زندگی نامه فرخی یزدی
اسلاید 1: فرخی یزدیفائزه سعادتدانشجوی کارشناسی رشته
اسلاید 2: میرزا محمد فرخی یزدی فرزند محمد ابراهیم سال ۱۲۶۸ هجری شمسی در شهر یزد به دنیا آمد. پدرش محمدابراهیم سمسار یزدی بود.محمد دارای یک برادر به نام عبدالغفور بود که یازده سال از وی بزرگتر بود. فرخی علوم مقدماتی را در یزد فراگرفت. قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل کرد. فرخی تا نوجوانی درس خواند و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. او در حدود ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد میسرود، از مدرسه اخراج شدسخت بسته با ما چرخ ، عهد سست پیمانی داده او بهر پستی ، دستگاه سُلطانیدین زِ دست مردم بُرد ، فکر های شیطانی جمله طِفل خود بردَند در سرای نَصرانی
اسلاید 3: 3عید جم شدای فریدون خو،بت ایران پرست مستبدی، خوی ضحاکی است ، این خو،نه ز دستتاکه در ایران ز قانون اساسی هست نام تا دهد مشروطه ،آزادی به خیل خاص و عام حاکم از ان که به او ضحاک را نسبت داده است بسیار عصبانی شد ... فرخی شاعری را از کودکی آغاز کرد و معتقد بود که طبع شعرش برخاسته از مطالعه اشعار سعدی به خصوص رباعی زیر است:گر در همه شهر، یک سر نیشتر است در پای کسی رَوَد که درویشتر استبا این همه راستی که میزان دارد میل از طرفی کند که آن بیشتر استهمچنین شعر فرخی از میان شعرای متقدم، بیش از همه از مسعود سعد سلمان متأثر است. او از هواداران جدی و حقیقی حزب دموکرات در شهر یزد بود. در نوروز سال۱۲۹۷ ش، فرخی برخلاف سایر شعرای شهر که معمولاً قصیدهای در مدح حاکم و حکومت وقت میساختند او در مراسمی که ضیغم الدوله قشقایی حاکم یزد ترتیب داده بود بر خلاف همه شاعران شعری خواند که باعث عصبانیت حاکم شد :خود تو میدانی نی ام از شاعران چاپلوسکز برای سیم بنمایم کسی را پایبوسلیک گویم گر به قانون مجری قانون شویبهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی
اسلاید 4: حاکم دستور داد که فرخی یزدی را بیاورند جلوی دارالخلافه شلاق بزنند. فرخی یزدی در حالی که زیر شلاق بوده همچنان به ضیغم الدوله ناسزا میگوید و شعرهایش را میخواند. حاکم نمیتواند تحمل کند و دستور میدهد:« خیاط را بگویید بیاید» خیاط را میآورند. هیچ کس باور نمیکرد که حاکم چنین دستوری وحشتناکی بدهد :«لبهایش را با نخ و سوزن بدوزید.»!»پس لبهای فرخی یزدی دوخته میشود و او را به زندان میاندازند. این اتفاق خون مردم یزد را به جوش میآورد و آنها در تلگرافخانه شهر و به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد؛ ولی وزیر کشور بهکلی منکر وقوع چنین واقعهای میشود. دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار میکند و شعر زیر را با زغال بر دیوار زندان مینویسد:« به زندان نگردد اگر عمر طی / من و ضیغمالدوله و ملک ری/ به آزادی اگر شد بخت یار/ درآرم از آن بختیاری دمار»4
اسلاید 5: 5
نقد و بررسی ها
هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.