صفحه 1:
صفحه 2:
ie
#مقدمه
#انسان شناسی در پارادایم اثباتی
4 اسان تتاشی:دن با رادایم تسیر
#انسان شناسی در پارادایم انتقادی
4اتسان شناسی در پارادایم اسلامی
4انسان شناسی در نظریات شخصیت
۱
صفحه 3:
, ~~
انسانشناسی از کهنترین علوم بشر به شمار میآید. چرا که انسان هميشه دنب
یافتن منشاء پیدایش خود بوده و به همین منظور افسانهها وداستانهای فراوان
نیز ساخته و پرداخته است.
© انسانشناسی در مشرق زمین برخلاف عالم غرب بب ees
داشته است. حقیقت انسان, در شرایع توحیدی و ادیان غیر توحیدی مثل
هندوئیسم و بودیسم (با نگرشهای مختلف) مورد توجه بوده است.
# تاریخچه انسانشناسی از نظر اسلام به آغاز خلقت انسان برمیگردد. انسان از
همان آغاز خلقت مأمور به شناخت حقیقت» ظرفیتهاء قابلیتها و سعادت و
كمال خود بوده است. دلیل این همه توجه به شناخت انسان این است که
انسان از نظر اسلام به عنوان خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین برگزیده
شده است رسیدن به این هدف فقط از طریق شناخت حقیقت انسانی, توانايي
هاء کمال و سعادت واقعی و راه وصول به آن ممکن خواهد بود.
PPT
صفحه 4:
مقدمه
#جهان غرب از لحاظ تاریخی سه دوره را د
رابطه با انسانشناسی گذرانده است.
# در دوره اول که از آن به دوره فلسفی تعبیر :
شود سقراط به عنوان اولین فلیسوف یونانی ۰"
است که انسان را موضوع تفکر و انديشه
فلسفی خویش قرار داده است.
# مرحله دوم انسانشناسی با ورود دین مسیحیت
در کالبد انديشه و فرهنگ غرب آغاز شد و با
تكرش ایمانگرابانه و فگیف,بن کناب مقاس انشا
شناسی دینی را مطرح کرد که به دلیل کمرنگ
کردن نقش عقل در بسیاری موارد با مضامین
عقلی در تضاد بود.
# در مر انسانشناسی در غرب به عنوان
علمى مطرح شد . مغرب زمين در قرن
هجدهم tk و cbt} بع عتوان
صفحه 5:
شناسی دینی اسلام با انسان شناسی دینی مسیحیت و انسان
زرتشت تفاوت فراوانى با يكديكر دارند: جرا كه هر دينى داراى تكرش
به مقوله انسان و تحليلى ويه از روحيات و رفتار وى و برنامه اى برا:
اختیاری اوست.
٩ انسان شناسی تجوبی به دو بخش عمده انسان شناسی فرهنگی و انسان شناسی
جسمانی تقسیم می شود. انسان شناسی فرهنگی به شناخت انسان در ابعاد
فرهنگی از راه علوم تجربی می پردازد و زیر شاخه های متعددی دارد که «قوم
نگاری» و «قوم شناسی» از مهم ترین آن هاست. انسان شناسی جسمانی نيز به
شناخت انسان در ابعاد جسمانی می پردازد و زیرشاخه های بسیار فراوانی
دارد.
PPT
صفحه 6:
اع انسان شناسی
Anthropol
© اما انسان شناسی عرفانی علمی است که انسان را از منظر نظام هاى عرا
جهان بررسى مى كند. در اين دانش انسان از منظر عرفان اسلا
مسيحىء عرفان كاباليسم (در يهوديت) و حتى انسان از ديدكاه :
بدون خدا به تبيين و بررسى كذاشته مى شود.
انسانشناسی فلسفی بر اساس ماهیتی که دارده انسان كلى را مورد نظر قرار مي
.دهل, جراكه ماهيت شناخت فلسفى, شناخت مفاهيم كلى است و فيلسرف
دنبال امور جزيى و شخصى نيستء لذا فلسفه در بخش انسانشناسى هم به
دنبال شناخت ماهيت انسان به صورت قضيه حقيقيه است. اين نوع معرفت»
همه انسانهای گذشته و حال و آينده را مصاديق موضوع خود ميداند و روش
آن, تعقل و بهرهمندی از عقل است.
PPT
صفحه 7:
انسان از ابعادمتفاوت. موضوح علوم گوناگون قرار میگیرد و دربارة آن
بحث و گفت وگو میشود. اما باید توجه داشت بحث از انسان در
حوزههای گوناگون علمی فرع بر شنانخت ماهیت اوست؛ به عبارت
دیکی موال از ماهبت و چستی انسان مطمتاً یکی از مهمترین
پرسشهایی است که برای هم افراد مطرح بوده و هست.
صفحه 8:
انسان شناسی و شخصیت
* نظریپردازی دربارة شخصيت» مستلزم تصور با برداشتی ات که از
ماهیت انسان میشود. نقریبا همه کسانی که در اب ۳ ۸
نظریهپردازی پرداختهلند. بهكونهاى دربارة مفروضههای مربوط به ماهیت
انسان, دیدگاه خودشان را حداقل نسبت برخی مفروضهها بیان کردهاند.
* در قلمرو نظریههای شخصیت جهت فراهمکردن زمینه برای ارلثه نظربه
جلید. تعیین مفروضههای اساسی درباره ماهیت انسان از اهمیت ویژ
تعیین کنندهای برخوردار است. 97
صفحه 9:
در اثبات گرایی اعتقاد براین است که : انسان ها a GIS
طلب. لذت جو و منطقى هستند. انسان بر اساس عل ۳۳
رفتار مى كندء به نحوى كه علل يكسان آثار مشابهى براو Pe
گذارد.
# شناخت انسان بر اساس مشاهده رفتار او و آنچه در واقعیت بیرونی
اتفاق می افتد, ممکن می شود.
# اثبات گرایی سعی می کند از انسان مدل مکانیکی ارایه دهد .
PPT
صفحه 10:
وقایع و رویدادهای اجتماعی بر اساس قوانین على مورد /
قرار می گيرند. بر این اساسء رفتار اجتماعی انسان ها نت
نیروهای اجتماعی خارج از اشخاص تعیین می شود.
در تحلیل رفتار اجتماعی انسان ها. اختیار و اراده آزاد جایگاهی
ندارد. چون آنچه بر این اساس ار ایه می گردد. هویتی غیرعلمی
دارد. یعنی انسان ها تحت جبربت متکی بر قوانین علی که دارای
خصیصه احتمالی می باشند رفتار می نمایند. بر اساس اين قوانين»
رفتار اکثر مردم توضیح داده می شود و امکان پیش بینی رفتار برای
محقق نیز فراهم می گردد.
PPT
10
صفحه 11:
«انسان اساساً تحت محیط خارج از خود قرار دارد و 9۰۰
پردازد. سیطره قانون عام محیط بر انسان و زندگی اجتماعی او ب
افكنده است. ا
انسان بر اساس توانمندی های عقلانی خودبه دنبال کشت در 9۳
باشد.
انسان دارای عقلانیت و خلاقیت در زندگی اجتماعی است» ولی خلاقیت
تحت عقلانیت امکان فعالیت می یابد. به همین لحاظ اختیار و اراده
انسان که تحت خلاقیت رقم مى خورد» از استقلال لازم برخوردار
نیست.
PPT
11
صفحه 12:
پارادليم تفسیری به عنوان رویکردی انسان مدار. ۳۳
آزادی انسان» تجربه ی بامعنا و آگاهی او می دهد. ار ۳۳
دفاع از اختیار به جای جبر معتقد است که آگاهی Bo
مقایسه با دیگر عوامل اجتماعی تأثیر بیش تری بر کنش اجتماعی
او دارد.
۳
بر این اساس, توانمندی انسان در خلق نمودن به جای قرار گرفتن
در شرایط و زمینه های از قبل تعیین شده بیشتر مورد نظر است.
PPT
12
صفحه 13:
%& Rss «lol lee
«انسان ها بر اساس سیستم معاثی به تفسیر تجربا | ف
درنهایت» موضع گیری در مقابل محیط می پردازند. بر این
اساس. زندگی اجتماعی یا ساخت وسازهای اجتماعی
(فرهنگ) توسط انسان ها ساخته می شود.
#انسان محيط را تجربه می کند. تجربه ای به طور پویا زندگی
انسان را تحت تاثیر قرار می دهد که توسط سیستم معنایی
وی تفسیر شود. تفسیر به تجربه بار ارزشی می دهد.
۲1۱8۳۳۲۲۱
13
صفحه 14:
#رفتار 5 کنش های انسان که بر اساس سیستم معلنى ابراز دی
شوند از خصيصه سازمان يافتكى برخوردارند. در يارادايم
تفسيرىءانسان خالق محيط خويش است و با آن در یک
برخورد فعال قرار می گیرد.
پارادايم تفسیری به انسان و فرهنگ جامعه به جای بستر
اصالت داده می شود. بر لین اساس دیدگاه های انسان گرایانه
در لين پارادلیم قرار دارد. ساخت وسازهای او برخلاقیت انسان
تأکید دارد. عقلائیت به دنبال کشف روشمند قوائین حاکم بر
زندگی اچتماچی رد جهت تثبیت و تداوم آن است .
14
صفحه 15:
۳ بارادايم ٩
۳
دراین پادارلیم اصالت به اختیار انسان داده می شود و به جای
انحصارگری محیط . انسان اقدام به ساخت محیط می کند. و
هر محیطی برای سازندگان آن دارای اهمیت است.
#در لين ديدكاه انسان به دنبال قوانين خاص و نسبيت گرایی
است.
۱
15
صفحه 16:
و ارادايم ۳ ی
;
این دیدگاه برخلاقیت انسان تأکید دارد. عقلانیت به دنبال
کشف روشمند قوانین حاکم بر زندگی اجتماعی در جهت
تثبیت و تداوم لن است و خلاقیت قدرت دفاعی انسان در
برابر محدودیت های محیطی پعنی عقلانیت است.
#عقلانيت به دنبال تثبیت » محدود سازی و تداوم هدفمند
است ولى خلاقيت به دنبال تحول و تغيير است.
8
16
صفحه 17:
در بارادايم انتقادىا!
رويكرد اتتقادى معتقد است كه انسان ها داراى :7719 7 از
خلاقيت soil ceiling
#انسان ها تحت شرایط اجتماعی اقتصادی محدود کننده فرآلا ۱۲۳
دارند و یکدیگر را بر اساس توجیه شرلیط موجود به خدمت می
گيرند. در اين شرایط عقاید تولم با فریب و نیرنگ که ثمره آن
آگاهی کاذب است. شکل می گیرد. کارکرد اصلی آگاهی کاذب
ناتوان سای انسان :هاندر درک :هی وافعیت آننت,
I نظر دیدگاهانتقادی, رویکرد اثبلتی منجر به شیه شدن انسان
می شود که نتیجه آن بیگانگی انسان از خویشتن و نیروی
خلاقانه اوست .
ممم
17
صفحه 18:
ارادايم انتقادى 1
#انسان ذراين ديدكاه با ذاشتن توانایی های پنهان و قدرت BIE
برتر در ایجاد تغییرات و قدرت انطباق با شرایط. بين جبر و
دارد.
کسب معرفت از قوانین واقعی جهان که جنبه تاریخی دارد ؛ باعث
توانمندی انسان در تغییر وضع موجود جهت رسیدن به وضع مطلوب
می شود.
انسان اگرچه در محدودیت شرایط gale زمينه های فرهنگی و
تاریخی به سر می برد. ولی رهایی از این محدودیت ها از سوی انسان
Gaull ss SISA
ممم
18
صفحه 19:
دیدگاه انتقادی به دنبال کشف قوانین ثلبت رفتار ۲
در این روبکرد قوانین غیرقابل تغییر وجود رات 9 وديم
ناشی از زیرساخت های اجتماعی بر رفتار انسان تأثیر ی ۳۲
انسان با درک قوانین دیالکتیک که حاکم بر محیط اجتماعی ۱۳۳۳۶۱
و سیاسی است. می تواند قوانین موجود جامعه را تغییر دهد .
در این پارادایم نیز با اصالت عفلانیت و به کارگیری خلاقیت انسانی
شاهد نوعی جبریت و وابستگی کنش انسانی به خارج از انسان می
باشیم.
PPT|
19
صفحه 20:
# در این پارادایم انسان های سلطه گراز خلاقیت در جهت
خود استفاده می کند و باعث ناتوانایی انسان های تحت د.
سنت تاریخ که در پشت ظواهر وجود داردبار انسانی دارد و به نفع.
انسان های ناتوان فعال است.
* در این پارادایم نیز همانند پارادایماثباتی, ساختار نظام اجتماعی تعیین
کننده نوع کنش انسانی می باشد» با این تفاوت که اين ساختار بر اساس
مکانیزم های نهفته در تاریخ و با مدیریت دیالکتیک تغییرات اساسی می
يابد .
PPT
20
صفحه 21:
ارادايم 1
#انسان ool! Cog خداوتد که اساسا غير مادى ان ۳
درك صحيح از لن اراده هی تواند به ساخت ۳۱
(فرهنگ سازی) متكى بر رويكرد الهى منجر شود. البته دركلا
آكاهى غير معتبر از قوانين عام (اراده خد ایند) نیز اراده ساخت
وسازبرا از انسان سلب نمى كتده:بلكة:ساخت وسار او با ل
الهى als نخواهد بود و در جهت اعتلاى او قر ار نمى كيرد.
#انسان ادر دستورالعمل های الهی از دو توانمندی عقلائیت و
خلاقیت برخوردار است. با عقلانیت به کشف سنت های الهی
برای بسترسازی زندگی اجتماعی می پردازد تابه ثبات و آرامش
برسد و از خلاقیت برای تحول و تعللی استفاده می کند. اينکه تا
اعتلاى اه لیر خداوند است.
21
صفحه 22:
بارادايم |
عقلانیت نوعى OLS تداوم و قابلیت بیش بینی را تقویت می نما
خلا قيت ترقىء تعالی و در کل تغیبرات را دامن مى زند. به همين
عقلانیت در خدمت بسترسازی و خلاقیت در خدمت فرهنک ۳۲۱
زندگی اجتماعی انسان ها است.
#در بارادايم الهى تمامى انسان ها با داشتن قدرت خلاقیت و درک
خلاقانه و عقلانیت از هستی در جهان خلقت مسئول می باشند و
براساس اين درك بايد در مقابل خداوند و مردم و طبیعت مسئول
باشند.
PPT;
22
صفحه 23:
در پارادایم الهی
در این پارادایم انسان در افعال اخد
خود نه مجبور است و نه به خود
#گرایشات و تمایلات انسانی گاهی دارای
جنبه های اختصاصی ویژه نوع انسان
دارد و گاهی دارای جنبه های اشتراکی
بین انسان و حیوان دارد
#نقش تربیت را برجسته تر از طبیعت و
عوا می داند و آنها را متاثر از
عوامل تربیتی می داند.
23
صفحه 24:
11 در بارادايم الهد ؟
* اين بارادايم بر تعليم و نري ]ا
رشد و شکوفایی آنها در مسیر تکامل
تاکید جدی دارند و تحقق این هدف Pee
“<..
بر تغییریذیری انسان ها است و اين
رت خود محسوب می ae بر اين
اساس علت اصلی رفتار را باید در درون
أدمى جست و جو کرد.
صفحه 25:
در پارادایم الهی
« کمال و شکوفایی در دو بعد ن
عملی مطرح می گردد که مربوط
های فراحیوانی انسان می باشد.
« در استکمال نظری؛ بعد شناختی 3
معرفتى حاصل مى شود.
#در بعد استكمال عملى نفس انسان در
سايه رقتارها .و اعمال 'خاض: تغبيرات و
تحولات جدیدی پیدا wre کند و مراد از
lis, 3 اعمالر ظاهری و اعمال
باطنی مآنند نیت, انگیزه درونی, خضوع
وخشوع باطنی و سعایای آخلاقی آاست.
صفحه 26:
صفحه 27:
روانکاوی فروید
از نظر فروید انسان ذلتا خوب يا بد نيست بلکه در ابتدا از نظر اخلاقی
موجودی خنثی است. بدی یا شرارت موقعی است که عمل منطقی
انسان زیر نفوذ کششهای غریزی قرار گیرد و انسان درصدد شناسایی و
کنترل آنها نباشد.
* انسان از نظر فروید در حکم یک ماشین فیزیولوژیک است که د
کشش ها و انگیزش های ارگانیسم بیولوژیک به صورت فرآیند
فکری.آرزوها و ساتق های عاطفی ظاهر می شود.
* انسان ماحصل نهابی رشد تدرسی PhS)
er
صفحه 28:
روانکاوی فروید
انسان دارای یک اصل فعالیت حبلتی است ک 2
مشخص شده است
* لين اصل اساسا دارای عملکردی منطقی است و هد ۳۳
اك اك ا
هدف اين اصل كسترش قدرت شخص از طريق تسلط بر خويشتن
محيط از طريق كنترل نمادى تفكر است.
* لين اصل ويزكى منحصر به فرد انسان و وجه تمليز او از س
است كه خواهان كسب قدرت و زندكى دان | ۱۳۳۳
صفحه 29:
روانکاوی فروید
انسان موجودی دوجنسی است و هر فردی ترکیبی از دو
ماده دارد. نتنها از نظر فیزیولوژیک بلکه از نظر روحی و را
ابن دیرگ است.
* مرد یا زن بودن انسان درآینده بستگی به غلبه یکی از دو خصو
مردانگی ویا زنانگی او دارد.
فروید وجود اراده و آزادی انسان رابا توجه به تسلط نیروهای غریزه ای"
و اخودآگاه بر منطق تا حدودی نفی می کند ولی از آنجایی که اين.
نیروها را می توان به سطح آگاهی آورد و تحت کنترل قرار داد. ۱
آگاهی باعث آزادی و جهل باعث بردگی انسان می گردد.
* هرچه آگاهی فرد افزلیش یلبد احتمال اينکه عقلائی تر.
می گردد و تسلط اصل جبر روانی کاهش می یابد.
صفحه 30:
روانکاوی فروید
* در بحث «طبیعت - پرورش». (ورلئت و محیط). فروید موضع مياتةاى را
اتخاذ کرد. او اعتقاد داشت بخش اعظم سرشت انسان ذلتی است؛ یعنی
انسانها بیشتر محصول عوامل فطری و زیستی هستند؛ زیرا
نیرومندترین بخش شخصیت - یک ساختار ذلتی یا شالودهای فیزیوا
است. مراحل رشد رولنی - جنسی ما نیز بر همین گونه است. با این
بخشی از شخصیت ما در دوران نخستین زندگی. در لثر تعاملهای وا
کودک فراگرفته میشود.
* در بحث تعادل یا تکامل فروید معتقد بود تمام فعالیتهای انسا
کاهش تنش هاى ناخوش آیند جسمانی. تنظیم گردیده است؛ غرلیز
نهاد. دائماً برای نمود خود تنش ایجاد می: 1 ۳
تنشها رفتار میکند؛ زیرا هدف اصلی نهاد. دس تيابى به <
خشنودی مطلق است
صفحه 31:
روانکاوی فروید
60
روى هم رفته فرويد نسبت به انسان يك دید بدبینانه دارد.
فروید با لحنی بد؛ et دن oles)
eB co uns ی که تقريبا هميشه محكوم به ش ت الت ام
ال ea. can cine كل رسا لي تاد ۱۳ رش هموار
درد و ما به شکلی پاینخاپنیر از خویشتن در برابر فشاده۶ ۳ ۳
زندگی کاهش تذش است و ما باید تاش کنیم تا حد ممکن از تتش به ۳۳۲۰
از طرف دیگر انسان ها در ارتباط با یکدیگر به سوی غریزه مرگ و
پرخاشگری گرایش دارند. گرایش به غریزه مرگ انواع جنكهاء غارتها. قتلها
سرخوشی ناشی از کی دیگران را »تال تا ۲۱
سن و رو به تباهی نهادن وضعیت جسمانی او ى همجنين در اثر
جهانی اول و اوج گیری نازیسم و ضدیت با بهودیان حتی BS
نیز شد.
صفحه 32:
Figure 2.2 27۳
, ل
eo #0702020200
nature
‘Nurture
صفحه 33:
بیشتری برای اراده آزاد افراد وجود دارد.
در باب طبیعت و تربیت دیدگاه میلنه ای دارد» روند كرليش به سوی!
خودشکوفایی را فطری می داند ولی تجارب و یادگیری تسهیل
کننده يا بازدارنده این گرایش می باشند.
0
0
0
0
1
0
0
0
٩
۰
صفحه 34:
روانشناسی تحلیلی یونگ
بر خلاف فروید هدف شخصیت انسان از نظر پونگ فردیت یافتگی و 7
یافتن خویشتن است. اگرچه دور از دسترس است ولی همیشه بر
انگیزاننده است. ‘
© انسان تحت تاثیر تجارب دوران كودكى قرار دارد ولى تاثير تتجارب! ag
0 دوران بزرگسالی ۰ امیدها و انتظارات آینده بسیار مهم می باشد
'
نگاه خوشبینلنه یهنگ ازطبیعت انسانی در دیدگاه او از رشد شخصیت كاملا
شكار است. انسان هميشه در جهت رشد كسترش و حركت روبه جلو در
تلاش است. ۱
کودکی متوقف نمی شود انسان هميشه در حال پیشرفت و
صفحه 35:
Figure 2
ها اه موه چا Jung's
صفحه 36:
روانشناسی فردنگر آدلر
كر در نخستین کتاب خود. یعنی شناعت ماهیت انسان اذعان دارد بر اینکه
روانشناسی قادر نیست حقیقت انسان را بشناسد. بنابرلین بهتر است.به گستره
آن دسته از مفاهیم نظری بپردازد که تجربی بوده و برای کسانی که به منظو
شناخت خود و زندگی روزمرة خویش تلاش میکنند. مفید باشد.
دیدگاه آدلر به انسان دیدی کل نگر. پدیده شناختی. غایت نگر و اجتماعی است.
که نه خوب ونه بد است. وماهیتش در جامعه شکل می گیرد و تکامل او در
واقعيت بخشیدن به خویشتن است.
صفحه 37:
روانشناسی فردنگر آدلر
از نظر او انسان موجودی آزاد است که درانتخاب سبک زند
مختار است آدلر می گوید:ما انسان را در زندگی OF گونه
ميبينيم که گویا هیچ چیز به صورت علّی و جبری وجود ندارد
و هر چیزی میتولند به صورت متفاوت از چیزهای دیگر رخ
دهد. در روانشناسی از علت و جبر گرایی نمیتوان سخن به
1
۱
صفحه 38:
روانشناسی فردنگر آدلر
آدلر انسان را مرکز خلاقیت زندگی و جهان و بوجودآورنده خوب
می داند. i
نسان از نظر طبیعت ارگانیزمی حقير است و لین احساس حقارت در؛ 8
خودآگاهی فرد وجود دارد و به منزله محرکی دائمی انسان را j
sq
th شیوه های بهتر و تکنیک های مناسب تر در را سازگاری ALS
طبیعت سوق می دهد.
استعدادهای انسان بر اساس منطق زندگی اجتماعی رشد می کند انسان بدون
احساس عمیق نسبت به همنوع خود. نمی تواند رشد کند
صفحه 39:
روانشناسی فردنگر آدلر
در نظرية آدلر: طبیعت انسان را نمی توان در اجزای جدا از
بررسی کرد بلکه باید انسان را بر اساس مفهوم غایتشناختی qi
نهایتنگری درک کرد. وی میگوبد: «ما هرگز نمیتوانیم یک اه
شخص را جز يك موجود خودهمسان و در نتيجه. 2
هدفكرا و هدفمند در نظر بكيريم
۱ فیزیکی و روانی دارد و تکامل آن تحت تاثیر عوامل اجتماعی است؛
اسان از یک طرف تحت تاثیر امیال شخصی و از طرف دیگر تحت تاثیر قواعد!
, '
0
٩
۰
صفحه 40:
نسانها دائماً در تلاش برای برتریجویی. کمال و تحققبخشیدن به بالقوههای
خود هستند. اما لین یک امر فطری و ذاتی نیست. بلکه ريشه در احساس
حقارت adel دارد.
به هر دو دسته از عوامل ارثی و محیطی توجه دارند و تأثب
نفوذ آنها را تقریبا برابر میدانند.
۱
۱
۱
0
1
9
'
1
0
1
sq
صفحه 41:
صفحه 42:
فروید و هورنای همچنین از نظر مفاهیم بنیادی درباره ماهیت انسان تفا
داشتند+
بدبینی فروید بر اين بود که انسان محکوم به رنج بردن يا ویرانگری! 8
است» در حالیکه هورنای معتقد بود که بشر استمداد و تمایل دارد
هایش را رشد دهد و به-انسانی شایسته تبلیل قود.
پرداشت هورنای خیلی از برداشت فروید خوشبینانه تر است. یکی از دلا
شبینی او اين بود که اعتقاد داشت نیروهای زیستی ما را به تعارض, !
اضطراب» روان رنجوری» پا عمومیت در شخصیت محکوم نمی کنند.
صفحه 43:
انسان از دیدگاه هورنای
نظر هورنای هر کسی بی همتاست. هورنای همچنین باور داشت که ما قابلهٍ
أن را داريم كه شخصيت خود را أكاهانه شكل و تغيير دهيم: جون ماهيت انسانا!
انعطاف يذير است..به شكل های تغیر ناپیر در کودکی فرم نمی كيرد. هر یک )/
J ما توانیی رشد کردن داريم.بنارلین تجربیات بزرگسالی به اندازه ی تجربی(- 9
کودکی اهمیت دارند.
هورنای در رابطه با موضوع اراده ی آزاد در برابر چبرگرایی» طرفدار اولی بود.
همگی می توانیم زندگی خود را شکل داده و به خود پرورانی دست یابیم.!
همچنین هورنای تاکید زیادی به خودکاوی می کند. '
5 دآگاهی را کلید رشد خود جوش انسان می داند. و کسب آن را برای انسان یک
صفحه 44:
صفحه 45:
* فروم انسان را محکوم به تعارض و اضطراب به
وسیله نیروهای زیستی تغییر ناپذیر نمی داند.
* انسان را تحت تاثیر نیروهای سیاسی ۳۲۰۶۱
اقتصادی فعال در محیط زندگی خود می داند.
* انسان نه به وسيله غرایز و يا تجربه های کودک ی
اولیه ساخته می شود و a4 ai طور کامل ت A ۱
تاثیر نیروهای اجتماعی قرار دارد. بلکه ۳
کاکت فطری است.
هيت #طرری مجموعه ای از 5
صفحه 46:
og 38 Syl ax pbs
46
وم
انسان دارای یک تمایل برای تشخیص و رشد و نمو نیروهای بالقوه
خود است. عدم تشخیص تمامی توانایی ها منجر به بیماری روانی می
شود.
هدف نهایی انسان در زندگی تبدیل شدن به توانایی بالقوه خویشتن
است.
افراد دارای منش مشترک در یک فرهنگ و شخصیت منحصر به فرد 4
no باشند.
۱ در جهت رشد و یکپارچگی کامل و هماهنگ خود تلاش می oy
او اعتقاد ندارد که انسان ذاتا خوب یا بد است بلکه معتقد است 5 اگم
در را رشد کامل شکست بخورد بد خواهد شد.
خوبی یا بدی از قبل توسط جامعه یا انسان تعیین نمی شود بلکه تا
توان بالقوه انسان برای خوبی و شکوفایی وجود دارد.
به طور کلی فروم تصویر خوشبینانه ای از انسان مطرح می کند.
صفحه 47:
صفحه 48:
هدف غایی و لازم زندگی انسان را ارضای حاصل از فرآیند کاهش تدش می
داند.
LOL See oe eS Sie ee een Seca dele!
با این وجود در قابلیت ها برای رشد و تغییر دارای اختبار می باشد. موری
معتقد است ما نمى توانيم به درك شخصيت نائل شويم مكر اينكه نيرؤهاى
فيزيولوزيكى و محرك هاى محيط اجتماعى فرهنكى و فيزيكى را بيذيريم-
1
شخصيتى مى باشند.
صفحه 49:
انسان دارای نیروی خلاقیت استدلال و تخیل است که می توان هر مسئله
اى را حل نمايد از اين رو موری درصدد حل مشکلات شخصی و اجتماعی
بود.
جهت كيرى انسان را رو به آينده مى داند. كرجه انسان تحت تاثير
ا
آرزوهاى آينده خويش مى باشد.
انسان را موجودی ایستا معرفی نمی کند بلکه دارای توانایی عقلانی و خلاق
برای تغییر خود و جامعه می داند.
صفحه 50:
موری نیزبه شدت از مفهوم تعادل حیاتی رفتار. جانبداری میکند. او معتقد
است نیازها موجب تدش در آدمی میشود و رفع اين تدش, هدف مهم رفتار
آدمی است. در واقع. ماهیت انسان به گونهای است که دائماً تدشهای
گوناگون مرتبط با نیاز را به وجود میآورد و کاهش میدهد.
aia ee oer one Feelin Sy Tey
cee Se ABYSS رس
دهد
صفحه 51:
صفحه 52:
انسان های بهنجار را محصور و وابسته به تجربه های دوران کودکی نمی |
داند.بلکه متاثر از رویدادهای زمان حال و دیدگاه خود از آینده است ولی
انسان های روان رنجور را زندانی تجربه ها و تعارضات اولیه خود می داند.
آلپورت میگهید: ما قادریمبه شکلی خردمندلنهبه زمان حال توجه
|نماییم و برای آینده برنامهریزیکنيم و هویت خود را بسازیم.
آلپورت مردم را افرادی با توانلیی کنترل هوشیار بر زندگی خود
Se
صفحه 53:
هدف انسان در زندگی را نیاز داتم به افزليش تنشی معرفی می کند که ما را
وادار به جستجوی چللش ها و احساسات جدید نماید. و آنچه در لين فرآیند
پاداش دهنده است تلاش کردن برای رسیدن به هدف است نه خود هدف.
هميشه ما نیاز مند هدف هایی برای ایجاد سطحی از تنش هستیم.
در مورد اختیار و جبر موضعی میلنه دارد. او در مقاصد عمدی و معطوف به
آینده» انسان را دارای مقدار زیادی امکان انتخاب و آزادی می داند ولی
بخش عمده ای از رفتار توسط صفات تعیین می شود که بعد از شکل گیری
آمکان تغییر اندکی دارد.
صفحه 54:
۱ نظریه صفت آلپورت oO
انسان را دارای توانایی طراحی و اجرای سبک زندگی رضایت بخش می
داند. انسان هموراه در جریان شدن می باشد.
آلپورت اعتقاد به درون کنشگری انسان دارد او می گوید: «ماهیت اصلی
چنین است که به سوی وحدت نسبی زندگی اصرار دارد. به عنوان نتيجة اين
ضا - که جوهر اصلی ماهیت انسان است - یادآور میشویم که کردار انسان
تا حد زیادی درون کنش است».
آلپورت قلثل به تعادل برتر است. میگوید: کودک و بزرگسال سالم. پیوسته در
حال ساختن تنش هستند و در حال رفتن به فراسوی سطح اولیه و ایمنی و تعادل
تجربههای جدید. که اغلب ما آرزوی آن را داریم. نمیتواند براساس
تنش مطرح شود
صفحه 55:
آلپورت هر شخص را یگلنه و منحصر به فرد می دلند اگر چه صفت های
مشترک بر میزانی از همگلنی بودن رفتار دلالت داردصفت های شخصی
ماهیت ما را بهتر نشان می دهد.
برداشت خوشبینانه آلپورت از انسان در موضع آزادی خواهی شخصی و
|مبارزات فعال او در اصلاح اجتماعی منعکس است.
صفحه 56:
صفحه 57:
كتل رفتار انسان را قابل ييش بينى و كنترل مى داند و معادله مشخصه
را MS
با توجه به ثباتء قانونمندى و نظم در رفتار كه امكان ييش بينى را
فراهم مى كند و نفى رفتار بى قاعده و خارج از قانونمندىء ديدكاهى
همسو با جبر كرايى اختيار مى كند.
كتل هيج كونه هدف غايى و ضرورى براى رفتار انسان مطرح نمى كند.
ل ا لت
اساسى. فراخود. احساس امنيت و تمايل به روان رنجورى) خود مى
باشد
صفحه 58:
ارت
Greer mens eres ve] er] be ere non BE | PO ro
Bee Pree ren ere ee ee eed
NW EO Sr Se OCR Re Bowe WT. Per ep ire ae We oe]
های منحصر به فرد می باشد..
کتل دارای نگرش خوشبینانه ای در مورد انسان بوده است. انسان را
۱
۱ را eet
صفحه 59:
صفحه 60:
رویکرد رفتاری اسکینر
/سکینر براین باور است که افراد به همان طریق رفتار میکنند که
ماشينها عمل مىكنند. ما به وسيلة نيروهاى محيط بيرونى رفتار 4
مى كنيم و نه به وسيلة نيروهاى درونى. از زمان فرويد تا کنو ما با
هيج نظريهيردازى كه در ديدكاهدهاى خود تا اين درجه جبركرا باشد و
حتی کوچکترین گمان آزادی» اراده و خودمختارى در رفتار را
نفیکنده روبه رو نشدهایم.
اسکینو: انسان مختار تصور و برداشتی است که ما در غیاب یک
۱ توجیه علمی رفتار انسان به او نسبت میدهیم. به تدریج که دانش
از انسان بیشتر میشود» این تصورات و پندارهای بیاساس نیز از
60 مىرود.
صفحه 61:
ا دا ee
رويكرد رفتارى اسكينر 4
در نظام اسكينر به كونة واضح. رفتار مرکب از عناص ۳۱۰۱
(ياسخها) ست و براى شناخت شخصيت نيز بايد عناصر جزيى سازندة
رفتار ره واحد مطالعه رفتار بشر قرار داد. از این رو در مورد آ1 ۳ (
دارای دیدگاهی جزنگر بود. ۱
اسکینر بیشتر بر عوامل محیطی تأکید میکنند. اسکینر در توضیح [
این که چگونه افراد از یکدیگر متفاوتاند» تکي کمی ۰ ۳
سرشتی دارد. او در پیروی از رفتارگرایان اولیه (واتسون)» گوناگونی
0 محیطی را به عنوان علت اساسی تفاوتهای فردی در نظر میگیرد «
با جسارت میگوید: متغیرهایی که رفتار انسان» نتیجة عملکرد أن
a است در محیط قرار دارد.
صفحه 62:
رويكرد رفتارى اسكينر . 4
“نظام اشكيدر به کونه واصت ار ۳
تغییر شخصیت انسان تأکید دارند.
اسکینر هيچگونه اشارهای به حالت درونی فرضی برای تبیین رفتار (
موجود زنده نمیکند. بلکه رجوع به آن. منبع اصلی سردرگمی در
روانشناسی معاصر در نظر گرفته میشود. ۱
اسکیتر مدعی شد سازههای تصویرکنندة تجربی درونی فروید» آدلره
اريكسون هيجكونه كمكى به تبيين رفتار نمیکند. بلكه تبيين رفتار را
مخدوش مىكند. وى معتقد است رفتار انسان را براساس روابط عيذ
محرک - پاسخ میتوان توضیح داد.
62
صفحه 63:
Ty ۳ب
رویکرد رفتاری اسکینر
در حالی انسان را موجودی منفعل و ماشینی زیستی می داند که در
تعیین رفتار خود هیچ نقشی ندارد. ولی انسان می تواند آینده خود را
کنترل نماید حتی اگر رفتار او جبری باشد زیرا این انسان ۱ ۳
محیط را شکل می دهد و محیط محصولی جز نتیجه ساختن انسان
انسان موجودی کنترل کننده و کنترل شونده است. انسان سازنده
فرهنگ وامحصول فرمن> ۳۱
صفحه 64:
صفحه 65:
رویکرد گستره زندگي
اریکسون
اریکگسون انسان را در چهار مرحله اول تا حدودی مجبور هی داند
زبرا تجارب کودک تحت تاثیر رفتار والدین» معلم . بزرگسالان
و هعسالان قرار دارد و در چهار مرحله بعدی انسان از اختیار
بیشتری برخوردار است.
اریکسون انسان jl pilin ly یادگیری و تجربه می داند و تجربه های
روانی اجتماعی را بر رشد شخصیت موثر می داند.
65
صفحه 66:
رویکرد گستره زندگي y
اریکسون
انسان صرفا محصول تجارب دوران کودکی نیست بلکه می تواند
هوشیارانه و آگاهانه مسیر رشد خود را جهت دهد. که این
توانايى از مرحله جهارم به بعد آشكار مى شود. /
انسان را موجودى هدفمند معرفى مى كند كه رشد هويت مثبت
و رشد قابليت هاى هشتكانه از اهداف زندكى او مى باشد.
نظريه اريكسون مبين اميد در انديشه انسان است زيرا باوجود
عدم موفقيت فرد در يك مرحله امكان موفقيت در مرحله
بعدى وجود دارد.
66
صفحه 67:
67
Determinism
Present experiences
صفحه 68:
نظریه مزلو
مزلو از معتقدان سرسخت ارادهٌ آزاد(اختیار) بود. ازدید گاه او
هر کسی میتواند به طور آ گاهانه. بهترین راه ارضای نیازها /
و چگونگی شکوفاکردن تواناییهای بالقوةٌ خود را انتخاب
كند. اين انتخاب با ماست تا خویشتن و یا خود خاصی را
خلق کنیم که در حال شکوفاشدن باشد پا ما را از بالاترین
سطح رشد انسان بازدارد. مردم برای سطحی از رشد که
بدان رسیدهاند. مسئولیت دارند.
58
صفحه 69:
نظریه مزلو
طبیعت فطری انسان اساسا خوب .پاک و مهربان است. با این
وجود شر در جهان وجود دارد. اومعتقد است که برخی افرا ۲
به شكل غير قابل اصلاحی بد و شرور هستند. ولی بدی جزء
ماهیت انسان نیست اینها چیزهایی هستند که توسط محیط
نامناسب و ناکافی بر ما تحمیل می شود.
انسان فقط در کل قابل بررسی است و تشریح ّن به عناصر
اجزایی. ماهیت و تمامیت آن را روشن نمی کند.
69
صفحه 70:
نظریه مزلو
مزلو نیازهای سلسله مراتبی را ارثی می داند ولی رفتارهایی
که از طریق آنها این نبازهای ارضا می شوند اکتسابی ۰
هستند. بنابر این فرد تحت تاثیر ورائت و محیط قرار دارد.
اگر چه تجارب دوران کودکی تسهیل گر يا بازدارنده رشد
بعدی می باشد ولی انسان قربانی تجارب دوران کودکی
نیست بلکه نقش فعال تری در امور خواهد داشت.
انسان ها مشروط به فراهم بودن موقعیت های مناسب دارای
توانایی بالفعل کردن توانایی بالقوه خودشکوفابی(هدف
ضروری و غایی زندگی ) می باشد.
70
صفحه 71:
نظریه مزلو
مزلو عملاً با رد هر نوع جبرگرایی موقعیتی به وضوح از
دیدگاه درون کنشی انسان حمایت میکند.
مزلو : برای خودشکوفایی نمیتواند محركد بیرونی وجود
داشته باشد؛ خودشکوفایی در ماهیت خود. یک مفهوم
درون کنشی است.
انسان موجودی است که هميشه در مسیر سلسله مراتبی تکامل
توسط نیاز به خودشکوفایی برانگیخته می شود.
71
صفحه 72:
نظریه مزلو
مزلو معتقد است ماهیت انسان را نمیتوان با روشهای سنتی علم
مطالعه کرد و انسانها با این شیوه قابل شناخت نیستند.
بنابراین برای دستیابی به درکی فهیمانهتر از ماهیت انسان» ۱
باید به فراسوی بینش سنتی علم نظر کرد و برای گنجاندن
مفاهیم ذهنی و شهودی, به بازسازی علم روانشناسی پرداخت
طبیعت انسان ساختمانی رولنی شبیه ساختمان جسم او دارد: یعنی
روان آدمی نیز دارای احتیاجات, تمایلات. تکلنه ها, استعدادها 1
گرلیش هلیی است که در اساس ورلئت تعیین می شوند. برخی از
آنها از خصوصیات نوع بشر است ولی بعضی دیگر اختصاص به
فرد خاص دارند .
72
صفحه 73:
Present experiences
Universality
Growth
Pessimism
۹
صفحه 74:
نظریه راجرز
انسان موجودی منطقی, اجتماعی پیش رونده و واقع بین است.
راجرز معتقد است انسان فقط خصوصیات یک ماشین را ندارد
که هدایت و کنترل آن در دست انگیزههای ناخودآ گاه خود
- آن طور که فروید میگفت - باشد. بلکه موجودی است که
تا حدودی آزادی و اختیار دارد و میتواند خود را بسازد و
به زندگی خود معنا ببخشد.
راجزر نیز مانند مزلو. در موضوع ارادةٌ آزاد و جبر گرایی.
موضع روشنی دارد. انسانهایی با کارکرد کامل در ایجاد
خویشتن خود از ارادةٌ آزاد برخوردارند. هیچ وجهی از
شخصیت برای آنان از پیش تعیینشده نیست.
74
صفحه 75:
نظریه راجرز
در نظام راجزر نتنها ار گانیزم درصدد حفظ خود است بلکه می
کوشد خویشتن خود را در جهت تمامیت. وحدت و کمال و
خودمختاری سوق دهد. i
راجرز تمایل به خودشکوفایی را امری فطری میداند. و نقش
نیروها و عوامل اجتماعی را در فرایند خودشکوفایی مهم
قلمداد می کند.
راجزر معتقد است: دنیای درون هر فرد و نوع برداشت او از
واقعیات, تأثیر بیشتری بر رفتار او دارد تا عوامل بیرونی.
75
صفحه 76:
۱۳۱
=|
نظریه راجرز
راجرز معتقد بود که انسا ن ها توان به واقعیت درآوردن
استعدادهای نهفته خویش را دارند که همین گرلیش خو د
شکوفایی پبروی تکرش ونان ها اش بطر راحرز
انسان کامل انسانی خواهد بود که بتولتد استعدادهای بالقوه
خود را به فعل در آورد.
از نظر راجرز احساس ها و عاطفه های انسات درهدایت او قلبل اعتمادتر
از عقل او هستند. انسان کاهل می تولند براساس سهود خود عمل کند و
بتابراین رفتار انسان کامل بسیار
از نظر راجرز انسان در هر لحظه حاصل همان لحظه است و از اين رو
انسان غیرقابل پیش بینی است.خودانگیخته و آزاد است.
76
صفحه 77:
نظریه راجرز
* انسان با کنش کامل در پاسخ به محرک های نیرومند
پیرامون زندگی خود . دگرگون پذیر و گسترش پذیر و
بالنده است.
* از نظر راجرز انسان موجودی آگاه. آزاد و مسئول رشد و
اصلاح شخصيت خويش است. از اين جهت بود كه شيوة
درملنى او مراجع محوری نام گرفت که در آن, خود مراجع
یا بیمار نقش اصلی درمان خود را بر عهده داشت.
77
صفحه 78:
ie
نظریه راجرز
* از نظر راجرز, انسان کامل کسی است که بتولند استعدادهای Aly
خود رابه فعل درآورد . کمال انسانی در گرو محقق کردن ویژگی
نهان و یکتای خویش است و هیچ گاه به پایان نمی رسد. کمال انسا
هدف نیست؛ بلکه مسیر و فرایند است . هیچ پایانی نمی توان ب
تصور کرد و انسان هميشه می تواند کامل تر از قبل باشد .
انسان خود را موجودی مستقل و یگانه می پندارد و به هیچ قدرتی .
از خود اتكا ندارد و محوريت تمام امور خود اوست .
78
صفحه 79:
نظریه راجرز
از دیدگاه راجرز, علت اصلی مشکل مراجع ناهماهنگی موجود
تجارب و مفهوم سازمان مجددی بدهد و آن رابا تجارب خویش « <
» است. و باید به مفهوم « خود » هماهنگ کند.
در نگرش راجرز, انسان موجودی ذاتا: نیک نفس و خوش
دارای فطرتی پاک محسوب می شود .
79
صفحه 80:
صفحه 81:
نظریه کلی
* _کلی انسان رابه عنوان موجودی عقلانی معرفی می کند که نتنها سازه های
شناختی را خود شکل می دهد بلکه سرنوشت خود را رقم می زند.
* _رفتار انسان را متلثر از عوامل درونی و ذهنی می دلند به طوری که
Lest میکند انسانها در دنبای سازههای فعص و تماما ذهنی زندگ]
میکنند. افراد. ممکن است رویدادهای برو ۱ ol كونه كه مايل|: ]ا
تعبیر کنند. اما در عین حال, لین تعبیرها در نظامهای ذهنی سازندة آن باقی | .
میماند.
81
صفحه 82:
نظريه كلى
* كلى كه از نظر فلسفى. واقع كرليى را رد میکند بر لین باور است: واقعيت
he جدا از ساختهاى ما هيج موجوديتى ندارد. با در نظركرفتن اين
قضیه. علم هرگز نمیتولند واقعیت علمی را کشف کند؛ زیرا چیزی برای
کشف کردن وجود ندارد. از نظر روانشناسی, ماهیت انسان را در واقع
هرگز نمیتوان شناخت. بلکه تنها میتوان به كونة جایگزین تعبیر کرد.
هر انسانی یک داممند ات که بات مک ها را سرت
و کنترل نماید.
انسان را دارای اراده آزاد می داند که می توان مسیر زندگی خود را
انتخاب یا تغییر دهد. انسان را اسیر هیچ کدام از مراحل زندگی نمی داند و
هیچ مرحله را مهمتر از دیگری نمی داند. و از سوی دیگرنمی تواند خارج
از نظام استنباطی خود عمل کند. ولی با معنا دادن دوباره به محیط و
زندگی احساس آزادی می کنیم.
82
صفحه 83:
مسیر زندگی رو به سوی آینده است زیر ما به واسطه سازه ها در صدد
پیش بینی رویدادهای آینده هستیم.
کلی رویدادهای گذشته را قادر به تعیین رفتار فعلی نمی داند ولی می توان
تحت تاثیر تعبیر و تفسیر حاصل از رویدادهای گذشته قرار گرفت.
درب فد ون در ا للها
که افراد متعلق به یک فرهنگ دارای سازه های مشتر ند وا سوی دیکر
بر یگانگی سازه های فردی تاکید می کند.
53
صفحه 84:
84
صفحه 85:
نظریه بندورا
يندورا در باب روهار کاب متقايل را مطرج
arta انسان نه اشاء انوك د SANA AE
هستند رفتار. عوامل شناختى و محيط تعيين كننده هاى 2١ '
بندورا انسان را موجوى عقلانى مى دلند به طورى كه در ديد كاه بندورا.
خودآگاهی. تقويت خود و ساير انواع تنظيم درونى رفتار. مورد قبول
هستند. وی معتقد است تقويت به طور خودكار رفتار ما را تغيير
نمیدهد. بلکه این تغییر بدین خاطر است که فرد از آنچه تقویت
میشود. آگاه است و همان تقویت را برای رفتارکردن به همان شکل.
پیشبینی میکند (انتظار دارد). از اينرو. با درجداى از خودفرماني يا
رویدادهای محرک گذشته و زمان حال در تعامل است. ما جحت PST
نیروهای بیرونی هستیم. اما در عین حال, قادریم میزان و جهت چنین
فیروهای موثری را تنظیم و هدایت ped
صفحه 86:
نظریه بندورا
پندورا در باب محیط و ورائت بیشتر رفتار های انسان را اکتسابی می
داند و نقش عوامل ژنتیکی را بسیار اندک می داند. عوامل وراثتی مانند
رشد جسمانی و وضع ظاهری بر نوع تقویت کننده ها تاثیر می گذارد.
آهمیت تجارب دوران کودکی را مهم می داند ویادگیری در دوران
کودکی می تواند مهمتر از و موثرتر از دوران بزرگسالی باشد. همچنین
بسیاری از معیارهای دورنی عملکرد که بر خود کار آمدی تاثیر دارد در
دوران کودکی شکل می گیرد.
انسان موجودی فعال است که از فر آیندهای شناختی برای بازنمایی
رویدادها. پیش بینی آینده انتخاب کنش مناسب و برقراری ارتباط با
دیگران استفاده می کند.
86
صفحه 87:
87
i
Nature Nurrure
[a
Past experiences Present experiences
Ee
Uniqueness Universality
rs |
Equilibrium Growth
i Ss
Optimism Pessimism
صفحه 88:
نظریه پرز
پرز معتقد است که هر موجود زنده ای که در درون
خود از خود -تنظیمی بر خوردار است ارگانیزم نامیده
می شود. یک ارگانیزم به محیط وابسته است و به
تعامل و تبادل با می پردازد.ارگانیزم به صورت یک کل
انسان به عنوان یک ارگانیزم ویک کل جسم, ذهن و
روح او جدا از هم نیست و با محیط در تعامل و تبادل
است.
انسان یک موجود احساس eons تفکرا کننده و عاملا
است.
روانشناسی گشتالتی به ذاتی بودن نیاز انسان پبه
سازمان و وحدت تجربه اداراکی معتقد است. انسان
قچربه خود را در جهت وحدت و تمامیت سوق می دهد.
صفحه 89:
نظریه پرز
تمایل انسان برای کسب تعادل است که ثابت و دائمی
نیست که هدف کاهش تنش و ایجاد لذت است. همین
فرآیند حفظ تعادل نظم خود به خودی ارگانیزم را
بوجود می آورد.
انسان يى اذراى كب و اران ی تال است که
بر اساس نيارها د علائق احراك ای اه ادراكا
انتخاب مى كند و دنياى ذهنى خودش را مى سازد.
نياز ها و علائق انسان محيط را براى او به صورت
شكل و زمينه در مى أورد
٠ واقعيتى كراد ور .الات واقعيت علائق الا
واقعيت با تغيير علاق تغيير مى كنند.
89
صفحه 90:
نظریه پرز
* از نظر پرز خود اعمال فرد و محیط را با نیازهایش
* انسان علاوه بر غریزه جنسی دارای غریزه اشتیاق یا
گرسنگی است که هدفش حراست از نفس می باشد.
90
صفحه 91:
نظریه عقلانی عاطفی الیس
* انسان موجودی عقلانی و منطقی و در عين حال غير
منطقی و غیر عقلانی است. هنگامی که تفکر و رفتارش
عقلانی باشد موجودی کارآمد , خوشحال و توانا خواهد
بود.
غیرعقلانی بودن او از یادگیری های غیر منطقی aol
حاصل می شود که از نظر بیولوژیکی آمادگی آن در
انسان وجود دارد اين توانایی از والدین و فرهنگ کسب
شده است.
اسان وا من الست ن سكريي به ولك لاك د
علايم رخ مى دهد. انسان داراى توانايى فكر كردن دن
مورد نحوه تفكر خود را دارد. از طريق تفكر صحيح مى
تواند مايه اضطراب ورهايى از ol را موجب شود.
صفحه 92:
نظريه عقلانى عاطفى اليس
* الیس بامکتب اصال هی عفن اسب که انسان اراد
است می تواند خود رانعریف و توجیه کند و فردیت خود
را شکوفا کند و در اجتماع به زندگی خود ادامه دهد.
انسان موجودی انتخاب گر است و می تواند آنچه که به
نفع اوست alls: Glas! علاوه بر وانایی ها دارا
محدودیت هایی wo باشد.
انسان موجودی خلاق و پاسخ دهنده است. نتنها محرک.
های بیرونی را درک می کند بلکه در مورد آنها مفهوم |
سازی, تعبیر و تفسیر نیز می کند
انسان به قدری تحت تاثیر تعمیم ها و فلسفه های خویش
است و نسبت به آنها متعصب است که درکش از محرک
لا وخارب يعدي به شبيوة ای مراد ٠ معيوب و كاملا
eo vie, AS - Leelee. At 78) Jee
صفحه 93:
نظريه عقلانى عاطفى اليس
* اليس انسان را در مركز عالم قرارمى دهد و او را
مسئول اعمال و ا امش ی دای برد مب توان از
میان آنچه از محیط می گیرد و آنچه از بازده عاطفی
خویش مداخله نماید. انسان موجودی تلقی می شود که
توانايى كنترل افكار, احساسات و اعمال كود را دارد.
* انسان طبيعتا براى ديكران يار و ياور است و به آنها
عشق مى ورزد مشروط بر أنكه در دام تفكرغير |"
منطقى خود كرقتار نشود اين تفكر به تنفر از خویش,
رفتار مخرب. تنفر از دیگران و تخریب علاقه اجتماعی
منجر می کردد.
93
صفحه 94:
5
از حسن توجه