صفحه 1:
بشم اللّه الرّحْمَن الرّحِيمٍ
صفحه 2:
نام دانشجو
نام استاد
صفحه 3:
بخش اول : خواستگاری و نامزدی Ge.
بخش دوم: ازدواج موقت | ao
بخش سوم : زن و استقلال اجتماعی
بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
eeSo 9 سح
|
پخش ششم : مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
پخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
بخش هشتم : مهر و نفقه ( 6۱
بخش نهم : حق طلاق
بخش دهم : مساله ارث
بخش يازدهم : تعدد زوجات
3 4 * 3 ۱
صفحه 4:
مشکل جهانی روابط خانوادگی
۱) مشکل روابط خانوادگی در عصر ما نه آنچنان ساده است که بتوان با پر کردن کوپن از طرف پسران و دختران یا تشکیل سمینارهائی
از نوع سمینارهائی که دیدیم و شنیدیم که در چه سطح فکری است آنرا حل کرد و نه مخصوص کشور و مملکت ماست و نه
دیگران آنرا حل کردهاند و يا مدعی حل واقعی آن هستند .
" ویل دورانت " فیلسوف و نویسنده معروف تاريخ تمدن ميكويد :
" اگر فرض کنیم در سال ۲۰۰۰ مسیحی هستیم و بخواهیم بدانیم که بزرگترین حادثه ربع اول قرن
خواهیم شد . که این حادثه . جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده است . بلکه همانا دگرگینی وضع زنان بوده است . تاریخ چنین تغییر
تکان دهندهای در مدتی به این کوتاهی کمتر دیده است و خانه مقدس که پایه نظم اجتماعی ما بود . شیوه زناشوئی که مانع
شهوترانی و ناپایداری وضع انسان بود . قانون اخلاقی پیچیدهای که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود همه
آشكارا در اين
صفحه 5:
سوم قرن بیستم بسر میبریمناله متفکران غربی از بهم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج ۰ از
شانه خالی کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج . از منفیر شدن مادری . از کاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت
از بتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی بجای عشق . از افزایش دائم التزاید طلاق . از زیادی سرسام
امشروع . از نادر الوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین . بیش از پیش بگوش میرسد .
مستقل باشیم یا از غرب تقلید کنیم ؟
موجب تأسف است که گروهی از بی خبران میپندارند مسائل مربوط بروابط خانوادگی سالهاست که در میان اروپانیان بتحو احسن حل
شده و باید هر چه زودتر از آنها تقلید و پیروی کنیم
ن ؛ پندار محض است .آنها از ما در اين مسائل بیچارهتر و گرفتارتر و فریاد فرزانگانشان بلندتر است.از مسائل مربوط بدرس و تحصیل
زن که بگذریم در سایر مسائل خیلی از ما گرفتارترند و از سعادت خانوادگی کمتری برخوردار
صفحه 6:
جبر تاريخ
بعضی دیگر تصور دیگری دارند . تصور ميكنند كه سستى نظم خانوادكى و راه يافتن فساد در آن . معلول آزادى زن است و آزادى
5 قهرى زندكى صنعتى و بيشرفت علم و تمدن است . جبر تاريخ است و جارهاى نيست از اينكه به اين فساد و بى نظمى تن
از آن سعادت خانوادگی که در قدیم بود برای همیشه چشم پپوشیم .
دهیم و
ولی عامل عمده از هم گسیختگی نظم خانوادگی در اروپا دو چیز دیگر است . یکی رسوم و عادات و قوا ظالمانه كه قبل از اين
قرن در میان آنها درباره زن جاری و حاکم بوده است تا آنجا که زن برای اولین بار در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا. دارای
حق مالکیت شد . دیگر اينکه کسانیکه به فکر اصلاح اوضاع و احوال زنان افتادند از همان راهی رفتند که بعضی از مدعیان
روشنفکری امروز ما میروند
بيش از آنكه زندگی صنعتی مسئول این آشفتگی و بی نظمی باشد . آن قوانین قدیم متقدمان اروپا و اصلاحات جدید متجددانشان
مستول است . لهذا ما باید بزندگی غربی . هوشیارانه بنگریم . ضمن استفاده و اقتباس علوم و صنایع و تکنیک و پارهای مقررات
اجتماعی قابل تحسین از اخذ و تقلید رسوم و عادات و قواینی که برای خود آنها هزاران بدبختی بیجود آورده است که تغیبر قوانین
مدنی ایران و روابط خانوادگی و تطبیق آن با قوانین اروپانی یکی از
صفحه 7:
نْ ن مدنی آمده است قوانین مستقیم
اسلامى نيست و قانون مدنى آنجه در اين زمينه كفته طبق استنباطى است كه از قواعد كلى اسلامى
كرده است.اما از دو مطلب در اينجا نميتوانيم صرف نظر كنيم .
آيا خواستكارى مرد از زن اهانت به زن است ؟
: (بيشنهاد كتنده ميكويد ١
انون كذار ما حتى در اين جند ماده كذائى )مربوط بخواستكارى و نامزدى ( هم اين نكته ارتجاعى
و غير انسانى را فراموش نكرده است كه مرد اصل است و زن فرع . در تعقيب فكر مزبور ماده ۱۰۳۶ را
كه اولين ماده قانون در كتاب نكاح و طلاق است بنحو زیر تنظیم نموده است : ( ماده ۱۰۳۶ (
۲ از هر زنیکه خالی از موانع نکاح باشد میتوان خواستگاری نمود ) بطوریکه ملاحظه میشود بموجب
ماده مزبور با اينکه هیچگونه حکم و الزامی بیان نشده است.
تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد میکند و مخصوصا ت
مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر میگذارد و بمرد ژست مالکیت و بزن وضع بندگی
ات
صفحه 8:
غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز:
اتفاقا یکی از اشتباهات بزرگ همین است . همین اشتباه سبب پيشنهاد الغاء مهر و نفقه شده است
" طبیعت . مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن .
طبیعت زن را گل . و مرد را بلبل قرار داده است .
اين یکی از تداییر حیکمانه و شاهکارهای خلقت است که در غر:
» مرد نیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است .
برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کند و جواب رد
بشنود تا الاخره زنی رضایت خود را بهمسری با او اعلام کند. اما برای زن که میخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد قابل
تحمل نیست که مردی را بهمسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.
صفحه 9:
رسم خواستگاری یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ حیثیت و احترام زن است
0 اینکه در قانون خلقت . مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری . و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگونی
آفریده شده است . بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران ضعف جسمانی او در مقایل
نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک آنهاست .
0 این . نوعی امتیاز طبیعی است که به زن داده شده و نوعی تکلیف طبیعی است که بدوش مرد گذاشته
شده است
و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری بر
0 قوانينى كه بشر وضع ميكند ۰ مبنی بر یکسان بود
زن و منافع و حیثیت و احترام اوست . و تعادل را بظاهر بنفع مرد . و در واقع بزیان هر دو بهم میز
صفحه 10:
یکی از قوائین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری که مذهب رسمی کشور ماست اینست که ازدواج به دو نحو میتیاند صورت
بگیرد : دائم و موقت : ازدواج موقت و دائم در پارهای از آثار با هم یکی هستند و در قسمتی اختلاف دارند . آنچه اين دو را از هم
متمایز میکند یکی اینست که زن و مرد تصمیم میگيرند بطور موقت با هم ازدواج کنند و يس از يايان مدت . اكر مايل بودند تمدید
میکنند و اگر مایل نبودند از هم جدا میشوند .
دیگر اينکه از لحاظ شرایط . آزادی بیشتری دارند که بطور دلخواه بهر نحو که بخواهند پیمان میبندند . مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه
مرد بايد عهدهدار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود . ولی در ازدواج موقت بستگی دارد
بقرارداد آزادی که میان طرفین منعقد میگرده . ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود . یا زن نخواهد از پول مرد
استفاده کند.
پس تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در اينست كه ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود " آزاد " است . یعنی
وابسته باراده و قرارداد طرفین است در ازدواج دائم . هیچکدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگری حق ندارند از بچهدار شدن و
تولید نسل جلوگیری کنند . ولی در ازدواج موقت جلب رضایت طرف دیگر ضرورت ندارد
مهر . هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت . با اين تفاوت که در ازدواج موقت . عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است
و در ازدواج دائم . عقد باطل نیست . مهرالمثل تعیین میشود .
صفحه 11:
بدیهی است که ما طرفدار اين قانو خصوصيات هستيم . و اما اينكه مردم ما بنام این قانون سوءاستفادههانی کرده و میکنند
۰ ربطی بقانون ندارد . لغو این قانون . جلوی آن سوء استفادهها را نمیگیرد بلکه شکل آنها را عیض میکند . بعلاوه صدها مفاسدی
که از خود لغو قانون برمیخیزد .
اکنون بینیم با بودن ازدواج دائم .چه ضرورتی هست که قانونی بنام قانون ازدواج موقت بوده باشد:
الف) زندگی امروز و ازدواج موقت .
ب) مفاسد و معایب ازدواج موقت.
لكرج موف
صفحه 12:
زندگی امروز و ازدواج موقت:
لا ازدواج دائم مسئولیت و تکلیف بیشتری برای
نمیتوآن یافت که از اول بلوغ طبیعی که تحت
باشد .
تولید میکند . بهمین دلیل پسر یا دختری
ار غریزه قرار میگیرد آماده ازدواج دائم
الا خاصیت عصر جديد اين است كه فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماع و قدرت تشکیل عائله
زیادتر کرده است .
(ي
صفحه 13:
ازدواج آزمایشی
۸ این ضرورت . اختصاص بایام تحصیل ندارد . در شرایط دیگر نیز پیش میاید .
۸ اصولا ممکن است زن و مردی که خیال دارند با هم بطور دائم ازدواج کنند و نتوانستهاند
نسبت بيكديكر اطمينان كامل بيدا کنند بعنوان ازدواج آزمایشی برای مدت موقتی با هم
ازدواج کنند .
. اگر اطمینان کامل به یک دیگر پیدا کردند ادامه میدهند و اگر نه از هم جدا میشوند A
“10 |
صفحه 14:
ازدواج موقت چه زیانهائی ممکن است در برداشته باشد . مقدمه میخواهم معایب و مفاسدی که برای نکاح
قرار است :
پایه ازدواج باید بر دوام باشد .اينكه بايه ازدواج باید بر دوام باشد بسیار مطلب درستی است . ولی اين ايراد وقنى وارد است كه بخواهيم ازدواج
موقت را جانشين ازدواج دائم كنيم و ازدواج دائم را منسوخ نمائيم.
ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ايرانى كه شيعه مذهب ميباشند استقبال نشده است.
عمومی خود مردم شیعه نیز آثرا طرد میکند . جواب اینست که:اولا منفوري
در اين زمينه كردهاند و قانون بايد جلو آنها را بكيرد. ثانيا ان
موقت . عدم آمادكى يا عدم امكان طرة
| نوعی تحقیر برای خود دانستهاند . پس افکار
مولود سوء استفادههانی است که مردان هوسران
باندازه ازدواج دائم استقبال شود در صورتیکه فلسفه ازدواج
با یکطرف برای ازدواج دائم است انتظار بیجا و غلطی است
نکاح منقطع برخلاف حیثیت و احترام زن است . زیرا نوعی کرایه دادن آدم و جواز شرعی آدم فروشی است . خلاف حيثيت انسانی زن است که
در مقابل وجهی که از مردی میگیرد وجود خود را در اختیار او قرار دهد
صفحه 15:
فقها تصريح كردهائد و قانون مدنى ن بر همان اساس مواد خود را تنظیم کرده است که ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهیت
قرارداد هیچگونه تفاوتی با هم ندارند و نباید داشته باشند . هر دو ازدواجند و هر دو بايد با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بكيرند و
اگر تکاح منقطع را با صیفههای مخصوص اجاره و کرایه بخیانند باطل است . در پاسخ باید گفت زن کرایهای آن زنی است که برای
جلب مشتری برای یک موسسه اقتصادی با هزاران اطوار که اغلب آنها تصنعی و بخاطر انجام وظیفه مزدوری است روی صفحه
ارتی تبلیغ میکند .
۶ . نکاح منقطع . چون بهرحال نوعی اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محکوم است پس نکاح منقطع محکوم است .
تلویزیین ظاهر میشود و بنفع یک کالای
۵ . نکاح منقطع . از نظر اینکه دوام ندارد آشیانه نامناسبی برای کودکانی است که بعدا بوجود میآیند .
#* بيش از اين كفتيم که یکی از تفاوتهای ازدواج موقت و ازدواج دائم مربوط به تولید نسل است .
در eo یز زوجین بدون جلب رضایت دیگری نمی تياند از زیر بار تناسل شانه خالی کند . بر خلاف ازدواج موقت
که هر دو طرف آزادند
صفحه 16:
اگر زوجین در ازدواج موقت مایل باشند تولید فرزند کنند و مسئولیت نگهداری و ترییت فرزند آنیه را پپذیرند تولید فرزند میکنند.
بديهى است که از نظر عاطفه طبیعی فرقی میان فرزند زوجه دائم با زوجه موقت نیست و اگر فرضا پدر یا مادر از وظیفه خود
اع کند قانون آنها را مکلف و مجبور میکند. اگر مایل كه تولید فرزند نمایند و هدفشان از ازدواج موقت فقط تسکین
غریزه است از بوجود آمدن فرزند جلرگیری میکنند .
2 اینکه فقهای شیعه میگویند هدف ازدواج دائم تولید نسل است و هدف ازدواج موقت . استمتاع و تسکین غریزه است همین منظور
صفحه 17:
ازدواج موقت و مسأله حرمسرا:
یکی از سوزههائيكه مغرب زمين عليه مشرق زمین در دست دارد و برخ او میکشد و برایش
فیلمها و نمایشنامهها تهیه کرده و میکند . مستله تشکیل حرمسراست که متأسفانه در تاريخ
مشرق زمین نمونههای زیادی میتوان از آن یافت .
میگویند - مجاز شمردن ازدواج موقت مساوی است با مجاز دانستن تشکیل حرمسرا که نقطه
ضعف و مايه سرافکندگی مشرق زمین در برابر مغرب زمین است .
اين مسئله را از دو جهت بايد بررسی کرد : یکی از اين نظر که عامل تشکیل حرمسرا از جنبه
اجتماعی چه بوده است ؟
دوم اینکه آیا منظور از تشریع قانین ازدواج موقت این بوده است که ضمنا وسیله هوسرانی و
حرمسرا سازی برای عدهای از مردان فراهم گرده : یا نه ؟
هه
صفحه 18:
علل اجتماعی حرمسراسازی:
* پیدایش حرمسرا معلول دست بدست دادن دو عامل است . اولین عامل حرمسرا سازی تقوا و عفاف زن است . یعنی شرائط اخلاقی
و اجتماعی محيط بايد طوری باشد که بزنان اجاژه ندهد در حالی که با مرد بخصوصی رابطه جنسی دارند با مردان دیگر نیز ارتباط
داشته باشند .
عامل دیگر , نبودن عدالت اجتماعی است .
فقر گروه زیادی از مردان از تشکیل عائله و داشتن همسر محروم میمانند و عدد زنان مجرد افزایش مییابد و زمینه برای حرمسرا
سازی فراهم میگردد .
یک نگاه مختصر به تاریخ نشان میدهد که قانون ازدواج موقت کوچکترین تأثیری در تشکیل حرمسرا نداشته است .
صفحه 19:
آیا تشریع ازدواج موقت برای تأمین هوسرانی است ؟
در اين جهت نمیتوان تردید کرد که ادیان آسمانی عموما بر ضد هوسرانی و هواپرستی قیام کردهاند . تا آنجا که در میان پیروان
غالب اديان ترک هوس رانی و هواپرستی بصورت تحمل ریاضتهای شاقه درآمده است . قرآن کریم هواپرستی را در ردیف بت
پرستی قرار داده است . در اسلام آدم " ذواق کسی که هدفش اینست که زنان گوناگون را مورد کامجوئی و " چشش
قرار دهد ملعون و میفوض خداوند معرفی شده است . امتیاز اسلام از برخی شرایع دیگر به اینست که ریاضت و رهبانیت را مردود
میشمارد . نه اینکه هواپرستی را جایز و مباح میداند . از نظر اسلام تمام غرائز اعم از جنسی و غیره باید در حدود اقتضاء و احتیاج
طبیعت اشباع و ارضاء گردد
حرمسرا در دنیای امروز:
دنیای امروز کاری کرده است كه مرد عياش اين قرن نيازى به تشکیل حرمسرا با آن همه خرج و زحمت ندارد . برای مرد اين قرن از
بركت تمدن غرب همه جا حرمسرا است .
صفحه 20:
منع خلیفه از ازدواج موقت:
ازدواج موقت از مختصات فقه جعفری است . سایر رشتههای نقهی اسلامی آنرا مجاز نمی شمارند
مسلماناناتفاق و اجماع دارند که در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اکرم در برخی از سفرها که به آنها اجا
است
و همچنین مورد اتفاق مسلمانان از همسران خود دور میفتادند و در ناراحتی بسر میبردند به آنهااجازه ازدواج موقت میداده است.
و همچنین مورد اتفاق مسلمانان است که خلیفه دوم در زمان خلافت خود نکاح منقطع را تحریم کرد
ازدواج موقت میداده
كروهى از اهل تسئن عقيده دارند كه نكاح منقطع را بيغمبر اكرم خودش در اواخر عمر ممنوع كرده بود و منع خلیفه در واقع اعلام ممنوعیت آن از طرف
شیر اکرم بودة است.
صحیح این مطلب همان است که علامه کاشف الفطاء بیان کردهاند 5
خلیفه از آنجهت بخود حق داد اين موضوع را قدغن کند که تصور میکرد اين مسئله داخل در حوزه اختیارات ولی امر مسلمین است هر حاکم و ولی
امرى ميتواند از اختيارات خود بحسب مقتضای عصر و زمان در این گونه امور اسفاده کند بهر حال نفوذ و شخصیت خلیفه و تعصب مردم در پیروی از
سیرت و روش کشور داری او سیب شد که این قانون در محاق نسبان و فرموشی قرار گیرد و اين سنت كه مكمل ازدواج دائم است و تعطيل أن
تاراحتيها بوجود ميآورد براى هميشه متروى بمائد
ائمه اطهار كه باسداران دين مبين هستند بخاطر اينكه اين سنت اسلامى . متروك و فراموش نشود
| ترغیب و تشويق فراوان كردند
صفحه 21:
۲ اسلام بزرگترین خدمتها را نسبت بجنس زن انجام داد . خدمت اسلام بزن
در ناحیه سلب اختیار داری مطلق پدران نبود .
۲ بطور IS به او حريت داد . شخصیت داد , استقلال فکر و نظر داد . حقوق طبیعی او را برسمیت شناخت .
۲ اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد .تفاوت دوم اينکه در اینست که اسلام در عین آنکه زنانرا بحقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها
شخصیت و حریت و استقلال داد هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت بجنس مرد وادار نکرد
7 در کشور ما نیازمندی به نهضت زن هست . اما نهضت سفید اسلامی نه نهضت سیاه و تیره اروپانی . نهضتی که براستی از
تعلیمات عالیه اسلامی سرچشمه قانون مدنی . قوانین مسلم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گیرد.
“18 |
صفحه 22:
مسأله اجازه يدر
مستلهاى كه از نظر ولايت بدران بر دختران مطرح است اينست كه آيا در عقد دوشيزكان كه براى اولين بار شوهر ميكنند اجازه بدر نيز شرط است يا نه
0
از نظر اسلام چند چیز مسلم است
پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادی استقلال دارند
هر یک از دختر و پسر اگربالغ و عاقل باشند و بعلاوه رشید باشند یعنی از نظر اجتماعی آ
راحفظ و نگهداری کنند ثروت آنها را بايد در اختیار خودشان قرار داد
مطلب مسلم دیگر مربوط به امر ازدواج است
پسران اگر بسن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند خود اختیاردار خود هستند و کسی حق دخالت ندارد
دختر اگر یکبار شوهر کرده است و اکنون بیوه است . قطعا از لحاظ اينکه کسی حق دخالت در کار او ندارد مانند پسر است
و اكر دو:
اندازه رشد فكرى داشته باشند كه بتوانتد شخصا مال خود
است و اولین بار است که میخواهد با مردی پیمان زناشونی ببندد چطور ؟
در اینکه بدر اختياردار مطلق او نيست و نميتوائد بدون ميل و رضاى او . او را ه هر کس که دلش میخواهد شوهر بدهد حرفی نیست
راجع بايدكه آيا موافقت بدر شرط است يا نه ؟ جنانكه كفتيم ميان فقهاء اختلاف است و شايد اكثريت فقها خصوصا فقهاى متأخر موافقت بدر را شرط
نمیدانند ولی عدهاى هم آنرا شرط ميدانند . قانون مدنى ما از دسته دوم كه فتواى آنها مطابق احتياط است بيروى كرده است
جون مطلب يك مسئله مسلم اسلامى نيست از نظر اسلامی درباره آن بحث نميکنیم ولی از نظر اجتماعی لازم میدانم در اینباره بحث کنم
صفحه 23:
از لحاظ رشد اجتماعی کمتر از مرد بحساب آمده است
این مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فکری زن مربوط نیست . به گوشهای از روانشناسی زن و مرد مربوط است .
مربوط است بحس شکارچیگری مرد از یک طرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر
3 در مقابل
چیزی که زن را از پا در میآورد و اسیر میکند اینست که نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود
: تو را دوست دارم . هركز از دل زن بیرون
نميرود " مردان شكارجى از اين احساس زن همواره استفاده ميكنند . دام " عزيزم . از عشق تو میمیرم " برای شکار دخترانی که درباره مردان
تجربهای ندارند بهترین دامها است
#اینجاست که لازم است دختر مرد ناآزموده. با پدرش که از احساسات مردان بهتر آگاه است مشورت کند و لزوما موافقت او را جلب کند . پس
در اینجا قانون بهیچوجه زن را تحقیر نکرده است . بلکه دست حمایت خود را روی شانه او گذاشته
صفحه 24:
مقتضیات زمان:
و پیشتر از آنکه برای ما مسلمانان مطرح باشد برای پیروان سار مذاهب مطرح بوده است
موضوع مذهب و پیشرفت از موضوعاتی است که
بسیاری از روشتفکران جهان فقط از آن جهت مذهب را ترک کردهاند که فکر میکردهاند میان مذهب و تجدد زندگی ناسازگاری است
وخاصیت مذهب را ثبات ویک نواختی و حفظ شکلها و صورتهای موجود ميدانستهاند
نهرو نخست وزیر فقید هند عقاید ضد مذهبی داشته است و بهیچ دین و مذهبی معتقد نبوده است
از گفتههای وی چنین بر میآید که چیزی که وی را از مذهب متنفر کرده است . جنبه " دگم " و یکنواختی مذهب است
اما در اواخر عمر در وود خودش و در جهان یک ( خلاء ) احساس میکند و معتقد میشود این خلاء را جز نیروی معنوی نمیتواند پر کند
در عين حال از نزدیک شدن به مذهب بخاطر همان حالت جمود و یکنواختی که فکر میکند در هر مذهبی هست وحشت میکند
cs
صفحه 25:
اسلام و مقتضیات زمان:
در میان ادیان و مذاهب هیچ دين و مذهبى مانند اسلام در شئون زندگی مردم مداخله نکرده است.همان طوریکه روابط بندگان با
خدا را بیان کرده است خطوط اصلی روابط انسانها و حقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر نیز در شکلهای گوناگون بیان کرده
است.
خصلت انطباق اسلام با زمان از نظر خارجیان:
اتفاقا بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارجی . اسلام را از نظر قوانین اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار دادهاند و قوانین
اسلامی را بعنوان یک سلسله قوان
مترقی ستایش کرده اند. برنارد شاو نویسنده معروف و آزاد فکر ا گفته است :
من
هميشه نسبت بدين محمد بواسطه خاصيت
بودن عجيبش نهايت احترام را داشتهام . بنظر من اسلام تنها مذهبى است كه
استعداد تیافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد . میکنم و از
همین اکنون آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد مورد قبول اروپای فردا خواهد بود .
صفحه 26:
اشکالات :
گاهی میگویند در این جهان همه چیز در تغیبر است . هیچ چیزی ابت و یکنواخت باقی نمیماند .
چگونه ممکن است یک سلسله قوانین اجتماعی برای هميشه بتواند ثابت و باقی بماند ؟
زی که همواره در تغیبر است . نو و کهنه میشود . رشد و انحطاط دارد . ترقی و تکامل دارد همانا مواد و ترکیبات مادی
اینجهان است . و اما قوانین جهان ثابت است . در اینجهت فرق نمیکند که قانون مورد نظر یک قانین طبیعی باشد يا یک قانون
وضعی و قراردادی . زیرا ممکن است یک قانین وضعی و قراردادی از طبیعت و فطرت سرچشمه گرفته باشد . و تعیین كننده
خط سیر تکاملی افراد و اجتماعات بشری باشد .
الا ولى يرسشى كه بيقن از هر پرسش دیگر تكرار ميشود اينست كه قوانين در زمينه احتياجات وضع ميشود و احتياجات اجتماعى
نیست . پس قوائین اجتماعی اند ثابت و يكنواخت باشد . در باسخ بايد كفت: اتفاقا يكى از جنبههاى
اعجازآميز دين مبين سلام اينست كه اسلام در مورد احتياجات ثابت فردى يا اجتماعى قيائين ثابت و در مورد احتياجات موقت
يرى در نظر كرفته است.
صفحه 27:
خود زمان با چه چیز منطبق شود ؟
= اکثر افرادی که از پیشرفت و تکامل و تغییر اوضاع زمان دم میزنند خیال میکنند هر تغیبری که در اوضاع اجتماعی پیدا میشود
خصوصا اگر از مفرب زمین سرچشمه گرفته باشد باید بحساب تکامل و پیشرفت گذاشت .
و صنعت در حال پیشرفت است پس تمام تغییراتی که در زندگی انسانها پیدا میشود نوعی پیشرفت
7 به خيال اين گروه چون علم
و رقاء است و بايد استقبال كرد .در صورتيكه نه همه تغييرات نتيجه مستقيم علم و صنعت است و نه ضرورت و جبرى در كار
است .
انسان که بر مرکب زمان سوار است و در حال حرکت است نباید از هدایت و رهبری این مرکب . آنی غقلت کند .
صفحه 28:
599 ۳
انطباق يا نسخ
بعضی از افراد . مشکل " اسلام و مقتضیات زمان " را با فورمول بسیار ساده و آسانی حل کردهاند . میگویند دین اسلام یک دین جاودانى است و
پا هر عصر و زمانی قابل انطباق است
نویسنده ۰) پیشنهاد ميكويد قواتين دتيوى اديان بايد حالت ترمش و انعطاف داشته و با پیشرفت علم و داتش و توسعه تمدن هماهنگ و سازگار
باشد.
تویسنده مور مگوید -عیمات اسلم بر سه قسم است
4 انبوت و معاد و غيره
OY قسم دوم عبادات است از قبيل مقدمات و مقارنات نماز و روزه و وضو و طهارت و حج و غيره . قسم سوم قوانينى است كه به زندكى مردم
bens مینست
25 |
صفحه 29:
مگر قرآن هدف انبیاء و مرسلین را بیان نکرده است ؟
#مگر قرآن در کمال صراحت نمیگویا لقد ارسلنا رسلنا بابینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط اما همه
پیغمبران را با لائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و مقیاس فرود آوردیم تا مردم بعدالت قیام کنند . قرآن عدالت اجتماعى را
بعنوان یک هدف اصلی برای همه انبیاء ذکر میکند .
#ما با این نفمه که اسلام خوب است اما بشرط اینکه محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد .
در حدود نیم قرن است که آشنائیم . این نغمه از ماوراء هرزهای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ
شده است
" مقررات عبادی اسلام از نظر مردم مغرب زمین باید باقی باشد تا در مواقع لزوم بتوان مردم را علیه کمونیسم بعنوان یک سیستم
الحادی و ضد خدا بحرکت آورد .اما مقررات اجتماعی اسلامی که فلسفه زندگی مردم مسلمان بشمار میرود و مسلمانان با داشتن
آنها در مقابل مردم مغرب زمین احساس استقلال و شخصیت میکنند و مانع هضم شدن آنها در هاضمه حریص مفرب زمین است
باید از میان برود .
#مردم مسلمان پی بردهاند که تبلیغ علیه قیانین اسلامی جز یک نیرنگ استعماری نیست .
صفحه 30:
اسلام و تجدد زندگی (۲)
انسان تنها جانداری نیست که اجتماعی زندگی میکند . زنبور عسل و بعضی از مورچهها و موریانهها از تمدن و نظامات و تشکیلاتی برخوردارند
كه سالها بلكه قرنها بايد بكذرد تا انسان که خود را از اشرف مخلوقات میشمارد بپایهآنها پرسد
آنها از اولی كه يا به اين دنيا كذاشتهاند داراى همين تمدن و تشکیلات بودهاند که امروز هستند و تفییری در اوضاع آنها رخ نداده است
انسان است که بمصداق
« و خلق الانسان ضعیفا +"
زندگیش از صفر شروع شده و بسوی بی نهایت پیش میرود.
برای حیوانات . مقتضیات زمان همیشه یک جور است . اقتضاهای زمان زندگی آنها را دگرگون نمیکند
اما انسان : زندگی اجتماعی انسان دائما دستخوش تغییر و تحول است . طبیعت . انسان را الغ شناخته و آزاد گذاشته و سربرستی خود را از او
برداشته است . برای انسان همانطور که راه پیشرفت و ترقی باز است . راه فساد و انحراف و سقوط هم ب دو استعداد در انسان .
استعداد تکامل و استعداد انحراف . از یکدیگر تفکیک ناپذیرند
2
صفحه 31:
جامدها و جاهلها:
از جمله خاصیتهای پشر افراط و تفریط است. . انسان اگر در حد اعتدال بایستد کوشش میکند زمان را با نیروی علم و ابتکار و سعی و عمل جلو
بیرد . کوشش میکند خود را با مظاهر ترقی و پیشرفت زمان تطبیق دهد و هم کوشش میکند جلو انحرافات زمان را بگیرد و از همرنگ شد؛
خود را برکنار دارد
اما متأسفانه همیشه اینطور نیست . دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید میکند بیماری جمود و بیماری جهالت
وی و توسعه است و نتيجه بیماری دوم سقوط و انحراف است . جامد از هر جه نو است
کهنه خو نمیگیرد و جاهل هر پدیده نوظهوری را بنام مقتضیات زمان . بنام تجدد و ترقی موجه میشمارد
پیماری
جامد و جاهل متفقا فرض میکنند که هر وضعی که در قدیم بوده است . جزء مسائل و شعائر دینی است . با اي
شعاثر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه میگیرد اساسا دین ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون و ثبات
جامدهاى متدين نما همانطوربكه به بارهاى مسائل فلسفى بى جهت رنگ مذهبی دادند شکل ظاهری مادی زندگی را هم میخواستند جزء قلمرو دين
بشمار أورند اقراد جاهل و بن خبر نيز تصور كردند كه واقعا همين طور است و دين يزاى زندكى مادى مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته
است . و چون به فتوى علم بايد شكل مادى زندكى را عوض كرد بس علم فتواى منسوخيت دين را صادر كرده است .جمود دسته اول و بی خبری
دسته دوم فكر موهوم تناقض علم و دين را بوجود آورد
3 ۰ .| 28
3 3 by
صفحه 32:
اسلام دینی است پیشرو و پیش برنده . قرآن کریم برای اينکه مسلمانانرا متوجه کند که همواره باید در پرتو اسلام در حال رشد
و نمی و تکامل باشند . مثلی میآورد . میگوید : مثل پیروان محمد مثل دانه ای است که در زمین کاشته می شود ان دانه ابتدا به
صورت برگ نازکی از زمین می روید سپس خود را نیرومند میسازد .سپس روی ساقه خویش می ایستد آنچنان با سرعت قوت
این مراحل را طی می کند که کشاورزان را به شگفت می آورد.
قرآن اجتماعی را پی ریزی می کند که دائما در حال رشدوتوسعه باشد.
اسلام هم با جمود مخالف است هم با جهالت. جمود جامدها به جاهلها میدان تاخت و تاز میدهد و جهالت جاهلها جامدها را
در عقاید خشکشان متصلبتر میکند .
بشر همانطوريكه تحت تأثیر تمایلات علمی . اخلاقی . ذوقی . مذهبی ۰ + قرار دارد و هر زمان ابتکار تازهای در طریق صلاح
بشریت میکند . تحت تأثیر تمایلات خودپرستی . جاه طلبی . هوسرانی . پولدوستی . استثمارگری هم هست .
صفحه 33:
اسلام و تجدد زندگشی (۳)
دلیل عمده کسانیکه میگویند در حقوق خانوادگی باید از سیستمهای غربی پیروی کنیم اینست که وضع زمان تفییر کرده و مقتضیات قرن
0 اقتضا میکند . از اینرو اگر ما نظر خود را این مسئله روشن نکنیم بحثهای دیگر ما ناقص خواهد بود
فعلا کافی است که دو نطلب
یکی اینکه هماهنگی با تغیبرات زمان به این سادگی نیست که مدعیان بی خبر پنداشته و ورد زبان ساختهاند . در زمان هم پیشروی وجود دارد و هم
انحراف . باید با پیشرفت زمان پیش رفت و با انحراف زمان مارزه
متفکران اسلامی عقیده دارند كه این دین با پشرفتهای زمان و توسعه فرهنگ و تفییرات حاصله از توسعه هماهنك است .راز اينكه دين مقدس اسلام
با قونین ثابت و لا یتفیری که دارد با توسعه تمدن و فرهنگ سازگار است و با صور متفیر زندگی قابل انطباق است چند چیز است و ما قسمتی از
آنها را شرح میدهیم
صفحه 34:
0
2
۳
اسلام به شکل ظاهر و صورت زندگی که وابستگی تام و تمامی بمیزان دانش بشر دارد نپرداخته است . دستورهای اسلامی مربوط است به
روح و معنی و هدف زندگی و بهترين راهى كه بشر بايد براى وصول به آن هدفها بيش بگیرد. اسلام با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و
واگذاشتن شکلها و صورتها و ابزارها و در قلمرو علم و فن از هرگونه تصادمی با توسعه فرهنگ و تمدن پرهیز کرده است ٠ بلکه باتشويق
بعوامل توسعه تمدن یعنی علم و کار و تقوا و اراده و همت و استقامت . خود نقش عامل اصلی پیشرقت تمدن را بعهده گرفته است.
ثابت براى احتياج ثابت و قانون متغير براى احتياج متفیر
یکی دیگر از خصوصیات دين اسلام كه اهميت فراوانى دارد اينست كه براى احتياجات ثابت بشر . قوانين ثابت و براى احتياجات متغير وى
وضع متغيرى در نظر كرفته است . مسأله اهم و مهم
یکی دیگر از جهاتى كه به اسلام امكاء زمان ميدهد جنبه عقلانی دستورهای این دین است . اسلام به بيروان خود اعلام
كرده است كه همه دستورهاى او ناشى از يك سلسله مصالح عاليه است.
صفحه 35:
که حق " وتو " دارند:
۶ ( یکی دیگر از جهاتی که به اين دین خاصیت تحرک و انطباق بخشیده و آثرا زنده و جاوید نگه میدارد اينست که یک سلسله قواعد و قوانین
ن آنها کترل و تعدیل قوانین دیگر است . فقها اين قواعد را قواعد " حاكمه " مينامند . مانند قاعده " لا حرج " و
لا ضرر " كه بر سراسر فقه حكومت ميكنند كار اين سلسله قواعد . كنترل و تعديل قوانين ديكر است . در حقيقت اسلام براى اين قاعدهها
نسبت به سايرقوانين و مقررات حق " وتو " قائل شده است . اينها نيز داستان درازى دارد كه نميتوانم وارد آن بشوم
اختيارات حاكم:
علاوه بر آنجه كفته شد يك سلسله " پیچ ولولا " های دیگر نيز در ساختمان دين مقدس اسلام بكار رفته است كه به اين دين خاصيت ابديت و
خاتمیت بخشيده است . مرحوم آبه لله نائينى و حضرت علامه طباطبائى در اين جهت بيشتر بر روى اختياراتى كه اسلام به حكومت صالحه اسلامى
تفویض کرده است تکیه کردهاند
صفحه 36:
اصل اجتهاد:
+ عمده اينست كه در ساختمان اين دين عجيب آسمانى جه رمزهائى بكار رفته است كه اينكونه به آن خاصيت هماهنكى با ب
رفت تمدن داده
+ نكتهاى كه لازم است تذكر دهم اين است كه " اجتهاد " به مفهوم واقعى كلمه . يعنى تخصص و كارشتاسى فنى در مسائل اسلامى .
نيست كه هر از مكتب كريختهاى " به بهانه اينكه جند صباحى در يكى از حوزههاى علميه بسر برده است بتوائد ادعا كند . "
+ قطعا براى تخصص در مسائل اسلامى و صلاحيت اظهار نظر يك عمر اكر كم نباشد زياد نيست . آنهم بشرط اينكه شخص از ذوق و استعداد
نیرومندی برخوردار و توفیقات الهی شامل حالش بوده باشد
از تخصص ر اجتهاد. ثرادی متوانند مرجع رأی و نظر شناخته شوند که از حداکثرتقوا و خداشناسی و خداترسی بهرهمند بوده با
اسلام افرادى را نشان ميدهد که با همه صلاحیت علمی و اخلاقی . هنگامی که میخواستهاند ظهار نظری بکنندمانند ید بر خود
صفحه 37:
فلسفه خاص اسلام دربارشه حقوق خانوادگی:
ق و تكاليف و مجازاتها را
اسلا برای زن و مرد در همه موارد يك نوع حقوق و يك نوع وظيفه و يك نوع مجازات قائل نشده است . پارهای از
براى مرد مناسبتر دانسته و بارهاى از آنها را براى زن . و در نتيجه در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و در موارد ديكر وضع نامشابهى در نظر
گرفته است در نطتها و سخترانيها و نوشتههاى بيروان سيستمهاى غربى شنيده و خواندهايد كه مقررات اسلامى را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد
ندارد جز اينکه فقط جانب مرد
ازوجات و امثال اينها بعنوان تحقير و توهينى نسبت بجنس زن یاد کردهاند . چنین وانمود میکنند که این امور هیچ دا
رعایت شده است . میگویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بستم بر این پایه است که مرد جنساً شریفتر از زن است و زن برای استفاده و
اع مرد آفریده شده است ۰ حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور میزند
صفحه 38:
تساوی يا تشابه ؟
اصلی که در این استدلال بکار رفته اینست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی . یکسانی و تشابه آنها در حقوق
است لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست ؟ آیا لازمهاش اینست که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند . . یا
لازمهاش اين است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری . متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچگونه تقسیم کار
و تقسیم وظیفهای در کار نباشد لازمه اشتراک زن و مرد در حبثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت ۰ برابری آنها در
حقوق انسانی است تساوی برابری است و تشابه یک نواختی . مثلا پدری ثروت خود را بطور متساوی میان فرزندان خود
تقیم کند اما بطور متشابه تقسیم نکند . مثلا ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد . هم تجارتخانه داشته باشد و
هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری . ولی نظر باینکه قبلا فرزندان خود را استعدادیابی کرده است . در یکی ذوق و
سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه بکشاورزی و در سومی مستغل داری . هنگامی که میخواهد ثروت خود را در
حیات خود میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اینکه آنچه بهمه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد
و ترجیح و امتیازی از اين جهت در کار نباشد . بهر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلا در آزمایش
استعدادیابی آنرا مناسب یافته است . کمیت غیر از کیفیت است برابری غیر از یکنواختی است.
صفحه 39:
اسلام حقوق يك جور و يك نواختی برای زن و مرد قالل نشده است . ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان
نسبت بزنان قاثل نیست . اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است . اسلام با تساوی حقوق زن و
مرد مخالف نیست . با تشابه حقوق آنها مخالف است . آنچه مسلم است اینست که اسلام در همه جا برای زن و مرد حقیق
مشابهی وضع نکرده است . همچنانکه در همه موارد برای آنها تکالیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نکرده است. برای
بررسى كامل اين مطلب لازم است كه در سه قسمت بحث کنیم :
نظر اسلام درباره مقام انسانی زن از نظر خلقت و آفري
36 |
صفحه 40:
#مقام زن در جهان بینی اسلامی قرآن تنها مجموعه قوانین نیست . محتویات قرآن صرفا یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون
اتفسير نيست . در قرآن هم قانون است و هم تاريخ و هم موعظه و هم تفسير خلقت و هم هزاران مطلب دیگر قرآن
همانطوریکه در مواردی بشکل بیان قانون دستورالعمل معین میکند در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر میکند . راز خلقت
زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان راز موتها و حياتها. عزتها و ذلتها. ترقیها و انحطاط ها . ثروتها و فقرها را بیان
میکند . قرآن کتاب فلسفه نیست . اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع که سه موضوع اساسی فلسفه است بطور
قاطع بیان کرده است , قرآن به پیروان خود تنها قانون تعليم نميدهد و صرفا بموعظه و پند و اندرز نمپردازد . بلکه با تفسیر
خلقت به پیرامون خود طرز تفکر و جهان بینی مخصوص میدهد . زیر بناء مقررات اسلامی درباره امور اجتماعی از قببل
مالکیت . حکومت . حقوق خانوادگی و غیره همانا تفیری است که از خلقت و اشیاء میکند .
صفحه 41:
مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مر قرآن با كمال صراحت در آيات متعددی میفرماید که زنان را از جنس
مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدهايم .
قرآن درباره آدم اول میگو
یدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم . (سوره نساء آیه ۱ ( درباره همه آدمیان میگوید
خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید ,سوره نساء و سوره آل عمران و سوره روم است . در بعضی از کتب مذهبی
هست که زن از مایهای پستتر از مایه مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی دادهاند از نظریات تحقیرآمیزی که در
گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است اینست که زن عنصر گناه است : از وجود زن شر و
وسوسه برمیخیزد . زن شیطان کوچک است شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمیابد و فقط از طریق زن است که مردان را ميفرييد .
شیطان زن را وسوسه میکند و زن مرد را . میگویند آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد از طریق
زن بود . شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.
صفحه 42:
9 قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده قرآن نه حوا را بعنیان مسئول اصلی معرفی میکند و نه او را از حساب خارج میکند .
قرآن میگوید به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی و از میوههای آن بخورید . قرآن آنجا که پای وسوسه
شیطانی را بمیان میکشد ضمیرها را به شکل " تثنيه " مياورد . میگوید « نوسوس لهما الشیطان ». شیطان آن دو را وسوسه کرد
« فدلاهما بغرور #شیطا راهنمائی کرد ۰ « و قاسمهما انی لکما من الناصحین ؛یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند
ياد کرد که جز خیر آنها را نمیخواهد .
به زن وجود داشته است در احیه استعدادهای روحانی و معنیی زن است .
بهشت نمیرود . زن مقلمات معنوی و الهی را نمیتواند طی کند . زن نمیتواند بمقام قرب الهی آنطور که عردان
میرسند . برسد. قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست : به ایمان و
عمل مربوط است خواه از طرف زن باشد يا از طرف مرد . قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه
یاد میکند .
۳
صفحه 43:
قرآن درباره مادر موسی میگوید ما پمادر موسی وحی فرستادیم که کودک را شير بده و
و نگران نباش که ما او را بسوی تو باز پس خواهیم گردا
امى که بر جان او بيمناك شدى او را بدريا بيافكن
قرآن درباره مريم مادر عيسى ميكويد كار او به آنجا كشيده شده بود كه در محراب عبادت همواره ملانکه با او سخن میگفتند و گفت و شنود
ميكردند . از غيب براى او روزى ميرسيد . كارش از لحاظ مقامات معنوى آنقدر بالا كرفته بود كه بيغمبر زمانش را در حيرت فرو برده او را
بشت سر گذاشته بود . زكريا در مقابل مريم مات و مبهوت مانده بوددر تاريخ خود اسلام زئان قديسه و عاليقدر قراوانتد
کمتر مردی است پپایه خدیجه برسد . و هیچ مردی جز پیغمبر و علی پپایه حضرت زهرا نمیرسد . حضرت زهرا بر
بيغمبران غير از خاتم الانبيا برترى دارد . : تفاوتى كه اسلام قائل است در سير من الحق الى الخلق است : در بازكشت از حق بسوى مردم و
تحمل مسئولیت پیفامبری است که مرد را براى اينكار مناسبتر دانسته اس يكى دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود دا
است . مربوط است یه ر؛ جنسی و تقدس تجرد و عزوبت.
یکی از پیشوایان معروف مذهبی جهان میگو؛
" با تیشه بکارت درخت ازدواج را از بن بر کنید
زندان خود که امامند و بر
صفحه 44:
اسلام با این خرانه سخت نبرد كرد . ازدواج را مقدس . و تجرد را بليد شمرد . اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفى كرد و كفت من
اخلاق الانبياء حب النساء ٠
بيغمبر اكرم ميفرمود : من به سه چیز علاقه دارم ۰ بوی خوش . زن ۰ نماز . یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که درباره زن وجود داشته اینست که
میگفتهاند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شدء است . اسلام هرگز چنین سخنی ندارد اسلام اصل علت غائى را در كمال
صراحت بیان ميكند . اسلام با صراحت کامل میگوید . زمين و آسمان . ابر و باد . كياه و حيوان . همه برای انسان آفریده شدهاند ما هرگز
نمیگوید زن برای مرد آفریده شده است . اسلام میگوید هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند .
« هن لباس لکم و انتم لباس لهن».زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زينت و بوشش آنها.
یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که در گذ:
قرآن کریم مخصوصا این مطلب را تذکر میدهد که وجود زن برای مرد خیر است . مایه سکونت و آرامش دل او است یکی دیگر از آن نظریات
تحقیرآمیز اینست که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز ميدانستهاند در قرآن ضمن آیاتی که میگوید شما را از مرد و زنی آفریدیماسلام از
نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته است بلکه آن نظریات را مردود شناخته ست
درباره زن وجود داشته اين است که زن را از نظر مرد یک شر و بلای اجتناب ناپذیر ميدانستهاند
صفحه 45:
تشابه . نه و تساوی , آری :
آنچه از نظر اسلام مطرح است اینست که زن و مرد بدلیل اينکه یکی زن است و دیگری مرد . در جهات زیادی مشایه یکدیگر
نیستند . جهان برای آنها یکجور نیست . خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است . و همین جهت ایجاب میکند که از
لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند . در دنیای غرب اکنون سعی مشود میان زن و مرد از
قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهی بوجود آورند و تفاوتهای غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند.
شهید مطهری: هميشه در نوشتهها و کنفرانسها و سخنرانیهای خود از اينكه اينتساوى حقوق مارك تقلبى را استعمال کنم و اين
فرضیه را که جز ادعای تشابه و تماثل حقوق زن و مرد نیست بنام تساوی حقوق ياد کنم . اجتناب داشتهام . من نمیگویم در هیچ
جای دنیا ادعای تساوی حقوق زن و مرد معنینداشته و ندارد و همه قوائین گذشته و حاضر جهان حقوق زن و مرد را بر منای
|
بش مساوی وضع کردهاند و فقط مشابهت را از میان بردهاند.
صفحه 46:
0 در اروپای قبل از قرن بیستم زن قانونا و عملا فاقد حقوق انسانى بود . نه حقوقی مساوی با مرد داشت و نه مشابه با او ۰۰ . در
نهضت عجولانهای که در کمتر از یک قرن ۱
بيدا كرد
0 اما با توجه بوضع طبيعى و احتياجات جسمى و روحى زن . هركز حقوق مساوى با مرد پیدا نکرد : زیرا زن اگر بخواهد حقوقی
بنام زن و براى زن در ارويا صورت كرفت . زن كم و بيش حقوقى مشابه با مره
مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد پیدا کند راه منحصرش اینست که مشابهت حقوقی را از میان بردارد . براى
مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود .
0 _تنها از اين راه است که وحدت و صمیمیت واقعی میان مرد و زن برقرار میشود . و زن از سعادتی مساوی با مرد بلکه بالاتر از
آن برخوردار خواهد شد. و مردان از روی خلوص و بدون شانبه اغفال و فرب کاری برای زنان حقوق مساوی و احیانا پیشتر از
خود قائل خواهند شد . و همچنین من هرگز ادعا نمیکنم حقوقی که عملا در اجتماع بظاهر اسلامی ما نصیب زن ميشد ارزش
مساوی با حقوق مردان داشته است .
۰
صفحه 47:
در اينکه مشرق اسلامی مسئله حقوق عقلی را که خود پایه نهاده بود دنبال نکند
یکی از تفاوتهای روحیه شرقی و غربی در اینست که شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب به حقوق . شرق شیفته اخلاق است و غرب شیفته حقوق +
شرقی بحکم انسانیت خود را در اين میبیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پا بگذارد
دین مقدس اسلام اين امتباز بزرگ را دارا بوده و هست که حقوق و اخلاق را توأما مورد عنایت قرار داده است
در اسلام همچنانکه گذشت و صمیمیت و نیکی بعنوان اموری اخلاقی " مقدس " شمرده میشوند . آشنانی با حقوق و دفاع از حقوق نیز " مقدس
و انسانی محسوب ميشود.
متسکیو میگوید " پیش از آنکه انسان قوانينى وضع كند . روابط عادلانهای بر اساس قوائین پين موجودات امکان پذیر بوده . وجود این روابط
موجب وضع قوائین شده است
حال اكر بكوئيم جز قوانین واقعی و اولیه که امروز نهی میکنند هيج امر عادلانه یا المانه دیگر وجود ندارد مثل این است که بگونیم قبل از ترسیم
تمام شعاعهای آن داثره مساوی ذ ۳
آنچه متسکیو درباره عدالت گفتهاند عین
دا
چیزی است که متکلمین اسلام درباره حسن و قبح عقلى و اصل عدل كفتهائد
صفحه 48:
اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون محتویات اعلامیه حقوق بشر از نوع امور قراردادى نيست كه قواى مقئئه كشورها بتوائند آثرا تصویب
بکنند یا نکنند
اعلامیه حقوق بشر . حقوق ذاتی و غير قابل سلب و غیر قبل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است , حقوقی را مطرح کرده است که به
ادعای این اعلامیه لازمه حیثیت انسانی انسانهاست و دست توانای خلقت و آفرینش آنها را برای انسانها قرار داده است » یعنی مبداء و قدرتی
که بهانسانها عقل و اراده و شرافت انسانی داده است این حقوق را هم طبق ادعای اعلامیه حقوق بشر به انسانهاداده است
> انسانهانمیتونند محتویات اعلامیه حقوق بشر را برای خود وضع کنند و نه میتوانند از خود سلب و اسقاط نمایند .اعلامیه حقوق بشر فلسفه است
نه قانون . باید بتصدیق فیلسوفان برسد نه بتصویب نمایندگان.
وقتى كه جنين اعلامیهای از طرف گروهی که خود از متفکرین و فلاسفه بودهاند صادر میشود ملها باید آثرا در اختیر فلاسفه و مجتهدین
حقوق خويش قرار دهند
قرار كرفت همه افراد ملت موظفند آنها را بعنوان حقايقى فوق قانون رعا.
قوه مقنته
صفحه 49:
حیثیت و حقوق انسانی :
نکات مهم مقدمه اعلامیه حقوق بشر اعلامیه در ۳۰ ماده تنظیم شده است نکات مهم مقدمه اين اعلامیه که شایسته است مورد توجه قرار گیرد:
۱ بشر از یکنوع حیثیت و احترام و حقوق ذاتی غیر قابل انتقال برخوردار است
۲ حيثيت و احترام و حقوق ذاتی بشر . کلی و عمومی است . تمام افراد انسانی را در بر میگیرد . تبعیض پردار نیست . سفيد و سياه , بلند و
كوتاه : زن و مرد یکسان از آن برخوردارند . همه افراد بشر نيز كه عضو یک خانواده بزرگتر و اعضاء یک پیکر میباشند از لحاظ شرافت
متساویند . هیچکس نمیتواند خود را از فرد دیگر شریفتر بداند
۳ اساس آزادی و صلح و عدالت اینست که همه افراد در عمق وجدان خود به این حقيقت حیثیت و احترام ذاتی همه انسانها ایمان و اعتراف
داشته باشند . اين اعلاميه ميخواهد بكويد : منشاء كليه ناراحتيهائى كه افراد بشر براى يكديكر بوجود ميآورند كشف كرده است . منشاء بروز 3
جنكها و ظلمها و تجاوزها و اعمال وحشيانه افراد و اقوام نسبت بيكديكر . عدم شناسائى حيثيت و احترام ذاتى انسان است
+ بالاترین آرزونی که همه در راه تحقق بخشیدن به آن باید یکوشند . ظهور دنینی است که در آن آزادی عقیده و
وجود داشته باشد . اختناق . ترس . فقر ريشه کن شده باشد
ت و رفاه مادى بطور كامل
0 ایمان به
ذاتى انسانها و احترام بحقوق غير قابل سلب و انتقال آنها تدريجا بوسيله تعليم و تربيت بايد در همه افراد بوجود آید
رو يم 3 2
صفحه 50:
مقام و احترام انسان:
*_اعلامیه حقوق بشر چون بر اساس احترام به انسائیت و آزادی و مساوات تنظیم شده و برای احیاء حقوق بشر بوجود آمده مورد احترام و تکریم
هر انسان با وجدانی استتکیه گاه این اعلامیه " مقام ذانی انسان " است , شرافت و حبثیت ذاتی انسان است . از نظر این اعلامیه انسان بواسطه
یک نوع کرامت و شرافت مخصوص بخود دارای یک سلسله حقوق و آزادیها شده است که سایر جانداران بواسطه فاقد بودن آن
شرائت و کرامت ذاتی از آن حقوق و آزادیهابی بهرهاند . قطه توت این اعلامیه همین است
* تلزل و سقوط انسان در فلسفههاى غربى بار ديكر با يك مسئله فلسفى كهن مواجه ميشويم : ارزيابى انسان . مقام و شرافت انسان نسبت به سایر
مخلوقات + شخصبت قابل احترام اناق"
* در فلسفه غرب سالهاست كه انسان از ارزش و اعتبار افتاده است.
* در غرب از اشرف مخلوقات بودن انسان نمیتوان دم زد . زيرا بعقيده غرب عقيده به اشرف مخلوقات بودن انسان و اينكه ساير مخلوقات طفيلى
انسان و مسخر انسان ميباشند ناشى از بك عفيده بطلميوسى كهن درباره هيئت زمين و آسمان و مركزيت زمين و كردش كرات آسمانى بدور
زمین بود .با رئتن این عقیده جانی رای اشرف مخلوقات پودن انسان باقینمیماند
صفحه 51:
فرقى قائل نميشود . غربى . ميان فكر و اعمال روحى و ميان گرمای زغال سنگ از لحاظ ماهیت و جوهر تفاوتی قاثل نیست . همه را مظاهر ماده و
انرژی میشناسد عدالت و نیکی و تعاون و خیرخواهی و سایر مفاهیم اخلاقی و انسانی همه مولود اصل اساسی تنازع بقاء میباشد و بشر این مفاهیم را
بخاطر حفظ موة
خود ساخته و پرداخته است .
از نظر برخی فلسفههای نیرومند غربی , انسان ماشینی است که محرک او جزمنافع اقتصادی نیست دین و اخلاق و فلسفه و علم و ادبيات و هثر همه
رو بناهانی هستند که زیر بناءآنها طرز تولید و پخش و تقسیم ثروت است . همه اينها جلوهها و مظاهر جنبههای اقتصادی زندگی انسان است بارها
گفتهام که لازم و ضروری است بوضع زن امروز رسیدگی کامل بشود و حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطا کرده و در طول تاریخ عملا متروک
pty Selo شده است
شده به او باز پس از تظر غرب اینها همه خود خواهیهانی بوده است که در كذ:
صفحه 52:
داده شود . نه اينكه با تقليد و تبعيت کورکورانه از روش مردم غرب که هزاران بدبختی برای خود آنها بوجود آورده نام قشنگی
روی یک فرضیه غلط بگذاریم و بدبختیهای نوع غربی را بر بدبختیهای نیع شرقی زن بیفزائيم ما مدعی هستیم که لازمه عدالت و
حقوق فطری و انسانی زن و مرد عدم تشابه آنها در پارهای از حقوق است . بحث ما صددرصد جنبه فلسفی دارد . بقلسفه حقوق
مربوط است . به اصلی مربوط است بنام " اصل عدل " که یکی از ارکان کلام و فقه اسلامی است .
v اصل عدل همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام بوجود آورده است علمای اسلام با بیین و توضیح اصل
" پایه فلسفه حقوق را بنانهادند . كو اینکه در اثر پیشامدهای ناگوار تاریخی نتوانستند راهی را که باز کرده بودند ادامه
۲ توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت بعنوان اموری ذاتی و تکوینی و خارج از قوائین قراردادی اولین بار بیسیله مسلمین
عنوان شد . پایه حقوق طییعی و عقلی را آنها نا نهادهاند شهید مطهری: از علل تاریخی ۰ یک علت روانی و منطقهای نيز
دخالت داشت.
صفحه 53:
غرب . درباره انسان دچار تناقض شده است :
در فلسفه غرب تا آنجا که ممکن بوده به حیثیت ذاتی انسان لطمه وارد شده و مقام انسان پائین آمده است . دنبای غرب از طرفی
انسان را از لحاظ پیدایش و Me که او را
و يود وجود و هستیش . از لحاظ انگیزه و محرک اعمالش . از لحاظ وجدان و ضمیرش ۰ تا اين اندازه او را پائین آورده که بیان
شد. برای غرب لازم بود اول در تفسیری که از انسان میکند تجدید نظری بعمل آورد . آنگاه اعلامیههای بالا بلند در زمینه حقوق
مقدس و قطری بشر صادر کند .
جود آورده است . از لحاظ هدف دستگاه آفرینش درباره او . از لحاظ ساختمان و تار
شهید مطهری قبول دارم که همه فلاسفه غرب انسان را آنچنان که شرح داده شد تفسیر نکردهاند . عده زیادی از آنها انسان را کم و
پیش آنچنان تسیر کردهاند که شرق تضیر میکند . نظر من طرز تفکری است که در اکتریت مردم غرب پوجود آمده و مردم جهان را
تحت تأثیر قرار داده است . اعلامیه حقوق بشر را باید کسی صادر کند که انسان را در درجهای عالیتر از یک ترکیب مادی ماشینی
. انگیزهها و محرکهای انسان را منحصر به امور حیوانی و شخصی نمیداند .
so)
صفحه 54:
0 برای انسان وجدان انسانی قائل است . اعلامیه بشر را باید شرق صادر کند که به اصل " « انی جاعل فی الارض خلیفه » ۳
ایمان دارد . و در انسان نمونهای از مظاهر الوهیت سراغ دارد . کسی باید دم از حقوق بشر بزند که در انسان آهنگ سیر و
سفری تا سر منزل ۱۳ یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه »" قائل است .
در مرشت
اعلامیه حقوق بشر شایسته آن سیستمهای فلسفی است که بحکم " ٠ و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقواها
انسان تمایل به نیکی قائلند . اعلامیه بشر را باید کسی صادر کند که به سرشت بشر خوشبین است« و بحکم " و لقد خلقنا
آنرا معتدلترین و کاملترین سرشتها میداند.
صفحه 55:
غرب هم خود را فراموش کرده و هم خدای خود را بشر به تعبير قرآن " شود " را فراموش کرده است . هم خود را فراموش کرده و هم خدای
خود را. مسئله مهم اینست که " خود " را تحقير كرده است ٠ از درون بينى و توجه به باطن و ضمير غاذل شده و توجه خویش را یکسره به دیای
من مادیات نمیییند و نمیداند ؛ خلقت را
حسی و مادی محدود کرده است . هدفی برای خود جز میانگارد : خود را انکار میکند: روح
خود را از دست داده است.
بیشتر بدبختیهای امروز بشر ناشی از این طرز تفکر است و متأسفانه نزدیک است جهانگیر شود و یکباره بشریت را نیست و نابود کند . اين طرز تفکر
درباره انسان سیب شده که هر چه تمدن توسعه پیدا میکند و عظیمتر میگرده . متمدن بسوی حقارت میگراید.
لقب خدانی زمین است که همه امکانات و موهبتهای زمینی را مالک است ؛ او بکارهای زمینی
قادر است که ملل ديكر آنها ا در قدرت خدا میداد .لکن غربی از یک چیز عاجز است و آن تأمل در باطن خویش است . تنها این موضوع برای
البات پوچی درخشندگی کاذب تمدن جدید کافی است غربی بجای " خویشتن جونی " در پی نسیان و هدر ساختن خویشتن است .فلسفهای که
غرب عملا در زندگی طی میکند راهی جز شکست اعلامیه باقی نمیگذارد
صفحه 56:
روح و اساس اعلامیه حقوق بشر اینست که انسان از یکنوع حیثیت و شخصیت ذاتی قابل احترام برخوردار است و در متن خلت و آفرینش ,
یک سلسله حقوق و آزادیها به او داده شده است که به هیچ نحو قابل سلب و انتقال نمیباشند
اعلاميه ناسازكار است و آثرا بی پایه جلوه میدهد
اين روح و اساس مورد تأیید اسلام و فلسفههای شرقی است و آ
همانا ضیرهائی است که در بسیاری از سیستمهای فلسفی غرب درباره انسان و تار و پود هستیش میشو . يكانه مرجع صلاحيتدار براى شناسائى
ن کناب عظیم حقوق واقعی مشترک انسانها و وضع حقوقی
با روح و اساس
حقوق واقعى انسانها كتاب بر ارزش آفرينش است : با وجوع به صفحات و سطور اب
زن و مرد در مقابل یکدیگر مشخص میگردد
از نظر ما حقوق طببعى و فطرى از آنجا بيدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه بهدف موجودات را پسوی کمالتی که استعداد آنا
را در وجود آنها نهفته است سوق میدهد . هر استعداد طیمی مبنای یک " حق طبیعی " است و یک " سند طبیعی " برای آن بشمارمیآید
برای اینکه استعداد درس خواندن و دانا شدن . در فرزندانسان هست , اما در گوسفند نیست . همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن و اراده
صفحه 57:
گاه خلقت:
هر نوعی از انواع موجودات را در مداری مخصوص بخود او قرار داده است و سعادت او را هم در اين قرار داده که در مدار
طبیعی خودش حرکت کند . دستگاه آفرینش در اين کار خود هدف دارد و این سندها را بصورت تصادف و از روی بی خبری و
ناآگاهی بدست مخلوقات نداده است . ريشه و اساس حقوق خانوادگی را مانند سایر حقوق طبیعی در طبیعت باید جستجو کرد .
صفحه 58:
حقوق اجتماعی :
افرد بشر از لحاظ حقوق اجتماعى غير خانوادگی يعنى از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ , خارج از محیط خانواده . نسبت بیکدیگر بيدا میکنند هم
وضع سساوی دارند و هم وضع مشابه . یعنی حقوق اولی طبیعی آنها رابر یکدیگر و مانند یکدیگر است . همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت
استفاده كنند . مثل هم حق دارند کار کنن :مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شرکت کنند . همه ثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از
پستهای اجتماعی پکنند و برای تحصیل و بدست آوردن آن از طریق مشروع کوشش کنند . همه مثل هم حق دارند استعدادهای علمی و عملی وجود
خود را ظاهر کنند
همین تساوی در حقوق اولیه طبیعی . تدریجا آنها را از لحاظ حقوق اکتسابی در وضع نامساوی قرار میدهد . یمنی همه بطور مساوی حق دارند کار
کنند و در مسابقه زندگی شرکت ثمایند .ما چون پای انجام وظيفه و شركت در مسابقه ميان ميآيد . همه در اين مسابقه يكجور از آب در میا
پعضی بر استعدادترند و بعضى كم استعدادتر.... اكر بخواهيم حقوق اكتسابى آنها را نيز مانند حقوق اولى و طبيعيآنها مساوى قرار دهيم . عمل ما جز
ظلم و اعى انسان با زندكى اجتماعى حيوانات اجتماعى از قبيل زنبور عسل در همین جهت است :
تشکیلات زندگی آن حیوانات صد در صد طبيعى است . بستها و كارها بدست طبيعت در ميان آنها تفسیم شده نه بدست خودشان . طبعتا بعضی رئيس
و بعضی مرنوس ؛ بعضی کارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفریده شدهاند . اما زندگی اجتماعی انسان اینطور نیست . بعضی از
دانشمندان یک باره اين نظریه قدیم فلسفی را که میگوید " انسان طیعتا اجتماعی است " انکار کرده و اجتماع انسانی را صددرصد " قراردادى "
فرض کردهاند
صفحه 59:
دو فرض وجود دارد : یکی اينکه زن و شوهری و پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی مانند سایر روابط اجتماعی و همکاریهای افراد با یکدیگر در
مؤسسات ملى يا در مؤسسات دوا
سیب نميشود كه بعضى افراد طبعا وضع مخصوص بخود داشته باشند . فقط مزاياى اكتسابى سبب ميشود كه
یکی مثلا رئیس و دیگری مرئوس . یکی مطیع و دیگری مطاع . یکی دارای ماهانه پیشتر و یکی کمتر باشد . زن بودن یا شوهر بودن . يدر يا مادر
بودن و فرزئد بودن نيز سبب نميشود كه هر كدام وضع مخصوص بخود داشته باشند. فقط مزایای اکتسابیمیتواند وضع آنها را نسبت پیکدیگر معين
کند . فرضیه " تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی " كه بنلط نام تساوی حقوق به آن دادهاند بتتی بر همین فرض است
طبق این فرضیه زن و مرد با استعدادها و احتیاجات مشابه و با سندهای حقوقی مشابهی که از طبیمت در دست دارند در زندگی خانوادگی شرکت
میکنند . پس باید حقوق خانوادگی بر اساس یکسائی و همانندی و تشابه تنظیم شود . فرض دیگر اینست. حقوق طبیعی اولیهآنها نیز متفاوت است :
شوهر بودن از آنجهت که شوهر بودن است وظائف و حقوق خاصی را ایجاب میکند و زن بودن از آنجهت که زن بودن است وظالف و حقوق
است پدر یا هادر بودن و
بودن و بهرحال اجتماع خانوادگی با ساير شركتها و همکاریهای اجتماعی
است . فرضیه "هدم تشابه به حقوق خانوادگی زن و مرد " كه اسلام آثرا بذيرفته مبتنى بر اين اصل ست
صفحه 60:
مبانی طبیعی حقوق خانوادگی (۲)
آیا زندگی خانوادگی طبیعی است یا قراردادی ٩
درباره " زندگی اجتماعی انسان " دو نظر است . بعضی زندگی اجتماعی انسان را طییعی میدانند . به اصطلاح انسان را " مدنی بلطیع " میدانند
بعضی دیگر برعکس . زندگی اجتماعی را یک امر قراردادی می دانند که انسان به اختیار خود و تحت تأثير عوامل اجبار کننده خارجی ( نه عوامل
درونی ) آنرا نتخاب کرده است . . زندگی خانوادگی بشر صددرصد طبیمی است . یعنی انسان طبیعتا " منزلی " آفریده شده است . فرضا در طبیعی
بودن زندگی " مدنی " انسان تردید کنیم . در طبیعی بودن زندگی " منزلی " یعنی زندگی خانوادگی او نمیتونیم تردید کنیم . همچنانکه بسیاری از
حيوانات با آنكه زندكى اجتماعى طبيعى ندارئد بلكه بكلى از زن
كبوتران و بعضى حشرات كه بطور " جفت
خانوادگی باشد . یعنی زن و مرد منفرد از یکدیگر زیست کنند و یا رابطه جنسی میان افراد صورت اشتراکی و عمومی داشته باشد . زندگی بشر
گی میکند . قرئن تاریخی دوره ای را تشان نمی دهد که در آن دوره انا
قدیم خواه بصورت " مادر شاهی " و خواه بصورت " پدر شاهی "شکل خانوادگی داشته است
صفحه 61:
فرضیه چهار دوره
علت اينکه مالکیت در آغاز زندگی بشری جنبه اشتراکی داشته اینست که در آن وقت
اجتماع بشر قبیلهای بوده و صورت خانوادگی داشته است ۰ یعنی افراد قبیله كه با هم
میزیستهاند از عیاطف خانوادگی بهرهمند بودهاند و به همین جهت از لحاظ مالکیت
وضع اشتراکی داشتهاند . در ادوار اولیه فرضا قانون و رسیم و عادانی نبوده که زن و
مرد را در مقابل یکدیگر مسئول قرار دهد . خود طبیعت و احساسات طبیعی آنها .
آنها را بوظانف و حقوقی مقید میکرده است و هرگز زندگی و آميزش جنسی بدون
قيد و شرط نداشتهاند . همچنانکه حیواناتی که بصورت " جفت " زندگی میکنند +
قانون اجتماعی و قراردادی ندارند ولی به حکم قانون طبیعی حقوق و وظانفی را
رعایت میکنند و زندگی و آمیزش آنها بدون قيد و شرط نیست .
صفحه 62:
بن اساسی و مدنی ایران میگویند :
نظر جامعه شناسی زندگی زن و مرد در نقاط مختلف زمین یکی از اين چهار مرحله را مپیماید :
۱) مرحله طبیعی . ۲ ) مرحله تسلط مرد . ۳( مرحله اعتراض زن . ؛ ( مرحله تساوی حقوق زن و مرد .
آنچه جامعه شناسی میپذیرد اینست که احینا در میان بعضی قبایل وحشی چند برادر مشترکا با چند خواهر ازدواج میکردهاند . همه
خانم مهرانگیز منوچهریان در مقدمه کتاب انتقاد بر قوا
آن برادرها با همه این خواهرها آميزش داشتهاند و فرزندان هم بهمه تعلق داشته است . و يا اینست که پسران و دختران قبل از
ازدواج هیچ محدودیتی نداشتهاند و تنها ازدواج آنها را محدود میکرده است . و اگر احبانا در میان بعضی قبائل وحشی وضع جنسی
از این هم عمومیتر بوده و باصطلاح . زن " ملی " بوده است جنبه استثنائی داشته و انحراف از وضع طبیعی و عمومی بشمار میرود.
زوه
صفحه 63:
ويل دورانت در جلد اول تاريخ تمدن صفحه 0۷ میگوید : " ازدواج از اختراعات نياکان حبوانی ما بوده است ۰ در بعضی از پرندگان چنین بنظر
میرسد که حقیقه هر پرنده فقط بهمسر خود اکتفا میکند . رابطه ميان نر و ماده تا پایان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد . و اين ارتباط از پسیاری از
نظرها شبیه به روابط زن و مرد است زناشونی در صفحات تاريخ بيش از ظهور انسان آغاز شده است . اجتماعاتی که در آنها زناشونی موجود
انباشد بسار كم است . ولى كسى كه در جستجو باشد ميتواند عدهاى از جنين جامعهها را بيدا كند *
احساسات خانوادكى براى بشر يك امر طبيعى و غريزى است , مولود عادت و نتيجه تمدن نيست . همجنانكه بسيارى از حيوانات بطور طبيعى و
غريزى داراى احساسات خانوادكى ميباشند . فرضيه جهار دوره در روابط زن و مرد يك تقلید ناشیانهای است از فرضیه چهار دورهای که
سوسياليستها درباره مالكيت قائلند . آنها ميكويند بشر از لحاظ مالكيت جهار دوره را طى كرده است : مرحله اشتراك اوليه . مرحله فتوداليسم .
اليسم و مرحله سوسياليسم و كمونيسم که بازكشت به اشتراك اوليه ولى در سطع عاليئر اث
IS مرحله
“60 |
صفحه 64:
تفاوتهای زن و مرد ( ۱)
قانون خلقت از اين تفاوتها منظوری دیگری داشته است . قانون ن تفاوت 1
a ' منظوری دیگری داشته قانون این تفاوتها را برای این بهجود آورده است که پیوند
انوادگی زن و مرد را محکمتر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر بریزد . قانون خلقت اين تفا
محکمتر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر بریزد . قانون خلقت این تفاوتها را به این منظور ایجاد کرده است
که بدست خود حقوق و وظائف خانوادگی را میان زن و مرد تقسیم کند .
۴ خمال pad ly al at
بعضى اصرار دارند كه تفاوت زن و مرد را در استعدادها: ان ناقص بودن زن
0 وی مرد را در اى جسمى و روانى بحساب ناقص بودن زن و كاملتر بيدن مرد بكذارند .
جنين وانمود ميكنند كه قانون خلقت بنا بمصلحتى زن را ناقص آفريده است .
صفحه 65:
ن و ناقص
ازن همان
ناقص الخلقه بودن زن پیش از آنکه در ميان ما مردم مشرق زمين مطرح باشد در ميان مردم غرب مطرح بوده است
خواندن وی بیداد کردهاند . گاهی از زبان مذهب و کلیسا گفتهاند : " زن باید از اينكه زن است شرمسار باشد " گاهی گفتهاند :
موجودى است كهكيسوان بلند دارد و عقل كوتاه
انسان است "تفاوتهای زن و مرد
ازن برزخ ميان حيوان و
و مرد که قطما
زن آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است : "
اسب " است نه نقص و كمال . قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها تناسب بيشترى ميان
براى زند كى مشترك ساخته شدهاند و مجرد زيستن انحراف از قانون خلقت است بوجود آورد.
نظریه افلاطون: ۳
افلاطون با کمال صراحت مدعی است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان میتوند همان وظالفی را عهدهدار شوند که مردان ۳
عهدهدار میشوند و از همان حقوقی بهرهمند گردند که مردان بهرهمند میگردند هسته تمام افکار جدیدی که در قرن بيستم در مورد زن بيدا شده و
ابل قبول به نظر ميرسد . در افكار افلاطون
اعجاب ناظران نسبت به این مرد که پدر فلسفه نامیده میشود گردیده است
| میشود . و بهمین جهت موجب
حتى آن قسمت از افكار كه از نظر مردم قرن بيستم نيز افراطى و غير
صفحه 66:
افلاطون :
در رساله جمهوریت کتاب پنجم حتی درباره اصلاح نژاد و بهبود نسل و محروم كردن بعضى از زنان و مردان از تلاسل و
اختصاص دادن تناسل به افرادی که از خصائص عالیتری برخوردارند . درباره ترییت فرزندان در خارج از محیط خانواده . درباره
اختصاص دادن تناسل به سنین معینی از عمر زن و مرد که سنین قوت و جوشش نیروی حیاتی آنها بشمار میرود بحث کرده است .
افلاطون معتقد است همانطوری که به مردان تعلیمات جنگی داده میشود به زنان نیز باید داده شود . همانطوری که مردان در
مسابقات ورزشی شرکت میکنند . زنان نیز باید شرکت کنند . اما دو نکته افلاطین هست : یکی اینکه اعتراف میکند که زنان از
مردان چه در نیروهای جسمی . چه در نیروهای روحی ناتوانترند . یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر " کمی " اعتراف دارد هر چند
مخالف تفاوت کیفی آنها از لحاظ استعدادها است . استعدادهائیکه در مردان و زنان وجود دارد مثل یکدیگر است . چیزی که هست
زنان در هر رشتهای از رشتهها از مردان ناتوانترند و این جهت سبب نمیشود که هر یک از زن و مرد بکاری غیر از کار دیگری
اختصاص داشته باشند .
صفحه 67:
نظر دنیای امروز:
و فراوانتری میان زن و مرد کشف شده است که
در دنیای قدیم به هیچ وجه به آنها پی نبرده بودند .مردم دنیای قدیم زن و مرد را که ارزیابی میکردند تنها از اين جهت بود که یکی
درشت اندامتر است و دیگری کوچکتر « یکی خشنتر است و دیگری ظریفتر . یکی بلندتر است و دیگری کوتاهتر : یکی کلفت
آوازتر است و دیگری نازک آوازتر . یکی پر پشم و موتر است و دیگری صافتر که تفاوت آنها را از لحاظ دوره بلوغ در نظر
و یا تفاوت آنها را از لحاظ عقل و احساسات بحساب میآوردند . مرد را مظهر عقل و زن را مظهر مهر و عاطقه میخواندند
دو گونگیها :
از لحاظ جسمی : مرد بطور متوسط درشت اندامتر است و زن کوچک اندامتر . مرد بلند قدتر است و زن کوتاه قدتر. مرد خشتتر
است و زن ظریفتر صدای مرد کلفتتر و ازکتر و لطیفتر .
شکار و کارهای پر حرکت و جنبش بیش از زن است . احساسات مرد مبارزانه و جنگی و احساسات زن صلحجویانه و بزمی است.
در دئیای جدید در پرتو مطالعات عمیق پزشکی . روانی و اجتماعی تفاوتهای ب
نتر است و صدای
لحاظ روانی : میل مرد به ورزش و
صفحه 68:
بز ميكند و به همين دلیل خودکشی زنان کمتر از مردان است . مردان در
کیفیت خودکشی نیز از زنان خشنترند . احساسات زن از مرد جوشانتر است . یعنی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش
باره دیگران و درباره خود پرهی
هست زودتر و سریعتر تحت تأثیر احساسات خویشقرار میگیرد و مرد سرد مزاجتر از زن است . احساسات زن بی ثباتتر از مرد است
۰ علاقه زن به خانواده و توجه ناآگاهانه او به اهمیت کانین خانوادگی بیش از مرد است . مرد از زا
پشتر قدرت کتمان راز دارد و
اسرار ناراحت کننده را در درون خود حفظ میکند و بهمین دلیل ابتلای مردان به بیماری ناشی از کتمان را
از نظر احساسات به یکدیگر :
مرد بنده شهوت خویشتن است و زن در بند محبت مرد است ۰ مرد میخواهد از بالای سر زن بر او مسلط شود و زن میخواهد از
درون قلب مرد بر مرد نفوذ کند زن از مرد شجاعت و دلیری میخواهد و مرد از زن زیبائی و دلبری . زن حمایت مرد ر گرانبهاترین
چیزها برای خود میشمارد .
صفحه 69:
تفاوتهای زن و مرد ) ۲(
شاهکار خلقت صرفنظر از اينکه تفاوتهای زن و مرد موجب تفاوتهالی در
مسثله یکی از عجییترین شاهکارهای خلقت است . درس توحید و خداشناسی است ۰ آیت
ق و مسئوولیتهای خانوادگی زن و مر میشود یا نمیشود : اساسا اين
و نشانهای است از نظام حکیمانه و مدبرانه جهان . نمونه
بارزی است از اینکه جریان حکیمانه و مدبرانه جهان . نمونه بارزی است از اينکه جریان خلقت تصادفی نیست . طبیعت جریانات خود را کورمال
کورمال طی نمیکند . دلیل روشنی است از اينکه بدون دخالت دادن اصل " علت غالی " نمیتوان پدیدههای جهان را تفسیر کرددستگاه عظیم خلقت
پرای اینکه بهدف خود برسد و نوع را حفظ کند . جهاز عظیم توليد نسل را بوجود آورده است . دالما از کارخانه خود هم جنس نر بوجود میآورد و
هم جنس ماده .و در آنجا که پقاء و دوم نسل احتیاج درد بهمکاری و تعاون دو جنس . مخصوصا در نوع اسان برایانکه این دو را به کمک
یکدیگر در اين کار وادارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است . کاری کرده است که خود خواهى و منفعت طلبی که لازمه هر ذیحیاتی است.
یل بخدمت و تعاون و گذشت و ايثار كردد . آنها را طالب همزيستى با يكديكر قرار داده است . و براى اينكه طرح كاملا عملى شود و جسم و جان
تفاوتها است که آنها را بيشتر بيكديكر جذب حيكند +
آنها را بهتر بهم بييوندد تفاوتهاى عجيب جسمى و روحى در ميان آنها قرار داده است و همين
عاشق و خواهان يكديكر قرار ميدهد
صفحه 70:
قانون خلفت زذ و مرد را طالب و علاتهمند به یکدیگر قرار داده است .اما نه از نوع علاقهایکه باشياء دارند . علاقهای که انسان باشیاء دارد از
خودخواهی او ناشی میشود .یمن انسان اشیء را برای خود میخواهد : بچشم ابزار ه نها نگهمیکند.میخواهد آنه را قدای خود و آسایش خود
کند .اما علاقه زوجیت باین شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری را میخواهد . از گذشت و فداکاری درباره دیگری لت میپرد
: " ؛ و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا
بيوندى بالاتر از شهوت قرآن كريم از آن بنامهاى " مودت و رحمت " ياد كرده است . ميفرمايا
لتسکنوا لها و جمل بيتكم موده و رحمه
غلامان و بردكان و زيردستان و همسايكان خود روا ميداشته دربار:
انون خلقت مرد را از نظر غريزى بشكلى قرار داده است كه نميتوانسته است نوع ستمهائى كه به
إن روا دارد: همانطوری که نمیتوانسته است
نوع ستمها را بر فرزندان خود
روا دارد
دو گونگی احساسات مرد و زن نسبت به هم
علاقه خانوادگی زن و مرد بیکدیگر با علاقه باشیاء فرق میکند . علاقه خود آ:
بیکدیگر نیز متشابه نیست . یعنی نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه
زن به مرد متفاوت است ۰ آفرینش مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است
صفحه 71:
رع يك عابم روصا +
در مجله زن روز شماره صد و يك يك بحث روانشناسى از يك خانم روانشناس بنام كليودالسون نقل كرده است . " بعنوان يك زن
دوس بزرگترین علاهاممطالعه روحیه مردهاست . چندی پیش پمن مأموریت داده شد که تحقیقتی دربره عوامل روانی زن و مرد
بعمل آورم و باين نتيجه رسيدهام :
۱ (تمام زنها علاقمندند كه تحت نظر شخص ديكرى كار كنند و بطور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئيس كار كردن بيشتر خوششان
ميآيد
۲ (تمام زنهامیخواهند احساس كنند كه وجودشان مؤثر و مور نياز است " سبس اين خائم اينطور اظهار عقيده ميكند : " بمقیده من اين
وافعيت سرجشمه ميكبرد كد خانمها تابع احساسات و أقابان تابع عقل هستند . بسيار ديده شده كه خاتمها از لحاظ.
دو نياز روحى زن ازا
هوش نه فقط با مردان برابرى ميكنند . بلكه كاهى در اين زمينه از آنها برتر هستند . نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شدید آنهاست
نهضت عجولانه :
نهضتی که در اروپابرای احقاق حقوق پایمال شده زن صورت گرفت . به دا
انجام گرفت . احساسات هلت نداد که علم نظر خود را بگوید و راهنما قرار
زیادی به او داد و درهای بستهای به روی او باز كرد . اما در عوض بدبختيها و بيجاركيهاى ديكرى براى خود زذ و برای جامعه بشریت
پوجود آورد
صفحه 72:
یکی از سئن بسیار کهن در روابط خانوادگی بشری اینست كه مرد هنكام ازدواج : برا زن " مهر " قائل ميشده است
بدر زن خويش ميبرداخته است . و بعلاوه در تمام مدت ازدواج عهدهدار مخارج زن و فرزندان خویش بوده است.
يزى از مال خود به زن يا
تاريخجه مهر:
ما قبل تاربخ كه بشر بحال توحش ميزيسته و زندكى شكل قبيلهاى داشته . به علل نامعلومى . ازدواج با همخون جائز شمرده نميشده است . جوانان
قبيله كه خواستار ازدواج بودهاندناچار بودهاند از قبيله ديكر براى خود همسر و معشوقه انتخاب كنند ٠ از اينرو براى انتخاب همسر بمبان قبايل
دیگر میرفتهاند . در آن دورهها مرد
فرزندان را به عنوان فرزند همسر خود میشناخته نه بعنوان فرزندان خود . با اينکه شباهت فرزندان را با خود احساس میکرد.
خویش در تولید
واقف نبوده است : يعنى تميدانسته كه آميزش او با زن در تولیدفرزندموثر است :
تمیتوانسته علت این
شباهت را بفهمد . قهرا فرزئدان
خود را فرزندان زن ميدانستهاند نه فرزند مرد . و نسب از طرزيق مادران شتاغته ميشد ثه از طریق پدران. دیری
واقف شد و خود را صاحب اصلی فرزند شناخت . از
که مرد بنقش خویش در تولید زذ را
ابع خود ساخت و ریاست
خانواده را بعهده گرفت و باصطلاح دوره " پدرشاهی *
اب همسر از راه ربودن دختر صورت میگرفت . یعنی جوان دختر
مورد نظر خویش را از میان قبیله دیگر میربود
صفحه 73:
< تدریجا صلح جای جنگ را گرفت و قبائل مختلف میتوانستند همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند . رسم ربودن زن منسوخ شد و مرد برای اینکه
خدمت داماد
دختر مورد نظر خویش را به چنگ آورد میرفت بمیان قبیله دختر اجیر پدر زن میشد و مدتی برای او کار میکرد و پدر زن در
که بجای اینکه سالها برای پدر عروس کار
دختر خویش را به او میداد و او آن دختر را به میان
کند بهتر ابنست كه يكجا هديه لايقى تقديم او كند و دختر را از او بكيرد . اين كار را كرد و از اين جا " مهر " بيدا شد.
روى اين حساب . در مراحل اولیه . مرد بعنوان طفیلی زن زندگی میکرده و خدمتکار زن بوده است . در این دوره زن بر مرد حکومت میکرده
است . در مرحلهپعد که حکومت پدست مرد اد .رد زن را از یله دیگرمیربودهاست . در مرحله سوم مرد بای اینکه زن را به چنگ آورد
بخانه پدر زن میرفته و سالها برای او کار میکرده است ۰ در مرحله چهارم مردملغی بعنوان " پیشکش
از اینجا ناشی شده است
تقدیم پدر زن میکرده است و رسم مهر
صفحه 74:
0
=
۱
مهر در نظام حقوقی اسلام
مرحله پنجمی هم هست كه جامعهشناسان و اظهار نظر کنندگان درباره آن سکوت میکنند . در این مرحله مرد هنگام ازدواج یک " پیشکشی
خود زن میکند و هیچیک از والدین حقی به آن پیشکشی ندارند . زن در عين اينکه از مرد پیشکشی دریافت میدارد استقلال اجتماعی و اقتصادی
خود را حفظ میکند . اولا به اراده خود شوهر انتخاب میکند نه به اراده پدر یا پرادر ثانیا در مدتی که در خانه پدر است . همچنین در مدتی که
بخانه شوهر میرود کسی حق ندارد او را بخدمت خود بگمارد و استثمار کند . محصول کار و زحمتش بخودش تعلق دارد نه بدیگری و در معاملات
یگری. مرد پاید در تمام
مدت زناشولی عهدهدار تأمین مخارج زندگی زن بشود و در عين حال درآمدی که زن تحصیل میکند و نتیجه کار او به شخص خودش تعلق دارد نه
بدیگری پدر یا شوهر
حقوقی خود احتیاجی بقیمومت مرد ندارد . در قرآن كريم آيات زيادى هست درباره اينكه مهر زن بخود زن تعلق دارد نه
صفحه 75:
فلسفه حقیقی مر :
پدید آمدن مهر نتیجه تدییر ماهرانهای است که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها بیکدیگر بکار رفته است . مهر از
آنجا پیدا شده که در متن خلقت نقش هر یک از زن و مرد در مسئله عشق مغایر نقش دیگری است . نوع احساسات زن و مره نسبت بیکدیگر یک
جور نیست . قانون . جمال و غرور و بی نیازی را در جانب زن . و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است . ضعف
زن در مقابل نبرومندی بدنی به همین وسیله تعديل شده است و همین جهت موجب شده که همواره مرد از زن خواستگاری میکرده است . طبق گفته
جاسمهشناسان . هم در دوره مادرشاهی و هم در دوره پدرشاهی مرد بوده است که بسراغ زن مرفته است دانشمندان میگویند:مرد از زن شهوائتر
است . در روایات اسلامی وارد شده که مرد از زن شهوائیتر نیست پلکه پر عکس است لکن زذ از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفریده
شده است . نتيجه هر دو سخن یکی است . بهرحال مرد در مقابل غریزه از زن ناتوانتر است . این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که
نبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و بر عکس مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام کند . یکی از آن
اقدامات این بوده که برای جلب رضای او و باحترام موافقت او هدیهای نثار او ميكرده است. مهر . باحیا و عفاف زن یک ريشه دارد . زن به الهام
فطری دریافته است که عزت و احترام او به اين است كه خود را رایگان در اختيار مرد قرار ندهد.
صفحه 76:
زن در مرد تأثیر فراوان داشته است . تأثیر زن در مرد از تأثیر مرد در زن بیشتر بوده است . مرد بسیاری از هنرنمائبها و شجاعتها و دلاوریها و نبوغها
و شخصیتهای خود را دیون
که حیا و عفاف و خودداری زن از مان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر بطله میخورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش
و خودداریهای < al مدیون Le و عفاف زن است. زن هميشه مرد را میساخته و مرد اجماع را.آنگاه
میکند و سپس اجتماع منهدم میگردد . همان قدرت زنانه که توانسته در طول تاریخ شخصیت خود را حفظ کند و بدنبال مرد نرود و مرد را بعنوان
خواستگار به آستان خود بکشاند . مردان را به رقابت و جنگ با یکدیگر درباره خود وادارد و آنها را تا سر حد کشته شدن پبرد . حيا و غفاف را
شعار خود قرار دهد . بدن خود را از چشم مرد مستور نگهدارد و خود را اسرار آمیز جلوه دهد . الهام بخش مرد و خالق عشق او باشد . هثرآموز و
شجاعت بخش و نبوغ آفرین او واقع شود . در او حس " تغزل " و ستایشگری بوجود آورد و او به فروتنی و خاکساری و ناچیزی خود در مقابل
رانسته مرد را وادار کند که هنگام ازدواج عطهای بنام مهر تقدیم او کند
بخود ببالد . همان قدرت
73 |
صفحه 77:
مهر در قرآن
قرآن کریم با لطافت و ظرافت بی نظیری میگو؛
برادران آنها ) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها بخودشان بدهید
اولا با نام " صدقه " ( بضم دال ) ياد كرده است نه با نام مهر . صدقه از ماده صدق است و بدانجهت بمهر صداق یا صدقه گفته میشود که نشانه
و آتواالنساء صدقاتهن نحله " یمنی کابین زنان را که بخود آنها تعلق دارد ( نه به پدران یا
کریم در این جمله کوتاه به سه نکته اساسی اشاره کرده است
راستین بودن علاقه مرد است . بعضی مفسرین مانند صاحب کشاف به این نکته تصریح کردهاند . همچنانکه بنابگفته راغب اصفهانی در مفردات
غریب القرآن علت اینکه صدقه ( بفتح دال ) را صدقه گفتهاند اینست که نشانه صدق ایمان است . دیگر اينکه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين
کلمه میخواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر . مهر مزد بزرگ کردن و شیر دادن و نان دادن به او نیست . سوم اينکه با کلمه
" نحله " کاملا تصریح میکند که مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و پیشکشی و عطیه و هدیه ندارد
صفحه 78:
هدیه و کادو در روابط نامشروع:
منحصر بازدواج و پیمان مشروع زناشونی نیست . آنجا هم که زن و مرد به صورت نامشروع میخواهند از وجود یکدیگر لذت ببرند و باصطلاح
معاشقه فرنگی از ازدواجش طبیعیتر است
در دنیای غرب هم که بنام تساوی حقوق انسانها حقوق خانوادگی را از صورت طبیمی خارج کردهاند و سعی میکنند علی رغم قانون طبیعت زن و
مرد را در وضع مشابهی قرار دهند و رلهای مشابهی در زندگی خانوادگی بعهده آنها بگذارند . آنجا که باصطلاح پای عشق آزاد بمیان میا
قراردادی آنها را از مسیر طبیعت خارج نکرده است مرد همان وظیفه طبیعی خود یعنی نیاز و طلب و مایه گذاشتن و پول خرج كردن را انجام
میدهد . مرد به زن هدیه میدهد و متحمل مخارج او میشود . در صورتیکه در ازدواج فرنگی مهر وجود ندارد و از لحاظ نفقه نیز مسئولیت سنگینی به
عهده زن ميكذارند . يعنى معاشقه فرنگی از ازدواج فرنگی با طبیعت هماهنگتر است
ید و قوائین
صفحه 79:
مهر و نفقه (۲)
رسوم جاهلیت که در اسلام منسوخ شد:
قرآن کریم رسوم جاهلیت را درباره مهر منسوخ کرد و آنرا بحالت اولی و طبیعی آن بر گردانید . در جاهلیت پدران و مادران . هر را بعنوان حق
الزحمه و " شیریها " حق خود میدانستند . در تفسیر کشاف و غیره مینویسند . هنگامی که دختری برای یکی از آنها متولد میشد و دیگری میخواست
به او تبریک بگوید میگفت : " هنينا لك النافجه " يعنى ابن مايه افزايش ثروت ٠ ترا كوارا باد . كنايه از اين كه بعدا اين دختر را شوهر ميدهى و مهر
دریافت میداری . در جاهلیت . يدران و در نبودن آنها برادران . جون از طرفى براى خود حق ولايت و قيمومت قائل بودند و دختر را به ارادم
خودشان شوهر ميدادند و نه به اراده او . و از طرف ديكر مهر دختر را متعلق به خود میدانستند نه به دختر » دختران را معاوضه میکردند . باین نحو
كه مردى به مرد ديكر ميككفت كه من دختر يا خواهرم را بعقد تو درميآورم كه در عوض دختر يا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول ميكرد . هر
يك از دو دختر مهر ديكرى بشمار ميرفت و به بدر يا برادر ديكرى تعلق میگرفت اين نوع نكاح را نكاح " شغار
بيغمبر اكرم فرمود ٠" لا شغار فى الاسلام
اميدند . اسلام اين رسم را
مسوخ كرد یعنی در اسلام معاوضه دختر يا خواهر ممنوع اسست . در روایات اسلامی آمده است که
بدر نه تنها حقى به مهر تدارد : بلكه كر در عقد ازدواج براى بدر به عنوان امرى جداكانه از مهر جيزى شرط شود و مهر به خود دختر داده شود باز
هم صحیح نیست
صفحه 80:
یعنی پدر حق ندارد برای خود در ازدواج دختر بهرهای قائل شود . هر چند بصورت امر جداگاه از مهر باشد. داستان موسی و شعیب که در قرآن
کریم آمده است از وجود رسمی حکایت میکند . موسی در حال فرار از مصر وقتی که به سر چاه رسید به حالت دختران شعیب که در
ردند و کسی رعایت حال آنها را نميكرد رحمت آورد و برای گوسفندان آنها آب کشی کرد . دختران پس از
شدن با
کناری با گوسفندان خویش ایستاده
مراجعت نزد پدر . جریان روز را برای پدر نقل کردند و او یکی از آنها را پی موسی فرستاد و او را بخانه خویش دعوت کرد . پس از
یکدیگر . یک روز شعیب به موسی گفت من دلم میخواهد یکی از دو دختر خود را به تو به زنی بدهم باین شرط که تو هشت سال برای من کار
کنی . و اگر دل خودت خواست دو سال دیگر هم اضافه کن . ده سال برای من کار کن . موسی قبول کرد و به این ترتیب موسی داماد شعیب شد
این چنین رسمی در آ
باین بوده که برای آنها کار کند . دیگر رسم جهاز دادن . جامعه شناسان معتقدند که رسم جهاز دادن به دختر از طرف پدر یکی از رسوم و سئن
کهن است پدر برای اینکه بتواند جهاز برای د.
ميكرفت به نفع دختر و برا دختر بوده ست
زمان بوده و ريشه این رسم دو چیز است : اول نبودن ثروت . خدمتی که داماد به زن یا پدر زن میوانسته بکند غالا متحصر *
خود فراهم کند داماد را اجیر خود میکرد و یا از او پولی دریافت میکرد . عملا آنچه پدر از داماد
صفحه 81:
در اسلام ۱
ن منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند . هر چند هدف و منظورش این باشد که آنرا صرف و خرج دختر کند
این خود دختر است که اختيار آن مال را دارد که بهر نحو بخواهد مصرف کند . در روایات اسلامی تصریح شده که اینگونه مهر قرار دادن در دوره
اسلاميه روا نیست . در زمان جاهلیت . رسوم دیگری نیز بود یکی از آنها رسم ارث زوجیت بود . اگر کسی میمرد وارثان او از قييل
پرادران همانطوریکه ثروت او را بارث میبردند همسری زن او را نیز بارث ميبردند. قرآن كريم رسم ارث زوجيت را مشوخ کرد فرمود
ان و
Welk:
الذين آمنوا لا يحل لكم ان ترئوا النساء كرها " اى مردمى كه به بيغمبر و قرآن ايمان داريد بايد بدانید که برای شما روا نیست که زنان مورثان خود
ن كريم در آيه ديكر بطور كلى ازدواج با زن بدر را قدغن كرد هر
چند بصورت ارث نباشد و بخواهند آزادانه با هم ازدواج كنند . فرمود " ٠ و لا تنكحوا ما نكح آبائكم »" . با زنان بدران خود ازدواج نكنيد
میشد منسوخ کرد از آنجملهاینکه وقتی که مردی نسبت به زنش دلسرد و بى ميل ميشد.
ارا بارث يبريد . در حالیکه خود آن زنان میل ندارند که همسر شما باشند . قرا
قرآن کریم هر رسمی که موج
3
صفحه 82:
او را در
و شکنجه قرار میداد . هدفش اين بود كه با تحت شكنجه قرار دادن او . او را به طلاق راضی کند و تمام یا قسمتی از آنچه بعنوان
بگیرید
و قسمتی از مهری که به آنهادادهاید جبران کنید تحت مضیقه و شکنجه قرار ندهید | یکی دیگر از آن رسوم اين بود که مردی با زنی ازدواج میکرد
مهر به او داده از او پس بگیرد . قرآن کریم فرمود : " « و لا تعضلوهن لتذهبوا یعض ما آتیتموهن ۰" یعنی زنان را بخاطر اینکه چیزی از
Noh sles
را لكهدار ميكرد وانمود ميكرد كه اين زن از اول شایستگی همسری مرا نداشته و ازدواج بايد فسخ شود و من مهرى كه دادهام بايد بس بكيرم . قرآن
كريم اين رسم را نيز منسوخ كرد و جلو آنرا كرفت
انا مهر سنكينى قرار ميداد . همينكه از او سير ميشد و هواى تجديد عروسى بسرش ميزد زن بيجاره را متهم ميكرد به فحشا و حيثيت او
سیستم مهری اسلام خاص خودش است
و كار زن ندارد . نه ميتواند باو فرمان دهد كه براى من فلان كار را بكن , و نه اكر زن
يكى از مسلمات دين اسلام اينست كه مرد حقى به مال ز
كارى كرد كه بموجب آن كار ثروتى باو تعلق ميكيرد مرد حق دارد كه بدون رضاى زن در آن ثروت تصرف كند . و از اين جهت زن و مرد وضع
مساوی دارند
صفحه 83:
** اسلام در عين اینکه به زن استقلال اقتصادی در مقاپل شوهر داده و برای شوهر هیچ حقی در مال زن و کار زن و معاملات زن قرارنداده. مهر
از نظر اسلام بخاطر اين نیست که مرد بعدا از وجود زن بهره اقتصادی میبرد و نیروی بدنی او را استثمار میکند . پس معلوم میشود اسلام سیستم
مهری مخصوص بخود دارد
قرآن کریم تصریح میکند که مهر " نحله " و عطیه است . قرآن این عطیه و پیشکشی را لازم میداند . قرآن رموز فطرت بشر را با کمال دقت رعایت
لزوم
مهر را تأکید کرده است . نقش زن اینست که پاسخگوی محبت مرد باشد . محبت زن خوب است بصورت عکس العمل محبت مرد باشد نه بصورت
کرده است و برای اينکه هر یک از زن و مرد نقش مخصوصی که در طبیعت از لحاظ علالق دوستانهبه عهده آنها گذاشته شده . فراموش ن
ابتدائى . عشق ابتدائی زن . یعنی عشقی که از ناحیه زن شروع بشود و زن بدون آنکه مرد قبلا او را خواسته باشد عاشق مردی بشود . همواره مواجه
با شکست عشق و شکست شخصیت خود زن است . بر خلاف عشقی که بصورت پاسخ به عشق دیگری در زن بيدا ميشود
صفحه 84:
7 این نه خودش شکست میخورد و نه به شخصیت زن لطمه و شکست وارد میآورد .
اگر زنی ابندا عاشق مردی بشود و به او دل پیندد آتشش زود سرد میشود . بچنین عشقی نباید اعتماد کرد
0 اما دروغ است در صورتیکه عشق آتشین زنبه صورت عکس العملی از عشق صادقانه مردی وبه عنوان پاسخگویی به عشق
راستین پیدا شده باشد اینچنین عشقی عملا مستبعد است که فسخ بشود مگر آنکه عشق مرد به سردی بگراید و البته در این
صورت عشق زن تمام مى شود .
عشق فطری زن همین نوع از عشق است.قانون مهر هماهنگی با طبیعت است از اين رو که نشانه وزمینه آن است که عشق از
ناحیه مرد آغاز شده و زن پاسخگوی عشق اوست و مرد آغاز شده و زن پاسخگوی عشق اوست و مرد به احترام او هدیه ای
نثار او می کند ار این رو نباید قانون مهر که یک ماده از يك اساسنامه کلی است و بدست طراح طبیعت تدوین شده . بنام
تساوی حقوق زن و مرد ملفی گردد.
صفحه 85:
انتقادها:
خانم منوچهریان در کتاب انتقاد بر قونین اساسی و مدنی ایران در فصلی که تحت عنوان مهر باز کردهاند چنین نوشتهاند : " همچنانکه برای داشتن
باغ یا خانه با اسب یا استر مرد بایدمبلفیبپردزد . برای خریدن زن هم باید پولی از کیسه خرج کند . و همچنانکه بهای خانه و باغ و ستر بر
حسب بزرگی و کوچکی و زشتی و
میکند . قانوگذاران مهربان و جوانمرد ما قري
الی و بهره و فانده متفاوت است بهای زن هم بر حسب زشتی و زیبانی و پولداری و بی پولی او تفاوت
۲ ماده درباره قیمت زن نوشتهاند و فلسفه آنان آنست که اگر بول در میان نباشد رشته استوار
زناشونی سخت سست و زود گسل میشود
خانم متوچهریان میگویند " اگر زن از نظر اقتصادی مانند مردباشد . دیگر چه حاجت است که ما برای او فقه و كسوه و مهر قائل شويم . همچنانکه
هیچیک از اين پیش
و محكم كاريها در مورد مردبمی
وثيقه مالى باشد . جرا در کتاب آسمانی خود گفت :
در مورد زن هم آنوفت نباید وجود داشته باشد ". اگر نظر اسلام بان بود که
مهرب + و آتوا الساء صدقاتهن نحله ۰" . چرا نگفت " و آتوا النساء صدقاتهن وثيقه
تاريخ نشان ميدهد كه بيغمبر اكرم بهيجوجه حاضر نبود زئی را بدون مهر در اختیار مردی قرار دهد
55
صفحه 86:
مهر و نفقه (۳)
اگر اسلام به مرد حق میداد که زن را در خدمت خود بگمارد و محصول کار و زحمت و بالاخره ثروتی که زن تولید میکند مال خود بداند : علت و
فلسفه نفقه دادن هرد به زن روشن بود . زیرا واضح است اگر انسان . حبوان یا انسان دیگری را مورد بهرهبرداری اقتصادی قرار دهد ناچار است
مخارج زندگی او را نیز تأمين كند
۷" مردان را از آنچه
اسلام در هزار و چهارصد سال بيش اين قانون را كذراند و كفت ٠" للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء تصیب مما اکتسپر
کسب میکنند و بدست میآورند بهرهای است و زنان را از آنچه کسب میکنند و بدست میآورند بهرهای است . قرآن مجید در آیه کریمه همانطوری
للرجال نصیب
ان ذی حق شمرد .در آیه دیگر فرمود *
ان ذی حق دانست زنان را نیز در نتیجه کار و فعال
که مردان را در نتايج كار و فعاا
مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون ۰" . یعنی مردان را از مالى كه بدر و مادر و يا خويشاوندان بعد از مردن
پدر و مادر و خویشاوندان از خود باقی میگذارند بهرهای است
اقی میگذارند بهرهای است و زنانرا هم از آ
33 |
صفحه 87:
raglan
اولا - انگیزهای که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد جز جنبههای انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده . بلکه
ما حق زن را برسمیت شناختن و حقوق زن و مرد را مساوی دانستند . ثانيا - اسلام به زن استقلال اقتصادى داده .. اسلام با اين دو
آیه انقلاب عظیم اجتماع بوجود آورد . اما آرام و بی ضرر و بی خطر . ثالثا - اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزایع
و غیره رهانید و با الزام مرد به تامین بودجه اجتماع خانوادگی . هر نوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای تأمین مخارج خود و
خانواده برداشت . زن از نظر اسلام در عین اینکه حق دارد طبق غریزه انسانی به تحصیل ثروت و حفظ و افزایش آن بپردازد ؛
طوری نیست که جبر زندگی . او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زیبائی را که هميشه با اطمینان خاطر باید همراهباشد از
او بگیرد .
هه
صفحه 88:
سه نوع نفقه :
در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد . نوع اول نفقهاى كه مالك بايد صرف مملوك خود بكند . مخارجى كه مالك حيوانات براى آنها
ميكند از اين قبيل است . ملاك اين نوع نفقه مالكيت و مملوكيت است . نوع دوم - نفقهاى است كه انسان بايد صرف فرزندان خود
. در حالی که صفیر يا فقيرند و يا صرف بدر و مادر خود كه فقيرند . بنمايد . ملاك اين نوع نفقه . مالكيت و مملوكيت نيست ٠
بلكه حقوقى است كه طبيعتا فرزندان بر بيجود آورندكان خود بيدا ميكنند و حقوقى است كه يدر و مادر بحكم شركت در ايجاد
فرزند و بحكم زحماتى كه در دوره كودكى فرزند خود متحمل شدهائد بر فرزندان بيدا ميكتند . شرط اين نوع از نفقه . ناتهان بودن
شخص واجب الفقه است . نوع سوم نفقهاى است كه مرد در مورد زن صرف ميكند . ملاك اين نوع از نفقه نه مالكيت و مملوكيت
است و نه حق طبيعى بمفهومى كه در نوع دوم كفته شد و نه عاجز بودن و ناتوان بودن و فقير بودن زن .
صفحه 89:
آیا زن امروز مهر و نفقه نمی خواهد؟.
از نظر اسلام با اينکه بودجه زندگی زن جزء بودجه خانوادگی و بر عهده مرد است . مرد هیچگونه
ندارد . نمیتواند او را استثمار کند
تسلط اقتصادی و حق بهره برداری از ثیرو و کار زذ از
این جهت مانند نفقه پدر و مادر است که در موارد خاصی بر عهده فرزند است . اما فرزند در
مقابل اين وظیفه که انجام میدهد هیچگونه حقی از نظر استخدام پدر و مادر پیدا نمیکند
صفحه 90:
: جانب زن در مسائل مالی cule,
اسلام به شکل بی سایقهای
مرد را از مال و کار او کوتاه کرده و حق قیمومت در معاملات زن را دارد از طرف دیگر با برداشتن مسژول
زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعایت کرده ست
تأمین بودجه خانوادگی از دوش زذ :
او را از هر نوع اجبار و الزام برای دویدن به دنبال پول معاف کرده است ,حقيقت اینست که اسلام نخواسته بنفع زن و عليه مرد . يا بنقع مرد و عليه
زن قانونی وضع کند .اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد . اسلام در قوائین خود سعادت مر و زن و فرزندانیکه باید در دامن آنها پرورش
و بالاخره سعادت جامعه پشریت را در نظر گرفته است . اسلام راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشریت را به سعادت . در اير
میبیند که قواعد و قوانین طبیعت و اوضاع و احوالی که بدست توانا و مدبر خلقت بوجود آمده نادیده گرفته نشود . اسلام در قوانین خود اين قاعده
را همواره رعایت کرده است که مرد مظهر نیاز و احتیاج و زن مظهر بی
ميشناسد . از نظر اسلام در وصال و زندگی مشترک زن و مرد. اين مره است که باید خود را بعنوان بهرهگیر بشناسد و هزینه این کار را تحمل کند
ازن و مرد نباید فراموش کنند که در مسئله عشق از نظر طبیعت دو نقش جداگانه به عهده آنها واگذار شده است
ازی باشد . اسلام مرد را بصورت خریدار و زن را به صورت صاحب کال
از طرفی به زن استقلال و آزادی کامل اقتصادی داده و دست
صفحه 91:
ازدواج هنگامی پایدار و مستحکم و لذت بخش است که زن و مرد در نقش طبیعی خود ظاهر شوند . علت دیگر که برایلزوم نفقه زن بر مرد در
کار است اینست که مسژولیت و رنج و زحمات طافت فرسای تولید نسل از لحاظ طبیعت بمهده زن گذاشته شده است ۰ آنچه در اين کار از نظر
طبیعی بعهده زن گذاشته شده است گذشته از نها و از همه بالاتر اينکه احتیاج زن به پول و ثروت از
زندگی زن و از احتیاجات اصلی زن است آنچه یک زن در زندگی معمولی خود خرچ تجمل و ز
جندين مرد . ميل به تجمل به نوبت خود ميل به توع و تفتن را در زن به وحود آورده است. بافی ماندن ز
غرور در زن ستلزم آسایش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زیادتری است . گر زن مجبور باشد مانند مرد دائما در تلاش و كوشش و در حال
مرد افزونتر است . تجمل و
و خودآرانی میکند برابر است با مخارج
یعنی باقی ماندن جمال و نشاط و
دویدن و پول درآوردن باشد . غرورش در هم میشکند .
و گرههائی که گرفتاریهای مالی به چهره و ابروی مرد انداخته است در چهره و ابروی
او پیدا خواهد شد . لذا نه تنها مصلحت زا
. بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی نیز در اینست که زن از تلاشهای اجباری خرد کننده معاش
معاف باشد . مرد هم میخواهد کانون خانوادگی برای او کانون آسایش و رفع خستگی و فراموشخانه گرفتاریهای بیرونی باشد سر اینکه مردان
حاضرند با جان کندن پول در آورند و دو دستی تقدیم زن خود کنند تا او با گشاده دستی خرج سر و بر خود کند اینست که مرد نیاز روحی خود را
به زن دریفته است . دريافته است كه خداوند زن را یه آسایش و آرامش روح او قرار داده است.
رو يم 3 2
صفحه 92:
(«و جعل منها زوجها ليسكن اليها») دريافته است كه هر اندازه موجبات آسایش و فراغ
خاطر همسر خود را فراهم كند غير مستقيم بسعادت خود خدمت كرده است و كانون
خانوادكى خود را رونق بخشيده است . دريافته است كه از دو همسر لازم است لااقل
يكى مغلوب تلاشها و خستكيها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگری باشد و در اين
تقسیم كار آنكه بهتر است در معركه زندكى وارد نبرد شهد مرد است و آنكه بهتر ميتواند
آرامش دهنده روح دیگری باشد زن است . زن از جنبه مالی و مادی نیازمند بمرد آفریده
شده است و مرد از جنبه روحی . زن بدون اتکاء بمرد نمیتواند نیازهای فراوان مادی خود
را که چندین پرابر مرد است رفع کند . از اینرو اسلام همسر قانونی زن( فقط همبر
قانونی او را ) نقطه اتکاء او معین کرده است
صفحه 93:
فلسفه تبلیغ علیه نفقه :
مردان شکارچی این نکته را دريافتهاند و یکی از علل تبلیغ علیه نفقه زن بر شوهر همین است که احتیاج فراوان زن پپول اگر از شوهر بریده شود زن
به آسانى بدام شكارجى خواهد افتاد . اكر در فلسفه حقوقهاى كزافى كه در مؤسسات به خائمها برداخته مى شود دقت كنيد مفهوم را بهثر مى
فهميد كه الغا ن
موجب ازدياد فحشا مى شودحقيقت را اگر بخواهید فکر الغانفقه طرف مردانی هم که از تجمل و اسراف زنان به ستوه آمده اند
تقویت می شود اینها می خواهند با دست خود زن و به نم آزادی و مساوات انقام خود را از زان اسرفکار و تجمل پرست ب
آبا اعلامیه جهانی حقوق بشر به زن توهین کرده است ؟
در اعلامیه حقوق بشر ماده ۲۳ بند ۳ چنین آمده است : " هر کس که کار میکند بمزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق میشود که زندگی او و
در ماده ۲۵ بند ۱ میگوید : " هر کس حق دارد که سطح زندگانی او . سلامت و رفاه خود و
خانوادهاش را از حبث خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تأمین کند " . هر مردی که عائلهای تشکیل ميدهد بايد متحمل
خانوادهاش را موافق شزون انسانی
مخارج و نفقه زن و فرزندان خود بشود . مخارج آنها جزو مخارج لازم و ضروری آن مرد محسوب ميشود.
صفحه 94:
اعلامیه حقوق
eR eT rer
با اینکه تصریح میکند که زن و مرد دارای حقوق مساوی میباشند نفقه دادن مرد به زن را با تساوی حقوق زن و مرد منافی
ین میگوید : " هر کس حق دارد که در موقع پیکاری ۰ پیماری ۰ نقعر
است .. از اين بالاتر اينكه اعلاميه حقوق بشر در ماده بيست و پنجم یگوید :"هر ار موقع
ت رفته باشد . از شرائط آبرومندانه زندكى
انسان وسائل امرار معاش از دست رفته باشد . از شرانط آ
Sys plat خارج از اراده انسان وسائل امرار معاش از دست رفته با
اعضاء . بیوگی . پیری ۰ یا در تمام مواردی که بعلل خارج
le 3 35 رده است :
انکه از دست دادن شوهر را يعنواة الؤ:دست داذة وسيله معاش برای زن معرفی ره يرق
ان و افراد ناقص الاعضاء ذکر کرده
طق زین بچین ممیری لا میظه قرب راب آنماذا
است . آیا این یک توهین بزرگ نسبت به زن نیست ؟ اگر در یکی از کتابها یا قانونی مشرق زمین چنین تعبیری یافت میشد فریاد اعتراض
است . ایا این یک توهین بز میت با ی
بلند بود . همجناتكه نظير آثرا در مورد بعضى قوائ
ردار شود " اعلاميه حقوق بشر كذشته از
ادر وديف نقص اعضاء ذكر كرده است . يعنى زنان را در رديف بيكاران و پیماران و
را در ردیف پیکاری » بیماری , تقص اعضاء ذکر کرده است ؛ یمنی ز:
Oly! خودمان دیدیم
or]
صفحه 95:
اما یک انسان واقع پین که تحت تأثیر هو و جنجال نباشد و تمام جوانب را ببیند میداند که نه قانون خلقت که مرد را یکی از وسائل
معاش زن قرار داده و نه اعلامیه حقوق بشر که " بیوگی " را به عنوان از دست دادن وسیله معیشت یاد کرده است و نه قانون اسلام
که زن را واجب نکردهاند . چون این یک جانب قضیه است که زن نیازمند بمرد
مرد شمرده است . هیچکدام به زن تو:
آفریده شده است و مرد نقطه اتکاء زن شمرده میشود . قانون خلقت برای اينکه زن و مرد را بهتر و بیشتر بیکدیگر پپیوندد و کانون
خانوادگی را که پایه اصلی سعادت بشر است استوارتر سازد زن و مرد را نیازمند بیکدیگر آفریده است . اگر از جنبه مالی مرد را
نقطه اتکاء زن قرار داده است . از جنبه آسایش روحی زن را نقطه اتکاء مرد قرار داده است . این دو نیاز مختلف بیشتر آنها را
بیکدیگر نزدیک و متحد میکند .
صفحه 96:
دنیای قدیم یا به زن اصلا ارث نمیداد و یا ارث میداد . اما با او مانند صفیر رفتار میکرد . یعنی به او استقلال و شخصیت حقوقی نمیداد .در بعضی
قوائین دیگر جهان که به زن مانند مرد ارث میدادند نه به صورت سهم قطعی و به تعبير قرآن " نصییا مفروضا " بود . بلکه به اين صورت بود كه
به مورث حق میدادند كه درباره دختر خود نيز اگر بخواهد وصیت کند .
علل محرومیت زن از ارث :
علت اصلی محرومیت زنان از ارث . جلوگیری از انتقال ثروت خانوادهای به خانواده دیگر بوده است.
محرومیت زذ از ارث علل دیگر نیز داشته است . از آن جمله ضعف قدرت سربازی زن است . آنجا كه ارزشها بر اساس قهرمانيها و بهلوانيها بود و
یکی مرد جنگی را به از صد هزار آدم ناتوان می دانستند زن را بخاطر عدم تواننی بر انجام عملیات دفاعی و سربازی از ارث محروم میکردند .
صفحه 97:
عرب جاهلیت از همین نظر مخالف ارث بردن زن بود و تا پای مردی ولو در طبقات بعدی در میان بود به زن ارث نمیداد . لهذا وقتی
که آیه ارث نازل شد و تصریح کرد به اینکه " للرجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان
و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا ۰" باعث تعجب اعراب شد.
ارث پسر خوانده : اعراب جاهلیت گاهی کسی را پسر خوانده قرار میدادند و در نتیجه . آن پسر خوانده مانند یک پسر حقیقی و
ارث میت شمرده میشد .رسم پسر خواندگی در میان ملتهای دیگر و از آن جمله ایران و رم قدیم موجود بوده است.
ارث هم پیمان :اعراب رسم دیگری نیز در ارث داشتند که آنرا نیز قرآن کریم منسوخ کرد و آن رسم " هم پیمانی " بود . دو
تفر بیگانه با یکدیگر پیمان میبستند که " خون من خون تو و تعرض بمن تعرض به توء و من از تو ارث ببرم و تو از من ارث
اببرى " به موج دو نفر پیگانه در زمان حیات از یکدیگر دفاع میکردند و هر کدام زودتر میمیرد دیگری مال او
ارا به ارث ميبرد .
a زن . جزء سهم الارث :اعراب كاهى زن ميت را جزء اموال و دارائى او بحساب ميآوردند و به صورت سهم الارث او را
تصاحب میکردند
صفحه 98:
ارث زن در ایران ساسانی:
چون پسری بسن رشد و بلوغ میرسید پدر یکی از زنان متعدد خود را بعقد زناشوئی وی در میآورده است. شماره زنانی که مردی
میتوانست بگیرد نامحدود بود و گاهی در اسناد یینانی دیده شده است که مردی چند صد زن در خانه داشته است . اصول
زناشوئی در دوره ساسانی چنانکه در کتابهای دینیزردشتی آمده بسیار پیچیده و در هم بوده و پنج قسم زناشونی رواج داشته
)١ زنی که به رضای پدر و مادر شوهر میرفت فرزندانی میزاد که در این جهان و آن جهان از او بیدند و او را
۲ زنی که یگانه فرزند پدر و مادرش بود . او را " اوگ زن " یعنی زن یگانه میگفتند و نخستین فرزندی که میزاد بپدر و
مادرش داده میشد تا جانشین فرزندی بشود که از خانه آنها رفته است و شوهر کرده و پس از آن این زن را هم پادشاه زن
صفحه 99:
۳ اگر مردی در سن بلوغ بی زن میمرد . خانوادهاش زن بیگانهای را جهیز میداد و او را بکابین مرد بیگانهای در میآورد و آن زن را
5 یعنی زن خوانده میگفتند و هر چه فرزند او میشد و نیمی به آن مرد مرده تعلتق میگرفت و در آنجهان فرزند او
ميشد و نيمى ديكر از آن شوهر زنا
سدور
) زن بيوهاى كه دوبار شوهر كرده بود " جغر زن " ميكفتئد كه بمعنى جاكر زن يعنى زن خادمه باشد و اكر از شوى اول
خود فرزند نداشت او را "
0( زنی که بی رضای پدر و مادرش به شوهر میرفت در میانزنان پستترین پایه را داشت و او را " خودسرای زن " یعنی زن
خود سر میگفتند و از پدر و مادر خود ارث نمیبرد . مگر پس از آنکه پسرش بسن بلوغ برسد و او را به عنوان " اوگ ز
عقد در آورد
صفحه 100:
علت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرارداد وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازی و برخی قوانین جزانی
داره . یعنیوضع خاص ارثی زن معلول وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و غیره دارد
ايراد غرب يرستان:
اين دايكان مهربائتر از مادر . علت را بجاى معلول . و معلول را بجاى علت گرفتهاند. اینها خیال کردهاند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارثی زن
I BE اينكه وضع خاص ارثى زن معلول مهر و نفقه است . ثانيا كمان كردهائد آنجه در اينجا وجود دارد صرفا جنبه مالى و اقتصادى است.
ايراد زنادقه صدر اسلام بر مسأله ارث:
يكى از اعتراضات ابن ابى العوجابه اسلام همين بود . ميكفت ما بال المرنه المسكينه الضعيفه تأخذ سهما ويأخذ الرجل سهمين ؟ یعنی چرا زن
ره كه از مرد ناتوانتر است بايد يك سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد ؟ اين خلاف عدالت و انصاف است
امام صادق فرمود : اين براى اينست كه اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و بعلاوه مهر و نفقه را بنفع او بر مرد لازم شمرده است و در
بعضى جنايات اشنباهى كه خويشاوندان جانى بايد ديه ببردازند زث از برداخت ديه و شركت با ديكران معاف است . از اين رو سهم زث در
ارث از مرد کمتر شده است.
امام صادق صریحا وضع خاص ارثی زن را معلول مهر و نفقه و معائیت از سربازی و دی
صفحه 101:
نگهداری به شایستگی و یا رها کردن به نیکی " .: اصل اسلامی آمارها نشان میدهد که سال بسال بر عدد طلاقها افزوده
بسیاری از کانونهای خانوادگی سایه افکنده است.
پاشیدن
افزایش طلاق در زندگی جدید:
در شماره ۱۰۵ مجله زن روز مقاله جالبی از مجله نیوزویک تحت عنوان " طلاق در امریکا " درج شد . اين مجله مینویسد : " طلاق گرفتن در
امریکا به آسانی تا کسی گرفتن است " . «ضربالمثلی از شخصی است بنام " سروانتس " در حدود چهار فرن پیش گفته است " عشق دوم
دلپذیرتر است "ضرب المثل دوم کار خود را در آمریکا کرده است ۰ زیرا مینویسد : " سراب طلاق نه تنها " تازه پیوندها "۰ بلکه مادران آنها
و زن و شوهران " دیرینه پیوند " را هم بخود میکشد . بطوری که از جنگ دوم باینطرف سطحطلاق در امریکا بطور متوسط از سالی 1000۰۰ 7
طلاق پائیتر نرفنه است و 8۰ درصد ازدواجهای بهم خورده دهسال یا بیشتر و ۱۳ درصد آن ازدواجها بیش از ۲۰ سال دوام داشته است . سن
متوسط دو میلیون زن مطلقه امریکانی ۶0 سال است . ٩۲ درصد زنان مطلقه بهنگام جدائی . کودکان کمتر از ۱۸ سال داشتهاند . زنان
در واقع نسل خاصى را تشكيل میدهند *
از هر ؛ زن مطلقه بكى الكلى ميشود و ميزان خودكشى ميان آنها سه برابر زنان شوهردار است.
صفحه 102:
هلت طلاق در ازهوانعهای ده یا بیست: نالا ناناژگا
نیست . بلکه بی میلی به تحمل ناساز گاریهای دیرین و هوس براى درك لذات بيشتر و کامجوئیهای دیگر است . در عصر
قرصهای ضدحاملگی در دوران انقلاب جنسی و اعتلای مقام زن .این عقیده در ميان بسيارى از زنان قوت كرفته كه خيشى و
لذت . مقدم بر استواری و نگهداری کانین خانوادگی است .
طلاق در ایران:
" پیش از یک چهارم طلاقهای ثبت شده سراسر کشور مربوط به تهران است ۰ یعنی ۲۷ درصد طلاقهای ثبت شده را تهران تشکیل
میدهد . با اينكه نسبت جمعيت تهران به جمعیت سراسر کشور ۱۰ درصد میباشد . بطور کلی درصد طلاق در شهر تهران بیش
از درصد ازدواج است وقایع ازدواج تهران ۱۵ درصد کل ازدواج کشور است "
cy
صفحه 103:
محیط طلاقزای آمریکات
اینها از طرفی عوامل طلاق را افزایش میدهند و از طرف دیگر میخواهند با قید و بند قانون جلو 7
فرضیه هات
۱ . بی اهمیتی طلاق و برداشتن همه قید و بندهای قانونی و اخلاقی جلوگیری از طلاق .
؟. اینکه ازدواج یک پیمان مقدس است . وحدت دلها و روحهاست و باید برای هميشه این پیمان ثابت و محفیظ بماند و طلاق
از قاموس اجتماع بشری باید حذف شود . زن و شوهری که با یکدیگر ازدواج میکنند . بايد بدنند که جز مرگ چیزی آنها را
از یکدیگر جدا نمیکند . اين فرضیه همانست که کلیسای کاتولیک قرنهاست طرفدار آنست و به هيج قیمتی حاضر نیست |
دست بردارد . طرفداران این فرضیه در جهان رو به کاهشند.
صفحه 104:
۳. اینکه ازدواج از طرف مرد قابل فسخ و انحلال است و از طرف زن بهیچ نحو قابل انحلال نیست . در دنیای قدیم چنین نظری
وجود داشته است . ولی امروز گمان نمیکنم طرفدارانی داشته باشد و بهر حال این نظر نیز احتیاجی ببحث و انتقاد ندارد.
۶ اينکه ازدواج مقدس و کانون خانوادگی محترم است . اما راه طلاق در شرایط مخصوص برای هر یک از زوجين بايد باز باشدراه
خروجی زوج و زوجه از اين بن بست باید بیک شکل و یکجور باشد .
5. اينكه ازدواج مقدس و کانون خانوادگی محترم و طلاق امر منفور و مبغوضی است . اجتماع موظف است كه علل وقوعطلاق را 2
از پین پیرد . در عین حال قانون نباید راه طلاق را برای ازدواجهای ناموفق پبندد . راه خروج از قید و بند ازدواج هم برای مرد
باید باز باشد و هم برای زن . اما راهی که برای خروج مرد از اين بن بست تعيين ميشود با راهی که برای خروج زن تعیین
میشود دو تاست و از جمله میاردی که زن و مرد حقوق نامشابهی دارند طلاق است .
صفحه 105:
حق طلاق (۲)
آنانکه حق طلاق را تنها به مرد دادهاند از دو ناحیه شکایت دارند :
_ از ناحیه طلاقهای ناجوانمردانه بعضی از مردان که پس از سالها پیوند زناشوئی ناگهان هوس زن نو در دلشان بيدا ميشود.
۲ _ از ناحیه امتناعهای ناجوانمردانه بعضی مردان . از طلاق زنیکه امید سازش و زندگی مشترک میان آنها وجود ندارد
طلاقهای ناجوانمردانه:
اسلام با طلاق سخت مخالف است . اسلام میخواهد تا حدود امکان طلاق صورت نگیرد . اسلام طلاق را بعنوان یک چاره جوئی در مواردی که
چاره منحصر به جدائی است تجویز کرده است . اسلام مردانی را که مرتب زن میگیرند و طلاق میدهند و به اصطلاح " مطلاق " میباشند
دشمن خدا ميداند.امام صادق از بيغمبر اكرم نقل كرده كه فرمود : " چیزی در نزد خدا محبوبتر از خانهاى كه در آن پیوند ازدواجی صورت
كيرد وجود ندارد و جيزى در نزد خدا مبغوضتر از خانهاى كه در آن خانه بيوندى با طلاق بكسلد وجود ندارد ".
صفحه 106:
شایعه پی اساس:
امام مجتبی فرزند برومند امیرالمزمنین علیهالسلام از کسانی بوده که زیاد زن میگرفته و طلاق میداده است.
چنانکه ميدنیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان , عباسيان . بنى الحسن يعنى فرز
اما بنى الحسين یعنی فرزند زادگان امام حسین که در رأس نها در آنوقت امام صادق بود از همکاری با بنی العباس خودداری کردند . بنی
العباس براى بيشبرد سیاست خود شروع کردند به تبیغ عليه بنى الحسن.
زادكان امام حسن با بنى العباس همكارى دا
موضوع دومى كه بنى العباس عليه بنى الحسن عنوان كردئد اين بود كه كفتند نياى بنى الحسن بعد از پدرش على بخلافت رسيد . و اما چون
مردعیاشی بود و به زنان سرگرم بود و کارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنيامد . از معاوبه كه رقيب سر سختش بود بول كرفت
و سركرم عياشى و زن كرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را بمعاويه واكذار كرد .ظاهرا اول کسی که این سختن از او تیه شده است قاضی
انتصابى منصور دوائيقى بوده كه به امر منصور مأمور بوده اين شايعه را ييراكند 8
اسلام كه طلاق را مبغوض و منفور شناخته تنها بخاطر زن و براى تحصيل رضايت زن نبوده است كه با رضايت زن و فاميل زن مبغوضيتش از ميان
برود.چرا اسلام طلاق را تحریم نکرد ؟
اساسا معنى اين جمله : " مینوضترین حلالها در نزد خدا طلاق است " چیست ؟
صفحه 107:
طلاق ( ۳)
راز اصلی مطلب اینست که زوجیت و زندگانی زناشونی یک علقه طبیعی است نه قراردادی . و قوائین خاصی در طبیعت برای او
وضع شده است. این پیمان با همه پیمانهای دیگر اجتماعی از قبیل بیع و اجاره و صلح و رهن و وکالت و غیره این
دارد که آنها همه صرفا یک سلسله قراردادهای اجتماعی هستند . طبیعت و غریزه در آنها دخالت ندارد و قانونی هم از نظر
طبیعت و غریزه برای آنها وضع نشده است . بر خلاف پیمان ازدواج که بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین که باصطلاح
مکانیسم خاصی دارد باید تا
قوانین فطرت در موره ازدواج و طلاق:
یگانه قانون طبیعی در اجتماع مدنی قانون آزادی . مساوات است . تمام مقررات اجتماعی باید بر اساس دو اصل آزادی و مساوات
تنظیم شود. ازدواج ۰ وحدت و اتصال است . و طلاق . جدائی و انفصال. مکانیسم طبیعی ازدواج که اسلام قوانین خود را بر
OF اساس وضع کرده این است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد .
صفحه 108:
مقام طبیعی مرد : در حیات خانوادگی:
حیات خانوادگی وابسته است به علاقه طرف
طبیعت . کلید محبت طرفین را در
خانوادگی را استوار میسازد بیش از تساوی است.
نه یک طرف.از اینرو علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به
اختیار مرد قرار داده است. طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را بدست مرد داده است .آنچه
ن و وابسته باوست
شاوی در فاه:
متأسفانه کلمه تساوی بواسطه تکرار و تلقین زیاد خاصیت اصلی خودشرا از دست داده است . کمتر فکر میکنند که مقصود از
تساوی . تساوی در حقوق است . خیال میکنند همین قدر که مفهوم " تساوی " در یک موردی صدق کرد کار تمام است .
اینست که بجای درمان دردهای بی پایان اجتماع و بجای اصلاح نقاط ضعف مردان و زنان . و استوار ساختن کانون
خانوادگی ۰ روز بروز پایه کانون خانوادگی را سستتر و متزلزلتر میکنیم . در عوض رقص و پایکوبی میکنیم که بحمداله هر
چه هست بسوی تساوی میرویم . بلکه تدریجا زنها در فساد و انحراف و قساوت و بیرحمی از مردان گوی سبقت می ربایند.
صفحه 109:
حق طلاق (4):
مرد مانند کوهسار است و زن بمنزله چشمه و فرزندان بمنزله گلها و گياهها . چشمه باید باران کوهساران را دريافت و جذب کند تا بتواند آنرا
رون دهد و كلها و كياهها و سبزهها را شاداب و خرم نماید . اگر باران په کوهساران نبارد یا وضع کوهسار
طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود . چشمه خشک و گلها و گیاهها میمیرند
طبیمت صلح خانیادگی با سایر صلحها جدا است:
صلح و سازش در زندگی زناشوئی :
فداکاری و علاقمندی بسرنوشت یکدیگر و شکستن حصار دو گانگی . و سعادت او را سعادت خود دانستن و بدبختی او را بدیختی خود
دانستن . پر خلاف صلح و سازش ميان دو همكار يا دو شريك يا دو همسايه يا دو دولت مجاور. در میان دو دولت متخاصم " صلح مسلح "
هم کافی است . اگر نیروی سومى دخالت كند و نوار مرزى دو كشور را اشغال كند و مائع تصادم نيروهاى دو كشور شود صلح برقرار شده
است زیرا صلح سیاسی جز عدم تعرض و عدم تصادم مفهومى ندارد. اما صلح خانوادكى غير از صلح سياسى است . در صلح خاتوادكى عدم
تجاوز بحقوق يكديكر كافى نيست . از صلح مسلح كارى ساخته نيست
شدن روحها باید تحقق پذیرد , همچنانکه در صلح و سازش میان پدران و فر
بصورت آب صاف و زلال ب
صلح و سازشی است که میان پدران و مادران با فرزندن باید برقرار باشد که مساوی است با گذشت و
یزی بالاتر و اساسیتر ضرورت دارد . اتحاد و یگانگی و آمیخته
صفحه 110:
اسلام . از هر عامل انصراف از طلاق استقبال میکند:
چیزی که مرد را از طلاق منصرف كند استقبال ميكند . اسلام علاوه بر اينكه مجريان صيغه و شهود و ديكرائرا توصيه كرده که با
)١ اسلام از هر
كوششهاى خود مرد را از طلاق منصرف كنند . طلاق را جز در حضور دو شاهد عادل صحيح نميدائد . يعنى همان دو نفرى كه اگر نا باشد
اد صلح و صفا میان زن و مرد
بکار میرند.اسلام از آنجا که طرقدار " وصل " و مخالف " فصل " است . زمان عادت را مانع صحت طلاق قرار داده . ولی مانع صحت
طلاق در حضور آنها صورت بگیرد بواسطه خاصیت عدالت و تقوی خود متهای سعی و کوشش را برای اب
عقد ازدواج قرار نداده است . در بعضی از مواقع سه ماه " تربص " لازم است تا اجازه صیفه طلاق داده شود . بدیهی است این همه عائق و
مانع ایجاد کردن به منظور اینست كه در اينمدت ناراحتيها و عصبانيتهائى که موجب تصمیم به طلاق شده است .از میان برود و زن و مرد
بزندگی عادی خود برگردند گذشته از همه اینها اسلام آنجا كه بيم انحلال و از هم پاشیدگی کانون . خانوادكى در ميان باشد لازم دان
است که دادكاه خانوادكى تشكيل و حكميت برقرار كرد . باين ترتيب كه یکفر دور بهنمیندگی از طرف مرد و یکفر دور دیگر به
نمایندگی از طرف زن برای رسیدگی و اصلاح معين ميشوند.
صفحه 111:
0
=
۱
حق طلاق (۵):
ge طلاق . ناشی از نقش خاص مرد در مسأله عشق است نه از مالکیت اوطلاق . از آن جهت رهائی است که ماهیت طبیعی ازدواج : تصاحب
است.
طلاق قضائی:
طلاق قضائی . یعنی طلاقی که بوسیله قاضی نه بوسیله زوج صورت بگیرد . طلاق طبیعی نظیر زایمان طبیعی است که خود بخود جریان طبیعی خود
را طی میکند . اما طلاق از طرف مردی که نه بوظانف خود عمل میکند و نه به طلاق تن میدهد . نظیر زایمان غیر طبیعی است.
آیا بعضی ازدواجها سرطان است و زن باید بسوزد و بسازد ؟
دو مشكل بزرك در جامعه ما امتناعهائى است كه برخى مردان ستمكر از طلاق ميكنند . و از ابن راه به نام دين و به بهنه دین ستم بزرگی مرتکب
ميشوند . اين ستمكريها بضميمه آن طرز تفكر غلط بنام اسلام و دين كه ميكويد : زن بايد اينكونه ستمها را بعنوان يك سرطان غير قابل علاج تحمل
كند . بيش از هر تبليغ سوء ديكر عليه اسلام اثر كذاشته اسث
8
صفحه 112:
نظر آيت الله حلى :
حقوق عمده زوجه عبارت است از نفقه و كسوه . حق هم خوابگی و زناشونی . حسن معاشرت اخلاقی .
* اگر مرد از انجام تعهدات خود نسبت به زن شانه خالى كند . و از طلاق نيز خوددارى كند تكليف زن جيست ؟ و جكونه بايد با مرد مقابله شود ؟
در اینجا دو راه فرض میشود . یکی اینکه حاکم شرعی حق دخالت داشته باشد و با اجرای طلاق کار را یکسره کند . ديكر اينكه زن نيز بنوبه خود
از انجام تبهدات خود در پرابر مرد خودداری نماید
* اما از نقطه نظر اول یعنی دخالت حاکم شرعی . ببينيم روى جه اصل و چه مجوزی حاکم شرعی در اینگونه موارد حق دخالت دارد. جمله *
اسساک بمعروف او تسریح باحسان" یک اصل و قاعده کلی است که قرآن کریم در چهار چوب آن . حقوق زوجیت را مقرر داشته است.
صفحه 113:
شواهد و دلائل دیگر:
در کافی جلد ۵ صفحه ٩۰۲ از امام صادق روایت میکند که فرمودوقتی که مردی میخواهد ازدواج کند بگوید اعتراف
پیمانی که خداوند از من گرفته است و آن اينکه زن را به شایستگی نگهداری کنم و يا به نیکی طلاق دهم.
** در آیه ۲۱ از سوره النساء میفرماید : چگونه مهری که به زئان دادهايد ( با زور و با در
یه قرار دادن ) از آنها میگیرید ؟ و حال آنکه بیکدیگر رسیده و از یکدیگر کام گرفتهاید و زنان از شما پیمان استوار و
شدیدی گرفتهاند .
** پیغمبر اکرم جمله معروفی دارد که در حجه الوداع فرمودیعنی ایا لناس در مورد زنان خدا را در نظر بگیرید و از او بترسید .
شما آنها را بعنوان امانت خدا نزد خود بردهاید و عصمت آنها را با کلمه خدا " بر خود حلال کردهاید . *
۳
ابن اثیر در کتاب النهایه مینویسد : " مقصود از کلمه خدا که پیغمبر اکرم فرمود بموجب آن عصمت زنان بر مردان حلال ميشود
همان است که با اين جمله در قرآن ادا شده : « اسساک بمعروف او تسریح باحسان .
صفحه 114:
بخش بازدهم
" تک همسری " طبیعیترین فرم زناشونی است . در تک همسری روح اختصاص , یعنی مالکیت فردی و خصوصی که البه با مالکیت خصوصی
ثروت متفاوت است . حکمفرما است . در تک همسری هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسی دیگری را " از آن " خود و
مخصوص شخص خود میداند .
نقطهمقابل تک هسری ۰ " چند همسری " با زوجیت اشتراکی است . چند همسری یا زوجیت اشتراکی بچند شکل سمکن است فرض شود
کمونیسم جنسی
انه مرد به زن معین اختصاص داشتهباشد .و نه زن مخصوص مرد معین باشد مونیسم جنسی مساوی است با فی زندگی خانوادگی.
چیه هو ری : 5
شکل دیگر چند همسری چند شوهری است یعنی اينکه زن در آن واحد پیش از یک شوهر داشته باشد.
صفحه 115:
اشكال جند شوهرى:
اشكال عمده و اساسى كه جند شوهرى بوجود ميآورد و همان بيشتر سبب شده كه اين رسم عملا موفقيتى نداشته باشدطبيعت بشرى است . اين كه
احيانا و استئناثا در ميان بعضى طوائف بشرى جند شوهرى وجود پیدا کرده است . دلیل نمیشود که تشكيل عائله اختصاصى خواسته طبيعت مرد
نیست . همانطوریکه انتخاب تجرد و پرهیز از زندگی زناشوئی از طرف عدهای از مردان با زنان صرفا دلیل بر نوعی انحراف است و دليل نميشود
که بشر طبعا خواهان زندگی زناشوئی نمیباشد . چند شوهری نه تنها با طبیعت انحصار طلبی و فرزند دوستی مرد ناموافق است . با طبیعت زن نیز
مخالفت دارد . تحقیقات روانشناسی ثابت کرده است که زن پیش از مرد خواهان تک همسری است .
تعدد زوجات
شکل دیگر و نوع دیگر چند همسری . چند زنی یا تعدد زوجات است . چند زنی یا تعدد زوجات . بر خلاف چند شوهری و کمونیسم جنسی .
رواج و مو ی دا
صفحه 116:
اسلام و تعدد زوجات:
اسلام چند زنی را . بر خلاف چند شوهری , بکلی نسخ و لفو نکرد . بلکه آنرا تحدید و تقیید کرد . یعنی از طرفی نا محدودی را از
میان برد و برای آن حداکثر قائل شد که چهارتاست . و از طرف دیگر برای آن قیود و شرانطی قرار داد و بهر کس اجازه نداد که
همسران متعدد انتخاب کند. اسلام تعدد زوجات را ابتکار نکرد . بلکه آنرا از طرفی محدود ساخت و برای آن حداکثر قائل شد . و
از طرف دیگر قیید و شرائط سنگینی برای آن مقرر کرد . اقوام و مللی که بدین اسلام گرویدند غالبا در میان خودشان اين رسم
وجود داشت و بواسطه اسلام مجبور بودند حدود و قیودی را گردن نهند .
تعدد زیجات در ایران :
از آكاتياس مورخ رومى نقل ميكند كه : " در زمان زوستى نين جد نفر از فلاسفه رومى كه مورد آزار و اذيت مسيحيان 7
ند مذهب مسيح را قبول كنند روم را ترك كفته و بدربار خسرو برويز بادشاه ايران بناه آوردند و در آنجا جيزى كه ب
موجب حیرت آنها شد . اين بود كه نه تنها تعد زوجات مرسوم بود : بلكه مردها با زنهاى ديكران آميزش ميكردند "
پس معلوم شد . اسلام تعدد زوجات را ابتكار و اختراع نكرده . بلكه برعكس براى آن حدود و قیودی مقرر کرده است . ولی آنرا بکلی لغو و نسخ
هم نکرده است . در فصلهای آيند
علت پیدایش تعدد زوجات در میان بشر چیست ؟
صفحه 117:
0
=
۱
ضعف و ناتوانی زن بوده است و نه موجب رواج تعدد زوجات در مشرق زمین زور و تحکم مرد بوده است . و نه منشأ عدم رواج
تعدد زوجات در مغرب زمین قدرت و برابری زن با مرد بوده است .
علت شکست چند همسرق:
علت شکست چند شوهری . اینست که نه با طبیعت مرد موافق است و نه با طبیعت زن میگویند گروهی از زنان . در حدود چهل
نفر . گرد آمدند و بحضور علی بن ابیطالب علیهالسلام رسیدند . گفتند چرا اسلام بمردان اجازه چند زنی داده . اما به زنان اجازه
چند شوهری نداده است . آیا این امر یک تبعیض ناروا نیست ؟
(a)
صفحه 118:
علی (ع ) دستور داد ظرفهای کوچکی از آب آوردند و هر یک از آنها را بدست یکی از آن زنان داد . سپس دستور داد همه آن ظرفها را در
ظرف بزرگی که وسط مجلس گذاشته بود خالی کنند . دستور اطاعت شد . آنگاه فرمود اکنون هر یک از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر
كنيد اما باید هر کدام از شما عين همان آبی که در ظرف خود داشته بردارد . گفتند اين چگونه ممکن است ؟ آبها با یکدیگر ممزوج شدهاند . و
تشخیص آنها ممکن نیست . علی (ع ) فرمود اگر یک زن چند شوهر داشته باشد . خواه اخواه. با همه آنها هم بستر میشود . و بعد آبستن
میگردد . چگونه میتوان تشخیص داد که فرزندی که بدنا آمده است از نسل کدام شوهر است ؟ اين از نظر مرد
زن ازمرد موجودی میخواهد که قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد . حامی مدافع او باشد . برای او فداکاری نماید . زحمت بکشد و بول
درآورد و محصول کار و ژحمت خود را نار او نماید . غمخوار او باشد
زن در چند شوهری هرگز نمیتوانسته است حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت بخود جلب کند . از اینرو چند
شوهری نظیر روسپیگری همواره مورد تنفر زن بوده است . علیهذا چند شوهری نه تمایلات و خواستههای مرد موا
خواستهها و تمایلات با زث
داشته است و نه با
صفحه 119:
ip SS ES
_اشتراکیت جنسی و از میان رفتن اختصاص از دو طرف . که نه زن بمرد معینی اختصاص داشته باشد و نه مرد به زن معینی . چند زنی برای یک
مرد میتوانسته امتیازی شمرده شود . اما چند شوهری هیچوقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود . علت این تفاوت اینست که مرد طالب
شخص زن است . و زن طالب قلب مرد و فداکاریهای او
0_ در امر زناشوئی دو عنصر دخالت دارد : یکی مادی و دیگری معنوی
0 عنصر مادی زناشوئی جنبههای جنسی آن است که در جوانی در منتهای اوج و غلیان است و تدریجا رو به کاهش و آرامش میرود
0 جنبه معنوی آن عواطف رقیق و صمیمانهایست که میان آنها حکمفرما میشود و احیانا هر چه زمان میگذرد نیرومندتر میگردد
0 _ یکی از تفاوتهای زن و مرد اینست که برای زن عنصر دوم بیش از عنصر اول اهمیت دارد بر خلاف مرد . زناشونی برای زن بیشتر جنبه معنوی
دارد و برای مرد پیشتر جنبه مادی و لا اقل جنبه مادی و معنوی زناشونی برای مرد مساوی است.
لقا
صفحه 120:
علل تاریخی تعدد زوجات (۲) :
هوسرانی و تسلط پیچون و چرای مرد . بتنهانی برای پیدایش رسم " چند زنی " کافی نیست عوامل جفرا
الى : در آب و هوای مشرق زمین . زن
زود پیدا میکند . بعلاوه مرد پرورده آب و هوای مشرق زمین ؛ از
میشود و هم زودتر پیر میشود و از این جهت . مرد به زن دوم و سوم ۱
لحاظ نیروی جنسی طوری است که یک زن
" گوستاولوبون " در تاریخ تمدن اسلام و عرب صفحه ۵۰٩ میگوید.
اند او را اقناع كند.
رسم مذكور ( رسم تعدد زوجات ) فقط بر اثر آب و هواى مشرق و در
نتیجه خصانص نزادی و علل و اسباب دیگری که بطرز زندكانى مشرق مربوط بوده بيدا شده است ء نه انکه مذهب آنراآورده باشد. و معلوم است
آب و هوا و خصانص قومی از جمله عواملی است که فوق العاده قوی و مؤثر بوده و حتى ما لازم هم نميدانيم كه راجع به آن زياد قلم فرسائى كنيم
بعلاوه اصل طبیعت و ساختمان مخصوص
بور ساخته که از شوهر
ممكن بوده لهذا
ان مشرق و لزوم حضانت طفل و امراض و عوارض و غيره . آنها را اغلب
كنارهكيرى اختيار كنند . و جون آب و هواى مشرق و جبلت قومى طورى است كه براى مرد تحمل اين كنارهجوئى موقت
تعدد زوجات لزوم پیدا نموده است.
صفحه 121:
۲ این توجیه به هیچ وجه صحیح نیست . زیرا اولا رسم تعدد زوجات در مشرق زمین منحصر بمناطق گرمسیر نبوده است . در
ایران با اینکه از لحاظ آب و هوا معتدل است از قبل از اسلام تعدد زوجات معمول بوده است . اينکه منتسکیو میگوید در
مناطق گرمسیر زنان در بیست سالگی پیر میشوند گزافهای پیش نیست
32
ثانيا اگر زود پیر شدن زن و غلیان نیروی جنسی مرد موجب اصلی اینکار بوده است چرا مردم مشرق زمین همان راه مردم
ن را در قرون وسطی و قرون جدید پیش نگرفتند و بجاى تعدد زوجات . طبیعت خود را با نحشاء و زن بازی آزاد
بقول " گوستاولوب
است و در معاشرت های مغرب زمین اثری از آن نیست .
رسم وحدت زوجه رسمی است که فقط در کتابهای قانون درج
Us
صفحه 122:
ORT ی CEES ESS
ماجراهای قبل از ازدواج می بایست قابل ملاحظه باشد . و الا مشکل بتوان برای اطفال نامشروع بی شماری که در هر یک ازشهرهاى ايتالياى
اشتن آن نگ فاحشی نبود . مرد معمولا بهنگام ازدواج
بودن از قدر کسی
نمیکاستداغی که جامعه بر آن می زد چندان مهم نبود . وانگهی مشروعیت را می شد با رشوه دادن به یکی از اعضای کلیسا بدست آورد . در نبودن
ب میکرد که طفل حرامزده خویش را پخاه پاورد تا با سایر فرزندان آن مردپرورش ple al
ازن خود را تر
وارثان مشروع یا ذیصلاحیت پسران حرامزاده ممکن بود بملک یا حتی به تاج و تخت برسند . همانگونه که " فرنته " اول وارث سلطنت " الفونسو
" ی اول پادشاه ناپل و " للونللودسته " جانشین نیکولوی سوم امیر فرارا شد . وقتی که " پیوس " دوم در سال ۱6۵۹ به فرارا آمد : مورد پذیرانی
هفت شاهزاده قرار گرفت . که همه نامشروع بودند . رقابت حرامزادگان با حلال زادگان منشاء مهمی از کشمکشهای دوره رنسانس بود ...اما در
مورد همجنس گرانی باید بگوئیم که تقریبا یک قسمت اجباری از احیای رسوم یونان باستان بود
ری
صفحه 123:
** رونيز طبق آمار سال هزار و پانصدو نه . 11706 فاحشه در ميان نفوس سیصد هزار نفری آن شهر وجود داشت . در فرون پانزدهم دختری که در
۵ سالگی هنوز بشوهر ترفته بود ننگ خانوادهبشمار میرفت. در سده شانزدهم بهنده سالگی رسانده شد .تا تحصیلات عالیتر را
برای دختر ممکن سازد
این بود نمونهای از زندگی مردمی که همواره تعدد زوجات را بر مشرق یک كناه نابخشودنى ميشمارند و احینا آب وهوای مشرق زمین را
مسئول اینعمل باصطلاح غیر انسانى ! ميدانند و اما آب و هوای سرزمین آنها بهيجوجه به آنها اجازه بيوفائى به زن و تخطى از نك همسرى
نمیدهد.
عادت ماهانه :
بعضى ديكر بيمارى ماهائه زن و عدم آمادكى او را برای تمتع مرد در مدتبيمارى . همجنين خستكى زن از فرزئد زائيدن و ميل او بكنارهكيرى از 5
ندگی زناشونى و رسيدكى به غذا و برورش فرزندان را منشاء تعده زوجات دانستهاند . بدون شك بيمارى ماغاته زن . و همجنين خستكى او از
فرزند زادن » زن و مرد را از لحاظ امر جنسى در وضع نامشابهى قرار ميدهد و سبب ميكردد كه مرد كم و بيش رو بسوى زن ديكر بياورد . اما
هيجيك از دو علت بالا بتنهائى موجب رسم تعدد زوجات نميشود . مكر آنكه يك مانع اخلاقى يا اجتماعى براى مرد وجود داشته باشد که نتواند
هوس خود را با معشوقهكيرى و زن بازى آزاد تسكين دهد . بس هر يك از دو علمل فوق هر زمان دخالت . دا:
كامل در هوسبازى نداشته ا.
ند در زمینهای بوده که مرد آزادی
صفحه 124:
محدود بودن دوره فرزند زانی زن:
میل مرد بداشتن فرزند بعلاوه عدم میل او بطلاق
اول عامل دیگری برای رو آوردن مرد بازدواج ثانوی بوده است . خود را ترغیب میکرده است تا زن تازه بگیرد که کار او سبکتر
3
ن اول سبب شده كه مرد بدنبال زن دوم يا سوم برود . همجنانكه ناا بودن زن
براى خانواده اطفال ديكرى بياورد و بهره بردارى و ثروت زيادتر شود
شود . و زن
عوامل اقتصادى:
براى تعد زوجات . ريشههاى اقتصادى نيز ذكر كردهائد و كفتهاند در دوران قديم . بر خلاف امروز زن و فرزئد زياد از لحاظ
اقتصادی به نفع مرد بوده است . مرد از زنان و فرزندان خود مانند بردكان كار ميكشيده است و احيانا فرزندان خود را ميفروخته
ر آورده و فروختهاند
نبوده است بلکه پدران آنها . را ببا
اء بردگی بسیاری از افراد . اسارت در
rs
صفحه 125:
عامل عدد و عشیر:
علاقه بکثرت فرزند و توسعه نفوس فامبل نیز بنوبه خود عامل دیگری بوده برای تعدد زوجات
ل و طوائف از هر وسيلهاى براى تكثير عددد و
بوده است . بدیهی است که تعدد زوجات
در دنیی قدیم .بر خلاف دنیایامروز . عدد و عشیره. عامل اجتماعیمهمی بشمارمیرفته است . تب
جلوگیری از کاهش آن استفاده میکردهاند. یکی از افتخارات آن مردم فتخار به كثرت عدد اقراد
یگانه وسیله تکثیر عده بوده است
فزونی عدد زنان بر مردان
آخرین عامل تعدد زوجات که ضمنا مهمترین عوامل است . فزونی عدد زنانبر عدد مردان بوده است . موالید دختران از موالید پسران زیادتر نبوده و
تیست : احینا اگر در
برخی سرزمینها موالید دختر از موالید پسر بیشتر است . در بعضی سرزمینهای دیگر بر عکس است ۰ موالید پسر از موالید دختر
افزنتر است . چیزی که همواره سپب میشود که عدد زنان آماده ازدواج از عدد مردان آماد.
ازدواج بیشتر باشد. اینست که تلفات مرد هميشه از
تلفات زن بيشتر بوده و هست . کثرت تلفات مرد همواره سیب شده و میشود که در صورت تک همسری گروه فراوانی از زئان از داشتن شوهر
قانونی و خانه و زندكى و ف
ند مشروع محروم بماند
صفحه 126:
بررسی علل و عوامل:
سه نوع علت برميخوريم . نوع اول آن که در رو آوردن مرد بتعدد زوجات تأثیر داشته . بدون آنکه مجوزی برای مرد شمرده شود ۰
فقط جنبه زور و ظلم و استبداد داشته است .
نوع دوم_آن علل از جنبه حقوقی قابل مطالعه است و sila مجوزی " برای مرد یا برای اجتماع شمرده شود . از قبیل نازا بودن
زن يا یائسه شدن او و احتیاج مرد بفرزند یا نیازمندی قبیله یا کشور به کثرت نفوس
نوع سیی_هست که اگر فرض کنیم در دنیای گذشته شته وجود داشته و یا در دنیای امروز وجود دارد. پیش از آن است که فقط *
مجوز " تعدد زوجات برای مرد یا اجتماع محسوب گردد . بلکه موجب " حقی " است از جانب زن و موجب تکلیفی است بعهده
مرد و اجتماع . آن علت فزونی عدد زن بر مرد است . حق تأهل از طبیعیترین حقوق بشری است . هيج بشری را از اين حق ب
نامی و تحت هیچ عنوانی نمیتوان محروم کرد . حق تأهل حقی است که هر فرد بر اجتماع خود بيدا ميكند .
Me
صفحه 127:
حن زن در چند همسری:
+ یکی اینکه ثابت شود طبق آمار تطمی و مسلم . عده زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ازدواج فزونی دارد . دیگر اینکه اگر
چیزی وجود بيدا كند . از ج حقوق بشری و انسانی موجب حقی میشود برای زنان محروم بر عهده مردان و زنان متأهل آخرین نشریه
مربوط است به سال ۱۹3۶ که در سال ۱۹3۵ منتشر شده استآنچه مفيد و لازم است اينستكه بدانیم نسبت مردان و زنان آماده به ازدواج جه
نسبت است ؟ غالبا نسبت مردان و زنان آماده بهازدواج یا نسبت . مجموع جنس ذکور و جنس اناث متفاوت است : و این دو علت دارد
*
اینکه دوره بلوغ دختران قبل از دوره بلوغ پسران است . بهمین جهت معمولا در قوانین جهان سن قانونی دختران از سن قانونی پسران
الیتر است و عملا در همه جهان اکتریت قریب باتفاق ازدواجها میان مردان و زنانی صورت میگیرد که مردان بطور متوسط پنجسال از
بزرگترند. علت دیگر که علت اساسی است و مهمتر است . اینستکه با اینکه مولید دختر از موالید پسر بیشتر نیست و احینا در
بعضى كشورها مواليد بسر بيشتر است . همواره بواسطه اينكه تلفات جنس ذكور از بیشتر است . در سین ازدواج
توازن بهم میخورد . گاهی بصورت فاحشی ت ازدواج بر عد مردان آماده ازدواج ب
ae oe أبرتراندراسل " در كتاب زناشونى و اخلاق . فصل مربوط به تفوس . صفحه ۱۱۵ میگوید :"در آنگلستان کنونی پیش از
دو میلیون زن زاند بر مردان وجود دارد كه بنابر عرف بايد همواره عقيم بمانند و اين براى ايشان محروميت بزركى است "
صفحه 128:
علل فزونی عدد زنان آماده به ازدواج از مردان
علت این امر واضح است . تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است. " ویل دورائت " میگوید : " در زوال این عادت ( تعدد زوجات
عواملی چند دخالت کرده است . زندگانی کشاورزی که حالت ثباتی دارد . ) سختی و ناراحتی زندگی مردان را تقلیل داد و مخاطرات کمتر شد و
به همین جهت عده مرد و زن تقریبا مساوی یکدیگر شد "
مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها
يز دیگری که سیب میشود تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر باشد. موضوعی است که اخبرا در پرتو پیشرفت علوم کشف شده است : و
آن اینکه مقاومت مرد در برابر پیماریها از مقاومت زن کمتر است و در نتیجه تلفات مرد بواسطه بیماریها از تلفات زن بیشتر است
حق زن در چند همسری : ۱
فزونی عدد زن آماده ازدواج بر عدد مرد آماده ازدواج برای طبقه زن تولید " حق " میکند و برای مردان و زنان متاهل ایجاد وظیفه حق تأهل برای
یک مرد . یعنی حق اشباع غریزه . حق همسر و شریک و همدل داشتن . حق فرزند قانونی داشتن . اما حق تأهل برای یک زن . علاوه بر همه | ينها
یعنی حق حامی و سرپرست داشتن . حق پشتوانه عواطف داشتن
Me
صفحه 129:
اکنون پس از اثبات دو مقدمه بالا:
۱ - فزونی تسبی عده زنان بر عدد مردان .
۲ - حق تأهل یک حق طیعی بشری است .
نتیجه اینست - اگر تک همسری تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملا گروه زیادی از زنان از حق طییمی انسانی خود ( حق تأهل ) محروم
میمانند .تنها با قانون تجویز تعدد زوجات است ( البته با شرانط خاصی که دارد ) که این حق طبیعی احیاء میگردد .
نظریه راسل:
" وحدت ازدواج کامل ( تک همسری ) میتنی بر فرض تساوی تقریبی زنان و مردان است . جائیکه تساوی وجود ندارد قساوت
زيادى درباره کسانی میشود که بحكم قانون رياضى بايد مجرد بمانند . حال اكر مايل به ازدياد تفوس باشیم این قساوت
كذشته از نظر خصوصى از لحاظ عمومى نيز مجاز نخواهد بود "
صفحه 130:
اسلام میگوید : این مشکل را باین صورت حل کنید که یک نفر مرد واجد شرایط مالی و اخلاقی و جسمی بیش از یک زن را تکفل
کند . زن دوم را همسر قانونى و شرع بخود قرار دهد . ميان او و همسر اولش و همچنین میان فرزندان این زن و فرزندان همسر
اولش هیچگونه تبعیض و تفاوتی قائل نشود . زن اول تحت عنوان یک وظیفه اجتماعی نسبت به خواهر خودش از حق خود بگذرد
و فداکاری کند و اين نوع اشتراک و سوسیالیزم را که ضروریترین انواع سوسیالیزم است بپذیرد . اما اين فیلسوف قرن بیستم
میگوید : زنان محروم . شوهران زنان دیگر را بدزدند . بچههای بی پدری که از اینراه بوجود میآیند دولت تکفل کند . از نظر اين
فیلسوف قرن بیستم . احتیاج زن به تأهل فقط از سه ناحیه است : یکی از ناحیه جنسی که با زرنگی و دلربانی زن بخوبی تأمین
ميشود . دیگر از ناحیه فرزند که آنهم با دزدی تأمین میگردد . سوم از ناحیه اقتصادی. تعدد زوجات ممنوع و همجنس بازی روا
است ! ؟ مجلس عوام ب
زوجات ممنوع است . اما همجنس بازی روا است .
پس از یک بحث هشت ساعته قانون همجنس بازی را تصویب کرد. در حال حاضر در انگلستان تعدد
صفحه 131:
آیا طبیعت مرد چند همسری است ؟
یه یک پروفور زیست شناس بنام دکتر " راسل لی "
دکتر راسل لی ؛قناعت مرد
مرد به يك زن ؛ نسل او را ضعیف میکند . نسل در چند همسری قوی و نيرومند ميكردد . نبايد تساوى حقوق انسانى زن و مرد را بهانه براى
بر همین زمینه در روزنامه كيهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفت و گوی
انت پنسل است . نه از نظر کمیت بلکه از نظر
٠ زيرا بسنده كردن
نویسندگان ایرانی بود . ب
تشابه و یکنواختی حقوق آنها قرار داد از نظر روحیه تک همسری نیز قطعا زن و مرد روحیههای متفاوتی دارند . زن طبعا تک شوهر است
چند شوهری بر ضد روحیه اوست . عوامل خیانت را محیط های اجتماعی در مرد بوجود میآورد نه خلفت و طبیعت. چند همسری : عامل
نجات تک همسری: تعجب میکنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجاتتک همسری بود.
چهره واقعی بحث: تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی . يعنى اينكه جسم و روح هر يك از زوجین از آن یکدیگر باشد . بدیهی است که روح
زندگی زناشوئی کهوحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا بیشود
5
صفحه 132:
نیرنگ مرد قرن پیستم:
اولا عدالت اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر مرد نیازمند بازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام نماید دوم آزادی اراده و
اختیار همسر برای زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجبارا بعقد یک مرد زن دار پولدار در آورده نشود
بدیهی است که اگر زن آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زن دار نخواهد شد و سر " هوو
نخواهد رفت . اين اولياء زن هستند كه بطمع بول . دختر یا خواهر خود را بمردان زندار پولدار میفروشند
سوم اينکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانه خراب کن اینقدر زیاد نباشد
عکس العملهای مختلف در زمینه پدیده فزونی زن:
نه تعدد زوجات در مشرق ناشی از دین اسلام است . و نه ترک آن در مغرب مربوط بدین مسیح است . زیرا قبل از اسلام در
مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقی آنرا مجاز کرده بودند . و در اصل دین مسیح هم نصی بر منع تعدد
زوجات وجود ندارد . هر چه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دين مسيح . ملتهائيكه در مسير فحشا قرار كرفتهاند
پیش از ملتهانیکه تعدد زوجات را تجویز کردهاند به تک همسری ضربه زدهاند .
صفحه 133:
دکتر محمدحسین هیکل نویسنده کتاب " زندگانی محمد " پس از ذکر آیات قرآن درباره تعدد زوجات میگوید : اين آيات اكتفا بيك زن را
بهتر میشمارد و میگوید اگر میترسید مطابق عدالت رفتار نکنید فقط یک زن
اشکالات و معایب چند همسری:
اكثر مرداتى که از تعدد زوجات راضی و خشنودند آنها هستند که عملا از زیر بار مسژولیتهای شرعی و اخلاتی آن شانه خالی میکنند. زنی را
مورد توجه قرار داده زن دیگر را از حساب خارج میکنند و به تعبير قرآن كريم . او را کالمعلقه " رها میکنند. آنچه اینگونه افراد نام تعدد
زوجات به آن میدهند در واقع نوعی تک همسری است توأم با ستمکاری و جنایت و پیدادگری
روابط زناشونی منحصر به امور مادی و جسمانی . یعنی تماسهای بدنی و حمایتهای مالی نیست . آنچه عمده و اساس است . امور روحی و
معنوی است . عشق و عاطفه و احساسات است ۰ کانون ازدواج و نقطه پبوند دو طرف بيكديكر دل است . عشق و احساسات مانند هر امر
روحی دیگر قابل تجزیه و تقیم نیست.
5
صفحه 134:
* در این بیان قدری اغراق وجود دارد . زیرا راست است که روح ازدوا
احساسات قلبی تحت !.
عاطفه و احساسات است . هم راست است که
ار آدمی نیست . اما اينکه گفته میشود احساسات قابل تقسیم نیست . یک تخیل شاعرانه . بلکه یک
مغالطه است. یک چیز مسلم است و آن اینکه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر اوج نمیگیرد که در وحدت
میگیرد . اوج اعلای عشق و احساسات با تعدد سازگار نیست . همچنانکه با عقل و منطق نیز سازگار نیست .
از نظر ترییتی
چند همسری زنان را بقيام و اقدام عليه يكديكر و احيانا شوهر وا میدارد و محیط زناشونی را که باید محیط صفا و صمیمیت باشد
بمیدان جنگ و جدال و کانون کینه و انتقام تبدیل میکند . دشمنی و ر:
و عداوت میا ن مادران . بفرزندان آنها نیز سرایت
میکند . دو دستگیها و چند دستگیها بوجود میآید . محیط خانوادگی که اولین مدرسه و پرور
الهام بخش نیکی و مهربانی باشد درس آموز نفاق و نامردی میگردد
صفحه 135:
سأ بزرگترین شکست برای یک زن اینستکه احساس کند نتوانسته قلب شوهر خود را نگهداری کند و ببيند كه ديكرى او را
تصاحب کرده است . قانون تعدد زوجات یک راه حل مترقیانه ناشی از یک دید اجتماعی وسیعی است . حتما اجرا کنندگان
بز باید در سطح عالیتری فکر کنند و از یک تربیت عالی اسلامی برخوردار باشند.
نظر اخلاقی :
2 از نظر اخلاق اسلامی هر دو عقیده خطاست . طبیعت . حقوق و حدودی دارد و آن حقوق و حدود را باید شناخت . طبیعت .
در اثر دو جيز طغيان ميكند و آرامش را بهم ميزند . يكى در اثر محروميت . و ديكر در اثر آزادی کامل دادن و برداشتن همه
قيود و حدود از مقابل او .
بهرحال نه تعدد زوجات ضد اخلاق و بهم زننده آرامش روحى و مخالف باكى نفوس است . 1:
میگویند . و نه قناعت ورزیدن به زن یا زنان مشروع خود ضد اخلاق است
صفحه 136:
نقش اسلام در چند همسری:
اسلام نه چند همسری را اختراع کرد . زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان وجود داشت . و نه آثرا نسخ كرد . زيرا از نظر اسلام برای اجتماع
مشکلاتی پیش میآید که راه چاره آنهامنحصرا بتعدد ژوجات است ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد.
عحدوديت:
محدوديت اول اصلاحى كه بعمل آورد اين بود كه آن را محدود کرد قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود . يك تفر به تنهائى ميتوانست صدها
زن داشته باشد و از آنها حرسرالی بوجود آورد . ولی اسلام حداکثر برای آن معین کرد . بیکنفر اجازه نداد بیش از چهار زن داشته باشد.
صفحه 137:
عدالت:
قرآن كريم در كمال صراحت فرمود " « فان خفتم ان لا تعدلوافواحده ۰" اگربیم دارید که عدالت نکنید .یمنی اگر بخود اطمینن ندارید که
باعدالت رفتار كنيد . بس بيكى اكتفا كنيد
اسلام همه اين رسوم و عادات را منسوخ کرد . اجازه نداد که برای یک زن یا فر
دومی که اسلام در تعدد زوجات انجام داد اين بود که تبعیض را چه در ميان زنان و جه در ميان فرزندان ملغى ساخت
عدالت عالیترین فضیلت انسانی است . شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن عالیترین ثیروی اخلاقی . با توجه باینکه معمولا احساسات مرد
٠ یکی از مشکلترین وظایف بشمار میرود
نسبت بهمه زنها یکسان و در یک درجه یست . رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان زا
1
صفحه 138:
از عدم عدالت :
در فقه اسلامی میگویند " اگر بیم داری که استعمال آب براى بدنت زيان دارد وضو نكير ” اكر بيم دارى كه روزه برايت زيان داره
روزه نككير " . اين دو دستور در فقه اسلامى رسيده است .
* شما افراد يسيارى را که میپرسند میترسم آب برايم زيان داشته باشد . وضو بكيرم يا نكيرم ؟ . ميترسم روزه برايم ضرر
داشته باشد . روزه بكيرم يا نكيرم ؟ البته اين برسشها يرسشهاى درستى است . جنين اشخاصى نبايد وضو بسازند و نبايد روزه
بگیرند ولی نص قرآن کریم است که " اككر بيم داريد كه نتوانيد ميان زنان خود به عدالت رفتار كنيد يك زن بيشتر نكيريد " .
صفحه 139:
حرمسراها:
موضوع دیگری که سیب شده تعدد زوجات را بر قانون اسلام عیب بگیرند . دستگاههای حرمسراداری خلفا و سلاطین پیشین است ۰ برخی از
نویسندگان و مبلفین مسیحی تعدد زوجات اسلامی را مساوی با حراسسراداری پا همه مظاهر ننگین و مظالم پی پایان آن معرفی کردهاند و
وانمود میکنند که تعدد زوجات در اسلام یمنی همان حرمسراداریها که تاریخ در دستگاههای خلفا و سلاطین پیشین نشان میدهد .
شرایط و امکانات دیگر:
زن مطلقا یک سلسله حقوق مال یو استمتاعی بعهده مرد دارد . مردی حق دارد آهنگ چند همسری کند کهامکانات مالی او باو اجازه اين کار را
بدهد . شرط امکان مالی در تک همسری نیز هست . امکائات جسمی و غریزی نیز بنوبه خود شرط و واجب دیگری است .
صفحه 140:
در کافی و وسائل از امام صادق روایت شده است که فرمود " هر کس گروهی از زنان نزد خود گردآورد که نتواند آنها را از لحاظ جنسی
اشباع نماید و آنكاه آنها به زنا و فحشا بيفتند گنه اين فحشا بگردن اوست "اسلام با تجوی
تعدد زوجات نخواسته است زن را تحقیر کند .
بلکه از اتره بزرگترین خدمت را بجنس زن کرده است . اگر تعدد زوجات . مخصوصا در شرائط فزونی نسبی عدد زنان آماده ازدواج بر
مردانآماده ازدواج که هميشه در دیا بوده و هست :
زه داده نشود زن به بدترین شکلی ملعبه مرد خواهد شد
مرد امروز و تعدد زوجات:
در شرح حال برتراند راسل که یکی از مخالفین سرسخت تعدد زوجات است چ نیم " در نخستین دوران زندگی او علاوه بر مادر بزرگش ۰
دو زن دیگر نقش بزرگی داشتهاند که یکی از آنها " آلس " نخضتین همسرش و دیگری زفيقهاش بنام " اتؤلين مؤرل: " میباشند . " مورل * *
از زنان سرشناس OT دوره بود و با بسیاری از نوبسندگان اوایل قرن بیستم دوستی داشت " . مسلما چنین شخصی با تعدد زوجات روی موافق
نشان نميدهد . كوبا همين رة آليس " بايان داد . زيرا از زبان خود راسل جنين نوشتهائد : " در
بعد از ظهر يكى از روزها هنكاميكه با دوجرخه عازم يكى از بيلاقات نزديك شهر بودم ناكهان احساس كردم كه ديكر " آليس " را دوست
ندارم *
ی او بود که به ازدواج او با هسرش
صفحه 141: