نظریه های اجتماعی و نقش فرهنگ در هیجان

نظریه های اجتماعی و نقش فرهنگ در هیجان

اسلاید 1: به نام خدا نظریه های اجتماعی و نقش فرهنگ در هیجانفصل چهاردهم از کتاب انگیزش و هیجان دکتر خداپناهی

اسلاید 2: مقدمه:هیجان پدیده ای اجتماعی است که در ارتباط با سایر مردم بروز می یابد، حتی در مواردی که عامل مولد هیجان ما ناشی از رؤیاها باشد، زیرا این مورد نیز در ارتباط با سایرین و اثری است که احتمالا بر ما گذاشته اند. بسیاری از فیزیولوژیست ها تنها به شناسایی و بررسی جنبه های عینی هیجان پرداخته اند، ولی اخیر برخی از فیزیولوژیست های اجتماعی توجه خود را به جنبه های اجتماعی هیجان معطوف داشته و به بررسی هیجان در این چهار چوب پرداخته اند و بر اهمیت مقایسه میان فرهنگی تأکید کرده اند. وقتی با شخص دیگری به صورت مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط برقرار می کنیم، سلسله ای از هیجان ها به طور مداوم در ما بروز می یابد و تظاهرات هیجانی ما در برخورد با شخصی که با او در ارتباط هستیم، عامل تحریکی برای وی ایجاد می کند و طرف مقابل نیز به نوبه خود با واکنشی که نشان می دهد، محرکی برای ما به شمار می آید. نکته قابل توجه این است که تفسیر پاسخهای هیجانی تنها با تکیه بر تظاهرات عینی و آشکار هیجان میسر نیست، بلکه باید به معنایی که در پس این تظاهرات عینی نهفته است نیز توجه کرد.

اسلاید 3: 1. نظریه دیویتز: دیویتیز در زمینه چگونگی مفهوم سازی مردم درباره تجربیات هیجانی ،شش فرضیه مطرح میکند: 4. تعریف حالات هیجانی در دوازده دسته قرار میگیرند که میتوان آنها را درچهار بعد؛ فعالسازی،به هم پیوستگی،شدت لذت و صلاحیت تجربیات هیجانی خلاصه کرد.5. برچسبهای هیجانی به تجربیات بستگی دارد ،هرگونه تغییردر تجربیات به تغییردر برچسب و حالت منجر میشود.6. حالات هیجانی از محرک هایی ناشی میشوند که از نظر روانشناختی به چهار بعد معانی هیجانی مربوط میشوند. هیجان تا اندازه ای به حوادث شخصی تجربه شده بستگی دارد.هیجان دربرگیرنده حالات خاص برچسب خورده است که هر یک از این برچسبها به تجربه ای برمیگردد که یک وجه مشترک معقولی با فرهنگ دارد.زبان هیجان بازگو کننده تجربیات است که تحت تاثیر ملاحظات زبان شناختی است.مردم در توصیف هیجان خویش اشتباه میکنندودرحقیقت یاد میگیرند که بر اساس موقعیت ها به هیجان ها برچسب بزنند.

اسلاید 4: 2. نظریه کردار شناسی:مبانی اشکار و معنا دار کردار شناسی در نظریه داروین نهفته است.اگر چه سال ها پیش ایبل-ایبسفلد با تحلیل خودش،آگاهی و بینش خوبی نسبت به این بینش داشت،اما از دیدگاه تحولی استدلال میکند که رفتار ها باید چندین بار تکرار شوند تا به صورت یک رفتار بیانگر درآیند،مانند خیلی از انواع ،رفتار های اجتماعی و آداب رسوم به حرکات بیانگر تبدیل میشوند. مثلا میمون ماداگاسکار با حرکت بالا رونده به دیگران سلام میدهد.بحث های کردارشناسان آشکار میکند که آداب و رسوم ،تغییر در رفتار ارتباطی ایجاد میکند،فرایند مهم و اساسی که در تحول حرکات بیانگر،مشاهده میشود. ایبل-ایسفیلد پاره ای از این تغییرات رفتاری را که با آداب و رسوم ارتباط دارد، شرح می دهد و مطرح میکند این تغییرات با تحول آشکار ساخت بدنی تحول می یابد.