صفحه 1:

صفحه 2:

صفحه 3:

صفحه 4:
قال الرضا عليه السلام: من ذكر عنده الصوفيه, ولم پنکرهم بلسانه و قلبه فيس منا و من انکرهم فکانما جاهد الكفار بين يدى رسول الله. هر كس نزد اواز صوفيه سخنى به ميان آيد و با زبان و دل آنها را انکار نکند از ما نیست . وهر كس ايشان را اذكار كند مانند این است که در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد نموده انستاه حدیقه الشیعه ص ۰۵۶۴ دومین فتنه بزرگ پس از ماجرای سقیفه در امت اسلامى » توطئه جانشینی شخصیتهای ساختگی برای هدایت خلق بود. این جربان که با زهد بازیهای حسن بصری شروع شد توسط شخصی بنام ابو هاشم کوفی (صوفی ) رسما بعنوان جریان تصوف راه اندازی شد . از همان ابتدا به دلیل مغایرت تفکر این جریان با اسلام» . اهل بيت علیهم السلام به مخالفت با ایشان پرداختند

صفحه 5:
0 ‏السلام در مورد اولين صوفى‎ ade Goto pit ‏:(مخترع تصوف یعنی ابوهاشم کونی) می فرمایند‎ |) ی ‎ie silat at‏ الذ مذهبا يقال له التصوف و كه ‎omen:‏ ‏الخبيئه. شمان (ابوهاته) لاه جدی تی دارد او است كه مذهبى را بدعت گذاشت که تصوف نامیده شد و أن را سحل آفراری برای عقیده خبیث خود قرار داد er eee eee ز سایر امه نیز روایاتی در ذم صوفيه وارد شده 1 ‎uit‏ ‎aaa au 2‏ ب

صفحه 6:
== ae 7 -.------ ‏ات[‎ ۳ 575 ta مفید به سند صحیح از امام علی النقی (علیهالسلام) روایت کرده است که محمد بن حسین .. ( بن آبی الخطاب می کوید : در خدمت امام علی النقی (علیه السلام) در مسجدالنبی بودم که در * 7 ( آن حال جمعی از اصحاب آن حضرت شرفیاب حضور شدنده به ناگاه جمعی از صوفیه داخل ‎i‏ مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند. ‏1 حضرت فرموند : «لا تلتفتوا ٍلی هوّلاء الخداعین فاتهم خلفاء ‎۱ ‏لمر سيل‎ al : » ... ‏بتمجدون لتصيبد الانعام يتجوعون عمرا حتى‎ | ! ‏«به این حبله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و‎ | ‏خراب کننده قواعد دین می باشند . زهد ايشان برای راحتی‎ | ‏' :يونهايشان و تهخد و شب زنده داریشان برای صید کردن ‏!| عوام است . عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوام و |فادانی را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آنان ‏و ‎ ‎

صفحه 7:
‎OF ۱‏ نیمت الهی کل |در سال ۱۲۹۴ این فرقه را تاسیس نمود. سخنان ‏مرتد اعلام نماید که در سال ۱۳۲۷ هجری قمری توسط عده ای از شیعیان در بیدخت گناباد به قتل |رسید و قطبیت در خاندان وی موروئی شد. قطب ‏آزادی و از مخالفین سر سخت نظام جمهوری اس می باشد. در ذيل به گوشه ‎uid‏ از این فر قه اشا 4 ‎

صفحه 8:
‎a Aik = @‏ ...1۷ 2*6 حور ‎Taine, 7‏ عقايد ملاسلطان را به ايشان بازكو نمودند که مرحوم آخوند فتوای ‏* ارتداد نامبرده را صادر نمودند. درسال ۱۳۲۷ قمری به سنارش ۲ ملاحاج ابوتراب» که از متدینان بیدخت بود» سه نفر به نام های عبد ۰.۰1 7 ملا جعفر» عبدالکريم ملاسلطان را خفه کردند. ۱ بعداز ملآسلطان» نورعلی شاه ثانی» پسر ملأسلطان» قطب شد. وی در اوائل» با اعتقادات بدرش مخالف بود واز بيدخت فرارنمود. بعدها (هنوز قبل از مرك بدرش) ملاسلطان قوسط رحمتعليشاه حائرى از مربدانش توانست او را از عراق پیدا نماید و با زگرداند. ‏عجیب است که همین مخالف بعدها قطب می شود! بعد از ده سال او را ۱ ‏7 نیز در "ری" کشتند. ‏* بعد ار نور علیشاه» صالح علیشاه و بعد از وی» به ترتیب : سلطان حسین ‏ ‏؛ تابنده (رضاعلیشاه)» علی تابنده (محبوب علیشاه) و نورعلی تابنده (مجذوب علیشاه) قطب شدنه

صفحه 9:
سب ۵ ۲

صفحه 10:
علی تابنده (محبوب علیشاه) 2 ا ۱ : qa 7 ~ 58 1

صفحه 11:

صفحه 12:

صفحه 13:
y7-< ow ۴ 7 ‏نسم يت 5 مضهرتهر شد از عبادات)‎ aa (ety) ‏یکی از بدعتهای این فرقه در نظر گرفتن صورت قطب‎ MAb ‏در عبادت است. و حال آن که در عبادات تقرب به خدا‎ ۴ ‏است و حتی پیامبر صلی الّه علیه و آله و سلم نیز در مورد‎ ١ ۱۱ ‏.خود با اهل بيت علیهم السلام چنین دستوری نداده اند‎ | ‏ملا علی گنابادی پسر موسی این فرقه و یکی از اقطاب آنها می گوید:‎ ‏مقلد ناجار است در وقت عمل مطاع (مرشد )را در نظر آورد.‎ ‏پدر وی سلطان محمد کنابادی می گوید:‎ ‏اگر صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد صورت‎ هواهای نفسانی که بت تراشی نفس افد هیچ وقت از نظر او نرود » ۱ صالحيه جاب دوم ص ۳۳۴ حقیقت ص ۰۵۹۸ سعادتنامه ص ۰۱۰-۱۲

صفحه 14:
اینها بر خلاف نص صریح قرآن به جای ‎٠‏ ‏قطب با نماینده وی داده می شود. ( در احالی که عشریه از احکام بهود بوده است) 1 ملا سلطان گنابادی می گوید: یک عشر از ارباح | مکاسب و زراعات داده شود مغنی از ز کوةٌ ۱ ز کوی و از خمس خواهد بود. نابغه علم وعر فان چاپ تابان ص ۲۰۴ — a

صفحه 15:
یکی دیگر از بدعتهای این فرقه فسل ‏ »1 | اسلام است که باید شخص قبل از تشرف ‏ . 'غسل اسلام كند. اين غسل به تقليد از 7 سل تعمید مسیحیان درست شده است . ۱ بضمنا این توهینی به دیگر مسلمین است ۱ | چون معنای آن این است که شخص تا ۱ .قبل از صوفی صوفی شدن مسلمان نبوده است. , ‎ie‏ ا

صفحه 16:
+ یک صوفی برای رسمی شدن, باید مشرف شود. برای ,| تشرف آداب و احکامی بنا نماده اند که پنج غسل از جمله . 1 آنها است كه صوفى قبل از تشرف به فقر بايد آن را اجام | 0 غسل اسلام (کپی برداری از خسل تعمید مسیحیت) 1 | ۲) غسل زیارت ) ]| ۳) غسل حاجت 0 9) غسل توبه ۱ "1 اف ‎ed‏ جمعة : حتى اكر دوشنبه مشرف شوى بايد غسل

صفحه 17:
عقام قطب : ؛قطب را امام وقت مى دانند. هر چند در ظاهرسعی می کنه نان دهد مه شیعهصلوات له عیهم را قبول دارند ولى در آثار رهبرانشان * مساله م است || در فصلنامه «عرفان ايران» (اركان رسمى فرقه كنابادى) آمده است كه: «اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امكان با مفهوم قطب در تصوف تقريبا يكسان است.» ودر صفحه بعد مى نويسد: «قطب و امام هر دو مظهر يى حقيقت و ر«.داراى يك معنا واشاره به یک شخص است ملا سلطان كنابادى در مورد مقام قطب (در وقت تشرف وبيعت) 0 گوید: «طالب و مرید اراده حضور نماید جنین داند که به خدمت ‎oe ee‏ که هس إن دو اب او بخشد َ ات شه

صفحه 18:
امام خمینی (ره) در موضعی آشکار در | :ديوان اشعارش می فرمایند از صوفيها صفا نديدم هركز زین طایفه من وفا ندیدم هرگز زین مدعیان که فاش اناالحق گویند با خود بینی فنا ندبدم هرگز

صفحه 19:
صوفیه برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌های جدیدی را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه‌ور شدند و واجبات را ترک کردند و (محمدحسین طباطبایی. تفسیر المیزان» ‎Ge‏ ‏ص ‎(GCS‏

صفحه 20:
[| ‏تحت‎ "2٩ 16 _۴ | مستر همفر جاسوس انگلیس در "| خود ص ۴۶ دستور العملی را از | وزارت امور خارجه انگلیس در | مورد مسلمانان افشا مى كند. 1 :وی می نویسد ۱ | با ترویج حلقه های تصوف ورواج دادن کتابهایی که مردم را به زهد و بی میلی به دنیا فرا می خواند.... می توان مردم را در حالت سرگردانی وعقب ماندگی .فرهنگی واقتصادی قرار داد Tw 7,” ‏ل‎

صفحه 21:

صفحه 22:

صفحه 23:

صفحه 24:
Fert] ee -W- eee beetles)

صفحه 25:
اد به جدایی طریقت و شریعت: یعنی اعتقاد به اين که راه رسیدن به خداوند و مقامات بالای عرفانی» غیر از آن راهی است که شریعت اسلام آورده است. ۲ ادعای الوهیت و ربوبیت: آنها(اقطاب) مدعی اند که افعالشان افعال خدا و احوالشان صفات خداوند ‏ است: نیز مدعی اند که برتر و بیرون از حدود و قوانین هستند و قانون هر چه باشد بر آنها حکم فرما نیست. ۳. ادعای رسالت: آنها خود را مأذونين در طريقت می دانند» بدین معنا که اجازه دارند طریقت و راه رسیدن به مقامات عرفانی را به کسانی که ظرفیت آن را دارن تعلیم دهند و نیز مدعی اند که دارنده ی ۵ مر ‎aa‏ و و ی و و ره و ‏اما در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) راه رسیدن به یقین چنین معرفی شده است: ‏ام همان تسلیم در برابر حق است و تسلیم همان یقین» و يقين همان تصديق» و تصدیق همان اقرار» و ار همان انجام وظایف است و انجام وظایف همان عقل. ‏3 ی ی مد ۳ ‎

صفحه 26:
ب اعتقادات اختصاصى 7 ([. ادعای اولوالامری: آنها خود را واجب الاطاعه می دانند. ۷ ؛: ۲. ادعای جانشینی امام زمان (نیابت خاصه): آنها مدعی اند که از . سابقین اجازه ی کتبی در مورد جانشینی امام زمان(عج) دارند و نیز مدعی اند که از طرف امام زمان(عج) مأمورند از مردم برای آن . , ۱۰ حضرت بيعت بكيرند : حال آن كه طبق روايات متواتر» جانشينان 0" | حضرت ولی عصر(عج) چهار نفر و معروف به نواب اربعه بودند و آنها : از کسی برای امام بیعت نمی گرفتند؛ بلکه واسطه ی بین امام و مردم ۱ ۱ | بودقده لزوم در نظر داشتن صورت مرشد در حال ذكر. ۱ ۴.۱ ترک خمس و تقلیل خسس و ز کات به یک دهم (عشریه). ۱ ۱ !۵ اعتقاد به جدایی دین از سیاست. ۱ | رخاوا ری سل ای ره 1

صفحه 27:
‎a ۹‏ بيعت نزد كناباديه حسين تابنده بيعت را اولين مرحله ى ورود در طريق كمال برمى شمرد. آنها بيعت را به دو ‎ ‎ ‏می کنند: ‎ ‎+ ‏دعوت (بيعت) از زمان حضرت آدم(عليه السلام) دو حيثيت داشته است: حيثيت انذار كه ترساندن از لذات دنيوى است و حيثيت بشارت كه ترغيب كردن به لذت هاى معنوى است. در ادامه نیز می گوید: ‏مقصود از دعوت نبوت آماده کردن و مهیا ساختن خلق برای قبول دعوت ولایت است. دعوت الایت مقصود بالذات است و دعوت نبوت مقصود بالتبع است. ‏حق چیست؟ ‏براى يافتن حق بايد به مدرسه ى اهل بيت(عليهم السلام)كه نب <ى بين شريعت اسلام و طريقت (سير و سلوك معنوى) فرقى نيست و هر كس بخواهد به مقامات عالى و قرب الى الله إبرسدء باید شریعت اسلام را مو به مو مراعات کنده نه بيشتر و نه كمتر ‎a 6a ‏تسام س ماج ماج اد دا داد داد ‎7 Thee a LD ch en Ser ‎

صفحه 28:
چهل حدیث باب ‎OS‏ » حدیث چهارم امام خمینی (ره) به عنوان یک عارف بزرگ نه تنها از تصوف / دفاع نمی کند بلکه در آثار مختلف خود به شدت ایشان را مورد نقد قرار می دهد. در چهل حدیث باب ‎OS‏ حدیث چهارم بعد از بحثی در مورد حکیم وعارف می فرمایند:ا که خود را مرشد وهادی خلایق می داند و در مسند دستگیری وتصوف قرار گرفته. .اصطلاحات اين دو دسته (عارف وحکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده وآن بیچاره ی صاف و بی آلایش را به علماء و سایر مردم بد بين نموده» برای رواج بازار خود؛ فهمیده یا نفهمیده؛ پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده وگمان کرده به لفظ «مجذوب علی شاه» یا « محبوب علی شاه » حال جذبه و حب دست می دهد. امام(ره)در ادامه می فرما ید: ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم. اين کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله چکی کله‌گاهی خودش هم بازی خورده» خود را دارای مقامی دلنسته. حب نفس و دنيا به هیم مسروقه و اضافات واعتبارات» پیوند شده» یک ولیده ناهنجاری پیدا شده» و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده و خود را با این همه عیب. مرشد خلایق وهادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته» بلکه وقاحت را گاهی ازحد گذرانده» دارای مقام آلایت کلیه دانسته» این نیز از کمی استعداد و قابلیت وتنگی سینه وضیق قلب است. ۱ عم اج

صفحه 29:
خار راه منی ای شیخ» زگلزار برو از سر راه من ای رند تبهکار برو تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد وتباه از بر روی من ای صوفی غدار برو ای قلندر منش, ای باده به کف خرقه به دوش ) .. خرقه ی شرک تهی کرده و بگذار برو \ عم اج

نقدی بر صوفیگری نقدی بر صوفیگری دومين فتنه بزرگ پس از ماجراي سقيفه در امت اسالمي ،توطئه جانشيني شخصيتهاي ساختگي براي هدايت خلق بود .اين جريان كه با زهد بازيهاي حسن بصري شروع شد توسط شخصي بنام ابو هاشم كوفي (صوفي ) رسم ًا بعنوان جريان تصوف راه اندازي شد .از همان ابتدا به دليل مغايرت تفكر اين جريان با اسالم، .اهل بيت عليهم السالم به مخالفت با ايشان پرداختند امام صادق عليه السالم در مورد اولين صوفي (:مخترع تصوف يعني ابوهاشم كوفي) مي فرمايند انَدساف ناك هّ العقيده جد ًا،وهو الذِا يّب َت َدع ،وجع َله َمفرِتديقعل اّه مذهبا ًيقال له التصوف َ الخبيثه .همانا او (ابوهاشم) فساد جدی عقيدتی دارد او كسي است كه مذهبي را بدعت گذاشت كه تصوف ناميده شد و آن را محل .فراري براي عقيده خبيث خود قرار داد از ساير ائمه نيز رواياتي در ذم صوفيه وارد شده است .اثنا عشريه ص22 شیخ مفید به سند صحیح از امام علی النقی (علیه السالم) روایت کرده است که محمد بن حسین بن ابی الخطاب می گوید :در خدمت امام علی النقی (علیه السالم) در مسجدالنبی بودم که در آن حال جمعی از اصحاب آن حضرت شرفیاب حضور شدند ،به ناگاه جمعی از صوفیه داخل _غول ذکر گردیدند. مسجد شدند و حلقه زدند و مش حضرت فرموند « :ال تلتفتوا إلی هؤالء ّ الخداعین فإ ّنهم خلفاء یتزهدون لراحة االجسام و الشیاطین و مخربوا قواعد الدین ّ یتجوُع نوعّمر ًا حتی » ... یتهجدون لتصیید االنعام ُ « به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و خراب کننده قواعد دین می باشند .زهد ایشان برای راحتی تهجد و شب زنده داریشان برای صید کردن بدنهایشان و ّ عوام است .عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوام و نادانی را مانند خرها پاالن کنند و زین بر پشت آنان گذارند». فرقه نعمت الهي گنابادي سلطان محمد بيچاره ( فامیل نامبرده ) گنابادي در سال 1294اين فرقه را تاسیس نمود .سخنان گزاف وانحرافات عقیدتی وي باعث شد كه مرحوم آيت اهلل آخوند خراساني صاحب كفايه؛ وي را مرتد اعالم نمايد كه در سال 1327هجری قمري توسط عده اي از شيعيان در بيدخت گناباد به قتل رسيد و قطبيت در خاندان وي موروثي شد .قطب فعلي اين فرقه نور علي تابنده ،از سران نهضت آزادي و از مخالفين سر سخت نظام جمهوري اسالمي مي باشد .در ذيل به گوشه هایي از :انحرافات و بدعتهاي اين فرقه اشاره مي شود عده ای از مردم بیدخت خدمت مرحوم آخوند خراسانی رسیدند و عقاید مالسلطان را به ایشان بازگو نمودند که مرحوم آخوند فتوای ارتداد نامبرده را صادر نمودند .درسال 1327قمری به سفارش مالحاج ابوتراب ،که از متدینان بیدخت بود ،سه نفر به نام های عبد ا... مال جعفر ،عبدالکریم ،مالسلطان را خفه کردند. السلطان ،نورعلی شاه ثانی ،پسر م ّ بعد از م ّ السلطان ،قطب شد .وی در اوائل ،با اعتقادات پدرش مخالف بود و از بیدخت فرارنمود .بعدها (هنوز قبل از مرگ پدرش) مالسلطان توسط رحمتعلیشاه حائری از مریدانش توانست او را از عراق پیدا نماید و بازگرداند. عجیب است که همین مخالف ،بعدها قطب می شود! بعد از ده سال او را نیز در "ری" کشتند. بعد ار نور علیشاه ،صالح علیشاه و بعد از وی ،به ترتیب :سلطان حسین تابنده (رضاعلیشاه) ،علی تابنده (محبوب علیشاه) و نورعلی تابنده (.مجذوب علیشاه) قطب شدند مالسلطان گنابادی نورعلی شاه ثانی صالح علیشاه شیخ محمد حسن گنابادی معروف به صالح علیشاه درنامه های صالح ص ۱۷میگوید:جز اتصال به فقیر به صراط .المستقیم راهی نیست سلطان حسین تابنده (رضاعلیشاه) علی تابنده (محبوب علیشاه) نورعلی تابنده (مجذوب علیشاه) _ت1- _تم_رشد در ع_بادا :ت_جسم ص_ور یکی از بدعتهای این فرقه در نظر گرفتن صورت قطب (مرشد) در عبادت است .و حال آن که در عبادات تقرب به خدا شرط است و حتی پیامبر صلی اهلل علیه و آله و سلم نیز در مورد .خود یا اهل بیت علیهم السالم چنین دستوری نداده اند _ 2- _ه ُ :ع_شري نص صريح قرآن به جای اينها بر خالف ّ _ده اند كه به خمس عشريه را درست كر قطب يا نماينده وي داده مي شود ( .در حالی که عشریه از احکام یهود بوده است ) مال سلطان گنابادي مي گويد :یك عشر از ارباح مكاسب و زراعات داده شود مغني از زكوة زكوي و از خمس خواهد بود. نابغه علم وعر فان چاپ تابان ص 204 _الم 3- _س :غ_سلا ُ يكي دیگر از بدعتهاي اين فرقه غسل اسالم است كه بايد شخص قبل از تشرف غسل اسالم كند .اين غسل به تقلید از غسل تعميد مسيحيان درست شده است . ضمن ًا اين توهيني به ديگر مسلمين است چون معناي آن اين است كه شخص تا .قبل از صوفي شدن مسلمان نبوده است غسل ها یک صوفی برای رسمی شدن ،باید مشرف شود .برای تشرف آداب و احکامی بنا نهاده اند که پنج غسل از جمله آنها است که صوفی قبل از تشرف به فقر باید آن را انجام دهد : )1غسل اسالم (کپی برداری از غسل تعمید مسیحیت) )2غسل زیارت )3غسل حاجت )4غسل توبه )5غسل جمعه :حتی اگر دوشنبه مشرف شوی باید غسل جمعه بکنی. (رازگشا/کیوان قزوینی/ص)204 :م_قام ق_طب4- قطب را امام وقت می دانند.هر چند در ظاهر سعی می کنند نشان دهند ائمه شیعه صلوات اهلل علیهم را قبول دارند ولی در آثار رهبرانشان مساله طور دیگری است در فصلنامه «عرفان ایران» (ارگان رسمی فرقه گنابادی) آمده است كه: «اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریبا یکسان است». ودر صفحه بعد مي نويسد«:قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و ».دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است مال سلطان گنابادي در مورد مقام قطب (در وقت تشرف وبيعت) می گوید«:طالب و مرید اراده حضور نماید چنین داند که به خدمت پادشاه مقتدری می­رود و به بخشش او امیدوار باشد که به یک آن دو ».عالم را بی سبب به او بخشد و خیال را مشغول صورت شیخ دارد امام خميني (ره) در موضعي آشكار در :ديوان اشعارش مي فرمايند از صوفيها صفا نديدم هرگز زين طايفه من وفا نديدم هرگز زين مدعيان كه فاش اناالحق گويند با خود بيني فنا نديدم هرگز عالمه طباطبايي مى‌فرمايد :صوفيه براى سير و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شريعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌هاى جديدى را پيوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند .تا اينکه به جايى رسيدند که شريعت را در يک طرف ديگر قرار دادند و کارشان به جايى رسيد که در حرمات غوطه‌ور شدند و واجبات را ترک ُم ّ تکدى و استعمال کردند و در آخر منتهى به ّ بنگ و افيون شدند که اين حالت ،آخرين حالت تصوف است که مقام فنا ناميده (محمدحسین طباطبایی ،تفسیرالمیزان ،ج،5 .ص )282مى‌شود مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسالمی در خاطرات خود ص 46دستور العملی را از وزارت امور خارجه انگلیس در مورد مسلمانان افشا می کند. :وی می نویسد با ترویج حلقه های تصوف ورواج دادن کتابهایی که مردم را به زهد و بی میلی به دنیا فرا می خواند.... می توان مردم را در حالت سرگردانی وعقب ماندگی .فرهنگی واقتصادی قرار داد مزار سلطانی _ت )ب_یدخ ( ‌آرامگاه‌ شاه‌ نعمت‌ اهلل ولی ل قرن‌ نهم‌ هجری‌ قمری‌ است‌. ی از عرفای‌مشهور نیم ‌ه او ‌ ی سر سلسل ‌ه نعمت‌ اللهیه‌ ( 730 - 834ه .ق‌) یک ‌ شاه‌ نعمت‌ اهلل ول ‌ ع شده‌ است‌ .هسته‌مرکزی‌ مجموعه‌ بقع ‌ه ماهان‌ را بنای‌ هزارشا ‌ه تشکیل‌ می‌دهد آرامگا ‌ه و خانقا ‌ه وی‌ در شهرک‌ ماهان‌ کرمان‌ واق ‌ ی از شاهان‌ سلسله‌ بهمنی ‌ه دکن‌ ساخت ‌ه شد ‌ه و در هر دوره‌ نیز قسمت‌های‌ ل 840ه .ق‌ ب ‌ه هزینه‌احمدشا ‌ه بهمن ‌ ک ‌ه نخستین‌ بار در سا ‌ دیگری‌ ب ‌ه آن‌ افزوده‌ شده‌است‌. ی حرم‌ و گنبد دو پوش ‌ه ی بنا شد ‌ه است‌ .بقعه‌اصل ‌ ل الملک‌ کرمان ‌ ی نیز روبروی‌ بقع ‌ه در دوران‌ قاجاری ‌ه به‌ همت‌ وکی ‌ صحن‌ وکیل‌ الملک ‌ ی است‌. ی تا پیش‌ از صفویه‌) وساختمان‌ رواق‌ آن‌ ب ‌ه شیوه‌ معماری‌ اصفهان ‌ ل دوران‌ ایلخان ‌ ک معمو ‌ آن‌ ب ‌ه شیو ‌ه معماری‌ آذری‌ (سب ‌ ت فراوان‌ جهانگردی‌ دارد. این‌ مجموع ‌ه یک‌ اثر شگفت‌آور معماری‌ کویری‌ ایران‌ است‌ک ‌ه اهمی ‌ اعتقادات عمومی سلسله های نعمت اللهیه دارای اعتقاداتی اختصاصی نیز هست ِ سلسله ی گنابادیه عالوه بر اعتقادات که در ذیل به آنها اشاره می کنیم. الف) اعتقادات عمومی .1اعتقاد به جدایی طریقت و شریعت :یعنی اعتقاد به این که راه رسیدن به خداوند و مقامات باالی عرفانی ،غیر از آن راهی است که شریعت اسالم آورده است. .2ادعای الوهیت و ربوبیت :آنها (اقطاب) مدعی اند که افعالشان افعال خدا و احوالشان صفات خداوند است; نیز مدعی اند که برتر و بیرون از حدود و قوانین هستند و قانون هر چه باشد بر آنها حکم فرما نیست. .3ادعای رسالت :آنها خود را مأذونین در طریقت می دانند ،بدین معنا که اجازه دارند طریقت و راه رسیدن به مقامات عرفانی را به کسانی که ظرفیت آن را دارند تعلیم دهند و نیز مدعی اند که دارنده ی چنین اجازه و مقامی حتم ًا دارای مقام دعوة النبوة (والیت نبوی) نیز هست. .4یکسان دانستن همه ی ادیان (اعم از الهی و غیرالهی). .5نفی انتظار فرج :آنها می گویند هر کس مرشد را بشناسد ،حاجت به انتظار ظهور امام زمان(عج) ندارد. .6نفی مذهب :آنان می گویند صوفی موحد است و موحد غیرمحدود است و مذهب در حد و محدود است و صوفی رو به بی حدی است; پس در مذهب نیست. .7اسقاط تکلیف :سلسله های نعمت اللهیه مدعی است که تنها راه رسیدن به یقین و حقیقت ،طریقت (روش _فیانه) است و کسی که به چنین مقامی برسد (به مقام یقین) دیگر تکلیفی ندارد. صو اما در مکتب اهل بیت(علیهم السالم) راه رسیدن به یقین چنین معرفی شده است: اسالم همان تسلیم در برابر حق است و تسلیم همان یقین ،و یقین همان تصدیق ،و تصدیق همان اقرار ،و اقرار همان انجام وظایف است و انجام وظایف همان عقل. .پس ،در مدرسه ی اهل بیت(علیهم السالم) تنها راه رسیدن به یقین همان عمل به احکام شریعت اسالم است ب) اعتقادات اختصاصی .1ادعای اولواالمری :آنها خود را واجب االطاعه می دانند. .2ادعای جانشینی امام زمان (نیابت خاصه) :آنها مدعی اند که از سابقین اجازه ی کتبی در مورد جانشینی امام زمان(عج) دارند و نیز مدعی اند که از طرف امام زمان(عج) مأمورند از مردم برای آن حضرت بیعت بگیرند; حال آن که طبق روایات متواتر ،جانشینان حضرت ولی عصر(عج) چهار نفر و معروف به نواب اربعه بودند و آنها از کسی برای امام بیعت نمی گرفتند ،بلکه واسطه ی بین امام و مردم بودند. .3لزوم در نظر داشتن صورت مرشد در حال ذکر. .4ترک خمس و تقلیل خمس و زکات به یک دهم (عشریه). .5اعتقاد به جدایی دین از سیاست. .6رها کردن شارب و مخالفت با سیره ی عملی ائمه ی اطهار(علیهم .السالم) بیعت نزد گنابادیه حسین تابنده بیعت را اولین مرحله ی ورود در طریق کمال برمی شمرد .آنها بیعت را به دو دسته تقسیم می کنند: الف) بیعت والیت یا بیعت ولویه; ب) بیعت نبوت یا بیعت نبویه. _اه در این خصوص می گوید: سلطان علیش _) دو حیثیت داشته است :حیثیت انذار که دعوت (بیعت) از زمان حضرت آدم(علیه السالم _ارت که ترغیب کردن به لذت های معنوی است. ترساندن از لذات دنیوی است و حیثیت بش در ادامه نیز می گوید: مقصود از دعوت نبوت آماده کردن و مهیا ساختن خلق برای قبول دعوت والیت است .دعوت والیت مقصود بالذات است و دعوت نبوت مقصود بالتبع است. اما حق چیست؟ ی بین شریعت اسالم و برای یافتن حق باید به مدرسه ی اهل بیت(علیهم السالم)که نب ّ، طریقت (سیر و سلوک معنوی) فرقی نیست و هر کس بخواهد به مقامات عالی و قرب الی اهلل _تر و نه کمتر .برسد ،باید شریعت اسالم را مو به مو مراعات کند ،نه بیش چهل حدیث باب کبر ،حدیث چهارم امام خمینی (ره) به عنوان یک عارف بزرگ نه تنها از تصوف دفاع نمی کند بلکه در آثار مختلف خود به شدت ایشان را مورد نقد قرار می دهد. در چهل حدیث باب کبر ،حدیث چهارم بعد از بحثی در مورد حکیم وعارف می فرمایند:آن که خود را مرشد وهادی خالیق می داند و در مسند دستگیری وتصوف قرار گرفته..............اصطالحات این دو دسته (عارف وحکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده وآن بیچاره ی صاف و بی آالیش را به علماء و سایر مردم بد بین نموده ،برای رواج بازار خود ،فهمیده یا نفهمیده ،پاره ای اIز اصطالحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده وگمان کرده به لفظ «مجذوب علی شاه» یا « محبوب علی شاه » حال جذبه و حب دست می دهد .امام(ره)در ادامه می فرما ید: ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم .این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد .بیچاره از تنگی حوصله وکوچکی کله،گاهی خودش هم بازی خورده ،خود را دارای مقامی داIنسته ،حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات واعتبارات ،پیوند شده ،یک ولیده ناهنجاری پیدا شده ،و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده و خود را با این همه عیب ،مرشد خالیق وهادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته ،بلکه وقاحت را گاهی ازحد گذرانده ،دارای مقام این نیز از کمی استعداد و قابلیت وتنگی سینه وضیق قلب است. والیت کلیه دانسته، وبعد می فرمایند: خار راه منی ای شیخ ،زگلزار برو از سر راه من ای رند تبهکار برو تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد وتباه از بر روی من ای صوفی غدار برو ای قلندر منش ،ای باده به کف خرقه به دوش خرقه ی شرک تهی کرده و بگذار برو

51,000 تومان