صفحه 1:
FRE,
صفحه 2:
صفحه 3:
چیز به اندازه تمرکز انرژی روی تعداد محدودی از هدفها به زندگی تان توان و نیرو
نمی دهد.
(نیدوکیوبین)
گرامی ترین و زیباترین ها در جهان نه دیده می شوند و نه حتی لمس می شوند » آنها را
باید در دل جستجو کرد .
(Sob)
در افتادن افراد در چاه » جاذبه زمین مقصر نیست. (آلبرت انیشتین)
پیشرفت و ترقی مره نظم و ترتیب است. (گرست کنت)
برنامه ریزی آوردن آبنده به زمان حال است تا بتوانید همین الان برای آن کاری انجام
دهید.
(الن لاکین)
صفحه 4:
«اكر به موقع» جهانی نشویم» به موقع ايرانى بودن
خودمان را هم از دست خواهيم داد»
جهانیشدنبک حرکت طبیعی و غیرارادی است. اساسا رخ مىدهد و اصلاً در مورد آن نمى توانيم داورى كنيم. مى توانيم براى تشخيص
تحوه برخوردمان با جهاتى شدن. داورى كنيم اما نمى توانيم بكوييم خود جهانى شدن بد است. مى توانيم بكوبيم اين نحوه برخورد ما خوب
استيليد است. لين سياستكذارى يراى تسريعبيا كند كردن. كار خوبيا بدى است. مقبت استديا منقى: اصل يديده رخ خواهد داد و
اصل پدیده را هم نمیتوانیم داوری کنیمسبه طور طبیعی ما جهلنی میشویم و لین جهانیشدن میتولتدباتاخیر باشد. بدون برنلعه باشد
با سرگیجه باشد وبا مشکلات ورودجه میک بلوغ ناآگاهانه. کودک زملنی که آگاهیهای لازم و توانابیهای لازم را در مورد بلوغ کسب
تکند. وقتی وارد مرحله بلوغ میشود دچار مشکلاتی میشود. لگر ما پیشاپیش زنهاردهی کنیم. آگاهیبخشی كنيم. ورودبه بلوغ ساده
میشود
داستان جهانیشدن داستان بلغ شدن است. آنچه قلبل داوری است لین است که مابا لین مساله چگینه برخورد خواهیم كرد. بىكمان
كوت كذاشتن. ناديده كرفتن و بىسياستى بدترین نوع برخورد است. بیسیاستی, بیبرنامگی و مسکوت گذاشتن برای اینکه گوبی
چنین پدیدهای وجود تدارد. كارى است كه در حال انجام تن هستیم.تازملنی که ضربههای بّن فرا رسد.بعد زا واهمه و هراس شروع.
میکنيم مذاکره کردن, ها هشت سال گذشته را از دست داهيم. در مورد ریم تجاری گفتوگوها متوقف بوده است. هشت سال زمانی
است كه ما مى توانستيم الحاق را قطعی کنیم.یا حدلقل نیمی از زمان الحاق را پشت سر گذاریم. نحوه برخورد ما بدترین تحوه برخورد با
مساله الحاق است.
صفحه 5:
جهانیشدن در ولقع نوع تازهای از تقسیم کار جهلنی است. یک
تقسیم کار جدید است. ما بارها در طول دو قرن گذشته در فرآیند
تفسیم کار شرکت کردیم وبه خاطر غفلتهلیی در تقسیم کار
جهلنی به حاشیه رانده شدیم و تبدیل به تولیدکننده مواد خام
شدیم. در معرض یک تقسیم کاری قرار دایم که غفلتها باعث
خواهد شدعا در قرن آینده و در تقسیم کارییک نقش حاشیهای و
تولید کننده مواد خامیا مواد اولیه و نیروی کار ارزان داشته باشیم.
در تقسیم کار جدید. نقش جدیتربه ما داده نمیشود. تقسیم کار
جهلنی بر اساس
مزیت نسبی بود. تقسیم کار در قرن بیستم حدلقل بعد از جنگ
جهلنی دوم بر اساس مزیتهای نسبی بود و ما در تولید انرژی
مزیت نسبی داشتیم. در تقسیم کار جهلنی. تولید انرژی و مواد
خام حتی در حوزههلیی که مابه طور تاریخی و سنتی مزیت
رقابتی اما تقسیم کار بر اساس
داشتیم مثل صنایعدستی, تتوانستیم نقش بسزایی بازی کنیم.
نقش ما معطوفبه تولید انری بود. در فرآیند تقسیم کار جهانی.
جایگاه ما چیست؟
صفحه 6:
لديم كار عدي بلي زر اشاس مريت اياي سورت كيره و إراى اويطا رهايدي نيوست كدري سح(«
نكنيم. از تقسيم كار جهلنى حذف مىشويم. در مزيت نسبى نمى توانستند ما را حذف كنند. هس لاجرم بليد.به ما نقش
توليدكننده مواد خام را مىدادند. ولى در تقسيم كار جديد جون مزيت رقابتى استدبه هيجوجه نقشى .به ما داده نمى شود.
عابه عنوان دولت-ملتى تلقى مى شهيم كه از حاشيدها و باقيماندءها ارتزاق مى كند. مثل كدليى كه در شهر زندگی میکند.
بالاخره تغنیه میشود. غذلیی به او مىرسد. بالاخره سهمى .به او مىرسد ولى لين سهم باقیمنده خورده دیگران است.
وضعيت رقابتى بر اساس توزيع مواد اوليه و توزيع منلبع اوليه نخواهد بود. مزيت رقابتى بر اساس توانمندىهاى ملى و
انسانى خواهد بود. لين فر آيند جهانى شدنى كه در آغازش هستيم. بىرحمانه ترين دوره توزيع و تقسیم کار جهلنی است.
حتى از حمله مغولها هم بى رحم تر است. در حمله مغولها. مغولها آمدند و غارت كردند و در دورهاى كوتاه در جامعه إيرانى
مضمحل شدند و رفتند. بنابرلين مواهب ما ملند. زنتيك ما رابه هم نزدند. در هر صورت فرآیند در تقسیم کار جدید.
بركشتنابذير است. اكر ما به خود نيايم. تقسیم کار بیاعنی است.
صفحه 7:
در برابر الحاق به 2۳0 چه وظیفهای داریم؟
در واقع فرآیند الحاق مثل فر آیند بقای اصلح است. در فعالیت تکامل تاریخی چه کسانی میمانند. این یک غربالگری تاریخی است.
بازی تاریخی مثل بازی فوتبال
در مجموعه اقتصادعا. مشکل ژنتیک ما چگونه منعکس میشود؟ آیا محصول زن
تاریخیمان هستیم؟ دقیقاً بازی تاریضی مثل بازی فوتبال است. علت اینکه فوتبال
در مقایسهبا قمار و شطرنج اینقدر جذاب است لین است که فوتبال تصویر طبیعی
زندگی تاریضی ماست. در شطینج عقلائیت معض حاکم است. هیچ چیز تصادفی
نیست. کسی میپرد که عقلائیت محض دارد. در قعار تصادف صرف حاکم است.
در فوتبال ترکیب بسیارماهراهی از عقلاتیت. برناهریزی با تصادف هعراه شده
است. فوتبال ترکیب نسبی از عقلائیت و تصادف است. زندگی طبیعی مارا نشان
میدهد.تعمبرنامهرییها را میکنیبابیک لفزش پاسبه هم میخورد. در عین حال
آموزش. تکنیک و تعرین لثر خودش را در بلندمدت بر فوتبال درد. در یک بازی
ممکن است به تصادف حذف شویم.ولی در بلندمدت برنمهریزی و عقلایت مار نگه
میدارد.
صفحه 8:
دقيقاً داستان مثل بازی فوتبال است که تصادف هم اثر دارد و
در بلندمدت برنامه ريزى و عقلاتيت شماست كه نتيجه تهایی
را روشن مىكند. بنابرلين ما دارهم وارد يك فرآیند بقای
اصلح میشویم که بخشى از كن برنامه ريزى و مديريت است.
اگر ما هوشیار باشیم, میتوانیم در فرآبند انتخاب اصلح جابی
برای خودمان بازکنیم. از سال 1۹۹۱ میلادی تقریباً مساله
پیوستنبه سازمان تجارت جهلنیبیک مساله جدی برای تمام
کشورها شده است. در همین فاصله حدود ۳۰ کشور ملحق
شدند. ما هم قاعدتاًپلیدجزو لین کشورها میبوديم در حالی
که به نظر میرسد ما هنوز در مورد ضرورت مساله اجماع
نداریم.
اجماع در مقامات برای الحاق به ۳0
در مقامات ارشد کشور هنوز در مورد ضرورت الحاق اجماعی وجود
ندارد. در دستگاههای سیاستگنار هنوز اجماعی وجود ندارد. اكر
توجه کنید. وقتی که درخواست الحاق را زمان آقای هاشمی
داديم. به صورت محرملنه بود. یعنی هنوز نظام سیاسی چرات
نداشت به صورت شقاف اعلام كند هس از آنء حدود ۲۰ سال طول
کشید آمریکا مواففت کند. در لین ۳۰ سال ها يليد تصميم
ع ىكرفتيم. كه اكر مى خواهيم به الحاق ببيونديم. تكليف مان را با
آمریکا روشن کنیم. ۲۰ سال به تعويق افتاد. يعنى ما هئوز مردد
بوديم كه مى خواهيم بين نزاع با آمريكا يا جبهانى شدن. كداميك را
انتخاب كنيم.
صفحه 9:
خطای استراتژیک در نگرش ما به جهانی شدن
در تفکر ما نسبتبه جهانیشدنیک خطای استراتژیک رخ داده است. ها جهانیشدن را بخشی
از نظام سلطه انگاشتهليم و پیوستنبه اقتصاد جهلنی را پذیرش نظام سلطه تعبیر کردهايم. نظام
سلطه بخشی از جهانیشدن است. نظام سلطه میکوشد تا حوزههای بیشتری از جهانیشدن را
تعت سلطه خودش در آورد. هر چه ها غفلت بورنيم لین فرست رابه نظام سلمله دادملیم که
ل هی ری ار عرص ایدم لاي راید تسیر ود راو ی ات بر
ببوستن. ما بلید هزینه - فایده کنیم و بخشی از منلیع را بدهیم تا بخش دیگری را بگیریم و
بخشی از ارزشهایعان را همجا ارزشهای جهلنی سازگار کنیم. اینها هزینه است. شما دیگر
نمیتوانید همه اهداف خوب رابا هم داشته باشید. بخشی از هزینهها اقتصادی است که باید
رصدها را بايد واكذار كنيم.
صفحه 10:
مثال ديكر جهانى شدن ؛ تبديل يك روستا به شهر
بیشتر زمینهای روستا برای خان روستاست. لین خان روستا تلاش کرده است. برای روستا چادهکشی کرده است.
ارتباطات اين روستابا شهر بيشتر شده است. جمعيت روستا بيشتو شده است. تحصيلكرددهاى روستا بيشتر شده است.
و آرا آرام لين روستلبه شهرها الحاق مى شود.ما مى كوبيمنه. لكر لين روستا تبديل به شهر شود اولين سود را ججه كسى
میبرد؟ خان میبرد. چون زمینهای خان بر خيابان مىافتد و ارزش افزوده بيدا میکند. پس میب شهر شدن روستاى
٠ خودم مبارزه مىكنم. نتيجه جه خواهد شد در تقسیم کار شهر کسانیپیروز هستند کهبا سرعت پیشتری اقتشانات
شهری شدن را بپذیرن. لباس شهری میپوشند. لهجه شهریبه خودشان میگیرند. آموزشهای شهری میبینند و موارد.
و شوابظ شهرى را ياد مىكيرئد. شما بهد بخواهيد, هه نخواهيد روستا شهر خواهد شد و خان روستا منفمت خودش را
سب مه سس سس
جه موقع مى تولنسبا الاغش در شهر رفت و اآمد كند..تا جه موقع مىتولند نلنش را در خلنه بيزد..يك جليى تسليم خواهد.
شددتا جه موقع اجازه مدهد بجههليش به مدرسه شهرى نروند. بالاخره وقتى بجههلبه مدرسه شهرى بروند. ارزشهاى
روستاي شان را فراموش مىكنند. سرانجام جه خواهد شد؟ كارى كه بدر روستابى مىكند فرصتهاى آينده را از بجدها .
میگیرد.نبرلین عدم تسریع و بیتصمیمی در موردیوستنببهتقسیم کار جهلنی فقط فرصتهای نسلهای آینده ما وا
از بن خواهد برد.
صفحه 11:
فرصت سوزی ما برای نسلهای آینده.
پیوستن برای نسل ما خسارتبار است.جه لین نسل هزینههای زیادی تحمیل خواهد کرد. شکی نیست. اما نسلهای آینده دچار.
بحرنهی شدیدی خواهتدبود چس ما حشاله راز يرون نكاء یکنیم. یه وود امد بردریزیهای فقو محاسیه هزینه در
تک تک بخشهای اقتصادى است. مثال ديكر داستان مدرسه است. جامعه جهانى يك مدرسه است. ملتهایی که یخواهند وسع وجودى
ید کنند. لد در تن مدرسه مشارکت کند. ار ما در مدسه مغالفم باسخ لين نوست بكه من بكويم مدرسه نع روم كرحن با
معلم مخللف هستم, پاسخ لین نیست که من بگویم در کلاس نمیروم. پاسخ این است که من میروم مدرسه در كلاس هم میروم و سعیٍ
اع ىكنم دانشجوى ممتازى باشم. در دوره بعد خودم مدير مدرسه شوم. جهانیشدن میک کلاس است. گر ما مشارکت تکنیم ST i
یادگیری عقب میمانيم. در فر آيند تفسيم كار جهلنى. ما بخشى از آموزشها را نديديم. طبيعى است عه بليد از كلاس اول شروع كنيم. ما
نمى توانيم يكم تبه برويم كلاس ينجم نبتنام كنيم. ولى داستان اين ات كه ما هنوز تصميم ورود به كلاس اول هم تداريع.
در مورد مثال مدرسه. الكر الين مدرسه را نيسنديدهايم مدرسه ديكرى تبتنام مىكنيم هلى در مورد فرآيئد بادكيرى براى جات شين
os دو مدرسه ترا عر مين تدرسه بايد Ale GSES
صفحه 12:
استفاده از مزیت عقبماندکی
اصلى ترين خسارت در اين فر يند از دست دادن مزيت عقبفتادگی است. مزیت عقبماندگی چیست؟ در ظربههای توسعه. کشورهاییبهتر به
فرآيند توسعه مى رسند که یک مزیت عقبماندگی دارند. کشورهای دیگر پیشروی میکنشد. خطاشكن هستند و تجربه مىكنند. هزينههابى
میپردزند.تجربههای تكرارى انجام مىدهند. خطاها آشكار مىشود و دفعدهاى بعد دجار كن هزينههاى تكرارى تمىشوند. aie Ht
مق سای لنت كدعا erm ed) gion دی سر صود مور بد زر توسعه مله كنيد علد حجكه كرد ی
اعا را عقب انداخت. مثلاً مالزى. كره جنهبى. ابنها از مزيت عقبماتدكى استفاده كردند. ولى كهبا از دست داد. ايران از دست داد و از Sa
عقبماندكى استفاده نكرد. دقيقاً مثل |ينكه جبهه جنك است.يك عده مى روند روى ميدان مين. شما بليد سالم عبور کنید. پروسه توسعه مثل
ميدان مين است..يك قدم خطا برداريد ممكن است ٠١ سال عقب بمانيد. مقايسه استان كردستان و اراك مثال خوبی برای لین موضوع است.
oe) الا عكري aa cee eee تنام قزايت كاي لراك لع
سیطره صنایع آلودهکنندهقرارگرفته و آلودكىها در حال تغيير زنتيك اراکیهاست. بعضی از مطالعات نشان میدهد كه اراككببا مشكلات زنتيك
روبهروست. با افسردالی. راک از مزیت عقبافتادگیبرخوردار نیست. اما كردستان مزبت عقبماندكى دارد. کردها میگفتند از دیلت مرکزی چه .
درخواستی کنیمابه آنها گفته شد. درخواست کنید بتروشیمی تمیخواهیم و در عوض بولش راببه ما بدهيد. بولش را جه كار كنيم. باسخ داده
شد بولش را بكذاريد در بننک و سودش را بگیری.به معلمان خود حقوق بدهید و بگوییدحق ندایید دوشفلهباشید. ید بایید لین آموزشها را
ببينيد. نظام آموزشى را ا نظام كلى به نظام شناختى نبديل كنيد. 1 سال ديكر يك استان توسعه بافته شويد.
در صورت داشتن بتروشيمى. سهم استان کردستان از بتروشیمی. دربان و نگهبان و راننده خواهد شد. لين بتروشيمى نقشى در اقتصاد
كردستان بازى نخواهد كرد. بنابرلين. كردستان.به خاطر إينكه هنوز انباشتى از صنايع متضاد و متنلقض. محيط زيست و فضاى شههرى را از بين
خبرده است. مستعدتر از اراک است.تاخیر در تصمیمگیری در مورد الحاق.به سازمان تجارت ihe فرصت مزيت عقبماندكى را از دست ما
میگیرد.
صفحه 13:
انواع مدیران
دسته بندی انسان ها در مورد کار کرد؛
صفحه 14:
يك اقتصاد بسامان. بايد همه ابن دسته انسانها را داشته باشد. یک اقتصاد در حال توسعه. بايد سهم مديران كار آفرينش
ارا بالابيرد. مديران كيزنرى هم لازم داييم. فرصت جومنه. فرصتطلب. إينكه جرا سيهم مديران كا آفيين بالا تمىرود. بحث
ديكرى است كمبه عدم اطمينانهلبى که در اقتصاد وجود دارد. مربوط است. مدير كارآفيين افق مى خواهد. عدم اطمینان.
افق را از أو مىكيرد. بس ديكر كارآفرينى نمىكند. مىرود سراغ فرصت جوبى.
در نظام اقتصاد جهلنى. يكسرى از كشورها نقش كارآفرين را بازى مى كنند. إينها همان خطشكنها هستند. در كذشته
سوذهاى كلان بردطند و كارآفرنان هستند. قاعدتيانسيل هاو ظرفيت هاى انباشتدشده وهی در گشتهدشتد کم
حالامیتواند کارآفرینی كتند. جون مزهت ' تقدم دارد و ومتر داضل بازی آمده است. كشورهاى ديكر. لين فرصت براى
آنها هست كهبه مديران فرصت جويا كيزنرى تبديل شوند. فرصت هابى كه خط مقدم. توليد مىكند. AES Ag Tih
كنند وي سهمى يكيرقد. اكر لين كار انكام نشوف در كام ركذي. كشو رهلرى كد در یت و ی
کشورهلیی که تقش مدیر عادی را دایند و وضعیت موجود را حفظ میکنند.ارتقا پیدا نمیکنند. میشهند کشورهلیی که
تقش کارمند را بازی میکنند. ییا سهم مشخصی در تقسیم کاربهآنها میدهند که کار مشخصی را انجام دهند و حقوقی .
مگیند لما در تقسيم كار جهلتى نقشه دقيقيقر ندارند. مديران دسته دوم. يعنى مزيت عقبماندكى. وقتى ست كه ما .
بتوانيم در تقسيم كار جهانى. نقش مديران فرصت جو يا كيزنرى را بازى كنيم. اكر به موقع اين كار را نكنيم..
صفحه 15:
فرصتهایی که توسط کشورهای کارآفرین ایجاد میشود. توسط سایر کشورهای کیزئری يا فرصتجو. تسخير
مىشود. سهمی که برای ما میملند. سهم کارمندی خواهد بود. بنابرلین. داستان لین است که ما گرچه خط
امقدم را لادشت دادطيم ولى تعلل بلعث موشود در تتشم كار جهلتي تتوائيع ناقش دوم را هم كه مدير
فرصت جو يا كيزئرى ست بازى كنيم. فرصت يعنى مزيت عقب ماندكى وقتى براى ما وجود دارد كه ما به ge
اقدام كنيم واز فرصت هابى كه توسط كشورهاى بيشرو خلق شده است. بتوانیم بهربرداری کنیم. این فرصت
را كه از دست بدهيم. ديكر در تقسيم كار جيزى نمىماند. در تقسيم كار جديد. فرصتها از جنس فعالیتهای .
ا
یادگیری را از دست بدهیم. در تقسیم کار جهلنی, ژنتیک ما را یادگیری مشخص میکند. خه زنقيك
طبيعىمان. موقعيت ما در ژنتیک جهلنی با تسریع در فرآیند یادگیری مشخص میشود.نه اینکه ه لحاظ
بو ON i
کشور هستند که رتبه اول را ارد. یکی کره شمللی است و یکی مفولستان.مخولستان و کره شمالی.جزو
رتبدهاى اول زنتيك در دنيا هستند. الزاماً پهره هوشی طبیعی نقش آینده را تعبین نمیکند.بهره هوشی.
اجتماعی. هوش هیجانی. هوش عاطفی است. به شرطی که پشت آن انباشتی از انش باشد. جایگاه ژنتیک ما .
را تعیین میکند و بدون طی کردن یک دوره آموزشی بلندمدت. ما نمیتوانیم جایگاه مناسبی داشته باشیم.
صفحه 16:
اختلال ارتباطی در جامعه ما
فرش كنيد فردا 09170 جلسه تشكيل دادسبه م اطلاع داد كد شما عضو bel oH JY Fp Gabe A la تسلى از تجارى
کهبا زیر وبم اقتصاد جهانی آشنا باشند.تربیت کنیم. ما نسلی از تجار جوان كه در همه حوزدها آموزش ديده باشند. اصلاً نداريم. بنابراين
قرآيند الحاق. یک فرآیند اداری نیست. یک فرآیند طبیعی است که با یک جریان آموزش تاریخی باید محقق شود.
همانكينه كه در جامعه. افرادى جايكاه برقر يبدا مىكنند. كه دو ويزئكى داشته باشند. بك. باهوش باشند. دو. توانابى هاى ارتباطى شان قوى
باشد. يعنى اختلال ارتباطى نداشته باشند. سواد ملاى نيست! در جامعه حا الكر.يك بيمارى عمومى اجتماعى را مشخص كنيم. بليد بكوييم.
اختلال ارتباطى. جامعه اجا يك بيمارى عمومى اختلال ارتباطى روبهروست. اصلاً مقامات كشور هر زمان مىخواهند.با هم حرف بزنئد.
اسخترانى م ىكنند. در سخنرانىهايشان.با هم حرف مى زنند. بنشینند یک گوشه گفتوگو کنند وبه جمعبندی برسند, فيست. مردم ما هم
همينطور. مردم ما هم مبانشان كف توكو نيست. در خانواددها. كفتوكو بين ما نيست. بنشينيم با بجدها وبا همسرانمان نفسيم كار كنيم و
بحت كديع ليع Lo تقسيج كار منتتى بر خازواكه ها أز قديم پوده است؛ cat Sa)! US gas ag AE a ane lege
.بيام هلبى كه بجدهابه بدر و مادرشان مىدهندبا بداخلاقى هايشان است-به همين ترتيب در سطح اجتماعى. اختلال ارتباطى جدىاى وجود.
دارد. كفتوكو مختل است. كفتوكو محصول تواناییهایی است که در هوش اجتماعی انباشته میشود. بهره هوشی ما ۸۴ است. قبل از انقلاب
۶ بوده است و حالا ۸۴ است. مسائل تغنیه و مسائل آلودگیها و.. در هر صورت. لثر گذاشته است و دو رتبه پایبن آمدهایم. چین ۲۰ سال
پیش بهره هوشیاش ۹۸ بود و حالا ۱۰۵ است. یعنی پنج درجه هم از یک بهره هوشی نرمال. بالاتر رفتداند. لين مشكلى است كه عا داریم, و
بخشی از آن بهخاطرنحوههای مدیریت سالین خیر.رژیم غذایی,استرسهای اجتماعی و جنگ است. اما از آن سمت. در عين حال به لحاظ.
توناییهایارتباطی. هم در داغل. هم در خارج. مشکلات جدىاى داريم. لين تميين پیوستن را بلید شروع کنیم. ۲۰ سال,بیک نسل بايد
aif pa نسل بعد بتولند عملاً ملحق شود بتابولين ما ۳۰ سالبلد کر کنيم.گران از ین باشیم که اکرا گفیممیخواهيم يبيوند يم
چه خواهد شد. سيل میآید و صنیع ما را میبر. آن سیل هم مآید. لیم با ديركردمان فرصتهاى نسلهاى آينده را از آنها مى كيريم.
صفحه 17:
فناوری دارد به مرز تكينكى مى رسد. يعنى جه؟ الوين تافلر سال ۱9۸۰
که موج سوم را نوشت. پیشبیتی کرد که ۲۰ سال ديكر اين انفاقات رخ
خواهد داد. یکسری از انافات رخ داد. یکسریاش هم قبل از
+۲سالگی رخ داد. از سه. چهار سال پیش بهبعد در فناوری گفتند ما
دو سال ببشتر نمىتولنيم ييشربينى کنیم. از ۲۰۱۰ به بعد گفتند
شتماه ان میگویند بیش از بیک ماه قبل پیشبیتی نیست. این
مفهوم تکینگی است. یعنی ما در فناوریبه مرزی میرسیم که اصولاً
دیگر نمیدانيم مسیر چه خواهد بود. در آزمایشگاههایه طور مخقیانه
بيا آشكار. انبوهى از تحقيقات رخ میدهد كه هر کدام بنتجه برسد
ممکن است موج ابجاد کند. به مرزی رسیدهايم که با یک تفیبر
كوجك. لثر بروانهاى رخ میدهد. لثر پرواهای در هواشناسی به كار
مى رود كه اكر نيم درجه هواى آن كوشه اقيانوس تغيير كند. آن سمت
اقبانوس سیل و توفان میآید.فناوریوارد موز تکینگی شده است.
فتاوری داردبه موزی میرسد که آگرعا سریع بخشی از شكافمان را
جبران نكنيم و فرصتهاى يليه را درنيابيم: اصولاً فرصت جبران بعدى
از دست خواهد رفت. يكسرى فرصتها يليه است. فرصتهاى يايه را
اكراز دست داديد. قلبل جبران نيست. فرصتهاى بايه آن فرصتهابى
است كه شما بر اساس آن مى توانيد مزيث توليد كنيد.
همينجا تفاوت مزیت نسبیبامزیت رقابتی طرحمی شود مزيت نسبى. اين
است که شما یک توانابىها ويك موهبتهاى از بيش دادهشدهاى داريد.
توانابىهاى الهى يا موهبتهاى طبيعى داريد. بر اساس آنها شما يك
کشتیگیر برجسته میشوید. شما بر اساس مزيت نسبىتان عمل كردهايد.
شمابه لحاظ رُننيك آدمى بودهلید کهبه درد کشتی میخوردهابد. در تولید.
انفت مزيت نسبى داريد. يس تقسيم كار در مزیت نسبی: بر اساس موهبتهاى
اوليه است. مززيت رقابنى لين اسث كه شما مزيت نسبى را خودتان توليد
مىكنيد. مزيت طراحى مىكنيد. شما ابنجا قدرت تغيير مزيت داريد. در
اقتصاد اینگونه است. الان دیا به مرزی رسیده است كه طراحى مزيت
مىكند. يعنى نكاه مىكند. مىبيند كه الان در لين حوزءها مى تولنم خلاقيت
ابورزم. مهم نيست كه متلبع اوليه دارم ييا خير. همه توانابىها به سمت
توانابىهاى دانشبنيان در حركت است. پارک علم و فناورى كاليفرنيا. يك
ld ميكروب را به موسسه رازى, به موسسه ياستور. مى فروشد 8٠. دلار.
بارك علم و فناورى كاليفرنيا. نمونههاى كربدهاى ها را مييبرد. اصلاح SI
میکند و صادر میکند.
اصلاً مهم نیست که شما مواهب اولیه دارید. شما غلق میکنید. گر ما
فرصتهای پلیه را از دست بدهیم. تونییمان در خلق مزیت را از دست
خواهيم دادسبدون فرصتهاى بايه. شما ابن توانابى را نخواهید داشت.
صفحه 18:
جمهوری اسلامی با جهانی شدن چه برخوردی دارد؟-
لكوع علد epee دع eae [بسته يعت قوز لوم برست عل توسعه به مفهوم رابج جهاتى را مى خواهد با
خبر. یکسری کارها میکند, كه من مىخواهم. يكسرى كارها مىكند كه مىكهيد كن الكو را قبول ندارد. ولى حانقابه سياستها كاه
میکنيم. نمیفهميم که در مساله توسعه جمعبندی داریا خیر. سیاستهای توسعه در برنامههایاول.تا سوم و چهارم. سیاستهایی.
بود که سازگارباپروسه توسعه جهلنی بود. حالا یکسری ویژگیهای خاص ملی و مذهبمان را هم دربر گرفته ود هلی شاکله این
سياستهاجا بروسه جهلنى سازكار است. ايرادهاى زيادى داشته است. بليد لحن سياستها در .يك بستر دیگری اجرا میشد.یعنی
سياستهاى تعديل بليد دريك يروسه 15. ٠اساله اجرا مىشد. كن شتاب. كن آزادسازىها براى اقتصاد ما خيلى سريع يود. در هر
صورت. هدفكذارىهاى كلى برنامدهاءبه نوعى سازكارجا جهانى شدن بود. يا جمهورى اسلامى دنبال رشد و توسعمبه مفهوم رايج در
الياست؟ إرخن از اقدادائى كه در دو دوقت قبلى الجام شد تش التاق اين بوة كه هروسة و اس بو ترا
مديريت كرفته. از كنار كذاشتن برنامههاى توسعه كرفته از تغيير اسم برنامدها كرفتهسنا برخى از سياستكذارىهاء برخى از هدفكيرىها.
و رفتارهاء تعارض آميز است و نشان نمیدهد كه قاطعيت به مفهوم مرسوم براى توسعه وجود دارد يا خير. در تثورى توسعه. كشورها سه
دسته میشوند.توسعهخواه, توسعهباز و توسعهخوا. دولت توسعهخوار مئل دولت قاجارهانه در تثورى و انديشه توسعه میخواست و
نه در عمل. در عمل هم گر قائممقم با مبرکبیریا فرد دیگری بیدا میشد که قصد انجام کاری را داشت.به سرنوشتی تاملوم دچار
مىشد. .يا حاج امي نالضرب كه به هزينه شخصى 18١ سال قبل مىخواست براى ما راهآهن از شمال به تهران بكشد. ببينيد جه
كارآفرينهاى بزركى داشتيم. ناصرالد ين شاه اجازه نمىدهد. مجوز به او نمیدهد که رهآهن بکشد. هس. حكومت قاجارها آشكارا.
کارشکن با توسعهخواراست و پذر توسعه را میخورد.
صفحه 19:
جمهوری اسلامی با جهانی شدن چه برخوردی دارد؟-
دولتهای توسعه خوا. در مقایل. دولتهایی هستند که هم در اندیشه توسعه میخواهند و هم در عمل به توسعه کمک میکنند. آامآرام
كه بخش خصوصى و جامعه مدنى رشد مىكند. دولتها خودشان را عقب مىكشند و اجازه م دهند ا نهادهاى مدنى رشد يابند..
a ee
رسانهایگروهی مدنی تشکیل میشوندبهمعض اینکه یک مقدارى اينها نقش خودشان را بازى م ىكنند. سرکوبمیشوند. لین id
ريم بهلوى. آشکارا یک نمینه حکومت مردد در توسع بود. دی دنت ی رورش ی ی رید
رفتارهاى متعارض دارند. در سالهاى بعد از انقلاب نمىدانيم دقيقاً. يكسرى از gD خواهاته است و یکسری از عنم لین اس
كه لين ساختار آمادكى كنار آمدن با ببامدهاى توسعه را ندارد. بالاخره توسعه بيامدهاى خودش را خواهد داشت. اكر ما توسعه
اهى خواعيم: بايد إبامدها را بيذ يودي إين مساله مر سال هلى أخير باهت شعت يبحت الكوى يومى توسعه و القوى ايرلني - اسلامي بيشوقت
طرح شود. ولى مساله لين ا ست كه در مورد لين الكو..به جمع بندى نمىرسيم. سال هاست كه راجعبه لين الكو كار مى كنيم. .بيك بسته
سازكارى هنوز بيدا نشده است. بنابرلين.به نظر مىرصد مه حا در لين مورد هنوز جمع بندى نداريم. شما وقتى كه در اين مورة بجمع يندى
ندارید. طبیعی است که در مورد پیوستنبه اقتصاد جهلنی هم مردد هستيد. جون لكر لين الكوى توسعه جهلنى را نيذيريد. جهانى شدن
بخشی از چیست؟ همان الكوى توسعه است. بنابراين شما مردد برخورد مىكنيد. به نظر مى رسد كه ترديدى كه در ساختار سياسى ما در
مورد الحاق به 0/0 وجود درد ناشى از ترديدى است كه در مورد اصل شيوه توسعه داريم و هنوز به جمع بندى ترسيدهايم.
صفحه 20:
جمبندی
در هر صورت آنشاءنه بعد از حل و فصل مناقشه اتمی و بعد از اینکه یکی دو سال. دولت یازدهم تلاش کند همه همتش.
ee ١29١96867 3 _ِ_ِ_ِ
که مساله اشتغال, که مایه سرعتبا لشگری از بیکاران هم روبرو هستیمسبه موضوع اول بدل شود و برای حداقل ۱۰
سال. دوباره مساله الحاق را از انديشه دور كنيم. ها نمىكوييم که به سرعت al sigs در مورد الحاقبه DDO
اطور جذى فتدر كتدي براتهريزى انيم و متام بشن برويم لين لكزالى وجوه دارتكدية معضن اينكه أر فاسان ركود
خارج شويم مساله اشتغال بيش ببايد. ها رسماً حدود جهار ميليون بيكار داريم و دو ميليون هم به صورت غيررسمى. در
مجموع شش میلیون بیکارسبه صورت بلقوه دارم و لين شش ميليون بيكار. يعنى يك لشكر ويرائكر شش ميليون نفرى
کهها رلبه سرعتبا چالشهایی روبهرو میکند و اینقدر درگیر آن چالشها میشویم که دوباره اندیشیدن در مورد الحاق.
۱۰ سال عقب میافتد. اشتغال عا مساله جدی است. ممکن است که تبعات امنیتی و سیاسی برای ما داشته باشد. ولی به
نظر میرسد که حتی مساله اتفال را هم بلید در بستر الحاق.يه آن بينديشيم. جداى از بستر العاق, یعنی ما ۱۰ سال
برويم براى اشتغال و بعد فكر كنيم براى الحاق. اشتغال را هم بايد در بستر الحاق به آن بينديشيم. با این جمله بحث تعام.
مى شود كه اكر به موقع. جهانى نشويم. به موقع ايرانى بودن خودمان را هم از دست خواهيم داد.
صفحه 21:
صفحه 22:
دستمزد
ای ند سا دای ای در کرام اس و یه افو
: و
ee 0 ee اا مه
تعيين شده براى سال جارى از سوی شورای عالی کار. ۶۰۸ تحت
اه و ار وی و مد ون 7
با وجود اینکه برخی مقامات دولتی و کارفرمایان معتقدند متوسط پرداختی آنها در سال جاری حدود هر نیروی کار
eee Cee es ae sem one eee
[ee SoM disuse se ora hasan aa
بتابراین تا زمانی که دست کم ۳ میلیون مشمول قانون کار در ایران : ee دربافت کنند.
any yee ee ae eee
مسئله حقوق بابين كاركرى در ايران باعث شد تا بيبشت و هس مره هو وهی و ای ساموت
0 اه رل مد رت سل ای را ؛ كنند تا بتواند به نيازهاى ضرورى خود از جمله اجاره.
صفحه 23:
همچنین مسئله حل نشده دستمزدنیروی کار در ایران و شکاف عمیق بین هزینه ها و درآمدهاباعث شده تا بسیاری از كاركران علاوه بر
شغل اصلى, به مشاغل ديكرى نيز رو بياورند.
كارشناسان اقتصادى معتقدند يكى از دلايل كسترش مشاغل غيررسمى. دلالى و واسطه كرى در ایران تمین نبودن افرد و عدم وجود
توازن بين هزينه ها و در آمدهاى خانوار است. سامان جهانى كار يبش تر مقايسه ای را بين وضعيت دستمزد نيروى كار در برخى
كشورها انجام داده بود كه نشان مى دهد با وجود بايين بودن دستعزدها در ايران. نيروى كار برخى كشورها ارقام دريافتى بين
تری از کارگران ایراتی دارند.
با إين حال نباید از باد برد که وضعیت هزینه ها نیز در کشورهای مختلف متفاوت بوده و در تعیین دستمزدها تاثیرگذار است؛ به عبارتی
ممکن است پرداخت دستمزد کشوری نسبت به ایران کمتر باشد اما هزینه زندگی در آنجا نیز به مراتب از ایران پایین تر باشد.
صفحه 24:
نگاهی به مقایسه وضعیت ریالی دستمزد در ايران و مقايسه آن با دلار نشان می دهد که هر کارگر ایانی در سال ۸۰ معادل ۷۱۷ دلار در
ماه حداقل دستمزد دریافت می کرد که این رقم تا سال ۸٩ رشد داشته است.
پس از آن با افزایش یکباره قیمت دلار در بزار ابران. حداقل دستمزدهای معادل دلار نیز کاهش یافت و به زبر ۲۰۰ دلار در ماه رسید.
تنها در فاصله سال ۸٩ تا .٩۰ حداقل دستمزد ماهیانه کارگران ۱۰۱۶ دلار کاهش داشته است.
به عبارت ساده تر در حالی که حداقل دستمزد کارگران در سال ٩۰ به تسبت سال ۸٩ به میزان ۳۰ هزارتومان در هر ماه افزایش نشان
می دهد. اما در واقع حدود ۱۰۲ دلار از ارزش دستمزد و قدرت خرید کارگران در فاصله ۸٩ تا ٩۰ کاسته شده است.
صفحه 25:
مقایسه وضعیت دستمزد در ایان نسبت به برخى از كشورهاى ديكر نيز نشان مى دهد كه ايران در رديف كشورهاى با حداقل دستمزد
پایین قراردارد و در این زمینه نیروی کار برخی از کشورها ماهیانه تا چند برابر یک کارگر ایرانی حداقل دستعزد دریافت می کنند.
در حال حاضوء حداقل دستمزد ۶۰۸ هزار و ٩۰۰ تومانی هر کارگر ابرانی در ماه معادل ۱۹۴.۵ دلارء ۱۴۴۶ بورو: ۱۱۶.۲۰ پوند و ۱۷۱۳۰۸
درهم است. بررسی ها نشان می دهد که طی سال گذشته میلادی و امسال. هر کارگر عراقی ۳۰۰ دلار حداقل دستمزد دریافت می
کند.
صفحه 26:
خلاصه
جهانیشدنمیک حرکت طبیعی و غیرارادی لست؛ لساساً رخ میدهد و اصلاً در مورد تن نمیتوانیم داوری
کنیم. داستان جهانیشدن داستان بللغ شدن است. جهانیشدن در ولقع نوع تازهای از تقسیم کار جهانی
است. تقسیم کار جدید بلید بر اساس میت رقابتی صورت گیرد و برای مزیت رقابتی نیازمند یکسری
مقدمات هستیم. لین فر آیند جهانیشدنی که در آغازش هستیم» بیرحمانهتیین دوره توزیع و تقسیم کار
جهلنى است. لگرحا هوشیار باشیم؛ میتوانیم در فرآیند انتخاب اصلح جایی برای خودمان باز کنیم. در
تفکرها نستبه جهانیشدنمیک خطای استراتژیک رخ داده است.عا جهانیشدن را بخشی از نظام سلطه
انگاشتهليم و پیوستنبه اقتصاد جهلنی را پذیرش نظام سلطه تعبیر کردهايم. جهانیشدنمیک کلاس است؛
اکر ما مشار کت نکنیم از فرآیند یا کیری عقب میمانيم. در تقسیم کار جدید» فرصتها از جنس فعالیتهای
دانشبنیان است. نکته دیگر لین است که تاخیر در الحاق.به (6() و تاخیر در جهلنی شدن باعث میشود
فر آیند یادگیری را از دست بدهیم. بلید در مورد الحاقبه (مبه طور جدی فکر کنیم» برنامهریزی
کنیم و منظم پیش برویم. لگر به موقع» جهلفی نشویم؛ به موق ایرانی بودن خودمان را هم از دست خواهیم
whe
صفحه 27:
كت
۱
0 2 مس
EO a KG ۳
برق منطقه اي مازندران و گلستان
دفتر بودجه و مطالعات اقتصادي
هيچ چيز به اندازه تمركز انرژي روي تعداد محدودي از هدفها به زندگي تان توان و نيرو
بيشتر نمي دهد.
(نيدوكيوبين)
گرامي ترين و زيباترين ها در جهان نه ديده مي شوند و نه حتي لمس مي شوند ،آنها را
بايد در دل جستجو كرد .
(هلن كلر)
در افتادن افراد در چاه ،جاذبه زمين مقصر نيست.
(آلبرت انيشتين)
پيشرفت و ترقي ثمره نظم و ترتيب است.
(آگوست كنت)
برنامه ريزي آوردن آينده به زمان حال است تا بتوانيد همين االن براي آن كاري انجام
دهيد.
(الن الكين)
«اگر به موقع ،جهانی نشویم ،به موقع ایرانی بودن
خودمان را هم از دست خواهیم داد»
جهانیشدن یک حرکت طبیعی و غیرارادی است ،اساسًا رخ میدهد و اصًال در مورد آن نمیتوانیم داوری کنیم .میتوانیم برای تش خیص
نحوه برخوردمان با جهانیشدن ،داوری کنیم اما نمیتوانیم بگوییم خود جهانیشدن بد است ،میتوانیم بگوییم این نحوه برخورد ما خوب
است یا بد است .این سیاستگذاری برای تسریع یا کند کردن ،کار خوب یا بدی است ،مثبت است یا منفی ،اصل پدی ده رخ خواه د داد و
اصل پدیده را هم نمیتوانیم داوری کنیم .به طور طبیعی ما جهانی میشویم و این جهانیشدن میتواند با تاخیر باشد ،بدون برنامه باش د
با سرگیجه باشد و با مشکالت ورود به یک بلوغ ناآگاهانه .کودک زمانی که آگاهیهای الزم و تواناییهای الزم را در م ورد بل وغ کسب
نکند ،وقتی وارد مرحله بلوغ میشود دچار مشکالتی میشود .اگر ما پیشاپیش زنهاردهی کنیم ،آگاهیبخشی کنیم ،ورود به بلوغ ساده
میشود.
داستان جهانیشدن داستان بالغ شدن است .آنچه قابل داوری است این است که ما با این مساله چگونه برخ
ورد خ
واهیم کرد .بیگمان
مسکوت گذاشتن ،نادیده گرفتن و بیسیاستی بدترین نوع برخورد است .بیسیاستی ،بیبرنامگی و مسکوت گذاشتن ب رای اینک ه گ ویی
چنین پدیدهای وجود ندارد ،کاری است که در حال انجام آن هستیم ،تا زمانی که ضربههای آن فرا رسد .بعد از آن با واهمه و هراس شروع
میکنیم مذاکره کردن .ما هشت سال گذشته را از دست دادهایم ،در مورد رژیم تجاری گفتوگوها متوقف بوده است .هش
ت سال زمانی
است که ما میتوانستیم الحاق را قطعی کنیم یا حداقل نیمی از زمان الحاق را پشت سر گذاریم .نحوه برخورد ما بدترین نح وه برخ ورد با
مساله الحاق است.
جهانیشدن در واقع نوع تازهای از تقسیم کار جهانی اس ت .ی ک
تقسیم کار جدید است .ما بارها در طول دو قرن گذشته در فرآیند
تقسیم کار شرکت کردیم و به خاطر غفلتهایی در تقس یم ک ار
جهانی به حاشیه رانده شدیم و تبدیل به تولیدکنن ده م واد خ ام
شدیم .در معرض یک تقسیم کاری قرار داریم که غفلتها باعث
خواهد شد ما در قرن آینده و در تقسیم کار یک نقش حاشیهای و
تولیدکننده مواد خام یا مواد اولیه و نیروی کار ارزان داشته باشیم.
در تقسیم کار جدید ،نقش جدیتر به ما داده نمیشود .تقسیم کار
جهانی بر اساس مزیت رقابتی اما تقسیم ک ار پیش ین ب ر اساس
مزیت نسبی بود .تقسیم کار در قرن بیستم حداقل بع د از جن گ
جهانی دوم بر اساس مزیتهای نسبی بود و ما در تولی
د انرژی
مزیت نسبی داشتیم ،در تقسیم کار جهانی ،تولید انرژی و م
واد
خام حتی در حوزههایی که ما ب ه ط ور ت اریخی و س نتی مزیت
داشتیم مثل صنایعدستی ،نتوانستیم نقش بسزایی بازی ک
نیم.
نقش ما معطوف به تولید انرژی بود .در فرآیند تقسیم کار جهانی،
جایگاه ما چیست؟
تقسیم کار جدید باید بر اساس مزیت رقابتی صورت گیرد و برای مزیت رقابتی نیازمند یکسری مقدمات هستیم .اگر تمرین
نکنیم ،از تقسیم کار جهانی حذف میشویم .در مزیت نسبی نمیتوانستند ما را حذف کنن د ،پس الج رم بای د ب ه ما نقش
تولیدکننده مواد خام را میدادند ،ولی در تقسیم کار جدید چون مزیت رقابتی است ،به هیچوجه نقشی به ما داده نمیش ود.
ما به عنوان دولت-ملتی تلقی میشویم که از حاشیهها و باقیماندهها ارتزاق میکند .مثل گدایی که در شهر زندگی میکن د،
باالخره تغذیه میشود ،غذایی به او میرسد .باالخره سهمی به او میرسد ولی این س هم باقیمان ده خ ورده دیگران اس ت.
وضعیت رقابتی بر اساس توزیع مواد اولیه و توزیع منابع اولیه نخواهد بود .مزیت رقابتی بر اساس توانمندیهای ملی و انسانی
خواهد بود .این فرآیند جهانیشدنی که در آغازش هستیم ،بیرحمانهترین دوره توزیع و تقسیم کار جهانی اس ت .ح تی از
حمله مغولها هم بیرحمتر است .در حمله مغولها ،مغولها آمدن د و غ ارت کردن د و در دورهای کوت اه در جامع ه ای رانی
مضمحل شدند و رفتند .بنابراین مواهب ما ماند ،ژنتیک ما را به هم نزدند .در هر ص ورت فرآین د در تقس یم ک ار جدی د،
برگشتناپذیر است .اگر ما به خود نیاییم ،تقسیم کار بیامانی است.
در برابر الحاق به WTOچه وظیفهای داریم؟
در واقع فرآیند الحاق مثل فرآیند بقای اصلح است .در فعالیت تکامل تاریخی چه کسانی میمانند .این یک غربالگری تاریخی است.
بازی تاریخی مثل بازی فوتبال
در مجموعه اقتصاد ما ،مشکل ژنتیک ما چگونه منعکس میشود؟ آیا محصول ژنتیک
تاریخیمان هستیم؟ دقیقًا بازی تاریخی مثل بازی فوتبال است .علت اینکه فوتبال
در مقایسه با قمار و شطرنج اینقدر جذاب است این است که فوتبال تص
ویر طبیعی
زندگی تاریخی ماست .در شطرنج عقالنیت محض حاکم اس ت .هیچ چ یز تصادفی
نیست ،کسی میبرد که عقالنیت محض دارد .در قمار تصادف صرف حاکم است.
در فوتبال ترکیب بسیار ماهرانهای از عقالنیت ،برنامهریزی با تصادف همراه ش
ده
است .فوتبال ترکیب نسبی از عقالنیت و تصادف است .زندگی طبیعی ما را نش
ان
میدهد .تمام برنامهریزیها را میکنیم با یک لغزش پا ،به هم میخورد .در عین حال
آموزش ،تکنیک و تمرین اثر خودش را در بلندمدت بر فوتبال دارد .در ی
ک بازی
ممکن است به تصادف حذف شویم ،ولی در بلندمدت برنامهریزی و عقالنیت ما را نگه
میدارد.
دقیقًا داستان مثل بازی فوتبال است که تصادف هم اثر دارد و
در بلندمدت برنامهریزی و عقالنیت شماست که نتیجه نهایی
را روشن میکند .بنابراین ما داریم وارد ی ک فرآین د بق ای
اصلح میشویم که بخشی از آن برنامهریزی و مدیریت اس ت.
اگر ما هوشیار باشیم ،میتوانیم در فرآیند انتخاب اصلح جایی
برای خودمان باز کنیم .از سال 1991میالدی تقریبًا مساله
پیوستن به سازمان تجارت جهانی یک مساله جدی برای تمام
کشورها شده است .در همین فاصله حدود 30کش ور ملح ق
شدند .ما هم قاعدتًا باید جزو این کشورها میبودیم در حالی
که به نظر میرسد ما هنوز در مورد ضرورت مساله اجماع
نداریم.
اجماع در مقامات برای الحاق به WTO
در مقامات ارشد کشور هنوز در مورد ضرورت الحاق اجماعی وج ود
ندارد .در دستگاههای سیاستگذار هنوز اجماعی وجود ندارد .اگر
توجه کنید ،وقتی که درخواس ت الحاق را زمان آق ای هاش می
دادیم ،به صورت محرمانه بود ،یعنی هن وز نظ ام سیاس ی ج رات
نداشت به صورت شفاف اعالم کند ،پس از آن ،حدود 20سال طول
کشید آمریک ا م وافقت کن د .در این 20سال ما بای د تص میم
میگرفتیم ،که اگر میخواهیم به الحاق بپیوندیم ،تکلیفمان را با
آمریکا روشن کنیم 20 .سال به تعویق افتاد ،یعنی ما هن
وز مردد
بودیم که میخواهیم بین نزاع با آمریکا یا جهانیشدن ،کدامیک را
انتخاب کنیم.
خطای استراتژیک در نگرش ما به جهانیشدن
در تفکر ما نسبت به جهانیشدن یک خطای استراتژیک رخ داده است .ما جهانیشدن را بخش ی
از نظام سلطه انگاشتهایم و پیوستن به اقتصاد جهانی را پذیرش نظام سلطه تعبیر کردهایم .نظ ام
سلطه بخشی از جهانیشدن است ،نظام سلطه میکوشد تا حوزههای بیش تری از جهانیش دن را
تحت سلطه خودش در آورد .هر چه ما غفلت بورزیم ،این فرصت را به نظ ام س لطه دادهایم ک ه
بخشهای بیشتری از عرصه آینده تاریخ را ب ه تس خیر خ ودش درآورد .طبیعی اس ت ،در این
پیوستن ،ما باید هزینه -فایده کنیم و بخشی از منابع را ب دهیم ت ا بخش دیگری را بگ یریم و
بخشی از ارزشهایمان را هم با ارزشهای جهانی سازگار کنیم .اینها هزین ه اس ت .ش ما دیگر
نمیتوانید همه اهداف خوب را با هم داشته باشید .بخشی از هزینهها اقتصادی اس ت ک ه بای د
بدهیم ،برخی از عرصهها را باید واگذار کنیم.
مثال دیگر جهانیشدن ؛ تبدیل یک روستا به شهر
بیشتر زمینهای روستا برای خان روستاست .این خان روستا تالش کرده است .ب رای روس تا جادهکش ی کرده اس ت.
ارتباطات این روستا با شهر بیشتر شده است .جمعیت روستا بیشتر شده است ،تحصیلکردههای روستا بیشتر شده است
و آرامآرام این روستا به شهرها الحاق میشود .ما میگوییم نه ،اگر این روستا تبدیل به شهر شود اولین سود را چه کس ی
میبرد؟ خان میبرد .چون زمینهای خان بر خیابان میافتد و ارزش افزوده پیدا میکند .پس من با شهر ش دن روس تای
خودم مبارزه میکنم .نتیجه چه خواهد شد؟ در تقسیم کار شهر کسانی پیروز هستند که با سرعت بیش تری اقتض ائات
شهری شدن را بپذیرند .لباس شهری میپوشند ،لهجه شهری به خودشان میگیرند ،آموزشهای شهری میبینند و موارد
و ضوابط شهری را یاد میگیرند .شما چه بخواهید ،چه نخواهید روستا شهر خواهد شد و خان روس تا منفعت خ ودش را
خواهد برد .تاخیر شما فقط به شما زیان خواهد زد .بنابراین اگر پیر روستایی بگوید نه ،من به قواعد شهری نمیپیوندم ،تا
چه موقع میتواند با االغش در شهر رفت و آمد کند .تا چه موقع میتواند نانش را در خانه بپزد .یک جایی تسلیم خواه د
شد ،تا چه موقع اجازه میدهد بچههایش به مدرسه شهری نروند .باالخره وقتی بچهها به مدرسه شهری بروند ،ارزشهای
روستاییشان را فراموش میکنند .سرانجام چه خواهد شد؟ کاری که پدر روستایی میکند فرصتهای آینده را از بچهها
میگیرد .بنابراین عدم تسریع و بیتصمیمی در مورد پیوستن به تقسیم کار جهانی فقط فرصتهای نسلهای آینده ما را
از بین خواهد برد.
فرصت سوزی ما برای نسلهای آینده
پیوستن برای نسل ما خسارتبار است ،به این نسل هزینههای زیادی تحمیل خواهد کرد .ش کی نیس ت ،اما نس لهای آین ده دچار
بحرانهای شدیدی خواهند بود .پس ما مساله را از بیرون نگاه میکنیم ،البته ورود نیازمند برنامهریزیهای دقی ق و محاسبه هزین ه در
تکتک بخشهای اقتصادی است .مثال دیگر داستان مدرسه است .جامعه جهانی یک مدرسه است .ملتهایی که میخواهند وسع وجودی
پیدا کنند ،باید در آن مدرسه مشارکت کنند .اگر من با مدیر مدرسه مخالفم پاسخ این نیست که من بگویم مدرس
ه نمیروم ،اگر من با
معلم مخالف هستم ،پاسخ این نیست که من بگویم در کالس نمیروم ،پاسخ این است که من میروم مدرسه ،در کالس هم میروم و س عی
میکنم دانشجوی ممتازی باشم .در دوره بعد خودم مدیر مدرسه شوم .جهانیشدن یک کالس است ،اگر ما مش ارکت نک نیم از فرآین د
یادگیری عقب میمانیم .در فرآیند تقسیم کار جهانی ،ما بخشی از آموزشها را ندیدیم .طبیعی است که باید از کالس اول شروع کنیم .ما
نمیتوانیم یکمرتبه برویم کالس پنجم ثبتنام کنیم .ولی داستان این است که ما هنوز تصمیم ورود به کالس اول هم نداریم.
در مورد مثال مدرسه ،اگر این مدرسه را نپسندیدهایم مدرسه دیگری ثبتنام میکنیم ولی در مورد فرآیند یادگیری ب رای جهانیش دن
یک مدرسه وجود دارد ،دو مدرسه نیست .در همین مدرسه باید فرآیند یادگیری را بیاموزیم.
استفاده از مزیت عقبماندگی
اصلیترین خسارت در این فرآیند از دست دادن مزیت عقبافتادگی است .مزیت عقبماندگی چیست؟ در نظریههای توسعه ،کشورهایی بهتر به
فرآیند توسعه میرسند که یک مزیت عقبماندگی دارند .کشورهای دیگر پیشروی میکنند ،خطشکن هس تند و تجرب ه میکنن د ،هزینههایی
میپردازند ،تجربههای تکراری انجام میدهند ،خطاها آش
کار میش
ود و دفعههای بع
د دچار آن هزینههای تکراری نمیش
وند .این مزیت
عقبماندگی است ،که شما هر چه در فرآیند توسعه با صبر بیشتری حرکت کنید ،سود میبرید .در توسعه عجله نکنید ،شاه عجله کرد .چند ده ه
ما را عقب انداخت .مثًال مالزی ،کره جنوبی ،اینها از مزیت عقبماندگی استفاده کردن د ،ولی کوبا از دس ت داد ،ای ران از دس ت داد و از مزیت
عقبماندگی استفاده نکرد .دقیقًا مثل اینکه جبهه جنگ است ،یک عده میروند روی میدان مین ،شما باید سالم عبور کنید .پروسه توسعه مث ل
میدان مین است ،یک قدم خطا بردارید ممکن است 10سال عقب بمانید .مقایسه استان کردستان و اراک مثال خ وبی ب رای این موض وع اس ت.
کردستان االن دارای مزیت عقبماندگی است ،اراک نیست .اراک تمام فرصتهای توسعه خود را از دست داده است .تمام فرصتهای اراک ،تحت
سیطره صنایع آلودهکننده قرار گرفته و آلودگیها در حال تغییر ژنتیک اراکیهاست .بعضی از مطالعات نشان میدهد که اراک با مشکالت ژنتیک
روبهروست ،با افسردگی .اراک از مزیت عقبافتادگی برخوردار نیست ،اما کردستان مزیت عقبماندگی دارد .کردها میگفتند از دولت مرکزی چه
درخواستی کنیم؟ به آنها گفته شد ،درخواست کنید پتروشیمی نمیخواهیم و در عوض پولش را به ما بدهید .پولش را چه کار ک
نیم ،پاسخ داده
شد پولش را بگذارید در بانک و سودش را بگیرید .به معلمان خود حقوق بدهید و بگویید حق ندارید دوشغله باشید .باید بیایید این آموزشها را
ببینید ،نظام آموزشی را از نظام کلی به نظام شناختی تبدیل کنید 30 .سال دیگر یک استان توسعهیافته شوید.
در صورت داشتن پتروشیمی ،سهم استان کردستان از پتروشیمی ،دربان و نگهبان و رانن ده خواه د ش د .این پتروش یمی نقش ی در اقتصاد
کردستان بازی نخواهد کرد .بنابراین ،کردستان به خاطر اینکه هنوز انباشتی از صنایع متضاد و متناقض ،محیط زیست و فض ای ش هری را از بین
نبرده است ،مستعدتر از اراک است .تاخیر در تصمیمگیری در مورد الحاق به سازمان تجارت جهانی ،فرصت مزیت عقبمان دگی را از دس ت ما
میگیرد.
انواع مدیران
:دسته بندي انسان ها در مورد كار كردن و نقش شان در كار به 6طبقه تقسيم مي شوند
آدمها
پخته کار
یعنی حرکت نمیکنند و
دنبال بازدهی هستند.
معموًال بچههای ما این تیپ
آدم هستند و پختهکار بار
میآیند .حاضر به هیچ
ریسک و هیچ حرکتی
نیستند ،ولی همه چیز باید
برای آنها آماده باشد.
بسیاری از بزرگساالن هم
پخته کار هستند و حاضر
به ریسک ،برنامهریزی و
تعقل نیستند ،ولی دنبال این
هستند که منافع رایگانی به
دست آورند
کارمند
دوست دارند
بروند سر کار و
بیایند و یک
حقوقی بگیرند.
ریسک نمیکنند.
ریسکپذیر
نیستند .انگیزه
کنترل بقیه را هم
ندارند .انگیزه
منفعت دارند ،ولی
چون ریسکپذیر
نیستند به منافع
کمی قناعت
میکنند
مدیر
عادی
مدیران
کیزنری یا
فرصتجو
مدیر عادی
وضعیت موجود
را خوب
مدیریت
میکند .ریسک
هم اگر
میپذیرد ،در
حد استاندارد
است .وضعیت
موجود را خوب
مدیریت
میکند .دنبال
.ارتقا نیست
مدیرانی که
خودشان خلق
فرصت
نمیکنند ،ولی
ریسک
میکنند و
فرصتهای
سودآور را
کشف میکنند
و سود میبرند.
اما اینها به
دیگران سودی
.نمیرسانند
مدیران
کارآفرین
خلق فرصت میکنند .تنها کشف
فرصت نیست.فرصتهای
سودآور را در اختیار دیگران
قرار میدهند و خودشان هم سود
میبرند .مدیران کارآفرین،
ریسکپذیری باالیی دارند.
صبوریشان باالست ،عقالنیتشان
باالست .دنبال خلق فرصت
هستند .تا خلق فرصت میکنند،
دیگران از فرصتهای اینان
بهرهبرداری میکنند .کپیبرداری
میکنند .دیگران هم سود
میبرند .ولی اینها خودشان هم
.سود میبرند
مدیران
قمارباز
صرف ریسک برایشان
لذت دارد .مدیرانی که
در شرایط امروز اقتصاد
ایران به راحتی
خریدهایی میکنند،
مدیران قماربازی
هستند .اینها بعضی
اوقات سودهای کالن
میبرند و بعضی اوقات
سقوط میکنند .یک
مرتبه به بورس میرود و
یک بار هم به ارز.
سودهای کالن میکند و
بعضی اوقات هم .سود
کم
یک اقتصاد بسامان ،باید همه این دسته انسانها را داشته باشد .یک اقتصاد در حال توسعه ،باید سهم مدیران کارآفرینش
را باال ببرد .مدیران کیزنری هم الزم داریم ،فرصتجو نه ،فرصتطلب .اینکه چرا سهم مدیران کارآفرین باال نمیرود ،بحث
دیگری است که به عدم اطمینانهایی که در اقتصاد وجود دارد ،مربوط است .مدیر کارآفرین افق میخواهد .عدم اطمینان
افق را از او میگیرد .پس دیگر کارآفرینی نمیکند .میرود سراغ فرصتجویی.
در نظام اقتصاد جهانی ،یکسری از کشورها نقش کارآفرین را بازی میکنند .اینها همان خطشکنها هس تند .در گذش ته
سودهای کالن بردهاند و کارآفرینان هستند .قاعدتًا پتانسیلها و ظرفیتهای انباشتهشده ویژهای در گذشته داشتهاند ک ه
حاال میتوانند کارآفرینی کنند .چون مزیت تقدم دارد و زودتر داخل بازی آمده است .کشورهای دیگر ،این فرص ت ب رای
آنها هست که به مدیران فرصتجو یا کیزنری تبدیل شوند .فرصتهایی که خط مقدم ،تولید میکند ،ف ورًا برون د کش ف
کنند و سهمی بگیرند .اگر این کار انجام نشود ،در گام بعدی ،کشورهایی ک ه در مرحل ه س وم وارد میش وند ،میش وند
کشورهایی که نقش مدیر عادی را دارند و وضعیت موجود را حفظ میکنند .ارتقا پیدا نمیکنند .میشوند کش ورهایی ک ه
نقش کارمند را بازی میکنند ،یا سهم مشخصی در تقسیم کار به آنها میدهند که کار مشخصی را انجام دهن د و حق وقی
میگیرند اما در تقسیم کار جهانی نقشه دقیقتر ندارند .مدیران دسته دوم ،یعنی مزیت عقبماندگی ،وقتی اس ت ک ه ما
بتوانیم در تقسیم کار جهانی ،نقش مدیران فرصتجو یا کیزنری را بازی کنیم .اگر به موقع این کار را نکنیم،
فرصتهایی که توسط کشورهای کارآفرین ایجاد میشود ،توسط سایر کشورهای کیزنری یا فرصتجو ،تسخیر
میشود ،سهمی که برای ما میماند ،سهم کارمندی خواهد بود .بنابراین ،داستان این است که ما گرچ ه خ ط
مقدم را از دست دادهایم ،ولی تعلل باعث میشود در تقسیم کار جهانی نت وانیم نقش دوم را هم ک ه م دیر
فرصتجو یا کیزنری است ،بازی کنیم .فرصت یعنی مزیت عقبماندگی وقتی برای ما وجود دارد که ما به موقع
اقدام کنیم و از فرصتهایی که توسط کشورهای پیشرو خلق شده است ،بتوانیم بهرهبرداری کنیم .این فرصت
را که از دست بدهیم ،دیگر در تقسیم کار چیزی نمیماند .در تقسیم کار جدید ،فرصتها از جنس فعالیتهای
دانشبنیان است .نکته دیگر این است که تاخیر در الحاق به WTOو تاخیر در پیوستن باعث میشود فرآیند
یادگیری را از دست بدهیم .در تقسیم کار جهانی ،ژنتی ک ما را یادگیری مش خص میکن د ،ن ه ژنتی ک
طبیعیمان .موقعیت ما در ژنتیک جهانی با تسریع در فرآیند یادگیری مشخص میشود ،نه اینک ه ب ه لحاظ
زیست طبیعیمان بهره هوشیمان چقدر باشد .کره شمالی ،امروز به لحاظ ژنتیک رتبه اول دنیا را دارد .دو ت ا
کشور هستند که رتبه اول را دارند .یکی کره شمالی است و یکی مغولستان .مغولستان و کره ش مالی ،ج زو
رتبههای اول ژنتیک در دنیا هستند .الزامًا بهره هوشی طبیعی نقش آینده را تع یین نمیکن د .به ره هوش ی
اجتماعی ،هوش هیجانی ،هوش عاطفی است ،به شرطی که پشت آن انباشتی از دانش باشد ،جایگاه ژنتیک ما
را تعیین میکند و بدون طی کردن یک دوره آموزشی بلندمدت ،ما نمیتوانیم جایگاه مناسبی داشته باشیم.
اختالل ارتباطی در جامعه ما
فرض کنید فردا WTOجلسه تشکیل داد ،به ما اطالع داد که شما عضو شدهاید .آیا ما ملحق شدهایم؟ 20سال الزم است تا نسلی از تجاری
که با زیر و بم اقتصاد جهانی آشنا باشند ،تربیت کنیم .ما نسلی از تجار جوان که در همه حوزهها آموزش دیده باشند ،اصًال ن داریم .بن ابراین
فرآیند الحاق ،یک فرآیند اداری نیست .یک فرآیند طبیعی است که با یک جریان آموزش تاریخی باید محقق شود.
همانگونه که در جامعه ،افرادی جایگاه برتر پیدا میکنند ،که دو ویژگی داشته باشند .یک ،باهوش باشند .دو ،تواناییهای ارتباطیشان ق وی
باشد .یعنی اختالل ارتباطی نداشته باشند .سواد مالک نیست! در جامعه ما ،اگر یک بیماری عمومی-اجتماعی را مشخص کنیم ،باید بگ وییم،
اختالل ارتباطی .جامعه ما با یک بیماری عمومی اختالل ارتباطی روبهروست .اصًال مقامات کشور هر زمان میخواهن
د با هم حرف بزنن
سخنرانی میکنند .در سخنرانیهایشان با هم حرف میزنند .بنشینند یک گوشه گفتوگو کنند و به جمعبندی برسند ،نیس
د،
ت .مردم ما هم
همینطور .مردم ما هم میانشان گفتوگو نیست .در خانوادهها ،گفتوگو بین ما نیست .بنشینیم با بچهها و با همسرانمان تقسیم ک ار ک نیم و
بحث کنیم ،تصمیم بگیریم ،یک تقسیم کار سنتی در خانوادهها از قدیم بوده است .همچنان ادامه مییابد .گفتوگوها معموًال با نق زدنهاست.
پیامهایی که بچهها به پدر و مادرشان میدهند ،با بداخالقیهایشان است .به همین ترتیب در سطح اجتماعی ،اختالل ارتباطی جدیای وج ود
دارد .گفتوگو مختل است .گفتوگو محصول تواناییهایی است که در هوش اجتماعی انباشته میشود .بهره هوشی ما 84است ،قبل از انقالب
86بوده است و حاال 84است .مسائل تغذیه و مسائل آلودگیها و ...در هر صورت ،اثر گذاشته است و دو رتبه پایین آم
دهایم .چین 20سال
پیش بهره هوشیاش 98بود و حاال 105است .یعنی پنج درجه هم از یک بهره هوشی نرمال ،باالتر رفتهاند .این مشکلی است ک ه ما داریم ،و
بخشی از آن به خاطر نحوههای مدیریت سالیان اخیر ،رژیم غذایی ،استرسهای اجتماعی و جنگ است .اما از آن سمت ،در عین حال ،به لحاظ
تواناییهای ارتباطی ،هم در داخل ،هم در خارج ،مشکالت جدیای داریم .این تمرین پیوستن را باید شروع کنیم 30 .سال ،ی ک نس ل بای د
تمرین کند ،تا نسل بعد بتواند عمًال ملحق شود .بنابراین ما 30سال باید کار کنیم .نگران از این نباشیم که اگر ما گفتیم میخواهیم بپیون دیم
چه خواهد شد .سیل میآید و صنایع ما را میبرد .آن سیل هم میآید .ولی ما با دیرکردمان فرصتهای نسلهای آینده را از آنها میگیریم.
فرصتهای پایه ایجاد مزیت رقابتی میکند
فناوری دارد به مرز تکینگی میرسد .یعنی چه؟ الوین تافلر سال 1980
همینجا تفاوت مزیت نسبی با مزیت رقابتی طرح می شود .مزیت نسبی ،این
که موج سوم را نوشت ،پیشبینی کرد که 20سال دیگر این اتفاقات رخ
است که شما یک تواناییها و یک موهبتهای از پیش دادهش دهای داری د.
ات رخ داد ،یکسریاش هم قب
ل از
تواناییهای الهی یا موهبتهای طبیعی داری د .ب ر اساس آنها ش ما ی ک
20سالگی رخ داد .از سه ،چهار سال پیش به بعد در فناوری گفتن
د ما
کشتیگیر برجسته میشوید .شما بر اساس مزیت نسبیتان عم ل کردهای د.
دو سال بیشتر نمیتوانیم پیشبی نی ک نیم .از 2010ب ه بع د گفتن د
شما به لحاظ ژنتیک آدمی بودهاید که به درد کشتی میخوردهای د .در تولی د
ششماه .االن میگویند بیش از یک ماه قاب ل پیشبی نی نیس ت .این
نفت مزیت نسبی دارید .پس تقسیم کار در مزیت نسبی ،بر اساس موهبتهای
مفهوم تکینگی است .یعنی ما در فناوری به مرزی میرسیم که اص وًال
اولیه است .مزیت رقابتی این است که شما مزیت نسبی را خودت ان تولی د
دیگر نمیدانیم مسیر چه خواهد بود .در آزمایشگاهها به طور مخفیان ه
میکنید .مزیت طراحی میکنید .شما اینجا ق درت تغی یر مزیت داری د .در
یا آشکار ،انبوهی از تحقیقات رخ میدهد که هر کدام به نتیجه برس د
اقتصاد اینگونه است .االن دنیا به مرزی رس یده اس ت ک ه طراحی مزیت
ممکن است موج ایجاد کند .به مرزی رس یدهایم ک ه با ی ک تغی یر
میکند .یعنی نگاه میکند ،میبیند که االن در این حوزهها میت وانم خالقیت
کوچک ،اثر پروانهای رخ میدهد .اثر پروانهای در هواشناس ی ب ه ک ار
بورزم .مهم نیست که منابع اولیه دارم یا خ یر .هم ه تواناییها ب ه س مت
میرود .که اگر نیم درجه هوای آن گوشه اقیانوس تغییر کند ،آن سمت
تواناییهای دانشبنیان در حرکت است .پارک علم و فناوری کالیفرنیا ،ی
ک
اقیانوس سیل و توفان میآید .فناوری وارد مرز تکینگی ش ده اس ت.
دانه میکروب را به موسسه رازی ،به موسسه پاستور ،میفروشد 500دالر.
فناوری دارد به مرزی میرسد که اگر ما سریع بخشی از ش کافمان را
پارک علم و فناوری کالیفرنیا ،نمونههای گربههای ما را میب رد ،اص الح نژاد
جبران نکنیم و فرصتهای پایه را درنیابیم ،اصوًال فرصت جبران بعدی
میکند و صادر میکند.
از دست خواهد رفت .یکسری فرصتها پایه است .فرصتهای پای ه را
اصًال مهم نیست که شما مواهب اولیه دارید .ش ما خل ق میکنی د .اگر ما
اگر از دست دادید ،قابل جبران نیست .فرصتهای پایه آن فرصتهایی
فرصتهای پایه را از دست بدهیم ،تواناییمان در خل
ت
است که شما بر اساس آن میتوانید مزیت تولید کنید.
خواهیم داد .بدون فرصتهای پایه ،شما این توانایی را نخواهید داشت.
خواه
د داد .یکسری از اتفاق
ق مزیت را از دس
جمهوری اسالمی با جهانیشدن چه برخوردی دارد؟
حکومت ما ،در مساله توسعه ،هنوز به جمعبندی نرسیده است .یعنی هنوز معلوم نیست که توسعه به مفهوم رایج جهانی را میخواهد یا
خیر .یکسری کارها میکند ،که من میخواهم .یکسری کارها میکند که میگوید آن الگو را قبول ندارد .ولی ما تا ب ه سیاس تها نگ اه
میکنیم ،نمیفهمیم که در مساله توسعه جمعبندی دارد یا خیر .سیاستهای توسعه در برنامههای اول تا سوم و چهارم ،سیاس تهایی
بود که سازگار با پروسه توسعه جهانی بود .حاال یکسری ویژگیهای خاص ملی و م ذهبمان را هم درب ر گرفت ه ب ود .ولی ش اکله این
سیاستها با پروسه جهانی سازگار است .ایرادهای زیادی داشته است .باید آن سیاستها در یک بس تر دیگری اج را میش د .یع نی
سیاستهای تعدیل باید در یک پروسه 20 ،15ساله اجرا میشد .آن شتاب ،آن آزادسازیها برای اقتصاد ما خیلی سریع ب
ود .در هر
صورت ،هدفگذاریهای کلی برنامهها ،به نوعی سازگار با جهانیشدن بود .آیا جمهوری اسالمی دنبال رشد و توسعه ب ه مفه وم رایج در
دنیاست؟ برخی از اقداماتی که در دو دولت قبلی انجام شد ،نشانههای این بود که پروسه توسعه مرسوم را نمیخواهد .از انحالل سازمان
مدیریت گرفته ،از کنار گذاشتن برنامههای توسعه گرفته از تغییر اسم برنامهها گرفته تا برخی از سیاستگذاریها ،برخی از هدفگیریها
و رفتارها ،تعارضآمیز است و نشان نمیدهد که قاطعیت به مفهوم مرسوم برای توسعه وجود دارد یا خیر .در تئوری توسعه ،کشورها سه
دسته میشوند .توسعهخواه ،توسعهباز و توسعهخوار .دولت توسعهخوار مثل دولت قاجارها نه در تئوری و اندیشه توسعه میخواست و نه
در عمل .در عمل هم اگر قائممقام یا امیرکبیر یا فرد دیگری پیدا میشد که قصد انجام کاری را داشت ،ب ه سرنوش تی ن امعلوم دچار
میشد .یا حاج امینالضرب که به هزینه شخصی 150سال قبل میخواست برای ما راهآهن از ش مال ب ه ته ران بکش د ،ببینی د چ ه
کارآفرینهای بزرگی داشتیم .ناصرالدینشاه اجازه نمیدهد .مجوز به او نمیدهد ک ه راهآهن بکش د .پس ،حک ومت قاجارها آش کارا
کارشکن یا توسعهخوار است و بذر توسعه را میخورد.
جمهوری اسالمی با جهانیشدن چه برخوردی دارد؟
دولتهای توسعهخواه ،در مقابل ،دولتهایی هستند که هم در اندیشه توسعه میخواهند و هم در عمل به توسعه کمک میکنند .آرامآرام
که بخش خصوصی و جامعه مدنی رشد میکند ،دولتها خودشان را عقب میکشند و اجازه میدهن د ت ا نهادهای م دنی رش د یابن د،
دانشگاه میزنند .دانشگاه باالخره اقتضائات خودش را دارد .به محض اینکه دانشجویان تحرک مییابند ،سرکوب میش
وند .روزنامهها و
رسانههای گروهی مدنی تشکیل میشوند .به محض اینکه یک مقداری اینها نقش خودشان را بازی میکنند ،سرکوب میشوند .این نمونه
رژیم پهلوی ،آشکارا یک نمونه حکومت مردد در توسعه بود .رضاشاه میآید عدلی ه میزن د .اولین رئیس عدلی ه را خ ودش میکش د.
رفتارهای متعارض دارند .در سالهای بعد از انقالب نمیدانیم دقیقًا ،یکسری از عالئم ،توسعهخواهانه است و یکسری از عالئم ،این اس ت
که این ساختار آمادگی کنار آمدن با پیامدهای توسعه را ندارد .باالخره توسعه پیام دهای خ ودش را خواه د داش ت .اگر ما توس عه
میخواهیم ،باید پیامدها را بپذیریم .این مساله در سالهای اخیر باعث شده ،بحث الگوی بومی توسعه و الگوی ایرانی -اسالمی پیشرفت
طرح شود .ولی مساله این است که در مورد این الگو ،به جمعبندی نمیرسیم .سالهاست که راجع به این الگو کار میکنیم .ی ک بس ته
سازگاری هنوز پیدا نشده است .بنابراین به نظر میرسد که ما در این مورد هنوز جمعبندی نداریم .شما وقتی که در این مورد جمعبن دی
ندارید ،طبیعی است که در مورد پیوستن به اقتصاد جهانی هم مردد هستید .چون اگر این الگوی توسعه جهانی را نپذیرید ،جهانیش دن
بخشی از چیست؟ همان الگوی توسعه است .بنابراین شما مردد برخورد میکنید .به نظر میرسد که تردیدی که در ساختار سیاسی ما در
مورد الحاق به WTOوجود دارد ،ناشی از تردیدی است که در مورد اصل شیوه توسعه داریم و هنوز به جمعبندی نرسیدهایم.
جمعبندی
در هر صورت انشاءاهلل بعد از حل و فصل مناقشه اتمی و بعد از اینکه یکی دو سال ،دولت یازدهم تالش کند هم ه همتش
را بگذارد و اقتصاد ما را از رکود خارج کند ،موضوع اول کشور باید مساله الحاق به WTOباشد .این نگرانی وج ود دارد
که مساله اشتغال ،که ما به سرعت با لشگری از بیکاران هم روبهرو هستیم ،به موضوع اول بدل ش ود و ب رای ح داقل 10
سال ،دوباره مساله الحاق را از اندیشه دور کنیم .ما نمیگوییم که به سرعت بپیوندیم .باید در مورد الحاق ب ه ،WTOب ه
طور جدی فکر کنیم ،برنامهریزی کنیم و منظم پیش برویم .این نگرانی وجود داردکه ب ه محض اینک ه از داس تان رک ود
خارج شویم ،مساله اشتغال پیش بیاید .ما رسمًا حدود چهار میلیون بیکار داریم و دو میلیون هم به صورت غیررسمی ،در
مجموع شش میلیون بیکار ،به صورت بالقوه داریم و این شش میلیون بیکار ،یعنی یک لشگر ویرانگر ششمیلیوننفری که
ما را به سرعت با چالشهایی روبهرو میکند و اینقدر درگیر آن چالشها میشویم که دوباره اندیشیدن در مورد الحاق 10
سال عقب میافتد .اشتغال ما مساله جدی است .ممکن است که تبعات امنیتی و سیاسی برای ما داشته باشد .ولی به نظر
میرسد که حتی مساله اشتغال را هم باید در بستر الحاق به آن بیندیشیم .جدای از بستر الحاق ،یعنی ما 10سال ب رویم
برای اشتغال و بعد فکر کنیم برای الحاق .اشتغال را هم باید در بستر الحاق ب ه آن بیندیش یم .با این جمل ه بحث تمام
میشود که اگر به موقع ،جهانی نشویم ،به موقع ایرانی بودن خودمان را هم از دست خواهیم داد.
خانه بدوش مدرن!
برای آنها که عالقمند به سفر راحت و بدون دردسر هستند ،یا آنها که از سفر
با هواپیما می ترسند ،شاید دیدن این تصاویر بسیار جالب باشد .یک خانه یک
خوابه بسیار مجلل ،در درون اتوبوس با تمامی امکانات الزم
دستمزد
کارشناسان می گویند حداقل دستمزدها در ایران یکی از کمترین ارقام در بین کشورهای مختلف است و از این حیث مشموالن قانون کار با
مسائل و مشکالت جدی در تامین معیشت خود روبرو هستند.
پایین بودن حداقل دستمزدها در ایران آنقدر جدی است که برخی نمایندگان کارگری اعالم کرده اند ،حداقل بگیران دستمزد تنها 10روز
اول ماه را می توانند سر کنند و برای مابقی روزها تا حقوق بعدی باید به فکر شغل دوم و یا راه های دیگر درآمدی باشند.
حداقل دستمزد تعیین شده برای سال جاری از سوی شورای عالی کار 608 ،هزار و 900تومان است اما کارگران می گویند در بررسی ها به
این نتیجه رسیده اند که حداقل دستمزد باید چیزی نزدیک به یک میلیون تومان باشد.
با وجود اینکه برخی مقامات دولتی و کارفرمایان معتقدند متوسط پرداختی آنها در سال جاری حدود یک میلیون تومان برای هر نیروی کار
است ،اما اهمیت موضوع حداقل دستمزد در ایران به این دلیل است که طبق آمارهای موجود حداقل 25درصد کل مشموالن قانون کار،
حداقل بگیر هستند و ارقام دیگری غیر از مصوبه شورای عالی کار در پایان هر ماه را دریافت نمی کنند.
بنابراین تا زمانی که دست کم 3میلیون مشمول قانون کار در ایران به ازاء 196ساعت کار در ماه تنها 609هزارتومان دریافت کنند ،موضوع
حداقل دستمزد به عنوان یکی از مهم ترین مباحث پیش روی کارفرمایان و کارگران باقی خواهد ماند.
مسئله حقوق پایین کارگری در ایران باعث شد تا بیشتر کارگران برای تامین هزینه های زندگی خود در حاشیه شهرها ساکن شوند ،برخی
نیازهای زندگی مانند تفریحات و سرگرمی ها را برای خود و فرزندانشان حذف کنند تا بتواند به نیازهای ضروری خود از جمله اجاره،
خوراک و پوشاک برسند.
همچنین مسئله حل نشده دستمزد نیروی کار در ایران و شکاف عمیق بین هزینه ها و درآمدها باعث شده تا بسیاری از کارگران عالوه
بر شغل اصلی ،به مشاغل دیگری نیز رو بیاورند.
کارشناسان اقتصادی معتقدند یکی از دالیل گسترش مشاغل غیررسمی ،داللی و واسطه گری در ایران تامین نبودن افراد و عدم وجود
توازن بین هزینه ها و درآمدهای خانوار است .سامان جهانی کار پیش تر مقایسه ای را بین وضعیت دستمزد نیروی کار در برخی
کشورها انجام داده بود که نشان می دهد با وجود پایین بودن دستمزدها در ایران ،نیروی کار برخی کشورها ارقام دریافتی پایین
تری از کارگران ایرانی دارند.
با این حال نباید از یاد برد که وضعیت هزینه ها نیز در کشورهای مختلف متفاوت بوده و در تعیین دستمزدها تاثیرگذار است؛ به عبارتی
ممکن است پرداخت دستمزد کشوری نسبت به ایران کمتر باشد ،اما هزینه زندگی در آنجا نیز به مراتب از ایران پایین تر باشد.
نگاهی به مقایسه وضعیت ریالی دستمزد در ایران و مقایسه آن با دالر نشان می دهد که هر کارگر ایرانی در سال 80معادل 71.7دالر در
ماه حداقل دستمزد دریافت می کرد که این رقم تا سال 89رشد داشته است.
پس از آن با افزایش یکباره قیمت دالر در بازار ایران ،حداقل دستمزدهای معادل دالر نیز کاهش یافت و به زیر 200دالر در ماه رسید.
تنها در فاصله سال 89تا ،90حداقل دستمزد ماهیانه کارگران 101.6دالر کاهش داشته است.
به عبارت ساده تر در حالی که حداقل دستمزد کارگران در سال 90به نسبت سال 89به میزان 30هزارتومان در هر ماه افزایش نشان
می دهد ،اما در واقع حدود 102دالر از ارزش دستمزد و قدرت خرید کارگران در فاصله 89تا 90کاسته شده است.
مقایسه وضعیت دستمزد در ایران نسبت به برخی از کشورهای دیگر نیز نشان می دهد که ایران در ردیف کشورهای با حداقل دستمزد پایین قرار
دارد و در این زمینه نیروی کار برخی از کشورها ماهیانه تا چند برابر یک کارگر ایرانی حداقل دستمزد دریافت می کنند.
در حال حاضر ،حداقل دستمزد 608هزار و 900تومانی هر کارگر ایرانی در ماه معادل 194.5دالر 144.6 ،یورو 116.20 ،پوند و 713.8درهم است.
بررسی ها نشان می دهد که طی سال گذشته میالدی و امسال ،هر کارگر عراقی 300دالر حداقل دستمزد دریافت می کند.
خالصه
جهانیشدن یک حرکت طبیعی و غیرارادی است ،اساسًا رخ میدهد و اصًال در مورد آن نمیتوانیم داوری
کنیم .داستان جهانیشدن داستان بالغ شدن است .جهانیشدن در واقع نوع تازهای از تقسیم کار جهانی
است .تقسیم کار جدید باید بر اساس مزیت رقابتی صورت گیرد و برای مزیت رق``ابتی نیازمن``د یکسری
مقدمات هستیم .این فرآیند جهانیشدنی که در آغازش هستیم ،بیرحمانهترین دوره توزیع و تقسیم کار
جهانی است .اگر ما هوشیار باشیم ،میتوانیم در فرآیند انتخاب اصلح جایی برای خودمان باز کنیم .در
`لطه
تفکر ما نسبت به جهانیشدن یک خطای استراتژیک رخ داده است .ما جهانیشدن را بخشی از نظام س`
انگاشتهایم و پیوستن به اقتصاد جهانی را پذیرش نظام سلطه تعبیر کردهایم .جهانیشدن یک کالس اس``ت،
اگر ما مشارکت نکنیم از فرآیند یادگیری عقب میمانیم .در تقسیم کار جدید ،فرصتها از جنس فعالیتهای
`ود
دانشبنیان است .نکته دیگر این است که تاخیر در الحاق به WTOو تاخیر در جهاني شدن باعث میش`
`امهریزی
فرآیند یادگیری را از دست بدهیم .باید در مورد الحاق به ،WTOبه طور جدی فکر کنیم ،برن`
کنیم و منظم پیش برویم .اگر به موقع ،جهانی نشویم ،به موقع ایرانی بودن خودمان را هم از دست خواهیم
داد.