vagheye_qadire_khom

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.






  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [2 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “واقعه غدیر خم”

واقعه غدیر خم

اسلاید 1: 1

اسلاید 2: 2واقعه غدیر خم جغرافیای غدیر خماهمّیت حج الوداع آغاز سفر حج خطابۀ اول در منی خطابۀ دوم در مسجد خیف در منی لقب امیرالمؤمنین اعلان رسمی برای حضور در غدیر اجتماع خطابه و جزئیات خطابه پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بر فراز منبر دو اقدام عملی بر فراز منبر بیعت مردان بیعت زنان عمامۀ سحاب شعر غدیر ظهور جبرئیل در غدیر معجزۀ غدیر، امضای الهی پایان مراسم غدیر واقعه غدیر خم از دیدگاه شیعه چیست  غدیر خم و تفاوت دیدگاه شيعه اهل سنت

اسلاید 3: 3جغرافیای غدیر خم «غدیر خم» نام ناحیه‌ای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکه‌ای در این محل که در آن آب باران جمع می‎‌شده‌است، به این نام شهرت یافته‌است. غدیر در ۳-۴ کیلومتری واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات‌های پنجگانه‌است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به‌سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقت‌فرسا داشت

اسلاید 4: 4اهميت حجه الوداع هجرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مكه معظمه نقطه عطفي در تاريخ اسلام به شمار مي آيد و بعد از اين هجرت، حضرت سه بار به مكه سفر كرده اند.بار اول در سال هشتم پس از صلح حديبيه به عنوان عمره وارد مكه شدند و طبق قراردادي كه با مشركين بسته بودند فوراً بازگشتند.بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مكه وارد اين شهر شدند، و پس از پايان برنامه ها و برچيدن بساط كفر و شرك و بت پرستي به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مكه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدينه بازگشتند.سومين و آخرين بار بعد از  هجرت كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وارد مكه شدند در سال دهم هجري بعنوان حجه الوداع بود كه حضرت براي اولين بار به طور رسمي اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امكان حاضر شوند.در اين سفر دو مقصد اساسي در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براي مردم به طور كامل و رسمي تبيين نشده بود: يكي حج، و ديگري مسئله خلافت و ولايت و جانشيني بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم.

اسلاید 5: 5آغاز سفر حج پس از اعلان عمومي، مهاجرين و انصار و قبايل اطراف مدينه و مكه و حتي بلاد يمن و غير آن بسوي مكه سرازير شدند تا جزئيات احكام حج را شخصاً از پيامبرشان بياموزند و در اولين سفر رسمي حضرت، به عنوان حج شركت داشته باشند. اضافه بر آنكه حضرت اشاراتي فرموده بودند كه امسال سال آخر عمر من است و اين مي توانست باعث شركت همه جانبه مردم باشد.جمعيتي حدود يكصد و بيست هزار نفر (گاهي بيشتر از آن را هم نقل كرده اند) در مراسم حج شركت كردند كه فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدينه به همراه حضرت حركت كرده بودند، بطوريكه لبيك گويان از مدينه تا مكه متصل بودند.حضرت چند روز به ماه ذي الحجه مانده از مدينه خارج شدند و بعد از ده روز طي مسافت در روز سه شنبه پنجم ذي الحجه وارد مكه شدند.اميرالمومنين عليه السلام هم كه قبلاً از طرف حضرت به يمن و نجران براي دعوت به اسلام و جمع آوري خمس و زكات و جزيه رفته بودند به همراه عده اي در حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن براي ايام حج به مكه رسيدند.با رسيدن ايام حج در روز نهم ذي الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را يكي پس از ديگري انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را براي مردم بيان فرمودند.

اسلاید 6: 6خطابه اول در مني در عرفات دستور الهي نازل شد كه علم و ودايع انبياء عليهم السلام را به علي بن ابي طالب عليه السلام منتقل كند و او را به عنوان خليفه و جانشين خود معرفي كند.در مني پيامبر صلي اله عليه و اله و سلم اولين خطابه خود را ايراد فرمودند كه در واقع يك زمينه سازي براي خطبه غدير بود. در اين خطبه ابتدا اشاره به امنيت اجتماعي مسلمين از نظر جان و مال و آبروي مردم نمودند، و سپس خونهاي بناحق ريخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهليت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا كينه توزيها از ميان برداشته شود و جوّ اجتماع براي تامين امنيت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند كه مبادا بعد از او اختلاف كنند و بر روي يكديگر شمشير بكشند.در اينجا تصريح فرمودند كه:اگر من نباشم علي بن ابي طالب در مقابل متخلفين خواهد ايستاد.سپس حديث ثقلين بر لسان مبارك حضرت جاري شد و فرمودند:من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي گذارم كه اگر به اين دو تمسك كنيد هرگز گمراه نمي شويد: كتاب خدا و عترتم يعني اهل بيتم.اشاره اي هم داشتند به اينكه عده اي از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مي شوند.نكته جالب توجه اينكه در اين خطابه، اميرالمومنين عليه السلام سخنان حضرت را براي مردم تكرار مي كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.

اسلاید 7: 7خطابه دوم در مسجد خيف در منيدر روز سوم از توقف در مني، بار ديگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خيف اجتماع كنند. در آنجا نيز خطابه اي ايراد فرمودند كه ضمن آن صريحاً از مردم خواستند كه گفته هاي ايشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند. در اين خطبه به اخلاص عمل و دلسوزي براي امام مسلمين و تفرقه نينداختن سفارش فرمودند و تساوي همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانين الهي را اعلام كردند. بعد از آن بار ديگر متعرض مسئله خلافت شدند و حديث ثقلين بر لسان حضرت جاري شد، و بار ديگر براي غدير زمينه را آماده كردند.در اين مقطع، منافقين كاملاً احساس خطر كردند و قضيه را جدي گرفتند و برنامه هاي خود را آغاز كردند و پيمان نامه نوشتند و هم قسم شدند.

اسلاید 8: 8لقب اميرالمؤمنيندر مكه جبرئيل، لقب اميرالمؤمنين را به عنوان اختصاص آن به علي بن ابي طالب عليه السلام از جانب الهي آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براي آن حضرت تعيين شده بود.پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم دستور دادند تا يك يك اصحابش نزد علي عليه السلام بروند و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنند و السلام عليك يا اميرالمؤمنين بگويند، و بدينوسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن علي عليه السلام گرفت.در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم گفتند: آيا اين حقي از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شده فرمودند: حقي از طرف خدا و رسولش است، خداوند اين دستور را به من داده است.

اسلاید 9: 9اعلان رسمي براي حضور در غدير با اينكه انتظار مي رفت پيامبر خدا در اولين و آخرين سفر حج خود مدتي در مكه بمانند، ولي بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادي خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند: فردا كسي جز معلولان نبايد باقي بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در غدير خم حاضر باشند.غدير كمي قبل از جحفه كه محل افتراق اهل مدينه و اهل مصر و اهل عراق و اهل نجد بود به امر خاص الهي انتخاب شد. در اين مكان، آبگير و درختان كهنسالي وجود داشت. هم اكنون نيز، غدير محل شناخته شده اي در دويست و بيست كيلومتري مكه و به فاصله دو ميل قبل از جحفه به طرف مكه قرار دارد، و مسجد غدير و محل نصب اميرالمؤمنين عليه السلام محل عبادت و زيارت زائران است.براي مردم بسيار جالب توجه بود كه پيامبرشان - بعد از ده سال دوري از مكه – بدون آنكه مدتي اقامت كنند تا مسلمانان به ديدارشان بيايند و مسايل خود را مطرح كنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مكه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مكه و حضور در غدير امر نمودند.صبح آن روز كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از مكه حركت كردند، سيل جمعيت كه بيش از صد و بيست هزار نفر (و به قولي صد و چهل هزار، و به قول ديگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمين زده مي شدند به همراه حضرت حركت كردند. حتي عده اي حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن كه مسيرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدير آمدند.

اسلاید 10: 10اجتماع خطابه و جزئيات خطبه همينكه به منطقه كراع الغميم - كه غديرخم در آن واقع شده – رسيدند، حضرت مسير حركت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدير تغيير دادند و فرمودند:أَيُّهَا النَّاسُ أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهاي مردم، دعوت كننده خدا را اجابت كنيد كه من پيام آور خدايم.و اين كنايه از آن بود كه هنگام ابلاغ پيام مهمي فرا رسيده است.سپس فرمان دادند تا منادي ندا كند: «همه مردم متوقف شوند و آنانكه پيش رفته اند بازگردند و آنانكه پشت سر هستند توقف كنند» تا آهسته آهسته همه جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند. و نيز دستور دادند: كسي زير درختان كهنسالي كه در آنجا بود نرود و آن موضع خالي بماند.پس از اين دستور همه مركبها متوقف شدند، و كساني كه پيشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدير پياده شدند و هر يك براي خود جايي پيدا كردند، و كم كم آرام گرفتند.شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند.از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و سنگهای ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه ها پارچه ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود.سپس در زیر سایبان، سنگها را روی هم چیدند و از رواندازهای شتران و سایر مرکبها هم کمک گرفتند و منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه ای انداختند، و آنرا طوری بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هنگام سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت به همه برسد و همه او را ببینند.البته ربیعه بن امیه بن خلف کلام حضرت را برای مردم تکرار می کرد تا افرادی که دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.

اسلاید 11: 11پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بر فراز منبرانتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند.بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز آن منبر ایستادند و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواندند و به ایشان دستور دادند بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع خطبه، امیرالمومنین علیه السلام یک پله پایین تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بودند.سپس آن حضرت نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند.

اسلاید 12: 12دو اقدام عملی بر فراز منبردر اثناء خطبه، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند که بسیار جالب توجه بود:1- علی بن ابی طالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پس از مقدمه چینی و ذکر مقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، برای آنکه تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند، و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. بدین ترتیب که ابتدا فرمودند: باطن قرآن و تفسیر آنرا برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم.  بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند، و بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آنکه دستهای هر دویشان به سوی آسمان قرار گرفت. سپس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم امیرالمومنین علیه السلام را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفت و مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند، که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند:هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی مولی و صاحب اختیار اوست.2- بیعت با قلبها و زبانهااقدام دیگر حضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، ار طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه های مختلف از بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم، چون با یک کف دست و با این وقت کم و با این سیل جمعیت، امکان بیعت برای همه وجود ندارد، پس شما همگی این سخنی را که من می گویم تکرار کنید و بگویید:ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت می کنیم ... عهد و پیمان در این باره برای ایشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضمایر و دستمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.پیداست که حضرت، عین کلامی را که می بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان می خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند.وقتی کلام پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پایان یافت همه مردم سخن او را تکرار کردند و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد.

اسلاید 13: 13بیعت مردانپس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند، و هم به پیامبر و هم به امیرالمؤمنین علیهما السلام تبریک و تهنیت می گفتند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم می فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِين‏.عبارت تاریخ چنین است: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که: آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. بعد به سوی پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست بیعت می دادند.برای آنکه رسمیت مسئله محکم تر شود، وآن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه ریزی شده ای انجام دهند، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا دو خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند.پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به او تبریک و تهنیت می گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمومنین علیه السلام حاضر می شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با او بیعت می کردند و به عنوان امیرالمومنین بر او سلام می کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند.نکته قابل توجهی که در هیچیک از پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم – چه در جنگها و چه سایر مناسبتها و حتی فتح مکه – سراغ نداریم، این است که حضرت در روز غدیر مکرر می فرمود:به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است .و این نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل سنگرهای کفر و نفاق است.برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند.بسیار بجاست که در این مقطع به قطعه جالبی از تاریخ این بیعت اشاره کنیم:اولین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند همانهایی بودند که زودتر از همه آنرا شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند.جالبتر اینکه عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می راند:افتخار برایت باد، گوارایت باد ای پسر ابی طالب، خوشا به حالت ای ابا الحسن، اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی شده ای!نکته دیگری که بار دیگر چهره دو رویان را روشن ساخت این بود که پس از امر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین  علیه السلام بیعت می کردند، ولی ابوبکر و عمر با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش (یعنی: از جانب خود می گویی)؟ حضرت فرمودند: از طرف خدا و رسولش است، و نیز فرمودند: آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی امیرالمؤمنین است.

اسلاید 14: 14بیعت زنانپیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و قرار دادن امیرالمومنین علیه السلام دستشان را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند؛ به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت.همچنين دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبريك و تهنيت بگويند، و اين دستور را درباره همسران خويش مؤكد داشتند.يادآور مي شود كه بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام از حاضرين در غدير بودند. همچنين كليه همسران پيامبر صلی الله عليه و اله و سلم در آن مراسم حضور داشتند.

اسلاید 15: 15عمامه سحاب پيامبر صلی الله عليه و اله و سلم در اين مراسم عمامه خود را كه سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمومنين عليه السلام قرار دادند و انتهاي عمامه را بر دوش آن حضرت آويزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است.خود اميرالمومنين در اين باره چنين فرموده اند:پيامبر در روز غديرخم عمامه اي بر سرم بستند و يك طرفش را بر دوشم آويختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنين، مرا بوسيله ملائكه اي كه چنين عمامه اي به سر داشتند ياري نمود.

اسلاید 16: 16شعر غديربخش ديگري از مراسم پر شور غدير، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مي فرماييد شعري را كه درباره علي بن ابي طالب (به مناسبت اين واقعه عظيم) سروده ام بخوانم؟حضرت فرمودند: بخوان ببركت خداوند.حسان گفت:            اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر گوش كنيد.و سپس اشعاري را كه در همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. ذيلاً متن عربي شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معني آوريم: أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداًلَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِينَ قَامَ مُنَادِياً  وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِيلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِبِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلَا تَكُ وَانِياً  وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْوَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِياً  عَلَيْكَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْرِسَالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِيَا  فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاكَ رَافِعُ كَفِّهِبِيُمْنَى يَدَيْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِياً  فَقَالَ لَهُمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْكُمْوَ كَانَ لِقَوْلِي حَافِظاً لَيْسَ نَاسِياً  فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ إِنَّنِيبِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ رَاضِياً  فَيَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِيّاً فَوَالِهِوَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً  وَ يَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِيهِ لِنَصْرِهِمْإِمَامَ الْهُدَى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّيَاجِيَا  وَ يَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ كُنْ لَهُمْإِذَا وُقِفُوا يَوْمَ الْحِسَابِ مُكَافِيَا آيا نمي دانيد كه محمد پيامبر خدا صلي الله عليه و اله و سلم كنار درختان غديرخم با حالت ندا ايستاد، و اين در حالي بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستي مكن كه تو محفوظ خواهي بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرساني و از ظالمان بترسي و از دشمنان حذر كني رسالت پروردگارشان را نرسانده اي.در اينجا بود كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم دست علي عليه السلام را با دست راست بلند كرد و با صداي بلند فرمود: هر كس از شما كه من مولاي او هستم و سخن مرا بياد مي سپارد و فراموش نمي كند، مولاي او بعد از من علي است، و من فقط به او – نه به ديگري – به عنوان جانشين خود براي شما راضي هستم. پروردگارا هر كس علي را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با علي دشمني كند او را دشمن بدار. پروردگارا ياري كنندگان او را ياري فرما بخاطر نصرتشان امام هدايت كننده اي را كه در تاريكيها مانند ماه شب چهارده روشني مي بخشد. پروردگارا خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براي حساب مي ايستند خودت جزا بده.

اسلاید 17: 17ظهور جبرئيل در غديرمسئله ديگري كه پس از خطبه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردي زيبا صورت و خوشبوي را ديدند كه در كنار مردم ايستاده بود و مي گفت:بخدا قسم، روزي مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براي او پيماني بست كه جز كافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمي زند. واي بر كسي كه پيمان او را بشكند.در اينجا عمر نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد و گفت: شنيدي اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آيا او را شناختي؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكني، كه اگر چنين كني خدا و رسول و ملائكه و مومنان از تو بيزار خواهند بود!

اسلاید 18: 18معجزه غدير، امضاي الهيواقعه عجيبي كه به عنوان يك معجزه، امضاي الهي را بر خط پايان غدير ثبت كرد جريان حارث فهري بود. در آخرين ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد و گفت:اي محمد! سه سوال از تو دارم: آيا شهادت به يگانگي خداوند و پيامبري خودت را از جانب پروردگارت آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا اين علي بن ابي طالب كه گفتي ٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏ ... از جانب پروردگار گفتي يا از پيش خود گفتي؟حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:خداوند به من وحي كرده است و واسطه بين من و خدا جبرئيل است و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبري را اعلان نمي كنم.حارث گفت:خدايا اگر آنچه محمد مي گويد حق و از جانب توست سنگي از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكي بر ما بفرست.و در روايت ديگر چنين است:            خدايا، اگر محمد در آنچه مي گويد صادق و راستگو است شعله اي از آتش بر ما بفرست.همينكه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگي را از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد. در روايت ديگر: ابر غليظي ظاهر شد و رعد و برقي بوجود آمد و صاعقه اي رخ داد و آتشي فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانيد.بعد از اين جريان، آيه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) ‏ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آري.و با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه غدير از منبع وحي سرچشمه گرفته و يك فرمان الهي است.

اسلاید 19: 19پایان مراسم غدیر بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان ایام الولایه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عازم مدینه گردید.خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.

اسلاید 20: 20واقعه غدیر خم از دیدگاه شیعه چیست ؟  در باره ی واقعه غدیرخم شیعه معتقد است: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم گاه به صورت کلی وگاه نیز به گونه مشخص، در موارد مختلف جانشین خویش را به نحو روشن معرفی کرده بود، به گونه‏ای که هر یک از آنها حجت را بر افراد آگاه و حقیقت‏جو تمام می‏کند. ولی در عین حال آن حضرت برای آنکه پیام خود را به گوش همه مسلمانان از دور و نزدیک برساند و راه را بر هر گونه تردید و تشکیک در این زمینه کاملا ببندد، به هنگام مراجعت از حجة الوداع در سرزمینی به نام غدیر خم توقف نمود و به همراهان فرمود از جانب خداوند مأموریت دارد که پیامی را به آنان برساند؛ پیامی الهی که حاکی از انجام وظیفه بزرگی بوده و چنانچه انجام نگیرد، پیامبر رسالت خود را انجام نداده است. چنانکه می‏فرماید:<<یا أیها الرسول بلغ ما أنزل‏إلیک من ربک و إن لم تفعل ‏فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس[1]>>: «ای رسول خدا آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، و اگر این مأموریت را انجام ندهی رسالت خود را انجام نداده‏ای، و خداوند ترا از (شر) مردم حفظ می‏کند».[2]آنگاه منبری برای پیامبر ترتیب دادند و او بر فراز آن قرار گرفت و خطاب به مردم فرمود: در آینده نزدیک دعوت حق را لبیک خواهم گفت، شما درباره من چه می‏گویید؟ در پاسخ گفتند: گواهی می‏دهیم تو آئین خدا را به ما ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و تلاش بسیار کردی، خدا به تو جزای خیر دهد.

اسلاید 21: 21نگاه فرمود: آیا بر وحدانیت خدا، رسالت من، و واقعیت روز رستاخیز گواهی می‏دهید؟ همگی پاسخ مثبت دادند.سپس فرمود: من قبل از شما بر حوض (کوثر) وارد می‏شوم، بنگرید با دو جانشین گرانبهای من چگونه رفتار می‏کنید؟ شخصی پرسید: مقصود از دو جانشین گرانبها چیست؟پیامبر پاسخ داد: یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است، و خدای لطیف و خبیر به من خبر داده است که این دو از یکدیگر جدا نمی‏شوند تا آنکه در روز قیامت در کنار حوض به من برسند . بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک می‏شوید، و از آنان فاصله نگیرید که هلاک می‏شوید. آنگاه دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد تا آنجا که همه حاضران آن دو را می‏دیدند، سپس چنین فرمود:«أیها الناس من أولی الناس بالمؤمنین من أنفسهم؟»:چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولی (صاحب اختیارتر) است؟در پاسخ گفتند: خدا و پیامبر او بهتر می‏دانند.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«إن الله مولای و أنا مولی المؤمنین و أنا أولی بهم من أنفسهم»: خداوند مولای من، و من نیز مولای مؤمنان می‏باشم، و من بر مؤمنان از خود آنان صاحب اختیارترم.سپس سه بار فرمود: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه»: آن کس که من مولای او هستم، علی مولای او است. آنگاه افزود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحب من أحبه و أبغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، و أدر الحق معه حیث دار، ألا فلیبلغ الشاهد الغائب» : پروردگارا، دوست بدار آن کس را که علی را دوست می‏دارد و دشمن بدار آن کس را که با علی دشمن است، و مهربان باش با هرکس که نسبت به علی مهربان است و خشم آور بر کسی که بر علی خشم آورد و یاری کن آن کس را که علی را یاری کند و خوار ساز آن کس را که علی را خوار سازد، وحق را با او و در مدار او قرار ده . حاضران این مطلب رابه غایبان ابلاغ کنند.

اسلاید 22: 22ین حدیث از احادیث متواتر است یعنی راویان حدیث، از صحابه و تابعین و محدثان اسلامی، آن را در هر قرنی به صورت متواتر نقل کرده‏اند.( 110 نفر از صحابه،89 تن از تابعین، و 3500 نفر از علما و محدثان اسلامی ، ناقل حدیث غدیرمی باشند و همچنین گروهی از علما به طور مستقل درباره حدیث غدیرکتاب نوشته‏اند، که در آن میان، جامع‏ترین کتابی که اسانید حدیث را یکجا گرد آورده است، کتاب شریف الغدیر نگارش علامه عبدالحسین امینی (1320ـ1390ه.ق) می‏باشد.)، و لذا کمتر کسی حتی از اهل سنت ، در اصالت و اعتبار این حدیث  تردید می کند. منتهی آنها در معنای مولی توجیهاتی دارند و معتقدند که مولی به معنای دوست است و پیامبر عظیم الشان اسلام نخواسته اند  دراین تعبیر، زعامت و رهبری را برای حضرت علی (ع) اثبات نمایند، و فقط خواسته اند بگویند علی(ع) را دوست بدارید.اکنون باید دید مقصود از مولی بودن پیامبر(ص)، و مولی بودن علی(ع) چیست؟قراین بسیاری گواهی می‏دهند که مقصود از این تعبیر، زعامت و رهبری است، که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:الف ـ در ماجرای غدیر، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم کاروان زائران خانه خدا را در سرزمینی بی‏آب و علف، آن هم در نیم‏روزی بسیار گرم، متوقف ساخت. گرمی هوا به حدی بود که حاضران نیمی از عبای خویش را بر سر افکنده و نیم دیگر را نیز زیر انداز خود قرار داده بودند. با این تمهیدات، طبعا پیامبر باید سخنی بگوید که در هدایت امت، نقشی کلیدی و سرنوشت ساز داشته باشد، و براستی چه کاری می‏تواند در سرنوشت مسلمانان از تعیین جانشین، که مایه وحدت کلمه مسلمین و حافظ دین است، سرنوشت سازتر باشد؟ب ـ پیامبر گرامی قبل از طرح ولایت علی علیه السلام از اصول سه‏گانه توحید و نبوت و معاد سخن گفت و از مردم نسبت به آنها اقرار گرفت، آنگاه پیام الهی را ابلاغ کرد. از تقارن پیام با اخذ اعتراف نسبت به اصول، می‏توان به اهمیت پیام پی برد و دریافت که هدف پیامبر از آن همایش عظیم و فوق‏العاده، نمی‏توانسته امری عادی همچون سفارش به «دوستی» با فردی خاص باشد!

اسلاید 23: 23ج ـ حضرت در آغاز خطبه از رحلت قریب‏الوقوع خود خبر داد، و این نشان می‏دهد که او نگران وضع امت پس از خویش بوده است. پس چه بهتر که برای آینده چاره‏جویی شود تا آیین وی در طوفان حوادث آتیه دچار مخاطره نگردد.د ـ قبل از بیان پیام الهی درباره علی علیه السلام ، از مولویت واولویت خود سخن به میان آورد و فرمود: خدا مولای من، و من مولای مؤمنین می‏باشم، و نسبت به آنان از خود آنان اولی هستم. ذکر این مطالب، گواه آن است که «مولی بودن» علی علیه السلام از سنخ همان مولویت و اولویت مربوط به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده و ایشان به فرمان الهی اولویت مزبور را برای علی علیه السلام نیز ثابت کرده است.ه ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از بیان پیام الهی، از حاضران خواست آن را به گوش غایبان برسانند.تاریخ اسلام نشان می‏دهد که دشمنان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای خاموش ساختن دعوت الهی وی، از راههای گوناگونی وارد شدند؛ از متهم کردن پیامبر به سحر و جادو گرفته تا تصمیم به قتل آن حضرت در بستر خویش. ولی در تمام موارد، دست عنایت حق با پیامبر بود و وی را از نقشه‏های شوم مشرکان حفظ کرد. آخرین نقطه امید آنان (بویژه با توجه به باقی نماندن فرزند پسر برای پیامبر) این بود که با مرگ پیامبر، این دعوت نیز خاموش خواهد شد:<<أم یقولون شاعر نتربص به ریب المنون[3]>> : یا می‏گویند شاعری است و ما در مورد وی به انتظار حوادث روزگار(مرگ) نشسته‏ایم .این اندیشه در ذهن بسیاری از مشرکان و منافقان، وجود داشت. ولی پیامبر با تعیین جانشینی با کفایت که در طول زندگی ایمان خالص و استوار خود به اسلام را نشان داده بود، امید مخالفین را به یأس مبدل ساخت، وبدین طریق بقای دین را تضمین نموده و پایه‏های آن را محکم ساخت و نعمت اسلام با وجود تعیین چنین رهبری به کمال رسید. لذاست که پس از نصب علی علیه السلام ، به عنوان جانشین پیامبر، در روز غدیر آیه «اکمال دین» فرود آمد[4]:<<الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا[5]>> : امروز کافران از نابودی دین شما مأیوس شدند، پس؛ از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل ساخته و نعمتم را بر شما تمام کردم، و راضی شدم که این اسلام (تکمیل یافته با معرفی جانشین پیامبر) دین شما باشد.

اسلاید 24: 24جـمله ای که در حدیث غدیر مورد استشهاد قرار گرفته و درحقیقت پیام اصلی واقعه غدیر در آن نـهـفـتـه اسـت ایـن اسـت که حضرت فرمود: من کنتمولاه فعلی مولاه کسانی که به این حدیث استدلال کرده اند مولی را اولی معنا کرده انداولی , یعنی کسی که به تصرف سزاوارتر است به عبارت سـاده تـر یعنی کسی که لایقسرپرستی , رهبری و اختیارداری است بدین ترتیب معنای حدیث این است : ((هرکس من رهبروسرپرست اویم , علی (ع ) هم رهبر و سرپرست اوست بنابراین تنها کسانی به رهبری وسرپرستی پیامبراکرم (ص ) پایبند و ملتزمند که رهبری و سرپرستی علی (ع ) رابپذیرند.ایـنـک بـایـد دانـسـت کـه آیـا در لغت عرب , مولی به این معنا به کاررفته است ؟ یا نه ؟دیگر آنکه اگـربـپـذیـریـم مـولـی در لغت بدین معنا به کاررفته است , آیا در این خطبه نیز این معنی اراده شده است ؟ یا خیر؟مـرحـومعـلامـه امینی 42 نفر از علمای بزرگ تفسیر و لغت را نام می برد که بیست و هفت نفراز آنـان گـفته اند: مولی به معنای اولی است پانزده نفر دیگر گفته اند: اولی یکی ازمعانی مولی است[7].اما درباره اینکه آیا در این حدیث نیز مولی , چنانمعنایی را افاده می کند, توجه به شرایط و ظروفی کـه این حدیث در آن صادر شده , ومطالعه خطبه ای که این حدیث در ضمن آن قرار گرفته است , هیچ شکی باقی نمی گذارد کهمولی در این حدیث هم به معنای اولی است.زیـرا شـخـصـیـتـی چـون پیامبر اسلام (ص ) که عقل کل , انسان کامل و بزرگترین پیامبر و سفیر آسـمانی است , در روزی آنچنان گرم که زمین چون آهن گداخته پای مسافران را می گدازد و خـورشـیـد مـغـز انـسانرا به جوش می آورد, در صحرایی سوزان و بدون امکانات[8]که اگر گوشت را بر زمین میافکندی کباب می شد.[9],محلی که هیچ کاروانی در آن توقف نمی کند, دهـهـا هزارحاجی خسته را نگه می دارد,رفتگان را باز می گرداند و منتظر می ماند تا بازماندگانبرسند و در گرمترین ساعات روز سخنرانی می کندو در ضمن آن چند بار از مردم سؤال میکند تا مـطـمئن شود صدای او را به خوبی می شنوند, و در نهایت علی (ع ) را به آناننشان می دهد, با نام و نسب معرفی می کند و می فرماید: ((هرکس که من مولای او هستمعلی هم مولای اوست )) سپس همه حاضران را موظف می کند این سخن را به غایبان برسانند,و پس ازآن دستور می دهد همه با او بـیـعـت کـنـنـد, و بـه او تـبـریک و تهنیتگویند, و عمامه خویش را بر سرش می گذارد و به او مـی فـرماید: ((تاج عرب عمامه است ))و به اصحاب می فرماید: ((فرشتگانی که در روز بدر به یاریم آمدند, چنین عمامه هاییبر سر داشتند

اسلاید 25: 25 ((حـال اگر فرض کنیم این حدیث بدون هر گونه قرینه و تفسیر وتوضیحی به دست کسی برسد و بـدون غـرض بـه آن تـوجه کند در می یابد که برخلاف گفتهبعضی افراد بی اطلاع پیامبر(ص ) در صدد آن نیست که بفرماید: ((هرکس من دوست او هستمعلی هم دوست اوست ))! یا ((هرکس من یـاور او هـسـتـم , عـلی یاوراوست ))! چرا کهدوستی و یاوری , بیعت و تبریک نمی خواهد, عمامه و تاج گذاری نمی طلبد و به طورکلیچنان اهمیتی ندارد که در آن موقعیت خطیر و با آن مقدمات اعلام شود

اسلاید 26: 26غدیر خم و تفاوت دیدگاه شيعه اهل سنت امامت و غدیر امامت و غدیر مسئله امامت، یکی از مهمترین مسائل اختلافی بین اهل‌سنت و اهل‌تشیع می‌باشد که هر کدام از این دو فرقه دلایلی برای اثبات ادعای خود دارند و مسأله خلافت حضرت علی رضی‌الله‌عنه از مهمترین ثمرات این اختلاف است که اهل‌تشیع از حدیث غدیر بر امامت حضرت علی استدلال می‌گیرند، اما اهل‌سنت آنرا به عنوان تاکید محبت صحابه با حضرت علی می‌دانند. نزد اهل‌تشیع، امامت، یکی از اصول دین بشمار می‌آید و بدون اعتقاد به امامت، ایمان را ناقص می‌دانند. اصول دین نزد آنان پنج چیز است: 1- توحید 2- عدل 3- نبوت 4- امامت 5- معاد [تحفة العوام المقبول ص 18].درحالی که از نظر جمهور اهل‌سنت و جماعت، امامت جزء عقاید نیست، بلکه حکمی‌ مهم، از احکام شریعت می‌باشد. از نظر اهل‌سنت برای به اجرا درآوردن شریعت اسلامی، یکی از وظایف عامه مسلمین این است که از میان خود، فردی را که اهلیت، صلاحیت و سایر شرایط رهبری را داشته باشد به عنوان رئیس و سرپرست انتخاب کنند تا وی احکام و قوانین شریعت را بطور فراگیر در جامعه پیاده نماید.

اسلاید 27: 27نتایج این اختلاف ۱- نزد اهل‌سنت، شخصی که دارای صلاحیت لازم باشد، از طرف عموم مسلمانان به عنوان امام تعیین می‌شود، اما نزد اهل‌تشیع تعیین امام بر خدا واجب است.۲- نزد اهل‌سنت، اهلیت و صلاحیت برای امام ضروری است، اما عصمت لازم نیست، اما نزد اهل‌تشیع امام باید معصوم باشد. ۳- از دیدگاه اهل‌سنت، امام باید در جامعه ظاهر باشد تا مردم برای رفع مشکلات خود به وی مراجعه کنند، اما نزد اهل‌تشیع امام می‌تواند از دید مردم مخفی باشد. ۴- نزد اهل‌سنت، امام باید دارای قدرت و حکومت باشد، اما نزد اهل‌تشیع داشتن حکومت و اقتدار برای امام الزامی ‌نیست. ۵- اهل‌سنت با وجود اعتراف به اهلیت و فضایل حضرت علی رضی‌الله‌عنه ایشان را خلیفه بلافصل رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نمی‌دانند، و معتقدند که در رتبه چهارم خلفای راشدین قرار دارد، اما اهل‌تشیع قائل به بلافصل بودن خلافت حضرت علی رضی‌الله‌عنه می‌باشند. ۶-  اهل‌سنت بیعت تمام صحابه و تابعین را که با خلفای ثلاثه (ابوبکر، عمر، عثمان، رضی‌الله‌عنهم اجمعین) صورت گرفته است،  صحیح و برحق می‌دانند، اما اهل‌تشیع این بیعت را نوعی غصب و بیت کنندگان (صحابه) را غاصب می‌دانند. ( العیاذ بالله)

اسلاید 28: 28امامت بلا فصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه  نکته قابل ذکر در این موضوع اینست که آیا رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حضرت علی رضی‌الله‌عنه را خلیفه و جانشین خودشان معرفی کردند و حضرت علی خلیفه بلا فصل محسوب می‌شود‌؟برای اثبات این موضوع، اهل‌تشیع مهمترین آیه‌ای که از آن استدلال می‌گیرند، آیه 67 سوره مائده می‌باشد:« یا أیها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس إن الله لایهدی القوم الکافرین».درمورد تفسیر این آیه در تفاسیر اهل‌تشیع آمده که این آیه قبل از خطبه غدیرخم نازل شده است.همچنین در این تفاسیر آمده است که آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم بنابر دلایلی، از ابلاغ امامت حضرت علی هراس داشتند تا اینکه این آیه نازل شد و به آن حضرت دستور داده شد که امامت حضرت علی رضی‌الله‌عنه را دربین مردم اعلام نماید. لذا آن حضرت بعد از نزول این آیه در تاریخ 18 ذی‌الحجه سال دهم هجری در محلی بنام غدیرخم امامت حضرت علی را اعلام کردند. [کشف الاسرار ص 164 حق الیقین ص 139].

اسلاید 29: 29تفسیر آیه از دیدگاه اهل‌سنتاهل‌سنت ضمن اینکه به همه فضایل حضرت علی و صلاحیت ایشان برای امامت و قیادت مسلمانان اعتراف دارند، هیچگاه دچار غلو نشده و صحابه و دیگر شخصیتهای دینی را در همان چارچوبی که قرآن و حدیث آنان را معرفی کرده، شناخته و معرفی می‌نمایند.توجه به نکات زیر، نادرست بودن اثبات امامت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه را از این آیه واضح می‌کند: ۱- دراین آیه، نه ذکری از حضرت علی است و نه حرفی از امامت. بلکه بطور کلی به رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم دستور داده شده که در تبلیغ احکام دین از هیچ کوششی دریغ نورزند و از تصدیق و تکذیب کفار، هراسی نداشته باشند زیرا هدایت و ضلالت دردست الله تعالی می‌باشد. ۲- اگر امامت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه را پیامبر به امت رسانیده باشند، چگونه ممکن است امت برآن حکم عمل نکند یا حداقل به هنگام اختلاف از آن حکم استدلال نشود. درحالی که پس از وفات حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم صحابه کرام درسقیفه بنی‌ساعده گردهم آمدند و دلایل مختلفی برای خلافت بیان کردند، اما هیچ یک از آنان نص عقیده امامت را مطرح نکرد و در دوران خلافت عمر و عثمان رضی‌الله‌عنهما نیز که با شورا صورت گرفت و خود حضرت علی نیز از اعضای آن بود هیچگاه ذکری از نص امامت به میان نیامد؟! لذا این ادعا، ادعای محض و بدون دلیلی است که هیچکدام از صحابه و اهل‌بیت، نه قایل به آن بودند و نه ناقل آن. ۳- از روایاتی که علامه ابن‌جریر طبری، امام ثعالبی، امام فخرالدین رازی، علامه قرطبی، علامه آلوسی، و جمهور مفسرین از حضرت عبدالله بن‌شفیق، حضرت عائشه و عبدالله بن‌عباس رضی‌الله‌عنهم ذکر کرده‌اند، معلوم می‌شود که این آیه مدتها قبل از حجة الوداع نازل شده است. اکثر مفسرین این آیه را مدنی گفته‌اند.علامه قرطبی می‌نویسد: دلیل مدنی بودن این آیه، روایتی است که امام مسلم در صحیح خود از حضرت عائشه نقل می‌کند، حضرت عائشه می‌فرماید: پس از آمدن به مدینه آن حضرت در یکی از شبها فرمودند: کاش یکی از اصحاب نگهبانی می‌داد. حضرت عائشه رضی‌الله‌عنها می‌فرماید: دراین هنگام صدای شمشیرها را شنیدم. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرسیدند: شما که هستید؟ پاسخ دادند : سعد و حذیفه هستیم و برای نگهبانی از شما آمده‌ایم. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به خواب رفتند به طوری که صدای خواب ایشان شنیده می‌شد. در همین زمان آیه «یا أیها الرسول بلغ ما انزل الیک...» نازل شد.آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم سر از خیمه پوستی بیرون آورده فرمودند: ای مردم! برگردید زیرا الله تعالی مرا حفاظت می‌کند. [تفسیر قرطبی6/244] علامه آلوسی بعد از بحث طولانی در مورد خطبه غدیرخم در خاتمه می‌نویسد: از روایاتی که دلالت بر شان نزول این آیه می‌کند - بالفرض صحت آن روایات -  فقط،  فضیلت حضرت علی رضی‌الله‌عنه ثابت می‌شود که حضرت علی محبوب مومنین است و ما (اهل‌سنت) هرگز منکر فضیلت ایشان نیستیم و بلکه هرکس فضیلت حضرت علی و محبوبیت ایشان را انکار کند او را ملعون میدانیم. [روح المعانی 6/197] ۴- در مورد تفسیر «والله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین» علامه فخرالدین رازی می‌فرماید: در مورد این آیه بهترهمین است که بر حفاظت از مکر و فریب یهودیان و مسیحیان حمل کرده شود، زیرا در آیات قبلی و بعدی، مخاطب قرآن، یهودیان و مسیحیان است.

اسلاید 30: 30لذا توجیه آیه به مواردی که آن را از سیاق و سباق منفک و منقطع گرداند، ممتنع به نظر می‌رسد. [تفسیر کبیر 12/50]خلاصه اینکه، با توجه به الفاظ، ترجمه، سباق و سیاق و روایات شأن نزول آیه، ثابت نمودن عقیده امامت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه از این آیه، نوعی تحریف معنوی در قرآن کریم تلقی می‌شود.حال بعد از بررسی مختصر آیه‌ای که برخلافت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه از آن استدلال گرفته شده، احادیث و روایاتی که بر این موضوع حمل کرده شده را نقل و مورد بررسی قرار می‌دهیم.از مهمترین و بارزترین روایاتی که در این موضوع استدلال گرفته شده حدیث غدیرخم است که بنام «حدیث موالات» نیز یاد می‌شود.در این مقاله مختصر، این حدیث را از لحاظ سند، الفاظ، معانی، شأن ورود و تشریح آن در پرتو دیگر احادیث و کلام محدثین و مؤرخین مورد بررسی قرار می‌دهیم.

اسلاید 31: 31حجة الوداع یکی از مهمترین وقایع حیات پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم واقعه حج بیت الله الحرام می‌باشد که به «حجة الوداع» معروف است. دراین سفر (حجة الوداع) آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم درمکانهای مختلف، خطبه‌هایی ایراد فرموده و در آنها اصول بنیادی دین و عوامل اتحاد امت را گوشزد نمودند. آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم در خطبه تاریخی حجة الوداع که در میدان عرفات ایراد کردند، امور اساسی دین اسلام را متذکر شدند.هنگام بازگشت از حجة الوداع کنار تالابی بین مکه و مدینه، نزدیک (جحفه) زیر سایه درختان اتراق کردند. این منطقه معروف به (وادی خم) و (غدیرخم) بود و پیامبر در این منطقه خطبه‌ای ایراد کردند که بنام (حدیث غدیر) مشهور گشت. این خطبه در روز یکشنبه 18 ذی‌الحجه ایراد شد. الفاظ خطبه حجة الوداعخطبه وحدیث غدیر درکتب اهل‌سنت به شیوه‌های مختلف و با الفاظی گوناگون نقل شده است که بصورت گذرا آنها را بررسی می‌کنیم:

اسلاید 32: 32الفاظ خطبه حجة الوداع خطبه وحدیث غدیر درکتب اهل‌سنت به شیوه‌های مختلف و با الفاظی گوناگون نقل شده است که بصورت گذرا آنها را بررسی می‌کنیم: ۱- صحیح بخاری: در صحیح بخاری، این خطبه منقول نیست. البته روایتی در بخاری موجود است که به سبب بیان این خطبه اشاره دارد. در آن روایت آمده است که حضرت بریده اسلمی‌ رضی‌الله‌عنه می‌فرماید:رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حضرت علی رضی‌الله‌عنه را به طرف خالد بن ولید رضی‌الله‌عنه فرستاد تا اموال خمس را بیاورد. حضرت بریده می‌گوید: من از حضرت علی ناراحت بودم. در همین دوران حضرت علی با کنیزی که از مال غنیمت بود، همخوابی کرده و غسل نمود. من به خالد گفتم: او - حضرت علی - را نمی‌بینی چکار می‌کند؟! وقتی نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم حاضر شدیم شکایت خود را نزد آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم مطرح کردم. آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: آیا با علی کدورت داری؟ عرض کردم: بله، آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: با او کدورت نداشته باش؛ چرا که حق او در مال خمس بیشتر از آن بوده است. [بخاری ج 2] ۲- صحیح مسلم: درصحیح مسلم این خطبه با این الفاظ آمده است:أما بعد: أیها الناس انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا کتاب الله و استمسکوا به، فحث علی کتاب الله و رغب فیه ثم قال واهل‌بیتی! اذکرکم الله فی اهل‌بیتی اذکرکم الله فی اهل‌بیتی اذکرکم الله فی اهل‌بیتی.  [صحیح مسلم3/521]  ترجمه: «بعد از حمد وسلام، هان ای مردم! من هم انسان هستم، بزودی پیک پروردگار- ملک الموت- فرا می‌رسد و من دعوتش را لبیک می‌گویم، دو چیز گرانبها را درمیان شما می‌گذارم. اول کتاب خدا - قرآن - که سراسر هدایت و نور است». آنگاه مردم را نسبت به قرآن ترغیب دادند سپس فرمودند: «و دوّمی‌ اهل‌بیتم است درمورد اهل‌بیتم خدا را بیاد داشته باشید! درمورد اهل‌بیتم خدا را بیاد داشته باشید! درمورد اهل‌بیتم خدا رابیاد داشته باشید!». ۳- ترمذی: درترمذی روایتی از حضرت زین بن ارقم رضی‌الله‌عنه هست که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند «من کنت مولاه فعلی مولاه».

اسلاید 33: 33 ۴- ابن ماجه: درابن ماجه حدیث غدیرخم از حضرت براءبن عازب رضی‌الله‌عنه روایت شده است، می‌فرمایند: ما همراه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم از سفر حج برمی‌گشتیم، در میان راه برای ادای نماز توقف کردیم بعد از ادای نماز آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم دست حضرت علی رضی‌الله‌عنه را گرفته فرمودند: «الست اولی بالمومنین من انفسهم قالو بلی قال الست اولی بکل مومن من نفسه قالوا بلی قال فهذا ولی من انا مولاه اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه». ترجمه: «آیا من از جان مومنان در نزد آنان محبوبتر نیستم؟ (صحابه) عرض کردند: البته که هستید، باز فرمودند: آیا من نسبت به هر مومنی از جانش محبوبتر نیستم؟عرض کردند البته که هستید، فرمودند: پس این - علی - محبوب آن کسی است که من محبوب اویم، بارالها! دوست بدار دوستدارانش را ودشمن بدار دشمنانش را. ۵- نسایی: در السنن الکبری للنسایی خطبه غدیر به شرح زیر روایت شده است:حضرت زید بن ارقم می‌فرماید: زمانی که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از حجة الوداع برمی‌گشتند، در غدیرخم فرود آمده سپس فرمودند: «کأنی قد دعیت فأجبت، انی ترکت فیکم الثقلین، احدهما اکبر من الاخر، کتاب الله وعترتی اهل‌بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهما»، فانهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، ثم قال: «إن الله مولای وأنا ولی کل مومن، ثم أخذ بید علی فقال: من کنت ولیه فهذا ولیه،اللهم وال من والاه وعاد من عاداه».ترجمه: «گویا من دعوت شده‌ام و دعوت را اجابت نموده‌ام - کنایه ازقرب وفات آن حضرت می‌باشد - در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم که یکی بزگتر از دیگری است: کتاب خدا و عترتم، یعنی اهل‌بیتم را، در مورد چگونگی برخورد با آنها بعد از من مواظب باشید، زیرا این هر دو، تا کنار حوض کوثر که به من برسند از یکدیگر جدا نخواهند شد.سپس فرمودند: خداوند محبوب من و من محبوب هر مومن هستم». سپس دست حضرت علی را گرفته فرمودند: «هرکس من محبوب او هستم، علی محبوب اوست، پروردگارا! هرکه با او محبت ورزد، تو با او محبت کن، و هرکس با او دشمنی می‌کند، تو نیز با او دشمن باش».  دکتر محمد جواد مشکور که یکی از محققین اهل‌تشیع می‌باشد، می‌نویسد: در اواخر ذی‌القعده سال دهم هجری، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم با تعداد زیادی از یارانش برای ادای فریضه حج به مکه رفتند، حضرت علی رضی‌الله‌عنه که در این زمان از یک مأموریت جنگی از یمن برگشته بود، شخصی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، به رسول خدا پیوست، لشکریانی که از یمن آمده بودند، غیبت او را مغتنم شمرده از مال غنیمت، مقداری لباس برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید، برآشفت وبه جانشین خود گفت: چرا ایشان بدون اجازه من این جامه‌ها را پوشیده‌اند؟ وی عرض کرد: من این جامه‌ها را برآنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند، حضرت علی رضی‌الله‌عنه دستور داد تا جامه‌ها را از تن بیرون کنند، لشکریان از حضرت علی رضی‌الله‌عنه سخت برنجیدند وشکایت پیش رسول خدا بردند، پیامبر برای فرونشاندن این فتنه برخاست وخطبه‌ای ایراد فرموده، در آن میان فرمود: «ای مردم از علی شکوه نکنید، به خدا قسم وی در امری که مربوط به خدا و در راه حق باشد سخت‌گیرتر از آنست که بتوان از او گله کرد».  پس از ادای مراسم حج، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت.در هجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجری در راه، به آبگیری بنام غدیرخم که نزدیک محلی بنام جحفه بود رسید، مسلمانان در آنجا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسایند.... سپس پیامبر، خطبه‌ای ایراد فرمودند و بعد از خطبه در حق حضرت علی رضی‌الله‌عنه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». همه عامه و خاصه (سنی وشیعه) این حدیث را نقل کرده‌اند، منتها محدثان عامه، آن را مربوط به ناراضگی لشکریان علی از او می‌دانند و محد ثان شیعه، مربوط به جانشینی او. [تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی]همچنین ابوالفتوح رازی از علمای اهل‌تشیع، علت نارضایتی بعضی ازصحابه با حضرت علی را بیان کرده و می‌نویسد: ایشان - عده‌ای از حاضران در حجة الوداع - شکایت حضرت علی را با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم کردند از آنچه در دلشان بود. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: علی صواب کرده. و چون آنان از کینه وبددلی نسبت به علی خودداری نکردند، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به خبر آمده و طی خطبه‌ای فرمودند: «ارفعوا السنتکم عن علی، فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه». «زبانتان را از علی کوتاه کنید که او مرد درشتی است درایمان به ذات خدا ودر دین خدا مداهنه نمی‌کند»، مردمان چون خشم رسول‌الله و مبالغه او بدیدند، زبان کوتاه کردند، چون رسول خدا حج بگذارد و برگشت، در راه به جایی رسید آنرا غدیرخم گویند، خطبه‌ای بلیغ برای مردم خواند و تمام احکام خدا را که قبلا به مردم رسانیده بود، دوباره بازگو کرد و در آخر خطبه، حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» برای رفع کدورت و غرض ایجاد محبت او در قلب مسلمانان بیان فرمود.[تفسیر ابوالفتوح، سوره مائده، ص191]

اسلاید 34: 34تحقیق لغوی در روایاتی که در آنها خطبه غدیرخم ذکر شده، آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فضیلت حضرت علی را در قالب الفاظی مانند ولی، اولی، مولی بیان فرمودند. لفظ ولی باشد یا  مولی  یا  اولی، هر سه از ولایت گرفته شده‌اند. ولایت در زبان عربی به معنای قرب، تعلق و دوستی می‌آید. [مفردات القرآن: راغب اصفهانی]همچنین ولی در زبان عربی به معنای یاور، دوست، محب و محبوب نیز به کار می‌رود که جمع آن اولیاء می‌آید. «ولی» با این معانی در قرآن در حق خداوند «الله ولی الذین امنوا» ودر حق مومنین «الا إن اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون» بکار رفته است.لفظ مولی به سبب کثرت معانی، در احادیث مختلف، به معانی مختلف استعمال شده است. علامه ابن اثیر در لغتنامه مشهور خود النهایة فی غریب الحدیث در توضیح لفظ مولی می‌نویسد: وهو اسم یقع علی جماعة کثیرة فهو الرب، والمالک، والسید، والمنعم، والمعتق، والناصر، والمحب، والتابع، والجار، وابن العم، والحلیف، والعقید، والصهر، والعبد، والمعتق، والمنعم علیه، واکثرها قد جاءت فی الحدیث فیضاف کل واحد الی الحدیث الوارد فیه.... ومنه الحدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعمل علی اکثر الأسماء المذکورة. لفظ - مولی - اسمی‌است که بر معانی مختلف مانند: پروردگار، مالک، سردار، محسن، آزادکننده، یاور، محبت کننده، فرمانبردار، همسایه، پسرعمو، هم پیمان، عقدکننده، داماد، غلام، غلام آزادشده، واحسان شونده اطلاق می‌شود که بیشتر این معانی در احادیث بکار رفته است و مطابق با اقتضای آن حدیث، معنای مناسب، مراد گرفته می‌شود، مثلا در حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» بر اکثر معانی مذکوره، محمول می‌شود. معنای اولی در عربی ، اقرب {قریب‌تر}و أحق {حق‌دارتر} می‌آید. چنانکه در قرآن کریم آمده است «إن أولی الناس بإبراهیم للذین اتبعوه وهذا النبی والذین امنوا والله ولی المومنین». براستی کسانی به ابراهیم قریب‌تر و لایق‌تراند که از وی و این پیامبر (محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و ایمان آورندگان، پیروی می‌کنند و خداوند دوست مومنین است».در این آیه، اولی را به معنای حاکم گرفتن، ممکن نیست.لذا با توجه به معانی لفظ مولی در پرتو آیات و احادیث و درنظر گرفتن سباق و سیاق و شأن ورود حدیث، به هیچ وجه نمی‌توان از این جمله، امامت وخلافت را ثابت نمود.توجه به واقعات و روایات صحیح و مستند، دلایل واضحی است بر اینکه نه حدیث غدیر بیانگر خلافت بلافصل حضرت علی است و نه حضرت علی رضی‌الله‌عنه این ادعا را داشته‌اند.

اسلاید 35: 35بعنوال مثال از روایتی که در صحیح بخاری آمده، واضح می‌شود که حدیث موالات، هیچ ارتباطی به مسئله خلافت ندارد، در این روایت آمده: إن عبدالله بن عباس أخبره ان علی بن ابی‌طالب خرج من عند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  فی وجعه الذی توفی فیه فقال الناس: یا أبا الحسن کیف أصبح رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم؟ فقال: أصبح بحمد الله بارئاً، فأخذ بیده عباس بن عبد المطلب فقال له: أنت والله عبدالعصا وإنی لأری إلی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم یتوفی من وجعه هذا، إنی لأعرف وجوه بنی‌عبدالمطلب عند الموت، إذهب بنا إلی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  فلنسأله فی من هذا الامر، إن کان فینا علمنا ذلک وإن کان فی غیرنا علمناه فاوصی بنا، فقال علی: إنا والله لئن سألناها رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  فمنعناها لا یعطیناها الناس بعده، وإنی والله لا أسألها رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم. ترجمه: حضرت عبد الله بن عباس می‌فرمایند: در مرض الوفات رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  حضرت علی از نزد آن حضرت بیرون آمد. مردم پرسیدند: ای ابوالحسن! حال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  چطور است؟ جواب داد: الحمد لله خوب است. حضرت عباس بن عبدالمطلب رضی‌الله‌عنه دست حضرت علی رضی‌الله‌عنه را گرفته، فرمود: قسم به خدا که تو بعد ازسه روز مورد نا‌‌‌‌‌فرمانی قرار می‌گیری! ومن گمان می‌کنم پیامبر درهمین مریضی وفات می‌کنند، زیرا من چهره نوادگان عبدالمطلب را در لحظه مرگ تشخیص می‌دهم، لذا نزد پیامبر رفته و از ایشان در مورد امر خلافت سوال کنیم، اگر خلافت حق ما باشد که معلوم خواهد شد واگر حق دیگران باشد باز هم معلوم خواهد شد و پیامبر درباره ما به آنها وصیت خواهد کرد. حضرت علی رضی‌الله‌عنه جواب داد: به خدا قسم اگر در مورد این موضوع از پیامبر سوال کنیم و ایشان ما را از آن منع فرماید، بعد از آن هرگز مردم، این حق را به ما نخواهند داد، لهذا هرگز درباره این موضوع از پیامبر سوال نمی‌کنم».از این حدیث به خوبی معلوم می‌شود که گفتگوی حضرت عباس و حضرت علی رضی‌الله‌عنهما، سه روز قبل از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بوده است، در حالی که خطبه غدیر، سه ماه قبل از وفات آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم ایراد شده بود، اگر در خطبه غدیر، خلافت بلافصل حضرت علی اعلام شده بود، چه نیازی به پرسیدن حضرت عباس بود، وچرا حضرت علی رضی‌الله‌عنه در جواب حضرت عباس نفرمود: خلافت و امامت من که سه ماه قبل در غدیرخم اعلام شده و نیازی به پرسیدن نیست؟!این گفتگو ضمن اثبات بی‌ارتباطی خطبه غدیرخم با مسأله خلافت، مؤید این اصل اهل‌سنت نیز می‌باشد که تعیین خلیفه وامام بر عهده امت می‌باشد.همچنین از حضرت حسن مثنی - حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب - سوال شد که آیا در حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» تصریحی به امامت (خلافت) حضرت علی شده است؟ ایشان در جواب فرمودند: أما والله لو یعنی النبی صلی‌الله‌علیه‌وسلم بذلک الامارة والسلطان لأفصح لهم به، فإن رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم کان أنصح الناس للمسلمین، ولقال لهم: یا أیها الناس هذا ولی أمری والقائم علیکم بعدی فاسمعوا له واطیعوا، ما کان من هذا شیء، فوالله لئن کان الله ورسوله اختارا علیا لهذا الأمر ثم ترک علی امرالله ورسوله لکان علی أعظم الناس خطیئة. [الصواعق المحرقة ص48، حاشیه العواصم من القواصم ص168، روح المعانی6195]ترجمه: قسم به خدا اگر مراد رسول اکرم از این - خطبه - امارت یا حکومت می‌بود، حتما آن را به صورت واضح بیان می‌فرمودند، زیرا آن حضرت خیرخواه‌ترین انسان در حق مسلمانان بودند، لذا- حتما- به آنان به صورت واضح می‌فرمود: ای مردم! این شخص بعد از من، حاکم و سرپرست شما خواهد بود، پس حرفش را گوش کرده، از او اطاعت کنید. اما- آن حضرت- هرگز چنین جمله‌ای نفرمودند: به خدا قسم! اگر خدا ورسولش، علی رضی‌الله‌عنه را برای این امر- خلافت - انتخاب کرده باشند، و با وجود این، باز هم علی رضی‌الله‌عنه دستور خدا و رسول را نادیده گرفته باشد، هرآیینه علی خطاکارترین مردم خواهد بود. (معاذ الله من ذلک)

اسلاید 36: 36چرا؟!...چرا؟!...چرا؟!... اگر واقعه غدیرخم بر امامت وخلافت حمل شود، چراهایی را به دنبال خواهد داشت که جوابی غیر از قبول کردن برداشت اهل‌سنت ازاین حدیث، نخواهد داشت. مثلا: ۱- چرا رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم حکم مهمی‌مانند امامت را- که بنابر عقیده اهل‌تشیع یکی ازاصول دین می‌باشد- در روز عرفه یا در دومین روز منا، که جمعیتی بالغ بر یکصد وبیست وچهارهزار نفر، اطراف آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم موج می‌زد، اعلام نفرمود تا همه قبایل آن را بشنوند؟! ۲- چرا رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم حکم مهم استخلاف را با الفاظی که دارای معانی متعدد می‌باشند، بیان نمودند وبه جای آن از الفاظی مانند: حاکم، امیر، خلیفه، والی، و... استفاده نکردند؟! آیا عدم وضوح در کلام پیامبر، مغایر با فرموده خداوندی «إنما علی رسولنا البلاغ المبین» نمی‌باشد؟ ۳- چرا آیه «الیوم اکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الإسلام دینا» که بیانگر تکمیل دین است، قبل از واقعه غدیرخم وتعیین خلیفه وامام، نازل شد؟!(مطابق عقیده اهل‌تشیع بدون امامت، دین تکمیل نمی‌شود) ۴-چرا آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم درطول سه ماه که بعد از واقعه غدیرخم درقید حیات بودند، حتی یک بار اشاره‌ای هم به خلافت بلافصل حضرت علی نکردند؟! علاوه بر توجه در مطالب گفته شده موارد زیر نیز در اثبات عقیده و برداشت اهل‌سنت، قابل تأمل می‌باشند:اول: درنهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید جلد 7خطبه 91، جمله‌ای از حضرت علی رضی‌الله‌عنه آمده که فرموده‌اند: دعونی والتمسوا غیری و إن ترکتمونی فأنا کأحدکم و لعلی أطوعکم و أسمعکم لمن ولیتموه أمرکم و أنا لکم وزیر خیرلکم منی امیرا.مرا رها کرده و کسی دیگر را جستجو کنید، اگر مرا رها کنید من هم یکی از شما خواهم بود و شاید از شما هم فرمانبردارتر باشم و اگر من بعنوان وزیر (مشاور) باشم بهتراست از اینکه امیر باشم.در این خطبه، حضرت علی رضی‌الله‌عنه مقام وزارت را برای خود انتخاب می‌فرماید، درحالی که اگر به امر خدا و رسول خلیفه شده باشد، حق تخلف را ندارد. «وما کان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضی الله ورسوله امراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعصی الله ورسوله فقد ضل ضلال مبیناً» [احزاب: 36] و برای هیچ مرد و زن مومنی مناسب نیست که بعد از فیصلۀ خدا و رسولش، خود را صاحب اختیار بدانند.

اسلاید 37: 37دوم: درنهج البلاغه خطبه 37 حضرت علی رضی‌الله‌عنه می‌فرماید: من به موجب عهد و میثاقی که درگردن داشتم، با خلفا بیعت کردم. کسی که خودش خلیفه باشد، چگونه ممکن است برای بیعت با دیگران عهد و میثاق ببندد؟!سوم: اگرخلافت خلفای ثلاثه، نوعی غصب بوده وحضرت علی رضی‌الله‌عنه مخالف آنها می‌بود، هرگز خود را به عنوان وزیر و مشاور آنها معرفی نمی‌کرد. در تاریخ ابن اثیر 3/55 نقل شده که حضرت علی رضی‌الله‌عنه در مسایل پیچیده به عنوان بهترین مشاور حضرت عمر رضی‌الله‌عنه به شمار می‌آمد. سید امیرعلی مؤرخ معروف شیعه می‌نویسد: آن زمامدار بزرگ یعنی عمر، اعتمادی که درخلافت خود، به شخص حضرت علی داشت، تا این حد بود که هروقت به خارج سفر می‌کرد، او را در مدینه کفیل و یا قائم مقام خودش تعیین می‌نمود. [تاریخ عرب و اسلام ص 54].حضرت علی نیز درنهج البلاغه خطبه 11 می‌فرمایند: تا عمر است من کسی را شایسته خلافت نمی‌دانم. چهارم : هنگامی که از حضرت علی رضی‌الله‌عنه در آخرین لحظات زندگی ، خواسته شد تا برای خودش جانشینی تعیین کند، فرمودند: رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  بعد از خودش، کسی را بعنوان جانشین تعیین نفرمود، لذا من هم بعد از خودم جانشین تعیین نمی‌کنم. اگر خداوند اراده خیر بر بندگانش داشته باشد آنان را بر بهترین افرادشان جمع خواهد کرد، همانطور که بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم امت را بر بهترین افرادشان یعنی ابوبکر رضی‌الله‌عنه جمع کرد.پنجم:  پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم  در مورد حضرت علی رضی‌الله‌عنه می‌فرمایند: «علی مع الحق و الحق مع علی». علی با حق و حق با علی است، یعنی حضرت علی هیچ وقت مرتکب عمل خلاف نمی‌شود، و باز خود حضرت علی درخطبه 91 نهج البلاغه می‌فرماید: به خدا سوگند من طالب خلافت نیستم، من ریسمان میثاق با پیامبر را برگردن دارم که هرکس خلیفه شود، من با او بیعت کنم. من وزیر باشم بهتر است از اینکه امیر باشم. با وجود این فرموده حضرت علی رضی‌الله‌عنه و تأیید حقانیت ایشان، از جانب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم در تمام حالات، آیا عملکرد حضرت علی رضی‌الله‌عنه درمقابل خلافت خلفای ثلاثه (ابوبکر و عمر و عثمان) دلیلی بر حقانیت خلافت آنها نمی‌باشد؟ و آیا این واکنش حضرت علی، واکنشی برحق نیست؟ مگر غیر از این است که «علی مع الحق و الحق مع علی»؟لذا اگر حضرت علی رضی‌الله‌عنه کوچکترین دلیلی را در قرآن یا حدیث برخلافت خود سراغ می‌داشت و خود را از جانب خدا و رسول، خلیفه می‌دانست، هرگز از امر خدا و رسول امتناع نمی‌ورزید و به هر قیمتی دستور خداوند را عملی می‌کرد و همانطورکه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم تک و تنها بدون اعتنا به کشته شدن، دربرابر انبوه کفار، نبوت خود را اظهار نمود، حضرت علی نیز امامت خود را اظها رمی‌نمود. بصیرت و مصلحت‌نگری حضرت علی رضی‌الله‌عنه از خدا ورسول بالاتر نبود، علی رضی‌الله‌عنه از امر خدا و رسول سرپیچی نمی‌کند، علی رضی‌الله‌عنه ترک واجب نمی‌کند، علی رضی‌الله‌عنه از بشر نمی‌ترسد علی رضی‌الله‌عنه از بذل جان نمی‌هراسد، علی رضی‌الله‌عنه زیر بار ظلم نرفته و وزیر ظالم نمی‌شود، علی رضی‌الله‌عنه از غاصب تمجید نمی‌کند و 25 سال پشت سر او نماز نمی‌خواند و دختر خود را در عقد و نکاح ظالم درنمی‌آورد.علی رضی‌الله‌عنه حیدر کرار است، علی صاحب ذوالفقار است علی رضی‌الله‌عنه اسدالله الغالب است، علی رضی‌الله‌عنه آتش پیکار را بر تحمل عار ترجیح می‌دهد، علی رضی‌الله‌عنه مرگ باعزت را خوشتر از زندگی با ذلت می‌داند. «علی مع الحق و الحق مع علی».

اسلاید 38: 38لذا با تمام این دلایل و تفاصیل و با شناختی که ما از حضرت علی و دیگر اصحاب راستین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم  داریم، محال است که از واقعه غدیرخم به عنوان اهرمی برای نسبت دادن اختلاف و دودستگی دربین صحابه و بالتبع درمیان قاطبه امت اسلامی، استفاده نمود، درحالی که حدیث غدیر برای تأکید محبت، و ازدیاد صفا و صمیمیت در بین صحابه و پیروان راستین آنان گفته شده است.

اسلاید 39: 39منابع: 1- روح المعانی (علامه آلوسی)2- نهج البلاغة 3- البدایة والنهایة (ابن کثیر)    4- منهاج السنة (ابن تیمیة)5-امامت وحدیث غدیر (مولانا محموداشرف عثمانی)6- حدیث غدیر، مولای مؤمنان وما اهل‌سنت (محمدسلیم آزاد)

اسلاید 40: 40استاد راهنما :جناب مجتبوي دانشجو:هادي برجي دانشگاه ازاد اسلامي نيشابورزمستان 1389پايان

رایگان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

دانلود رایگان