صفحه 1:
صفحه 2:
صفحه 3:
سال ها آرزو داشت در مزرعهى امام كاظم (عليه السّلام) مشغول به کار شود؛ او می دانست که آن حضرت درآمد
کشاورزی خود را در اختیار فقیران قرار می دهد.
هنگام ناهار, سفره ی بزرگی پهن شد و همه ی کارگران دور آن نشستند, اما کسی دست به غذا نمیبرد. گویا منتظر
کسی بودند. چند لحظه ای گذشت که امام با لبخندی بر چهره و با گفتن سلام وارد شد و در گوشه ای از سفر نشست.
صفحه 4:
باورش نمی شد! آیاامام با کارگران خود بر سر یک سفره می
امام نام خدا را بر زبان آورد و همگی مشغول خوردن غذا شدند. بعد از غذاء امام خدا را شكر كفت
و سپس رو به کارگران کرد و فرمود: کمی بنشینید, مشکلی پیش آمده که میخواهم در مورد آن با
شما مشورت کنم.
او رو به سوى امام كرد و كفت: آيا شما با اين علم و مقام مى خواهيد با ما مشورت كنيد؟
امام كاظم (عليه السّلام) با مهربانى نكاهى به او كرد و فرمود: شايد خدا به ذهن شما جيزى بياورد
كه راه حلّ اين مشكل باشد. این رفتار, عشق و علاقه ی او را به امام بيش تر كرد. تازه فهميد كه
السّلام) چه ویژگی هایی داشتند که خداوند ایشان را ييشواى ما قرار داده است؟
صفحه 5:
انما ُرية لله يدهب عنم لجسن أقل البيت و يَُمرَكم تطهيرًا
همانا خدا اراده کرده که همه ی پلیدی ها و ناپاکی ها را از شما اهل بيت دور سازد و شما را ياك
و مطهّر كرداند.
صفحه 6:
با نكاهى به زندكى اهل بيت (عليهم السّلام), میتوانیم بفهمیم که چرا خدا در قرآن, از اين
بزركواران ستايش كرده است.
آنان مهربان و خوش اخلاق بودند. خطاى ديكران را به راحتى مى بخشيدند. از كسى كينه به دل
نميكرفتند. اشتباهات مردم را به رخ آنان نمى كشيدند و آنان را سرزنش نمى كردند. اكر هم از
عیب کسی خبردار می شدند, آن را می پوشاندند.
صفحه 7:
به خاطر خویشاوندی با پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بر مردم فخرفروشی نمی کردند. امام سجّاد(علیه السَلام) در
مسافرت هاء خویشاوند یاش با پیامبر را پنهان می کرد تا مبادا همسفران به زحمت بیفتند و او را از کار كردن
بازدارند.
آنان با ظالمان و ستمگران زمان خود مبارزه می کردند و همگی در این راه شهید شدند.
به عهد و پیمان خود وفادار بودند و اگر قولی می دادند. به قولشان عمل می کردند. امانت را صحیح و سالم به
صاحبش باز می گرداندند.
به دیگران نیکی می کردند ولی مّت نمی گذاشتند. هدیه های کوچک و کم ارزش را نیز می پذیرفتند و آن را جبران
می کردند.
صفحه 8:
با هیچ کس مغرورانه سخن نمی گفتند و هیچ گاه متکبرانه راه نمی رفتند. به کسی دشنام نمی دادند و کسی را با
هیچ نمی هیچ نمی کسی دشنام نمی کسی را ۷
ت دیگران می
القاب زشت و ناپسند صدا نمی زدند. پشت سر مردم حرف نمیزدند و اگر کسی نزد آنان, زبان به غی
گشود. جلوی او را می گرفتند. هیچ گاه کسی را مسخره نمی کردند. به اندازه سخن می گفتند و حرف کسی را قطع
نمی کردند. شوخ می کردند؛ اما شوخ هایشان بهاندزهبود و به بهاه ی شوخی, کسی را از خود نمی رنجاندند.
بسیار مهما ننواز بودند. اگر مهمان به خانه ی آن ها می آمد به بهترین شکل از او پذیرایی می کردند. به عیادت بیماران
می رفتند و با سخنا
دلگرم کننده , به آغان امیدواری می دادند.
صفحه 9:
کودکان را دوست داشتند و با آنان با مهربانی رفتار میکردند. اگر فقیرترین مردم به دیدارشان می آمد, او
. بسیار
را گرامی می داشتند و اگر کسی آنان را به خانه ی خود دعوت می کرد, دعوتش را می پذ:
کریم و بخشنده بودند. شب ها به طور ناشناس, به محلّه های فقیرنشین می رفتند و به فقرا, نان و غذا
می دادند. همسایگان را نمی آزردند, بلکه تا می توانستند, به آنان نیکی می کردند.
با حیوانات خوش رفتار بودند و در دادن آب و غذا به آن ها کوتاهی نمی کردند. با اهل خانه مهربان بودند
و به پدر و مادر خود خیلی احترام مى گذاشتند.
صفحه 10:
هنكام غذاء پرخوری نمی کردند و به اندازه میخوردند. صبور و آرام بودند و در هیچ کاری عجله نمیکردند. همواره
و آراسته بودند. موی خود را شانه م یکردند. مسواک می زدند و پیوسته خود را معطر میساختند.
اهل تلاش و کوشش بودند. مثل همه ی مردم کار م یکردند و با دسترنج خود زندگی را می گذراندند. از اسراف و
هدر دادن نعمت ها بیزار بودند, به نان احترام می گذاشتند و حتّی تکه های کوچک آن را به درستی مصرف می
کردند. به عبادت خدا عشق می ورزیدند. به نماز خیلی اهمَیّت می دادند و هميشه نمازشان را ال وقت می
خواندند.
آنچه خواندید, تنها گوش های از رفتارهای پسندیده و صفات نیک پیشوایان دینی ما
بود. دراین باره گفتنی های فراوانی وجود دارد.
صفحه 11:
إخداوندا
مرا به راه لمامان معصوم هدایت کن
به راه آنان که چه توادگر بودند و چه تدگدست
.همواره بخشنده بودند
ای بهترین هدایت کننده!
تر که امامان را از هر ناپاکی »پاک گردانیدی +
محبّت آدان را از من راضی گردان
اخداوندا!
كمكم كن در راه رضاى آنان
كه رضاى توست؛ بکوشم.
آمين!
إفته ازكتاب خداى من؛ نوشته ى فريبا
صفحه 12:
صفات نیک پیشوایان دینی
.مهربانو خوش|خلاق بودند -1
خطاها را میب خشیدند و کینه هارا به دلنمی:»2
.گرفتند
اشتباهاتدیگرانرا بم رخشان: میک شیدند و آنانرا-3
.سرزنشن میک ردند
.عيبديكرانرا مییوشاندند-4
.به مردم فخرفروشئ:نموكردند-5
. مردم را به رزحمتّنموإنداختند-6
باظامانو ستمگرانمبارزم میکردند و همگیدر لین7
.رام شهید شدند
بم عهد و پیمانخود وفادار بودند و اگر قولیمیدادند-8
سونو ٩ وق
صفحه 13:
9-فانت زا صحیح وسدالم به ضاحیش بان فق
داندند.
0به دیگزان تیک قره گرزند انا ندوت میت
1 هدیه های کم ازرهن زا عی پذیرفتند و جبوان؛عتی
دند.
2-با هيج کس مغرورانه سخن نمی گفتند و متکیر
نبودند.
3 تنتام:بعت تاج ویگگن رازبا الاب رقت: مت
نمی زدند.
4-پشت سر مردم حرف نمی زدند.
5-اگر کسی زبان به غیبت می گشود جلوی او را می
فتند.
-هیچ گاه کسی را مسخره نمی کردند.
7 به اندازه نتتعن می گفتند و تشتوحی می 25938
6- مهمان توا يودند.
15 يه فبانيت مهار انح ناف
0 عودكان | دوست واسعة وما مهويانتها آنها رقيان
فين كودلف
صفحه 14:
از کتاب
«داستان راستان» نوشته ی دانشمند شهید مرتضی مطهری» داستان هایی از زندگی امامان (علیهم
صفحه 15:
)- امام على_عليه السلام © امام -..::. عليه السلام © امام حسين عليه السلام
© امام بسجاد عليه السلام ©- امام باقر عليه السلام © امام صانق عليه السلام
ام لام. همه
é cs ١ a 3 د ١ ue 0
uo ۱ ۱ ل eee. ton ee
ب | ۱ oes ظ | ن
8 البق 2 OI (es eae ای ادع ةا
a و \ د ع t va ١
* er کر oles \ a
صفحه 16:
با کمک دوستان خود» در مورد زندگی یکی از امامان» یک روزنامه دیواری تهیّه کنید و در راهروی
| مدرسه نصب نمایید.
نام دوازده امام در جدول زیر آمده بود. نام ایشان را پیدا کنید و دور آن ها خط بکشید. با حروف باقی
صفحه 17:
در موارد زیر بهترین برخورد چیست؟
در بازی, دوستتان به شما برخورد می کند و روی زمین می افتید.
در حضور شما از دیگران بدگویی می شود.
در مسير شما تكّه نانى روى زمين افتاده است.
ايشان جكونه سخن مى كفتند؟
ایشان شب ها چه می کردند؟
رفتار امام بامهمانانش چه طور بود؟
ایشان همواره..
امام هشتم امام..
وقتى امام با كاركرانش مشورت كرد او جه گفت؟
صفحه 18:
2 او را می بخشد چون عمدی نیودد.
٠.3 حرفش را قطع مى كنم وبحث را عوض مى كلم.
4 آلرا در جایی می گذارم كه يرندكان بخورا
و به اندازه سخن می گفتندوشوخی می کردند.
راد نمی رفتندودشنام نمی دادند.
6 به طور ناشناس به در خانه فقرا می رفتندوآب وغذا می بردند.
_ به بهترین صورت پذیرایی می کردن و اگر دعرت می شدند آن را می پذیرفنند.
8 تمپز و آراسته
|و. رضارع)
0< او كفت((شما با اين علم ومقام مى خواهيد با ما مشورت كنيد!))
مغرورانه سخن نمى كفتند متكبرانه
باز كشت
صفحه 19:
3
۳
