صفحه 1:
نقدی بر عرفان حلقه فصل خروج از برنامه

صفحه 2:
Prelit aera ‏معو‎ فرا درمانی و عرفان حلقه جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگر عرفان حلقه و بیگ بنگ هدف از خلقت شیطان شیطان و تمرد از فرمان الهی تفاوت شعور کیهانی با معصومین ی معجزه رهبران عرفانهاى كاذب اباط 1 ‎Cae‏ ل ره تا ی معجز فان حلقه 7 دس سود اشکالات و آسیب های عرفان حلقه تقاوت تناس در اسلام با عرفان حلقه عرفان حلقه و وهابیت عرفان حلقه و نقطه مثيت و منفى

صفحه 3:
فرا درمانی و عرفان حلقه مطلب این است که هر چند در کوتاه مدت در سایه تلقین و ایجاد ذهنیت و تصرف در هیجانات فرد, نوعي تسکین در درون فرد احساس مي شود اما بعد از كذشت مدتيء ۱ موجوداتي به زندگي این افراد وارد مي شوند که منجر به اختلال رواني و دروني و از هم پاشيدگي سلامت رواني ایشان مي گردد. البته بستري که باعث مي شود این نیروها بتوانتد به راحتي بر دیگران تاثیر گذارند همان است که در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» یاد مي‌شود. به عبارت دیگر اين نیروها که در سایه «عمل شاهد» و «تسلیم و ناظر بودن» در درمان شونده‌ها, قدرت ورود پیدا مي کنند. همان تسلط جنیان و شیاطین بر روان افراد است. يعني چيزي که به نام برون‌ريزي نيروي‌هاي موذي انجام مي‌شود؛ در حقیقت/ وارد کردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است که ارتباط با اجنه و ارواح هر چند که واقعیت دارد اما حقیقت ندارد, به اين معنا كه با واسطه اين قدرتها نمي توان به هیچ تعالي و كمالي دست یافت و اين فرایند صرفا يك تغییر است نه تکامل و رشد روحي. ممکن | ي از این که شیاطین هم بتوانند شبیه درمان را ایجاد کنند, تردید داشته باشد, اما باید دانست روایات هم اين معنا را پذیرفته‌اند. راوي از امام صادق پرسید: اصل سحر و جادو چیست؟ و کار جادوگر با تمام عجایبی که دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود: «سحر و جادو چند گونه است: يك نوع آن مانند طتّ و پزشکی است, همانطور که پزشکان برای هر دارویی درمانی قرار میدهند. همین طور است علم جادو و سحر؛ با «.فریب برای هر سلامتی آفتی مسازند, و برای هر درمان دردی, و برای هر معنی حیلهای

صفحه 4:
عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگر بی پایگی نظر عرفان حلقه در اين باب روشن است و به نظر ما چندان نیاز به بررسی ندارد. چرا که هیچ پشتوانه ی علمی برای گفته های خود ندارند. به عبارت دقیق تر اگر کسی ادعا کند که پس | از مرگ انسان مراحل زمان و مکان را از دست میدهد و به قیامت میرسد. یا باید دلیل نقلی داشته | باشد و یا دلیل عقلی و یا تجربی مسلم. به گمان شما عرفان حلقه از کدام دسته از اين ادله براي اثبات نظر خود کمک گرفته است؟ باید گفت: سخن عرفان حلقه در اين باب صرفا در حد حدس و تخمین است (و به قول یکی از اندیشمندان غربی «نظریه پرانی» است) و صد البته با ادله دینی در .تعارض آشکار است. ما به چنین اظهارنظرهایی در دین تفسیر به رأی میگوییم يا اين جمله که "ماندن در جهنم هدف خلقت انسان نیست" جمله درستی است اما حلقه در تطبیقش به اشتباه رفته است. جهنم رفتن هدفِ خلقت نبوده است, اما لازمه اختیار انسان که بوّبو است! اتفاقا طبق نص قرآن اکثر مردم گمراهند. حتی اگر پیامبران خود را به مشقت فراوان بیندازند. و ما اکثر الناس و لوحرصت بمومنین. (تو هرچه هم حرص بزنی بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورند). این که اکثرِ مردم به اختیار خود جهنم را اختیار می کنند معنایش این نیست که خلقت به هدفش نرسیده است. این همان شبهه ای است که ذکر کرده و علمای دینی پاسخش را به صورت تفصیلی داده اند. بحث اسم هادی خداوند را پیش کشیده اما اقایان حلقه هدف خلقت را به ميان آوردهاند. البته مبناى هر دو شیهه مشترک است , آما جواب هر دو یک جواب است.خداوند !ما را از تاویل ذهنی معارف دینی

صفحه 5:
عرفان حلقه و بیگ بنگ اولا بیگ بنگ تحلیل های مختلفی دارد. دوم اين که بیگ بنگ اگر اصلش محرز باشد (چنان که هنوز در مراکز آکادمیک مخالفان زیادی دارد), تحلیل جزئیات آن خود به صورتهای مختلفی امکان پذیر است کما این که بسیاری از اين تحلیلها با همدیگر قابل جمع نیستند و خلاصه اتفاق نظر درباره این مسئله وجود ندارد چنانکه از اين جمله مشهور در باب بين بنك " همه جيز با یک انفجار آغاز شد" هر کسی تفسیری خاص از اين جمله دارد. ستاره شناسان یک تحلیل از آن دارند و فیزیکدانان تفسیر دیگری از آن دارند. سوم اين که نظریه عرفان حلقه هیچ ارتباطی با نظریه مه بانگ ندارد. یعنی نه موید , آن است و نه متکر آن. چهارم این که عرفان حلقه اگر ادعایی در اين باب دارد باید قبل از اين که برای اثبات نظر خود از مه بانگ کمک بگیرد. دلایل و یافته های خود را ارائه دهند وبگویند طبق چه دلایل تجربی و یا فلسفی چنین ادعایی را مطرح کرده اند! بماند که نظریه حلقه در .این باب با قرآن در تعارض است

صفحه 6:
تقاوت شعور گیهانی با معصومين در عرفان حلقه تصریح شده که شعور کیهانی خالق هستی نیست بلکه مخلوق خداوند است. اما .هیچ مرادشان از شعور کیهانی معصومین نیست اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند باید بداند که معصومين هيج كاه قائل نشده اند که خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست. اما در عرفان حلقه قائل شده اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق, حقیقتی به نام شبکه شعور کیهانی خلق شده است که کاگزار خداوند در هستی است. در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارٌ دوم اين که معصومین نگفته اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند, اما در عرفان حلقه باور اين است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد. خدا شناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است. سوم اين که معصومین هیچ گاه نگفته اند که عرفان مساوی با درمان است, بلکه درمان ذاتا هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اینگونه نیست كه هركس قدرت درمانگری پیدا کند عارف شده و به شهود رسیده است. اگر کار درمان در عرفان حلقه عرقان معرفی 29 کار روان پزشکان و طبیبان و هامیویاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح اين نبود که درمانگر بوده, بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و .انرژی درمانی و اتصال با شعور کیهانی فرایند درمان را رقم زده است

صفحه 7:
معجزه رهبران عرفان‌های کاذب از عرفان حلقه‌ای‌ها بايد يرسيد اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد, اين چه معجزه ای است که عرفان حلقه‌ای هم آنرا بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سوال بردن .حقیقت اعجاز نیست از فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیج پیامبر برای درمانگری در اختیار داشت, دست يافته است, مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است و الا چه ضرورتی داشت به اين شدت, سلامت جسم به کشف و شهود گره بخورد؟ یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آنهم اين است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست, از همین منظر است که نه کار شعبده بازها و نه کار ساحران و نه کار شمن‌ها و نه معرکه گیری‌های طاهری, هیچ کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمی‌شوند. از همین‌رو سحر اگرچهٌ ابزارش مخفی و متافیزیکی است؛ اما چون ابزارش قابل دسترسی است, معجزه بحساب نمی‌آید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم(ع) محقق می‌شود. یعنی پشتوانه‌ای که دارد روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفا دادن نه لازم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختیار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظاره گری محض و شاهد بودن و تسلیم بودن دعوت کند. از اینجا معلوم است که تصرفاتی که درعرفان حلقه انجام می‌پذیرد همه ابزارتر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینی‌اند. مثلا فرایند قضاوت نکردن در عمل نظاره‌گری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسان‌هاست) و پرهیز دادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت است. و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقه‌هایی که طاهری آموزش می‌دهد مانند حلقه‌های رحمانیت, از یکطرف عرفان معرفی می‌شود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی دینی پی ارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرقان حلقه این گونه با دینداری فاصله می‌گیرند و همه به یک سان می‌توانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟

صفحه 8:
شفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانی 21 در پاسخ باید گفت اگر کسی این شفا را استقلالاً به معصومین نسبت دهد. ما هم معتقدیم که این باور نه‌تنها دینی نیست, بلکه خروج از مرز توحید بوده و شرک محسوب می‌شود. اما کدام شیعه است که شفای استقلالی را در حق معصوم قائل باشد؟ اساساً مقام .عصمت معنایش این است که بدون اذن الهی هیچ عملی از معصوم سر نمی‌زند همان‌طوری که هواداران عرفان حلقه می‌گویند طاهری شفا داد و منظورشان این است که موجودات غیرارگانیک از حریم انسان خارج شد وکسی نسبت‌دادن شفا به طاهری را شرک نمی‌داند. نسبت‌دادن شفا به معصومین هم نباید بدون اذن الهی معناً شود. چرا شفای طاهری عین خداپذیری معنا می‌شود. اما اگر چنین شفایی به معصومین نسبت داده شود, در تعارض یا خدامحوری معرفی می‌شود؟ در مورد معصومین هم شفا به اين معناست که شافی خداست و واسطه شفا معصومین‌اند. اگر قرار است هرگونه واسطه‌ای شرک معرفی شود. جرا در عرفان حلقه معتقدند که منهوم شافی وفتی محقق می‌شوند که پای شبکه شعور کبهانی به مبان آید و شعور جزء با شعور کل که همان شعور کیهانی است وحدت یابد؟ مگر خداوند نمی‌تواند بدون ابزار قراردادن شبکه شعور کیهانی و بدون اتحاد شعور جز با كل. شفا را تحقق بخشد؟ چراً میانجی‌گری شعور کیهانی در شفابخشی به شرگ تفسیر نمی‌شود. اما معصومین که كاملترين مخلوقات الهىاند نبايد از طرف خدا به عنوان ابزار شفا مورد عنایت قرار گیرند؟ 5 تفاوت شعور كيهانى با معصومين اضاقه می‌کنیم اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند. باید بداند که معصومین هیچ‌گاه قائل نشده‌اند که: «خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و ندبیر آن منحصر در ماست». اما در عرفان حلقه قائل شده‌اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق, حقیقتی به نام «شبکه شعور کبهانی» خلق شده است که کارگزار خداوند در .هستی است در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم اين که معصومین نگفته‌اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند, اما در عرفان حلقه باور اين است که اگر اتصال با شعور کبهانی انجام پذیید. خداشناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهیودی و پیدايش قدرت درمانگری است ۲ سوم اینکه معصومین هیچ‌گاه نگفته‌اند که عرفان مساوی با درمان است. بلکه درمان ذاناً هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اي نكونه نيست كه هركس قدرت درمانگری پیدا کند. عارف شده و به شهود رسیده است. اگر عمل درمانگری در فرقه حلقه, ملازم با عرفان معرفی شود. کار روان‌پژشکان و طبیبان و هامیوباتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح (ع) اين نبود که درمانگر بوده. بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژی‌درمانی و اتصال با شعور کیهانی, فرایند .درمان را رقم زده است

صفحه 9:
انکار معجزه در عرفان حلقه بنا بر متون دینی. معصومین دارای قدرت اعجاز هستند. البته اگر اعجاز از ناحبه پیامبر الهی رخ دهد. معجزه و اگر از طرف امامان معصوم سر بزند اصطلاحا به آن «کرامت» گفته می‌شود. ما می‌توانیم به اعتبار این قدرت به معصومین .متوسل شویم و حل مشکلمان را از آنها درخواست کنیم در حالی که معجزه یکی از ضروریات مذهب تشیع میباشد, اما عرفان حلقه ای ها با تفسیری که از درمانگری دارند. مسئله معجزه را مورد انکار قرار داده و زیر سوال میبرند و سعی دارند آن را مسئله ای عادی جلوه دهند. این در حالی است که باید از عرفان حلقه‌ای‌ها پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما ‎pt‏ اين چم معجزه‌ای است که عرفان حلقه‌ای هم آن را بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سوال‌بردن حقیقت از نیست؟ ‏فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسبح پیامیر (ع) برای درمانگری در اختیار داشت, دست يافته, مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است؛ وگرنه _ چه ضرورتی داشت به اين شدت. سلامت جسم را به کشف و شهود گره بزند؟ ‏یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آن هم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست. از همین منظر است که نه کار شعبده‌بازها و نه کار ساحران و نه کار شمنها و نه معرکه‌گیری‌های طاهری هیچ‌کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمی‌شوند. از همین رو سحر آگرچه آبزارش مخفی و متافیزیکی است. چون ابزارش قابل دسترسی است, معجزه به حساب نمی‌آید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم محقق می‌شود؛ یعنی تنها پشتوانه‌ای که معجزه دارد, روح بزیرگ امام معصوم است و معصوم برای شفادادن نه لازم است که کالید ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختبار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظاره‌گری محض و .شاهدیودن و تسلیم‌بودن دعوت کند ‏از اینجا معلوم است تصرفاتی که در عرفان حلقه انجام می‌پذیرد همه ابزارتر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینی‌اند! مثلا فرایند قضاوت‌نکردن در عمل نظاره‌گری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (گه همان رسول باطنی انسان‌هاست) و پرهیزدادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت. دورکردن عقل از رسالت الهی خویش است و یا اينكه در عرفان حلقه استفاده از حلقه‌هایی که طاهری آموزش می‌دهد مانند حلقه‌های رحمانیت. از یک طرف عرفان معرفی می‌شود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی‌دینی بی‌ارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرفان حلقه این‌گونه با دینداری فاصله می‌گيرند و همه به یک‌سان می‌توانند عرفان و اشراق را تجربه ‎

صفحه 10:
تفاوت تناسخ در اسلام با عرفان حلقه آن نوع تناسخی که مردود می شماریم. «تناسخ ملکی» است که از فضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته استٍ تناسخ به معنای برگشت ‎Coy‏ در عالم ماده و حلولش در جسدی جدید است. در رد تناسخ هم آدله تقلى زيادى داريم و هم بزرگانی مانتد ملاصدرا و بوعلی در قالب ادله برهاني (دلايل عقلى نه نقلى) اثبات كردهاند كه تناسخ نهتتها واقفع نشده, بلکه محال است. در اسلام تناسخ در هیجکدام از قالب‌هایش پذیرفته نشده است؛ اما مفهومی به نام مسخ وارد شده که آن هیچ ارتباطی با تاسخ ندارد. مسخ هم به معنای حلول روح جدید در بدن آدمی نیست و اساسا در مسخ روح جدیدی وجود نداد توضیح أنكه ما آن نوع تناسخى كه مردود مى شماریم. «تناسخ مُلكى» است که از فضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را يذيرفته است؛ يعني قائل به حلول كاليد ذهنى مرحومان در همين عالم شده است. اما «تناسخ ملكوتى» كه در اسلام تأييد شده و اتفافا بارها بر حقانيت أن سخن رفته است. چیزی است كه عرفان حلقه با بذيرش مفهومى به نام كالبد ذهنى از يديرش آن سرباز زده است. تناسخ ملكوتى كه از آن به «تمثل اعمال» هم تعبير ای دیگر که عالم مثال و برزخ‌ای از فعلیت به واسطه مرگ و مفارقت أز بدن در تشتهشود, بدينكونه است كه نفس أنسانى يس از رسيدن به مر لهمي" عالم آخرت است. متناسب با اعنقاد. اخلاق و كردارى كه در دنيا كسب كرده استء بدنی دیگر پیدا کند. أكر دقت شود تناسخ ملكوتى فقط تامش تناسخ است و در حقيقت بايد گفت اساسا تتاسخ نیست؛ چون در آن روج به کالید جدیدی وارد نشده و زندگی جديد ودوره جديدى از حيات روح مرحوم در كالبد جديدش آغاز نشده است و اساساً اين نوع از تناسخ اصلاً در عالم ماده اتفاق نمىافتد بركشتوريه زندكى دنيوى رع نمىدهد؛ بلكه مربوط به بطن عالم و حفيقت اعمال است؛ نه مربوط به عالم ماده و ماديات: در عرفان حلقه اعتقاد بر اين است كه انسانها بعد أز مرى يه شكل كالبد ذهنى به عالم ماده بركشته و در كالبد ديكران حلول كرده و فرد زنده را اختلال رفتاری با روانی کرده و می‌توان با عمل برون‌ریزی و تشعشع دفاعي جنين كالبد ذهنى را از بدن افراد خارج كرد. ينابراين هر جند در عرفان حلقه. شغار ‎cally‏ از تناسخ را سر میدهند و مبگویند ما نه فقط تتاسخ را قبول نداریم بلکه با روش علمی آن را رد میکنیم: الى جتدمقاله ظاهرى. من 195) ‎Lal‏ فراموش کرو اند که ‎eer alg‏ فقط اين نيسب كد كسن قالل به عالم آذرت نباشد وه این دلبل مجبور شود به حلول رو درکالدهای دیگر در اين عالم تن دهد از قضا درعرفان حلقه نوعى از تناسخ بذيرفته شده که هر چند نام آن را تاسخ ننهادهند. اما از پیشرفنهترین مصادیق تناسخ ( حلول همزمان روح در ‎cal (AS a‏ كه متكلمين و فلاسفه از بذيرش أن سر بار زدهائد و متون دينى هم أن را د نموده اشت آنچه در عرفان حلقه ادعا ‎soa‏ وجود توعى از حبات است که از طریق کالید ذهنی در همین عالم قابل ‎pe‏ است و اتفاقا اين كالبد ذهنى توانابى حلول در دیگر کالیدها را هم دارد. اكر تناسخ باطل است, با همه اقسامش باطل است و معنا تدارد كه كسي عالم کالید دیگران معتقد باشد. كاليد ذهنى جيزى است كه نه از نظر علمی و تجربی قابل اثبات است و نه در متون دينى تابيدى ير آن يافت ميشود؛ بازكشت ارواح به قالبهاى مادى كه در عرفان حلقه مورد قبول است جيزى غير از تتاسخ نيست و از نظر منون اسلامى ارواح انسانها بعد از مرى ارتباطشان با عالم دنيا فطع شده و جز .در موارد نادر توان بازكشت به اين عالم را ندارند جه برسد به آين كه بخواهند با اختيار به اين عالم يركردند ويا بخواهند در كالبدى دیگر حلول کنند آخرت را ببذيرد و به حلول كالبد ذهتى در

صفحه 11:
عرفان حلقه و نقطه مثبت و منفی 5 هم خداواحد است و هم میشود شیطان را در مقیل خداوند و دشمن خداوند محسوب کنیم اين دو با هم قابل جمع :سوال شما سه بخش است الف) دقت كنيد كه هم خدا واحد است و هم میشود شیطان را در مقابل خداوند و دشمن خداوند محسوب کنیم. این دو با هم قابل جمع اند. دو قطبی بودن عالم در صورتی نامعقول و غیرتوحیدی است که سر از استقلال هر قطب درآورد. اما اگر قطب های منفی به صورت تکوینی (ته تشریعا) و به اذن الهی به اعمال منفی دست بزنند همچنان .عالم توحيد مخور تصور شده و اییادی ندارد ب) اشتباه دیگر در عرفان حلقه اين است که شیطان را در مقابل جبرائیل قرار میدهند در حالی که شیطان در مقابل جبرائیل نیست بلکه در مقابل انسان و دشمن انسان است(و با نگاهی دیگر دشمن خداست). به عبارت دیگر در عوفان حلقه تلاش ميكنند كه شیطان به عنوان دشمن انسان معرفی نشود تا بتوانند بد بینی نسبت به شیطان از بين ببرند در حالی که قران به کرات و حدود ده بار تاکید کرده که شیطان دشمن شماست و او را دشمن بدارید ج) الهاماتی که در عرفان حلقه ادعا ميشود که از جانب شبکه مثبت است اولا از منظر شرعی معتبر نیست و حجیت ندارد و دوم اینکه جنیان و شیاطین دستشان برای اینگونه الهامات منفی باز است چنان که قران فرموده که «لَیُوحُونَ [لی أَوليهم» (انعام/۱۲۱) شیاطین به دوستانشان وحی میکنند. بعلاوه از همه مهمتر اگر هم فرض کنیم که شرعا محتوا و مضمونش درست و صحیح است به آنها نیازی نیست. چرا که راه عمل راه شریعت و دین الهی است که تکلیف عمل انسانها را معین کرده است.

صفحه 12:
جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه 21 اشريسة در نكا سزركازمعرفتجنازههم اكه سه عنوانمعار و ضابعله شهود رحعنيو خبررجمانيمطرح لنت از تگاه عارفان اصبل اسلامي, ميان «شريعت و طريقت و حقيقت» ارتباط ناكسستتي وجود دارد. #طريقت» همان آدابٍ سلوكي اسلام است كه طبق آن سالى مسلمان: در قالب قواعة وأدابي به ييمودن راه سير و سلوك و كسب معرفت ميبردازد و «حفيقت» دستبابي به حقابق و معارف شهودي است که پس از عمل به دستورات شریعت و ييمودن متازل طريقت. به قلب عارف مياد لز تكام عرفان مسامان: شريعت و طزيقت و جفيقت دز طول جمديارتد و مطزيقت»: يمان «شريعب» اسنت و«جتيقت»: ياطظن طريقت محسوت منهود وهر كدام من که محافط مزلي اهدي البح ‎lal sus Spa Sp hs UAE LG gl slim‏ از ان مه تريب ‎١‏ خلون: مقع قن و لتطاللية لم ارده المح ون برس را قفر ارام و طی‌قت راد ده ام و حقرقت را به روش( عساره) بدا نشب کزده اسب ‎rey Ale aS‏ مرحلهاي از عمل به شریعت بي‌باز بست. بنا بر آنجه كفته شدة نكاه عرفان حلقه به شريعت با آنجه در عرفان اصيل اسلامي وجود درد بسیر متفاوت و دور از حقبقت است در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعب تأوبل ميشود و برايمناسک ديني. صورتهاي دروس ترسیم مشود به‌گونه‌اي که ابن صورتهاي دروني. ما را از افعال خارجي بينباز ميكند. چنانکه مولف كتاب عرفان كبهاني «تماز» را «اتصال» معنا ميكندا به همين جهت هیچگاه در دوههای عرفان حله. ثماز با تعريف فقهن (بعني عملي كه با شرايط و اجزاء خاض بايد انجام ‎lose!‏ مورد توصيه و تأكيد قرار تميكيرد بلكه بك خانم مسلمان ميتواند با توجه دروني و اتصال قلني. تماش را در حال آشيزي نيز ادا ‎les‏ با ین وصف واژه شریعت در کتب عرفان حله. یک اصطلاح جديد است كه هيع اشتراك معنايي با اصطلاح رابج در منابع عرفان اسلامي تدارد. 2 تولف کاب عرف عبهاس عرگید: هیر قرفان ‎eto sla peas lg‏ لصنت که پر روی این مصیر که مصیر ععل اس هفر سه پر پکدرگر متطی میگردند در عبارت بالا آنجه يوعنوان مسير اصلي مورد توجه تويسنده است. «طريقت» است و سلوك عملي سالك معطوف به طريقت است. در حاليكه بزركان معرفت اذعان كردهاند كه مسير .عملي و جهارجوب اعمال براي سالك «شريعت» است يوعبارت يركز ل سلر مؤلف عركان علقم شرحت «مرنياتد» ب عارخت هعرسو وهم مت كرددء نه ابن که هیده لز كاتال طتريعت بم علزيقت دصت پافت. نارای دز عرفان حلفهبحت بر سر «امكان اتطباق» شريعت با طريقت است نه لزوم متابعت آز شريعت. بكدريم كه انطباق تهابي شريعت. طريقت و حقيقت, و دريافت همزمان طريقت أ كانالهاي حفيقت و شريعت كه .نويسنده ادعا كرده است. ببانكر عدم تصور صحبح أز ارتياط اين سه است؛ جرا كه تقدم و تأخر اين سه به صورت متطقي لحاظ نشده است و هدف وغايت در ابن مسير فراموش شدة .است. در حاليكه از تكاه عرفاي مسلمانء هدف نهابي دست ابي به حقيقت است: .هم جنين در هيع كجاي منابع عرفان حلقه. كفته عارفان مسلمان در باب لازم بودن شريعت در تمامي مراحل و مراتب. مورد تصريح فرار نگرفته است. ‎a aM uk Glad YAY alll gst aS aw iS ue pt halls‏ هزع ال ميدي ممت وله ‎ga gc‏ جین شرت ات شرس ‎ls ss yea OT etapa ale‏ ‎tol i 2a ltl ae ‏كه از يعني شثيده شوه است كه ميكويند: تكليق سالك رس از وصول به مقامات غاليه و وصول به فيوضات‎ o> Zeal aS oe o> ooo ae ‏كدب والترلين لنت بسن عطيم زيرا رسول اكرمؤطلن اقل عليه واقه) ‎١‏ لين كه لشرف موجودات وتیل قاری سین با فين حال نا أخرين درجات عيات: ناه و ملازم اسكاد ‎isp all‏ ‎tte glo aS ph stem‏ برو و بان است.

صفحه 13:
هدف از خلقت شیطان ‎fal‏ نظریه عرفان حلقه هم غیر قرانی است و هم غیر واقعی. تحلیل درست این است که بگوبیم شیطان هدفش دور کردن انسان از عبودیت الهی و دشمنی با انسان است اما این دشمنی فقط غیر مومنان را به عذاب الهی گرفتار میکند و مومنین در سایه مخالفت با .شیطان (نه دوستی با شیطان که در عرفان حلقه مطرح است) و تمسک به دین الهی به سعادت اخروی میرسند عرفان حلقه در زمینه شیطان دچار سوء برداشتهایی مییاشد که همین منجر به انحرافات فکری برای اين فرقه گشته است که به .اختصار در ادامه به اين سوء برداشتها از شيطان در قران و روایات. اشاره میشود | در عرفان حلقه, شیطان یکی از موحدين معرفى مى شود و تمرد شيطان از دستور خداوند را نشانه ایمان او می شمارند در خالی .که قران نه فقط عصیان شیطان را گوشزد می کند بلکه صریحا انگشت روی کفر شیطان می گذارد شیطان درعرفان حلقه, یک فرشته و ملک معرفی می شود؛ این نگاه. نگاه بهودی - مسیحی به شیطان است. نه قرانی. قران کریم .تصریح می کند شیطان از جنیان بود و جنس او از آتش بود, نه فيشته. شیطان فقط در صف فرشتگان بود نه از جنس آن ها خوشب ینین سینمه شیطان که در میان‌سران‌حلقه 2979 دارد. ريشه در موحد دلنستن‌شیطان‌دارد که هر عرفان‌حلقه به» صورتب رینگیآنرا مطرح می‌کند. لین‌خوش‌بینی ی قینا با رویکردیکه قرانت سینتمه شیطان‌دارد. متفاوتاست‌فرلن‌کزيم شيطاررا عدو لنسان‌معرفیمیکند و از انسانمی‌خواهد که لیردشمنیرا جدعب گیرد. قران‌در ت علیماتشت لاش‌میکند که با عینک‌خوشب ینیب | شيطازمواجه نشود. نّ الشيطانلكم عدو فاتخ ذوه عدوا(ف اطر:6) شیطان‌دشمن‌شماستپ سو را دشمزيكيريد. جمله «لنه لکم عدو مبی که متجاوز از ده بار در قرآن‌مجید به دنبلنام شیطان‌آمده اسب راعلین‌اسکه -تمام نیروهاعلنسانرا ب راعمبارزه با لیدشمن زیگو آشکار ب سیچ کند ‏ 1 بزرگنمایی که رهبر عرفان حلقه از قدرت های شیطانی به نمایش می گذارد. با آموزه های قرانی هماهنگی ندارد. بلکه در آثار سینمایی هالیوود اين قدرت نمایی با زبان هنر به تصویر کشیده شده است. قران کید شیطان را ضعیف می شمارد و کار آو را فقط .دعوت و تزین می شمارد در نكاه قران نظام عالم دو قطبی نیست. بلکه نظام هستی هميشه نک قطبی بوده و تا ابد هم نک قطیی خواهد ماند. قران نظام هستی را «توجید مجور» می داند و تمامی غیر خدا را مصداق بالذات عدم مى داند و مصداق بالعرض وجود و اين طور نيست كه قبل از سجده بر آدم. نظام عالم تک قطبی بوده باشد و بعد از تمرد شیطان نظام عالم دو قطبی شده باشد. در نگاه توحیدی, دو قطب .معنا ندارد, تمامي عوالم با نگاه توحیدی, تک قطبی اند شیطان بر خلاف گمان رهبر عرفان حلقه, جزئی از وجود انسان نیست؛ بلکه همان طور که ملانکه بخشی از وجود انسان نیستند. شیطان هم کارش بستر سازی برای | عمال قوای نفس اماره است. وجود انسان از ابتدای خلقت. متضاد خلّق شده بود و دارای دو گرایش الهی و حیوانی بوده است. کار شیطان جهت دادن به گرایش های غریزی و کار ملائکه تقویت گرایش های متعالی است .جهت مطالعه بیشتر, به مقاله عرفان حلقه و شیطان گرایی نوشته حمزه شریفی دوست که مراجعه شود

صفحه 14:
شیطان و تمرد از فرمان الهی ‎fal‏ دقت کنیدکه شیطان در صف فرشتگان بود نه جزو فرشتگان. به عبارت دیگر شیطان را در .صف ملائكه راه داده بودنذ نه اين كه از نظر جنس هم جزو فرشتگان باشد قران صريحا مى كويد كان من الجن يعنى شيطان از جن بود. اين كلام ميرساند كه فرشته نود آنست پم همین دلبل شيطان جون حرو فشتكن تود تمر كرز و ملالكة حون مط اكلور الى بودتد اطاعت كردند. (دقت كنيد این باور که شیطان حرو فرشتگان بودانظر تورات است نه قران) اشتباه طاهری هم دقیقا در همین نکته است که تصور کرده شیطان جزئی از وجود آدمی است د لا رن رن ی و ری ار آن چیزی که جزو وجود آدمی است نفس اماره است نه شیطان. از همین جا پاسخ مطلبی که در متن سوال أورده ابد معلوم ميشود. يعني براى اين كه وجود انسان ذو قطبى باشد (قطب خداخواه و قطب هوس طلب) وجود نفس اماره كافى است و شيطان در حقيقت تشديد كنندم نفس اماره است. چنان که ملائکه هم تشدیدکننده قطب خیراند. یعنی هر کدام از شيطان و ملانک کیک كار يكف از ان دق اند يكن كمى كار تفي أمارى الست و يكن کیت کار .فطرت خداخواهی انسان

صفحه 15:
حقیقت فرادرمانی 21 در عرفان حلقه ادعا مي شود علت امراض جسمي و رواني. نيروهاي نامرني به نام موجودات غیر ارگانيك است که در کالید .انسان ها نفوذ کرده‌اند به همین دلیل به دیگران قول بیرون آوردن اين موجودات داده مي شود و با شعار « برون‌ريزی» به عملیات درمان مي بردازنة اما بايد ديد أن جه كم به نام دقع تبروهاي غير اركانيك در جلسات و تسسهات درماني حلقه اتفاق مي فنك كيسيتة؟ آيا آن جه كه تحت نام فرادرماني و برونريزي در اين جلسات صورت مي بذيرد. درون ريزي است يا برون‌ريزي؟ واقیعت اين است كه آن جه در عمل ديده شده و نيز بنابر حكايت افرادي كه در عرفان حلقه تحت درمان رفتهائد. عمل برونريزي قصه يگري دارد و لازم است که ماهیت اتصالات در عرفان حلقه به گونهاي ديكر تحليل شود. مطلب این است که هر چند در کوتاه مدت در سایه تلقین و ایجاد ذهنیت و تصرف در هیجانات فرد. نوعي تسکین در درون فرد احساس مي شود. اما بعد از گذشت مدتي. موجوداتي به زندگي این افراد وارد مي شوند که منجر به اختلال رواني ‎vines‏ و از هم پاشيدگي سلامت رواني ایشان مي گردد. البته بستری که باعث مي شود اين نیروها بتوانند به راحتي بر دیگران تاثیر گذارند همان است که 2 عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» یاد مي شود. يه عبارت ديكر اين تيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «: ناظر يودن» در درمان شوندوهاء قدرت ورود بیدا مي كتلد: همان تسلط جتيان و شیاظین بر روان افراز ‎SS oe eas Saul‏ ‎pli a‏ برون‌ريزي تيروي‌هاي موذي انجام مي شود؛ در حقیقت وارد کردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است که ارتباط با اجنه و ارواح هر چند که واقعیت دارد اما حقیقت ندارد. به اين معنا که با واسطه این قدرت‌ها تمي توان به هيج تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغییر است نه تکامل و رشد روحي. ممکن است کسي از این كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند, ترديد داشته باشد, اما بايد دانست روايات هم اين معنا را بذيرفته اند. راوي از امام صادق پرسید: اصل سحر و جادو چیست؟ و کار جادوگر با تمام عجایسی که دربارهاش آمده چگوته است؟ امام فرمود: « سحر و جادو چند گونه است: يك نوع آن مانند طتٌ و پزشکی است, همان طور که پزشکان برای هر دارویی درمانی قرار مىدهند. همین طور است علم جادو و سحر؛ با فریب برای هر سلامتی آفتی مبسازند. و برای هر درمان دردی, و برای هر «.معنی حیلهای

صفحه 16:
ارتباط با اجنه در پاسخ باید گفت که بله امکان ارتباط با جن وجود دارد. شکل عادی آن برای افراد عادی از جمله مومنان امکان‌پذیر است؛ اما شکل تسخیر و استخدام جن شرایط خاصی دارد توجه شود که اگر چه نیروهای شیطانی را میتوان در اختبار گرفت؛ ‎uly‏ اولا حتی ممکن است کسانی متاثر از اين قوا باشند ولی توجه نداشته باشند. دوم اینکه جنها توانمندي‌هاي مختلفي دارند؛ همان طور که ما پزشك, مهندس و اقشار مختلف داریم آنها نیز همین طور. جن درمانگر, جن شرور, جن کافر, جن مومن و ... دارند و بعضی برای تسخیر جن دست به اعمال ضد دینی می‌زنند که در نتیجه ایمان ایشان پایدار نمی‌ماند. یعنی حال عبادت و خلوت باخدا و بندگی خدا از .أنه كرقته مينضود و كرايشهات مضوى أنها از دست ميرود 1 علت اين است که قوای شیطانی خاصیتش همین است که کسی که با آنها ارتباط بگیرد نمیتواند همزمان بنده خدا هم باشد و در خدمت بندگی خدا قرار گیرد. ذات اين قوا اين گونهاند که استعداهای معنوی انسان را از بین میبرند و براي همین, آن فرد قادر به انجام كاري نیست؛ چون قواي معنوي به حاشیه میرود. گرایش شما به عبادت دیگر وجود ندارد و اگر هم باشد کم‌رنگ .است افرادي که آلوده ‎a‏ اين فضا شوند به آساني نمي‌توانند از آن رهايي یابند :ایت الله مصیاح یزدی در اين باره گفته اند مسلّم است که انسان منواند با انجام دادن کارهای مشکل و ریاضت, قدرتهای غيرعادي روج و تفس خود را بازياید. خداوند متعال. این قدرتها را به نفس انسانی عطا کرده و توانایی انجام آن از خواص نفس انسان است که با ایمان و تقوای اقراد. ارتباط مستقیم ندارد؛ تا جایی‌که گفتهاند: .لازمة ارتباط يا جنيّان کافر, توهین کردن شخص احضار کننده به دین حق است

صفحه 17:
رابطه عرفان حلقه با عرفان و آموزه های اسلامی ‎fal‏ هر چند بنیانگذاران عرفان حلقه مدعی آن هستند که عرفان حلقه اسلامی می‌باشد, اما وقتی به آموزه‌های عرفان حلقه و رفتار بنیانگذار اين جریان مراجعه می‌کنيم. مشخص مى شود كه اين جريان در تضاد و تقابل آشکار با عرفان اسلامی قرار دارد؛ هرچند به .ظاهر, مدعی پیروی از تعالیم اسلامی می‌باشد. در ادامه به چند مورد تضاد میان عرفان حلقه با عرفان اسلامی, اشاره خواهیم کرد بنیانگذار این جریان عرفانی, از یکسو در تعریف و ماموریت عرفان حلفه. هویت عرفان حلقه را عرفانی ایرانی بر می‌شمارد. در عرفان حلقه عنوان مي-شود که «يکي از رسالت-هاي ما اعتلاي عرفان ایران است» (انسان از منظر دیگر ص 60). هم چنین مولف عرفان كيهاني پیشگفتار کتابش را تحت عنوان «ایران و دنياي عرفان» تنظیم نموده است که بحث مفصلي در مورد «عرفان ایران» است. در همین مقدمه پیش از 10 بار واژه «عرفان ایران» تکرار شده است. آنچه در این باب قایل ذکر است نگاه مولف به عرفان است روشن است که تمامي آیین-ها و مكاتبي که نوعي از معنویت را عرضه کرده-اند. در ابتدا کار خود را از مکان جغرافيايي خاصي شروع کرده-اند و ايادي ندارد که ما خاستگاه یک ‎pul‏ را كشوري خاص با منطقه جفرافيايي خاص بدانيم. اما جغرافيا تعيين کننده هویت یک عرفان نیست و براي بيان حقيقتٍ یک عرفان از آموزه-ها و تعالیم و مضامین باید صحبت شود. نه از خاستگاه جفرافيايي آن. اما سوال این است که آیا عرفان بر آمده از دین است یا از جغرافیا؟ به عبارت روشن--تر براي عارف شدن باید سراغ ‎Soe ae‏ عرفان را از متون ديني جویا شد يا اين كه عرفان ارتباطي يا اديان ندارد و مستقل از دين هم مي- توان جوياي عرفان شد واضح است اكر كسي ماهيت عرفان را ديني بداند و حقبقت عرفان را دينداري بداند در آن صورت بيش از آن كه بن جغرافيا تاكير کند. بر دین متمرکز مي-شود و ماموریت خود را احياي آموزه-هاي ديني (که پشتوانه عرفان محسوب مى شود) معرفي مي-كند. .این در حالی است که بنبانگذار عرفان حلقه ماهیت و ماموریت عرفان حلقه راء عرفانی ایرانی بر می‌شمارد همچنین در رابطه با رابطه عرفان حلقه و آموزه‌های اسلام می‌بینيم که در متون عرفان حلقه, آموزه-هاي وحباني و تعالیم ديني حداکثر مٍید عرفان-اند. نه مصدر و زیر بناي عرفان. در عرفان حلقه گفته مي-شود که نه تنها خاستگاه و زادگاه عرفان ‎a‏ این جریان و هویت آن, ايراني است و استفاده از آیات قرآن و روایات در متون آن, در حد شاهد و قرینه است نه در حد آنچه از شواهد ديني و اسلامی در متون عرفان حلقه منعکس شده است, تنها با اين نگاه است که ادیان الهي کننده عرفان-اند و عرفان را پذیرفته-اند. نه اين که راه انحصاري عرفان از ادیان مي-گذرد. به همین جهت است که پیروان دیگر مکاتب مانند مسیحیت و بهودیت. بدون اینکه احساس كنند به دين داري طبق آموزه-‌هاي ديني خودشان - نيازي دارند. با هدف دست یافتن به .عوفان, در جلسات عرفان حلقه حضور مي«یابند در عرفان حلقه از یک سو به شریعت و آداب و مناسک ادیان دعوت نمي-شود و اساساً خود را با اعتقادات و مباني هیچ یک از ادیان درگیر تمي-کنند و از سوي دیگر تعالیم و آموژه-هاي خود را نجات بخش و براي کسب رشد و تعالي, كافي مي-دانند و بايان راه

صفحه 18:
اشکالات و آسیب های عرفان حلقه 6 ذومین مجوز انتفادی در عرفان حلقه. توع كاه ابن جريان به شريعت می‌باشد. «شریعت» در نگاه بزرگان معرفت, چنان مهم است که به عنوان معیار و ضابطه شهود رحماني و غيررحماني مطرح است. از نگاه عارفان اصیل اسلامی مان «شریعت وطریعت وحفیفت» ارباط ‎Sere USE‏ دارد. «طریعت» همان آداب سلوكي اسلام است که طبق آن سالک مسلمان در قالب قواعد واذابي به بيمودن راه سير و سلوى و كسب معرفت مي بردازد و «حقيقت» دست يابي به حقايق ‎Mis erly‏ .شوودي است كه بس از عمل به دسنورات شريعت و بيعودن متازل طريقت,؛ به قلب غارف مي تابد از تگاه عرفای مسلمان تشریعت و طریقت و حفیعت در طول همدیگرند و «طریفت» باصن «شریعت» است و «حقیقت», باطن طریقت محسوب مي شود و هر کدام ضمن اینکه محافظ مرتبه .عدي است مرنبه ای از دين را تشکیل مي دهند بنا بر آنجه كفته شد؛ نكا عرفان حلقه به شريعت با آنجه در عرفان اصيل اسلامي وود دارد بسیار ملقاوت و دور ارت ات در عرفان حلقه از همان قدم اول طواهر شرعي تاویل مي شود و برای مناسک دینی. صورت هاي دروني ترسيم مي شود يه كونه أي كه اين صورت شاي دروني. ما را آز افعال خارجي بي تیار مس کند. اچنان که ملف کتاب عرفان كيهاني «نماز» را «اتصال» معنا مي کند به همين جهت هيع كاد در دوزه هاي عرفان حلقه. تماز با تعريف فقهي (يعني عملي که با شرابط و اجراه خاص باید انجام پذیرد)» مورد توصیه و تاکید رار امي کیرد بلکه یی حانم مسلمان مي نواند با الوح دروي و اال ‎PASI IE Nee Me‏ با این وصف واژه ‎compa‏ در کنب عرفان حلقه, یک اصطلاح جدید است که هیچ اشتراگ معنايي با .اصطلاح رایچ در متابع عرفان اسلامي ندارد

صفحه 19:
عرفان حلقه و وهابیت در عرفان حلقه بسیازی از آموزه‌هایدینی, به شکل مرموزانهای:نحزیف و با حذف شده است که نماز هم از همان دسته می‌باشد. در اب نماز می‌گویند. نماز مطلق انصال می‌باشد. ولتیلز آنان سوال می‌شود. منخاور انضال به چه چیزی است؟ جواب مي‌دهند. اتصال با همان شعورمندی الهی است. آين در حالب است که چنین الصالی در عرفان حلقه. لامه‌اش نه ذکر است. نه قيام. نه قعود. نه قنوت و نه ساير اركان و اجزا و شرایط تماز در حالی که طبق متون دینی,اول؛ هرچند نماز با هدف اتصال انقاق می‌آفند. اما نه اتصال با شعورمتدى كيهانى. بلكه اتصال با حالق هستی است. ابا طبق آموزه‌های دینی. این اتصال بای در قالب و شل مخصوص به انجام برسد که اجزا. شرایظ و مقدمات نامیده می‌شود. بنابرین در عرقان حلقه, هرچند در ظاهر به جنگ نماز می‌روند. ما نماز با تعریف خقهی را بهکنار می‌گذارند أما مهم ترين بحثى كه باعث نزديكي عرقان حلقه بأ جريان وهابيت شده است, دیدگاه مشترک ایندو نسبت به بحث نذر می‌باشد. در عرفان حلقه, نذر را به عنوان رشوه اي به خدامي دانند که انسان به خواسته های دنبای خود برسد در عرفان حلقه طوری صحبت شده که گوبا تذر نه در قرآن و نه آز بان معصومین مطرح نشده و علماى دين آن را از پیش خودشان به دین افزوده اند در صورتى كه شواهد قرأنى و روایی قراوانی بر نثر وجوددارد که نشان دهنده بطلان دیدگاه عرفان حلقه و وهایبت می‌باشد که در ادامه به صورت خلاصه به آنها اشاره می‌کنيم ادله دنیدر انار در کرد آبه خلاصه نمیشود. نع -نها ینع رات لکه رواباصر بانتتر چنازیپد لسته در ‎Teen,‏ ‏کردم ‎ncaa‏ خشراز أثرا مرجوم صاحبوسابلدر جلد 16 <وسابل] لشيعه» در بام6 (کتابل لش بان رده استٍ آیاسگلام وحربه خوبیر قرآنی ود خر دلالهارد. چنازکه در آیه قرانآمده ‎a Saal‏ «و ما لفعنم مرنفقو آو تکیتم مزيندر فار له يعلمه»(بقره. .2 27( هر چه را بيلعخدا منقاقكنيد ويا برلعخدا نثر كنيد خدا ار أزما خبر اسثر ليزقيه ندر در رنيفاتقاقبرعخيا لمده ويه عنوازيكفصيلناخلاقواز یاه شده است‌خداوند در سورهی دهر بر وفایه ندر کید مركن «يوفونب لتر ويخاقوزيوما كارشره مستطيرا بندكانخدا. وقابه نت ” , ««كرده. موترسند از روزعکه شا آنگسترده است. لمآ در مس ‎wig‏ عصمت و مها رامین علی(ع) و صهی طاهه عطرت رسد فرند گرا ان من وین اه سل سس هت ی ی و اور هر اش زا هی سورع یس شان برآورده شد. سه روز متوالی روزه گرفتند. در اين دو آیه, به وفای به نذر و خوف از شر روز رستاخبز اشاره شده, که بر وجوب وفای نذر دلالت مي کند و قرآن کریم نه نتها بر شرعی بودن این عمل تأکید ‎yes eu acel e‏ ی ‏تعلیمات دین میدانستند, بلکه خود در عمل کردن به آن بیش قدم بوده و با تبلیغ عملی یه ترویج آن همت گماشتهاند ‏نذر تنها در مصائيقما رخلاصة ود. بلكه نذر غللا در قا اعمط لعبادئمانند نماز و روه يا قرلئتقر نجام بذيرد. از ليزرو خلاصه كردرفتر .3 ‏در مصانيقما واز طرفجريانحلقه. يككزارشغير واقعواز تعليماتفينوو تحريفرديكر در معارفاسلاموإستدر أية لكاز زبانحضرتمريم روزه داركيه ‏عنولنمصداقن ذر معرفشده استه_قولیآترت تون رخْمضَوقا(26. مریم) مرن در کردم که برایخدای‌خویش‌روزه بگیرم ‏بنابراین. هر چند که عرفان حلقه و وهابیت در انکار نذر بسبار بهم نزدیک می‌باشند و مغالطة صورت گرفنه در عرقان حلقه, تکرار مقالطه وهاییت و ‏تكفيريهاست لما بابد كقث غرفان حلقه در دور کردن مردم از اي ابزاز نعالى يخيق و محروم كردن دگران زان ابزاررحمانی گوی سبقت را ثز وعابيت هم ‏ربوده أست. اكر وهابيت در اين ميدان يورتمه رقته. عرفان حلقه جهار نعل تاخته است؛ جرا كه وهابيها تنها بخشى از نذرها را ممنوع أعلام كرذه ولى عرقان ‏حلقه اساس نذر حتى نذرهاى رحماتى را انكار كرده است. در عرفان خلقه مغالطه اين كونه است كه بينيازى خذا از نذر انسانها را مساوى با بينيازى انسانها از ‎0 ‏همین است. خداوند نه به نماز و نه به روزه و نه صدقه و نه هيج عمل ديكرى نيازمند نيستء او بى نياز مطلق است. در اين ميان بندكانند كه برأى رشد و تعالى ‏.خويش به اين اعمال نيا زمندتة ‏.براى اطلاع بيشتر به مصاحبه بيروى «عرقان حلقه» از وهابيت در انحراف از يك بحث اعثقادى, که در سایت نوظهور قابل دسترسی می‌باشد, مراجعه كنيد ‎ ‎ ‎

صفحه 20:
:منایع ‎yl ull gel‏ سید جیدر آملی ص353 ‏.عرفانکپهانی ص 112- ‏لبن‌عربی فصوص ج ۰1 ص 35- ‏اتجاع تدر كمه جففروج2 7203 ‏ساي هداشتمعنوي مصاحبه اسماعيلمنصورولا-ريجانج ‏طراح و تدوين : مهدى معنوى ‎

نقدی بر عرفان حلقه فصل اّول فهرست منابع سایت ما خروج از برنامه .روی مطلب مورد نظر کلیک کنید فرا درمانی و عرفان حلقه عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگر عرفان حلقه و بیگ بنگ تفاوت شعور کیهانی با معصومین معجزه رهبران عرفان‌های کاذب شفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانی انکار معجزه در عرفان حلقه جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه هدف از خلقت شیطان شیطان و تمرد از فرمان الهی حقیقت فرادرمانی ارتباط با اجنه رابطه عرفان حلقه با عرفان و آموزه های اسالمی اشکاالت و آسیب های عرفان حلقه تفاوت تناسخ در اسالم با عرفان حلقه عرفان حلقه و نقطه مثبت و منفی عرفان حلقه و وهابیت فرا درمانی و عرفان حلقه مطلب اين است كه هر چند در كوتاه مدت در سايه تلقين و ايجاد ذهنيت و تصرف در هيجانات فرد ،نوعي تسكين در درون فرد احساس مي شود ،اما بعد از گذشت مدتي، موجوداتي به زندگي اين افراد وارد مي شوند كه منجر به اختالل رواني و دروني و از هم پاشيدگي سالمت رواني ايشان مي گردد .البته بستري كه باعث مي شود اين نيروها بتوانند به راحتي بر ديگران تاثير گذارند همان است كه در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» ياد مي‌شود .به عبارت ديگر اين نيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «تسليم و ناظر بودن» در درمان شونده‌ها ،قدرت ورود پيدا مي كنند ،همان تسلط جنيان و شياطين بر روان افراد است .يعني چيزي كه به نام برون‌ريزي نيروي‌هاي موذي انجام مي‌شود؛ در حقيقت وارد كردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است .روشن است كه ارتباط با اجنه و ارواح هر چند كه واقعيت دارد اما حقيقت ندارد ،به اين معنا كه با واسطه اين قدرت‌ها نمي توان به هيچ تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغيير است نه تكامل و رشد روحي .ممكن است كسي از اين كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند ،ترديد داشته باشد ،اما بايد دانست روايات هم اين معنا را پذيرفته‌اند .راوي از امام صادق پرسيد: اصل سحر و جادو چيست؟ و كار جادوگر با تمام عجايبى كه دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود‌« :سحر و جادو چند گونه است :يك نوع آن مانند طّب و پزشكى است ،همانطور كه پزشكان براى هر دارويى درمانى قرار مىدهند ،همين طور است علم جادو و سحر؛ با ».فريب براى هر سالمتى آفتى مىسازند ،و براى هر درمان دردى ،و براى هر معنى حيلهاى عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگر بی پایگی نظر عرفان حلقه در این باب روشن است و به نظر ما چندان نیاز به بررسی ندارد .چرا که هیچ پشتوانه ی علمی برای گفته های خود ندارند .به عبارت دقیق تر اگر کسی ادعا کند که پس از مرگ انسان مراحل زمان و مکان را از دست میدهد و به قیامت میرسد ،یا باید دلیل نقلی داشته باشد و یا دلیل عقلی و یا تجربی مسلم .به گمان شما عرفان حلقه از کدام دسته از این ادله برای اثبات نظر خود کمک گرفته است؟ باید گفت :سخن عرفان حلقه در این باب صرفا در حد حدس و تخمین است (و به قول یکی از اندیشمندان غربی «نظریه پرانی» است) و صد البته با ادله دینی در .تعارض آشکار است .ما به چنین اظهارنظرهایی در دین تفسیر به رأی میگوییم یا این جمله که "ماندن در جهنم هدف خلقت انسان نيست" جمله درستی است اما حلقه در تطبیقش به اشتباه رفته است .جهنم رفتن هدِف خلقت نبوده است ،اما الزمه اختیار انسان که بوده است! اتفاقا طبق نص قرآن اکثر مردم گمراهند ،حتی اگر پیامبران خود را به مشقت فراوان بیندازند .و ما اکثر الناس و لوحرصت بمومنین( .تو هرچه هم حرص بزنی بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورند) .این که اکثِر مردم به اختیار خود جهنم را اختیار می کنند معنایش این نیست که خلقت به هدفش نرسیده است .این همان شبهه ای است که ذکر کرده و علمای دینی پاسخش را به صورت تفصیلی داده اند .بحث اسم هادی خداوند را پیش کشیده اما اقایان حلقه هدف خلقت را به میان آورده‌اند .البته مبنای هر دو شبهه مشترک است ،اما جواب هر دو یک جواب است.خداوند !ما را از تاویل ذهنی معارف دینی حفظ کند عرفان حلقه و بیگ بنگ اوال بیگ بنگ تحلیل های مختلفی دارد. دوم این که بیگ بنگ اگر اصلش محرز باشد (چنان که هنوز در مراکز آکادمیک مخالفان زیادی دارد) ،تحلیِل جزئیات آن خود به صورتهای مختلفی امکان پذیر است کما این که بسیاری از این تحلیلها با همدیگر قابل جمع نیستند و خالصه اتفاق نظر درباره این مسئله وجود ندارد چنانکه از این جمله مشهور در باب بین بنگ " همه چیز با یک انفجار آغاز شد" هر کسی تفسیری خاص از این جمله دارد .ستاره شناسان یک تحلیل از آن دارند و فیزیکدانان تفسیر دیگری از آن دارند. سوم این که نظریه عرفان حلقه هیچ ارتباطی با نظریه مه بانگ ندارد .یعنی نه موید آن است و نه منکر آن. چهارم این که عرفان حلقه اگر ادعایی در این باب دارد باید قبل از این که برای اثبات نظر خود از مه بانگ کمک بگیرد ،دالیل و یافته های خود را ارائه دهند وبگویند طبق چه دالیل تجربی و یا فلسفی چنین ادعایی را مطرح کرده اند! بماند که نظریه حلقه در .این باب با قرآن در تعارض است تفاوت شعور کیهانی با معصومین در عرفان حلقه تصریح شده که شعور کیهانی خالق هستی نیست بلکه مخلوق خداوند است .اما .هیچ مرادشان از شعور کیهانی معصومین نیست اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند باید بداند که معصومین هیچ گاه قائل نشده اند که خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست .اما در عرفان حلقه قائل شده اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق، حقیقتی به نام شبکه شعور کیهانی خلق شده است که کاگزار خداوند در هستی است .در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم این که معصومین نگفته اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خالصه نکرده اند ،اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد ،خدا شناسی عملی محقق شده است .چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است .سوم این که معصومین هیچ گاه نگفته اند که عرفان مساوی با درمان است ،بلکه درمان ذاتا هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اینگونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند عارف شده و به شهود رسیده است .اگر کار درمان در عرفان حلقه عرفان معرفی شود ،کار روان پزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح این نبود که درمانگر بوده ،بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و .انرژی درمانی و اتصال با شعور کیهانی فرایند درمان را رقم زده است معجزه رهبران عرفان‌های کاذب از عرفان حلقه‌ای‌ها باید پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد، این چه معجزه ای است که عرفان حلقه‌ای هم آنرا بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سوال بردن .حقیقت اعجاز نیست فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر برای درمانگری در اختیار داشت ،دست یافته است ،مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است و اال چه ضرورتی داشت به این شدت ،سالمت جسم به کشف و شهود گره بخورد؟ یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آنهم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست ،از همین منظر است که نه کار شعبده بازها و نه کار ساحران و نه کار شمن‌ها و نه معرکه گیری‌های طاهری ،هیچ کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمی‌شوند .از همین‌رو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است؛ اما چون ابزارش قابل دسترسی است ،معجزه بحساب نمی‌آید .باالتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم(ع) محقق می‌شود .یعنی پشتوانه‌ای که دارد روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفا دادن نه الزم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه الزم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه الزم است زمان در اختیار داشته باشد و نه الزم است دیگران را به عمل نظاره گری محض و شاهد بودن و تسلیم بودن دعوت کند. از اینجا معلوم است که تصرفاتی که درعرفان حلقه انجام می‌پذیرد همه ابزارَبر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینی‌اند .مثال فراینِد قضاوت نکردن در عمل نظاره‌گری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسان‌هاست) و پرهیز دادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت است .و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقه‌هایی که طاهری آموزش می‌دهد مانند حلقه‌های رحمانیت ،از یکطرف عرفان معرفی می‌شود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی دینی بی ارتباط معرفی شده است .چرا ابزارها در عرفان حلقه این گونه با دینداری فاصله می‌گیرند و همه به یک سان می‌توانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟ شفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانی در پاسخ باید گفت اگر کسی این شفا را استقالًال به معصومین نسبت دهد ،ما هم معتقدیم که این باور نه‌تنها دینی نیست ،بلکه خروج از مرز توحید بوده و شرک محسوب می‌شود .اما کدام شیعه است که شفای استقاللی را در حق معصوم قائل باشد؟ اساسًا مقام .عصمت معنایش این است که بدون اذن الهی هیچ عملی از معصوم سر نمی‌زند همان‌طوری که هواداران عرفان حلقه می‌گویند طاهری شفا داد و منظورشان این است که موجودات غیرارگانیک از حریم انسان خارج شد وکسی نسبت‌دادِن شفا به طاهری را شرک نمی‌داند ،نسبت‌دادن شفا به معصومین هم نباید بدون اذن الهی معنا شود .چرا شفای طاهری عین خداپذیری معنا می‌شود ،اما اگر چنین شفایی به معصومین نسبت داده شود ،در تعارض با خدامحوری معرفی می‌شود؟ در مورد معصومین هم شفا به این معناست که شافی خداست و واسطه شفا معصومین‌اند .اگر قرار است هرگونه واسطه‌ای شرک معرفی شود ،چرا در عرفان حلقه معتقدند که مفهوم شافی وقتی محقق می‌شوند که پای شبکه شعور کیهانی به میان آید و شعوِر جزء با شعور کل که همان شعور کیهانی است وحدت یابد؟ مگر خداوند نمی‌تواند بدون ابزار قراردادن شبکه شعور کیهانی و بدون اتحاد شعور جز با کل ،شفا را تحقق بخشد؟ چرا میانجی‌گری شعور کیهانی در شفابخشی به شرک تفسیر نمی‌شود ،اما معصومین که کامل‌ترین مخلوقات الهی‌اند ،نباید از طرف خدا به عنوان ابزار شفا مورد عنایت قرار گیرند؟ تفاوت شعور کیهانی با معصومین اضافه می‌کنیم اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند ،باید بداند که معصومین هیچ‌گاه قائل نشده‌اند که: «خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست» .اما در عرفان حلقه قائل شده‌اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق ،حقیقتی به نام «شبکه شعور کیهانی» خلق شده است که کارگزار خداوند در .هستی است در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد .دوم این که معصومین نگفته‌اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خالصه نکرده اند ،اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد ،خداشناسی عملی محقق شده است .چنین خداشناسی عملی منحصر در .بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است ًا سوم اینکه معصومین هیچ‌گاه نگفته‌اند که عرفان مساوی با درمان است ،بلکه درمان ذات هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و این‌گونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند ،عارف شده و به شهود رسیده است .اگر عمل درمانگری در فرقه حلقه، مالزم با عرفان معرفی شود ،کار روان‌پزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح (ع) این نبود که درمانگر بوده ،بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژی‌درمانی و اتصال با شعور کیهانی ،فرایند .درمان را رقم زده است انکار معجزه در عرفان حلقه بنا بر متون دینی ،معصومین دارای قدرت اعجاز هستند .البته اگر اعجاز از ناحیه پیامبر الهی رخ دهد ،معجزه و اگر از طرف امامان معصوم سر بزند اصطالحًا به آن «کرامت» گفته می‌شود .ما می‌توانیم به اعتبار این قدرت به معصومین .متوسل شویم و حل مشکلمان را از آنها درخواست کنیم در حالی که معجزه یکی از ضروریات مذهب تشیع میباشد ،اما عرفان حلقه ای ها با تفسیری که از درمانگری دارند، مسئله معجزه را مورد انکار قرار داده و زیر سوال میبرند و سعی دارند آن را مسئله ای عادی جلوه دهند .این در حالی است که باید از عرفان حلقه‌ای‌ها پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد ،این چه معجزه‌ای است که عرفان حلقه‌ای هم آن را بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سؤال‌بردن حقیقت اعجاز نیست؟ فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر (ع) برای درمانگری در اختیار داشت، دست یافته ،مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است؛ وگرنه چه ضرورتی داشت به این شدت ،سالمت جسم را به کشف و شهود گره بزند؟ یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آن هم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست .از همین منظر است که نه کار شعبده‌بازها و نه کار ساحران و نه کار شمن‌ها و نه معرکه‌گیری‌های طاهری هیچ‌کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمی‌شوند .از همین رو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است، چون ابزارش قابل دسترسی است ،معجزه به حساب نمی‌آید .باالتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم محقق می‌شود؛ یعنی تنها پشتوانه‌ای که معجزه دارد ،روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفادادن نه الزم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه الزم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه الزم است زمان در اختیار داشته باشد و نه الزم است دیگران را به عمل نظاره‌گری محض و شاهدبودن و .تسلیم‌بودن دعوت کند از اینجا معلوم است تصرفاتی که در عرفان حلقه انجام می‌پذیرد همه ابزارَبر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینی‌اند؛ مثًال فراینِد قضاوت‌نکردن در عمل نظاره‌گری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسان‌هاست) و پرهیزدادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت ،دورکردن عقل از رسالت الهی خویش است و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقه‌هایی که طاهری آموزش می‌دهد مانند حلقه‌های رحمانیت ،از یک‌طرف عرفان معرفی می‌شود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی‌دینی بی‌ارتباط معرفی شده است .چرا ابزارها در عرفان حلقه این‌گونه با دینداری فاصله می‌گیرند و همه به یک‌سان می‌توانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟ تفاوت تناسخ در اسالم با عرفان حلقه آن نوع تناسخی که مردود می شماریم« ،تناسخ ُم لکی» است که از قضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته است؛ تناسخ به معنای برگشت روح در عالم ماده و حلولش در جسدی جدید است .در رد تناسخ هم ادله نقلی زیادی داریم و هم بزرگانی مانند مالصدرا و بوعلی در قالب ادله برهانی (دالیل عقلی نه نقلی) اثبات کرده‌اند که تناسخ نه‌تنها واقع نشده ،بلکه محال است .در اسالم تناسخ در هیچ‌کدام از قالب‌هایش پذیرفته نشده است؛ اما مفهومی به نام مسخ وارد شده که آن هیچ ارتباطی با تناسخ ندارد .مسخ هم به معنای حلول روح جدید در بدن آدمی نیست و اساسا در مسخ روح جدیدی وجود ندارد. توضیح آنکه ما آن نوع تناسخی که مردود می شماریم« ،تناسخ ُم لکی» است که از قضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته است؛ یعنی قائل به حلول کالبد ذهنی مرحومان در همین عالم شده است .اما «تناسخ ملکوتی» که در اسالم تأیید شده و اتفاقًا بارها بر حقانیت آن سخن رفته است، چیزی است که عرفان حلقه با پذیرش مفهومی به نام کالبد ذهنی از پذیرش آن سرباز زده است .تناسخ ملکوتی که از آن به «تمثل اعمال» هم تعبير ای ديگر که عالم مثال و برزخای از فعليت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن ،در نشئهشود ،بدين‌گونه است که نفس انسانی پس از رسيدن به مرحلهمی عالم آخرت است ،متناسب با اعتقاد ،اخالق و کرداری که در دنيا کسب کرده است ،بدنی ديگر پيدا کند. اگر دقت شود تناسخ ملکوتی فقط نامش تناسخ است و در حقیقت باید گفت اساسًا تناسخ نیست؛ چون در آن روح به کالبد جدیدی وارد نشده و زندگی جدید و دوره جدیدی از حیات روح مرحوم در کالبد جدیدش آغاز نشده است و اساسًا این نوع از تناسخ اصًال در عالم ماده اتفاق نمی‌افتد برگشتی به زندگی دنیوی رخ نمی‌دهد؛ بلکه مربوط به بطن عالم و حقیقت اعمال است؛ نه مربوط به عالم ماده و مادیات. در عرفان حلقه اعتقاد بر این است که انسان‌ها بعد از مرگ به شکل کالبد ذهنی به عالم ماده برگشته و در کالبد دیگران حلول کرده و فرد زنده را دچار اختالل رفتاری یا روانی کرده و می‌توان با عمل برون‌ریزی و تشعشع دفاعی چنین کالبد ذهنی را از بدن افراد خارج کرد. بنابراین هر چند در عرفان حلقه ،شعار برائت از تناسخ را سر میدهند و میگویند ما نه فقط تناسخ را قبول نداریم بلکه با روش علمی آن را رد میکنیم، (ر.ک .چند مقاله ،طاهری ،ص ) 195اما فراموش کرده اند که مراد از تناسخ فقط این نیست که کسی قائل به عالم آخرت نباشد و به این دلیل مجبور شود به حلول روح درکالبدهای دیگر در این عالم تن دهد. از قضا درعرفان حلقه نوعی از تناسخ پذیرفته شده که هر چند نام آن را تناسخ ننهادهاند ،اما از پیشرفتهترین مصادیق تناسخ ( حلول همزمان روح در .چند کالبد) است که متکلمین و فالسفه از پذیرش آن سر باز زدهاند و متون دینی هم آن را رد نموده است آنچه در عرفان حلقه ادعا شده ،وجوِد نوعی از حیات است که از طریق کالبد ذهنی در همین عالم قابل تداوم است و اتفاقا این کالبد ذهنی توانایی حلول در دیگر کالبدها را هم دارد .اگر تناسخ باطل است ،با همه اقسامش باطل است و معنا ندارد که کسی عالم آخرت را بپذیرد و به حلول کالبد ذهنی در کالبد دیگران معتقد باشد. کالبد ذهنی چیزی است که نه از نظر علمی و تجربی قابل اثبات است و نه در متون دینی تاییدی بر آن یافت میشود؛ بازگشت ارواح به قالبهای مادی که در عرفان حلقه مورد قبول است چیزی غیر از تناسخ نیست و از نظر متون اسالمی ارواح انسان‌ها بعد از مرگ ارتباطشان با عالم دنیا قطع شده و جز .در موارد نادر توان بازگشت به این عالم را ندارند چه برسد به این که بخواهند با اختیار به این عالم برگردند و یا بخواهند در کالبدی دیگر حلول کنند عرفان حلقه و نقطه مثبت و منفی هم خدا واحد است و هم میشود شیطان را در مقابل خداوند و دشمن خداوند محسوب کنیم .این دو با هم قابل جمع اند :سوال شما سه بخش است الف) دقت کنید که هم خدا واحد است و هم میشود شیطان را در مقابل خداوند و دشمن خداوند محسوب کنیم .این دو با هم قابل جمع اند .دو قطبی بودن عالم در صورتی نامعقول و غیرتوحیدی است که سر از استقالل هر قطب درآورد .اما اگر قطب های منفی به صورت تکوینی (نه تشریعا) و به اذن الهی به اعمال منفی دست بزنند همچنان .عالم توحید محور تصور شده و ایرادی ندارد ب) اشتباه دیگر در عرفان حلقه این است که شیطان را در مقابل جبرائیل قرار میدهند در حالی که شیطان در مقابل جبرائیل نیست بلکه در مقابل انسان و دشمن انسان است(و با نگاهی دیگر دشمن خداست) .به عبارت دیگر در عرفان حلقه تالش میکنند که شیطان به عنوان دشمن انسان معرفی نشود تا بتوانند بد بینی نسبت به شیطان را از .بین ببرند در حالی که قران به کرات و حدود ده بار تاکید کرده که شیطان دشمن شماست و او را دشمن بدارید ج) الهاماتی که در عرفان حلقه ادعا میشود که از جانب شبکه مثبت است اوال از منظر شرعی معتبر نیست و حجیت ندارد و دوم اینکه جنیان و شیاطین دستشان برای اینگونه الهامات منفی باز است چنان که قران فرموده که «َلُیوُح وَن ِإلى َأْوِلیاِئِهْم » (انعام )۱۲۱/شیاطین به دوستانشان وحی میکنند .بعالوه از همه مهمتر اگر هم فرض کنیم که شرعا محتوا و مضمونش درست و صحیح است به آنها نیازی نیست .چرا که راه عمل راه شریعت و دین الهی است که .تکلیف عمل انسانها را معین کرده است جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه .شريعت» در نگاه بزرگان معرفت ،چنان مهم است که به‌عنوان معيار و ضابطه شهود رحماني و غيررحماني مطرح است« از نگاه عارفان اصيل اسالمي ،ميان «شريعت و طريقت و حقيقت» ارتباط ناگسستني وجود دارد« .طريقت» همان آداب سلوکي اسالم است که طبق آن سالک مسلمان ،در قالب قواعد وآدابي به پيمودن راه سير و سلوک و کسب معرفت ميپردازد و «حقيقت» دست‌يابي به حقايق و معارف شهودي است که پس از عمل به دستورات شريعت و پيمودن منازل طريقت ،به قلب .عارف ميتابد از نگاه عرفاي مسلمان شريعت و طريقت و حقيقت در طول همديگرند و «طريقت» ،باطن «شريعت» است و «حقيقت» ،باطن طريقت محسوب ميشود و هر کدام ضمن اينکه محافظ مرتبه بعدي است ،مرتبهاي از دين را تشکيل ميدهند .چنان‌که سيد حيدر آملي از اين سه به ترتيب با عناوين« :قشر ،لب و لب‌اللب» نام برده است .وي شريعت را قشر بادام و طريقت را به مغز بادام و حقيقت را به روغن(عصاره) بادام تشبيه کرده است که عارف در هيچ .مرحلهاي از عمل به شريعت بي‌نياز نيست .بنا بر آنچه گفته شد؛ نگاه عرفان حلقه به شريعت با آنچه در عرفان اصيل اسالمي وجود دارد بسيار متفاوت و دور از حقيقت است در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعي تأويل ميشود و براي مناسک ديني ،صورتهاي دروني ترسيم ميشود به‌گونه‌اي که اين صورتهاي دروني ،ما را از افعال خارجي بي‌نياز ميکند. چنان‌که مؤلف کتاب عرفان کيهاني «نماز» را «اتصال» معنا ميکند! به همين جهت هيچ‌گاه در دورههاي عرفان حلقه ،نماز با تعريف فقهي (يعني عملي که با شرايط و اجزاء خاص بايد انجام !!پذيرد) ،مورد توصيه و تأکيد قرار نميگيرد بلکه يک خانم مسلمان ميتواند با توجه دروني و اتصال قلبي ،نمازش را در حال آشپزي نيز ادا نمايد .با اين وصف واژه شريعت در کتب عرفان حلقه ،يک اصطالح جديد است که هيچ اشتراک معنايي با اصطالح رايج در منابع عرفان اسالمي ندارد مؤلف کتاب عرفان کيهاني ميگويد« :در عرفان کيهاني ،مسير اصلي طريقت است که بر روي اين مسير که مسير عمل است ،از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت ميگيرد و در ».انتها هر سه بر يکديگر منطبق ميگردند در عبارت باال آن‌چه بهعنوان مسير اصلي مورد توجه نويسنده است« ،طريقت» است و سلوک عملي سالک معطوف به طريقت است .در حالي‌که بزرگان معرفت اذعان کردهاند که مسير .عملي و چهارچوب اعمال براي سالک« ،شريعت» است بهعبارت ديگر از نظر مؤلف عرفان حلقه ،شريعت «مي‌تواند» با طريقت هم سو و هم‌جهت گردد ،نه اين که «بايد» از کانال شريعت به طريقت دست يافت .بنابراين در عرفان حلقه بحث بر سر «امکان انطباِق » شريعت با طريقت است نه لزوم متابعت از شريعت .بگذريم که انطباق نهايي شريعت ،طريقت و حقيقت ،و دريافِت همزماِن طريقت از کانالهاي حقيقت و شريعت که نويسنده ادعا کرده است ،بيان‌گر عدم تصور صحيح از ارتباط اين سه است؛ چرا که تقدم و تأخر اين سه به صورت منطقي لحاظ نشده است و هدف و غايت در اين مسير فراموش شده .است .در حالي‌که از نگاه عرفاي مسلمان ،هدف نهايي دست يابي به حقيقت است .هم چنين در هيچ کجاي منابع عرفان حلقه ،گفته عارفان مسلمان در باب الزم بودن شريعت در تمامي مراحل و مراتب ،مورد تصريح قرار نگرفته است در حالي‌که ابن عربي ميگويد« :هر كه از شريعت فاصله بگيرد ،اگر تا آسمان هفتم باال رفته باشد ،به چيزي از حقيقت ،دست نخواهد يافت ...چرا كه حقيقت ،عين شريعت است .شريعت، ».مانند جسم و روح است كه جسمش ،احكام است و روحش ،حقيقت عالمه طباطبايي در اين باره گفته است« :اين كه از بعضي شنيده شده است كه ميگويند :تکليف سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه ،ساقط ميگردد؛ سخني است كذب و افترايي است بس عظيم؛ زيرا رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) با اين كه اشرف موجودات و اكمل خاليق بودند ،با اين حال ،تا آخرين درجات حيات ،تابع و مالزم احكام الهيه بودند. ».بنابراين ،سقوط تكليف به اين معني ،دروغ و بهتان است هدف از خلقت شیطان نظریه عرفان حلقه هم غیر قرانی است و هم غیر واقعی .تحلیل درست این است که بگوییم شیطان هدفش دور کردن انسان از عبودیت الهی و دشمنی با انسان است اما این دشمنی فقط غیر مومنان را به عذاب الهی گرفتار میکند و مومنین در سایه مخالفت با .شیطان (نه دوستی با شیطان که در عرفان حلقه مطرح است) و تمسک به دین الهی به سعادت اخروی میرسند عرفان حلقه در زمینه شیطان دچار سوء برداشتهایی میباشد که همین منجر به انحرافات فکری برای این فرقه گشته است که به .اختصار در ادامه به این سوء برداشتها از شیطان در قرآن و روایات ،اشاره میشود در عرفان حلقه ،شیطان یکی از موحدین معرفی می شود و تمرد شیطان از دستور خداوند را نشانه ایمان او می شمارند در حالی .که قران نه فقط عصیان شیطان را گوشزد می کند بلکه صریحا انگشت روی کفر شیطان می گذارد شیطان درعرفان حلقه ،یک فرشته و ملک معرفی می شود؛ این نگاه ،نگاه یهودی ـ مسیحی به شیطان است ،نه قرانی .قران کریم .تصریح می کند شیطان از جنیان بود و جنس او از آتش بود ،نه فرشته .شیطان فقط در صف فرشتگان بود نه از جنس آن ها خوش بینی نسبت به شیطان» که در میان سران حلقه وجود دارد ،ریشه در موحد دانستن شیطان دارد که رهبر عرفان حلقه به« صورت پررنگی آن را مطرح می کند .این خوش بینی ،یقینا با رویکردی که قران نسبت به شیطان دارد ،متفاوت است .قران کریم شیطان را عدو انسان معرفی می کند و از انسان می خواهد که این دشمنی را جدی بگیرد .قران در تعلیماتش تالش می کند که انسان با عینک خوش بینی با شیطان مواجه نشودّ .ن الشیطان لکم عدّو فاتخ ذوه عدوًّا(فاطر )6.شیطان دشمن شماست ،پس او را دشمن بگیرید .جمله «انه لکم عدو مبین» که متجاوز از ده بار در قرآن مجید به دنبال نام شیطان آمده است برای این است که تمام .نیروهای انسان را برای مبارزه با این دشمن بزرگ و آشکار بسیج کند بزرگنمایی که رهبر عرفان حلقه از قدرت های شیطانی به نمایش می گذارد ،با آموزه های قرانی هماهنگی ندارد ،بلکه در آثار سینمایی هالیوود این قدرت نمایی با زبان هنر به تصویر کشیده شده است .قران کید شیطان را ضعیف می شمارد و کار او را فقط .دعوت و تزیین می شمارد در نگاه قران نظام عالم دو قطبی نیست ،بلکه نظام هستی همیشه تک قطبی بوده و تا ابد هم تک قطبی خواهد ماند .قران نظام هستی را «توحید محور» می داند و تمامی غیر خدا را مصداق بالذات عدم می داند و مصداق بالعرض وجود و این طور نیست که قبل از سجده بر آدم ،نظام عالم تک قطبی بوده باشد و بعد از تمرد شیطان نظام عالم دو قطبی شده باشد .در نگاه توحیدی ،دو قطب .معنا ندارد ،تمامی عوالم با نگاه توحیدی ،تک قطبی اند شیطان بر خالف گمان رهبر عرفان حلقه ،جزئی از وجود انسان نیست؛ بلکه همان طور که مالئکه بخشی از وجود انسان نیستند، شیطان هم کارش بستر سازی برای ا عمال قوای نفس اماره است .وجود انسان از ابتدای خلقت ،متضاد خلق شده بود و دارای دو .گرایش الهی و حیوانی بوده است .کار شیطان جهت دادن به گرایش های غریزی و کار مالئکه تقویت گرایش های متعالی است .جهت مطالعه بیشتر ،به مقاله عرفان حلقه و شیطان گرایی نوشته حمزه شریفی دوست که مراجعه شود شیطان و تمرد از فرمان الهی دقت کنیدکه شیطان در صف فرشتگان بود نه جزو فرشتگان .به عبارت دیگر شیطان را در .صف مالئکه راه داده بودند نه این که از نظر جنس هم جزو فرشتگان باشد قران صریحا می گوید کان من الجن یعنی شیطان از جن بود .این کالم میرساند که فرشته نبوده است .به همین دلیل شیطان چون جزو فرشتگان نبود تمردکرد و مالئکه چون مطیع اوامر الهی بودند اطاعت کردند(.دقت کنید این باور که شیطان جزو فرشتگان بود نظر تورات است نه قران) اشتباه طاهری هم دقیقا در همین نکته است که تصور کرده شیطان جزئی از وجود آدمی است در حالی که شیطان خودش وجودی مستقل دارد و از بیرون دارد آدمی را به بدی دعوت میکند. آن چیزی که جزو وجود آدمی است نفس اماره است نه شیطان .از همین جا پاسخ مطلبی که در متن سوال آورده اید معلوم میشود .یعنی برای این که وجود انسان دو قطبی باشد (قطب خداخواه و قطب هوس طلب) وجود نفس اماره کافی است و شیطان در حقیقت تشدید کننده نفس اماره است .چنان که مالئکه هم تشدیدکننده قطب خیراند .یعنی هر کدام از شیطان و مالئکه کمک کار یکی از آن دو قطب اند ،یکی کمک کار نفس اماره است و یکی کمک کار .فطرت خداخواهی انسان حقیقت فرادرمانی در عرفان حلقه ادعا مي شود علت امراض جسمي و رواني ،نيروهاي نامرئي به نام موجودات غير ارگانيك است كه در كالبد .انسان ها نفوذ كرده‌اند به همين دليل به ديگران قول بيرون آوردن اين موجودات داده مي شود و با شعار « برون‌ريزي» به عمليات درمان مي پردازند .اما بايد ديد آن چه كه به نام دفع نيروهاي غير ارگانيك در جلسات و نشست‌هاي درماني حلقه اتفاق مي‌افتد؛ چيست؟ آيا آن چه كه تحت نام فرادرماني و برون‌ريزي در اين جلسات صورت مي پذيرد ،درون ريزي است يا برون‌ريزي؟ واقيعت اين است كه آن چه در عمل ديده شده و نيز بنابر حكايت افرادي كه در عرفان حلقه تحت درمان رفتهاند ،عمل برونريزي قصه ديگري دارد و الزم است كه ماهيت اتصاالت در عرفان حلقه به گونهاي ديگر تحليل شود .مطلب اين است كه هر چند در كوتاه مدت در سايه تلقين و ايجاد ذهنيت و تصرف در هيجانات فرد ،نوعي تسكين در درون فرد احساس مي شود ،اما بعد از گذشت مدتي ،موجوداتي به زندگي اين افراد وارد مي شوند كه منجر به اختالل رواني و دروني و از هم پاشيدگي سالمت رواني ايشان مي گردد .البته بستري كه باعث مي شود اين نيروها بتوانند به راحتي بر ديگران تاثير گذارند همان است كه در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» ياد مي‌شود .به عبارت ديگر اين نيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «تسليم و ناظر بودن» در درمان شونده‌ها ،قدرت ورود پيدا مي كنند ،همان تسلط جنيان و شياطين بر روان افراد است .يعني چيزي كه به نام برون‌ريزي نيروي‌هاي موذي انجام مي شود؛ در حقيقت وارد كردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است كه ارتباط با اجنه و ارواح هر چند كه واقعيت دارد اما حقيقت ندارد ،به اين معنا كه با واسطه اين قدرت‌ها نمي توان به هيچ تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغيير است نه تكامل و رشد روحي .ممكن است كسي از اين كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند ،ترديد داشته باشد ،اما بايد دانست روايات هم اين معنا را پذيرفته اند .راوي از امام صادق پرسيد :اصل سحر و جادو چيست؟ و كار جادوگر با تمام عجايبى كه دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود: « سحر و جادو چند گونه است :يك نوع آن مانند طّب و پزشكى است ،همان طور كه پزشكان براى هر دارويى درمانى قرار مىدهند ،همين طور است علم جادو و سحر؛ با فريب براى هر سالمتى آفتى مىسازند ،و براى هر درمان دردى ،و براى هر ».معنى حيلهاى ارتباط با اجنه در پاسخ باید گفت که بله امکان ارتباط با جن وجود دارد .شکل عادی آن برای افراد عادی از .جمله مومنان امکان‌پذیر است؛ اما شکل تسخیر و استخدام جن شرایط خاصی دارد توجه شود که اگر چه نیروهای شیطانی را میتوان در اختیار گرفت؛ ولی اوال حتی ممکن است کسانی متاثر از این قوا باشند ولی توجه نداشته باشند .دوم اینکه جنها توانمندي‌هاي مختلفي دارند؛ همان طور كه ما پزشك ،مهندس و اقشار مختلف داريم آنها نيز همين طور ،جن درمانگر، جن شرور ،جن كافر ،جن مومن و ...دارند و بعضی برای تسخیر جن دست به اعمال ضد دینی می‌زنند که در نتیجه ایمان ایشان پایدار نمی‌ماند .یعنی حال عبادت و خلوت باخدا و بندگی خدا از .آنها گرفته میشود و گرایشهای معنوی آنها از دست میرود علت این است که قوای شیطانی خاصیتش همین است که کسی که با آنها ارتباط بگیرد نمیتواند همزمان بنده خدا هم باشد و در خدمت بندگی خدا قرار گیرد .ذات این قوا این گونهاند که استعداهای معنوی انسان را از بین میبرند و براي همين ،آن فرد قادر به انجام كاري نيست؛ چون قواي معنوي به حاشیه میرود ،گرايش شما به عبادت ديگر وجود ندارد و اگر هم باشد كم‌رنگ .است افرادي كه آلوده به اين فضا شوند به آساني نمي‌توانند از آن رهايي يابند :ایت الله مصباح یزدی در این باره گفته اند مسّلم است که انسان مىتواند با انجام دادن كارهاى مشكل و رياضت ،قدرتهاى غيرعادِى روح و نفس خود را بازيابد .خداوند متعال ،اين قدرتها را به نفِس انسانى عطا كرده و توانايى انجام آن، از خواص نفس انسان است که با ايمان و تقواى افراد ،ارتباط مستقيم ندارد؛ تا جايى‌كه گفتهاند: .الزمۀ ارتباط با جنّیان كافر ،توهين كردن شخص احضار كننده به دين حق است رابطه عرفان حلقه با عرفان و آموزه های اسالمی هر چند بنیانگذاران عرفان حلقه مدعی آن هستند که عرفان حلقه اسالمی می‌باشد ،اما وقتی به آموزه‌های عرفان حلقه و رفتار بنیانگذار این جریان مراجعه می‌کنیم ،مشخص می‌شود که این جریان در تضاد و تقابل آشکار با عرفان اسالمی قرار دارد؛ هرچند به .ظاهر ،مدعی پیروی از تعالیم اسالمی می‌باشد .در ادامه به چند مورد تضاد میان عرفان حلقه با عرفان اسالمی ،اشاره خواهیم کرد بنیانگذار این جریان عرفانی ،از یکسو در تعریف و ماموریت عرفان حلقه ،هویت عرفان حلقه را عرفانی ایرانی بر می‌شمارد .در عرفان حلقه عنوان مي¬شود که «يکي از رسالت¬هاي ما اعتالي عرفان ايران است» (انسان از منظر ديگر ص .)60هم چنین مولف عرفان کيهاني پيشگفتار کتابش را تحت عنوان «ايران و دنياي عرفان» تنظيم نموده است که بحث مفصلي در مورد «عرفان ايران» است .در همين مقدمه پيش از 10بار واژه «عرفان ايران» تکرار شده است .آنچه در اين باب قابل ذکر است نگاه مولف به .عرفان است روشن است که تمامي آيين¬ها و مکاتبي که نوعي از معنويت را عرضه کرده-اند ،در ابتدا کار خود را از مکان جغرافيايي خاصي شروع کرده¬اند و ايرادي ندارد که ما خاستگاه يک آيين را کشوري خاص يا منطقه جفرافيايي خاص بدانيم .اما جغرافيا تعيين کننده هويت يک عرفان نيست و براي بيان حقيقِت يک عرفان از آموزه¬ها و تعاليم و مضامين بايد صحبت شود ،نه از خاستگاه جغرافيايي آن .اما سوال این است که آيا عرفان بر آمده از دين است يا از جغرافيا؟ به عبارت روشن¬تر براي عارف شدن بايد سراغ دين رفت و تعريف عرفان را از متون ديني جويا شد يا اين که عرفان ارتباطي با اديان ندارد و مستقل از دين هم مي¬توان جوياي عرفان شد؟ واضح است اگر کسي ماهيت عرفان را ديني بداند و حقيقت عرفان را دينداري بداند در آن صورت بيش از آن که بر جغرافيا تاکيد کند ،بر دين متمرکز مي¬شود و ماموريت خود را احياي آموزه¬هاي ديني (که پشتوانه عرفان محسوب می شود) معرفي مي¬کند. .این در حالی است که بنیانگذار عرفان حلقه ماهیت و ماموریت عرفان حلقه را ،عرفانی ایرانی بر می‌شمارد همچنین در رابطه با رابطه عرفان حلقه و آموزه‌های اسالم می‌بینیم که در متون عرفان حلقه ،آموزه¬هاي وحياني و تعاليم ديني حداکثر مّويد عرفان¬اند ،نه مصدر و زير بناي عرفان .در عرفان حلقه گفته مي¬شود که نه تنها خاستگاه و زادگاه عرفان حلقه، بلکه ماهيت اين جريان و هويت آن ،ايراني است و استفاده از آيات قرآن و روايات در متون آن ،در حد شاهد و قرينه است نه در حد .دليل آنچه از شواهد ديني و اسالمی در متون عرفان حلقه منعکس شده است ،تنها با اين نگاه است که اديان الهي تاييد کننده عرفان¬اند و عرفان را پذيرفته-اند ،نه اين که راه انحصاري عرفان از اديان مي¬گذرد .به همين جهت است که پيروان ديگر مکاتب مانند مسيحيت و يهوديت ،بدون اينکه احساس کنند به دين داري ـ طبق آموزه¬هاي ديني خودشان ـ نيازي دارند ،با هدف دست يافتن به .عرفان ،در جلسات عرفان حلقه حضور مي¬يابند ًا در عرفان حلقه از يک سو به شريعت و آداب و مناسک اديان دعوت نمي¬شود و اساس خود را با اعتقادات و مباني هيچ يک از اديان درگير نمي¬کنند و از سوي ديگر تعاليم و آموزه¬هاي خود را نجات بخش و براي کسب رشد و تعالي ،کافي مي¬دانند و پایان راه اشکاالت و آسیب های عرفان حلقه دومین محور انتقادی در عرفان حلقه ،نوع نگاه این جریان به شریعت می‌باشد« .شريعت» در نگاه بزرگان معرفت ،چنان مهم است که به عنوان معيار و ضابطه شهود رحماني و غيررحماني مطرح است .از نگاه عارفان اصيل اسالمي ،ميان «شريعت و طريقت و حقيقت» ارتباط ناگسستني وجود دارد« .طريقت» همان آداب سلوکي اسالم است که طبق آن سالک مسلمان ،در قالب قواعد وآدابي به پيمودن راه سير و سلوک و کسب معرفت مي پردازد و «حقيقت» دست يابي به حقايق و معارف .شهودي است که پس از عمل به دستورات شريعت و پيمودن منازل طريقت ،به قلب عارف مي تابد از نگاه عرفاي مسلمان شريعت و طريقت و حقيقت در طول همديگرند و «طريقت» ،باطن «شريعت» است و «حقيقت» ،باطن طريقت محسوب مي شود و هر کدام ضمن اينکه محافظ مرتبه .بعدي است ،مرتبه اي از دين را تشکيل مي دهند بنا بر آنچه گفته شد؛ نگاه عرفان حلقه به شريعت با آنچه در عرفان اصيل اسالمي وجود دارد بسيار .متفاوت و دور از حقيقت است در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعي تأويل مي شود و براي مناسک ديني ،صورت هاي دروني ترسيم مي شود به گونه اي که اين صورت هاي دروني ،ما را از افعال خارجي بي نياز مي کند. !چنان که مؤلف کتاب عرفان کيهاني «نماز» را «اتصال» معنا مي کند به همين جهت هيچ گاه در دوره هاي عرفان حلقه ،نماز با تعريف فقهي (يعني عملي که با شرايط و اجزاء خاص بايد انجام پذيرد) ،مورد توصيه و تأکيد قرار نمي گيرد بلکه يک خانم مسلمان مي تواند با !!توجه دروني و اتصال قلبي ،نمازش را در حال آشپزي نيز ادا نمايد با اين وصف واژه شريعت در کتب عرفان حلقه ،يک اصطالح جديد است که هيچ اشتراک معنايي با .اصطالح رايج در منابع عرفان اسالمي ندارد عرفان حلقه و وهابیت در عرفان حلقه بسیاری از آموزه‌های دینی ،به شکل مرموزانه‌ای ،تحریف و یا حذف شده است که نماز هم از همان دسته می‌باشد .در باب نماز می‌گویند ،نماز مطلق اتصال می‌باشد .وقتی از آنان سؤال می‌شود ،منظور اتصال به چه چیزی است؟ جواب می‌دهند ،اتصال با همان شعورمندی الهی است .این در حالی .است که چنین اتصالی در عرفان حلقه ،الزمه‌اش نه ذکر است ،نه قیام ،نه قعود ،نه قنوت و نه سایر ارکان و اجزا و شرایط نماز در حالی که طبق متون دینی ،اوال ،هرچند نماز با هدف اتصال اتفاق می‌افتد ،اما نه اتصال با شعورمندی کیهانی ،بلکه اتصال با خالق هستی است .ثانیا ،طبق آموزه‌های دینی ،این اتصال باید در قالب و شکل مخصوص به انجام برسد که اجزا ،شرایط و مقدمات نامیده می‌شود .بنابراین در عرفان حلقه ،هرچند در ظاهر .به جنگ نماز نمی‌روند ،اما نماز با تعریف فقهی را به کنار می‌گذارند اما مهم‌ترین بحثی که باعث نزدیکی عرفان حلقه با جریان وهابیت شده است ،دیدگاه مشترک ایندو نسبت به بحث نذر می‌باشد .در عرفان حلقه ،نذر را به .عنوان رشوه اي به خدا مي دانند كه انسان به خواسته هاي دنيايي خود برسد .در عرفان حلقه طوری صحبت شده که گویا نذر نه در قرآن و نه از زبان معصومین مطرح نشده و علمای دین آن را از پیش خودشان به دین افزوده اند در صورتی که شواهد قرآنی و روایی فراوانی بر نذر وجود دارد که نشان دهنده بطالن دیدگاه عرفان حلقه و وهابیت می‌باشد که در ادامه به صورت خالصه به .آنها اشاره می‌کنیم ادله دینی در باب نذر در یکی دو آیه خالصه نمیشود .نه تنها آیات قرانی بلکه روایات در باب نذر چنان زیاد است که در کتب فقهی خود باب مستقلی پیدا 1. .کرده است .بخشی از آنرا مرحوم صاحب وسایل در جلد « 16وسایل الشیعه» در باب ( 6کتاب النذر) بیان کرده است آیات کالم وحی به خوبی بر قرآنی بودن نذر داللت دارد .چنان که در آیه قران آمده است که «و ما انفقتم من نفقٍة َاو َنَذرتم من رندر فان الّله یعلمه»(بقره2. ، ) 27هر چه را برای خدا انفاق کنید و یا برای خدا نذر کنید خدا از آن با خبر است .در این آیه نذر در ردیف انفاق برای خدا آمده و به عنوان یک فضیلت اخالقی از آن یاد شده است .خداوند در سورهی دهر بر وفای به نذر تأکید می کند« :یوفون بالنذر و یخافون یومًا کان شّر ه مستطیرًا؛ بندگان خدا ،وفا به نذر کرده ،می ».ترسند از روزی که شّر آن گسترده است این آیه در مورد خانواده ی عصمت و طهارت ،امیرالمؤمنین علی(ع) و صدیقه ی طاهره حضرت زهرا(س) و دو فرزند گرامی شان حسن و حسین -علیهاالسالم نازل شده؛ آنگاه که حسن و حسین مریض شده بودند ،همگی نذر نمودند که اگر خداوند عالم ایشان را شفا بخشید ،سه روز روزه بگیرند .پس از آنکه حاجت.شان برآورده شد ،سه روز متوالی روزه گرفتند در این دو آیه ،به وفای به نذر و خوف از شر روز رستاخیز اشاره شده ،که بر وجوب وفای نذر داللت می کند و قرآن کریم نه تنها بر شرعی بودن این عمل تأکید کرده بلکه به عنوان یک عمل برجسته و قابل تحسین آیاتی را در وصف آن آورده است .این داستان تاریخی نشانگر این است که معصومین نه تنها نذر را جزو .تعلیمات دین میدانستند ،بلکه خود در عمل کردن به آن پیش قدم بوده و با تبلیغ عملی به ترویج آن همت گماشتهاند نذر تنها در مصادیق مالی خالصه نمیشود .بلکه نذر غالبا در قالب اعمال عبادی مانند نماز و روزه یا قرائت قرآن انجام پذیرد .از این رو خالصه کردن نذر در 3. مصادیق مالی از طرف جریان حلقه ،یک گزارش غیر واقعی از تعلیمات دینی و تحریفی دیگر در معارف اسالمی است .در آیۀ ای از زبان حضرت مریم روزه .داری به عنوان مصداق نذر معرفی شده استَ .فُقولی ِإّنی َنَذْر ُت ِللَّر ْح مِن َصْوًما( ، 26مریم) من نذر کردم که برای خدای خویش روزه بگیرم بنابراین ،هر چند که عرفان حلقه و وهابیت در انکار نذر بسیار بهم نزدیک می‌باشند و مغالطۀ صورت گرفته در عرفان حلقه ،تکراِر مغالطه وهابیت و تکفیریهاست ،اما باید گفت عرفان حلقه در دور کردن مردم از این ابزار تعالی بخش و محروم کردن دیگران از این ابزار رحمانی ،گوی سبقت را از وهابیت هم ربوده است .اگر وهابیت در این میدان یورتمه رفته ،عرفان حلقه چهار نعل تاخته است؛ چرا که وهابیها تنها بخشی از نذرها را ممنوع اعالم کرده ولی عرفان حلقه اساس نذر حتی نذرهای رحمانی را انکار کرده است .در عرفان حلقه مغالطه این گونه است که بینیازی خدا از نذر انسانها را مساوی با بینیازی انسانها از نذر معرفی کردهاند؛ یعنی گفته میشود چون خدا به نذر ما نیاز ندارد ،پس نذر سودی به حال ما هم ندارد .در حالی که در تمامی عبادات و اعماِل دینی مسئله همین است .خداوند نه به نماز و نه به روزه و نه صدقه و نه هیچ عمل دیگری نیازمند نیست ،او بی نیاز مطلق است .در این میان بندگانند که برای رشد و تعالی .خویش به این اعمال نیازمندند .برای اطالع بیشتر به مصاحبه پیروی «عرفان حلقه» از وهابیت در انحراف از یک بحث اعتقادی ،که در سایت نوظهور قابل دسترسی می‌باشد ،مراجعه کنید :منابع جامع االسرار ،سید حیدر آملی ،ص-353 .عرفان کیهانی ،ص -112 ابن عربی ،فصوص ،ج ،1ص -35 احتجاج-ترجمه جعفرى ج-203 2 سايت بهداشت معنوي ،مصاحبه اسماعيل منصوري الريجاني- طراح و تدوین :مهدی معنوی

62,000 تومان