علوم انسانی و علوم اجتماعی سیاست و قانون‌گذاری

خلاصه کتاب نظام حقوق زن در اسلام

kholase_ketabe_zan_dar_eslam

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.




  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [2 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “خلاصه کتاب نظام حقوق زن در اسلام”

خلاصه کتاب نظام حقوق زن در اسلام

اسلاید 1: خلاصه کتاب :نظام حقوق زن در اسلامنویسنده:شهیدمرتضی مطهری

اسلاید 2: گردآورندگان:سارا امام جمعه قدسی نیاآذر حسین زاده عطارآزاده شفاعی بجستانیزیر نظر استاد محترم : جناب آقای دکتر مجتبویدانشکده علوم پایه بهار88

اسلاید 3: فهرست موضوعی:بخش اول : خواستگاری و نامزدیبخش دوم: ازدواج موقتبخش سوم : زن و استقلال اجتماعی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگیبخش پنجم : مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش ششم : مبانی طبيعی حقوق خانوادگیبخش هفتم : تفاوتهای زن و مردبخش هشتم : مهر و نفقه ( 1 )بخش نهم : حق طلاق بخش دهم : مساله ارثبخش یازدهم : تعدد زوجات

اسلاید 4: باسمه تعالی مقتضيات عصر ما ايجاب می‏كند كه بسياری از مسائل مجددا مورد ارزيابی‏ قرار گيرد نظام حقوق و تكاليف‏ خانوادگی از جمله اين سلسله مسائل است . در اين عصر چنين فرض شده‏ كه مسأله اساسی در اين زمينه آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد است ، همه مسائل ديگر فرع اين دو مسأله است . ولی اساسی‏ترين مسأله در مورد نظام حقوق خانوادگی - و لا اقل در رديف مسائل اساسی - اينست كه آيا نظام خانوادگی نظامی است‏ مستقل از ساير نظامات اجتماعی و منطق و معيار ويژه‏ای دارد جدا از منطقها و معيارهائی كه در ساير تأسيسات اجتماعی به كار می‏رود ؟ ريشه اين ترديد دو جنسی بودن دو ركن اصلی اين واحد از يك طرف و توالی نسلی والدين و فرزندان از جانب ديگر است.

اسلاید 5: دستگاه آفرينش اعضاء اين واحد را در وضعهای نامشابه و ناهمسانی و با كيفيات و چگونگيهای مختلفی قرار داده است . اجتماع‏ خانوادگی ، اجتماعی است طبيعی قراردادی يعنی حد متوسطی است ميان‏ يك اجتماع غريزی مانند اجتماع زنبور عسل و موريانه كه همه حدود و حقوق و مقررات از جانب طبيعت معين شده و امكان سرپيچی نيست و يك اجتماع‏ قراردادی مانند اجتماع مدنی انسانها كه كمتر جنبه طبيعی و غريزی دارد . در مورد حقوق زن در اجتماع نيز طبعا چنين ترديد و پرسشی هست كه آيا حقوق طبيعی و انسانی زن و مرد همانند و متشابه است يا ناهمانند و نامتشابه. ‏ آيا ذكوريت و انوثيت در حقوق و تكاليف اجتماعی راه يافته است يا از نظر طبيعت و در منطق تكوين و آفرينش ، حقوق يك جنسی است ؟ . در دنيای غرب ، از قرن هفدهم به بعد ، پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی‏ ، نهضتی در زمينه مسائل اجتماعی و به نام حقوق بشر صورت گرفت . نويسندگان و متفكران قرن هفدهم و هجدهم افكار خويش را درباره حقوق طبيعی‏ و فطری و غير قابل سلب بشر با پشتكار قابل تحسينی در ميان مردم پخش‏ كردند . ژان ژاك روسو و ولتر و منتسكيو از اين گروه نويسندگان و متفكرانند .

اسلاید 6: اصل اساسی مورد توجه اين گروه اين نكته بود كه انسان بالفطره و به‏ فرمان خلقت و طبيعت ، واجد يك سلسله حقوق و آزاديها است . اين حقوق و آزاديها را هيچ فرد يا گروه به هيچ عنوان و با هيچ نام نمی‏توانند از فرد يا قومی سلب كنند ، حتی خود صاحب حق و نيز نمی‏تواند به ميل و اراده خود ، آنها را به غير منتقل نمايد .در قرن نوزدهم افكار تازه‏ای در زمينه حقوق انسانها در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سياسی پيدا شد و تحولات ديگری رخ داد كه منتهی به ظهور سوسياليزم و لزوم تخصيص منافع به طبقات زحمتكش و انتقال حكومت از طبقه سرمايه‏دار به مدافعان طبقه كارگر گرديد . در قرن بيستم مسأله حقوق زن در برابر حقوق مرد مطرح‏ شد و برای اولين بار در اعلاميه جهانی حقوق بشر كه پس از جنگ جهانی دوم‏ در سال 1948 ميلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت تساوی حقوق زن و مرد صريحا اعلام شد . در همه نهضتهای اجتماعی غرب ، از قرن هفدهم تا قرن حاضر ، محور اصلی‏ دو چيز بود : آزادی و تساوی .

اسلاید 7: و نظر به اينكه نهضت حقوق زن در غرب ، دنباله ساير نهضتها بود ، و بعلاوه تاريخ حقوق زن در اروپا از نظر آزاديها و برابريها فوق العاده‏ مرارتبار بود ، در اين مورد نيز ، جز درباره آزادی و تساوی سخن نرفت . پيشگامان اين نهضت ، آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مكمل و متمم‏ نهضت حقوق بشر كه از قرن هفدهم عنوان شده بود دانستند و مدعی شدند كه‏ بدون تأمين آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بی‏ معنی است ، و بعلاوه ، همه مشكلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم‏ تساوی حقوق او با مرد است و با تأمين اين جهت ، مشكلات خانوادگی يك جا حل می‏شود . طرفدار تساوی و آزادی به عنوان حقوق فطری انسانها نيز دليلی جز اين‏ نداشتند . طبعا در مسأله اساسی نظام خانوادگی نيز مرجع و مأخذی جز طبيعت‏ نيست . اكنون بايد ببينيم چرا مسأله‏ای كه ما آنرا مسأله اساسی در نظام حقوق‏ خانوادگی ناميديم مورد توجه واقع نشد ؟ منشأ اين بی توجهی شايد اينست كه اين نهضت خيلی عجولانه صورت گرفت . لذا اين نهضت در عين اينكه يك سلسله بدبختيها را از زن گرفت ، بدبختيها و بيچارگيهای ديگری برای او و برای جامعه بشريت به ارمغان آورد . زن غربی تا اوايل قرن بيستم از ساده‏ترين و پيش پا افتاده‏ترين حقوق محروم بوده است .

اسلاید 8: و تنها در اوايل‏ قرن بيستم بود كه مردم مغرب زمين به فكر جبران مافات افتادند و چون اين‏ نهضت دنباله نهضتهای ديگر در زمينه تساوی و آزادی بود همه‏ معجزه‏ها را از معنی اين دو كلمه خواستند . غافل از اينكه تساوی و آزادی‏ مربوط است به رابطه بشرها با يكديگر از آن جهت كه بشرند ، و به قول‏ طلاب تساوی و آزادی حق انسان بماهو انسان است زن از آن جهت كه‏ انسان است مانند هر انسان ديگر آزاد آفريده شده است و از حقوق مساوی‏ بهره‏مند است ، ولی زن انسانی است با چگونگيهای خاص و مرد انسانی است‏ با چگونگيهای ديگر . زن و مرد در انسانيت برابرند ولی دو گونه انسانند ، با دو گونه‏ خصلتها و دو گونه روانشناسی . و اين اختلاف ناشی از عوامل جغرافيائی و يا تاريخی و اجتماعی نيست ، بلكه طرح آن در متن آفرينش ريخته شده . طبيعت‏ از اين دو گونگيها هدف داشته است و هر گونه عملی بر ضد طبيعت و فطرت‏ عوارض نامطلوبی به بار می‏آورد . در اين نهضت به اين نكته توجه نشد كه مسائل ديگری هم غير از تساوی و آزادی هست . تساوی و آزادی شرط لازم‏اند نه شرط كافی . تساوی حقوق يك‏ مطلب است و تشابه حقوق مطلب ديگر ، برابری حقوق زن و مرد از نظر ارزشهای مادی و معنوی يك چيز است‏و همانندی و همشكلی و همسانی چيز ديگر. در اين نهضت عمدا يا سهوا تساوی به جای تشابه به كار رفت‏ و برابری با همانندی يكی شمرده شد ، كيفيت تحت‏ الشعاع كميت قرار گرفت . انسان بودن زن موجب فراموشی زن بودن وی گرديد . اين بی توجهی را نمی‏توان تنها به حساب يك غفلت‏ فلسفی ناشی از شتابزدگی گذاشت . عوامل ديگری نيز در كار بود كه می‏خواست‏ از عنوان آزادی و تساوی زن استفاده كند .

اسلاید 9: يكی از آن عوامل اين بود كه مطامع سرمايه‏داران در اين جريان بی دخالت‏ نبود . كارخانه داران برای اينكه زن را از خانه به كارخانه بكشند و از نيروی اقتصادی او بهره‏كشی كنند ، حقوق زن ، استقلال اقتصادی زن ، آزادی زن‏ ، تساوی حقوق زن با مرد را عنوان كردند و آنها بودند كه توانستند به اين‏ خواسته‏ها رسميت قانونی بدهند .هنگامی كه از اختلافات فطری و طبيعی زن و مرد سخن می‏رود ، گروهی آنرا به عنوان نقص زن و كمال مرد تلقی می‏كنند ، غافل از اينكه نقص و كمال مطرح نيست ، دستگاه آفرينش نخواسته يكی را كامل و ديگری را ناقص ، يكی را برخوردار و ديگری را محروم و مغبون‏ بيافريند . اتفاقا قضيه برعكس است ، عدم توجه به وضع طبيعی و فطری زن بيشتر موجب پايمال شدن حقوق او می‏گردد . اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگويد تو يكی و من يكی ، كارها ، مسؤوليتها ، بهره‏ها ، پاداشها ، كيفرها همه بايد متشابه و همشكل باشد ، در كارهای سخت و سنگين بايد با من‏ شريك باشی ، به فراخور نيروی كارت مزد بگيری ، توقع احترام و حمايت از من نداشته باشی ، تمام هزينه زندگيت را خودت بر عهده بگيری ، در هزينه‏ فرزندان با من شركت كنی ،به همان اندازه كه من برای تو خرج می‏كنم تو بايد برای من خرج كنی و. . . در اين وقت است كه كلاه زن ، سخت پس معركه است .

اسلاید 10: زيرا زن بالطبع‏ نيروی كار و توليدش از مرد كمتر است و استهلاك ثروتش بيشتر ، به علاوه‏ بيماری ماهانه ، ناراحتی ايام بارداری ، سختيهای وضع حمل و حضانت كودك‏ شيرخوار ، زن را در وضعی قرار می‏دهد كه به حمايت مرد و تعهداتی كمتر و حقوقی بيشتر نيازمند است . اختصاص به انسان ندارد همه جاندارانی كه به‏ صورت زوج زندگی می‏كنند چنينند در نظر گرفتن وضع طبيعی و فطری هر يك از زن و مرد ، با توجه به تساوی‏ آنها در انسان بودن و حقوق مشترك انسانها ، زن را در وضع بسيار مناسبی‏ قرار می‏دهد كه نه شخصش كوبيده شود و نه شخصيتش « لا الشمس ينبغی لها ان تدرك‏ القمر و لا الليل سابق النهار و كل فی فلك يسبحون »شرط اصلی سعادت هر يك از زن و مرد و در حقيقت ، جامعه بشری ، اينست كه دو جنس هر يك در مدار خويش به حركت خود ادامه دهند . آزادی و برابری آنگاه سود می‏بخشد كه هيچ كدام از مدار و مسير طبيعی و فطری خويش خارج نگردند . آنچه در آن‏ جامعه ناراحتی آفريده است قيام بر ضد فرمان فطرت و طبيعت است نه چيز ديگر . اينكه ما مدعی هستيم مسأله نظام حقوقی زن در خانه و اجتماع از مسائلی است كه مجددا بايد مورد ارزيابی قرار گيرد و به ارزيابيهای گذشته‏ بسنده نشود به معنی اينست كه اولا طبيعت را راهنمای خود قرار دهيم ، ثانيا از مجموع تجربيات تلخ و شيرين ، چه در گذشته و چه در قرن حاضر ، حداكثر بهره‏برداری نمائيم و تنها در اين وقت است كه نهضت حقوق زن به‏ معنی واقعی تحقق می‏يابد . قرآن كريم ، به اتفاق دوست و دشمن ، احيا كننده حقوق زن است . مخالفان ، لااقل اين اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش گامهای‏ بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت . ولی قرآن هرگز به نام احيای‏ زن به عنوان انسان و شريك مرد در انسانيت و حقوق انسانی ، زن‏ بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد .

اسلاید 11: پيشگفتار

اسلاید 12: مشكل جهانی روابط خانوادگی 1- مشكل روابط خانوادگی در عصر ما نه آنچنان ساده است كه بتوان‏ با پر كردن كوپن از طرف پسران و دختران يا تشكيل سمينارهائی از نوع‏ سمينارهائی كه ديديم و شنيديم كه در چه سطح فكری است آنرا حل كرد و نه‏ مخصوص كشور و مملكت ماست و نه ديگران آنرا حل كرده‏اند و يا مدعی حل‏ واقعی آن هستند . ويل دورانت فيلسوف و نويسنده معروف تاريخ تمدن ميگويد : اگر فرض كنيم در سال 2000 مسيحی هستيم و بخواهيم بدانيم كه بزرگترين حادثه ربع اول قرن بيستم چه بوده است ، متوجه خواهيم‏ شد ، كه اين حادثه ، جنگ و يا انقلاب روسيه نبوده است ، بلكه همانا دگرگونی وضع زنان بوده است ، تاريخ چنين تغيير تكان دهنده‏ای در مدتی به‏ اين كوتاهی كمتر ديده است و خانه مقدس كه پايه نظم اجتماعی ما بود ، شيوه زناشوئی كه مانع شهوترانی و ناپايداری وضع انسان بود ، قانون اخلاقی‏ پيچيده‏ای كه ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود همه‏ آشكارا در اين انتقال پرآشوبی كه همه رسوم و اشكال زندگی و تفكر ما را فرا گرفته است گرفتار گشته‏اند .

اسلاید 13: اكنون نيز كه ما در ربع سوم قرن بيستم بسر ميبريم ناله متفكران غربی از بهم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پايه ازدواج ، از شانه خالی كردن‏ جوانان از قبول مسئوليت ازدواج ، از منفور شدن مادری ، از كاهش علاقه‏ پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت بفرزندان ، از ابتذال زن دنيای‏ امروز و جانشين شدن هوسهای سطحی بجای عشق ، از افزايش دائم التزايد طلاق‏ ، از زيادی سرسام آور فرزندان نامشروع ، از نادر الوجود شدن وحدت و صميميت ميان زوجين ، بيش از پيش بگوش ميرسد . مستقل باشيم يا از غرب تقليد كنيم ؟ موجب تأسف است كه گروهی از بی خبران می‏پندارند مسائل مربوط بروابط خانوادگی سالهاست كه در ميان اروپائيان بنحو احسن حل شده و بايد هر چه زودتر از آنها تقليد و پيروی كنيم . اين ، پندار محض است ، آنها از ما در اين مسائل بيچاره‏تر و گرفتارتر و فرياد فرزانگان‏شان بلندتر است.از مسائل مربوط بدرس و تحصيل زن كه‏ بگذريم در ساير مسائل خيلی از ما گرفتارترند و از سعادت خانوادگی كمتری برخوردار ميباشند .

اسلاید 14: جبر تاريخبعضی ديگر تصور ديگری دارند ، تصور ميكنند كه سستی نظم خانوادگی و راه‏ يافتن فساد در آن ، معلول آزادی زن است و آزادی زن نتيجه قهری زندگی‏ صنعتی و پيشرفت علم و تمدن است ، جبر تاريخ است و چاره‏ای نيست از اينكه به اين فساد و بی نظمی تن دهيم و از آن سعادت خانوادگی كه در قديم‏ بود برای هميشه چشم بپوشيم . ولی عامل عمده از هم گسيختگی نظم خانوادگی در اروپا دو چيز ديگر است . يكی رسوم و عادات و قوانين ظالمانه كه قبل از اين قرن در ميان آنها درباره زن جاری و حاكم بوده است تا آنجا كه زن برای اولين بار در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در اروپا ، دارای حق مالكيت شد . ديگر اينكه كسانيكه به فكر اصلاح اوضاع و احوال زنان افتادند از همان‏ راهی رفتند كه بعضی از مدعيان روشنفكری امروز ما ميروند .بيش از آنكه زندگی صنعتی مسئول اين آشفتگی و بی نظمی باشد ، آن قوانين‏ قديم متقدمان اروپا و اصلاحات جديد متجددانشان مسئول است . لهذا ما بايد بزندگی غربی ، هوشيارانه بنگريم . ضمن استفاده و اقتباس علوم و صنايع و تكنيك و پاره‏ای مقررات اجتماعی قابل تحسين از اخذ و تقليد رسوم و عادات و قوانينی كه برای خود آنها هزاران بدبختی‏ بوجود آورده است كه تغيير قوانين مدنی ايران و روابط خانوادگی و تطبيق‏ آن با قوانين اروپائی يكی از آنهاست پرهيز نمائيم .

اسلاید 15: بخش اول : خواستگاری و نامزدی

اسلاید 16: بخش اول نظر به اینکه قوانین مربوط به خواستگاری و نامزدی که در قانون مدنی آمده است قوانین مستقیم اسلامی نیست و قانون مدنی آنچه در این زمینه گفته طبق استنباطی است که از قواعد کلی اسلامی کرده است،اما از دو مطلب در اينجا نميتوانيم صرفنظر كنيم . آيا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است ؟ 1- پيشنهاد كننده ميگويد : قانون گذار ما حتی در اين چند ماده كذائی )مربوط بخواستگاری و نامزدی ( هم اين نكته ارتجاعی و غير انسانی را فراموش نكرده است كه مرد اصل است و زن فرع ، در تعقيب فكر مزبور ماده 1034 را كه اولين ماده‏ قانون در كتاب نكاح و طلاق است بنحو زير تنظيم نموده است : ( ماده 1034 ( 2-از هر زنيكه خالی از موانع نكاح باشد ميتوان خواستگاری نمود ) بطوريكه ملاحظه ميشود بموجب ماده مزبور با اينكه هيچگونه حكم و الزامی‏ بيان نشده است. ‏ اين قبيل تعبيرات در قوانين اجتماعی اثر روانی بسيار بد و ناگوار ايجاد ميكند و مخصوصا تعبيرات مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر ميگذارد و بمرد ژست مالكيت و بزن وضع بندگی‏ ميبخشد ”

اسلاید 17: غريزه مرد طلب و نياز است و غريزه زن جلوه و ناز اتفاقا يكی از اشتباهات بزرگ همين است . همين اشتباه سبب پيشنهاد الغاء مهر و نفقه شده است . طبيعت ، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن . طبيعت زن را گل ، و مرد را بلبل‏ قرار داده است . اين يكی از تدابير حيكمانه‏ و شاهكارهای خلقت است كه در غريزه مرد نياز و طلب و در غريزه زن ناز و جلوه قرار داده است . برای مرد قابل تحمل‏ است كه از زنی خواستگاری كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن ديگری‏ خواستگاری كند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضايت خود را بهمسری با او اعلام كند ، اما برای زن كه ميخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد قابل تحمل نيست كه مردی را بهمسری خود دعوت كند و احيانا جواب رد بشنود و سراغ مرد ديگری برود .

اسلاید 18: رسم خواستگاری يك تدبير ظريفانه و عاقلانه برای حفظ حيثيت و احترام زن است اينكه در قانون خلقت ، مرد مظهر نياز و طلب و خواستاری ، و زن مظهر مطلوبيت و پاسخگوئی آفريده شده است ، بهترين ضامن حيثيت و احترام زن و جبران كننده ضعف جسمانی او در مقابل نيرومندی جسمانی مرد است و هم بهترين عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترك آنهاست . اين ، نوعی امتياز طبيعی است كه به زن داده شده و نوعی تكليف طبيعی است كه‏ بدوش مرد گذاشته شده است . قوانينی كه بشر وضع ميكند ، مبنی بر يكسان بودن زن و مرد از لحاظ وظيفه و ادب خواستاری بر زيان زن و منافع و حيثيت و احترام اوست ، و تعادل را بظاهر بنفع مرد ، و در واقع بزيان هر دو بهم ميزند .

اسلاید 19: بخش دوم : ازدواج موقت

اسلاید 20: يكی از قوانين درخشان اسلام از ديدگاه مذهب جعفری كه مذهب رسمی كشور ماست اينست كه ازدواج به دو نحو ميتواند صورت بگيرد : دائم و موقت : ازدواج موقت و دائم در پاره‏ای از آثار با هم يكی هستند و در قسمتی‏ اختلاف دارند . آنچه اين دو را از هم متمايز ميكند يكی‏ اينست كه زن و مرد تصميم ميگيرند بطور موقت با هم ازدواج كنند و پس از پايان مدت ، اگر مايل بودند تمديد ميكنند و اگر مايل نبودند از هم جدا ميشوند . ديگر اينكه از لحاظ شرايط ، آزادی بيشتری دارند كه بطور دلخواه بهر نحو كه بخواهند پيمان می‏بندند . مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد بايد عهده‏دار مخارج روزانه و لباس و مسكن و احتياجات ديگر زن از قبيل دارو و طبيب بشود ، ولی در ازدواج موقت بستگی دارد بقرارداد آزادی كه ميان‏ طرفين منعقد ميگردد . ممكن است مرد نخواهد يا نتواند متحمل اين مخارج‏ بشود ، يا زن نخواهد از پول مرد استفاده كند ,… پس تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در اينست كه‏ ازدواج موقت از لحاظ حدود و قيود آزاد است ، يعنی وابسته باراده‏ و قرارداد طرفين است در ازدواج دائم ، هيچكدام از زوجين بدون جلب رضايت ديگری حق ندارند از بچه‏دار شدن و توليد نسل جلوگيری كنند ، ولی در ازدواج موقت جلب‏ رضايت طرف ديگر ضرورت ندارد مهر ، هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت . با اين‏ تفاوت كه در ازدواج موقت ، عدم ذكر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم ، عقد باطل نيست . مهرالمثل تعيين ميشود .

اسلاید 21: بديهی است كه ما طرفدار اين قانون با اين خصوصيات هستيم ، و اما اينكه مردم ما بنام اين قانون سوءاستفاده‏هائی كرده و ميكنند ، ربطی‏ بقانون ندارد . لغو اين قانون ، جلوی آن سوء استفاده‏ها را نميگيرد بلكه‏ شكل آنها را عوض ميكند . بعلاوه صدها مفاسدی كه از خود لغو قانون‏ برميخيزد . اكنون ببينيم با بودن ازدواج دائم ، چه ضرورتی هست كه قانونی بنام‏ قانون ازدواج موقت بوده باشد الف- زندگی امروز و ازدواج موقت . ب - مفاسد و معايب ازدواج موقت .

اسلاید 22: زندگی امروز و ازدواج موقتازدواج دائم مسئوليت و تكليف بيشتری برای زوجين‏ توليد ميكند ، بهمين دليل پسر يا دختری نميتوان يافت كه از اول بلوغ‏ طبيعی كه تحت فشار غريزه قرار ميگيرد آماده ازدواج دائم باشد . خاصيت‏ عصر جديد اين است كه فاصله بلوغ طبيعی را با بلوغ اجتماع و قدرت تشكيل‏ عائله زيادتر كرده است .

اسلاید 23: ازدواج آزمايشیاين ضرورت ، اختصاص بايام تحصيل ندارد ، در شرايط ديگر نيز پيش‏ ميايد . اصولا ممكن است زن و مردی كه خيال دارند با هم بطور دائم ازدواج‏ كنند و نتوانسته‏اند نسبت بيكديگر اطمينان كامل پيدا كنند بعنوان ازدواج‏ آزمايشی برای مدت موقتی با هم ازدواج كنند . اگر اطمينان كامل بيكديگر پيدا كردند ادامه ميدهند و اگر نه از هم جدا ميشوند .

اسلاید 24: ازدواج موقت: اكنون ميخواهيم ببينيم‏ ازدواج موقت چه زيانهائی ممكن است در برداشته باشد . مقدمه ميخواهم‏ معايب و مفاسدی كه برای نكاح منقطع ذكر شده از اين قرار است : 1 - پايه ازدواج بايد بر دوام باشد .اينكه پايه ازدواج بايد بر دوام باشد بسيار مطلب درستی است ، ولی اين‏ ايراد وقتی وارد است كه بخواهيم ازدواج موقت را جانشين ازدواج دائم‏ كنيم و ازدواج دائم را منسوخ نمائيم2– ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ايرانی كه شيعه مذهب ميباشند استقبال نشده است و آنرا نوعی تحقير برای خود دانسته‏اند ، پس افكار عمومی خود مردم شيعه نيز آنرا طرد ميكند . جواب اینست که:اولا منفوريت متعه در ميان زنان ، مولود سوء استفاده‏هائی است كه مردان هوسران در اين زمينه كرده‏اند و قانون بايد جلو آنها را بگيرد. ثانيا انتظار اينكه ازدواج موقت باندازه ازدواج دائم استقبال شود در صورتيكه‏ فلسفه ازدواج موقت ، عدم آمادگی يا عدم امكان طرفين با يكطرف برای‏ ازدواج دائم است انتظار بيجا و غلطی است . 3 - نكاح منقطع . بر خلاف حيثيت و احترام زن است ، زيرا نوعی كرايه‏ دادن آدم و جواز شرعی آدم فروشی است . خلاف حيثيت انسانی زن است كه در مقابل وجهی كه از مردی ميگيرد وجود خود را در اختيار او قرار دهد . .

اسلاید 25: فقها تصريح كرده‏اند و قانون مدنی نيز بر همان اساس مواد خود را تنظيم كرده است كه ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهيت قرارداد هيچگونه تفاوتی با هم ندارند و نبايد داشته باشند . هر دو ازدواجند و هر دو بايد با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگيرند و اگر نكاح منقطع را با صيغه‏های مخصوص اجاره و كرايه بخوانند باطل است . در پاسخ باید گفت زن كرايه‏ای آن زنی است كه برای جلب مشتری برای يك مؤسسه اقتصادی با هزاران اطوار كه اغلب آنها تصنعی و بخاطر انجام وظيفه مزدوری است روی‏ صفحه تلويزيون ظاهر ميشود و بنفع يك كالای تجارتی تبليغ ميكند . 4 - نكاح منقطع ، چون بهرحال نوعی اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محكوم است پس نكاح منقطع محكوم است . 5- نكاح منقطع ، از نظر اينكه دوام ندارد ، آشيانه نامناسبی برای‏ كودكانی است كه بعدا بوجود می‏آيند . ‏ ‏ پيش از این گفتيم كه يكی از تفاوتهای ازدواج موقت و ازدواج دائم مربوط به‏ توليد نسل است . در ازدواج دائم هيچيك از زوجين بدون جلب رضايت ديگری نمی تواند از زير بار تناسل شانه خالی كند . بر خلاف ازدواج موقت كه هر دو طرف‏ آزادند .

اسلاید 26: اگر زوجين در ازدواج موقت مايل باشند توليد فرزند كنند و مسئوليت نگهداری و تربيت فرزند آتيه را بپذيرند توليد فرزند می‏كنند . بديهی است كه از نظر عاطفه طبيعی فرقی ميان فرزند زوجه دائم با زوجه‏ موقت نيست و اگر فرضا پدر يا مادر از وظيفه خود امتناع كند قانون آنها را مكلف و مجبور می‏كند. اگر مايل نباشند كه توليد فرزند نمايند و هدفشان از ازدواج موقت فقط تسكين غريزه است از بوجود آمدن‏ فرزند جلوگيری ميكنند . اينكه فقهای شيعه می‏گويند هدف ازدواج دائم توليد نسل است و هدف‏ ازدواج موقت ، استمتاع و تسكين غريزه است همين منظور را بيان می‏كنند .

اسلاید 27: ازدواج موقت و مسأله حرمسرا يكی از سوژه‏هائيكه مغرب زمين عليه مشرق زمين در دست دارد و برخ او ميكشد و برايش فيلمها و نمايشنامه‏ها تهيه كرده و ميكند ، مسئله تشكيل‏ حرمسراست كه متأسفانه در تاريخ مشرق زمين نمونه‏های زيادی ميتوان از آن‏ يافت . ميگويند - مجاز شمردن ازدواج موقت مساوی است با مجاز دانستن تشكيل‏ حرمسرا كه نقطه ضعف و مايه سرافكندگی مشرق زمين در برابر مغرب زمين‏ است . اين مسئله را از دو جهت بايد بررسی كرد : يكی از اين نظر كه عامل‏ تشكيل حرمسرا از جنبه اجتماعی چه بوده است ؟ دوم اينكه آيا منظور از تشريع قانون ازدواج موقت اين بوده است كه‏ ضمنا وسيله هوسرانی و حرمسرا سازی برای عده‏ای از مردان فراهم گردد ، يا نه ؟

اسلاید 28: علل اجتماعی حرمسراسازیپيدايش حرمسرا معلول دست بدست دادن دو عامل است . اولين عامل حرمسرا سازی تقوا و عفاف زن است ، يعنی شرائط اخلاقی و اجتماعی محيط بايد طوری باشد كه بزنان اجازه ندهد در حالی كه با مرد بخصوصی رابطه جنسی دارند با مردان ديگر نيز ارتباط داشته باشند . عامل ديگر ، نبودن عدالت اجتماعی است . فقر گروه زيادی از مردان از تشكيل عائله و داشتن همسر محروم ميمانند و عدد زنان‏ مجرد افزايش مييابد و زمينه برای حرمسرا سازی فراهم ميگردد . يك نگاه مختصر به تاريخ نشان ميدهد كه قانون ازدواج موقت كوچكترين‏ تأثيری در تشكيل حرمسرا نداشته است .

اسلاید 29: آيا تشريع ازدواج موقت برای تأمين هوسرانی است ؟در اين جهت نميتوان‏ ترديد كرد كه اديان آسمانی عموما بر ضد هوسرانی و هواپرستی قيام كرده‏اند ، تا آنجا كه در ميان پيروان غالب اديان ترك هوس رانی و هواپرستی‏ بصورت تحمل رياضتهای شاقه درآمده است . قرآن كريم‏ هواپرستی را در رديف بت پرستی قرار داده است . در اسلام آدم ذواق يعنی كسی كه هدفش اينست كه زنان گوناگون را مورد كامجوئی و چشش قرار دهد ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است . امتياز اسلام از برخی شرايع ديگر به اينست كه رياضت و رهبانيت را مردود ميشمارد ، نه اينكه هواپرستی را جايز و مباح ميداند . از نظر اسلام‏ تمام غرائز اعم از جنسی و غيره بايد در حدود اقتضاء و احتياج طبيعت‏ اشباع و ارضاء گردد .

اسلاید 30: حرمسرا در دنيای امروز دنيای امروز كاری كرده است كه مرد عياش اين قرن نيازی به تشكيل‏ حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد . برای مرد اين قرن از بركت تمدن‏ غرب همه جا حرمسراست .

اسلاید 31: منع خليفه از ازدواج موقتازدواج موقت از مختصات فقه جعفری است ، ساير رشته‏های فقهی اسلامی‏ آنرا مجاز نميشمارند . مسلمانان اتفاق و اجماع دارند كه در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده‏ است و رسول اكرم در برخی از سفرها كه بانها اجازه ازدواج موقت ميداده‏ است . و همچنين مورد اتفاق مسلمانان از همسران خود دور ميافتادند و در ناراحتی بسر ميبردند به آنها اجازه ازدواج موقت ميداده است . و همچنين‏ مورد اتفاق مسلمانان است كه خليفه دوم در زمان خلافت خود نكاح منقطع را تحريم كرد. گروهی از اهل تسنن عقيده دارند كه نكاح منقطع را پيغمبر اكرم خودش در اواخر عمر ممنوع كرده بود و منع خليفه در واقع اعلام ممنوعيت آن از طرف‏ پيغمبر اكرم بوده است . توجيه صحيح اين مطلب همان است كه علامه كاشف الغطاء بيان كرده‏اند . خليفه از آنجهت بخود حق داد اين موضوع را قدغن كند كه تصور ميكرد اين‏ مسئله داخل در حوزه اختيارات ولی امر مسلمين است هر حاكم و ولی امری‏ ميتواند از اختيارات خود بحسب مقتضای عصر و زمان در اين گونه امور استفاده كند بهر حال نفوذ و شخصيت خليفه و تعصب مردم در پيروی از سيرت و روش‏ كشور داری او سبب شد كه اين قانون در محاق نسيان و فراموشی قرار گيرد و اين سنت كه مكمل ازدواج دائم است و تعطيل آن ناراحتيها بوجود می‏آورد برای هميشه متروك بماند . ائمه اطهار كه پاسداران دين مبين هستند بخاطر اينكه اين سنت اسلامی ، متروك و فراموش نشود آنرا ترغيب و تشويق فراوان كردند . ‏

اسلاید 32: بخش سوم : زن و استقلال اجتماعی

اسلاید 33: اسلام بزرگترين خدمتها را نسبت بجنس زن انجام داد . خدمت اسلام بزن‏ تنها در ناحيه سلب اختيار داری مطلق پدران نبود . بطور كلی به او حريت‏ داد ، شخصيت داد ، استقلال فكر و نظر داد ، حقوق طبيعی او را برسميت‏ شناخت . اول در ناحيه روانشناسی زن و مرد .تفاوت دوم اينكه در اينست كه اسلام در عين آنكه زنانرا بحقوق‏ انسانيشان آشنا كرد و به آنها شخصيت و حريت و استقلال داد هرگز آنها را به تمرد و عصيان و طغيان و بدبينی نسبت بجنس مرد وادار نكرد . در كشور ما نيازمندی به نهضت زن هست . اما نهضت سفيد اسلامی نه نهضت‏ سياه و تيره اروپائی . نهضتی كه براستی از تعليمات عاليه اسلامی سرچشمه بگيرد ، نه اينكه بنام‏ تغيير قانون مدنی ، قوانين مسلم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گيرد.

اسلاید 34: مسأله اجازه پدر مسئله‏ای كه از نظر ولايت پدران بر دختران مطرح است اينست كه آيا در عقد دوشيزگان كه برای اولين بار شوهر ميكنند اجازه پدر نيز شرط است يا نه ؟ از نظر اسلام چند چيز مسلم است : پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادی استقلال دارند . هر يك از دختر و پسر اگر بالغ و عاقل باشند و بعلاوه رشيد باشند يعنی از نظر اجتماعی آن اندازه‏ رشد فكری داشته باشند كه بتوانند شخصا مال خود راحفظ و نگهداری كنند ثروت آنها را بايد در اختيار خودشان قرار داد . مطلب مسلم ديگر مربوط به امر ازدواج است . پسران اگر بسن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند خود اختياردار خود هستند و كسی حق دخالت ندارد . دختر اگر يكبار شوهر كرده است و اكنون بيوه است ، قطعا از لحاظ اينكه كسی حق دخالت در كار او ندارد مانند پسر است . و اگر دوشيزه‏ است و اولين بار است كه ميخواهد با مردی پيمان زناشوئی ببندد چطور ؟ در اينكه پدر اختياردار مطلق او نيست و نميتواند بدون ميل و رضای او ، او را به هر كس كه دلش می‏خواهد شوهر بدهد حرفی نيست .راجع باينكه آيا موافقت پدر شرط است يا نه ؟ چنانكه گفتيم ميان فقهاء اختلاف است و شايد اكثريت فقها خصوصا فقهای متأخر موافقت پدر را شرط نميدانند ولی عده‏ای هم آنرا شرط ميدانند . قانون مدنی ما از دسته دوم كه‏ فتوای آنها مطابق احتياط است پيروی كرده است . چون مطلب يك مسئله مسلم اسلامی نيست از نظر اسلامی درباره آن بحث‏ نميكنيم ولی از نظر اجتماعی لازم ميدانم در اين‏باره بحث كنم .

اسلاید 35: مرد بنده شهوت است و زن اسير محبت فلسفه اينكه دوشيزگان لازم است - يا لااقل خوب است - بدون موافقت‏ پدران با مردی ازدواج نكنند ناشی از اين نيست كه دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعی كمتر از مرد بحساب آمده است . اين مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فكری زن مربوط نيست . به گوشه‏ای‏ از روانشناسی زن و مرد مربوط است . مربوط است بحس شكارچی‏گری مرد از يك طرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف ديگر . مرد بنده شهوت است و زن اسير محبت . آنچه مرد را ميلغزاند و از پا در می‏آورد شهوت است ، و زن باعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بيشتر است . اما آن چيزی كه زن را از پا در می‏آورد و اسير می‏كند اينست كه نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود . رسول اكرم اين حقيقت را چهارده قرن پيش به وضوح بيان كرده است . می‏فرمايد : سخن مرد به زن‏ تو را دوست دارم ، هرگز از دل زن بيرون نمی‏رود مردان شكارچی از اين احساس زن همواره استفاده ميكنند . دام عزيزم ، از عشق تو ميميرم برای شكار دخترانی كه درباره مردان تجربه‏ای ندارند بهترين دامها است . اينجاست كه لازم است دختر مرد ناآزموده ، با پدرش كه از احساسات‏ مردان بهتر آگاه است مشورت كند و لزوما موافقت او را جلب كند . پس در اينجا قانون بهيچوجه زن را تحقير نكرده است ، بلكه دست حمايت خود را روی شانه او گذاشته است .

اسلاید 36: بخش چهارم :اسلام و تجدد زندگی

اسلاید 37: اسلام و تجدد زندگی )1. مقتضيات زمان( موضوع مذهب و پيشرفت از موضوعاتی است كه بيشتر و پيشتر از آنكه برای‏ ما مسلمانان مطرح باشد برای پيروان ساير مذاهب مطرح بوده است . بسياری‏ از روشنفكران جهان فقط از آن جهت مذهب را ترك كرده‏اند كه فكر ميكرده‏اند ميان مذهب و تجدد زندگی ناسازگاری است . وخاصيت مذهب را ثبات ويك نواختی و حفظ شكلها و صورتهای موجود ميدانسته‏اند . نهرو نخست وزير فقيد هند عقايد ضد مذهبی داشته است و بهيچ دين و مذهبی معتقد نبوده است . از گفته‏های وی چنين بر می‏آيد كه چيزی كه وی را از مذهب متنفر كرده است ، جنبه دگم و يكنواختی مذهب است . اما در اواخر عمر در وجود خودش و در جهان يك ( خلاء ) احساس ميكند و معتقد ميشود اين خلاء را جز نيروی معنوی نميتواند پر كند . در عين حال از نزديك شدن به مذهب بخاطر همان حالت جمود و يكنواختی كه فكر ميكند در هر مذهبی هست وحشت ميكند .

اسلاید 38: اسلام و مقتضيات زماندر ميان اديان و مذاهب هيچ دين و مذهبی مانند اسلام در شئون زندگی مردم‏ مداخله نكرده است.همانطوريكه روابط بندگان با خدا را بيان كرده است خطوط اصلی روابط انسانها و حقوق و وظايف افراد را نسبت بيكديگر نيز در شكلهای گوناگون بيان كرده است .

اسلاید 39: خصلت انطباق اسلام با زمان از نظر خارجياناتفاقا بسياری از دانشمندان و نويسندگان خارجی ، اسلام را از نظر قوانين‏ اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار داده‏اند و قوانين اسلامی را بعنوان يك‏ سلسله قوانين مترقی ستايش كرده اند. برنارد شاو نويسنده معروف و آزاد فكر انگليسی گفته است : من هميشه‏ نسبت بدين محمد بواسطه خاصيت زنده بودن عجيبش نهايت احترام را داشته‏ام . بنظر من اسلام تنها مذهبی است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد . چنين پيش بينی ميكنم و از همين اكنون آثار آن پديدار شده است كه‏ ايمان محمد مورد قبول اروپای فردا خواهد بود .

اسلاید 40: اشكالات گاهی ميگويند در اين جهان همه چيز در تغيير است ، هيچ چيزی ثابت و يكنواخت باقی نميماند . چگونه ممكن است يك سلسله قوانين اجتماعی‏ برای هميشه بتواند ثابت و باقی بماند ؟ آنچيزی كه همواره در تغيير است ، نو و كهنه ميشود ، رشد و انحطاط دارد ، ترقی و تكامل دارد همانا مواد و تركيبات مادی اينجهان است . و اما قوانين جهان ثابت است . در اينجهت فرق نميكند كه قانون مورد نظر يك قانون طبيعی‏ باشد يا يك قانون وضعی و قراردادی ، زيرا ممكن است يك قانون وضعی و قراردادی‏ از طبيعت و فطرت سرچشمه گرفته باشد . و تعيين كننده خط سير تكاملی‏ افراد و اجتماعات بشری باشد . ولی پرسشی كه بيش از هر پرسش ديگر تكرار ميشود اينست كه قوانين در زمينه احتياجات وضع ميشود و احتياجات اجتماعی بشر ثابت ‏ نيست ، پس قوانين اجتماعی نيز نمی‏تواند ثابت و يكنواخت باشد . در پاسخ باید گفت: اتفاقا يكی از جنبه‏های‏ اعجازآميز دين مبين اسلام اينست كه اسلام در مورد احتياجات ثابت فردی يا اجتماعی قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و متغير وضع متغيری در نظر گرفته است.

اسلاید 41: خود زمان با چه چيز منطبق شود ؟ اكثر افرادی كه از پيشرفت و تكامل و تغيير اوضاع زمان دم‏ ميزنند خيال ميكنند هر تغييری كه در اوضاع اجتماعی پيدا ميشود خصوصا اگر از مغرب زمين سرچشمه گرفته باشد بايد بحساب تكامل و پيشرفت گذاشت . به خيال اين گروه چون علم و صنعت در حال پيشرفت است پس‏ تمام تغييراتی كه در زندگی انسان‏ها پيدا ميشود نوعی پيشرفت و رقاء است‏ و بايد استقبال كرد .در صورتيكه نه همه تغييرات نتيجه مستقيم علم و صنعت است و نه ضرورت‏ و جبری در كار است . انسان كه بر مركب زمان سوار است و در حال حركت است نبايد از هدايت و رهبری اين مركب ، آنی غفلت كند .

اسلاید 42: انطباق يا نسخ ؟بعضی از افراد ، مشكل اسلام و مقتضيات زمان را با فورمول بسيار ساده و آسانی حل‏ كرده‏اند . ميگويند دين اسلام يك دين جاودانی است و با هر عصر و زمانی‏ قابل انطباق است . نويسنده 40 پيشنهاد ميگويد قوانين دنيوی اديان بايد حالت نرمش و انعطاف داشته و با پيشرفت علم و دانش و توسعه تمدن هماهنگ و سازگار باشد . نويسنده مزبور ميگويد - تعليمات اسلام بر سه قسم است . قسم اول اصول‏ عقائد است از قبيل توحيد و نبوت و معاد و غيره . قسم دوم عبادات است‏ از قبيل مقدمات و مقارنات نماز و روزه و وضو و طهارت و حج و غيره . قسم سوم قوانينی است كه به زندگی مردم مربوط است . قسم اول و دوم جزء دين است و آنچيزی كه مردم بايد برای هميشه برای خود حفظ كنند همانها هستند . اما قسم سوم جزء دين نيست ، زيرا دين با زندگی‏ مردم سر و كار ندارد و پيغمبر هم اين قوانين را بعنوان اينكه جزء دين‏ است و مربوط بوظيفه رسالت است نياورده ، بلكه چون اتفاقا آنحضرت‏ زمامدار بود باين مسائل هم پرداخت و گرنه شأن دين فقط اينست كه مردم را بعبادت و نماز و روزه وادار كند .

اسلاید 43: مگر قرآن هدف انبياء و مرسلين را بيان نكرده است ؟ مگر قرآن در كمال‏ صراحت نميگويد : « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »ما همه پيغمبران را با دلائل روشن فرستاديم‏ و با آنها كتاب و مقياس فرود آورديم تا مردم بعدالت قيام كنند . قرآن‏ عدالت اجتماعی را بعنوان يك هدف اصلی برای همه انبياء ذكر ميكند . ما با اين نغمه كه اسلام خوب است اما بشرط اينكه محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع كاری نداشته باشد . در حدود نيم قرن است كه‏ آشنائيم . اين نغمه از ماوراء مرزهای كشورهای اسلامی بلند شده و در همه‏ كشورهای اسلامی تبليغ شده است . مقررات عبادی اسلام از نظر مردم مغرب زمين بايد باقی باشد تا در مواقع لزوم بتوان مردم را عليه كمونيسم بعنوان يك سيستم الحادی و ضد خدا بحركت آورد . اما مقررات اجتماعی اسلامی كه فلسفه زندگی مردم مسلمان‏ بشمار ميرود و مسلمانان با داشتن آنها در مقابل مردم مغرب زمين احساس‏ استقلال و شخصيت ميكنند و مانع هضم شدن آنها در هاضمه حريص مغرب زمين است بايد از ميان برود . مردم مسلمان پی برده‏اند كه تبليغ عليه قوانين اسلامی جز يك نيرنگ‏ استعماری نيست .

اسلاید 44: اسلام و تجدد زندگی ( 2 )انسان تنها جانداری نيست كه اجتماعی زندگی ميكند . زنبور عسل و بعضی از مورچه‏ها و موريانه‏ها از تمدن و نظامات و تشكيلاتی‏ برخوردارند كه سالها بلكه قرنها بايد بگذرد تا انسان كه خود را از اشرف‏ مخلوقات ميشمارد بپايه آنها برسد . آنها از اولی كه پا به اين دنيا گذاشته‏اند دارای همين تمدن و تشكيلات بوده‏اند كه امروز هستند و تغييری در اوضاع آنها رخ نداده است . اين انسان است كه بمصداق « و خلق الانسان‏ ضعيفا » زندگيش از صفر شروع شده و بسوی بی نهايت پيش ميرود . برای حيوانات ، مقتضيات زمان هميشه يك جور است ، اقتضاهای زمان‏ زندگی آنها را دگرگون نميكند . اما انسان : زندگی اجتماعی انسان دائما دستخوش تغيير و تحول است . طبيعت ، انسان را بالغ شناخته و آزاد گذاشته و سرپرستی خود را از او برداشته است . برای انسان همانطور كه راه پيشرفت و ترقی باز است ، راه فساد و انحراف و سقوط هم بسته نيست اين دو استعداد در انسان ، استعداد تكامل و استعداد انحراف ، از يكديگر تفكيك ناپذيرند .

اسلاید 45: جامدها و جاهلها از جمله خاصيتهای بشر افراط و تفريط است. ، انسان اگر در حد اعتدال‏ بايستد كوشش‏ ميكند زمان را با نيروی علم و ابتكار و سعی و عمل جلو ببرد ، كوشش ميكند خود را با مظاهر ترقی و پيشرفت زمان تطبيق دهد و هم كوشش ميكند جلو انحرافات زمان را بگيرد و از همرنگ شدن با آنها خود را بركنار دارد . اما متأسفانه هميشه اينطور نيست ، دو بيماری خطرناك همواره آدمی را در اين زمينه تهديد ميكند بيماری جمود و بيماری جهالت ، نتيجه بيماری‏ اول توقف و سكون و باز ماندن از پيشروی و توسعه است و نتيجه بيماری دوم‏ سقوط و انحراف است . جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با كهنه خو نميگيرد و جاهل هر پديده نوظهوری را بنام مقتضيات زمان ، بنام تجدد و ترقی موجه ميشمارد . جامد و جاهل متفقا فرض ميكنند كه هر وضعی كه در قديم بوده است ، جزء مسائل و شعائر دينی است ، با اين تفاوت كه جامد نتيجه ميگيرد اين شعائر را بايد نگهداری كرد و جاهل نتيجه ميگيرد اساسا دين ملازم است با كهنه پرستی و علاقه به سكون و ثبات . جامدهای متدين نما همانطوريكه به پاره‏ای مسائل فلسفی بی جهت رنگ‏ مذهبی دادند شكل ظاهری مادی زندگی را هم ميخواستند جزء قلمرو دين بشمار آورند ، افراد جاهل و بی خبر نيز تصور كردند كه واقعا همين طور است و دين برای زندگی مادی مردم شكل و صورت خاصی در نظر گرفته است . و چون به‏ فتوی علم بايد شكل مادی زندگی را عوض كرد پس علم فتوای منسوخيت دين را صادر كرده است .جمود دسته اول و بی خبری دسته دوم فكر موهوم تناقض علم و دين را بوجود آورد .

اسلاید 46: تمثيل قرآناسلام دينی است پيشرو و پيش برنده ، قرآن كريم برای اينكه مسلمانانرا متوجه كند كه همواره بايد در پرتو اسلام در حال رشد و نمو و تكامل باشند ، مثلی می‏آورد ، ميگويد : مثل پیروان محمد مثل دانه ای است که در زمین کاشته می شود ان دانه ابتدا به صورت برگ نازکی از زمین می روید سپس خود را نیرومند میسازد ،سپس روی ساقه خویش می ایستد آنچنان با سرعت قوت این مراحل را طی می کند که کشاورزان را به شگفت می آورد.قرآن اجتماعی را پی ریزی می کند که دائما در حال رشدوتوسعه باشد.اسلام هم با جمود مخالف است هم با جهالت. جمود جامدها به جاهلها ميدان تاخت و تاز ميدهد و جهالت جاهلها جامدها را در عقايد خشكشان متصلب‏تر ميكند . بشر همانطوريكه تحت تأثير تمايلات علمی ، اخلاقی ، ذوقی ، مذهبی ، قرار دارد و هر زمان ابتكار تازه‏ای در طريق صلاح بشريت ميكند ، تحت تأثير تمايلات خودپرستی ، جاه طلبی ، هوسرانی ، پولدوستی ، استثمارگری هم هست‏ .

اسلاید 47: اسلام و تجدد زندگشی ( 3) دليل عمده كسانيكه می‏گويند در حقوق خانوادگی بايد از سيستمهای غربی‏ پيروی كنيم اينست كه وضع زمان تغيير كرده و مقتضيات قرن بيستم اينچنين‏ اقتضا ميكند ، از اينرو اگر ما نظر خود را درباره اين مسئله روشن نكنيم‏ بحثهای ديگر ما ناقص خواهد بود . فعلا كافی است كه دو مطلب روشن شود : يكی اينكه هماهنگی با تغييرات زمان به اين سادگی نيست كه مدعيان بی‏ خبر پنداشته و ورد زبان ساخته‏اند . در زمان هم پيشروی وجود دارد و هم انحراف ، بايد با پيشرفت زمان پيش رفت و با انحراف زمان مبارزه كرد .

اسلاید 48: راز و رمز تحرك و انعطاف در قوانين اسلامیمتفكران اسلامی عقيده دارند كه اين دين با پيشرفتهای زمان و توسعه فرهنگ و تغييرات حاصله از توسعه هماهنگ است .راز اينكه دين مقدس اسلام با قوانين ثابت و لا يتغيری كه دارد با توسعه‏ تمدن و فرهنگ سازگار است و با صور متغير زندگی قابل انطباق است چند چيز است و ما قسمتی از آنها را شرح ميدهيم .

اسلاید 49: توجه به روح و معنی و بی تفاوتی نسبت به قالب و شكل1- اسلام به شكل ظاهر و صورت زندگی كه وابستگی تام و تمامی بميزان‏ دانش بشر دارد نپرداخته است . دستورهای اسلامی مربوط است به روح و معنی‏ و هدف زندگی و بهترين راهی كه بشر بايد برای وصول به آن هدفها پيش‏ بگيرد . اسلام با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شكلها و صورتها و ابزارها و در قلمرو علم و فن از هرگونه تصادمی با توسعه فرهنگ و تمدن‏ پرهيز كرده است ، بلكه باتشويق بعوامل توسعه تمدن يعنی علم و كار و تقوا و اراده و همت و استقامت ، خود نقش عامل اصلی پيشرفت تمدن را بعهده گرفته است.قانون ثابت برای احتياج ثابت و قانون متغير برای احتياج متغير 2- يكی ديگر از خصوصيات دين اسلام كه اهميت فراوانی دارد اينست كه‏ برای احتياجات ثابت بشر ، قوانين ثابت و برای احتياجات متغير وی وضع‏ متغيری در نظر گرفته است . مسأله اهم و مهم 3- يكی ديگر از جهاتی كه به اسلام امكان انطباق با مقتضيات زمان می‏دهد جنبه عقلانی دستورهای اين دين است ، اسلام به پيروان خود اعلام كرده است‏ كه همه دستورهای او ناشی از يك سلسله مصالح عاليه است.

اسلاید 50: قوانينی كه حق وتو دارند4- يكی ديگر از جهاتی كه به اين دين خاصيت تحرك و انطباق بخشيده و آنرا زنده و جاويد نگه ميدارد اينست كه يك سلسله قواعد و قوانين در خود اين دين وضع شده كه كار آنها كنترل و تعديل قوانين ديگر است . فقها اين‏ قواعد را قواعد حاكمه مينامند . مانند قاعده لا حرج و قاعده‏ لا ضرر كه بر سراسر فقه حكومت می‏كنند كار اين سلسله قواعد ، كنترل‏ و تعديل قوانين ديگر است . در حقيقت اسلام برای اين قاعده‏ها نسبت به‏ سايرقوانين و مقررات حق وتو قائل شده است . اينها نيز داستان درازی‏ دارد كه نمی‏توانم وارد آن بشوم .

اسلاید 51: اختيارات حاكمعلاوه بر آنچه گفته شد يك سلسله پيچ ولولا های ديگر نيز در ساختمان دين مقدس اسلام بكار رفته است كه به اين دين خاصيت ابديت و خاتميت بخشيده است . مرحوم آيه الله نائينی و حضرت علامه طباطبائی در اين جهت بيشتر بر روی اختياراتی كه اسلام به حكومت صالحه اسلامی تفويض‏ كرده است تكيه كرده‏اند .

اسلاید 52: اصل اجتهاد عمده اينست كه در ساختمان اين دين عجيب آسمانی چه‏ رمزهائی بكار رفته است كه اينگونه به آن خاصيت هماهنگی با پيشرفت تمدن داده است . ‏نكته‏ای كه لازم است تذكر دهم اين است كه اجتهاد به مفهوم واقعی‏ كلمه ، يعنی تخصص و كارشناسی فنی در مسائل اسلامی ، چيزی نيست كه هر از مكتب گريخته‏ای به بهانه اينكه چند صباحی در يكی از حوزه‏های علميه‏ بسر برده است بتواند ادعا كند . قطعا برای تخصص در مسائل اسلامی و صلاحيت اظهار نظر يك عمر اگر كم‏ نباشد زياد نيست . آنهم بشرط اينكه شخص از ذوق و استعداد نيرومندی‏ برخوردار و توفيقات الهی شامل حالش بوده باشد . گذشته از تخصص و اجتهاد ، افرادی می‏توانند مرجع رأی و نظر شناخته شوند كه از حداكثر تقوا و خداشناسی و خداترسی بهره‏مند بوده باشند ، تاريخ اسلام‏ افرادی را نشان می‏دهد كه با همه صلاحيت علمی و اخلاقی ، هنگامی كه‏ می‏خواسته‏اند اظهار نظری بكنند مانند بيد بر خود ميلرزيده‏اند .

اسلاید 53: بخش پنجم :مقام انسانی زن از نظر قرآن

اسلاید 54: اسلام برای زن و مرد در همه موارد يك نوع حقوق و يك نوع وظيفه و يك نوع‏ مجازات قائل نشده است . پاره‏ای از حقوق و تكاليف و مجازاتها را برای‏ مرد مناسبتر دانسته و پاره‏ای از آنها را برای زن . و در نتيجه در مواردی‏ برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد ديگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است در نطقها و سخنرانيها و نوشته‏های پيروان سيستمهای غربی شنيده و خوانده‏ايد كه مقررات اسلامی را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اينها بعنوان تحقير و توهينی نسبت بجنس زن ياد كرده‏اند . چنين‏ وانمود ميكنند كه اين امور هيچ دليلی ندارد جز اينكه فقط جانب مرد رعايت شده است . ميگويند تمام مقررات و قوانين جهان قبل از قرن بيستم بر اين پايه است‏ كه مرد جنساً شريف‏تر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفريده‏ شده است ، حقوق اسلامی نيز بر محور مصالح و منافع مرد دور ميزندفلسفه خاص اسلام دربارشه حقوق خانوادگی

اسلاید 55: تساوی يا تشابه ؟ اصلی كه در اين استدلال بكار رفته اينست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت و شرافت انسانی ، يكسانی و تشابه آنها در حقوق است لازمه اشتراك زن‏ و مرد در حيثيت انسانی چيست ؟ آيا لازمه‏اش اينست كه حقوقی مساوی‏ يكديگر داشته باشند . ، يا لازمه‏اش اين است كه حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری ، متشابه و يكنواخت هم بوده باشند و هيچگونه تقسيم كار و تقسيم وظيفه‏ای در كار نباشد لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانی و برابری‏ آنها از لحاظ انسانيت ، برابری آنها در حقوق انسانی است تساوی برابری است‏ و تشابه يك نواختی . مثلا پدری ثروت خود را بطور متساوی ميان‏ فرزندان خود تقسيم كند اما بطور متشابه تقسيم نكند . مثلا ممكن است اين‏ پدر چند قلم ثروت داشته باشد ، هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملك‏ مزروعی و هم مستغلات اجاری ، ولی نظر باينكه قبلا فرزندان خود را استعداديابی كرده است ، در يكی ذوق و سليقه تجارت ديده است و در ديگری‏ علاقه بكشاورزی و در سومی مستغل داری ، هنگامی كه ميخواهد ثروت خود را در حيات خود ميان فرزندان تقسيم كند با در نظر گرفتن اينكه آنچه بهمه‏ فرزندان ميدهد از لحاظ ارزش مساوی با يكديگر باشد و ترجيح و امتيازی از اين جهت در كار نباشد ، بهر كدام از فرزندان خود همان سرمايه را ميدهد كه قبلا در آزمايش استعداديابی آنرا مناسب يافته است . كميت غير از كيفيت است ، برابری غير از يكنواختی است

اسلاید 56: اسلام حقوق يك جور و يك نواختی برای زن و مرد قائل‏ نشده است . ولی اسلام هرگز امتياز و ترجيح حقوقی برای مردان نسبت بزنان‏ قائل نيست ، اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نيز رعايت‏ كرده است . اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نيست ، با تشابه حقوق‏ آنها مخالف است . آنچه مسلم است اينست كه اسلام در همه جا برای زن و مرد حقوق مشابهی‏ وضع نكرده است ، همچنانكه در همه موارد برای آنها تكاليف و مجازاتهای‏ مشابهی نيز وضع نكرده است. برای بررسی‏ كامل اين مطلب لازم است كه در سه قسمت بحث كنيم : 1 - نظر اسلام درباره مقام انسانی زن از نظر خلقت و آفرينش . 2 - تفاوتهائيكه در خلقت زن و مرد هست3- تفاوتهائي كه در مقررات اسلامی ميان زن و مرد هست

اسلاید 57: مقام زن در جهان بينی اسلامی قرآن تنها مجموعه قوانين نيست ، محتويات قرآن صرفا يك سلسله مقررات و قوانين خشك بدون تفسير نيست ، در قرآن هم قانون‏ است و هم تاريخ و هم موعظه و هم تفسير خلقت و هم هزاران مطلب ديگر ، قرآن همانطوريكه در مواردی بشكل بيان قانون دستورالعمل معين ميكند در جای‏ ديگر وجود و هستی را تفسير ميكند . راز خلقت زمين و آسمان و گياه و حيوان و انسان راز موتها و حياتها ، عزتها و ذلتها ، ترقی‏ها و انحطاط ها ، ثروتها و فقرها را بيان ميكند . قرآن كتاب فلسفه نيست ، اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع‏ كه سه موضوع اساسی فلسفه است بطور قاطع بيان كرده است ، قرآن ، به‏ پيروان خود تنها قانون تعليم نميدهد و صرفا بموعظه و پند و اندرز نميپردازد ، بلكه با تفسير خلقت به پيرامون خود طرز تفكر و جهان بينی‏ مخصوص ميدهد ، زير بناء مقررات اسلامی درباره امور اجتماعی از قبيل‏ مالكيت ، حكومت ، حقوق خانوادگی و غيره همانا تفسيری است كه از خلقت‏ و اشياء ميكند .

اسلاید 58: مسائلی كه در قرآن كريم تفسير شده موضوع خلقت زن و مر قرآن با كمال صراحت در آيات متعددی ميفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظير سرشت‏ مردان آفريده‏ايم . قرآن درباره آدم اول ميگويد : همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم ، (سوره نساء آيه 1 ( درباره همه آدميان ميگويد خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفريد .سوره نساء و سوره آل عمران و سوره روم است ، در بعضی از كتب مذهبی هست كه زن از مايه‏ای پست‏تر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلی و چپی داده‏‏اند از نظريات تحقيرآميزی كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است اينست كه زن عنصر گناه است ، از وجود زن شر و وسوسه برميخيزد ، زن‏ شيطان كوچك است شيطان مستقيما در وجود مرد راه نمييابد و فقط از طريق زن است كه مردان را ميفريبد ، شيطان‏ زن را وسوسه ميكند و زن مرد را ، ميگويند آدم اول كه فريب شيطان را خورد و از بهشت سعادت بيرون رانده شد از طريق زن بود ، شيطان حوا را فريفت‏ و حوا آدم را.

اسلاید 59: قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده قرآن نه حوا را بعنوان مسئول اصلی معرفی‏ ميكند و نه او را از حساب خارج ميكند ، قرآن ميگويد به آدم گفتيم خودت‏ و همسرت در بهشت سكنی گزينيد و از ميوه‏های آن بخوريد ، قرآن آنجا كه‏ پای وسوسه شيطانی را بميان ميكشد ضميرها را به شكل تثنيه مياورد ، ميگويد « فوسوس لهما الشيطان ». شيطان آن دو را وسوسه كرد . « فدلاهما بغرور »شيطان آن دو را بفريب راهنمائی كرد ، « و قاسمهما انی لكما من‏ الناصحين »يعنی شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نميخواهد . يكی ديگر از نظريات تحقيرآميزی كه نسبت به زن وجود داشته است در ناحيه استعدادهای روحانی و معنوی زن است ، ميگفتند زن به‏ بهشت نميرود ، زن مقامات معنوی و الهی را نميتواند طی كند ، زن‏ نميتواند بمقام قرب الهی آنطور كه مردان ميرسند ، برسد. قرآن در آيات‏ فراوانی تصريح كرده است كه پاداش اخروی و قرب الهی به جنسيت مربوط نيست ، به ايمان و عمل مربوط است ، خواه از طرف زن باشد يا از طرف‏ مرد ، قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قديسی از يك زن بزرگ و قديسه ياد ميكند .

اسلاید 60: قرآن درباره مادر موسی ميگويد ما بمادر موسی وحی فرستاديم كه كودك را شير بده و هنگامی كه بر جان او بيمناك شدی او را بدريا بيافكن و نگران‏ نباش كه ما او را بسوی تو باز پس خواهيم گردانيد .قرآن درباره مريم مادر عيسی ميگويد كار او به آنجا كشيده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملائكه با او سخن ميگفتند و گفت و شنود ميكردند ، از غيب برای او روزی ميرسيد ، كارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود كه پيغمبر زمانش را در حيرت فرو برده او را پشت سر گذاشته‏ بود ، زكريا در مقابل مريم مات و مبهوت مانده بوددر تاريخ خود اسلام زنان قديسه و عاليقدر فراوانند . كمتر مردی است بپايه خديجه برسد ، و هيچ مردی جز پيغمبر و علی بپايه حضرت‏ زهرا نميرسد ، حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پيغمبران غير از خاتم الانبيا برتری دارد . ، تفاوتی كه اسلام‏ قائل است در سير من الحق الی الخلق است ، در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئوليت پيغامبری است كه مرد را برای اينكار مناسبتر دانسته است‏ يكی ديگر از نظريات تحقير آميزی كه نسبت به زن وجود داشته است ، مربوط است به رياضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت. يكی از پيشوايان معروف مذهبی جهان ميگويد : با تيشه بكارت درخت‏ ازدواج را از بن بر كنيد

اسلاید 61: اسلام با اين خرافه سخت نبرد كرد ، ازدواج را مقدس ، و تجرد را پليد شمرد ، اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفی كرد و گفت« من اخلاق الانبياء حب النساء » . پيغمبر اكرم ميفرمود : من به سه چيز علاقه دارم ، بوی خوش ، زن ، نماز . يكی ديگر از نظريات تحقير آميزی كه درباره زن وجود داشته اينست كه‏ ميگفته‏اند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفريده شده است . اسلام هرگز چنين سخنی ندارد ، اسلام اصل علت غائی را در كمال صراحت‏ بيان می‏كند ، اسلام با صراحت كامل می‏گويد ، زمين و آسمان ، ابر و باد ، گياه و حيوان ، همه برای انسان آفريده شده‏اند ، اما هرگز نميگويد زن برای‏ مرد آفريده شده است ، اسلام ميگويد هر يك از زن و مرد برای يكديگر آفريده شده‏اند ، « هن لباس لكم و انتم لباس لهن ». زنان زينت و پوشش‏ شما هستند و شما زينت و پوشش آنها.

اسلاید 62: يكی ديگر از نظريات تحقير آميزی كه در گذشته درباره زن وجود داشته اين‏ است كه زن را از نظر مرد يك شر و بلای اجتناب ناپذير ميدانسته‏اند . قرآن كريم مخصوصا اينمطلب را تذكر ميدهد كه وجود زن‏ برای مرد خير است ، مايه سكونت و آرامش دل او است يكی ديگر از آن نظريات تحقيرآميز اينست كه سهم زن را در توليد فرزند بسيار ناچيز ميدانسته‏اند در قرآن ضمن آياتی كه ميگويد شما را از مرد و زنی آفريديماسلام از نظر فكر فلسفی و از نظر تفسير خلقت‏ نظر تحقيرآميزی نسبت به زن نداشته است بلكه آن نظريات را مردود شناخته‏ است

اسلاید 63: تشابه ، نه و تساوی ، آری آنچه از نظر اسلام مطرح است اينست كه زن و مرد بدليل اينكه يكی زن‏ است و ديگری مرد ، در جهات زيادی مشابه يكديگر نيستند ، جهان برای آنها يكجور نيست ، خلقت و طبيعت آنها را يكنواخت نخواسته است . و همين‏ جهت ايجاب ميكند كه از لحاظ بسياری از حقوق و تكاليف و مجازاتها وضع‏ مشابهی نداشته باشند . در دنيای غرب اكنون سعی ميشود ميان زن و مرد از قوانين و مقررات و حقوق و وظايف وضع واحد و مشابهی بوجود آورند و تفاوت‏های غريزی و طبيعی زن و مرد را ناديده بگيرند . شهيد مطهري: هميشه در نوشته‏ها و كنفرانسها و سخنرانيهای خود از اينكه اين‏تساوي حقوق مارك تقلبی را استعمال كنم و اين فرضيه را كه جز ادعای تشابه و تماثل‏ حقوق زن و مرد نيست بنام تساوی حقوق ياد كنم ، اجتناب داشته‏ام . من نميگويم در هيچ جای دنيا ادعای تساوی حقوق زن و مرد معنی نداشته و ندارد و همه قوانين گذشته و حاضر جهان حقوق زن و مرد را بر مبنای ارزش‏ مساوی وضع كرده‏اند و فقط مشابهت را از ميان برده‏اند

اسلاید 64: در اروپای قبل از قرن بيستم زن قانونا و عملا فاقد حقوق انسانی بود . نه‏ حقوقی مساوی با مرد داشت و نه مشابه با او . . . در نهضت عجولانه‏ای كه‏ در كمتر از يك قرن اخير بنام زن و برای زن در اروپا صورت گرفت ، زن كم‏ و بيش حقوقی مشابه با مرد پيدا كرد . اما با توجه بوضع طبيعی و احتياجات جسمی و روحی زن ، هرگز حقوق مساوی با مرد پيدا نكرد ، زيرا زن‏ اگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد پيدا كند راه منحصرش اينست كه مشابهت حقوقی را از ميان بردارد ، برای‏ مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود . تنها از اين راه است كه وحدت و صميميت واقعی ميان مرد و زن برقرار می‏شود ، و زن از سعادتی مساوی با مرد بلكه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد، و مردان از روی خلوص و بدون شائبه اغفال و فريب كاری برای زنان حقوق‏ مساوی و احيانا بيشتر از خود قائل خواهند شد . و همچنين من هرگز ادعا نميكنم حقوقی كه عملا در اجتماع بظاهر اسلامی ما نصيب زن می‏شد ارزش مساوی با حقوق مردان داشته است .

اسلاید 65: در اينكه مشرق اسلامی مسئله حقوق عقلی را كه خود پايه نهاده بود دنبال نكند . يكی از تفاوتهای روحيه شرقی و غربی در اينست كه شرق تمايل‏ به اخلاق دارد و غرب به حقوق ، شرق شيفته اخلاق است و غرب شيفته حقوق ، شرقی بحكم انسانيت خود را در اين می‏بيند كه حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع كند و نگذارد ديگری به حريم حقوق او پا بگذارد . دين مقدس اسلام اين امتياز بزرگ را دارا بوده و هست كه حقوق و اخلاق‏ را توأما مورد عنايت قرار داده است . در اسلام همچنانكه گذشت و صميميت‏ و نيكی بعنوان اموری اخلاقی مقدس شمرده می‏شوند . آشنائی با حقوق و دفاع از حقوق نيز مقدس و انسانی محسوب می‏شود

اسلاید 66: منتسكيو می‏گويد پيش از آنكه انسان قوانينی وضع كند . روابط عادلانه‏ای بر اساس قوانين بين موجودات امكان پذير بوده ، وجود اين‏ روابط موجب وضع قوانين شده است . حال اگر بگوئيم جز قوانين واقعی و اوليه كه امروز نهی می‏كنند هيچ امر عادلانه يا ظالمانه ديگر وجود ندارد مثل اين است كه بگوئيم قبل از ترسيم دائره تمام شعاعهای آن دائره مساوی‏ نيستند . آنچه منتسكيو درباره عدالت‏ گفته‏اند عين آن چيزی است كه متكلمين اسلام درباره حسن و قبح عقلی و اصل‏ عدل گفته‏اند

اسلاید 67: اعلاميه حقوق بشر فلسفه است نه قانون محتويات اعلاميه حقوق بشر از نوع امور قراردادی نيست كه قوای مقننه‏ كشورها بتوانند آنرا تصويب بكنند يا نكنند . اعلاميه حقوق بشر ، حقوق ذاتی و غير قابل سلب و غير قابل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است ، حقوقی را مطرح كرده است كه به ادعای اين‏ اعلاميه لازمه حيثيت انسانی انسانهاست و دست توانای خلقت و آفرينش‏ آنها را برای انسانها قرار داده است ، يعنی مبداء و قدرتی كه به انسانها عقل و اراده و شرافت انسانی داده است اين حقوق را هم طبق ادعای اعلاميه‏ حقوق بشر به انسانها داده است .

اسلاید 68: انسانها نمی‏توانند محتويات اعلاميه حقوق بشر را برای خود وضع كنند و نه‏ می‏توانند از خود سلب و اسقاط نمايند .اعلاميه حقوق بشر فلسفه است نه قانون ، بايد بتصديق فيلسوفان برسد نه‏ بتصويب نمايندگان.وقتی كه چنين اعلاميه‏ای از طرف گروهی كه خود از متفكرين و فلاسفه‏ بوده‏اند صادر می‏شود ملتها بايد آنرا در اختيار فلاسفه و مجتهدين حقوق‏ خويش قرار دهند . اگر از نظر فلاسفه و متفكرين آن ملت مورد تأييد قرار گرفت همه افراد ملت موظفند آنها را بعنوان حقايقی فوق قانون رعايت‏ كنند . قوه مقننه نيز موظف است قانونی بر خلاف آنها تصويب نكند

اسلاید 69: حيثيت و حقوق انسانی نكات مهم مقدمه اعلاميه حقوق بشر اعلاميه در 30 ماده تنظيم شده است نكات مهم مقدمه اين اعلاميه كه شايسته است مورد توجه قرار گيرد1 - بشر از يكنوع حيثيت و احترام و حقوق ذاتی غير قابل انتقال‏ برخوردار است . 2 - حيثيت و احترام و حقوق ذاتی بشر ، كلی و عمومی است ، تمام افراد انسانی را در بر می‏گيرد ، تبعيض بردار نيست ، سفيد و سياه ، بلند و كوتاه ، زن و مرد يكسان از آن برخوردارند . همه افراد بشر نيز كه عضو يك خانواده بزرگتر و اعضاء يك پيكر می‏باشند از لحاظ شرافت متساويند ، هيچكس نمی‏تواند خود را از فرد ديگر شريفتر بداند . 3 - اساس آزادی و صلح و عدالت اينست كه همه افراد در عمق وجدان خود به اين حقيقت حيثيت و احترام ذاتی همه انسانها ايمان و اعتراف داشته‏ باشند . اين اعلاميه می‏خواهد بگويد : منشاء كليه ناراحتيهائی كه افراد بشر برای‏ يكديگر بوجود می‏آورند كشف كرده است ، منشاء بروز جنگها و ظلمها و تجاوزها و اعمال وحشيانه افراد و اقوام نسبت بيكديگر ، عدم شناسائی‏ حيثيت و احترام ذاتی انسان است 4 - بالاترين آرزوئی كه همه در راه تحقق بخشيدن به آن بايد بكوشند ، ظهور دنيائی است كه در آن آزادی عقيده و امنيت و رفاه مادی بطور كامل‏ وجود داشته باشد ، اختناق ، ترس ، فقر ريشه كن شده باشد .5 - ايمان به حيثيت ذاتی انسانها و احترام بحقوق غير قابل سلب و انتقال آنها تدريجا بوسيله تعليم و تربيت بايد در همه افراد بوجود آيد .

اسلاید 70: مقام و احترام انساناعلاميه حقوق بشر چون بر اساس احترام به انسانيت و آزادی و مساوات‏ تنظيم شده و برای احياء حقوق بشر بوجود آمده مورد احترام و تكريم هر انسان با وجدانی استتكيه گاه اين اعلاميه مقام ذاتی انسان است ، شرافت و حيثيت‏ ذاتی انسان است ، از نظر اين اعلاميه انسان بواسطه يكنوع كرامت و شرافت مخصوص بخود دارای يك سلسله حقوق و آزاديها شده است كه‏ ساير جانداران بواسطه فاقد بودن آن حيثيت و شرافت و كرامت ذاتی از آن‏ حقوق و آزاديها بی بهره‏اند . نقطه قوت اين اعلاميه همين است . تنزل و سقوط انسان در فلسفه‏های غربی بار ديگر با يك مسئله فلسفی كهن مواجه می‏شويم : ارزيابی‏ انسان ، مقام و شرافت انسان نسبت به ساير مخلوقات ، شخصيت قابل‏ احترام انسان . در فلسفه غرب سالهاست كه انسان از ارزش و اعتبار افتاده است . در غرب از اشرف مخلوقات بودن انسان نمی‏توان دم زد ، زيرا بعقيده‏ غرب عقيده به اشرف مخلوقات بودن انسان و اينكه ساير مخلوقات طفيلی‏ انسان و مسخر انسان می‏باشند ناشی از يك عقيده بطلميوسی كهن درباره هيئت زمين و آسمان و مركزيت زمين و گردش‏ كرات آسمانی بدور زمين بود ، با رفتن اين عقيده جائی برای اشرفمخلوقات بودن انسان باقی نمی‏ماند .

اسلاید 71: غربی ، متواضعانه ، روح را بعنوان جنبه‏ای مستقل از وجود انسان و بعنوان‏ حقيقتی قابل بقاء نمی‏شناسد و ميان خود و گياه و حيوان از اينجهت فرقی‏ قائل نمی‏شود ، غربی ، ميان فكر و اعمال روحی و ميان گرمای زغال سنگ از لحاظ ماهيت و جوهر تفاوتی قائل نيست ، همه را مظاهر ماده و انرژی‏ می‏شناسد عدالت و نيكی و تعاون و خيرخواهی و ساير مفاهيم اخلاقی و انسانی همه مولود اصل اساسی‏ تنازع بقاء می‏باشد و بشر اين مفاهيم را بخاطر حفظ موقعيت خود ساخته و پرداخته است . از نظر برخی فلسفه‏های نيرومند غربی ، انسان ماشينی است كه محرك او جزمنافع اقتصادی نيست دين و اخلاق و فلسفه و علم و ادبيات و هنر همه رو بناهائی هستند كه زير بناء آنها طرز توليد و پخش و تقسيم ثروت است ، همه اينها جلوه‏ها و مظاهر جنبه‏های اقتصادی زندگی انسان است بارها گفته‏ام كه‏ لازم و ضروری است بوضع زن امروز رسيدگی كامل بشود و حقوق فراوانی كه اسلام‏ به زن اعطا كرده و در طول تاريخ عملا متروك شده به او باز پس از نظر غرب اينها همه خود خواهيهائی‏ بوده است كه در گذشته دامنگير بشر شده است .

اسلاید 72: داده شود ، نه اينكه با تقليد و تبعيت كوركورانه از روش مردم غرب كه هزاران‏ بدبختی برای خود آنها بوجود آورده نام قشنگی روی يك فرضيه غلط بگذاريم و بدبختيهای نوع غربی را بر بدبختی‏های نوع شرقی زن بيفزائيم ما مدعی هستيم كه لازمه عدالت و حقوق فطری و انسانی زن و مرد عدم تشابه آنها در پاره‏ای از حقوق است . بحث ما صددرصد جنبه فلسفی دارد ، بفلسفه حقوق مربوط است ، به اصلی مربوط است‏ بنام اصل عدل كه يكی از اركان كلام و فقه اسلامی است . اصل عدل همان‏ اصلی است كه قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام بوجود آورده است علماي اسلام با تبيين و توضيح اصل عدل پايه فلسفه حقوق را بنا نهادند ، گو اينكه در اثر پيشامدهای ناگوار تاريخی نتوانستند راهی را كه‏ باز كرده بودند ادامه دهند . توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت بعنوان‏ اموری ذاتی و تكوينی و خارج از قوانين قراردادی اولين بار بوسيله مسلمين‏ عنوان شد ، پايه حقوق طبيعی و عقلی را آنها بنا نهاده‏اند شهيد مطهري: از علل تاريخی ، يك علت روانی و منطقه‏ای نيز دخالت‏ داشت

اسلاید 73: غرب ، درباره انسان دچار تناقض شده است در فلسفه غرب تا آنجا كه ممكن بوده به حيثيت ذاتی انسان لطمه وارد شده و مقام انسان پائين آمده است . دنيای غرب از طرفی انسان را از لحاظ پيدايش و عللی كه او را بوجود آورده است ، از لحاظ هدف دستگاه آفرينش‏ درباره او ، از لحاظ ساختمان و تار و پود وجود و هستيش ، از لحاظ انگيزه‏ و محرك اعمالش ، از لحاظ وجدان و ضميرش ، تا اين اندازه او را پائين‏ آورده كه بيان شد. برای غرب لازم بود اول در تفسيری كه از انسان می‏كند تجديد نظری بعمل‏ آورد . آنگاه اعلاميه‏های بالا بلند در زمينه حقوق مقدس و فطری بشر صادر كند . شهيد مطهري قبول دارم كه همه فلاسفه غرب انسان را آنچنان كه شرح داده شد تفسير نكرده‏اند . عده زيادی از آنها انسان را كم و بيش آنچنان تفسير كرده‏اند كه شرق تفسير می‏كند . نظر من طرز تفكری است كه در اكثريت مردم غرب‏ بوجود آمده و مردم جهان را تحت تأثير قرار داده است . اعلاميه حقوق بشر را بايد كسی صادر كند كه انسان را در درجه‏ای عالی‏تر از يك تركيب مادی ماشينی می‏بيند ، انگيزه‏ها و محركهای انسان را منحصر به‏ امور حيوانی و شخصی نمی‏داند .

اسلاید 74: برای انسان وجدان انسانی قائل است . اعلاميه بشر را بايد شرق صادر كند كه‏ به اصل « انی جاعل فی الارض خليفه » ايمان دارد . و در انسان‏ نمونه‏ای از مظاهر الوهيت سراغ دارد ، كسی بايد دم از حقوق بشر بزند كه‏ در انسان آهنگ سير و سفری تا سر منزل « يا ايها الانسان انك كادح الی‏ ربك كدحا فملاقيه » قائل است . اعلاميه حقوق بشر شايسته آن سيستمهای فلسفی است كه بحكم « و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقواها » در سرشت انسان تمايل به نيكی‏ قائلند . اعلاميه بشر را بايد كسی صادر كند كه به سرشت بشر خوشبين است و بحكم‏ « و لقد خلقنا الانسان فی احسن تقويم » آنرا معتدلترين و كاملترين‏ سرشت‏ها می‏داند

اسلاید 75: غرب هم خود را فراموش كرده و هم خدای خود را بشر به تعبير قرآن خود را فراموش كرده است ، هم خود را فراموش كرده و هم خدای خود را ، مسئله مهم اينست كه خود را تحقير كرده است ، از درون بينی و توجه به باطن و ضمير غافل شده و توجه خويش را يكسره به دنيای حسی و مادی‏ محدود كرده است ، هدفی برای خود جز چشيدن ماديات نمی‏بيند و نمی‏داند ، خلقت را عبث می‏انگارد ، خود را انكار می‏كند ، روح خود را از دست داده‏ است . بيشتر بدبختيهای امروز بشر ناشی از اين طرز تفكر است و متأسفانه‏ نزديك است جهانگير شود و يكباره بشريت را نيست و نابود كند . اين طرز تفكر درباره انسان سبب شده كه هر چه تمدن توسعه پيدا می‏كند و عظيم‏تر می‏گردد ، متمدن بسوی حقارت می‏گرايدگاندی ميگويد : غربی برای آن مستحق دريافت لقب خدائی زمين است كه‏ همه امكانات و موهبتهای زمينی را مالك است ، او بكارهای زمينی قادر است كه ملل ديگر آنها را در قدرت خدا می‏دانند . لكن غربی از يك چيز عاجز است و آن تأمل در باطن خويش است ، تنها اين موضوع برای اثبات‏ پوچی درخشندگی كاذب تمدن جديد كافی است غربی بجای خويشتن جوئی در پی نسيان و هدر ساختن خويشتن است .فلسفه‏ای كه غرب عملا در زندگی طی می‏كند راهی جز شكست اعلاميه حقوق بشر باقی نمی‏گذارد .

اسلاید 76: بخش ششم :مبانی طبيعی حقوق خانوادگی

اسلاید 77: روح و اساس اعلاميه حقوق بشر اينست كه انسان از يكنوع حيثيت‏ و شخصيت ذاتی قابل احترام برخوردار است و در متن خلقت و آفرينش ، يك‏ سلسله حقوق و آزاديها به او داده شده است كه بهيچ نحو قابل سلب و انتقال نمی‏باشند . اين روح و اساس مورد تأييد اسلام و فلسفه‏های شرقی است و آنچه‏ با روح و اساس اين اعلاميه ناسازگار است و آنرا بی پايه جلوه می‏دهد همانا تفسيرهائی است كه در بسياری از سيستمهای فلسفی غرب درباره انسان‏ و تار و پود هستيش می‏شو . يگانه مرجع صلاحيتدار برای شناسائی حقوق واقعی انسانها كتاب پر ارزش آفرينش است ، با رجوع به صفحات و سطور اين كتاب عظيم‏ حقوق واقعی مشترك انسانها و وضع حقوقی زن و مرد در مقابل يكديگر مشخص‏ می‏گردد .

اسلاید 78: از نظر ما حقوق طبيعی و فطری از آنجا پيدا شده كه دستگاه خلقت با روشن‏ بينی و توجه بهدف موجودات را بسوی كمالاتی كه استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است سوق می‏دهد . هر استعداد طبيعی مبنای يك حق طبيعی است و يك سند طبيعی برای آن بشمار می‏آيد . برای اينكه استعداد درس خواندن و دانا شدن ، در فرزند انسان هست ، اما در گوسفند نيست . همچنين است حق فكر كردن و رأی دادن و اراده آزاد داشتن . دستگاه خلقت هر نوعی از انواع موجودات را در مداری مخصوص بخود او قرار داده است و سعادت او را هم در اين قرار داده كه در مدار طبيعی خودش حركت كند . دستگاه آفرينش در اين كار خود هدف دارد و اين سندها را بصورت تصادف و از روی بی خبری و ناآگاهی بدست مخلوقات نداده است . ريشه و اساس حقوق خانوادگی را مانند ساير حقوق طبيعی در طبيعت بايد جستجو كرد .

اسلاید 79: حقوق اجتماعی افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غير خانوادگی يعنی از لحاظ حقوقی كه در اجتماع بزرگ ، خارج از محيط خانواده ، نسبت بيكديگر پيدا ميكنند هم وضع‏ مساوی دارند و هم وضع مشابه . يعنی حقوق اولی طبيعی آنها برابر يكديگر و مانند يكديگر است . همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده كنند ، مثل هم حق دارند كار كنند ، مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شركت كنند ، همه مثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از پستهای اجتماعی بكنند و برای تحصيل و بدست آوردن آن از طريق مشروع كوشش كنند . همه مثل هم حق‏ دارند استعدادهای علمی و عملی وجود خود را ظاهر كنند . همين تساوی در حقوق اوليه طبيعی ، تدريجا آنها را از لحاظ حقوق‏ اكتسابی در وضع نامساوی قرار ميدهد ، يعنی همه بطور مساوی حق دارند كار كنند و در مسابقه زندگی شركت نمايند ، اما چون پای انجام وظيفه و شركت‏ در مسابقه ميان می‏آيد ، همه در اين مسابقه يكجور از آب در می‏آيند ، بعضی‏ پر استعدادترند و بعضی كم استعدادتر..... اگر بخواهيم حقوق اكتسابی آنها را نيز مانند حقوق اولی و طبيعیآنها مساوی قرار دهيم ، عمل ما جز ظلم و تجاوز نامی نخواهد داشت . تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعی حيوانات اجتماعی از قبيل‏ زنبور عسل در همين جهت است ، تشكيلات زندگی آن حيوانات صد در صد طبيعی‏ است ، پستها و كارها بدست طبيعت در ميان آنها تقسيم شده نه بدست‏

اسلاید 80: خودشان ، طبيعتا بعضی رئيس و بعضی مرئوس ، بعضی كارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفريده شده‏اند . اما زندگی اجتماعی انسان اينطور نيست . بعضی از دانشمندان يك باره اين نظريه قديم فلسفی را كه‏ می‏گويد انسان طبيعتا اجتماعی است انكار كرده و اجتماع انسانی را صددرصد قراردادی فرض كرده‏اندحقوق خانوادگی دو فرض وجود دارد : يكی اينكه زن و شوهری و پدر و فرزندی يا مادر و فرزندی مانند ساير روابط اجتماعی و همكاريهای افراد با يكديگر در مؤسسات ملی يا در مؤسسات دولتی ، سبب نمی‏شود كه بعضی افراد طبعا وضع‏ مخصوص بخود داشته باشند ، فقط مزايای اكتسابی سبب می‏شود كه يكی مثلا رئيس و ديگری مرئوس ، يكی مطيع و ديگری مطاع ، يكی دارای ماهانه بيشتر و يكی كمتر باشد ، زن بودن يا شوهر بودن ، پدر يا مادر بودن و فرزند بودن‏ نيز سبب نمی‏شود كه هر كدام وضع مخصوص بخود داشته باشند ، فقط مزايای‏ اكتسابی می‏تواند وضع آنها را نسبت بيكديگر معين كند . فرضيه تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی كه بغلط نام تساوی‏ حقوق به آن داده‏اند مبتنی بر همين فرض است .

اسلاید 81: طبق اين فرضيه زن و مرد با استعدادها و احتياجات مشابه و با سندهای حقوقی مشابهی كه از طبيعت در دست دارند در زندگی خانوادگی شركت می‏كنند ، پس بايد حقوق خانوادگی بر اساس يكسانی و همانندی و تشابه تنظيم شود . فرض ديگر اينست، حقوق طبيعی اوليه آنها نيز متفاوت است ، شوهر بودن از آنجهت كه شوهر بودن است وظائف و حقوق خاصی را ايجاب‏ می‏كند و زن بودن از آنجهت كه زن بودن است وظائف و حقوق ديگری ايجاب‏ ميكند ، همچنين است پدر يا مادر بودن و فرزند بودن و بهرحال اجتماع خانوادگی با ساير شركتها و همكاريهای اجتماعی متفاوت است . فرضيه عدم تشابه به حقوق‏ خانوادگی زن و مرد كه اسلام آنرا پذيرفته مبتنی بر اين اصل است .مبانی طبيعی حقوق خانوادگی ( 2) آيا زندگی خانوادگی طبيعی است يا قراردادی ؟ درباره زندگی اجتماعی انسان دو نظر است‏ . بعضی زندگی اجتماعی انسان را طبيعی می‏دانند ، به اصطلاح انسان را مدنی بالطبع می‏دانند .

اسلاید 82: بعضی ديگر برعكس ، زندگی اجتماعی را يك امر قراردادی می ‏دانند كه‏ انسان به اختيار خود و تحت تأثير عوامل اجبار كننده خارجی ( نه عوامل‏ درونی ) آنرا انتخاب كرده است . . زندگی خانوادگی بشر صددرصد طبيعی است‏ ، يعنی انسان طبيعتا منزلی آفريده شده است . فرضا در طبيعی بودن‏ زندگی مدنی انسان ترديد كنيم ، در طبيعی بودن زندگی منزلی يعنی زندگی خانوادگی او نمی‏توانيم ترديد كنيم . همچنانكه بسياری از حيوانات با آنكه زندگی اجتماعی طبيعی ندارند بلكه بكلی از زندگی اجتماعی‏ بی بهره‏ اند . دارای نوعی زندگانی زناشوئی طبيعی ميباشند ، مانند كبوتران‏ و بعضی حشرات كه بطور جفت زندگی می‏كنند . قرائن تاريخی دوره‏ ای را نشان نمی ‏دهد كه در آن دوره انسان فاقد زندگی‏ خانوادگی باشد ، يعنی زن و مرد منفرد از يكديگر زيست كنند و يا رابطه‏ جنسی ميان افراد صورت اشتراكی و عمومی داشته باشد . زندگی بشر قديم خواه بصورت مادر شاهی و خواه بصورت پدر شاهی‏ شكل خانوادگی داشته است . فرضيه چهار دوره علت اينكه مالكيت در آغاز زندگی بشری‏ جنبه اشتراكی داشته اينست كه در آنوقت اجتماع بشر قبيله‏ای بوده و صورت‏ خانوادگی داشته است ، يعنی افراد قبيله كه با هم ميزيسته‏اند از عواطف‏ خانوادگی بهره‏مند بوده‏اند و بهمين جهت از لحاظ مالكيت وضع اشتراكی‏ داشته‏اند .

اسلاید 83: در ادوار اوليه فرضا قانون و رسوم و عاداتی نبوده كه زن و مرد را در مقابل يكديگر مسئول قرار دهد . خود طبيعت و احساسات طبيعی آنها ، آنها را بوظائف و حقوقی مقيد ميكرده است و هرگز زندگی و آميزش جنسی‏ بدون قيد و شرط نداشته‏اند . همچنانكه حيواناتی كه بصورت جفت” زندگی ميكنند ، قانون اجتماعی و قراردادی ندارند ولی به حكم قانون طبيعی حقوق و وظائفی را رعايت می‏كنند و زندگی و آميزش آنها بدون قيد و شرط نيست . خانم مهرانگيز منوچهريان در مقدمه كتاب انتقاد بر قوانين اساسی و مدنی‏ ايران می‏گويند : از نظر جامعه شناسی زندگی زن و مرد در نقاط مختلف‏ زمين يكی از اين چهار مرحله را می‏پيمايد : 1 - مرحله طبيعی ، 2 - مرحله تسلط مرد ، 3 - مرحله اعتراض زن ، 4 - مرحله تساوی حقوق زن و مرد . آنچه جامعه شناسی ميپذيرد اينست كه احيانا در ميان بعضی قبايل وحشی چند برادر مشتركا با چند خواهر ازدواج می‏كرده‏اند ، همه آن برادرها با همه اين خواهرها آميزش داشته‏اند و فرزندان هم بهمه تعلق داشته است ، و يا اينست كه پسران و دختران قبل از ازدواج هيچ محدوديتی نداشته‏اند و تنها ازدواج آنها را محدود ميكرده است‏ ، و اگر احيانا در ميان بعضی قبائل وحشی وضع جنسی از اين هم عمومی‏تر بوده‏ و باصطلاح ، زن ملی بوده است جنبه استثنائی داشته و انحراف از وضع‏ طبيعی و عمومی بشمار ميرود .

اسلاید 84: ويل دورانت در جلد اول تاريخ تمدن صفحه 57 ميگويد : ازدواج از اختراعات نياكان حيوانی ما بوده است ، در بعضی از پرندگان چنين بنظر ميرسد كه حقيقه هر پرنده فقط بهمسر خود اكتفا ميكند . رابطه ميان نر و ماده تا پايان دوره پرورش نوزاد ادامه‏ دارد ، و اين ارتباط از بسياری از نظرها شبيه به روابط زن و مرد است زناشوئی در صفحات تاريخ پيش از ظهور انسان آغاز شده است . اجتماعاتی كه در آنها زناشوئی موجود نباشد بسيار كم است ، ولی كسی كه در جستجو باشد می‏تواند عده‏ای از چنين جامعه‏ها را پيدا كند احساسات خانوادگی برای بشر يك امر طبيعی و غريزی است‏ ، مولود عادت و نتيجه تمدن نيست ، همچنانكه بسياری از حيوانات بطور طبيعی و غريزی دارای احساسات خانوادگی ميباشند . فرضيه چهار دوره در روابط زن و مرد يك تقليد ناشيانه‏ای است از فرضيه‏ چهار دوره‏ای كه سوسياليست‏ها درباره مالكيت قائلند . آنها ميگويند بشر از لحاظ مالكيت چهار دوره را طی كرده است : مرحله اشتراك اوليه ، مرحله فئوداليسم ، مرحله كاپيتاليسم و مرحله سوسياليسم و كمونيسم كه بازگشت به اشتراك‏ اوليه ولی در سطح عاليتر است .

اسلاید 85: بخش هفتم:تفاوتهای زن و مرد

اسلاید 86: تفاوتهای زن و مرد ( 1 )قانون خلقت از اين تفاوت‏ها منظوری ديگری داشته‏ است ، قانون خلقت اين تفاوتها را برای اين بوجود آورده است كه پيوند خانوادگی زن و مرد را محكمتر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد . قانون خلقت اين تفاوتها را به اين منظور ايجاد كرده است كه بدست خود حقوق و وظائف خانوادگی را ميان زن و مرد تقسيم كند .تناسب است يا نقص و كمال ؟ بعضی اصرار دارند كه تفاوت زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی بحساب ناقص‏ بودن زن و كاملتر بودن مرد بگذارند ، چنين وانمود ميكنند كه قانون خلقت‏ بنا بمصلحتی زن را ناقص آفريده است .

اسلاید 87: ناقص الخلقه بودن زن پيش از آنكه در ميان ما مردم مشرق زمين مطرح‏ باشد در ميان مردم غرب مطرح بوده است . غربيان در طعن به زن و ناقص‏ خواندن وی بيداد كرده‏اند . گاهی از زبان مذهب و كليسا گفته‏اند : زن‏ بايد از اينكه زن است شرمسار باشد گاهی گفته‏اند : زن همان موجودی‏ است كهگيسوان بلند دارد و عقل كوتاه ، زن آخرين موجود وحشی است كه مرد او را اهلی كرده است ، زن برزخ ميان حيوان و انسان است تفاوتهای زن و مرد تناسب است نه نقص و كمال . قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها تناسب بيشتری ميان زن و مرد كه قطعا برای زندگی مشترك ساخته شده‏اند و مجرد زيستن انحراف از قانون خلقت است بوجود آوردنظريه افلاطون افلاطون با كمال صراحت مدعی است كه زنان و مردان دارای استعدادهای‏ مشابهی هستند و زنان می‏توانند همان وظائفی را عهده‏دار شوند كه مردان‏ عهده‏دار ميشوند و از همان حقوقی بهره‏مند گردند كه مردان بهره‏مند ميگردند هسته تمام افكار جديدی كه در قرن بيستم در مورد زن پيدا شده و حتی آن‏ قسمت از افكار كه از نظر مردم قرن بيستم نيز افراطی و غيرقابل قبول به‏ نظر ميرسد ، در افكار افلاطون پيدا ميشود . و بهمين جهت موجب اعجاب‏ ناظران نسبت به اين مرد كه پدر فلسفه ناميده ميشود گرديده است .

اسلاید 88: افلاطون‏ در رساله جمهوريت كتاب پنجم حتی درباره اصلاح نژاد و بهبود نسل و محروم‏ كردن بعضی از زنان و مردان از تناسل و اختصاص دادن تناسل به افرادی كه‏ از خصائص عاليتری برخوردارند ، درباره تربيت فرزندان در خارج از محيط خانواده ، درباره اختصاص دادن تناسل به سنين معينی از عمر زن و مرد كه‏ سنين قوت و جوشش نيروی حياتی آنها بشمار ميرود بحث كرده است . افلاطون معتقد است همانطوری كه به مردان تعليمات جنگی داده ميشود به‏ زنان نيز بايد داده شود ، همانطوری كه مردان در مسابقات ورزشی شركت‏ می‏كنند ، زنان نيز بايد شركت كنند . اما دو نكته افلاطون هست : يكی اينكه اعتراف ميكند كه زنان از مردان چه در نيروهای جسمی ، چه در نيروهای روحی ناتوان‏ترند ، يعنی تفاوت زن و مرد را از نظر كمی اعتراف دارد هر چند مخالف‏ تفاوت كيفی آنها از لحاظ استعدادها است . استعدادهائيكه در مردان و زنان وجود دارد مثل يكديگر است . چيزی كه هست‏ زنان در هر رشته‏ای از رشته‏ها از مردان ناتوان‏ترند و اين جهت سبب نمی‏شود كه هر يك از زن و مرد بكاری غير از كار ديگری اختصاص داشته باشند .

اسلاید 89: نظر دنيای امروز در دنيای جديد در پرتو مطالعات عميق پزشكی ، روانی و اجتماعی تفاوتهای بيشتر و فراوانتری ميان زن و مرد كشف شده است كه در دنيای قديم بهيچوجه به آنها پی نبرده بودند .مردم دنيای قديم زن و مرد را كه ارزيابی می‏كردند تنها از اين جهت بود كه يكی درشت اندام‏تر است و ديگری كوچكتر ، يكی خشن‏تر است و ديگری‏ ظريف‏تر ، يكی بلندتر است و ديگری كوتاه‏تر ، يكی كلفت آوازتر است و ديگری نازك آوازتر ، يكی پر پشم و موتر است و ديگری صاف‏تر كه تفاوت آنها را از لحاظ دوره بلوغ در نظر ميگرفتند و يا تفاوت آنها را از لحاظ عقل و احساسات بحساب‏ می‏آوردند ، مرد را مظهر عقل و زن را مظهر مهر و عاطفه می‏خواندند دو گونگی‏ها از لحاظ جسمی : مرد بطور متوسط درشت اندام‏تر است و زن كوچك اندام‏تر ، مرد بلند قدتر است و زن كوتاه قدتر ، مرد خشن‏تر است و زن ظريفتر ، صدای مرد كلفت‏تر و خشن‏تر است و صدای زن نازكتر و لطيف‏تر ، ...... از لحاظ روانی : ميل مرد به ورزش و شكار و كارهای پر حركت و جنبش‏ بيش از زن است . احساسات مرد مبارزانه و جنگی و احساسات زن صلحجويانه‏ و بزمی است

اسلاید 90: زن از توسل به خشونت درباره ديگران و درباره خود پرهيز ميكند و بهمين‏ دليل خودكشی زنان كمتر از مردان است . مردان در كيفيت خودكشی نيز از زنان خشن‏ترند . احساسات زن از مرد جوشانتر است ، يعنی‏ زن در مورد اموری كه مورد علاقه يا ترسش هست زودتر و سريعتر تحت تأثير احساسات خويش‏قرار ميگيرد و مرد سرد مزاجتر از زن است ، احساسات زن بی ثبات‏تر از مرد است ، ، علاقه زن به خانواده و توجه ناآگاهانه او به اهميت كانون خانوادگی بيش از مرد است . مرد از زن بيشتر قدرت كتمان راز دارد و اسرار ناراحت كننده را در درون‏ خود حفظ می‏كند و بهمين دليل ابتلای مردان به بيماری ناشی از كتمان راز بيش از زنان است . از نظر احساسات بيكديگر : مرد بنده شهوت خويشتن است و زن در بند محبت مرد است ، مرد می‏خواهد از بالای سر زن بر او مسلط شود و زن می‏خواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ كند زن از مرد شجاعت و دليری می‏خواهد و مرد از زن زيبائی و دلبری ، زن حمايت مرد ر گرانبهاترين چيزها برای خود ميشمارد .

اسلاید 91: تفاوتهای زن و مرد ) 2( شاهكار خلقت صرفنظر از اينكه تفاوت‏های زن و مرد موجب تفاوتهائی در حقوق و مسئووليت‏های خانوادگی زن و مرد می‏شود يا نمی‏شود ، اساسا اين مسئله يكی‏ از عجيب‏ترين شاهكارهای خلقت است ، درس توحيد و خداشناسی است ، آيت‏ و نشانه‏ای است از نظام حكيمانه و مدبرانه جهان ، نمونه بارزی است از اينكه جريان حكيمانه و مدبرانه جهان ، نمونه بارزی است از اينكه جريان‏ خلقت تصادفی نيست ، طبيعت جريانات خود را كورمال كورمال طی نمی‏كند ، دليل روشنی است از اينكه بدون دخالت دادن اصل علت غائی نمی‏توان‏ پديده‏های جهان را تفسير كرددستگاه عظيم خلقت برای اينكه بهدف خود برسد و نوع را حفظ كند ، جهاز عظيم توليد نسل را بوجود آورده است ، دائما از كارخانه خود هم جنس نر بوجود می‏آورد و هم جنس ماده ، و در آنجا كه بقاء و دوام نسل احتياج دارد بهمكاری و تعاون دو جنس ، مخصوصا در نوع انسان ، برای اينكه اين دو را به كمك يكديگر در اين كار وادارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ريخته است‏ ، كاری كرده است كه خود خواهی و منفعت طلبی كه لازمه هر ذيحياتی است تبديل‏ بخدمت و تعاون و گذشت و ايثار گردد ، آنها را طالب همزيستی با يكديگر قرار داده است ، و برای اينكه طرح كاملا عملی شود و جسم و جان آنها را بهتر بهم بپيوندد تفاوتهای عجيب جسمی و روحی در ميان آنها قرار داده‏ است و همين تفاوتها است كه آنها را بيشتر بيكديگر جذب می‏كند ، عاشق و خواهان يكديگر قرار ميدهد .

اسلاید 92: قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقه‏مند به يكديگر قرار داده است ، اما نه از نوع علاقه‏ايكه باشياء دارند . علاقه‏ای كه انسان باشياء دارد از خودخواهی او ناشی می‏شود ، يعنی انسان اشياء را برای خود می‏خواهد ، بچشم‏ ابزار به آنها نگاه می‏كند ، می‏خواهد آنها را فدای خود و آسايش خود كند ، اما علاقه زوجيت باين شكل است كه هر يك از آنها سعادت و آسايش ديگری‏ را می‏خواهد ، از گذشت و فداكاری درباره ديگری لذت ميبرد . پيوندی بالاتر از شهوت قرآن كريم از آن بنامهای مودت و رحمت ياد كرده است ، می‏فرمايد : » و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم‏ موده و رحمه « . قانون خلقت مرد را از نظر غريزی بشكلی قرار داده‏ است كه نميتوانسته است نوع ستمهائی كه به غلامان و بردگان و زيردستان و همسايگان خود روا ميداشته درباره زن روا دارد ، همانطوری كه نمی‏توانسته‏ است آن نوع ستمها را بر فرزندان خود روا دارد .دو گونگی احساسات مرد و زن نسبت به هم علاقه خانوادگی زن و مرد بيكديگر با علاقه باشياء فرق می‏كند ، علاقه خود آنها بيكديگر نيز متشابه نيست ، يعنی نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است ، آفرينش مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است .

اسلاید 93: نظريه يك خانم روانشناس در مجله زن روز شماره صد و يك يك بحث روانشناسی از يك خانم‏ روانشناس بنام كليودالسون نقل كرده است . بعنوان يك زن روانشناس ، بزرگترين علاقه‏ام‏ مطالعه روحيه مردهاست . چندی پيش بمن مأموريت داده شد كه تحقيقاتی‏ درباره عوامل روانی زن و مرد بعمل آورم و باين نتيجه رسيده‏ام : 1 - تمام زنها علاقمندند كه تحت نظر شخص ديگری كار كنند و بطور خلاصه‏ از مرئوس بودن و تحت نظر رئيس كار كردن بيشتر خوششان می‏آيد . 2 - تمام زنها می‏خواهند احساس كنند كه وجودشان مؤثر و مورد نياز است‏ سپس اين خانم اينطور اظهار عقيده می‏كند : بعقيده من اين دو نياز روحی زن از اين واقعيت سرچشمه ميگيرد كه‏ خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند . بسيار ديده شده كه‏ خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می‏كنند ، بلكه گاهی در اين زمينه از آنها برتر هستند . نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شديد آنهاست . نهضت عجولانه نهضتی كه در اروپا برای احقاق حقوق پايمال شده زن صورت گرفت ، به‏ دليل اينكه دير باين فكر افتاده بودند با دستپاچگی و عجله زيادی انجام‏ گرفت . احساسات مهلت نداد كه علم نظر خود را بگويد و راهنما قرار گيرد اين نهضت يك سلسله بدبختی‏ها را از زن گرفت و حقوق زيادی به او داد و درهای بسته‏ای به روی او باز كرد . اما در عوض بدبختيها و بيچارگی‏های ديگری برای خود زن و برای جامعه‏ بشريت بوجود آورد .

اسلاید 94: بخش هشتم:مهر و نفقه ( 1 )

اسلاید 95: يكی از سنن بسيار كهن در روابط خانوادگی بشری اينست كه مرد هنگام‏ ازدواج ، برای زن مهر قائل می‏شده است . چيزی از مال خود به زن يا پدر زن خويش ميپرداخته است ، و بعلاوه در تمام مدت ازدواج عهده‏دار مخارج زن و فرزندان خويش بوده است . تاريخچه مهرما قبل تاريخ كه بشر بحال توحش ميزيسته و زندگی شكل‏ قبيله‏ای داشته ، به علل نامعلومی ، ازدواج با همخون جائز شمرده نمی‏شده‏ است ، جوانان قبيله كه خواستار ازدواج بوده‏اند ناچار بوده‏اند از قبيله‏ ديگر برای خود همسر و معشوقه انتخاب كنند ، از اينرو برای انتخاب همسر بميان قبايل ديگر ميرفته‏اند . در آن دوره‏ها مرد بنقش خويش در توليد فرزند واقف نبوده است ، يعنی نمی‏دانسته كه آميزش او با زن در توليد فرزند مؤثر است ، فرزندان را به عنوان فرزند همسر خود می‏شناخته نه‏ بعنوان فرزندان خود ، با اينكه شباهت فرزندان را با خود احساس می‏كرده‏ نمی‏توانسته علت اين شباهت را بفهمد . قهرا فرزندان نيز خود را فرزندان‏ زن ميدانسته‏اند نه فرزند مرد ، و نسب از طريق مادران شناخته می‏شد نه از طريق پدران. ديری نپائيد كه مرد بنقش خويش در توليد فرزند واقف شد و خود را صاحب اصلی فرزند شناخت ، از اين وقت زن

اسلاید 96: را تابع خود ساخت و رياست خانواده را بعهده گرفت و باصطلاح دوره پدرشاهی آغاز شد در اين دوره انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت ميگرفت . يعنی جوان دختر مورد نظر خويش را از ميان قبيله ديگر می‏ربود . تدريجا صلح جای جنگ را گرفت و قبائل مختلف می‏توانستند همزيستی‏ مسالمت آميز داشته باشند ، رسم ربودن زن منسوخ شد و مرد برای اينكه دختر مورد نظر خويش را به چنگ آورد ميرفت بميان قبيله دختر اجير پدر زن می‏شد و مدتی برای او كار می‏كرد و پدر زن در ازاء خدمت داماد دختر خويش را به او می‏داد و او آن دختر را به ميان قبيله خويش می‏برد . در اين وقت مرد دريافت كه بجای اينكه سالها برای پدر عروس كار كند بهتر اينست كه يكجا هديه لايقی تقديم او كند و دختر را از او بگيرد ، اين كار را كرد و از اين جا مهر پيدا شد روی اين حساب ، در مراحل اوليه ، مرد بعنوان طفيلی زن زندگی می‏كرده و خدمتكار زن بوده است ، در اين دوره زن بر مرد حكومت ميكرده است . در مرحله بعد كه حكومت بدست مرد افتاد ، مرد زن را از قبيله ديگر ميربوده‏ است . در مرحله سوم مرد برای اينكه زن را به چنگ آورد بخانه پدر زن‏ ميرفته و سالها برای او كار می‏كرده است ، در مرحله چهارم مرد مبلغی‏ بعنوان پيشكش تقديم پدر زن ميكرده است و رسم مهر از اينجا ناشی شده است‏ .

اسلاید 97: مهر در نظام حقوقی اسلام مرحله پنجمی هم هست كه جامعه‏شناسان و اظهار نظر كنندگان درباره آن‏ سكوت می‏كنند ، در اين مرحله مرد هنگام ازدواج يك پيشكشی تقديم‏ خود زن می‏كند و هيچيك از والدين حقی به آن پيشكشی ندارند ، زن در عين‏ اينكه از مرد پيشكشی دريافت ميدارد استقلال اجتماعی و اقتصادی خود را حفظ می‏كند ، اولا به اراده خود شوهر انتخاب می‏كند نه به اراده پدر يا برادر ، ثانيا در مدتی كه در خانه پدر است ، همچنين در مدتی كه بخانه شوهر ميرود كسی حق ندارد او را بخدمت خود بگمارد و استثمار كند ، محصول كار و زحمتش بخودش تعلق دارد نه بديگری و در معاملات حقوقی خود احتياجی بقيمومت مرد ندارد . در قرآن كريم آيات زيادی هست درباره اينكه مهر زن‏ بخود زن تعلق دارد نه بديگری. مرد بايد در تمام مدت زناشوئی عهده‏دار تأمين مخارج زندگی زن بشود و در عين حال درآمدی كه زن تحصيل می‏كند و نتيجه كار او به شخص خودش تعلق دارد نه بديگری پدر يا شوهر .

اسلاید 98: فلسفه حقيقی مهر پديد آمدن مهر نتيجه تدبير ماهرانه‏ای است كه در متن خلقت‏ و آفرينش برای تعديل روابط زن و مرد و پيوند آنها بيكديگر بكار رفته‏ است . مهر از آنجا پيدا شده كه در متن خلقت نقش هر يك از زن و مرد در مسئله عشق مغاير نقش ديگری است . نوع احساسات زن و مرد نسبت بيكديگر يك جور نيست . قانون خلقت ، جمال و غرور و بی نيازی را در جانب زن ، و نيازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است . ضعف زن‏ در مقابل نيرومندی بدنی به همين وسيله تعديل شده است و همين جهت موجب‏ شده كه همواره مرد از زن خواستگاری ميكرده است ، طبق گفته‏ جامعه‏شناسان ، هم در دوره مادرشاهی و هم در دوره پدرشاهی مرد بوده است‏ كه بسراغ زن ميرفته است دانشمندان ميگويند : مرد از زن شهوانی‏تر است ، در روايات اسلامی وارد شده كه مرد از زن شهوانی‏تر نيست بلكه بر عكس است ، لكن زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفريده شده است ، نتيجه هر دو سخن يكی‏ است ، بهرحال مرد در مقابل غريزه از زن ناتوان‏تر است ، اين خصوصيت‏ همواره به زن فرصت داده است كه دنبال مرد نرود و زود تسليم او نشود و بر عكس مرد را وادار كرده است كه به زن اظهار نياز كند و برای جلب‏ رضای او اقدام كند ، يكی از آن اقدامات اين بوده كه برای جلب رضای او و باحترام موافقت او هديه‏ای نثار او می‏كرده است. مهر ، باحيا و عفاف زن يك ريشه دارد ، زن به الهام فطری دريافته است‏ كه عزت و احترام او به اين است كه خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد.

اسلاید 99: زن در مرد تأثير فراوان داشته است ، تأثير زن در مرد از تأثير مرد در زن بيشتر بوده است ، مرد بسياری از هنرنمائی‏ها و شجاعتها و دلاوريها و نبوغها و شخصيتهای خود را مديون زن و خودداريهای ظريفانه زن است ، مديون‏ حيا و عفاف زن است. زن هميشه مرد را ميساخته و مرد اجتماع را . آنگاه كه حيا و عفاف و خودداری زن از ميان‏ برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله می‏خورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش ميكند و سپس اجتماع منهدم ميگردد . همان قدرت زنانه كه توانسته در طول تاريخ شخصيت خود را حفظ كند و بدنبال مرد نرود و مرد را بعنوان خواستگار به آستان خود بكشاند ، مردان‏ را به رقابت و جنگ با يكديگر درباره خود وادارد و آنها را تا سر حد كشته شدن ببرد ، حيا و عفاف را شعار خود قرار دهد ، بدن خود را از چشم‏ مرد مستور نگهدارد و خود را اسرار آميز جلوه دهد ، الهام بخش مرد و خالق‏ عشق او باشد ، هنرآموز و شجاعت بخش و نبوغ آفرين او واقع شود . در او حس تغزل و ستايشگری بوجود آورد و او به فروتنی و خاكساری و ناچيزی‏ خود در مقابل زن بخود ببالد ، همان قدرت ميتوانسته مرد را وادار كند كه‏ هنگام ازدواج عطيه‏ای بنام مهر تقديم او كند .

اسلاید 100: مهر در قرآن قرآن كريم با لطافت و ظرافت بی نظيری ميگويد : و آتوا النساء صدقاتهن نحله يعنی كابين زنان را كه بخود آنها تعلق دارد ( نه به‏ پدران يا برادران آنها ) و عطيه و پيشكشی است از جانب شما به آنها بخودشان بدهيد . قرآن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسی اشاره كرده است . اولا با نام صدقه ( بضم دال ) ياد كرده است نه با نام مهر ، صدقه از ماده صدق است و بدانجهت بمهر صداق يا صدقه گفته ميشود كه نشانه‏ راستين بودن علاقه مرد است ، بعضی مفسرين مانند صاحب كشاف به اين نكته‏ تصريح كرده‏اند . همچنانكه بنا بگفته راغب اصفهانی در مفردات غريب‏ القرآن علت اينكه صدقه ( بفتح دال ) را صدقه گفته‏اند اينست كه نشانه‏ صدق ايمان است . ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه‏ می‏خواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر ، مهر مزد بزرگ كردن و شير دادن و نان دادن به او نيست . سوم اينكه با كلمه نحله كاملا تصريح ميكند كه مهر هيچ عنوانی جز عنوان تقديمی و پيشكشی و عطيه و هديه ندارد .

اسلاید 101: هديه و كادو در روابط نامشروعمنحصر بازدواج و پيمان مشروع زناشوئی‏ نيست ، آنجا هم كه زن و مرد به صورت نامشروع می‏خواهند از وجود يكديگر لذت ببرند و باصطلاح می‏خواهند از عشق آزاد بهره ببرند باز مرد است كه به زن هديه ميدهد. اين عادات كه حتی در روابط نامشروع‏ و غير قانونی هم جاری است ناشی از نوع احساسات نامتشابه زن و مرد نسبت‏ بيكديگر است . معاشقه فرنگی از ازدواجش طبيعی‏تر است در دنيای غرب هم كه بنام تساوی حقوق انسانها حقوق خانوادگی را از صورت طبيعی خارج كرده‏اند و سعی می‏كنند علی رغم قانون طبيعت زن و مرد را در وضع مشابهی قرار دهند و رل‏های مشابهی در زندگی خانوادگی بعهده آنها بگذارند ، آنجا كه باصطلاح پای عشق آزاد بميان می‏آيد و قوانين قراردادی‏ آنها را از مسير طبيعت خارج نكرده است مرد همان وظيفه طبيعی خود يعنی‏ نياز و طلب و مايه گذاشتن و پول خرج كردن را انجام ميدهد ، مرد به زن‏ هديه می‏دهد و متحمل مخارج او ميشود . در صورتيكه در ازدواج فرنگی مهر وجود ندارد و از لحاظ نفقه نيز مسئوليت سنگينی بعهده زن ميگذارند . يعنی معاشقه فرنگی از ازدواج فرنگی‏ با طبيعت هماهنگ‏تر است .

اسلاید 102: مهر و نفقه ( 2 ) رسوم جاهليت كه در اسلام منسوخ شد قرآن كريم رسوم جاهليت را درباره مهر منسوخ كرد و آنرا بحالت اولی و طبيعی آن برگردانيد . در جاهليت پدران و مادران ، مهر را بعنوان حق الزحمه و شيربها حق خود می‏دانستند . در تفسير كشاف و غيره مينويسند ، هنگامی كه دختری برای يكی از آنها متولد ميشد و ديگری می‏خواست به او تبريك بگويد می‏گفت : هنيئا لك‏ النافجه يعنی اين مايه افزايش ثروت ، ترا گوارا باد . كنايه از اين‏ كه بعدا اين دختر را شوهر ميدهی و مهر دريافت ميداری . در جاهليت ، پدران و در نبودن آنها برادران ، چون از طرفی برای خود حق‏ ولايت و قيمومت قائل بودند و دختر را به اراده خودشان شوهر ميدادند و نه‏ به اراده او ، و از طرف ديگر مهر دختر را متعلق به خود ميدانستند نه به‏ دختر ، دختران را معاوضه ميكردند . باين نحو كه مردی به مرد ديگر ميگفت‏ كه من دختر يا خواهرم را بعقد تو درمی‏آورم كه در عوض دختر يا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول ميكرد ، هر يك از دو دختر مهر ديگری بشمار ميرفت و به پدر يا برادر ديگری تعلق می‏گرفت ، اين نوع نكاح‏ را نكاح شغار ميناميدند . اسلام اين رسم را منسوخ كرد ، پيغمبر اكرم‏ فرمود « لا شغار فی الاسلام » يعنی در اسلام معاوضه دختر يا خواهر ممنوع است . در روايات اسلامی آمده است كه پدر نه تنها حقی به مهر ندارد ، بلكه‏ اگر در عقد ازدواج برای پدر به عنوان امری جداگانه از مهر چيزی شرط شود و مهر به خود دختر داده شود باز هم صحيح نيست .

اسلاید 103: يعنی پدر حق ندارد برای‏ خود در ازدواج دختر بهره‏ای قائل شود ، هر چند بصورت امر جداگانه از مهر باشد. داستان موسی و شعيب كه در قرآن كريم آمده است از وجود رسمی‏ حكايت ميكند . موسی در حال فرار از مصر وقتی كه به سر چاه مدين رسيد به حالت دختران شعيب كه در كناری با گوسفندان خويش ايستاده بودند و كسی رعايت حال آنها را نمی‏كرد رحمت آورد و برای گوسفندان آنها آب‏ كشی كرد ، دختران پس از مراجعت نزد پدر ، جريان روز را برای پدر نقل‏ كردند و او يكی از آنها را پی موسی فرستاد و او را بخانه خويش دعوت كرد . پس از آشنا شدن با يكديگر ، يك روز شعيب به موسی گفت من دلم‏ می‏خواهد يكی از دو دختر خود را به تو به زنی بدهم باين شرط كه تو هشت‏ سال برای من كار كنی ، و اگر دل خودت خواست دو سال ديگر هم اضافه كن ، ده سال برای من كار كن . موسی قبول كرد و به اين ترتيب موسی داماد شعيب‏ شد . اين چنين رسمی در آن زمان بوده و ريشه اين رسم دو چيز است : اول‏ نبودن ثروت . خدمتی كه داماد به زن يا پدر زن ميتوانسته بكند غالبا منحصر باين بوده كه برای آنها كار كند ، ديگر رسم جهاز دادن . جامعه‏ شناسان معتقدند كه رسم جهاز دادن به دختر از طرف پدر يكی از رسوم و سنن كهن است ، پدر برای اينكه بتواند جهاز برای دختر خود فراهم كند داماد را اجير خود ميكرد و يا از او پولی‏ دريافت ميكرد ، عملا آنچه پدر از داماد ميگرفت به نفع دختر و برای دختر بوده است .

اسلاید 104: در اسلام اين آئين منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند ، هر چند هدف و منظورش اين باشد كه آنرا صرف و خرج دختر كند . اين خود دختر است كه اختيار آن مال را دارد كه بهر نحو بخواهد مصرف كند . در روايات اسلامی تصريح شده كه اينگونه مهر قرار دادن در دوره اسلاميه‏ روا نيست . در زمان جاهليت ، رسوم ديگری نيز بود يكی از آنها رسم ارث زوجيت بود ، اگر كسی ميمرد وارثان او از قبيل فرزندان و برادران همانطوريكه ثروت او را بارث ميبردند همسری‏ زن او را نيز بارث می‏بردند. قرآن كريم رسم ارث زوجيت را منسوخ كرد فرمود : يا ايها الذين‏ آمنوا لا يحل لكم ان ترثوا النساء كرها ای مردمی كه به پيغمبر و قرآن‏ ايمان داريد بايد بدانيد كه برای شما روا نيست كه زنان مورثان خود را بارث ببريد ، در حاليكه خود آن زنان ميل ندارند كه همسر شما باشند . قرآن كريم در آيه ديگر بطور كلی ازدواج با زن پدر را قدغن كرد هر چند بصورت ارث نباشد و بخواهند آزادانه با هم ازدواج كنند . فرمود « و لا تنكحوا ما نكح آبائكم » . با زنان پدران خود ازدواج‏ نكنيد . قرآن كريم هر رسمی كه موجب تضييع مهر زنان ميشد منسوخ كرد ، از آنجمله‏ اينكه وقتی كه مردی نسبت به زنش دلسرد و بی . ميل ميشد

اسلاید 105: او را در مضيقه و شكنجه قرار ميداد ، هدفش اين بود كه با تحت شكنجه قرار دادن او ، او را به طلاق راضی كند و تمام يا قسمتی از آنچه بعنوان مهر به او داده از او پس بگيرد . قرآن كريم فرمود : « و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن » يعنی زنان را بخاطر اينكه چيزی از آنها بگيريد و قسمتی از مهری كه به آنها داده‏ايد جبران كنيد تحت مضيقه و شكنجه قرار ندهيد ! يكی ديگر از آن رسوم اين بود كه مردی با زنی ازدواج ميكرد و برای او احيانا مهر سنگينی قرار ميداد ، همينكه از او سير ميشد و هوای تجديد عروسی بسرش ميزد زن بيچاره را متهم ميكرد به فحشا و حيثيت او را لكه‏دار ميكرد وانمود ميكرد كه اين زن از اول شايستگی همسری مرا نداشته و ازدواج بايد فسخ شود و من مهری كه داده‏ام بايد پس بگيرم . قرآن كريم اين‏ رسم را نيز منسوخ كرد و جلو آنرا گرفت . سيستم مهری اسلام خاص خودش است يكی از مسلمات دين اسلام اينست كه مرد حقی به مال زن و كار زن ندارد ، نه ميتواند باو فرمان دهد كه برای من فلان كار را بكن ، و نه اگر زن كاری‏ كرد كه بموجب آن كار ثروتی باو تعلق ميگيرد مرد حق دارد كه بدون رضای زن در آن ثروت تصرف كند ، و از اين‏ جهت زن و مرد وضع مساوی دارند .

اسلاید 106: اسلام در عين اينكه به زن استقلال اقتصادی در مقابل شوهر داده و برای شوهر هيچ حقی در مال زن و كار زن و معاملات زن‏ قرار نداده ، مهر از نظر اسلام بخاطر اين نيست كه مرد بعدا از وجود زن بهره اقتصادی ميبرد و نيروی‏ بدنی او را استثمار ميكند ، پس معلوم ميشود اسلام سيستم مهری مخصوص بخود دارد .آيين فطرت قرآن كريم تصريح ميكند كه مهر نحله و عطيه است . قرآن اين عطيه و پيشكشی را لازم ميداند ، قرآن رموز فطرت‏ بشر را با كمال دقت رعايت كرده است و برای اينكه هر يك از زن و مرد نقش مخصوصی كه در طبيعت از لحاظ علائق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده‏ ، فراموش نكند لزوم مهر را تأكيد كرده است . نقش زن اينست كه پاسخگوی‏ محبت مرد باشد ، محبت زن خوب است بصورت عكس العمل محبت مرد باشد نه بصورت ابتدائی . عشق ابتدائی زن ، يعنی عشقی كه از ناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنكه مرد قبلا او را خواسته باشد عاشق مردی‏ بشود ، همواره مواجه با شكست عشق و شكست شخصيت خود زن است ، بر خلاف‏ عشقی كه بصورت پاسخ به عشق ديگری در زن پيدا ميشود ،

اسلاید 107: اينچنين عشق نه‏ خودش شكست می‏خورد و نه به شخصيت زن لطمه و شكست وارد می‏آورد . اگر زنی ابتدا عاشق مردی بشود و به او دل ببندد آتشش زود سرد ميشود ، بچنين عشقی نبايد اعتماد كرد . اما دروغ است در صورتيكه عشق آتشين زن‏به صورت عكس العملي از عشق صادقانه مردي وبه عنوان پاسخگويي به عشق راستين پيدا شده باشد اينچنين عشقي عملا مستبعد است كه فسخ بشود مگر آنكه عشق مرد به سردي بگرايد و البته در اين صورت عشق زن تمام مي شود .عشق فطري زن همين نوع از عشق است.قانون مهر هماهنگي با طبيعت است از اين رو كه نشانه وزمينه آن است كه عشق از ناحيه مرد آغاز شده و زن پاسخگوي عشق اوست و مرد آغاز شده و زن پاسخگوي عشق اوست و مرد به احترام او هديه اي نثار او مي كند ار اين رو نبايد قانون مهر كه يك ماده از يك اساسنامه كلی است و بدست طراح طبيعت تدوين شده ، بنام تساوی حقوق‏ زن و مرد ملغی گردد

اسلاید 108: انتقادهاخانم منوچهريان در كتاب انتقاد بر قوانين اساسی و مدنی ايران در فصلی‏ كه تحت عنوان مهر باز كرده‏اند چنين نوشته‏اند : همچنانكه برای داشتن‏ باغ يا خانه يا اسب يا استر ، مرد بايد مبلغی بپردازد ، برای خريدن زن‏ هم بايد پولی از كيسه خرج كند ، و همچنانكه بهای خانه و باغ و استر بر حسب بزرگی و كوچكی و زشتی و زيبائی و بهره و فائده متفاوت است بهای زن‏ هم بر حسب زشتی و زيبائی و پولداری و بی پولی او تفاوت ميكند . قانونگذاران مهربان و جوانمرد ما قريب 12 ماده درباره قيمت زن نوشته‏اند و فلسفه آنان آنست كه اگر پول در ميان نباشد رشته استوار زناشوئی سخت‏ سست و زود گسل ميشود .خانم منوچهريان ميگويند اگر زن از نظر اقتصادی مانند مرد باشد ، ديگر چه حاجت است كه ما برای او نفقه و كسوه و مهر قائل شويم . همچنانكه هيچيك از اين پيش بينيها و محكم كاريها در مورد مرد بميان‏ نمی‏آيد ، در مورد زن هم آنوقت نبايد وجود داشته باشد . اگر نظر اسلام باين بود كه مهر يك وثيقه مالی باشد ، چرا در كتاب‏ آسمانی خود گفت : « و آتوا النساء صدقاتهن نحله » . چرا نگفت و آتوا النساء صدقاتهن وثيقه . تاريخ نشان ميدهد كه پيغمبر اكرم بهيچوجه حاضر نبود زنی را بدون مهر در اختيار مردی قرار دهد .

اسلاید 109: مهر و نفقه ( 3) اگر اسلام به مرد حق ميداد كه زن را در خدمت خود بگمارد و محصول كار و زحمت و بالاخره ثروتی كه زن توليد ميكند مال خود بداند ، علت و فلسفه‏ نفقه دادن مرد به زن روشن بود ، زيرا واضح است اگر انسان ، حيوان يا انسان ديگری را مورد بهره‏برداری اقتصادی قرار دهد ناچار است مخارج زندگی‏ او را نيز تأمين كند .قرآن و استقلال اقتصادی زن اسلام در هزار و چهارصد سال پيش اين قانون را گذراند و گفت « للرجال‏ نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن » مردان را از آنچه كسب‏ ميكنند و بدست می‏آورند بهره‏ای است و زنان را از آنچه كسب می‏كنند و بدست می‏آورند بهره‏ای است . قرآن مجيد در آيه كريمه همانطوری كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان‏ ذی حق دانست زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذی حق شمرد . در آيه ديگر فرمود « للرجال نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون » . يعنی مردان را از مالی‏ كه پدر و مادر و يا خويشاوندان بعد از مردن خود باقی ميگذارند بهره‏ای‏ است و زنانرا هم از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود باقی ميگذارند بهره‏ای است .

اسلاید 110: يك مقايسه اولا - انگيزه‏ای كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد جز جنبه‏های‏ انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده . بلكه ما حق زن را برسميت شناختن و حقوق زن و مرد را مساوی دانستند . ثانيا - اسلام به زن استقلال اقتصادی داده ،. اسلام با اين‏ دو آيه انقلاب عظيم اجتماع بوجود آورد ، اما آرام و بی ضرر و بی خطر . ثالثا - اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غيره رهانيد و با الزام مرد به تامين بودجه اجتماع خانوادگی ، هر نوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای تأمين مخارج خود و خانواده برداشت ، زن از نظر اسلام در عين‏ اينكه حق دارد طبق غريزه انسانی به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش‏ آن بپردازد ، طوری نيست كه جبر زندگی ، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبائی را كه هميشه با اطمينان خاطر بايد همراه باشد از او بگيرد .

اسلاید 111: سه نوع نفقه در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد . نوع اول نفقه‏ای كه مالك بايد صرف مملوك خود بكند ، مخارجی كه مالك‏ حيوانات برای آنها ميكند از اين قبيل است . ملاك اين نوع نفقه مالكيت‏ و مملوكيت است . نوع دوم - نفقه‏ای است كه انسان بايد صرف فرزندان خود ، در حالی كه‏ صغير يا فقيرند و يا صرف پدر و مادر خود كه فقيرند ، بنمايد . ملاك اين‏ نوع نفقه ، مالكيت و مملوكيت نيست ، بلكه حقوقی است كه طبيعتا فرزندان بر بوجود آورندگان خود پيدا ميكنند و حقوقی است كه پدر و مادر بحكم شركت در ايجاد فرزند و بحكم زحماتی كه در دوره كودكی فرزند خود متحمل شده‏اند بر فرزندان پيدا می‏كنند . شرط اين نوع از نفقه ، ناتوان‏ بودن شخص واجب النفقه است . نوع سوم نفقه‏ای است كه مرد در مورد زن صرف ميكند ، ملاك اين نوع از نفقه نه مالكيت و مملوكيت است و نه حق طبيعی بمفهومی كه در نوع دوم گفته شد و نه عاجز بودن و ناتوان بودن و فقير بودن زن .

اسلاید 112: آيا زن امروز مهر و نفقه نمي خواهد؟از نظر اسلام با اينكه بودجه زندگی زن جزء بودجه خانوادگی و بر عهده مرد است ، مرد هيچگونه تسلط اقتصادی و حق بهره برداری از نيرو و كار زن‏ ندارد ، نمی‏تواند او را استثمار كند ، نفقه زن از اين جهت مانند نفقه‏ پدر و مادر است كه در موارد خاصی بر عهده فرزند است ، اما فرزند در مقابل اين وظيفه كه انجام ميدهد هيچگونه حقی از نظر استخدام پدر و مادر پيدا نميكند .

اسلاید 113: رعايت جانب زن در مسائل مالی اسلام به شكل بی سابقه‏ای جانب زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعايت‏ كرده است ، از طرفی به زن استقلال و آزادی كامل اقتصادی داده و دست مرد را از مال و كار او كوتاه كرده و حق قيمومت در معاملات زن را دارد از طرف ديگر با برداشتن مسؤوليت تأمين بودجه‏ خانوادگی از دوش زن ، او را از هر نوع اجبار و الزام برای دويدن به‏ دنبال پول معاف كرده است .حقيقت اينست كه اسلام نخواسته بنفع زن و عليه مرد ، يا بنفع مرد و عليه زن قانونی وضع كند .اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد . اسلام در قوانين خود سعادت مرد و زن و فرزندانيكه بايد در دامن آنها پرورش يابند و بالاخره سعادت جامعه بشريت را در نظر گرفته است . اسلام‏ راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشريت را به سعادت ، در اين‏ می‏بيند كه قواعد و قوانين طبيعت و اوضاع و احوالی كه بدست توانا و مدبر خلقت بوجود آمده ناديده گرفته نشود . اسلام در قوانين خود اين قاعده را همواره‏ رعايت كرده است كه مرد مظهر نياز و احتياج و زن مظهر بی نيازی باشد ، اسلام مرد را بصورت خريدار و زن را به صورت صاحب كالا ميشناسد ، از نظر اسلام در وصال و زندگی مشترك زن و مرد ، اين مرد است كه بايد خود را بعنوان بهره‏گير بشناسد و هزينه اين كار را تحمل كند . زن و مرد نبايد فراموش كنند كه در مسئله عشق از نظر طبيعت دو نقش جداگانه بعهده آنها واگذار شده است .

اسلاید 114: ازدواج هنگامی پايدار و مستحكم و لذت بخش است كه زن‏ و مرد در نقش طبيعی خود ظاهر شوند . علت ديگر كه برای لزوم نفقه زن بر مرد در كار است اينست كه مسؤوليت‏ و رنج و زحمات طاقت فرسای توليد نسل از لحاظ طبيعت بعهده زن گذاشته‏ شده است ، آنچه در اين كار از نظر طبيعی بعهده زن گذاشته شده است گذشته از اينها و از همه بالاتر اينكه احتياج زن به پول و ثروت از احتياج مرد افزونتر است ، تجمل و زينت جزؤ زندگی زن و از احتياجات‏ اصلی زن است آنچه يك زن در زندگی معمولی خود خرج تجمل و زينت و خودآرائی می‏كند برابر است با مخارج چندين مرد . ميل به تجمل به نوبت‏ خود ميل به تنوع و تفنن را در زن به وحود آورده است. باقی ماندن زن ، يعنی باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن‏ مستلزم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زيادتری است . اگر زن‏ مجبور باشد مانند مرد دائما در تلاش و كوشش و در حال دويدن و پول‏ درآوردن باشد ، غرورش در هم ميشكند ، چين‏ها و گره‏هائی كه گرفتاريهای‏ مالی به چهره و ابروی مرد انداخته است در چهره و ابروی او پيدا خواهد شد . لذا نه تنها مصلحت زن ، بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگی نيز در اينست كه زن از تلاشهای اجباری خرد كننده معاش معاف باشد . مرد هم‏ ميخواهد كانون خانوادگی برای او كانون آسايش و رفع خستگی و فراموشخانه‏

اسلاید 115: گرفتاريهای بيرونی باشد سر اينكه مردان حاضرند با جان كندن پول در آورند و دو دستی تقديم زن‏ خود كنند تا او با گشاده دستی خرج سر و بر خود كند اينست كه مرد نياز روحی خود را به زن دريافته است ، دريافته است كه خداوند زن را مايه آسايش و آرامش روح او قرار داده است ( « و جعل منها زوجها ليسكن اليها ») دريافته است كه هر اندازه موجبات‏ آسايش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم كند غير مستقيم بسعادت خود خدمت‏ كرده است و كانون خانوادگی خود را رونق بخشيده است . دريافته است كه‏ از دو همسر لازم است لااقل يكی مغلوب تلاشها و خستگيها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح ديگری باشد و در اين تقسيم كار آنكه بهتر است در معركه‏ زندگی وارد نبرد شود مرد است و آنكه بهتر ميتواند آرامش دهنده روح‏ ديگری باشد زن است . زن از جنبه مالی و مادی نيازمند بمرد آفريده شده است و مرد از جنبه‏ روحی ، زن بدون اتكاء بمرد نميتواند نيازهای فراوان مادی خود را كه چندين‏ برابر مرد است رفع كند ، از اينرو اسلام همسر قانونی زن( فقط همسر قانونی او را ) نقطه اتكاء او معين كرده است .

اسلاید 116: فلسفه تبليغ عليه نفقه مردان شكارچی اين نكته را دريافته‏اند و يكی از علل تبليغ عليه نفقه زن‏ بر شوهر همين است كه احتياج فراوان زن بپول اگر از شوهر بريده شود زن به‏ آسانی بدام شكارچی خواهد افتاد . اگر در فلسفه حقوقهای گزافی كه در مؤسسات به خانمها پرداخته مي شود دقت كنيد مفهوم را بهتر مي فهميد كه الغا نفقه موجب ازدياد فحشا مي شودحقيقت را اگر بخواهيد فكر الغا نفقه طرف مرداني هم كه از تجمل و اسراف زنان به ستوه آمده اند تقويت مي شود اينها مي خواهند با دست خود زن و به نام آزادي و مساوات انتقام خود را از زنان اسرافكار و تجمل پرست بگيرند.آيا اعلاميه جهانی حقوق بشر به زن توهين كرده است ؟ در اعلاميه حقوق بشر ماده 23 بند 3 چنين آمده است : هر كس كه كار ميكند بمزد منصفانه و رضايت بخشی ذيحق ميشود كه زندگی او و خانواده‏اش‏ را موافق شؤون انسانی تأمين كند . در ماده 25 بند 1 ميگويد : هر كس حق دارد كه سطح زندگانی او ، سلامت و رفاه خود و خانواده‏اش را از حيث خوراك و مسكن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تأمين كند . هر مردی كه عائله‏ای تشكيل ميدهد بايد متحمل مخارج و نفقه زن و فرزندان خود بشود ، مخارج آنها جزو مخارج‏ لازم و ضروری آن مرد.

اسلاید 117: محسوب ميشود . اعلاميه حقوق بشر با اينكه تصريح ميكند كه زن و مرد دارای حقوق مساوی‏ ميباشند نفقه دادن مرد به زن را با تساوی حقوق زن و مرد منافی ندانسته‏ است .. از اين بالاتر اينكه اعلاميه حقوق بشر در ماده بيست و پنجم چنين ميگويد : هر كس حق دارد كه در موقع بيكاری ، بيماری ، نقص اعضاء ، بيوگی ، پيری ، يا در تمام مواردی كه بعلل خارج از اراده انسان وسائل امرار معاش‏ از دست رفته باشد ، از شرائط آبرومندانه زندگی برخوردار شود اعلاميه حقوق بشر گذشته از اينكه از دست دادن شوهر را بعنوان از دست‏ دادن وسيله معاش برای زن معرفی كرده است ، بيوگی را در رديف بيكاری ، بيماری ، نقص اعضاء ذكر كرده است ، يعنی زنان را در رديف بيكاران و بيماران و پيران و افراد ناقص الاعضاء ذكر كرده است . آيا اين يك توهين‏ بزرگ نسبت به زن نيست ؟ اگر در يكی از كتابها يا قانونی مشرق زمين چنين تعبيری يافت ميشد فرياد اعتراض به‏ آسمان بلند بود ،

اسلاید 118: همچنانكه نظير آنرا در مورد بعضی قوانين ايران خودمان‏ ديديم . اما يك انسان واقع بين كه تحت تأثير هو و جنجال نباشد و تمام جوانب‏ را ببيند ميداند كه نه قانون خلقت كه مرد را يكی از وسائل معاش زن قرار داده و نه اعلاميه حقوق بشر كه بيوگی را به عنوان از دست دادن‏ وسيله معيشت ياد كرده است و نه قانون اسلام كه زن را واجب النفقه مرد شمرده است ، هيچكدام به زن توهين نكرده‏اند ، چون اين يك جانب قضيه‏ است كه زن نيازمند بمرد آفريده شده است و مرد نقطه اتكاء زن شمرده‏ ميشود . قانون خلقت برای اينكه زن و مرد را بهتر و بيشتر بيكديگر بپيوندد و كانون خانوادگی را كه پايه اصلی سعادت بشر است استوارتر سازد زن و مرد را نيازمند بيكديگر آفريده است . اگر از جنبه مالی مرد را نقطه اتكاء زن‏ قرار داده است ، از جنبه آسايش روحی زن را نقطه اتكاء مرد قرار داده‏ است . اين دو نياز مختلف بيشتر آنها را بيكديگر نزديك و متحد ميكند .

اسلاید 119: بخش نهم :مساله ارث

اسلاید 120: دنيای قديم يا به زن اصلا ارث نميداد و يا ارث ميداد ، اما با او مانند صغير رفتار ميكرد ، يعنی به او استقلال و شخصيت حقوقی نميداد .در بعضی از قوانين ديگر جهان كه به زن مانند مرد ارث ميدادند نه به صورت سهم قطعی‏ و به تعبير قرآن نصيبا مفروضا بود ، بلكه به اين صورت بود كه به‏ مورث حق ميدادند كه درباره دختر خود نيز اگر بخواهد وصيت كند . علل محروميت زن از ارث علت اصلی محروميت زنان از ارث ، جلوگيری از انتقال ثروت خانواده‏ای‏ به خانواده ديگر بوده است.محروميت زن از ارث علل ديگر نيز داشته است ، از آن جمله ضعف قدرت‏ سربازی زن است ، آنجا كه ارزشها بر اساس قهرمانيها و پهلوانيها بود و يكی مرد جنگی را به از صد هزار آدم ناتوان مي دانستند زن را بخاطر عدم‏ توانائی بر انجام عمليات دفاعی و سربازی از ارث محروم ميكردند .

اسلاید 121: عرب جاهليت از همين نظر مخالف ارث بردن زن بود و تا پای مردی ولو در طبقات بعدی در ميان بود به زن ارث نميداد ، لهذا وقتی كه آيه ارث‏ نازل شد و تصريح كرد به اينكه : » للرجال نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون مما قل منه او كثر نصيبا مفروضا « باعث‏ تعجب اعراب شد.ارث پسر خوانده اعراب جاهليت گاهی كسی را پسر خوانده قرار ميدادند و در نتيجه ، آن‏ پسر خوانده مانند يك پسر حقيقی و ارث ميت شمرده ميشد . رسم پسر خواندگی در ميان ملتهای ديگر و از آن جمله ايران و رم قديم موجود بوده‏ است.ارث هم پيمان اعراب رسم ديگری نيز در ارث داشتند كه آنرا نيز قرآن كريم منسوخ كرد و آن رسم هم پيمانی بود ، دو نفر بيگانه با يكديگر پيمان می‏بستند كه خون من خون تو و تعرض بمن تعرض به تو ، و من از تو ارث ببرم و تو از من ارث ببری به موجب اين پيمان اين دو نفر بيگانه در زمان حيات از يكديگر دفاع ميكردند و هر كدام زودتر ميميرد ديگری مال او را به‏ ارث ميبرد زن ، جزء سهم الارث اعراب گاهی زن ميت را جزء اموال و دارائی او بحساب می‏آوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب می‏كردند . ‏

اسلاید 122: ارث زن در ايران ساسانی:چون پسری بسن رشد و بلوغ ميرسيد پدر يكی از زنان متعدد خود را بعقد زناشوئی وی در می‏آورده است. شماره زنانی كه مردی می‏توانست بگيرد نامحدود بود و گاهی در اسناد يونانی ديده شده است كه مردی چند صد زن در خانه داشته است . اصول‏ زناشوئی در دوره ساسانی چنانكه در كتابهای دينیزردشتی آمده بسيار پيچيده‏ و در هم بوده و پنج قسم زناشوئی رواج داشته است . 1- زنی كه به رضای پدر و مادر شوهر ميرفت فرزندانی ميزاد كه در اين‏ جهان و آن جهان از او بودند و او را پادشاه زن ميگفتند . 2- زنی كه يگانه فرزند پدر و مادرش بود ، او را اوگ زن يعنی‏ زن يگانه ميگفتند و نخستين فرزندی كه می‏زاد بپدر و مادرش داده می‏شد تا جانشين فرزندی بشود كه از خانه آنها رفته است و شوهر كرده و پس از آن‏ اين زن را هم پادشاه زن ميگفتند .

اسلاید 123: 3-اگر مردی در سن بلوغ بی زن می‏مرد ، خانواده‏اش زن بيگانه‏ای را جهيز می‏داد و او را بكابين مرد بيگانه‏ای در می‏آورد و آن زن را سذر زن يعنی زن خوانده می‏گفتند و هر چه فرزند او می‏شد و نيمی به آن مرد مرده‏ تعلق ميگرفت و در آنجهان فرزند او می‏شد و نيمی ديگر از آن شوهر زنده بود 4- زن بيوه‏ای كه دوبار شوهر كرده بود چغر زن می‏گفتند كه بمعنی‏ چاكر زن يعنی زن خادمه باشد و اگر از شوی اول خود فرزند نداشت او را سذر زن ميدانستند . . . 5- زنی كه بی رضای پدر و مادرش به شوهر می‏رفت در ميانزنان پست‏ترين پايه را داشت و او را خودسرای زن يعنی زن خود سر می‏گفتند و از پدر و مادر خود ارث نمی‏برد . مگر پس از آنكه پسرش بسن‏ بلوغ برسد و او را به عنوان اوگ زن به عقد درآورد .

اسلاید 124: علت اينكه اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرارداد وضع خاصی‏ است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازی و برخی قوانين جزائی دارد . يعنیوضع خاص ارثی زن معلول وضع خاصی است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و غيره‏ دارد . ‏ ايراد غرب پرستان:اين دايگان مهربانتر از مادر ، علت را بجای معلول ، و معلول را بجای علت گرفته‏اند . اينها خيال كرده‏اند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارثی‏ زن است ، غافل از اينكه وضع خاص ارثی زن معلول مهر و نفقه است . ثانيا گمان كرده‏اند آنچه در اينجا وجود دارد صرفا جنبه مالی و اقتصادی است .ايراد زنادقه صدر اسلام بر مسأله ارث: يكی‏ از اعتراضات ابن ابی العوجابه اسلام همين بود . ميگفت ما بال المرئه المسكينه‏ الضعيفه تأخذ سهما ويأخذ الرجل سهمين ؟ يعنی چرا زن بيچاره كه از مرد ناتوانتر است بايد يك سهم ببرد و مرد كه تواناتر است دو سهمببرد ؟ اين خلاف عدالت و انصاف است . امام صادق فرمود : اين برای اينست كه اسلام سربازی را از عهده زن برداشته و بعلاوه مهر و نفقه را بنفع‏ او بر مرد لازم شمرده است و در بعضی جنايات اشتباهی كه خويشاوندان جانی‏ ‏ بايد ديه بپردازند زن از پرداخت ديه و شركت با ديگران معاف است ، از اينرو سهم زن در ارث از مرد كمتر شده است امام صادق صريحا وضع خاص‏ ارثی زن را معلول مهر و نفقه و معافيت از سربازی و ديه شمرد .

اسلاید 125: بخش دهم :حق طلاق

اسلاید 126: يا نگهداری به شايستگی و يا رها كردن به نيكی .: اصل اسلامی آمارها نشان می‏دهد كه سال بسال بر عدد طلاقها افزوده ميشود و خطر از هم پاشيدن بر بسياری از كانون‏های خانوادگی سايه افكنده است. افزايش طلاق در زندگی جديد:در شماره 105 مجله زن روز مقاله جالبی از مجله نيوزويك تحت عنوان طلاق در امريكا درج شد . اين مجله مينويسد : طلاق گرفتن در امريكا به‏ آسانی تا كسی گرفتن است . .ضرب‏المثلی از شخصی است بنام سروانتس در حدود چهار قرن پيش گفته است عشق دوم دلپذيرتر است “ضرب المثل دوم كار خود را در آمريكا كرده است ، زيرا مينويسد : سراب طلاق نه تنها تازه پيوندها ، بلكه مادران آنها و زن و شوهران ديرينه پيوند را هم بخود ميكشد ، بطوری كه از جنگ دوم باينطرف سطحطلاق در امريكا بطور متوسط از سالی 400000 طلاق پائين‏تر نرفته است و 40 درصد ازدواجهای بهم خورده دهسال يا بيشتر و 13 درصد آن ازدواجها بيش از 20 سال دوام داشته است ، سن متوسط دو ميليون زن مطلقه امريكائی 45 سال‏ است ، 62 درصد زنان مطلقه بهنگام جدائی ، كودكان كمتر از 18 سال‏ داشته‏اند ، زنان مزبور در واقع نسل خاصی را تشكيل می‏دهند . از هر 4 زن مطلقه يكی الكلی‏ ميشود و ميزان خودكشی ميان آنها سه برابر زنان شوهردار است

اسلاید 127: علت طلاق در ازدواجهای ده يا بيست ساله ناسازگاری‏ نيست ، بلكه بی ميلی به تحمل ناسازگاريهای ديرين و هوس برای درك لذات‏ بيشتر و كامجوئی‏های ديگر است . در عصر قرص‏های ضدحاملگی در دوران انقلاب‏ جنسی و اعتلای مقام زن ، اين عقيده در ميان بسياری از زنان قوت گرفته كه‏ خوشی و لذت ، مقدم بر استواری و نگهداری كانون خانوادگی است . طلاق در ايران: بيش از يك چهارم طلاقهای ثبت شده‏ سراسر كشور مربوط به تهران است ، يعنی 27 درصد طلاقهای ثبت شده را تهران تشكيل ميدهد ، ‏ با اينكه نسبت جمعيت تهران به جمعيت سراسر كشور 10 درصد می‏باشد . بطور كلی درصد طلاق در شهر تهران بيش از درصد ازدواج است وقايع ازدواج تهران 15 درصد كل ازدواج كشور است

اسلاید 128: محيط طلاقزای آمريكا :اينها از طرفی عوامل طلاق را افزايش می‏دهند و از طرف ديگر ميخواهند با قيد و بند قانون جلو آنرا بگيرند . فرضیه ها :1- بی اهميتی طلاق و برداشتن همه قيد و بندهای قانونی و اخلاقی جلوگيری‏ از طلاق . 2-اينكه ازدواج يك پيمان مقدس است ، وحدت دلها و روحهاست و بايد برای هميشه اين پيمان ثابت و محفوظ بماند و طلاق از قاموس اجتماع بشری‏ بايد حذف شود ، زن و شوهری كه با يكديگر ازدواج ميكنند ، بايد بدانند كه‏ جز مرگ چيزی آنها را از يكديگر جدا نميكند . اين فرضيه همانست كه كليسای كاتوليك قرنهاست طرفدار آنست و بهيچ قيمتی حاضر نيست از آن دست بردارد . ‏ طرفداران اين فرضيه در جهان رو به كاهشند.

اسلاید 129: 3-اينكه ازدواج از طرف مرد قابل فسخ و انحلال است و از طرف زن بهيچ‏ نحو قابل انحلال نيست . در دنيای قديم چنين نظری وجود داشته است ، ولی‏ امروز گمان نميكنم طرفدارانی داشته باشد و بهر حال اين نظر نيز احتياجی‏ ببحث و انتقاد ندارد . 4- اينكه ازدواج مقدس و كانون خانوادگی محترم است ، اما راه طلاق در شرايط مخصوص برای هر يك از زوجين بايد باز باشد و راه خروجی زوج و زوجه‏ از اين بن بست بايد بيك شكل و يكجور باشد . 5-اينكه ازدواج مقدس و كانون خانوادگی محترم و طلاق امر منفور و مبغوضی است ، اجتماع موظف است كه علل وقوعطلاق را از بين ببرد . در عين حال قانون نبايد راه طلاق را برای ازدواجهای‏ ناموفق ببندد . راه خروج از قيد و بند ازدواج هم برای مرد بايد باز باشد و هم برای زن ، اما راهی كه برای خروج مرد از اين بن بست تعيين می‏شود با راهی كه برای خروج زن تعيين ميشود دو تاست و از جمله مواردی كه زن و مرد حقوق نامشابهی دارند طلاق است .

اسلاید 130: حق طلاق (2)آنانكه حق طلاق‏ را تنها به مرد داده‏اند از دو ناحيه شكايت دارند : 1 - از ناحيه طلاقهای ناجوانمردانه بعضی از مردان كه پس از سالها پيوند زناشوئی ناگهان هوس زن نو در دلشان پيدا ميشود.2- از ناحيه امتناعهای ناجوانمردانه بعضی مردان ، از طلاق زنيكه اميد سازش و زندگی مشترك ميان آنها وجود ندارد .طلاقهای ناجوانمردانه:اسلام با طلاق سخت مخالف است ، اسلام ميخواهد تا حدود امكان طلاق صورت‏ نگيرد ، اسلام طلاق را بعنوان يك چاره جوئی در مواردی كه چاره منحصر به‏ جدائی است تجويز كرده است . اسلام مردانی را كه مرتب زن ميگيرند و طلاق‏ ميدهند و به اصطلاح مطلاق ميباشند دشمن خدا ميداند.امام صادق از پيغمبر اكرم نقل كرده كه فرمود : چيزی در نزد خدا محبوبتر از خانه‏ای كه در آن پيوند ازدواجی صورت گيرد وجود ندارد و چيزی‏ در نزد خدا مبغوضتر از خانه‏ای كه در آن خانه پيوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد .

اسلاید 131: شايعه بی اساس:امام‏ مجتبی فرزند برومند اميرالمؤمنين عليه‏السلام از كسانی بوده كه زياد زن‏ ميگرفته و طلاق ميداده است. چنانكه ميدانيم در گردش خلافت از امويان به عباسيان ، عباسيان ، بنی‏ الحسن يعنی فرزند زادگان امام حسن با بنی العباس همكاری داشتند . اما بنی الحسين يعنی فرزند زادگان امام حسين كه در رأس آنها در آنوقت امام‏ صادق بود از همكاری با بنی العباس خودداری كردند . بنی العباس برای پيشبرد سياست خود شروع كردند به تبليغ عليه بنی الحسن. موضوع دومی كه بنی العباس عليه بنی الحسن عنوان كردند اين بود كه‏ گفتند نيای بنی الحسن بعد از پدرش علی بخلافت رسيد . و اما چون مردعياشی بود و به زنان سرگرم بود و كارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنيامد ، از معاويه كه رقيب سر سختش بود پول گرفت و سرگرم عياشی و زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را بمعاويه واگذار كرد .ظاهرا اول كسی كه اين سخن از او شنيده شده‏ است قاضی انتصابی منصور دوانيقی بوده كه به امر منصور مأمور بوده اين شايعه را بپراكند . ‏ اسلام كه طلاق را مبغوض و منفور شناخته تنها بخاطر زن و برای تحصيل‏ رضايت زن نبوده است كه با رضايت زن و فاميل زن مبغوضيتش از ميان برود.چرا اسلام طلاق را تحريم نكرد ؟اساسا معنی اين جمله : مبغوض‏ترين حلالها در نزد خدا طلاق است چيست ؟

اسلاید 132: طلاق ( 3 ) :راز اصلی مطلب اينست كه زوجيت و زندگانی زناشوئی يك علقه‏ طبيعی است نه قراردادی ، و قوانين خاصی در طبيعت برای او وضع شده است‏. اين پيمان با همه پيمانهای ديگر اجتماعی از قبيل بيع و اجاره و صلح و رهن و وكالت و غيره اين تفاوت را دارد كه آنها همه صرفا يك سلسله‏ قراردادهای اجتماعی هستند ، طبيعت و غريزه در آنها دخالت ندارد و قانونی هم از نظر طبيعت و غريزه برای آنها وضع نشده است . بر خلاف‏ پيمان ازدواج كه بر اساس يك خواهش طبيعی از طرفين كه باصطلاح مكانيسم‏ خاصی دارد بايد تنظيم شود .قوانين فطرت در مورد ازدواج و طلاق:يگانه قانون طبيعی در اجتماع مدنی قانون آزادی ، مساوات است . تمام‏ مقررات اجتماعی بايد بر اساس دو اصل آزادی و مساوات تنظيم شود. ازدواج ، وحدت و اتصال است ، و طلاق ، جدائی و انفصال. مكانيسم طبيعی ازدواج كه اسلام قوانين خود را بر آن اساس وضع كرده اين‏ است كه زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد .

اسلاید 133: مقام طبيعی مرد ، در حيات خانوادگی:حيات خانوادگی وابسته است به علاقه طرفين نه يك طرف‏.از اينرو علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به زن و وابسته باوست . طبيعت ، كليد محبت طرفين را در اختيار مرد قرار داده است. طبيعت كليد فسخ طبيعی ازدواج را بدست مرد داده است .آنچه بنيان خانوادگی را استوار می‏سازد بيش از تساوی است.تساوی در فساد:متأسفانه كلمه تساوی بواسطه تكرار و تلقين زياد خاصيت اصلی خودشرا از دست داده است . كمتر فكر ميكنند كه مقصود از تساوی ، تساوی در حقوق‏ است . خيال ميكنند همين قدر كه مفهوم تساوی در يك موردی صدق كرد كار تمام است . اينست كه بجای درمان دردهای بی پايان اجتماع و بجای اصلاح نقاط ضعف‏ مردان و زنان ، و استوار ساختن كانون خانوادگی ، روز بروز پايه كانون‏ خانوادگی را سست‏تر و متزلزل‏تر ميكنيم ، در عوض رقص و پايكوبی ميكنيم كه بحمداله هر چه هست بسوی تساوی می‏رويم . بلكه تدريجا زنها در فساد و انحراف و قساوت و بيرحمی از مردان گوی سبقت ميربايند

اسلاید 134: حق طلاق (4):مرد مانند كوهسار است و زن بمنزله چشمه و فرزندان بمنزله گلها و گياهها . چشمه بايد باران كوهساران را دريافت و جذب كند تا بتواند آنرا بصورت آب صاف و زلال بيرون دهد و گلها و گياهها و سبزه‏ها را شاداب و خرم نمايد . اگر باران به كوهساران نبارد يا وضع كوهسار طوری باشد كه چيزی جذب زمين نشود ، چشمه خشك و گلها و گياهها ميميرند طبيعت صلح خانوادگی با ساير صلحها جدا است:صلح و سازش در زندگی زناشوئی نظير صلح و سازشی است كه ميان پدران و مادران با فرزندان بايد برقرار باشد كه مساوی است با گذشت و فداكاری و علاقمندی بسرنوشت يكديگر و شكستن حصار دو گانگی ، و سعادت او را سعادت‏ خود دانستن و بدبختی او را بدبختی خود دانستن . بر خلاف صلح و سازش ميان دو همكار يا دو شريك يا دو همسايه يا دو دولت مجاور. در ميان دو دولت متخاصم صلح مسلح هم كافی است . اگر نيروی سومی دخالت كند و نوار مرزی دو كشور را اشغال كند و مانع تصادم نيروهای دو كشور شود صلح برقرار شده است زيرا صلح سياسی جز عدم تعرض و عدم تصادم مفهومی ندارد. اما صلح خانوادگی غير از صلح سياسی است . در صلح خانوادگی عدم تجاوز بحقوق يكديگر كافی نيست ، از صلح مسلح كاری ساخته نيست . چيزی بالاتر و اساسی‏تر ضرورت دارد ، اتحاد و يگانگی و آميخته شدن روحها بايد تحقق پذيرد ، همچنانكه در صلح و سازش ميان پدران و فرزندان نيز چيزی بالاتر از عدم تعرض ضروری است .

اسلاید 135: اسلام ، از هر عامل انصراف از طلاق استقبال می‏كند:1-اسلام از هر چيزی كه مرد را از طلاق منصرف كند استقبال می‏كند . اسلام علاوه بر اينكه مجريان صيغه و شهود و ديگرانرا توصيه كرده كه با كوششهای خود مرد را از طلاق منصرف كنند ، طلاق را جز در حضور دو شاهد عادل‏ صحيح نميداند ، يعنی همان دو نفری كه اگر بنا باشد طلاق در حضور آنها صورت بگيرد بواسطه خاصيت عدالت و تقوی خود منتهای سعی و كوشش را برای‏ ايجاد صلح و صفا ميان زن و مرد بكار ميبرند .اسلام از آنجا كه‏ طرفدار وصل و مخالف فصل است ، زمان عادت را مانع صحت طلاق‏ قرار داده ، ولی مانع صحت عقد ازدواج قرار نداده است . در بعضی از مواقع سه ماه تربص لازم است تا اجازه صيغه طلاق داده شود . بديهی است اين همه عائق و مانع ايجاد كردن به منظور اينست كه در اينمدت ناراحتيها و عصبانيتهائی كه موجب تصميم به طلاق شده است‏ .از ميان برود و زن و مرد بزندگی عادی خود برگردند گذشته از همه اينها ، اسلام آنجا كه بيم انحلال و از هم پاشيدگی كانون‏ . خانوادگی در ميان باشد لازم دانسته است كه دادگاه خانوادگی تشكيل و حكميت برقرار گردد . باين ترتيب كه يكنفر داور به نمايندگی از طرف مرد و يكنفر داور ديگر به نمايندگی از طرف زن برای رسيدگی و اصلاح معين‏ می‏شوند

اسلاید 136: حق طلاق (5):حق طلاق ، ناشی از نقش خاص مرد در مسأله عشق است نه از مالكيت اوطلاق ، از آن جهت رهائی است كه ماهيت طبيعی ازدواج ، تصاحب است.طلاق قضائی:طلاق قضائی ، يعنی طلاقی كه بوسيله قاضی نه بوسيله زوج صورت بگيرد . طلاق طبيعی نظير زايمان طبيعی است كه خود بخود جريان طبيعی خود را طی‏ می‏كند . اما طلاق از طرف مردی كه نه بوظائف خود عمل می‏كند و نه به طلاق‏ تن می‏دهد ، نظير زايمان غير طبيعی است. آيا بعضی ازدواجها سرطان است و زن بايد بسوزد و بسازد ؟دو مشكل بزرگ در جامعه ما امتناعهائی است كه برخی مردان ستمگر از طلاق می‏كنند . و از اين راه به‏ نام دين و به بهانه دين ستم بزرگی مرتكب ميشوند . اين ستمگريها بضميمه‏ آن طرز تفكر غلط بنام اسلام و دين كه ميگويد : زن بايد اينگونه ستمها را بعنوان يك سرطان غير قابل علاج تحمل كند ، بيش از هر تبليغ سوء ديگر عليه اسلام اثر گذاشته است .

اسلاید 137: نظر آيت الله حلی :حقوق عمده زوجه عبارت است از نفقه و كسوه ، حق هم خوابگی و زناشوئی ، حسن معاشرت اخلاقی . -اگر مرد از انجام تعهدات خود نسبت به زن شانه خالی كند ، و از طلاق‏ نيز خودداری كند تكليف زن چيست ؟ و چگونه بايد با مرد مقابله شود ؟ در اينجا دو راه فرض ميشود ، يكی اينكه حاكم شرعی حق دخالت داشته‏ باشد و با اجرای طلاق كار را يكسره كند ، ديگر اينكه زن نيز بنوبه خود از انجام تعهدات خود در برابر مرد خودداری نمايد . اما از نقطه نظر اول يعنی دخالت حاكم شرعی ، ببينيم روی چه اصل و چه‏ مجوزی حاكم شرعی در اينگونه موارد حق دخالت دارد. جمله امساك بمعروف او تسريح باحسان يك اصل و قاعده كلی است كه قرآن كريم در چهار چوب آن ، حقوق زوجيت‏ را مقرر داشته است.

اسلاید 138: شواهد و دلائل ديگر:در كافی جلد 5 صفحه 502 از امام صادق روايت ميكند كه فرمودوقتی كه مردی می‏خواهد ازدواج كند بگويد اعتراف ميكنم به پيمانی كه خداوند از من گرفته است و آن اينكه زن را به شايستگی نگهداری كنم و يا به نيكی طلاق دهم. در آيه 21 از سوره النساء ميفرمايد : چگونه مهری كه به زنان داده‏ايد ( با زور و با در مضيقه قرار دادن ) از آنها ميگيريد ؟ و حال آنكه بيكديگر رسيده و از يكديگر كام گرفته‏ايد و زنان از شما پيمان استوار و شديدی گرفته‏اند . پيغمبر اكرم جمله معروفی دارد كه در حجه الوداع فرموديعنی ايها الناس در مورد زنان خدا را در نظر بگيريد و از او بترسيد ، شما آنها را بعنوان امانت خدا نزد خود برده‏ايد و عصمت آنها را با كلمه خدا بر خود حلال كرده‏ايد . ابن اثير در كتاب النهايه مينويسد : مقصود از كلمه خدا كه پيغمبر اكرم فرمود بموجب آن عصمت زنان بر مردان حلال ميشود همان است كه با اين جمله در قرآن ادا شده : « امساك بمعروف او تسريح باحسان ‏

اسلاید 139: بخش یازدهم :تعدد زوجات:تعدد زوجات:

اسلاید 140: بخش يازدهم تك همسری طبيعی‏ترين فرم زناشوئی است . در تك همسری روح‏ اختصاص ، يعنی مالكيت فردی و خصوصی كه البته با مالكيت خصوصی ثروت‏ متفاوت است ، حكمفرما است . در تك همسری هر يك از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسی ديگری را از آن خود و مخصوص شخص‏ خود ميداند . نقطه مقابل تك همسری ، چند همسری يا زوجيت اشتراكی است . چند همسری يا زوجيت اشتراكی بچند شكل ممكن است فرض شود .كمونيسم جنسی :نه مرد به زن معين‏ اختصاص داشته باشد ، و نه زن مخصوص مرد معين باشد ،مونيسم جنسی مساوی است با نفی‏ زندگی خانوادگی.چند شوهری : شکل دیگر چند همسری چند شوهری است یعنی اینکه زن در آن واحد بیش از یک شوهر داشته باشد.

اسلاید 141: اشكال چند شوهری:اشكال عمده و اساسی كه چند شوهری بوجود می‏آورد و همان بيشتر سبب شده‏ كه اين رسم عملا موفقيتی نداشته باشدطبيعت بشری است . اين كه احيانا و استثنائا در ميان بعضی طوائف بشری چند شوهری وجود پيدا كرده است ، دليل نمی‏شود كه تشكيل عائله اختصاصی‏ خواسته طبيعت مرد نيست ، همانطوريكه انتخاب تجرد و پرهيز از زندگی زناشوئی از طرف عده‏ای از مردان يا زنان صرفا دليل بر نوعی انحراف است‏ ، و دليل نمی‏شود كه بشر طبعا خواهان زندگی زناشوئی نميباشد . چند شوهری‏ نه تنها با طبيعت انحصار طلبی و فرزند دوستی مرد ناموافق است ، با طبيعت زن نيز مخالفت دارد . تحقيقات روانشناسی ثابت كرده است كه زن‏ بيش از مرد خواهان تك همسری است . تعدد زوجات :شكل ديگر و نوع ديگر چند همسری ، چند زنی يا تعدد زوجات است . چند زنی يا تعدد زوجات ، بر خلاف چند شوهری و كمونيسم جنسی ، رواج و موفقيت‏ بيشتری داشته است.

اسلاید 142: اسلام و تعدد زوجات:اسلام چند زنی را ، بر خلاف چند شوهری ، بكلی نسخ و لغو نكرد ، بلكه‏ آنرا تحديد و تقييد كرد ، يعنی از طرفی نا محدودی را از ميان برد و برای‏ آن حداكثر قائل شد كه چهارتاست ، و از طرف ديگر برای آن قيود و شرائطی ‏قرار داد و بهر كس اجازه نداد كه همسران متعدد انتخاب كند. اسلام تعدد زوجات را ابتكار نكرد ، بلكه آنرا از طرفی محدود ساخت و برای آن حداكثر قائل شد ، و از طرف ديگر قيود و شرائط سنگينی‏ برای آن مقرر كرد . اقوام و مللی كه بدين اسلام گرويدند غالبا در ميان‏ خودشان اين رسم وجود داشت و بواسطه اسلام مجبور بودند حدود و قيودی را گردن نهند .تعدد زوجات در ایران :منتسكيو در روح القوانين از آكاتياس مورخ رومی نقل ميكند كه : در زمان ژوستی نين چند نفر از فلاسفه رومی كه مورد آزار و اذيت مسيحيان قرار گرفته و نمی‏خواستند مذهب مسيح را قبول كنند روم را ترك گفته و بدربار خسرو پرويز پادشاه ايران پناه آوردند و در آنجا چيزی‏ كه بيشتر موجب حيرت آنها شد ، اين بود كه نه تنها تعدد زوجات مرسوم‏ بود ، بلكه مردها با زنهای ديگران آميزش ميكردند پس معلوم شد ، اسلام تعدد زوجات را ابتكار و اختراع نكرده ، بلكه‏ برعكس برای آن حدود و قيودی مقرر كرده است ، ولی آنرا بكلی لغو و نسخ‏ هم نكرده است . در فصلهای آينده ببينيم علت پيدايش تعدد زوجات در ميان بشر چيست ؟

اسلاید 143: علل تاریخی تعدد زوجات:حقيقت اينستكه نه آنجا كه چند شوهری معمول شده است بواسطه فرصت و قدرت زن بوده است ، و نه علت شكست چند شوهری ضعف و ناتوانی زن بوده‏ است و نه موجب رواج تعدد زوجات در مشرق زمين زور و تحكم مرد بوده است‏ ، و نه منشأ عدم رواج تعدد زوجات در مغرب زمين قدرت و برابری زن با مرد بوده است . علت شكست چند همسری:علت شكست چند شوهری ، اينست كه نه با طبيعت مرد موافق است و نه با طبيعت زن ميگويند گروهی از زنان ، در حدود چهل نفر ، گرد آمدند و بحضور علی بن‏ ابيطالب عليه‏السلام رسيدند ، گفتند چرا اسلام بمردان اجازه چند زنی داده ، اما به زنان اجازه چند شوهری نداده است . آيا اين امر يك تبعيض ناروا نيست ؟

اسلاید 144: علی ( ع ) دستور داد ظرفهای كوچكی از آب آوردند و هر يك از آنها را بدست يكی از آن زنان داد . سپس دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف‏ بزرگی كه وسط مجلس گذاشته بود خالی كنند . دستور اطاعت شد ، آنگاه‏ فرمود اكنون هر يك از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر كنيد اما بايد هر كدام از شما عين همان آبی كه در ظرف خود داشته بردارد . گفتند اين‏ چگونه ممكن است ؟ آبها با يكديگر ممزوج شده‏اند ، و تشخيص آنها ممكن‏ نيست . علی ( ع ) فرمود اگر يك زن چند شوهر داشته باشد ، خواه ناخواه ، با همه آنها هم بستر می‏شود ، و بعد آبستن ميگردد . چگونه ميتوان تشخيص‏ داد كه فرزندی كه بدنيا آمده است از نسل كدام شوهر است ؟ اين از نظر مرد . زن ازمرد موجودی می‏خواهد كه قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد ، حامی مدافع او باشد . برای او فداكاری نمايد ، زحمت بكشد و پول درآورد و محصول كار و زحمت خود را نثار او نمايد ، غمخوار او باشد . زن در چند شوهری هرگز نمی‏توانسته است حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداكاری يك مرد را نسبت بخود جلب كند . از اينرو چند شوهری نظير روسپی‏گری همواره مورد تنفر زن بوده است . عليهذا چند شوهری نه تمايلات و خواسته‏های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته‏ها و تمايلات‏ با زن .

اسلاید 145: شکست اشتراکیت جنسی:اشتراكيت جنسی و از ميان رفتن اختصاص از دو طرف ، كه نه زن بمرد معينی اختصاص داشته باشد و نه مرد به زن معينی . چند زنی برای يك مرد ميتوانسته امتيازی شمرده شود ، اما چند شوهری‏ هيچوقت برای زن امتيازی نبوده و نخواهد بود . علت اين تفاوت اينست كه‏ مرد طالب شخص زن است ، و زن طالب قلب مرد و فداكاريهای او .در امر زناشوئی دو عنصر دخالت دارد : يكی مادی و ديگری‏ معنوی . عنصر مادی زناشوئی جنبه‏های جنسی آن است كه در جوانی در منتهای اوج و غليان است و تدريجا رو به كاهش و آرامش ميرود . جنبه معنوی آن‏ عواطف رقيق و صميمانه‏ايست كه ميان آنها حكمفرما ميشود و احيانا هر چه‏ زمان ميگذرد نيرومندتر ميگردد . يكی از تفاوتهای زن و مرد اينست كه برای‏ زن عنصر دوم بيش از عنصر اول اهميت دارد بر خلاف مرد ، زناشوئی برای زن‏ بيشتر جنبه معنوی دارد و برای مرد بيشتر جنبه مادی و لا اقل جنبه مادی و معنوی زناشوئی برای مرد مساوی است

اسلاید 146: علل تاريخی تعدد زوجات ( 2 ) :هوسرانی و تسلط بيچون و چرای مرد ، بتنهائی برای پيدايش رسم چند زنی كافی نيست عوامل جغرافيائی : در آب و هوای مشرق زمين ، زن زودتر بالغ ميشود و هم زودتر پير ميشود و از اين جهت ، مرد به زن دوم و سوم احتياج پيدا ميكند . بعلاوه مرد پرورده آب و هوای مشرق زمين ، از لحاظ نيروی جنسی‏ طوری است كه يك زن نمی‏تواند او را اقناع كند. گوستاولوبون در تاريخ تمدن اسلام و عرب صفحه 509 ميگويد : رسم‏ مذكور ( رسم تعدد زوجات ) فقط بر اثر آب و هوای مشرق و در نتيجه خصائص‏ نژادی و علل و اسباب ديگری كه بطرز زندگانی مشرق مربوط بوده پيدا شده‏ است ، نه اينكه مذهب آنرا آورده باشد ، و معلوم است آب و هوا و خصائص قومی از جمله عواملی است كه فوق العاده قوی و مؤثر بوده و حتی ما لازم هم نمی‏دانيم كه راجع به آن زياد قلمفرسائی كنيم . بعلاوه اصل طبيعت و ساختمان مخصوص زنان مشرق و لزوم حضانت طفل و امراض و عوارض و غيره ، آنها را اغلب مجبور ساخته كه از شوهر كناره‏گيری اختيار كنند ، و چون آب‏ و هوای مشرق و جبلت قومی طوری است كه برای مرد تحمل اين كناره‏جوئی‏ موقت غالبا غير ممكن بوده لهذا تعدد زوجات لزوم پيدا نموده است

اسلاید 147: اين توجيه بهيچوجه صحيح نيست ، زيرا اولا رسم تعدد زوجات در مشرق زمين‏ منحصر بمناطق گرمسير نبوده است . در ايران با اينكه از لحاظ آب و هوا معتدل است از قبل از اسلام تعدد زوجات معمول بوده است . اينكه منتسكيو ميگويد در مناطق گرمسير زنان در بيست سالگی پير ميشوند گزافه‏ای بيش‏ نيست . ثانيا اگر زود پير شدن زن و غليان نيروی جنسی مرد موجب اصلی اينكار بوده است چرا مردم مشرق زمين همان راه مردم مغرب زمين را در قرون وسطی‏ و قرون جديد پيش نگرفتند و بجای تعدد زوجات ، طبيعت خود را با فحشاء و زن بازی آزاد اقناع نكردند ؟ زيرا در مغرب زمين بقول گوستاولوبون رسم وحدت زوجه رسمی است كه فقط در كتابهای قانون درج است و در معاشرت های مغرب زمين اثری از آن نيست .

اسلاید 148: وضع چند همسری در مغرب زمين:ماجراهای قبل از ازدواج مي بايست قابل ملاحظه باشد . و الا مشكل بتوان‏ برای اطفال نامشروع بي شماری كه در هر يك ازشهرهای ايتاليای رنسانس يافت مي شد دليلی جست . فرزند حرامزاده نداشتن‏ امتيازی بشمار مي رفت . اما داشتن آن ننگ فاحشی نبود . مرد معمولا بهنگام‏ ازدواج زن خود را ترغيب ميكرد كه طفل حرامزاده خويش را بخانه بياورد تا با ساير فرزندان آن مرد پرورش يابد . حرامزاده بودن از قدر كسی نميكاستداغی كه جامعه بر آن مي زد چندان مهم نبود . وانگهی مشروعيت را مي شد با رشوه دادن به يكی از اعضای كليسا بدست آورد . در نبودن وارثان مشروع يا ذيصلاحيت پسران حرامزاده ممكن بود بملك يا حتی به تاج و تخت برسند . همانگونه كه فرنته اول وارث سلطنت الفونسو ی اول پادشاه‏ ناپل و لئونللودسته جانشين نيكولوی سوم امير فرارا شد . وقتی كه پيوس دوم در سال 1459 به فرارا آمد ، مورد پذيرائی هفت شاهزاده قرار گرفت ، كه همه نامشروع بودند . رقابت حرامزادگان با حلال زادگان منشاء مهمی از كشمكشهای دوره رنسانس بود . . . اما در مورد همجنس گرائی بايد بگوئيم كه تقريبا يك قسمت اجباری از احيای رسوم يونان باستان بود . . .

اسلاید 149: رونيز طبق آمار سال هزار و پانصدو نه ، 11654 فاحشه در ميان نفوس سيصد هزار نفری آن شهر وجود داشت . در قرون پانزدهم دختری كه در 15 سالگی هنوز بشوهر نرفته بود ننگ خانوادهبشمار می‏رفت. در سده شانزدهم سن ننگين بهفده سالگی رسانده شد ، تا تحصيلات عالی‏تر را برای دختر ممكن سازد .‏ اين بود نمونه‏ای از زندگی مردمی كه همواره تعدد زوجات را بر مشرق‏ يك گناه نابخشودنی ميشمارند و احيانا آب وهوای مشرق زمين را مسئول اينعمل باصطلاح غير انسانی ! ميدانند و اما آب و هوای سرزمين آنها بهيچوجه به آنها اجازه بيوفائی به زن و تخطی از تك‏ همسری نمی‏دهد.عادت ماهانه :بعضی ديگر بيماری ماهانه زن و عدم آمادگی او را برای تمتع مرد در مدتبيماری ، همچنين خستگی زن از فرزند زائيدن و ميل او بكناره‏گيری از زندگی زناشوئی و رسيدگی به غذا و پرورش فرزندان را منشاء تعدد زوجات‏ ‏ دانسته‏اند . بدون شك بيماری ماهانه زن ، و همچنين خستگی او از فرزند زادن ، زن و مرد را از لحاظ امر جنسی در وضع نامشابهی قرار ميدهد و سبب ميگردد كه‏ ‏ مرد كم و بيش رو بسوی زن ديگر بياورد . اما هيچيك از دو علت بالا بتنهائی موجب رسم تعدد زوجات نميشود ، مگر آنكه يك مانع اخلاقی يا اجتماعی برای مرد وجود داشته باشد كه نتواند هوس خود را با معشوقه‏گيری و زن بازی آزاد تسكين دهد . پس هر يك از دو عامل فوق هر زمان دخالت‏ ، داشته‏اند در زمينه‏ای بوده كه مرد آزادی كامل در هوسبازی نداشته است .

اسلاید 150: محدود بودن دوره فرزند زائی زن:ميل مرد بداشتن فرزند بعلاوه عدم ميل او بطلاق زن اول سبب شده كه مرد بدنبال زن دوم يا سوم برود ، همچنانكه نازا بودن زن اول عامل ديگری برای‏ رو آوردن مرد بازدواج ثانوی بوده است . خود را ترغيب ميكرده است تا زن تازه بگيرد كه كار او سبكتر شود ، و زن‏ تازه برای خانواده اطفال ديگری بياورد و بهره‏برداری و ثروت زيادتر شود . عوامل اقتصادی:برای تعدد زوجات ، ريشه‏های اقتصادی نيز ذكر كرده‏اند و گفته‏اند در دوران قديم ، بر خلاف امروز ، زن و فرزند زياد از لحاظ اقتصادی بنفع مرد بوده است . مرد از زنان و فرزندان خود مانند بردگان كار ميكشيده است و احيانا فرزندان خود را ميفروخته است . منشاء بردگی بسياری از افراد ، اسارت در جنگ نبوده است ، بلكه پدران آنها ، آنها را ببازار آورده و فروخته‏اند .

اسلاید 151: عامل عدد و عشيره:علاقه بكثرت فرزند و توسعه نفوس فاميل نيز بنوبه خود عامل ديگری بوده‏ برای تعدد زوجات .در دنيای قديم ، بر خلاف دنيای امروز ، عدد و عشيره ، عامل اجتماعیمهمی بشمار ميرفته است . قبائل و طوائف از هر وسيله‏ای برای تكثير عدد و جلوگيری از كاهش آن استفاده ميكرده‏اند . يكی از افتخارات آن مردم‏ افتخار به كثرت عدد افراد قبيله بوده است . بديهی است كه تعدد زوجات‏ يگانه وسيله تكثير عدد بوده است .فزونی عدد زنان بر مردان:آخرين عامل تعدد زوجات كه ضمنا مهمترين عوامل است ، فزونی عدد زنانبر عدد مردان بوده است . مواليد دختران از مواليد پسران زيادتر نبوده و نيست . احيانا اگر در برخی سرزمينها مواليد دختر از مواليد پسر بيشتر است ، در بعضی سرزمين‏های ديگر بر عكس است ، مواليد پسر از مواليد دختر افزونتر است . چيزی كه همواره سبب ميشود كه عدد زنان آماده ازدواج از عدد مردان آماده ازدواج بيشتر باشد ، اينست كه تلفات مرد هميشه از تلفات زن بيشتر بوده و هست . كثرت تلفات مرد همواره سبب شده و ميشود كه در صورت تك همسری گروه فراوانی از زنان از داشتن شوهر قانونی و خانه‏ و زندگی و فرزند مشروع محروم بمانند .

اسلاید 152: بررسی علل و عوامل:سه نوع علت برميخوريم . نوع اول آن كه‏ در رو آوردن مرد بتعدد زوجات تأثير داشته ، بدون آنكه مجوزی برای مرد شمرده شود ، فقط جنبه زور و ظلم و استبداد داشته است . نوع دوم آن علل از جنبه حقوقی قابل مطالعه است و ميتواند مجوزی برای مرد يا برای اجتماع شمرده شود ، از قبيل نازا بودن زن يا يائسه شدن‏ او و احتياج مرد بفرزند يا نيازمندی قبيله يا كشور به كثرت نفوس . نوع سومی هست كه اگر فرض كنيم در دنيای گذشته‏ وجود داشته و يا در دنيای امروز وجود دارد ، بيش از آن است كه فقط مجوز تعدد زوجات برای مرد يا اجتماع محسوب گردد ، بلكه موجب حقی‏ است از جانب زن و موجب تكليفی است بعهده مرد و اجتماع ، آن علت فزونی عدد زن بر مرد است . حق تأهل از طبيعی‏ترين حقوق بشری است . هيچ بشری را از اين حق بهيچ ‏ نامی و تحت هيچ عنوانی نمی‏توان محروم كرد . حق تأهل حقی است كه هر فرد بر اجتماع خود پيدا می‏كند .

اسلاید 153: حق زن در چند همسری:يكی اينكه ثابت شود طبق آمار قطعی و مسلم ، عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد . ديگر اينكه اگر چنين چيزی وجود پيدا كند ، از جنبه حقوق بشری و انسانی موجب حقی ميشود برای زنان محروم بر عهده مردان و زنان‏ متأهل . آخرين نشريه مربوط است به سال 1964كه در سال 1965 منتشر شده استآنچه مفيد و لازم است اينستكه بدانيم نسبت مردان‏ و زنان آماده به ازدواج چه نسبت است ؟ غالبا نسبت مردان و زنان آماده‏ به ازدواج با نسبت . مجموع جنس ذكور و جنس اناث متفاوت است ، و اين دو علت دارد .اينكه دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است . بهمين جهت معمولا در قوانين جهان سن قانونی دختران از سن قانونی پسران پائين‏تر است و عملا در همه جهان اكثريت قريب باتفاق ازدواجها ميان مردان و زنانی صورت‏ ميگيرد كه مردان بطور متوسط پنجسال از زنان بزرگترند . علت ديگر كه علت اساسی است و مهمتر است ، اينستكه با اينكه مواليد دختر از مواليد پسر بيشتر نيست و احيانا در بعضی كشورها مواليد پسر بيشتر است ، همواره بواسطه اينكه تلفات جنس ذكور از تلفات جنس اناث‏ بيشتر است ، در سنين ازدواج توازن بهم می‏خورد . گاهی بصورت فاحشی‏ تفاوت پيدا ميشود و عدد زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج‏ بمقياس وسيعی فزونی ميگيرد. برتراندراسل در كتاب زناشوئی و اخلاق ، فصل مربوط به نفوس ، صفحه 115 ميگويد : در انگلستان كنونی بيش از دو ميليون زن زائد بر مردان وجود دارد كه‏ بنابر عرف بايد همواره عقيم بمانند و اين برای ايشان محروميت بزرگی‏ است .

اسلاید 154: علل فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان :علت اين امر واضح است . تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بيشتر است. ويل دورانت ميگويد : در زوال اين عادت ( تعدد زوجات عواملی چند دخالت كرده است . زندگانی كشاورزی كه حالت ثباتی دارد ، ) سختی و ناراحتی زندگی مردان را تقليل داد و مخاطرات كمتر شد و به همين‏ جهت عده مرد و زن تقريبا مساوی يكديگر شد . مقاومت بيشتر زن در برابر بيماريها :چيز ديگری كه سبب ميشود تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بيشتر باشد، موضوعی است كه اخيرا در پرتو پيشرفت علوم كشف شده است ، و آن اينكه‏ مقاومت مرد در برابر بيماريها از مقاومت زن كمتر است و در نتيجه تلفات مرد بواسطه بيماريها از تلفات زن بيشتر است .‏ حق زن در چند همسری :فزونی عدد زن آماده ازدواج بر عدد مرد آماده ازدواج برای طبقه زن توليد حق ميكند و برای مردان و زنان‏ متاهل ايجاد وظيفه حق تأهل برای يك مرد ، يعنی حق اشباع غريزه ، حق همسر و شريك و همدل‏ داشتن ، حق فرزند قانونی داشتن . اما حق تأهل برای يك زن ، علاوه بر همه ا ينها يعنی حق حامی و سرپرست داشتن ، حق پشتوانه عواطف داشتن . ‏

اسلاید 155: اكنون پس از اثبات دو مقدمه بالا : 1 - فزونی نسبی عدد زنان بر عدد مردان . 2 - حق تأهل يك حق طبيعی بشری است . نتيجه اينست - اگر تك همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملا گروه‏ زيادی از زنان از حق طبيعی انسانی خود ( حق تأهل ) محروم ميمانند . تنها با قانون تجويز تعدد زوجات است ( البته با شرائط خاصی كه دارد ) كه اين‏ حق طبيعی احياء ميگردد .نظریه راسل: وحدت ازدواج كامل ( تك همسری ) مبتنی بر فرض تساوی تقريبی زنان و مردان است . جائيكه تساوی وجود ندارد قساوت زيادی درباره كسانی ميشود كه بحكم قانون رياضی بايد مجرد بمانند . حال اگر مايل به ازدياد نفوس‏ باشيم اين قساوت گذشته از نظر خصوصی از لحاظ عمومی نيز مجاز نخواهد بود .

اسلاید 156: اسلام‏ ميگويد : اين مشكل را باين صورت حل كنيد كه يك نفر مرد واجد شرايط مالی‏ و اخلاقی و جسمی بيش از يك زن را تكفل كند ، زن دوم را همسر قانونی و شرع یخود قرار دهد ، ميان او و همسر اولش و همچنين ميان فرزندان اين زن و فرزندان همسر اولش هيچگونه تبعيض و تفاوتی قائل نشود . زن اول تحت‏ عنوان يك وظيفه اجتماعی نسبت به خواهر خودش از حق خود بگذرد و فداكاری كند و اين نوع اشتراك و سوسياليزم را كه ضروری‏ترين انواع سوسياليزم است‏ ‏ بپذيرد . اما اين فيلسوف قرن بيستم ميگويد : زنان محروم ، شوهران زنان‏ ديگر را بدزدند ، بچه‏های بی پدری كه از اينراه بوجود می‏آيند دولت تكفل كند . از نظر اين فيلسوف قرن بيستم ، احتياج زن به تأهل فقط از سه ناحيه است : يكی از ناحيه جنسی كه با زرنگی و دلربائی زن بخوبی تأمين ميشود ، ديگر از ناحيه فرزند كه آنهم با دزدی تأمين ميگردد . سوم از ناحيه اقتصادی. تعدد زوجات ممنوع و همجنس بازی روا است ! ؟ مجلس عوام بريتانيا پس از يك بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصويب كرد. در حال حاضر در انگلستان تعدد زوجات ممنوع است . اما همجنس بازی روا است .

اسلاید 157: آيا طبيعت مرد چند همسری است ؟نظريه يك پروفسور زيست شناس بنام دكتر راسل لی‏ در همين زمينه در روزنامه كيهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفت و گوی نويسندگان ايرانی بود . بعقيده دكتر راسل لی ، قناعت مرد بيك زن خيانت بنسل است ، نه از نظر كميت بلكه از نظر كيفيت ، زيرا بسنده‏ كردن مرد به يك زن ، نسل او را ضعيف ميكند . نسل در چند همسری قوی و نيرومند ميگردد . نبايد تساوی‏ حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و يكنواختی حقوق آنها قرار داد از نظر روحيه تك همسری نيز قطعا زن و مرد روحيه‏های متفاوتی دارند ، زن طبعا تك شوهر است . چند شوهری بر ضد روحيه اوست . ‏ عوامل خيانت را محيط های اجتماعی در مرد بوجود می‏آورد نه‏ خلقت و طبيعت. چند همسری ، عامل نجات تك همسری: تعجب می‏كنيد اگر بگويم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترين عامل نجاتتك همسری بود.‏ چهره واقعی بحث: تك همسری يعنی اختصاص خانوادگی ، يعنی اينكه جسم و روح‏ هر يك از زوجين از آن يكديگر باشد . بديهی است كه روح زندگی زناشوئی كه‏وحدت و يگانگی است در زوجيت اختصاصی بهتر و كاملتر پيدا ميشود .

اسلاید 158: نيرنگ مرد قرن بيستم:اولا عدالت اجتماعی و كار و درآمد كافی برای هر مرد نيازمند بازدواج تا بتواند به تشكيل كانون خانوادگی اقدام نمايد دوم‏ آزادی اراده و اختيار همسر برای زن كه از طرف پدر يا برادر يا شخص ديگر اجبارا بعقد يك مرد زن دار پولدار در آورده نشود . بديهی است كه اگر زن‏ آزاد و مختار باشد و امكان همسری با يك مرد مجرد برايش فراهم باشد هرگز زن مرد زن دار نخواهد شد و سر هوو نخواهد رفت . اين اولياء زن‏ هستند كه بطمع پول ، دختر يا خواهر خود را بمردان زن‏دار پولدار ميفروشند سوم اينكه عوامل تحريك و تهييج و اغوا و خانه خراب كن اينقدر زياد نباشد . عكس العملهای مختلف در زمينه پديده فزونی زن:نه تعدد زوجات در مشرق ناشی از دين اسلام است ، و نه ترك آن در مغرب‏ مربوط بدين مسيح است ، زيرا قبل از اسلام در مشرق زمين تعدد زوجات وجود داشته و اديان شرقی آنرا مجاز كرده بودند ، و در اصل دين مسيح هم نصی بر منع تعدد زوجات وجود ندارد . هر چه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دين مسيح . ‏ ملتهائيكه در مسير فحشا قرار گرفته‏اند بيش از ملتهائيكه تعدد زوجات‏ را تجويز كرده‏اند به تك همسری ضربه زده‏اند .

اسلاید 159: دكتر محمدحسين هيكل نويسنده كتاب زندگانی محمد پس از ذكر آيات‏ قرآن درباره تعدد زوجات ميگويد : اين آيات اكتفا بيك زن را بهتر ميشمارد و ميگويد اگر ميترسيد مطابق عدالت رفتار نكنيد فقط يك زن بگيريد .‏ اشكالات و معايب چند همسری:اكثر مردانی كه از تعدد زوجات راضی و خشنودند آنها هستند كه عملا از زير بار مسؤوليتهای شرعی و اخلاقی آن شانه خالی می‏كنند ، زنی را مورد توجه قرار داده زن ديگر را از حساب خارج می‏كنند و به تعبير قرآن كريم ، او را كالمعلقه رها می‏كنند . آنچه اينگونه افراد نام تعدد زوجات به آن‏ می‏دهند در واقع نوعی تك همسری است توأم با ستمكاری و جنايت و بيدادگری ‏.از نظر روحی:روابط زناشوئی منحصر به امور مادی و جسمانی ، يعنی تماسهای بدنی و حمايتهای مالی نيست . آنچه عمده و اساس است ، امور روحی و معنوی است ، عشق و عاطفه و احساسات است ، كانون ازدواج و نقطه پيوند دو طرف بيكديگر دل است ، عشق و احساسات مانند هر امر روحی ديگر قابل تجزيه و تقسيم نيست.

اسلاید 160: در اين بيان قدری اغراق وجود دارد ، زيرا راست است كه‏ روح ازدواج ، عاطفه و احساسات است ، هم راست است كه احساسات قلبی‏ تحت اختيار آدمی نيست ، اما اينكه گفته ميشود احساسات قابل تقسيم‏ نيست ، يك تخيل شاعرانه ، بلكه يك مغالطه است. يك چيز مسلم است و آن اينكه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر اوج نميگيرد كه در وحدت ميگيرد . اوج اعلای عشق و احساسات با تعدد سازگار نيست ، همچنانكه با عقل و منطق نيز سازگار نيست .از نظر تربیتی:چند همسری زنان را بقيام و اقدام عليه يكديگر و احيانا شوهر وا می‏دارد و محيط زناشوئی را كه بايد محيط صفا و صميميت باشد بميدان‏ جنگ و جدال و كانون كينه و انتقام تبديل می‏كند . دشمنی و رقابت و عداوت ميا ن مادران ، بفرزندان آنها نيز سرايت می‏كند ، دو دستگيها و چند دستگيها بوجود می‏آيد ، محيط خانوادگی كه اولين مدرسه و پرورشگاه روحی كودكان است‏ و بايد الهام بخش نيكی و مهربانی باشد درس آموز نفاق و نامردی ميگردد .

اسلاید 161: بزرگترين شكست‏ برای يك زن اينستكه احساس كند نتوانسته قلب شوهر خود را نگهداری كند و ببيند كه ديگری او را تصاحب كرده است . قانون تعدد زوجات يك راه حل مترقيانه ناشی از يك ديد اجتماعی وسيعی است . حتما اجرا كنندگان آن نيز بايد در سطح عاليتری فكر كنند و از يك‏ تربيت عالی اسلامی برخوردار باشند. از نظر اخلاقی :از نظر اخلاق اسلامی هر دو عقيده خطاست . طبيعت ، حقوق و حدودی دارد و آن حقوق و حدود را بايد شناخت . طبيعت ، در اثر دو چيز طغيان ميكند و آرامش را بهم ميزند . يكی در اثر محروميت ، و ديگر در اثر آزادی كامل دادن و برداشتن همه قيود و حدود از مقابل او . ‏ بهرحال نه تعدد زوجات ضد اخلاق و بهم زننده آرامش روحی و مخالف پاكی نفوس است ، آنچنانكه امثال منتسكيو ميگويند ، و نه قناعت ورزيدن‏ ‏ به زن يا زنان مشروع خود ضد اخلاق است آنچنانكه فرويديستها عملا تبليغ‏ ميكنند.

اسلاید 162: نقش اسلام در چند همسری: اسلام نه چند همسری را اختراع كرد ، زيرا قرنها پيش از اسلام در جهان‏ وجود داشت ، و نه آنرا نسخ كرد ، زيرا از نظر اسلام برای اجتماع مشكلاتی‏ پيش می‏آيد كه راه چاره آنها منحصرا بتعدد زوجات است ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح كرد .. محدوديت:محدوديت اول اصلاحی كه بعمل آورد اين بود كه آن را محدود كرد ، قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود ، يك نفر به تنهائی ميتوانست صدها زن داشته باشد و از آنها حرمسرائی بوجود آورد ، ولی اسلام حداكثر برای آن معين كرد ، بيكنفر اجازه نداد بيش از چهار زن داشته باشد.

اسلاید 163: عدالت: اصلاح ديگری كه اسلام بعمل آورد اين بود كه عدالت را شرط كرد و اجازه‏ نداد بهيچوجه تبعيضی ميان زنان يا ميان فرزندان آنها صورت بگيرد . قرآن‏ كريم در كمال صراحت فرمود « فان خفتم ان لا تعدلوا فواحده » اگربيم داريد كه عدالت نكنيد ، يعنی اگر بخود اطمينان نداريد كه با عدالت‏ رفتار كنيد ، پس بيكی اكتفا كنيد .اسلام همه اين رسوم و عادات را منسوخ كرد ، اجازه نداد كه برای يك زن‏ يا فرزندان او امتيازات قانونی كمتری قائل گردند بهر حال اصلاح دومی كه اسلام در تعدد زوجات انجام داد اين بود كه تبعيض‏ را چه در ميان زنان و چه در ميان فرزندان ملغی ساخت . عدالت عاليترين فضيلت انسانی است ، شرط عدالت يعنی شرط واجد بودن‏ عاليترين نيروی اخلاقی . با توجه باينكه معمولا احساسات مرد نسبت بهمه زنها يكسان و در يك درجه نيست ، رعايت عدالت و پرهيز از تبعيض ميان‏ زنان ، يكی از مشكلترين وظايف بشمار ميرود .

اسلاید 164: مسأله بيم از عدم عدالت :در فقه اسلامی می‏گويند اگر بيم داری كه‏ استعمال آب برای بدنت زيان دارد وضو نگير ” اگر بيم داری كه روزه‏ برايت زيان دارد روزه نگير . اين دو دستور در فقه اسلامی رسيده است . شما افراد بسياری را می‏بينيد كه ميپرسند ميترسم آب برايم زيان داشته‏ باشد ، وضو بگيرم يا نگيرم ؟ . ميترسم روزه برايم ضرر داشته باشد ، روزه‏ بگيرم يا نگيرم ؟ البته اين پرسشها پرسشهای درستی است . چنين اشخاصی‏ نبايد وضو بسازند و نبايد روزه بگيرند ولی نص قرآن كريم است كه اگر بيم داريد كه نتوانيد ميان زنان خود به عدالت رفتار كنيد يك زن بيشتر نگيريد .

اسلاید 165: حرمسراها:موضوع ديگری كه سبب شده تعدد زوجات را بر قانون اسلام عيب بگيرند ، دستگاههای حرمسراداری خلفا و سلاطين پيشين است ، برخی از نويسندگان و مبلغين مسيحی تعدد زوجات اسلامی را مساوی با حرامسراداری با همه مظاهر ننگين و مظالم بی پايان آن معرفی كرده‏اند و چنين وانمود ميكنند كه تعدد زوجات در اسلام يعنی همان حرمسراداريها كه تاريخ در دستگاههای خلفا و سلاطين پيشين نشان ميدهد . شرایط و امکانات دیگر:زن مطلقا يك سلسله حقوق مال یو استمتاعی بعهده مرد دارد ، مردی حق دارد آهنگ چند همسری كند كهامكانات مالی او باو اجازه اين كار را بدهد . شرط امكان مالی در تك‏ همسری نيز هست . امكانات جسمی و غريزی نيز بنوبه خود شرط و واجب ديگری است .

اسلاید 166: در كافی و وسائل از امام صادق روايت شده است كه فرمود هر كس‏ گروهی از زنان نزد خود گردآورد كه نتواند آنها را از لحاظ جنسی اشباع‏ نمايد و آنگاه آنها به زنا و فحشا بيفتند گناه اين فحشا بگردن اوست اسلام با تجويز تعدد زوجات نخواسته است زن را تحقير كند ، بلكه از اينراه بزرگترين خدمت را بجنس زن كرده است . اگر تعدد زوجات ، مخصوصا در شرائط فزونی نسبی عدد زنان آماده ازدواج بر مردان آماده ازدواج كه‏ هميشه در دنيا بوده و هست ، اجازه داده نشود زن به بدترين شكلی ملعبه‏ مرد خواهد شد .مرد امروز و تعدد زوجات: در شرح حال برتراند راسل كه يكی از مخالفين سرسخت تعدد زوجات است‏ چنين می‏خوانيم در نخستين دوران زندگی او علاوه بر مادر بزرگش ، دو زن‏ ديگر نقش بزرگی داشته‏اند كه يكی از آنها آليس نخستين همسرش و ديگری رفيقه‏اش بنام اتولين مورل ميباشند . مورل از زنان‏ سرشناس آن دوره بود و با بسياری از نويسندگان اوايل قرن بيستم دوستی داشت . مسلما چنين شخصی با تعدد زوجات روی موافق نشان نمی‏دهد . گويا همين رفيقه بازی او بود كه به ازدواج او با همسرش آليس پايان داد . زيرا از زبان خود راسل چنين نوشته‏اند : در بعد از ظهر يكی‏ از روزها هنگاميكه با دوچرخه عازم يكی از ييلاقات نزديك شهر بودم ناگهان‏ احساس كردم كه ديگر آليس را دوست ندارم .

34,000 تومان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت بروز هر گونه مشکل به شماره 09353405883 در ایتا پیام دهید یا با ای دی poshtibani_ppt_ir در تلگرام ارتباط بگیرید.

افزودن به سبد خرید