درس ۱ (تعاون ۱) مطالعات پایه هشتم
اسلاید 1: درس 1تعاون (1)
اسلاید 2: درس (1)تعاون (1)تعاون به زبان ساده یعنی همکاری و یاری رساندن به یکدیگر. حتما شما تاکنون همکاری و کمک به دیگران را در زندگی خود تجربه کردهاید. اگر خاطرهای در این باره به یاد دارید، در کلاس بازگو کنید.اکنون ماجراهای (1) و (2) را بخوانید و به پرسشها پاسخ دهید.
اسلاید 3: درس (1)تعاون (1)... چند روزی از تصادف احمد آقا میگذشت. چند شب پیش که با لباس تیره از کنار جدول خیابان عبور میکرد، موتورسواری او را ندیده و با او برخورد کرده بود. حالا یک پا و یک دستش را گچ گرفته بودند. به گفته پزشک، درمانش سه ماه طول میکشید. نمیتوانست سرکار برود. باید در خانه میماند و به همین دلیل اندوهگین بود. آخر، او هر روز صبح قبل از رفتن به محل کار، نان تازه میگرفت. بچهها را بیدار میکرد و موقع رفتن به محل کار، امیرعلی پسر کوچکش را به مدرسه میرساند. آنها به تازگی صاحب یک نوزاد هم شده بودند، مادر سخت مشغول مراقبت از نوزاد بود و به کمک احمدآقا نیاز داشت، او حالا نمیتوانست هیچیک از این کارها را انجام دهد. اما این وضع ادامه نیافت. طولی نکشید که فریده خانم، خواهر احمدآقا به برادرهایش تلفن زد و از آنها درخواست همکاری و کمک نمود. او گفت: ما وظیفه داریم حالا که شرایط سختی برای برادرمان به وجود آمده، به او کمک کنیم. برادرها و خواهر دور هم جمع شدند، با هم گفتوگو کردند و سرانجام به تصمیم خوبی رسیدند. آنها کارها را بین خودشان تقسیم کردند. یک نفر مسئولیت بردن احمدآقا به درمانگاه برای کارهای پزشکی و یک نفر بردن امیرعلی به مدرسه را به عهده گرفت. دیگری مسئول خرید برای خانه آنها شد. خواهر نیز موظف شد برای مراقبت از نوزاد و کارهای خانه به همسر احمدآقا کمک کند و هر روز سری به خانهشان بزند... با این تصمیم درست و همکاری و همدلی، حادثهای که پیش آمده بود برای احمدآقا و خانوادهاش قابل تحمل شد و آنها توانستند آن روزهای سخت را بهخوبی سپری کنند... .
اسلاید 4: درس (1)تعاون (1)در شهرکی دورافتاده که بهتازگی شکل گرفته بود و هنوز امکانات و خدمات عمومی مناسب در آن وجود نداشت، بوی بد زبالهها و آلودگی، ساکنان را آزار میداد. زبالهها در زمینهای گوشه و کنار شهرک انباشته میشدند و گاهی جلوی مسیر آب جویها را نیز میگرفتند. روزی جلال، یکی از نوجوانان ساکن شهرک با دوستانش درباره این مشکل صحبت کرد. جلال دوستانش را به فکر کردن و چارهجویی تشویق میکرد و میگفت: ما باید تلاش کنیم و با همفکری و همکاری، چارهای برای این مشکل پیدا کنیم.آنها سرانجام راهحلی یافتند. پولهایشان را روی هم گذاشتند و با آن پول کیسههای پلاستیکی خریدند و به ساکنان شهرک دادند و آنها را قانع کردند که زبالههایشان را تفکیک کنند و زبالههای قابل بازیافت را در کیسههای جداگانه بگذارند. آنها هر روز از راه فروش زبالههای قابل بازیافت میتوانستند درآمدی بهدست بیاورند. با این درآمد کیسه زباله میخریدند و رایگان در اختیار خانوادهها قرار میدادند. به این ترتیب آنها موفق شدند تا حد زیادیمشکل آلودگی محیط زندگیشان و بوی بد و آزاردهنده زباله ها را حل کنند.
اسلاید 5: درس (1)تعاون (1)
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.