صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
صفحه 4:
. یکی از مسائل مهم در حوزه دین پژوهی ؛ مسئله شراست
: حال چند سوال
ماكر ‘phase قادر و خير خولد مطلقلسجرا علنع بيشامد هاونا گوار بولوانساننسمی
شود؟
چرا بسایسلنسانسملینهوادندچار شود ؟ -
.مسئله شر صفات سه گانه خدا ( علم و قدرت و خير خواهی ) را به چالش می طلبد
... ابتدا به تعریف شر و شوح اقسام آن می پردازد
صفحه 5:
تعريف شر
ابه نظرمى رسد كه مفاهيم خير و شريا خوبى و بدى از مفاهيم بديهى و روشن است كه همه انسان ها كم و
پیش آن را درک می کنند
اما مفهوم خیر و شر به دلیل بحث های پیچیده ای که دارد , قابل ذکر نیست . بنابراین سعی داریم با اشاره به
مصادیق و موارد شر مفهوم آنرا واضح
صفحه 6:
صفحه 7:
از بررسی این شرور ( شر اخلاقی و شر طبیعی ) بدست می آید که به دلیل اینکه موجب رنج وناراحتی انسان می شود . شر محسوب
٠ ميشود
ادرجه صويتشر معنا و مفهومئنمىيابد؟ -
. اكر تفكر شخص به كونه اى باشد كه امور شرورانه را عامل رنج وناراحتى نداند و آنها را عامل تكامل سازى براى خود بداند
دربحث شرور انسان خود را محور قرار مى دهد و هر جه باعث آزار و اذيت او شود شر مى يندارد و آنجه را كه او را در رسيدن به هدف
. يارى رساند خير وخوب مى شمارد
صفحه 8:
. اندیشمندان و متفکران دینی پاسخ های گوناگونی به این مسئله داده اند که برخی عام و برخی خاص هستند
۱
Pa ee ee)
شر ناشى از جزئى نكرى
شر ناشی از جهل انسان
صفحه 9:
این دیدگاه می گوید در عالم شر وجود دارد , اما لازمه جهان مادی است و جهان مادی در مجموع خیر است , پس خلفت جهان
تراز عدم آن ١
. بهترازعدم آن است
هرچه از خداوند صادر شود خیر لست> > > زیرا خداوند. قادر . عالمو خیرخوله مطلقلسنو ذلتاو خیرمحفلست-
: بررسی دو عالم
1 ملائكه و ان > > > > خیر یج شرعپر آنها ت نها شریکه ولن نف رضکرد : محدوسیت alle
وجودىئآنها هيج تضاد و تزلحموبر ليزعا ام وجود ندارد .
عاام مادم > > > > لازمه عام مایم علايد بر وجود محدوديت وجود تضاد و تزلحم نيز هست ممكنن يستها ام ماده- 2
. بدوزليندو باشد
. يس اكر جهانى باشد كه در آن تضاد و تزاحمى وجود نداشته باشد آن جهان غير مادى مى شود
جهان مادی : جهانی که تضاد و تزاحم دارد و شر لازمه آن است
صفحه 10:
ارابی - فیلسوف بزرگ اسلامی - می گوید ۱
خدا که در قدرت و حکمت و علم خود تام است تمامی افعال او کامل و بدون نقص و عیب است ۰ آفات و شروری که عارض
اشیای طبیعی می شود ضروری عالم ماده و طبیعی است . عالم ماده نمی تواند خیر محض را بپذیرد
: هاسبرز در كتاب فلسفه دين خود مى كويد
اكر كسى اشكال كند كه جرا خدا عالم ماده را با اين قوانين خاص خلق كرده است و جرا قوانين طبيعت را جنان قرار نداده
است که ازلن رنجی حاصل نشود +مثلا قانون سوخئن را طوری قرار مي داذ که دست و لبامبی گناهان را تسوزاند» اصلا
اشتباه است که اصطلاح وسیله و هدف را برای خدای قادر مطلق به کارل بیریم ؛
و بدون استفاده از وسایل ایجاد کند .
: بحثی از نظر متفکران اسلامی
قدرت به محالات ذاتیه تعلق نمی گیرد و این عدم تعلق به دلیل عجز خالق (خداوند ) نیست بلکه به علت متعلق قدرت
است که امکان تحقق آن وجود ندارد .
صفحه 11:
برخی دانشمندان مانند ابن سينا در كتاب الهيات شفا و ملاصدرا در کتاب اسفار خود در باره شرّیت عالم بحث کرده اند .
حال یک سوال : آیا بهتر نبود که خداوند به دلیل شرور اندک این عالم از خلقت آن صرف نظر می کرد ؟
در پاسخ ؛ ترک خیر کثیر عالم ماده به دلیل وجود شرور اندکهبا فیض الهی منافات دارد (چون ترک خیر کثیر به دلیل شر قلیل
خود شر کثیر محسوب می شود ۰ )
در ياسخ به اين اشکال می توان گفت :
۱- این نظر خلاف وجدان آدمی است .
۲- در همه شرور آدمی خود را ملاک و معیار قرار می دهد .
۳- پذیرش وجود هر شری درعالم > > > عدم انار اینکه انسان با عقلل خود می تواند بر بسیاری از آنها فی(پیروز)آید.
۲ اسان بشناری از امور وا شر مى يتدارف زرا ياعت مرك او می شون
۵- ملاک سنجیدن خیرات با شرور . كيفيت است نه كميت . ( خير و شر مانند طلا و
صفحه 12:
« حبنایسروسیخیر و شر کیفیساسنسه کمیت»
در این داوری بسیاری از شرور توجیه می شوند
: در روایات اسلامی داریم
اگر تو پیامبر نبودی , جهان را خلق نمی
صفحه 13:
خداوند به انسان نعمت آزادی واختبار ارزانی داشته و خوبی ها و بدی هایی را به او الهام کرده . او نیز دستورات سعادت بخش را از
.طريق پیامبران خود هدیه کرده است
برخی آدمیان با اختیار خود اعمال شرورانه ای انجام می دهند که لازمه این اعمال رنج و عذاب دیگران است
.در شر در جهان از شرارت انسان حاصل می شود و شرارت انسان ناشی از آزادی و اختیار او
انسان با اختیار بهتر از انسان بی اختیار( مجبور) است زیرا خیرهای فراوانی از گذر اختیار عاید انسان می شود .پس حکمت و لطف
. خداوند ایجاب می کند که انسان با اختیار آفریده شود
در چه صویتآدمیمیتولند بسسیاییاز شرور طبیعیا از رله پسردارد ؟ -
گر اسان رفتارو کردار درست رادر پیش گیرو 7
گر اقسان وفتار و کردار درست رآدر پیش گیر * در قرآن فراوثد مى قرماير
ان الله لا يغير ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم
در حقيقت خدا حال قومى را تغییر نمی Sle GUT So ams خويش را تغییر
. دهند
صفحه 14:
برخی از متفکران دینی معتقدند انتکه انسسان ها بسنیاری از آموررا شر فی دانند بريشه در قضاوت های سطحی. جزئی و
شتابزده دارند
بزده دار
. دلیل ناخوش دانستن برخی امور به دید گاه ق رآن مجید »»»» عدم شناخت جامع و کامل
: قرآن
و عسى أن تكرهوا شيئا و هوخير لكم و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم و الله يعلم و انتم لا تعلمون.
و بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن بای شما خوب است , و بسا چیزی را دوست می دارید و آن sly شما بد است و خدا
. می داند و شما نمی دانید.
: ملاصدرا در کتاب اسفار خود
درباره آنچه عموم مردم در این عالم شرش می پندارند ولی اراده ازلی خداوند آن را یرای کاینات خیر می داند
. البته اين به اين معنا نیست که خیر انسان با خیر خدا کاملا فرق دارد
صفحه 15:
0۳ fol at
ایتدا با برهان وجوب و امکان یا برهان صدیقین ( فیلسوفان اسلامی ) یا دیگر براهین وجود خدا را اثبات می کنیم
بعد با دیگر براهین ثابت می کنیم که واجب الوجود بالذات باید همه کمالات را به صورت وجوب داشته باشد و او از همه جهت
. واجب الوجود است و در این صورت جامع جمیع کمالات است
. بنابراین خدا pile قادر مطلق و کاملاً خیر است..-. اگر به چنی ای ر ثله شر به خوبی حل می شود
ما تصديق كرده ايم كه خالقى كه عالم . قادر مطلق وكاملاً خير است . جهان را آفريده است . در این جهان . ما مخلوقات آگاه
او با پدیده های مبهم و ناخوشایندی روبرو می شویم که نام شر بر آنها می كذاريم
: براه رفع اين مشکل دو فرضیه وجود دارد
للبهام و ناخوشليندو عسئله شر ) ناشراز خل ست 1
سلبهام و ناخوشليندول عسئله شر ) ناشراز ضعفعاميهاست 2
صفحه 16:
فرضیه اول درست نیست و ما نمی توانیم ناخوشایندی را ناشی از ضعف و ناتوانی خالق بدانیم ؛
زیرا از پیش دانستیم که جهان مخلوق موجودی عالم و قادر مطلق و کاملا خیر است و اثر چنین موجودی بی عیب و کامل است و
. همه اجزای جهان حساب شده انتخاب شده اند
پس تنها راه چاره ما اين است که به فرضیه دوم توسل جوییم . یعنی ابهام و ناخوشایندی (شر) ناشی از ضعف علمی ما انسان ها است
امام علی (ع) در نامه ۲۱ در کتاب نهج البلاغه خود نیز به این موضوع اشاره کرده اند و حکمت ومصلحت خالق را نسبت به
- مخلوق طرح کرده اند
صفحه 17:
صفحه 18:
. همانطور که در پیش گفته شد تضاد وتزاحم از ویژگی های ذاتی عالم ماده است
از طرقی حکمت و لطف خداوند ایجاب می کند که عالم مادی خلق شود زیرا <
٠ ترك خير كثير به سبب شر قلیل , خلاف حکمت و لطف الهی است
صفحه 19:
شرور عاتشکوفا شدن-2
لستعدادها
ساختار آدمی به گونه ای است که بسیاری از توانایی ها و استعدادهای او در مواجهه با سختی ها و:
4 اين دانسته ها وجود شرور برای تکامل روحی و معنوی و علمی انسان سودمند است
: قرآن می فرماید ان 5 و 5
پس با هر سختی آسانی است آری با هر دشواری آشانی
Sar ee ee Se ee ۲
: امام علی (ع) نیز می گویند تک
بدانید شاخه درختی که در بیابان می روید . سخت تر و پوست سبزه های خوش نما نازک تر و آتش گیاهان صحرایی افروخته
تر و خاموشی آنها دیرتر است
در نتیجه : - سختی ها و مشکلات . سبب استقامت و پایداری و آسانی اند يا به تعبیر دیگر وجود بدی ها و زشتی ها در پدید
آمدن مجموعه زیبای جهان ضروری است
صفحه 20:
شر عاملففانع دلییاست:
از فواید شرور و سختی ها آن است که آدمی را از خواب غفلت بیدار می کند ؛ اگر او غافل بماند موجب نابودی خود و حتی
. دیگران می شود
این سختی ها و ناراحتی ها ( شرور ) به نفع اوست و باعث بیداری و هوشیاری اش می شود تا از پیامد های ناگوار دور
. بماند
: هم چنین در قرآن آمده است ( شرور عامل ترک غفلت )
و لنذيقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یر F =
9 قطعاً از عذاب بزرگتر عذاب آخرت ) از عذاب نزدیکتر ( عذاب دنیا ) به آنان مى جشانيم , اميد آنکه ( به سوی خدا)
بازگردند.
پس شرور عاملی برای عبرت آموزی است تا شاید پند کنو به راه راست هدایت شوند
صفحه 21:
شرور هدیملوسه بسند گانخاص-4
طبق برخی روایات هنگامی که خدا به بنده لطف ویژه ای دارد . او را گرفتار سختی می کند
امام صادق (ع ) می فرمایند
بنابراين بلا و براى دو
. رضامندانه يذيراى آن مى سوند
چون خداوند بنده ای را دوست بدارد , او را در دریای سختی ها غوطه
. ور می سازد
بيامبران بيشتر از ديكر مردم به بلا دجار مى شوند و سبس كسانى كه به
ایشان رند؛ هر جه شبيه تر بلا هم ب
ان و بندگان خاص خدا لطفی است که به صورت
لوه می کند اما آنها به
رت
صفحه 22:
شرور » آزموناهی5
گاه خداوند بندگانش را با مصیبت و سختی می آزماید تا مومنان راستین بازشناخته شود
. هم چنین خداوند برخی بندگان را در باری از رنج و مصیبت و مشکلات محک می زند تا خالص و ارزشمند تر گردند
: در قرآن مجید داریم
احسب الناس ان يتركوا ان يقولو آمنا و هم لا يفتنون * ولقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين
صدقوا و ليعلمن الكاذبين
آيا مردم كمان كردند همين كه بكويند :«ايمان آورديم» به حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد ؟! ما كسانى را كه
٠ بيش از آنان آزموديم . بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مى كويند و كسانى كه دروغ مى كويند تحقق يابد