صفحه 1:
صفحه 2:
- 7
صفحه 3:
يُحتكى أَنّهُ عاشث في قدیم الرمان تَجاجَةٌ صَغيرَةٌ حَمْراءُ في مَرْرَعَةٍِ
و في avi asl وجَدت النّجِاجَةٌ الصَغيرَةٌ الحَمْراءُ قلیلاً من حَبَاتِ القَمْح. أَخَدتْ حَبَاتِ الْقَمح إلى الحیو اناك
ل تله
الأخرَى التي Gini في المَزرَعَةٍ.
ميكويند كه در روزكار قديم مرغ كوجك قرمزى در مزرعه اى زندكى ميكرد.
ودر يكى از روزهاءمرغ كوجك قرمز جند دانه ى كندم بيدا كرد.
دانه های گندم را برای حیوانات دیگری که در مزرعه زندگی میکردند برد.
صفحه 4:
Prey reasoner ee Are eo
: «آنا آن آساجتک.» وقاّت الق : «آنا آن أساجتک.» وقال اْحمَل : «آناآن أساجنک.»
اجه الغیرَه الحَمْراءُ: «سّوف أَرْرَعٌ حَبَاتِ القنح آنا تفسي.»
م زَرَعَت ot القمح وَحدها. ١
مرغ كوجك قرمز از حيوانات مزرعه سوال كرد و كفت: جه كسى از شما براى كاشتن اين دانه هاى كندم به من
خواهدكرد؟
كربه كفت: من كمكت نمى كنم. وموش كفت: من كمكت نمى كنم. و بره هم كفت : من كمبكت نميكنم.
قرمز به آنها گفت:« من خودم دانه های گندم را خواهم کاشت.»
سپس دانه های گندم را به تنهایی کاشت.
صفحه 5:
صارت الدَّجِاجَةٌ الصّغيرَةٌ الح رم ی ال » لكي تُراقِبُ حَبَاتِ القفح .
َمَتْ حَبَاتْ القُمح وَ صارّت طویل و قوا ١ ۱ ١
وَ في asl الأَيَامِ رَأَتِ الدَّجِاجَةُ الصَّغيرَةُ 1 أَنَّ Gail أَصْبَّحَ صالحاً لِلْحِصَادٍ
Ma 2
دانه های گندم رشد کردند و ب بلند و قوی شدند. و در یکی از روز هاء مرغ کوچک قرمز دید که گندم
برای درو آماده شده است. مر
صفحه 6:
اد 010 وی زیخ فقاّت التَجاجَه الصغیرء Cal ga) المزرعة
«مَن مِذّكُم 4 3 د القممح؟ »
dba estes «آنا آن cel teu :110ل أساعتك» و قن الحَمَلُ : «أناآن أساء”
پس به سوی حیوانات مزرعه رفت.
مرخ کوچک به حیوانات مزرعه گفت:« چه کسی از شما میخواهد که در درو کردن گ
کند؟ »
گربه گفت: «من کمکت نمیکنم. وموش گفت: من کمکت نمیکنم.» وبره گفت :« من
صفحه 7:
فَقالَتْ لَهُمْ التَجاجَةٌ الصّغيرَةٌ : «سَأَخْصْدُ القمْحَ Ul تفيي.» نم خصت انح وَحْدَها.
edged Sata! ASL call و هی ذاهبةٌ آلی المزرَعة : «یجب أن يُرسَلَ الم الان ای |
لِكَيْ يُصبحَ طحيناً. « 2
۱ 4 ۱ ee eee :
پس مرغ کوچک به آن ها گفت: «پس من خودم گندم را درو خواهم کرد.» سپس گندم را به تنهایی |
درو کرد.
مرغ کوچک در حالی که به سوی مزرعه می رفت با خود گفت: «حالا باید گندم هابه آسياب فرستاده
شوند تا آرد شوند.»
صفحه 8:
Boekel) Aste called الحَمْراءُ حَيَواناتِ المَرْرَعَةٍ » قائِلة: «مَنْ منكم يُرِيدُ آن پساعدني في آخذ ال
ol الطاخون» «ish ¢ chet A
ُقاّت Gf fy + ba ُساعذکي, » وقالت القَأرَةُ yl tly: أساعتي .» وَقالَ الحَمَلْ :«آنا آن آساعذک.» |
َقالَت لَهُمْ التَحِاجَةُ الصّغيرَةٌ:«سّوف آحْدُ cet ای الطاحون آنا نفسی.»
پس مرخ کوچک فرمز از حیوانات مزرعه سوال کردو گفت : چه کسی 4p aS Gah Sle LAS 0
بردن گندم ها به آسیاب کمک کند تا آرد شود؟
گربه گفت:«من کمکت نمیکنم.» وموش گفت :«من کمکت نمیکنم.»و بره گفت :وم نگرکت نمیکنم.
مرخ کوچک گفت: «پس من خودم گندم ها را به آسیاب میبرم.»
صفحه 9:
الطّاحون , و طَحَنَهُ الّحَانُ قَصارٌ طحيناً.
و عنتما صار مخ طحینا 1 التّجِاجَةٌ الصَّغِيرَةٌ الخمراء ای حیوانات المَزْرَعَة .
tall Asta cil الخمراء حیوانات المززعة» AL «من منگم رب في آن پُسايکني علی |
es هذا الطّحين إِلَى Xt SHEN 3
فقاّت الق : «آنا ان اساجتي ,« Siclul gf thy: So culls .» وَقالَ الحَمَلْ : «آنا آن أساعتک.»
أَخَدْتِ لَجاجهٌ الصَغیرة القفع
مرغ كوجك كندم را به آسياب برد و آسيابان آن را آسياب كرد تا آرد شد.
وهنگامی که گندم آرد شد. مرخ کوچک قرمز آن را پیش حیوانات مزرعه برد.
مرغ کوچک قرمز ز از حیوانات مزرعه سوال کرد و گفت: «کدامیک از شما میل دارد که کر بربن
این آرد به نانوایی برای پختش به من کمک کند؟»
گربه گفت:«من کمکت نمیکنم.» و موش گفت :«من کمکت نمی کنم.» و بره گفت:«من
نمیکنم.»
صفحه 10:
«coe UI G8 الی oval الصَّغيرَةٌ الْحَمْراءٌ : «سَؤف آحْدُ SES ad
١ الدَجاجَةٌ الصّعِيرَةُ الحَمْراءٌ الطّحين إلى
في BS gh gall CL SSI وَعِنْدَما آَخْرَجَ القَرَانُ الخُبْرَ مِنَ الفْرْنِ » حَمَلَنَةُ الدَحِاجَةُ الصّغيرَةٌ إِلَى
يس مرغ كوجك قرمز به آنها كفت: يس من خودم آرد را به نانوايى خواهم برد .مرغ کوچک قرمز
آرد را به نانوایی برد پس نانوا آن را نان کرد. و هنگامی که نانوا نان را از تنور خارج کرد مرغ
کوچک آنرا بسوی حیواناتی که در مزرعه بودند برد. :ٍ
صفحه 11:
فقالت اللّجاجَهٌ الصْغیرَهُ الْحَمُراء لح
ُساجذني علی که ؟» ققالت الط : :
أساعِدُكي.» فَقالَتِ الدَّحِاجَةٌ | oe eee سن :
peel a 1 تمرم الخیز وخدها. |
مرغ کوچک قرمز به حیوانات مزرعه گفت "او نان برای خوردن آماده شنده: پمن کدامیک از شما
در خوردن آن به من کمک میکند؟
گربه گفت: من کمکت میکنم. و موش گفت: من کمکت میکنم. وبره گفت: من کمکت میکنم.
يس مرغ كوجك كفت: نه » در خوردن نان كمكم نمى كنيد. جاده تونى آثرا خواهم 3
و مرغ كوجك قرمز نان را به تنهايى خورد.
صفحه 12: