bahaeiyat_aeene_sheytan

در نمایش آنلاین پاورپوینت، ممکن است بعضی علائم، اعداد و حتی فونت‌ها به خوبی نمایش داده نشود. این مشکل در فایل اصلی پاورپوینت وجود ندارد.






  • جزئیات
  • امتیاز و نظرات
  • متن پاورپوینت

امتیاز

درحال ارسال
امتیاز کاربر [0 رای]

نقد و بررسی ها

هیچ نظری برای این پاورپوینت نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که نظری می نویسد “بهائیت آئین شیطان”

بهائیت آئین شیطان

اسلاید 1: بهائيت آئين شيطان

اسلاید 2: فصل اول شيخيه شيخ احمد احسائيتحصيلات شيخ احمد شيخ احمد و دربار قاجاربهشت فروشي شيخ احمدنقطه جدائي و اختلاف با علماء ماجراي شيخ با مرحوم صاحب جواهردرگذشت شيخ احمد

اسلاید 3: آراء خاص شيخ احمد معاد با جسم هورقليائيامامت و نقش ائمه در آفرينشحيات عنصري امام زمان

اسلاید 4: سيد كاظم رشتي

اسلاید 5: زندگينامه سيد كاظم رشتي ويژگيهاي منفي سيد کاظمدشمني با علمـاهمنوائي با دشمنان شيعه

اسلاید 6: جانشينان سيد کاظم رشتي محمد كريم خان كرمانيميرزا حسن گوهرميرزا محيط شاعر كرمانيسيد علي محمد شيرازي

اسلاید 7: فرقه هاي شيخيه كرمانيالف ) كريم خانيه ب ) باقريه آذربايجانيهاالف ) حجة الاسلاميه ب)ثقةالاسلاميهج )احقاقيه

اسلاید 8: اختلاف آراء فرق مختلفشيخيه کرمان و آذربايجان در اعتقادات خود را پيرو آراى شيخ احمد احسايى و سيدکاظم رشتى مى‏دانند اما در فروع دين و اعمال با يکديگر اختلاف نظر دارند. کرمانى‏ها از شيوه اخبارى‏گرى پيروى مى‏کنند و به تقليد از مراجع اعتقاد ندارند. اما شيخيه آذربايجان به اجتهاد و تقليد معقتدند و از مراجع تقليد خودشان پيروى مى‏کنند. البته در عقايد نيز شيخيه آذربايجان برخلاف شيخيه کرمان، خود نيز به اجتهاد مى‏پردازند و آراى شيخ احمد و سيدکاظم را بر اساس تلقى خويش از احاديث تفسير مى‏کنند.

اسلاید 9: مهم ترين تفاوت «ركن رابع»يکى از اختلافات شيخيه کرمان و آذربايجان مسأله رکن رابع است. شيخيه کرمان اصول دين را چهار اصل توحيد، نبوت، امامت و رکن رابع مى‏دانند. مراد آنها از رکن رابع، شيعه کامل است که واسطه ميان شيعيان و امام غايب مى‏باشد.([1]) همين اعتقاد است که ميان شيخيه (کرمان) و بابيه ارتباط ايجاد مى‏کند. چنانکه در بحث از بابيه خواهيم ديد پس از درگذشت سيدکاظم رشتى، سيد على‏محمد باب مدعى شد که شيعه کامل و رکن رابع که واسطه ميان شيعيان و امام غايب است اوست. در نتيجه مقام بابيت امام عصر را از آن خود دانست و خود را دروازه اتصال با مهدى موعود معرفى کرد.گر چه او در ادامه کارش مدعى مقام بابيت علم خداوند نيز گرديد، اما شيخيه آذربايجان بشدت منکر اعتقاد به رکن رابع هستند([2]). و اصول دين را پنج اصل توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت مى‏دانند. آنان چنين استدلال مى‏کنند که شيخ احمد احسايى در ابتداى رساله »حيوةالنفس« و سيدکاظم رشتى در رساله »اصول عقايد«، اصول دين را پنج اصل مذکور مى‏دانند و مي گويند که در هيچ يک از کتب و رسايل اين دو نفر نامى از رکن رابع برده نشده است.([3]) ([4]) [1] آنان معاد و عدل را از اصول عقايد نمى‏شمارند، چرا که اعتقاد به توحيد و نبوت، خود، مستلزم اعتقاد به قرآن است و چون در قرآن عدالت خدا و معاد ذکر شده است، لزومى ندارد که اين دو اصل را در کنار توحيد و نبوت قرار دهيم [2] .. احقاق‏الحق، ص167 - 223.[3] رك غلامحسين معتمدالاسلام، كلمه اي از هزار ، تبريز ، چاپخانه شفق ص 64 ـ 66 [4]آشنائي با فرق و مذاهب اسلامي صص175 تا 178 با اندكي تصرف و تلخيص

اسلاید 10: بابيه زندگي نامه سيد علي محمد شيرازي (باب)تحصيلاترفتارهاي مرتاضانهحضور در شركت تجاري ساسونهاسفر به كربلا بازگشت به شيرازمرگ سيد كاظمنخستين توبهسفر به اصفهان

اسلاید 11: آغاز ادعا حروف حي نخستين يارانادعاي بابيت الله قد قدر أن يخرج ذلک الکتاب فى تفسير أحسن القصص من عند محمد بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن أبى‏طالب على عبده ليکون حجة الله من عند الذکر على العالمين بليغا»همانا خدا مقدر کرده که اين کتاب از نزد محمد پسر حسن پسر على پسر محمد پسر على پسر موسى پسر جعفر پسر محمد پسر على پسر حسين پسر على پسر ابى‏طالب بر بنده‏اش برون آيد تا از سوى ذکر (سيد على محمد) حجت بالغه خدا بر جهانيان باشد»[1] [1] عبدالحميد اشراق خاوري رساله امر و خلق ص553

اسلاید 12: ادعاي مهدويت وي در آغاز کتاب احسن القصص خود را حجت الهي عصر معرفي کرده است که در واقع اعلام مهدويت است «در هر زمان خداوند جل و عز، کتاب و حجتى از براى خلق مقدر فرموده و مى‏فرمايد و در سنه هزار و دويست و هفتاد از بعثت(1 (رسول الله، کتاب را بيان، و حجت را ذات حروف سبع (على محمد که داراى هفت حرف است) قرار داد»(2)[1]مقصود وي سال هزار دويست شصت ميباشد .[2] سيد عليمحمد باب / أحسن القصص،/ نسخه خطي/ تهران/ بيتا / ص 1.

اسلاید 13: ادعاي رسالت و نبوت و مظهريتدر کتاب دلائل سبعه که در سال ١٨٤٨ ميلادي بعد از کتاب بيان در قلعهٴ ماکو به نگارش در آورده است ، به ماست مالي ادعاهاي گذشته خود پرداخته و با ادعاي رسالت و مظهريت چنين مي‌گويد:و نظر کن در فضل حضرت منتظَر که چقدر رحمت خود را در حقّ مسلمين واسع فرموده تا آنکه آنها را نجات دهد. مقامي که اوّل خلق است و مظهر انّني انا‌الله چگونه خود را باسم بابيت قائم آل محمّد(ص) ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اوّل حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جديد و امر جديد و مشاهده کنند که اين مشابه است با خود ايشان لعلّ محتجب نشوند و از آنچه از براي آن خلق شده‌اند غافل نمانند[1] [1] سيد باب .دلائل سبعه. ص29

اسلاید 14: محاکمه و مناظره باب در مجلس وليعهددرآخرين روزهاي سلطنت محمد شاه سيد على محمد باب را از قلعه چهريق به تبريز بردند و مجلسى با حضور ناصر الدين ميرزا (که در آن وقت وليعهد بود) و چند تن از علما براي محاکمه يا مناظره با باب تشکيل دادند در آن جلسه مد عي وحي واعجاز شد از وى سؤال شد: از معجزه و کرامت چه دارى؟ گفت: اعجاز من اين است که براى عصاى خود آيه نازل مى‏کنم و به خواندن اين فقره آغاز نمود:بسم الله الرحمن الرحيم.سبحان الله القدوس السبوح الذى خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آية من آياته!و اعراب کلمات را به قاعده نحو غلط خواند، زيرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت کرد و چون گفتند: مکسور بخوان! ضاد را در «الأرض» مکسور خواند.امير اصلان خان که در مجلس حضور داشت گفت: اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات شمرده شود، من هم مى‏توانم تلفيق کنم و گفت: الحمد لله الذى خلق العصا کما خلق الصباح و المسا![1] [1] فاضل مازندرانى، ظهور الحق، ج 3، ص

اسلاید 15: توبه نامه کتبيپس از آشکار شدن عجز سيد على محمد در اثبات ادعاى خود، وى را تنبيه نمودند و اوبراي دومين بار رسماً از دعاوى خويش تبرى جست و اظهار پشيمانى کرداواين بار به صورت کتبي و خطاب به وليعهد، توبه نامه رسمي نوشت ميرزا ابوالفضائل گلپايگاني بزرگترين مبلغ بهائي در کتاب کشف الغطاء عيناً توبه نامه باب را آورده است«فداک روحى، الحمد لله کما هو أهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانيده. فحمدا له ثم حمدا که مثل آن حضرت را ينبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعيان فرموده. أشهد الله و من عنده که اين بنده ضعيف را قصدى نيست که خلاف رضاى خداوند عالم و اهل ولايت او باشد . اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولى چون قلبم موقن به توحيد خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولايت اهل ولايت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عند الله است، اميد رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضاى حق را نخواسته‏ام و اگر کلماتى که خلاف رضاى او بود از قلم جارى شده، غرضم عصيان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و اين بنده را مطلق علمى نيست که منوط به ادعاي باشد و استغفر الله ربي و اتوب اليه من أن ينسب علي أمري (و استغفار و توبه ميکنم از امري که به من نسبت داده شده است ). و بعضى مناجات و کلمات که از لسان جارى شده، دليل بر هيچ امر نيست و مدعي نيابت خاصه حضرت حجة الله عليه السلام را محض ادعا مبطل است و اين بنده را چنين ادعائي نبوده و نه ادعاء ديگر. مستدعى از الطاف حضرت شاهنشاهى و آن حضرت چنان است که اين دعاگو را به الطاف و عنايات سلطانى و رأفت و رحمت خود، سرفراز فرمايند و السلام» . ([1]) [1] (گلپايگانى، کشف الغطاء ص 204ـ 205) .

اسلاید 16: اعدام شوق رياست و روان بيمار سيد علي محمد باب او را تا آنجا سوق داد که ديگر راهي براي باز گشت از آن منجلاب برايش باقي نماند و عليرغم فتواي علما به شبهه خبط دماغ ( به معني عدم تعادل رواني)و عدم رضايت به اعدام وي ، مرحوم ميرزا تقي خان امير کبير ناچار به صدور دستور اعدام شدو سر انجام به دستور صدر اعظم مقتدر و مهين دوست ايران براي ايجاد جلو گيري از ادامه اغتشاشات وآشوب هائي که توسط پيروان ودوست داران باب ايجاد ميشد سيد علي محمد باب در روز بيست وهشتم شعبان 1266 مطابق اول تموز در ميدان صاحب الزمان تبريز به دار آويخته و تير باران شد ([1]) [1] ابوالقاسم افنان . چهار رساله تاريخي درباره قره العين ص42

اسلاید 17: فتنه هاي بابيان در ايرانمريدان سيد على محمد در اواخر سلطنت محمد شاه خصوصاً پس از مرگ شاه در سال (1264) ، وقايع خونيني را در کشور پديد آوردند که اگرچه در تمام آنها نيز شکست در اردوي بابيان رقم خورد امّا به هر شکل اين اتفاقات و حادثه ها در سرزمين ايران و هردو طرف نزاع فرزندان اين کشور بودند اهم انها به قرار ذيلند:

اسلاید 18: فتنه مازندران (قلعه شيخ طبرسي)در اين شورش که ملا حسين بشرويه‏اى و ملا محمد على بارفروشى،از اصلي ترين ياران باب فرماندهي اين نبرد را بر عهده داشتند وهر دو نيز در آن کشته شدند آنان با حفر خندقي اطراف قلعه خود را براى جنگ با قواى دولتى آماده ساختند.ازوقايع تأسف بار که ماهيت شيطاني ياران باب را به نمايش ميگذارد ، هجوم بر مردم ساده دل پيرامون قلعه است که هيچ توجيه قابل قبولي براي آن وجود ندارد ،بابيان چون راهزنان با شقاوت و بيرحمي تمام به قتل و غارت ايشان مى‏پرداختند، حاج ميرزا جاني کاشي از مورخين بابي و علاقمندان باب در کتاب خود آورده است:«جمعى رفتند و در شب يورش برده، ده را گرفتند و يک صد و سى نفر را به قتل رسانيدند . تتمه فرار نموده، ده را حضرات اصحاب حق، خراب نمودند و آذوقه ايشان را جميعا به قلعه بردند» ([1])شکست چيزي بود که بابيان هرگز به آن نمي انديشيدند آنان چنان به پيروزي خود اميد وار بودند که در تصور نميگنجد ميرزا جاني کاشي مينويسد :«حضرت قدوس (محمد على بارفروشى) مى‏فرمودند که: ما هستيم سلطان بحق و عالم در زيرنگين ما مى‏باشد و کل سلاطين مشرق و مغرب به جهت ما خاضع خواهند گرديد»([2]). پس ميان ايشان و نيروى دولتى جنگ درگرفت و فتنه آنان با پيروزى قواى دولت و کشته شدن ملا محمد على بارفروشى در جمادى الثانى 1265 پايان گرفت. [1] حاجى ميرزاجانى کاشانى، نقطةالکاف ص 162)[2] (همان)

اسلاید 19: فتنه زنجاندر سال (1266) زنجان نيز شاهد شورشى به سرکردگى ملا محمد على زنجانى ملقب به حجت شد اين فرد با ادعاي اجتهاد خود را نماينده امام زمان ميدانست وي قبل از ادعاي بابيت بعلت فتوا هاي عجيب و غريب خود در مسائل مختلف احکام مورد نفرت وانکار متدينين زنجان قرار داشت شورش با جرقه کوچک دعواي کودکانه دو طفل مکتبخانه اي آغاز شد و پس از کشتاري وحشتناک از طرفين به شکست سنگين بابيان و مرگ ذليلانه حجت زنجاني منجر گرديد

اسلاید 20: واقعه نيريزواقعه نيريز يکي ديگر از فتنه هاي تاريخ بابي است. که بنا به گفته عبدالبها قره العين سيد يحيي را تشويق به ايجاد اين فتنه نموده است :روزي جناب آقا سيد يحياي وحيد شخص فريد روح المقربين له الفدا حاضر شدند و در بيرون نشسته جناب طاهره وراي پرده نشسته و من طفل بودم و در دامن او نشسته بودم* جناب وحيد آيات و احاديثي نظير در فريد از دهان مي افشاند آيات و احاديث بسيار در اثبات اين امر روايت فرمود* بغتة طاهره هيجان آمد گفت يا يحيي فأت بعمل إِن کنت ذا علم رشيد، حالا وقت نقل روايات نيست وقت آيات بيناتست وقت استقامت است وقت هتک استار اوهام است وقت اعلاء کلمة الّله است وقت جانفشاني در سبيل الّله است عمل لازم است عمل([1].) در اين جنگ که بين نيروهاي بابي و دولتي رخ داد، دست کم ۵۰۰ الي ۶۰۰ بابي کشته شدند.([2]) اين واقعه در ماه مه و يا ژوئن ۱۸۵۰ (ميلادي) در نيريز اتفاق افتاده‌است. ([3])فرمانده بابيان در اين جنگ، سيد يحيي دارابي ملقب به وحيد بود. او در ۲۷ مه ۱۸۵۰ وارد نيريز مي‌شود و در ۲۹ ژوئن همان سال در اين جنگ، کشته مي‌شود. ([4]) [1] ديوان اشعار قرّة العين چاپ اول ١٣٨۵نشر بنياد کتابهاي سوختۀ ايران بيجا ص17[2] نصرت الله محمد حسيني ‏، حضرت باب ، مؤسسه معارف بهائي، صفحه‌ي ۵۱۷[3] نصرت الله محمد حسيني ‏، حضرت باب ، مؤسسه معارف بهائي، صفحه‌ي ۵۱۸[4] نصرت الله محمد حسيني ‏، حضرت باب ، مؤسسه معارف بهائي، صفحه‌ي ۵۱۸

اسلاید 21: تهران (واقعه ترور ناصرالدين شاه قاجار)اين واقعه را شايد از حيث سياسي بتوان بااهميت ترين واقعه تاريخ بابيت وبهائيت ارزيابي کرد . پس از اعدام سيد علي محمد باب که توسط امير کبير وبه مقصود ختم ماجراي بابيه صورت گرفت گروهى از بابيان به رهبرى شيخ على ترشيزى بر آن شدند تا ناصرالدين شاه و امير کبير و امام جمعه تهران را به قتل رسانند، اما ناکارآمدي نقشه طراحي شده موجب دستگيري38 تن از سران بابيان و براه افتادن موجي از بابي کشي در کشور شد .امان الله شفا مبلغ بهائي برگشته از بهائيت معتقد است که حادثه ترور شاه با برنامه ريزي و و دستور شخص بهاءالله بوده است و صدها نفر قرباني جاه طلبي و نقشه شوم او شده اند ، و اگر چنين نبود چرا بها مضطرب شده و خود را به سفارت روس مي انداخته ..[1]ناگفته پيداست که نمي توان دست بيگانگاني که در پي منافعي براي دول متبوع خود دراين قضيه بودند را ناديده انگاشت [1] امان الله شفا ـ نامه اي از سن پالو ٌ316

اسلاید 22: واقعه بدشتماجراي بدشت ، معرف مهم ترين ديدگاهها و اهداف ياران باب بود، اين واقعه در رويگرداني برخي از علاقه مندان به اين نهضت انحرافي نقش مؤثري داشت والبته چه بسا موجب گرويدن برخي ديگر به باب نيز بود اين جريان در نوع اقدامات حکومت نسبت به بابيان نيز تأثير قطعي داشت.

اسلاید 23: نکته اصلي درماجراي بدشت، توطئه ودسيسه چيني حسينعلي نوري و ملا محمد علي بارفروشي و زرين تاج قزويني قره العين براي نسخ شريعت اسلام بود که بدون اطلاع باب صورت گرفت و نتيجه اجتهاد قره العين بود که خود او براي اجراي اين نقشه پيشقدم گرديد و «بدون حجاب، با آرايش و زينت » به مجلس وارد شد و حاضران رامخاطب ساخت که امروز «روزي است که قيود تقاليد سابقه شکسته شد »([1]). [1] ـ نبيل زرندي، ص 271-273

اسلاید 24: قتل علامه ملا محمد تقي برغاني در ماجراي قتل يکي از بزرگان شيعه و مخالفين شيخ احمد احسائي علامه ملا محمد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث شاهد حضوري پر رنگ و مؤثر از اين زن هستيم.محمد مصطفي از بابيان بغدادي در شرحي که بر احوالات اين زن نوشته است نا خواسته از توطئه قتل مرحوم ملا محمد تقي برغاني توسط قرةالعين پرده برداشته و ميگويد :به اين عبد(که در آن وقت کودکي دهساله بودم) فرمودند که به آنها(بابيان همراه با قرةالعين) بگويم : « جميع از قزوين خارج شويد زيرا اتفاق عظيمي در قزوين روي خواهد داد که از حدوث آن واقعه قزوين به لرزه خواهد افتاد و خون شما ريخته خواهد شد ، در حاليکه خداوند براي شما کارهاي مهمي مقدر فرموده مخصوصابراي تو و پدرت شيخ محمد .»

اسلاید 25: جانشيني باب شيخ علي عظيمميرزا يحيي صبح ازلميرزا حسينعلي نوري بهاءالله

اسلاید 26: فصل سوم بهائيت ميرزا حسين علي بهاءالله

اسلاید 27: زندگي نامه ميرزاحسين علي نوري ملقب به بـهاءالله که بهائيان شهرت خود را از وي گرفته اند و او را عنوان پيامبر آئين خود مي شمارند . دردوم محرم سال1233/ق/ ۱۸۱۷/م در خانه ميرزا عباس نوري از منشيان دربار قاجار درتهران متـولّـد شد وي آموزشهاى مقدماتى ادب فارسى و عربى را زير نظر پدر و معلمان و مربيان گذراند اگرچه او خود مدعي است که هرگز تحصيلاتي نداشته است و درنامه اي به ناصرالدين شاه ([1])، ميگويد :من تحصيل علم نکرده ام و در مدارس وارد نشده ام. ميتوانيد از {مردم} شهري که در آن ساکن بوده ام سوال کنيد.([2])پس ‍از ادعاى بابيت سيد على محمد شيرازى به وسيله ملا حسين بشرويه اي و به واسطه ميرزا محمد معلم نوري در شمار نخستين گروندگان به باب درآمد([3])و از فعال ترين افراد بابى شد و به ترويج بابيگرى بويژه در نور و مازندارن پرداخت . برخى از برادرانش از جمله برادر كوچكترش ميرزا يحيى معروف به ((صبح ازل )) نيز بر اثر تبليغ او به اين مرام پيوستند([4]) [1] مقاله شخصي سياح، مؤسسه مطبوعات امري آلمان سال 2001، ص 62[2] و اين سؤال را نه همشهريان بهاءالله که عزيه خانم نوري خواهرش پاسخ ميدهد: جناب ميرزاي ابوي که از بدايت عمر که بحد بلوغ رسيد بواسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب اشتغال به بدرس و اهتمام به مشق داشته است آني خود را از تحصيل مقدمات فارغ نمي گذاشتند پس از تحصيل مقدمات عربيت و ادبيت به علم حکمت و و مطالب عرفان مايل گرديده که به فوايد اين دو نائل آيند چنانکه اغلب شب و روز ايشان به معاشرت حکماي ذيشأن و عرفا و درويشان مشغول بود . وقتي که صور اسرافيل ظهور دميده شد ايشان مردي بودند که اکثر کلمات حکما و عرفا را ديده و اغلب علائم ظهور را ديده و شنيده و فهميده ..(رساله تنبيه النائمين منتشره از سوي مؤمنين بيان بيتا احتمالاً تهران ).[3] بهاءالله شمس حقيقت، ح.م. باليوزي، ترجمه از انگليسي، مينو ثابت ، ص 51-48.  George Roland Publisher 1980[4] همان، ص 85، تا 91

اسلاید 28: چرا حمايت سفير روس؟؟ ‌وقتي مأموران حکومتي براي جلب وبازداشت او آمدند وي به ميرزا مجيد آهي شوهر خواهرش که منشي سفارت روسيه بود در مقر تابستاني سفارت روس در زرگنده شميران به سر ميبرد سفير روس بر ادامه‌ اقامت وي در آنجا تأکيد و از تسليم او به نمايندگان شاه امتناع داشت ،ولي بعلت سماجت مأموران سرانجام سفيرتسليم شد امّا اورا به عنوان امانت دولت روس تحويل داد و از صدراعظم(ميرزا آقاخان نوري) رسماً خواستار گرديد امانتي را که دولت روس به وي مي سپارد در حفظ وحراست او بکوشد» ([1])،حتي صدر اعظم را از موضع قدرت مورد تهديد قرار دا د که صدمه نبايد به بهاءالله وارد آيد ([2])با تلاشهاي جدي سفير روسيه در تهران پس از چهار ماه ميرزا حسينعلي ازحبس سياه چال طهران رهائي يافت امّابه دستور حکومت ايران ، ديگر حق اقامت در ايران را نداشت . سفير روس از وي خواست «که به روسيه برود و دولت روس از او پذيرايي خواهد نمود»، اما او نپذيرفت؛ هنگام سفر تبعيد نيز علاوه بر نمايندگان دولت ايران نماينده اي از سوي سفارت روس همراه بهاءالله بود ([3]).بابيان ديگري هم که تاکنون تهران و شهرهاي ديگر را ترک نکرده بودند مجبور به ترک موطن وسفر بسوي عراق شدند .بهاءالله پس از رسيدن به بغداد نامه اي به سفير روس نگاشت و مراتب قدرداني خود را از وي و دولت روس اعلام کرد. همچنين در لوحي خطاب نيکلاويچ الکساندر دوم به اين کمک سفير روس اشاره و از وي تشکر کرده است([4]) . [1] شوقي افندي، قرن بديع، ج 1، ص 318[2] نبيل زرندي، ص 593[3] همان، ص 611-612، 617-618[4] آثار قلم اعلي، ج 1، ص 76؛ شوقي افندي، قرن بديع، ج 2، ص 49

اسلاید 29: بهاءالله در بغداد از پيشکاري ازل تا ادعاي خدائيبهاءالله در بغداد با عنوان پيشکاري ازل به فعاليت ميان جمعيت آشفته بابيان پرداخت اين گروه بعلت سر در گمي و نداشتن جايگاه مشخص ديني ودنيوي به يک معضل اجتماعي در عراق تبديل شده بودند و بهاءالله با استفاده از اين فضاي آشوب زده و پريشان با زيرکي و سياست به استحکام جايگاه خود و تضعيف موقعيت يحيي ازل در ميان بابيان پرداخت او ازل را به بهانه هاي امنيتي در خفا نگهداشته و خود زمام امور را بدست گرفت

اسلاید 30: شرارت هاي بها در بغدادنکته ديگر اينکه جناب بهاءالله از اوضاع آشفته بابيان در عراق و بي توجهي نسبي حکومت عثماني به مسائل داخلي بابيان استفاده کرده ، با شرارت به تسويه حساب وحذف فيزيکي مخالفين خويش پرداخت نتيجه اين شرارت ها فرار بابيان مهم و قابل اعتنا از بغداد و ايجاد فضاي رعب شديد در ميان آنان و قتل و کشتار مخالفان بود.عزيه خانم نوري گروهي که با رهبري زير زميني بها به قلع و قمع بابيان بغداد مشغول بودند را جلادان خونخوار ناميده و مي گويد : اصحاب طبقه اول که اساميشان مذ کور شد از خوف آن جلادان خونخواربه عزم زيارت اعتاب شريفه به جانب کربلا و نجف و برخي به اطراف ديگر هزيمت نمودند.سيد اسمعيل اصفهاني را سر بريدندو حاجي ميرزا احمد کاشي را شکم دريدند . آقا ابوالقاسم کاشي راکشته در دجله انداختند.سيد احمد را به پيشدو کارش را ساختند. ميرزا رضا خالوي سيد محمد را مغز سرش را به سنگ پراکندندو ميرزا علي را پهلويش را دريده به شاهراه عدمش راندندو غير از اين اشخاص جمعي ديگر را در شب تار کشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضي را در روز روشن در ميان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره کردند چنانکه بعضي از مومنين و معتقدين رااين حرکات ،فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گرديد بواسطه اين اعمال زشت و خلافکاري هااز دين بيان عدول کرده و اين بيت را انشاد نموده در محافل مي خواندند و مي خنديدند : اگر حسينعلي ، مظهر حسين علي است ......هزار رحمت حق بر روان پاک يزيد !! و مي گفتند ما هر چه شنيده بوديم حسين مظلوم بوده است نه ظالم !([1]) [1] تنبيه النائمين صفحه 12

اسلاید 31: سفر به استانبول.بعد از اقامت در باغ رضوان در اوائل ماه مه 1863 ميلادي بغداد را به اتفاق برادرش ازل و فاميل و 26 نفر از يارانش به طرف استانبول ترک ميکند.اين اظهار و ادعاي جديد بهاء الله ظاهراً مخفيانه و بدور از چشم ازل و ياران وي بوده است زيرا در اين سفر ميرزا يحيي ازل به حسب ظاهر اختلافي با برادر ندارد و همراه بهاءالله به استانبول ميرود و حتي به موجب آنچه عبدالبهاء دراين باره مينويسد در کنار وي احساس امنيت نيز مي نموده است

اسلاید 32: تبعيد و اقامت در عکاعکّا در فلسطين اشغالي و در نزديکي بندر حيفا قرار دارد آب و هواي نا مطبوع عكا در اولين سالهاي بها و يارانش در اين شهر منجر به بيماري و فوت برخي از ياران بهاءالله گرديدتا حدي كه بهاءالله نتوانست به آن بي توجه باشد و در آثار خود از آن ياد نكند وي در يكي از آثار خود مي گويد : «كذلك امر ربك اذكان مسجوناً في أخرب البلاد». ([1]) (پروردگارت چنين امر كرد ، زماني كه در خراب ترين شهرها زنداني بود » بهر صورت ميرزا حسين علي بهاءالله به عنوان يک زنداني تبعيدي در سال ۱۸۶۸ وارد آن شهر گرديد. نکته قابل توجه اينکه بها وپسرش عبدالبهاء در شهر عکا همواره خود را مسلماناني متدين و مبادي آداب شريعت اسلام معرفي ميکردند ، در نمازهاي جماعت حضور يافته و به پيروان دستور اکيد داده بودند که در آن صفحات از تبليغ خودداري کنند [1] همان، ص .342

اسلاید 33: آثار بهاء اللهکتاب اقدس ام الکتاب بهائيت و شامل احکام و تعاليم اصلي بهائيت مي‌باشد.کتاب ايقان که در پاسخ به سوالات سيد خال (دائي باب) در مورد ظهور امام قائم عج و شبهات قرآن مي‌باشد.اين کتاب به تنهائي براي اثبات بطلان بهائيت کافي استهفت وادي: (وادي طلب - وادي عشق - وادي معرفت - وادي توحيد - وادي استغنا - وادي حيرت - وادي فقر حقيقي و فناي اصلي )از ديگر آثار بهاءالله مي‌توان به مکتوباتي که براي پيروانش مي‌فرستاد اشاره کرد وي در خلال اين مکتوبات تعاليمش را براي پيروانش تشريح مي‌نمود اين مکتوبات در ميان بهائيان به « لوح» مشهورند , و در ديانت بهائي بيش از شانزده هزار لوح موجود مي‌باشد . که از آن جمله مي‌توان به مکتوباتي خطاب به سلاطين وقت اشاره نمود. (هم چون ناپلئون، پاپ و ...)ديگر آثار او: کلمات مکنونه مبين ،اشراقات ،اقتدارات ،جواهر الاسرار، چهار وادي ، الواح سلاطين و ... از اصلي ترين آثار بهاالله به شمار ميروند گرچه آثار وي منحصر به اينها نيست

اسلاید 34: (عبدالبها) عباس افندي

اسلاید 35: زندگينامهعباس افندي ملقب به عبدالبهاء،در پنجم جمادي الاولي سال ۱۲۶۰ (قمري) در طهران متولد شد و از سن ۹ سالگي، در تبعيدهاي بهاءالله همراه او بود وي در اين سفرها بسياري از تجربه ها ي لازم براي زندگي پر از حادثه و البته لبريز از فريب و ريكاري را از پدر و عموهاي خود آموخت البته اين به معناي نداشتن تحصيلات مرسوم نيست مبلغ پيشين بهائي عبدالحسين آواره (آيتي) در كشف الحيل مي نويسد:امّا عبدالبهاآنقدر معلم و مربي دارد كه از حد خارج است نخستين معلمش همان پدرش بها و بعد از مسافرت پدرش به كوههاي سليمانيه ميرزا موسي كليم و سپس نزد شيخ عبدالسلام شوافي از حكما و علماء مشهور بغداد تحصيل نموده است بهائيان وي را مرکز ميثاق ناميده ولي او خود را عبدالبهاء ناميده و بر اهميت اين نام تأکيدميکند

اسلاید 36: وصيت نامه بهاءالله بهاءالله بموجب آنچه در کتاب عهدي (وصيت نامه )آورده است عباس افندي را نخستين جانشين بعد از مرگ خود قرار داده واو را (غصن اعظم)ناميده است و فرزند ديگرش محمد علي افندي با عنوان(غصن اکبر) بعد از عباس افندي در مقام پدر مستقر گردد و سرانجام کتاب عهدش را نگاشت و هيکل امرش را با آن زره پولادين آراست و به نصّ قاطع وصيّة اللّه آنکه بايد اغصان و افنان و منتسبين طرّاً به غصن اعظم ناظر باشند ([1]) و آيه اذا غيض بحر الوصال و قضي کتاب المبدأ في المآل توجّهوا الي من اراده اللّه الّذي انشعب من هذا الأصل القديم ([2])، فرزند ارشد خود حضرت عبدالبهاء را بعنوان مرکز عهد و پيمان ومبيّن آيات و آثار و مرجع و پيشوا و مثل اعلي براي پيروان خويش برگزيد وي جانشيني پس از خود را رسماً چنين وصيت نمود:...: اي اهل عالم شما را وصيت مي نمايم به آنچه سبب ارتفاع مقامات شما است به تقوي الله تمسک نماييد و به ذيل معروف تشبث کنيد. به راستي مي گويم لسان از براي ذکر خير است او را به گفتار زشت ميالائيد. عفا الله عما سلف. وصية الله آنکه بايد اغصان و افنان و منتسبين طراً به غصن اعظم ناظر باشند انظروا ما انزلنا في کتابي الاقدس (اذا غيض بحر الوصال وقضي کتاب المبدأ في المال توجهوا الي من اراده الله الذي انشعب من هذا الاصل القديم). مقصود از اين آيه ي مبارکه غصن اعظم بوده. کذلک اظهرنا الامر فضلا من عندنا و انا الفضال الکريم. قد قدر الله مقام الغصن الاکبر بعد مقامه. انه هو الامر الحکيم. قد اصطفينا الاکبر بعد الاعظم امراء من لدن عليم خبير. محبت اغصان بر کل لازم ...» ([3]) [1]ـ کتابُ عَهْدِي - مجموعه الواح بهاءاللّه - چاپ مصر ص٣٩٩[2]ـ کتاب اقدس - بند ١٢١.[3] ـ ميرزا حسينعلي نوري بهاءالله، کتاب عهدي ، ص410.

اسلاید 37: نقش عبدالبهاء در توسعه بهائيت ‌عبدالبهاء‌ را به چند دليل ميتوان تکميل کننده آئين پدرش دانست که از ان جمله :ذات رياكار و توانائي انعطاف در برابر حاکمان مختلف و سعي سالوسانه براي جلب رضايت آنان ([1]).او براي حکومتهاي مختلف به تناسب اوضاع سياسي دعا مي کرد در آثار موجود موارد متعدد و غير قابل انكاري از اين قصه گزارش شده است ؛ [1] فضل الله صبحي مهتددي مهتدي، ج 2، ص 153؛ محيط طباطبائي، سال4، ش 3، ص 204

اسلاید 38: دو روئي عبدالبهاءدو روئي عبدالبهاء بالأخره براي عثماني ها فاش شد و در اواخر جنگ اوّل جمال پاشا فرمانده کل قواي عثماني بخاطر اطلاع بر روابط عباس افندي با عوامل انگليسي و موافقت وي با طرح ها ونقشه هاي آنان تصميم قطعي بر اعدام عبدالبهاء و انهدام مراکز بهائي در عکا و حيفا گرفت منابع بهائي به صراحت نوشته اند که او مقدار زيادي گندم از املاک خويش ذخيره کرده بود و آنها را در اختيار قشون انگليس گذاشت، ([1] )و تصريح مي کنند که لرد باالفور وزير صهيونيست انگليسي در همان روز وصول خبر به جنرال النبي سالار سپاه انگليس در فلسطين دستور تلگرافي صادر و تأکيد نمودکه «به جميع قوا در حفظ و صيانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشند.([2]) ، دولت انگليس به مجرد استقرار در حيفا به عبدالبهاء دين خود را ادا کرده و وي را با نشان نايت هود و لقب سر مفتخر کرد در مقابل عبدالبهاء براي امپراتور انگليس ، ژرژ پنجم ، دعا کرد و از اين که سراپرده عدل در سراسر سرزمين فلسطين گسترده شد به درگاه خدا شکر گزارد ([3]) [1] فيضي، ص259-262[2] (شوقي افندي، قرن بديع، ج 3، ص 297[3] ر. ک عبدالبهاء ،‌مکاتيب ج 3، ص 347 ونيز شوقي افندي، قرن بديع، ج 3، ص 299؛ و نيز آيتي، 1342، ج 2، ص305

اسلاید 39: سفر عبدالبهاء به اروپا و امريکا پس ازانقلاب ترک جوان در ترکيه سلطان عبدالحميد از سلطنت خلع شدو به تبع محدوديت هاي سياسي و اجتماعي عبدالبهاء نيز تا حدي که از ناحيه حکومت بود برطرف شد و او در 1328 به دعوت بهائيان اروپا و امريکا از فلسطين به مصر و از آنجا به اروپا و يک بار ديگربه امريکا رفت عبدالبهاء ،‌در اين سفر که سه سال به طول انجاميد تعاليمي را به عنوان تعاليم اصلي بها مطرح و معرفي نمود که امروزه آنها را به عنوان تعاليم دوازده گانه مي شناسند([1])، گرچه به مرور زمان تعداد آنها بيشتر شد([2])آنچه که در سفرهاي عبدالبها به غرب بيش از هرچيز ديگر خودنمائي ميکند شيفتگي اين شخصيت به ظاهر مذهبي به تمدن پر زرق و برق غرب است [1] انشاءالله در فصل مربوط به تعاليم پيرامون تعاليم دوازده گانه به بحث خواهيم پرداخت[2] ( موژان مومن، ص 185

اسلاید 40: مرگ عبدالبهاء عبدالبهاء در(1340 ق 1300 ش) برابر با ۲۸ نوامبر سال ۱۹۲۱ ميلادي در پي يک بيماري نه چندان بلند مدت مرد در پي مرگ وي هواداران و دوستداران غربي او به انحاء مختلف به ابراز همدردي با بازماندگان او پرداختند :« وزير مستعمرات حكومت اعليحضرت پادشاه انگلستان مستر وينستون چرچيل ... تقاضا نمود مراتب همدردي و تسليت حكومت اعليحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائي ابلاغ نمايد... و ايكونت النبي نيز... اعلام نمود به بازماندگان فقيد سر عبدالبها عباس افندي و جامعه بهائي تسليت صميمانه مرالله ابلاغ نماييد... فرمانده كل قواي اعزامي مصر جنرال كنگرويو نيز تلگراف ذيل را مخابره نمود : متمني است احساسات عميقه مرا به خاندان فقيد سرعباس بهائي ابلاغ نماييد . » ([1]) مقبره او در جوارمقبره باب واقع در کوه کرمل همان جايي که بنا به فرمان بهاءالله محل استقرار استخوانهاي سيد علي محمد باب تعيين گرديده بود مي‌باشد [1] همان منبع , ص 226

اسلاید 41: آثار عبدالبهاءمقاله شخص سياح (تاريخ دوره اول ديانت بهائي) (به فارسي)رساله مدنيه (به فارسي)کتاب سياسيه (در سياست مدن) (به فارسي)کتاب مفاوضات (مشتمل بر رسائل مهمه و فلسفه و روحاني و تفسير و غيرها)کتاب مکاتيب (در ۴ جلد) (مشتمل بر الواح به فارسي و عربي)تذکرة الوفا (مشتمل بر شرح احوال نفوس زکيه)مجموعه مناجات‌ها به فارسيمجموعه مناجات‌ها به عربيجواب نامه جمعيت لاهاي (براي اجراي صلح عمومي)جواب پروفسور فورلخطابات مبارکه در ۲ جلد به فارسي و عربيمجموعه الواح به زبان آذريلوح امريکالواح وصاياي مبارکه (وصيت نامه)

اسلاید 42: شوقي افندي

اسلاید 43: زندگي و تحصيلاتشوقي رباني ملقب به ولي امرالله در يازدهم اسفندماه سال ۱۲۷۶ شمسي و ۲۷ رمضان ۱۳۱۴ هجري قمري در عکا متولد شد. او فرزند ضيائيه ([1])و ميرزا هادي افنان([2]) ([3]) بود .شوقي تا ۱۱ سالگي را در عکا محل زندگي وتبعيدگاه جد مادري خود بهاءالله بسر برد . با سقوط حکومت عثماني در سال ۱۹۰۸ ميلادي عبدالبهاء به همراه خانواده خود جهت ادامه تحصيلات نواده‌هايشان به شهر حيفا که در ۱۲ کيلومتري عکا واقع شده، نقل مکان کردند. ، شوقي تحصيلات خود را در حيفا در کالج دفرر انجام داد و سپس به دانشگاه بيروت رفت و درنهايت دانشگاه آکسفورد انگلستان را براي ادامه تحصيلات انتخاب کرد. و ظاهراً موفق به اخذ مدرک از اين دانشگاه نشد ([4]) [1] ـ دختر بزرگ عبدالبها[2] افنان به معني شاخه ها در واژنامه بهائي به خويشان باب افنان وبه خويشان بها اغصان ميگويند بها ظاهراً اين القاب را براي ساختن چيزي مانند سلسله سادات در بهائيت وضع کرد [3] ـ برادر زاده خديجه بيگم همسر اول سيد علي محمد باب[4] ـ عبدالحسين آيتي کشف الحيل ص212

اسلاید 44: وقايع دوره شوقي افندي

اسلاید 45: 1. تشکيل دولت نژادپرست صهيونيستي اسرائيلدر زمان حيات شوقي و با سکوت خيانت آميز و همراهي بي دريغ وي حکومت يهودي اسرائيل با نقض حقوق مسلم فلسطينيان در فلسطين روي کار آمد ، مساعي بي شمار بهائيت درهمکاري با صهيونيسم جهاني در ايجاد دولتي يهودي در قلب جامعه اسلامي موجب آن شد تا اين مسلک در آنجا رسميت يافته و املاک و اموال بهائيان تحت حمايت واقع و از ماليات و عوارض معاف گردد.[1] [1] شوقي افندي توقيعات مبارکه - جلد ۲ ص ۱۶۵

اسلاید 46: 2. طراحي واجراي نقشه ده ساله مهاجرت بهائيان به نقاط مختلف جهان ، توسعه تشکيلات اداري و جهاني سازمان ديني بهائيت از جمله اقدامات دوره رياست او بر آئين بهائي بود و اين فرايند به ويژه در دهه شصت ميلادي، در اروپا و امريکا سرعت بيشتري گرفت و ساختمان معبدهاي قاره اي بهائي موسوم به مشرق الاذکار به اتمام رسيد.

اسلاید 47: انفصال و جدائي مبلغين برجسته از بهائيت:. برخي ازمبلغين برجسته بهائي راه خود را از تشکيلات شوقي جدا کردند عده اي به تشکيل سازمانهاي انسان دوستانه غير مذهبي روي آوردند ميرزا احمد سهراب از ياران قديمي و پرکار عبدالبهاء که کاروان خاور وباختر را بنيانگذاري کرد برخي از نويسندگان فرقه اي بنام سهرابيه را منتسب به وي ميدانندعده ايي ديگر اساساً آيين بهائي را رها کردند و به دامان پر مهر اسلام باز گشتند که از آن جمله اند :عبدالحسين تفتي آواره که در زمان بهائيت آواره ناميده شد وبعداز بازگشت خود را آيتي ناميد ، در اثر اين توبه مهمترين کتاب در تاريخ بهائيت بنام الکواکب الدرِيه في مأثرالبها ئِيه که توسط وي نگاشته شده بود و به تأييد مرکز ميثاق بهاءالله يعني عبدالبها رسيده بود توسط شوقي افندي از اعتبار ساقط گرديد کتاب کشف الحيل در واقع توبه نامه آيتي از منجلاب بهائيت بود .فضل الله صبحي مهتديخاندان وي از قديمي ترين خاندانهاي بابي بهائي کاشان و خود او از مقربان درگاه عباس افندي بود پيام پدر و خاطرات صبحي از معروفترين آثار وي در معرفي ونقد فرقه بهائي ميباشد .از نوشته هاي وي معلوم مي گردد شوقي به عادتي زشت دچار بود که بها الله در کتاب اقدس از بيان حکم آن خجالت کشيد و مبهم باقي ماند[1] سيد محمد باقر نجفي بهائيان صفحه 282

اسلاید 48: مرحوم ميرزا حسن نيکو بروجرديوي نيز با نگارش کتاب فلسفه نيکو به شرح حال و چگونگي ورود و خروج خود به فرقه بهائي ميپردازد ودر اين بين اسراري از اين فرقه را افشا ميکند که بهائيان را شرمنده و عصباني و سايرين را غرق در حيرت وشگفتي از انبوه رذالتهاي يک مجموعه ظاهراً ديني مينمايدمرحوم ميرزا صالح اقتصاد مراغه ايمرحوم ميرزا صالح اقتصاد مراغه اي، منشي محفل روحاني بهائيان بود که پس از اينکه به مقام «مبلغي امرالله و ناشر نفحات الله» رسيد و به احوال بهائيان و آثار آنها آشنا شد! از بهائيت روي گرداند و مسلمان شد و کتاب ايقاظ را در رد بهائيان نگاشت([1]) و......

اسلاید 49: تأليفات شوقي افندينظم بديع (مشتمل بر ۷ رساله مهمه به انگليسي)نظم اداري ديانت بهائي (مشتمل بر دستورات تشکيلات بهائي به انگليسي)کتاب ظهور عدل الهي به انگليسي و ترجمه به فارسيلوح قرن(مشتمل بر تاريخ مختصر يک قرن) (به فارسي)هذاالقرن الابدع البديع (به عربي)روز موعود فرا رسيد (به انگليسي و ترجمه به فارسي)نظامات بهائي (به انگليسي و ترجمه به فارسي و عربي)دور بهائي ترجمه کتاب تاريخ نبيل زرندي به زبان انگليسيترجمه کتاب نبيل زرندي به زبان عربي به نام مطالع الانوارقرن بديع:اصل اين کتاب به انگليسي است و در چهار جلد نوشته شده و مشتمل بر تاريخ باب و بهاء تا صدمين سال اعلان ادعاي باب، توقيعات مبارکه، مجموعه دستخط هاي شوقي به مناسبت هاي گوناگون است در شش جلد به فارسي. دور بهائي:اين کتاب به انگليسي نوشته شده و ترجمه اي از کتاب تاريخ نبيل زرندي و مروري است بر تاريخ بهائيت و پيش بيني آينده آن طبق نظر عبدالبهاء ([1]) [1] در باره اين کتاب،ر.ک محيط طباطبائي مجله گوهر، سال 3، ش 9، ص 706

اسلاید 50: فصل چهارم نقدي بر اعتقادات بهائي1. توحيدبهائيان خود را موحد وخداپرست دانسته و مدعي هستند كه بهاء الله را خدا ندانسته و اورا بنده اي از بندگان خدا که مقام مظهريت الهي را يافته است ميدانند . دكتر اسلمنت مبلغ امريكائي بهائي مي نويسد شخص بهائي هيکل بشري حضرت بهاءاللّه را پرستش نميکند بلکه ساجد جلال و مجد خداوند است که آن هيکل مکرّم مظهر آن است([1]) [1] دكتر جي اي اسلمنت ترجمه بشير الهي ITORA BAHAI - BRAZILa Engenheiro Gama Lobo, 267 Vila Isabel20. 551 Rio De Janeiro / RJ, Brazil

اسلاید 51: مرگ شوقيشوقي به سال ۱۳۷۷ ه. ق برابر با ۱۳۳۶ هجري شمسي شش سال قبل تشکيل بيت العدل به طرزي مشکوک و ناگهاني در لندن فوت کرد و همانجا مدفون گرديد علت مرگ او آنفلوانزا اعلام شد که مورد پذيرش برخي از بهائيان قرار نگرفت سرهنگ ثابت با انتشار نامه اي در آن دوره علت مرگ را در اثر توطئه خانم روحيه مکسول همسر وي و اعضاي محفل لندن دانست اين فرضيه اگرچه هرگز اثبات نشد ([1])اما وقتي رقم سنگين اموال و دارائيهائي كه در اختيار شوقي افندي قرار داشت را در نظر مي آوريم احتمال هر گونه دسيسه چيني و توطئه براي تسلط بر جمعيت بهائيان كه در واقع تسلط بر ثروت و قدرتي قابل توجه است بشدت تقويت مي گردد بد نيست بدانيم در سال 1336 ش رقم ماليات بر ارث املا ک و اموال ثروت شوقي رباني، رهبر بهائيان، آنهم تنها در كشور ايران (زمان مرگ او ) معادل 287 ميليون دلار بود .[2] [1] اسماعيل رائين ، انشعاب دربهائيت ، موسسه تحقيقي رائين بيتا صفحه 177تا179[2] (اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت ،تهران: مؤسسه تحقيقي رائين، بي تا ص 343 )

اسلاید 52: نقد وبررسي گفته ها و نوشته هاي بهاءالله :بهاءالله پس از ادعاي« من يظهره اللهي» که باب وعده آمدن او را داده بود و مواجهه با پذيرش اين ادعا از سوي جمعي از بابيان رفته رفته دامنه ادعاي خود را بالا وبالاتر برد و در نهايت به نغمه دروغين الوهيت خويش لب گشود ،بهاءالله طي جملاتي که به نمونه هائي از آن اشاره خواهد شد خود را خداوند و خالق جهان خواند و مدعي «الوهيت» شد تا آنجا كه حتي پيكر خودش را به عنوان قبله نماز بهائيان قرار داد الف) «اسمع ما يوحي من شطر البلأ علي بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون لفريد». [1] «بشنو آنچه را كه وحي مي شود از مصدر بلا بر زمين غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اينكه نيست خدايي جز من زنداني يكتا».

اسلاید 53: هـ) حسينعلي بهأ انبوه پر شمار مردم را كه به ادعاي خدايي او وقعي نمي گذاشتند در شمار غافلين مي خواند او در جواب كساني كه از ب) در قسمتي ديگر از كتاب مبين مي گويد: «كذلك امر ربك اذكان مسجوناً في أخرب البلاد». ([2]) (پروردگارت چنين امر كرد ، زماني كه در خراب ترين شهرها زنداني بود » ج) ان الذي خلق العالم لنفسه قد حبس في أخرب الديار بما اكتسبت ايدي الظالمين». ([3]) آنكه جهان را براي خود خلق كرد، در خراب ترين مكان ها به دست ستمكاران زنداني استد) ان الذي خلق العالم لنفسه منعوه اءن ينظر الي اءحد من احبائه»([4])آن كسي كه جهان را براي خودش خلق كرد، او را منع مي كنند كه حتي به يكي از دوستانش نظر افكندآيا مي توان پذيرفت که اين جملات کلام الهي است؟آيا خدائي چنين ذليل که بدست بندگان خود گرفتار و زنداني مي شود سزاوار پرستش است؟ [1]

اسلاید 54: او مي پرسيدند: تو كه خود را خدا مي داني، چرا بعضي از مواقع مي گويي اي خدا، و در بعضي از نوشته هايت از او استمداد مي طلبي؟ مي گويد:«يدعو ظاهري باطني و باطني ظاهري ليست في الملك سواي ولكن الناس في غفله مبين» (باطن من ظاهر من را مي خواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودي غير از من نيست، ليكن مردم در غفلت آشكارند). و در كتاب بديع نيز آمده است:«انه يقول حينئذ انني انا الله لا اله الا انا كما قال النقطه (سيدباب) من قبل و بعينه يقول من يأتيني من بعد»([5])بها ميگويد خدائي جز من تنها نيست همانگونه که باب قبل از من چنين گفت و نيز همانگونه که پيامبري بعد از من چنين خواهد گفتو)بهاءالله با قبله قرار دادن قبرخود ونيز کسي که بايد در نماز مورد توجه قلبي قرار گيرد عملا پرستش بها را همان پرستش خدادانسته و فرقي ميان آنها قائل نشده اند محمد علي قائني در درس نوزدهم از کتاب دروس الديانه مي نويسد :«قبله ما اهل بهأ روضه مباركه در مدينه عكا مي باشد كه در وقت نماز خواندن بايد رو به آن بايستيم و قلباً متوجه به «جمال قدم» يعني بهأ باشيم. . . »([6])نکته بعدي پيرامون الوهيت در بهائيت آنکه خداي بهائيت خدائي است كه در عين بي نيازي و صمديت ([7]) نيازمند است آنهم به بنده اي كه خود سراپا احتياج و نيازمندي است اين جمله که بهاءاللّه در کتاب ايقان راجع به ملا حسين بشرويه اي مينويسدتوجه کنيد :از آن جمله جناب ملّا حسين است که محلّ اشراق شمس ظهور شدند. لَو لاهُ مَا استَوَي اللّهُ عَلي عَرشِ رَحمانِيَّتِهِ و ما استَقَرَّ علي کُرسِيِّ صَمَدانِيَّتِهِ.([8])اگر بشرويه اي نبود خدا بر عرش رحمانيت جاي نمي گرفت و بر کرسي بي نيازي قرار نمي يافتمي دانيم که به معني بي نياز مطلق است اين چه خدائي است که براي نيل به بي نيازي نيازمند بنده نيازمند خود ملا حسين بشرويه اي است ؟

اسلاید 55: 2. نبوتدر اين بخش از بحث به طرح و نقد دليل تقرير به عنوان يكي از دلايل بهائيت در اثبات ادعاي پيامبران اکتفا ميکنيم ميرزا ابوالفضل گلپايگاني مشهورترين مبلغ بهائي در کتاب«فرائد » اين دليل را بزرگترين برهان حقانيت يک پيامبر دانسته و مي نويسد : در چگونگي استدلال به دليل تقرير: اعلم ايها السيد المجيد ايدک الله و ايانا بالبصارة الکاشفة و الرأي السديد که دليل تقرير اکبر دليلي است که علماي اعلام در تفريق بين الحق و الباطل به آن تمسک جسته اند و در کتب مصنفات خود به آن مبسوطاً و مفصلا استدلال فرموده اند.

اسلاید 56: دليل تقريرميرزا ابوالفضل دليل ادعائي خودبر اركاني استوار كرده است كه عبارتند از :اگر نفسي مدعي مقام شارعيت شود (ادعا) شريعتي تشريع نمايد آن را به خداوند تبارک و تعالي نسبت بدهد (كتاب) آن شريعت نافذ گردد (نفوذ) در عالم باقي ماند(بقا)

اسلاید 57: نقد دليلالف) ادعاي دروغين نبوت و رسالت در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده استب) كتابهاي بسياري هم به دست اينان نگاشته شده كه آن را به خدا نسبت داده اند كه خداوند در قرآن كريم به نويسندگان چنين كتابهائي هشدار داده است فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هــذا من عندالله([1])واي بر كسانيكه با دستان خود كتاب مي نويسند و بعد ميگويند اين كتاب از سوي خدا استج) رهبران بهائي با اين ادعاي مبلغ خود موافق نيستند و دليلي بنام نفوذ را حجت حقانيت تلقي نمي کنند بهاءالله در كتاب ايقان با توصيفي توأم با همدردي با نوح نبي الله مي نويسد: «از جمله انبياء نوح بود که نهصد و پنجاه سال نوحه نمود و عباد را به وادي ايمن روح دعوت فرمود و احدي او را اجابت ننمود» عباس افندي در مقام شرح حال حضرت ابراهيم مي نويسد: «کسي با او موافقت نکرد مگر برادرزاده اش لوط و يکي دو نفر ديگر هم از ضعفاء [1] قرآن كريم ُسوره بقره آيه 79

اسلاید 58: دليل استقامتميرزا حسينعلي در کتاب: «ايقان» و در مقام اثبات دعاوي علي محمد شيرازي مي نويسد: «و دليل برهان ديگر که چون شمس بين دلائل مشرق است استقامت آن جمال ازلي است بر امر الهي که با اينکه در سن شباب بودند و امري که مخالف کل اهل ارض از وضيع و شريف و غني و فقير و عزيز و ذليل و سلطان و رعيت بود با وجود اين قيام به آن امر فرمود چنانچه کل استماع نمودند و در هيچ کس و هيچ نفسي خوف ننمودند. و اعتنا نفرمودند. آيا مي شود اين به غير امر الهي و مشيت مثبة رباني([1]) بعدها زعماي بهائيت، خاصه عباس افندي، و ابوالفضل گلپايگاني، «استقامت» ميرزاحسينعلي را با آب و تاب فراواني مورد نگارش، و با تمسّک به آن، سعي در اثبات حقّانيت دعاوي ميرزاحسينعلي داشتند [1] ايقان»، ص179

اسلاید 59: معاد(رستاخيز)در ديدگاه بهائي اگرچه به دنياي ديگر توجهي شده و براي بعد از اين دنيا هم دنياي ديگري تصوير شده است اما از معاد به مفهوم قيامت و رستاخيز كه در فرهنگ وانديشه اسلامي مطرح است خبري نيست رهبران و مبلغين بهائي با توجيه و تأويل نابه جا و خارج از ايات قرآن مجيد در موضوع معاد مدعي دلالت اين معاني بر ظهور باب و بها شده اند دكتر اسلمنت مبلغ امريكائي بهائيت نظر باب را درباره معاد و قيامت و بهشت و دوزخ چنين بيان مي نمايد: « قسمت مهمّي از تعاليم حضرت باب در تفسير و تشريح معاني قيامت و يوم الجزاء و بهشت و دوزخ است . بنا بگفتهء ايشان مقصود از قيامت ظهور مظهر جديد شمس حقيقت است . قيام اموات عبارت از بيداري و انتباه روحاني نفوسي است که در قبور جهل و ناداني و غفلت و ضلالت بخواب رفته‌اند. يوم الجزاء يوم ظهور مظهر جديد است که بسبب ايمان يا انکار آن اغنام از ساير بهائم جدا شوند زيرا اغنام حقيقي نداي شبان مهربان را ميشناسند و از پي او روان ميگردند . بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفة اللّه و محبّت اللّه است که در نتيجهء ايمان بمظهر ظهور الهي حاصل مي‌گردد تا باين وسيله هر کس بقدر استعداد خود بمنتها درجهء کمال رسد و بعد از موت حيات جاوداني در ملکوت الهي يابد. و دوزخ حرماناز عرفان الهي است که نتيجه‌اش عدم نيل کمال ملکوتي و محروميّت از الطاف لايزالي است. و بوضوح تصريح گشته که اين مصطلحات غير از اين معناي ديگر ندارد و مفاهيم عامّه از قيام مردگان با جسد عنصري و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربي از اوهام و تخيّلات است. و از جملهء تعليمات آنکه انسان را پس از فناي اين جسد خاکي بقاي ابدي است و در حيات روحاني بعد از موت ترقّي و تعالي در کمالات نامتناهي است .»([1]) [1] ـ دكتر اسلمنت بهاءالله و عصر جديد صص29ـ 30

اسلاید 60: فصل ششم تعاليم دوازده گانه بهائيتعبدالبها در سفرتبليغي که به اروپا و امريکا انجام داد در مجامع ، كليساها وكنائس مختلف به سخنراني پرداخته و به عنوان مبين آثار بهاءالله اصولي را در ۱۲ سرفصل را به عنوان تعاليم بهائيت معرفي کرد كه برخي از اين تعاليم ريشه در انديشه هاي بهاءالله نداشته و حتي در مواردي مثل تساوي حقوق زن و مرد مخالف تفكر بهاءالله بوده است و برخي ديگر موضوعاتي است كه در دوره هاي قبل از بهاءالله وجود داشته و بسيار علمي تر و منطقي تر از آنچه عبدالبها مدعي آن است مورد بحث قرار گرفته است بعدها به اصول دوازده گانه بهائيت شهرت يافت

اسلاید 61: تحري حقيقت . واژه تحري حقيقت به معني آزاد سازي حقيقت است و به اين معني است که،انسان بايد شخصا و بدون هيچ فشاري از جانب کسي خود عقيده‌اش را انتخاب کندو اساساً يکي از امور فطري است که در تمام ملل واديان مورد پذيرش و قبول است ، اساساً آدميت انسان به تلاش در جهت همين امر است قرآن نيز به عنوان منشور هدايت و نيز به عنوان کتاب آسماني دين خاتم براين معني تأکيد بسيار کرده است،مصاديق تبعيت نکوهيده در قران تقليد از آباء و اجداد ، تبعيت و تقليد از بزرگان منحرف قوم و تبعيت از آنچه اكثريت مي گويند مي باشد و پيامبر اسلام نيز بنا به اين اوامر الهي از پيروانش مي خواهد كه كوركورانه از ديگران تبعيت ننمايد

اسلاید 62: تحري حقيقت در بهائيتجز شعاري و پنداري بيش نيست زيراالف) از طرفي ادعا ميشود در بهائيت هر كس بايد با توكل بر خداوند ، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببيند و بخواند و با عقل خود ، تفكر و تعقل كند و از طرف ديگر بهاالله پنبه تمام اين ادعا ها مي زند و ميگويد” فهم كلمات الهيه و درك بيانات حمامات معنويه هيچ دخلي به علم ظاهري ندارد . اين منوط به صفاي قلب و تزكيه نفوس و فراغت روح است [1] بنا بر اين وقتي با گوش خود شنيدن و با چشم خود ديدن و با عقل خود تفکر و تعقل کردن که اسباب فراهم شدن علم ظاهري است دخلي به فهم کلمات الهيه نداشت تحري حقيقت نيز ادعائي بيش نخواهد بود ب) مطالعه احوال کساني که از بهائيت کناره گرفته اند بطرز شگفت آوري از عدم آزادي عقيده و تفکر در اين جماعت مدعي تحري حقيقت گلايه و شکايت شده است[2] [1] ايقان ص 163[2] علاقمندان به کتاب سايه شوم اثر خانم مهناز رئوفي منتشره ازسوي مؤسسه کيهان مراجعه نمايند

اسلاید 63: . وحدت عالم انساني يکي ديگر از تعاليم دوازده گانه بهاييان وحدت عالم انساني است ، وجود جهاني متحد که احاد آن همدل و هميار وهمراه هم باشند چيزي است که مورد علاقه تمام انسانها است اما اين وحدت در صورتي ارزش دارد که يک جامعه متحد ايماني تشکيل گردد وحدت عالم انساني به آن معنا که در بهائيت آمده است، مورد قبول اسلام نيست بلکه با خرد و وجدان آدميان کاملا ‏مغايرت دارد. اسلام نه تنها با اين وحدت بي معنا توافقي ندارد بلکه کافران سياه دل رااز چهارپايان هم بدتر مي داند ‏ شوقي افندي وحدت عالم انساني را در رأس تمام تعاليم بهائي معرفي کرده است  عبدالبها: جفاكار را مانند وفادار بنهايت محبت رفتار كنيد و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختامشك معطّر به مشام رسانيد. »([1]).اما قبل از هرچيز بهائيت بايد توضيح دهد که :مقصود واضح وحدت عالم انساني چيست ؟ راه کار و مکانيزم دست يابي به وحدت عالم انساني چيست ؟در صورت ايجاد شدن اين وحدت رهبران و متصديان اداره اين جهان متحد با توجه به تضارب آراء متعدد و متشتت چگونه انتخاب خواهند شدتا حقوق اقليت ها نيز رعايت شده باشد [1] عبدالبها مكاتيب-ص160

اسلاید 64: 3. تشکيل دادگاه بين‌المللي «تشکيل مجمعي از نمايندگان سراسر دنيا به منظور حل مسائل جهاني» اگر مقصود جناب بها از اين دادگاه چيزي شبيه سازمان ملل کنوني است که الزاماً نمي تواند براي ملتها باشد و چرا که نمايندگان آن از سوي دولت ها برگزيده مي شوند پس اين سازمان و نظاير آن با هر عنوان ، بيشتر براي حل مناقشات دولت ها با يکديگر است آنهم با چربش کفه به سود دولتهائي که قدرت بيشتري دارند در واين با رسالت اديان که بايد متکفل امورملت ها باشند سازگار نيست و اگر مقصود غير از اين است که از پيروان و رهبران اين فرقه جز شعار هيچ راه کار مناسبي ديده وشنيده نشده است ونهايت کلام به اينجا ميرسد که مقصود نهائي عبدالبهاست «در تشكيل اتحاديه آينده ملل يك نوع حكومت ما فوق حكومت ها بايد تدريجاً به وجود آيد كه داراي تأسيسات و تشكيلات وسيعه است»([1]) وحتماً آن يک حکومت بهائي است ؟؟؟ [1] - جامعه عمومي دنيا، از انتشارات لجنه جوانان بهايي طهران، 1338 شمسي، ص .18

اسلاید 65: 4. عدم مداخله در امور سياسي مجله اخبار امري ارگان رسمي تشکيلات بهائيت در ايران در راستاي اجراي فرامين رهبران خود با ذکر جمله اي از عبد البهاء به تحذير بهائيان از مداخله در سياست مي پردازد و مي نويسد : «ميزان بهائي بودن و نبودن اين است که هر کس در امور سياسيه مداخله کند و خارج از وظيفه خويش حرفي زند و يا حرکتي نمايد همين برهان کافي است که بهائي نيست. دليل ديگر نمي خواهد» ([1]) اهل بهاء به نصوص قاطعه الهيه از مداخله به امور سياسيه ولو به شق شقه ممنوعند و از دخول به احزاب متخاصمه به صريح بيان مبارک معذور ، ... بر کل واضح و مبرهن گشته است که بهائيان از منازعات و مشاجرات احزاب سياسيه دور و بر کنارند و به هيچ وجه من الوجوه در امري که از آن رائحه ي سياست استشمام شود مداخلتي ندارند ([2])احمد يزداني، در کتاب »نظر اجمالي در ديانت بهائي« مينويسد :اهل بهاء... در امور سياسيه که مخصوص مقامات رسمي مملکتي است، و نيز در امور احزاب و فرق سياسي به هيچ وجه ادني مداخله اي ننمايند... حضرت ولي امر الله مي فرمايد: از امور سياسيه و مخاصمات احزاب و دول بايد کل قلباً و ظاهراً و لساناً و باطناً بکلي در کنار و از اين گونه افکار فارغ و آزاد باشي ([3]) [1] مجله: «اخبار امري»، ارگان رسمي بهائيان، ايران شماره 5، دي 1325هـ .ش..[2] مجله: «اخبار امري»، ارگان رسمي بهائيان، ايران شماره 9، دي 1324هـ .ش..[3] ـ احمد يزداني نظر اجمالي در ديانت بهائي ص49

اسلاید 66: نقدبهائيان بنا به تصريحات مسلم زعمايشان به کوشش هائي مبادرت ميورزند، که به هيچ وجه من الوجوه نمي تواند، همساز و منطبق با تصريحات مذکور در خصوص اطاعت از اوامر و نواهي حکومت تلقي شود:1 ـ در بهائيت و بنا به نص و صاياي عباس افندي: «بيت عدل الذي جعله الله مصدر کل خير و مصونا من کل خطا... مجمع کل امور است. و مؤسس قوانين و احکامي که در نصوص الهي موجود نه. و جميع مسائل مشکله در اين مجلس حل گردد...اين بيت عدل مصدر تشريع است و حکومت قوه تنفيذ تشريع بايد مؤيد تنفيذ گردد...مرجع کل، کتاب اقدس و هر مسئله غير منصوصه راجع به بيت عدل عمومي به بيت عدل آنچه بالاتفاق و يا به اکثريت آراء تحقق يابد همان حق و مراد الله است ([1])چنين سازماني که اساس حکومت بهائي است، نمي تواند بهائيان را اجازه دهد «به پادشاهان در نهايت صداقت و امانت خدمت نمايند و مطيع و خيرخواه باشند ([2]) [1] بهاء الله و عصر جديد»، ص300[2] بهاء الله و عصر جديد ، ص302

اسلاید 67: 5. ترک تعصبات جاهليهبدون ترديد معنائي منفي کلمه تعصب مورد علاقه و تأييد انسانهاي آزاد انديش نيست ، رهبري بهائيت اين بار نيز ميکوشد با بکار گيري واژگان« ترک تعصب» به تحريک احساسات پرداخته و به وسيله آن بسياري از خواسته هاي خود را جامه عمل بپوشاند «اي احبّاي الهي از رائحه تعصب جاهلانه و عداوت و بغض عاميانه و اوهام جنسيّه و وطنيه و دينيّه كه به تمامه مخالف دين الله و رضاي الهي و سبب محرومي انساني از مواهب رحماني است بيزار شويد. . . و به هر نفسي از هر ملت و هر آئين و هر طايفه و هر جنس و هر ديار ادني كرهي نداشته باشيد بلكه در نهايت شفقت و دوستي باشيد. . . »براساس گفته عبدالبهاء تفاوتي ميان تعصب و غيرتمندي که مورد تأکيد نبي بزرگوار اسلام و ساير انبيا بوده است وجود ندارد بنا بر اين بهائيان بايد نسبت به نواميس مختلف مادي و معنوي خود کاملاً بي تفاوت باشند لازم به ذکر است اگر مقصود از اين تعليم پيراستن جان از قيد جهالت باشد که هزار و دويست سال قبل از بهائيت در اسلام تبيين شده است .

اسلاید 68: . تساوي حقوق زن و مردنمي توان پذيرفت که بهاءالله منادي تساوي حقوق زن و مرد باشد است زيرا براساس نصوص و احکامي که از او برجاي مانده است ثابت مي شود که وي به برتري ذاتي مردان معتقد است و دستور العمل هاي دين مجعول خود را بر پايه اين انديشه بنا نهاده است به طور مثال در بدائع الآثار از کتب معتبر بهائي آمده است که :سؤال خانمي بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زني مبعوث نشده و همه مظاهر الهيّه رجال بوده اند . فرمودند:هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شريکند ولي شبهه اي نيست که رجال اقدمند و اقوي حتّي در حيوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم اين امتياز مشهود .[1]دقت در واژگان اقدم و اقوي و توجه به محتواي سؤال و فحواي کلام جناب بها در شاهد مثال آورده شده هيچ ترديدي باقي نميگذارد که بها به اين اصل اساساً بي اعتقاد است علاوه بر نص فوق، بهأالله زنان را از حضور در بيت العدل که مهمترين نهاد مديريتي در سازمان شبه ديني بهائي است محروم و ممنوع ساخته است و در تمام الواح مربوط به بيت العدل از کلمه رجال استفاده کرده است وي در شرايع و احکام ديني نيز در كتاب اقدس،نيز ميان مردان و زنان قائل به تفاوت است است : [1] رياض قديمي گلزار تعاليم بهائي نسخه هاي WORD ـوPDF موجود در سايت جامع آثار بهائي ص288 نقل از بدائع الآثار ص ١٥٣ ج١

اسلاید 69: 7. صلح عمومياين تعليم در حالي از سوي عبدالبها به عنوان يک انديشه مترقي مطرح ميگردد که آن را تنها مي توان يک کلي گوئي فاقد عمق و ارزش دانست چرا که اهميت و ارزش صلح در طول تاريخ همواره مد نظر انديشمندان و افراد مختلف بشر بوده است و حتي برخي از جنگها که در گذشته هاي دور و نزديک به وقوع پيوسته است انگيزه آن ايجاد صلح بوده است نظير آنچه امروز در عراق و افغانستان و ... اتفاق مي افتد آنچه در اين ميان مهم است ارائه راهکاري مناسب براي جلو گيري از کشتار انسانهاي بيگناه و توسعه صلح است تا آنجا که از نتيجه تحقيقات محققين مختلف در متون بهائي آگاهيم اين فرقه از ارائه راهکاري مناسب و حائز اهميت ناتوان بوده است بهاءالله در لوح شيخ نجفي معروف به لوح ابن ذئب آورده است :سلاطين آفاق وفّقهم اللّه بايد باتّفاق باين امر که سبب اعظم است از براي حفظ عالم تمسّک فرمايند * اميد آنکه قيام نمايند بر آنچه سبب آسايش عباد است * بايد مجلس بزرگي ترتيب دهند و حضرات ملوک و يا وزراء در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتّحاد و اتّفاق را جاري فرمايند و از سلاح باصلاح توجّه کنند و اگر سلطاني بر سلطاني برخيزد سلاطين ديگر بر منع او قيام نمايند در اين صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نه (لازم نه يعني لازم نيست ) الّا علي قدر مقدور لحفظ بلادهم و اگر باين خير اعظم فائز شوند اهل مملکت کلّ براحت و مسرّت بامور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثري از عباد ساکن شود([1]) [1] حسينعلي نوري لوح شيخ محمّد تقي اصفهاني معروف به نجفي،مؤسّسهء معارف بهائي ، کانادا ۱۵۷ بديع ،۲۰۰۱ ميلادي صفحه 23و24

اسلاید 70: 8. تعديل معيشت عمومي و رفع مشکلات اقتصادي اين تعليم اگرچه جمله اي زيبا ست اما با يد گفت بيشتر از يک شعار تبليغاتي نيست که بيشتر به يک تبليغ انتخاباتي شبيه است چرا که اولاً بهائيت در دستورات خود يک راه کار مناسب براي اين ادعا ارائه نمي کند و ثانياًبا روا شمردن موضوعاتي مثل ربا خواري نويد يک جامعه سرمايه داري را ميدهد که هرگز به تعديل معيشت نمي انديشد و بر اساس منافع سرمايه داران حرکت کرده و پويائي را از اقتصاد سلب ميکند

اسلاید 71: 9. جهان بشري محتاج نفثات روح القدس است اين تعليم کوششي است براي توجيه ادعاي پيامبري باب و بهاءالله که بعد از حضرت خاتم الانبياء با داعيه بابيت و قائميت و مظهريت به نسخ اسلام و جعل شريعت جديد پرداختند چراکه در حقيقت شيعه نيز معتقد به فيض هميشگي الهي، و عدم قطع آن است. اما نه به نحوي که بهائيان تصوير مي کنند آنان ميگويند : انسان‌ها علاوه بر نياز مادي نيازمند مواردي روحاني هستند که فقط به وسيلهٔ پيامبران ممکن است مرتفع گردد و لذا نياز به تجديد اديان وجود دارد.زيرا هر دوره اي براي خود اقتضائي دارد و اقتضاي هر زماني، ايجاب مي کند که خداوند مردمان را از فيض خود و متناسب با مقتضيات زمان بهره مند سازد. از اين روي ختم رسالت و نبوت، به زعم بهائيت منافي مقتضيات زمانه و تداوم هميشگي فيض الهي است

اسلاید 72: 10. تعليم و تربيت عمومي واجباريبر اساس تعاليم بهاءالله بعلت آنکه تعليم و تعلم حق هر کودک است و لازم است از اين نعمت بهرمند گردد بنا بر اين بر والدين اطفال امري اجباري است که در صورت عدم توانايي والدين به هر دليلي مادي يا هر دليل ديگر بيت العدل آن را بر عهده خواهد گرفت اين آموزه هم علاوه بر آنکه موضوع جديدي نيست مانند بقيه تعاليم بهائي فاقد ارزش اجرائي و عملي است زيرا اولاً يک دستور بسيار کلي است و ثانياً مقصود از تعليم و تربيت به در ستي مشخص نيست ؟

اسلاید 73: 11. دين بايد سبب الفت و محبت باشدپيغمبران اصولا براي برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن الفت بين مردم ظاهر شده‌اند، در غير اينصورت به گفته عبدالبهاء :لذا اگر دين هم که خود بايد علاج اختلافات باشد سبب اختلاف و جنگ و جدائي شود بيديني بهتر است .اولا :ً تاريخ بابيت و بهائيت سرشار از دشمني ها و درگيريهاي متعدد رهبران و رهروان و اختلافات داخلي اعضاي اين فرقه ميباشد که هرکدام براي خود در تاريخ کوتاه اما پر موضوع بهائيت سرفصلي قابل توجه بشمار ميروند

اسلاید 74: 12. دين بايد مطابق علم و عقل باشدبه دليل اين که علم و عقل هردو از منبعي واحد يعني خداوند سر چشمه گرفته اند بنابراين نمي‌توان گفت که علم يک چيز مي‌گويد و دين چيز ديگري. بنابراين بايد تطابق کامل بين علم و دين وجود داشته باشد. عبدالبها در اين مورد ميگويد :‏«ديگر آن‌که دين بايد مطابق با عقل باشد، مطابق با علم باشد؛ زيرا اگر مطابق با علم و عقل نباشد اوهام است. ‏خداوند قوه‌ي عاقله داده تا به حقيقت اشيا پي ببريم و حقيقت هر شيء‌ را ادراک کنيم. اگر مخالف علم و عقل باشد ‏شبهه‌اي نيست که اوهام است» ([1])اين واقعيت که دين و علم از منبع واحد سرچشمه گرفته و توافق کامل با هم دارند مورد تأييدو قبول مسلمين نيز هست چرا که علم يکي از صفات الهي است و دين نيز از ناحيه ذات اقدس الهي نازل گرديده است اما اين تعليم بهائي نيز مانند ساير تعاليم آن از گرفتار معايب مختلف است [1] ـ خطابات عبدالبها ، مؤسسه ملي مطبوعات امري ، ج 2

اسلاید 75: فصل هفتم احكام بهائيت از آنجا که بهائيت از بابيت وهسته مرکزي بابيت از اسلام انشعاب يافته است بهاءالله به دو منظور شروع به جعل شريعت و خلق احکام کرد تا اولا ً: با جعل اين احكام ظاهر دين خود را به اديان حقه و اصيل که داراي شريعت و احکام مخصوصه هستند شبيه كندو از اين رهگذر ساده لوحان را به سوي خود جلب نمايد و ثانياً احکامي وضع نمايد که موافق ميل حاميان شرقي وغربي او بوده تا در صورت فراگيرشدن آن (كه البته فرضي محال است)براي آنان درد سر و زحمتي نداشته باشد آنچه در زير مي آيد نمونه هائي از اين احکام است

اسلاید 76: طهارت در بهائيت خبري ازطهارت و نجاست به معناي اسلامي آن نيست بهاءالله در اقدس با جمله « قد انغمستُ الاشياء في بحرالطهارة » [1] بنا براين ديگر هيچ چيز نجسي در دنيا وجود ندارد ... حتي بول و غائط انساني و سگ وخوک و..... و تنها بهائيان بايد از چيز هائي که به اصطلاح کثيف هستند پرهيز کنند آنهم اگر دلشان خواست که نظيف باشند [1] تمام اشيا را درياي طهارت غوطه ور کردم

اسلاید 77: وضو بنا بر آنچه که در صفحه 15 کتاب گنجينه حدود و احکام مهم ترين کتاب فقهي بهائيان بشمار ميرود آمده است : وضوي بهائي به ساده ترين شکل ممکن انجام ميگيرد ([1])شستن دستها تا مچ و شستن صورت و قرائت دو دعاي يک سطري دعا و با تفحص در مهم ترين کتابهاي احکام بهائي اگرچه از زوال وضو صحبت شده اما اثري از بيان مبطلات وضو ديده نمي شود [1] در وضو و ترتيب آن جمال قدم جلّ جلاله در کتاب مستطاب اقدس ميفرمايند قوله تعالي: قد کُتِبَ لمن دان باللّه الدَّيّانِ ان يَغسِلَ فيکلّ يوم يديه ثمَّ وجهه ... الي قوله تعالي کذلک توضّاوُا للصّلوة امراً من لَدي اللّهِ الواحد المختار. (بند ۱۸)در حين شستن دست بايد اين آيه را تلاوت کرد قولهُ تعالي: الهي قوّ يَديْ لتأخُذَ کتابَکَ باستقامة لا تمنَعُها جنودُ العالَمِ ثمَّ احفَظْها عن التّصرُفِ فيما لم يدخُل فيمِلکِها انّک انت المقتدرُ القدير.و در وقت شستن صورت بايد تلاوت کرد: ايربِّ وجّهت وجهي اليک نوّرهُ بانوار وجهِکَ ثمَّ احفَظهُ عن التّوَجُّهِ الي غيرک

اسلاید 78: نماز بهاءالله در كتاب اقدس براي پيروان خود سه گونه نماز تشريع نموده است كه عبارتند از نماز صغير ، نماز وسطي ، نماز كبير كه البته هرسه واجب نيست[1]دقت و امعان نظر در ويژگيهاي نماز بهائي نشان دهنده روح تفرعن و علاقه بسيار زياد شارع آن به پرستيده شدن است چرا كه بهاءالله شخص خود را قبله بهائيان در نماز معرفي كرده وي مي گويد:و اذا اردتم الصّلوةَ وَلُّوا وجوهَکم شطرِيَ الأقدسَ المقامَ المقدّسَ الّذي جعله اللّه مطاف الملأ الأعلي و مُقبَلَ اَهلِ مدائن البقاء و مصدر الأمر لمن في الأرضين و السّموات ....هنگامي که خواستيد نماز بخوانيدصورتهاي خود را برگردانيد به سوي مقام مقدسي که خداوندآنجا را محل طواف ارواح و ملائکه و محل توجه اهالي شهرهاي بقا و مصدر امر براي کساني که در آسمان و زمين قرار داده است .... و در لوح محمّد قبل علي آورده است:اينکه در باره قبله سؤال نمودي .... مادام که شمس مشرق و لائح است توجّه باو مقبول بوده و خواهد بود و از بعد هم قرار فرموده. [2]ديگر آنکه خواندن نماز به جماعت به موجب اين دستور بهاء حرام است [1] گنجينه حدود و احكام ص22[2] ـ عبدالحميد اشراق خاوري گنجينهء حدود و احکام مؤسّسهء ملّي مطبوعات امري نشر سوم - ١٢٨ بديع ص ١٩

اسلاید 79: نماز دزديده شدهجالب است بدانيم يکي از نمازهاي اين دين مبين قرن اتم سرقت شده است در لوح مير علي اصغر اسکوئي فريدي آمده است :که از اين کلام عبدالبها مشخص مي شود سرقت قبل از اقامه و خوانده شدن آن نماز توسط بها يا عبدالبها بوده است چرا که اگر عبدالبها اين نماز را خود خوانده ويا خوانده شدن آن توسط پدرش را ديده بود ميتوانست پاسخ مير علي اصغر اسکوئي فريدي را بدهد و ديگر دزديده شدن لوح آن اهميتي نداشت

اسلاید 80: روزه وجوب روزه براي بهائيان در اسفند ماه به مدت نوزده روزاست که از طلوع تا غروب آفتاب فقط با امساک از2 مورد اکل وشرب تحقق مي يابدروزه اي آسان در معتدل ترين فصل سال نشان از توجه جناب بها ءالله است به سليقه دينداران عصر جديد که حال کارهاي عبادي سخت را را ندارند

اسلاید 81: حجاين عبادت به شرط استطاعت جسمي ومالي است وبا زيارت منزل سيد علي محمد باب در شيراز ويا منزل ميرزا حسينعلي نوري در بغداد محقق مي شوداين مسافرت بر مردان واجب است و زنان که نيمي از جمعيت هستند معاف از انجام شده اند اين حج موقع و فصل معيني ندارد و در 2 جاي متعدد است پس نمي تواند نتايج حج اسلامي را داشته باشد

اسلاید 82: حقوق ماليبه حکم اين بند از کتاب اقدس و الّذي تَملّک مائة مثقالٍ من الذّهب فَتسعَةَ عشر مثقالاً لله فاطر الأرض و السّمآ بربهائيان واجب است که وقتي نصاب اموالشان به يکصد مثقال طلا رسيد نوزده مثقال آنرا تحت عنوان حقوق اللّه به دستگاه رهبري بپردازندکاملاً معلوم است که بهاء الله در اين حکم براي تأمين نيازهاي مالي فرقه خود از سيستم مالي اسلام الگوبرداري نموده است و تنها با تغيير در نحوه تصرف آن سيستم مالي آئين خود را ساماندهي کرده استنکته : با عنايت به اينکه بسياري موضوعات مبتلابه مردم در کتابهاي احکام بهائي معطل و ناگفته مانده است بخش عظيمي از کتب فقهي بهائي مثل گنجينه حدود و احکام اختصاص به اين وظيفه پيدا کرده است حاجي ابوالحسن امين اردکاني اولين انسجام تشکيلاتي بهائيان را در جمع آوري حقوق الله نشان داد

اسلاید 83: نمونه اي از حدودبهاءالله در کتاب اقدس مجازات قاتل و حکم کسيکه خانه کسي را بسوزاند چنين اعلام ميکند :مَنْ اَحْرقَ بيتاً متعمِّداً فَاَحْرِقوه و مَنْ قتل نفساً عامداً فاقتُلُوه.کسيکه خانه اي را بسوزاند او را بسوزانيد و کسي رانيز که کسي را بکشد بکشيدو اگر هم خواستيد آنها را درحبس ابد نگاه داريد مانعي ندارد ...

اسلاید 84: نمونه اي از کفاراتدر آئين بهائي حد و مجازات زنا كردن به وسيله واريز پول به حساب بيت العدل است . اقدس حد زاني و زانيه را چنين تعيين كرده:خدا حكم كرده است بر هر زاني و زانيه ديه مسلمه را به بيت العدل بدهد و آن نه مثقال طلاست!».عمل شنيع لواط نيز اگرچه محكوم به حرمت است اماحد آن بعلت خجالت کشيدن خدا مبهم است انّا نَسْتَحْيي اَنْ نذکُرَ حکمَ الغِلمانِ ما شرم داريم كه حكم (عمل لواط)پسران را بگوئيم ؟ در کتاب مستطاب اقدس ميفرمايند قوله تعالي:انّا نَسْتَحْيي اَنْ نذکُرَ حکمَ الغِلمانِ اتّقُوا الرّحمنَ يا ملأ الأمکانِ و لاتَرتَکِبوُا ما نُهيتُم عنه في اللّوح و لا تکونوا في هَيْمآء (١) الشّهوات من الهائمين. ([1]) [1] اقدس بند ۱۰۷

اسلاید 85: تقويم تقويم شمسي بهائي از نوروز آغاز گشته و نوزده ماه دارد ، که هر ماه نيز از نوزده روز تشکيل شده است، مجموع روزهاي سال سيصد وشصت و يک روزميشود که چهار روز (در سالهاي کبيسه پنج روز ) باقي خواهد ماند که به عنوان ايام الهاء ناميده شده است و اين ايام براي شکرگزاري و جشن تعيين شده است

اسلاید 86: جواز رباخواريباب وبه تبع او بهاءالله براي اثبات اينکه احکامي جديد آورده اند به صدور حکم حلال بودن ربا پرداختند عبدالبهاءدر اين مورد ميگويد :و امّا مقدار ربح در معاملات نقديّه حضرت اعلي روحي له الفداء تنزيل تجارت را مشروع فرموده‌اند[1]ولي پس از توجه به باز خورد منفي اين حکم شيطاني ناچار شدند حرفهاي گذشته را با لطايف الحيل پس بگيرند بنا براين عبدالبها در لوح ديگري مينويسد :من بعد تنزيل بنفسي ندهيد زيرا عبدالبهاء تنزيل دوست ندارد ولو اينکه مشروع است مگر قرض الحسنه امّا از احدي تنزيل مگيريد. [1] گنجينه حدود و احکام ص ٢٠۴

اسلاید 87: فصل هفتم نظام و تشکيلات اداريآنان که بهائيت را مانند يکي از احزاب سياسي معرفي ميکنند سخن به گزاف نگفته اند ، تشکيلات اداري بهائيت درست مانند يک سازمان سياسي به کنترل اعضا و نيروهاي طرفدار خود پرداخته و در فرصت هاي مناسب بهره خود را از آنها برمي گيرد بر اساس نوشته هاي بهاءالله بهائيت بايد به صورت تشکيلاتي وسازماني اداره شود و هيئتي مرکب از نه نفر سرپرستي فرقه را برعهده داشته باشند

اسلاید 88: بيت العدلميرزا حسينعلي در کتاب اقدس دستور تشکيل بيت العدل را صادر کرده و مينويسد :قد کتب اللّه علي کلّ مدينة ان يجعلوا فيها بيت العدل و يجتمعَ فيها النّفوُس علي عدد البهآء [1]وخدا وند مقرر کرد تا در هر شهري بيت العدلي تأسيس گشته و افرادي به تعداد عدد بها در آن جمع (براي انجام امورات جار ي بهائيان ) شوندوي در توقيع مورخه سوم شهر البهاء ٢٣ مارس درباره علت تأسيس و اعلام وظايف و حدود اختيارات اعضاي بيت العدل ميگويد :امور ملّت معلّق است برجال بيت عدل الهي .......... چونکه هر روز را امري و هر حين را حکمي مقتضي ، لذا امور بوزراي بيت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند ......ايشان ملهمند بالهامات غيبي الهي ، بر کلّ اطاعت لازم امور سياسيّه کلّ راجع است به بيت العدل و عبادات بما انزله اللّه في الکتاب .[2] [1] . اقدس (بند ۳۰ ص ٢١۴)[2] حسينعلي نوري آيات الهي جلد اوّل - لجنهء نشر آثار امري بلسان فارسي و عربي- لانگنهاين _ آلمان ١٤٨ - بديع

اسلاید 89: زيرمجموعه هاي بيت العدلواحدهاي سازماني بيت العدل از دار التبليغ بين المللي شروع ، و به هيئت ها و لجنه هاي محلي ختم ميگردد بالاترين مرجع تصميمي گيري بيت العدل ، دار التبليغ بين المللي است علاوه بر دار التبليغ واحدهاي دار الآثار، هيأت مهاجرين ، دفتر بين المللي بهائي ، دارالآثار بين المللي بهائي با شرح وظايف مخصوص مستقيماً زير نظر بيت العدل اداي وظيفه ميکنند علاوه بر محافل ملي و محلي ، هيأتها ولجنه ها از ديگر واحدهاي سازماني بيت العدلند که زير نظر محفل ملي و محلي ، و متناسب با نيازها و ضرورتهاي ملي و منطقه اي بهائيان تأسيس مي گردند و هر هيأت و لجنه در حوزه تعريف شده اي فعاليت ميکند در واقع ملموس ترين واحد سازماني براي آحاد بهائي هيأتها ، لجنه ها و محافل محلي اند اين واحد ها بر کليه فعاليت هاي اجتماعي فردي و احوال شخصي بهائيان نظارت و اشراف کامل دارد

اسلاید 90: شرح وظايف بيت العدلبنا به گفته هاي بهاءاللّه و عبدالبهاء قوانيني که بيت العدل اعظم تشريع مي‌کند همان اعتبار و صلاحيّت آثار آنان را دارد با اين تفاوت که بيت العدل اعظم مختار است که چون مقتضيات زمان ايجاب نمايد آنچه را خود تشريع نموده تعديل يا لغو نمايد. وليکن قوانيني که در آثار بهاءالله و عبدالبها آمده‌است قابل تغيير نيست. عبدالبهاء مي‌گويد:هر امري که در آثار رهبران نخستين بهائي نباشد راجع بيت العدل عمومي است و آنچه به اتفاق و يا به اکثريت آراءاعضاي بيت العدل تحقق يابد همان حق و مرادالله‌ است.تفسير متون‌ و آثار بهاءالله، عبدالبهاء و شوقي افندي و توضيح مسائل مبهمه.تشريع قوانين و احکام غير منصوصه به مقتضاي زمان.اداره امور جامعه بهائيان در سراسر دنيا.ايجاد موسسات تبليغي و اعلان و انتشار و تبليغ بهائيت و ترويج مصالح بهائيانسرکوب اختلافات به وجود آمده در جامعه بهائي[1] [1] ارکان نظم بديع، صفحات ۳۲۱ -۳۲۰

اسلاید 91: هيأت مشاورين قاره اي هيأت مشاورين قاره اي ، به عنوان يکي از واحدهاي وابسته به دار التبليغ بين المللي ، در قالب قاره هاي آسيا ، اروپا ، امريکا و افريقا و اقيانوسيه از طريق هيأتها ، معاونت خود ، مديريت محافل ملي کشورها را بر عهده دارد . اين هيأتها ، علاوه بر مديريت محافل ملي کشورها ، دو وظيفه عمده صيانت از تشکيلات و جامعه بهائي و تبليغ و نشر مرام بهائيت را نيز عهده دار مي باشد

اسلاید 92: محافل روحاني ملي و محليدر حال حاضر جامعه بهائي در صورت امکان در هر شهري يک گروه نه نفره به نام «محفل روحاني محلي» انتخاب مي‌کنند به اين ترتيب که انتخاب اعضاي محافل به صورت راي مخفي و آزاد است و بدون کانديدا و تبليغات. بهائيان ساکن هر شهر و روستا ، چنانچه به حد نصاب نه نفر برسند ، ملزمند محفل محلي برپا نمايند محفل محلي ، همانند محفل ملي ، مرکب از نه نفر ، و در واقع ، زير مجموعه محفل ملي است و از تمامي اختيارات و وظايف لازم براي اداره و کنترل بهائيان تحت حوزه خود برخوردار مي باشد

اسلاید 93: نمايندگان منتخب حوزه فعاليتي اين محافل اعضاي «محفل روحاني ملي» را از بين کليه اعضاي جامعه بهائي آن کشور انتخاب مي‌کند. محفل ملي در واقع رابط جامعه بهائي هر کشور با بيت العدل ، و مجري سياست ها و اهداف بيت العدل در آن کشور است تبعيت از دستورات محفل ملي بر بهائيان آن کشور واجب است و تخلف از آن دستورات ، محروميت هاي گسترده اي را در پي دارد ومتخلفان به اشد وجه مجازات ميشوند (اخيراًالبته بر اثر فشارهاي موجود ، در اين مجازاتها تجديد نظر هائي شده است)و اعضاي محافل ملي هستند که ۹ نفر اعضاي بيت العدل اعظم الهي را انتخاب مي‌کنند، که در صدر اين محافل قرار دارد.محفل‌هاي محلي و ملي طبق وصاياي شوقي افندي به جاي بيت‌العدل‌هاي محلي و ملي تا آمادگي جوامع براي بر پا کردن گروه مذکور برقرار خواهند بود. اعضاي محافل مي‌توانند مذکر يا مونث باشند.

اسلاید 94: فصل هشتمبهائيت و سياست

اسلاید 95:

اسلاید 96: الف) بهائيت واستعمار روابط و هم پيماني سازمان رهبري بهائيت با بيگانگان و دول استعماري آنچنان آشکار و رسوا است که مورخان حوزه تاريخ معاصر ايران بي هيچ ترديدي به آن معتقدند ([1])، و حتي اين مسئله را در آثاري که از سوي بابيان و بهائيان به جاي مانده  ميتوان ردگيري نمود بطور مثال بهاءالله براي فرار از مجازات و تسلط حکومت ايران بر آنان ، براحتي چشم از وطن مألوف پوشيد و تصميم گرفت که خود و همه بابيان همراه او تابعيت دولت عثماني را بپذيرند تا از تعقيب و آزار مأمورين و روحانيون ايراني درامان باشند. بابيان ساکن بغداد نيز در مدت 3 هفته همگي تبعه دولت عثماني ميشوند. عبدالبهاء در مقاله سياح مينويسد: بواسطه اين تدبير تسکين فساد شد و قونسول دست از تعرض کوتاه نمود.([2]). [1] حتي آنان که دلبستگي هائي به اين فرقه دارند اگرچه اين امر را توجيه ميکنند اما منکر اصل قصه نيستند[2] مقاله سياح ص 51

اسلاید 97: بهائيت و روسيهحکومت ديکتاتوري روسيه تزاري درمنابع تاريخي اعم از مسلمان ، بابي ، بهائي و غيره به عنوان نخستين دولتي که ارتباطي تنگاتنگ با بهائيت دارد مطرح مي گردد اين دولت بارها وبارها با دخالت در قضيه بابيه و حمايت از آن مانع نابودي و اضمحلال اين نحله جعلي گرديد که شواهد بسياري در اين مورد خصوصاً در کتابهاي بابي و بهائي برجاي مانده است که هر گونه ترديد را براي جويندگان حقيقت برطرف مي کند

اسلاید 98: شواهد وابستگياشتغال تعدادي از نزديکان ميرزا حسينعلي نوري (بهاءالله) در دستگاه امپراطوري روسيه که عبارتند از : پدرش ميرزا عباس نوري ،دستيار شاهزاده «روس فيل» قاجار امام وردي ميرزا بود برادر و شوهر خواهر و خاهر زاده وي نيز در استخدام سفارت روسيه بودند ([1]) فعاليت و پيگيري هاي مشکوک کينياز دالگورکي در جريان حرکت بابيه تصوير برداري از جسد باب دخالت صريح سفير روسيه در نجات جان حسينعلي نوري (بهاءالله) در واقعه ترور ناصرالدين شاه ([1]) [1] نشريه ايام شماره 29 ص4 (بهائيت و روسيه تزاري)

اسلاید 99: دعوت از بهاءالله براي اقامت در روسيه ([2])نظارت بر حسن انتقال « حسينعلي نوري (بهاءالله)» به تبعيد عراق ([3])صدور لوح ويژه به افتخار امپراتور روسيه از سوي بهأالله :....قد نجيني احد سفرائک اذ کنت في السجن تحت السلاسل والاغلال بذلک کتب الله لک مقاماًمالم يحط به علم احدالاهو ([4])اجازه به بهائيان براي ساخت اولين معبد (مشرق الاذکار )در خاک آن کشور ([5])سفارش اکيد عبدالبها به بهائيان براي دعاکردن براي الکساندر امپراطور روسيه.......... ، ميرزا حيدر علي اصفهاني بهائي در صفحه 128 کتاب«بهجت الصدور» مي نويسد: «و القائم بامر الله (بهاء) را گرفتند و حبس کردند و بقدر يک کرور اموال و املاک و عمارتش را بردند و غارت نمودند و در ظاهر چون دولت بهيه روس حمايت آن قائم بامر الله که ملقب به بهاء الله است نمود نتوانستند شهيد نمايند به دار السلام بغداد نفي نمودند ([6]) [1] ـ عبدالحميد اشراق خاوري ـ ايام تسعه ـطبع 3ـ 121بديع ـمؤسسه ملي مطبوعات امري ص387 ونيز ر.ک. قرن بديع قسمت دوم ص33[2] ـ تلخيص تاريخ نبيل زرندي[3] ـ اشراقات ص 104[4] ـ کتاب مبين شامل سوره هيکل الدين و الواح ديگر 1308 ص76 [5] آواره عبدالحسين ـ الکواکب الدريه في مأ آ ثرالبهائيه مطبعه سعادت مصر 1342ه/ق.جلد دوم ص 55[6] ـ بهائيان سيد محمد باقر نجفي 600

اسلاید 100: بهائيت و انگليساسناد بسياري وجود دارد که روشن مي سازد دولت انگلستان به عنوان يکي از مهم ترين ابر قدرت هاي استعماري سده هاي اخير ، براي نفوذ درسرزمينهاي اسلامي بويژه ايران،طرح وبرنامه اي مفصل تدارک ميبيندوبراي ايجادشکافت دربافت اعتقادي مردم مسلمان وشيعه مذهب ايران بودجه هنگفتي درنظر مي گيرد که ميتوان به عنوان نمونه به مطلب ذيل اشاره کرد : نايب السلطنه وفرمانرواي هندوستان اعلام مي کند که غازي حيدرالدين پادشاهصوبه اود وفرمانفرماي لکنهو تمام مايملک ودارايي خودراوقف مراکز ديني شيعيان جهان کرده است تادرامد حاصله از ان درهرسال صرف امورمعيشتي وتحصيل علوم ديني طلاب شيعه مذهب شود.([1]) [1]   خان ملک ساساني،دست پنهان سياست انگليس درايران،به نقل ازکتاب حقوق بگيران انگليس در ايران،اثراسماعيل رايين،صص 112-97.

اسلاید 101: اين پيوند در دوران رياست عباس افندي (عبدالبهأ) بر فرقه بهائي به اوج خود رسيد تا آنجا که پس از پايان جنگ جهاني اول ، و واگذاري قيموميت فلسطين توسط شوراي عالي متفقين به بريتانيا ، سرهربرت ساموئل، اولين كميسر عالي فلسطين ،بلافاصله مأموريت مي يابد به ديدار عباس افندي بشتابد و از سوي امپراطوري بريتانيا به پاس قدرداني از خدمات بهائيان در دوران جنگ نشان «نايت هود» و عنوان اشرافي «Sir »را به «عباس افندي» اعطا كند. ([1]) عبدالبهاء، با گرفتن‌ نشان‌ و دعا براي‌ پادشاه‌ انگليس‌ جرج‌ پنجم، وابستگي تاريخي‌ اين‌ فرقه‌ را به استعمار گران بيش از پيش آشکار کرد.و تا به امروز اين روند وابستگي همچنان ادامه دارد و بهائيت براي پيشبرد فرقه خود که در واقع گامي در جهت منافع استعمار گران است همچنان به انگليس و دوائر استعماري آن نيازمنداست [1] ـ همان ص305

اسلاید 102: بهائيت و اسرائيلقدمت روابط صميمانه و همكاري صهيونيست ها و دستگاه رهبري بهائيت از عمري به اندازه عمر اين فرقه برخوردار است ريشه هاي ارتباط و صميميت اين دو غده سرطاني به سالها قبل از تشکيل اين دولت برميگردد از روزي که بنيانگذاران رژيم صهيونيستي اسرائيل براي غصب سرزمين فلسطين کوشش مي کردند.تا امروز روابط حسنه اي ميان آن برقرار بوده است

اسلاید 103: دلايل حمايت اسرائيل از بهائيت1 . اقتصاديوجود تشکيلات مرکزي ،ديدار ولي امر و زيارت مقابر بنيان گذاران بهائي بهائيان را وادار به مسافرتهاي مذهبي به اسرائيل و توسعه صنعت توريسم را به دنبال خواهد داشت که امروزه به گواهي کارشناسان اقتصادي يکي از مهم ترين منابع درآمد کشورها ست از سوي ديگر قطعاً پيروان بهائيت به علت دل بستگي هائي که به قبله و مقابر رهبران خود دارند قطعا در آينده به سرمايه گذاريهاي مختلف در اين کشور دست خواهند زدبنا براين امکاناتي که اسرائيل ديروز و امروز در اختيار اين فرقه قرار داده و مي دهد در برابر آنچه ميگيرد و خواهد گرفت بسيار ناچيز است و اين همان سرمايه گذاري دراز مدت و البته کم هزينه و پرسودي است که عقل صرفه طلب يهودي به آن رغبت بسيار دارد

اسلاید 104: 2 . تبليغاتيارزش تبليغاتي سازمان بهائيت براي اسرائيل بسيار بيشتر از ارزش اقتصادي آن است چرا که افراد و گروههاي ثروتمند يهودي در اقصا نقاط جهان در خدمت اهداف صهيونيسم قرار دارند اما نفرت از يهود در بسياري از کشورهاي اسلامي خصوصا در آن برهه از زمان مانع تبليغات مستقيم صهيونيسم بود فلذا بکار گيري عناصر بهائي اولويتي ويژه يافت زيرااولاً:بهائيان نيز عليرغم ادعاهاي روح وريحان با اديان ديگر از مسلمين نفرت دارند و ثانياً: ريشه هاي مشترک و تفاهمات بسياري با يهوديان دارند و گزاف نخواهد بود اگرهسته مرکزي بهائيت را شکل گرفته از يهوديان بدانيم ثالثاً بهائيان بعلت برخورداري از مديريت واحد و انسجام تشکيلاتي براحتي قابل سازماندهي بودند([1]) و با مديريت مناسب پيامهاي خاص صهيونيستي را در هر جا که لازم باشد القا نمود و اين مطلب با در نظر گرفتن کمبود وسايل ارتباط جمعي در آن زمان بيشتر قابل درک استتبليغ بهائيت در سرزمين هاي اسلامي براي گسترش فرقه خود نيز براي اسرائيل کفايت ميکرد زيرا گرايش هر فرد مسلمان به بهائيت به مثابه تبديل يک دشمن به يک سرباز فدا کار براي اسرائيل و يا اقلاً تبديل شدن به يک فرد خنثي نسبت به جنايات اسرائيل بود [1] اين انسجام ناشي از اهرم هاي مختلفي است که سازمان رهبري بهائيان براي تحت فشار قرار دادن نيرو هاي تحت امر خود در اختيار دارد که تنبيه طرد روحاني که در واقع ترور شخصيت فرد رانده شده در تمامي عرصه ها است از مهم ترين آنها است (اگر فرد بهائي از دستورات محافل يا بيت العدل اعظم سرپيچي نمايد به وسيله اين تنبيه مجازات مي شود ).

اسلاید 105: 3. اطلاعاتياز ديگرسو اسرائيل براي گسترش نفوذ خود در کشورهاي اسلامي از عناصر بهائي پراکنده در کشور هاي اسلامي خصوصاً منطقه خاور ميانه استفاده هاي فراوان امنيتي و اطلاعاتي مي نمود بسياري از منتقدين بهائيت از جمله حضرت امام خميني بهائيان را اساساً بهائي ندانسته بلکه آنانرا يهودياني متعصب و فداکار براي خدمت به آرمان صهيونيسم جهاني مي دانند که بيشتر از سايرين در اين زمينه اسرائيل را ياري کردندبا تأکيد بر اين نظريه در سخنراني هاي متعدد خود مردم را نسبت به خطرات اين فرقه انذار مي فرمود

اسلاید 106: ب) بهائيت و ايران بهائيت و رژيم پهلوي افزايش نفوذ بهائيان درايران بي هيچ ترديدي با يد دوره حکومت پهلوي را دوره حکومت فرقه ضاله بهائيت در ايران دانست حضور بهائيان در مناصب مهم سياسي ، فرهنگي ، اقتصادي ، نظامي و امنيتي با سنگيني تمام حس ميشد و اعتماد بيش از حد و غير طبيعي پهلوي ها به بهائيان براي همه متدينين و ميهن دوستان بسيار ازار دهنده بود در خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست آمده است: سرگرد صنيعي در آن زمان از بهايي هاي طراز اول بود. او بعدها سپهبد و مدتي هم وزير جنگ شد. انتصاب او به سمت آجودان مخصوص وليعهد، حاكي از احترام و اعتمادرضاخان به بهايي ها و ميزان نفوذ آنان در دستگاه دولتي است ([1]) فردوست مينويسد که محمد رضا نيز اين اعتماد را به بهائيان داشت [1] خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست ،موسسه ي مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1385، ج 1، ص 57- 59

اسلاید 107: سياستمداران بهائي در دوره پهلويعلي محمدخان موقرالدوله از سران درجه اول بهائيان ايران وزير فوايد عامه و تجارت و فلاحت در کابينه سيد ضياء الدين طباطبائي(دوره رضاخان) [1]منصور روحاني ( وزير آب و برق و کشاورزي )ناصر گلسرخي وزير منابع طبيعيخانم فرخ رو پارسا ( وزير آموزش و پرورش )هوشنگ نهاوندي (وزير کار وآباداني و مسکن )سپهبد اسدالله صنيعي ،(وزير دفاع)سپهبد دکتر ايادي (پزشک مخصوص شاه ودارنده بيش از هشتاد شغل سياسي ونظامي)سپهبد علي محمد خادمي (رئيس سازمان هوا پيمائي ملي ايران هما) [1] علي محمد خان موقرالدوله سرکنسول ايران در بمبئي در سال 1898 ، نماينده وزارت خارجه در 1915 بود . وي اندکي پس از کودتاي 3 اسفند - فارس در سال 1900 ، حاکم بوشهر در سال هاي 1911/299 درگذشت . موقرالدوله علاوه بر اينکه از اعضاي خاندان افنان، يعني از خويشان علي محمد باب،بود، با عباس افندي و شوفي افندي نيز خويشي داشت. ميرزا هادي شيرازي، داماد عباس افندي و پدر شوقي ، پسر دايي موقرالدوله بود.

اسلاید 108: ب)بهائيان و قيام خونين 15 خرداد 1342در پرونده سپهبد بهائي پرويز خسرواني سند قابل توجهي به چشم ميخورد که از جهت نشان دادن عمق روابط ميان حکومت پهلوي و بهائيان بسيار حائز اهميت است بويژه آنکه اين سند مربوط به قيام خونين 15 خرداد 1342 و حمايت علما و مردم قم از حضرت امام خميني(ره) است ، بهائيان ،بلافاصله با ارسال نامه اي به سپهبد پرويز خسرواني فرمانده ژاندارمري ناحيه مركز ([1])ضمن ابراز خوشحالي از اين كشتار وحشيانه (كه نهايت مدنيت و اخلاق آنان را مي رساند) از سردمدارهم مسلک خود در اين جنايت تشكر كردند: «تيمسار سرتيپ پرويز خسرواني فرماندهي ژاند [1] ( 5 روز بعد از اين واقعه)،

اسلاید 109: بهائيان و جمهوري اسلامي ايرانپيروزي انقلاب اسلامي طلائي ترين فرصت نفوذ و چپاول را از فرقه بهائيت گرفت و نقطه هاي اميد آنان را تبديل به يأس کرد بنا براين دشمني بهائيت با نظام اسلامي را ميتوان امري طبيعي تلقي کرد مانند دشمني امريکا ، اسرائيل با اين انقلاب امّا از آن جهت که بهائيت مدعي است با سياست رابطه اي ندارد و تکليف بهائيان در برابرحکومتها اطاعت و تسليم است براي پرده برداري از کنش هاي سياسي فرقه ضاله بهائيت اين موضوع مورد قرار بررسي ميگيرد :قوانين در جمهوري اسلامي بر پايه شريعت شکل گرفته است و شريعت اسلام نمي تواند نسبت به اضلال بندگان خدا بي تفاوت باشد و بهائيت مصداق بارز اضلال و گمراه کردن مردم محسوب مي شود بنا براين طبق قوانين جمهوري اسلامي تبليغات بهائيت غير قانوني است و بهائيان حق فعاليت در اين حوزه را ندارند اما پيروان آن فرقه ميتوانند بدور از تبليغات به اجراي شعائر ديني خود مشغول باشند و نظام اسلامي مزاحمت براي آنان ايجاد نخواهد کرد کما اينکه از آغاز حکومت اسلامي اين گونه بوده است .

اسلاید 110: فصل نهم بهائيت و تعارضات فرا روبهائيت در مسير تاريخي و اعتقادي خود با چالشهاي گوناگوني روبرو است که عمده ترين آنها عبارتند از :الف )تعارض بهائيت با آموزه ها و نصوص معتبر اسلامي:بهائيت و خاتميت پيامبر اسلاممسلمانان با استناد به آيات قرآن كريم و روايات قطعي الصدور و نيز برخي از ادله عقلي اعتقاد دارند که حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم پيغمبر اسلام خاتم رسولان وا نبياءاست و اسلام آخرين دين و جامعترين آئيني است که خداوند به بشر ارزاني داشته است و پس از آن دين ديگري نخواهد آمد

اسلاید 111: ب ) چالشهاي بهائيت با تناقضات علمي و عملي رهبران خود: يکي ديگر از چالشهاي بها ئيت مطالب خلاف مسلمات علمي و نيز تناقضات قولي و عملي است که رهبران بهائي آگاهانه يا نا آگاهانه به زبان آورده يا بر صفحه کاغذ نگاشته اند و امروز در دست مخالفين بهائيت قرار داشته و اغنام الله را به تکاپوئي بيهوده براي پاسخگوئي که گاه رسوا تر از اصل است مبتلا کرده است

اسلاید 112: ج)بيت العدل و بحران عدم مشروعيتيکي ديگر از معضلات لاينحل بهائيت بحران مشروعيتي است که براي بيت العدل به عنوان مهم ترين و بالاترين نهاد مذهبي اين فرقه بعد از مرگ شوقي افندي به وجود آمده است و امروز پس از پنجاه سال اين تشکيلات عريض و طويل به جز توجيهات فاقد ارزش استدلال ، پاسخي براي مخالفين خود که بسياري از آنها افرادي معتقد به بهاءالله هستند نيافته است

اسلاید 113: عبدالبها در الواح و وصايا شوقي افندي را با لقب ولي امر الله ۱۹۵۷-۱۹۲۱) به عنوان جانشين خود برگزيد که اين اولين ولي امر از سلسله ولي امرهاي بيست و چهارگانه خيالي عبدالبهاء بود که همواره بايد برابر دستورالعمل هائي که عبدالبها از آيات بهاءالله استخراج ميکرد در رأس بيت العدل به عنوان تنفيذ کننده قوانين مصوبه ، حضور داشته باشد دستور عبدالبها اين است :....وليّ ‏امراللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نايب و وکيلي تعيين فرمايد .... اين بيت عدل مصدر تشريعست و حکومت قوّه تنفيذ. تشريع بايد مؤيّد تنفيذ گردد و تنفيذ بايد ظهير و معين تشريع شود([1]) اما به دنبال درگذشت شوقي افندي، جامعه بهائي فاقد رهبري از نسل بهاالله شد و بخش عمده بهائيان بدون توجه به اهميت ولي امر در نظم اداري امرالله رهبري بيت العدل بدون ولي امر را براحتي پذيرفتند در حاليکه بنا به نظر شوقي بيت العدل بدون وجود ولي امر سازماني فلج محسوب ميشود [1] گنجينه حُدود و احکام تأليف و تنظيم عبدالحميد اشراق خاوري مؤسّسهء ملّي مطبوعات امري نشر سوم - ١٢٨ بديع ص ٢١٧

اسلاید 114: بهاييان ارتدكسبخش ديگر بهائيان که به بهائيان ارتدوكس ناميده مي شوند بيت العدل حيفا را فاقد مشروعيت ميدانند اصلي ترين دليل انها نبود ولي امر مصون از خطا در راس اين موسسه است .بيت العدل بصورت كاملا غير قانوني وظايف ولي امر را بر بهاييان اعمال ميكند و با ابزار قرون وسطايي طرد راه هرگونه انتقاد را بر خود بسته است . بيت العدل مبارزه وسيعي را با بهاييان ارتدكس اغاز نموده اما جامعه بهاييان ارتدكس با نصوص و متون غير قابل انكار بي پايگي و لرزان بودن انرا بر همگان اشكار نموده اند ناگفته نماند که هر چند بهائيان ارتودکس با اين مبارزه جانانه، بناي بيت العدل را به سوي ويراني ميرانند مع الاسف خودشان نيز در چنبره توهمات منتظر وعده هاي دروغين عبدالبهاءنشسته اند در وب سايت بهائيان ارتودکس ايران آمده است : در حال حاضر که نزديک به زمان نزول کتاب مستطاب اقدس است و احکام آن هنوز کاملأ اجرا نميشود وضع احکام جديدي مورد ندارد لهذا بيت عدل عمومي يا بيت عدل اعظم (حقيقي) در آينده در ميقات معين بنا به اراده الهي منطبق با مفاد الواح وصاياي حضرت عبدالبهاء تشکيل خواهد شد. ([1]) [1] دريافت از سايت بهائيان ارتودکس ايران به آدرس:www.iranbahai.blogfa.com

9,900 تومان

خرید پاورپوینت توسط کلیه کارت‌های شتاب امکان‌پذیر است و بلافاصله پس از خرید، لینک دانلود پاورپوینت در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

در صورت عدم رضایت سفارش برگشت و وجه به حساب شما برگشت داده خواهد شد.

در صورت نیاز با شماره 09353405883 در واتساپ، ایتا و روبیکا تماس بگیرید.

افزودن به سبد خرید