرنده به شمار می آید ولی می دانیم پرنده هایی هستند که پرواز نمی کنند مانند شتر مرغ وپنگوئن و بعضی پرنده ها چهچه نمی زنند مانند اردک کلاغ و مرغ . مفهوم های مربوط به آدمیان اغلب از نوع احتمالاتی هستند. می توان گفت مفهوم های احتمالاتی همان مفهوم غیر ترکیبی برونر است.

صفحه 37:
دومین عنصری که در تفکر نقش اساسی دارد اصل است. *سریف ال * اصل قائده يا قانون بيان رابطه بين مفاهيم است. هر جمله ای که رابطه بين دو يا جند مفهوم را بيان كند اصل محسوب مى شود. به اصل تعميم نيز كفته مى شود زيرا اصل به رابطه اى كلى يا تعميم يافته ميان مفاهيم اشاره مى كند. مثال زير اصل را به خوبى بيان مى كند: اشياى كرد مى غلتند. در اينجا دو مفهوم كرد و غلتيدن هست كه بين آنها رابطه برقرار شده است. اجزاى تشكيل ذهئذه اصول مفاهيم هستند نه موارد خاص. بنابراین اكر رابطه اى بين دو يا جند مورد خاص بیان شود اصل به وجود مى ‎ul‏

صفحه 38:
اصول که از بیان رابطه بين مفاهيم به دست مى آيد ما را در انجام امور زير يار من دهد : *-پیش بینی رویداد ها ۲-توضیح رویداد ها ۱-۲ستنباط علل رویداد ها ۴-کنترل موقعیتها ۵-حل مسائل. تمام اين موارد برای هدف علم بیان شده است. *دی چکو و کرافورد اهمیت مفاهیم و اصول را در زندگی انسان ها به شرح زیر خلاصه کرده اند: *مفاهيم پیچیدگی محیط را کاهش می دهند. *مفاهيم ما را در شناسایی اشیای محیط پیرامونمان یاری می دهند. *مفاهيم و اصول نیاز به یاد گیری مکرر را کاهش می دهند. *؟-مفاهيم و اصول به آموزش امکان می دهند.

صفحه 39:
پایاد

موضوع :تفکر تهیه کننده گان :امید مقیمی & محسن بختیاری & سجاد قربان پور ا(ستاد مربوطه :آقای دودا(نگه دانشگاه فرهنگیان قزوین پاییز 93 چکیده • تفکر با اندیشیدن یکی از مباحث عمده روانشناسی است که توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان را به خود جلب کرده است .در این پاورپینت ابتدا تاریخچه مختصری از تفکر ارائه شده که در این تاریخچه پس از اشاره کوتاهی به ریشه های فلسفی مبحث تفکر تعریف و توصیف دیدگاههای گوناگون روانشناسی از تفکر بررسی شده است.به دنبال آن عناصر یا هسته های اصلی تفکر در زندگی انسان ها بیان شده است. مقدمه • برخی از دانشمندان انسان را حیوان متفکر می دانند و تفکر را فصل ممیز انسان از حیوان قرار می دهند.با اینکه پاره ای از آزمایشها نشان می دهد که تفکر در سطح پایین و ابتدایی آن در میان بعضی از حیوانات دیده می شود در عین حال تفکر بازتابی مخصوص انسان است و عالوه بر جنبه فرهنگی طبیعت انسان این ویژگی انسان را از سایر حیوانات مشخص و ممتاز می سازد. • شاید بزرگترین دستاورد نوع بشر این باشد که وی توانایی این را دارد که اندیشه های پیچیده ای به عمل آورد وآنهارا از راه زبان به دیگران منتقل کند .تفکرگستره وسیعی از فعالیتهای ذهنی را دربر می گیرد .هنگامی که تصمیم می گیریم چیزهایی از مغازه بخریم یا برنامه ای برای تعطیالت خود تنظیم کنیم و یا درباره دوست بیمار دلواپس می شویم در همه این موارد سرگرم تفکر هستیم .اغلب می توانیم اندیشه های خود را به واژه ها برگردانیم و آنها را با شخص دیگری در میان بگذاریم. تاریخچه تفکر (نظریه های فلسفی) • بیشتر فیلسوفان درباره ماهیت تفکر نظریه پردازی کرده اند.در اینجا به دو نظریه معارض فلسفی درباره تفکر اشاره می شود. • _1رنه دکارت فرانسوی() 1650_1596به تمایز ذهن و جسم قائل بود و باور داشت که ذهن جوهر\ی فرا طبیعی است که با جسم مادی کنش متقابل دارد.وی تفکر را صفت ذهن می دانست و نه صفت جسم.دکارت رفتار موجودات را به رفتارهای ارادی و غیر ارادی تقسیم می کند.به نظر وی رفتار ارادی از تعقل و تفکر سر\چشمه می گیرد و منشاء آن غیر مادی و غیرمکانیکی است.در مقابل او رفتار غیر ارادی را کامال مکانیکی می دانست:درست به همان گونه که حرکت اشیای بی جان مکانیکی است.دکارت اولین کسی بود که برای نخستین بار مفهوم قوس انعکاسی را به عنوان رفتاری مکانیکی مطرح کرد. • _2توماس هایز انگلیسی()1679_1588نیز مانند دکارت معتقد بود که عمل ارادی از فعالیت های فکری وذهنی ناشی می شود اما بر خالف دکارت مدعی بود فعالیت های ذهنی نیز می توانند با قوانین مکانیکی تبیین شوند.هایز نظریه مکانیکی دکارت را به همه اعمال آدمی گسترش داد.در باور هایز فکر کردن مانند محاسبات عددی است اما تفکر به جای محاسبه با اعداد با اندیشه ها سرو کار دارد.هایز معتقد بود تفکر تلفیق اندیشه ها به منظور ایجاد اندیشه های تازه تفکیک اندیشه ها از یکدیگر مقایسه اندیشه ها با هم و از این قبیل است.او بر این باور بود که ماده می تواند فکر کند و بنابرین می تواند ماشینهایی ساخت که قادر به فکر کردن باشند. نظریه های روانشناختی •نظریه ساختگرایی •نخستین روانشناسان تجربی {وونت}()1920_1832و{تیچنر}()1927_1867که روانشناسی آنان به روانشناسی ساختگرایی شهرت یافته است تفکر را تجربه ذهنی یا محتوای هشیار می دانستند .این معنای تفکر مترادف با توجه کردن است.وونت و تیچنر برای بررسی فرایندهای تفکر و پژوهش درباره ی محتوای هشیاری از روش کاهش گری روش رایج در شیمی سود می جستند.روانشناسان ساختگرا می کوشیدند عناصر تشکیل دهنده تفکر(هشیاری)و قوانین ترکیب شدن این عناصر را از راه تجزیه محتوای تفکر به اجزای ساده و شناسایی ساخت آن درک کنند.ساختگرایان بشدت تحت تاثیر فیلسوفان تجزیه نگر انگلیس مانند (جان الک)_ (دیویدهیوم) و (جورج بارکلی) بودند .آنان نیز مانند این تجربه گرایان بر این باور بودند که احساسهای بیرونی پایه ریز همه دانشها و تمامی فعالیتهای فکری و ذهنی انسان است. نظریه کارکردگرایی • کارکردگرایان نیز مانند ساختگرایان تفکر را تجربه ذهنی یا محتوای هشیار می دانستند ولی با این تفاوت که ساختگرایی بر ساخت هشیاری تاکید داشت اما کارکردگرایی به نقش یا کارکرد هشیاری عالقه مند بود به دیگر سخن روانشناسان کارکردگرا مخالف مطالعه فرایندهای ذهنی نبودند بلکه بر مطالعه این فرایندها در مورد سازگاری و بقای موجود زنده تاکید داشتند. نظریه رفتارگرایی • رفتار گرایان واحدهای محرک_ پاسخ را عناصر اصلی تمام فعالیتهای انسان می دانند و تفکر را نیز بر حسب همین واحدهای رفتاری توجیه می کنند برای نمونه واتسون بر این باور بود که تفکر سخن گفتن با خود یا گفتار ناملفوظ است و آن را مانند هر رفتار دیگر ناشی از فعالیتهای عضالنی یا عادتهای حنجره ای می دانست .به گفته او زمانی که شخص به تفکر می پردازد انقباضهای ضعیفی در ماهیچه های اندام سخن گویی وی مشاهده می شود.بنابرین به اعتقاد واتسون تفکر نوعی رفتار است.اسکینر نیز بر این باور است که نوعی رفتار نهان است و با اعتقاد واتسون مبنی بر اینکه تفکر صرفا نوعی گفتار ناملفوظ است مخالفت می ورزد زیرا به اعتقاد اسکینر بسیاری از رفتار های نهان ما غیر کالمی است .تحلیل پاولف از تفکر یعنی گسترش تداعیهای اولیه و تشکیل زنجیره تداعیها. نظریه های گشتالت • روانشناسان مکتب گشتالت در اعتراض به رفتار گرایان و ساختگرایان معتقد بودند که پدیده های رو\انی از جمله هشیاری و\ تفکر را نمی توان به عناصر ساده (به نظر ساختگرها) و زنجیره های ساده (به نظر رفتارگرها) تجزیه کرد.در نظر پیروان مکتب گشتالت تبیین کامل پدیده های پیچیده ذهنی مستلزم مراجعه به حاالت درونی و ساختهای یکپارچه و کلی است .از دید گشتالتی ها کل بیش از مجموع اجزای تشکیل دهنده آن است و کل خود تابع سازمانیابی درونی نظام ادراکی شناختی است.بنابراین برای پیروان مکتب گشتالت ادراک فرایندی فعال و سازنده است نه آنگونه که رفتارگرایان عقیده دارند که فرایندی بازتابی است.ازنظر گشتالتی ها تفکر نیز مانند ادراک فرایندی فعال وسازنده است. • رفتارگرایان یکی از جریانهای مهم تفکر یعنی حل مساله را فرایند کوشش و خطا می دانند و بر این فرض هستند که وقتی ارگانیسم در برابر مساله ای قرار می گیرد به محرکهای مختلف محیطی پاسخهای گوناگون می دهد و این جریان پاسخدهی تا زمانی که به حل مساله منجر شود ادامه می یابد.پاسخهایی که موفقیت آمیز نیست خاموش می شود و پاسخهای موفقیت آمیز تقویت می گردد.پیروان مکتب گشتالت حل مساله را ناشی از بینش می دانند برخالف روش کوشش و خطا که بر رفتار تصادفی مبتنی است بینش بر درک و فهم موقعیت مساله تاکید دارد. نظریه روانشناسی شناختی • رفتار گرایان احساس می کردند که روانشناسان نمی توانند تفکر را دقیقا مطالعه کنند زیرا تفکر را نمی توان مستقیما مشاهده و از این رو به طور عینی نمی توان آن را اندازه گیری کرد.امروزه بیشتر روانشناسان احساس می کنند که مطالعه فعالیت های ذهنی نه تنها مهم بلکه امکان پذیر است.به این دسته از روانشناسان شناختی می گویند .آنان کسانی هستند که در مطالعه شناخت تخصص دارند.شنا\خت به فرایند های عالی روانی از قبیل پردازش اطالعات قضاوت کردن تصمیم گیری و دانش ارتبا\ط با دیگران اطالق می شود. • روانشناسی شناختی شاخه ای از علم است که درک و فهم تفکر آدمی تحول شناخت و فرایند های ذهنی را مطالعه می کند . روانشناسی شناختی فعلی حاصل پیشرفت در زمینه های گوناگون چون فلسفه –زبانشناسی -روانشناسی زبان -عصب شناسی وکا\مپیوتر است.در سالهای دهه 1960کوششهای پراکنده در این زمینه های گوناگون به ایجاد روانشناسی نو انجامید که روانشناسی شناختی نام گرفت. مهمترین نظریه جدید روانشناسی شناختی • مهمترین نظریه جدید روانشناسی شناختی نظریه خبر پردازی یا پردازش اطالعات است که زیر بنای آن نظریه ی خبر است .نظریه خبر نه تنها روشی عینی برای اندازه گیری خبر یا اطالعات به دست می دهد بلکه راه های گوناگونی را برا\ی به رمز درآوردن آن نیز نشان داده است .روانشناسی خبر پردازی مانند نظریه خبر می کوشد تا فرایند ها –ساخت ها و روش هایی را که تعیین می کنند از لحظه ی دریافت خبر یا اطالع تا لحظه ی پاسخ دهی ارگانیسم چه اتفاق هایی می افتد مشخص می سازد. • در نظریه های خبر پردازی نوین تفکر تقریبا به معنای شناخت به کار میرود و این دو مفهوم از لحاظ ماهیت به یکدیگر بسیار نزدیکند .با وجود این می توان تمایز ه\ایی را میان آنها قائل شد .شناخت غالبا به دانش یا فرایند دانش اندوزی اشاره دارد در حالی که تفکر به فرایند هایی گفته می شود که از طریق آنها دانش های اندوخته شده با هم مقایسه و ترکیب می شوند و دانش های تازه ای را به وجود می آورند. تعریف تفکر • در آغاز تعریف های تفکر مرور و سپس بهترین تعریف ارئه می شود: • تفکر جریانی است که در آن فرد کوشش می کند مشکلی را که با آن رو به رو شده است معین سازد و با استفاده از تجربیات قبلی خویش به حل آن اقدام کند. •فیلسوفان ا\سالمی نیز به پیروی ا\ز ارسطو فکر را حرکتی می دانند که ذهن از مقصود یا مطلوب به طرف مبادی معلوم و سپس حرکت آن\ از مبادی معلوم به جانب مطلوب و یا فکر مرتب ساختن امور معلوم است برای منجر شدن به کشف مجه\ول و استدالل کردن کشف احکام مجهول به وسیله احکام معلوم ا\ست که پیچیده ترین و کامل ترین عمل ذهن است. • مورگان و همکارانس تعریف زیر را از تفکر به دست داده اند :تفکر باز آرایی یا دست کاری اطالعات به دست آمده از محیط و نماد های ذخیره شده در حافظه دراز مدت است .تعریف اخیر کامل تر ا\ست زیرا انواع مختلف تفکر را در بر می گیرد برا\ی مثال بعضی از انواع تفکر جنبه بسیار خصوصی دارند و نماد هایی را به کار می گیرند که دارای معانی کامال شخصی هستند که رویا نمونه ای از آن است .نوع دیگر تفکر حل کردن مسئله و خلق پدیده های تازه را شامل می شود .در این نوع تفکر ما اطالعات به دست آمده از محیط و نماد های ذخیره شده در حافظه دراز مدت را برای حل کردن مسئله مورد استفاده قرار می دهیم. طبقه بندی تفکر • چنانچه این تعریف کلی را بپذیریم آنگاه طیف وسیعی از انواع تفکر خواهیم داشت که می توان آنها را به روشهای گوناگون طبقه بندی و معرفی کرد که در اینجا به سه نوع طبقه بندی اشاره می شود :فرانک فیش با توجه به مورد استفاده درست برای تفکر به سه نوع تفکر به شرح زیر اشاره می کند : • _1تفکر خیال پردازانه بی هدف _2تفکر مبتی بر پندار _3تفکر منطقی یا تفکر عقلی که هدف آن حل مسئله است .تفکر به دو نوع روان شناختی و منطقی تقسیم شده است .تفکر در روان شناسی شامل خیال بافی رویا ارزو و کوشش برای حل مسئله می شود که بطور خالصه انواع تفکر از لحاظ روان شناختی شرح داده می شود. )1رویای روز)2-رویا)3-تفکری که تابع آرزو ها و تمایالت است)4-حل مسئله • -1رویای روزانه حالت عادی هشیاری است که ویژگی برجسته آن تغییری در توجه است .توجه فرد به جای اینکه بر تکلیفی فیزیکی یا روانی مشخص متمرکز شود معطوف افکار و تصوراتی می شود که از حافظه مایه می گیرد. • -2خواب دیدن تغییری در هشیاری است که در طی آن تصویر های ذهنی به یاد مانده و صحنه های خیالی موقتا با واقعیت بیرونی در هم می آمیزند. • - 3این نوع تفکر را تفکر در خود مانده یا آرزومندانه می گویند .این نوع تفکر مشابه خیال بافی و گاهی همان خیال بافی است .در این مورد نیز تمایالت فرد بر افکار و تصورات حاکم است ولی در خیالبافی فرد متوجه است که از عالم واقع دور شده است و بر خیاالت غیر واقعی تکیه دارداما موقعی که فرد تفکر خود را تابع آرزو های خوبش قرار می دهد واقعیات را طور دیگری درک می کند .تفکر در خود مانده نوعی تفکر تداعی گر است که در آن مسیر تفکر بیشتر در کنترل نیاز ها و امیال اندیشنده است تا واقعیت. • -4تفکر در این مرحله مستلزم درک رابطه علت و معلول و تعمیم و استنتاج است .این نوع تفکر از نظر منطقی عبارت است از _1 :تمثیل _2استقرا _3قیاس که در کتابهای منطق توضیح آن آمده است و برای پرهیز از اطاله کالم از توضیح آن خودداری می شود. طبقه بندی جانسون-لیرد سومین طبقه بندی تفکر که کاملترین نیز هست طبقه بندی جانسون-لیرد است که در طرح زیر آورده شده است: تفکر بی هدف • این نوع تفکر که به تفکر مبتنی بر تداعی آزاد نیز مشهور است همان تفکری است که بیانگر رویا و خیال پردازی است .در این نوع تفکر اندیشه ها آزادانه بی اینکه هدف خاصی داشته یا به دنبال حل مسئله یا رسیدن به نتیجه ای معین باشندیکدیگر را دنبال می کنند .ویزگی مهم دیگر این نوع تفکر آن است که جریان اندیشه در آن خارج از کنترل ارادی انسان است و حلقه های تداعی اندیشه ها بطور خود به خود یکدیگر را دنبال میکنند .اگر به جریان خیال پردازی های خود و وقایعی که در رویا برای ما اتفاق می افتد دقت کنیماین پدیده خود جوش را در خواهیم یافت. تفکر هدفمند • نوع دیگری از انواع تفکر اندیشه های هدفمند است .ویزگی مهم این نوع تفکر بر خالف نوع پیشین هدفدار بودن آن است از این لحاظ می توان آن را حل مسئله نیز نامید .ویژگی دیگر تفکر هدفمند در مغایرت با تفکر بی هدف ارادی و عمدی بودن آن است .در این نوع تفکر فرد عامدانه و آگاهانه می کوشد به هدفی درست دست یابد مسئله را حل کند یا به نتیجه ای برسد .این نوع تفکر را جانسون –لیرد به دو دسته (جبری) و (غیر جبری) تقسیم کرده است .منظور وی از این دو اصطالح این است که تفکر جبری مانند تفکر مورد نیاز در انجام محاسبات ریاضی الزاما راه و روش مشخص و از پیش تعیین شده ای را طی می کند اما تفکر غیر جبری هر چند که دارای هدف و متوجه نتیجه است .خط سیر معین و از پیش تعیین شده ای را دنبال نمی کند .در این نوع تفکر افراد مختلف ممکن است مسیر های فکری مختلفی را برای رسیدن به هدف برگزینند. تفکر جب(ری و تفکر غیر جبری • تفکر جبری گونه ای از تفکر است که جریان اندیشیدن در آن از پیش تعیین شده و گذر از آن برای شخص الزامی است.این نوع تفکر ویژه محاسبات ریاضی است.در این گونه مسائل اندیشیدن نقطه آغازی دقیق و هدفی کامال مشخص دارد و مانند فنر ساعت کوکی بتدریج باز می شود. • در تفکر غیر جبری جریان اندیشه از پیش تعیین نشده و گذر از مسیر مشخص فکری ضروری نیست .در این نوع تفکر افراد مختلف راه های مختلفی را برای حل مسئله بر می گزینند.وقتی فردی که یک بار مسئله ای را از راه معینی حل کرده ممکن است در برخورد دوباره با آن راه حل متفاوتی را به کار گیرد .به تعبیر جانسون-لیرد هیچ چیز فرد را در مراحل حل مسئله ملزم به انتخاب جبری نمی کند.تفکر غیر جبری حد وسط خیال پردازی و محاسبات ریاضی است .یعنی بر خالف خیال پردازی هدف\ و ساختی کلی دارد اما بر خالف محاسبات ریاضی راه مشخص از پیش تعیین شده ای را طی نمی کند. انواع تفکر غیر جب(ری • تفکر غیر جبری خود می تواند به دو دسته تقسیم شود -1 :تفکر دارای نقطه آغاز معین -2تفکر بدون نقطه آغاز معین: •تفکر غیر جبری بدون نقطه آغاز معین را تفکر خالق یا اندیشه آفریننده می نامند و چنان چه تفکر غیر جبری نقطه آغاز معینی داشته باشد به آن استدالل می گویند. تفکر بدون نقطه آغاز معین :آفرینندگی • آفرینندگی نوعی حل مسئله است اما از چند جهت می توان میان آفرینندگی و حل مسئله تفاوت قائل شد •- 1حل مسئله جنبه ی عمومی تری از آفرینندگی دارد زیرا فرد در فعالیت های آفریننده غالبا عالیق و خواست های شخصی خود را مد نظر قرار می دهد و بیشتر از زمانی که به حل مسئله می پردازد آزادی عمل دارد •- 2افراد آفریننده نه تنها به حل مسئله می پردازند بلکه به خلق مسائل هم اقدام می کنند .از این رو می توان گفت در آفرینندگی نقطه ی آغاز معینی وجود ندارد بلکه فرد می تواند در جریان اندیشیدن از هر کجا که می خواهد شروع کند. •- 3ویژگی مهم دیگر آفرینندگی که آن را از حل مسئله متمایز می سازد تازگی محصول فکری است .تفکر خالق در پی کشف و ابداع راه های جدید است .البته عناصر تفکر خالق به تمامی ابداعی و من دراوردی نیستند و از پیش موجودند اما ویژگی تفکر خالق ترکیب ها و تغییرهای بدیعی است که از این عناصر به دست می آید. تفکر دارای نقطه آغاز معین :استدالل •نوع دیگر تفکر که به آن استدالل گفته می شود از نقطه ی معینی آغاز می شود و هدف مشخصی را دنبال می کند .استدالل از مباحث منطق است و می توان آن را تفکر منطقی نامید .استدالل تنظیم و تالیف سلسله ای از قضایا برای کشف قضیه ای مجهول است. •دو نوع عمده از استدالل یکی قیاس و دیگری استقراست. قیاس و استقرا • قیاس :در استدالل قیاسی از مجموعه ای از قضایا نتیجه ای استنباط می شود .به مثال معروف زیر توجه کنید: • سقراط انسان است هر انسانی فانی است پس سقراط فانی است .در این مثال دو قضیه ی مقدماتی (مقدمه کبری و مقدمه صغری) و یک نتیجه وجود دارد .فانی شدن سقراط که نتیجه ای جزءی است از اصل کلی انسان فانی است به دست می آید .ویژگی استدالل قیاسی این است که به واسطه ی آن نتیجه ای جزءی از اصلی کلی به دست می آید. • استقرا :در تفکر اسقرایی ذهن از گرد آوری امور جزءی به نتیجه ای کلی می رسد .روش استقرایی همان روش رایج علوم تجربی است که از گرد آوری رویدادهای مشخص به قوانین کلی می رسد .در این روش از استدالل معموال از تعدادی موارد محدود و معین نتیجه ای کلی به دست می اید که به دیگر موارد مشابه نیز تعمیم می یابد. خصوصیات تفکر •شریعتمداری برای تفکر 5ویژگی به شرح زیر ذکر کرده است -1 :برخورد با مسئله -2تفکر به عنوان عکس العمل -3جنبه تجریدی تفکر -4هدف معین -5جهت •تفکر اساسی وقتی شروع می شود که فرد با مسئله یا مشکلی برخورد کند و نتواند راه حل ثابت و مشخص را در تجربیات قبلی خویش پیدا کند .در این صورت باید بکوشد تا راه حل مناسب را در یابد و با اجزای آن مشکل را از میان ببرد .تفکر مانند سایر گونه های رفتار فرد عکس العملی است که در مقابل موقعیت های مختلف با مسائل گوناگون از فرد سر می زند .قبال گفته شد ک\ه تفکر نوعی رفتار پنهان و تفاوت دیگر تفکر با سایر انواع رفتار مربوط به محرک آن است .تفکر طبعا جنبه تجریدی دارد و جزء اعمال غیر قابل مشاهده است ولی تحقیقات نشان میدهد ک\ه در حال تفکر آثاری در قیافه و فعالیتی در عضالت و اعصاب به وجود می آید .در جریان تفکر آن چه را فرد انجام می دهد در جهت و مسیر معینی قرار دارد .تفکر حرکتی است از طرف مسئله به سمت راه حل بنابر این حل مسئله جهت فعالیت های فرد را موقع تفکر مشخص می سازد .در جریان تفکر معموال فرد می خواهد مشکل یا مسئله ای را ک\ه مانع رسیدن به هدف است از میان بر دارد و خود را به هدف نزدیک کند.محرک اساسی فرد در تفکر هدف مشخصی است که وی می خواهد به آن برسد. عناصر تفکر • مفهوم و اصل از عناصر اصلی تفکر به شمار می روند .یادگیری مفاهیم و اصول شالوده فعالیت های ذهنی آدمی را می ریزند. ما از راه مفهوم آموزی دنیا را در ذهن خود خالصه می کنیم و با ایجاد ارتباط میان آنها (یادگیری اصول) پدیده های هستی را می شناسیم و به تفکر می پردازیم .مفاهیم عناصر اصلی اصول و قوانین را تشکیل می دهند و اصول و قوانین به نوبه خود تار و پود اندیشه ها و نظریه های انسان را می رسانند . • مفهوم آموزی یکی از مهمترین انواع یادگیری در انسان است و می توان گفت که مفهوم هسته اصلی تفکر آدمی را تشکیل می دهد .مفهوم آموزی یا تشکیل مفهوم نوعی طبقه بندی است .از راه طبقه بندی اشیاء و امور آن ها را شناسایی می کنیم و از پیچیدگی محیط می کاهیم.تشکیل مفهوم یا طبقه بندی همچنین نیاز به یاد گیری مداوم را کاهش می دهد .زمانی که ما می آموزیم اشیاء و امور معینی در طبقه با مفهوم خاصی قرار می گیرند می توانیم از ماهیت آنها آگاه شویم .بدون اینکه الزم داشته باشیم تعریف آن طبقه را برای تک تک اعضای آن از نو یاد بگیریم. تعریف مفهوم • مفهوم طبقه ای از محرکهای دارای ویژیگی های مشترک است .این محرک ها یا اشیا یا رویدادها یا اشخاص است مانند میز کتاب جنگ و دانش آموز.به امور خاص هر مفهوم مصداقهای عینی مفهوم می گویند .به مصداقهای مناسب هر مفهوم مثالهای مثبت آن مفهوم و به مصداقهای نامناسب یا نامربوط آن مثالهای منفی مفهوم گفته می شود مثال توپ یک مفهوم است و مصداق عینی و مناسب آن یعنی مثال مثبت آن توپ فوتبال و مثال منفی آن پرتقال است. صفت مفهوم • در تعریف مفهوم گفته شد که مفهوم طبقه ای از محرکهای دارای ویژگی های مشترک است . این ویژگی های مشترک را صفت های مفهوم می نامند برای مثال مفهوم مربع سبز دو صفت دارد :شکل و رنگ. ارزش صفت مفهوم •همانگونه که مفهوم صفتهای مختلف دارد صفت نیز ارزشهای مختلف دارد .در مفهوم مربع سبز ارزش صفت رنگ سبز است .اما این ارزش در مفهوم های دیگر می تواند متفاوت باشد.هر چه تعداد صفات هر مفهوم و تعداد ارزش های صفات هر مفهوم بیشتر باشد یادگیری آن مفهوم دشوارتر است. طبقه بندی مفاهیم • در این جا به سه نوع طبقه بندی مفاهیم اشاره می کنیم: • _1برونر و همکارانش مفاهیم را به سه دسته ترکیبی _غیر ترکیبی_ و رابطه ای تقسیم کرده اند .این تقسیم بندی بر ترکیبهای مختلف صفات مفاهیم مبتنی است. • _2گاینه مفاهیم را به دو دسته عینی و انتزاعی تقسیم کرده است . • _3اتکینسون و همکارانش مفاهیم را به دو دسته کالسیک و احتماالتی تقسیم نموده اند. مفاهیم ترکیبی •مفهوم ترکیبی مفهومی است که همه صفات آن الزاما باید در یک مورد خاص جمع باشند تا آن مورد یک مثال مثبت از آن مفهوم به حساب آید :مثال جزیره مفهومی ترکیبی است با دو صفت : • _1قطعه زمین _2از همه طرف با آب احاطه شده است .یا مفهوم ترکیبی مهره دار که دارای دو صفت جاندار و ستون فقرات است .یادگیری مفاهیم ترکیبی از مفاهیم غیر ترکیبی و رابطه ای ساده تر است. مفهوم غیر ترکیبی • مفهوم غیر ترکیبی را با توجه به هر یک از صفات آن می توان تعریف کرد:یعنی حضور یک یا چند صفت آن مفهوم در یک مورد خاص کافی است تا آن مورد مثال مثبتی از آن مفهوم به حساب آید .مفهوم قانونی تابعیت مفهومی غیر ترکیبی است زیرا در بعضی از کشور های دنیا کسی تابع آن کشور شناخته می شود که_1:در آن کشور متولد شده باشد یا _2بعدا به تابعیت آن کشور در آمده باشد .در مفهوم تابعیت دو ویژگی متولد شدن در یک کشور و پذیرفتن تابعیت آن کشور صفتهای این مفهوم به حساب می آیند و وجود هر یک از این دو صفت در یک شخص او را شهروند کشور می سازد .برخی معتقدند که سهم عمده اندیشه های انسان را مفاهیم غیر ترکیبی تشکیل می دهند .بنابراین باید برای یادگیری این مفاهیم تالش کرد. مفهوم رابطه ای •مفهوم رابطه ای با روابط ویژه بین صفات مفهوم یا روابط بین مفاهیم مختلف تعریف می شود .نمونه ای از مفهوم رابطه ای مفهوم فاصله است .فاصله به رابطه بین دو نقطه یعنی جدایی آن دو اشاره می کند .مثال های دیگر مفاهیم رابطه ای عبارت اند از :برابری زیاد کم باال پایین وزن و جرم .یادگیری مفاهیم رابطه ای از یادگیری مفاهیم ترکیبی دشوارتر است .علت دشواری این نوع یادگیری این است که مفاهیم رابطه ای به صفات تشکیل دهنده آن ختم نمی شود بلکه بر روابط بین صفات آن ها متکی است. مفاهیم عینی(مشاهده ای) • مفاهیم عینی یا محسوس اشیای واقعی و کیفیتهای قابل مشاهده آنها را شامل می شود مانند صندلی درخت قرمز گرد صاف .اصطالح دیگری که گاینه برای این مفاهیم به کار می برد مفهوم مشاهده ای است .منظور او از این نامگذاری این است که این مفاهیم مستقیما قابل مشاهده هستند .یعنی مصداق های عینی دارند به گونه ای که شخص می تواند آنها را مشاهده کند. مفاهیم انتزاعی)تعریفی) •مفاهیم انتزاعی مصداق عینی ندارند بلکه آن ها بر رابطه بین دو یا چند مفهوم ساده تر داللت می کنند .مفاهیم انتزاعی بطور عینی قابل مشاهده نیستند و باید آن ها را از راه تعریفشان یاد گرفت .از این رو گاینه به این گونه مفاهیم مفاهیم تعریفی می گویند .مانند مفاهیم فیزیکی جرم دما یا مفاهیم ریاضی مانند جذر و توان .این گونه مفاهیم از راه تعریف آموخته می شود. مفهوم کالسیک( •در مفاهیم کالسیک باید تمام ویژگی های یک مفهوم در همه مصداق های آن مفهوم صادق باشد مانند مرد مجرد .چون همه مصداق های آن باید دارای ویژگی هایی باشد که عبارت اند از: بزرگسال مذکر و غیر متاهل .به تعبیری مفهوم کالسیک همان مفهوم ترکیبی برونر است. مفهوم احتماالتی • مفاهیم احتماالتی مفاهیمی است که فقط در برخی از مصداق ها باید تمام ویژگیهای هر مفهوم صادق باشد. برخی از مصداقهای مفهوم های احتماالتی را مصداق های نمونه می نامند .چون در مقایسه با مصداق های دیگر ویژگی های بیشتری از مفهوم را دارا هستند .مفهوم پرنده احتماالتی است مثل پریدن و چهچه زدن از ویژگی های مفهوم پرنده به شمار می آید ولی می دانیم پرنده هایی هستند که پرواز نمی کنند مانند شتر مرغ و پ\نگوئن و بعضی پرنده ها چهچه نمی زنند مانند اردک کالغ و مرغ .مفهوم های مربوط به آدمیان اغلب از نوع احتماالتی هستند .می توان گفت مفهوم های احتماالتی همان مفهوم غیر ترکیبی برونر است. دومین عنصری که در تفکر نقش اساسی دارد اصل است. •تعریف اصل • اصل قائده یا قانون بیان رابطه بین مفاهیم است .هر جمله ای که رابطه بین دو یا چند مفهوم را بیان کند اصل محسوب می شود .به اصل تعمیم نیز گفته می شود زیرا اصل به رابطه ای کلی یا تعمیم یافته میان مفاهیم اشاره می کند .مثال زیر اصل را به خوبی بیان می کند :اشیای گرد می غلتند .در اینجا دو مفهوم گرد و غلتیدن هست که بین آنها رابطه برقرار شده است .اجزای تشکیل دهنده اصول مفاهیم هستند نه موارد خاص .بنابراین اگر رابطه ای بین دو یا چند مورد خاص بیان شود اصل به وجود می آید. اصول که از بیان رابطه بین مفاهیم به دست می آید ما را در ا(نجام امور زیر یاری می دهد : •-1پیش بینی رویداد ها -2توضیح رویداد ها -3استنباط علل رویداد ها -4کنترل موقعیتها -5حل مسائل .تمام این موارد برای هدف ع\لم بیان شده است. • دی چکو و کرافورد اهمیت مفاهیم و اصول را در زندگی انسان ها به شرح زیر خالصه کرده اند: •- 1مفاهیم پیچیدگی محیط را کاهش می دهند. •- 2مفاهیم ما را در شناسایی اشیای محیط پیرامونمان یاری می دهند. •- 3مفاهیم و اصول نیاز به یاد گیری مکرر را کاهش می دهند. •- 4مفاهیم و اصول به آموزش امکان می دهند. پایان

62,000 تومان