شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به تدریج علما و سپس تمام شخصیت هایی را که استقلال نسبی از خود نشان می
دادند، حذف کرد و به این ترتیب اطرافیان و کارگزاران شاه به افرادی نوکر مآب و چاکر صفت تبدیل شدند. در واقع تمام
مسئولان و دولتمردان جز اجرای بنات و اوامر ملوکانه هدفی نداشتند و هر کسی می کوشید تا خواسته های شاه را به
بهترین گونه انجام دهد. شاه در تمام تصمیم گیری های مهم معمولا با کسی مشورت نمی کرد و اگر فردی هم در
مواردی مورد مشورت قرار می گرفت باید نظر شاه را تأیید می کرد. به تدریج نظام سلطنتی و تمام ساختار سیاسی
کشور به شخص شاه متکی شد و این روند تا بدانجا پیش رفت که شاه حتی به گونه ای سخن می گفت که گویا دولت
ملک اوست (انقلاب اسلامی ایران،و ابو الحسن ابتهاج که زمانی ریاست سازمان برنامه و بودجه را به عهده داشته
است در مجموعه
«
تاریخ شفاهی ایران
»
می گوید
:
«
شاه ارتش را ملک خود و درآمدهای نفتی را متعلق به خودش می
دانست. در بسیاری موارد خودم وی را در تلویزیون دیدم که می گفت پول من، نفت من، درآمدهای من. او به هیچ وجه
معتقد نبود که این درآمدها متعلق به مردم است. او می افزاید
:
«
از همه بدتر این بود که قدمی برای برآوردن نیازهای
معنوی و مادی مردم برداشته نمی شد، تنها خصلت های پست در ایران ترویج می شد، همه بر ضد یکدیگر جاسوسی
می کردند، همه نسبت به هم حسادت می ورزیدند، همه در مورد دیگران دروغ می گفتند، اینها راه پیشرفت (شخصی)
بود، خوب نتیجه چه بود؟ همین که کبریتی کشیده شد همه چیز منفجر گشت .
شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به تدریج علما و سپس تمام شخصیت هایی را که استقلال نسبی از خود نشان می
دادند، حذف کرد و به این ترتیب اطرافیان و کارگزاران شاه به افرادی نوکر مآب و چاکر صفت تبدیل شدند. در واقع تمام
مسئولان و دولتمردان جز اجرای بنات و اوامر ملوکانه هدفی نداشتند و هر کسی می کوشید تا خواسته های شاه را به
بهترین گونه انجام دهد. شاه در تمام تصمیم گیری های مهم معمولا با کسی مشورت نمی کرد و اگر فردی هم در
مواردی مورد مشورت قرار می گرفت باید نظر شاه را تأیید می کرد. به تدریج نظام سلطنتی و تمام ساختار سیاسی
کشور به شخص شاه متکی شد و این روند تا بدانجا پیش رفت که شاه حتی به گونه ای سخن می گفت که گویا دولت
ملک اوست (انقلاب اسلامی ایران،و ابو الحسن ابتهاج که زمانی ریاست سازمان برنامه و بودجه را به عهده داشته
است در مجموعه
«
تاریخ شفاهی ایران
»
می گوید
:
«
شاه ارتش را ملک خود و درآمدهای نفتی را متعلق به خودش می
دانست. در بسیاری موارد خودم وی را در تلویزیون دیدم که می گفت پول من، نفت من، درآمدهای من. او به هیچ وجه
معتقد نبود که این درآمدها متعلق به مردم است. او می افزاید
:
«
از همه بدتر این بود که قدمی برای برآوردن نیازهای
معنوی و مادی مردم برداشته نمی شد، تنها خصلت های پست در ایران ترویج می شد، همه بر ضد یکدیگر جاسوسی
می کردند، همه نسبت به هم حسادت می ورزیدند، همه در مورد دیگران دروغ می گفتند، اینها راه پیشرفت (شخصی)
بود، خوب نتیجه چه بود؟ همین که کبریتی کشیده شد همه چیز منفجر گشت .
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.